رفقا رسانه باشید لطفا ✌🏼🇮🇷
3
بِسمِ الله الَّحمنِ الرَّحیم

أَلَم تَرَ كَیفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصحَـٰبِ ٱلفِیلِ

‏أَلَم یَجۡعَل كَیدَهُم فِی تَضلِیلࣲ

‏وَأَرسَلَ عَلَیهِم طَیرًا أَبَابِیلَ

‏تَرمِیهِم بِحِجَارَةࣲ مِّن سِجِّیل

‏فَجَعَلَهُم كَعَصفࣲ مَّأكُول

•السورة الفیل•
9
ذکری که" استاد جعفرعلی" سفارش کردند و فرمودند :
کاش میشد به گوش همه مردم ایران برسد جهت پیروزی کامل بر اسرائیل جنایت کار:

یا قاهر العَدُوّ
یا والی الوَلیّ.
یا مَظهَرَ العجائب.
یا مرتضی علی
این ذکر نادعلی کبیر هست.
111 مرتبه

⬅️کمتر از ۴ دقیقه وقتتونو میگیره.
1
🟢🟢 دعایی کوتاه و مؤثر از امام حسن مجتبی علیه السلام متناسب با شرایط اکنون ما
رای نزول نصرت الهی بر رزمندگان اسلام و دفع شر دشمنان از هموطنان و مومنین، این دعا را بخوانیم:

اللَّهُمَّ يَا مَنْ جَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حٰاجِزاً وَ بَرْزَخاً وَ حِجْراً مَحْجُوراً يَا ذَا الْقُوَّةِ وَ السُّلْطَانِ يَا عَلِيَّ الْمَكَانِ كَيْفَ أَخَافُ وَ أَنْتَ أَمَلِي وَ كَيْفَ أُضَامُ وَ عَلَيْكَ مُتَّكَلِي فَغُطَّنِي مِنْ أَعْدَائِكَ بِسِتْرِكَ وَ أَظْهِرْنِي عَلَى أَعْدَائِي بِأَمْرِكَ وَ أَيِّدْنِي بِنَصْرِكَ إِلَيْكَ اللَّجَأُ وَ نَحْوَكَ الْمُلْتَجَأُ فَاجْعَلْ لِي مِنْ أَمْرِي فَرَجاً وَ مَخْرَجاً يَا كَافِيَ أَهْلِ الْحَرَمِ مِنْ أَصْحَابِ الْفِيلِ وَ الْمُرْسَلِ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبٰابِيلَ تَرْمِيهِمْ بِحِجٰارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ- ارْمِ مَنْ عَادَانِي بِالتَّنْكِيلِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الشِّفَاءَ مِنْ كُلِّ دَاءٍ وَ النَّصْرَ عَلَى اْلْأَعْدَاءِ وَ التَّوْفِيقَ لِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى يَا إِلَهَ مَنْ فِي السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ مٰا بَيْنَهُمٰا وَ مٰا تَحْتَ الثَّرىٰ بِكَ أَسْتَشْفِي وَ بِكَ أَسْتَعْفِي وَ عَلَيْكَ أَتَوَكَّلُ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللّٰهُ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ‌



📚 مهج‌الدعوات اثر سید بن طاووس
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
#بسم_الله_الرحمن_الرحيم
#قربة_الى_الله

در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
#عشق داند که در این دایره سرگردانند
جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه می‌گردانند
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق #هجرانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند....

#رفیق
#محمود
#برادر
#دگر_ایشان_دانند
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمحمودرضابیضائی
@bi_to_be_sar_nemishavadd

آدرس پیج جدید در اینستا
divaneye.bi___to
4
بی همگان...
@bi_to_be_sar_nemishavadd
#بسم_الله_الرحمن_الرحيم
#قربة_الى_الله

می‌گفت:
حدودا ده سال و یک ماه پیش بود
عمار از عملیات لاذقیه برگشته بود و خودش رو برای عملیات بزرگی که در راه بود آماده میکرد
می‌گفت:
تا فرصتی میشد با ذوق از اتفاقات عملیات میگفت، از آماده ساز‌ی‌های قبل عملیات، از گشتی‌هایی که تا عمق دشمن رفته بودن، از شوخی‌ها و خنده‌های بچه‌های فوج، از حامد و ایوب و حمید و اسماعیل... از کوه‌های سخت لاذقیه با اون پوشش گیاهی و درخت‌های در هم تنیده‌ش؛ از مرگ که برادرشون بود و تو یک قدمی‌شون؛ از ترس،که از خدا خواسته بود ازش دورش کنه؛ از خستگی،که به تنشون خیمه زده بود و باهاش عشق‌بازی میکردن و از...
میگفت:
اولین بار اونجا اسمش رو شنیدم، از عمار
عمار گاه و بیگاه وعده‌ی اومدنش رو میداد
میگفت:
عمار از یه پسر جوونِ لاغرِ چشم روشنِ عراقی حرف می‌زد که مثل بسیجی‌های خودمون بود. پاکار، نترس، عشق...
عمار تعریف می‌کرد که خودم مچش رو گرفتم، از زیر زبونش کشیدم که ایرانیه ولی قاطی عراقی‌ها شده که بتونه بیاد جهاد...و همین موضوع علاقه عمار رو بهش بیشتر کرده بود.
میگفت:
عمار دائم از ابوعباس میگفت و منتظر بود تا برگرده... اینقدر ازش گفته بود که ماهم مشتاق دیدنش شده بودیم.
میگفت:
عملیات شروع شد ولی از ابوعباس خبری نشد.از عمار شنیده بودیم بچه‌ش به دنیا اومده، میاد.
روزای اول، تو اون دست‌تنهایی‌های اول عملیات که هر کی یه ور جبهه کار میکرد و کمتر میشد همدیگه رو ببینیم، یه روز که داشتم میرفتم سمت روستای عزان، دیدم اسماعیل داره با موتور میاد و ترک موتورش یکی رو سوار کرده.
وقتی رسید، چهره‌ی ناآشنای شخص پشت موتور، اینقدر آشنا بود که نیاز نباشه اسماعیل معرفیش کنه.
ابوعباس بود..... همون پسر لاغر، با موها و یش‌های کوتاه که نشون میداد تازه اومده، با یه تیشرت نظامی و....
مرتبه‌ اول به سلامی و علیکی گذشت...
میگفت:
مرتبه‌ی دوم،پیش عمار دیدمش. وقتی باهم رفتیم تو اولین سنگر خط تازه آزاد شده‌ی سابقیه که بخوابیم. تو اون تاریکی، ابوعباس وارد اتاق شد. اینبار سلام و احوالپرسی‌مون گرم‌تر شده بود و انگار سالهاست همدیگه رو می‌شناسیم...اینقدر همدیگه رو می‌شناسیم که دیگه هیچوقت تا روزی که با هم بودیم حتی اسم و رسم هم رو از هم نپرسیدیم.
ما، هم رو، می‌شناختیم....
.
.
.
آقای ابوعباس
ما همدیگه رو میشناسیم،
پس
حق دارم دلم برات تنگ بشه
وقتی که نیستی
مگه نه؟
کاش زودتر میومدی
با تو میشه راحت از عمار گفت و گریه کرد
آه کشید و گریه کرد
و
بعدش مفصل خاطره پشت هم چید و گفت و شنید و خندید که زمین رو گاز بزنیم.
ابوعباس...
دلت به حالم بسوزه
برگرد...

#رفیق
#برادر
#مشتی
#محرم
#ریف_جنوبی_حلب
#فرمانده
#عمار
#برگرد
#ابوعباس
#اینجا_تیپ_سیدالشهداء
#مشتیها
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فداییان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهید_روح_الله_قربانی
#شهیدقدیرسرلک
#شهید_میثم_مدواری
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی
#محمدرضانوری

آه ای سفر کرده!
برگرد...
ای طاقتم برده،
برگرد...

برگرد کاین بی قراری،
آرامش از من گرفته ست

برگرد...

@bi_to_be_sar_nemishavadd
@sangar_neveshteh
😢92🔥1
بی همگان...
@bi_to_be_sar_nemishavadd
╿گفتم‌که‌بــــــوی‌زُلفت‌مارابه‌آرزوکُشت╽.
محبوب من!
شادی‌ها متفاوت‌اند چنان‌که عاشق‌ها.
عاشق شهرها، عاشق روستاها، عاشق جهان سومی، عاشق قدیمی، عاشق امروزی.
مانند شادی شهری، شادی روستایی، شادی قدیمی، شادی امروزی.
مانند زمزمه‌ها؛
زمزمۀ درخت‌ها، زمزمۀ جویبارها، زمزمۀ گندم‌زار، زمزمۀ عاشق‌ها....
محبوبم!
همه شما را زمزمه می‌کنند.
پرنده ها هم می‌خواهند در نگاه شما آشیانه کنند،
چنان‌که همۀ خنده‌های من رد پای شماست....
تا بوی زلف یار در آبادی من است،
هر لب که خنده‌ای کند از شادی من است.
محبوب من!
من از هرچه بالا می‌روم، آن بالا شما را می‌بینم،
از تنهایی‌ام،
از بی‌کسی‌ام،
از خاطره‌هایم،
از شادی‌هایم...
شما هر کجا که باشید من بهترین عاشق آن‌جا هستم،
میدان مولوی، میدان خراسان، میدان اعدام، میدان تجریش، میدان آزادی...
محبوبم!
من جسته‌ام؛
در هستی حالتی هولناک‌تر از عاشق نبودن نیست.

حیف حوصله‌ام پیر شده....

#رفیق
#برادر
#محمودرضا
#دوستت_دارم
#میبینی_مرا
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمحمودرضابیضائی

@bi_to_be_sar_nemishavadd
4
بی همگان...
@bi_to_be_sar_nemishavadd
#بسم_الله_الرحمن_الرحيم
#قربة_الى_الله


گفت:
صبح که بیدار شدم دیدم داره با بچه‌هاش جمع میکنه بره
گفتم سید شما برید که من اینجا تک و تنها میمونم!
سیدابراهیم گفت باید بریم جای دیگه کار داریم باید بچه ها رو جمع و جور کنیم برای زدن، نگران نباش یه عده دیگه از بچه هامون میان پیشت.

گفت:
گفتم پس اگه میخوای اون بیسیم غنیمتی رو بذار بمونه من بدمش دست بچه های اطلاعات شاید از توش مطلب در بیارن.
جواب داد نه پیشم بمونه بهتره، برمیگردم پیشت کلی کار داریم با این.

گفت:
و سید ابراهیم رفت...

گفت:
از اون صبح به بعد دیگه ندیدمش و به شدت دلتنگش بودم تا صبح روز تاسوعا.
با حیدر رفته بودیم خانات نزدیکای مقر بهداری که دیدیم ستون خودرویی بچه‌های فاطمیون دارن میرن جایی.
تو یکی تویوتا‌ها سید ابراهیم جلو کنار راننده نشسته بود
یه آن چشممون به هم گره خورد
با ذوق خودش رو از شیشه ماشین داد بیرون و با لبخند و ذوق برام دست تکون داد.
قند تو دلم آب شد...
براش دست تکون دادم
و
رفتن....

گفت:
صبح روز عاشورا، با نگرانی خودم رو رسوندم به بهداری خانات.
یکی از بچه های فاطمیون نگهبان جلوی در بود.
ازش پرسیدم خداقوت برادر، سید ابراهیم رو میشناسی؟
برگشت بهم نگاهی کرد و با همون لهجه‌ی افغانیش جواب داد:
دیروز به رحمت خدا رفت.....




گفت:
تو قرار بود برگردی
من
ده ساله منتظرتم
آقایِ سیدابراهیم...

#شیر
#فرمانده
#سیدابراهیم
#لشگرفاطمیون
#گردان_عمار
#تاسوعا
#حلب
#محرم
#ده_سال
#القراصی
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فدایی_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمصطفی_صدرزاده

کسی که روی تو دیدست حال من داند
که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند
چه روزها به شب آورد جان منتظرم
به بوی آن که شبی با تو روز گرداند
به چند حیله شبی در فراق روز کنم
و گر نبینمت آن روز هم به شب ماند
چه حاجتست به شمشیر قتل عاشق را
حدیث دوست بگویش که جان برافشاند....

@bi_to_be_sar_nemishavadd
6
بی همگان...
@bi_to_be_sar_nemishavadd @sangar_neveshteh
#بسم_الله_الرحمن_الرحيم
#قربة_الى_الله

هر سال این‌موقع که می‌شد
منتظر بودم دست کنی تویِ گنجه‌ی سحرآمیز
و فیلم‌های ناب و زیرخاکی‌ت رو در بیاری و
با توضیح و تفسیر منتشرشون کنی و
دل ما رو از روزایی که دیدی و آدمایی که باهاشون بودی و لحظه‌هایی که درک کردی و خاطراتی که داشتی، آب کنی...

کاش دوباره، زودتر از خاطراتت بگی...
از عمار
از میثم
از قدیر و روح‌الله
از مهربون محمود
از شیخ مالک
از حاج سعید
از حسن
از....

نمیدونی از وقتی که رفتی چه اتفاقاتی افتاده
یعنی
امیدوارم که ندونی....

کاش برگردی پسر

اشکام بیشتر از حرف‌هام میان
نای حرف زدن ندارم
ولی
امیدوارم...
به اینها نه
به خدا...

دیروز خانم اسفندیاری هم آزاد شد

ولی از تو هیچ خبری نیست
از احمدرضا هم...

یعنی فراموش شدید....؟

من که میدونم می‌آی
تو بهترین روزها
من که میدونم که باز شونه به شونه هم
من که مطمئنم به همین زودی‌ها
من که...
من که دارم میمیرم رفیق
بیا
لطفا
تو رو به عمار قسم
فقط بیا
بیااا
بیااااا
بیاااااااا

#رفیق
#برادر
#ده_سال
#محرم
#عاشورا
#جوونم_آی_جوونم
#اینجا_تیپ_سیدالشهداء
#ابوعباس
#عمار
#قدیر
#میثم
#سربازان_آخرالزمانی_امام_زمان_عج
#فداییان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شهیدمیثم_مدواری
#شهیدقدیرسرلک
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی
#اسیر
#محمدرضا_نوری

@bi_to_be_sar_nemishavadd
@sangar_neveshteh
😢42
2025/10/24 06:35:00
Back to Top
HTML Embed Code: