❤️🔥۲. مهمترین بخش: گذر از دشمنی به دوستی
💜|• نوشتنِ «دوستیای که به عشق تبدیل میشه» راحتتر از «دشمنیای که به دوستی تبدیل میشه» هست. دوستی بر پایهی اعتماد و ارتباطه (که عشق هم باهاش رشد میکنه)، ولی بین دشمنها زمینهی ایجاد محبت و دوستی خیلی کمتره. ممکنه تنش جنسی باشه، ولی عشق نه!
💙|• برای اینکه رابطهشون باورپذیر بشه، باید توضیح بدی چی باعث شده بهجای خنجر گذاشتن زیر گلوی هم، به هم گل بدن.
🩵|• چند تا راه برای تبدیل دشمنها به دوست:
● یکی از شخصیتها میفهمه اون یکی از اول حق داشته و معذرتخواهی میکنه
● یکی جون اون یکی (یا یه عزیزش) رو نجات میده
● مجبور میشن با هم همکاری کنن و میفهمن تیم خوبیان
● جذابیت ظاهری یا جنسی باعث میشه کمکم از بدیهاش بگذرن (اگه بخوای قسمت «دوستی» رو کلاً حذف کنی و مستقیم بری سر «دشمن تا عشق»)
● یکی یه کار کوچیک مهربونانه برای اون یکی میکنه و همین باعث زنجیرهای از کارای خوب بعدی میشه
● کمکم همدیگه رو میشناسن و میفهمن دشمنیشون بچگانه بوده
💚|• مطمئناً راههای دیگهای هم هست، ولی اگه دشمنی خیلی جدی بوده، استفاده از موقعیت «نجات جون» همیشه جواب میده. هرچی دشمنی شدیدتر، باید آشتی بزرگتری در کار باشه.
❤️🔥۳. پیشنهاد: آهسته پیش برو… حتی شاید «دشمن به دوست به عاشق به دوباره دشمن به دوباره عاشق!»
💛|• کسایی که این مدل داستانها رو میخونن دنبال یه رابطهی سریع و ساده نیستن. دنبال احساسیان که عمیق باشه، رابطهای که به زحمت بهش برسن نه اینکه همون اول داشته باشنش.
سعی نکن رابطهشون خطی پیش بره. باید بالا و پایین داشته باشه، توقف و شروع، قهر و آشتی.
🧡|• اگه محدودیت تعداد کلمه داری نمیتونی زیادی کشش بدی، ولی اگه داری واسه خودت مینویسی، چرا نه؟ بذار حسابی طول بکشه. اونجوری که حتی تا پنجاه هزار کلمه طول بکشه تا تازه دوست بشن!
❤️|• البته لازم نیست همیشه خیلی طولش بدی، ولی بدون که هرچی مسیر سختتر باشه، لحظهی اعتراف به عشقشون لذتبخشتر میشه.
•[📚]• امیدوارم این نکتهها کمکت کرده باشه و نوشتن خوش بگذره🥰
✏️ @benevis_s
💜|• نوشتنِ «دوستیای که به عشق تبدیل میشه» راحتتر از «دشمنیای که به دوستی تبدیل میشه» هست. دوستی بر پایهی اعتماد و ارتباطه (که عشق هم باهاش رشد میکنه)، ولی بین دشمنها زمینهی ایجاد محبت و دوستی خیلی کمتره. ممکنه تنش جنسی باشه، ولی عشق نه!
💙|• برای اینکه رابطهشون باورپذیر بشه، باید توضیح بدی چی باعث شده بهجای خنجر گذاشتن زیر گلوی هم، به هم گل بدن.
🩵|• چند تا راه برای تبدیل دشمنها به دوست:
● یکی از شخصیتها میفهمه اون یکی از اول حق داشته و معذرتخواهی میکنه
● یکی جون اون یکی (یا یه عزیزش) رو نجات میده
● مجبور میشن با هم همکاری کنن و میفهمن تیم خوبیان
● جذابیت ظاهری یا جنسی باعث میشه کمکم از بدیهاش بگذرن (اگه بخوای قسمت «دوستی» رو کلاً حذف کنی و مستقیم بری سر «دشمن تا عشق»)
● یکی یه کار کوچیک مهربونانه برای اون یکی میکنه و همین باعث زنجیرهای از کارای خوب بعدی میشه
● کمکم همدیگه رو میشناسن و میفهمن دشمنیشون بچگانه بوده
💚|• مطمئناً راههای دیگهای هم هست، ولی اگه دشمنی خیلی جدی بوده، استفاده از موقعیت «نجات جون» همیشه جواب میده. هرچی دشمنی شدیدتر، باید آشتی بزرگتری در کار باشه.
❤️🔥۳. پیشنهاد: آهسته پیش برو… حتی شاید «دشمن به دوست به عاشق به دوباره دشمن به دوباره عاشق!»
💛|• کسایی که این مدل داستانها رو میخونن دنبال یه رابطهی سریع و ساده نیستن. دنبال احساسیان که عمیق باشه، رابطهای که به زحمت بهش برسن نه اینکه همون اول داشته باشنش.
سعی نکن رابطهشون خطی پیش بره. باید بالا و پایین داشته باشه، توقف و شروع، قهر و آشتی.
🧡|• اگه محدودیت تعداد کلمه داری نمیتونی زیادی کشش بدی، ولی اگه داری واسه خودت مینویسی، چرا نه؟ بذار حسابی طول بکشه. اونجوری که حتی تا پنجاه هزار کلمه طول بکشه تا تازه دوست بشن!
❤️|• البته لازم نیست همیشه خیلی طولش بدی، ولی بدون که هرچی مسیر سختتر باشه، لحظهی اعتراف به عشقشون لذتبخشتر میشه.
•[📚]• امیدوارم این نکتهها کمکت کرده باشه و نوشتن خوش بگذره🥰
✏️ @benevis_s
🔥22👍5❤2
•[📚]• چرا نمیتونم به طرح داستانم پایبند بمونم؟
📖|• دلیل اول: چون موقع نوشتن طرح، هنوز شخصیتهاتو خوب نمیشناسی؛ واسه همین وقتی شروع به نوشتن میکنی، اونا کارهایی میکنن که انتظارش رو نداشتی.
🖌|• راهحل: قبل از نوشتن طرح، شخصیتهاتو از طریق نوشتن رشد بده.
میتونی آنلاین نقشآفرینی (roleplay) کنی، یا اون شخصیتها رو بندازی وسط داستانهای کوتاه، یا چند تا صحنهی تصادفی از طرحت رو بنویسی تا با واکنشهاشون آشنا شی.
📓|• یه نکته: همیشه فکر کردن و فرم پر کردن و یادداشت نوشتن دربارهی شخصیتها کمک نمیکنه. بعضی وقتا فقط یه تصور اشتباه ازشون میسازه که وقتی واقعاً شروع به نوشتن میکنی، همهچی عوض میشه. شخصیتها ذاتاً غیرقابلپیشبینیان!
✏️ @benevis_s
📖|• دلیل اول: چون موقع نوشتن طرح، هنوز شخصیتهاتو خوب نمیشناسی؛ واسه همین وقتی شروع به نوشتن میکنی، اونا کارهایی میکنن که انتظارش رو نداشتی.
🖌|• راهحل: قبل از نوشتن طرح، شخصیتهاتو از طریق نوشتن رشد بده.
میتونی آنلاین نقشآفرینی (roleplay) کنی، یا اون شخصیتها رو بندازی وسط داستانهای کوتاه، یا چند تا صحنهی تصادفی از طرحت رو بنویسی تا با واکنشهاشون آشنا شی.
📓|• یه نکته: همیشه فکر کردن و فرم پر کردن و یادداشت نوشتن دربارهی شخصیتها کمک نمیکنه. بعضی وقتا فقط یه تصور اشتباه ازشون میسازه که وقتی واقعاً شروع به نوشتن میکنی، همهچی عوض میشه. شخصیتها ذاتاً غیرقابلپیشبینیان!
✏️ @benevis_s
❤20👍2🔥1
بنویس :)
•[📚]• چرا نمیتونم به طرح داستانم پایبند بمونم؟ 📖|• دلیل اول: چون موقع نوشتن طرح، هنوز شخصیتهاتو خوب نمیشناسی؛ واسه همین وقتی شروع به نوشتن میکنی، اونا کارهایی میکنن که انتظارش رو نداشتی. 🖌|• راهحل: قبل از نوشتن طرح، شخصیتهاتو از طریق نوشتن رشد بده.…
•[📚]• چرا نمیتونم به طرح داستانم پایبند بمونم؟
📖|• دلیل دوم: چون طرحتو خیلی روی "چی میخواد اتفاق بیفته" متمرکز کردی، نه "چرا قراره این اتفاق بیفته". واسه همین موقع نوشتن، داستانت از مسیر منحرف میشه.
🖌|• راهحل: وقت بیشتری بذار برای مشخص کردن انگیزهها و هدفهای شخصیتهات و تعارض اولیهی داستان. اگه این بخشها محکم و منطقی باشن، خودشون بهطور طبیعی داستان رو به سمت پایانی خاص هدایت میکنن.
📓|• به جای اینکه به طرحت به چشم یه لیست از اتفاقها نگاه کنی (مثلاً: «میخوام سه شخصیت اصلی با هم دعوا کنن و بعد برن ساحل»)،
به این فکر کن چی باعث میشه این کارها رو بکنن، مثلاً:
✏️ @benevis_s
📖|• دلیل دوم: چون طرحتو خیلی روی "چی میخواد اتفاق بیفته" متمرکز کردی، نه "چرا قراره این اتفاق بیفته". واسه همین موقع نوشتن، داستانت از مسیر منحرف میشه.
🖌|• راهحل: وقت بیشتری بذار برای مشخص کردن انگیزهها و هدفهای شخصیتهات و تعارض اولیهی داستان. اگه این بخشها محکم و منطقی باشن، خودشون بهطور طبیعی داستان رو به سمت پایانی خاص هدایت میکنن.
📓|• به جای اینکه به طرحت به چشم یه لیست از اتفاقها نگاه کنی (مثلاً: «میخوام سه شخصیت اصلی با هم دعوا کنن و بعد برن ساحل»)،
به این فکر کن چی باعث میشه این کارها رو بکنن، مثلاً:
«سه شخصیت اصلی دیدگاههای کاملاً متفاوتی دربارهی خرج کردن پول دزدی دارن، چون هرکدومشون از گذشتهی متفاوتی میان، و همین باعث شده بینشون شکاف بیفته. ولی اگه با هم به ساحل نرن، تنها فرصتشون برای روبهرو شدن با اون آدم مرموزی که زندگیشون رو به هم ریخت، از دست میره.»
✏️ @benevis_s
❤18👍3
📝چهارده نکته دربارۀ یادداشتنویسی📝
منبع: رضا بابایی✍
✏️ @benevis_s
1. وظیفهای که پاراگراف در مقاله و کتاب دارد، در یادداشت بر عهدۀ جمله است؛ یعنی هر جملهای دریادداشت، باید آن را یک قدم به جلو ببرد یا زمینه را برای پیشروی آماده کند.
2. نویسندگان حرفهای، بهویژه یادداشتنویسان، از همۀ وقت و هنر و توان خود استفاده میکنند که در سادهترین و سرراستترین شکل ممکن بنویسند و چندان به زیبانویسی و حواشی دیگر نمیاندیشند؛ زیرا میدانند که زیباترین جمله، سادهترین جمله است. آنان مخاطبانشان را نابغههایی فرض میکنند که چندان وقت و حوصلۀ درنگ در جملات و عبارات ندارند و میخواهند با نیمنگاهی که به نوشتهای میاندازند، مقصود نویسنده را دریابند و بگذرند. بنابراین هر جملهای که مفهومگیری از آن نیازمند بازخوانی باشد، یک امتیاز منفی برای آن یادداشت است؛ مگر برای تأمل بیشتر در معنای عمیق جمله. سادهنویسی، به دو شرط، بهترین شیوۀ نویسندگی است: 1. به اسلوب نوشتار پایبند باشد و به دام گفتارنویسی مبتذل نیفتد؛ 2. سادگی در عبارتپردازی بهانهای برای سطحینویسی و ابتذال علمی نشود.
3. یادداشتنویسان حرفهای تا به نکتهای یا زاویهای نو یا بیانی جدید برای مطلبی کهنه دست نیابند، دست به سوی قلم نمیبرند.
4. صداقت، صراحت و صمیمت، سه رکن یادداشتنویسی است؛ زیرا هر چه قالب نوشتار کوتاهتر باشد، فاصلۀ نویسنده با خواننده کمتر است؛ بنابراین به صمیمت و صداقت بیشتری نیاز است.
5. یادداشت، زندهترین و بهروزترین قالب نوشتاری است. تا میتوان از این قالب نوشتاری باید در طرح مسائل فکری، فرهنگی و سیاسی روز استفاده کرد و بررسیهای جامع علمی را به قالبهای دیگر، مانند کتاب و مقاله سپرد.
6. در زمین بزرگ میتوان خانهای ساخت که از هیچ نقشهای پیروی نمیکند؛ اما در زمین کوچک نمیتوان. یادداشت هم به دلیل کوتاه بودن آن(نسبت به کتاب و مقاله)، بدون نقشهای سنجیده و ظریف برای چینش و پیشبرد مطالب، در واقع یادداشت نیست؛ بخشی از یک مقاله یا کتاب است.
7. پیشروی نویسنده در یادداشت دو گونه است: افقی؛ عمودی. در پیشروی افقی، نویسنده نکتهای را شرح و بسط میدهد و میان کانون و پیرامون در رفتوآمد است؛ اما در پیشروی عمودی، نویسنده از کانونی به کانونی دیگر میرود و بهصورت پلکانی، یا از سطح به اعماق میرسد یا برعکس. هر یادداشتنویسی، در یکی از این دو روش مهارت بیشتری دارد.
8. بر خلاف کتاب و مقاله، یادداشتنویسی باید پیوسته و در فاصلههای کوتاه باشد؛ وگرنه رشتۀ ارتباط میان نویسنده و خواننده پاره میشود. یادداشتنویسها، بیش از نویسندگان کتاب و مقاله، به خوانندۀ بالفعل نیاز دارند.
9. یادداشت را پیش از انتشار باید چندین بار خواند و ویرایش کرد و اگر ممکن بود، غلطگیری و ویرایش آن را به دیگری سپرد؛ زیرا خطا و غلط در یادداشت بیش از کتاب و مقاله به چشم میآید.
10. آن مقدار که یادداشتنویسی به مهارت در نویسندگی نیاز دارد، کتاب و مقاله ندارد. با نظر به تفاوت مؤلف و نویسنده، یادداشتنویسی هنر نویسندگان حرفهای است؛ اما هر محققی میتواند قلم تألیف به دست بگیرد و کتاب و مقاله بسازد؛ هرچند که در نویسندگی مهارت نداشته باشد.
11. در میان مهارتهای نویسندگی، آنچه بیش از همه یادداشت را خواندنی میکند، غنای واژگانی است.
12. هیچ چیز به اندازۀ کلمات کمفایده و عباراتِ سزاوار حذف، یادداشت را زشت نمیکند؛ حتی اگر آن کلمات و عبارات زیبا باشند.
13. اگر نوشتن کتاب و مقاله نیاز به دانش فراوان دارد، یادداشتنویسی نیازمند ذهن نکتهسنج و قلم نکتهگو است.
14. یادداشتنویسی بر خلاف تألیف کتاب و مقاله، نه سود مادی(حق التألیف) دارد و نه اعتبار علمی میآورد. بنابراین یادداشتنویس نباید در بند نام و نان باشد.
منبع: رضا بابایی✍
✏️ @benevis_s
❤9👍1
بنویس :)
#موضوع برای نوشتن🦋 ✏️ @benevis_s
۱✨ سیارهی زمین در واقع تیمارستان کهکشانه.
۲✨ یه ون جلوت میایسته و هرکسی داخلشه دقیقاً شبیه توئه. یکیشون تفنگی میده دستت و میگه: «وقت نیست توضیح بدم. سوار شو!»
۳✨ یه روز متوجه میشی کلید جدیدی توی دستهکلیدته.
۴✨ درباره عکسی که بالای پست فرستاده شد، بنویسید.
🔮• چند کلمه برای نوشتن دربارهشون:
° مال و منال
° مدتهای مدید
° جنگی خونین
° بافته و پرداخته
✏️ @benevis_s
۲✨ یه ون جلوت میایسته و هرکسی داخلشه دقیقاً شبیه توئه. یکیشون تفنگی میده دستت و میگه: «وقت نیست توضیح بدم. سوار شو!»
۳✨ یه روز متوجه میشی کلید جدیدی توی دستهکلیدته.
۴✨ درباره عکسی که بالای پست فرستاده شد، بنویسید.
🔮• چند کلمه برای نوشتن دربارهشون:
° مال و منال
° مدتهای مدید
° جنگی خونین
° بافته و پرداخته
✏️ @benevis_s
🔥14❤3👍1
