Telegram Web Link
ترامپ و ایران


به نظر می رسد ایران برای ترامپ نه اولویتی دارد و نه جذابیتی ، ترامپ نه قصد تغییر رژیم در ایران دارد و نه هدفی برای مداخله در امور داخلی ایران و مذاکره و مصالحه با ایران نیز برایش اهمیتی ندارد، ترامپ در دوره پیش باتوجه به رای کمی که اخذ کرده بود و در آرای مردمی رای کمتری از هیلاری کلینتون گرفته بود و باتوجه به عقده و حسادتی که به اوباما داشت ، به شدت مایل بود که برجام را به عنوان میراث اوباما ضایع کند ، بنابراین در فکر نابودی برجام و مصالحه جدید با ایران به عنوان دستاورد جدید بود،  از این رو،  انداختن عکس یادگاری با مقامات ایرانی برای ترامپ مهم بود،  اما در دوره جدید ، هیچ کدام از این شرایط نیست ،  پس ایران برای ترامپ جدید چندان موضوعیتی ندارد ، بنابراین سیاست  ترامپ در قبال ایران دو جنبه دارد:

۱- تحریم ها را با جدیت تشدید کرده و اجرا می نماید  و همان سیاست فشار حداکثری سابق را دوباره احیا خواهد کرد.

۲-  به طور کامل هم از اسرائیل حمایت خواهد کرد .

ترکیب این دو تا باهم برای ایران و ملت ایران خوب و خوش نخواهد بود

راهکار چیست ؟

راهکار مقابله با این سیاست ، سخت و پیچیده و با دقت است ، نشان دادن عطش برای مذاکره با آمریکا بی ربط و بی فایده است ، استمرار تنش و تداوم مقابله پینگ و پونگی هم عایدی نخواهد داشت . تکیه به روسیه و چین هم فایده ای ندارد که هر دو به خصوص روس ها در کنار ترامپ خواهند بود ، اروپا هم که کلا با ایران درافتاده است ، همسایگان و مسلمانان و اعراب هم که کلا هیچ وقت قابل اتکا نیستند و صرفا ممکن است مترصد باشند تا از این وضعیت جهت ضربه زدن به ایران استفاده کنند ، پس راهکار چیست؟ 
به نظر می رسد در وهله نخست راهکاری وجود ندارد ولی همین هم خودش راهکاری است یعنی این که شرایط و سختی و پیچیدگی آن  را درک کنیم ، گام نخست و صحیح برای نیل به یک رهیافت صحیح خواهد بود.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
سه سند نو یافته از شب اعدام فاطمی

به مناسبت سالگرد اعدام دکتر فاطمی


این سه سند را برای نخستین بار ۵ سال پیش منتشر کردم

از محمدعلی بهمنی قاجار 

دکتر حسین فاطمی در آخرین لحظات حیات خود به چه می اندیشیده است. ایران ، مصدق ، همسرش و فرزندش و نیز  نوع دوستی و قدرشناسی از کسانی که به وی خدمت کرده بودند ، احساسات متلاطم فاطمی در آخرین لحظات زندگی وی پیش از اعدام در نیمه شب 19 آبان 1333 بودند . سه سند که آخرین نامه نگاریهای فاطمی هستند ، ما را با روحیات این مبارز تاریخ معاصر ایران بیش از پیش آشنا می سازد. اولین سند نامه فاطمی به دو پرستاری است که به وی خدمت کرده بودند. فاطمی رنجور از بیماری و شکنجه ، از کسانی که به وی خدمت کردند غافل نیست . نامه وی به دو پرستار ، نشان دهنده اوج روح قدرشناسی و نوع دوستی فاطمی است :
مبلغ دویست و بیست و یک تومان پول موجودی را به دو نفر پرستار زن که خدمت اینجانب را عهده دار بودند ، تقدیم می کنم. با تقدیم تشکر از خدماتشان ، بالمناصفه تقسیم نمایند - ساعت چهار و نیم بعد از نیمه شب - 19 آبان ماه 1333 – دکتر حسین فاطمی
ص 2- پرونده 51 – سال 1333

پیام دیگر فاطمی به همسرش پریوش سطوتی بود. فاطمی تلاش کرده بود با همسر خود دیدار کند ، آخرین خواسته وی دیدار با همسرش و مصدق و سخنرانی برای افسران بود ، آزموده و تیمور بختیار با دیدار وی با مصدق و سخنرانی اش برای افسران مخالفت می کنند ولی  تلاش می کنند تا زمینه دیدار او با همسرش پریوش سطوتی را فراهم بیاورند ، اما سرهنگ سطوتی پدر همسر فاطمی به تیمور بختیار می گوید که دخترش علاقه ای به دیدار فاطمی ندارد. خدا می داند که سرهنگ سطوتی واقعیت را گفته و یا خود مانع از دیدار این زن و شوهر شده است . با وجود عدم توفیق فاطمی در دیدار با همسرش باز او به عشق زندگی اش می اندیشید و آخرین لحظات زندگی اش را تقدیم به اومی کند :
این عکس خود را در آخرین لحظه زندگی به زن وفادار و پاکدامن خود تقدیمش کردم که بداند او را در هر حال که باشم (دوست دارم) - چهارونیم بعد ازنیمه شب 19 آبان ماه 1333 -  دکتر حسین فاطمی
ص 6- پرونده 51- سال 1333

نامه دیگر فاطمی تعیین تکلیف وی درباره فرزندش است :
قیمومیت بچه ام را تا زمان حیات جناب آقای دکتر مصدق به ایشان و سپس سیف پور فاطمی (واگذار می کنم.)



https://www.tg-me.com/bahmanighajar
صد روزگی پزشکیان



عمده ترین دستاوردهای پزشکیان در این صد روزه ، دیدار با تجزیه طلبان تابلو دار و مساله دار و عدم هرگونه ابتکار و طرح در سیاست خارجی و خاموشی برق بوده است، پزشکیان حتی از آنچه ما بدبینانه نیز فکر می کردیم ، بدتر بوده است نه نبوغ و ابتکاری و نه تعصب ملی و نه خط مشی روشنی ، دیدار با عناصر نفرت پراکن قومی و نژاد پرست که در عمل گرایش های آشکار تجزیه طلبی دارند ، برگ دیگری در کارنامه سراسر شکست کسی بوده که در همین صد روزه خیلی ها را نا امید کرده است ، لازم است مبلغان پزشکیان با حداقل مسولیت شناسی نسبت به عملکرد وی پاسخگو باشند.

https://www.tg-me.com/bahmanighajar
مسولیت ملی


مسولیت ملی امروز، بازنگری کلی در سیاست خارجی و داخلی کشور در جهت منافع ملی و با هدف رفع تهدیدات فزاینده پیشروی است. مهمترین مساله در این ميان، بیرون کشیدن ایران از ورطه بحران های بین المللی و منطقه ای است، جهان پر از بحران است و حضور در هرکدام از این بحران ها هزینه زاست . چرا کشوری مانند ایران با هزار و یک گرفتاری و مشکل داخلی باید بیش از حد برای بحران های بین المللی هم هزینه بدهد . تا جهان بوده است ، دنیا محل ظلم و زور و ناجوانمردی بوده و ملت ایران رسالتی ندارد که با تمام بدی ها در جهان ستیز کند ، بلکه باید از منافع ملی و امنیت خود صیانت نماید ، لازم به ذکر است که‌ مسائلی مانند رفع فیلترینگ هیچ اهمیتی ندارد ، کشور و کیان مملکت در معرض خطرات قطعی است و موضوعی مانند رفع فیلترینگ در کل هیچ اهمیتی ندارد ، مهمترین مساله در کشور بازنگری در سیاست خارجی و داخلی در راستای منافع ملی است نه رفع فیلترینگ.

https://www.tg-me.com/bahmanighajar
دکتر صادق زیبا کلام و مغلطه نصف به علاوه یک

(آیا حقی به نام جدایی طلبی براساس رای اکثریت یک گروه جمعیتی وجود دارد؟ )

بخش اول

صادق زیبا کلام می گوید اگر نصف به علاوه یک کردها بگویند می خواهم جدا بشوم ، چرا زیر بار نمی روید ؟  پاسخ سر راست و مختصر آن اینست که چون هیچ کدام از شهروندان ایران با هر وابستگی که به هر گروه جمعیتی زبانی و مذهبی و.... غیره که داشته باشند حق مالکیت و مهمتر از آن حاکمیت اختصاصی بر هیچ بخشی از ایران ندارند ، بلکه یگانه حاکم و مالک سرتاسر ایران ،‌موجودیتی است به نام ملت ایران که حق دارد از موجودیت و تمامیت ارضی و حق حاکمیت خود نیز دفاع نماید .اما سخنان آقای دکتر زیبا کلام افزون بر این که ضدملی است ، غیر حقوقی و ناصحیح و غیر دموکراتیک و ضد لیبرال و فراتر از همه غیر اخلاقی است . ناحقی و بی ربطی ادعای دکتر زیبا کلام را از ۶ جنبه می توان بررسی گرد :

۱. دموکراسی نصف به علاوه یگ نیست

تعریف از دموکراسی به معنای نصف به علاوه یک در واقع دیکتاتوری هولناک اکثریت است ، بنابراین تعریف روسویی از دموکراسی به عنوان حاکمیت نصف به علاوه یگ رای ، خیلی زود مورد نقد قرار گرفته و امروزه می توان با قاطعیت گفت  که چنین برداشت و تعریفی از دموکراسی منسوخ شده است،  تعریف از دموکراسی به عنوان دموکراسی لیبرال هم اکنون بیشترین جاذبه و مقبولیت را دارد،  حق اکثریت محدود به حقوق دیگران و نظم عمومی دانسته شده است ،از همین رو اگر نصف به علاوه یک یا اصولا هر اکثریتی به طور مثال رای به قانونی بودن برده داری یا مجاز بودن شکنجه بدهد ، چنین رایی بی اعتبار است به همان نسبت رای به نابودی و تجزیه یگ کشور که می تواند منتج به خونریزی بسیار ‌و نابودی چند نسل از مردم یک کشور بشود فاقد اعتبار است ‌.

۲. یک کشور ، ملک مشاع همه شهروندان آن است نه یک گروه خاص جمعیتی و قومی و نژادی

اصلا این عبارت اگر کردها بگویند کردستان جدا شود ، از منظر مفهمومی دچار مشکل است چرا که ما شاخصه ای برای تشخیص کرد از غیر کرد نداریم ، ما در این کشور ، فقط شهروندان ایران و بیگانگان را داریم ، حال کردها کی هستند؟  ساکنان استان کردستان ؟ خوب اگر در میان ساکنان استان کردستان،  ترک زبان و فارس زبان و لرستانی و خوزستانی و .....بود هم حق رای دارد ؟ یا کردهای آذربایجان غربی و کرمانشاه و ایلام چی ؟ یا حتی کردهای خراسان ؟ چرا سایر  شهروندان ایران حق ابراز نظر درباره آینده کردستان را نداشته باشند ؟ آیا آن ها الان حق مالکیت و سرمایه گذاری و.....در کردستان ندارند ، می دانیم که به درستی چنین حقی دارند و هر شهروند ایرانی به درستی این حق را دارد که در هر نقطه از ایران سرمایه گذاری کند ، مالکیت داشته باشد و ملک بخرد ، حالا منطقی و عاقلانه و اخلاقی است که کسی را صرفا به دلیل زبان و تبار یا مذهبش از ابراز نظر درباره سرزمینی که در آن مالکیت دارد و سرمایه گذاری کرده و..... محروم کرد ، اگر دختر کردی شوهر تهرانی یا اصفهانی داشته باشد و در کردستان ساکن شوند و یا پسر کردی ، دختری یزدی یا کرمانی را به همسری برگزیند ، آن ها کرد هستند یا نیستند و آیا اجازه دارند در آن رفراندوم خیالی دکتر زیبا کلام مشارکت کنند ؟ پس ببینیم که این ادعای احترام به رای  نصف به علاوه یک کردها در ظاهر چه قدر خوش نما و در باطن چه قدر ضد انسانی ووتفرقه برانگیز و ضد حقوقی است ، چه قدر نژاد و قومیت و زبان را برجسته و پررنگ ساخته و چه میزان انسانیت و شهروندی را بی اعتبار و بی ارزش می سازد و در یک کلام تا چه حدی فاشیستی و ضد انسانی است . یک کشور ملک مشاع و سرزمین همه مردمان و شهروندان آن است هیچ کردستانی بر سنندج حقی ویژه تر از یگ یزدی یا کرمانی یا بلوچ و گیلک ندارد و بالعکس یگ سنندجی یا بانه ای حقی کمتر از سایر ایرانیان درباره تهران و مشهد و مازندران و شیراز و.....ندارد همه ایران متعلق به همه ایرانیان است.

۳. حقی به نام جدایی طلبی وجود ندارد

در حقوق موضوعه ما با حقوق بین الملل و حقوق داخلی سر و کار داریم ، آیا حقوق داخلی ما اجازه جدایی طلبی می دهد ، می دانیم که این طور نیست و در قانون اساسی تمامیت ارضی تضمین شده است در قوانین اساسی مشروطیت هم به همین گونه بود در حقوق بین الملل نیز تمامیت ارضی کشورها مورد احترام است و احترام به تمامیت ارضی کشورها از قواعد آمره حقوق بین الملل است ، حق تعیین سرنوشت مردم که در منشور ملل متحد و قطعنامه های متعدد مجمع عمومی و نیز آرای دیوان بین المللی دادگستری مورد تصریح قرار گرفته است باید در کنار اصل احترام به تمامیت ارضی کشورها مورد تفسیر قرار بگیرد، در این راستا حق تعیین سرنوشت مردمان نخست باید در چارچوب حق رهایی مردمان تحت اشغال خارجی از سلطه بیگانه و نیز پایان تحت الحمایگی و استعمار زدایی تفسیر شود ، در وهله بعدی به معنای ممنوعیت اشغالگری و ضمیمه سازی است .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
دکتر صادق زیبا کلام و مغلطه نصف به علاوه یک

(آیا حقی به نام جدایی طلبی براساس رای اکثریت یک گروه جمعیتی وجود دارد؟ )

بخش دوم

۳. حقی به نام جدایی طلبی وجود ندارد


۳. حقی به نام جدایی طلبی وجود ندارد

در حقوق موضوعه ما با حقوق بین الملل و حقوق داخلی سر و کار داریم ، آیا حقوق داخلی ما اجازه جدایی طلبی می دهد ، می دانیم که این طور نیست و در قانون اساسی تمامیت ارضی تضمین شده است در قوانین اساسی مشروطیت هم به همین گونه بود در حقوق بین الملل نیز تمامیت ارضی کشورها مورد احترام است و احترام به تمامیت ارضی کشورها از قواعد آمره حقوق بین الملل است ، حق تعیین سرنوشت مردم که در منشور ملل متحد و قطعنامه های متعدد مجمع عمومی و نیز آرای دیوان بین المللی دادگستری مورد تصریح قرار گرفته است باید در کنار اصل احترام به تمامیت ارضی کشورها مورد تفسیر قرار بگیرد، در این راستا حق تعیین سرنوشت مردمان نخست باید در چارچوب حق رهایی مردمان تحت اشغال خارجی از سلطه بیگانه و نیز پایان تحت الحمایگی و استعمار زدایی تفسیر شود ، در وهله بعدی به معنای ممنوعیت اشغالگری و ضمیمه سازی است . بنابراین اقداماتی مانند تجاوز گری روسیه در اوکراین،  که اتفاقا به بهانه حمایت از حق تعیین سرنوشت روس زبانان اوکراین انجام شده است مصداق اشغالگری و ضمیمه سازی و سلب حق تعیین سرنوشت مردم اوکراین است ، جنبه دیگر حق تعیین سرنوشت حق مردم برای مشارکت در اداره امور کشورشان یا همان دموکراسی برای همه است که در میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی نیز مورد تاکید قرار گرفته است ، حق شهروندان متعلق به اقلیت های زبانی و قومی و نژادی ، اولا حقی است فردی و ناشی از حقوق شهروندی و بنابراین قابلیت اعمال در حد حق تعیین سرنوشت که حقی جمعی است را ندارد و در ثانی دارای دو جنبه سیاسی و مدنی از یک سو و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی از سوی دیگر است،  حق سیاسی و مدنی یعنی شهروندان متعلق به اقلیت های زبانی و مذهبی و قدمی و.....حق مشارکت در اداره امور کشور را به طور برابر با سایر شهروندان داشته باشند و حق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نیز یعنی به طور برابر از کلیه منابع اقتصادی کشور بهره مند گردند و در تکلم به زبان خود و یا آموزش زبان و ادبیات خود و استفاده از سنن و فولکلورشان تا جایی که مغایر با حقوق بشر و نظم عمومی و اخلاق حسنه نباشد ، آزاد باشند،  پس در این جا نیز حقی به نام جدایی طلبی وجود ندارد،  در این میان دکترینی به نام دکترین جدایی چاره ساز وجود دارد که باید دانست :
اولا دکترین است و نه هنجار و قاعده ، بنابراین صرفا یک نظریه است و هنوز جامه حقوقی به خود نپوشیده است تا چه رسد به این که الزام آور باشد یعنی به قولی هنوز حقوق نرم نیز نشده است تا چه رسد به این که حقوق سخت باشد. 
ثانیا صرفا درباره گروه‌های جمعیتی است که خود را به صورت مردمانی جدا و متمایز از سایر هم میهنان خود شناسایی کرده اند ، مانند مردم سرزمین های فدرال قومی و یا اتحادیه هایی مانند بربتامیا که اسکاتلندی ها خود را به عنوان مردم جداگانه متمایز کرده اند .
ثالثا در چارچوب همین دکترین جدایی چاره ساز هم جدایی طلبی از طرف مردم یک گروه جمعیتی جداگانه فقط در صورت احراز شرایط ذیل مجاز است :
اول - مردم جدایی طلب از  همه ابزارهای لازم و مسالمت آمیز  برای تحقق مشارکت  در اداره امور خودشان بهره گرفته باشند و در این راه موفق نگردیده باشند .
دوم - به طور سیستماتیک سرکوب شده باشند.
سوم - ابزار مداخله  کشوری خارجی نبوده و در جهت اهداف کشور خارجی عمل نکنند.
چهارم - هیچ راهی برای تحقق تعیین سرنوشت شان در تطابق با تمامیت ارضی کشور متبوع شان باقی نمانده باشد. 

طرفداران دکترین جدایی چاره ساز،  اعلام استقلال کوزوو را یک نمونه موفق برای این دکترین می دانند. اگرچه کوزوو هنوز هم عضوی از سازمان ملل نشده است ولی دیوان بین المللی دادگستری، صرف اعلام استقلال مجمع ملی کوزوو راصرفا چون این مجمع ،  یک نهاد غیر دولتی بود را مغایر با حقوق بین الملل ندانست . اما در کوزوو نه تنها همه تلاش ها برای مشارکت در اداره امور شکست خورده بود بلکه حتی نسل کشی و جنایت علیه بشریت رخ داده بود . اما در مقابل کوزوو  ، اعلام استقلال در مواردی هم چون : کریمه و اوستیای جنوبی و آبخازیا و دونتسک و لوهانسک اوکراین و کاتالونیا و کردستان عراق و یا آرتساخ یا همان جمهوری کوهستانی قره باغ ، همگی در جامعه بین المللی مورد بی اعتنایی قرار گرفت و حتی بعضا  مصداقی برای سیاست های تجاوز گری همسایگان تلقی گردید و نقض حقوق بین الملل دانسته شد. در مهمترین تفسیر حقوقی که تاکنون از حق تعیین سرنوشت و نسبت آن با جدایی طلبی به عمل آمده است .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
دکتر صادق زیبا کلام و مغلطه نصف به علاوه یک

(آیا حقی به نام جدایی طلبی براساس رای اکثریت یک گروه جمعیتی وجود دارد؟ )

بخش سوم


ادامه بند ۳ : حقی به نام‌ جدایی طلبی وجود ندارد

دیوان فدرال کانادا در سال ۱۹۹۸ از عالی ترین اساتید و نظریه پردازان حقوق بین الملل که بعضا سابقه قضاوت در دیوان بین المللی دادگستری نیز داشتند برای صدور نظریه مشورتی درباره  بررسی مشروعیت استقلال احتمالی کبک ، دعوت به عمل آورد و در رای صادره از سوی این اساتید ، تصریح گردید که مردم کبک حق جدایی طلبی ندارند زیرا امکان مشارکت آنان در اداره امور کانادا سلب نشده است ، پس حتی در دکترین حقوقی و آن هم در سطح دادگاه کشور لیبرالی هم چون : کانادا،  جدایی طلبی به عنوان یک حق مطلق به رسمیت شناخته نشده و بلکه برعکس در حقوق بین الملل موضوعه ،غیر قانوني بوده و حتی در دکترین کشورهای لیبرال و حقوقدانان تجدید نظر طلب نیز نیز هرگز به عنوان  یک حق مطلق و بدون قید و شرط،  شناسایی نشده است

۴.جدایی طلبی غیر اخلاقی است

افزون بر این که در حقوق بین الملل موضوعه،  جدایی طلبی غیر قانونی است در حقوق طبیعی نیز  حقی مطلق برای جدایی طلبی وجود ندارد ، بزرگترین فلاسفه لیبرال حقوق مانند جان رالز نیز اگرچه در شرایطی امکان توسل به حق تعیین سرنوشت تا آستانه جدایی را مجاز می دانستند اما این جواز را صرفا منوط به شرایط استثنایی مانند جلوگیری از نابودی موجودیت یک گروه جمعیتی و ممانعت از نسل کشی ، امکان پذیر می دانستند. این که ما با برجسته سازی قومیت و نژاد یا مذهب ،بین مردم در درون یک کشور خط بکشیم ، اقدامی نه تنها علیه موجودیت و تمامیت یک کشور بوده بلکه برجسته سازی یک‌هویت جمعی تحت عنوان قومیت یا ملیت و.....علیه فردیت و هویت فردی است ،تجربه تاریخی از شورش اهالی بیافرا علیه نیجریه تا وقایع بالکان و ....درگیری‌های متعدد در میان جمهوری های باقی مانده از اتحاد جماهیر شوروی و یا تجزیه پاکستان و سودان و.....‌نشان می دهد که تفسیر حق تعیین سرنوشت به عنوان حقی  تا آستانه جدایی طلبی از هر سو یعنی چه از طرف دولت مرکزی و چه شورشیان جدایی طلب و چه کشورهای خارجی که درگیر چنین اقداماتی می شوند ، منجر به چه فجایع ضد انسانی و نقض حقوق بشر و حقوق بشردوستانه گسترده  و خونریزی های بزرگ شده است ، بنابراین تجویز تجزیه طلبی به معنای باز کردن جعبه پاندروایی است که از درون آن از نسل کشی و جنایت علیه بشریت و جنایت جنگی گرفته تا برجسته سازی عصبیت های قومی بیرون می‌آید.

۵. حد یقف نداشتن تجزیه طلبی و پایان ناپذیر بودن آن

هنگامی که در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ با استعمار زدایی ، کشورهای جدید افریقایی تاسیس شدند ، دیری نگذشت که فورا گروه‌های قومیتی و جمعیتی درون این کشورهای تازه تاسیس به هوس ایجاد کشورهای تازه افتادند،  خیزش جدایی طلبی بیافرا علیه نیجریه یکی از این جنبش های تجزیه طلبانه بود،  اما این شورش ها به گستردگی و با خشونت تمام سرکوب شدند چرا که کشور تازه استقلال یافته تحمل ایجاد کشوری دیگر از درون خود را نداشت،  تجزیه طلبی پایانی ندارد چرا که بعید است ما واحد جغرافیایی ایجاد کنیم که به طور کامل با یک گروه قومیتی تطابق داشته باشد ، پس یا باید به سیکل پایان ناپذیر تجزیه طلبی تن داد و یا در جایی در برابر آن ایستاد.
۶.‌رسالت حفظ موجودیت یک کشور

نمی توان در کشوری که ملک مشاع همه ماست زندگی کرد و حکم به نابودی و تخریب آن داد ، نمی توان در درون کشتی و قایقی بود و جواز تخریب و قطع کردن بخشی از آن را داد و از آسیب های بعدی در امان ماند .
۷. گفتمان تجزیه طلبی یاور دیکتاتوری

سخنان دکتر زیبا کلام برای نشان دادن دغدغه دموکراسی خوش نما ولی بد باطن است ، او نمی داند و یا بی توجه است که همیشه دیکتاتورها با توجیه حفظ استقلال و تمامیت ارضی یک کشور آزادی ها را محدود می کنند ، دکتر زیبا کلام با برکشیدن گفتمان تجزیه طلبی ، پاس گلی طلایی به طرفدران استبداد می دهد که ببینید هدف و منظور آزادی خواهان از آزادی همین نابودی کشور است و تنها راه برای حفظ موجودیت کشور نابودی جمهوریت و دوری جستن از آزادی و دموکراسی است ، ملت اگر در چنین دو راهی قرار بگیرند،  انتخابی سخت نخواهند داشت و بقای کشور را بر آزادی ترجیح خواهند داد.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
ابعاد و پیامدهای به اصطلاح قانون عفاف و حجاب

مصوبه عفاف و حجاب ، فرمان نابودی و انهدام کامل جامعه ایران است ، در صورت اجرایی شدن این مقرره ، جامعه ایرانی دچار  یک تنش مدام و مستمر خواهد گردید ،‌ دو قطبی در جامعه کامل می گردد و نفرت و کینه عمیقی که هم اکنون وجود دارد افزایش بیشتری خواهد یافت.کسی دیگر جرات نخواهد کرد که از استقلال ایران و نفی مداخله بیگانه دفاع کند ، اجنبی پرستی به حد اعلا خواهد رسید،مهاجرت فراگیرتر خواهد شد ، جامعه خشن و عصبانی و مضطرب شده،سرمایه گذاری خارجی امکان پذیر نخواهد بودوسرمایه های داخلی اعم ازسرمایه های مادی و انسانی، کشور را ترک خواهند کرد.افکار عمومی دیگر از کشور دفاع نخواهند کرد و ایران از منظر اراده عمومی و ملی بی دفاع خواهد شد ، هم زمان به دلیل انزوا در سیاست خارجی ، چشم اندازی برای بهره بری ایران از کریدورهای بین المللی وجود ندارد و با این قانون سرمایه گریز ، این محرومیت و انزوا بیشتر خواهد شد ، در چنین شرايطي و در نبود گردشگری و‌ ترانزیت و سرمایه گذاری داخلی و خارجی و...
.... فشار برای تولید اقتصادی بر کشاورزی و صنعت افزایش می یابد و در نتیجه محیط زیست و منابع طبیعی و میراث فرهنگی بیش از پیش تخریب می گردند . اگر اسرائیل و دشمنان خارجی در پی نابودی پدافند سخت افزاری ایران هستند،  این قانون پدافند نرم افزاری ایران را از بین خواهد برد. زیان هایی که این مصوبه ، بر توان ملی ایران وارد خواهد کرد از شمار خارج بوده و غیر قابل جبران خواهد بود .
‏در یک کلام این به اصطلاح قانون ، سند نابودی ایران و تسلیم کشور به بیگانه و تخریب تمامی شئون اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ایران است و ابعاد زیانبار آن سیاست داخلی و سیاست خارجی و اقتصاد و محیط زیست و.... همه را در بر خواهد گرفت‌.

https://www.tg-me.com/bahmanighajar
آینده سوریه

به نظر می رسد ، سوریه به چهار قسمت تقسیم شود : جنوب و‌دمشق در اختیار نیروهای اپوزیسیون سکولارتر و غیر جهادی ، شمال و مرکز در تصرف جهادی های نزدیک به ترکیه ، شرق در دست کردها و روژوآ و غرب در اختیار علوی ها و بقایای نظام اسد باقی خواهد ماند .احتمالا نوعی هماهنگی تاکتیکی میان کردها و عرب های سکولار و علوی ها در داخل سوریه و کشورهای عربی و امریکا و ایران و‌ روسیه و …. سایر کشورهای ذی نفوذ منطقه علیه ترکیه صورت خواهد گرفت ، ترکیه بازنده این تحولات خواهد بود .

https://www.tg-me.com/bahmanighajar
چرا  این چنین شد؟!

چه باید کرد ؟


درباره سقوط بشار اسد و راهکاری برای صیانت از امنیت ملی و منافع ملی ایران




سقوط سریع و‌ناگهانی بشار اسد ، از ابعاد گوناگون حائز اهمیت است ،در وهله نخست این انگاره که برخی جامعه شناسان و  اساتید علوم سیاسی مطرح می کردند که یک حکومت تا اراده و توان سرکوب داشته باشد ، باقی خواهد ماند، رنگ باخت ، بلکه مشخص شد که حکومتی که فاقد مشروعیت ملی و مردمی باشد دوام پذیر نیست و این موضوع ،  به قول معروف  دیر یا زود دارد،  ولی سوخت و‌سوز ندارد ، حکومت سوریه برای بقای خود و دیکتاتوری اش هر کاری کرد ولی شکست خورد ، اما در میدان چه رخ داد که  حکومت سوریه این چنین ضعیف شد و شورشیان این قدر نیرومند گردیدند، در  میدان ، در طول یک سال گذشته ، ایران  ‌و حزب الله لبنان به عنوان دو متحد اصلی دولت سوریه ، خود را درگیر جنگ غزه کردند و در برابر  اسراییل ایستادند و اسراییل به طور مرتب پایگاههای ایران و حزب الله را در داخل سوریه و در لبنان مورد حمله قرار داد ،اما در مقابل، دولت ترکیه به عنوان  متحد و حامی  اصلی مخالفان بشار اسد نه تنها از جنگ غزه لطمه ندید و به طور منفی متاثر نشد ، بلکه در تمام این مدت، روابط دوستانه و نزدیک خود با اسراییل را حفظ کرد و علی رغم لفاظی های پوچ ، نفت جمهوری آذربایجان را هم به اسراییل رساند و از این امر منتفع گردید .  در واقع هر چه قدر ایران و حزب الله در برابر حملات اسرائیل هزینه دادند ، ترکیه خود را دور نگه داشت ، ائتلاف عملی بین ترکیه و اسرائیل که در نبرد قره باغ  و در کنار رژیم باکو یک بار خودش را نشان داده بود،  حال در عمل در سوریه با همکاری معارضان بشار اسد شکل گرفته بود ، نتیجه چنین سیاستی ضعیف شدن متحدان بشار اسد   و قدرت گرفتن معارضان وی شد ، روسیه هم که به شدت در جنگ اوکراین فرسوده شده و توان مداخله جدی را نداشت. در چنین فضایی بشار اسد هم که نشان داده بود شجاعت و شهامت و میهن پرستی لازم برای مصالحه با مردمش و کنار رفتن از رویه استبدادی و خودکامگی را ندارد ، قادر به بازسازی قدرت خود  نگردید و در شرایط ضعف و فقدان متحدانش ، به سادگی قربانی گردید .

هم اکنون این سقوط یک پیامد مثبت بزرگ برای ایران دارد و یک پیامد منفی بزرگ :

پیامد مثبت بزرگ ، این که با پایان گرفتن حضور ایران در سوریه و وضعیت فعلی لبنان  ، امکان تصادم ایران و اسرائیل به شدت کاهش می یابد،  حتی نتانیاهو نیز نمی تواند دیگر خطر ایران را بزرگ نمایی کرده و به این ترتیب رویکرد تجاوزکارانه خود  نسبت به ایران را توجیه کند،  بنابراین سایه جنگ تا حد بسیار زیادی از ایران دور خواهد شد .

اما پیامد منفی سقوط بشار اسد برای ایران،  اعتماد به نفس ترکیه و اقدامات خطرناک ترکیه علیه ایران خواهد بود .

ایران دو راه دارد یا باز هم در شرایطی که همه کشورها در فکر منافع خود هستند به منافع دیگران بیاندیشد  و یا باید منافع ملی خود را در اولویت قرار بدهد.

اگر منافع ملی در اولویت قرار بگیرد چنین اقداماتی می تواند ورق را به سود ایران برگرداند  :

تنش زدایی فوری با آمریکا و حفظ و تداوم آتش بس حزب الله با اسرائیل

تنش زدایی کامل با عربستان و امارات و مصر اتحاد با آنان علیه اخوان المسلمین

اتحاد با کردها و جبهه دموکراتیک سوریه در  سوریه و حفظ  روژاوا 

برقراری روابط با مصر

همسویی با جهان عرب در لبنان و عراق و یمن

ورود  نیروهای مسلح ایران به سیونیک برای جلوگیری از ایجاد کانال زنگه زور

تقویت مخالفان طالبان و بازنگری در تطهیر طالبان و نزدیکی به آنان

بی طرفی کامل در منازعه اوکراین و تنش زدایی با اروپا

آشتی ملی در داخل و دلجویی از مردم و ثبات اقتصادی در داخل

تغییر تمرکز ایران از خاورمیانه عربی به حوزه تمدن ایرانی یعنی : خلیج فارس ، قفقاز ، آسیای مرکزی و افغانستان.

https://www.tg-me.com/bahmanighajar
هفتاد و هشتمین سالگرد نجات آذربایجان گرامی باد .

به مناسبت ببست و یک آذر ، هفتاد و هشتمین سالگرد نجات آذربایجان،  دو سند کمتر دیده شده را به اشتراک می گذارم ، یکی تصویر بیانیه ارتش  در زمان ورود به آذربایجان و دیگر تصویر ورود سلطان محمود خان ذوالفقاری،  فرمانده ایران دوستان زنجانی به شهر خودش زنجان و استقبال پرشور مردم زنجان از وی ، محمود خان ذوالفقاری و سایر مردم میهن پرست آذربایجان در طول یک سال با مبارزه مستمر خود بساط فرقه دموکرات آذربایجان را برچیدند و همبن موضوع باعث شد ارتش به سهولت و بدون هیچ گونه مقاومتی به حیات فرقه دموکرات پایان دهد .

https://www.tg-me.com/bahmanighajar
راهکار ایران در سوریه


راهکار ایران در سوریه باید حمایت ازسکولاریسم و حقوق بشر باشد،سکولاریسم وحقوق بشر تضمین کننده حقوق شیعیان وسایراقلیت ها است ، ایران باید با تشکیل ائتلافی با کشورهای محافظه کار عربی و غربی ها برگزاری انتخابات در سوریه باهدف ایجاد دولتی سکولار و متعهد به حقوق بشر را مطالبه کند. اگر دولتی سکولار و متعهد به حقوق بشر در سوریه باشد کسی نمی تواند به حرم حضرت زینب جسارت کند و یا بیرق ها و مفاتیح را از حرم حضرت رقیه جمع آوری نماید ، سکولاریسم و حقوق بشر و ثمره مبارک آنان که پلورالیسم و تکثر گرایی است تضمین کننده آزادی هر عقیده و وجدان و بیانی است . نه تنها در سوریه که در سرتاسر جهان اسلام، آن چیزی که به سود ایرانیان و شیعیان و اقلیت های مذهبی است ، سکولاریسم و حقوق بشر و دموکراسی است ، همین دموکراسی نیم بند و مصنوعی و سفارشی در افغانستان بلز باعث شد که فقه جعفری رسمیت پیدا کند و برای اولین و آخرین بار تشیع در کنار تسنن در افغانستان مذهب رسمی شود و معاونان روسای جمهور افغانستان شیعه مذهب باشند. ایران باید در کنار دولت های محافظه کار عرب قرار بگیرد ، دولت هایی مانند سعودی و امارات و مصر و در مقابل هرچه می تواند از اخوان المسلمین فاصله بگیرد چرا که اخوان المسلمین خوش نما و بد باطن است و وحدت مورد نظر آنان به معنای تسلیم عقیدتی شیعیان است اما سکولارها کاری به این کارها ندارند. اتحاد میان ایران و مصر و عربستان و امارات و حتی عراق ، می تواند ترکیه و قطر و حکومت جدید سوریه را منزوی کند و موجب ایجاد مصالحه با جهان غرب و آمریکا نیز بشود .‌

https://www.tg-me.com/bahmanighajar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این تصویر با عنوان دستگیری مدیر زندان صیدنایا سوریه منتشر شده است، این درجه از توحش ولو در برخورد با جنایتکار  سابق به هیج وجه قابل توجیه نیست ملتی به تمدن رسیده که با جنایتکاران نیز انسانی برخورد نماید،  این گونه نقض حقوق متهم و جایز دانستن شکنجه، باز تولید چرخه خشونت است.
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
ضرورت عادی سازی روابط ایران و مصر



آقایان پزشکیان و عراقچی در این سفر به مصر، در عادی سازی روابط ایران ومصر وبرقراری روابط کامل بین دو کشور هیچ تردیدی به خرج نداده و لحظه ای درنگ نکنید ،به خاطرنام یک خیابان ویا رضایت چند تا اخوانی و... اجازه ندهید ایران و مصر از روابط کامل دیپلماتیک با یکدیگر محروم باشند .سفارت خانه ها را باز کنید،ایران و مصر باید متحد یکدیگر باشند ، دو کشور به یکدیگر سفیر رد و بدل کنند و حتی سفر میان اتباع دو کشور آسان شود و مناسبات تجاری میان این دو تمدن کهن تشویق و ترغیب گردد . با شرایطی که در سوریه رخ داد ، ایران می تواند و بلکه ضرورت دارد که یک محور منطقه ای با عربستان سعودی و مصر و امارات علیه محور اخوانی ایجاد نماید ، چنین ائتلافی به مراتب بیشتر از هر سخت افزاری می تواند برای کشور ، بازدارندگی ایجاد کرده و فشارهای آمریکا و اسرائیل علیه ایران را کاهش دهد، رها کردن جریان اخوانی و قرار گرفتن در کنار کردهای سوریه می تواند دو محور دیگری باشد که سیاست های منطقه ای ایران را ترمیم بخشیده و در تغییر اوضاع به سود ایران تاثیرگذار باشد.

https://www.tg-me.com/bahmanighajar
کاش یک نفر به آقای پزشکیان بگوید در مقابل روسای جمهور کشورهای دیگر دست به سینه نگذارد به ویژه در برابر اردوغان ، احتمالا این عادت آقای پزشکیان باشد ولی ایشان تا به عنوان نماینده یک کشور در مراسم رسمی شرکت می کند باید برعادات و رفتار خودشان مسلط باشند. ضمنا نوعی شیفتگی در برابر اردوغان هم در بریکس و هم این جا هویدا و آشکار بود که البته چنین شیفتگی غیر قابل پذیرش است .‌

https://www.tg-me.com/bahmanighajar
جولانی یا طالبان کدام یک خطرناک تر هستند



یکی از تحلیل گران طرفدار رابطه با طالبان  در مصاحبه ای با مقایسه جولانی و طالبان  ابراز کردند  :

جولانی جهادی مستقل نیست و پس از  دیدار با مقامات آمریکایی گفته است  که ایران جایی در آینده سوریه ندارد اما طالبان مستقل هستند ‌و رابطه شان را با ایران هم حفظ می کنند،  اما پاسخ به این ادعا :

برای امثال من   به عنوان‌ پژوهشگرانی که تلاش می کنیم ملی و مستقل با تکیه بر موقعیت ژئوپلتیک و جایگاه حوزه تمدنی و فرهنگی ایرانی و منافع ملی ایران، مسائل را تحلیل کنیم،  جولانی و طالبان و سپاه صحابه و ....... در مجموع همگی سر تا پا یک کرباس هستند، چرا که همگی آنان کم و بیش ایران ستیز و خصم مظاهر فرهنگ و هویت ایرانی هم چون زبان فارسی و نوروز و تشیع و دشمن شیعیان و فارسی زبانان و کردها و..... هستند ، اما خطر طالبان به مراتب بیشتر از جولانی است چرا که نخست طالبان بر بخشی از ایران فرهنگی مسلط شده است و در قلب سرزمین های ایرانی است و جولانی بر سوریه ای مسلط شده که علی رغم برخی اشتراکات مانند حضور علوی ها و کردها و وجود برخی مشاهد متبرکه ، پیوند خاصی با ایران ندارد اما افغانستان گوشه گوشه اش پیوندی ناگسستنی با ایران دارد و افزون بر آن نزدیک هزار کیلومتر مرز مشترک با ایران دارد و ملیون ها افغانستانی در ایران هستند،  اما ادعای این که جولانی از طالبان به آمریکایی ها نزدیک تر است نیز ادعای درستی نیست ،  طالبان رسما هفته ای ۴۰ میلیون دلار کمک از آمریکا می گیرد و جولانی تاکنون  آشکارا پولی از آمریکا نگرفته است. ‏افزون بر این بر فرض که  نتیجه حکومت جولانی این باشد که ایران در سوریه نباشد چنین وضعیتی  نه تنها هزینه ای برای ایران ایجاد نمی کند بلکه هزینه ها و حتی آسیب پذیری  ایران را  از هر جهت کاهش می دهد،  اما طالبان نقدا  هزینه چند میلیون مهاجر اضافه را به ایران تحمیل کرده است .
‏هم چنین  جولانی با ایران و بشار اسد که متحد ایران بود،  در جنگ بود ولی طالبان به نوعی از حمایت ایران هم برخوردار بود و قیاس آنان قیاس مع الفارق است .  ضمن این که افغانستان طالبانیزه شده باتوجه به هم مرزی با ایران می تواند منشا صادرات افراط گرایی به ایران باشد چنانچه در همبن سه سال چنین بوده است اما سوریه جولانی بخواهد هم باتوجه به هم مرز نبودن چنین موضوعی برایش کار ساده ای نیست .
سرآخر این که هم جولانی به طالبان تبریک گفت و هم طالبان به جولانی
ودر نهایت:
چرا باید گزینه های ما انتخاب بین بدتر بودن جولانی و طالبان باشد؟!

https://www.tg-me.com/bahmanighajar
امروز شورای شهر تهران نام خیابان بیستون را به یحیی سنوار تغییر داد ، کتیبه بیستون جامع ترین سند از تاریخ و جغرافیای ایران است که نام تمام ایالات ایران را ذکر کرده است و از منظر قدمت پیش از شاهنامه و از منظر اهمیت پس از کتاب حکیم طوس ،مهمترین سند هویتی ایران و شناسنامه ملک و ملت ایران است ، قطعا چنین تغییر نامی برای ملت ایران و شهروندان تهران پذیرفتنی نخواهد بود . بیستون همیشه بیستون است .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
صدای کریه انسان ستیزی



هتک حرمت به آرامگاه غلامحسین ساعدی،  صدای کریه پای فاشیسم نو ظهور یک فرقه تمامیت خواه است که به‌ هیچ معیار انسانی و اخلاقی پایبند نیست،  این که بر سر آرامگاه منتقد یا حتی دشمن فکری خود بروی و به آن توهین کنی،  یعنی هیچ تفاوتی با خلخالی ‌ و داعش و....نداری.‏این که اقدامات ضد انسانی مانند کشتار و جنایت و توهین به مردگان و قبور و شکنجه و مثله و ....را با این ادعا توجیه کنی که طرف مقابلت آدم بدی بوده و شایسته رفتار ضد انسانی است یعنی دارای اندیشه تمامیت خواه و انسان ستیزی هستی که براساس آن خود را تمیز دهنده حق و باطل می دانی.نخست این که غلامحسین ساعدی نه جنایتکار بوده و نه متجاوز و شکنجه گر،اندیشه ای داشته ،خوب یا بد،قابل نقد ولی بر فرض که کسی آدمکش یا جنایتکار و شکنجه گر هم باشد انسان به ماهو انسان دارای کرامت است ، وقتی می گوییم شکنجه ممنوع به این معنا نیست که صرفا انسان های خوب از شکنجه مصون هستند‌ .‏بلکه آن انسان متهم به جنایت یا حتی آن که جنایتکاری وی محرز شده است نیز باید از شکنجه مصون باشد ، ممنوعیت شکنجه صرفا نباید شامل حال آزادیخواهان و دانشجویان و روزنامه نگاران و.... باشد که آنان اصولا نباید تحت تعقیب قرار بگیرند یا مجازات بشوند چه برسد به شکنجه.ممنوعیت شکنجه امری مطلق است یعنی یک قاتل سریالی یا متجاوز به عنف هم نبایدشکنجه بشود،  ممنوعیت هتک حرمت جنازه انسان نیز همین طور امری مطلق و عام الشمول است ، فلسفه مجازات،  بازدارندگی و تنبه است مرده که نه دستش به جایی بند است ونه قابلیت تنبه پذیری دارد پس مجازات مرده معنایی ندارد.‏کسانی  که در برابر چنین عمل شنیعی ساکت مانده اند  و یا از آن ابراز انزجار نکرده اند به میزان همان فرد هتاک در این کار رذیلانه سهیم هستند ، بدتر از اقدام آن فرد هتاک ، کسانی هستند که چنین کثافتکاری را توجیه نمایند که خوب درست است کار بدی بوده ولی ساعدی هم خیلی آدم بدی بوده.‏باور کنید چنین توجیهی از اصل ماجرا زننده تر است چرا که  هر تباهی و پلشتی را به صرف داوری شخصی ، مجاز می پندارد ، بر همین اساس می شود قتل ها و نسل کشی ها و جنایات و تجاوزها و بمباران ها و.....همگی را تطهیر و توجیه کرد، نگذاریم کشور ما دچار دور باطل تسلسل خشونت و رذالت گردد.دیروز ساواکی ها را می کشتندو
شکنجه می دادندتحقیر می کردندوتوجیه این بود که این ها مگر آدم هستند این ها جنایتکار و آدمکش وشکنجه گرند ولایق هر رفتار ضد انسانی، اگر کسی هم اعتراض می کرد که درست است این ها ساواکی و یا سایر وابستگان به حکومت دیکتاتوری هستند ، پاسخ این بود که شما وقتی امثال این ها ، آزادیخواهان و انقلابیون را در زندان ها شکنجه می دادند کجا بودید ؟؟!! چرا آن زمان ساکت بودید اما الان زبان باز کردید و از نبود دادرسی منصفانه برای هویدا ها و نصیری ها می گویید؟!  امروز برسر قبر فلان نویسنده چپ ادرار می کنند  و می گوینداو با ساواکی ها وحکومت متبوع آنان بد بودپس لایق هرنوع توهینی هست،  اگر هم اعتراض کنی می گویند چرا وقتی امثال این غلامحسین ساعدی،  مملکت ما را به نابودی سوق دادند شما ساکت بودید اما الان به صرف یک ادرار بر قبرش زبان باز کردید ، استدلال ها هر دو یکی است و نتیجه گیری هم یکی است ، خفه بشید و رفتار ضد انسانی را تحمل کنید و گرنه می‌گوییم شما هم همدست متهمانی هستید که جو زمانه هر نوع رفتار با آنان را توجیه می کند  ،بیایید یک بار برای همیشه فرمان ایست به توحش و اخلاق ستیزی بدهیم و بگوییم انسان به ماهو انسان ارزشمند و ارجمند و صاحب کرامت است و حتی مجازات او باید دارای فلسفه و با حفظ احترام و کرامت وی باشد.

https://www.tg-me.com/bahmanighajar
‏گفتمان سوم ؛گفتمان ملی و دموکراتیک

در سپهر سیاسی ایران به ویژه پس از اعتراضات  ۱۴۰۱ و با توجه به زوال تقریبا قطعی جریان اصلاح طلبی،دو گفتمان بیش از دیگری مطرح شده اند یک گفتمان پهلویسم و دیگری گفتمان چپ، پهلویسم  به معنای احیای سلطنت پهلوی در شکل جدید آن است،مختصات گفتمان پهلویسم ایجاد يک حکومت غربگرا و سرمایه سالار و توسعه گرا وغیر مذهبی با سویه های ضد مذهبی و غیر مقید به آزادی و  دموکراسی و حقوق بشر است،هنگامی که می گوییم پهلویسم با شکل جدید آن، یعنی سویه های محافظه کاری و ناسیونالیستی رژیم رضا شاه و محمدرضاشاه در گفتمان پهلویسم جدید کمرنگ خواهد شد،اگرچه رضاشاه و محمدرضاشاه سکولار بودند اما نظام حقوقی حاکم بر ایران در عصر پهلوی نظام مشروطه بود که بر رسمیت مذهب شیعه استوار شده بود،اما در پهلویسم به شکل جديد آن تشیع و اسلام نه تنها موقعیت ویژه و ممتازی نخواهند داشت بلکه به واسطه بدنه اسلام ستیز جریان پهلویسم تحت فشار نیز خواهند بود.از سویی دیگر رضاشاه و محمدرضا شاه اگرچه مظاهر مشروطیت را تعطیل کردند اما در بستر استقلال خواهی  مشروطیت بودندو محمدرضاشاه حتی بعد از کودتای ۲۸ مرداد نیز باز از فضای ضد استعماری  ملی شدن نفت متاثر بود ،  بنابراین با وجود انتقادات وارد بر رویکرد وابسته شاهان پهلوی،باز آنان یکسره نافی ارزش استقلال نبودند و حداقل سودای تامین استقلال ایران را داشتند ، اما شکل جديد پهلویسم با تاکید بر حساسیت منفی ایجاد شده علیه مفهوم استقلال،به طور کلی اهمیت چندانی برای استقلال قائل نیست و آشکارا از مداخله خارجی حمایت کرده و حتی مفهوم استقلال به معنای عدم وابستگی را قبول ندارد، بنابراین پهلویسم یک گفتمان لائیک و غربگرا است ، اما دموکراتیک و لیبرال نیست ، زیرا که صرف توسعه را کافی دانسته و برای  آزادی و دموکراسی به طور مستقل ارزشی قائل نیست ،اگر تحولات داخلی اردوگاه پهلویست را مورد بررسی قرار بدهیم ،دو رویکرد درونی در میان پهلویست ها  در چند سال اخیر مطرح بوده است رویکردی که آنان خود را مشروطه خواه تعریف می کردند و رویکردی که خودشان را پادشاهی خواه توصیف می کردند،  اگرچه ضعف استدلال مدعیان مشروطه خواهی مشخص بود،اما این عنوان ولو به صورت تصنعی هم برای آنان جعل می شد نشان دهنده نوعی ابراز علاقه به دموکراسی بود ،اما پهلویست ها آشکارا از عنوان مشروطه خواهی عبور کرده و هم اکنون می توان گفت که عنوان پادشاهی خواه در میان آنان تقریبا  به اجماع مورد پذیرش قرار گرفته و مشروطه خواهی رد شده است.بنابراین دیگر تردیدی نیست که دموکراسی و آزادی و حقوق بشر در گفتمان پهلویسم جایگاهی ندارد ، براین اساس گفتمان پهلویسم را می توان گفتمانی لائیک و غربگرا و  توسعه محور و اقتدارگرا است که استقلال و آزادی در آن جایگاهی ندارد . اما گفتمان رقیب و یا بدیل پهلویسم ، گفتمان چپ هویتی است که با استفاده از ظرفیت جنبش زن و زندگی و آزادی،  در تلاش است تا با سوار شدن بر جنبش زنان و پیوند خوردن با قوم گرایان،  یک گفتمان سیاسی برای خود دست و پا نماید ، محور اصلی این گفتمان اقلیت محوری است ، گفتمان مذکور در مجموع از نظر نگاه به جایگاه دین و مذهب در جامعه ایران نسبت به پهلویسم رادیکال تر است و سویه های آتئستی نیرومند تری دارد اما برخی از بقایای جریان رو به نابودی  ملی و مذهبی هم از عناد با پهلویسم وارد نوعی ائتلاف تاکتیکی با گفتمات چپ هویتی شده اند ، چپ هویتی ضد ملی است و به ایران و وحدت ایران باور ندارد ، این گفتمان هم به شدت وابسته به خارجی است و به  استقلال باور  ندارد، در مجموع گفتمانی است لائیک ،غربگرا و فمینیستی و انترناسیونال و اقلیت محور

هیچ کدام از این دو گفتمان در تکمیل آرمان های مشروطیت و نهضت ملی نیستند.
ملت ایران شایسته حاکمیت ملی ودموکراتیک برای ایرانی نیرومند ویکپارچه است ،نه گفتمان سلطنت طلبی که درسودای غصب حاکمیت ملی به سود  سلطنت است ونه گفتمان چپ هویتی که درصدد برجسته سازی شکاف های قومیتی و جنسیتی و...درواقع تقسیم و تجزیه حاکمیت ملی است.‏ما  ایرانیان نه شایسته  باز تولید دیکتاتوری و استبداد هستیم  و نه سزاوار  قوم گرایی و برکشیدن عصبیت های قومی و قبیله ای  با  فدرالیسم و تجزیه طلبی ، بلکه حق داریم که یک ایران دموکراتیک و یکپارچه و نیرومند و مستقل را بخواهیم  که نه بیگانگان و اجانب در آن نفوذی داشته باشند ونه جایی برای قوم گرایی و پان ترک و پان کرد و...باشد ونه برای دیکتاتوری پهلوی، گفتمان سوم یعنی گفتمانی ناسیونالیستی و دموکراتیک،  ملی گرا و ایران پرست  که حاکمیت ملی را می خواهد حاکمیتی که منشا آن صرفا از ملت بوده و در خدمت ملت و منافع ملی و ارزش های تاریخی و فرهنگی ایران باشد ، حاکمیتی که  نه  به وسیله سلطنت موروثی دائم العمر غصب گردد و نه به وسیله تجزیه طلبان و فدرالیست ها و.....تقسیم و متلاشی گردد .
https://www.tg-me.com/bahmanighajar
2025/07/05 22:32:57
Back to Top
HTML Embed Code: