هیچ کس جنگجویان را دوست ندارد
مگر اینکه دشمن پشت دروازه های شهر باشد!!
BLUECOLDROOM
مگر اینکه دشمن پشت دروازه های شهر باشد!!
BLUECOLDROOM
تسلیم حضور در نبردی خاموش
قربانی بغض... آه سردی خاموش!
هر ذرهی خاک با سکوتش میگفت:
جا مانده در این قبیله دردی خاموش!
#امیرحسین_پناهنده
از کتاب:
#چشمان_تو_انقلاب_را_رنگی_کرد
📻 @blue_coldroom
قربانی بغض... آه سردی خاموش!
هر ذرهی خاک با سکوتش میگفت:
جا مانده در این قبیله دردی خاموش!
#امیرحسین_پناهنده
از کتاب:
#چشمان_تو_انقلاب_را_رنگی_کرد
📻 @blue_coldroom
از روزِ خوشي، نديدنش را بلديم
با واهمه سر رسيدنش را بلديم
نقاش نبوده ايم ، اما همگي؛
از درد، فقط كشيدنش را بلديم!
#اميرحسين_پناهنده
ایران🖤
📻 @blue_coldroom
با واهمه سر رسيدنش را بلديم
نقاش نبوده ايم ، اما همگي؛
از درد، فقط كشيدنش را بلديم!
#اميرحسين_پناهنده
ایران🖤
📻 @blue_coldroom
میان دود و خاکستر،
در صدای بیپایان تیر و ترکش،
فقط به یک چیز فکر میکردم…
به دستهات که همیشه امنترین سنگر دنیا بود،
BLUECOLDROOM
در صدای بیپایان تیر و ترکش،
فقط به یک چیز فکر میکردم…
به دستهات که همیشه امنترین سنگر دنیا بود،
BLUECOLDROOM
آقای بحرینی خیلی وقت پیشا درد ما رو تبدیل
به کلمه کرد وقتی نوشت:
"مسئله این است که جغرافیا زورش زیاد است
و من خسته ام".
به کلمه کرد وقتی نوشت:
"مسئله این است که جغرافیا زورش زیاد است
و من خسته ام".
در ضیافت ظلمتِ میدانِ جنگ،
که آسمان، عبای کبود بر دوش افکنده،
و گلولهها،
چون شرارههای خشمِ خدایان باستان
بر گیسوان خاکسترینِ زمین
شلاق میزنند—
من،
با دلی چون جام شرابِ سرریز از رؤیای تو،
در انتظار لبخندت
چون شبدرِ مقدس،
در دلِ برهوتِ آتش میرویَم.
تو،
ای ماهِ مُکلَّل به تلالؤِ مهر،
ای نغمهی خاموش در نیلبکِ ویرانی،
اگر حتی شبحی
از برقِ دندانهایت در مهِ مرگ بتابد،
سپاهِ اندوه
پُشت به خاک خواهد کرد.
ای لبخندِ تو
چون قبای زرّینِ آرامش
بر قامتِ زخمیِ این جهان،
بیا—
پیش از آنکه خاک،
دهانِ بیانتهایش را
بر من بگشاید
..
۰۴/۰۴
#میلاد_آدمی_مکری
📻 @blue_coldroom
که آسمان، عبای کبود بر دوش افکنده،
و گلولهها،
چون شرارههای خشمِ خدایان باستان
بر گیسوان خاکسترینِ زمین
شلاق میزنند—
من،
با دلی چون جام شرابِ سرریز از رؤیای تو،
در انتظار لبخندت
چون شبدرِ مقدس،
در دلِ برهوتِ آتش میرویَم.
تو،
ای ماهِ مُکلَّل به تلالؤِ مهر،
ای نغمهی خاموش در نیلبکِ ویرانی،
اگر حتی شبحی
از برقِ دندانهایت در مهِ مرگ بتابد،
سپاهِ اندوه
پُشت به خاک خواهد کرد.
ای لبخندِ تو
چون قبای زرّینِ آرامش
بر قامتِ زخمیِ این جهان،
بیا—
پیش از آنکه خاک،
دهانِ بیانتهایش را
بر من بگشاید
..
۰۴/۰۴
#میلاد_آدمی_مکری
📻 @blue_coldroom
باید پناه برد به عاشقانههای هم، آغوشِ هم، به هم، به دستها و به شانههای هم...
دنیا همیشه همین است، صلح و جنگ!
جز عشق راه گریزی نبود و نیست!
جز عشق کار عزیزی نبود و نیست!
با عشق سر کنید...
#نرگس_صرافیان_طوفان
📻 @blue_coldroom
دنیا همیشه همین است، صلح و جنگ!
جز عشق راه گریزی نبود و نیست!
جز عشق کار عزیزی نبود و نیست!
با عشق سر کنید...
#نرگس_صرافیان_طوفان
📻 @blue_coldroom
روز های سختی بود
برای هممون
برای ایرانم قشنگم
برای خواهرانم و برادرانم در جای جای این سرزمین
برای نی نی کوچولوها
برای پیشیا و جوجوها
برای مامانا و باباها
برای دکترا و آتش نشان ها
برای سربازای وطن
و در آخر برای تو...
روم نمیشه الانم بخوام از تو بگم
روم نمیشه این شرایط رو هم به تو ربط بدم
گفتن از تو رو بذاریمش برای بعد
امیدوارم حال هممون خوب بشه
زخمامون جاش میمونه اما امیدوارم زخم جدیدی کنارش نیاد
و کم کم صدای آواز و خنده های هممون کنار همدیگه در آرامش و امنیت
تک تک کوچه های این سرزمین رو پر بکنه
و بازم تو
این دفعه تو باشی
من باشم
ما باشیم.... :)
#هادی_آبی_تو
📻 @blue_coldroom
برای هممون
برای ایرانم قشنگم
برای خواهرانم و برادرانم در جای جای این سرزمین
برای نی نی کوچولوها
برای پیشیا و جوجوها
برای مامانا و باباها
برای دکترا و آتش نشان ها
برای سربازای وطن
و در آخر برای تو...
روم نمیشه الانم بخوام از تو بگم
روم نمیشه این شرایط رو هم به تو ربط بدم
گفتن از تو رو بذاریمش برای بعد
امیدوارم حال هممون خوب بشه
زخمامون جاش میمونه اما امیدوارم زخم جدیدی کنارش نیاد
و کم کم صدای آواز و خنده های هممون کنار همدیگه در آرامش و امنیت
تک تک کوچه های این سرزمین رو پر بکنه
و بازم تو
این دفعه تو باشی
من باشم
ما باشیم.... :)
#هادی_آبی_تو
📻 @blue_coldroom
این روزها، از خویش به خواب و از کابوسهایم به بطریهای شیشهای آب خنک پناه میبرم.
این روزها؛ مدام خانه را متر میکنم تا ببینم چه چیزی را باید نوشته و چه چیزی را باید در صندوقچهی ذهنم دفن کنم و درنهایت من میمانم و ذهنی که سرشار از خون است.
این من، من نگرانی که روزانه به چندین و چند نفر پیام داده و زنگ میزند، فاصلهی کمی تا دیوانگی محض داشته و دیگر نمیداند «خوب بودن» چه معنایی میدهد.
دیگر به هنگام شروع مکالمات از واژهی منحوس «خوبی؟» استفاده نمیکنم.
اینبار واژه منحوستری پیدا کردم و آن«سالمی؟» ست.
واژه و پرسشی که هربار با به زبان آوردنش، بند بند وجودم آتش میگیرد…
#پریا_احمدی
📻 @blue_coldroom
این روزها؛ مدام خانه را متر میکنم تا ببینم چه چیزی را باید نوشته و چه چیزی را باید در صندوقچهی ذهنم دفن کنم و درنهایت من میمانم و ذهنی که سرشار از خون است.
این من، من نگرانی که روزانه به چندین و چند نفر پیام داده و زنگ میزند، فاصلهی کمی تا دیوانگی محض داشته و دیگر نمیداند «خوب بودن» چه معنایی میدهد.
دیگر به هنگام شروع مکالمات از واژهی منحوس «خوبی؟» استفاده نمیکنم.
اینبار واژه منحوستری پیدا کردم و آن«سالمی؟» ست.
واژه و پرسشی که هربار با به زبان آوردنش، بند بند وجودم آتش میگیرد…
#پریا_احمدی
📻 @blue_coldroom
جنگ تمام میشود ،
صلح میشود ،
خرابه ها ساخته میشوند ،
مسائل سیاسی حل میشود ،
خسارتها جبران میشود ،
ولی
امان از دردِ
از دست دادن ...
این درد
هیچ وقت خوب نمیشود !
#سونت_حامی
📻 @blue_coldroom
صلح میشود ،
خرابه ها ساخته میشوند ،
مسائل سیاسی حل میشود ،
خسارتها جبران میشود ،
ولی
امان از دردِ
از دست دادن ...
این درد
هیچ وقت خوب نمیشود !
#سونت_حامی
📻 @blue_coldroom