Telegram Web Link
رمضان و قرآن - ۴
(جزء ۱)
قرآن و موضوع شناخت پیشینی اهل کتاب از حضرت محمد- ۲

وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ كِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ *كَأَنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿بقره / ۱۰۱﴾
رمضان و قرآن - ۵
(جزء ۱)
قرآن و موضوع شناخت پیشینی اهل کتاب از حضرت محمد - ۳

البته این آیه را با قطعیت نمی‌توان ذیل موضوعی که تیتر زده‌ام قرا داد، اما بدون حکم قطعی، چنین قابلیتی دارد. آن حقی که برای اهل کتاب روشن شده، هم می‌تواند حقانیت رسالت حضرت محمد به طور کلی باشد، هم روشن شدن اینکه مصداق مشخص امری که منتظرش بودند و آن را می‌شناختند چه کسی است:

وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿بقره / ۱۰۹﴾
رمضان و قرآن - ۶
(جزء ۱)
قرآن و موضوع شناخت پیشینی اهل کتاب از حضرت محمد - ۴

در هنگام خواندن چنین آیاتی، لازم است در این نکته تامل شود که آن چیز یا چیزهایی که نزد کتمان کننده بوده و از کتمان آن‌ها سخن رفته، چیستند:

أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطَ كَانُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿بقره /۱۴۰﴾

تکمیلی:
در روزهای آینده، آدرس آیات با موضوع «کتمان» که با قطعیت کمتری می‌توان آن‌ها را مربوط به شناخت پیشینی از رسالت حضرت محمد دانست به مرور اینجا اضافه خواهند شد:
سوره بقره / آیه ۷۶
سوره بقره / آیه ۱۰۱
سوره بقره / ۱۴۴
سوره بقره / ۱۵۹
سوره بقره / ۱۷۴
سوره هود / ۱۷
سوره رعد / ۳۶
سوره رعد / ۴۳ (؟)
سوره اسراء / ۱۰۷
سوره طه / ۱۳۳
سوره نمل / ۷۶
سوره قصص / ۵۲- ۵۵
صافات/ ۳۷
سوره عنکبوت / ۴۷
سوره احقاف / ۱۰
سوره محمد / ۱۶
سوره فتح / ۲۸
سوره حدید / ۸
سوره مدثر / ۳۱
سوره بینه / ۱-۵
رمضان و قرآن - ۷
(جزء ۲)

قرآن و موضوع شناخت پیشینی اهل کتاب از حضرت محمد - ۵


الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ﴿بقره / ۱۴۶﴾

پی‌نوشت: نظر به یکی از موضوعات این کانال است که به این دسته از آیات در قرآن کریم، توجه بیشتری نشان می‌دهیم. ضمن اینکه بر این نظریم این موضوع در قرآن فقط در دو سه آیه‌ای که مشهورتر هستند، مطرح نشده.
بشارت‌ها
وحشی یا پرثمر (قسمت چهارم) به نظر بنده با توجه به رویه‌ای معمول در تورات عبری، بسیار محتمل است که نوعی رابطه معنایی بین کلمه‌های פרא (که به عنوان وصف اسماعیل، گورخر یا حیوان وحشی ترجمه شده) و פארן (پاران که سکونت‌گاه هاجر و اسماعیل معرفی شده و از ریشه معنایی…
وحشی یا پرثمر (قسمت پنجم)

در یادداشت قبلی به رویه معمول در تورات عبری، در نام‌گذاری اماکن یا فلسفه اسامی اماکن، اشاره‌ای اجمالی داشتم. گفته شد که با در نظر داشتن این رویه، شاید بتوان لقب פרא را برای اسماعیل با نام פארן (پاران) که سکونت‌گاه اسماعیل است نیز مرتبط دانست. در صورت وجود این ارتباط می‌دانیم که کلمه پاران، به معنی سرزمین برکت و جلال است و این در حالی است که در یادداشتهای قبل‌تر مطرح کرده بودیم کلمه פרא در وصف اسماعیل که گورخر یا حیوان وحشی ترجمه شده، قابلیت اینکه از ریشه פרה به معنی برکت و پرثمری باشد را دارد. روشن است اگر ارتباطی بین وصف פרא و سرزمین پاران، از آن سنخ که در مورد اسامی سرزمین‌ها در تورات شاهد هستیم برقرار باشد، کدام ترجمه برای פרא مناسب‌تر است.
در ادامه برخی نمونه‌های ارتباط بین اسامی اماکن با اسامی اشخاص یا رویدادهای رخ داده در آن‌ها را می‌آورم:

از نظر تورات، نام شهرها و سرزمین‌های «آشور»، «ماد»، «عیلام»، «کوش» (حبشه)، «مصر»، «کنعان» و‌ «صیدون»، این نام‌ها هستند چون بنیانگذاران آن‌ها، اشخاصی به همین نام‌ها بوده‌اند. (رجوع کنید به باب ۱۰ از کتاب آفرینش)
نام «بابل» (בבל)، بابل است، چون خداوند زبان ساکنان آن سرزمین را «بر هم زد» و این بر هم زدن در تورات عبری با فعل «بالل» (בלל) بیان شده‌است. (کتاب آفرینش، باب ۱۱، فراز ۹)
چنین وضعی در مورد نام برخی سرزمین‌ها و اماکن کمتر مشهور یا امروز کمتر شناخته شده یا ناشناخته و فراموش شده و تغییر نام‌یافته نیز در تورات دیده می‌شود:
- قابیل بعد از قتل هابیل، در سرزمین «نود» (נוד) به معنی «آوارگی» ساکن می‌شود. (کتاب آفرینش، باب ۴، فراز ۱۶)
- زمانی شهری به اسم «حنوخ» وجود داشته که نامش از نام حنوخ فرزند قابیل گرفته شده. (همان، باب ۴، فراز ۱۷)
- چاه یا چشمه‌ای به نام «بئر لحی روئی» (به معنی "چاه خدای زنده‌ای که مرا می‌بیند")، وجود داشته که خدا نزد آن به هاجر وعده تولد اسماعیل را می‌دهد و این نام به این دلیل بر آن چاه گذاشته شده که هاجر پس از این وعده در آنجا به خدا می‌گوید تو «خدای توجه کننده به منی» (کتاب آفرینش، باب ۱۶، فرازهای ۱۳ و ۱۴)
- نام «بئر شوع» (بئر شبع / بئر سبع) این نام است زیرا ابراهیم و ابی‌ملک در محل چاهی (بئر) که ابراهیم در آنجا حفر کرد سوگند یاد کردند (نشوعو / נשבעו) (همان، باب ۲۱، فراز ۳۱)
- در باب ۲۶ کتاب آفرینش، فرازهای ۲۰، ۲۱ و ۲۲ با سه چاه که اسحاق آنها را حفر کرده و نام‌هایی که او بر این چاهها می‌گذارد و فلسفه این نام‌گذاری‌ها آشنا می‌شویم: چاه عسق (ستم)، چاه سیطنا (شیطنت) و چاه رحووت (وسعت)
- نام «گلعد» (گلعاد، گیلعاد) این نام است چرا که «لاوان گفت امروز این تپه (گل / גל) بین من و تو شاهد (عد / עד) است» (همان، باب ۳۱، فراز ۴۸)
- نام «سوکوت» این نام است چرا که: «یعقوب به سوکوت کوچ نمود...برای احشام خود سایه‌بان‌ (סכת) ساخت، به این جهت آن محل را سوکوت (סכות) نام نهاد.» (همان، باب ۳۳، فراز ۱۷)
- نام کوه «ساعیر» این نام است چرا که فرزندان شخصی به این نام در آن منطقه ساکن بوده‌اند. (همان، باب ۳۶، فرازهای ۲۰ و ۲۱)
- نام سرزمین «ادوم»، این نام است چرا که فرزندان عساو (برادر یعقوب) در آن ساکن شده‌اند و لقب عساو، ادوم است. (همان باب ۲۵، فراز ۳۰ و تقریبا تمام باب ۳۶)

۲۲ اسفند ۱۴۰۲

قسمت ششم:
https://www.tg-me.com/besharatha/203

@besharatha
رمضان و قرآن - ۸
(جزء ۳)

إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ﴿آل عمران / ۱۹﴾

يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ﴿آل عمران / ۷۰﴾
يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿آل عمران / ۷۱﴾


وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ ﴿آل عمران / ۸۱﴾
رمضان و قرآن - ۱۰
(جزء ۳)


مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ ﴿آل عمران / ۷۹﴾

دیگران به قدر کافی توجه داده‌اند که کلمه «ربانی» در قرآن الزاما و‌ فقط برگرفته از کلمه رب عربی به معنی پروردگار نیست و در ارتباط با کلماتی همچون «ربای» و «راب» و «روبن» در سنت یهودی، دلالت‌های بین الادیانی نیز می‌تواند داشته باشد.
در این آیه اما فعل «تدرسون» نیز، به خصوص در کنار کلمه «ربانیین»، طنینی از کلمه «میدراش» در سنت یهودی را به ذهن متبادر می‌کند؛ یهودیت «ربانی» (خاخامی) و یهودیت «میدراشی»، دو عنوان بر تقریبا یک پدیده و کم و بیش ناظر به یک دوره در تاریخ تطور یهودیت هستند.
رمضان و قرآن - ۱۱
(جزء ۴)

قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا وَأَنْتُمْ شُهَدَاءُ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿آل عمران / ۹۹﴾
رمضان و قرآن - ۱۲
(جزء ۴)

وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ ﴿آل عمران / ۱۸۷﴾
رمضان و قرآن - ۱۳
(جزء ۶)

يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ ﴿مائده / ۱۵﴾
رمضان و قرآن - ۱۴
(جزء ۷)

الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ ﴿انعام / ۲۰﴾
رمضان و قرآن - ۱۵
(جزء ۷)

وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ ﴿انعام / ۹۱﴾
رمضان و قرآن - ۱۶
(جزء ۸)

وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ ﴿انعام / ۱۱۴﴾
رمضان و قرآن - ۱۶
(جزء ۹)


... قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَ رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُمْ بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ ﴿اعراف / ۱۵۶﴾ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ...﴿اعراف / ۱۵۷﴾
رمضان و قرآن - ۱۷
(جزء ۹)
نیاز به بررسی بیشتر

گرچه در نگاه اول به نظر می‌آید این آیه خطاب به حضرت محمد(ص) است، اما این آیه در دل مجموعه آیاتی قرار گرفته که جای این را هم باز می‌گذارند که مخاطب تصور کند با نقل قول خدا خطاب به حضرت موسی(ع) رو به رو است. در صورتی که تلقی اخیر درست باشد، این آیه را نیز در دسته‌ای از آیات قرار می‌دهیم که موضوع آن‌ها مورد توجه‌مان بوده‌اند.

قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَ يُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ كَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ﴿اعراف / ۱۵۸﴾

تکمیلی:
قرینه غیرقطعی دیگر بر اینکه خطاب این جملات، حضرت موسی است، نه حضرت محمد، این است که دارد در مورد رسول امی، با ضمیر سوم شخص صحبت می‌کند، نه ضمیر اول شخص.
رمضان و قرآن - ۱۸
(جزء ۱۱)

فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ﴿یونس / ۹۴﴾
به نظر بنده، حداقل اولین دفعه‌ای که کسی اعم از مسلمان و غیرمسلمان و مومن و غیرمومن، می‌خواهد قرآن را با تامل در ترجمه و معنی آیات آن بخواند، بسیار بهتر و پربرکت‌تر و پرجاذبه‌تر است که آن را به ترتیب زمانی نزول سوره‌ها بخواند.
متاسفانه ما اطمینان نداریم که ترتیب زمانی نزول سوره‌ها دقیقا کدام ترتیب معرفی شده است، اما آنچه بر آن اطمینان داریم این است که نسخه رایج قرآن، بر اساس ترتیب نزول سوره‌ها تنظیم نشده و چنین ادعایی هم ندارد. اما بین همه ترتیب‌ نزول‌های پیشنهاد شده اجمالا مشترکاتی وجود دارد: مثلا در همه فهرست‌های ترتیب نزول، معمولا سوره‌های کوتاه‌تر، جلوتر هستند و سوره‌های بلند‌تر عقب‌تر.
به هر حال چند سال پیش در مورد ترجیح ترتیب نزول سوره‌ها بر اساس روایت «ابن عباس» (که البته در میان ترتیب‌های روایی، پرطرفدارترین روایت است) نکته‌ای بر من پدیدار شد که آن را به برخی از اهل فن نیز عرضه کردم. برای برخی این نکته، جالب و بدیع آمد و معدودی بدون آنکه آدرس دقیقی بدهند آن را تکراری خواندند. متاسفانه به هر حال اجماعی وجود نداشت که باعث شد در انتشار آن نکته درنگ کنم. ولی استقبال‌ها هم در حدی بود که به نظرم آمد منتشر نکردن این نکته، ممکن است جفا باشد. به هر حال به مناسبت نزدیک شدن شب نزول قرآن، آن نکته را به زودی و در ادامه، در چند پست منتشر خواهم کرد ان‌شاءالله.
حروف مقطعه و ترتیب نزول سوره‌های قرآن در روایت ابن‌عباس - ۱

حامد فتاحی

ترتیب سوره‌های قرآن در نسخه‌ رایج و رسمی آن، بر اساس ترتیبی است که در عصر خلافت عثمان بن عفان، قرارداد شد و از آن زمان تاکنون نیز در حد و به عنوان قرارداد، مورد پذیرش عموم مسلمانان و پیشوایانشان قرار گرفت.(۱) اما این ترتیب، بر اساس ترتیب نزول سوره‌های قرآن نیست و چنین ادعایی هم ندارد(۲)؛ مثلا سوره حمد (اولین سوره در نسخه‌های عثمانی)، اولین سوره‌ای نیست که نازل شده‌است و سوره ناس (آخرین سوره در نسخه عثمانی) نیز، آخرین سوره‌ای نیست که نازل شده‌است. طبق روایات گوناگون، سوره علق که در نسخه عثمانی در ردیف ۹۶ قرار گرفته، اولین سوره‌ای است که حضرت محمد(ص) بر مردم خوانده‌است(۳) و سوره توبه که در نسخه‌های عثمانی در ردیف ۹ قرار دارد، آخرین سوره‌ای است که حضرت محمد(ص) بر مردم خوانده‌است.(۴) (طبق برخی روایات دیگر، سوره مائده یا سوره نصر)(۵)
اما مورد پذیرش‌ترین روایت در مورد ترتیب نزول سوره‌های قرآن، روایت ابن‌عباس است.(۶) از مصحفی منسوب به امام جعفر صادق نیز یاد شده که سوره‌ها در آن به ترتیب نزول، تصحیف شده‌اند و ترتیب نقل شده از سوره‌های آن، بسیار شبیه به ترتیب نزول سوره‌ها در روایت ابن عباس است.(۷)

در کنار روش‌های گوناگونی که برای صحت‌سنجی اجمالی روایت ابن عباس، پیشنهاد شده یا می‌توان متصور شد (مثل بررسی تفاوت فرم و سبک سوره‌های مکی با سوره‌های مدنی یا توجه به مضامین سوره‌ها که تا حد زیادی مکی یا مدنی بودن آن‌ها را مشخص می‌کند)(۸)، در این یادداشت متذکر نکته دیگری می‌شوم که به نظر می‌آید می‌تواند قرینه‌ای دیگر در برتری اجمالی گاهشماری ابن عباس نسبت به سایر گاهشماری‌ها باشد و گویا تاکنون لااقل به تفصیل و صراحتی که خواهد آمد مورد توجه قرار نگرفته است. قبل از بیان آن نکته، مقدمتا به نکته دیگری اشاره می‌کنم:
۲۹ سوره از ۱۱۴ سوره قرآن کریم با حروف مقطعه شروع شده‌اند.(۹) طبق روایت ابن عباس، ۸۶ سوره از این ۱۱۴ سوره، مکی هستند و ۲۸ سوره، مدنی.(۱۰) اطلاع از مکی یا مدنی بودن یک سوره، این فهم را به ما می‌دهد که  متوجه شویم از دو سوره که یکی مکی است و دیگری مدنی، کدام‌یک زودتر نازل شده‌است؛ طبعا سوره‌ای که مکی است زودتر نازل شده‌است.(۱۱)
اشاره شد که ۲۹ سوره از قرآن کریم با حروف مقطعه آغاز شده‌اند. از این ۲۹ سوره، طبق روایت ابن‌عباس، ۲۶ سوره مکی هستند. به عبارت دیگر از ۸۶ سوره مکی، ۲۶ سوره با حروف مقطعه آغاز شده‌اند و از ۲۸ سوره مدنی، تنها ۳ سوره با حروف مقطعه آغاز شده‌اند. یعنی ۳۰.۲ درصد از سوره‌های مکی با حروف مقطعه و در برابر تنها ۱۰.۷ درصد از سوره‌های مدنی با حروف مقطعه شروع شده‌اند. بر این اساس می‌توان، شروع یک سوره با حروف مقطعه را ملاکی البته غیرقطعی از مکی بودن آن سوره دانست. چه اینکه اگر یک سوره با حروف مقطعه شروع شده باشد، آن‌چنانکه گفته شد، احتمال اینکه مکی باشد، سه برابر بیشتر از آن است که مدنی باشد. (طبق روایاتی دیگر، تنها دو سوره که با حروف مقطعه آغاز شده‌اند مدنی هستند که با پذیرش این روایات، ملاک گفته شده  قوی‌تر می‌شود.)(۱۲)
نکته‌ای که ذکر شد، نکته‌ای نیست که کاملا مورد غفلت پژوهشگران قرار گرفته باشد. بسیاری متوجه شده‌اند که سوره‌های مقطعات، معمولا مکی هستند.(۱۳) اما نکته مورد نظر ما:

اگر نام سوره‌های قرآن را بر مبنای گاهشماری ابن عباس فهرست کنیم و در این فهرست، سوره‌هایی را که با حروف مقطعه آغاز نشده‌اند، حذف کنیم، به طوری که فقط سوره‌هایی باقی بمانند که با حروف مقطعه آغاز شده‌اند (به عبارت دیگر، اگر فقط سور مقطعات را بر اساس ترتیب نزولی که ابن عباس روایت کرده، فهرست کنیم) به فهرست زیر می‌رسیم:

۱- قلم
۲- ق
۳- ص
۴- اعراف
۵- یس
۶- مریم
۷- طه
۸- شعراء
۹- نمل
۱۰- قصص
۱۱- یونس
۱۲- هود
۱۳- یوسف
۱۴- حجر
۱۵- لقمان
۱۶- غافر
۱۷- فصلت
۱۸- شوری
۱۹- زخرف
۲۰- دخان
۲۱- جاثیه
۲۲- احقاف
۲۳- ابراهیم
۲۴- سجده
۲۵- روم
۲۶- عنکبوت
۲۷- بقره
۲۸- آل عمران
۲۹- رعد

حالا طبق فهرست بالا، حروف مقطعه‌ای را که هر کدام از این سوره‌ها با آن آغاز شده‌اند فهرست می‌کنیم:

۱- ن (سوره قلم)
۲- ق (سوره قاف)
۳- ص (سوره صاد)
۴- المص (سوره اعراف)
۵- یس (سوره یاسین)
۶- کهیعص (سوره مریم)
۷- طه (سوره طاها)
۸- طسم  (سوره شعراء)
۹- طس (سوره نمل)
۱۰- طسم (سوره قصص)
۱۱- الر (سوره یونس)
۱۲- الر (سوره هود)
۱۳- الر (سوره یوسف)
۱۴- الر (سوره حجر)
۱۵- الم (سوره لقمان)
۱۶- حم (سوره غافر)
۱۷- حم (سوره فصلت)
۱۸- حم.عسق (سوره شوری)
۱۹- حم (سوره زخرف)
۲۰- حم (سوره دخان)
۲۱- حم (سوره جاثیه)
۲۲- حم (سوره احقاف)
۲۳- الر (سوره ابراهیم)
۲۴- الم (سوره سجده)
۲۵- الم (سوره روم)
۲۶- الم (سوره عنکبوت)
۲۷- الم (سوره بقره)
۲۸- الم (سوره آل عمران)
۲۹- المر (سوره رعد)
حروف مقطعه و ترتیب نزول سوره‌های قرآن در روایت ابن‌عباس - ۲

اجازه بدهید بدون تغییر دادن ترتیب فهرست اخیر، فقط فرم ارائه آن را قدری تغییر بدهیم:

۱- ن (سوره قلم)
۲- ق (سوره قاف)
۳- ص (سوره صاد)
۴- المص (سوره اعراف)
۵- یس (سوره یاسین)
۶- کهیعص (سوره مریم)


۷- طه (سوره طاها)
۸- طسم  (سوره شعراء)
۹- طس (سوره نمل)
۱۰- طسم (سوره قصص)


۱۱- الر (سوره یونس)
۱۲- الر (سوره هود)
۱۳- الر (سوره یوسف)
۱۴- الر (سوره حجر)


۱۵- الم (سوره لقمان)

۱۶- حم (سوره غافر)
۱۷- حم (سوره فصلت)
۱۸- حم.عسق (سوره شوری)
۱۹- حم (سوره زخرف)
۲۰- حم (سوره دخان)
۲۱- حم (سوره جاثیه)
۲۲- حم (سوره احقاف)


۲۳- الر (سوره ابراهیم)


۲۴- الم (سوره سجده)
۲۵- الم (سوره روم)
۲۶- الم (سوره عنکبوت)
۲۷- الم (سوره بقره)
۲۸- الم (سوره آل عمران)


۲۹- المر (سوره رعد)

در ارائه فوق، ما نوعی نظم بسیار جالب توجه را درک می‌کنیم که احتمال شکل‌گیری آن به صورت تصادفی، بسیار ناچیز است و فقط مکان‌های سه سوره «لقمان»، «ابراهیم» و «رعد»، آن را مختل کرده‌اند. (این نظم به خصوص وقتی با چند ترتیب نزولی که پژوهشگران مشهور پیشنهاد کرده‌اند مقایسه شود بیشتر به چشم می‌آید.) به هر حال با حذف این سه سوره استثناء، نوعی دوره‌بندی (شامل پنج دوره) در گاهشماری نزول سور مقطعات، مشهود است؛ گویی که یکی از کارکردهای حروف مقطعه، متمایز کردن دوره‌های نزول سوره‌های قرآن بوده باشد. به نظر می‌آید این نظم و دوره‌بندی حاصل از آن از این لحاظ که احتمال تصادفی بودن آن بسیار کم است و در مقایسه با سایر گاهشماری‌ها نیز از این حیث بسیار متفاوت است، می‌تواند قرینه‌ای در تایید روایت ابن عباس در مورد ترتیب نزول سوره‌ها باشد.

پنج دوره به ترتیب، به قرار زیر هستند:

۱- دوره سوره‌هایی که با حروف مقطعه‌ای آغاز شده‌اند که فقط یکبار در قرآن به کار رفته‌اند:

ن (سوره قلم)
ق (سوره قاف)
ص (سوره صاد)
المص (سوره اعراف)
یس (سوره یاسین)
کهیعص (سوره مریم)

۲- دوره «ط»:

طه (سوره طاها)
طسم  (سوره شعراء)
طس (سوره نمل)
طسم (سوره قصص)

۳- دوره «الر»:

الر (سوره یونس)
الر (سوره هود)
الر (سوره یوسف)
الر (سوره حجر)

۴- دوره «حم»:

حم (سوره غافر)
حم (سوره فصلت)
حم.عسق (سوره شوری)
حم (سوره زخرف)
حم (سوره دخان)
حم (سوره جاثیه)
حم (سوره احقاف)


۵- دوره «الم»:

الم (سوره سجده)
الم (سوره روم)
الم (سوره عنکبوت)
الم (سوره بقره)
الم (سوره آل عمران)

این ۵ دوره، می‌توانند نوعی دوره‌بندی هفت‌گانه را برای کل قرآن نیز پیشنهاد بدهند؛
۱-  دوره سوره‌های مکی بدون حروف مقطعه (شامل ۳۳ سوره اول فهرست ابن‌عباس)
۲- دوره حروف بدون تکرار
۳- دوره ط
۴- دوره الر
۵- دوره حم
۶- دوره الم
۷- دوره سوره‌های مدنی بدون حروف مقطعه (شامل ۲۶ سوره آخر فهرست ابن عباس به جز سوره رعد)

همچنانکه می‌دانیم از ۲۹ سوره مقطعات، در ۲۵ سوره، اولین آیه بعد از حروف مقطعه اشاره به قرآن یا کتابت دارند. در اینجا لازم به اشاره است چهار سوره‌ای که بعد از حروف مقطعه آنها، آیه‌ای آمده که مضمون آن‌ها اشاره به قرآن یا کتابت ندارد، در دوره اول و آخر حروف مقطعه قرار دارند. یک سوره در دوره اول (دوره حروف بدون تکرار) و سه سوره در دوره آخر (دوره الم). در  تمام سوره‌های سه دوره میانی (دوره‌های «ط»، «الر» و «حم»)، آیات بعد از حروف مقطعه، اشاره به قرآن دارند که خود این وضع نیز نشانگر نوعی دیگر از نظم درونی در این ترتیب‌بندی است.
در اینجا به این نکته اشاره می‌کنم که ممکن است گفته شود شاید اساسا پیش‌فرض تنظیم فهرست ابن‌عباس این بوده که سوره‌های با شروع حروف مقطعه هم‌گون باید در یک دوره نازل شده باشند. حتی اگر این گمانه‌زنی درست باشد خود بیان‌گر واقعیتی احتمالا مغفول است: اینکه در زمان تنظیم فهرست ابن‌عباس (دوره‌ای بسیار نزدیک به دوره نزول قرآن) این تلقی در مورد حروف مقطعه وجود داشته که «همه» سوره‌های با حروف مقطعه یکسان (و نه مثلا فقط حوامیم) باید در یک دوره نازل شده باشند. با این حال سه سوره‌ای که نظم گاهشماری ابن‌عباس را مختل کرده‌اند این گمانه را که در تنظیم گاهشماری چنین پیش‌فرضی مورد نظر راوی بوده را نقض می‌کنند.

اما سه سوره استثناء:

اگر در یک متن فرضی، متوجه شویم که توالی حروف اول هر پاراگراف، با توالی حروف در حساب جمل (ابجد) مطابق هستند، اما آغاز چند پاراگراف، از این نظم تخطی کرده‌اند، این گمانه در ما شکل می‌گیرد که شاید در جریان نقل یا استنساخ یا روایت متن، اشتباهی صورت گرفته باشد که نظم، کامل نشده‌است.
بر اساس آن‌چه در مورد دوره‌بندی نزول سور مقطعات بر اساس گاهشماری ابن عباس گفته شد، این گمانه شکل می‌گیرد که شاید در شکل‌گیری یا نقل این گاهشماری، اشتباهی در مورد زمان نزول سه سوره لقمان، ابراهیم و رعد صورت گرفته باشد.
2025/07/14 02:49:00
Back to Top
HTML Embed Code: