و عشق، تنها عشق
ترا به گرمی یک سیب میکند مانوس
و عشق ، تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگیها برد
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن
•سهراب سپهری
ترا به گرمی یک سیب میکند مانوس
و عشق ، تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگیها برد
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن
•سهراب سپهری
مادربزرگم همیشه بهم میگفت، هیچوقت جلوی قطره اشکی که وقتِ دلتنگی از گوشهی چشمت سرازیر میشه رو نگیر، با دستات پاکش نکن؛ اون راهش رو بلده، میغلته رو گونههات و میوفته رو زمین، میره تو دل خاک. خدارو چه دیدی؟ شاید از همون یه قطره دلتنگیِ تو، گیاهی جوونه بزنه و رشد کنه و یه درخت تنومند بشه؛ که زیر سایهش قد بکشی و بزرگ شی، که بهش تکیه کنی و یادت بره چیا بهت گذشته، که بدونی از همین اشکهاست که آدم قلبش قوی میشه و جلوی هر اتفاق تلخی وایمیسه؛ پس هیچوقت جلوش رو نگیر، اون راهش رو خوب بلده...
•مجتبی پورفرخ
•مجتبی پورفرخ
خودمونو خر نکنیم؛
از آدمی که هیچ
اهمیتی براش نداریم، بگذریم
از آدمی که دوسمون نداره، بگذریم
از آدمی که با حرفاش
قلبمونو پاره پاره کرد، بگذریم
از آدمی که فرقمونو
با بقیه نمیدونه، بگذریم
از آدمی که بند دلمون نیست، بگذریم
اگه نگذریم، بجاش
باید از غرورمون
از آرامشمون
از قلبمون
از خودمون، بگذریم
که تهش باز به این نتیجه میرسیم
"کاش ازش گذشته بودم″
•بُکاء
از آدمی که هیچ
اهمیتی براش نداریم، بگذریم
از آدمی که دوسمون نداره، بگذریم
از آدمی که با حرفاش
قلبمونو پاره پاره کرد، بگذریم
از آدمی که فرقمونو
با بقیه نمیدونه، بگذریم
از آدمی که بند دلمون نیست، بگذریم
اگه نگذریم، بجاش
باید از غرورمون
از آرامشمون
از قلبمون
از خودمون، بگذریم
که تهش باز به این نتیجه میرسیم
"کاش ازش گذشته بودم″
•بُکاء
همزمان، انسان در مسیر عمر خود مگر چند بار میتواند به دوستانی بربخورد که از میان آنها همزبانی بیابد؟
همزبانی که همدل باشد. و مگر دوستی از آن مایه که به رفاقت بیانجامد چند بار میتواند رخ بدهد و در چند مقطع عمر؟
•بخشی از کتاب سلوک
اثر محمود دولت آبادى
همزبانی که همدل باشد. و مگر دوستی از آن مایه که به رفاقت بیانجامد چند بار میتواند رخ بدهد و در چند مقطع عمر؟
•بخشی از کتاب سلوک
اثر محمود دولت آبادى
اونجا که نزار قبانی میگه:
من دربارهى تو به آنها نگفتم،
اما تو را ديدهاند كه در چشمانم زندگی میکنی.
من دربارهى تو به آنها نگفتم،
اما تو را در كلماتِ نوشته شدهام ديدهاند.
عطر عشق، نمىتواند پنهان بماند.
من دربارهى تو به آنها نگفتم،
اما تو را ديدهاند كه در چشمانم زندگی میکنی.
من دربارهى تو به آنها نگفتم،
اما تو را در كلماتِ نوشته شدهام ديدهاند.
عطر عشق، نمىتواند پنهان بماند.
«گاه وقتی میروم احساس میکنم که گویی چیزی کم است. آنچیز تو هستی. تو…»
•بخشی از نامه پابلو نرودا به آلبرتینا رزا
•بخشی از نامه پابلو نرودا به آلبرتینا رزا
«برای من کاغذ بنویس. اگر دیدی نمیتوانی طاقت بیاوری، منزل کوچک من، منزل تو خواهد بود. من در اینجا بیکار نیستم. بعضی کتابهای خوب دارم و اطراف من پر از جنگلهای ساکت و خنک است. به مصاحبت با من چنان خواهی گذرانید که خیال میکنی در عالم ارواح واقع شدهای.
پس از آن به مرور خواهی دید که زمان، بهترین داروی قلب انسان است.»
• از میان نامهی نیما یوشیج به پرویز ناتلخانلری.
پس از آن به مرور خواهی دید که زمان، بهترین داروی قلب انسان است.»
• از میان نامهی نیما یوشیج به پرویز ناتلخانلری.