Forwarded from Really black
Forwarded from Really black
از خودم برای خودم میگویم👆
🎤 #عادل_رستمکلایی
دلم میخواهد بخندم، خوشحال یا دستِکم بیتفاوت راه بروم.
که باز هم عمیق نفس بکشم.
دلم میخواهد صحبتِ باران که شد چترم را باز کنم که خیس نشوم نه اینکه با عجله، پریشان و پابرهنه به خیابان بزنم و دنبالِ خطبویِ موهای نمناکِ تو باشم.
دلم میخواهد نور را به شهر، شادی را به خانه و لبخند را خودم برگردانم.
که میخواهم زنده بمانم،
کمکم کن.
#عادل_رستمکلایی
@really_black
🎤 #عادل_رستمکلایی
دلم میخواهد بخندم، خوشحال یا دستِکم بیتفاوت راه بروم.
که باز هم عمیق نفس بکشم.
دلم میخواهد صحبتِ باران که شد چترم را باز کنم که خیس نشوم نه اینکه با عجله، پریشان و پابرهنه به خیابان بزنم و دنبالِ خطبویِ موهای نمناکِ تو باشم.
دلم میخواهد نور را به شهر، شادی را به خانه و لبخند را خودم برگردانم.
که میخواهم زنده بمانم،
کمکم کن.
#عادل_رستمکلایی
@really_black
Forwarded from قول
هرچیزی در جایِ خودش زیباست و هر اتّفاقی در زمانِ خودش دوستداشتنی.
امّا تو هرکجا که باشی،
در هر زمان و برایِ هرکسی که اتفاق بیافتی،
زیباترین دوستداشتنیِ دنیایی.
#عادل_رستمکلایی
@to_promise
امّا تو هرکجا که باشی،
در هر زمان و برایِ هرکسی که اتفاق بیافتی،
زیباترین دوستداشتنیِ دنیایی.
#عادل_رستمکلایی
@to_promise
Forwarded from Really black
#دلمدیوانهمیخواهد
نویسنده: #احمد_امیرخلیلی
تنظیم: #حسن_خیری
@hassankheirii
کاور: #رضا_رضوانی
@reza_artworks
گوینده: #عادل_رستمکلایی
@really_black
@to_promise
نویسنده: #احمد_امیرخلیلی
تنظیم: #حسن_خیری
@hassankheirii
کاور: #رضا_رضوانی
@reza_artworks
گوینده: #عادل_رستمکلایی
@really_black
@to_promise
Telegram
attach 📎
https://www.yektapress.com/000KA2
روی لینک بزنید و مطلب مرا در یکتا پرس به مهر بخوانید
روی لینک بزنید و مطلب مرا در یکتا پرس به مهر بخوانید
سایت خبری یکتا پرس
از مجموعه نامه هایی که خواننده ندارند | یکتاپرس
روزها سبز مي شوند و زرد نمي پايند. زمستان گرم مي شود و تابستان رو به سرما مي رود. اما عشق دست به دست ميگردد و هر بار كه زخم بر ميدارد بزرگ تَر مي شود.
Forwarded from قول
Forwarded from Really black
《میگذرم》
نویسنده: #محمدرضا_احمدی
@ahm_poem
تنظیم: #حسن_خیری
@HassanKheirii
کاور: #رضا_رضوانی
@rezar_artworks
گوینده: #عادل_رستمکلایی
@really_black
@to_promise
نویسنده: #محمدرضا_احمدی
@ahm_poem
تنظیم: #حسن_خیری
@HassanKheirii
کاور: #رضا_رضوانی
@rezar_artworks
گوینده: #عادل_رستمکلایی
@really_black
@to_promise
Telegram
attach 📎
Forwarded from Really black
#ما_به_خودمان_بدهکاریم
نویسنده: #حمیدسلیمی
@hamid_salimi59
تنظیم: #حسن_خیری
@HassanKheirii
کاور: #رضا_رضوانی
@rezar_artworks
گوینده: #عادل_رستمکلایی
@really_black
@to_promise
نویسنده: #حمیدسلیمی
@hamid_salimi59
تنظیم: #حسن_خیری
@HassanKheirii
کاور: #رضا_رضوانی
@rezar_artworks
گوینده: #عادل_رستمکلایی
@really_black
@to_promise
Telegram
attach 📎
Forwarded from Really black
تو را انتخاب میکنم
نویسنده: #یاسر_ساجدی
@yasersajedi
تنظیم: #حسن_خیری
@hassankheiriii
کاور: #رضا_رضوانی
@rezar_artworks
گوینده: #عادل_رستمکلایی
@really_black
@to_promise
نویسنده: #یاسر_ساجدی
@yasersajedi
تنظیم: #حسن_خیری
@hassankheiriii
کاور: #رضا_رضوانی
@rezar_artworks
گوینده: #عادل_رستمکلایی
@really_black
@to_promise
Telegram
attach 📎
Forwarded from Really black
#بههرحال_بگذریم
نویسنده: #حامد_نصیری
تنظیم: #حسن_خیری
@hassankheiriii
کاور: #رضا_رضوانی
@rezar_artworks
گوینده: #عادل_رستمکلایی
@really_black
@to_promise
نویسنده: #حامد_نصیری
تنظیم: #حسن_خیری
@hassankheiriii
کاور: #رضا_رضوانی
@rezar_artworks
گوینده: #عادل_رستمکلایی
@really_black
@to_promise
Telegram
attach 📎
Forwarded from Really black
"خداحافظ"
نویسنده: #محمدرضا_احمدی
میکس و مسترینگ: #حسن_خیری
@hassankheiriii
کاور: #فاطمه_رضایی
گوینده: #عادل_رستمکلایی
@really_black
@to_promise
نویسنده: #محمدرضا_احمدی
میکس و مسترینگ: #حسن_خیری
@hassankheiriii
کاور: #فاطمه_رضایی
گوینده: #عادل_رستمکلایی
@really_black
@to_promise
Telegram
attach 📎
Forwarded from فرزانه صدهزاری
.
برای بار هزارم مادر بحث «مهاجرت» را پیش میکشد.
هربار اصرار میکند من را راضی به رفتن کند،. میگوید «نمان».امّا من با واژهی «نمان» غریبم، من آدمِ «ماندن»های طولانی هستم، آدمِ جا نزدن، آدم رها نکردن در زمانی که سخت میگذرد. به مادرم باشد همین فردا چمدانم را میدهد دستم و کاسهی آب را میریزد پشت سرم و «آینده» را برایم عوض میکند. میگویم : من انگیزهای برای رفتن ندارم. کلمهی «انگیزه» را بیرمق ادا میکنم، کلمهی انگیزه را بیانگیزه ادا میکنم، حرف میزنیم باز هم امیدوارست که مرا راهی کند، میروم به دوستانم میگویم (من هیچ انگیزهای برای زندگی ندارم). منتظرم حرفهای روشنی بزنند، پیامهای پشت همتوی گروه تلگرامی میآید که : «منم ندارم».. هرکدام را که میبینی، گله میکنند، از زمین از زمان.
هرچه میگردم هرکجا که میگردم «انگیزه»ی ادامهی زندگی را پیدا نمیکنم. خواهر کوچم زنگ میزند به مادرم میگوید : (دلم برای بابا تنگ شده). مادرم میگوید: (اگه بخوای مهاجرت کنی باید عادت کنی، دیگه دلم تنگ شده و میخوام بیام ببینمتون به این راحتی نیست). همین جمله را که میشنوم تنم میلرزد، چه چیزی ارزش این دلتنگی و این دوری را دارد؟! مگر دلخوشی به آنجاییست که زندگی میکنیم؟!
سردرگم میشوم، من آدمِ صبر کردن برای «رسیدنم» و یکدفعه «رفتن» اگر بدانم که «نمیشود» ، اصلاً شاید همین فردا چمدانم را بستم و کاسهی آب را دست مادرم دادم تا پشت سرم بریزد و بیخبر رفتم. نمیدانم. در همین لحظه که هیچچیز نمیدانم. تلفن همراهم را برمیدارم، مینویسم «تو میتونستی انگیزهی ادامهی زندگی من باشی ولی دریغ کردی» . این را استوری میکنم، پاک میکنم.
#فرزانه_صدهزاری
برای بار هزارم مادر بحث «مهاجرت» را پیش میکشد.
هربار اصرار میکند من را راضی به رفتن کند،. میگوید «نمان».امّا من با واژهی «نمان» غریبم، من آدمِ «ماندن»های طولانی هستم، آدمِ جا نزدن، آدم رها نکردن در زمانی که سخت میگذرد. به مادرم باشد همین فردا چمدانم را میدهد دستم و کاسهی آب را میریزد پشت سرم و «آینده» را برایم عوض میکند. میگویم : من انگیزهای برای رفتن ندارم. کلمهی «انگیزه» را بیرمق ادا میکنم، کلمهی انگیزه را بیانگیزه ادا میکنم، حرف میزنیم باز هم امیدوارست که مرا راهی کند، میروم به دوستانم میگویم (من هیچ انگیزهای برای زندگی ندارم). منتظرم حرفهای روشنی بزنند، پیامهای پشت همتوی گروه تلگرامی میآید که : «منم ندارم».. هرکدام را که میبینی، گله میکنند، از زمین از زمان.
هرچه میگردم هرکجا که میگردم «انگیزه»ی ادامهی زندگی را پیدا نمیکنم. خواهر کوچم زنگ میزند به مادرم میگوید : (دلم برای بابا تنگ شده). مادرم میگوید: (اگه بخوای مهاجرت کنی باید عادت کنی، دیگه دلم تنگ شده و میخوام بیام ببینمتون به این راحتی نیست). همین جمله را که میشنوم تنم میلرزد، چه چیزی ارزش این دلتنگی و این دوری را دارد؟! مگر دلخوشی به آنجاییست که زندگی میکنیم؟!
سردرگم میشوم، من آدمِ صبر کردن برای «رسیدنم» و یکدفعه «رفتن» اگر بدانم که «نمیشود» ، اصلاً شاید همین فردا چمدانم را بستم و کاسهی آب را دست مادرم دادم تا پشت سرم بریزد و بیخبر رفتم. نمیدانم. در همین لحظه که هیچچیز نمیدانم. تلفن همراهم را برمیدارم، مینویسم «تو میتونستی انگیزهی ادامهی زندگی من باشی ولی دریغ کردی» . این را استوری میکنم، پاک میکنم.
#فرزانه_صدهزاری
Forwarded from استاتيرا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نقاش نابینا
مجموعه کامل اشعار آنا آخماتوا
با ترجمه احمدپوری و روشنکآرامش
از شنبه در کتابفروشیها
مجموعه کامل اشعار آنا آخماتوا
با ترجمه احمدپوری و روشنکآرامش
از شنبه در کتابفروشیها
سوپرگروهی ادبی با آزادی فورواردِ مطالب برای بیشتر دیده شدنِ کانالای خوبتون.
عضو بشید و لذّت ببرید
@soullofdream
@soullofdream
@soullofdream
عضو بشید و لذّت ببرید
@soullofdream
@soullofdream
@soullofdream
Forwarded from Really black
نتها داره قطع میشه رفقا
تا کاملا قطع نشده بگم بهتون که هوای هم رو داشته باشید و قوی بمونید.
سخت،... ولی میگذره این روزا.
دوستتون دارم
برادر کوچیکتون عادل رستمکلایی
تا کاملا قطع نشده بگم بهتون که هوای هم رو داشته باشید و قوی بمونید.
سخت،... ولی میگذره این روزا.
دوستتون دارم
برادر کوچیکتون عادل رستمکلایی