🔸«لُرهای افغانستان»
آیا میدانستید در افغانستان، لُرهای بختیاری فراوانی زندگی میکنند؟
این فرسته را ببینید تا بدانید چگونه لُرهای بختیاری سر از افغانستان درآوردند...
🇦🇫❤️🇮🇷
#ایرانشهر
منبع، کانال سیامک رستمی:
https://www.tg-me.com/Rostami_Siamak/1274
کانال بازنگری | ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۰/۱۱
@baznegari
آیا میدانستید در افغانستان، لُرهای بختیاری فراوانی زندگی میکنند؟
این فرسته را ببینید تا بدانید چگونه لُرهای بختیاری سر از افغانستان درآوردند...
🇦🇫❤️🇮🇷
#ایرانشهر
منبع، کانال سیامک رستمی:
https://www.tg-me.com/Rostami_Siamak/1274
کانال بازنگری | ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۰/۱۱
@baznegari
Telegram
سیامک رستمی
«لُرهای افغانستان»
آیا میدانستید در افغانستان، لُرهای بختیاری فراوانی زندگی میکنند؟
این فرسته را ببینید تا بدانید چگونه لُرهای بختیاری سر از افغانستان درآوردند...
🇦🇫❤️🇮🇷
#ایرانشهر
@Rostami_Siamak
آیا میدانستید در افغانستان، لُرهای بختیاری فراوانی زندگی میکنند؟
این فرسته را ببینید تا بدانید چگونه لُرهای بختیاری سر از افغانستان درآوردند...
🇦🇫❤️🇮🇷
#ایرانشهر
@Rostami_Siamak
🔸مرجع فقید صانعی و کافر نبودنِ غیر مسلمانها بخش۲
(وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش ۲۱)
بزرگترین جهاد تبیین، خارج ساختن غیر مسلمانها از شمول کفر (و احکام آن) است.
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۱۲
سخنان مرجع فقید:
الف- در دیدار با خبرنگار روزنامه لارپوبلیکای ایتالیا (به تاریخ ۱۳۸۴/۱۱/۲۸):
امروز اگر ما بتوانیم کافر نبودنِ غیر مسلمانان را در دنیای اسلام روشن کنیم این مختصر بذر خشونت هم برداشته میشود.
این مرجع فقید، ۱۹ سال پیش با بیان این مطلب، در پاسخ به سؤال خبرنگار مبنی بر اینکه مسلمانان ادعا میکنند که اسلام دین خشونت نیست و همین مطلب در مورد مسیحیت هم صادق است اما با توجه به اینکه کلیه ادیان مدعی این هستند که در برگیرنده حقیقت مطلق هستند آیا اینگونه نیست که اینها تخم خشونت را نسبت به یکدیگر در دل دارند؟ فرمودند:
«در اسلام خشونت نسبت به انسانها اصولاً وجود ندارد و قرآن به عنوان قانون اساسی اسلام میگوید با همه مردم به خوبی رفتار کنید (و قولوا لِلنّاس حُسناً) و اگر تعداد اندکی هم در این خصوص دچار اشتباه شدهاند بدلیل اشتباه برداشت آنها از برخی آیات و روایات است که انسان غیر مسلمان را کافر قلمداد میکنند و با توجه به مذمت کفار در این دسته از آیات و روایات، آنها معتقد به انجام خشونت در مقابل این دسته از افراد شدهاند در حالی که بنده معتقدم که غیر مسلمان کافر نیست، بلکه کافر، غیر مسلمانی است که میداند اسلام حق است اما در عین حال دشمنی میکند و این مطلب را من خدمت بعضی از علمای اهل سنت هم بیان نمودم که آنها نیز قبول کردند و امروز هم اگر ما بتوانیم این مطلب را در دنیای اسلام روشن کنیم این مختصر بذر خشونت هم برداشته میشود.. لذا بر اساس منطق اسلام همهی انسانها محترماند و ارزش دارند مگر کسی که با اسلام دانسته و فهمیده به طور عملی دشمنی میکند» منبع "اینجا"
ب-در ديدار وارطان داوديان به تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۰۳:
توده غير مسلمانها چه اقليتهاى مذهبى و چه غير مذهبی، همه غيرمسلماند، نه کافر.
«اسلام يک حقيقتش اين است که ديگران از دست انسان در رفاه و آسايش باشند و مسلمان کسى است که در تمام اعمال و برنامههايش سلامتى و راحتى انسانها را مدنظر قرار دهد و ديگران از دست و زبانش راحت باشند ... کافر کسى است که مىداند اسلام حق است، اما در عين حال در جنبههاى مختلف سياسی، امنيتی، فرهنگی، اقتصادى و غيره با مسلمانان دشمنى مىکند ... اما توده غير مسلمانها چه اقليتهاى مذهبى و چه غير مذهبي، همه اينها غيرمسلماند، نه اينکه کافر باشند و غير مسلم طبق قوانين ارث و آيات ارث، از مسلمان ارث مىبرد و اين مطلبى است که قانونگذاران با استناد به آن مىتوانند وضع قانون کنند ... بر اساس نظر فقهى و استدلالى که بنده بدان معتقدم در حقوق "نژاد، مليت، مذهب و جغرافيا" مطرح نيست ... فلسفه قصاص بر اساس فرمايش قرآن که خطاب به صاحبان عقل و درايت آمده است، حيات و زندگى بشر است (و لکم فى القصاص حياة يا اولى الالباب) و بنده معتقدم همه در مقابل اين حکم برابر هستند چه مسلمان و چه غير مسلمان، چه زن و چه مرد ... ديه مسلمان هم با غير مسلمان فرقى ندارد؛ خونبها، خونبهاست ديگر فرقى نمىکند که در خونبهاى يک انسان شناسنامهاش اسلامى باشد يا غير اسلامى و اينکه ملاک را شناسنامه اسلامى و غير اسلامى قرار بدهيم اين به نظر بنده موافق با اسلام نيست» منبع "اینجا"
پ- در دیدار با اعضای تحریریه سایت شفقنا به تاریخ ۱۳۹۱/۱۲/۰۶:
«باید توجه داشت که ملاک بهشت و جهنم شناسنامه نیست اینگونه نیست که خداوند این جمعیت ۶ میلیاردی را ببرد جهنم فقط آن کسی که شناسنامهاش شیعه است برود بهشت! ... جهنم مال ظالم است و مال کافر! تمام این کفری هم که در قران آمده و در آیات آمده به معنای کتمان و پوشاندن حق است یعنی از راه عناد حق را انکار کردن که این افراد تعدادشان کم است؛ اما کفر بد معنا شده است و متاسفانه به هر غیر مسلمانی کافر می گویند ... باید مسائل را با لحاظ شرائط زمان و مکان تبیین کرد مثلا در فقه شیعه یا فقه اهل سنت آمده که نمیشود مرد کافر بیاید زن مسلمان را بگیرد بله ما هم میدانیم که نمیشود اما باید توجه کرد که کافر با غیر مسلمان فرق دارد ... درست است اسلام منع کرده است از ارث اما کافر را منع کرده است؛ میگوید آن کسی که میداند که اسلام حق است و باز دشمنی میکند این چنین کسی از حقوق محروم است حقوقی که در اسلام گرفته شده از کافر گرفته شده و از غیر مسلمان گرفته نشده است» منبع "اینجا".
@baznegari
(وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش ۲۱)
بزرگترین جهاد تبیین، خارج ساختن غیر مسلمانها از شمول کفر (و احکام آن) است.
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۱۲
سخنان مرجع فقید:
الف- در دیدار با خبرنگار روزنامه لارپوبلیکای ایتالیا (به تاریخ ۱۳۸۴/۱۱/۲۸):
امروز اگر ما بتوانیم کافر نبودنِ غیر مسلمانان را در دنیای اسلام روشن کنیم این مختصر بذر خشونت هم برداشته میشود.
این مرجع فقید، ۱۹ سال پیش با بیان این مطلب، در پاسخ به سؤال خبرنگار مبنی بر اینکه مسلمانان ادعا میکنند که اسلام دین خشونت نیست و همین مطلب در مورد مسیحیت هم صادق است اما با توجه به اینکه کلیه ادیان مدعی این هستند که در برگیرنده حقیقت مطلق هستند آیا اینگونه نیست که اینها تخم خشونت را نسبت به یکدیگر در دل دارند؟ فرمودند:
«در اسلام خشونت نسبت به انسانها اصولاً وجود ندارد و قرآن به عنوان قانون اساسی اسلام میگوید با همه مردم به خوبی رفتار کنید (و قولوا لِلنّاس حُسناً) و اگر تعداد اندکی هم در این خصوص دچار اشتباه شدهاند بدلیل اشتباه برداشت آنها از برخی آیات و روایات است که انسان غیر مسلمان را کافر قلمداد میکنند و با توجه به مذمت کفار در این دسته از آیات و روایات، آنها معتقد به انجام خشونت در مقابل این دسته از افراد شدهاند در حالی که بنده معتقدم که غیر مسلمان کافر نیست، بلکه کافر، غیر مسلمانی است که میداند اسلام حق است اما در عین حال دشمنی میکند و این مطلب را من خدمت بعضی از علمای اهل سنت هم بیان نمودم که آنها نیز قبول کردند و امروز هم اگر ما بتوانیم این مطلب را در دنیای اسلام روشن کنیم این مختصر بذر خشونت هم برداشته میشود.. لذا بر اساس منطق اسلام همهی انسانها محترماند و ارزش دارند مگر کسی که با اسلام دانسته و فهمیده به طور عملی دشمنی میکند» منبع "اینجا"
ب-در ديدار وارطان داوديان به تاریخ ۱۳۸۴/۱۰/۰۳:
توده غير مسلمانها چه اقليتهاى مذهبى و چه غير مذهبی، همه غيرمسلماند، نه کافر.
«اسلام يک حقيقتش اين است که ديگران از دست انسان در رفاه و آسايش باشند و مسلمان کسى است که در تمام اعمال و برنامههايش سلامتى و راحتى انسانها را مدنظر قرار دهد و ديگران از دست و زبانش راحت باشند ... کافر کسى است که مىداند اسلام حق است، اما در عين حال در جنبههاى مختلف سياسی، امنيتی، فرهنگی، اقتصادى و غيره با مسلمانان دشمنى مىکند ... اما توده غير مسلمانها چه اقليتهاى مذهبى و چه غير مذهبي، همه اينها غيرمسلماند، نه اينکه کافر باشند و غير مسلم طبق قوانين ارث و آيات ارث، از مسلمان ارث مىبرد و اين مطلبى است که قانونگذاران با استناد به آن مىتوانند وضع قانون کنند ... بر اساس نظر فقهى و استدلالى که بنده بدان معتقدم در حقوق "نژاد، مليت، مذهب و جغرافيا" مطرح نيست ... فلسفه قصاص بر اساس فرمايش قرآن که خطاب به صاحبان عقل و درايت آمده است، حيات و زندگى بشر است (و لکم فى القصاص حياة يا اولى الالباب) و بنده معتقدم همه در مقابل اين حکم برابر هستند چه مسلمان و چه غير مسلمان، چه زن و چه مرد ... ديه مسلمان هم با غير مسلمان فرقى ندارد؛ خونبها، خونبهاست ديگر فرقى نمىکند که در خونبهاى يک انسان شناسنامهاش اسلامى باشد يا غير اسلامى و اينکه ملاک را شناسنامه اسلامى و غير اسلامى قرار بدهيم اين به نظر بنده موافق با اسلام نيست» منبع "اینجا"
پ- در دیدار با اعضای تحریریه سایت شفقنا به تاریخ ۱۳۹۱/۱۲/۰۶:
«باید توجه داشت که ملاک بهشت و جهنم شناسنامه نیست اینگونه نیست که خداوند این جمعیت ۶ میلیاردی را ببرد جهنم فقط آن کسی که شناسنامهاش شیعه است برود بهشت! ... جهنم مال ظالم است و مال کافر! تمام این کفری هم که در قران آمده و در آیات آمده به معنای کتمان و پوشاندن حق است یعنی از راه عناد حق را انکار کردن که این افراد تعدادشان کم است؛ اما کفر بد معنا شده است و متاسفانه به هر غیر مسلمانی کافر می گویند ... باید مسائل را با لحاظ شرائط زمان و مکان تبیین کرد مثلا در فقه شیعه یا فقه اهل سنت آمده که نمیشود مرد کافر بیاید زن مسلمان را بگیرد بله ما هم میدانیم که نمیشود اما باید توجه کرد که کافر با غیر مسلمان فرق دارد ... درست است اسلام منع کرده است از ارث اما کافر را منع کرده است؛ میگوید آن کسی که میداند که اسلام حق است و باز دشمنی میکند این چنین کسی از حقوق محروم است حقوقی که در اسلام گرفته شده از کافر گرفته شده و از غیر مسلمان گرفته نشده است» منبع "اینجا".
@baznegari
آیا هدف، پرستش است یا حقی دگر؟
(اندر کشاکشم میان حق الله، حق الناس و حق النفْس)
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۱۲
رونمایی از حقّ سوم: حق النفس
(در کنار حق الله و حق الناس)
اگر حقّ الله عبارت از "پرستش" باشد
اگر حقّ الناس عبارت از "مراعاتِ دیگران" باشد
اگر حقّ النفْس را "مراقبت از خود" و صیانت از شأن و مراتب والای وجودیِ خود بگیریم
در اینصورت هدف و انتظار خدا از بشر چیست؟
در پاسخ بلافاصله آیه معروف "و ما خلقتُ الجنّ و الإنس إلا لیعبدون" به ذهن خطور میکند که در آن، آفرینش جن و انس را برای عبادت و پرستشِ پروردگار دانسته است.
اما ظاهرِ این پاسخ چندان موجب اقناع نشده و به همین خاطر برخی به شرح یعبدون در آن آیه و معنای واقعی عبادت و عبودیت میپردازند؛ از سوی دیگر حقوق الناس چه میشود و کجای این هدف قرار گرفته؛ و پرسشها و ابهامات دیگر
آیا میتوان پاسخ مطبوع را در آیه ۲۱ سوره بقره یافت؟
آن آیه، امروز مرا به سوی خود برد:
《يا أيّها النّاسُ اعْبُدُوا ربَّكم الّذی خلقَكم والّذين مِن قبلكُم لعلّكم تتّقون》(: ای مردم! پروردگارتان را پرستش و عبادت کنید تا مگر به تقوا گرایید).
تقوا یعنی مراقبت از خود (و صیانت از نفس)، که آن را حق النفس نامیدم. مطابق این آیه، پرستش و عبادت (که در آن آیهی نخست، هدف آفرینش معرفی شده بود) خود مَحمل و موقف و تذکاری برای مستعد شدنِ فرد به ملکهی تقوا و مراقبت از خودِ ملکوتی، در دو راهیهاست.
به خوبی روشن است که حق النفس یا همان تقوا و مراقبت از خود، حقوق الناس را هم طبیعتا پوشش میدهد و برخاسته از عبودیت حقتعالی است.
پس مراقبِ خودتان و جایگاه والایتان باشید که هدف خدا و انتظار پروردگار از شما همین است.
نلغزیدن و خویشتنبانی رازِ فاش پروردگار، در انتظار از انسان است.
من چندان در این امر سربلند نیستم اما تلاش میکنیم از این پس بیشتر مراقب خود باشیم.
این یادداشت را در نخستین روز از تقویم بینالملل به تمام کسانی که قدم در کاهش رنج انسانها برمیدارند تقدیم میکنم.
https://www.tg-me.com/baznegari/1555
(اندر کشاکشم میان حق الله، حق الناس و حق النفْس)
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۱۲
رونمایی از حقّ سوم: حق النفس
(در کنار حق الله و حق الناس)
اگر حقّ الله عبارت از "پرستش" باشد
اگر حقّ الناس عبارت از "مراعاتِ دیگران" باشد
اگر حقّ النفْس را "مراقبت از خود" و صیانت از شأن و مراتب والای وجودیِ خود بگیریم
در اینصورت هدف و انتظار خدا از بشر چیست؟
در پاسخ بلافاصله آیه معروف "و ما خلقتُ الجنّ و الإنس إلا لیعبدون" به ذهن خطور میکند که در آن، آفرینش جن و انس را برای عبادت و پرستشِ پروردگار دانسته است.
اما ظاهرِ این پاسخ چندان موجب اقناع نشده و به همین خاطر برخی به شرح یعبدون در آن آیه و معنای واقعی عبادت و عبودیت میپردازند؛ از سوی دیگر حقوق الناس چه میشود و کجای این هدف قرار گرفته؛ و پرسشها و ابهامات دیگر
آیا میتوان پاسخ مطبوع را در آیه ۲۱ سوره بقره یافت؟
آن آیه، امروز مرا به سوی خود برد:
《يا أيّها النّاسُ اعْبُدُوا ربَّكم الّذی خلقَكم والّذين مِن قبلكُم لعلّكم تتّقون》(: ای مردم! پروردگارتان را پرستش و عبادت کنید تا مگر به تقوا گرایید).
تقوا یعنی مراقبت از خود (و صیانت از نفس)، که آن را حق النفس نامیدم. مطابق این آیه، پرستش و عبادت (که در آن آیهی نخست، هدف آفرینش معرفی شده بود) خود مَحمل و موقف و تذکاری برای مستعد شدنِ فرد به ملکهی تقوا و مراقبت از خودِ ملکوتی، در دو راهیهاست.
به خوبی روشن است که حق النفس یا همان تقوا و مراقبت از خود، حقوق الناس را هم طبیعتا پوشش میدهد و برخاسته از عبودیت حقتعالی است.
پس مراقبِ خودتان و جایگاه والایتان باشید که هدف خدا و انتظار پروردگار از شما همین است.
نلغزیدن و خویشتنبانی رازِ فاش پروردگار، در انتظار از انسان است.
من چندان در این امر سربلند نیستم اما تلاش میکنیم از این پس بیشتر مراقب خود باشیم.
این یادداشت را در نخستین روز از تقویم بینالملل به تمام کسانی که قدم در کاهش رنج انسانها برمیدارند تقدیم میکنم.
https://www.tg-me.com/baznegari/1555
آغاز تفکیک میان غیر مسلمان با کافر
در تدریس مرجع فقید صانعی ۳
(وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش ۲۲)
امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۰/۲۰
نخستین بار که مرجع فقید، بین غیر مسلمان و کافر تفکیک قائل شد (و یعنی میلیاردها جمعیت غیر مسلمان جهان را از شمول کفر خارج دانست) گویا به تدریس کتاب ارث در تحریرالوسیله برمیگردد (به منبعی متأخرتر برنخوردم). تاریخ تدریس کتاب یادشده از ۱۳۷۴/۰۹/۲۱ تا ۱۳۷۶/۰۳/۱۲ (۱۹ رجب ۱۴۱۶ تا ۲۶ محرم ۱۴۱۸ -ص ۱۱ یا ۲۳-) بوده و چون آن مطلب در صفحه ۱۳۳ تا ۱۳۹ (۱۳۷ تا ۱۴۳) میباشد پس میتوان تاریخ طرح آن موضوع مهم را به صورت تقریبی حدود اوایل اسفند ۱۳۷۴ دانست (مبدأ قدمت و نیز این تاریخ تخمینی هر دو به تأیید دفتر آن مرجع فقید نیز رسید).
بنابراین حکم به کافر نبودنِ غیر مسلمانانِ جهان (مگر اندکی از آنان) در نزد آن مرجع فقید به ۲۹ سال پیش (پیش از دوم خرداد و شکلگیری جریان اصلاحات!) برمیگردد
علاقهمندان میتوانند به فقهالثقلين (التعليقة على تحرير الوسيلة) ج۳ ص ۱۳۳ تا ۱۳۹ (یا فقهالثقلین کتاب الإرث ج۱ ص ۱۳۷ تا ۱۴۳) مراجعه کنند
اینک بریدههایی از آن (که ترجیح میدهم عین متن ایشان باشد نه ترجمهاش) تقدیم میگردد:
《(ماالمراد من الكافر)
وكيف كان، الذي أرى البحث عنه مقدّمة للبحث عن مسائل المتن ويكون الكلام فيه مهمّاً هو البحث عن المراد بالكافر- الموضوع للبحث في الحكمين وهما كون الكافر ممنوعاً ومحجوباً- من أنّ المراد منه الأعمّ من الكفر عن التقصير والقصور، فيكون الكافر عليه مساوقاً لغير المسلم، كما هو الظاهر من غير واحد من عبارات الأصحاب، كما سنبيّنه؛ أو أنّ المراد منه الكفر عن التقصير الموافق لمعناه اللغوي الوارد في كتاب الله، فيكون الكافر هو الساتر للحقّ عن جحود وإنكار، المساوق مع غير المسلم المقصّر في عدم إسلامه من جهة كون كفره، وستره مع علمه بحقانيّة التوحيد والرسالة والمعاد، أو للشكّ فيها، وتركه الفحص عمداً، ولجاجاً، ومخالفةً لعقله الذي يأمره بالفحص، كما هو الظاهر من بعض العبائر، كما سنبيّنه أيضاً، فإنّه لابدّ من البحث كذلك لما نرى في دلالة أخبار الباب من عدم تماميّتها للدلالة على العموم، وعدم الدلالة على أنّ الكافر هو غير المسلم مطلقاً؛ ولما أشرنا إليه من الاختلاف في عبائرهم، الكاشف عن وجود الفتوى منهم باختصاص الكافر في أحكام توارثه مع المسلم بالجاحد المنكر المقصّر..
إنّ الكلام يتمّ في مقامين:
[بيان الأخبار المستدلّ بها في مانعيّة الكفر]
المقام الأوّل: في البحث عن الموضوع في الأخبار المستدلّ بها للحكمين من أنّه مطلق غير المسلم، أو المقيّد بالكفر والتقصير..
(بيان أنّ المراد من الكافر هو المقصّر لاالقاصر).
وليعلم أنّ استدلال القائلين بالعموميّة في مانعيّته بهذه الأخبار إنّما يكون بجعلهم المراد من الكافر غير المسلم الأعمّ من القاصر والمقصّر، لكنّ الظاهر أنّ المراد منه في تلك الأخبار الكفر الناشئ عن التقصير والمقصّر من الكفّار، كما هو المقطوع به في الموارد الكثيرة الواردة منهما في الكتاب والسنّة بقرينة مافيها من ترتّب العذاب والنار ممّا لايكون عقلًا ونقلًا للقاصر من الكفّار؛ فإنّه خلاف العدل، «و ما كُنّا مُعذّبين حتّى نَبعثَ رسولا» وذلك لوجوه:
الوجوه الدالّة على أنّ المراد من الكافر في الكتاب والسنّة الكافر المقصّر لا القاصر..
ففي تقسيمه (ع) الكفر على وجهين من متابعة هوى النفس، ومن جحد الجاحد مع علمه بحقانيّة التوحيد، وأنّ الله حقّ من دون ذكر وإشارة إلى عدم الإسلام، فضلًا عن كونه من وجوه الكفر في كتاب الله دلالة وشهادة على اختصاص الكفر في الوحي المنبع للسنّة، وكلمات المعصومين (ع) بالجحود، واتّباع الهوى الموجبين للتقصير في عدم الإسلام والكفر، وعدم شموله لعدم الإسلام عن قصور.
وبالجملة، ففي الخبر من حيث السؤال والجواب دلالة على كون الكفر في الكتاب، بل والسنّة أخصّ من عدم الإسلام، وهو المطلوب..
والستر لايكون إلّابعد العلم بالحقّ، فالكافر هو الساتر؛ لما علمه من الحقّ، وستَره بإظهار الباطل. وأمّا القاصر الغافل فلا يعلم إلّا ما اعتقده من العقايد الباطلة فقط، فلا شيء عنده حتّى يكون مستوراً كما لايخفى.
ولقد أجاد صاحب (حديقة الاصول) في تعليقته على (القوانين) في قانون عدم جواز التقليد في اصول الدين في ذيل قوله قدس سره: «وبالجملة قاعدة العدل» ذكر في بعض جملة من عبارته ماهذا لفظه:
"بل نقول، يظهر من لفظ الكافر هو المقصّر، فيكون القاصر خلاف الظاهر، وخلاف المتبادر من هذا اللفظ، فيكون محكوماً بعدم إرادته منه. ووجه هذا الظهور أنّ الكافر مشتقّ من الكفر؛ بمعنى الستر، وهو فعل اختياري صادر عن قصد وشعور، فلابدّ أن يكون المراد من الكافر من يكون كفره كذلك، ولا يكون ذلك إلّا كفر المقصّر لا القاصر؛ فإنّ كفر القاصر انكفار لا كفر، نظير الفرق بين الاستتار والستر، والانجعال والجعل، والانكسار والكسر، فتدبّر"》 "اینجا"
T.me/baznegari/1556
در تدریس مرجع فقید صانعی ۳
(وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش ۲۲)
امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۰/۲۰
نخستین بار که مرجع فقید، بین غیر مسلمان و کافر تفکیک قائل شد (و یعنی میلیاردها جمعیت غیر مسلمان جهان را از شمول کفر خارج دانست) گویا به تدریس کتاب ارث در تحریرالوسیله برمیگردد (به منبعی متأخرتر برنخوردم). تاریخ تدریس کتاب یادشده از ۱۳۷۴/۰۹/۲۱ تا ۱۳۷۶/۰۳/۱۲ (۱۹ رجب ۱۴۱۶ تا ۲۶ محرم ۱۴۱۸ -ص ۱۱ یا ۲۳-) بوده و چون آن مطلب در صفحه ۱۳۳ تا ۱۳۹ (۱۳۷ تا ۱۴۳) میباشد پس میتوان تاریخ طرح آن موضوع مهم را به صورت تقریبی حدود اوایل اسفند ۱۳۷۴ دانست (مبدأ قدمت و نیز این تاریخ تخمینی هر دو به تأیید دفتر آن مرجع فقید نیز رسید).
بنابراین حکم به کافر نبودنِ غیر مسلمانانِ جهان (مگر اندکی از آنان) در نزد آن مرجع فقید به ۲۹ سال پیش (پیش از دوم خرداد و شکلگیری جریان اصلاحات!) برمیگردد
علاقهمندان میتوانند به فقهالثقلين (التعليقة على تحرير الوسيلة) ج۳ ص ۱۳۳ تا ۱۳۹ (یا فقهالثقلین کتاب الإرث ج۱ ص ۱۳۷ تا ۱۴۳) مراجعه کنند
اینک بریدههایی از آن (که ترجیح میدهم عین متن ایشان باشد نه ترجمهاش) تقدیم میگردد:
《(ماالمراد من الكافر)
وكيف كان، الذي أرى البحث عنه مقدّمة للبحث عن مسائل المتن ويكون الكلام فيه مهمّاً هو البحث عن المراد بالكافر- الموضوع للبحث في الحكمين وهما كون الكافر ممنوعاً ومحجوباً- من أنّ المراد منه الأعمّ من الكفر عن التقصير والقصور، فيكون الكافر عليه مساوقاً لغير المسلم، كما هو الظاهر من غير واحد من عبارات الأصحاب، كما سنبيّنه؛ أو أنّ المراد منه الكفر عن التقصير الموافق لمعناه اللغوي الوارد في كتاب الله، فيكون الكافر هو الساتر للحقّ عن جحود وإنكار، المساوق مع غير المسلم المقصّر في عدم إسلامه من جهة كون كفره، وستره مع علمه بحقانيّة التوحيد والرسالة والمعاد، أو للشكّ فيها، وتركه الفحص عمداً، ولجاجاً، ومخالفةً لعقله الذي يأمره بالفحص، كما هو الظاهر من بعض العبائر، كما سنبيّنه أيضاً، فإنّه لابدّ من البحث كذلك لما نرى في دلالة أخبار الباب من عدم تماميّتها للدلالة على العموم، وعدم الدلالة على أنّ الكافر هو غير المسلم مطلقاً؛ ولما أشرنا إليه من الاختلاف في عبائرهم، الكاشف عن وجود الفتوى منهم باختصاص الكافر في أحكام توارثه مع المسلم بالجاحد المنكر المقصّر..
إنّ الكلام يتمّ في مقامين:
[بيان الأخبار المستدلّ بها في مانعيّة الكفر]
المقام الأوّل: في البحث عن الموضوع في الأخبار المستدلّ بها للحكمين من أنّه مطلق غير المسلم، أو المقيّد بالكفر والتقصير..
(بيان أنّ المراد من الكافر هو المقصّر لاالقاصر).
وليعلم أنّ استدلال القائلين بالعموميّة في مانعيّته بهذه الأخبار إنّما يكون بجعلهم المراد من الكافر غير المسلم الأعمّ من القاصر والمقصّر، لكنّ الظاهر أنّ المراد منه في تلك الأخبار الكفر الناشئ عن التقصير والمقصّر من الكفّار، كما هو المقطوع به في الموارد الكثيرة الواردة منهما في الكتاب والسنّة بقرينة مافيها من ترتّب العذاب والنار ممّا لايكون عقلًا ونقلًا للقاصر من الكفّار؛ فإنّه خلاف العدل، «و ما كُنّا مُعذّبين حتّى نَبعثَ رسولا» وذلك لوجوه:
الوجوه الدالّة على أنّ المراد من الكافر في الكتاب والسنّة الكافر المقصّر لا القاصر..
ففي تقسيمه (ع) الكفر على وجهين من متابعة هوى النفس، ومن جحد الجاحد مع علمه بحقانيّة التوحيد، وأنّ الله حقّ من دون ذكر وإشارة إلى عدم الإسلام، فضلًا عن كونه من وجوه الكفر في كتاب الله دلالة وشهادة على اختصاص الكفر في الوحي المنبع للسنّة، وكلمات المعصومين (ع) بالجحود، واتّباع الهوى الموجبين للتقصير في عدم الإسلام والكفر، وعدم شموله لعدم الإسلام عن قصور.
وبالجملة، ففي الخبر من حيث السؤال والجواب دلالة على كون الكفر في الكتاب، بل والسنّة أخصّ من عدم الإسلام، وهو المطلوب..
والستر لايكون إلّابعد العلم بالحقّ، فالكافر هو الساتر؛ لما علمه من الحقّ، وستَره بإظهار الباطل. وأمّا القاصر الغافل فلا يعلم إلّا ما اعتقده من العقايد الباطلة فقط، فلا شيء عنده حتّى يكون مستوراً كما لايخفى.
ولقد أجاد صاحب (حديقة الاصول) في تعليقته على (القوانين) في قانون عدم جواز التقليد في اصول الدين في ذيل قوله قدس سره: «وبالجملة قاعدة العدل» ذكر في بعض جملة من عبارته ماهذا لفظه:
"بل نقول، يظهر من لفظ الكافر هو المقصّر، فيكون القاصر خلاف الظاهر، وخلاف المتبادر من هذا اللفظ، فيكون محكوماً بعدم إرادته منه. ووجه هذا الظهور أنّ الكافر مشتقّ من الكفر؛ بمعنى الستر، وهو فعل اختياري صادر عن قصد وشعور، فلابدّ أن يكون المراد من الكافر من يكون كفره كذلك، ولا يكون ذلك إلّا كفر المقصّر لا القاصر؛ فإنّ كفر القاصر انكفار لا كفر، نظير الفرق بين الاستتار والستر، والانجعال والجعل، والانكسار والكسر، فتدبّر"》 "اینجا"
T.me/baznegari/1556
Telegram
کانال بازنگری | ترکاشوند
آغاز تفکیک میان غیر مسلمان با کافر
در تدریس مرجع فقید صانعی ۳
(وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش ۲۲)
امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۰/۲۰
نخستین بار که مرجع فقید، بین غیر مسلمان و کافر تفکیک قائل شد (و یعنی میلیاردها جمعیت غیر مسلمان جهان را از شمول کفر خارج دانست)…
در تدریس مرجع فقید صانعی ۳
(وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش ۲۲)
امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۰/۲۰
نخستین بار که مرجع فقید، بین غیر مسلمان و کافر تفکیک قائل شد (و یعنی میلیاردها جمعیت غیر مسلمان جهان را از شمول کفر خارج دانست)…
خطابودنِ کافرشماریِ غیر مسلمانها در دیدگاه استاد مطهری
(وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش۲۳)
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۳۰
در بخش ۲۰ و ۲۱ و ۲۲ از قول مرجعی فقهی (فقیه فقید صانعی) گفته شد که میلیاردها جمعیت غیر مسلمان جهان را نباید کافر نامید. سخن متفاوت آن مرجع را با سخن متفکر بزرگ دینیمان استاد مرتضی مطهری پی میگیریم که حتی از "مسلمانِ فطری" بودنِ حقیقتجویانِ اسماً غیر مسلمان سخن میگوید.
بریدههایی از سخنان وی:
الف- او در کتاب ۴ جلدیِ فلسفه تاریخ (حاصل درسهاى وی در طول سالهاى ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷) چنین سخن ممتازی دارد (این سخنان گویا فقط چند ماه پیش از ترور وی تدریس شده):
《[غیر مسلمانان را کافر شمردن، با قرآن جور درنمیآید]. اینکه ما معمولًا در اصطلاحات خودمان به هر غیرمسلمان «کافر» میگوییم با اصطلاح قرآن جور در نمیآید. هر کافری غیر مسلمان هست اما هر غیرمسلمانی کافر نیست. قرآن هر جا که «کافر» را به کار برده، در مورد غیرمسلمانی به کار برده که اسلام بر او عرضه شده و اتمام حجت هم شده است و مع ذلک او در مقام مبارزه و جنگ و انکار برآمده است ... معنی آیه «انّ الّذین کفروا سَواءٌ علیهم ءَانْذَرتهُم امْ لَم تُنذِرهُم لایؤمنون» این نیست که هرکسی که مسلمان نیست فایده ندارد تو او را انذار بکنی یا نکنی؛ زیرا پیغمبر میخواهد کسانی را که مسلمان نیستند مسلمان کند! [بنابراین] «انَّ الَّذینَ کفَروا» مردمی را میگوید که پیغمبر [دعوت خود را] بر آنها عرضه داشته است و اینها به عناد و کفر در مقابل پیغمبر قیام کردهاند؛ میگوید برای اینها دیگر فایده ندارد؛ به قدر کافی به اینها اتمام حجت کردهای، اینها عالماً عامداً در مقام انکار برآمدند، دیگر فایده ندارد، میخواهی به اینها هشدار بده میخواهی هشدار نده، اینها دیگر ایمان نمیآورند》.
(مجموعه آثار، انتشارات صدرا ج ۱۵ ص ۹۷۲ "اینجا" و فلسفۀ تاریخ، صدرا ج ۴ ص ۲۵۱ "اینجا")
ب- در کتاب عدل الهی که مربوط به حدود ۵۵ سال پیش است (سخنرانی حسینیه ارشاد، چاپ اول ۱۳۴۹، چاپ دوم با اضافات ۱۳۵۲ شمسی) سخنانی میگوید که بر هر مسلمان متعصبی لازم است آغازِ این سخنان تلنگرآفرین را هر از گاه دوباره و دوباره بخواند تا بلکه خودِ مسلمانش را تافته جدا بافته به شمار نیاورد:
《اسلام واقعی و اسلام منطقهای.
ما معمولا وقتی میگوییم فلان کس مسلمان است یا مسلمان نیست، نظر به واقعیت مطلب نداریم؛ از نظر جغرافیایی کسانی را که در یک منطقه زندگی میکنند و به حکم تقلید و وراثت از پدران و مادران، مسلمانند مسلمان مینامیم و کسانی دیگر را که در شرایط دیگر زیستهاند و به حکم تقلید از پدران و مادران، وابسته به دینی دیگر هستند یا اصلا بیدیناند غیر مسلمان مینامیم. باید دانست این جهت ارزش زیادی ندارد، نه در جنبه مسلمان بودن و نه در جنبه نامسلمان بودن و کافر بودن. بسیاری از ماها مسلمان تقلیدی و جغرافیایی هستیم، به این دلیل مسلمان هستیم که پدر و مادرمان مسلمان بودهاند و در منطقهای به دنیا آمده و بزرگ شدهایم که مردم آن مسلمان بودهاند. آنچه از نظر واقع با ارزش است اسلام واقعی است و آن این است که شخص قلبا در مقابل حقیقت تسلیم باشد، درِ دل را به روی حقیقت گشوده باشد تا آنچه که حق است بپذیرد و عمل کند و اسلامی که پذیرفته است بر اساس تحقیق و کاوش از یک طرف، و تسلیم و بیتعصبی از طرف دیگر باشد. اگر کسی دارای صفت تسلیم باشد و به عللی حقیقت اسلام بر او مکتوم مانده باشد و او در این باره بیتقصیر باشد هرگز خداوند او را معذب نمیسازد، او اهل نجات از دوزخ است ....》
(عدل الهی انتشارت صدرا ص ۳۱۸ تا ۳۲۰ و یا ص ۲۶۹ تا ۲۷۰ در اینجا)
پ- مطهری حتی گام فراتر نهاده و غیر مسلمانانی که به ندای وجدان و درون عمل میکنند را "مسلمان فطری" میخواند:
پ۱- در کتاب حق و باطل:《فطرت بشر در همه جا حتّی در شوروی همین طور است. از آن ده میلیون کمونیستش که بگذرید که آنها هم شاید پنج میلیونشان اغفال شدهاند، اگر شما سراغ صد و نود میلیون دیگر بروید یک عدّه انسانهای فطری میبینید، یعنی مسلمان فطری، مسلمان بالفطرة، یعنی یک انسان سالم》 (ج ۱ ص ۳۶ "اینجا" ومجموعه آثار ج۳ ص ۴۲۷ "اینجا")
پ۲- 《ماهیت کفر چیزی جز عناد و میل به پوشانیدن حقیقت نیست. اینها [کسانی که در برابر حق تسلیماند] "مسلم فطری" میباشند اینها را اگر چه [اسماً] مسلمان نمیتوان نامید ولی کافر هم نمیتوان خواند، زیرا تقابل مسلمان و کافر از قبیل تقابل ایجاب و سلب و یا عدم و ملکه -به اصطلاح منطقیین و فلاسفه- نیست بلکه از نوع تقابل ضدین است یعنی از نوع تقابل دو امر وجودی است نه از نوع تقابل یک امر وجودی و یک امر عدمی ...》 (عدل الهی ج۱ ص۲۷۰).
پ۳- سخن دلنشین و درخشان استاد مطهری پیرامون "اسلام فطری" را در آینده از کتاب فلسفه اخلاق وی تقدیم خواهم کرد.
https://www.tg-me.com/baznegari/1557
(وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش۲۳)
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۳۰
در بخش ۲۰ و ۲۱ و ۲۲ از قول مرجعی فقهی (فقیه فقید صانعی) گفته شد که میلیاردها جمعیت غیر مسلمان جهان را نباید کافر نامید. سخن متفاوت آن مرجع را با سخن متفکر بزرگ دینیمان استاد مرتضی مطهری پی میگیریم که حتی از "مسلمانِ فطری" بودنِ حقیقتجویانِ اسماً غیر مسلمان سخن میگوید.
بریدههایی از سخنان وی:
الف- او در کتاب ۴ جلدیِ فلسفه تاریخ (حاصل درسهاى وی در طول سالهاى ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷) چنین سخن ممتازی دارد (این سخنان گویا فقط چند ماه پیش از ترور وی تدریس شده):
《[غیر مسلمانان را کافر شمردن، با قرآن جور درنمیآید]. اینکه ما معمولًا در اصطلاحات خودمان به هر غیرمسلمان «کافر» میگوییم با اصطلاح قرآن جور در نمیآید. هر کافری غیر مسلمان هست اما هر غیرمسلمانی کافر نیست. قرآن هر جا که «کافر» را به کار برده، در مورد غیرمسلمانی به کار برده که اسلام بر او عرضه شده و اتمام حجت هم شده است و مع ذلک او در مقام مبارزه و جنگ و انکار برآمده است ... معنی آیه «انّ الّذین کفروا سَواءٌ علیهم ءَانْذَرتهُم امْ لَم تُنذِرهُم لایؤمنون» این نیست که هرکسی که مسلمان نیست فایده ندارد تو او را انذار بکنی یا نکنی؛ زیرا پیغمبر میخواهد کسانی را که مسلمان نیستند مسلمان کند! [بنابراین] «انَّ الَّذینَ کفَروا» مردمی را میگوید که پیغمبر [دعوت خود را] بر آنها عرضه داشته است و اینها به عناد و کفر در مقابل پیغمبر قیام کردهاند؛ میگوید برای اینها دیگر فایده ندارد؛ به قدر کافی به اینها اتمام حجت کردهای، اینها عالماً عامداً در مقام انکار برآمدند، دیگر فایده ندارد، میخواهی به اینها هشدار بده میخواهی هشدار نده، اینها دیگر ایمان نمیآورند》.
(مجموعه آثار، انتشارات صدرا ج ۱۵ ص ۹۷۲ "اینجا" و فلسفۀ تاریخ، صدرا ج ۴ ص ۲۵۱ "اینجا")
ب- در کتاب عدل الهی که مربوط به حدود ۵۵ سال پیش است (سخنرانی حسینیه ارشاد، چاپ اول ۱۳۴۹، چاپ دوم با اضافات ۱۳۵۲ شمسی) سخنانی میگوید که بر هر مسلمان متعصبی لازم است آغازِ این سخنان تلنگرآفرین را هر از گاه دوباره و دوباره بخواند تا بلکه خودِ مسلمانش را تافته جدا بافته به شمار نیاورد:
《اسلام واقعی و اسلام منطقهای.
ما معمولا وقتی میگوییم فلان کس مسلمان است یا مسلمان نیست، نظر به واقعیت مطلب نداریم؛ از نظر جغرافیایی کسانی را که در یک منطقه زندگی میکنند و به حکم تقلید و وراثت از پدران و مادران، مسلمانند مسلمان مینامیم و کسانی دیگر را که در شرایط دیگر زیستهاند و به حکم تقلید از پدران و مادران، وابسته به دینی دیگر هستند یا اصلا بیدیناند غیر مسلمان مینامیم. باید دانست این جهت ارزش زیادی ندارد، نه در جنبه مسلمان بودن و نه در جنبه نامسلمان بودن و کافر بودن. بسیاری از ماها مسلمان تقلیدی و جغرافیایی هستیم، به این دلیل مسلمان هستیم که پدر و مادرمان مسلمان بودهاند و در منطقهای به دنیا آمده و بزرگ شدهایم که مردم آن مسلمان بودهاند. آنچه از نظر واقع با ارزش است اسلام واقعی است و آن این است که شخص قلبا در مقابل حقیقت تسلیم باشد، درِ دل را به روی حقیقت گشوده باشد تا آنچه که حق است بپذیرد و عمل کند و اسلامی که پذیرفته است بر اساس تحقیق و کاوش از یک طرف، و تسلیم و بیتعصبی از طرف دیگر باشد. اگر کسی دارای صفت تسلیم باشد و به عللی حقیقت اسلام بر او مکتوم مانده باشد و او در این باره بیتقصیر باشد هرگز خداوند او را معذب نمیسازد، او اهل نجات از دوزخ است ....》
(عدل الهی انتشارت صدرا ص ۳۱۸ تا ۳۲۰ و یا ص ۲۶۹ تا ۲۷۰ در اینجا)
پ- مطهری حتی گام فراتر نهاده و غیر مسلمانانی که به ندای وجدان و درون عمل میکنند را "مسلمان فطری" میخواند:
پ۱- در کتاب حق و باطل:《فطرت بشر در همه جا حتّی در شوروی همین طور است. از آن ده میلیون کمونیستش که بگذرید که آنها هم شاید پنج میلیونشان اغفال شدهاند، اگر شما سراغ صد و نود میلیون دیگر بروید یک عدّه انسانهای فطری میبینید، یعنی مسلمان فطری، مسلمان بالفطرة، یعنی یک انسان سالم》 (ج ۱ ص ۳۶ "اینجا" ومجموعه آثار ج۳ ص ۴۲۷ "اینجا")
پ۲- 《ماهیت کفر چیزی جز عناد و میل به پوشانیدن حقیقت نیست. اینها [کسانی که در برابر حق تسلیماند] "مسلم فطری" میباشند اینها را اگر چه [اسماً] مسلمان نمیتوان نامید ولی کافر هم نمیتوان خواند، زیرا تقابل مسلمان و کافر از قبیل تقابل ایجاب و سلب و یا عدم و ملکه -به اصطلاح منطقیین و فلاسفه- نیست بلکه از نوع تقابل ضدین است یعنی از نوع تقابل دو امر وجودی است نه از نوع تقابل یک امر وجودی و یک امر عدمی ...》 (عدل الهی ج۱ ص۲۷۰).
پ۳- سخن دلنشین و درخشان استاد مطهری پیرامون "اسلام فطری" را در آینده از کتاب فلسفه اخلاق وی تقدیم خواهم کرد.
https://www.tg-me.com/baznegari/1557
شیخ الأزهر شیخ احمد الطیب:
غیرمسلمانانِ کنونیِ اروپا و آمریکا و آفریقا کافر نیستند، اهل فترتاند
(وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش ۲۴)
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۲۲
شیخ احمد الطیب، شیخ الأزهر (مقام عالی مذهبی) در مصر است وی از معتقدان به اصل وحدت امت اسلامی و همکاری تشیع و تسنن است. ایشان در مصاحبه با شبکه نیل مصر تصریح کرد که مذهب شیعه یکی از مذاهب پنجگانه اسلام است و همانطور که اگر کسی از مذهب حنفی به مذهب مالکی تغییر مذهب بدهد ما به او اشکالی نمیگیریم، تغییر مذهب از یکی از مذاهب اهل سنت به مذهب شیعه نیز بدون اشکال است (ر.ک: اینجا)
شیخ الأزهر میگوید:
اسلام دینی است که انسان را به سبب ندانستن و عدم شناخت مؤاخذه نمیکند؛ و رسالتهای سابقِ پیش از محمد (ص) همهشان رسالتهایی محدود به اقوام معین و زمانهای معین بود، و اهل فترت مابینِ هر رسالتی تا رسالت دیگر و هر رسولی با رسول دیگر و بعدی، جزو نجاتیافتگان بودند زیرا قرآن کریم گفته است: "ما تا رسولی نفرستیم کسی را عذاب نمیکنیم". این مسئله امروزه شامل هر قومی که دعوت محمد به شکل غلط و مغشوش و ناجور/نفرتآمیز به او برسد نیز میشود؛ مثلاً الآن مردم اروپا اسلام را نمیشناسند مگر از راه آنچه در شبکهها از قتل و غیره میبینند، و به همین خاطر بر این مردم حکمِ اهل فترت منطبق میشود، چرا که علم [به دعوت واقعی اسلام] برایشان حاصل نمیشود؛ خدای تعالی گفته "ما تا رسولی نفرستیم کسی را عذاب نمیکنیم"، پس چگونه عذاب کند خدا ملتهایی همچو ملل اروپایی را، حال آنکه شناخت به صورت صحیح در باره محمد (ص) ندارند. و همچنین است حکمِ بتپرستان در جنگلهای افریقا که دعوت به آنها یا نرسیده و یا به صورت مشوّه/زشت و نفرتانگیز رسیده و آنان را وادار به کراهت از اسلام و نبیاش کرده است.
متن اصلی چنین است:
《أثار شيخ الأزهر الدكتور "أحمد الطيب" جدلاً واسعا في سلسلة حوارات برنامجه "الإمام الطيب"، الذى يذاع يوميًّا طوال شهر رمضان على التليفزيون المصري وعدد من القنوات الفضائية الأخرى. حيث قال الإمام الأكبر إن غير المسلمين من مواطني أوروبا وأمريكا وغيرهم ممن يعيشون في زماننا لا يعدون كفاراً، بل ينطبق عليهم حكم "أهل الفترة".
وأوضح الإمام أن من إنصاف الإسلام أنه دين لا يؤاخذ الإنسان على جهله أو على عدم معرفته، والرسالات السابقة قبل محمد -ص- كلها رسالات محدودة بأقوام معينين وزمن معين، وأهل الفترة بين كل رسالة ورسالة ورسول وآخر ناجون، لأن القرآن الكريم قال "وما كنا معذبين حتى نبعث رسولا". وأضاف الطيب أنه يُقاس على أهل الفترة كل قوم بلغتهم الآن دعوة محمد -ص- مغلوطة ومغشوشة ومنفرة، فمثلا: الناس في أوروبا الآن لا يعرفون عن الإسلام إلا ما يرونه على الشاشات من قتل وغيره، ولذا ينطبق عليهم ما ينطبق على أهل الفترة؛ لأن العلم لم يحصل عندهم، والله تعالى قال: "وما كنا معذبين حتى نبعث رسولا"، فكيف يعذب الله - سبحانه وتعالى - شعوبا مثل الشعوب الأوروبية، وهى لمتعرف عن محمد -ص- أى صورة صحيحة، وكذلك الحال مع الوثنيين في أدغال أفريقيا الذين لم تبلغهم الدعوة أو بلغتهم بصورة مشوهة ومنفرة وحملتهم على كراهية الإسلام ونبي الإسلام》 منبع: "اینجا" و "اینجا".
https://www.tg-me.com/baznegari/1558
غیرمسلمانانِ کنونیِ اروپا و آمریکا و آفریقا کافر نیستند، اهل فترتاند
(وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش ۲۴)
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۲۲
شیخ احمد الطیب، شیخ الأزهر (مقام عالی مذهبی) در مصر است وی از معتقدان به اصل وحدت امت اسلامی و همکاری تشیع و تسنن است. ایشان در مصاحبه با شبکه نیل مصر تصریح کرد که مذهب شیعه یکی از مذاهب پنجگانه اسلام است و همانطور که اگر کسی از مذهب حنفی به مذهب مالکی تغییر مذهب بدهد ما به او اشکالی نمیگیریم، تغییر مذهب از یکی از مذاهب اهل سنت به مذهب شیعه نیز بدون اشکال است (ر.ک: اینجا)
شیخ الأزهر میگوید:
اسلام دینی است که انسان را به سبب ندانستن و عدم شناخت مؤاخذه نمیکند؛ و رسالتهای سابقِ پیش از محمد (ص) همهشان رسالتهایی محدود به اقوام معین و زمانهای معین بود، و اهل فترت مابینِ هر رسالتی تا رسالت دیگر و هر رسولی با رسول دیگر و بعدی، جزو نجاتیافتگان بودند زیرا قرآن کریم گفته است: "ما تا رسولی نفرستیم کسی را عذاب نمیکنیم". این مسئله امروزه شامل هر قومی که دعوت محمد به شکل غلط و مغشوش و ناجور/نفرتآمیز به او برسد نیز میشود؛ مثلاً الآن مردم اروپا اسلام را نمیشناسند مگر از راه آنچه در شبکهها از قتل و غیره میبینند، و به همین خاطر بر این مردم حکمِ اهل فترت منطبق میشود، چرا که علم [به دعوت واقعی اسلام] برایشان حاصل نمیشود؛ خدای تعالی گفته "ما تا رسولی نفرستیم کسی را عذاب نمیکنیم"، پس چگونه عذاب کند خدا ملتهایی همچو ملل اروپایی را، حال آنکه شناخت به صورت صحیح در باره محمد (ص) ندارند. و همچنین است حکمِ بتپرستان در جنگلهای افریقا که دعوت به آنها یا نرسیده و یا به صورت مشوّه/زشت و نفرتانگیز رسیده و آنان را وادار به کراهت از اسلام و نبیاش کرده است.
متن اصلی چنین است:
《أثار شيخ الأزهر الدكتور "أحمد الطيب" جدلاً واسعا في سلسلة حوارات برنامجه "الإمام الطيب"، الذى يذاع يوميًّا طوال شهر رمضان على التليفزيون المصري وعدد من القنوات الفضائية الأخرى. حيث قال الإمام الأكبر إن غير المسلمين من مواطني أوروبا وأمريكا وغيرهم ممن يعيشون في زماننا لا يعدون كفاراً، بل ينطبق عليهم حكم "أهل الفترة".
وأوضح الإمام أن من إنصاف الإسلام أنه دين لا يؤاخذ الإنسان على جهله أو على عدم معرفته، والرسالات السابقة قبل محمد -ص- كلها رسالات محدودة بأقوام معينين وزمن معين، وأهل الفترة بين كل رسالة ورسالة ورسول وآخر ناجون، لأن القرآن الكريم قال "وما كنا معذبين حتى نبعث رسولا". وأضاف الطيب أنه يُقاس على أهل الفترة كل قوم بلغتهم الآن دعوة محمد -ص- مغلوطة ومغشوشة ومنفرة، فمثلا: الناس في أوروبا الآن لا يعرفون عن الإسلام إلا ما يرونه على الشاشات من قتل وغيره، ولذا ينطبق عليهم ما ينطبق على أهل الفترة؛ لأن العلم لم يحصل عندهم، والله تعالى قال: "وما كنا معذبين حتى نبعث رسولا"، فكيف يعذب الله - سبحانه وتعالى - شعوبا مثل الشعوب الأوروبية، وهى لمتعرف عن محمد -ص- أى صورة صحيحة، وكذلك الحال مع الوثنيين في أدغال أفريقيا الذين لم تبلغهم الدعوة أو بلغتهم بصورة مشوهة ومنفرة وحملتهم على كراهية الإسلام ونبي الإسلام》 منبع: "اینجا" و "اینجا".
https://www.tg-me.com/baznegari/1558
Telegram
کانال بازنگری | ترکاشوند
شیخ الأزهر شیخ احمد الطیب:
غیرمسلمانانِ کنونیِ اروپا و آمریکا و آفریقا کافر نیستند، اهل فترتاند
(وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش ۲۴)
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۲۲
شیخ احمد الطیب، شیخ الأزهر (مقام عالی مذهبی) در مصر است وی از معتقدان به اصل وحدت امت اسلامی…
غیرمسلمانانِ کنونیِ اروپا و آمریکا و آفریقا کافر نیستند، اهل فترتاند
(وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش ۲۴)
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۲۲
شیخ احمد الطیب، شیخ الأزهر (مقام عالی مذهبی) در مصر است وی از معتقدان به اصل وحدت امت اسلامی…
Mix by audio-joiner.com
@radiomarjaeyat, @radiomarjaeyat
نفی هر نوع تحمیل دینی
(عدم اجبار بر رعایت واجبات و محرمات شرعی، در کلام مرجع سید صادق شیرازی)
این سخنرانی، ادغام دو فایل صوتی ایشان با عنوان "نفی اجبار در حکومت اسلامی" ۱ و ۲ (اینجا و اینجا) است.
کانال بازنگری | ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۲۴
https://www.tg-me.com/baznegari/1560
در پُست بعدی، متن یادداشت با پیوست همین فایل خواهد آمد👇👇
(عدم اجبار بر رعایت واجبات و محرمات شرعی، در کلام مرجع سید صادق شیرازی)
این سخنرانی، ادغام دو فایل صوتی ایشان با عنوان "نفی اجبار در حکومت اسلامی" ۱ و ۲ (اینجا و اینجا) است.
کانال بازنگری | ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۲۴
https://www.tg-me.com/baznegari/1560
در پُست بعدی، متن یادداشت با پیوست همین فایل خواهد آمد👇👇
🔸نفی هر نوع تحمیل دینی.
عدم اجبار بر رعایت واجبات و محرمات شرعی، در کلام مرجع سید صادق شیرازی
(وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش ۲۵)
امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۰/۲۴
اگر قرار بر شمارش تحولات بزرگ فقهی معاصر که در تاریخ فقه بیسابقه (یا بسیار کمسابقه) است باشد:
یکی همان فقه پویای امام خمینی و تغییر حکم در اثر تغییر موضوع و شرایطِ زمانی و مکانی
دیگری کافر ندانستنِ غیرمسلمانان جهان از سوی مرجع فقید صانعی (و نیز استاد مطهری) و قائل شدن به حقوق اجتماعیِ برابر برای آنها
و سومی نفی تحمیل عقیدتی و "عدم الإجبار على الواجبات و ترك المحرّمات في الإسلام" از سوی مرجع حاضر حاج سیدصادق حسینی شیرازی است.
و اما اهمیت سوّمی:
از پیچیدهترین گرهها و بلکه شاخصترین گره در حکومت دینیمان، جرمانگاری برای گناههای شرعی/فقهی است که نظاممان را همواره در این ۴۶ سال با چالشهای بزرگ و متأسفانه با شکافهایی میان خود با مردم روبرو کرده است. البته نمیتوان به متولیان نظاممان چندان خردهای گرفت زیرا ایشان مأموریتِ مقابله با گناه شرعی (علاوه بر گناه و بزه عرفی که مقابله با آن را همه قبول دارند) را از آرای اکثریت قاطع فقها در طول تاریخ گرفتهاند و یعنی اقدامشان مندرآوردی نبوده بلکه مستظهر به آرای عموم فقهاست که به ویژه در احکام تعزیرات آمده است.
کارستان مرجع صادق
اما استنباط مهم مرجعْ صادق شیرازی، برخلاف قدما بوده و قائل به نفی اجبار و الزام و پیگرد و محاکمه در باره واجبات و محرمات و عقاید (مگر معدودی که "دلیل خاص" دارد) میباشد.
بریدهای از سخنان مرجع صادق:
۱- سیرۀ پیامبر اسلام و اهل بیت بر اجبار کسی برای پذیرفتن دین مبین اسلام نبوده است، و کشورگشاییهای حاکمان بعد از رسولخدا که آن را فتوحات اسلامی مینامند به ادعای ترویج اسلام و ورود مردم به اسلام، مورد تائید اسلام نیست زیرا در اسلام کسی حق ندارد دیگری را بر پذیرش اسلام اجبار کند: اینجا
۲- رسولخدا مسلمانان را برای جهاد دفاعی فراخواندند و خود هیچگاه آغازگر جنگ نبودند: اینجا
۳- در تاریخ وارد شده است که دو فرزند شخصی به نام ابوالحصین به سبب معاشرت با تاجران مسیحی از اسلام برگشتند و مسیحی شدند پدر آنها به محضر رسولخدا آمد و از ایشان خواست تا آنان را دوباره به اسلام برگردانند اما ایشان این کار را نکردند و طبق نقل..، آیه «لا اکراه فی الدین» نازل شد. این چهار کلمه، دنیایی از آزادی است که باید به همت مسلمانها مخصوصاً جوانان باغیرت مطرح و تبلیغ شود و.. باید به جهان رساند که پیامبر خدا در مدینه منوره و در تاریخ حکومتشان که قدرت کامله داشتند نه یک نفر را مجبور به قبول اسلام کردند و نه کسی را که مرتد شده بود مجبور به بازگشت کردند. این یک مسئله مهم و وظیفه شرعی بر عهده تمام مسلمانان است: اینجا
۴- اجبار و واداشتن به کاری که توأم با زور باشد در اسلام وجود ندارد.. پیامبر مکرم اسلام ده سال حکومت کردند، ولی در این مدت حتی یک زندانی سیاسی نداشتند، اما امروزه هر جایی از دنیا را بکاویم حتماً زندانی سیاسی خواهیم یافت. امیر مؤمنان نیز حدود پنج سال حکومت کردند، ولی حتی یک زندانی سیاسی در حکومت ایشان وجود نداشته و تاریخ نیز بر این مطلب گواه است: اینجا
۵- پیامبر گرامی.. حتی پس از فتح مکه.. آنها را هم به پذیرش اسلام مجبور نکرد.. هیچ یک از انبیاء مردم را به اجبار دعوت به خدا نکردند؛ حتی حضرت سلیمان که سلطنت داشت و مردم به اطاعت اوامر او مجبور بودند باز برای دعوت به خدا زور و اجبار را به کار نبرد: اینجا
۶- در هیچ نقل صحیحی وارد نشده که حضرت رسولالله و حضرت امیرمؤمنان آزادی کسی را سلب کرده باشند و یا شخصی را اجبار کرده باشند، البتّه منافقان دروغهایی را به پیامبر خدا نسبت دادهاند که صحیح نیست: اینجا
۷- نباید کسی را بر عملی مجبور ساخت، زیرا خدای متعال انسان را در این دنیا مختار قرار داده است تا امتحان شود و این امر با مجبور ساختن انسان سازگاری ندارد.. در سیره پیامبر اکرم و امیرمومنان موردی نداریم که نسبت به انجام واجبات اجبار و الزام صورت گرفته باشد.. پیامبر اکرم به ماموران جمعآوری زکات فرمودند که اگر کسی گفت زکات بر من نیست، برای بار دوم به او نگویند که زکاتش را بپردازد و رهایش کنند: اینجا و اینجا
۸- عدم الإجبار على الواجبات وترك المحرّمات في الإسلام: اینجا و اینجا
۹- نماز از ضروریات اسلام است اما جایز نیست مسلمانی را مجبور به نماز کنند همچنین است حجاب (؛ برخلاف عرقخوری که دلیل خاص دارد و حتی کفار حق ندارند عمومی/علنی عرق بخورند). فیلم: اینجا
۱۰- دو سخنرانی با عنوان "نفی اجبار در حکومت اسلامی" اینجا۱ و اینجا۲ (یکجا در پیوست یادداشت)
از متولیان درخواست دارد صرفنظر از برخی اختلافات سیاسیِ قابل درک با این مرجع سنتی، به این برداشت راهگشای ایشان توجه نشان داده و آن را به بحث و بررسی گذارند
@baznegari
عدم اجبار بر رعایت واجبات و محرمات شرعی، در کلام مرجع سید صادق شیرازی
(وابستگی حکم شرع به زمان و مکان بخش ۲۵)
امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۰/۲۴
اگر قرار بر شمارش تحولات بزرگ فقهی معاصر که در تاریخ فقه بیسابقه (یا بسیار کمسابقه) است باشد:
یکی همان فقه پویای امام خمینی و تغییر حکم در اثر تغییر موضوع و شرایطِ زمانی و مکانی
دیگری کافر ندانستنِ غیرمسلمانان جهان از سوی مرجع فقید صانعی (و نیز استاد مطهری) و قائل شدن به حقوق اجتماعیِ برابر برای آنها
و سومی نفی تحمیل عقیدتی و "عدم الإجبار على الواجبات و ترك المحرّمات في الإسلام" از سوی مرجع حاضر حاج سیدصادق حسینی شیرازی است.
و اما اهمیت سوّمی:
از پیچیدهترین گرهها و بلکه شاخصترین گره در حکومت دینیمان، جرمانگاری برای گناههای شرعی/فقهی است که نظاممان را همواره در این ۴۶ سال با چالشهای بزرگ و متأسفانه با شکافهایی میان خود با مردم روبرو کرده است. البته نمیتوان به متولیان نظاممان چندان خردهای گرفت زیرا ایشان مأموریتِ مقابله با گناه شرعی (علاوه بر گناه و بزه عرفی که مقابله با آن را همه قبول دارند) را از آرای اکثریت قاطع فقها در طول تاریخ گرفتهاند و یعنی اقدامشان مندرآوردی نبوده بلکه مستظهر به آرای عموم فقهاست که به ویژه در احکام تعزیرات آمده است.
کارستان مرجع صادق
اما استنباط مهم مرجعْ صادق شیرازی، برخلاف قدما بوده و قائل به نفی اجبار و الزام و پیگرد و محاکمه در باره واجبات و محرمات و عقاید (مگر معدودی که "دلیل خاص" دارد) میباشد.
بریدهای از سخنان مرجع صادق:
۱- سیرۀ پیامبر اسلام و اهل بیت بر اجبار کسی برای پذیرفتن دین مبین اسلام نبوده است، و کشورگشاییهای حاکمان بعد از رسولخدا که آن را فتوحات اسلامی مینامند به ادعای ترویج اسلام و ورود مردم به اسلام، مورد تائید اسلام نیست زیرا در اسلام کسی حق ندارد دیگری را بر پذیرش اسلام اجبار کند: اینجا
۲- رسولخدا مسلمانان را برای جهاد دفاعی فراخواندند و خود هیچگاه آغازگر جنگ نبودند: اینجا
۳- در تاریخ وارد شده است که دو فرزند شخصی به نام ابوالحصین به سبب معاشرت با تاجران مسیحی از اسلام برگشتند و مسیحی شدند پدر آنها به محضر رسولخدا آمد و از ایشان خواست تا آنان را دوباره به اسلام برگردانند اما ایشان این کار را نکردند و طبق نقل..، آیه «لا اکراه فی الدین» نازل شد. این چهار کلمه، دنیایی از آزادی است که باید به همت مسلمانها مخصوصاً جوانان باغیرت مطرح و تبلیغ شود و.. باید به جهان رساند که پیامبر خدا در مدینه منوره و در تاریخ حکومتشان که قدرت کامله داشتند نه یک نفر را مجبور به قبول اسلام کردند و نه کسی را که مرتد شده بود مجبور به بازگشت کردند. این یک مسئله مهم و وظیفه شرعی بر عهده تمام مسلمانان است: اینجا
۴- اجبار و واداشتن به کاری که توأم با زور باشد در اسلام وجود ندارد.. پیامبر مکرم اسلام ده سال حکومت کردند، ولی در این مدت حتی یک زندانی سیاسی نداشتند، اما امروزه هر جایی از دنیا را بکاویم حتماً زندانی سیاسی خواهیم یافت. امیر مؤمنان نیز حدود پنج سال حکومت کردند، ولی حتی یک زندانی سیاسی در حکومت ایشان وجود نداشته و تاریخ نیز بر این مطلب گواه است: اینجا
۵- پیامبر گرامی.. حتی پس از فتح مکه.. آنها را هم به پذیرش اسلام مجبور نکرد.. هیچ یک از انبیاء مردم را به اجبار دعوت به خدا نکردند؛ حتی حضرت سلیمان که سلطنت داشت و مردم به اطاعت اوامر او مجبور بودند باز برای دعوت به خدا زور و اجبار را به کار نبرد: اینجا
۶- در هیچ نقل صحیحی وارد نشده که حضرت رسولالله و حضرت امیرمؤمنان آزادی کسی را سلب کرده باشند و یا شخصی را اجبار کرده باشند، البتّه منافقان دروغهایی را به پیامبر خدا نسبت دادهاند که صحیح نیست: اینجا
۷- نباید کسی را بر عملی مجبور ساخت، زیرا خدای متعال انسان را در این دنیا مختار قرار داده است تا امتحان شود و این امر با مجبور ساختن انسان سازگاری ندارد.. در سیره پیامبر اکرم و امیرمومنان موردی نداریم که نسبت به انجام واجبات اجبار و الزام صورت گرفته باشد.. پیامبر اکرم به ماموران جمعآوری زکات فرمودند که اگر کسی گفت زکات بر من نیست، برای بار دوم به او نگویند که زکاتش را بپردازد و رهایش کنند: اینجا و اینجا
۸- عدم الإجبار على الواجبات وترك المحرّمات في الإسلام: اینجا و اینجا
۹- نماز از ضروریات اسلام است اما جایز نیست مسلمانی را مجبور به نماز کنند همچنین است حجاب (؛ برخلاف عرقخوری که دلیل خاص دارد و حتی کفار حق ندارند عمومی/علنی عرق بخورند). فیلم: اینجا
۱۰- دو سخنرانی با عنوان "نفی اجبار در حکومت اسلامی" اینجا۱ و اینجا۲ (یکجا در پیوست یادداشت)
از متولیان درخواست دارد صرفنظر از برخی اختلافات سیاسیِ قابل درک با این مرجع سنتی، به این برداشت راهگشای ایشان توجه نشان داده و آن را به بحث و بررسی گذارند
@baznegari
Telegram
کانال بازنگری | ترکاشوند
نفی هر نوع تحمیل دینی
(عدم اجبار بر رعایت واجبات و محرمات شرعی، در کلام مرجع سید صادق شیرازی)
این سخنرانی، ادغام دو فایل صوتی ایشان با عنوان "نفی اجبار در حکومت اسلامی" ۱ و ۲ (اینجا و اینجا) است.
کانال بازنگری | ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۲۴
https://www.tg-me.com/baznegari/1560…
(عدم اجبار بر رعایت واجبات و محرمات شرعی، در کلام مرجع سید صادق شیرازی)
این سخنرانی، ادغام دو فایل صوتی ایشان با عنوان "نفی اجبار در حکومت اسلامی" ۱ و ۲ (اینجا و اینجا) است.
کانال بازنگری | ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۲۴
https://www.tg-me.com/baznegari/1560…
اسلام فطری [و همهفهم و جهانی] در کلام
استاد مرتضی مطهری
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۲۵
چنانکه وعده داده بودم اینک سخن دلنشین و درخشان استاد مطهری پیرامون "اسلام فطری" را از کتاب فلسفه اخلاق وی تقدیم خوانندگان کانال بازنگری میکنم تا مگر در پرتو آن، آرام آرام به ساحلِ "دینی همهفهم" برسیم:
《حس اخلاقی حسی جدا از حس خداشناسی نیست بر عکس آنچه که عدهای خیال کردهاند حس خداشناسی یک حس است و حس اخلاقی حس دیگر، حس اخلاقی همان حس خداشناسی است ...، یعنی حسی است که به موجب آن انسان، اسلام فطری را میشناسد: بالفطره میشناسد که "عفو" مورد رضای معبود است، بالفطره میشناسد که خدمت به خلق خدا و فداکاری برای خلق خدا مورد رضای معبود است، بالفطره میشناسد که انصاف مورد رضای معبود است، بالفطره میشناسد که تن به ذلت و خواری ندادن مورد رضای معبود است ..... ضمیر انسان درک میکند تکلیف را آنچنان که درک میکند تکلیف کننده را وجدان و الهامات وجدانی، همه ناشی از فطرت خداشناسی انسان است منطق قرآن این است. قرآن میگوید: «و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها» ..... وجدان انسان اتصال دارد به ریشه و تمام عالم هستی او تکلیف تو را از جای دیگر گرفته و به تو میدهد شامه دل است دل، شامه دارد و با آن خدا را میشناسد و به طور فطری تکلیف خدا را میشناسد، که ما این الهامات را "اسلام فطری" مینامیم. «و اوحینا الیهم فعل الخیرات». همان طور که در تفسیر المیزان استنباط فرموده اند ، نمیگوید: «و اوحینا الیهم ان افعلوا الخیرات» که بشود تکلیف تشریعی به اصطلاح ، بلکه میگوید : و اوحینا الیهم فعل الخیرات ما خود کار خیر را در قلب مردم الهام و وحی کردیم قرآن میگوید ما به هر بشری وحی فرستادیم اتفاقا یکی دیگر از اموری که عمومیت دارد وحی است. همانطور که زیبایی و پرستش عمومیت دارند، در منطق قرآن وحی هم عمومیت دارد. آیا وحی منحصر است به آن شکل خاص از وحی که بر انبیاء عظام میشود؟ آن، کاملترین درجه وحی است قرآن میگوید: ما به هر انسانی وحی فرستادهایم اما در همین حدود: «فالهمها فجورها و تقویها» ، «اوحینا الیهم فعل الخیرات» ..... وحیی که به یک انسان عادی میشود دیگر توسط جبرئیل انجام نمیشود ، شکل دیگری دارد مثل نور است ..... در مکتب اسلام تمام احساسهای اخلاقی از پیدا کردن "خود" و احساس واقعیت "خود" پیدا میشود اگر انسان خود واقعیاش را پیدا کند میبیند تمام ارزشهای اخلاقی و نیز ضد اخلاقیها معنی پیدا میکند ... اخلاق در اسلام بر محور خودشناسی و احساس کرامت در خود واقعی است ... خود حقیقی انسان الهامبخش اسلام فطری است: و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها》
(فلسفه اخلاق، مرتضی مطهری ص ۱۲۸ تا ۱۳۰ و ۱۸۵ اینجا و مجموعه آثار ط.صدرا ج ۲۲ ص ۳۸۴ تا ۳۸۵ و ۴۲۲ اینجا).
https://www.tg-me.com/baznegari/1562
استاد مرتضی مطهری
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۰/۲۵
چنانکه وعده داده بودم اینک سخن دلنشین و درخشان استاد مطهری پیرامون "اسلام فطری" را از کتاب فلسفه اخلاق وی تقدیم خوانندگان کانال بازنگری میکنم تا مگر در پرتو آن، آرام آرام به ساحلِ "دینی همهفهم" برسیم:
《حس اخلاقی حسی جدا از حس خداشناسی نیست بر عکس آنچه که عدهای خیال کردهاند حس خداشناسی یک حس است و حس اخلاقی حس دیگر، حس اخلاقی همان حس خداشناسی است ...، یعنی حسی است که به موجب آن انسان، اسلام فطری را میشناسد: بالفطره میشناسد که "عفو" مورد رضای معبود است، بالفطره میشناسد که خدمت به خلق خدا و فداکاری برای خلق خدا مورد رضای معبود است، بالفطره میشناسد که انصاف مورد رضای معبود است، بالفطره میشناسد که تن به ذلت و خواری ندادن مورد رضای معبود است ..... ضمیر انسان درک میکند تکلیف را آنچنان که درک میکند تکلیف کننده را وجدان و الهامات وجدانی، همه ناشی از فطرت خداشناسی انسان است منطق قرآن این است. قرآن میگوید: «و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها» ..... وجدان انسان اتصال دارد به ریشه و تمام عالم هستی او تکلیف تو را از جای دیگر گرفته و به تو میدهد شامه دل است دل، شامه دارد و با آن خدا را میشناسد و به طور فطری تکلیف خدا را میشناسد، که ما این الهامات را "اسلام فطری" مینامیم. «و اوحینا الیهم فعل الخیرات». همان طور که در تفسیر المیزان استنباط فرموده اند ، نمیگوید: «و اوحینا الیهم ان افعلوا الخیرات» که بشود تکلیف تشریعی به اصطلاح ، بلکه میگوید : و اوحینا الیهم فعل الخیرات ما خود کار خیر را در قلب مردم الهام و وحی کردیم قرآن میگوید ما به هر بشری وحی فرستادیم اتفاقا یکی دیگر از اموری که عمومیت دارد وحی است. همانطور که زیبایی و پرستش عمومیت دارند، در منطق قرآن وحی هم عمومیت دارد. آیا وحی منحصر است به آن شکل خاص از وحی که بر انبیاء عظام میشود؟ آن، کاملترین درجه وحی است قرآن میگوید: ما به هر انسانی وحی فرستادهایم اما در همین حدود: «فالهمها فجورها و تقویها» ، «اوحینا الیهم فعل الخیرات» ..... وحیی که به یک انسان عادی میشود دیگر توسط جبرئیل انجام نمیشود ، شکل دیگری دارد مثل نور است ..... در مکتب اسلام تمام احساسهای اخلاقی از پیدا کردن "خود" و احساس واقعیت "خود" پیدا میشود اگر انسان خود واقعیاش را پیدا کند میبیند تمام ارزشهای اخلاقی و نیز ضد اخلاقیها معنی پیدا میکند ... اخلاق در اسلام بر محور خودشناسی و احساس کرامت در خود واقعی است ... خود حقیقی انسان الهامبخش اسلام فطری است: و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها》
(فلسفه اخلاق، مرتضی مطهری ص ۱۲۸ تا ۱۳۰ و ۱۸۵ اینجا و مجموعه آثار ط.صدرا ج ۲۲ ص ۳۸۴ تا ۳۸۵ و ۴۲۲ اینجا).
https://www.tg-me.com/baznegari/1562
آیا پیامبران علیهِ بیدینومذهبها ظهور کردند؟
(سخنان مهم دکتر شریعتی)
امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۰/۲۸
[کافران در طول تاریخ دینداران و مذهبیهایی بودند که با دین تازه میجنگیدند]
دکتر شریعتی:
《در قسمت اول بيان کردم که مقصودم از عنوان «مذهب عليه مذهب» چيست و گفتم که بر خلاف آنچه به ذهن ما ميرسد.. تازگی متوجه شدم.. که: در طول تاريخ بشری، مذهب با کفر -با مفهومی که در ذهن ما دارد يعنی بیدینی و عدم اعتقاد مذهبی- جنگ نداشته است چرا که در گذشته، جامعه يا طبقه بیمذهب و بیخدا وجود نداشته، و.. همواره انسانها در طول سرگذشت اجتماعیشان مذهبی بودهاند و.. همواره جامعههای گذشته، از همه نژادها و در همه دورهها، بیوقفه و بدون استثنا، جامعههای مذهبی بودهاند.. و همه جامعهها نه تنها معتقد به مذهب بلکه مبتنی بر مذهب بوده است و نه تنها فرهنگ و معنويت و اخلاق و فلسفهاش دينی بوده بلکه شکل مادی و اقتصادی و حتی ساختمانی شهرهای قديم صددرصد مذهبی بوده است...
بنابراين پيغمبران ما.. عليه چه جناحی و عليه چه فکری و عليه چه واقعيت اجتماعیای قیام کردند؟ و چه صفی و چه جناحی در برابر اينها (اديان ابراهيمی) ايستاد و مقاومت و مبارزه کرد؟ میدانيم: «کفر»؛ اما کفر بهمعنای بیمذهبی نيست يعنی پيغمبران نيامدند تا مردم را به مذهب به احساس مذهبی بخوانند پيغمبران نيامدند که جامعه و افراد را معتقد کنند به اينکه بايد دين.. داشته باشند؛ پيغمبران نيامدند تا پرستش را در جامعه بشری تبليغ کنند زيرا پرستش، احساس دينی، احساس اعتقاد به غيب، به خدا يا خدايان، همواره در همه افراد و در همه جامعهها بوده است.. و رسالت پيامبران -یعنی نقطه اصلی مبارزه آنها- مبارزه با «کفر» بوده، نه مبارزه با بیمذهبی؛ زيرا بیمذهبی در جامعهها وجود نداشته است بلکه مبارزه با مذهب آن جامعه و آن زمان بوده است. خوشبختانه اين اصطلاح، اصطلاح خود قرآن است.
دين کفر، دين اسلام
کافر بهمعنای دیندار است نه بیدین؛ کفاری که با اسلام جنگيدند با ابراهيم جنگيدند با موسی و مسیح جنگيدند اينها پاسداران دين بودند نه کسانی که فاقد احساس مذهبی هستند اينها دين دارند و به نام يک دين در برابر پيامبران میايستادند و به نام آن دين با دين تازه میجنگيدند ... خداوند به پيغمبر ميگويد که: به مردم به کافرين به کفار بگو: قُلْ يا اَيها الکافرون ... لااَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ. به پيغمبر اسلام در اينجا فرمان داده میشود که به کافرون ... بگويد: که من نمیپرستم آن چيزی را که شما (کافرين) میپرستيد؛ همه حرفی که میخواهم بزنم در همين سوره میباشد. بنابراين مسئله عبادت در برابر بیعبادتی مطرح نيست، مسئله عبادت در برابر عبادت مطرح است، يعنی طرف مقابل پيغمبر اسلام کسانی نيستند که به پرستش معتقد نباشند، کسانی نيستند که معبود ندارند، بلکه بيشتر از پيغمبر اسلام معبود دارند. مسئله بر سر اختلاف معبود است نه بر سر مذهب ... و در آخر بهعنوان يک شعار اعلام میکند که لَکُم دينُکم و لي دين؛ يعنی، شما دين خودتان را داريد، من هم دين خودم را. يعنی در تاريخ دين با دين [نه با بیدینی] میجنگد ... همواره در تمام صحنهها «مذهب عليه مذهب» قد علم کرده و همواره بدون استثنا مذهب بوده است که عليه مذهب مقاومت کرده است .. بهخاطر اينکه جامعه بیمذهب در تاريخ سابقه ندارد.. انسان قديم در هر دوره و هر فکری، انسان مذهبی است. بنابراين مسئله بیمذهبی چنانچه امروز از اين کلمه، «کفر» را میفهميم، به معنای عدم اعتقاد به ماوراءالطبيعه و معاد، غيب، خدا و تقدس و وجود يک يا چند اله در عالم نبوده است؛ برای اينکه همه انسانها در اين اصول مشترک بودهاند. اين مسئله «کفر» که ما امروز به معنای عدم مذهب يا بیمذهبی يا ضدمذهبی معنی میکنيم، يک معنی بسيار جديد است.. مربوط به دو سه قرن اخیر..؛ در اسلام در متون قديم در همه تاريخها و همه مذهبها، صحبت از کفر میشود بهمعنای بیمذهبی نيست چرا که بیمذهبی وجود نداشته است.
بنابراين کفر خود يک مذهب بوده است مانند مذهب که به مذهب ديگر کفر اطلاق میکند چنانکه آن مذهب کفر هم به مذهب ديگر کفر اطلاق میکرده است بنابراين کفر بهمعنای يک مذهب ديگر است نه بهمعنای بیمذهبی. پس هر جا در طول تاريخ، چه تاريخ مذاهب ابراهيمی باشد چه تاريخ مذاهب غربي يا شرقی.. هر جا که پيغمبری يا يک انقلاب مذهبی به نام دين ظاهر شده اولاً: علیرغم و عليه مذهب موجود عصر خودش ظهور کرده و ثانياً: اولين گروه يا نيرویی که عليه اين مذهب قد علم کرده و بهپا ايستاده و مقاومت ايجاد کرده، مذهب بوده است ...
کفر بهمعنای پوشيدن حقيقت دين بهوسيله عدم دين نيست، بلکه بهمعنای پوشيدن يا پوشانيدن حقيقت دين بهوسيله يک دين ديگر است》
(مذهب علیه مذهب، علی شریعتی: اینجا و اینجا)
https://www.tg-me.com/baznegari/1563
ر.ک:
بیدینها و لامذهبها موضوع قرآن نیستند "اینجا"
(سخنان مهم دکتر شریعتی)
امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۰/۲۸
[کافران در طول تاریخ دینداران و مذهبیهایی بودند که با دین تازه میجنگیدند]
دکتر شریعتی:
《در قسمت اول بيان کردم که مقصودم از عنوان «مذهب عليه مذهب» چيست و گفتم که بر خلاف آنچه به ذهن ما ميرسد.. تازگی متوجه شدم.. که: در طول تاريخ بشری، مذهب با کفر -با مفهومی که در ذهن ما دارد يعنی بیدینی و عدم اعتقاد مذهبی- جنگ نداشته است چرا که در گذشته، جامعه يا طبقه بیمذهب و بیخدا وجود نداشته، و.. همواره انسانها در طول سرگذشت اجتماعیشان مذهبی بودهاند و.. همواره جامعههای گذشته، از همه نژادها و در همه دورهها، بیوقفه و بدون استثنا، جامعههای مذهبی بودهاند.. و همه جامعهها نه تنها معتقد به مذهب بلکه مبتنی بر مذهب بوده است و نه تنها فرهنگ و معنويت و اخلاق و فلسفهاش دينی بوده بلکه شکل مادی و اقتصادی و حتی ساختمانی شهرهای قديم صددرصد مذهبی بوده است...
بنابراين پيغمبران ما.. عليه چه جناحی و عليه چه فکری و عليه چه واقعيت اجتماعیای قیام کردند؟ و چه صفی و چه جناحی در برابر اينها (اديان ابراهيمی) ايستاد و مقاومت و مبارزه کرد؟ میدانيم: «کفر»؛ اما کفر بهمعنای بیمذهبی نيست يعنی پيغمبران نيامدند تا مردم را به مذهب به احساس مذهبی بخوانند پيغمبران نيامدند که جامعه و افراد را معتقد کنند به اينکه بايد دين.. داشته باشند؛ پيغمبران نيامدند تا پرستش را در جامعه بشری تبليغ کنند زيرا پرستش، احساس دينی، احساس اعتقاد به غيب، به خدا يا خدايان، همواره در همه افراد و در همه جامعهها بوده است.. و رسالت پيامبران -یعنی نقطه اصلی مبارزه آنها- مبارزه با «کفر» بوده، نه مبارزه با بیمذهبی؛ زيرا بیمذهبی در جامعهها وجود نداشته است بلکه مبارزه با مذهب آن جامعه و آن زمان بوده است. خوشبختانه اين اصطلاح، اصطلاح خود قرآن است.
دين کفر، دين اسلام
کافر بهمعنای دیندار است نه بیدین؛ کفاری که با اسلام جنگيدند با ابراهيم جنگيدند با موسی و مسیح جنگيدند اينها پاسداران دين بودند نه کسانی که فاقد احساس مذهبی هستند اينها دين دارند و به نام يک دين در برابر پيامبران میايستادند و به نام آن دين با دين تازه میجنگيدند ... خداوند به پيغمبر ميگويد که: به مردم به کافرين به کفار بگو: قُلْ يا اَيها الکافرون ... لااَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ. به پيغمبر اسلام در اينجا فرمان داده میشود که به کافرون ... بگويد: که من نمیپرستم آن چيزی را که شما (کافرين) میپرستيد؛ همه حرفی که میخواهم بزنم در همين سوره میباشد. بنابراين مسئله عبادت در برابر بیعبادتی مطرح نيست، مسئله عبادت در برابر عبادت مطرح است، يعنی طرف مقابل پيغمبر اسلام کسانی نيستند که به پرستش معتقد نباشند، کسانی نيستند که معبود ندارند، بلکه بيشتر از پيغمبر اسلام معبود دارند. مسئله بر سر اختلاف معبود است نه بر سر مذهب ... و در آخر بهعنوان يک شعار اعلام میکند که لَکُم دينُکم و لي دين؛ يعنی، شما دين خودتان را داريد، من هم دين خودم را. يعنی در تاريخ دين با دين [نه با بیدینی] میجنگد ... همواره در تمام صحنهها «مذهب عليه مذهب» قد علم کرده و همواره بدون استثنا مذهب بوده است که عليه مذهب مقاومت کرده است .. بهخاطر اينکه جامعه بیمذهب در تاريخ سابقه ندارد.. انسان قديم در هر دوره و هر فکری، انسان مذهبی است. بنابراين مسئله بیمذهبی چنانچه امروز از اين کلمه، «کفر» را میفهميم، به معنای عدم اعتقاد به ماوراءالطبيعه و معاد، غيب، خدا و تقدس و وجود يک يا چند اله در عالم نبوده است؛ برای اينکه همه انسانها در اين اصول مشترک بودهاند. اين مسئله «کفر» که ما امروز به معنای عدم مذهب يا بیمذهبی يا ضدمذهبی معنی میکنيم، يک معنی بسيار جديد است.. مربوط به دو سه قرن اخیر..؛ در اسلام در متون قديم در همه تاريخها و همه مذهبها، صحبت از کفر میشود بهمعنای بیمذهبی نيست چرا که بیمذهبی وجود نداشته است.
بنابراين کفر خود يک مذهب بوده است مانند مذهب که به مذهب ديگر کفر اطلاق میکند چنانکه آن مذهب کفر هم به مذهب ديگر کفر اطلاق میکرده است بنابراين کفر بهمعنای يک مذهب ديگر است نه بهمعنای بیمذهبی. پس هر جا در طول تاريخ، چه تاريخ مذاهب ابراهيمی باشد چه تاريخ مذاهب غربي يا شرقی.. هر جا که پيغمبری يا يک انقلاب مذهبی به نام دين ظاهر شده اولاً: علیرغم و عليه مذهب موجود عصر خودش ظهور کرده و ثانياً: اولين گروه يا نيرویی که عليه اين مذهب قد علم کرده و بهپا ايستاده و مقاومت ايجاد کرده، مذهب بوده است ...
کفر بهمعنای پوشيدن حقيقت دين بهوسيله عدم دين نيست، بلکه بهمعنای پوشيدن يا پوشانيدن حقيقت دين بهوسيله يک دين ديگر است》
(مذهب علیه مذهب، علی شریعتی: اینجا و اینجا)
https://www.tg-me.com/baznegari/1563
ر.ک:
بیدینها و لامذهبها موضوع قرآن نیستند "اینجا"
Telegram
کانال بازنگری | ترکاشوند
آیا پیامبران علیهِ بیدینومذهبها ظهور کردند؟
(سخنان مهم دکتر شریعتی)
امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۰/۲۸
[کافران در طول تاریخ دینداران و مذهبیهایی بودند که با دین تازه میجنگیدند]
دکتر شریعتی:
《در قسمت اول بيان کردم که مقصودم از عنوان «مذهب عليه مذهب» چيست…
(سخنان مهم دکتر شریعتی)
امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۰/۲۸
[کافران در طول تاریخ دینداران و مذهبیهایی بودند که با دین تازه میجنگیدند]
دکتر شریعتی:
《در قسمت اول بيان کردم که مقصودم از عنوان «مذهب عليه مذهب» چيست…
همکیش و همنوع
به جای
مسلمان و کافر
(امام علی و تقسیمبندی مردم جهان)
امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۰/۲۸
مولا علی در عبارت مشهور و کلیدیِ زیر، به جای تقسیم مردم به دو گروهِ "مؤمن و کافر" (یا مسلم و کافر)، از تقسیم آنان به دو گروهِ "همکیش و همنوع" استفاده میکند و در بارهشان چنین میگوید: دلِ خود را برای هر دو گروه آکنده از مهر و محبت و لطف کن.
(الإمامُ عليٌّ ـمِن كتابِه للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مصرَـ: و أشعِرْ قَلبَكَ الرّحمَةَ لِلرّعيّة و المَحبّة لَهُم و اللُّطفَ بِهِم، و لا تَكونَنَّ علَيهِم سَبُعا ضاريا تَغتَنِمُ أكلَهُم؛ فإنّهُم صِنفان: إمّا أخٌ لَكَ في الدِّين أو نَظيرٌ لَكَ في الخَلق
امام على ـ در فرمان استاندارى مصر به مالك اشترـ نوشت: دل خود را آكنده از مهر و محبّت و لطف نسبت به مردم گردان .. زيرا كه مردم دو دستهاند:
يا برادر دينى تو هستند و يا همنوع تو).
بنابراین آیا بهتر نیست میلیاردها مردم جهان در دوران معاصر ،که ربطی به کفر و قرآن ندارند، را همانند حضرت علی یا همکیش یا همنوع خود بدانیم که به خاطر انسان بودنشان نباید مهر و محبت و لطف خود را از آنها دریغ کرد؟
https://www.tg-me.com/baznegari/1564
به جای
مسلمان و کافر
(امام علی و تقسیمبندی مردم جهان)
امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۰/۲۸
مولا علی در عبارت مشهور و کلیدیِ زیر، به جای تقسیم مردم به دو گروهِ "مؤمن و کافر" (یا مسلم و کافر)، از تقسیم آنان به دو گروهِ "همکیش و همنوع" استفاده میکند و در بارهشان چنین میگوید: دلِ خود را برای هر دو گروه آکنده از مهر و محبت و لطف کن.
(الإمامُ عليٌّ ـمِن كتابِه للأشتَرِ لَمّا وَلاّهُ مصرَـ: و أشعِرْ قَلبَكَ الرّحمَةَ لِلرّعيّة و المَحبّة لَهُم و اللُّطفَ بِهِم، و لا تَكونَنَّ علَيهِم سَبُعا ضاريا تَغتَنِمُ أكلَهُم؛ فإنّهُم صِنفان: إمّا أخٌ لَكَ في الدِّين أو نَظيرٌ لَكَ في الخَلق
امام على ـ در فرمان استاندارى مصر به مالك اشترـ نوشت: دل خود را آكنده از مهر و محبّت و لطف نسبت به مردم گردان .. زيرا كه مردم دو دستهاند:
يا برادر دينى تو هستند و يا همنوع تو).
بنابراین آیا بهتر نیست میلیاردها مردم جهان در دوران معاصر ،که ربطی به کفر و قرآن ندارند، را همانند حضرت علی یا همکیش یا همنوع خود بدانیم که به خاطر انسان بودنشان نباید مهر و محبت و لطف خود را از آنها دریغ کرد؟
https://www.tg-me.com/baznegari/1564
جانشین اطلاعات سپاه:
تنها ۱۳ درصد بیحجاب هستند
خبرگزاری مهر:
《جانشین اطلاعات سپاه: تنها ۱۳ درصد بیحجاب هستند.
مشهد- جانشین سازمان اطلاعات سپاه گفت: در مسئله حجاب وقتی افکارسنجی میشود که چند درصد بیحجاب شدهاند، میگویند بالای ۵۰ درصد، در حالی که طبق بررسیها، تنها ۱۳ [تا ۱۵] درصد تحت تاثیر قرار گرفتند》 : "اینجا" و "اینجا"
آمار ۱۳ تا ۱۵ درصد (گرچه در پایتخت و چند شهر بزرگ گویا اندکی بیشتر است ولی) در میانگین کشوری نزدیک به واقعیت است و درست مینماید.
درصد یادشده (که اگر آزادتر شود شاید چند درصدِ دیگر نیز افزایش یابد هر چند در مقابل نیز شاید معدودی دوباره به حجاب برگردند) را میتوان با پیشدستی فرهنگی و ترویج پوشش اقوام ایرانی و محلی، مدیریت کرد و سمتوسو داد.
گفتنی است با اینکه چادر، الزامی نیست اما در برخی شهرها نیمی از زنان، چادری هستند.
کانال بازنگری | ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۰/۲۸
https://www.tg-me.com/baznegari/1565
تنها ۱۳ درصد بیحجاب هستند
خبرگزاری مهر:
《جانشین اطلاعات سپاه: تنها ۱۳ درصد بیحجاب هستند.
مشهد- جانشین سازمان اطلاعات سپاه گفت: در مسئله حجاب وقتی افکارسنجی میشود که چند درصد بیحجاب شدهاند، میگویند بالای ۵۰ درصد، در حالی که طبق بررسیها، تنها ۱۳ [تا ۱۵] درصد تحت تاثیر قرار گرفتند》 : "اینجا" و "اینجا"
آمار ۱۳ تا ۱۵ درصد (گرچه در پایتخت و چند شهر بزرگ گویا اندکی بیشتر است ولی) در میانگین کشوری نزدیک به واقعیت است و درست مینماید.
درصد یادشده (که اگر آزادتر شود شاید چند درصدِ دیگر نیز افزایش یابد هر چند در مقابل نیز شاید معدودی دوباره به حجاب برگردند) را میتوان با پیشدستی فرهنگی و ترویج پوشش اقوام ایرانی و محلی، مدیریت کرد و سمتوسو داد.
گفتنی است با اینکه چادر، الزامی نیست اما در برخی شهرها نیمی از زنان، چادری هستند.
کانال بازنگری | ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۰/۲۸
https://www.tg-me.com/baznegari/1565
Telegram
کانال بازنگری | ترکاشوند
جانشین اطلاعات سپاه:
تنها ۱۳ درصد بیحجاب هستند
خبرگزاری مهر:
《جانشین اطلاعات سپاه: تنها ۱۳ درصد بیحجاب هستند.
مشهد- جانشین سازمان اطلاعات سپاه گفت: در مسئله حجاب وقتی افکارسنجی میشود که چند درصد بیحجاب شدهاند، میگویند بالای ۵۰ درصد، در حالی که طبق…
تنها ۱۳ درصد بیحجاب هستند
خبرگزاری مهر:
《جانشین اطلاعات سپاه: تنها ۱۳ درصد بیحجاب هستند.
مشهد- جانشین سازمان اطلاعات سپاه گفت: در مسئله حجاب وقتی افکارسنجی میشود که چند درصد بیحجاب شدهاند، میگویند بالای ۵۰ درصد، در حالی که طبق…
Forwarded from وبسایت فرهنگی صدانت
غیرمسلمان یا کافر؟!؛ بازنگری در تعریف فقهی
امیر ترکاشوند در این نوشتار به بررسی دیدگاههای نوآورانه در تغییر تقسیمبندی فقهی انسانها از “مسلمان و کافر” به “مسلمان و غیر مسلمان” میپردازد و نقش این دیدگاهها در کاهش خشونت مذهبی و تقویت عدالت اجتماعی را تحلیل میکند. در بخش نخست، دیدگاه مرجع فقید، صانعی، مورد بررسی قرار میگیرد که با تأکید بر تفکیک غیرمسلمان از کافر، معتقد بود اکثریت غیرمسلمانان جهان کافر محسوب نمیشوند و از حقوق برابر با مسلمانان برخوردارند. در بخش دوم، به نظرات آیت الله مطهری در خصوص احترام به انسانیت و جایگاه والای عدالت و اینکه از نظر وی نیز کافر شمردن مردم کنونی جهان با منطق قرآن سازگار نمیباشد پرداخته میشود. بخش سوم دیدگاههای شیخ الأزهر، شیخ احمد الطیب، را در تبیین همزیستی مسالمتآمیز و نادرست بودنِ خطاب کفر به مردم اروپا و آمریکا و آفریقا و … بررسی میکند. در نهایت، مقاله با استناد به عباراتی از امام علی (ع) درتقسیمبندی نوینی از شهروندان نشان میدهد که چگونه این تحولات فکری میتوانند به تقویت همزیستی مسالمتآمیز و ارتقای عدالت اجتماعی منجر شوند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
صدانت
«آیا غیرمسلمانها واقعاً کافر هستند؟» نوشتهی امیرحسین ترکاشوند • صدانت
امیر ترکاشوند در این نوشتار به بررسی دیدگاههای نوآورانه درباره تقسیمبندی فقهی انسانها به "مسلمان" و "کافر" میپردازد و نقش دیدگاهها ...
حرفهای خوب در متون فقهی ۱
سخن درخشان شهید ثانی در روا بودنِ کمکِ مالی به غیر مسلمانان:
《کمک و اعانت و احسان به اشخاص کافر برای رفع نیازمندیشان، از این جهت که:
✅بندۀ خدایاند
✅و بنیآدماند
✅که خدای متعال به آنان کرامت عطا فرموده [لقد کرّمنا بنیآدم]،
هرگز معصیت نیست》 (: جایگاه اصل کرامت انسانی در اجتهاد شیعی، استاد سیدمصطفی محققداماد)
گفتنی است شهید ثانی از معروفترین فقیهان شیعه است که شرح لمعهاش برای تمام طلاب علوم حوزوی تدریس میشود. او سخن انسانیِ یادشده در بالا را هنگام بحث پیرامونِ جایز بودن یا نبودنِ "وقف" بر کافران و غیر مسلمانها، گفت. متن اصلی عبارت وی چنین است:
«... بخلاف الوقف عليهم أنفسهم؛ لعدم استلزامه المعصية بذاته، إذ نفعهم من حيث الحاجة، و أنهم عباد اللّٰه، و من جملة بنی آدم المكرمين و من تجويز أن يتولد منهم المسلمون لا معصية فيه»
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۱/۰۴
https://www.tg-me.com/baznegari/1567
سخن درخشان شهید ثانی در روا بودنِ کمکِ مالی به غیر مسلمانان:
《کمک و اعانت و احسان به اشخاص کافر برای رفع نیازمندیشان، از این جهت که:
✅بندۀ خدایاند
✅و بنیآدماند
✅که خدای متعال به آنان کرامت عطا فرموده [لقد کرّمنا بنیآدم]،
هرگز معصیت نیست》 (: جایگاه اصل کرامت انسانی در اجتهاد شیعی، استاد سیدمصطفی محققداماد)
گفتنی است شهید ثانی از معروفترین فقیهان شیعه است که شرح لمعهاش برای تمام طلاب علوم حوزوی تدریس میشود. او سخن انسانیِ یادشده در بالا را هنگام بحث پیرامونِ جایز بودن یا نبودنِ "وقف" بر کافران و غیر مسلمانها، گفت. متن اصلی عبارت وی چنین است:
«... بخلاف الوقف عليهم أنفسهم؛ لعدم استلزامه المعصية بذاته، إذ نفعهم من حيث الحاجة، و أنهم عباد اللّٰه، و من جملة بنی آدم المكرمين و من تجويز أن يتولد منهم المسلمون لا معصية فيه»
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۱/۰۴
https://www.tg-me.com/baznegari/1567
شریعتی چه کرد و جمهوری اسلامی چه!؟
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۱/۰۴
استاد فقید محمدرضا حکیمی میگوید:
《دوست دارم در اینجا، برای ثبت در تاریخ، خاطرهای را بنویسم: اینجانب در سالهای ۱۳۵۷-۱۳۵۵، در دورۀ دکترای دانشکدۀ ادبیّات دانشگاه تهران ،با اصرار زیادِ استاد مرحوم دکتر عبدالحسین زرینکوب، تدریس قبول کردم و نهجالبلاغه را به عنوان درسنامه برگزیدم. شاگردانی که در آن کلاس ثبتنام کرده بودند کمتر از ۲۵ نفر بودند، اما بتدریج به تعداد آنها ،و از دانشگاههای دیگر، افزوده شد، تا اینکه حدود سیصد نفر به این درس حاضر میشدند. نیمی از این جمع، خانمها بودند و همه باحجاب؛ و آن هم چادر سیاه. گویی این کلاس، مجلسی از مجالس دینی بود، و داخل مسجد و حسینیّه. این خانمها، چادریهای دکتر شریعتی بودند و از کسانی که تحت تأثیر شریعتی، با آن معرّفینامهاش از فاطمه و زینب، به حجاب گراییده بودند. خانمها دریافتند که مدل غربی برای زن، مدلی ارزشی نیست ... زن صاحب رسالتی در حدّ بزرگترین مردان تاریخ است و حامل رسالت انبیایی》
(شعلۀ بیقرار، گفتهها و ناگفتههایی در بارۀ دکتر علی شریعتی، اثر محمد اسفندیاری، با مقدمهای از استاد محمدرضا حکیمی، نشر نگاه معاصر، ویراست چهارم، ص ۱۱ و ۱۲).
چگونه است که حکومت اسلامیمان با ۴۶ سال قدمت و در اختیار داشتن تمام امکانات تبلیغی در سراسر کشور، به توفیقی چونان او دست نیافته و حتی آن را به بزرگترین چالش داخلی خود تبدیل کرده؟ آیا آن، به این دلیل نیست که دکتر شریعتی و استاد مطهری (دو معلم انقلاب)، اولی متروک شد و دومی با چیزی بکلّی متفاوت، جایگزین؟
اگر افکار محتواییِ دکتر شریعتی و استاد مطهری از اسلام (حتی با لحاظ اشتباهاتشان که البته قابل رفع بود)، مصدر امر قرار میگرفت آیا حال و روزمان، در همۀ شؤون دهها برابر به از این نبود و، باز شاهد یخرجون مِن ... افواجا میبودیم؟
به راستی اگر آن دو اینک زنده بودند، چه ارزیابی و قضاوتی از اوضاع کشور و حکمرانی داشتند و چه نمرهای به متولیان میدادند؟
https://www.tg-me.com/baznegari/1568
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۱/۰۴
استاد فقید محمدرضا حکیمی میگوید:
《دوست دارم در اینجا، برای ثبت در تاریخ، خاطرهای را بنویسم: اینجانب در سالهای ۱۳۵۷-۱۳۵۵، در دورۀ دکترای دانشکدۀ ادبیّات دانشگاه تهران ،با اصرار زیادِ استاد مرحوم دکتر عبدالحسین زرینکوب، تدریس قبول کردم و نهجالبلاغه را به عنوان درسنامه برگزیدم. شاگردانی که در آن کلاس ثبتنام کرده بودند کمتر از ۲۵ نفر بودند، اما بتدریج به تعداد آنها ،و از دانشگاههای دیگر، افزوده شد، تا اینکه حدود سیصد نفر به این درس حاضر میشدند. نیمی از این جمع، خانمها بودند و همه باحجاب؛ و آن هم چادر سیاه. گویی این کلاس، مجلسی از مجالس دینی بود، و داخل مسجد و حسینیّه. این خانمها، چادریهای دکتر شریعتی بودند و از کسانی که تحت تأثیر شریعتی، با آن معرّفینامهاش از فاطمه و زینب، به حجاب گراییده بودند. خانمها دریافتند که مدل غربی برای زن، مدلی ارزشی نیست ... زن صاحب رسالتی در حدّ بزرگترین مردان تاریخ است و حامل رسالت انبیایی》
(شعلۀ بیقرار، گفتهها و ناگفتههایی در بارۀ دکتر علی شریعتی، اثر محمد اسفندیاری، با مقدمهای از استاد محمدرضا حکیمی، نشر نگاه معاصر، ویراست چهارم، ص ۱۱ و ۱۲).
چگونه است که حکومت اسلامیمان با ۴۶ سال قدمت و در اختیار داشتن تمام امکانات تبلیغی در سراسر کشور، به توفیقی چونان او دست نیافته و حتی آن را به بزرگترین چالش داخلی خود تبدیل کرده؟ آیا آن، به این دلیل نیست که دکتر شریعتی و استاد مطهری (دو معلم انقلاب)، اولی متروک شد و دومی با چیزی بکلّی متفاوت، جایگزین؟
اگر افکار محتواییِ دکتر شریعتی و استاد مطهری از اسلام (حتی با لحاظ اشتباهاتشان که البته قابل رفع بود)، مصدر امر قرار میگرفت آیا حال و روزمان، در همۀ شؤون دهها برابر به از این نبود و، باز شاهد یخرجون مِن ... افواجا میبودیم؟
به راستی اگر آن دو اینک زنده بودند، چه ارزیابی و قضاوتی از اوضاع کشور و حکمرانی داشتند و چه نمرهای به متولیان میدادند؟
https://www.tg-me.com/baznegari/1568
عبور شگفتآور میرزای قمی از خطوط قرمز
(معذور شناختن مجاهدان غیرمسلمان در حمله به بلاد اسلامی)
امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۱/۰۸
معذوریتِ خیل غیرمسلمانان و ایراد داشتنِ انتساب کفر به آنها:
میرزای قمی صاحب قوانین و از اعلام تشیّع پس از تفصیل پیرامون تقلیدی بودن دینِ عموم مردم (چه مسلمان چه غیر مسلمان چه شیعه چه سنی) و نیز معذور بودنشان به دلایل گوناگون، در ادامه میگوید:
《اینکه ما بگوییم "خدا کافران و مسلمانانِ غیر شیعی را به دلیل تقلید در اصول دین عذاب میکند ولی مسلمانان شیعه را با وجود تقلید در این مورد عذاب نمیکند" برخلاف اعتقاد به عدالت خداست.. اگر غیر مسلمانانی که (برای ترویج آیین خود) با مسلمانان میجنگند.. با وجود تردید در حقانیتِ آیین خود اقدام به جنگ کردهاند معذور نیستند ولی اگر قلباً معتقد باشند که آیینشان حق است و آیین مسلمانان باطل است و ندانند که برای شناخت دین حق، باید به تحقیق و تأمل پرداخت، در نزد خدا معذور خواهند بود؛ و البته این امر موجب نمیشود که مسلمانان -در مقام دفاع از خود و اسلامـ با ایشان نجنگند.. کسانی از کفار هم که با یقین به حقانیت آیین خود و بطلان هر آیین دیگر با مسلمانان جنگیده و در جنگ به قتل رسیدهاند، در نزد خدا معذورند؛ مشروط به آنکه در حصول این اعتقادِ ناحق، تقصیری نداشته باشند.. پس اگر تفاوتی میان مسلمانانِ مقلد و غیر مسلمانانِ مقلد وجود دارد، این تفاوت در آن نیست که دسته دوم به دلیل تقلید گناهکارند و مجازات میشوند و دسته اول با وجود تقلید گناهکار نیستند و از مجازات معافاند. و خلاصه اعتقاد به عدالت خدا مانع از آن است که ما در این مورد -که اصلاً تفاوتی میان مسلمانانِ مقلد و غیر مسلمانانِ مقلد نیست- قائل به تفاوت شویم. اما آیات و احادیثی که دلالت میکند کفار برای همیشه در آتش دوزخ خواهند بود، مراد از کافر در آنها این دسته از غیر مسلمانانِ مقلد نیستند؛ بلکه ظاهر آن است که مراد از کافر در آنها، کسی است که پس از ثابت و آشکار شدن حق بر او، آن را بپوشاند و کفر بورزد؛ و این امری وجودی است که تحقق آن ممکن نیست مگر نخست کسی از مذهب حق آگاه شود و سپس در قبول آن تقصیر نماید و شاید تعریفی که اکثر متکلمان از کفر کردهاند: "ایمان نیاوردن کسی که سزاوار ایمان آوردن است"، اشاره به این باشد که مفهوم کلی ایمان، در مرتبه فروتر نمیتواند مصداق داشته باشد تا سخن از رد و قبول آن به میان آید و در آنجا ما با عدم ملکه مواجهیم و اینکه در تعریف قید شده: "کسی که سزاوار ایمان آوردن است"، یعنی کسی که حجت بر او تمام شده، آری چنین کسی است که اگر ایمان نیاورد تقصیر نموده، نه دیگران.. البته ما در فقه، عنوان کافر را بر هر که غیر مسلمان است اطلاق میکنیم و او را مشمول احکام خاصی میدانیم ولی آن کافر با کافری که خدا او را در آخرت مجازات خواهد کرد دو تاست و در مورد غیر مسلمانانی که در این جا از آنان گفتوگو میداریم سختترین مطلبی که میتوان گفت این است که آنان اسلام نیاوردند و مؤمن نیستند اما اینکه کافر باشند، استنباط چنین مطلبی از آیات و احادیث وارده در این باب، مشکل است》:
..و لكن هذا الكلام لا يتفاوت فيه الحال بين الموافق و المخالف و المسلم و الكافر على ما اقتضاه قواعد العدليّة. والقول بتعذيب الكفّار والمخالفين دون المسلمين والشّيعة خروج عن العدل، و ذلك لا ينافي ثبوت أحكام الكفر لهم في الدّنيا مثل..؛ و أمّا جهادهم و قتالهم، و أمّا من تفطّن منهم و حصل له الشّك و قصّر في النّظر، فلا إشكال فيه. و أمّا من لم يتفطّن لذلك، بل حسب أنّ الحقّ معه و الباطل مع المسلمين، و لم يتفطّن لوجوب النّظر أصلا؛ فهو ليس بأعلى شأنا من المسلمين إذا تترّس بهم الكفّار و لم يمكن دفاع الكفّار عن بيضة الإسلام إلّا بقتلهم، فحينئذ فالفرق بين مقلّدة المسلمين و مقلّدة الكفّار إنّما هو في غير الإثم و العذاب.
و بالجملة، قاعدة العدل تمنعنا عن الإقدام في الفرق فيما لا فرق بينهم أصلا.
و أمّا الآيات و الأخبار الدالّة على خلود الكفّار في النّار، فلا يتبادر منها أمثال هؤلاء، بل الظّاهر من الكافر هو من كفر و ستر الحقّ بعد ظهوره، و هذا أمر وجوديّ لا يمكن حصوله إلّا مع التّنبيه و التّقصير، و لعلّ تعريف أكثر المتكلّمين بأنّه عدم الإيمان ممّن شأنه الإيمان، أريد به عدم الملكة بالنسبة الى المرتبة الأدنى من كليّاتها.
فالمراد ممّن شأنه الإيمان هو الذي تمّت عليه الحجّة و قصّر، فهو مثل إطلاق الأعمى على الإنسان لا على العقرب، أو يجعل تعريفا للكافر الذي يجري عليه الأحكام الفقهيّة لا من يعذّب و يخلّد في النّار في الآخرة، فإنّ ذلك يكفي في الأوّل دون الثّاني.
فغاية الأمر أنّهم ممّا لم يسلموا و لم يؤمنوا، و أمّا أنّهم ممّن كفروا، فيشكل انفهامهم عن الآيات و الأخبار
(القوانین المحکمة فی الاصول ج۴ ص ۳۶۳-۳۶۱؛ ترجمه از: کتاب دیدگاههای آخوند خراسانی ۵۶۵-۵۶۳)
T.me/baznegari/1569
(معذور شناختن مجاهدان غیرمسلمان در حمله به بلاد اسلامی)
امیر ترکاشوند ۱۴۰۳/۱۱/۰۸
معذوریتِ خیل غیرمسلمانان و ایراد داشتنِ انتساب کفر به آنها:
میرزای قمی صاحب قوانین و از اعلام تشیّع پس از تفصیل پیرامون تقلیدی بودن دینِ عموم مردم (چه مسلمان چه غیر مسلمان چه شیعه چه سنی) و نیز معذور بودنشان به دلایل گوناگون، در ادامه میگوید:
《اینکه ما بگوییم "خدا کافران و مسلمانانِ غیر شیعی را به دلیل تقلید در اصول دین عذاب میکند ولی مسلمانان شیعه را با وجود تقلید در این مورد عذاب نمیکند" برخلاف اعتقاد به عدالت خداست.. اگر غیر مسلمانانی که (برای ترویج آیین خود) با مسلمانان میجنگند.. با وجود تردید در حقانیتِ آیین خود اقدام به جنگ کردهاند معذور نیستند ولی اگر قلباً معتقد باشند که آیینشان حق است و آیین مسلمانان باطل است و ندانند که برای شناخت دین حق، باید به تحقیق و تأمل پرداخت، در نزد خدا معذور خواهند بود؛ و البته این امر موجب نمیشود که مسلمانان -در مقام دفاع از خود و اسلامـ با ایشان نجنگند.. کسانی از کفار هم که با یقین به حقانیت آیین خود و بطلان هر آیین دیگر با مسلمانان جنگیده و در جنگ به قتل رسیدهاند، در نزد خدا معذورند؛ مشروط به آنکه در حصول این اعتقادِ ناحق، تقصیری نداشته باشند.. پس اگر تفاوتی میان مسلمانانِ مقلد و غیر مسلمانانِ مقلد وجود دارد، این تفاوت در آن نیست که دسته دوم به دلیل تقلید گناهکارند و مجازات میشوند و دسته اول با وجود تقلید گناهکار نیستند و از مجازات معافاند. و خلاصه اعتقاد به عدالت خدا مانع از آن است که ما در این مورد -که اصلاً تفاوتی میان مسلمانانِ مقلد و غیر مسلمانانِ مقلد نیست- قائل به تفاوت شویم. اما آیات و احادیثی که دلالت میکند کفار برای همیشه در آتش دوزخ خواهند بود، مراد از کافر در آنها این دسته از غیر مسلمانانِ مقلد نیستند؛ بلکه ظاهر آن است که مراد از کافر در آنها، کسی است که پس از ثابت و آشکار شدن حق بر او، آن را بپوشاند و کفر بورزد؛ و این امری وجودی است که تحقق آن ممکن نیست مگر نخست کسی از مذهب حق آگاه شود و سپس در قبول آن تقصیر نماید و شاید تعریفی که اکثر متکلمان از کفر کردهاند: "ایمان نیاوردن کسی که سزاوار ایمان آوردن است"، اشاره به این باشد که مفهوم کلی ایمان، در مرتبه فروتر نمیتواند مصداق داشته باشد تا سخن از رد و قبول آن به میان آید و در آنجا ما با عدم ملکه مواجهیم و اینکه در تعریف قید شده: "کسی که سزاوار ایمان آوردن است"، یعنی کسی که حجت بر او تمام شده، آری چنین کسی است که اگر ایمان نیاورد تقصیر نموده، نه دیگران.. البته ما در فقه، عنوان کافر را بر هر که غیر مسلمان است اطلاق میکنیم و او را مشمول احکام خاصی میدانیم ولی آن کافر با کافری که خدا او را در آخرت مجازات خواهد کرد دو تاست و در مورد غیر مسلمانانی که در این جا از آنان گفتوگو میداریم سختترین مطلبی که میتوان گفت این است که آنان اسلام نیاوردند و مؤمن نیستند اما اینکه کافر باشند، استنباط چنین مطلبی از آیات و احادیث وارده در این باب، مشکل است》:
..و لكن هذا الكلام لا يتفاوت فيه الحال بين الموافق و المخالف و المسلم و الكافر على ما اقتضاه قواعد العدليّة. والقول بتعذيب الكفّار والمخالفين دون المسلمين والشّيعة خروج عن العدل، و ذلك لا ينافي ثبوت أحكام الكفر لهم في الدّنيا مثل..؛ و أمّا جهادهم و قتالهم، و أمّا من تفطّن منهم و حصل له الشّك و قصّر في النّظر، فلا إشكال فيه. و أمّا من لم يتفطّن لذلك، بل حسب أنّ الحقّ معه و الباطل مع المسلمين، و لم يتفطّن لوجوب النّظر أصلا؛ فهو ليس بأعلى شأنا من المسلمين إذا تترّس بهم الكفّار و لم يمكن دفاع الكفّار عن بيضة الإسلام إلّا بقتلهم، فحينئذ فالفرق بين مقلّدة المسلمين و مقلّدة الكفّار إنّما هو في غير الإثم و العذاب.
و بالجملة، قاعدة العدل تمنعنا عن الإقدام في الفرق فيما لا فرق بينهم أصلا.
و أمّا الآيات و الأخبار الدالّة على خلود الكفّار في النّار، فلا يتبادر منها أمثال هؤلاء، بل الظّاهر من الكافر هو من كفر و ستر الحقّ بعد ظهوره، و هذا أمر وجوديّ لا يمكن حصوله إلّا مع التّنبيه و التّقصير، و لعلّ تعريف أكثر المتكلّمين بأنّه عدم الإيمان ممّن شأنه الإيمان، أريد به عدم الملكة بالنسبة الى المرتبة الأدنى من كليّاتها.
فالمراد ممّن شأنه الإيمان هو الذي تمّت عليه الحجّة و قصّر، فهو مثل إطلاق الأعمى على الإنسان لا على العقرب، أو يجعل تعريفا للكافر الذي يجري عليه الأحكام الفقهيّة لا من يعذّب و يخلّد في النّار في الآخرة، فإنّ ذلك يكفي في الأوّل دون الثّاني.
فغاية الأمر أنّهم ممّا لم يسلموا و لم يؤمنوا، و أمّا أنّهم ممّن كفروا، فيشكل انفهامهم عن الآيات و الأخبار
(القوانین المحکمة فی الاصول ج۴ ص ۳۶۳-۳۶۱؛ ترجمه از: کتاب دیدگاههای آخوند خراسانی ۵۶۵-۵۶۳)
T.me/baznegari/1569
آیا مسلمان نبودن و عدم اسلام، مساوی با کفر و کافر بودن است؟
(میرزای قمی پاسخ میدهد)
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۱/۰۸
میرزا ابوالقاسم قمی از علمای بنام شیعه و از برترین اصولیون بوده و به صاحب قوانین نیز مشهور است او در سال ۱۱۵۰ (در لرستان، یکی از روستاهای ازنا) زاده شد و در سال ۱۲۳۱ قمری (حدود ۲۱۰ سال پیش) وفات یافت. چکیده سخن او از این قرار است که: به غیر مسلمانانی میتوان کافر گفت و کفر را به آنان نسبت داد که "اسلام کما هو حقّه و دقیقاً" به آنها برسد و باز با وجود پی بردن به حقانیّتش راه لجاج و انکار در پیش گیرند.
بخش مربوطه از سخنان وی چنین است:
الف- در کتاب جامع الشتات فی اجوبة السؤالات (ج ۴ ص ۶۰):
فالكفر عدم الاسلام ممن شأنه الاسلام من المتنبهين المتفطنين القابلين له بالفعل، لا عدمه ممن لم يبلغ هذه المرتبة ايضا (اینجا):
کفر به معنای عدم اسلام (و مسلمان نبودن) فقط برای کسی صحت دارد که بالفعل قابلیت فهم و درک و پی بردن به اسلام را داشته باشد و نه برای کسی که به چنین شأن و موقعیتی نرسیده است
ب- در کتاب القوانین المحکمة فی الاصول (ج ۴ ص ۳۶۳):
الظّاهر من الكافر هو من كفر و ستر الحقّ بعد ظهوره، و هذا أمر وجوديّ لا يمكن حصوله إلّا مع التّنبيه و التّقصير ... فغاية الأمر أنّهم ممّا لم يسلموا و لم يؤمنوا، و أمّا أنّهم ممّن كفروا، فيشكل انفهامهم عن الآيات و الأخبار (اینجا):
مراد از کافر در آنها این دسته از غیر مسلمانانِ مقلد نیستند؛ بلکه ظاهر آن است که مراد از کافر در آنها، کسی است که پس از ثابت و آشکار شدن حق بر او، آن را بپوشاند و کفر بورزد؛ و این امری وجودی است که تحقق آن ممکن نیست مگر نخست کسی از مذهب حق آگاه شود و سپس در قبول آن تقصیر نماید ... از آیات قرآن و از روایات نمیتوان کافر بودنِ مردم عادیِ غیر مسلمان و تودههای آنان را به دست آورد و فقط میتوان گفت اسلام نیاوردند و مؤمن و مسلمان نیستند.
https://www.tg-me.com/baznegari/1570
نیز ر.ک:
عبور شگفتآور میرزای قمی از خطوط قرمز (معذور شناختن مجاهدان غیرمسلمان در حمله به بلاد اسلامی): اینجا.
(میرزای قمی پاسخ میدهد)
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۱/۰۸
میرزا ابوالقاسم قمی از علمای بنام شیعه و از برترین اصولیون بوده و به صاحب قوانین نیز مشهور است او در سال ۱۱۵۰ (در لرستان، یکی از روستاهای ازنا) زاده شد و در سال ۱۲۳۱ قمری (حدود ۲۱۰ سال پیش) وفات یافت. چکیده سخن او از این قرار است که: به غیر مسلمانانی میتوان کافر گفت و کفر را به آنان نسبت داد که "اسلام کما هو حقّه و دقیقاً" به آنها برسد و باز با وجود پی بردن به حقانیّتش راه لجاج و انکار در پیش گیرند.
بخش مربوطه از سخنان وی چنین است:
الف- در کتاب جامع الشتات فی اجوبة السؤالات (ج ۴ ص ۶۰):
فالكفر عدم الاسلام ممن شأنه الاسلام من المتنبهين المتفطنين القابلين له بالفعل، لا عدمه ممن لم يبلغ هذه المرتبة ايضا (اینجا):
کفر به معنای عدم اسلام (و مسلمان نبودن) فقط برای کسی صحت دارد که بالفعل قابلیت فهم و درک و پی بردن به اسلام را داشته باشد و نه برای کسی که به چنین شأن و موقعیتی نرسیده است
ب- در کتاب القوانین المحکمة فی الاصول (ج ۴ ص ۳۶۳):
الظّاهر من الكافر هو من كفر و ستر الحقّ بعد ظهوره، و هذا أمر وجوديّ لا يمكن حصوله إلّا مع التّنبيه و التّقصير ... فغاية الأمر أنّهم ممّا لم يسلموا و لم يؤمنوا، و أمّا أنّهم ممّن كفروا، فيشكل انفهامهم عن الآيات و الأخبار (اینجا):
مراد از کافر در آنها این دسته از غیر مسلمانانِ مقلد نیستند؛ بلکه ظاهر آن است که مراد از کافر در آنها، کسی است که پس از ثابت و آشکار شدن حق بر او، آن را بپوشاند و کفر بورزد؛ و این امری وجودی است که تحقق آن ممکن نیست مگر نخست کسی از مذهب حق آگاه شود و سپس در قبول آن تقصیر نماید ... از آیات قرآن و از روایات نمیتوان کافر بودنِ مردم عادیِ غیر مسلمان و تودههای آنان را به دست آورد و فقط میتوان گفت اسلام نیاوردند و مؤمن و مسلمان نیستند.
https://www.tg-me.com/baznegari/1570
نیز ر.ک:
عبور شگفتآور میرزای قمی از خطوط قرمز (معذور شناختن مجاهدان غیرمسلمان در حمله به بلاد اسلامی): اینجا.
Telegram
کانال بازنگری | ترکاشوند
آیا مسلمان نبودن و عدم اسلام، مساوی با کفر و کافر بودن است؟
(میرزای قمی پاسخ میدهد)
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۱/۰۸
میرزا ابوالقاسم قمی از علمای بنام شیعه و از برترین اصولیون بوده و به صاحب قوانین نیز مشهور است او در سال ۱۱۵۰ (در لرستان، یکی از روستاهای ازنا)…
(میرزای قمی پاسخ میدهد)
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۱/۰۸
میرزا ابوالقاسم قمی از علمای بنام شیعه و از برترین اصولیون بوده و به صاحب قوانین نیز مشهور است او در سال ۱۱۵۰ (در لرستان، یکی از روستاهای ازنا)…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عبور انقلاب از احکام تنگِ فقهی
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۱/۰۸
کانال رویداد۲۴:
《طبق دین زن نباید از خانهاش بیرون بیاید الا برای ضرورت.
احمدی شاهرودی، مدرس درس خارج حوزه:
... اگر ما از روز اول می گفتیم زن نباید هیچ جای بدنت پیدا باشد، زن نباید سخنرانی بکند، زن نباید کنار مردان بنشیند اصلا وضع اینجور نمی شد.
ما باید دین خدا را به مردم بگوییم چه قبول کنند چه قبول نکنند!
طبق دین زن نباید از خانهاش بیرون بیاید [پسندِ خدا این است] الا برای ضرورت ... [انتقاد از فقدان پوشیه / انتقاد حتی از انتخاب زنان برای پُست مشاور امور زنان!!]》 "اینجا"
اگر جمهوری اسلامی بنا داشت دربست تن به احکام فقه سنتی دهد، باید سخن شیخ احمدی شاهرودی مبنی بر ممنوعیت بیرون آمدن زنان از خانه را به اجرا درمیآورد و امیرحسین بانکیپور به دفاع از الزامِ این یکی نیز میپرداخت!
در این باره بارها در سخنرانیها و نیز یادداشتهای این کانال، به وجود چنین حکمی در متون فقهی پرداختهام، از جمله این یادداشتِ قدیمی:
مستحب است زنان را در خانه حبس کنید: اینجا.
https://www.tg-me.com/baznegari/1572
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۱/۰۸
کانال رویداد۲۴:
《طبق دین زن نباید از خانهاش بیرون بیاید الا برای ضرورت.
احمدی شاهرودی، مدرس درس خارج حوزه:
... اگر ما از روز اول می گفتیم زن نباید هیچ جای بدنت پیدا باشد، زن نباید سخنرانی بکند، زن نباید کنار مردان بنشیند اصلا وضع اینجور نمی شد.
ما باید دین خدا را به مردم بگوییم چه قبول کنند چه قبول نکنند!
طبق دین زن نباید از خانهاش بیرون بیاید [پسندِ خدا این است] الا برای ضرورت ... [انتقاد از فقدان پوشیه / انتقاد حتی از انتخاب زنان برای پُست مشاور امور زنان!!]》 "اینجا"
اگر جمهوری اسلامی بنا داشت دربست تن به احکام فقه سنتی دهد، باید سخن شیخ احمدی شاهرودی مبنی بر ممنوعیت بیرون آمدن زنان از خانه را به اجرا درمیآورد و امیرحسین بانکیپور به دفاع از الزامِ این یکی نیز میپرداخت!
در این باره بارها در سخنرانیها و نیز یادداشتهای این کانال، به وجود چنین حکمی در متون فقهی پرداختهام، از جمله این یادداشتِ قدیمی:
مستحب است زنان را در خانه حبس کنید: اینجا.
https://www.tg-me.com/baznegari/1572
تودههای بیخبرِ غیر مسلمان، معذور و مغفورند نه کافر و دوزخی
(نقل قول روحالبیان از سمرقندی)
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۱/۱۰
اسماعیل حقی بروسوی (درگذشته به سال ۱۱۳۷ قمری) در تفسیر روح البیان هنگام شرح آیهای که در باره الذین کفروا (: کسانی که کفر ورزیدند) است و در آیه ۳۱ سوره جاثیه قرار دارد (: وَأمّا الّذين كَفَروا أَفَلَم تَكُنْ آياتي تُتْلى عليكُم فَاسْتكبَرتُم و كُنتُم قَومًا مُجرمين: اما كسانی كه كافر شدند به آنها گفته میشود مگر آيات من بر شما خوانده نميشد و شما استكبار كرديد و قوم مجرمی بوديد) چنین میگوید:
《شیخ سمرقندی [متوفی به سال ۳۷۳ یا ۳۹۵ قمری] در بحرالعلوم گفته است: اگر بگویی آیا این آیه شامل کسانی که در دورترین نواحی روم [اروپا] و ترک [خاور دور] و هند هستند -و شمارشان از شنهای بیابان بزرگی در عربستان بیشتر است- که دعوت به آنها نرسیده و هیچ آیهای از آیات خدا بر آنها خوانده نشده، میشود یا نه؟ .. من میگویم نه نمیشود، ظاهر این آیه از دید من این است که آنها معذور و مغفور هستند و مشمول رحمت وسیع خداوند، بلکه میگویم این معذور و مغفور بودن شامل هر کسی که در دوران عدمدعوت فوت کرده، یا پیر، یا کر و لال و یا احمق است میشود. ابوهریره میگوید رسولالله فرمود: چهار دسته هستند که همه آنها بر خداوند حجت و عذر دارند: مردی که در دوران عدم دعوت فوت کرده، مردی که اسلام را در حال پیری درک کرده، مردی کر و لال و دیوانه، و مردی احمق. پس ای پرسشکننده، در رحمت خداوند وسعت نظر کن؛ زیرا صاحب شریعت کسی است که رحمت وسیع خدای تعالی را شامل حال ما کرده و بر بندگانش تنگ نگرفته است. زبان و دل را به تکفیر و تضلیل مشغول مساز ...》
متن اصلی:
《"وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا أَفَلَمْ تَكُنْ آياتِي تُتْلى عَلَيْكُمْ" قال الشيخ السمرقندي فى بحر العلوم فان قلت أهذه الآية تشمل الذين فى اقاص الروم والترك والهند من الذين لم تبلغهم الدعوة ولم يتل عليهم شىء من آيات الله وهم اكثر عددا من رمال الدهناء وما قولك فيهم قلت لا بل الظاهر عندى بحكم الآية ان هؤلاء معذورون مغفورون شملتهم رحمة الله الواسعة بل أقول تشمل كل من مات فى الفترة وكل أحمق وهرم وكل أصم ابكم قال ابوهريرة عنه قال رسولالله اربعة كلهم نزل على الله بحجة وعذر رجل مات فى الفترة ورجل أدرك الإسلام هرما ورجل أصم ابكم معتوه ورجل أحمق فاستوسع ايها السائل رحمة الله فان صاحب الشرع هو لذى استوسع رحمة الله تعالى قبلنا ولم يضيق على عباده ولا تشغل بالتكفير والتضليل لسانك وقلبك كطائفة بضاعتهم مجرد الفقه يخوضون فى تكفير الناس وتضليلهم وطائفة من المتكلمين كفروا عوام المسلمين وزعموا وقد كذبوا وفى غمرتهم عمهوا ان من لم يعرف العقائد الشرعية بأدلتنا المحررة فى كتبنا فهو كافر ..... انتهى كلام السمرقندي فى تفسيره》
(تفسیر روحالبیان ج ۸ ص ۴۵۵ -اینجا-).
https://www.tg-me.com/baznegari/1573
(نقل قول روحالبیان از سمرقندی)
امیر ترکاشوند، ۱۴۰۳/۱۱/۱۰
اسماعیل حقی بروسوی (درگذشته به سال ۱۱۳۷ قمری) در تفسیر روح البیان هنگام شرح آیهای که در باره الذین کفروا (: کسانی که کفر ورزیدند) است و در آیه ۳۱ سوره جاثیه قرار دارد (: وَأمّا الّذين كَفَروا أَفَلَم تَكُنْ آياتي تُتْلى عليكُم فَاسْتكبَرتُم و كُنتُم قَومًا مُجرمين: اما كسانی كه كافر شدند به آنها گفته میشود مگر آيات من بر شما خوانده نميشد و شما استكبار كرديد و قوم مجرمی بوديد) چنین میگوید:
《شیخ سمرقندی [متوفی به سال ۳۷۳ یا ۳۹۵ قمری] در بحرالعلوم گفته است: اگر بگویی آیا این آیه شامل کسانی که در دورترین نواحی روم [اروپا] و ترک [خاور دور] و هند هستند -و شمارشان از شنهای بیابان بزرگی در عربستان بیشتر است- که دعوت به آنها نرسیده و هیچ آیهای از آیات خدا بر آنها خوانده نشده، میشود یا نه؟ .. من میگویم نه نمیشود، ظاهر این آیه از دید من این است که آنها معذور و مغفور هستند و مشمول رحمت وسیع خداوند، بلکه میگویم این معذور و مغفور بودن شامل هر کسی که در دوران عدمدعوت فوت کرده، یا پیر، یا کر و لال و یا احمق است میشود. ابوهریره میگوید رسولالله فرمود: چهار دسته هستند که همه آنها بر خداوند حجت و عذر دارند: مردی که در دوران عدم دعوت فوت کرده، مردی که اسلام را در حال پیری درک کرده، مردی کر و لال و دیوانه، و مردی احمق. پس ای پرسشکننده، در رحمت خداوند وسعت نظر کن؛ زیرا صاحب شریعت کسی است که رحمت وسیع خدای تعالی را شامل حال ما کرده و بر بندگانش تنگ نگرفته است. زبان و دل را به تکفیر و تضلیل مشغول مساز ...》
متن اصلی:
《"وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا أَفَلَمْ تَكُنْ آياتِي تُتْلى عَلَيْكُمْ" قال الشيخ السمرقندي فى بحر العلوم فان قلت أهذه الآية تشمل الذين فى اقاص الروم والترك والهند من الذين لم تبلغهم الدعوة ولم يتل عليهم شىء من آيات الله وهم اكثر عددا من رمال الدهناء وما قولك فيهم قلت لا بل الظاهر عندى بحكم الآية ان هؤلاء معذورون مغفورون شملتهم رحمة الله الواسعة بل أقول تشمل كل من مات فى الفترة وكل أحمق وهرم وكل أصم ابكم قال ابوهريرة عنه قال رسولالله اربعة كلهم نزل على الله بحجة وعذر رجل مات فى الفترة ورجل أدرك الإسلام هرما ورجل أصم ابكم معتوه ورجل أحمق فاستوسع ايها السائل رحمة الله فان صاحب الشرع هو لذى استوسع رحمة الله تعالى قبلنا ولم يضيق على عباده ولا تشغل بالتكفير والتضليل لسانك وقلبك كطائفة بضاعتهم مجرد الفقه يخوضون فى تكفير الناس وتضليلهم وطائفة من المتكلمين كفروا عوام المسلمين وزعموا وقد كذبوا وفى غمرتهم عمهوا ان من لم يعرف العقائد الشرعية بأدلتنا المحررة فى كتبنا فهو كافر ..... انتهى كلام السمرقندي فى تفسيره》
(تفسیر روحالبیان ج ۸ ص ۴۵۵ -اینجا-).
https://www.tg-me.com/baznegari/1573
Forwarded from خبرگزاری فارس
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM