گاهی وقت ها تمام وسایل ارتباط جمعی دور و برت را خط میزنی ، فضای مجازی را مچاله میکنی مثل یک دستمال و پرت میکنی یک گوشه و خودت را در چهار دیواری خود ساخته ات پنهان میکنی . سه روز .. ده روز .. یک ماه .. شاید هم بیشتر .. نه برای اینکه از این تنهایی لذت ببری .
خودت را حبس میکنی تا پیدایت کنند . تا بفهمی آن همه آدم که دور و برت را گرفته اند ، وقتی نیستی ، تقه ای به در اتاق تنهایی ات میزنند یا نه . میخواهی بفهمی هنوز برای چه کسانی عزیز هستی . خدا نکند ؛ خدا نکند کسی حواسش به نبودنت نباشد . آنجاست که تنهایی را به تمام آدم هایی که هستند اما نیستند ، ترجیح می دهی ...
•زکیه خوشخو
خودت را حبس میکنی تا پیدایت کنند . تا بفهمی آن همه آدم که دور و برت را گرفته اند ، وقتی نیستی ، تقه ای به در اتاق تنهایی ات میزنند یا نه . میخواهی بفهمی هنوز برای چه کسانی عزیز هستی . خدا نکند ؛ خدا نکند کسی حواسش به نبودنت نباشد . آنجاست که تنهایی را به تمام آدم هایی که هستند اما نیستند ، ترجیح می دهی ...
•زکیه خوشخو
من صداش میکنم ابد من. یعنی به من ختم میشه. یعنی به هم ختم میشیم. هر چه که بشه، حتی اگر روزها باهم قهر باشیم و از هم دلخور، حتی اگر بدترین دعواها رو با هم داشته باشیم، حتی اگر از هم دلشکسته بشیم باز هم آخرش بهم ختم میشیم.
ابد من، یعنی مهم نیست چی پیش بیاد و چی بشه. من همیشه هستم.
•راحلیسم
ابد من، یعنی مهم نیست چی پیش بیاد و چی بشه. من همیشه هستم.
•راحلیسم
امیدوارم کسی بیاد تو زندگیتون، که یهجور نگاهتون کنه که هر لحظه با خودتون بگید: «یعنی من اینهمه دوستداشتنی بودم و قبلاً نمیدونستم؟!»
یهجور که یاد بگیرید دوستداشتهشدنِ واقعی چه حسی داره.
یهجور که یاد بگیرید دوستداشتهشدنِ واقعی چه حسی داره.
یاد بگیریم مثل نزار قبانی قربون صدقه بریم، اونجا که میگه:
عندما كانَ الجميع يتحدثُ
عن وطنهِ، كُنت أنت حَديثي.
«وقتی همه از وطنشان حرف میزدند،
"تو" حرفِ من بودی.»
عندما كانَ الجميع يتحدثُ
عن وطنهِ، كُنت أنت حَديثي.
«وقتی همه از وطنشان حرف میزدند،
"تو" حرفِ من بودی.»
همه یِ ما باید کسی را داشته باشیم
که وقتی یک روز ،
روزِ ما نبود
بنشینیم رو به رویش و غرغر کنان از سیر تا پیازِ تمامِ بد بیاری هایمان را برایش تعریف کنیم
و او هم لبخند به لب گوش کند و پایانِ هر جمله مان بگوید
"حق داشتی پس اینقد عصبی بشی،
حالا ولش کن مهم نیست،
فدایِ سرت"
میدانید آدم هرچقدر هم قوی باشد
باید کسی را داشته باشد
که حالِ بدش را بفهمد
که نگذارد
به حالِ خودش بماند
کسی که حالمان را به حالش گره زده باشد...
•سحر رستگار
که وقتی یک روز ،
روزِ ما نبود
بنشینیم رو به رویش و غرغر کنان از سیر تا پیازِ تمامِ بد بیاری هایمان را برایش تعریف کنیم
و او هم لبخند به لب گوش کند و پایانِ هر جمله مان بگوید
"حق داشتی پس اینقد عصبی بشی،
حالا ولش کن مهم نیست،
فدایِ سرت"
میدانید آدم هرچقدر هم قوی باشد
باید کسی را داشته باشد
که حالِ بدش را بفهمد
که نگذارد
به حالِ خودش بماند
کسی که حالمان را به حالش گره زده باشد...
•سحر رستگار
شمالیا یه قربون صدقه دارن که میگه:
چِشمِ بالاتِر که نِدارمی... تو می چِش سویی!
یعنی: از چشمهام که چیزی مهمتر ندارم...
تو، نور چشمهای منی!
همینقدر قشنگ :))) ♥️
چِشمِ بالاتِر که نِدارمی... تو می چِش سویی!
یعنی: از چشمهام که چیزی مهمتر ندارم...
تو، نور چشمهای منی!
همینقدر قشنگ :))) ♥️
وقتي وارد زندگي كسي ميشويد تمام اتفاقاتي را كه ممكن است باعث شود تركشان كنيد را بازگو كنيد
به خصوص براي كساني كه هركسي را وارد زندگيشان نميكنند
به هركسي اعتماد نميكنند
آینده شان را تقديم هركسي نميكنند
اين آدمها بعداز رفتنتان دست و دلشان به رابطه جديد نميرود
چون اينها فقط يكبارقراربود عاشق شوند
نگذاريد اين فرصت ازدستشان برود و بعدازشما آدمهاي ديگری بشوند...!
كساني كه ديگر هيچ شباهتي به قبلشان ندارند و فقط سنگدلاني شده اند در راه انتقام از انتخاب اشتباه قلب هايشان ...
•بُکاء
به خصوص براي كساني كه هركسي را وارد زندگيشان نميكنند
به هركسي اعتماد نميكنند
آینده شان را تقديم هركسي نميكنند
اين آدمها بعداز رفتنتان دست و دلشان به رابطه جديد نميرود
چون اينها فقط يكبارقراربود عاشق شوند
نگذاريد اين فرصت ازدستشان برود و بعدازشما آدمهاي ديگری بشوند...!
كساني كه ديگر هيچ شباهتي به قبلشان ندارند و فقط سنگدلاني شده اند در راه انتقام از انتخاب اشتباه قلب هايشان ...
•بُکاء
خواستم بهت بگم من انقدر تورو دوست دارم که حاضرم تو همیشه خوشحال تر از من باشی..
من انقدر تورو دوست دارم که میخوام همیشه همه چیزای خوب مال تو باشه...
من آنقدر تورو دوست دارم که دوست دارم همیشه تو بیشتر از من بخندی...
من انقدر تورو دوست دارم که میخوام حتی اگه من ناراحت باشم تو به جاش خوشحال باشی...
من انقدر تورو دوست دارم که آرزو میکنم همیشه واسه تو همه چی راحت باشه حتی اگه من سختی بکشم..
خواستم بهت بگم که بدونی من تورو حتی از خودمم بیشتر دوست دارم.
•بُکاء
من انقدر تورو دوست دارم که میخوام همیشه همه چیزای خوب مال تو باشه...
من آنقدر تورو دوست دارم که دوست دارم همیشه تو بیشتر از من بخندی...
من انقدر تورو دوست دارم که میخوام حتی اگه من ناراحت باشم تو به جاش خوشحال باشی...
من انقدر تورو دوست دارم که آرزو میکنم همیشه واسه تو همه چی راحت باشه حتی اگه من سختی بکشم..
خواستم بهت بگم که بدونی من تورو حتی از خودمم بیشتر دوست دارم.
•بُکاء
در پزشکی دردی وجود دارد به اسم درد فانتوم؛ بهش درد خیالی هم میگویند، اما خیالی نیست، واقعا درد میکند.
بیمار واقعا درد میکشد، ولی از جایی که دیگر نیست.
دستی درد میکند که قطع شده، انگشتی درد میکند که جایش بین تمام انگشتانش خالیست، آدمی که یادش هست اما خودش نه...
انگار نگاه میکند به جای خالی چیزی و درد میکشد، از نبودنش، از نداشتنش. از اینکه تنها خاطرهای برایش مانده و دردی که کسی نمیفهمد،
جای خالیای که کسی نمیبیند چون به گمانشان اینها همه دردی است خیالی...
•فاطمه محمدلو
بیمار واقعا درد میکشد، ولی از جایی که دیگر نیست.
دستی درد میکند که قطع شده، انگشتی درد میکند که جایش بین تمام انگشتانش خالیست، آدمی که یادش هست اما خودش نه...
انگار نگاه میکند به جای خالی چیزی و درد میکشد، از نبودنش، از نداشتنش. از اینکه تنها خاطرهای برایش مانده و دردی که کسی نمیفهمد،
جای خالیای که کسی نمیبیند چون به گمانشان اینها همه دردی است خیالی...
•فاطمه محمدلو
نامه خودکشی غزاله علیزاده :
از هیچکس متنفر نیستم. برای دوست داشتن نوشته ام. نمیخواهم، تنها و خسته ام برای همین می روم. دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانه ای تاریک. من غلام خانه های روشنم...
از هیچکس متنفر نیستم. برای دوست داشتن نوشته ام. نمیخواهم، تنها و خسته ام برای همین می روم. دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانه ای تاریک. من غلام خانه های روشنم...
گونتر گراس میگه: آنچه موجب رنجش آدم ها از یکدیگر می شود، این است که: غالبا ما آدم ها توقع داریم طرف مقابلمان، به تمام وقایع دنیا از زاویه ی دید ما نگاه کند! در صورتی که درون هر آدمی، دنیای متفاوتی وجود دارد که با پذیرش این تفاوت ها، روابط شکل مناسب تری خواهند داشت...
یکبار هم به من گفت: «عزیزترینم»!
تا آن زمان هیچ واژه ای نتوانسته بود تا این حد برایم جاودانه بماند و کلمات فقط مشتی کلمات بودند در اقتضای زمان و مکانی محدود.
ولی «عزیزترینم...!» فکرش را بکنید که در میان تمام عزیزانی که دارد، تو، « ترینِ » آنهایی!
•حمید جدیدی
تا آن زمان هیچ واژه ای نتوانسته بود تا این حد برایم جاودانه بماند و کلمات فقط مشتی کلمات بودند در اقتضای زمان و مکانی محدود.
ولی «عزیزترینم...!» فکرش را بکنید که در میان تمام عزیزانی که دارد، تو، « ترینِ » آنهایی!
•حمید جدیدی
خوبِ من! حیف است حال خوبمان را بد کنیم
راه رود جاری احساسمان را سد کنیم
عشق، در هر حالتی خوب است؛ خوبِ خوبِ خوب
پس نباید با "اگر" یا "شاید" آن را بد کنیم
دل به دریا میزنم من… دل به دریا میزنی؟
تا توکّل بر هر آنچه پیش میآید کنیم
جای حسرت خوردن و ماندن، بیا راهی شویم
میتوانی، میتوانم، میشود؛ نه! شک نکن
باورم کن تا "نباید" را "فقط باید" کنیم
زندگی جاریست؛ بسم الله… از آغاز راه…
نقطههای مشترک را میشود ممتد کنیم
آخرش روزی بهار خندههامان میرسد
پس بیا با عشق، فصل بغضمان را رد کنیم …
•بُکاء
راه رود جاری احساسمان را سد کنیم
عشق، در هر حالتی خوب است؛ خوبِ خوبِ خوب
پس نباید با "اگر" یا "شاید" آن را بد کنیم
دل به دریا میزنم من… دل به دریا میزنی؟
تا توکّل بر هر آنچه پیش میآید کنیم
جای حسرت خوردن و ماندن، بیا راهی شویم
میتوانی، میتوانم، میشود؛ نه! شک نکن
باورم کن تا "نباید" را "فقط باید" کنیم
زندگی جاریست؛ بسم الله… از آغاز راه…
نقطههای مشترک را میشود ممتد کنیم
آخرش روزی بهار خندههامان میرسد
پس بیا با عشق، فصل بغضمان را رد کنیم …
•بُکاء