شاید رها شدن و تنها موندن
ترسناک ترین حس دنیا باشه
اما بیتفاوتی نسبت به رفتن آدم ها،
یه حس پر از قدرته!
وقتی رهام کردی و رفتی
فکر کردم جایی که وایسادم ته دنیاست
فکر میکردم دیگه نفسم در نمیاد
انگار یکی وایساده روی گلوم و میخواد خفم کنه
فکر میکردم تموم شدم
اخر کارمه
دیگه عاشق نمیشم
دیگه کسی نمیتونه مثل تو منو به وجد بیاره
دیگه هیچ کسی نمیتونه قدر تو توی قلبم جا بشه
ولی رفتنت ته دنیا نبود
اکسیژن کم نیومد
خفه نشدم
تموم نشدم
من بعد تو قوی ترین آدم روی زمین شدم
حالا یه آدم بیتفاوتم
که هر کسی بخواد بره
خودم براش چمدون میبندم...
•سیما امیرخانی
ترسناک ترین حس دنیا باشه
اما بیتفاوتی نسبت به رفتن آدم ها،
یه حس پر از قدرته!
وقتی رهام کردی و رفتی
فکر کردم جایی که وایسادم ته دنیاست
فکر میکردم دیگه نفسم در نمیاد
انگار یکی وایساده روی گلوم و میخواد خفم کنه
فکر میکردم تموم شدم
اخر کارمه
دیگه عاشق نمیشم
دیگه کسی نمیتونه مثل تو منو به وجد بیاره
دیگه هیچ کسی نمیتونه قدر تو توی قلبم جا بشه
ولی رفتنت ته دنیا نبود
اکسیژن کم نیومد
خفه نشدم
تموم نشدم
من بعد تو قوی ترین آدم روی زمین شدم
حالا یه آدم بیتفاوتم
که هر کسی بخواد بره
خودم براش چمدون میبندم...
•سیما امیرخانی
هركس در دنيا بايد كسى را داشته باشد كه حرف هايش را به او بزند.
آزادانه، بدون رو دربايستى، بدون خجالت، وگرنه آدم از تنهايى دق مى كند!
•ارنست همينگوى
آزادانه، بدون رو دربايستى، بدون خجالت، وگرنه آدم از تنهايى دق مى كند!
•ارنست همينگوى
باید در انتهایِ یک کوچه یا اصلا خیابان
بایستم
تمامِ بهار را دورِ خودم جمع کنم
تمامِ گل هایِ رنگ به رنگ
میوه هایِ نو برانه
و عطرِ چای بهار نارنج
یک پیراهنِ سپید به تن کنم
به هرکه از خیابان گذر کرد
بهار تعارف کنم به شرطِ لبخند !
باید راهی پیدا کنم
مردم باور کنند
بهار در دستانِ خودشان
انتظارِ شکوفه کردن دارد
باید هرکه تنها از کنارم گذر کرد را
دستش را بگیرم
و با یک لبخند بگویم :
چند کوچه آنطرف تر
خیابانیست به نامِ
لیلی و مجنون
سری به آنجا بزن
شاید میانِ آن همه چشمانِ منتظر
دو چشم از برایِ تو باشد !
باید فکری بی اندیشم
اردیبهشت در راه است
و این همه عاشقِ نرسیده به وصل
منتظر ...
•عادل دانتیسم
بایستم
تمامِ بهار را دورِ خودم جمع کنم
تمامِ گل هایِ رنگ به رنگ
میوه هایِ نو برانه
و عطرِ چای بهار نارنج
یک پیراهنِ سپید به تن کنم
به هرکه از خیابان گذر کرد
بهار تعارف کنم به شرطِ لبخند !
باید راهی پیدا کنم
مردم باور کنند
بهار در دستانِ خودشان
انتظارِ شکوفه کردن دارد
باید هرکه تنها از کنارم گذر کرد را
دستش را بگیرم
و با یک لبخند بگویم :
چند کوچه آنطرف تر
خیابانیست به نامِ
لیلی و مجنون
سری به آنجا بزن
شاید میانِ آن همه چشمانِ منتظر
دو چشم از برایِ تو باشد !
باید فکری بی اندیشم
اردیبهشت در راه است
و این همه عاشقِ نرسیده به وصل
منتظر ...
•عادل دانتیسم
خیانت به کسی ک دوستون داره، باخته.
اینو بعدا تو آغوش کسی ک دوستون نداره میفهمین!
اینو بعدا تو آغوش کسی ک دوستون نداره میفهمین!
Satori
Daigo Hanada
بیکلام
عزیز رنجورم
زیر کتری رو روشن کن
غم هاتو بریز تو قوری
دم کن
بیار با هم بنوشیم
که تقسیم شه غمت
که بسپریش به آب پاک و روان
که شاید دلت رنگ سبزِ آرامش گرفت
عزیزم،عزیزِ غمگینم
@Bockaa
عزیز رنجورم
زیر کتری رو روشن کن
غم هاتو بریز تو قوری
دم کن
بیار با هم بنوشیم
که تقسیم شه غمت
که بسپریش به آب پاک و روان
که شاید دلت رنگ سبزِ آرامش گرفت
عزیزم،عزیزِ غمگینم
@Bockaa
به كسانى كه دوستشان داريد بالى براى پرواز، ريشهاى براى برگشتن، و دليلى براى ماندن بدهيد...
-دالايى لاما
-دالايى لاما
الحیاه تعلمک الحب
و التجارب تعلمک من تحب
و المواقف تعلمک من یحبک.
«زندگی به تو عشق را یاد میدهد
تجربهها به تو میآموزد که
چه کسی را دوست داشته باش
و موقعیتها به تو یاد میدهد
که چه کسی تو را دوست دارد..!»
•نزار قبانی
و التجارب تعلمک من تحب
و المواقف تعلمک من یحبک.
«زندگی به تو عشق را یاد میدهد
تجربهها به تو میآموزد که
چه کسی را دوست داشته باش
و موقعیتها به تو یاد میدهد
که چه کسی تو را دوست دارد..!»
•نزار قبانی
راستی مردِ خودخواه من؟
چطور میشود اینقدر سنگدل بود و بی تفاوت؟
خجالت نکش جانَم،راستش را به من بگو..
یعنی هیچ دلت برای مهربانی های این زن تنگ نشده؟
زنیکه با وجود تمام زخم هایی که میان سینه اش کاشتی،هنوز هم اگر برگردی و فقط یک لحظه بی هوا نامَشرا به زبان بیاوری، بدون لحظه ای درنگ،جانِ دلم هایش را عاشقانه نثارت میکند؟
مگر یک مرد از تمام دنیا چه چیزی میخواهد جز اینکه زنی باشد در حوالی زندگیش که اینگونه دیوانه وار برای چشم های عسلی اش از زبانِ شیرین زنبورها شعر بگوید؟
و هرشب توی خیالش با پای پیاده کوچه پسکوچه های شهر را عاشقانه تا خودِ صبح کنارش قدم بزند؟
اصلا کاش من به جای تو بودم
کاش یک نفر هم پیدا میشد درست همانگونه که من دوستت دارم،دوستم می داشت..
و زندگی چقدر رویایی میشد اگر آن یک نفر "تو" بودی..
•مهسا ولی پور
چطور میشود اینقدر سنگدل بود و بی تفاوت؟
خجالت نکش جانَم،راستش را به من بگو..
یعنی هیچ دلت برای مهربانی های این زن تنگ نشده؟
زنیکه با وجود تمام زخم هایی که میان سینه اش کاشتی،هنوز هم اگر برگردی و فقط یک لحظه بی هوا نامَشرا به زبان بیاوری، بدون لحظه ای درنگ،جانِ دلم هایش را عاشقانه نثارت میکند؟
مگر یک مرد از تمام دنیا چه چیزی میخواهد جز اینکه زنی باشد در حوالی زندگیش که اینگونه دیوانه وار برای چشم های عسلی اش از زبانِ شیرین زنبورها شعر بگوید؟
و هرشب توی خیالش با پای پیاده کوچه پسکوچه های شهر را عاشقانه تا خودِ صبح کنارش قدم بزند؟
اصلا کاش من به جای تو بودم
کاش یک نفر هم پیدا میشد درست همانگونه که من دوستت دارم،دوستم می داشت..
و زندگی چقدر رویایی میشد اگر آن یک نفر "تو" بودی..
•مهسا ولی پور
یه جا توی کتاب “همه گرفتارند” خیلی قشنگ میگه:
«هیچ مشغولیتی مهمتر از این نیست. عشق تمام فکر آدمی را تسخیر میکند.»
«هیچ مشغولیتی مهمتر از این نیست. عشق تمام فکر آدمی را تسخیر میکند.»
تو برای من، جدا از هر آنچه برایت اتفاق افتاده و جدا از هر آنچه دیگران فکر میکنند، وجود داری و ارزشمند هستی. تو برای من کامل و زیبایی، با تمام تجربه های سخت و زخمهای خوب نشدهات.
•پونه مقیمی
•پونه مقیمی
آیدا
این که مرا به سوی تو میکشد
عشق نیست ...
شکوه توست ...
و آنچه مرا به انتخاب تو برمیانگیزد ،
نیاز تن من نیست ...
یگانگی روح و اندیشههای ماست .
•احمد شاملو
این که مرا به سوی تو میکشد
عشق نیست ...
شکوه توست ...
و آنچه مرا به انتخاب تو برمیانگیزد ،
نیاز تن من نیست ...
یگانگی روح و اندیشههای ماست .
•احمد شاملو
به مردم نگاه کن، شهر بازی میرن و پول زیادی رو خرج می کنن تا با چنگک یه عروسک گنده مسخره رو از جعبه شیشه ای بیرون بیارن، در حالیکه اون چنگک طوری ساخته شده که نتونه عروسک اصل کاری رو بیرون بیاره.
این قاعده ی خیلی از بازی هاست! آدم ها باید تا مرز برنده شدن پیش برن، اما کسی نباید برنده نهایی بشه. نباید حس ماجراجویی آدم ها رو از بین برد، آدم ها همیشه دوست دارن که بازی کنن.
واسه همینه که بعضی از نویسنده ها پایان داستان شون رو نمی نویسن، شعبده بازها راز جادوهاشون رو به کسی نمی گن و خیلی از آدم ها به همدیگه احساس شون رو بیان نمی کنن، چون می ترسن که بازی تموم شه.
وقتی آدم ها می فهمن که چی تو سرت و قلبت می گذره دیگه دلیلی واسه بازی کردن و موندن نمی بینن...
تنها کسانی که می مونن، وفادارها هستن...
•روزبه معین
این قاعده ی خیلی از بازی هاست! آدم ها باید تا مرز برنده شدن پیش برن، اما کسی نباید برنده نهایی بشه. نباید حس ماجراجویی آدم ها رو از بین برد، آدم ها همیشه دوست دارن که بازی کنن.
واسه همینه که بعضی از نویسنده ها پایان داستان شون رو نمی نویسن، شعبده بازها راز جادوهاشون رو به کسی نمی گن و خیلی از آدم ها به همدیگه احساس شون رو بیان نمی کنن، چون می ترسن که بازی تموم شه.
وقتی آدم ها می فهمن که چی تو سرت و قلبت می گذره دیگه دلیلی واسه بازی کردن و موندن نمی بینن...
تنها کسانی که می مونن، وفادارها هستن...
•روزبه معین
گفتی پشت تمام درهای بسته جهان، منم.
گفتی رسیدن سهم دستان ما نیست.
من اما فهمیدهام رسالت دستان ما گشودن است؛
گاه گشودن درها، گاهتر گشودن گرهها
دستان ما شبیه کلید بودند. باور کن
یک روز تمام قفلهای جهان به احترام دستان ما،
از شغلشان استعفا خواهند داد.
باور کن ....
•فاطمه نجفی
گفتی رسیدن سهم دستان ما نیست.
من اما فهمیدهام رسالت دستان ما گشودن است؛
گاه گشودن درها، گاهتر گشودن گرهها
دستان ما شبیه کلید بودند. باور کن
یک روز تمام قفلهای جهان به احترام دستان ما،
از شغلشان استعفا خواهند داد.
باور کن ....
•فاطمه نجفی
ازت میخواهم نیم ساعت تنهایی بروی یک جای بیسروصدا که حواست پرت نشود. بین ساعت ۹ تا ۹:۳۰ شب این کار را بکن، من هم همین کار را خواهم کرد. ازت میخواهم هر فکری که در طول این نیم ساعت به ذهنت میرسد، ثبت کنی.(هر فکری، مهم نیست چقدر مبهم یا غیرواقعی باشد)
ما یادداشتهایمان را به هم میدهیم و چه با همدیگر در مرحلهی تلهپاتی باشیم یا نه، بخشی بسیار حقیقی از روحمان را به یکدیگر دادهایم. اینکه بفهمیم من و تو در یک زمان دقیقاً بین ساعت ۹ تا ۹:۳۰، به چه چیزی فکر میکردیم، دست کم میتواند جذاب باشد. افراد زیادی نیستند که میدانند زوجشان حتی برای یک ثانیه به چه فکر میکند.
این ایده هیجانزدهام میکند.
پس این کار را بکن. عاشقت هستم.
•بخشی از نامه کورتونهگات به جین ماری کاکس
ما یادداشتهایمان را به هم میدهیم و چه با همدیگر در مرحلهی تلهپاتی باشیم یا نه، بخشی بسیار حقیقی از روحمان را به یکدیگر دادهایم. اینکه بفهمیم من و تو در یک زمان دقیقاً بین ساعت ۹ تا ۹:۳۰، به چه چیزی فکر میکردیم، دست کم میتواند جذاب باشد. افراد زیادی نیستند که میدانند زوجشان حتی برای یک ثانیه به چه فکر میکند.
این ایده هیجانزدهام میکند.
پس این کار را بکن. عاشقت هستم.
•بخشی از نامه کورتونهگات به جین ماری کاکس
اگر پای دلتان به رفتن است و قراراست بنای آمدنتان را به قصد رفتن خراب کنید ، لطفا بیخبرنباشد ؛لطفا یک شبه آن روی سکه را به طرف مقابلتان تحمیل نکنید !
بیخبری آدم را ازپای درمی آورد وسیل عظیمی از فکروخیال می افتد به جانش ؛ مثل این است که تنها دراتاقی باتاریکی مطلق گم شده باشد،
همانقدر گیج وترسناک !!
آدمی که بیخبر ترک می شود و به تنهایی زیرآوار یک رابطه جان می دهد ،طرف مقابل را فراموش نخواهد کرد بلکه خودواقعی خویش رادرجایی جا می گذارد وازآن پس به جای کس دیگری به روزمره گی هایش ادامه می دهد!
لطفا بیخبر آدمها را ازخود جدا نکنید ...
•ناهید آقاطبا
بیخبری آدم را ازپای درمی آورد وسیل عظیمی از فکروخیال می افتد به جانش ؛ مثل این است که تنها دراتاقی باتاریکی مطلق گم شده باشد،
همانقدر گیج وترسناک !!
آدمی که بیخبر ترک می شود و به تنهایی زیرآوار یک رابطه جان می دهد ،طرف مقابل را فراموش نخواهد کرد بلکه خودواقعی خویش رادرجایی جا می گذارد وازآن پس به جای کس دیگری به روزمره گی هایش ادامه می دهد!
لطفا بیخبر آدمها را ازخود جدا نکنید ...
•ناهید آقاطبا