Forwarded from از ویرایش (فرهاد قربانزاده)
تُن ماهی یا کنسروِ (ماهیِ) تُن
تُن نام نوعی ماهی است. عبارتِ «تُنِ ماهی» مانند عبارتِ «سفیدِ ماهی» یا «کپورِ ماهی» است. چون واژۀ تُن برای مردم شفاف نبوده، گمان کردهاند به معنی «کنسرو» است و منظورشان از «تنِ ماهی» همان «کنسروِ ماهیِ تُن» یا «کنسروِ تُن» است. اشکالی هم ندارد.
۱۴۰۱/۱۲/۱۸
◽️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
تُن نام نوعی ماهی است. عبارتِ «تُنِ ماهی» مانند عبارتِ «سفیدِ ماهی» یا «کپورِ ماهی» است. چون واژۀ تُن برای مردم شفاف نبوده، گمان کردهاند به معنی «کنسرو» است و منظورشان از «تنِ ماهی» همان «کنسروِ ماهیِ تُن» یا «کنسروِ تُن» است. اشکالی هم ندارد.
۱۴۰۱/۱۲/۱۸
◽️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
👍80❤26👏8👎5
Audio
دربارۀ واژۀ چوب الف
«چوبِ الف» یا «چوبْالف» چرم، چوب یا مقوایی است که لای کتاب میگذارند یا هنگام کتاب خواندن آن را پایین قسمت در حال مطالعه حرکت میدهند. این ترکیب دستکم صد سال در فارسی سابقه دارد. مستوفی در شرح زندگانی من آورده است: «چوب الف را روی کلمات میگرداندم و جملۀ عربی و شعر فارسی را تکرار میکردم» (ج ١، ص ٢١٨).
در فرهنگ بزرگ سخن شاهد زیر از سیمین دانشور (ذیل «چوقالف») نقل شدهاست: «شاهین دید که یک چوقالف لای دیوان است».
«چوب الف» در شعر بسیار مشهور «یار دبستانی» نیز به کار رفتهاست: «یار دبستانی من، با من و همراه منی / چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی» (منصور تهرانی). از این سروده برمیآید که ظاهراً از چوب الف برای تنبیه شاگردان هم استفاده میشدهاست. این کاربردِ چوب الف در این شاهد نیز دیده میشود: «جانور اهلی که دیگر نیازی به داغ و درفش و چوب الف ندارد. او خود مسیر هرروزهاش را بدون مزاحمت عقل میرود و میآید» (محمود صباحی، جامعۀ تعزیه؛ جستاری در روان رنجور ایرانی، ص ١١٢).
مطلب کاملتر:
https://www.tg-me.com/azvirayesh/458
۱۴۰۰/۰۱/۲۶
▫️فرهاد قربانزاده
▫️با صدای سعیده فضلوی
@azvirayesh
«چوبِ الف» یا «چوبْالف» چرم، چوب یا مقوایی است که لای کتاب میگذارند یا هنگام کتاب خواندن آن را پایین قسمت در حال مطالعه حرکت میدهند. این ترکیب دستکم صد سال در فارسی سابقه دارد. مستوفی در شرح زندگانی من آورده است: «چوب الف را روی کلمات میگرداندم و جملۀ عربی و شعر فارسی را تکرار میکردم» (ج ١، ص ٢١٨).
در فرهنگ بزرگ سخن شاهد زیر از سیمین دانشور (ذیل «چوقالف») نقل شدهاست: «شاهین دید که یک چوقالف لای دیوان است».
«چوب الف» در شعر بسیار مشهور «یار دبستانی» نیز به کار رفتهاست: «یار دبستانی من، با من و همراه منی / چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی» (منصور تهرانی). از این سروده برمیآید که ظاهراً از چوب الف برای تنبیه شاگردان هم استفاده میشدهاست. این کاربردِ چوب الف در این شاهد نیز دیده میشود: «جانور اهلی که دیگر نیازی به داغ و درفش و چوب الف ندارد. او خود مسیر هرروزهاش را بدون مزاحمت عقل میرود و میآید» (محمود صباحی، جامعۀ تعزیه؛ جستاری در روان رنجور ایرانی، ص ١١٢).
مطلب کاملتر:
https://www.tg-me.com/azvirayesh/458
۱۴۰۰/۰۱/۲۶
▫️فرهاد قربانزاده
▫️با صدای سعیده فضلوی
@azvirayesh
👍25❤22👏5
یادداشتهای لغوی علامه محمد قزوینی
آنچه در پی میآید شماری از واژههایی است که علامه محمد قزوینی در یادداشتهای خود (۱۰ جلد، به کوشش ایرج افشار، دانشگاه تهران) دربارهٔ آنها سخن گفتهاست. این فهرست را برای پژوهشهای خود تهیه کرده بودم، ولی گفتم شاید به کار دیگران هم بیاید. بد نیست صاحبهمتی پیدا شود و یادداشتهای لغوی و دستوری علامه قزوینی را بیروننویسی کند و با فهرست زیر بسنجد و افتادگیها را بیفزاید و همه را در کتابی گرد آورد. با انتشار چنین کتابی، هم کار ادیبان و زبانشناسان راحتتر میشود و هم این نوشتهها از کنج کتابخانه به در میآید.
اثناعشر (ج ۱، ص ۲۲ـ۲۳)
ارتنگ (ج ۱۰، ص ۱۸۸ـ۱۹۰)
استیکان (ج ۱، ص ۸۱)
اسکناس (ج ۱۰، ص ۹۵)
اطلاعات متفرقۀ ادبی، لغوی و معربّات (ج ۱۰، ص ۲۶۲ـ۲۷۵)
الاغ / الاق (ج ۱، ص ۹۱)
افغان (ج ۱، ص ۸۶)
افلیج (ج ۱، ص ۸۷)
ـان (ج ۱، ص ۱۱۷)
اونیورسیته (ج ۱، ص ۱۴۵)
آجیل (کلمات مجهولةالاصل) (ج ۶، ص ۲۴۳)
ـبار (ج ۴، ص ۹)
ـباز (ج ۴، ص ۱۰)
باز آنک (ج ۴، ص ۱۰)
باورچی (ج ۴، ص ۱۳)
بایست ـ باید (ج ۱۰، ص ۷۲)
بعضی فوائد لغوی و اصطلاحات دیوان خاقانی (ج ۱۰، ص ۴۰ـ۴۶)
بوالعجب (ج ۴، ص ۵۸ـ۶۰)
بهانه (ذیل تعلیل) (ج ۲، ص ۷۹)
بهترک (ج ۱۰، ص ۲۴۸ـ۲۴۹)
بهواسطه (ج ۴، ص ۵۷)
تبّان < تنبان (ج ۱۰، ص ۹۹)
ترجمه (ج ۱، ص ۸۱)
ترنج < اترج (ج ۱۰، ص ۹۹)
ترید / تلیت (ج ۶، ص ۱۷۳)
ترین: او بهترین جواهرهاست (الابنیه) (ج ۱۰، ص ۷۳)
تصحیف (ج ۱۰، ص ۳ـ۲۱)
تفنگ (ج ۲، ص ۸۵)
تفنگ < تفک (ج ۱۰، ص ۹۹)
تکرار (ج ۲، ص ۹۴ـ۹۵)
تنباکو < (ج ۱۰، ص ۹۹)
تنکلوشا (ج ۱۰، ص ۱۹۱ـ۱۹۳؛ ج ۲، ص ۱۰۴)
تو (ج ۲، ص ۱۰۵)
توپ (به تاریخ عراده مرتبط است) (ج ۲، ص ۱۰۶)
توپ (ج ۱۰، ص ۱۹۸)
توفید / نوف (ج ۱۰، ص ۲۰۳)
تون (ج ۲، ص ۱۱۵)
توی (کلمات عامیانه گرچه اصلی دارند) (ج ۶، ص ۲۴۳)
تیمچه / تیم (مصغر) (ج ۷، ص ۹۸)
ثبّات (ج ۲، ص ۱۲۳)
جزایری (ج ۲، ص ۱۴۶)
جلوی (کلمات مجهولةالاصل) (ج ۶، ص ۲۴۳)
جمع (ج ۲، ص ۱۶۷ـ۱۷۳)
جمعیت (ج ۳، ۲ ۲۶ـ۲۷)
جنابعالی (ج ۲، ص ۱۷۴)
جنده (کلمات مجهولةالاصل) (ج ۶، ص ۲۴۳؛ نیز ج ۲، ص ۱۷۸)
جولقی (جعلقی) (حذف «ع») (ج ۲، ص ۱۹۲)
چفت (ج ۱۰، ص ۲۳۵)
چکش (ج ۱۰، ص ۱۹۶)
چلغوزه (ج ۳، ص ۳۸ـ۳۹)
چنانچه (ج ۳، ۴۴ـ۴۶)
چیت (ج ۱۰، ص ۹۵)
حاجی (ج ۴، ص ۱۳۱ـ۱۳۳)
حذف تاء تأنیث (ج ۳، ص ۵۸)
حراج (ج ۴، ص ۱۴۰)
حکایت (ج ۶، ص ۲۴۳)
حوالی (ج ۱، ص ۸۱)
حوایج (ج ۴، ص ۱۶۷)
حور (ج ۴، ص ۱۶۷)
حویج (ج ۴، ص ۱۷۳ـ۱۷۴)
حیز (ج ۴، ص ۱۸۱)
ختو (ج ۸، ص ۳۵۱)
خوانچه (مصغر) (ج ۷، ص ۹۸)
خوشگل (کلمات مستحدثه) (ج ۶، ص ۲۴۳)
خیلی (ج ۴، ص ۲۳۴)
داد (ج ۷، ص ۲۳۷)
دُستکانی (ج ۱، ص ۸۱)
دم (کلمات مجهولةالاصل) (ج ۶، ص ۲۴۳)
دمّل < دنبل (ج ۱۰، ص ۹۹)
راستهحسینی (ج ۱۰، ص ۲۴۸)
رسمالخط فارسی (ج ۵، ص ۲۴ـ۲۵)
زبیل < زنبیل (ج ۱۰، ص ۹۹)
زرنگ < زیرک (ج ۱۰، ص ۹۹؛ نیز ج ۶، ص ۲۴۳)
زغال (ج ۱۰، ص ۹۷)
زندنیجی (ج ۵، ص ۵۳؛ ج ۱۰، ص ۱۶ـ۱۷)
سالیانه (ج ۵، ص ۶۴)
ستمظریفی (ج ۵، ص ۷۱)
سجاوند (ج ۵، ص ۷۱)
سجاوندی (ج ۹، ص ۱۱۶ـ۱۲۵)
سجل (ج ۳، ص ۱۴۲ـ۱۴۳)
سفارش (ج ۵، ص ۱۳۲)
سک / سکنجبین (ج ۵، ص ۱۳۷)
سکندر / سکندری (ج ۵، ص ۱۳۹)
سلحشور (ج ۱۰، ص ۲۰۸)
سندره < سنده (با «ر» غیراشتقاقی) (ج ۱۰، ص ۲۰۰)
ش (ج ۵، ص ۱۸۷)
شانه (ج ۱۰، ص ۲۰۹ـ۲۱۰)
شبّت < شنبد، شنبه (ج ۱۰، ص ۹۹)
شبه (ج ۱۰، ص ۲۰۹)
شجاعت (ج ۱، ص ۸۱)
شعبده (ج ۱، ص ۸۱؛ ج ۳، ص ۱۷۲؛ ج ۵، ص ۲۱۸)
شنبد (ج ۱۰، ص ۲۰۲)
شوریدن (ج ۱۰، ص ۲۰۸)
شوشه (ج ۱۰، ص ۲۰۸)
صاف (ج ۴، ص ۱۴۲)
صدا (ج ۶، ص ۲۴۳)
صدّیق < زندیق (ج ۱۰، ص ۹۹)
صفت (ج ۵، ص ۲۶۱ـ۲۶۸)
طاس (ذیل جولقی) (ج ۲، ص ۱۹۲ـ۱۹۳)
طاق (ج ۱۰، ص ۲۱۰)
طلا (ج ۵، ص ۲۹۶)
طوطی (ج ۱۰، ص ۲۴۱)
عرّاده (ج ۱۰، ص ۲۱۱)
عروسک (ج ۱۰، ص ۲۱۱)
غداره (ج ۱۰، ص ۲۶۳)
الف مماله (ج ۸، ص ۳۴۲)
فاش (ج ۴، ص ۱۴۲)
فروند (توپ) (کلمات مجهولةالاصل) (ج ۶، ص ۲۴۳)
فرهنگ (ج ۶، ص ۱۰۹ـ۱۱۰)
فکت اضافت (ج ۸، ص ۳۴۴)
فواید لغوی و شواهد دستوری از سعدی (ج ۱۰، ص ۱۰۵)
فوایدی از کتاب الابنیة عن حقایق الادویة (ج ۱۰، ص ۱۰۱ـ۱۰۴)
قاب (ج ۱۰، ص ۲۱۳)
قبان / کبان (ج ۱۰، ص ۲۲۱)
قراب (ج ۶، ص ۱۴۰)
قرابه (ج ۶، ص ۱۴۱ـ۱۴۲)
قربان (ج ۶، ص ۱۴۴ـ۱۴۶ و ۲۷۳)
قرطه (ج ۶، ص ۱۴۶)
قشنگ (کلمات مستحدثه) (ج ۶، ص ۲۴۳)
قشو (ج ۱۰، ص ۲۰۹)
قلاب (ج ۶، ص ۱۷۰)
قلب (ج ۶، ص ۱۷۲)
قلعه / کلات (ج ۱۰، ص ۲۱۶)
قلماسنگ (ج ۱۰، ص ۲۱۳)
قلوه / کلیه (ج ۷، ص ۲۳۶)
قلیان (ج ۶، ص ۱۷۷ـ۱۷۸)
قواعد دستوری (ج ۱۰، ص ۵۹ـ۷۴)
قورق (ج ۱۰، ص ۲۰۷)
قوری (ج ۶، ص ۱۸۰)
قولی / قلی (ج ۶، ص ۱۸۱)
قیطان (ج ۱۰، ص ۱۹۸)
ک (پسوند) (ج ۱۰، ص ۷۷ـ۷۹)
کاف تشبیه (ج ۱۰، ص ۷۷ـ۷۹)
کبان / قبان (ج ۱۰، ص ۲۲۱)
کفت (ج ۱۰، ص ۲۴۰)
کلات / قلعه (ج ۱۰، ص ۲۱۶)
کلیه / قلوه (ج ۷، ص ۲۳۶)
کمالیت (ج ۳، ص ۲۶۴؛ ج ۶، ص ۲۵۲)
کنده (نیز، نک. گنده) (ج ۶، ص ۲۵۴ـ۲۵۵)
دنبالۀ مطلب: اینجا
۱۴۰۳/۱۲/۰۴
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
آنچه در پی میآید شماری از واژههایی است که علامه محمد قزوینی در یادداشتهای خود (۱۰ جلد، به کوشش ایرج افشار، دانشگاه تهران) دربارهٔ آنها سخن گفتهاست. این فهرست را برای پژوهشهای خود تهیه کرده بودم، ولی گفتم شاید به کار دیگران هم بیاید. بد نیست صاحبهمتی پیدا شود و یادداشتهای لغوی و دستوری علامه قزوینی را بیروننویسی کند و با فهرست زیر بسنجد و افتادگیها را بیفزاید و همه را در کتابی گرد آورد. با انتشار چنین کتابی، هم کار ادیبان و زبانشناسان راحتتر میشود و هم این نوشتهها از کنج کتابخانه به در میآید.
اثناعشر (ج ۱، ص ۲۲ـ۲۳)
ارتنگ (ج ۱۰، ص ۱۸۸ـ۱۹۰)
استیکان (ج ۱، ص ۸۱)
اسکناس (ج ۱۰، ص ۹۵)
اطلاعات متفرقۀ ادبی، لغوی و معربّات (ج ۱۰، ص ۲۶۲ـ۲۷۵)
الاغ / الاق (ج ۱، ص ۹۱)
افغان (ج ۱، ص ۸۶)
افلیج (ج ۱، ص ۸۷)
ـان (ج ۱، ص ۱۱۷)
اونیورسیته (ج ۱، ص ۱۴۵)
آجیل (کلمات مجهولةالاصل) (ج ۶، ص ۲۴۳)
ـبار (ج ۴، ص ۹)
ـباز (ج ۴، ص ۱۰)
باز آنک (ج ۴، ص ۱۰)
باورچی (ج ۴، ص ۱۳)
بایست ـ باید (ج ۱۰، ص ۷۲)
بعضی فوائد لغوی و اصطلاحات دیوان خاقانی (ج ۱۰، ص ۴۰ـ۴۶)
بوالعجب (ج ۴، ص ۵۸ـ۶۰)
بهانه (ذیل تعلیل) (ج ۲، ص ۷۹)
بهترک (ج ۱۰، ص ۲۴۸ـ۲۴۹)
بهواسطه (ج ۴، ص ۵۷)
تبّان < تنبان (ج ۱۰، ص ۹۹)
ترجمه (ج ۱، ص ۸۱)
ترنج < اترج (ج ۱۰، ص ۹۹)
ترید / تلیت (ج ۶، ص ۱۷۳)
ترین: او بهترین جواهرهاست (الابنیه) (ج ۱۰، ص ۷۳)
تصحیف (ج ۱۰، ص ۳ـ۲۱)
تفنگ (ج ۲، ص ۸۵)
تفنگ < تفک (ج ۱۰، ص ۹۹)
تکرار (ج ۲، ص ۹۴ـ۹۵)
تنباکو < (ج ۱۰، ص ۹۹)
تنکلوشا (ج ۱۰، ص ۱۹۱ـ۱۹۳؛ ج ۲، ص ۱۰۴)
تو (ج ۲، ص ۱۰۵)
توپ (به تاریخ عراده مرتبط است) (ج ۲، ص ۱۰۶)
توپ (ج ۱۰، ص ۱۹۸)
توفید / نوف (ج ۱۰، ص ۲۰۳)
تون (ج ۲، ص ۱۱۵)
توی (کلمات عامیانه گرچه اصلی دارند) (ج ۶، ص ۲۴۳)
تیمچه / تیم (مصغر) (ج ۷، ص ۹۸)
ثبّات (ج ۲، ص ۱۲۳)
جزایری (ج ۲، ص ۱۴۶)
جلوی (کلمات مجهولةالاصل) (ج ۶، ص ۲۴۳)
جمع (ج ۲، ص ۱۶۷ـ۱۷۳)
جمعیت (ج ۳، ۲ ۲۶ـ۲۷)
جنابعالی (ج ۲، ص ۱۷۴)
جنده (کلمات مجهولةالاصل) (ج ۶، ص ۲۴۳؛ نیز ج ۲، ص ۱۷۸)
جولقی (جعلقی) (حذف «ع») (ج ۲، ص ۱۹۲)
چفت (ج ۱۰، ص ۲۳۵)
چکش (ج ۱۰، ص ۱۹۶)
چلغوزه (ج ۳، ص ۳۸ـ۳۹)
چنانچه (ج ۳، ۴۴ـ۴۶)
چیت (ج ۱۰، ص ۹۵)
حاجی (ج ۴، ص ۱۳۱ـ۱۳۳)
حذف تاء تأنیث (ج ۳، ص ۵۸)
حراج (ج ۴، ص ۱۴۰)
حکایت (ج ۶، ص ۲۴۳)
حوالی (ج ۱، ص ۸۱)
حوایج (ج ۴، ص ۱۶۷)
حور (ج ۴، ص ۱۶۷)
حویج (ج ۴، ص ۱۷۳ـ۱۷۴)
حیز (ج ۴، ص ۱۸۱)
ختو (ج ۸، ص ۳۵۱)
خوانچه (مصغر) (ج ۷، ص ۹۸)
خوشگل (کلمات مستحدثه) (ج ۶، ص ۲۴۳)
خیلی (ج ۴، ص ۲۳۴)
داد (ج ۷، ص ۲۳۷)
دُستکانی (ج ۱، ص ۸۱)
دم (کلمات مجهولةالاصل) (ج ۶، ص ۲۴۳)
دمّل < دنبل (ج ۱۰، ص ۹۹)
راستهحسینی (ج ۱۰، ص ۲۴۸)
رسمالخط فارسی (ج ۵، ص ۲۴ـ۲۵)
زبیل < زنبیل (ج ۱۰، ص ۹۹)
زرنگ < زیرک (ج ۱۰، ص ۹۹؛ نیز ج ۶، ص ۲۴۳)
زغال (ج ۱۰، ص ۹۷)
زندنیجی (ج ۵، ص ۵۳؛ ج ۱۰، ص ۱۶ـ۱۷)
سالیانه (ج ۵، ص ۶۴)
ستمظریفی (ج ۵، ص ۷۱)
سجاوند (ج ۵، ص ۷۱)
سجاوندی (ج ۹، ص ۱۱۶ـ۱۲۵)
سجل (ج ۳، ص ۱۴۲ـ۱۴۳)
سفارش (ج ۵، ص ۱۳۲)
سک / سکنجبین (ج ۵، ص ۱۳۷)
سکندر / سکندری (ج ۵، ص ۱۳۹)
سلحشور (ج ۱۰، ص ۲۰۸)
سندره < سنده (با «ر» غیراشتقاقی) (ج ۱۰، ص ۲۰۰)
ش (ج ۵، ص ۱۸۷)
شانه (ج ۱۰، ص ۲۰۹ـ۲۱۰)
شبّت < شنبد، شنبه (ج ۱۰، ص ۹۹)
شبه (ج ۱۰، ص ۲۰۹)
شجاعت (ج ۱، ص ۸۱)
شعبده (ج ۱، ص ۸۱؛ ج ۳، ص ۱۷۲؛ ج ۵، ص ۲۱۸)
شنبد (ج ۱۰، ص ۲۰۲)
شوریدن (ج ۱۰، ص ۲۰۸)
شوشه (ج ۱۰، ص ۲۰۸)
صاف (ج ۴، ص ۱۴۲)
صدا (ج ۶، ص ۲۴۳)
صدّیق < زندیق (ج ۱۰، ص ۹۹)
صفت (ج ۵، ص ۲۶۱ـ۲۶۸)
طاس (ذیل جولقی) (ج ۲، ص ۱۹۲ـ۱۹۳)
طاق (ج ۱۰، ص ۲۱۰)
طلا (ج ۵، ص ۲۹۶)
طوطی (ج ۱۰، ص ۲۴۱)
عرّاده (ج ۱۰، ص ۲۱۱)
عروسک (ج ۱۰، ص ۲۱۱)
غداره (ج ۱۰، ص ۲۶۳)
الف مماله (ج ۸، ص ۳۴۲)
فاش (ج ۴، ص ۱۴۲)
فروند (توپ) (کلمات مجهولةالاصل) (ج ۶، ص ۲۴۳)
فرهنگ (ج ۶، ص ۱۰۹ـ۱۱۰)
فکت اضافت (ج ۸، ص ۳۴۴)
فواید لغوی و شواهد دستوری از سعدی (ج ۱۰، ص ۱۰۵)
فوایدی از کتاب الابنیة عن حقایق الادویة (ج ۱۰، ص ۱۰۱ـ۱۰۴)
قاب (ج ۱۰، ص ۲۱۳)
قبان / کبان (ج ۱۰، ص ۲۲۱)
قراب (ج ۶، ص ۱۴۰)
قرابه (ج ۶، ص ۱۴۱ـ۱۴۲)
قربان (ج ۶، ص ۱۴۴ـ۱۴۶ و ۲۷۳)
قرطه (ج ۶، ص ۱۴۶)
قشنگ (کلمات مستحدثه) (ج ۶، ص ۲۴۳)
قشو (ج ۱۰، ص ۲۰۹)
قلاب (ج ۶، ص ۱۷۰)
قلب (ج ۶، ص ۱۷۲)
قلعه / کلات (ج ۱۰، ص ۲۱۶)
قلماسنگ (ج ۱۰، ص ۲۱۳)
قلوه / کلیه (ج ۷، ص ۲۳۶)
قلیان (ج ۶، ص ۱۷۷ـ۱۷۸)
قواعد دستوری (ج ۱۰، ص ۵۹ـ۷۴)
قورق (ج ۱۰، ص ۲۰۷)
قوری (ج ۶، ص ۱۸۰)
قولی / قلی (ج ۶، ص ۱۸۱)
قیطان (ج ۱۰، ص ۱۹۸)
ک (پسوند) (ج ۱۰، ص ۷۷ـ۷۹)
کاف تشبیه (ج ۱۰، ص ۷۷ـ۷۹)
کبان / قبان (ج ۱۰، ص ۲۲۱)
کفت (ج ۱۰، ص ۲۴۰)
کلات / قلعه (ج ۱۰، ص ۲۱۶)
کلیه / قلوه (ج ۷، ص ۲۳۶)
کمالیت (ج ۳، ص ۲۶۴؛ ج ۶، ص ۲۵۲)
کنده (نیز، نک. گنده) (ج ۶، ص ۲۵۴ـ۲۵۵)
دنبالۀ مطلب: اینجا
۱۴۰۳/۱۲/۰۴
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
Telegraph
یادداشتهای لغوی علامه محمد قزوینی
آنچه در پی میآید شماری از واژههایی است که علامه محمد قزوینی در یادداشتهای خود (۱۰ جلد، به کوشش ایرج افشار، دانشگاه تهران) دربارهٔ آنها سخن گفتهاست. این فهرست را برای پژوهشهای خود تهیه کرده بودم، ولی گفتم شاید به کار دیگران هم بیاید. بد نیست صاحبهمتی…
👏16👍11❤7
دیدگاه پیشینیان دربارۀ زیادهروی در گذاشتن زیر و زِبَر و پیش
گذاردن حرکات نه فقط در خطّ جاری معمول نبوده، بلکه یکی از عیوب محسوب میشدهاست. نمیدانم در کدام کتاب دیدهام در آداب خط که نوشته شده بود که کاتب نباید اکثار [= زیادهروی] در وضع حرکات نماید، چه آن نزد بزرگان مرغوب نیست و یکی از عیوب است و حکایت کرده بود که مأمون روزی در حین رسیدگی به رقاع مردم به یک رقعهٔ خوشخطی برخورد که صاحب آن بسیار جاها حرکات کلمات را گذارده بود. مأمون بالای آن توقیع کرد: «ما احسن الخط لولا انّه اکثر شونیزه» (شونیز سیاهدانه است که برروی نان در وقت پختن پاشند) (محمد قزوینی، یادداشتهای قزوینی، ج ۱۰، ص ۴).
اینجا را هم ببینید.
١۴۰٣/١٢/۰۶
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
گذاردن حرکات نه فقط در خطّ جاری معمول نبوده، بلکه یکی از عیوب محسوب میشدهاست. نمیدانم در کدام کتاب دیدهام در آداب خط که نوشته شده بود که کاتب نباید اکثار [= زیادهروی] در وضع حرکات نماید، چه آن نزد بزرگان مرغوب نیست و یکی از عیوب است و حکایت کرده بود که مأمون روزی در حین رسیدگی به رقاع مردم به یک رقعهٔ خوشخطی برخورد که صاحب آن بسیار جاها حرکات کلمات را گذارده بود. مأمون بالای آن توقیع کرد: «ما احسن الخط لولا انّه اکثر شونیزه» (شونیز سیاهدانه است که برروی نان در وقت پختن پاشند) (محمد قزوینی، یادداشتهای قزوینی، ج ۱۰، ص ۴).
اینجا را هم ببینید.
١۴۰٣/١٢/۰۶
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
Telegram
از ویرایش
نکتهای دربارۀ تشدیدها و حرکتهای زائدی که برخی ویراستاران اصرار به گذاشتن آنها دارند:
در نامه اعراب و نقطه ننهد، الا به جایگاه اشتباه و به جایگاه عنایت هم روا داشتهاند تأکید را، اما بی عذری نقطه و اعراب نهادنْ منسوب کردن مکتوبالیه باشد به جهل (محمدبن…
در نامه اعراب و نقطه ننهد، الا به جایگاه اشتباه و به جایگاه عنایت هم روا داشتهاند تأکید را، اما بی عذری نقطه و اعراب نهادنْ منسوب کردن مکتوبالیه باشد به جهل (محمدبن…
👍32❤8👎3👏1
رایج است که میگویند محمدعلی جمالزاده گفتارینویسی را پایهگذاری کرده و صادق هدایت شکستهنویسی را. واقعیت این است که سالها پیش از انتشار کتابهای صادق هدایت، بزرگانی مانند علیاکبر دهخدا و نسیم شمال به فارسی شکسته نوشتهاند.
۱۴۰۳/۱۲/۰۸
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
۱۴۰۳/۱۲/۰۸
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
👍58❤14👏13😢1
دربارهٔ واژهٔ غرابیه
غُرابیه «نوعی شیرینی [است] که با شکر، روغن یا کره، و مغز بادام درست میشود» (انوری ۱۳۸۱). این شیرینی بهویژه در آذربایجان تهیه میشود. در قاموسالمعارف (مدرس تبریزی ۱۳۹۱) آمدهاست: «غُرابی: نام نوعی از خرما، و گویا حلوای غرابیۀ معروف هم بهجهت انتساب به خرمای غرابی بدین اسم اختصاص یافته». معین (۱۳۹۱) ریشهٔ آن را عربی دانسته و به غُرابی ارجاع داده و ذیل غُرابی آوردهاست: «[عربی = īyy-] (صفت نسبی) ۱. نوعی خرما. ۲. نوعی نان شیرینی؛ غرابیه؛ غرابیا. ۳. ...». این در حالی است که در تهیهٔ این شیرینی از خرما استفاده نمیشود و اگر هم استفاده شود، لزومی نداشته که نام این خرمای کمتر شناختهشده روی این شیرینی گذاشته شود. در لغتنامه (دهخدا و همکاران ۱۳۷۷) ریشهٔ این واژه را ذکر نکردهاند.
در فرهنگ واژگان آذری (منصوری ۱۳۹۳) این واژه با املای قرابیه مدخل شدهاست.
غرابیه بهصورت kurabiye به ترکی استانبولی و بهصورت غُرَیبة (Wehr 1994, p. 783) به عربی راه یافتهاست. با استناد به فرهنگ ریشهشناختی نشانیان، واژهٔ غرابیه در سیاحتنامه (اولیا چلبی ۱۶۶۵) و در عبارت «اصناف غرابیهچیان» به کار رفته و برگرفته از واژهٔ فارسی گلاب و ادات عربیِ ـیة است. واژهٔ گلابیه در گنجواژهٔ زبانهای شرقی، ترکی ـ عربی ـ فارسی (Meninski 1680) مدخل شدهاست. تبدیل l به r و تبدیل g به q در این واژه به تأثیر از زبان ترکی بودهاست.
منابع
انوری، حسن (۱۳۸۱)، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن.
دهخدا، علیاکبر و همکاران (۱۳۷۷)، لغتنامه، تهران، مؤسسهٔ لغتنامهٔ دهخدا.
مدرس تبریزی، محمدعلی (۱۳۹۱)، قاموسالمعارف، به کوشش علیرضا سبحانی، قم، مؤسسهٔ امام صادق.
معین، محمد (۱۳۹۱)، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر.
منصوری، فیروز (۱۳۹۳)، فرهنگ واژگان آذری، تهران، هزار کرمان.
Meninski, Franciscus a Mesgnien (1680), Thesaurus linguarum orientalium, Turcicae, Arabicae, Persicae, Viennæ, Austriæ.
www.nisanyansozluk.com
Wehr, Hans (1994), A Dictionary of Modern Written Arabic (Arabic-English), Edited by J. Milton Cowan, 4th Edition, Otto Harrassowitz.
۱۴۰۳/۱۲/۱۱
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
غُرابیه «نوعی شیرینی [است] که با شکر، روغن یا کره، و مغز بادام درست میشود» (انوری ۱۳۸۱). این شیرینی بهویژه در آذربایجان تهیه میشود. در قاموسالمعارف (مدرس تبریزی ۱۳۹۱) آمدهاست: «غُرابی: نام نوعی از خرما، و گویا حلوای غرابیۀ معروف هم بهجهت انتساب به خرمای غرابی بدین اسم اختصاص یافته». معین (۱۳۹۱) ریشهٔ آن را عربی دانسته و به غُرابی ارجاع داده و ذیل غُرابی آوردهاست: «[عربی = īyy-] (صفت نسبی) ۱. نوعی خرما. ۲. نوعی نان شیرینی؛ غرابیه؛ غرابیا. ۳. ...». این در حالی است که در تهیهٔ این شیرینی از خرما استفاده نمیشود و اگر هم استفاده شود، لزومی نداشته که نام این خرمای کمتر شناختهشده روی این شیرینی گذاشته شود. در لغتنامه (دهخدا و همکاران ۱۳۷۷) ریشهٔ این واژه را ذکر نکردهاند.
در فرهنگ واژگان آذری (منصوری ۱۳۹۳) این واژه با املای قرابیه مدخل شدهاست.
غرابیه بهصورت kurabiye به ترکی استانبولی و بهصورت غُرَیبة (Wehr 1994, p. 783) به عربی راه یافتهاست. با استناد به فرهنگ ریشهشناختی نشانیان، واژهٔ غرابیه در سیاحتنامه (اولیا چلبی ۱۶۶۵) و در عبارت «اصناف غرابیهچیان» به کار رفته و برگرفته از واژهٔ فارسی گلاب و ادات عربیِ ـیة است. واژهٔ گلابیه در گنجواژهٔ زبانهای شرقی، ترکی ـ عربی ـ فارسی (Meninski 1680) مدخل شدهاست. تبدیل l به r و تبدیل g به q در این واژه به تأثیر از زبان ترکی بودهاست.
منابع
انوری، حسن (۱۳۸۱)، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن.
دهخدا، علیاکبر و همکاران (۱۳۷۷)، لغتنامه، تهران، مؤسسهٔ لغتنامهٔ دهخدا.
مدرس تبریزی، محمدعلی (۱۳۹۱)، قاموسالمعارف، به کوشش علیرضا سبحانی، قم، مؤسسهٔ امام صادق.
معین، محمد (۱۳۹۱)، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر.
منصوری، فیروز (۱۳۹۳)، فرهنگ واژگان آذری، تهران، هزار کرمان.
Meninski, Franciscus a Mesgnien (1680), Thesaurus linguarum orientalium, Turcicae, Arabicae, Persicae, Viennæ, Austriæ.
www.nisanyansozluk.com
Wehr, Hans (1994), A Dictionary of Modern Written Arabic (Arabic-English), Edited by J. Milton Cowan, 4th Edition, Otto Harrassowitz.
۱۴۰۳/۱۲/۱۱
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
Nişanyan Sözlük
kurabiye - Nişanyan Sözlük
Çağdaş Türkçenin Etimolojisi
❤22👍12👏4👎1
دعوتید به نشست
«درست و غلط در زبان»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به کوشش گروه ویرایشپژوهان
با همکاری انجمن صنفی ویراستاران
به میزبانی فرهنگان پاسداران
پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۳
ساعت ۱۶:۱۵ تا ۲۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سخنرانان: حسین جاوید، الهام سیدان،
فرهاد قربانزاده، مهدی قنواتی.
دبیر نشست: هومن عباسپور
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این برنامه رایگان است و حضوری.
پخش زنده و ضبط فیلم قطعی نیست.
با نامنویسی، حضورتان را حتمی کنید:
VirayeshPazhuhan.ir
خوشوقت میشویم از دیدنتان.
«درست و غلط در زبان»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به کوشش گروه ویرایشپژوهان
با همکاری انجمن صنفی ویراستاران
به میزبانی فرهنگان پاسداران
پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۳
ساعت ۱۶:۱۵ تا ۲۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سخنرانان: حسین جاوید، الهام سیدان،
فرهاد قربانزاده، مهدی قنواتی.
دبیر نشست: هومن عباسپور
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این برنامه رایگان است و حضوری.
پخش زنده و ضبط فیلم قطعی نیست.
با نامنویسی، حضورتان را حتمی کنید:
VirayeshPazhuhan.ir
خوشوقت میشویم از دیدنتان.
❤36😢11👍5👎3
از ویرایش
دعوتید به نشست «درست و غلط در زبان» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به کوشش گروه ویرایشپژوهان با همکاری انجمن صنفی ویراستاران به میزبانی فرهنگان پاسداران پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۱۵ تا ۲۰ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سخنرانان: حسین…
پخش زنده فراهم آمد!
با تلاش گروه فنی، خوشبختانه
امکان پخش زندۀ نشست فراهم شد:
aparat.com/VirayeshPazhuhan/live
نشست «درست و غلط در زبان»
پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۳ از ساعت ۱۶:۳۰ تا ۲۰
VirayeshPazhuhan.ir
گروه «ویرایشپژوهان»
با تلاش گروه فنی، خوشبختانه
امکان پخش زندۀ نشست فراهم شد:
aparat.com/VirayeshPazhuhan/live
نشست «درست و غلط در زبان»
پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۳ از ساعت ۱۶:۳۰ تا ۲۰
VirayeshPazhuhan.ir
گروه «ویرایشپژوهان»
❤26👏10👍5
درست و غلط در زبان، ۱۶ اسفند ۱۴۰۳.pdf
1.7 MB
پردهنگارِ سخنرانی در نشست «درست و غلط در زبان»
۱۴۰۳/۱۲/۱۶
فرهنگان پاسداران
۱۴۰۳/۱۲/۱۷
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
۱۴۰۳/۱۲/۱۶
فرهنگان پاسداران
۱۴۰۳/۱۲/۱۷
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
❤44👏15👍2😢1
درنگی بر دستور خط فارسی (فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۴۰۱)
▫️در دستور خط فارسی (ص ۲۲ـ۲۳) «فاصلهگذاری در خط فارسی» را به سه گروه تقسیم کردهاند: الف) فاصلهٔ کامل؛ ب) نیمفاصله؛ ج) بیفاصله. در تعریف بیفاصله گفتهاند: «نگذاشتن هر نوع فاصله میان اجزای ترکیبهایی است که جزء پیشین آنها مختوم به حروف منفصلی است که قابلیت اتصال به جزء پس از خود را ندارند. مانند: بدکنش، پرفروش، دراختیارگیری، روسیاه، مادربزرگ، هوادار».
۱. در اینجا دو اصطلاح «بیفاصله» و «سرهم» را از یکدیگر جدا کردهاند، ولی تعریفی از سرهم به دست ندادهاند. این تعریف، چنانکه در مثالهای کتاب هم میبینیم، هزاران واژهای را که سرهم نوشته میشوند، مانند باغبان و رهگذر و همشهری، در بر نمیگیرد. پس بیفاصله یک چیز و سرهم نیز یک چیز است. در کتاب باید سرهم نیز افزوده شود یا دستکم تعریف بیفاصله اصلاح شود، بهطوریکه مفهوم سرهم را نیز در بر بگیرد.
۲. نکتهٔ کماهمیت اینکه پس از «مانندِ» نباید دونقطه بیاورند، همچنانکه پس از هیچ واژهٔ مضافی نباید دونقطه آورد.
▫️«بیفاصله در اینجا اصطلاحی منطقی نیست. اصطلاح بیفاصله برای پرهیز از خَلط این مفهوم با مفهوم نیمفاصله به کار رفته و مراد این است که در این نوع فاصلهگذاری، ویژگی خط فارسی [...] خودبهخود فاصلهای حداقلی را میان حروف منفصل ایجاب میکند و دیگر به درج نیمفاصله نیازی نیست» (ص ۲۳).
این توضیح زائد و گمراهکننده است. بیفاصله یعنی «بدون space». به سخن دیگر، برای نوشتن واژهای مانند پدربزرگ، پس از پدر، کلید فاصله (space) را فشار نمیدهیم و بیدرنگ بزرگ را مینویسیم.
▫️واژههایی مانند آنطور و اینطور و آنگونه و اینگونه را «حروف ربط مرکّب» دانستهاند (ص ۳۴).
این واژهها اسم و قید و صفتاند (نک. فرهنگ جامع زبان فارسی).
▫️«چه (خواه حرف ربط باشد خواه پیشوند یا اسم) در ترکیب با کلمهٔ پیشاز خود همواره بهصورت پیوسته نوشته میشود» (ص ۳۴).
بهتر است اینگونه نوشته شود: «چه (حرف ربط، پسوند، ضمیر، صفت یا قید) در ترکیب با واژهٔ پیش از خود پیوسته نوشته میشود».
▫️«به در صفتها، قیدها و حروف اضافهٔ مرکّب با نیمفاصله نوشته میشود: بهخصوص (صفت و قید)، بهسختی، بهجهتِ، بهمحضِ، بهموجبِ» (ص ۳۸).
۱. با این توصیف، باید بنویسیم: آدم بهخور (بهجای بخور)، دست بهده (بهجای بده)، دستِ بهزن (بهجای بزن)، ماشین بهرو (بهجای برو).
۲. نگفتهاند به در فعل گروهی، مانند به سر بُرد، باید با فاصله نوشته شود یا با نیمفاصله.
دنبالۀ مطلب: اینجا
١۴٠٣/١٢/١٩
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
▫️در دستور خط فارسی (ص ۲۲ـ۲۳) «فاصلهگذاری در خط فارسی» را به سه گروه تقسیم کردهاند: الف) فاصلهٔ کامل؛ ب) نیمفاصله؛ ج) بیفاصله. در تعریف بیفاصله گفتهاند: «نگذاشتن هر نوع فاصله میان اجزای ترکیبهایی است که جزء پیشین آنها مختوم به حروف منفصلی است که قابلیت اتصال به جزء پس از خود را ندارند. مانند: بدکنش، پرفروش، دراختیارگیری، روسیاه، مادربزرگ، هوادار».
۱. در اینجا دو اصطلاح «بیفاصله» و «سرهم» را از یکدیگر جدا کردهاند، ولی تعریفی از سرهم به دست ندادهاند. این تعریف، چنانکه در مثالهای کتاب هم میبینیم، هزاران واژهای را که سرهم نوشته میشوند، مانند باغبان و رهگذر و همشهری، در بر نمیگیرد. پس بیفاصله یک چیز و سرهم نیز یک چیز است. در کتاب باید سرهم نیز افزوده شود یا دستکم تعریف بیفاصله اصلاح شود، بهطوریکه مفهوم سرهم را نیز در بر بگیرد.
۲. نکتهٔ کماهمیت اینکه پس از «مانندِ» نباید دونقطه بیاورند، همچنانکه پس از هیچ واژهٔ مضافی نباید دونقطه آورد.
▫️«بیفاصله در اینجا اصطلاحی منطقی نیست. اصطلاح بیفاصله برای پرهیز از خَلط این مفهوم با مفهوم نیمفاصله به کار رفته و مراد این است که در این نوع فاصلهگذاری، ویژگی خط فارسی [...] خودبهخود فاصلهای حداقلی را میان حروف منفصل ایجاب میکند و دیگر به درج نیمفاصله نیازی نیست» (ص ۲۳).
این توضیح زائد و گمراهکننده است. بیفاصله یعنی «بدون space». به سخن دیگر، برای نوشتن واژهای مانند پدربزرگ، پس از پدر، کلید فاصله (space) را فشار نمیدهیم و بیدرنگ بزرگ را مینویسیم.
▫️واژههایی مانند آنطور و اینطور و آنگونه و اینگونه را «حروف ربط مرکّب» دانستهاند (ص ۳۴).
این واژهها اسم و قید و صفتاند (نک. فرهنگ جامع زبان فارسی).
▫️«چه (خواه حرف ربط باشد خواه پیشوند یا اسم) در ترکیب با کلمهٔ پیشاز خود همواره بهصورت پیوسته نوشته میشود» (ص ۳۴).
بهتر است اینگونه نوشته شود: «چه (حرف ربط، پسوند، ضمیر، صفت یا قید) در ترکیب با واژهٔ پیش از خود پیوسته نوشته میشود».
▫️«به در صفتها، قیدها و حروف اضافهٔ مرکّب با نیمفاصله نوشته میشود: بهخصوص (صفت و قید)، بهسختی، بهجهتِ، بهمحضِ، بهموجبِ» (ص ۳۸).
۱. با این توصیف، باید بنویسیم: آدم بهخور (بهجای بخور)، دست بهده (بهجای بده)، دستِ بهزن (بهجای بزن)، ماشین بهرو (بهجای برو).
۲. نگفتهاند به در فعل گروهی، مانند به سر بُرد، باید با فاصله نوشته شود یا با نیمفاصله.
دنبالۀ مطلب: اینجا
١۴٠٣/١٢/١٩
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
Telegraph
درنگی بر دستور خط فارسی (فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۴۰۱)
۱. در اینجا دو اصطلاح بیفاصله و سرهم را از یکدیگر جدا کردهاند. این تعریف، چنانکه در مثالهای کتاب هم میبینیم، هزاران واژهای را که سرهم نوشته میشوند، مانند باغبان و رهگذر و همشهری، در بر نمیگیرد. پس بیفاصله یک چیز و سرهم نیز یک چیز است. در کتاب…
👍26❤11👏5😢1
زبان معیار، زبان گفتار، زبان شکسته
زبان معیار: زبان رسمی و بینشان که کتابهای درسی را به آن زبان مینویسند و رسانههای رسمی خبرها را به آن زبان اعلام میکنند و به خارجیها آموزش داده میشود: به مدرسه رفتم. به خانه رفتم.
زبان گفتار: زبانی که در گفتار به کار میرود و ممکن است شکسته باشد یا نباشد. پس زبان گفتار اعم از زبان شکسته است. در گفتارینویسی ممکن است فقط در نحو جمله تغییری دهیم: رفتم مدرسه (گفتاری). رفتم خونه (گفتاری و شکسته).
زبان شکسته: زیرمجموعۀ زبان گفتار است و در آن هم نحو تغییر میکند و هم صورت معیار واژه: رفتم خونه.
۱۴۰۳/۱۲/۲۰
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
زبان معیار: زبان رسمی و بینشان که کتابهای درسی را به آن زبان مینویسند و رسانههای رسمی خبرها را به آن زبان اعلام میکنند و به خارجیها آموزش داده میشود: به مدرسه رفتم. به خانه رفتم.
زبان گفتار: زبانی که در گفتار به کار میرود و ممکن است شکسته باشد یا نباشد. پس زبان گفتار اعم از زبان شکسته است. در گفتارینویسی ممکن است فقط در نحو جمله تغییری دهیم: رفتم مدرسه (گفتاری). رفتم خونه (گفتاری و شکسته).
زبان شکسته: زیرمجموعۀ زبان گفتار است و در آن هم نحو تغییر میکند و هم صورت معیار واژه: رفتم خونه.
۱۴۰۳/۱۲/۲۰
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
❤35👍16👏5
از خوشوقتیهای جامعۀ ادبیاتیِ ایران، در این سالها، یکی هم این است که دانشنامهای دوازدهجلدی و معتبر به نام دانشنامۀ زبان و ادب فارسی تألیف و چاپ شده که میتوانند از اطلاعات گسترده و ارزشمند آن بهرهمند شوند. این دانشنامه سزاوارانه معتبرترین دانشنامۀ ادبی به زبان فارسی است. از حُسن سعادتِ زبان فارسی، واژۀ زبان در عنوان این دانشنامه دیده میشود، ولی تعداد مقالههای مربوط به زبان فارسی در این دانشنامه از شمار مجلدهای آن خیلی بیشتر نیست. عملاً مقالههای زبان فارسی را اسماعیلوار ذبح کردهاند و واژۀ زبان در عنوان این دانشنامه «دکوری» است. برای نمونه، در این دانشنامه مقالۀ «حافظ» ٣١ صفحه و مقالۀ «زبان فارسی» یک صفحه است! یعنی برای مؤلفان این دانشنامه حافظ حتی از زبانی که به آن شعر سروده هم مهمتر بوده! آن هم ٣١ برابر!
در پاسخ به اینکه کدام اصطلاحات زبانی را باید در دانشنامه بیاورند، باید گفت همانگونه که اصطلاحات بدیع و بیان و عروض و قافیه در این دانشنامه آمده و مثالهایی از ادب فارسی برای آنها آوردهاند، اصطلاحات پرکاربرد زبانشناسی، همراه با نمونههایی از زبان فارسی، هم باید در کتاب بیاید. تا آن روز عنوان این کتاب باید دانشنامۀ ادب فارسی باشد.
١۴٠٣/١٢/۲۰
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
در پاسخ به اینکه کدام اصطلاحات زبانی را باید در دانشنامه بیاورند، باید گفت همانگونه که اصطلاحات بدیع و بیان و عروض و قافیه در این دانشنامه آمده و مثالهایی از ادب فارسی برای آنها آوردهاند، اصطلاحات پرکاربرد زبانشناسی، همراه با نمونههایی از زبان فارسی، هم باید در کتاب بیاید. تا آن روز عنوان این کتاب باید دانشنامۀ ادب فارسی باشد.
١۴٠٣/١٢/۲۰
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
👍30❤16👏6
▫️آغاز دوره: نیمۀ نخست فروردین ١۴۰۴، جمعهها، ساعت ١۴:۰۰
▫️شرکتکنندگان در کارگاهْ عضو کانالی تلگرامی میشوند و در آنجا جزوهها و فیلمهای همۀ جلسهها بارگذاری میشود. زمان دسترسی به این جزوهها و فیلمها نامحدود است.
▫️ جلسۀ ۱: رسمالخط و املا
جلسۀ ۲: فارسی گفتاری و شکسته
جلسۀ ۳: نشانهگذاری
جلسۀ ۴: ویرایش رایانهای
جلسۀ ۵: ویرایش زبانی ١
جلسۀ ۶: ویرایش زبانی ٢
جلسۀ ۷: درست و غلط در زبان ١
جلسۀ ۸: درست و غلط در زبان ٢
جلسۀ ۹: درست و غلط در زبان ٣
جلسۀ ۱۰: واژهپژوهی ١
جلسۀ ۱۱: واژهپژوهی ٢
جلسۀ ۱۲: مرجعشناسی (فرهنگهای فارسی)
جلسۀ ۱۳: درآمدی بر صرف
جلسۀ ۱۴: درآمدی بر نحو ١
جلسۀ ۱۵: درآمدی بر نحو ٢
توضیح: جلسۀ ١ تا ٣ در قالب فیلم ضبطشده ارائه میشود.
▫️عضویت در گروه تلگرامی برای پاسخ به پرسشها.
▫️اگر پرداخت هزینۀ کارگاه برایتان دشوار است، در خصوصی اطلاع دهید.
▫️شهریۀ کارگاه: ١،٢۰۰،۰۰۰ تومان (یک میلیون و دویست هزار تومان، برابر با حدود ١٢ دلار!).
▫️شمارۀ کارت:
بانک ملت، به نام فرهاد قربانزاده (پس از واریز، روگرفتِ رسید بانکی را در خصوصی بفرستید.)
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
▫️شرکتکنندگان در کارگاهْ عضو کانالی تلگرامی میشوند و در آنجا جزوهها و فیلمهای همۀ جلسهها بارگذاری میشود. زمان دسترسی به این جزوهها و فیلمها نامحدود است.
▫️ جلسۀ ۱: رسمالخط و املا
جلسۀ ۲: فارسی گفتاری و شکسته
جلسۀ ۳: نشانهگذاری
جلسۀ ۴: ویرایش رایانهای
جلسۀ ۵: ویرایش زبانی ١
جلسۀ ۶: ویرایش زبانی ٢
جلسۀ ۷: درست و غلط در زبان ١
جلسۀ ۸: درست و غلط در زبان ٢
جلسۀ ۹: درست و غلط در زبان ٣
جلسۀ ۱۰: واژهپژوهی ١
جلسۀ ۱۱: واژهپژوهی ٢
جلسۀ ۱۲: مرجعشناسی (فرهنگهای فارسی)
جلسۀ ۱۳: درآمدی بر صرف
جلسۀ ۱۴: درآمدی بر نحو ١
جلسۀ ۱۵: درآمدی بر نحو ٢
توضیح: جلسۀ ١ تا ٣ در قالب فیلم ضبطشده ارائه میشود.
▫️عضویت در گروه تلگرامی برای پاسخ به پرسشها.
▫️اگر پرداخت هزینۀ کارگاه برایتان دشوار است، در خصوصی اطلاع دهید.
▫️شهریۀ کارگاه: ١،٢۰۰،۰۰۰ تومان (یک میلیون و دویست هزار تومان، برابر با حدود ١٢ دلار!).
▫️شمارۀ کارت:
6104337384300636
بانک ملت، به نام فرهاد قربانزاده (پس از واریز، روگرفتِ رسید بانکی را در خصوصی بفرستید.)
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
❤32👍11👎3
Forwarded from از ویرایش (فرهاد قربانزاده)
ما در تاریخ ایران نه «چهارشنبۀ* آخر سال» داشتهایم، نه «روز طبیعت»؛ آنچه از گذشتههای دور داشتهایم و امروز هم داریم «چهارشنبهسوری» و «سیزدهبهدر» نام دارد. اصطلاحهای مزدورهای بیوطن را تکرار نکنیم.
*«سهشنبۀ آخر سال» درست است.
۱۴۰۱/۱۲/۲۳
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
*«سهشنبۀ آخر سال» درست است.
۱۴۰۱/۱۲/۲۳
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
👏103❤50👍30👎12
به فرخندگی جشن چهارشنبهسوری، شادیتان را با هممیهنان خود تقسیم کنید و ترانههایی را که دلشادتان کرده در گروه بفرستید.
۱۴۰۳/۱۲/۲۸
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
۱۴۰۳/۱۲/۲۸
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
❤76👏15👍5👎2
چند پیشنهاد به ویرایشآموزان
همواره به دوستان ویراستار این نکته را یادآور میشوم که همهچیز را همگان دانند. بنده میکوشم در دورههای سهگانۀ «ویرایش» و «دستور» و «زبانشناسی برای ویراستاران» تا جایی که وقت کلاس اجازه میدهد، دانش اندک خود را به ویرایشآموزان انتقال دهم. این اطلاعات برای شروع کار ویرایش لازم است، ولی کافی نیست. برای ویراستار شدن باید پیوسته مطالعه و تمرین کرد.
شاید مدرسی خود را بهترین استاد ویرایش بداند و دیگری به ویرایشآموزانش بگوید در کلاسهای هیچ استادی جز خودش شرکت نکنند و عزیزی هم شأن خود را اجل از آن بداند که در کلاس از همکار خود نام ببرد. بنده چون هنوز به چنین جایگاههایی دست نیافتهام، در مقام کوچکترین عضو جامعۀ ویرایش، پیشنهاد میکنم ویرایشآموزان برای افزایش اطلاعات خود در کلاس چند استاد برجسته شرکت بفرمایند.
هر مدرس در یکی دو حوزه تخصص دارد. بنده بیشتر به مسائل زبانی میپردازم، دیگری در ویرایش ترجمه سِمَتِ استادی بر من دارد و عزیزی دیگر روی ویرایش استنادی یا نمایهسازی تمرکز کرده و مدرسی هم در یاد گرفتن ریزهکاریهای ویرایش رایانهای یا دستور خط وقت گذاشته. اینها و چند شاخۀ دیگرِ ویرایش مکمل هماند.
برای تشخیص مقام علمی استاد، بهتر است هم از ویرایشآموزان او پرسوجو کنید و هم به نوشتههای پیشین او بنگرید و ببینید آیا از خودْ سخنی برای گفتن دارد یا فقط مطالب کتابهای ویرایشی را تکرار میکند.
سخن دیگر اینکه اگر در کلاسِ استادی شرکت کردهاید و راضی بودهاید، پس از چند سال دوباره در دورههای او شرکت کنید. تجربه نشان داده مدرسان ِ حرفهای همواره اطلاعات و جزوههای خود را روزآمد میکنند.
١۴٠٣/١٢/٢٨
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
همواره به دوستان ویراستار این نکته را یادآور میشوم که همهچیز را همگان دانند. بنده میکوشم در دورههای سهگانۀ «ویرایش» و «دستور» و «زبانشناسی برای ویراستاران» تا جایی که وقت کلاس اجازه میدهد، دانش اندک خود را به ویرایشآموزان انتقال دهم. این اطلاعات برای شروع کار ویرایش لازم است، ولی کافی نیست. برای ویراستار شدن باید پیوسته مطالعه و تمرین کرد.
شاید مدرسی خود را بهترین استاد ویرایش بداند و دیگری به ویرایشآموزانش بگوید در کلاسهای هیچ استادی جز خودش شرکت نکنند و عزیزی هم شأن خود را اجل از آن بداند که در کلاس از همکار خود نام ببرد. بنده چون هنوز به چنین جایگاههایی دست نیافتهام، در مقام کوچکترین عضو جامعۀ ویرایش، پیشنهاد میکنم ویرایشآموزان برای افزایش اطلاعات خود در کلاس چند استاد برجسته شرکت بفرمایند.
هر مدرس در یکی دو حوزه تخصص دارد. بنده بیشتر به مسائل زبانی میپردازم، دیگری در ویرایش ترجمه سِمَتِ استادی بر من دارد و عزیزی دیگر روی ویرایش استنادی یا نمایهسازی تمرکز کرده و مدرسی هم در یاد گرفتن ریزهکاریهای ویرایش رایانهای یا دستور خط وقت گذاشته. اینها و چند شاخۀ دیگرِ ویرایش مکمل هماند.
برای تشخیص مقام علمی استاد، بهتر است هم از ویرایشآموزان او پرسوجو کنید و هم به نوشتههای پیشین او بنگرید و ببینید آیا از خودْ سخنی برای گفتن دارد یا فقط مطالب کتابهای ویرایشی را تکرار میکند.
سخن دیگر اینکه اگر در کلاسِ استادی شرکت کردهاید و راضی بودهاید، پس از چند سال دوباره در دورههای او شرکت کنید. تجربه نشان داده مدرسان ِ حرفهای همواره اطلاعات و جزوههای خود را روزآمد میکنند.
١۴٠٣/١٢/٢٨
▫️فرهاد قربانزاده
@azvirayesh
❤54👍14👏10