Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جواد حسینینژاد:
اگر مردم متحد نشوند و در برابر ظلم سکوت کنند، این رژیم دیر یا زود سراغ تکتک ما خواهد آمد. تنها راه نجات، اتحاد، آگاهی و اقدام جمعی است.
#اعتصابات_سراسری
#ژن_ژیان_ئازادی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
https://www.tg-me.com/behnima/65202
اگر مردم متحد نشوند و در برابر ظلم سکوت کنند، این رژیم دیر یا زود سراغ تکتک ما خواهد آمد. تنها راه نجات، اتحاد، آگاهی و اقدام جمعی است.
#اعتصابات_سراسری
#ژن_ژیان_ئازادی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
https://www.tg-me.com/behnima/65202
بازداشت ابراهیم نظری
#ابراهیم_نظری_کیاسرایی شهروند اهل رشت، هفت روز است که توسط نیروهای امنیتی در این شهر بازداشت شده و تاکنون از محل نگهداری او اطلاعی حاصل نشده است.
وی در تاریخ ۱۴ تیرماه ۱۴۰۴، توسط نیروهای اطلاعات سپاه در محل کار خود در رشت بازداشت شد. سپس مأموران جهت تفتیش، به منزل شخصی وی مراجعه کردند.
علیرغم گذشت هفت روز از زمان بازداشت ابراهیم نظری، تاکنون از محل نگهداری وی اطلاعی حاصل نشده است. همچنین این شهروند از زمان بازداشت تاکنون، از تماس با خانواده خود محروم مانده است.
تا لحظه تنظیم این خبر، از دلایل بازداشت و اتهامات مطروحه علیه این شهروند اطلاعی حاصل نشده است.
ابراهیم نظری کیاسرایی، شهروند اهل بخش سنگر شهرستان رشت است. وی پیش از بازداشت در یک مغازه مکانیکی مشغول به کار بود.
https://www.tg-me.com/behnima
ارتباط با ادمین
@BEH_Naam23
#ابراهیم_نظری_کیاسرایی شهروند اهل رشت، هفت روز است که توسط نیروهای امنیتی در این شهر بازداشت شده و تاکنون از محل نگهداری او اطلاعی حاصل نشده است.
وی در تاریخ ۱۴ تیرماه ۱۴۰۴، توسط نیروهای اطلاعات سپاه در محل کار خود در رشت بازداشت شد. سپس مأموران جهت تفتیش، به منزل شخصی وی مراجعه کردند.
علیرغم گذشت هفت روز از زمان بازداشت ابراهیم نظری، تاکنون از محل نگهداری وی اطلاعی حاصل نشده است. همچنین این شهروند از زمان بازداشت تاکنون، از تماس با خانواده خود محروم مانده است.
تا لحظه تنظیم این خبر، از دلایل بازداشت و اتهامات مطروحه علیه این شهروند اطلاعی حاصل نشده است.
ابراهیم نظری کیاسرایی، شهروند اهل بخش سنگر شهرستان رشت است. وی پیش از بازداشت در یک مغازه مکانیکی مشغول به کار بود.
https://www.tg-me.com/behnima
ارتباط با ادمین
@BEH_Naam23
🔴 معصومه صنوبری، زندانی سیاسی محبوس در زندان فردیس کرج، روز یکشنبه ۱۵ تیر، پس از سردادن شعارهای اعتراضی در جریان مراسم عاشورا، از سوی رئیس بند زنان این زندان مورد ضربوشتم شدید قرار گرفت
رژیم حتی در زندانها هم از خشم مردم ایران در امان نیست !
«مرک بر سلطنت و ولایت با یکصد سال جنایت !» https://www.tg-me.com/behnima
رژیم حتی در زندانها هم از خشم مردم ایران در امان نیست !
«مرک بر سلطنت و ولایت با یکصد سال جنایت !» https://www.tg-me.com/behnima
🔴 کشته شدن یک افسر نیروی انتظامی رژیم ایران در پليس راه رشت - لاهیجان
بر اساس گزارشهای رسیده به هیرکانی، توحید مهرپور دارستانی، جانشین پلیس راه محور رشت – لاهیجان در درگیری مسلحانه با سرنشینان یک خودرو کشته شد.
او که چند روز پیش در جریان یک درگیری مسلحانه با سرنشینان یک خودرو مجروح شده بود، امروز در بیمارستان پورسینای رشت جان باخت.
«مرک بر سلطنت و ولایت با یکصد سال جنایت !» https://www.tg-me.com/behnima
بر اساس گزارشهای رسیده به هیرکانی، توحید مهرپور دارستانی، جانشین پلیس راه محور رشت – لاهیجان در درگیری مسلحانه با سرنشینان یک خودرو کشته شد.
او که چند روز پیش در جریان یک درگیری مسلحانه با سرنشینان یک خودرو مجروح شده بود، امروز در بیمارستان پورسینای رشت جان باخت.
«مرک بر سلطنت و ولایت با یکصد سال جنایت !» https://www.tg-me.com/behnima
❤1💔1
رسانه ملی چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
از نظر من، رسانه ملی باید متعلق به همه مردم باشد، نه صرفاً در خدمت یک اقلیت خاص. همچنین نباید دگراندیشان را حذف کند یا بدتر از آن، آنها را دشمن و مجرم قلمداد کند.
بدیهی است که صداوسیما و سایر رسانههای حکومتی (در جمهوری اسلامی) هیچگاه چنین ویژگیهایی نداشتهاند. رسانههای فارسیزبان دیگر که در خدمت دولتهای خارجی بودهاند نیز هرگز ویژگیهای یک رسانه ملی واقعی را نداشتهاند.
شباهت رسانههای حکومتی و بسیاری از رسانههای بهظاهر مخالف، که در خدمت دولتهای دیگر (مانند انگلیس، آمریکا و غیره) هستند، این است که در اصل صدای اقلیت مورد نظر خودشان را منعکس کردهاند.
البته، اعتراض اصلی من به حکومتی است که از مردم مالیات میگیرد تا هزینه صداوسیما و سایر رسانهها را تأمین کند، اما این رسانهها نه در خدمت مردم هستند و نه حافظ منافع کل جامعه. همین موضوع باعث شده است بسیاری از مردم به رسانههایی مانند صدای آمریکا، ایران اینترنشنال، منوتو، بیبیسی و غیره گرایش پیدا کنند.
با این حال، از نظر من، ظلمی که از سوی حکومت (جمهوری اسلامی) به ما روا شده، توجیهی برای پناه بردن به افراد یا جریانهایی نیست که هدفی جز تضعیف یا حتی نابودی ایران و غارت ثروتهای آن ندارند.
میتوان و باید میان شلاق و شوکر، میان شکنجه جسمی یا روانی، میان استبداد دینی یا غیردینی و بهطور کلی میان اشکال مختلف فاشیسم و ستمگری، هیچیک را انتخاب نکرد و گزینه درست را برگزید، حتی اگر رسیدن به آن بسیار دشوار و پرهزینه باشد.
با این مقدمه درباره بیانیه اخیر تحریم اینترنشنال و پرسش دوستان مبنی بر تایید این بیانیه توضیح می دهم.
چند روز پیش مطرح شد که تعدادی از فعالان سیاسی و روزنامه نگاران مستقل قصد دارند که ضمن اعتراض به ملی نبودن صدا و سیما ، دروغگویی ها ، حذف صدای مخالف و دگراندیش که دلیل اصلی جذب مردم به رسانه های دولتی استعمارگر شده رسما اعلام کنند که علاوه بر محکوم کردن رفتارهای خلاف رسالت حقیقت گویی و حمایت از کشتار غیرنظامیان همکاری خود را با آنان پایان می دهند.
که من هم موافقت کردم.
البته به ویژه پس از ۱۴۰۱ به دلیل تمرکز بیش از حد این رسانه ها بر چند سلبریتی و عدم توجه کافی به زندانیانی که در خطر اعدام هستند و تبعیض در توجه به مسائل و بحرانهای انسانهای تحت شکنجه و همچنین وارونه نشان دادن حقیقت از طریق تمرکز روی جریانهایی که البته نماینده اکثریت مردم هم نبوده اند،همان اندک ارتباطم را هم قطع کردم( اگرچه گزارشهایی که از داخل زندان برای این شبکه ها می فرستادم را صرفا به عنوان راهکاری برای رساندن صدای زندانیان و جلوگیری از فجایع در کوتاه مدت می دانستم و همان زمان هم معتقد بودم به رسانه های مستقل و در خدمت مردم نیاز داریم)
اما بیانیه ای که منتشر شد اولا از این جهت که مطالبی بر خلاف توافق اولیه در آن آورده شده و دوما به این دلیل که تمام امضا کنندگانش فعالان مستقل نیستند مورد تأیید من نیست.
من با قطع همکاری و حتی دنبال نکردن این رسانه ها به دلایلی که گفتم موافقم، اما عرف انتشار بیانیه این است که باید متن نهایی به اطلاع امضاکنندگان برسد که دستکم من متن پیش از انتشار را ندیدم و فقط با کلیت موضوع که تحریم تمام رسانه های ضد مردم، خواه صدا و سیمای تحمیلی این حکومت و خواه رسانه های دولتهای استعمارگر انگلیسی، آمریکایی، و ...توسط فعالان مستقل بود موافقت کردم.
https://www.tg-me.com/behnima
سهیل عربی
از نظر من، رسانه ملی باید متعلق به همه مردم باشد، نه صرفاً در خدمت یک اقلیت خاص. همچنین نباید دگراندیشان را حذف کند یا بدتر از آن، آنها را دشمن و مجرم قلمداد کند.
بدیهی است که صداوسیما و سایر رسانههای حکومتی (در جمهوری اسلامی) هیچگاه چنین ویژگیهایی نداشتهاند. رسانههای فارسیزبان دیگر که در خدمت دولتهای خارجی بودهاند نیز هرگز ویژگیهای یک رسانه ملی واقعی را نداشتهاند.
شباهت رسانههای حکومتی و بسیاری از رسانههای بهظاهر مخالف، که در خدمت دولتهای دیگر (مانند انگلیس، آمریکا و غیره) هستند، این است که در اصل صدای اقلیت مورد نظر خودشان را منعکس کردهاند.
البته، اعتراض اصلی من به حکومتی است که از مردم مالیات میگیرد تا هزینه صداوسیما و سایر رسانهها را تأمین کند، اما این رسانهها نه در خدمت مردم هستند و نه حافظ منافع کل جامعه. همین موضوع باعث شده است بسیاری از مردم به رسانههایی مانند صدای آمریکا، ایران اینترنشنال، منوتو، بیبیسی و غیره گرایش پیدا کنند.
با این حال، از نظر من، ظلمی که از سوی حکومت (جمهوری اسلامی) به ما روا شده، توجیهی برای پناه بردن به افراد یا جریانهایی نیست که هدفی جز تضعیف یا حتی نابودی ایران و غارت ثروتهای آن ندارند.
میتوان و باید میان شلاق و شوکر، میان شکنجه جسمی یا روانی، میان استبداد دینی یا غیردینی و بهطور کلی میان اشکال مختلف فاشیسم و ستمگری، هیچیک را انتخاب نکرد و گزینه درست را برگزید، حتی اگر رسیدن به آن بسیار دشوار و پرهزینه باشد.
با این مقدمه درباره بیانیه اخیر تحریم اینترنشنال و پرسش دوستان مبنی بر تایید این بیانیه توضیح می دهم.
چند روز پیش مطرح شد که تعدادی از فعالان سیاسی و روزنامه نگاران مستقل قصد دارند که ضمن اعتراض به ملی نبودن صدا و سیما ، دروغگویی ها ، حذف صدای مخالف و دگراندیش که دلیل اصلی جذب مردم به رسانه های دولتی استعمارگر شده رسما اعلام کنند که علاوه بر محکوم کردن رفتارهای خلاف رسالت حقیقت گویی و حمایت از کشتار غیرنظامیان همکاری خود را با آنان پایان می دهند.
که من هم موافقت کردم.
البته به ویژه پس از ۱۴۰۱ به دلیل تمرکز بیش از حد این رسانه ها بر چند سلبریتی و عدم توجه کافی به زندانیانی که در خطر اعدام هستند و تبعیض در توجه به مسائل و بحرانهای انسانهای تحت شکنجه و همچنین وارونه نشان دادن حقیقت از طریق تمرکز روی جریانهایی که البته نماینده اکثریت مردم هم نبوده اند،همان اندک ارتباطم را هم قطع کردم( اگرچه گزارشهایی که از داخل زندان برای این شبکه ها می فرستادم را صرفا به عنوان راهکاری برای رساندن صدای زندانیان و جلوگیری از فجایع در کوتاه مدت می دانستم و همان زمان هم معتقد بودم به رسانه های مستقل و در خدمت مردم نیاز داریم)
اما بیانیه ای که منتشر شد اولا از این جهت که مطالبی بر خلاف توافق اولیه در آن آورده شده و دوما به این دلیل که تمام امضا کنندگانش فعالان مستقل نیستند مورد تأیید من نیست.
من با قطع همکاری و حتی دنبال نکردن این رسانه ها به دلایلی که گفتم موافقم، اما عرف انتشار بیانیه این است که باید متن نهایی به اطلاع امضاکنندگان برسد که دستکم من متن پیش از انتشار را ندیدم و فقط با کلیت موضوع که تحریم تمام رسانه های ضد مردم، خواه صدا و سیمای تحمیلی این حکومت و خواه رسانه های دولتهای استعمارگر انگلیسی، آمریکایی، و ...توسط فعالان مستقل بود موافقت کردم.
https://www.tg-me.com/behnima
سهیل عربی
وضعیت غیرانسانی در زندان فشافویه؛ غذای فاسد، گرمای کشنده، و بیپاسخی مسئولان
در ادامه گزارشهای تکاندهنده از وضعیت اسفبار زندان فشافویه، گزارشها حاکی از آن است که شامگاه پنجشنبه ۱۹ تیر، جمعی از زندانیان سیاسی از جمله طاهر نقوی، وکیل زندانی، نسبت به سرو غذای فاسد اعتراض کردند.
شام ارائهشده به زندانیان شامل ترکیبی از سیبزمینی، تخممرغ و گوجهفرنگی کاملاً فاسد بوده که نهتنها غیرقابل مصرف، بلکه خطرناک برای سلامت زندانیان ارزیابی شده است. این اقدام، موجی از اعتراض را میان زندانیان سیاسی و عادی برانگیخت.
این تنها بخشی از شرایط بغرنج زندان فشافویه است. گرمای طاقتفرسا، تراکم بیش از حد زندانیان، و نبود امکانات اولیه تهویه شرایط زیستی را به سطح بحران رسانده است. در واکنشی عجیب، مسئولان زندان به جای رسیدگی به مطالبات، چند دستگاه کولر را به فروشگاه زندان منتقل کردهاند تا به زندانیان فروخته شود!
وکلای حقوق بشر وضعیت این زندان را «غیربشری» خوانده و آن را با اردوگاههای مرگ در دوران نازیها مقایسه کردهاند. https://www.tg-me.com/behnima
در ادامه گزارشهای تکاندهنده از وضعیت اسفبار زندان فشافویه، گزارشها حاکی از آن است که شامگاه پنجشنبه ۱۹ تیر، جمعی از زندانیان سیاسی از جمله طاهر نقوی، وکیل زندانی، نسبت به سرو غذای فاسد اعتراض کردند.
شام ارائهشده به زندانیان شامل ترکیبی از سیبزمینی، تخممرغ و گوجهفرنگی کاملاً فاسد بوده که نهتنها غیرقابل مصرف، بلکه خطرناک برای سلامت زندانیان ارزیابی شده است. این اقدام، موجی از اعتراض را میان زندانیان سیاسی و عادی برانگیخت.
این تنها بخشی از شرایط بغرنج زندان فشافویه است. گرمای طاقتفرسا، تراکم بیش از حد زندانیان، و نبود امکانات اولیه تهویه شرایط زیستی را به سطح بحران رسانده است. در واکنشی عجیب، مسئولان زندان به جای رسیدگی به مطالبات، چند دستگاه کولر را به فروشگاه زندان منتقل کردهاند تا به زندانیان فروخته شود!
وکلای حقوق بشر وضعیت این زندان را «غیربشری» خوانده و آن را با اردوگاههای مرگ در دوران نازیها مقایسه کردهاند. https://www.tg-me.com/behnima
❤1
ناپدید شدن بنیانگذار سازمان امدادرسانی آلمانی پس از سفر بشردوستانه به ایران
سازمان امدادرسانی «استِلپ» مستقر در شهر اشتوتگارت آلمان اعلام کرد که سرکان اِرن، بنیانگذار این نهاد خیریه، پس از سفر بشردوستانه به ایران، از ۳ تیرماه ۱۴۰۴ ناپدید شده و هیچ تماسی با او برقرار نیست.
به گفته این سازمان، سرکان ارن که تبعه ترکیه است، در ماموریتی انساندوستانه با هدف انتقال کمکهای مالی از آلمان به ایران سفر کرده بود و قرار بود در تاریخ یادشده از کشور خارج شود. با این حال، نه تنها خروج او انجام نشده بلکه از آن زمان تاکنون هیچ نشانی یا ارتباطی با وی وجود ندارد.
در بیانیهای که سازمان «استلپ» منتشر کرده آمده است:
«ما با مقامات ترکیه در تماس هستیم چراکه مسئولیت رسیدگی به وضعیت اتباع ترکیهای با دولت آن کشور است. تمام تلاش خود را برای حمایت کامل از سرکان به کار بستهایم و این موضوع در حال حاضر اولویت مطلق ماست.»
سرکان ارن پیش از سفر به ایران در مصاحبهای با رسانه آلمانی SWR گفته بود که برای جلوگیری از هرگونه سوءتفاهم و جلوگیری از متهم شدن به جاسوسی یا خرابکاری، هیچ تجهیزات امنیتی یا ارتباطی مانند تلفن ماهوارهای، جلیقه ضدگلوله یا کلاه ایمنی به همراه نداشته و تنها با یک کولهپشتی ساده وارد ایران شده است.
با توجه به سابقه جمهوری اسلامی در بازداشت و گروگانگیری اتباع خارجی و دوتابعیتیها برای چانهزنی سیاسی، ناپدید شدن سرکان ارن در ایران نگرانیهای جدی در جامعه مدنی اروپا و نهادهای حقوق بشری ایجاد کرده است.
سازمان امدادرسانی «استِلپ» مستقر در شهر اشتوتگارت آلمان اعلام کرد که سرکان اِرن، بنیانگذار این نهاد خیریه، پس از سفر بشردوستانه به ایران، از ۳ تیرماه ۱۴۰۴ ناپدید شده و هیچ تماسی با او برقرار نیست.
به گفته این سازمان، سرکان ارن که تبعه ترکیه است، در ماموریتی انساندوستانه با هدف انتقال کمکهای مالی از آلمان به ایران سفر کرده بود و قرار بود در تاریخ یادشده از کشور خارج شود. با این حال، نه تنها خروج او انجام نشده بلکه از آن زمان تاکنون هیچ نشانی یا ارتباطی با وی وجود ندارد.
در بیانیهای که سازمان «استلپ» منتشر کرده آمده است:
«ما با مقامات ترکیه در تماس هستیم چراکه مسئولیت رسیدگی به وضعیت اتباع ترکیهای با دولت آن کشور است. تمام تلاش خود را برای حمایت کامل از سرکان به کار بستهایم و این موضوع در حال حاضر اولویت مطلق ماست.»
سرکان ارن پیش از سفر به ایران در مصاحبهای با رسانه آلمانی SWR گفته بود که برای جلوگیری از هرگونه سوءتفاهم و جلوگیری از متهم شدن به جاسوسی یا خرابکاری، هیچ تجهیزات امنیتی یا ارتباطی مانند تلفن ماهوارهای، جلیقه ضدگلوله یا کلاه ایمنی به همراه نداشته و تنها با یک کولهپشتی ساده وارد ایران شده است.
با توجه به سابقه جمهوری اسلامی در بازداشت و گروگانگیری اتباع خارجی و دوتابعیتیها برای چانهزنی سیاسی، ناپدید شدن سرکان ارن در ایران نگرانیهای جدی در جامعه مدنی اروپا و نهادهای حقوق بشری ایجاد کرده است.
تصویری از پیکر مبارز بلوچ که پس از دو ساعت درگیری سنگین و به هلاکت رساندن سه نیروی نظامی در جاده ساحلی چابهار جان باخت
امروز جمعه ۲۰ تیرماه ۱۴۰۴، یک مبارز بلوچ در جریان درگیری مسلحانه با نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران در محور جاده ساحلی چابهار، پس از حدود دو ساعت تبادل آتش شدید، جان باخت.
بر اساس اطلاعات، این مبارز بلوچ حوالی ساعت ۱۴:۴۰ پس از شناسایی دو خودروی نظامی از نوع تویوتا هایلوکس و سمند انتظامی به سمتشان تیراندازی کرده است که در اثر آن، سه تن از نیروهای نظامی سرنشین تویوتا هایلوکس کشته شدند و سرنشینان خودروی سمند، پیش از شدت گرفتن درگیری، از محل فرار کردند. https://www.tg-me.com/behnima
امروز جمعه ۲۰ تیرماه ۱۴۰۴، یک مبارز بلوچ در جریان درگیری مسلحانه با نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران در محور جاده ساحلی چابهار، پس از حدود دو ساعت تبادل آتش شدید، جان باخت.
بر اساس اطلاعات، این مبارز بلوچ حوالی ساعت ۱۴:۴۰ پس از شناسایی دو خودروی نظامی از نوع تویوتا هایلوکس و سمند انتظامی به سمتشان تیراندازی کرده است که در اثر آن، سه تن از نیروهای نظامی سرنشین تویوتا هایلوکس کشته شدند و سرنشینان خودروی سمند، پیش از شدت گرفتن درگیری، از محل فرار کردند. https://www.tg-me.com/behnima
🔥1
در جهنم هم؛ انسان ماندیم
محمد حسنپوره/معلم زندانی
محمد حسن پوره همراه با دیگر زندانیان سیاسی بعد از حمله به زندان اوین به زندان تهران بزرگ منتقل شد .
در روز دوشنبه، ۲ تیرماه، بخشی از دیوار زندان فرو ریخت و شکافی مانند یک راه فرار ایجاد شد. گروهی از زندانیان به سمت آن حرکت کردند. با صحنهای دلخراش روبهرو شدیم:
زمین زیر پایمان پر از پیکرهای زخمی و کشتهشده بود. بند مربوط به بچههای ترنس و مالی بیشترین کشته و زخمی را داشت. به حدی تعداد زیاد بود که همه وحشت کردیم و همین موضوع باعث شد که از فرار منصرف شویم و تصمیم بگیریم به مجروحان کمک کنیم.
بعد از حمله به اوین، بیدرنگ به سراغ بهداری و کادر درمان رفتیم که زیر آوار مانده بودند.
مگر میشد خانم دکتر مکارم را با دست آبیبند پوش رها کرد و فرار نمود؟
مگر میشد دکتر احمد واحدی را با چهرهای زخمی و پای لنگان رها کرد و فرار نمود؟
مگر میشد جسد زندانبان (امید) را با پای قطعشده و بیجان و صورت نیمهسوخته رها کرد و فرار نمود؟
بعد از دقایقی از کمک به تعدادی از زخمیها و نجات مصدومان و بیرون آوردن اجساد، نیروهای امنیتی که سراسیمه خود را به محوطهی بین بهداری اوین و بند ۴ رسانده بودند تا مثلاً مانع از فرار زندانیان شوند، اسلحه را روی زندانیان گرفتند و ما را به سمت بند بیدر و پیکر بند ۴ هدایت کردند.
تنها چند دقیقه بعد، نیروهای مسلح بالای سرمان حاضر شدند. ما را با تهدید اسلحه به صف کردند و بهصورت فشرده و با پابند و دستبند در وسایل نقلیه مختلف سوار کردند. هر گروه از زندانیان به نقطهای جداگانه منتقل شد.
من به همراه دیگر زندانیان به زندان تهران بزرگ منتقل شدیم؛جایی که شرایط آن به «بسیار وخیم» است:
ازدحام شدید جمعیت، آلودگی محیط، بینظمی مطلق و برخوردهای تحقیرآمیز و خشن از سوی مسئولان زندان.
برخی از دوستان هنوز به داروهای خود دسترسی ندارند و در زمان انتقال هم اصلاً فرصتی نبود تا بخواهند داروهای خود را جمع کنند. https://www.tg-me.com/behnima
در جهنم هم؛ انسان ماندیم
محمد حسنپوره/معلم زندانی
محمد حسن پوره همراه با دیگر زندانیان سیاسی بعد از حمله به زندان اوین به زندان تهران بزرگ منتقل شد .
در روز دوشنبه، ۲ تیرماه، بخشی از دیوار زندان فرو ریخت و شکافی مانند یک راه فرار ایجاد شد. گروهی از زندانیان به سمت آن حرکت کردند. با صحنهای دلخراش روبهرو شدیم:
زمین زیر پایمان پر از پیکرهای زخمی و کشتهشده بود. بند مربوط به بچههای ترنس و مالی بیشترین کشته و زخمی را داشت. به حدی تعداد زیاد بود که همه وحشت کردیم و همین موضوع باعث شد که از فرار منصرف شویم و تصمیم بگیریم به مجروحان کمک کنیم.
بعد از حمله به اوین، بیدرنگ به سراغ بهداری و کادر درمان رفتیم که زیر آوار مانده بودند.
مگر میشد خانم دکتر مکارم را با دست آبیبند پوش رها کرد و فرار نمود؟
مگر میشد دکتر احمد واحدی را با چهرهای زخمی و پای لنگان رها کرد و فرار نمود؟
مگر میشد جسد زندانبان (امید) را با پای قطعشده و بیجان و صورت نیمهسوخته رها کرد و فرار نمود؟
بعد از دقایقی از کمک به تعدادی از زخمیها و نجات مصدومان و بیرون آوردن اجساد، نیروهای امنیتی که سراسیمه خود را به محوطهی بین بهداری اوین و بند ۴ رسانده بودند تا مثلاً مانع از فرار زندانیان شوند، اسلحه را روی زندانیان گرفتند و ما را به سمت بند بیدر و پیکر بند ۴ هدایت کردند.
تنها چند دقیقه بعد، نیروهای مسلح بالای سرمان حاضر شدند. ما را با تهدید اسلحه به صف کردند و بهصورت فشرده و با پابند و دستبند در وسایل نقلیه مختلف سوار کردند. هر گروه از زندانیان به نقطهای جداگانه منتقل شد.
من به همراه دیگر زندانیان به زندان تهران بزرگ منتقل شدیم؛جایی که شرایط آن به «بسیار وخیم» است:
ازدحام شدید جمعیت، آلودگی محیط، بینظمی مطلق و برخوردهای تحقیرآمیز و خشن از سوی مسئولان زندان.
برخی از دوستان هنوز به داروهای خود دسترسی ندارند و در زمان انتقال هم اصلاً فرصتی نبود تا بخواهند داروهای خود را جمع کنند. https://www.tg-me.com/behnima
❤1
مراکز سرکوب
قتلهای پنهان در زندان دیزل آباد
در زندان دیزلآباد، قتلهای مشکوک زیر پوشش «نزاعهای شخصی» پنهان میشوند. زندانیانی چون کریم قلندرپور قربانی تسویهحسابهای درون سیستمی و فساد اداری میشوند. مقامات زندان با سرپوش گذاشتن بر حقایق، از پاسخگویی فرار میکنند. افشای این جنایات، تنها راه دادخواهی و تغییر است.
https://www.tg-me.com/behnima
قتلهای پنهان در زندان دیزل آباد
در زندان دیزلآباد، قتلهای مشکوک زیر پوشش «نزاعهای شخصی» پنهان میشوند. زندانیانی چون کریم قلندرپور قربانی تسویهحسابهای درون سیستمی و فساد اداری میشوند. مقامات زندان با سرپوش گذاشتن بر حقایق، از پاسخگویی فرار میکنند. افشای این جنایات، تنها راه دادخواهی و تغییر است.
https://www.tg-me.com/behnima
👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پرونده ارغوان فلاحی پیشنر به دادسرای جنایی ارجاع شده | خطر جدی برای جان این زندانی سیاسی
ارغوان فلاحی، زندانی سیاسی، در شرایطی بهسر میبرد که جان و سلامت روانیاش در معرض تهدید جدی قرار دارد. طبق گزارشی از سایت «بیدارزنی»، پرونده او اخیراً از مسیر معمول امنیتی خارج شده و بهطور غیرمنتظرهای به دادسرای جنایی ارسال شده است؛ اقدامی که معمولاً به معنای ورود پرونده به فاز خطرناکتری از سناریوسازی و پروندهسازیهای سنگین است.
ارغوان فلاحی برای دومین بار در بهمن ۱۴۰۳ بازداشت شد و طی این مدت، در بندهای ۲۰۹ و ۲۴۱ (زیر نظر حفاظت اطلاعات قوه قضاییه) تحت شکنجههای سنگین روانی قرار داشته؛ شکنجههایی که هدف آن، اعترافگیری اجباری درباره نقشداشتن در پروندهی ترور دو قاضی امنیتی بهنامهای محمد مقیسه و علی رایزنی عنوان شده است.
منابع مطلع میگویند سناریویی مشابه آنچه پیشتر دربارهی امیرحسین و محمد اکبریمنفرد و بیژن کاظمی اجرا شد، در حال تکرار است؛ شکنجههای روانی، انزوای کامل، ممنوعیت تماس با خانواده یا وکیل و محرومیت مطلق از روند دادرسی عادلانه.
#اعتصابات_سراسری
#ژن_ژیان_ئازادی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
ارغوان فلاحی، زندانی سیاسی، در شرایطی بهسر میبرد که جان و سلامت روانیاش در معرض تهدید جدی قرار دارد. طبق گزارشی از سایت «بیدارزنی»، پرونده او اخیراً از مسیر معمول امنیتی خارج شده و بهطور غیرمنتظرهای به دادسرای جنایی ارسال شده است؛ اقدامی که معمولاً به معنای ورود پرونده به فاز خطرناکتری از سناریوسازی و پروندهسازیهای سنگین است.
ارغوان فلاحی برای دومین بار در بهمن ۱۴۰۳ بازداشت شد و طی این مدت، در بندهای ۲۰۹ و ۲۴۱ (زیر نظر حفاظت اطلاعات قوه قضاییه) تحت شکنجههای سنگین روانی قرار داشته؛ شکنجههایی که هدف آن، اعترافگیری اجباری درباره نقشداشتن در پروندهی ترور دو قاضی امنیتی بهنامهای محمد مقیسه و علی رایزنی عنوان شده است.
منابع مطلع میگویند سناریویی مشابه آنچه پیشتر دربارهی امیرحسین و محمد اکبریمنفرد و بیژن کاظمی اجرا شد، در حال تکرار است؛ شکنجههای روانی، انزوای کامل، ممنوعیت تماس با خانواده یا وکیل و محرومیت مطلق از روند دادرسی عادلانه.
#اعتصابات_سراسری
#ژن_ژیان_ئازادی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
😢1
اخباروگزارش های کارگری 20 تیرماه 1404
ازشعله ورکردن آتش جنگ خودداری کنید
جنگ برای اکثریت اهالی فاجعه آفرین وبرای اقلیت لاشخوران جنگی ارمغان آور
ننگ ونفرت بر جنگ افروزان وجنایتکاران جنگی
گسترده ترومستحکمترباد همبستگی اکثریت اهالی جامعه بمثابه قربانیان جنگ آمریکا-اسرائیل وایران و جنگ چهل اندی ساله اقلیت درقدرت حکومت اسلامی درايران
- تجمع اعتراضی جمعی از کارگران گروه ملی صنعتی فولادایران نسبت به کسر ساعات اضافهکاری
- تجمع اعتراضی جمعی از اهالی سنندج نسبت به فنسکشی در آبیدر
- جنگ و 2 میلیون زن نان آور خانواده درتهران
- روایت زنان افغانستانی از رد مرز
«ما زنان معلوم نیست که چه آیندهای در افغانستان داریم، شما نباید نسبت به زندگی ما بیتفاوت باشید، دربارهی ما حرف بزنید، نگذارید که حکومت خیلی راحت ما را از جامعه حذف کند.»
- پرونده ارغوان فلاحی پیشتر به «دادسرای جنایی» ارسال شده است
ازشعله ورکردن آتش جنگ خودداری کنید
جنگ برای اکثریت اهالی فاجعه آفرین وبرای اقلیت لاشخوران جنگی ارمغان آور
ننگ ونفرت بر جنگ افروزان وجنایتکاران جنگی
گسترده ترومستحکمترباد همبستگی اکثریت اهالی جامعه بمثابه قربانیان جنگ آمریکا-اسرائیل وایران و جنگ چهل اندی ساله اقلیت درقدرت حکومت اسلامی درايران
- تجمع اعتراضی جمعی از کارگران گروه ملی صنعتی فولادایران نسبت به کسر ساعات اضافهکاری
- تجمع اعتراضی جمعی از اهالی سنندج نسبت به فنسکشی در آبیدر
- جنگ و 2 میلیون زن نان آور خانواده درتهران
- روایت زنان افغانستانی از رد مرز
«ما زنان معلوم نیست که چه آیندهای در افغانستان داریم، شما نباید نسبت به زندگی ما بیتفاوت باشید، دربارهی ما حرف بزنید، نگذارید که حکومت خیلی راحت ما را از جامعه حذف کند.»
- پرونده ارغوان فلاحی پیشتر به «دادسرای جنایی» ارسال شده است
روایت زنان افغانستانی از رد مرز
«ما زنان معلوم نیست که چه آیندهای در افغانستان داریم، شما نباید نسبت به زندگی ما بیتفاوت باشید، دربارهی ما حرف بزنید، نگذارید که حکومت خیلی راحت ما را از جامعه حذف کند.»
هاجر در سال 1363 زمانی که 16 ساله بوده از افغانستان به ایران میآید. همسرش چند سال قبل از انقلاب به ایران آمده و کارگر مزرعهی کشاورزی در خراسان بود. پنج فرزند دارند که همگی در ایران به دنیا آمدهاند و هرگز افغانستان را ندیدهاند. همسر 67 سالهی هاجر و دو پسرش که کارگر ساختمانی بودند بهرغم داشتن کارتهای موسوم به آمایش، دو ماه قبل در محل کارشان دستگیر شدند و بدون اطلاع به خانواده رد مرز شدند. دو دختر دوقلوی هاجر به بیماری تالاسمی ماژور مبتلا هستند. در قوانینی که دولت ایران برای اخراج اتباع افغانستانی در نظر گرفته بود، کسانی که بیماریهای خاص دارند، با تأیید پزشک، میتوانند اجازهی اقامت بگیرند. در آخرین مراجعهی مادرش به ادارهی اتباع خارجه اجازهی اقامت آنها تمدید نشده است.
آمنه 38 سال دارد، دانشآموختهی بهیاری در دانشگاه کابل است و پس از فارغالتحصیلی، چند سال در بیمارستانی در کابل کار کرده. بعد از سقوط کابل و روی کار آمدن حکومت طالبان و آغاز ممنوعیتها برای زنان در جامعه با تنها برادرش به ایران آمدهاند. گذرنامه و مدارک قانونی اقامت دارند اما برادر 22 سالهاش، که شاگرد یک مغازه در کرج بوده، چند هفتهی قبل دستگیر و بعد از مدتی اقامت در کمپ، از ایران رد مرز شده است. آمنه میگوید چندبار همسایهها با تعجب از من پرسیده بودند که چطور امکان دارد که یک زن افغان پرستار باشد؟ به چشم آنها ما فقط میتوانستیم کارگر یا سرایدار و نظافتچی باشیم. نه اینکه این کارها بد باشد، اما خب انگار برای مردم سخت بود که باور کنند در افغانستان زنان تحصیلکردهای هم وجود دارند.
بیتا 23 ساله است، در تهران به دنیا آمده، هرگز به افغانستان نرفته و هیچ تصوری از کابل، هرات و قندهار و … ندارد. او دو دختر سه ساله و شش ساله دارد و میگوید: «میدانم که خیلی وقت ندارم اما هنوز دست و دلم به جمع کردن وسایل و لباسهای بچههایم نرفته است. باید همه چیز را رها کنم. با وجود اینکه سالها در ایران ما را پناهجوی افغانی میخواندند اما این اولین تجربهی مهاجرت من است، این اولین بار است که فکر میکنم باید خانهام را رها کنم.» یکی از نگرانیهای بیتا این است که نمیداند چطور به دخترهایش بگوید که باید خانه را ترک کنند. همسرش فکر میکند که دخترها به مرور زندگی در ایران را فراموش میکنند اما بیتا معتقد است که هرچند نام آنها هیچجایی در ایران ثبت نشده اما اهل ایران هستند و یک دولت نمیتواند زندگی و خاطراتشان را از آنها بگیرد.
خدیجه 38 سال دارد، از 8 سالگی در ایران زندگی کرده، در ایران ازدواج کرده و سرپرست خانوار است. هر پنج فرزند خدیجه در ایران به دنیا آمدهاند و مدارک قانونی اقامت دارند. با این حال، او در دو سال گذشته برای ثبتنام کودکانش در مدرسه با مشکلات فراوانی مواجه بوده و این فشارها باعث شده است که پسر نوجوانش ترک تحصیل کند. خدیجه از دستگیری فرزندانش در کوچه و خیابان و رد مرز کردن آنها به شدت میترسد. او خودش را متعلق به افغانستان میداند اما میگوید ایران همیشه خانهی دوم او بوده و از زندگی بین مردم ایران خاطرات خوب فراوانی دارد. او میگوید حساب حکومت ایران از مردم جداست و قبل از این موج افغانستیزی اتفاقهای زیادی نبوده که دلشکستهاش کند. اما حالا از زنان ایرانی و فعالان حقوق زنان ا نتظار دارد که صدای او و همهی زنان افغان باشند. او میگوید: «ما زنان معلوم نیست که چه آیندهای در افغانستان داریم، شما نباید نسبت به زندگی ما بیتفاوت باشید، دربارهی ما حرف بزنید، نگذارید که حکومت خیلی راحت ما را از جامعه حذف کند.»
برگرفته از شبکه های اجتماعی
https://www.tg-me.com/behnima/65217
«ما زنان معلوم نیست که چه آیندهای در افغانستان داریم، شما نباید نسبت به زندگی ما بیتفاوت باشید، دربارهی ما حرف بزنید، نگذارید که حکومت خیلی راحت ما را از جامعه حذف کند.»
هاجر در سال 1363 زمانی که 16 ساله بوده از افغانستان به ایران میآید. همسرش چند سال قبل از انقلاب به ایران آمده و کارگر مزرعهی کشاورزی در خراسان بود. پنج فرزند دارند که همگی در ایران به دنیا آمدهاند و هرگز افغانستان را ندیدهاند. همسر 67 سالهی هاجر و دو پسرش که کارگر ساختمانی بودند بهرغم داشتن کارتهای موسوم به آمایش، دو ماه قبل در محل کارشان دستگیر شدند و بدون اطلاع به خانواده رد مرز شدند. دو دختر دوقلوی هاجر به بیماری تالاسمی ماژور مبتلا هستند. در قوانینی که دولت ایران برای اخراج اتباع افغانستانی در نظر گرفته بود، کسانی که بیماریهای خاص دارند، با تأیید پزشک، میتوانند اجازهی اقامت بگیرند. در آخرین مراجعهی مادرش به ادارهی اتباع خارجه اجازهی اقامت آنها تمدید نشده است.
آمنه 38 سال دارد، دانشآموختهی بهیاری در دانشگاه کابل است و پس از فارغالتحصیلی، چند سال در بیمارستانی در کابل کار کرده. بعد از سقوط کابل و روی کار آمدن حکومت طالبان و آغاز ممنوعیتها برای زنان در جامعه با تنها برادرش به ایران آمدهاند. گذرنامه و مدارک قانونی اقامت دارند اما برادر 22 سالهاش، که شاگرد یک مغازه در کرج بوده، چند هفتهی قبل دستگیر و بعد از مدتی اقامت در کمپ، از ایران رد مرز شده است. آمنه میگوید چندبار همسایهها با تعجب از من پرسیده بودند که چطور امکان دارد که یک زن افغان پرستار باشد؟ به چشم آنها ما فقط میتوانستیم کارگر یا سرایدار و نظافتچی باشیم. نه اینکه این کارها بد باشد، اما خب انگار برای مردم سخت بود که باور کنند در افغانستان زنان تحصیلکردهای هم وجود دارند.
بیتا 23 ساله است، در تهران به دنیا آمده، هرگز به افغانستان نرفته و هیچ تصوری از کابل، هرات و قندهار و … ندارد. او دو دختر سه ساله و شش ساله دارد و میگوید: «میدانم که خیلی وقت ندارم اما هنوز دست و دلم به جمع کردن وسایل و لباسهای بچههایم نرفته است. باید همه چیز را رها کنم. با وجود اینکه سالها در ایران ما را پناهجوی افغانی میخواندند اما این اولین تجربهی مهاجرت من است، این اولین بار است که فکر میکنم باید خانهام را رها کنم.» یکی از نگرانیهای بیتا این است که نمیداند چطور به دخترهایش بگوید که باید خانه را ترک کنند. همسرش فکر میکند که دخترها به مرور زندگی در ایران را فراموش میکنند اما بیتا معتقد است که هرچند نام آنها هیچجایی در ایران ثبت نشده اما اهل ایران هستند و یک دولت نمیتواند زندگی و خاطراتشان را از آنها بگیرد.
خدیجه 38 سال دارد، از 8 سالگی در ایران زندگی کرده، در ایران ازدواج کرده و سرپرست خانوار است. هر پنج فرزند خدیجه در ایران به دنیا آمدهاند و مدارک قانونی اقامت دارند. با این حال، او در دو سال گذشته برای ثبتنام کودکانش در مدرسه با مشکلات فراوانی مواجه بوده و این فشارها باعث شده است که پسر نوجوانش ترک تحصیل کند. خدیجه از دستگیری فرزندانش در کوچه و خیابان و رد مرز کردن آنها به شدت میترسد. او خودش را متعلق به افغانستان میداند اما میگوید ایران همیشه خانهی دوم او بوده و از زندگی بین مردم ایران خاطرات خوب فراوانی دارد. او میگوید حساب حکومت ایران از مردم جداست و قبل از این موج افغانستیزی اتفاقهای زیادی نبوده که دلشکستهاش کند. اما حالا از زنان ایرانی و فعالان حقوق زنان ا نتظار دارد که صدای او و همهی زنان افغان باشند. او میگوید: «ما زنان معلوم نیست که چه آیندهای در افغانستان داریم، شما نباید نسبت به زندگی ما بیتفاوت باشید، دربارهی ما حرف بزنید، نگذارید که حکومت خیلی راحت ما را از جامعه حذف کند.»
برگرفته از شبکه های اجتماعی
https://www.tg-me.com/behnima/65217
🔴گزارشی از وضعیت و مشکلات زندانیان محبوس در زندان خورین ورامین
▪️زندانیان محبوس در #زندان_خورین_ورامین با مشکلات متعددی در زمینه های گوناگون روبرو هستند. در هر کدام از بندهای این زندان تنها ۲۰۰ تخت موجود است، اما هماکنون با ازدحام سه برابری جمعیت مواجه شده است. در گزارش پیش رو به گوشه ای از مشکلات این زندان از جمله کف خوابی، قطع مکرر آب، شرایط نامناسب بهداشتی و شیوع حشرات موذی همچون شپش پرداخته شده است. رفع این مشکلات علیرغم درخواست های متعدد زندانیان تاکنون با بی توجهی مسئولان زندان مواجه بوده است.
▪️به گزارش یکی از خبرگزاری های حقوق بشری، زندانیان محبوس در زندان خورین ورامین با مشکلات متعددی در زمینه های گوناگون روبرو هستند.
▪️یکی از کارکنان سابق این زندان، در رابطه با وضعیت نگهداری زندانیان می گوید : “زندان از نظر ظرفیت بهشدت با استانداردهای لازم فاصله دارد. ازدحام بیش از حد زندانیان و کوچکی اتاقها باعث شده بسیاری از آنها ناچار به خوابیدن روی زمین (کف خوابی) شوند. در هر بند تنها ۲۰۰ تخت موجود است، در حالی که جمعیت برخی بندها تا سه برابر ظرفیت افزایش یافته است.”
▪️یکی از زندانیان در مکالمه ای که با خانواده خود داشته اعلام کرده که نبود تهویه مناسب، کمبود جدی حمام و امکانات بهداشتی در فصل گرما، شرایط را برای زندانیان طاقتفرسا کرده است. او با تاکید بر وخامت وضعیت بهداشت در بندها افزوده است: “در حال حاضر، شپش بهصورت گسترده در زندان شیوع پیدا کرده؛ بهگونهای که عملاً در برخی بندها شپشها جولان میدهند و هیچ رسیدگی موثری برای مقابله با آن انجام نمیشود.”
https://www.tg-me.com/behnima/65219
▪️زندانیان محبوس در #زندان_خورین_ورامین با مشکلات متعددی در زمینه های گوناگون روبرو هستند. در هر کدام از بندهای این زندان تنها ۲۰۰ تخت موجود است، اما هماکنون با ازدحام سه برابری جمعیت مواجه شده است. در گزارش پیش رو به گوشه ای از مشکلات این زندان از جمله کف خوابی، قطع مکرر آب، شرایط نامناسب بهداشتی و شیوع حشرات موذی همچون شپش پرداخته شده است. رفع این مشکلات علیرغم درخواست های متعدد زندانیان تاکنون با بی توجهی مسئولان زندان مواجه بوده است.
▪️به گزارش یکی از خبرگزاری های حقوق بشری، زندانیان محبوس در زندان خورین ورامین با مشکلات متعددی در زمینه های گوناگون روبرو هستند.
▪️یکی از کارکنان سابق این زندان، در رابطه با وضعیت نگهداری زندانیان می گوید : “زندان از نظر ظرفیت بهشدت با استانداردهای لازم فاصله دارد. ازدحام بیش از حد زندانیان و کوچکی اتاقها باعث شده بسیاری از آنها ناچار به خوابیدن روی زمین (کف خوابی) شوند. در هر بند تنها ۲۰۰ تخت موجود است، در حالی که جمعیت برخی بندها تا سه برابر ظرفیت افزایش یافته است.”
▪️یکی از زندانیان در مکالمه ای که با خانواده خود داشته اعلام کرده که نبود تهویه مناسب، کمبود جدی حمام و امکانات بهداشتی در فصل گرما، شرایط را برای زندانیان طاقتفرسا کرده است. او با تاکید بر وخامت وضعیت بهداشت در بندها افزوده است: “در حال حاضر، شپش بهصورت گسترده در زندان شیوع پیدا کرده؛ بهگونهای که عملاً در برخی بندها شپشها جولان میدهند و هیچ رسیدگی موثری برای مقابله با آن انجام نمیشود.”
https://www.tg-me.com/behnima/65219
گزارش میدانی «شرق» از دو اردوگاه در اطراف تهران
🔺ما هم بنده خدا هستیم
👈 نسترن فرخه
چشمان منتظری دارند،نگهبان مرکز بازگشت، باید اسامی را اعلام کند تا مشخص شود کدام عضو خانواده رد مرز میشود یا آزاد خواهد شد؛ از نوجوانهای 14، 15ساله تا پیرمردهایی که بیماری جسمشان را فرتوت کرده است. این مکانها اردوگاه شهدای عسگرآباد و مرکز بازگشت امام رضا در حاشیه تهران هستند؛ جاییکه امکان دارد آدمها تا چند روز بعد از دستگیری، در شرایطی بسیار سخت، حتی امکان ارتباط با خانواده را نداشته باشند. بین آنها بسیاری پاسپورت و برگه آمایش دارند و حالا اعضای خانواده در تلاشاند مدارک را برای آزادی عزیزشان به این مراکز برسانند. برخی دیگر از دستگیرشدهها هم برگه خروج دارند و قرار بود در تاریخ مشخصی راهی افغانستان شوند، اما حین کار، خرید یا تردد در خیابان بازداشت شدند و حالا باید بدون برنامه، خانه و زندگی را رها و رد مرز شوند
ادامه 👇👇
https://www.sharghdaily.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-100/1029198-%D9%85%D8%A7-%D9%87%D9%85-%D8%A8%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D9%87%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%85
🔺ما هم بنده خدا هستیم
👈 نسترن فرخه
چشمان منتظری دارند،نگهبان مرکز بازگشت، باید اسامی را اعلام کند تا مشخص شود کدام عضو خانواده رد مرز میشود یا آزاد خواهد شد؛ از نوجوانهای 14، 15ساله تا پیرمردهایی که بیماری جسمشان را فرتوت کرده است. این مکانها اردوگاه شهدای عسگرآباد و مرکز بازگشت امام رضا در حاشیه تهران هستند؛ جاییکه امکان دارد آدمها تا چند روز بعد از دستگیری، در شرایطی بسیار سخت، حتی امکان ارتباط با خانواده را نداشته باشند. بین آنها بسیاری پاسپورت و برگه آمایش دارند و حالا اعضای خانواده در تلاشاند مدارک را برای آزادی عزیزشان به این مراکز برسانند. برخی دیگر از دستگیرشدهها هم برگه خروج دارند و قرار بود در تاریخ مشخصی راهی افغانستان شوند، اما حین کار، خرید یا تردد در خیابان بازداشت شدند و حالا باید بدون برنامه، خانه و زندگی را رها و رد مرز شوند
ادامه 👇👇
https://www.sharghdaily.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-100/1029198-%D9%85%D8%A7-%D9%87%D9%85-%D8%A8%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D9%87%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%85
شرق
ما هم بنده خدا هستیم
اتوبوس، پشت اتوبوس، آدم میآورد. از بین شیشههای دودی آن مشخص است که بیشترشان از ازدحام جمعیت بر روی زمین نشستهاند، یکی لباس کارگری به تن دارد و دیگری دمپایی آبی که مشخص است هرکدام را بدون آمادگی قبلی داخل این ماشین جای دادهاند. بیشترشان پرده اتوبوس را…
سخنگوی قوه قضاییه:در حمله به اوین تعدادی زندانی فرار کردند
۵ زندانی جرایم مالی هم شهید شدند
https://www.tg-me.com/behnima/65221
۵ زندانی جرایم مالی هم شهید شدند
https://www.tg-me.com/behnima/65221
ترس سرنگونی و تهدید نرگس محمدی
کمیته راهبری ائتلاف «آزادی نرگس» هشدار داد که نرگس محمدی، برنده جایزه نوبل صلح، در هفتههای اخیر با مجموعهای از تهدیدات جدی علیه امنیت و جان خود از سوی عوامل وابسته به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی روبهرو شده است.
این تهدیدات از ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ آغاز شده و شامل پیامهایی درباره حذف فیزیکی، تماس با وکیل او و تهدید اطرافیانش بوده است.
در یکی از این موارد، محمدی از طریق همبند سابق خود مطلع شده که عناصر خودسر بهدنبال یافتن محل اقامت او برای «نفله کردن» هستند. همچنین، وزارت اطلاعات در تماس تلفنی با وکیل او هشدار داده که دیگر «رأفت اسلامی» شامل حالش نخواهد شد. کمیته «آزادی نرگس» خواستار تضمین امنیت و آزادی فوری و بیقید و شرط او شده است.
این ائتلاف با ابراز نگرانی شدید از وضعیت امنیتی محمدی، از مقامات جمهوری اسلامی خواست فورا امنیت جانی و جسمی او را تضمین کرده و زمینه آزادی بیقید و شرط این فعال حقوق بشر را فراهم کنند. محمدی از آذر ۱۴۰۳ با مرخصی درمانی موقت آزاد شده و همچنان هدف آزار و تهدیدات سازمانیافته قرار دارد.
https://www.tg-me.com/behnima
ارتباط با ادمین
@BEH_Naam23
کمیته راهبری ائتلاف «آزادی نرگس» هشدار داد که نرگس محمدی، برنده جایزه نوبل صلح، در هفتههای اخیر با مجموعهای از تهدیدات جدی علیه امنیت و جان خود از سوی عوامل وابسته به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی روبهرو شده است.
این تهدیدات از ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ آغاز شده و شامل پیامهایی درباره حذف فیزیکی، تماس با وکیل او و تهدید اطرافیانش بوده است.
در یکی از این موارد، محمدی از طریق همبند سابق خود مطلع شده که عناصر خودسر بهدنبال یافتن محل اقامت او برای «نفله کردن» هستند. همچنین، وزارت اطلاعات در تماس تلفنی با وکیل او هشدار داده که دیگر «رأفت اسلامی» شامل حالش نخواهد شد. کمیته «آزادی نرگس» خواستار تضمین امنیت و آزادی فوری و بیقید و شرط او شده است.
این ائتلاف با ابراز نگرانی شدید از وضعیت امنیتی محمدی، از مقامات جمهوری اسلامی خواست فورا امنیت جانی و جسمی او را تضمین کرده و زمینه آزادی بیقید و شرط این فعال حقوق بشر را فراهم کنند. محمدی از آذر ۱۴۰۳ با مرخصی درمانی موقت آزاد شده و همچنان هدف آزار و تهدیدات سازمانیافته قرار دارد.
https://www.tg-me.com/behnima
ارتباط با ادمین
@BEH_Naam23