یکی از شیرینترین این اسطورهها درباره شب یلدا، روایت مردم لرستان درباره دلباختگی ماه به خورشید است. «بنابر این اسطوره، ماه که دلباخته خورشید است، هر شب سراسر پهنه آسمان را در تعقیب خورشید و رسیدن به او در مینوردد. ولیکن هر شب در سحرگاهان وقتی که به خورشید نزدیک میشود، خواب او را میرباید و به خوابی سنگین فرو میرود و خورشید از چنگش میگریزد و سپیده میدمد و از پس آن، روز فرا میرسد و او را از گام نهادن به قلمرو خورشید باز میدارد. سرانجام، ماه دبیری میاندیشد و از ستارهای که در کنار و نزدیک او است (ظاهراً عُطارد: تیر)، میخواهد تا او را به هنگام نزدیک شدن خورشید بیدار کند. ستاره گماشته او، در سحرگاه شبی از شبها، وقتی خورشید به ماه نزدیک میشود، او را بیدار میکند. ماه به استقبال خورشید خانم میرود و راز دلباختگی، سرگردانی و آسمانگردی خود در یک سال را برای او بازگو میکند و خورشید را در برمیگیرد و آن دو در کنار هم میآرامند. همبستری ماه با خورشید به درازا میکشد و خورشید از وظیفه هر روزه خود باز میماند و دیرتر از همیشه طلوع میکند. به همین سبب شب اول زمستان که همین شب یلدا است، از همه شبها طولانیتر میشود.»
از کتاب شب یلدا، اثر استاد علی بلوکباشی.
یلدا بر شما مبارک.
@ayarenaghd
از کتاب شب یلدا، اثر استاد علی بلوکباشی.
یلدا بر شما مبارک.
@ayarenaghd
شیخی ساده لوح.
شیخ حسینعلی منتظری نوجوانی بود که پس از تحصیلات مقدماتی به قم رفت و به تحصیل نزد آیات بروجردی وخمینی پرداخت. در برکشیدن مرجعیت استادش، روح الله خمینی جد و جهد فراوان نمود. پیش از انقلاب بارها بازداشت شد و به مبارزه علیه رژیم پیشینپرداخت. اما پس از انقلاب ستاره اقبالش طلوع کرد و یکی دوجین مسئولیت کسب نمود. ازعضویت درشورای انقلاب گرفته تا ریاست مجلس خبرگان و نماینده ولی فقیه درامور قضایی. ایشان بود که اولین بار بطور جدی به همراه پسرش طرح کمک به نهضتهای آزادی بخش درسراسر جهان را پیش کشید و دفتر ودستکی به راه انداخت. همان چیزی که بعدها استحاله یافت و امروز از محور مقاومت از آن یادمیکنند. راهپیمایی روز قدس و اسرائیل ستیزی سفت و سخت از ابتکارات ایشان بود که این اسراییل ستیزی را در ماجرای مک فارلین همنشان داد. اولین بار بند ولایت فقیه در قانون اساسی را گنجاند و استدلالش این بود که همانطور که درشوروی یک ایدئولوگ را رهبر میکنند تا مارکسیسم را رواج دهد ما هم بایست یک فقیه را رهبر کنیم. اصل الزام شیعه بودن رئیس جمهور هم از ابتکارات ایشان بود. ایشان به درخواست عبدالکریم سروش که جزشورای انقلاب فرهنگی بود، احمد جنتی و محمدی گیلانی را به عنوان نماینده ولی فقیه دردانشگاه ها منصوب کرد که تسمه از گرده دانشگاهیان کشیدند. همینطور تاسیس دانشگاه امام صادق برای تربیت نیروی انقلابی از اقدامات ایشان بود. منتظری به همراه مشکینی تمام قضات عالی اول انقلاب را منصوب نمود.اطرافیان و بیت ایشان متشکل از خشکمذهبیانی دگم و مسئله دار بود. سید مهدی هاشمی، برادر داماد ایشان قاتلی وحشی بود که پیش ازانقلاب چندین فقره قتل داشت و پس ازانقلاب از مسئولین شورای عالی سپاه بود که پس از افشای سفر مکفارلین به تهران دستگیر و اعدام شد. منتظری در حمایت از هاشمی چیزی فروگذار نکرد! همینطور یکی از روحانیون نزدیک به ایشان و از باند مخوف سیدمهدی هاشمی، شخصی بود بنام امیدنجف آبادی که از پیروان شریعتی بود و پس ازانقلاب قاضی شد و احکاماعدام بسیاری صادر نمود ولی بالاخره به دلیل لواط و همینطور ارتباط با سیدمهدی هاشمی اعدام شد. دراین سالها عدهای اصلاح طلب که خودشان در سرکوب و خانه نشینی مرحوم منتظری نقش برجستهای داشتند، نغمهای کوک کردند که اگرایشان به رهبری میرسید اوضاع متفاوت از امروز بود. منتظری شیخی ساده لوح بود محصور شده در حلقه نزدیکان خطرناکش. همین ساده لوحیش مایه طنز شده بود و امثال ایرج پزشکزاد به وی لقب گربه نره داده بودند. رهبری ایشان با این حلقه اطرافیان چه بسا کار ایران را خرابتر میکرد.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
شیخ حسینعلی منتظری نوجوانی بود که پس از تحصیلات مقدماتی به قم رفت و به تحصیل نزد آیات بروجردی وخمینی پرداخت. در برکشیدن مرجعیت استادش، روح الله خمینی جد و جهد فراوان نمود. پیش از انقلاب بارها بازداشت شد و به مبارزه علیه رژیم پیشینپرداخت. اما پس از انقلاب ستاره اقبالش طلوع کرد و یکی دوجین مسئولیت کسب نمود. ازعضویت درشورای انقلاب گرفته تا ریاست مجلس خبرگان و نماینده ولی فقیه درامور قضایی. ایشان بود که اولین بار بطور جدی به همراه پسرش طرح کمک به نهضتهای آزادی بخش درسراسر جهان را پیش کشید و دفتر ودستکی به راه انداخت. همان چیزی که بعدها استحاله یافت و امروز از محور مقاومت از آن یادمیکنند. راهپیمایی روز قدس و اسرائیل ستیزی سفت و سخت از ابتکارات ایشان بود که این اسراییل ستیزی را در ماجرای مک فارلین همنشان داد. اولین بار بند ولایت فقیه در قانون اساسی را گنجاند و استدلالش این بود که همانطور که درشوروی یک ایدئولوگ را رهبر میکنند تا مارکسیسم را رواج دهد ما هم بایست یک فقیه را رهبر کنیم. اصل الزام شیعه بودن رئیس جمهور هم از ابتکارات ایشان بود. ایشان به درخواست عبدالکریم سروش که جزشورای انقلاب فرهنگی بود، احمد جنتی و محمدی گیلانی را به عنوان نماینده ولی فقیه دردانشگاه ها منصوب کرد که تسمه از گرده دانشگاهیان کشیدند. همینطور تاسیس دانشگاه امام صادق برای تربیت نیروی انقلابی از اقدامات ایشان بود. منتظری به همراه مشکینی تمام قضات عالی اول انقلاب را منصوب نمود.اطرافیان و بیت ایشان متشکل از خشکمذهبیانی دگم و مسئله دار بود. سید مهدی هاشمی، برادر داماد ایشان قاتلی وحشی بود که پیش ازانقلاب چندین فقره قتل داشت و پس ازانقلاب از مسئولین شورای عالی سپاه بود که پس از افشای سفر مکفارلین به تهران دستگیر و اعدام شد. منتظری در حمایت از هاشمی چیزی فروگذار نکرد! همینطور یکی از روحانیون نزدیک به ایشان و از باند مخوف سیدمهدی هاشمی، شخصی بود بنام امیدنجف آبادی که از پیروان شریعتی بود و پس ازانقلاب قاضی شد و احکاماعدام بسیاری صادر نمود ولی بالاخره به دلیل لواط و همینطور ارتباط با سیدمهدی هاشمی اعدام شد. دراین سالها عدهای اصلاح طلب که خودشان در سرکوب و خانه نشینی مرحوم منتظری نقش برجستهای داشتند، نغمهای کوک کردند که اگرایشان به رهبری میرسید اوضاع متفاوت از امروز بود. منتظری شیخی ساده لوح بود محصور شده در حلقه نزدیکان خطرناکش. همین ساده لوحیش مایه طنز شده بود و امثال ایرج پزشکزاد به وی لقب گربه نره داده بودند. رهبری ایشان با این حلقه اطرافیان چه بسا کار ایران را خرابتر میکرد.
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
👎4👏1
در دفاع از اصولگرایی!
اول. رضاشاه پس از رسیدن به قدرت دریکی از نخستین فرمانهایش، دستور داد جنازه کریم خان زند را از زیرپله های کاخ گلستان که آغامحمدخان برای بیاحترامی آن را آنجا دفن کرده بود، خارج و با احترام فراوان برای دفن به شیراز برده شود. در مراسم تشییع تیمورتاش وزیر دربار هم حضور داشت.
دوم. میرزا کوچک خان که جمهوری سوسیالیستی گیلان را تشکیل و عملا بیرق تجزیه برافراشته بود، در میان نبرد با نیروهای رضاشاه فوت کرد. یکی از افراد لشکر رضاشاه سر وی را برید و آن را به نزد رضاشاه برد. رضاشاه از این عمل برآشفته شد و دستور توبیخ آن مامور و همینطور تشییع محترمانه سر و جنازه میرزا را صادر نمود.
سوم. مصدق پس از کارشکنی های بسیار در کار سیاست آن روز و اینکه حکم دستگیری سپهبد زاهدی را صادر کرده بود و نمایندگان دولتش از آزار و اذیت زاهدی و خانوادهاش فروگذار نکردند، بالاخره روز پس از ۲۸ مرداد خودش را به دولت زاهدی تسلیم نمود. به هنگام رویارویی با زاهدی گفت حالا من در دستان شما اسیرم. زاهدی سخن وی را قطع کرد و گفت شما مهمان ما هستید وحکم به احترام ومراقبت تام و تمام از مصدق داد. شخصی ازمیان جمعیت توهینی نثار مصدق کرد که سپهبد باتمانقلیچ که دشمن قسم خورده مصدق بود، برافروخته شد و دستور بازداشت شخص توهین کننده داد.
چهارم. پس ازانقلاب سیرجانی به همراه رندی به خانه دکترصدیقی میرود.آن شخص شروع به بدگویی از شاه فقید میکند. دکترصدیقی بادستانی لرزان برافروخته میشود و میگوید من خودم طعم زندان شاه را چشیدم. ولی آنپدروپسر به این مملکت خدمت نمودند.
پنجم. دوستی که عزیزترازجان میدارمش و ازخوانین است نقل میکند پس از فوت شاه مادرش شیون و زاری سر داده بود. دوستم به مادرش گفته بود تو دیگرچرا؟! تو که برادرانت توسط شاه دراصلاحات ارضی اعدام شدند. مادرنازنینش جواب داده بود: میتوانپدرکشته بود ولی پدرکشتگی نداشت! شاه خدمت کرد به این مملکت.
ششم. پس از کشتن بن لادن، بزرگترین تروریست قرن که چندهزارآمریکایی را به قتل رسانده بود، آمریکا پیکر وی را با احترام فراوان و بنابرسنت اسلامی تشییع و جنازهاش را به آب انداخت.
احترام اهل قبور از دیرباز جز فرهنگ ایرانیان بوده است. توهین و تعرض به اهل قبور توسط ملایان میراث دارِ خلفای عباسی باب شد که ۱۴ تن ازخلفای اموی را از قبر بیرون کشیدند و شلاق زدند. میراث داران این عمل امثال آغاخان قاجار و خلخالی بودند. تعرض به مزار افراد، حتی فرومایهترین آنها عملی است شنیع. بایست بر سر اصول خویش پای فشریم چرا که فردا نوبت ماست...
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
اول. رضاشاه پس از رسیدن به قدرت دریکی از نخستین فرمانهایش، دستور داد جنازه کریم خان زند را از زیرپله های کاخ گلستان که آغامحمدخان برای بیاحترامی آن را آنجا دفن کرده بود، خارج و با احترام فراوان برای دفن به شیراز برده شود. در مراسم تشییع تیمورتاش وزیر دربار هم حضور داشت.
دوم. میرزا کوچک خان که جمهوری سوسیالیستی گیلان را تشکیل و عملا بیرق تجزیه برافراشته بود، در میان نبرد با نیروهای رضاشاه فوت کرد. یکی از افراد لشکر رضاشاه سر وی را برید و آن را به نزد رضاشاه برد. رضاشاه از این عمل برآشفته شد و دستور توبیخ آن مامور و همینطور تشییع محترمانه سر و جنازه میرزا را صادر نمود.
سوم. مصدق پس از کارشکنی های بسیار در کار سیاست آن روز و اینکه حکم دستگیری سپهبد زاهدی را صادر کرده بود و نمایندگان دولتش از آزار و اذیت زاهدی و خانوادهاش فروگذار نکردند، بالاخره روز پس از ۲۸ مرداد خودش را به دولت زاهدی تسلیم نمود. به هنگام رویارویی با زاهدی گفت حالا من در دستان شما اسیرم. زاهدی سخن وی را قطع کرد و گفت شما مهمان ما هستید وحکم به احترام ومراقبت تام و تمام از مصدق داد. شخصی ازمیان جمعیت توهینی نثار مصدق کرد که سپهبد باتمانقلیچ که دشمن قسم خورده مصدق بود، برافروخته شد و دستور بازداشت شخص توهین کننده داد.
چهارم. پس ازانقلاب سیرجانی به همراه رندی به خانه دکترصدیقی میرود.آن شخص شروع به بدگویی از شاه فقید میکند. دکترصدیقی بادستانی لرزان برافروخته میشود و میگوید من خودم طعم زندان شاه را چشیدم. ولی آنپدروپسر به این مملکت خدمت نمودند.
پنجم. دوستی که عزیزترازجان میدارمش و ازخوانین است نقل میکند پس از فوت شاه مادرش شیون و زاری سر داده بود. دوستم به مادرش گفته بود تو دیگرچرا؟! تو که برادرانت توسط شاه دراصلاحات ارضی اعدام شدند. مادرنازنینش جواب داده بود: میتوانپدرکشته بود ولی پدرکشتگی نداشت! شاه خدمت کرد به این مملکت.
ششم. پس از کشتن بن لادن، بزرگترین تروریست قرن که چندهزارآمریکایی را به قتل رسانده بود، آمریکا پیکر وی را با احترام فراوان و بنابرسنت اسلامی تشییع و جنازهاش را به آب انداخت.
احترام اهل قبور از دیرباز جز فرهنگ ایرانیان بوده است. توهین و تعرض به اهل قبور توسط ملایان میراث دارِ خلفای عباسی باب شد که ۱۴ تن ازخلفای اموی را از قبر بیرون کشیدند و شلاق زدند. میراث داران این عمل امثال آغاخان قاجار و خلخالی بودند. تعرض به مزار افراد، حتی فرومایهترین آنها عملی است شنیع. بایست بر سر اصول خویش پای فشریم چرا که فردا نوبت ماست...
#بهروز_حسینی
@ayarenaghd
👍1
مردی ایلیاتی در عرصه سیاست
۱۶ دی ماه سالروز تشکیل کابینه مستعجل بختیار است. بختیار یکی از رهبران جبهه ملی بود. زمانی تشکیلات صنعت نفت در خوزستان را مدیریت کرد و در زمان مصدق، معاون وزیر راه شد. پس از قضایای ۲۸ مرداد از قبول پست دولتی اجتناب کرد. در دهه ۴۰ و ۵۰ اگرچه راهی به دالانهای قدرت نداشت ولی کسب و کارش سرجای خویش بود و کسی متعرض وی نمیشد. به طوری که همراه عبدالرحمان برومند در شرکت برادران رشیدیان(جاسوسان انگلیس) کارمیکرد، تا اینکه با روی کارآمدن کارتر تحرکات سیاسیاش را شدت بخشید. درهنگامه انقلاب، زمانی که مذاکرات شاه و صدیقی به دلیل رد پیشنهاد صدیقی ازسوی شاه شکست خورد، نخست وزیری را پذیرفت و خواستارخروج شاه ازکشور شد.(برخلاف پیشنهادصدیقی که خواستارماندن شاه درکشور و استقرار درجزیره کیش بود. چرا که به فراست دریافته بود اگرشاه ازکشور خارج شود بنیان امور ازهم گسسته خواهدشد) به گفته هوشنگ شهاوندی زمینه چینی نخست وزیری بختیار را رضا قطبی و ملکه فراهم نمودند. پس از قبول نخست وزیری، توسط همکاران گذشتهاش طرد شد. بختیار در یکی ازاولین اقداماتش، ساواک را منحل نمود که بالواقع میخ آخری بود برتابوت رژیم پیشین. مطبوعات را آزاد و عده کثیری از محکومین امنیتی و نه سیاسی را آزادکرد(ازجمله تروریست هایی چون مسعود رجوی و اعضا سازمانهای چریک های فدایی خلق) بالواقع بختیار با اقدامات خویش سقوط پهلوی هارا تسریع نمود. وقتی که تقریبا قافیه را باخته بود سخن از دیکتاتوری نعلین کرد. حاضر بود در مقام نخست وزیری با آیت الله خمینی دیدار و در حکومت پس ازپهلوی ها مقام خویش را حفظ کند ولی سعایت و کارشکنی های بنی صدر مانع این دیدارشد. برخلاف نظر طرفدارانش که وی را نخست وزیری وفادار به مشروطه سلطنتی میدانند در خاطرات شفاهیاش عنوان کرده است که حاضربود برای فرم و شکل حکومت رفراندوم برگزارکند. بالاخره دولت مستعجلش در ۲۲ بهمن به واسطه اعلام بیطرفی ارتش سقوط کرد. پس ازانقلاب به فرانسه مهاجرت نمود و تلاشی نافرجام برای سرنگونی نظامی رژیم انقلابی کرد.به هنگام تجاوز عراق به ایران، باصدور بیانیه ای حمله عراق را محکوم کرد ولی چندی بعد به همکاری با صدام روی آورد. درنهایت در اوایل دهه هفتاد به طرزفجیعی به قتل رسید.
مدام ازپایبندی به اصول سخن میگفت ولی چندان به آن پایبند نبود. بعداز ۲۸ مرداد اگرچه درجلوت سنگ مصدق به سینه میزد ولی درخلوت و درمذاکراتش با سفیرآمریکا آمادگیش را برای عبور ازوی اعلام نمود. در۵۷ به شاه قول حراست ازقانون اساسی داد ولی بعدحاضر به تغییر نظام و اعلام جمهوری شد.
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
۱۶ دی ماه سالروز تشکیل کابینه مستعجل بختیار است. بختیار یکی از رهبران جبهه ملی بود. زمانی تشکیلات صنعت نفت در خوزستان را مدیریت کرد و در زمان مصدق، معاون وزیر راه شد. پس از قضایای ۲۸ مرداد از قبول پست دولتی اجتناب کرد. در دهه ۴۰ و ۵۰ اگرچه راهی به دالانهای قدرت نداشت ولی کسب و کارش سرجای خویش بود و کسی متعرض وی نمیشد. به طوری که همراه عبدالرحمان برومند در شرکت برادران رشیدیان(جاسوسان انگلیس) کارمیکرد، تا اینکه با روی کارآمدن کارتر تحرکات سیاسیاش را شدت بخشید. درهنگامه انقلاب، زمانی که مذاکرات شاه و صدیقی به دلیل رد پیشنهاد صدیقی ازسوی شاه شکست خورد، نخست وزیری را پذیرفت و خواستارخروج شاه ازکشور شد.(برخلاف پیشنهادصدیقی که خواستارماندن شاه درکشور و استقرار درجزیره کیش بود. چرا که به فراست دریافته بود اگرشاه ازکشور خارج شود بنیان امور ازهم گسسته خواهدشد) به گفته هوشنگ شهاوندی زمینه چینی نخست وزیری بختیار را رضا قطبی و ملکه فراهم نمودند. پس از قبول نخست وزیری، توسط همکاران گذشتهاش طرد شد. بختیار در یکی ازاولین اقداماتش، ساواک را منحل نمود که بالواقع میخ آخری بود برتابوت رژیم پیشین. مطبوعات را آزاد و عده کثیری از محکومین امنیتی و نه سیاسی را آزادکرد(ازجمله تروریست هایی چون مسعود رجوی و اعضا سازمانهای چریک های فدایی خلق) بالواقع بختیار با اقدامات خویش سقوط پهلوی هارا تسریع نمود. وقتی که تقریبا قافیه را باخته بود سخن از دیکتاتوری نعلین کرد. حاضر بود در مقام نخست وزیری با آیت الله خمینی دیدار و در حکومت پس ازپهلوی ها مقام خویش را حفظ کند ولی سعایت و کارشکنی های بنی صدر مانع این دیدارشد. برخلاف نظر طرفدارانش که وی را نخست وزیری وفادار به مشروطه سلطنتی میدانند در خاطرات شفاهیاش عنوان کرده است که حاضربود برای فرم و شکل حکومت رفراندوم برگزارکند. بالاخره دولت مستعجلش در ۲۲ بهمن به واسطه اعلام بیطرفی ارتش سقوط کرد. پس ازانقلاب به فرانسه مهاجرت نمود و تلاشی نافرجام برای سرنگونی نظامی رژیم انقلابی کرد.به هنگام تجاوز عراق به ایران، باصدور بیانیه ای حمله عراق را محکوم کرد ولی چندی بعد به همکاری با صدام روی آورد. درنهایت در اوایل دهه هفتاد به طرزفجیعی به قتل رسید.
مدام ازپایبندی به اصول سخن میگفت ولی چندان به آن پایبند نبود. بعداز ۲۸ مرداد اگرچه درجلوت سنگ مصدق به سینه میزد ولی درخلوت و درمذاکراتش با سفیرآمریکا آمادگیش را برای عبور ازوی اعلام نمود. در۵۷ به شاه قول حراست ازقانون اساسی داد ولی بعدحاضر به تغییر نظام و اعلام جمهوری شد.
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
👍4
جاهلی درعرصه سیاست
۳۰ دی ماه سالروز درگذشت اولین نخست وزیر انقلاب است. مهدی بازرگان جز اولین محصلینی بود که رضاشاه برای کسب تخصص به فرنگ فرستاد. اگرچه دررشته مهندسی فارغ التحصیل شد، ولی دستاوردش از فرنگ خلاصه شد در اثبات وجود خدا با قوانین ترمودینامیک! جز پایه گذاران انجمن اسلامی در دانشگاه تهران بود. درزمان مصدق معاون وزیر فرهنگ شد. فریدون آدمیت نقل میکند که مصدق باگماردن وی به وزارت فرهنگ مخالف بود چرا که معتقد بود بر سر دانش آموزان دختر لچک خواهد گذاشت! گو اینکه رفیقش، یدالله سحابی در مدارس تحت امرش سخت گیریهای مذهبی شدیدی اعمال نمود. از موسسین نهضت آزادی بود و با طرح انقلاب سفید که شامل حق رای به زنان و اصلاحات ارضی بود به مخالفت برخاست که همین امر باعث بازداشتش شد. شهره است که وی مخالفی مسالمت جو بود ولی این گفته چندان دقیق نیست. عزت الله سحابی، یار و همراه بازرگان نقل میکند که درزندان برازجان طرح تشکیل جنبشی مسلحانه را پی ریخت که خروجی این طرح، سازمان مجاهدین خلق شد. در طول فعالیتهایش علیه رژیمپیشین کسب و کارش به راه بود و کسی مزاحمتی برایش ایجاد نکرد. درهنگام انقلاب اگرچه دوست و یارقدیمی بختیار بود ولی نخست وزیری دولت انقلابی را پذیرفت. ازاقدامات مشعشع وی در زمان دولتش لغو خریدهای تسلیحاتی ایران از آمریکا بود که پول آن قبلا پرداخت شده بود! دولتش، دولت مستعجل بود و بالاخره زور مومنان خداجوی اول انقلاب بر وی چربید و در۱۳ آبان ۵۸ استعفا داد. چندی بعد نماینده مجلس شد و درسال ۶۴ هم برای ریاست جمهوری اسم نوشت که ردصلاحیت شد. مسعود رجوی که به پاریس گریخته بود و نهضت مقاومت ملی رابنیان نهاده بود به وی پیشنهاد همکاری داد که بازرگان درجواب گفته بود: من هنوز زنم را دوست دارم!(کنایه به جدایی مریم عضدانلو ازابریشمچی و عقد وی توسط رجوی) پس از عمری سیاست ورزی مومنانه درآخر عمر درسخنرانی خدا و آخرت، تنها هدف بعثت انبیاء به این نتیجه رسید اصولا اسلام برنامهای برای حکومت کردن ندارد. یعنی چند دهه فعالیتش نقش برآب بود! پس از انقلاب گفت ما باران میخواستیم ولی سیل آمد. درصدد امتزاج همه چیز با اسلام بود و همینطور اثبات اسلام با علوم دقیقه. ازهمین روی باستانی پاریزی وی را مؤمن آل هندسه نامیده بود. افکار ارتجاعی در زمینه آزادی های اجتماعی داشت.با موسیقی سر ستیز داشت و نسبت به حجاب زنان سخت گیر بود. پیروانش همیشه پیشوند مهندس را قبل ازاسمش میآورند ولی درهمان مهندسی هم شهرت خوبی نداشت. دربانک ملی به دلیل محاسبات اشتباه افتضاح به بارآورد که مجبور به استعفا شد.
نادانی سادهل بود.
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
۳۰ دی ماه سالروز درگذشت اولین نخست وزیر انقلاب است. مهدی بازرگان جز اولین محصلینی بود که رضاشاه برای کسب تخصص به فرنگ فرستاد. اگرچه دررشته مهندسی فارغ التحصیل شد، ولی دستاوردش از فرنگ خلاصه شد در اثبات وجود خدا با قوانین ترمودینامیک! جز پایه گذاران انجمن اسلامی در دانشگاه تهران بود. درزمان مصدق معاون وزیر فرهنگ شد. فریدون آدمیت نقل میکند که مصدق باگماردن وی به وزارت فرهنگ مخالف بود چرا که معتقد بود بر سر دانش آموزان دختر لچک خواهد گذاشت! گو اینکه رفیقش، یدالله سحابی در مدارس تحت امرش سخت گیریهای مذهبی شدیدی اعمال نمود. از موسسین نهضت آزادی بود و با طرح انقلاب سفید که شامل حق رای به زنان و اصلاحات ارضی بود به مخالفت برخاست که همین امر باعث بازداشتش شد. شهره است که وی مخالفی مسالمت جو بود ولی این گفته چندان دقیق نیست. عزت الله سحابی، یار و همراه بازرگان نقل میکند که درزندان برازجان طرح تشکیل جنبشی مسلحانه را پی ریخت که خروجی این طرح، سازمان مجاهدین خلق شد. در طول فعالیتهایش علیه رژیمپیشین کسب و کارش به راه بود و کسی مزاحمتی برایش ایجاد نکرد. درهنگام انقلاب اگرچه دوست و یارقدیمی بختیار بود ولی نخست وزیری دولت انقلابی را پذیرفت. ازاقدامات مشعشع وی در زمان دولتش لغو خریدهای تسلیحاتی ایران از آمریکا بود که پول آن قبلا پرداخت شده بود! دولتش، دولت مستعجل بود و بالاخره زور مومنان خداجوی اول انقلاب بر وی چربید و در۱۳ آبان ۵۸ استعفا داد. چندی بعد نماینده مجلس شد و درسال ۶۴ هم برای ریاست جمهوری اسم نوشت که ردصلاحیت شد. مسعود رجوی که به پاریس گریخته بود و نهضت مقاومت ملی رابنیان نهاده بود به وی پیشنهاد همکاری داد که بازرگان درجواب گفته بود: من هنوز زنم را دوست دارم!(کنایه به جدایی مریم عضدانلو ازابریشمچی و عقد وی توسط رجوی) پس از عمری سیاست ورزی مومنانه درآخر عمر درسخنرانی خدا و آخرت، تنها هدف بعثت انبیاء به این نتیجه رسید اصولا اسلام برنامهای برای حکومت کردن ندارد. یعنی چند دهه فعالیتش نقش برآب بود! پس از انقلاب گفت ما باران میخواستیم ولی سیل آمد. درصدد امتزاج همه چیز با اسلام بود و همینطور اثبات اسلام با علوم دقیقه. ازهمین روی باستانی پاریزی وی را مؤمن آل هندسه نامیده بود. افکار ارتجاعی در زمینه آزادی های اجتماعی داشت.با موسیقی سر ستیز داشت و نسبت به حجاب زنان سخت گیر بود. پیروانش همیشه پیشوند مهندس را قبل ازاسمش میآورند ولی درهمان مهندسی هم شهرت خوبی نداشت. دربانک ملی به دلیل محاسبات اشتباه افتضاح به بارآورد که مجبور به استعفا شد.
نادانی سادهل بود.
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
😁3👏2
ترامپ و آینده محافظه کاری آمریکا
چهارشنبه شب در خدمت دکتر امین نایب پور هستیم تا پیرامون آینده محافظهکاری آمریکا و نسبتش با اندیشه و اقدامات ترامپ گفت وگو کنیم. دکتر نایب پور از دانش آموختگان اندیشه سیاسی است و تاملات و مصاحبههایی هم در حوزه محافظه کاری داشته اند. پیشتر ایشان با فیلسوف شهیر، هاروی منسفیلد درباره محافظهکاری گفت وگویی داشته اند که فایل آن را پیوست خواهیم کرد تا علاقهمندان به این موضوع استفاده کنند. بیشک گفت وشنود مفیدی خواهد بود.
چهارشنبه شب
ساعت ۹:۳۰ شب
در اینستاگرام عیارنقد.
نشانی اینستاگرام:
Instagram.com/ayarenaghd
@ayarenaghd
چهارشنبه شب در خدمت دکتر امین نایب پور هستیم تا پیرامون آینده محافظهکاری آمریکا و نسبتش با اندیشه و اقدامات ترامپ گفت وگو کنیم. دکتر نایب پور از دانش آموختگان اندیشه سیاسی است و تاملات و مصاحبههایی هم در حوزه محافظه کاری داشته اند. پیشتر ایشان با فیلسوف شهیر، هاروی منسفیلد درباره محافظهکاری گفت وگویی داشته اند که فایل آن را پیوست خواهیم کرد تا علاقهمندان به این موضوع استفاده کنند. بیشک گفت وشنود مفیدی خواهد بود.
چهارشنبه شب
ساعت ۹:۳۰ شب
در اینستاگرام عیارنقد.
نشانی اینستاگرام:
Instagram.com/ayarenaghd
@ayarenaghd
👍1
Pages from جهان اشراقی-10-سایت(1).pdf
2.6 MB
فایل گفت وگو دکتر نایب پور با هاروی منسفیلد پیرامون محافظهکاری
@ayarenaghd
@ayarenaghd
آه از آن رفتگان بی برگشت ...
خبر تلخ بود و جانکاه. استاد دکتر جلال متینی با هفت هزارسالگان سر به سر شد. دکتر متینی یکی از آخرین افراد نسلی بود که هر کدام به تنهایی آبرو و اعتبار ایران بودند. جلال متینی در تهران زاده شد. تحصیلات لیسانس تا دکتری را در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه تهران در نزد بزرگانی چون ملک الشعرا بهار، جلال الدین همایی و عبدالعظیم خان قریب با درجه عالی به اتمام رساند. مدتی در دبیرستان البرز مشغول به کار شد و مدتی هم در دانشکده نفت آبادان. درسال ۳۹ به مشهد رفت و استاد تمام وقت دانشگاه فردوسی شد. تا سال ۵۷ که مجبور به مهاجرت اجباری شد سمت هایی چون معاونت و ریاست دانشگاه را برعهده داشت. پس از انقلاب به آمریکا مهاجرت نمود که به تدریس تاریخ و فرهنگ ایران در دانشگاه برکلی مشغول شد. دکتر متینی ایرانشناس و ادیبی برجسته بود. بنیانگذار و سردبیر دو نشریه ایران شناسی و ایران نامه در خارج ازکشور بود که هر دو از پربارترین نشریات ایران شناسی سده اخیر بودند. شاگردان بسیاری تربیت نمود،چون شفیعی کدکنی و سعیدی سیرجانی. نثری پاکیزه و تمیز داشت و در راه ایران و دفاع از کیان آن، جانانه قلم میزد. یکی از اولین کسانی بود که به خطر پان ترکیسم اشاره کرد و با مقالاتی حکیمانه و مستند و مستدل به مهملات جواد هیئت و دیگر حضرات پان ترک جواب میداد. بهترین و جامع ترین اثر تحقیقی درباره شخصیت مصدق را نگاشت و برای اولین بار او بود که اسطوره پردازی ها درباره مصدق را به چالش کشید. درسالهای غربت کتابی کوچک و کم حجم درباره شریعتی نگاشت و پنبه این شخصیت پوشالی تاریخ معاصر زد! اگرچه پس از انقلاب مورد بی مهری قرار گرفت ولی در یکایک سرمقالههای ایران شناسی درد وطنش هویداست و پیرامون خطرات پیرامونی ایران هشدار میداد. نثر وی نمونه اعلای نثر فارسی معاصر است گو اینکه خودش کتابی به همین نام منتشر کرده است در میانه دهه ۳۰. آبرو و اعتبار ایران بود در محافل دانشگاهی و با نوشتههایش هماره نام مقدس ایران را زنده نگاه میداشت ولی مافیای آکادمیک دراین چند دهه ترجیح میداد کمتر نامی از وی در میان باشد! خواندن یک به یک شماره های ایران شناسی به زعممن بر هر دوستدار ایران واجب است. فقدانش ضایعهای است جبران ناپذیر.
یادش گرامی و راهش پر رهرو.
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
خبر تلخ بود و جانکاه. استاد دکتر جلال متینی با هفت هزارسالگان سر به سر شد. دکتر متینی یکی از آخرین افراد نسلی بود که هر کدام به تنهایی آبرو و اعتبار ایران بودند. جلال متینی در تهران زاده شد. تحصیلات لیسانس تا دکتری را در رشته ادبیات فارسی در دانشگاه تهران در نزد بزرگانی چون ملک الشعرا بهار، جلال الدین همایی و عبدالعظیم خان قریب با درجه عالی به اتمام رساند. مدتی در دبیرستان البرز مشغول به کار شد و مدتی هم در دانشکده نفت آبادان. درسال ۳۹ به مشهد رفت و استاد تمام وقت دانشگاه فردوسی شد. تا سال ۵۷ که مجبور به مهاجرت اجباری شد سمت هایی چون معاونت و ریاست دانشگاه را برعهده داشت. پس از انقلاب به آمریکا مهاجرت نمود که به تدریس تاریخ و فرهنگ ایران در دانشگاه برکلی مشغول شد. دکتر متینی ایرانشناس و ادیبی برجسته بود. بنیانگذار و سردبیر دو نشریه ایران شناسی و ایران نامه در خارج ازکشور بود که هر دو از پربارترین نشریات ایران شناسی سده اخیر بودند. شاگردان بسیاری تربیت نمود،چون شفیعی کدکنی و سعیدی سیرجانی. نثری پاکیزه و تمیز داشت و در راه ایران و دفاع از کیان آن، جانانه قلم میزد. یکی از اولین کسانی بود که به خطر پان ترکیسم اشاره کرد و با مقالاتی حکیمانه و مستند و مستدل به مهملات جواد هیئت و دیگر حضرات پان ترک جواب میداد. بهترین و جامع ترین اثر تحقیقی درباره شخصیت مصدق را نگاشت و برای اولین بار او بود که اسطوره پردازی ها درباره مصدق را به چالش کشید. درسالهای غربت کتابی کوچک و کم حجم درباره شریعتی نگاشت و پنبه این شخصیت پوشالی تاریخ معاصر زد! اگرچه پس از انقلاب مورد بی مهری قرار گرفت ولی در یکایک سرمقالههای ایران شناسی درد وطنش هویداست و پیرامون خطرات پیرامونی ایران هشدار میداد. نثر وی نمونه اعلای نثر فارسی معاصر است گو اینکه خودش کتابی به همین نام منتشر کرده است در میانه دهه ۳۰. آبرو و اعتبار ایران بود در محافل دانشگاهی و با نوشتههایش هماره نام مقدس ایران را زنده نگاه میداشت ولی مافیای آکادمیک دراین چند دهه ترجیح میداد کمتر نامی از وی در میان باشد! خواندن یک به یک شماره های ایران شناسی به زعممن بر هر دوستدار ایران واجب است. فقدانش ضایعهای است جبران ناپذیر.
یادش گرامی و راهش پر رهرو.
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
👍9
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ترامپ و آینده محافظهکاری آمریکایی
گفت وگو با دکتر امین نایب پور پیرامون محافظهکاری و پیشینه این مفهوم و نسبت آن با اندیشهها و اقدامات ترامپ.
@ayarenaghd
گفت وگو با دکتر امین نایب پور پیرامون محافظهکاری و پیشینه این مفهوم و نسبت آن با اندیشهها و اقدامات ترامپ.
@ayarenaghd
👍2
اخیرا جناب مرتضی مردیها که از نویسندههای شناخته شده و یکی از مدعیان لیبرالیسم در ایران هستند اقدام به انتشار سلسله استوری ها درباره علم پزشکی کردند و ناباوارانه اظهارنظرهایی کردند که نه در تخصص ایشان است و نه صلاحیتی برای ابراز آن دارند و نکته مهمتر اینکه این اظهارات ایشان میتواند پیامدهای جدی برای سلامت عمومی جامعه داشته باشد. ازهمین روی یکی از مخاطبان همیشگی عیارنقد، دکتر محمدعلی صنعتی در یادداشت مختصری به اظهارات ایشان پاسخ دادند. اصل استوری های جناب مردیها را در زیر مطلب قرارخواهیم داد. و اما مطلب دکتر صنعتی:
👇👇👇
👇👇👇
ذکری درباب یکی ازمریدان حاج فرج دباغ:
ارسطو را عمدتا به عنوان دومین نسل از فیلسوفان پساسقراطی و تاثیرگذارترین فرد در اندیشههای فلسفی عهد قدیم میشناسند. اما او فراتر از فلسفه و منطق رسالات بسیاری در علوم دیگر منجمله فیزیک و زیستشناسی دارد. وی معتقد بود که تحلیل عقلی مسائل طبیعت جامع و مانع خواهد بود و ما را از آزمون نظریهای که عقل تاییدش میکند حذر میدارد. سایه سنگین و بازدارنده او از طریق نفوذ عقایدش در آیین مسیحیت قرنهای متمادی کابوس علم در دنیای غرب گردید. اما از دوران رنسانس به این سو به همت نامداران علم جهان رنگ و بویی تازه یافت و امروزه ما میوه شیرین علم تحقیقگر و آزماینده را در زندگی مدرن میچشیم. علوم طبیعی طی ۲۳ قرن از زمان حیات ارسطو تا به عصر حاضر دگرگون شدهاند و نشانی از دگماتیسم کهن در خود ندارند. اما متاسفانه علوم انسانی و در راس همه آنها فلسفه خود را از تغییر در محور زمان به دور نگاه داشته است. همچنان در دنیای مدرن شاهد آن هستیم که فلان استاد برجسته و فیلسوف شهیر پای خود را از گلیمش فراتر گذاشته و صرفا با تحلیلهای ذهنی در گوشه تاریک کتابخوانه شخصی سعی در بطلان اصول ثابت شده علمی دارد.
آنچه که نگارنده را در ثبت این نوشته تهییج نمود، مشاهده ترهات مکتوب فردی در شبکههای مجازی پارسی زبان در رد اصول بدیهی چرخه بیماری است. نامبرده که بسیجی سابق و از شاگردان حاج فرج دباغ ملقب به سروش بوده و همینطور درعصر موسوم به بهار اصلاحات( کذا فی الاصل) ستون نویس روزنامههای زنجیرهای اصلاح طلب نیز بوده است و گویا به لطایف الحیلی به هئیت علمی دانشگاه علامه طباطبایی درآمده است و اخیرا صورت خود را با تیغ ژیلت آشنا ساخته مرا بر آن داشت که چند سطری در این مضمون بگویم.
زمانیکه بوعلی سینا در اوج شیوع بیماری وبا با خود اندیشید که هرچه است از این آب میباشد که مردم مینوشند، نمیدانست که این نظریه وی بنیانگذار علمی در قرون آینده خواهد شد که بزرگترین خدمت را به تحول سلامت و زیست بشری خواهد کرد، علم اپیدمیولوژی.
اپیدمیولوژی در واقع یکی از شاخههای پزشکی نوین است که به شناخت ذات بیماریها و ارتباط آن با عوامل ایجادکنندهاش میپردازد. مسلما نه صرفا با تخیلات و تحلیلهای ذهنی، بلکه با آزمون و خطا و مطالعه.
شرح کامل مطالعات اپیدمیولوژیک از حوصله خوانندگان این نوشته خارج است، اما به صورت خلاصه بر اساس نوع بیماری، مطالعه میتواند گذشتهنگر، مقطعی یا آیندهنگر باشد. در طراحی مطالعه که خود علمی گسترده میباشد، دو گروه از جمعیتی که بصورت تصادفی از میان جامعه مورد مطالعه انتخاب شدهاند با یکدیگر مقایسه میگردند. عوامل مخدوش کننده حذف میشوند و تا بالاترین حد ممکنه هر دو گروه از نظر تمامی خصوصات، الا ابتلا به بیماری، همسنگ هستند. به مدد علم اپیدمیولوژی است که امروزه عوامل اصلی بسیاری از بیماریها و همچنین فاکتورهای خطر اصلی اختلالات چند عاملیتی را میشناسیم. از جهت مثال، میدانیم که عامل بیماری وبا نوعی باکتری است که با تولید سم در دستگاه گوارش افراد را در آستانه مرگ میکشاند، یا ابتلا به بدخیمیهای دستگاه تنفس (نکته مهم این است که امروزه میدانیم فقط یک نوع سرطان جهاز تنفسی وجود ندارد، بلکه دستهجات مختلف) عوامل خطر یا ریسک فاکتورهایی دخیلند که مهمترین آنها کشیدن سیگار میباشد، اما ریسک فاکتور یعنی اینکه شما را در معرض بیماری قرار میدهد، اما الزاما تنها عامل ایجاد آن نیست. مثالهای ثابت شده بسیاری وجود دارد، مانند ارتباط مصرف بیرویه فست فود و بدخیمیهای دستگاه گوارش، توکسینهای محیطی و سرطانهای مثانه و ....
در این میان پامنبری سابق سروش و فیلسوف خودخوانده علم امروزه با استدلالهای مستخرج از پیژامه گشادش به جنگ علم و اصول بدیهی اپیدمیولوژی برخاسته. ترهات و مهملاتي که وی در فضای مجازی مینویسد برای جامعه خطرناک است. اراجیف مکتوب وی دست کمی از سخنان منبری کاشف روغن بنفشه و اسپانسر بول شتر و عنبرنسا ندارد. در ممالک متمدن غربی نگارش چنین ترهاتی پیگرد قانونی به همراه خواهد داشت، اما شوربختانه در کشور ما، در سرزمینی که میراث دار بوعلی سیناست، نگارش این دست مزخرفات نه تنها آزاد است، بلکه پامنبریهای خوبی هم دارد!
#محمدعلی_صنعتی
متخصص جراحی مغز و اعصاب و متخصص تراماتولوژی
@ayarenaghd
ارسطو را عمدتا به عنوان دومین نسل از فیلسوفان پساسقراطی و تاثیرگذارترین فرد در اندیشههای فلسفی عهد قدیم میشناسند. اما او فراتر از فلسفه و منطق رسالات بسیاری در علوم دیگر منجمله فیزیک و زیستشناسی دارد. وی معتقد بود که تحلیل عقلی مسائل طبیعت جامع و مانع خواهد بود و ما را از آزمون نظریهای که عقل تاییدش میکند حذر میدارد. سایه سنگین و بازدارنده او از طریق نفوذ عقایدش در آیین مسیحیت قرنهای متمادی کابوس علم در دنیای غرب گردید. اما از دوران رنسانس به این سو به همت نامداران علم جهان رنگ و بویی تازه یافت و امروزه ما میوه شیرین علم تحقیقگر و آزماینده را در زندگی مدرن میچشیم. علوم طبیعی طی ۲۳ قرن از زمان حیات ارسطو تا به عصر حاضر دگرگون شدهاند و نشانی از دگماتیسم کهن در خود ندارند. اما متاسفانه علوم انسانی و در راس همه آنها فلسفه خود را از تغییر در محور زمان به دور نگاه داشته است. همچنان در دنیای مدرن شاهد آن هستیم که فلان استاد برجسته و فیلسوف شهیر پای خود را از گلیمش فراتر گذاشته و صرفا با تحلیلهای ذهنی در گوشه تاریک کتابخوانه شخصی سعی در بطلان اصول ثابت شده علمی دارد.
آنچه که نگارنده را در ثبت این نوشته تهییج نمود، مشاهده ترهات مکتوب فردی در شبکههای مجازی پارسی زبان در رد اصول بدیهی چرخه بیماری است. نامبرده که بسیجی سابق و از شاگردان حاج فرج دباغ ملقب به سروش بوده و همینطور درعصر موسوم به بهار اصلاحات( کذا فی الاصل) ستون نویس روزنامههای زنجیرهای اصلاح طلب نیز بوده است و گویا به لطایف الحیلی به هئیت علمی دانشگاه علامه طباطبایی درآمده است و اخیرا صورت خود را با تیغ ژیلت آشنا ساخته مرا بر آن داشت که چند سطری در این مضمون بگویم.
زمانیکه بوعلی سینا در اوج شیوع بیماری وبا با خود اندیشید که هرچه است از این آب میباشد که مردم مینوشند، نمیدانست که این نظریه وی بنیانگذار علمی در قرون آینده خواهد شد که بزرگترین خدمت را به تحول سلامت و زیست بشری خواهد کرد، علم اپیدمیولوژی.
اپیدمیولوژی در واقع یکی از شاخههای پزشکی نوین است که به شناخت ذات بیماریها و ارتباط آن با عوامل ایجادکنندهاش میپردازد. مسلما نه صرفا با تخیلات و تحلیلهای ذهنی، بلکه با آزمون و خطا و مطالعه.
شرح کامل مطالعات اپیدمیولوژیک از حوصله خوانندگان این نوشته خارج است، اما به صورت خلاصه بر اساس نوع بیماری، مطالعه میتواند گذشتهنگر، مقطعی یا آیندهنگر باشد. در طراحی مطالعه که خود علمی گسترده میباشد، دو گروه از جمعیتی که بصورت تصادفی از میان جامعه مورد مطالعه انتخاب شدهاند با یکدیگر مقایسه میگردند. عوامل مخدوش کننده حذف میشوند و تا بالاترین حد ممکنه هر دو گروه از نظر تمامی خصوصات، الا ابتلا به بیماری، همسنگ هستند. به مدد علم اپیدمیولوژی است که امروزه عوامل اصلی بسیاری از بیماریها و همچنین فاکتورهای خطر اصلی اختلالات چند عاملیتی را میشناسیم. از جهت مثال، میدانیم که عامل بیماری وبا نوعی باکتری است که با تولید سم در دستگاه گوارش افراد را در آستانه مرگ میکشاند، یا ابتلا به بدخیمیهای دستگاه تنفس (نکته مهم این است که امروزه میدانیم فقط یک نوع سرطان جهاز تنفسی وجود ندارد، بلکه دستهجات مختلف) عوامل خطر یا ریسک فاکتورهایی دخیلند که مهمترین آنها کشیدن سیگار میباشد، اما ریسک فاکتور یعنی اینکه شما را در معرض بیماری قرار میدهد، اما الزاما تنها عامل ایجاد آن نیست. مثالهای ثابت شده بسیاری وجود دارد، مانند ارتباط مصرف بیرویه فست فود و بدخیمیهای دستگاه گوارش، توکسینهای محیطی و سرطانهای مثانه و ....
در این میان پامنبری سابق سروش و فیلسوف خودخوانده علم امروزه با استدلالهای مستخرج از پیژامه گشادش به جنگ علم و اصول بدیهی اپیدمیولوژی برخاسته. ترهات و مهملاتي که وی در فضای مجازی مینویسد برای جامعه خطرناک است. اراجیف مکتوب وی دست کمی از سخنان منبری کاشف روغن بنفشه و اسپانسر بول شتر و عنبرنسا ندارد. در ممالک متمدن غربی نگارش چنین ترهاتی پیگرد قانونی به همراه خواهد داشت، اما شوربختانه در کشور ما، در سرزمینی که میراث دار بوعلی سیناست، نگارش این دست مزخرفات نه تنها آزاد است، بلکه پامنبریهای خوبی هم دارد!
#محمدعلی_صنعتی
متخصص جراحی مغز و اعصاب و متخصص تراماتولوژی
@ayarenaghd
👍28👎8❤3👏2🤯2
چریکها و مسئله کودکان.
۱۹ بهمن سالروز دو حادثه مهم است. اولین آن به حادثه سیاهکل درسال ۴۹ باز میگردد. عدهای متشکل از چند تیم که بعدها چریکهای فدایی نام گرفتند برای تمرینات چریکی به دامنه کوههای گیلان رفتند. یکی از آنها، هادی لنگرودی به طور تصادفی توسط افراد محلی بازداشت وتحویل پاسگاه شد. دیگر رفقایش که مطلع شدند مسلحانه به پاسگاه یورش برده و افراد آنجا را قتل عام کردند و پاسگاه را خلع سلاح. حکومت وقت هم به سرکوب آنها پرداخت و عدهای از آنها را در همان عملیات کشت و عدهای دیگر از رهبرانشان چون صفایی فراهانی را چند وقت بعد اعدام نمود. دراین میان حمید اشرف که رابط گروه روستا و شهر بود رهبر چریکها شد. شخصیتی کاریزماتیک و جسور و توانمند در زدوخوردهای خیابانی.
ساواک پس ازچند سال رد وی را دریکی ازخانه های تیمی زد. به هنگام یورش به آنجا با جسد دوطفل و نوجوان به نام ناصر و ارژنگ شایگان روبرو شدند که بنا برگفته پزشکی قانونی با گلوله اشرف به قتل رسیده بودند و بنا بر روایت دیگر در درگیری های ساواک با گروه اشرف کشته شدند.
دومین آن به سال ۶۰ برمیگردد. سپاه پاسداران به خانه تیمی زعفرانیه مجاهدین خلق هجوم برد. درآنجا رهبر عملیاتی مجاهدین، موسی خیابانی به همراه همسرش و همینطور اشرف ربیعی، همسر مسعود رجوی و مصطفی رجوی، پسر خردسال رجوی حضور داشتند. دراین عملیات تمام مجاهدین کشته شدند جز مصطفی رجوی فرزند خردسال رجوی که بعدها عکس وی در آغوش اسدالله لاجوردی خبرساز شد. موسی خیابانی نفر دوم سازمان بود و از یاران نزدیک طالقانی. پس از آزادی از زندان طالقانی به دیدار وی و رجوی رفت و گفت: وقتی اسم مجاهدین برده میشد، اعصاب ساواکیها بههم میریخت. این دلیل بر قدرت عقیده و ایمان بهحق است. از اسم مسعود رجوی وحشت داشتند، از اسم موسی خیابانی وحشت داشتند!
خیابانی فردی مذهبی بود که مرید حنیف نژاد، از بنیانگذاران سازمان شد. اصل زندگی را برمبارزه میدانست و به همین دلیل تحصیلاتش را نیمه کاره تمام کرد و به فلسطین رفت برای آموزش چریکی. خیابانی هم به مانند اشرف تنومند و ورزیده بود و همینطور شخصیتی کاریزماتیکی داشت. ولی وجه تشابه هر دو آنها، جنایت در حق کودکان بود! نگاه داشتن طفلان معصومی که میانهای با دنیای بزرگسالان نداشتند در خانههای تیمی که هر لحظه امکان درگیری مسلحانه وجود داشت و از بین رفتن آنها. پرورش این کودکان در فضای بشدت امنیتی و سرد وخشک خانههای تیمی. این مبارزان خودخوانده راه آزادی درصدد ساختن آیندهای بهتر بودند ولی قبل ازهرچیز زندگی را از صاحبان آینده، یعنی همان کودکان ستاندند!
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
۱۹ بهمن سالروز دو حادثه مهم است. اولین آن به حادثه سیاهکل درسال ۴۹ باز میگردد. عدهای متشکل از چند تیم که بعدها چریکهای فدایی نام گرفتند برای تمرینات چریکی به دامنه کوههای گیلان رفتند. یکی از آنها، هادی لنگرودی به طور تصادفی توسط افراد محلی بازداشت وتحویل پاسگاه شد. دیگر رفقایش که مطلع شدند مسلحانه به پاسگاه یورش برده و افراد آنجا را قتل عام کردند و پاسگاه را خلع سلاح. حکومت وقت هم به سرکوب آنها پرداخت و عدهای از آنها را در همان عملیات کشت و عدهای دیگر از رهبرانشان چون صفایی فراهانی را چند وقت بعد اعدام نمود. دراین میان حمید اشرف که رابط گروه روستا و شهر بود رهبر چریکها شد. شخصیتی کاریزماتیک و جسور و توانمند در زدوخوردهای خیابانی.
ساواک پس ازچند سال رد وی را دریکی ازخانه های تیمی زد. به هنگام یورش به آنجا با جسد دوطفل و نوجوان به نام ناصر و ارژنگ شایگان روبرو شدند که بنا برگفته پزشکی قانونی با گلوله اشرف به قتل رسیده بودند و بنا بر روایت دیگر در درگیری های ساواک با گروه اشرف کشته شدند.
دومین آن به سال ۶۰ برمیگردد. سپاه پاسداران به خانه تیمی زعفرانیه مجاهدین خلق هجوم برد. درآنجا رهبر عملیاتی مجاهدین، موسی خیابانی به همراه همسرش و همینطور اشرف ربیعی، همسر مسعود رجوی و مصطفی رجوی، پسر خردسال رجوی حضور داشتند. دراین عملیات تمام مجاهدین کشته شدند جز مصطفی رجوی فرزند خردسال رجوی که بعدها عکس وی در آغوش اسدالله لاجوردی خبرساز شد. موسی خیابانی نفر دوم سازمان بود و از یاران نزدیک طالقانی. پس از آزادی از زندان طالقانی به دیدار وی و رجوی رفت و گفت: وقتی اسم مجاهدین برده میشد، اعصاب ساواکیها بههم میریخت. این دلیل بر قدرت عقیده و ایمان بهحق است. از اسم مسعود رجوی وحشت داشتند، از اسم موسی خیابانی وحشت داشتند!
خیابانی فردی مذهبی بود که مرید حنیف نژاد، از بنیانگذاران سازمان شد. اصل زندگی را برمبارزه میدانست و به همین دلیل تحصیلاتش را نیمه کاره تمام کرد و به فلسطین رفت برای آموزش چریکی. خیابانی هم به مانند اشرف تنومند و ورزیده بود و همینطور شخصیتی کاریزماتیکی داشت. ولی وجه تشابه هر دو آنها، جنایت در حق کودکان بود! نگاه داشتن طفلان معصومی که میانهای با دنیای بزرگسالان نداشتند در خانههای تیمی که هر لحظه امکان درگیری مسلحانه وجود داشت و از بین رفتن آنها. پرورش این کودکان در فضای بشدت امنیتی و سرد وخشک خانههای تیمی. این مبارزان خودخوانده راه آزادی درصدد ساختن آیندهای بهتر بودند ولی قبل ازهرچیز زندگی را از صاحبان آینده، یعنی همان کودکان ستاندند!
#بهروز_حسینی@ayarenaghd
👍35👏3🤬2🥰1
