Telegram Web Link
🔺در ستایش صلح و دمکراسی

این روزها برای فعالان دمکراسی خواه و صلح طلب و ملی اندیش دلسوز و راستین، ایامی بغایت تلخ و دشوار است. شرایطی سخت و حساس بر میهنمان می گذرد.
روزهایی به مراتب سخت تر از جنگ هشت ساله و شهریور بیست و قابل قیاس با جنگ های ایران و روس در دویست سال پیش!
هیچ انسان آزاداندیش و شرافتمندی نباید در محکوم کردن جنگ تجاوزکارانه و خلاف قانون اسرائیل لکنت زبان داشته باشد.

کارنامەی بلوک راست افراطی حاکم بر تل آویو در غزه، کرانەی باختری و لبنان و سوریه روشن تر از آنست که داوری در این مورد را دشوار کند.
دلبستگی برخی از اپوزیسیون خارج و جریان سلطنت خواه به قصاب غزه مایەی شرمساری است.
در تاریخ افغانستان شاه شجاع درانی نماد سرسپردگی به بیگانه است.
شاهی که به یاری قوای انگلیس و کمپانی هند شرقی، تاج پادشاهی در کابل به سر گذاشت.
اما چندی بعد در سال 1838 با قیامی مردمی، انگلیسی ها از کابل اخراج و شاه بیگانه آورده توسط شجاعی واقعی بنام شجاع الدوله کشته شد.

جریان پهلوی بهتر است از سرنوشت شاه شجاع افغان عبرت بگیرند. اگر حوصلەی خواندن متون قدیمی را ندارند، نمونه های نزدیک و دم دست تری نیز هست.
ببرک کارمل رئیس جمهور کمونیستی افغانستان را حتما می شناسید. کسی که سوار بر تانک های ارتش سرخ ارگ ریاست جمهوری را فتح و بر سفرەی خون رفیق سابقش حفیظ الله امین نشست.
نقل است که طی هشت سال حکومت پدرش سپهبد محمد حسین - استاندار هرات در رژیم داود  - یکبار هم با او حرف نزد.
پدر شرمسار از سرسپردگی پسر، همیشه می گفت: این شاه شجاع امروز است و به سرنوشت او هم دچار می شود.
همینطور هم شد. همان دستی که او را آورده بود، برش داشت و به اقامت اجباری در مسکو فرستاد.
ببرک در غربت و گمنامی درگذشت و البته افغانستان جنگ زده و اشغالی هم سرنوشتی بد یافت.

اپوزیسیون وابسته و سوپر انقلابی های مقدس نما که احتمالا بخشی از آنها محمل نفوذ و جاسوسی اسرائیل شدند، دو تیغەی یک قیچی اند و ایران و مردم و آیندەی آن را می برند.
تندروهایی که در شیپور جنگ می دمند و منافذ و مجاری دیپلماتیک را می بندند اگر خائن نباشند، دستکم ساده لوح و فاقد فهم و منطق استراتژیک اند.
درست مانند وعاظ و خطیبانی که دویست سال قبل در تنور انتقام از روسیەی تزازی می دمیدند.

هیچ زمانی به اندازەی امروز میان دو مفهوم کلیدی صلح و دمکراسی همبستگی عینی و اخلاقی وجود نداشته است.
این ارتباط زنده و ارگانیک مانند دوگانه سازی " صلح و سوسیالیسم " نیست که زمانی توسط امپراتوری شوروی تبلیغ و تئوریزه می شد.
نقطه عزیمت کرملین در آن زمان قسمی عمل گرایی برخاسته از واقعیت موازنه نیروها بود که به سود آمریکا و به زیان شوروی بود.

پیوند دمکراسی و صلح اما از جنس دیگری است و میان آنها ربطی منطقی و هنجاری وجود دارد. کانت راست می گفت که دمکراسی ها با هم نمی جنگند. البته دنیای بین الملل که مبتنی بر رهیافتی لخت از قدرت است، مناسبتی فوری با این ساده سازی ها ندارد.
اما در همین ساختار ناقص و معیوب هم به زحمت می توان کشور متجاوزی را شناخت که دارای نظام دمکراتیک باشد.
تصور کنید صد سال پس از پایان عهد استعمار، امروز هلند، سوئد، بلژیک و ایتالیا بیایند و خاک آفریقا را به توبره بکشند!
حتی تصورش هم سخت است. اما این کاری است که اسرائیل هر روز در غزه و منطقه انجام می دهد. اسرائیل به سهولت تاریخ را به عقب برگردانده است.
زنده باد صلح، زنده باد دمکراسی!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
وقتی نوکر از اربابش طلب آزادی می‌کند

حمید_آصفی
تا دیروز برای بمب‌هایی که بر سر مردم غزه فرود می‌آمد، توجیه می‌تراشیدند. امروز نوبت بمب‌هایی‌ست که بر سر مردم ایران ریخته می‌شود و صدای کف‌زدن همان جماعت بلند شده است. وطن‌فروشی با اسم مستعار «آزادی»، «نجات»، و «رهایی» عرضه می‌شود. بازار شام سیاست، با فروشندگان بی‌شرم و خریدارانی که دشمن را منجی جا می‌زنند.
آن‌هایی که سال‌ها از «مردم» می‌گفتند، حالا در هر انفجار، فرصت تازه‌ای برای بازگشت خود می‌بینند. چون مسئله اساساً نه مردم‌اند، نه آزادی. مسئله، عقده‌ی دیرینه‌ی قدرت است. ذهن‌هایی که به جای برنامه و راهبرد، فقط رویای فرود آمدن ارتش بیگانه را می‌پرورانند. تفکری که معتقد است تنها راه تغییر، دخالت خارجی است، چون مردم را ناتوان، بی‌عرضه و ترسو می‌پندارد. این قضاوت توهین‌آمیز، پایه‌ی همه‌ی هیجان‌ها برای جنگ است.
برای این جماعت، اگر هزار نفر کشته شوند، مشکلی نیست. اگر یک شهر ویران شود، مهم نیست. اصل این است که پایانش به تاج و تخت ختم شود. چشم‌ امیدشان نه به حرکت‌های اجتماعی‌ست، نه به اعتصاب، نه به اعتراض، بلکه به اسکادران‌های اسرائیلی. نه به صندوق رأی، نه به خیابان، بلکه به پایگاه هوایی. نه به گفت‌وگو با ملت، بلکه به مذاکره پشت پرده با افسر اطلاعاتی یک دولت متجاوز.
از جبهه مقاومت فرانسه مثال می‌آورند؛ که آن‌ها هم از متفقین کمک گرفتند. قیاس مضحک است. بله گرفتند اما مقاومت فرانسه، تکیه‌اش به مردم بود. ارتش اشغالگر نازی را هدف گرفت، نه دولت خودش را. مردان و زنانی بودند که سلاح به‌دست گرفتند، اما وابسته نبودند؛ یار کمکی گرفتند، اما تصمیم‌گیرنده ماندند. آن‌ها به جای انفجار در شهرهای خودشان، راه‌آهن دشمن را منفجر کردند. نگذاشتند کمک خارجی، جای مردم بنشیند.
اینجا اما مسئله فرق دارد. کسانی سنگ حمایت خارجی را به سینه می‌زنند که نه پایگاهی دارند، نه جرئتی، نه پیوندی با جامعه. حتی در اوج خیزش‌ها، تماشاچی ماندند. همیشه نگاه‌شان به خارج بوده، و حالا که حتی توجه غرب هم سرد شده، امیدشان را به حمله بسته‌اند. این نه «استراتژی» است، نه «گذاربخشی». این فقط بی‌ربطی کامل به مردم است، در لفافه‌ای از واژه‌های انقلابی.
کسی که از حمله خارجی استقبال می‌کند، نمی‌تواند ادعای آزادی برای مردم داشته باشد. چون همان مردم، قربانی اول این قمار خواهند بود. در این قمار، بمب نمی‌پرسد که کدام ساختمان مربوط به سپاه است و کدام خانه‌ی یک کودک. موشک بین پادگان و مدرسه تفاوت نمی‌گذارد. و آن‌که هورا می‌کشد، شریک مستقیم خون است.
اگر قرار باشد «نجات» از راه بمباران بیاید، پس چه تفاوتی با نابودگرها باقی می‌ماند؟ نجاتی که از آسمان می‌بارد، نه رهایی می‌آورد، نه دموکراسی. فقط ویرانی، فقط خاکستر، و فقط فرصت تازه‌ای برای حاکمان جدید.
در این بازی، آنها که طرفدار دخالت خارجی‌اند، نه دشمن استبدادند، نه مدافع آزادی. فقط دل‌خور از این‌اند که چرا امروز، قدرت در دستان دیگری‌ست. اگر فردا صندلی را تصاحب کنند، همان اسلحه‌ها را علیه مردم نشانه خواهند گرفت. نه وطن‌دوستی دارند، نه صلح‌خواهی. آنچه دارند، فقط عطش قدرت است؛ با هر قیمتی، حتی به قیمت سوختن ایران.


@bayane_azadi
https://www.tg-me.com/hamidasefichannel2
3👍3
✔️مورد عجیب شاهزاده بی‌وطن
سهند ایرانمهر


در دنیایی که شاهزادگان تبعیدی اغلب با حسرت به سرزمین مادری می‌نگرند و نام کشورشان را با بغض بر زبان می‌آورند، رضا پهلوی پدیده‌ای نادر است. شاهزاده‌ای که وقتی مجری بی‌بی‌سی از او می‌پرسد: «آیا واقعاً می‌گویید بمباران کشورت از سوی اسرائیل و کشتار غیرنظامیان، چیز مثبتی است؟» نه برمی‌آشوبد، نه انکار می‌کند، نه حتی لحظه‌ای مکث می‌کند برای اندوه. چیزی در لحنش هست که انگار دارد درباره حذف یک حکومت حرف می‌زند، نه درباره کشته‌شدن زنان و کودکانی در تهران.

برای لحظه‌ای تاریخ را به عقب برگردانیم. قرن بیستم، مملو از شاهزادگان تبعیدی است؛ از ادوارد هشتم که به دلیل نزدیکی‌اش با نازی‌ها کناره‌گیری کرد، گرفته تا سیمئون دوم بلغارستان، که پس از سقوط کمونیسم به کشورش بازگشت و نخست‌وزیر شد. اما در هیچ‌کدام از این موارد، نمی‌بینید که شاهزاده‌ای برای بازگشت خود، خواهان یا حتی مدافع حمله نظامی به کشورش باشد. چرا؟ چون چیزی عمیق‌تر از سیاست در میان است: حس تعلق، غرور ملی، و اخلاق سلطنت.

حتی محمدرضا پهلوی، که پس از سقوط حکومتش طبیعتا با جمهوری اسلامی خصومت داشت، هرگز از مداخله نظامی قدرت خارجی دفاع نکرد. او هرگز نگفت: «بگذار آمریکا تهران را بمباران کند تا من برگردم.» نه. در بدترین شرایط هم، با وجود ضعف‌هایش، تعلقی پنهان در واژه‌هایش بود که می‌گفت: «این خاک، خانه من است. حتی اگر دیگر بر آن سلطنت نکنم.» چون فهمیده بود اگر قرار است کسی سلطنت کند، باید اول وطن را خانه بداند و بدان تعلقی داشته باشد، نه آنکه آن را ظرف یا ابزار بازی قدرت بداند.

امروز اما شاهد پدیده‌ای هستیم که کمتر سابقه دارد: شاهزاده‌ای که در پاسخ به تهدید صریح مقامات اسراییل به ویژه یسراییل کاتس وزیر دفاع اسرائیل مبنی بر اینکه «ساکنان تهران هزینه سنگینی خواهند داد»، نه محکوم می‌کند، نه اعتراض. حتی یک جمله هم نمی‌گوید که «غیرنظامیان خط قرمزند». این دیگر یک موضع سیاسی نیست؛ این شکاف اخلاقی است.

در تاریخ اروپا، شاهزاده‌ای که هم‌صدا با دشمن متجاوز به ملت خودش شود، محکوم به طرد تاریخی است. ادوارد هشتم همین را تجربه کرد. در فرانسه، لوئی شانزدهم وقتی با ارتش‌های بیگانه نامه‌نگاری کرد تا تاج‌ و تختش را بازستاند، مردمش او را به پای گیوتین کشاندند، نه صرفاً به دلیل سقوط سلطنت، بلکه به‌خاطر خیانت به کشور. مردم گفتند: او دیگر از ما نیست و حالا در سخنان رضا پهلوی، انگار ایران فقط یک نام جغرافیایی است، نه وطن یا حتی خانه پدری.

در سیاست، همه‌چیز قابل بحث است: نوع حکومت، قانون اساسی، حتی آینده نهاد سلطنت. اما در اخلاق، برخی خطوط قرمز وجود دارد که اگر از آن عبور کنید، دیگر بازگشتی در کار نیست. یکی از این خطوط، بمباران شهروندان کشور خود توسط قدرت خارجی است. رضا پهلوی از این خط گذشته. و وقتی از آن بگذری، دیگر نمی‌توانی به ادعای پادشاهی بازگردی، چون دیگر چیزی از «ملک» برایت نمانده است.

سخن آخر اینکه به اصطلاح شاهزاده‌ای که به خون مردم خودش بی‌اعتناست، وارث هیچ سرزمینی نیست. او اصولا سرزمینی ندارد به عبارت دیگر : «بی‌وطن» است. تاریخ بی‌تردید و بی‌اعتنا به غوغاییان مجازی خواهد نوشت که او می‌خواست وارث تاج و تخت باشد. اما تاریخ از او چهره‌ای می‌سازد که به جای «شاهِ بی‌تاج»، به «شاهزاده‌ای بی‌وطن» بدل شد.

@bayane_azadi
@sahandiranmehr
2💔2👍1👎1👌1
روزشمار جنگ ایران و اسرائیل (1)
احمد فعال
از مدت‌ها پیش، و شاید از چند سال پیش اسرائیل تهدید کرد که اگر ایران و آمریکا به نتیجه نرسند، و ایران برنامه هسته‌ای و غنی‌سازی خود را تعطیل نکند، با حمله نظامی این تأسیسات را از بین خواهد برد. از شروع جنگ، اسرائیل به غیر از حمله به مقر سکونت فرماندهان نظامی، به تأسیسات اتمی نطنز و فردو نیز حمله کرد. از اخباری که در دست است، در نطنز تنها چند ساختمان تخریب شده، و هیچ اتفاقی در تأسیسات اتمی که در مکان‌های امن زیر زمینی قرار دارند، نیافتاده است. بعد از حملات روز اول و دوم، اکنون اسرائیل متوجه شده که تأسیسات اتمی ایران قابل دسترسی نیست. و از این رو به آمریکا متوسل شده تا او بیاید با کمک بمب افکن‌های عظیمی که در اختیار دارد، این تأسیسات را تخریب کند. آمریکا هنوز به این درخواست اسرائیل پاسخ مثبت نداده است. اسرائیل از هم اکنون در رسیدن به اهداف خود کاملاً شکست خورده است. تجربه غزه و فریادهایی که کنشگران سیاسی و انسان دوست سر می‌دادند، اکنون دارد واقعیت خود نشان می‌دهد. تجربه غزه می‌گوید، دولت راست افراطی و آپارتاید اسرائیل، اگر به هدف نرسد، دیوانه‌وار شروع به نسل‌کشی می‌کند. هشدار نتانیاهو به تخلیله تهران، و هشدار سخنگوی ارتش اسرائیل به تخلیله منطقه 3 تهران، گویاست که این رژیم در آستانه جنون نسل‌کشی قرار گرفته است.
اپوزسیون وابسته قبل از جنگ مدام می‌گفتند، هدف اسرائیل تأسیسات اتمی و نظامی است. اسرائیل به هدف اصلی خود که از بین بردن تأسیسات نظامی است نرسیده است، و شواهد هم نشان می‌دهد که نخواهد رسید، چون اگر می‌خواست مراکز اتمی را از بین ببرد، همان روز اول می‌توانست کار را تمام کند. به همین دلیل اکنون دولت نتانیاهو به همان تجربه غزه باز می‌گردد که شروع به ویران کردن زیرساخت‌های اقتصادی و بعد دست به تخریب شهرها و مناطق مسکونی بزند
https://www.tg-me.com/bayane_azadi
Forwarded from عشقم رضاشاه کبیر
چرند تلاو ت نکن حالا در این موقعیت

یا مجاهدی و یا اصلاح طلب و مزدور
توضیح کانال بیان آزادی:
بارها گفت ام و اکنون این گفته را در اینجا به آگاهی خوانندگان میرسانم.
بنا به تجربه اینجانب در چند دهه، سلطنت طلبی دیگر نه یک ایده و نه یک برنامه سیاسی، بلکه یک باتلاق است. یک باتلاقی است پر است از لنجزار و تعفن، به گونه‌ای که اگر صدیق‌ترین انسان‌ها به آن نزدیک شوند تا خرخره در لنجزار فرو می‌روند. در این جماعت نه سوادی وجود دارد، نه عرق ملی و میهنی و نه شرافت. جز فحاشی و رکاکت زبان و تهی بودن از هر نوع استدلال و منطق چیزی در این جماعت ندیده‌ام. درک می‌کنم که اکثر مردم ایران امروز حال و هوای سلطنت و دوران شاه را در سر می‌پروانند و این اسباب فریب عده‌ای شده است که به توهم خودشان مردم ایران را سلطنت طلب بنامند. اما دو نکته را عرض کنم که متأسفانه همان عنصر کم سوادی و بی‌سوادی مانع درک آنها از این دو نکته شده است. و آن اینکه در طول تاریخ ایران همواره از اسکندر مقدونی تا اعراب بدوی و تا هجوم ترک های غزنوی و سلجوقی ووو تا حتی اشغال ایران توسط متفقین، عادت ایرانیان بر این بوده که در عکس‌العمل به مظالم حکمرانان فعلی، در برابر فاسق‌ترین تجاوزکارن، بوده که گاو و گوسفند هم کشته‌اند. این یک، دو اینکه، بدون استثناء، عرض می‌کنم بدون استثناء با هر کدام از مردم عامی و عادی‌ کوچه و بازار که درک درستی از تحولات سیاسی ندارند، و به دفاع از نظام پیشین و یا رضا پهلوی می‌پردازند، وقتی با آنها بحث می کنم، به پنج دقیقه طول نمی‌کشد که یا نظرش را عوض می کند و یا می‌گوید حالا...


https://www.tg-me.com/bayane_azadi
👌31
نظر ابوالحسن بنی صدر درباره همکاری با کشور متخاصم خارجی

به نقل از کتاب خاطرات او

یک روزی [احمد] سلامتیان آمد پیش من و دیدم مثل لبو صورتش کبود بود. گفتم: «شما چرا این حالت را دارید؟» گفت: «چرا نداشته باشم؟» گفتم: «بگو. چرا این حالت را داری؟» گفت: «رجوی می‌خواهد برود به بغداد.» گفتم: «غلط میکنه می‌خواهد بره بغداد. می‌ایستیم و نمی‌گذاریم برود به بغداد. این حالت چیه شما دارید؟» گفت: «ما یک عمر گفتیم. آزادی. استقلال. حالا سر از بغداد در بیاریم؟!» بعد گفت [رجوی ] می گوید فراخوان می دهیم اقلا یک میلیون نفر می‌آیند به مرز. بعد. با این نیروها می‌رویم تهران را تصرف می کنیم.

گفتم این حرفها چیه که می‌زنی؟ کدام دیوانه ای می‌آید به مرز عراق و از آنجا با شما راهپیمایی بکند بیاید تهران تا آنجا را فتج کند؟! چطور شما به این مسایل فکر نمی کنی؟ اصلا. شما پایت را بگذاری به بغداد کار تو ساخته است. از دید مردم آلت دشمن هستی. از آن لحظه که پایت به بغداد برسد. احدی به فراخوان تو نمی آید. مگر آن اشخاصی که مانده و بیکار هستند و کاری توی زندگی ندارند و شما هم بخواهید به عنوان مزدور استخدامشان کنی و پولی بهش بدهی آنها هم که تن به اين کار بدهند. برای جنگ نخواهند آمد چون یک آدم ایرانی اصیل که حاضر نمی شود با فراخوان شما به عراق بیاید و از آنجا بخواهد برگردد و وطنش را فتح کند. چنین آدمی يا باید دیوانه باشد و يا آدم غیر اصیل و بی بندوباری. به علاوه از اين نوع آدمها نیرویی در نمی‌آید. یک ترقه در بره میدان خالی می‌کنند.

نقل از کتاب «درس تجربه» خاطرات نخستین رییس جمهور ایران زنده یاد ابوالحسن بنی صدر

https://www.tg-me.com/bahmanighajar
1👍1👏1🙏1
روزشمار جنگ ایران و اسرائیل (2)
احمد فعال
مردم ایران یک جنگ با اسرائیل را در مدت 40 سال به حکمرانان جمهوری اسلامی بدهکار بودند. اکنون که حکمرانان طلب خود را پس گرفته اند، این طلب را کجا خرج خواهند کرد؟ اگر رگ جنون نسل کشی نتانیاهو بیدار شود، جایی و محلی برای خرج کردن آن وجود دارد؟
https://www.tg-me.com/bayane_azadi
👍3
♦️پیام دکتر علی‌ی میرسپاسی برای امروز
بازنشر: ۲۷ خرداد ۱۴۰۴


🔻منبع:
https://www.instagram.com/p/DK_-vWXxGeu/?igsh=Y2x2bndkdnYzYWhs

#جنگ
#ایران
#امریکا
#اسرائیل
#علی_میرسپاسی
@NewHasanMohaddesi
متن فارسی نامۀ مشترک انجمن جامعه‌شناسی ایران و اتحادیه انجمن‌های علوم اجتماعی ایران به انجمن‌های جامعه‌شناسی جهان با درخواست همبستگی و حمایت فوری جهانی در پی حملۀ اسراییل به ایران

مخاطبان: روسای 
1. انجمن بین‌المللی جامعه‌شناسی
2. کمیته حقوق بشر انجمن بین‌المللی جامعه‌شناسی
3. انجمن جامعه‌شناسی اروپا
4. انجمن مطالعات خاورمیانه
5. انجمن جامعه‌شناسی امریکا
6. انجمن شوراهای تحقیقات علوم اجتماعی آسیا

با سلام و احترام،
ما اعضای انجمن جامعه‌شناسی و اتحادیه انجمنهای علوم اجتماعی ایران، با نگرانی بسیار، تغییراتی را در جهان امروز نظاره و بررسی می‌کنیم که موجب سلب کرامت انسان‌ها و آسیب‌های جبران‌ناپذیر به بنیان‌های زیستی هستند و نامحتمل نیست که نقطه عطفی در روند آسیب‌زایی دورۀ آنتروپوسین و سرنوشت زیستکره باشند؛ در همین حال ما با نگرانی مضاعف تغییرات خونین اخیر را در خاورمیانه دنبال می‌کنیم؛ به‌ویژه حملۀ شبانه دولت اسرائیل به سرزمین و بوم ایران و تداوم آن که نقض آشکار حقوق بین‌الملل، منشور ملل متحد و اصل عدم توسل به زور در روابط بین‌الملل است.
جامعه‌شناسان ایران هم‌اکنون نیز گرفتار مشکلات و محدودیت‌های بسیاری هستند که موجب شده امکان حضور و همراهی با کنفرانس رباط را از دست بدهند. این جنگ علاوه بر آثار زیانبار، موجب ایزوله شدن بیش از پیش جامعه‌شناسان ایران و آسیب شدید به رشد جامعه‌شناسی در ایران خواهد شد؛ همچنان‌که تداوم و گسترش این جنگ در خاورمیانه تمامی این کنفرانس را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
این حمله نه‌تنها به تمامیت سرزمینی ایران، بل‌که به ثبات منطقه و فراتر از آن به بنیان‌های صلح جهانی آسیب زده است. ما این اقدام را مصداقی از امپریالیسم نظامی‌گرا، بی‌ثبات‌سازی منطقه‌ای و بی‌توجهی به حق حیات و امنیت انسان‌ها می‌دانیم.
در شرایط بسیار وخیم اجتماعی و اقتصادی خاورمیانه و ایران، هر اقدام نظامی، صرف‌نظر از موضع سیاسی کشورها، جریان‌ها و افراد، خطری جدی برای جان، روان، معیشت و همبستگی اجتماعی ضروری میلیون‌ها انسان است.
شما و ما از آثار زیانبار سکوت برخی از روشنفکران و دانشمندان در برابر وقایعی مانند ظهور  نازیسم و فاشیسم و بروز جنگ جهانی مطلع هستیم. سکوت ما در چنین لحظاتی به معنای پذیرش و عادی‌سازی خشونت و سلطه‌طلبی و آثار زیانبار آن، از یک سو بر زیستکره و افول خرد و سرنوشت نوع انسان، و از سوی دیگر بر جامعه‌شناسی ایران، خواهد بود.
بر این اساس، ما از شما، به‌عنوان نهادهای معتبر جهانی در حوزه جامعه‌شناسی، می‌خواهیم:
۱. رسما حملات نظامی علیه ایران را محکوم و نسبت به تهدید صلح جهانی هشدار دهید؛
۲. از جامعه‌ مدنی و دانشمندان علوم اجتماعی در ایران حمایت اخلاقی و حرفه‌ای اعلام کنید؛
۳. با صدور بیانیه‌ها، نشست‌ها و همکاری‌های علمی، زمینۀ دیالوگ بین‌المللی برای صلح و عدالت اجتماعی را فراهم کنید؛
۴. در برابر روندهای فزایندۀ نظامی‌گری، خشونت ساختاری، نقض حقوق بشر و بی‌ثبات‌سازی جهانی، همبستگی اجتماعی علمی نشان دهید؛
۵. در کنفرانس‌های رباط و دهلی، به‌طور ویژه تشدید جنگ و نظامی‌گری در خاورمیانه و تهدیدهای صلح و جان و زندگی ساکنان این منطقه را مورد تامل و بررسی قرار دهید.
در پایان، تأکید می‌کنیم که دفاع از صلح و کرامت انسانی نه محدود به مرزهاست، نه به دولت‌ها. دفاع از مردم، جامعه، و ارزش‌های انسانی وظیفه‌ای است مشترک میان همه‌ ما. ما آماده‌ایم برای هرگونه گفت‌وگو، تبادل علمی، و همیاری مشترک گام برداریم.

با احترام و امید به صلح،

انجمن جامعه‌شناسی ایران
اتحادیه انجمنهای علوم اجتماعی ایران
1👌1🕊1
روزشمار جنگ ایران و اسرائیل (3)
مبادا حماقت حماس را تکرار کنید؟؟؟!!!
احمد فعال
در روزشمار (2)، یادآور شدم که اگر رژیم صهیونیستی اسرائیل به اهدف خود نرسد رگ جنون نسل کشی نتانیاهو بیدار می شود، اکنون به عنوان یک عضو کوچک ایرانی هشدار می دهم که مبادا حماقت حماس را تکرار کنید. حمله امروز ایران مرهون همان حماقتی بود که عده ای در ایران هلهله شادی بپا کردند، اما ندانستند که آتش حمله طوفان الاقصی نه تنها یک سرزمین و یک کشور را به تلی از خاکستر تبدیل کرد، بلکه باعت از بین رفتن خود حماس، و از آنجا از بین رفتن حزب الله لبنان و نابودی شمال این کشور، و در آخر از دست رفتن سوریه شد. امروز ترکش آن حماقت به ایران رسید. فقط در یک کلام به حکمرانان جمهوری اسلامی عرض می کنم که حد یقف شما کجاست؟ اگر من به جای شما بودم خود را به زمین زمان می دوختم تا آتش این جنگ ویرانگر خاموش شود.
https://www.tg-me.com/bayane_azadi
2👍2👎1
روزشمار جنگ ایران و اسرائیل (4)
فضای رسانه‌ای، احساسات ما و مواضع ما
احمد فعال
فضای رسانه‌ای و منابع خبری یک هاله است، آنهم سخت‌ترین هاله‌ای که بر فضای ذهنی و روانشناختی ما خیمه زده است. فضای رسانه‌ای و منابع خبری نه تنها در اندیشه‌های ما، بلکه در احساسات ما دستکاری می‌کنند. فضای رسانه‌ای و منابع خبری رابطه انسان را با واقعیت غیرمستقیم می‌کنند. وقتی رابطه غیرمستقیم می‌شود، به جای اندیشیدن اندیشه ساخته می‌شود، و به جای احساس ورزیدن، احساس در ما تولید می‌شود. رسانه‌ها و منابع خبری حتی می‌توانند ذائقه چشایی ما را به دلخواه خودشان تغییر دهند. در جامعه‌های دموکراسی تکثر منابع و تکثر رسانه‌ای وجود دارد، اما تسلط رسانه‌ای و تسلط منابع خبری هم وجود دارند، به طوریکه سلطه رسانه‌ها و منابع با همکاری یک رشته عوامل دیگر، اثر تکثر رسانه‌ای و تکثر منابع را تقریباً خنثی می‌کنند. چیزی که رابرت دال از آن به عنوان مدیاکراسی یا دولت رسانه‌ها، و بودریار از آن به عنوان ساختار انقلابی ارزش‌ها یاد می‌کند.
از این مقدمه کوتاه که سر درازی دارد، توجه خوانندگاه را به تجربه زندگی روزانه در میانه جنگ اسرائیل و ایران جلب می‌کنم. در چند روز اول تلویزیون منزل ما تنها روی شبکه خبری ایران اینترنشنال بود، یعنی به جز این شبکه هیچ شبکه دیگری را نداشتم. این شبکه در جنگ اسرائیل علیه غزه، تریبون رسمی‌ و رسانه رسمی دولت اسرائیل بود. این به کنار، در جنگ اسرائیل و ایران انتظار می‌رفت به خاطر مصلحت‌اندیشی هم شده اگر نه طرف ایران – منظور من سرزمین ایران است- اما اندکی مواضع خود را تعدیل دهد، به طوریکه به عیان مشخص نباشد که تریبون رسمی و رسانه رسمی دولت اسرائیل است. سه خبرنگاری که از اسرائیل برای این شبکه گزارش تهیه می‌کنند، مشخصاً بالفطره اسرائیلی هستند. بسیاری از تحلیل‌گرانی هم که به شبکه دعوت می‌شوند، علناً سمپاتی اسرائیل، و تفاسیر رسمی این شبکه هم مستند به اخباری است که اسرائیل ارائه می‌دهد. بدیهی است کسی که در این فضای رسانه‌ای قرار گیرد، برای مدتی اینجور فکر می‌کند که ایران تمام مناطق مسکونی اسرائیل را هدف قرار می‌دهد، اسرائیل با دقت هیج غیرنظامی‌ای را هدف قرار نمی‌دهد. ایران درب و داغون شده است، سران نظام یکی یکی در حال جمع کردن اثاث خود و فرار از کشور هستند، و به زودی همین روزها نظام سقوط می‌کند. و از آن طرف موشک‌های ایران با هدف قرار دادن مناطق مسکونی، هیچ آسیبی به اسرائیل وارد نکرده، و سپرآهنین هرباره تقریباً همه موشک‌ها را منهدم می‌کند.
از دو سه روز است که ماهواره را از دست دادم، و ناچاراً خود را با شبکه‌های خبری ایران مشغول کردم. بعد از مدت دو روز احساس کردم که کاملا فضای ذهنی‌ام 180 درجه تغییر کرده است. اگرچه به اخبار اینترنشنال اصلا اعتماد نداشتم و سعی کردم که کاملاً اعتنایی به اخبار و تفاسیر آن نداشته باشم، و به اخبار ایران هم بیشتر اعتماد نداشتم، اما در هر حال نمی‌توان گفت هیاهوی تبلیغاتی و هاله سنگینی که رسانه بر ذهن آدمی چنبر می‌زند بی‌تأثیر است. در حقیقت شبکه‌های خبری در ایران در اخبار و تفاسیر جنگ یک نوع انقلاب ذهنی ایجاد می‌کنند. با بمباران اطلاعات و اخبار مطلقاً یک طرفه، و اخبار پیروزی‌ها و حماسه‌ها، مخاطب خود را کاملاً منغلب می‌کند. حالا اینها را که عرض می‌کنم کاملا تحت تأثیر اخبار و تفاسیر جنگی است، که حتی می‌تواند افراد دانشگاهی و تحصیل کرده و اهل مطالعه را هم تحت تأثیر قرار داد، و الا در امور دیگر به غیر از جنگ نمی‌تواند چنین نقشی ایفا کند. به همین دلیل دولت نه تنها با فیلتر کردن شبکه‌ها، بلکه با قطع اینترنت و عدم امکان حضور هیچ خبرنگار مستقل، مطلقاً کشور را در معرض سانسور خبری قرار داده است تا دستکم مخاطبان وفادار خود را به آسانی شستشوی مغزی کند.
اکنون پس از چند روز، امروز ماهواره‌ساز را آوردم و به ایشان گفتم فقط بی بی سی را برایم تنظیم کند، تلویزیون اینترنشنال خیالم راحت است، چون پیشتر هم گفته بودم، به دلیل ساپورت‌های مالی قوی از سوی دولت های ضدایران، اینقدر فرکانس این شبکه خبری قوی است که دیش ماهواره را چشم بسته روی پشت بام پرت کنید، روی فرکانس‌های شبکه تنظیم می‌شود، لذا از امشب مشغول دیدن بی بی سی شدم تا اندکی ذهن و احساس خود را از کشمکش تسلط این دو موج رسانه‌ای، آزاد و قدری با آسودگی و استقلال بیشتری احساس و اندیشه خود را به سمت واقعیت تنظیم کنم.
برای آگاهی از تحلیل‌های نظری در سیاست و جامعه شناسی به کانال بیان آزادی بپیوندید
https://www.tg-me.com/bayane_azadi
👍2👎1
🔺نهمین روز جنگ و احتمالات پیش رو

ضرب الاجل دیشب ترامپ تردید اندکی دربارەی ورود مستقیم آمریکا به جنگ علیه ایران باقی گذاشته است.
این چالشی مستقیم علیه استراتژی ایران برای فرسایشی کردن جنگ به قصد کاستن از تاب آوری اسرائیل است.
ایران در مواجهه با برتری فناوری و تفوق هوایی اسرائیل، در پی آنست که با طولانی کردن نبرد، بیشترین حس ناامنی را به دشمن تحمیل کند.
نگه داشتن جمعیت در پناهگاه ها، بالا بردن هزینه های اقتصادی و در نهایت امید به ته کشیدن تیرهای گنبد آهنین رئوس اصلی راهبرد دفاعی تهران را تشکیل می دهد.

به ظن قوی ایران دنبال حصول نتیجەای چون جنگ 33 روزەی اسرائیل با حزب الله است.
جنگی که در پایان آن نه تنها حزب الله جان سالم بدر برد، بلکه توانست در شرایطی نسبتا مساوی، آتش بس را به خصم تحمیل کند.
در مقابل اسرائیل برای اجتناب از این مسیر، مجدانه در پی کشاندن پای آمریکا به جنگ است.

با این تفاصیل، موضع نهایی آمریکا تعیین کننده است.
برای شخص ترامپ ورود مستقیم به جنگ گزینەی مطلوبی نیست. ترجیح او برون سپاری جنگ به پیمانکار امنیتی خود در منطقه یعنی اسرائیل است.
از سوی دیگر به لحاظ روان شناختی، شکیبایی رئیس جمهور جنجالی آمریکا مانند تاب آوری اسرائیل محدود و قابل تخمین است.
ترامپ برخلاف اسلاف خود تمایلی به مذاکرات دشوار و پیچیده ندارد و در پی نتایج آنی و ملموس است.
به طور مثال سر باز کردن دوبارەی بحران کنونی فرضا در شش ماه یا یک سال دیگر برای وی کابوسی شخصی و فاجعەای سیاسی است.
از این رو وی حملات اسرائیل را اهرم فشاری جهت کوتاه آمدن ایران از خواستەی اصلی خود مبنی بر حفظ حق غنی سازی می بیند.
می توان احتمال داد که مهلت دو هفتەای وی به ایران بر اساس ترکیبی از این نگرانی ها و انگیزه ها اتخاذ شده است:
این دو هفته زمانی تقریبی برای اتمام ذخایر سیستم گنبد آهنین اسرائیل و اجبار آمریکا برای ورود به جنگ است.
اگر موشک های رهگیر اسرائیل تمام شوند ایران به راحتی می تواند حتی با موشک های نسل اول عمق آن را هدف قرار دهد.
امری که می تواند واکنش طبیعی آمریکا را برانگیزد. خاطرنشان می شود در جنگ اکتبر 1973 هنگامی که در سه روز اول نشانه های شکست نسبی اسرائیل پدیدار شد، آمریکا با پل هوایی معروف خود، ورق را برگرداند.

همچنین این مهلت می تواند زمان مورد نیاز برای آوردن ناوها و کشتی های جنگی به خلیج فارس جهت آماده سازی برای حمله به ایران باشد.
این تمهیدات برای مقابله با بستن تنگەی هرمز توسط ایران و حملات به پایگاه های آمریکایی در منطقه، حیاتی است.

بعید است که ایران با چشم پوشی از غنی سازی و در شرایط جنگی به روند سیاسی مردەی کنونی بپیوندد.
افزون بر بی اعتمادی شدید به تمهیدات سیاسی به عنوان تاکتیک های فریب و غافلگیری، دست شستن از حق غنی سازی، آخرین ابزارهای چانه زنی و کسب امتیاز را از دستش خارج خواهد کرد.
این امر در شرایط کنونی که آسمان ایران محل تاخت و تاز پرنده و ریزپرنده های متخاصم شده، در حکم یک خودزنی استراتژیک خواهد بود.
تاکتیک کنونی تهران کسب آتش بس و اجتناب از بده بستان زیر آتش است.
ایران در پی ترغیب ترامپ جهت فشار آوردن به اسرائیل جهت پایان عملیات نظامی و سپس آغاز گفتگوهاست. احتمالا مشوقی که در این زمینه ارائه می دهد، پذیرش برخی محدودیت ها فراتر از توافق برجام است.
روزهای آینده سرنوشت ساز و تعیین کننده است. اسرائیل تصمیم خود را گرفته و وارد ماجرایی خطرناک شده است.
اما وضع در تهران و واشنگتن فرق می کند. ترامپ به وضوح امیدوار بود که تحولات نظامی فراتر و سریع تر از روند سیاسی عمل کند و محتاج تصمیم کبری نباشد. امری که تاکنون محقق نشده است.
ایران هم که با جنگی همه جانبه و نیابتی از سوی دنیای غرب روبروست.
اکنون تصمیم ترامپ تعیین کننده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
1
یمن: جنگ ایران جنگ تمام امت است/ اگر آمریکا به ایران تجاوز کند آنها در دریای سرخ هدف قرار خواهد گرفت

نیروهای مسلح یمن در بیانیه خود:
🔺هرگونه حمله و تجاوز آمریکایی در حمایت از دشمن اسرائیلی علیه ایران در چارچوب همان هدف است که هدف آن قادر ساختن دشمن اسرائیلی به تسلط بر کل منطقه است
🔺نبرد، نبرد تمام امت است و نجات، عزت و پیروزی امت در بسیج و جهاد در راه خداوند متعال است، چنانکه خداوند متعال می‌فرماید: {و در راه خدا پیکار کنید و بدانید که خداوند شنوا و داناست.}
خداوند متعال می‌فرماید: {ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر خدا را یاری کنید، شما را یاری می‌کند و گام‌هایتان را استوار می‌دارد.} سخن خدا حق است.
🔺بر این اساس، اگر آمریکا با دشمن اسرائیلی درگیر حمله و تجاوز علیه ایران شود، نیروهای مسلح، کشتی‌ها و ناوهای جنگی آن را در دریای سرخ هدف قرار خواهند داد.
1
انصارالله یمن:
منتظر درخواست ایران برای مداخله در جنگ نخواهیم ماند.
در مرحله نخست، نیروهای آمریکایی را در دریای سرخ هدف خواهیم گرفت.

🔖 @News1Fori
روشمار جنگ ایران و اسرائیل (5)

مبادا جا پای یمنی‌ها بگذارید
احمد فعال
پیشتر در یک یادداشت توضیح دادم که مبادا حماقت حماس را تکرار کنید، از حمله حماس در 7 اکتبر درس بگیرید، آن حمله، آتشی در منطقه به پا کرد که اگر تا دیروز کل غزه به خاکستر تبدیل شد، سوریه از دست رفت، به نابود شدن حماس و حزب‌الله منجر شد، و پس از آن شمال لبنان به نابودی کشیده شد، امروز این آتش دامنگیر ایران شده است. اگر آن روز عده‌ای از سر توّهم و یا فریبکاری هلهله شادی بپا کردند، بازخواست می‌شدند، امروز شاهد این فجایع نبودیم. از باب خیرخواهی سرزمین ایران عرض می‌کنم، مبادا اینبار در دام زیدی‌های یمنی بیافتید. پیشتر در باره یمنی‌ها نوشتم که کار آنها اگرچه خردمندانه نیست، لیکن در برابر دنیای سلطه قابل درک است. کار درست، کاری است که هم خردمندانه باشد و هم قابل درک. مرام یمنی‌ها زیدی است. نیک می‌دانید که زیدی‌ها علی بن حسین موسوم به حضرت زین العابدین را به امامت قبول نداشتند. آنها زید بن علی را چون به شمشیر قیام کرد، به جای پدرش علی بن حسین به امامت برگزیدند. از نظر زیدی‌ها امام کسی است که دائم شمشیر به کمر بسته باشد، و دائم در جنگ با کفار باشد. اصطلاح "امام بالسیف"، یعنی امام به شمشیر، جوهره ایدئولوژی زیدی‌هاست.
نکته دیگری که باید هشدار داد این است که شرایط ایران با شرایط یمن، و مردم ایران با مردم یمن زمین تا آسمان فرق دارند. مردم ایران فرهنگ خودشان را دارند، پیشرفت و ترقی و تمدن و رفاه و و زندگی کردن را در تجربه تاریخی خود دارند. حتی در این چند دهه‌ای که حکمرانان کوشش داشتند تا زندگی کردن را از مردم دریغ کنند، مردم ایران در تجربه شخصی، زندگی کردن را علی‌رغم همه سختی‌ها و مرارت‌ها پیش بردند. شادی را و شاد زیستن را در تجربه خود پیش بردند. زیدی‌های یمن هیچی برای از دست دادن ندارند، هیچی. هیچ تجربه‌ای از زندگی و شادی و توسعه و پیشرفت در زندگی ندیده‌اند. همان حرف جناب دکتر ولایتی درست است که با یک لونگی که دور خود پییچانده‌اند روزگار به سر می‌کنند. لیکن آقای ولایتی درک نکرد، زیدی‌ها مرگ را به جای زندگی انتخاب کرده‌اند، لیکن مردم ایران می‌خواهند زندگی کنند.
زیدی‌های یمن را باید درک کرد و به آنها در راه آموزش و بهداشت و فرهنگ کمک کرد، و با آنها در وضعیت وخیمی که در تضادها و تبعیض‌های جهان سلطه می‌سوزند، ابراز هم‌دردی کرد، اما آنها را به حال خودشان واگذاریم و مباد تحرک آنان هیجانات ما را به تحریک وادارد. توجه داشته باشید که تنها افراطی‌ها در ایران نیستند که خواهان تداوم جنگ هستند، دشمنان ایران نیز که منتظر ندای نتانیاهو نشسته بودند، تا در رکاب ایشان، به تخت سلطنت بنشینند، برای تحریک جمهوری اسلامی و کشاندن پای ایران به جنگ در کمین نشسته‌اند.
1 تیرماه 1404

برای آگاهی از تحلیل‌های نظری در سیاست و جامعه شناسی به کانال بیان آزادی بپیوندید
https://www.tg-me.com/bayane_azadi
9
در آستانۀ بحران منطقه‌ای و جهانی: بازتعریف اقتدار و خردمندی در سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی

◀️ دکتر موسی اکرمی


در شرایطی که ایالات متحده به رهبری دانلد ترامپ با حمله‌ای مستقیم به تأسیسات هسته‌ای ایران، پرده از یک مرحلۀ جدید و بی‌پیشینه از رویارویی نظامی با کشور ایران و حاکمیت کنونی آن برداشته است، پرسش از موضع و رفتار خردمندانۀ جمهوری اسلامی نه تنها یک دغدغه راهبردی، بلکه یک مسئلۀ وجودی است: چگونه باید در برابر تجاوزی چنین آشکار ایستاد، بی‌آنکه به ورطۀ نابودی ملی، انزوای جهانی یا خشونت کور فروغلتید؟
از دیدگاه انسانی و فرهنگی و سیاسی و اخلاقی و تاریخی، هیچ کنشگری در قامت یک دولت-ملت نمی‌تواند نسبت به تجاوز مستقیم و نظامی به خاک خود، بی‌واکنش بماند. ولی میان «واکنش» به معنای عام و «واکنش هوشمندانه» فاصله‌ای است به اندازۀ حفظ آیندۀ یک کشور و یک ملت. در چنین مقطع زمانی‌ای، ج. ا.، پیش از آنکه در پی انتقام‌جویی احساسی یا نمایش نمادین قدرت باشد، نیازمند یک بازتعریف راهبردی از جایگاه خود در نظم جهانی است
.

۱. رویارویی حساب‌شده، نه انتقام کور

واکنش نظامی اگرچه برای حفظ غرور ملی ضروری می‌نماید و با منشور ملل متحد انطباق دارد، ولی باید به شدت مهار شده، متناسب و در چارچوبی باشد که جامعۀ جهانی و دولت‌ها را به تأمل وادارد، نه به همراهی با دشمن: ضربۀ حساب‌شده‌ای که پیام بازدارندگی را برساند، ولی شعلۀ یک جنگ فراگیر را نیفروزد، نه تنها عقلانی است، بلکه عادلانه است.

۲. بهره‌گیری از ابزارهای دیپلماتیک و رسانه‌ای برای روایتِ حقیقت


روایتِ حملۀ آمریکا به رهبری دانلد ترامپ باید از انحصار رسانه‌های غربی بیرون کشیده شود. این لحظه‌ای است که ج. ا. می‌تواند با هوشمندی رسانه‌ای، چهره‌ای قربانی ولی مقاوم از مردم ایران و خود حاکمیت در افکار عمومی جهان ترسیم کند: مردمی که زیر بمباران بوده‌اند و هستند، و حاکمیتی که با پذیرش همیشگی مذاکرۀ عادلانه با فریب رئیس جمهوری در ایالات متحده روبه‌رو می‌شود که برای رسیدن به اهداف خود از هر ابزار نیرنگ و فریبی بهره می‌گیرد، و برخلاف همۀ اصول پذیرفته شدۀ ملی و بین‌المللی و همچنین هنجارهای اخلاق انسانی در روابط با اشخاص حقیقی و نهادها و دولت‌ها عمل می‌کند.

۳. فعال‌سازی پویش‌های بین‌المللی و حقوقی

حتی اگر سازمان ملل متحد کارکرد درخور و مؤثری نداشته باشد، ج. ا. باید همۀ ظرفیت‌های حقوقی بین‌المللی را به‌کار گیرد تا مشروعیت حملۀ غیرقانونی تجاوزکارانۀ آمریکا به رهبری دانلد ترامپ را زیر سؤال ببرد. چنین حرکتی، حتا اگر در کوتاه‌مدت چندان ثمری نداشته باشد، سرمایه‌ای برای آینده است.

۴. دوری‌گزینی از وارد کردن کشورهای منطقه به جنگی فراگیر


جمهوری اسلامی باید بکوشد که بحران را از مرزهای ملی خود فراتر نبرد، مگر آن‌که طرف مقابل دست به چنین عملی زند. کشاندن جنگ به آب‌های آزاد، پایگاه‌های آمریکا در خلیج فارس یا برانگیزش متحدان منطقه‌ای، ممکن است به یک دومینوی مهارناشدنی بینجامد که نه تنها ایران، بلکه همۀ خاورمیانه را در آتش فرو برد.

۵. بازاندیشی در ساختار و کارکرد سیاست داخلی

شاید هیچ لحظه‌ای مانند اکنون، هشداری برای حاکمیت نباشد تا نسبت خود با مردم را بازتعریف کند. اعتماد عمومی، در چنین بزنگاه‌هایی مهم‌ترین سرمایه است. اتحاد ملی نه با شعار، بلکه با شفافیت، آشتی درونی و مشارکت واقعی مردم در تصمیم‌گیری‌های سرنوشت‌ساز شکل می‌گیرد.

در نهایت، خردمندی در این موقعیت، نه به معنای واپس‌نشینی و تسلیم، که به معنای «جنگیدن برای صلح» است، برای صلحی که نه ذلت‌بار است، نه خیالی؛ بلکه نتیجۀ ایستادگی هوشمندانه، همبستگی درونی، و تعامل مؤثر با جهانیان است.

وجدان‌های بیدار مردمان ایران و جهان و همچنین تاریخ داوری خواهند کرد که در این مقطع زمانی سرنوشت‌ساز، چه شخص حقیقی یا حقوقی‌ای بر آتش دمید و چه شخص حقیقی یا حقوقی‌ای، با شعله‌ای در دل، به آینده اندیشید
.


@bayane_azadi
4
در ستایش حقیقت و صلح در پرتو آتش‌بس احتمالی میان جمهموری اسلامی ایران و رژیم اسرائیل

◀️دکتر
. موسی اکرمی

در جهانی که حقیقت اغلب قربانی مصلحت است، آنچه بیش از هر چیز نیاز داریم، نه صرفاً تحلیل‌های استراتژیک و سیاسی، بلکه صدائی است که از ژرفای اخلاق، خردمندی و انسان‌گرایی برخیزد. این سخن را نه از موضع یک سیاست‌مدار یا تحلیل‌گر امنیتی، بلکه از موضع یک استاد فلسفۀ ایرانی و شهروند دغدغه‌مند جهانی بیان می‌کنم که خود را پیش از هر چیز، یک انسان، یک ایرانیِ ‌نگرانِ حال و آیندۀ انسان، و یک مدافع عدالت و آزادی و صلح برای میهنم و برای جهان می‌داند.


در این لحظات که از آتش‌بس میان ایران و رژیم اسرائیل سخن گفته می‌شود، نخست باید پرسید: آیا این آتش‌بس به‌راستی آتش‌بس است؟ و اگر هست، آیا "صلحی پایدار" را نوید می‌دهد، یا تنها گونه‌ای توقف موقتی در چرخه‌ای از خشونت است که هرازگاهی تغییر شکل می‌دهد، ولی ریشه‌های آن همچنان در خاک خشونت و بی‌توجهی به قوانین و پیمان‌های بین‌المللی و اخلاق باقی است؟
من از کسان نیستم که صلح را با تسلیم، یا میهن‌دوستی را با بیزاری از دیگری یکی می‌پندارند. در تحلیل این رخداد، باید هم دل‌بستگی به میهن را در نظر داشت، هم تعهد به وجدان جهانی و ارزش‌های انسانی را.

۱.دربارۀ ایران


ایران، گذشته از ارزشمندی آن با ویژگی‌های فرهنگی و تمدنی دیرین، میهن من است، و عشق به آن نه از تعصب، که از آگاهی ریشه می‌گیرد. هیچ میهن‌پرستی‌ای را نمی‌توان راستین دانست اگر برای مردمِ میهنش آزادی، عدالت، صلح، کرامت، رفاه و حقیقت نخواهد. ما در ایران، سال‌هاست که در کشاکش میان آرمان‌های انقلاب و واقعیت‌های سخت معیشت و سیاست زیسته‌ایم. علی‌رغم این که انقلاب با همۀ مشکلات گوناگونش توانست دستاوردهای بزرگی در آزادسازی توان و شایستگی‌های ملی و آبادسازی روستاها و حاشیه‌های شهرها و گسترش کمی و کیفی آموزش و بهداشت داشته باشد، ولی مردمِ ما سال‌ها در سکوتِ ویرانگرتحریم‌ها، در فساد سرطانی مدیریتی و مالی و اخلاقی، در فضای بحرانی سیاست‌‌ورزی در ساحات گوناگون اجتماعی و اقتصادی و آموزشی و زیست‌محیطی، در زیر سایۀ جنگ روانی، و در نبردی نابرابر برای زندگی، سر کرده‌اند در حالی که شایستۀ جهانی بسیار بهترند. من همواره خواهان سامانۀ حکمرانی‌ای برای ایران بوده‌ام که بر پایۀ قانون‌گرایی و مخالفت با هر گونه تبعیض در میان شهروندان در خدمت آزادی و رفاه و عدالت  و صلح و آبادانی و آموزش و بهداشت پیشرفته برای همگان باشد، و بر پایۀ احترام به رأی و آزادی مردم، سیاست خارجی را از متن منافع ملی و کرامت انسانی استخراج کند، نه از دل تقابل‌های ایدئولوژیک و سیاست‌هائی که دور از خرد جمعی ایرانی‌‌اند، تا بتواند با اتخاذ سیاست همزیستی مسالمت‌آمیز با همسایگان و جهان نقش درخور خود را در دو سطح ملی و بین‌المللی ایفا کند. در دستیابی به چنین سامانه‌ای نیاز به نقد جدّی مسئولانۀ ساختار سیاسی کشور و تغییر بنیادی در انتخاب و انتصاب کارگزاران داریم.

۲.دربارۀ اسرائیل

اسرائیل، هر چند از واقعیت سیاسی عضویت در سازمان ملل متحد برخوردار است، ولی باید از سوی همۀ ناظران انسان‌دوست داخلی و خارجی به گونه‌ای جدّی نقد شود، چنان که تاریخش با بی‌توجهی نسبت به قوانین و مصوبات و پیمان‌های بین‌المللی، نقض خودسرانه و متفرعنانۀ آن‌ها، تداوم اشغالگری، تبعیض نژادی، کشتار غیرنظامیان فلسطینی، تنش‌آفرینی خشونت‌آمیز در منطقه و جهان، و دخالت در امور کشورها به بهانۀ احتمالی محافظت از خود یا ارتکاب اعمال غیرقانونی با توجیه اقدام پیشگیرانه نسبت به فعالیت‌های کشورهای دیگر آمیخته است. ولی نقد اسرائیل نباید بهانه‌ای برای یهودستیزی، یا چشم‌پوشی از حقوق انسانی شهروندان یهودی در سراسر جهان باشد، هر چند، شوربختانه، شماری از یهودیان درون و بیرون اسرائیل به گونه‌ای تعصب‌آمیز از سیاست‌های نادرست دولت‌های اسرائیل حمایت کرده‌اند. اسرائیل و مخالفان آن باید بدانند که دفاع از مردم فلسطین، دفاع از حق زیستنِ عادلانۀ آنان در چارچوب مصوبات بالادستی بین‌المللی و اخلاق جهانی است، نه دعوت به نابودی کشوری دیگر. آنچه میان ایران و اسرائیل باید برقرار شود، نه صرفاً آتش‌بس نظامی، بلکه دیپلماسی استوار بر واقع‌گرایی، خردورزی انسان‌گرایانه، حقوق بین‌الملل، ارادۀ ملت‌ها، حسن نیّت، اخلاق جهانی، و گفت‌وگوی سازنده با میانجیگری نهادهای موجه منطقه‌ای و جهانی در چارچوب قوانین و معاهده‌های بین‌المللی است.

ادامه در فرشته‌ای پسین 👇
👍1
ادامه‌ی فرسته‌ی پیشین 👆

۳.دربارۀ آمریکا

ایالات متحدۀ آمریکا برای بسیاری از ناظران ایرانی و غیرایرانی، آمیزه‌ای از عناصر بنیادین منفی و مثبت در سطح  ملی و جهانی است. از سوئی تاریخی از خشونت‌ورزی بی‌سابقه نسبت به بومیان و سیاهان، مداخلات ویرانگرانه در کشورهای دیگر، ایجاد جنگ‌های فرامرزی، حمایت از  دولت‌های دیکتاتوری ضدمردمی وابسته، و تحریم‌های ویرانگر زندگی مردمان کشورهای دیگر دارد؛ از سوی دیگر، در چارچوب تاریخی از آزادی‌خواهی مستتر در آرمان‌های بنیادگذاران و اعلامیۀ استقلال و قانون اساسی، و بینش و کنش شماری از سیاست‌ورزان دموکراسی‌خواه و ضد تبعیض نژادی، سنت‌هائی در آزادی بیان، فلسفۀ سیاسی و مبارزات مدنی دارد که شایستۀ شناخت و بهره‌گیری سنجیده‌اند. فزون بر آن نمی‌توان بر نقش بی‌همتای نهادهای آموزشی و پژوهشی آن در دستاوردهای عظیم علمی و فنّی چشم بست که البته بخشی از این دستاوردها نتیجۀ همکاری افرادی از کشورهای دیگر بوده است. نقد آمریکا، به‌ویژه در سیاست خارجی و نقض قوانین و منشورها و پیمان‌های بین‌المللی و خودمحوری و رفتار یک‌جانبه‌نگرانه و حمایت غیرمنطقی از رژیم اسرائیل ضروری است، ولی این نقد نباید به نفرت کور از کلیت غرب و فرهنگ و تمدن آن بینجامد؛ همچنان‌که دلبستگی به آزادی‌های مدنی و بهره‌گیری از دستاوردهای آمریکا در علم و فناوری و همچنین نظریه و عمل دموکراتیک نباید چشم ما را بر امپریالیسم و ابعاد و تجلیات گوناگون آن ببندد. این تناقض‌ها را باید بر پایۀ تحلیل و تبیین فلسفی ژرف و همه‌جانبه‌نگر از تاریخ به گونه‌ای عام و تاریخ آمریکا به گونه‌ای خاص فهمید،  و دور از شعارزدگی در فضائی از نقد دقیق علمی بررسی و داوری کرد.

۴.دعوت به صلح عادلانه

آتش‌بس میان جمهوری اسلامی و رژیم اسرائیل – اگر به‌راستی آتش‌بس باشد – تنها در صورتی ارزش دارد که به کاهش راستین رنج مردم اسرائیل و ایران و منطقه، ایجاد امید به آرامش روانی دراز مدت، حرکت اصولی مسئولانه در راستای احقاق حق قانونی فلسطینیان، ریشه‌کن کردن عوامل تنش‌زا، و تضمین کافی برای تداوم آتش‌بسی  بینجامد که ناظر به صلح واقعی در چارجوب رعایت همۀ قوانین و هنجارهای حقوق بشری و بین‌المللی  باشد. هر صلحی که از دلِ عدالت راستین همه‌جانبه برای خود و دیگری نجوشد، صرفاً تعلیق خشونت است، نه پایان آن. صلح، اگر قرار است پایدار باشد، باید از دلِ شجاعت خردمندان و انسان‌گرایانه در پذیرشِ دیگری، پذیرش تاریخ، و بازسازی همدلانۀ آینده شکل بگیرد.

۵.واپسین سخن

شوربختانه از دیدگاه فلسفه‌آموزی چون من، ما در جهانی زندگی می‌کنیم که سلاح‌ها بیشتر از کتاب‌ها سخن می‌گویند، و رسانه‌ها بیشتر از خرد، جهت می‌دهند. ولی همچنان باور دارم که کلمات قدرت دارند؛ قدرتی برای شفقت، برای بیداری، برای التیام‌بخشی و ترمیم.
امروز بیش از هر زمان، نیازمند یک انسان‌گرایی نوین‌ایم؛ انسان‌گرایی‌ای که نه‌تنها برای مردمان خود، بلکه برای همۀ مردمان آزادی و عدالت و صلح بخواهد؛ به نام وجدان و به نام دستاوردهای بزرگ انسان در فلسفه‌ورزی در حوزه‌هائی چون اخلاق و سیاست؛ نه بر پایۀ قدرت‌طلبی، بر پایۀ حقیقت‌خواهی.

این صلح اگر آغازی باشد، باید آغازی برای بازاندیشی در کل منطق جنگ و صلح و نفی نگرش صلح استوار بر اعمال زور باشد. البته تا دستیابی به شرایط درخور منطقه‌ای و جهانی ممکن است کشورها ناگزیر باشند خود را مجهز به سلاح دفاعی کنند، ولی همگان باید به جهانی فاقد هر گونه سلاح کشتار جمعی بیندیشند.

من به عنوان یک انسان، به عنوان یک ایرانی باورمند به تجلی ارزش‌های صلح‌طلبانه در جلوه‌های گوناگون فرهنگ و هنر و تمدن دیرین ایرانی، خواهان صلح‌ام؛ نه صلحی که بر زورورزی و ستمگری و بیداد و ویرانه‌های حقیقت بنا شود، بلکه صلحی که با حقیقت‌طلبی آزادی، و عدالت برای خود و دیگری پیوندی ناگسستنی دارد


.
موسی اکرمی

صبحگاه سه‌شنبه سوم تیر ماه ۱۴۰۴، ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵
🕊1
Alaj
Mohsen Chavoshi
⭕️ قطعهٔ «علاج» که امشب منتشر شد

مردم علاج در وطن است

خواننده، آهنگساز، تنظیم‌کننده: محسن چاوشی
شاعر: کاظم بهمنی
گیتار الکتریک: عادل روح‌نواز
پیانو: توحید نوری
میکس و مسترینگ: مهدی کریمی
طراح کاور: حامد تلخ‌آبی

#به‌_نام_ایران:
همبستگی ملی، دفاع میهنی

@bayane_azadi
‏benameiran404@
@hammihanonline
3👍2
2025/07/13 20:43:59
Back to Top
HTML Embed Code: