گهواره تو شبیه کشتی نجات ... 🫀
علی اصغر (ع)

#تلنگر
#روضه_خوانی

مرحوم علامه محدث نوری می فرمایند :

شخصی به نزد علامه محمد علی بهبهانی رفته و از او می پرسد : خواب میبینم که با دندان هایم گوشت بدن مبارک سیدالشهدا(ع) را می کنم

علامه محمد علی بهبهانی او را نمی شناخت سر به زیر افکند و گفت : تو روضه خوانی ؟ گفت : آری ، فرمودند : يا ترک کن یا از کتب معتبر روضه بخوان

منبع : لؤلؤ و مرجان، صفحه ۱۶۲
نویسنده : علامه محدث نوری

زمانی که علی اکبر(ع) آماده رفتن به میدان جنگ شد ، سیدالشهدا(ع) با نا امیدی او را نگاه کرد و اشکش سرازیر شد ... 💔

نفس المهموم، صفحه ۲۷۶
محدث قمی

حضرت علی اکبر(ع) با تشنگی شدید وارد میدان جنگ شد و دویست تن از دشمنان را به درک واصل کرد ، تا اینکه مرة بن عبدی لیثی به او حمله کرد و با نیزه اش او را زد تا به زمین افتاد و دیگران آن حضرت را با شمشير قطعه قطعه کردند و امام حسین (ع) فرمودند :

بعد از تو ، اُف بر این دنیا

نفس المهموم، صفحه ۲۷۷ الی ۲۷۹

شبیه دانه های تسبیح
از هم پاشیده شد پیکرت ... 💔

اربا اربا شده گلبرگ تنت ریخته بود
و پدر بر سر بالین تو بهم ریخته بود
رخ به رخساره پر خون تو آرام نیافت
ای که هر آیه جسمت به ستم ریخته بود
#علی_اکبر 💔

آوازه ات دنیا رو گرفت 🖤🏴
عزاداری محرم در آمریکا

مرحوم محدث قمی(ره) می گویند :

زمانی که سر مطهر حسین (ع) را نزد ابن زیاد بردند ، دستور داد تا راس مطهر را در طشت طلا گذارند و با چوب دستی به دندان های آن حضرت میزد و می گفت : ای ابااعبدالله چه قدر زود پیر شدی 💔😭

نفس المهموم، صفحه ۳۷۴
محدث قمی

عباس(ع) همان کسی است که امیرالمؤمنین او را اندوه و عشق بوسه زد و سیدالشهدا بارها به او فرمودن جانم به فدایت


الخصائص العباسیه
آیت‌الله کلباسی نجفی
۳۵ و ۳۶

#باب_الحسین کیست ؟

مرحوم حضرت آیت‌الله حاج محمد ابراهیم کلباسی نجفی (رحمة الله ) فرمودن :

دریافتم که عباس (علیه السلام ) باب امام حسین(علیه السلام ) هست و کسی است که به واسطه او می توانم به حریم خامس آل عبا (علیهم السلام ) و ریحانه رسول خدا(ص) چنگ بزنم و به واسطه او به کشتی نجات سوار شوم

الخصائص العباسیه ، صفحه ۲۸
مرحوم آیت‌الله کلباسی نجفی

پیامبر خدا(صلوات الله علیه و آله ) در روز محشر هنگام شفاعت خواهد فرمود  : ای عباس (جل جلاله ) تو #باب_الحوائج هستی هرکه را میخواهی شفاعت کن

📚 الخصائص العباسیه، ص ۴۰۳

وَوَقَفَ‌العَبّاس‌مُتِحَیرا
زمانیکه‌ مشک‌ آب‌ را زدند، عباس‌ متحیر‌ شد...