Telegram Web Link
و ما تنها یک قول داریم فقط تصریح. و چرا نه، در حالی که یزید عادت به شکار با پلنگ داشت و با نرد بازی می کرد و معتاد شراب بود.
(حیاة الحیوان للدمیری: ۳۰۶/۲)

(۷) -  حافظ ابن حَجَر عَسقلانی رحمه الله متوفی ۸۵۲ ق:
ایشان می فرماید: وَلَمْ تَقَعْ لَهُ فِی الْمُسْنَدِ رَوَایَةٌ وَإنَّمَا لَهُ مُجَرَّدُ ذِکْرٍ.
ترجمه: در مسند روایتی از او وجود ندارد و فقط ذکری از او شده است.
(تعجیل المنفعة لابن حَجَر: ۳۷۳/۲ شمارۀ ۱۱۸۹)
و در جایی دیگر می نویسد: وَلَیْسَتْ لَهُ رَوَایَةٌ تُعْتَمَدُ.
ترجمه: یزید هیچ روایتی ندارد که قابل اعتماد باشد.
(تهذیب التهذيب لابن حَجَر: ۱۸۵/۷)
و همچنین نوشته است که صحابۀ کرام و غیرهم که با یزید مخالفت کردند به سبب ظالم و فاسق بودنش مخالفت کردند.

(۸) -  حضرت شاه ولی الله دهلوی رحمه الله متوفی ۱۱۷۲ ق:
ایشان می فرماید: یزید از میان آن دوازده خلیفه نیست زیرا تا عرصۀ زیادی حکومتش استحکام نیافت و همچنین دارای سیرت بد بود.
(قُرَّة العینین: ص ۲۴۱)

(۹) -  حضرت مولانا محمد قاسم نانُوتَوِی رحمه الله متوفی ۱۲۹۷ ق:
ایشان می نویسد: هنگامی که امیر معاویه رضی الله عنه یزید پلید را ولی عهد خود مقرَّر نمود فسق یزید هنوز ظاهر نشده بود و اگر چیزی در خفا می کرد خبرش به حضرت معاویه نرسیده بود.
(مکتوبات شیخ الاسلام: ۲۷۲/۱)

(۱۰) -  حضرت مولانا رشید احمد گَنْگُوهی رحمه الله متوفی ۱۴۲۳ ق:
ایشان می نویسد: از کافر گفتن یزید احتیاط باید کرد ولی او بدون شکی فاسق بود.
(فتاوی رشیدیه: ص ۴۹)

(۱۱) -  حکیم الامت حضرت مولانا اشرف علی تهانوی رحمه الله متوفی ۱۳۶۲ ق:
ایشان می نویسد: یزید فاسق بود و ولایت فاسق مختلف فیه است.
(امداد الفتاوی: ۵۶۴/۴)

(۱۲) -  حضرت مولانا سید حسین احمد مَدَنِی رحمه الله متوفی ۱۳۷۷ ق:
ایشان می نویسد: بعد از وفات امیر معاویه رضی الله عنه یزید آشکارا به فسق و فجور آلوده شده بود.
(مکتوبات شیخ الاسلام: ۲۶۶/۱)
💦💦 *توسُّع بر اهل و عیال در عاشوراء*💦💦



در روز دهم مُحرَّم مطابق استطاعت خود فراخی کردن در مخارج اهل و عیال از عواید حلال، وسیلۀ برکت در رزق و روزی و سبب نجات از فقر و محتاجی می باشد. حضرت جابر رضی الله عنه روایت می کند که جناب رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:
مَنْ وَسَّعَ عَلَى نَفْسِهِ وَأَهْلِهِ يَوْمَ عَاشُورَاءَ وَسَّعَ اللَّهُ عَلَيْهِ سَائِرَ سَنَتِهِ.
ترجمه: هر کسی در روز عاشورا (در مصارفِ) خود و اهل و عیال خود فراخی کند الله متعال در سایر سال بر او فراخی خواهد نمود.
(الاستذکار لابن عبد البر: 3/333 بَابُ صِيَامِ يَوْمِ عَاشُورَاءَ)

یعنی اثر این عمل مبارک آنست که در نتیجۀ آن الله متعال رزق و روزی سراسر سال این شخص را فراخی و وسعت می بخشد. به همین جهت صحابی جلیل القدر حضرت جابر رضی الله عنه، محدّث مشهور یحیی بن سعید رحمه الله و امام و فقیه معروف سفیان بن عُیُیْنَه رحمه الله می فرمایند که آن را آزمودیم و تجربه کردیم، درست و صحیحش یافتیم.
(الاستذکار لابن عبد البر: 3/333 بَابُ صِيَامِ يَوْمِ عَاشُورَاءَ)

لیکن باید متوجه بود که امور مذکورۀ بالا را در همان درجه و در همان حدودی که وارد شده باید قرار داد و بر آن عمل کرد. از افراط و تفریط باید اجتناب گردد.
❈﴿ کتاب البیع - ۱ -﴾❈

مسائل خرید و فروش - ۱ -:
مسئله ۱: هنگامی که کسی به شخص دیگری گفت: من این چیز را به این مبلغ فروختم، و شخص دیگر گفت: من آن را خریدم، در این صورت معامله منعقد گردیده و آن چیز فروخته شده است، و شخصي که آن شی را خریداری نموده، مالک آن گردیده است.
حالا اگر فروشنده بخواهد آن را نفروشد و نزد خود نگهدارد یا خریدار بخواهد آن را نخرد، هیچ یک نمی تواند خلاف معامله کنند. فروشنده باید آن را بدهد و خریدار باید آن را بگیرد.
این خرید و فروش را در اصطلاح «بیع» می گویند.

مسئله ۲: هنگامی که کسی به شخص دیگری گفت؛ من این چیز را به مبلغ ده روپیه به تو فروختم و آن شخص دیگر گفت قبول دارم، یا بر این قیمت راضی هستم، آن را گرفتم، معامله در تمام این صورت ها منعقد گردیده و آن شی فروخته شده است. اکنون نه فروشنده اختیار دارد تا جنس را ندهد و نه خریدار اختیار دارد آن را نخرد. لیکن این حکم همان زمانی می باشد که خرید و فروش هر دو جانب در یکجا و در یک مجلس صورت گرفته باشد.
{این را در اصطلاح «ایجاب و قبول» می گویند}.

اگر یکی از آنها به دیگری گفت که این را به مبلغ چهار روپیه به تو فروختم، و شخص دیگر با شنیدن لفظ چهار روپیه چیزی نگفت، بلکه از جایش برخاست و حرکت کرد، یا به خاطر مشوره با کس دیگري و یا به خاطر انجام کار دیگری رفت، و جایش تغییر نمود، و سپس گفت که آن را به چهار روپیه خریدم، در این صورت بیع انجام نشده و آن شی هنوز فروخته نشده است. البته اگر بعد از این گفته اش، فروشنده بگوید؛ آن را دادم، یا بگوید که بگیر، در این صورت معامله منعقد شده و آن شی به فروش رسیده است.

به همین صورت اگر فروشنده {بعد از گفتن نرخ} برخاسته حرکت کند یا به خاطر انجام کار دیگری برود و آنگاه خریدار بگوید؛ من آن را خریدم یا گرفتم، در این صورت نیز معامله هنوز  انجام نیافته و آن شی هنوز فروخته نشده است.

خلاصه هنگامی که {ایجاب و قبول در یک مجلس بود، یعنی هنگامی که} هر دو جانب، معامله را در یک نشست طی نمودند، آنگاه آن شی {جنس} به فروش می رسد.
﴿ کتاب البیع - ۲ -﴾

مسائل خرید و فروش - ۲ -:

مسئله ۳: اگر کسی به شخص دیگری گفت که این جنس خود را به مبلغ یک روپیه به من بده {یا بفروش} و آن شخص در جواب گفت دادم {یا فروختم}، معامله هنوز منعقد نشده است. البته اگر خریدار مجدداً بگوید؛ گرفتم {یا خریدم}، معامله حالا منعقد شده و آن شی به فروش رسیده است.

مسئله ۴: اگر کسی به شخص دیگری گفت که من این جنس ترا به یک روپیه گرفتم و آن شخص در جواب گفت بگیر، بیع در این صورت انجام شده است.

مسئله ۵: اگر کسی بعد از دانستن نرخ چیزی همان مبلغ را به فروشنده داد و آن جنس را برداشت و فروشنده به خوشی آن مبلغ را گرفت، و نه فروشنده با زبان گفت که این جنس را به این مبلغ فروختم و نه خریدار گفت که آن را خریدم، در این صورت نیز بیع انجام گرفته است و آن جنس به فروش رسیده است.

مسئله ۶: اگر کسي از میوه فروشی بدون سوال و پرسش، چهار عدد میوۀ بزرگ برداشت و ده روپیه بر دست میوه فروش گذاشت، و میوه فروش نیز به خوشی آن را گرفت، بیع در این صورت نیز انجام شده است، چه کسی از آن دو با زبان چیزی گفته باشد یا نگفته باشد.

{این گونه خرید و فروش را «بیع تعاطی» می گویند.}
﴿ کتاب البیع - ۳ -﴾

مسائل خرید و فروش - ۳ -:

مسئله ۷: اگر کسی به شخص دیگری گفت که این گردنبند مرواید را به صد روپیه به تو فروختم، و خریدار در جواب گفت که پنج مروارید آن را گرفتم، یا گفت من نصف مروارید هایش را خریدم، در این صورت تا هنگامی که فروشنده بر آن راضی نباشد، بیع انجام نمی گیرد.
زیرا فروشنده قیمت مجموعۀ گردنبند را گفته بود {نه یک یک مرواریدها را} بنابرین تا زمانی که او راضی نباشد، خریدار اجازه ندارد تعدادی از مرواریدهای گردنبند را بگیرد و تعدادی را نگیرد. اگر خریدار می خواهد گردنبند را بگیرد، باید تمام گردنبند را بگیرد.
البته اگر فروشنده گفته باشد که هر دانۀ مرواید را به یک روپیه به تو دادم، و بناءً خریدار گفت که پنج دانۀ آن را من خریدم، در این صورت بیع در پنج دانۀ مروارید انجام شده است و همان پنج دانۀ مروارید به فروش رسیده است.

مسئله ۸: اگر کسی چهار چیز مختلف داشت و گفت که همۀ اینها را به تو به چهار روپیه فروختم، خریدار در این صورت اختیار ندارد بدون رضایت فروشنده بعضی از آنها را بگیرد و بعضی آنها را نگیرد، زیرا فروشنده می خواهد همۀ آن اشیاء را یکجا بفروشد.
البته اگر فروشنده هر یکی از آن اشیاء را جداگانه نرخ بگذارد، در این صورت خریدار اجازه دارد تا بعضی از آنها را بخرد و بعضی را نخرد.

مسئله ۹: در خرید و فروش، لازم است تا جنس مشخَّص و معلوم باشد و چنان امر مبهمی در آن وجود نداشته باشد که سر انجام به جنگ و جدال بکشد. به همین صورت قیمت و نرخ جنس باید معلوم و متعیَّن باشد. اگر جنس مشخّص و معلوم نبود و یا نرخ آن واضح و متعیَّن نبود، بیع در این صورت صحیح نمی باشد.

مسئله ۱۰: اگر کسی جنسی را به مبلغی خریداری کرد، و اکنون فروشنده به خریدار می گوید که تو نخست پول را بده، آنگاه من جنس را به تو می دهم، و خریدار می گوید که تو نخست جنس را بده، آنگاه من پول را به تو می دهم، در این صورت نخست پول را به فروشنده خواهیم داد و سپس جنس را به مشتری. فروشنده در این صورت اختیار دارد كه تا آنگاه که پول را نگیرد، جنس را به مشتری ندهد.
و اگر هر دو جانب یک چیز یا یک جنس مال را با یکدیگر تبادله می کنند، مثلاً هر دو جانب، پول نقد {مثلاً دالر به افغانی یا افغانی به دالر} را تبادله می کنند و یا تکه را در مقابل تکه تبادله می نمایند، و چنین اختلافی میان ایشان رو داد، در این صورت به هر دوی ایشان گفته خواهد شد تا هر دو در یک زمان آن را دست به دست یکدیگر بدهند.(۱)
ا..................
(۱)  مسئله: همانگونه که بیع زبانی یا داد و   گرفت «تعاطی» جایز است، معاملة تحریری نیز صحیح است و همچنین معامله تلفونی نیز درست است.
﴿ کتاب البیع - ۵ -﴾

مسائل تعیین قیمت - ۲ -:

مسئله ۴: اگر فروشنده ای به خریدار گفت؛ شما این جنس را بگیرید، ضرورتی به تعیین قیمت آن نیست، هرچه قیمت اصلی آن بود همان را از شما می گیرم، من از شما چگونه پول بیشتری می توانم بگیرم، و یا به خریدار گفت؛ شما آن را بگیرید، من بعداً پرسان نموده هرچه که قیمتش بود به شما خواهم گفت، یا به خریدار گفت؛ همین چیز را فُلانی نیز خریده است، شما نیز همان قیمتی را بدهید که او داده است، یا به خریدار گفت؛ هرچه که دل شما می خواهد همانقدر بدهید، من انکار نمی کنم و هرچه بدهید قبول دارم، یا به خریدار گفت؛ از بازار پرسان کنید، هر چه قیمت آن بود، همان را بدهید، یا اینکه گفت؛ این را به فُلانی نشان بدهید، هر قیمتی که او گفت شما همان قیمت را به من بدهید ... بیع در تمام این صورت ها فاسد می باشد.
البته اگر قیمت آن جنس در همانجا {مجلس} مشخَّص و متعیَّن گردید، و سببی که بیع را فاسد گردانیده بود از بین رفت، بیع درست خواهد شد. و اگر علَّت فساد بیع، بعد از تغییر جای خریدار یا فروشنده از میان رفت، در این صورت بیع قبلی فاسد گردیده است. البته خریدار و فروشنده بعد از زایل شدن علَّت فساد بیع، می توانند از سر نو معامله {بیع} کنند.

مسئله ۵: اگر کسی از دکاندار معیَّنی، سودای مورد ضرورت خانه را می گرفت، به طور مثال یک روز یک کیلو ماش، روز دیگر نیم کیلو تُرشی، و روز دیگری دو کیلو روغن و غیره ... می آورد و دربارۀ قیمت آنها پرسان نمی کرد و به این فکر است که هر زمانی با دکاندار حساب کردم هرچه پولش شد به او می دهم، این بیع درست است.
به همین صورت اگر مریضی نسخۀ خود را به عطار {یا دوا فروشی} معیَّـنی می فرستاد و دواهای خود را از وی می گرفت و قیمت آنها را نمی پرسید و به این فکر بود که هر وقتی بهبود یافتم، هرچه پول دواهایش می شد به او می پردازم، این بیع نیز صحیح است.
﴿ کتاب البیع - ۶ -﴾

مسائل تعیین قیمت - ۳ -:

مسئله ۶: اگر کسی در دست خود ده روپیه داشت و آن را به فروشنده {نشان داده}گفت؛ آن چیز را در مقابل این پول ها خریدم {و فروشنده پذیرفت،} در این صورت خریدار اختیار دارد که همان پول های موجود در دست خود را به فروشنده بدهد، یا آنکه ده روپیۀ دیگری را به او بدهد. فقط شرط این است که آن ده روپیه جعلی {یا ناچَل} نباشد.

مسئله ۷: اگر کسی یک روپیه را چیزی خریداری کرد، اکنون اختیار دارد که یک روپیه به فروشنده بدهد، یا دو سکة یک قِرانی یا چهار سکۀ شانزده پولی. فروشنده نمی تواند از گرفتن آنها انکار کند.
البته اگر کسی صد روپیه را چیزی خریداری کرد و اکنون می‌خواهد تمام صد روپیه را با «پولِ مَیْده» {سکه‌های شانزده پولی و یک قِرانی} پرداخت نماید، در این صورت فروشنده اختیار دارد که آن «پولِ مَیْده» را بگیرد یا نگیرد. اگر فروشنده بر گرفتن «پولِ مَیْده» راضی نباشد، خریدار باید صد روپیه را به صورت روپیه بپردازد.(۱)

مسئله ۸: اگر کسی صندوقچه ای را {که قفلش در آن نصب می باشد} فروخت، کلیدش نیز به همراهش فروخته شده است. فروشنده نمی تواند پول جداگانه ای در مقابل کلید بخواهد و یا کلیدش را خود نگهدارد.(۲)

ا..............    
(۱)  مسئلۀ پرداخت قیمت جنس خریداری شده توسط «پولِ مَیْده» {یعنی سکه های فلزی کم قیمت} مسئلۀ عرفی است، بنابرین حکم آن در شهرها و کشورهائی که عُرف آنها جداگانه باشد، مختلف خواهد بود.
النقود التی لها اجزاء، اذا جری العقد علی نوع منها کان للمشتری ان یعطی الثمن من اجزاء ذلک النوع، لکن یتبع فی هذا الامر عُرف البلدة و العادیة الجاریة ...
مرآة المجلة: ۱۱۳/۱
(۲)  مسئله:  اگر کسی جنس خود را «لیلام» {حرَّاج} کند، یعنی جنس را به آن خریداری بدهد که  قیمتی بیشتر از سایر خریداران می پردازد، این گونه بیع جایز است، و آن را «بیع مزایده» می گویند.
﴿ کتاب البیع - ۷ -﴾

مسائل مشخَّص بودن شیئ که خریده یا فروخته می‌شود:
﴿ کتاب البیع - ۷ -﴾

مسائل مشخَّص بودن شیئ که خریده یا فروخته می‌شود:

مسئله ۱: در مورد غلّه جات و حبوبات {و میوۀ خشک از قبیل گندم، لوبیا، نخود، کشمش و امثال آن} فروشنده و خریدار اختیار دارند تا آنها را به حساب وزن به این گونه خرید و فروش کنند که هر کیلو گندم مثلاً به قیمت ده روپیه، و هم اختیار دارند تا بدون وزن آن را خرید و فروش کنند.
مثلاً خریدار بگوید که این تودۀ گندم را به هزار روپیه خریدم {و فروشنده پذیرفت} که در این صورت گندم های آن توده همه ملکیّت خریدار می گردد، چه کم باشد و چه زیاد.

مسئله ۲: در هنگام خرید و فروش میوه های مانند سیب، انار، نارنج و امثال آنها، خریدار و فروشنده اختیار دارند تا آنها را به حساب عددی{دانه ای}و یا توده ای خرید و فروش کنند. بنابرین اگر کسی یک سبد سیب را به صد روپیه خرید و تعداد سیب های سبد معلوم و مشخَّص نبود، بیع در این صورت نیز صحیح است، و همۀ سیب ها از خریدار می باشد، چه کم برآید یا زیاد.

مسئله ۳: اگر کسی میوه می فروخت و شخصی به او گفت؛ در مقابل ده روپیه، هموزن این خشت {یا سنگ} برایم میوه بده، و میوه فروش بر آن راضی شد، و وزن آن خشت {یا سنگ} را نمی داند که چقدر است، بیع در این صورت نیز جایز است.

مسئله ۴: اگر کسی یک سبد {یا کارتن} سیب یا انار یا نارنج و امثال آنها را مثلاً به چهل روپیه بر این شرط خرید که چهار صد سیب دارد، و چون بعداً آن را شمردند، سبد فقط سه صد سیب داشت، اکنون خریدار اختیار دارد که آن سبد میوه را بگیرد و یا نگیرد. اگر آن را گرفت، اکنون به فروشنده چهل روپیه نمی دهد، بلکه قیمت یک چهارم {رُبع} سیب ها را کم نموده فقط سی روپیه به او خواهد پرداخت. و اگر سه صد و پنجاه سیب در سبد برآمد، در این صورت سی و پنج روپیه به فروشنده می پردازد.
خلاصه هر قدری که از تعداد سیب ها کم بود، همانقدر از قیمت آنها نیز کم خواهد شد.
و اگر بعد از شمردن، تعداد سیب های سبد بیشتر از چهار صد عدد بود، در این صورت، تعداد اضافی از فروشنده می باشد، خریدار حق گرفتن بیشتر از چهار صد عدد سیب را ندارد.
البته اگر او تمام سبد را خرید و مشخَّص نکرد که چند عدد سیب در آن سبد باشد، در این صورت هر مقدار سیب که در سبد بود، از خریدار می باشد، چه بسیار باشد و چه کم.

مسئله ۵: اگر کسی چنان چادری یا لباسی یا پارچه ای ... را خرید که اگر کمی از آن را قطع کند، تمام آن چادر یا لباس خراب می شود، و خریدار در هنگام خریدن شرط گذاشته بود که این چادر یا لباس سه متر باشد، اما هنگامی که آن چادر را متر کردند، کمتر از سه متر بود، در این صورت هیچ چیزی از قیمت آن چادر یا لباس کم نمی گردد، بلکه خریدار باید تمام همان قیمتی را بپردازد که طی شده بود. البته به خاطر آنکه چادر از سه متر کمتر است، با وجود تکمیل بیع، خریدار اجازه دارد که آن چادر یا لباس را بگیرد و یا نگیرد.
و اگر آن چادر یا لباس بیشتر از سه متر برآمد، در این صورت نیز مقدار اضافی از خریدار می باشد و خریدار به خاطر آن مقدار اضافی، پول بیشتری به فروشنده نمی پردازد.

مسئله ۶: اگر کسی در شب هنگام، دو چادر ابریشمی را مثلاً به صد روپیه خرید و چون صبح شد مشاهده کرد که یکی از آنها نخی است، در این صورت بیع هر دوی آنها جایز نمی باشد.
همچنین اگر کسی دو انگشتری را بر این شرط خرید که نگین هر دو فیروزه باشد، و بعداً معلوم شد که نگین یکیِ آنها فیروزه نیست بلکه چیز دیگری هست، در این صورت بیع هر دو انگشتری ناجایز می باشد.
اکنون اگر او می خواهد یکی از آنها را یا هر دو را بگیرد، باید دوباره با فروشنده گفتگو نموده از سر نو با او معامله نماید.

﴿ راه فلاح ﴾
مسئله ۱: در مورد غلّه جات و حبوبات {و میوۀ خشک از قبیل گندم، لوبیا، نخود، کشمش و امثال آن} فروشنده و خریدار اختیار دارند تا آنها را به حساب وزن به این گونه خرید و فروش کنند که هر کیلو گندم مثلاً به قیمت ده روپیه، و هم اختیار دارند تا بدون وزن آن را خرید و فروش کنند.
مثلاً خریدار بگوید که این تودۀ گندم را به هزار روپیه خریدم {و فروشنده پذیرفت} که در این صورت گندم های آن توده همه ملکیّت خریدار می گردد، چه کم باشد و چه زیاد.

مسئله ۲: در هنگام خرید و فروش میوه های مانند سیب، انار، نارنج و امثال آنها، خریدار و فروشنده اختیار دارند تا آنها را به حساب عددی{دانه ای}و یا توده ای خرید و فروش کنند. بنابرین اگر کسی یک سبد سیب را به صد روپیه خرید و تعداد سیب های سبد معلوم و مشخَّص نبود، بیع در این صورت نیز صحیح است، و همۀ سیب ها از خریدار می باشد، چه کم برآید یا زیاد.

مسئله ۳: اگر کسی میوه می فروخت و شخصی به او گفت؛ در مقابل ده روپیه، هموزن این خشت {یا سنگ} برایم میوه بده، و میوه فروش بر آن راضی شد، و وزن آن خشت {یا سنگ} را نمی داند که چقدر است، بیع در این صورت نیز جایز است.
مسئله ۴: اگر کسی یک سبد {یا کارتن} سیب یا انار یا نارنج و امثال آنها را مثلاً به چهل روپیه بر این شرط خرید که چهار صد سیب دارد، و چون بعداً آن را شمردند، سبد فقط سه صد سیب داشت، اکنون خریدار اختیار دارد که آن سبد میوه را بگیرد و یا نگیرد. اگر آن را گرفت، اکنون به فروشنده چهل روپیه نمی دهد، بلکه قیمت یک چهارم {رُبع} سیب ها را کم نموده فقط سی روپیه به او خواهد پرداخت. و اگر سه صد و پنجاه سیب در سبد برآمد، در این صورت سی و پنج روپیه به فروشنده می پردازد.
خلاصه هر قدری که از تعداد سیب ها کم بود، همانقدر از قیمت آنها نیز کم خواهد شد.
و اگر بعد از شمردن، تعداد سیب های سبد بیشتر از چهار صد عدد بود، در این صورت، تعداد اضافی از فروشنده می باشد، خریدار حق گرفتن بیشتر از چهار صد عدد سیب را ندارد.
البته اگر او تمام سبد را خرید و مشخَّص نکرد که چند عدد سیب در آن سبد باشد، در این صورت هر مقدار سیب که در سبد بود، از خریدار می باشد، چه بسیار باشد و چه کم.

مسئله ۵: اگر کسی چنان چادری یا لباسی یا پارچه ای ... را خرید که اگر کمی از آن را قطع کند، تمام آن چادر یا لباس خراب می شود، و خریدار در هنگام خریدن شرط گذاشته بود که این چادر یا لباس سه متر باشد، اما هنگامی که آن چادر را متر کردند، کمتر از سه متر بود، در این صورت هیچ چیزی از قیمت آن چادر یا لباس کم نمی گردد، بلکه خریدار باید تمام همان قیمتی را بپردازد که طی شده بود. البته به خاطر آنکه چادر از سه متر کمتر است، با وجود تکمیل بیع، خریدار اجازه دارد که آن چادر یا لباس را بگیرد و یا نگیرد.
و اگر آن چادر یا لباس بیشتر از سه متر برآمد، در این صورت نیز مقدار اضافی از خریدار می باشد و خریدار به خاطر آن مقدار اضافی، پول بیشتری به فروشنده نمی پردازد.

مسئله ۶: اگر کسی در شب هنگام، دو چادر ابریشمی را مثلاً به صد روپیه خرید و چون صبح شد مشاهده کرد که یکی از آنها نخی است، در این صورت بیع هر دوی آنها جایز نمی باشد.
همچنین اگر کسی دو انگشتری را بر این شرط خرید که نگین هر دو فیروزه باشد، و بعداً معلوم شد که نگین یکیِ آنها فیروزه نیست بلکه چیز دیگری هست، در این صورت بیع هر دو انگشتری ناجایز می باشد.
اکنون اگر او می خواهد یکی از آنها را یا هر دو را بگیرد، باید دوباره با فروشنده گفتگو نموده از سر نو با او معامله نماید.
﴿ کتاب البیع - ۸ -﴾

مسائل خرید‌و‌فروش به قرض - ۱ -:

مسئله ۱: خرید و فروش چیزی به قرض جایز است، اما باید متوجه بود که مدت پرداخت قرض باید مُعیَّن باشد، مثلاً خریدار بگوید که پولش را تا پانزده روز یا یکماه یا تا چهار ماه می دهم.
اگر کسی مدت پرداخت قرض را متعیَّن نکرد و فقط اینقدر گفت که حالا ندارم، بعداً می دهم، پس اگر به این صورت گفته بود که این جنس را به این شرط می خرم که پولش را بعداً خواهم داد، بیع در این صورت فاسد شده است.
واگر در هنگام خریداری شرط نگذاشته بود بلکه بعد از اتمام معامله به فروشنده گفت که پول را بعداً می دهم، در این صورت بیع فاسد نمی گردد.
و اگر خریدار نه در هنگام خریداری و نه بعد از آن چیزی گفت، بیع در این صورت صحیح است.
و در این دو صورت اخیر بر خریدار لازم است تا همین حالا پول را بپردازد. البته اگر فروشنده او را مهلت بدهد، این امری جداگانه است، اما اگر فروشنده او را مهلت نداد و پولش را مطالبه کرد، بر خریدار لازم است تا پول را همین حالا اداء کند.

مسئله ۲: اگر کسی در هنگام خرید چیزی به فروشنده گفت که این را به من بده و چون پولم آمد آنگاه قیمتش را می پردازم، یا گفت که چون برادرم آمد آنگاه پولت را می دهم، و یا گفت که پولت را در وقت برداشتن حاصلات زمین می دهم و یا فروشنده به خریدار گفت که شما این را بگیرید و هر وقت دل تان شد پولش را بدهید، بیع در تمام این صورت ها فاسد گردیده است. برای صحت بیع در صورت های مذکور، این حتمی و لازم است تا مدتی را به خاطر پرداخت پول متعیَّن نمایند.
و اگر کسی آن شی را خریداری کرده و بعد از آن سخنان بالا را به فروشنده گفت، در این صورت بیع صحیح می باشد، اما فروشنده اختیار دارد که پول خود را هم اکنون از خریدار مطالبه کند،
یا او را مهلت بدهد.
البته مسئلۀ برداشتن حاصلات زمین مستـثـنـاسـت. فروشنده در این مسئله، حق مطالبۀ پول خود را قبل از وقت برداشت حاصلات ندارد.
﴿ کتاب البیع - ۹ -﴾

مسائل خرید‌و‌فروش به قرض - ۲ -:

مسئله ۳: اگر قیمت صد کیلو گندم در بازار به پول نقد، صد روپیه است، اما کسی می خواهد آن را به قرض بخرد، پس اگر فروشنده‌ای در مقابل صد روپیه، هفتاد و پنج کیلوگرام گندم به این شخص داد، این بیع درست است، لیکن باید در همان وقت خریداری معلوم باشد که خریدار می خواهد به قرض خریداری کند.

مسئله ۴: البته این حکم جواز در همان صورتی خواهد بود که فروشنده نخست از خریدار بپرسد که آیا نقد می خری یا قرض. اگر خریدار نقد گفت، فروشنده صد کیلو گندم به او بدهد و اگر قرض گفت، هفتاد و پنج کیلو به او بدهد.
ولی اگر فروشنده به این شکل با خریدار معامله کرد که اگر نقد می‌گیری، صد کیلو گندم را به صد روپیه می دهم و اگر قرض می گیری، هفتاد و پنج کیلو گندم را به صد روپیه می‌دهم، این گونه معامله جایز نیست.

مسئله ۵: کسی به وعدۀ یک ماهه جنسی را خریداری کرد و چون یک ماه گذشت، باز از فروشنده تقاضا کرد تا او را پانزده روز دیگر مهلت بدهد و او بعد از پانزده روز پول را اداء خواهد نمود و فروشنده نیز راضی شد، اکنون خریدار پانزده روز مهلت بیشتر یافته است.
و اگر فروشنده بر مهلت دادن راضی نشد، می تولند پول خود را فی الحال مطالبه کند.

مسئله ۶: اگر کسی مقروض است و نزد خود پول دارد، برایش حرام است که به ناحق به امروز و فردا کردن ها، یا حالا نی، فلان وقت بیا گفتن ها و یا هنوز پول {پوند و دالرم} را تبدیل نکرده ام، چون آن را تبدیل کردم آنگاه می دهم ... و از این قبیل بهانه کردن ها کسی را سرگردان بسازد.
هنگامی که صاحب حق پول خود را مطالبه کرد، باید حقش پرداخته شود.(۱) 
البته اگر کسی به قرض چیزی را خریداری کرده است، در این صورت پرداختن پول آن بعد از مدت معیَّنه اش واجب خواهد بود، و بعد از ختم آن مدت، امروز و فردا کردن و سرگردان ساختن مردم جایز نمی باشد.
البته اگر کسی واقعاً نزد خود پول ندارد و نه می تواند از جائی پول به دست بیاورد، این صورت ناچاری است، لیکن به محض به دست آوردن پول، باید فوراً حق مردم را اداء کند و امروز و فردا ننماید.

ا...........
(۱)   عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللهُ عَنْهُ، عَنِ النَّبِيِّ صلی الله علیه وسلم قَالَ: مَطْلُ الغَنِيِّ ظُلْمٌ.
ترجمه: از حضرت ابو هریره رَضِیَ اللہُ عَنْہُ  روایت است که رسول الله صلی علیه وسلم فرمودند: کسی که مقروض است و پول ادای قرض خود را نیز دارد و بازهم امروز و فردا می کند، او ظالم است.
(بخاری شریف: حدیث ۲۲۸۷ ومسلم شریف: حدیث ۲۹۲۴)
و همچنین از رسول الله صلی الله علیه وسلم روایت است که فرمودند: 
عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: لَيُّ الوَاجِدِ يُحِلُّ عُقُوبَتَهُ وَعِرْضَهُ.
ترجمه: رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: مقروضی که پول دارد و بازهم امروز و فردا می کند، این کارش آبرویش و سزا دادنش را حلال مي‌گرداند.
(بخاری شریف: آخر حدیث ۲۴۰۰ بابٌ لصاحب الحق و ابو داود شریف: حدیث ۳۶۲۸ و نسائی شریف: حدیث ۴۶۸۹ و ابن ماجه شریف: حدیث ۲۴۲۷)
امام شیخ عبدالقادر گیلانی رحمه الله فریب مقاماتی که می‌دید نمی‌خورد، بلکه این معنا را سخت باور داشت که حقیقت‌، تنها و تنها با همسازی و همنوایی شریعت با معرفت حاصل آید و هر ناسازگاری با شریعت به معنای رخنه کردن شیطان در راه سلوک است، هر چند سالک از اولیا الله باشد.

🔷 شیخ قدس الله سره خود گوید: در یکی از گشت و گذارهایم به صحرا شدم و چند روزی در آنجا درنگ کردم و آبی نیافتم. تشنگی بر من شدت گرفت. در این هنگام ابری بر من سایه افکند و چیزی از آن شبیه شبنم بر من فرود آمد و سیراب شدم. آنگاه نوری را که افق با آن روشن شد مشاهده کردم. صورتی نیز پدیدار شد و ندا شدم که: ای عبدالقادر! من پروردگارت هستم و من آنچه را بر دیگران حرام کردم بر تو حلال کردم.
به درگاه خدا پناه بردم و تعویذ خواندم و گفتم: گم شو ای ملعون. به ناگاه آن نور به ظلمتی و آن صورت به دودی بدل شد. آن صدا دوباره مرا خطاب قرار داده گفت: ای عبدالقادر به وسیله علم خویش به اذن خدا و با توان خود، در احوال نبرد و کارزار رستگار شدی؛ چه من با همین حیلت و فریب، هفتاد نفر از سالکان طریقت را به گمراهی کشاندم. گفتم: فضل و منّت از آنِ پروردگارم است.
👌  از شیخ رحمه الله پرسیده شد از کجا دانستی که او شیطان است. شیخ گفت: از آنجا که گفت محرمات را بر تو حلال کردم .

📘 شذرات الذهب في أخبار من ذهب جلد چهارم صفحه ۲۰۰
أبو الفلاح ابن العماد الحنبلي دمشقی ۱۰۸۹
﴿ کتاب البیع - ۱۰ -﴾

مسائل مشخَّص‌بودن شیئ که خریده یا فروخته می‌شود - ۱ -:

مسئله ۱: در مورد غلّه جات و حبوبات {و میوۀ خشک از قبیل گندم، لوبیا، نخود، کشمش و امثال آن} فروشنده و خریدار اختیار دارند تا آنها را به حساب وزن به این گونه خرید و فروش کنند که هر کیلو گندم مثلاً به قیمت ده روپیه، و هم اختیار دارند تا بدون وزن آن را خرید و فروش کنند.
مثلاً خریدار بگوید که این تودۀ گندم را به هزار روپیه خریدم {و فروشنده پذیرفت}که در این صورت گندم های آن توده همه ملکیّت خریدار می گردد، چه کم باشد و چه زیاد.

مسئله ۲: در هنگام خرید و فروش میوه های مانند سیب، انار، نارنج و امثال آنها، خریدار و فروشنده اختیار دارند تا آنها را به حساب عددی {دانه ای} و یا توده‌ای خرید و فروش کنند. بنابرین اگر کسی یک سبد سیب را به صد روپیه خرید و تعداد سیب های سبد معلوم و مشخَّص نبود، بیع در این صورت نیز صحیح است، و همۀ سیب ها از خریدار می باشد، چه کم برآید یا زیاد.

مسئله ۳: اگر کسی میوه می فروخت و شخصی به او گفت؛ در مقابل ده روپیه، هموزن این خشت {یا سنگ} برایم میوه بده، و میوه فروش بر آن راضی شد، و وزن آن خشت {یا سنگ} را نمی داند که چقدر است، بیع در این صورت نیز جایز است.

مسئله ۴: اگر کسی یک سبد {یا کارتن} سیب یا انار یا نارنج و امثال آنها را مثلاً به چهل روپیه بر این شرط خرید که چهار صد سیب دارد، و چون بعداً آن را شمردند، سبد فقط سه صد سیب داشت، اکنون خریدار اختیار دارد که آن سبد میوه را بگیرد و یا نگیرد. اگر آن را گرفت، اکنون به فروشنده چهل روپیه نمی دهد، بلکه قیمت یک چهارم {رُبع} سیب‌ها را کم نموده فقط سی روپیه به او خواهد پرداخت. و اگر سه صد و پنجاه سیب در سبد برآمد، در این صورت سی و پنج روپیه به فروشنده می پردازد.
خلاصه هر قدری که از تعداد سیب ها کم بود، همانقدر از قیمت آنها نیز کم خواهد شد.
و اگر بعد از شمردن، تعداد سیب های سبد بیشتر از چهار صد عدد بود، در این صورت، تعداد اضافی از فروشنده می باشد، خریدار حق گرفتن بیشتر از چهار صد عدد سیب را ندارد.
البته اگر او تمام سبد را خرید و مشخَّص نکرد که چند عدد سیب در آن سبد باشد، در این صورت هر مقدار سیب که در سبد بود، از خریدار می باشد، چه بسیار باشد و چه کم.
﴿ کتاب البیع - ۱۱ -﴾

مسائل مشخَّص‌بودن شیئ که خریده یا فروخته می‌شود - ۲ -:

مسئله ۵: اگر کسی چنان چادری یا لباسی یا پارچه ای ... را خرید که اگر کمی از آن را قطع کند، تمام آن چادر یا لباس خراب می شود، و خریدار در هنگام خریدن شرط گذاشته بود که این چادر یا لباس سه متر باشد، اما هنگامی که آن چادر را متر کردند، کمتر از سه متر بود، در این صورت هیچ چیزی از قیمت آن چادر یا لباس کم نمی گردد، بلکه خریدار باید تمام همان قیمتی را بپردازد که طی شده بود. البته به خاطر آنکه چادر از سه متر کمتر است، با وجود تکمیل بیع، خریدار اجازه دارد که آن چادر یا لباس را بگیرد و یا نگیرد.
و اگر آن چادر یا لباس بیشتر از سه متر برآمد، در این صورت نیز مقدار اضافی از خریدار می باشد و خریدار به خاطر آن مقدار اضافی، پول بیشتری به فروشنده نمی پردازد.

مسئله ۶: اگر کسی در شب هنگام، دو چادر ابریشمی را مثلاً به صد روپیه خرید و چون صبح شد مشاهده کرد که یکی از آنها نخی است، در این صورت بیع هر دوی آنها جایز نمی باشد.
همچنین اگر کسی دو انگشتری را بر این شرط خرید که نگین هر دو فیروزه باشد، و بعداً معلوم شد که نگین یکیِ آنها فیروزه نیست بلکه چیز دیگری هست، در این صورت بیع هر دو انگشتری ناجایز می باشد.
اکنون اگر او می خواهد یکی از آنها را یا هر دو را بگیرد، باید دوباره با فروشنده گفتگو نموده از سر نو با او معامله نماید.
﴿ کتاب البیع - ۱۲ -﴾

مسائل خریدن چیزی به شرط اختیارِ پس دادن: - ۱ -:

مسئله ۱: اگر کسی در هنگام خریدن چیزی به فروشنده گفت؛ تا یک روز یا دو روز یا تا سه روز اختیار دارم که این جنس را بگیرم یا مسترد کنم، اگر دلم شد آن را می گیرم و اگر دلم نشد آن را پس می دهم، این بیع درست است. خریدار در این صورت تا یک یا دو یا سه روزی که فروشنده قبول نموده، اختیار نگهداشتن یا پس دادن جنس خریده شده را دارد. اگر خواست می تواند آن را نگهدارد و اگر نخواست می تواند آن را مسترد نماید.

مسئله ۲: اگر خریدار به فروشنده گفت من تا سه روز اختیار نگهداشتن یا مسترد کردن جنس را دارم، و سپس سه روز گذشت و خریدار به فروشنده جوابی نداد و نه جنس را مسترد کرد، در این صورت خریدار حق پس دادن آن را ندارد و بر او لازم است که جنس خریده شده را بگیرد.
البته اگر فروشنده رعایت خریدار را نموده آن را پس بگیرد، اینکار درست است، ولی خریدار بدون رضایت فروشنده نمی تواند جنس را مسترد کند.

مسئله ۳: شرط گذاشتن بیشتر از سه روز جایز نیست، اگر کسی چهار روز یا پنج روز مهلت را شرط گذاشت، در این صورت باید دید که آیا در طول سه روز جوابی داده است یا نه؟ اگر در طول سه روز، خریدار جنس خریداری شده را مسترد کرد، بیع فسخ می‌شود {از بین می رود} و اگر گفت؛ جنس را گرفتم، بیع صحیح می باشد.
و اگر سه روز گذشت و معلوم نگردید که خریدار آن را می گیرد یا پس می دهد، بیع در این صورت فاسد می باشد.

مسئله ۴: به همین ترتیب، فروشنده نیز می تواند در هنگام فروش شرط بگذارد که من تا سه روز اختیار دارم که اگر خواستم می توانم جنس را پس بگیرم، اینکار نیز جایز است.
﴿ کتاب البیع - ۱۳ -﴾

مسائل خریدن چیزی به شرط اختیارِ پس دادن: - ۲ -:

مسئله ۵: اگر کسی در هنگام خریداری چیزی، سه روز مهلت را شرط گذاشت و سپس در روز دوم آمده به فروشنده گفت؛ من جنس را گرفتم و آن را مسترد نمی کنم، در این صورت اختیارش از بین می رود و اکنون نمی تواند جنس را مسترد کند. حتی اگر خریدار به محض رسیدن به خانه گفت؛ این جنس را گرفتم و آن را پس نمی دهم، در این صورت نیز اختیارش از بین می رود.
و باید متوجه بود هر زمانی که خریدار می خواهد بیع را فسخ کند و جنس خریداری شده را مسترد کند، بر او لازم است تا بیع را در موجودیّت فروشنده بشکند. فسخ {شکستن} بیع در عدم موجودیت فروشنده جایز نیست.

مسئله ۶: اگر کسی در هنگام خریداری گفت؛ من این جنس را به این شرط گرفتم که اگر مادرم {یا فُلانی} گفت آن را بگیر، جنس را نگه می دارم و گرنه آن را مسترد می کنم. اینگونه بیع نیز درست است و اکنون خریدار یا مادر {یا فُلانی} وی تا سه روز مهلت دارد تا جنس را مسترد کند. و اگر خود خریدار یا مادر{یا فُلانی}وی گفت که جنس را گرفتم و آن را پس نمی دهم، اکنون هیچ کدام اختیار پس دادن جنس خریداری شده را ندارد.

مسئله ۷: اگر کسی دو یا سه «توپ تکه» {طاقة پارچه} را از رخت فروش گرفته گفت؛ تا سه روز اختیار دارم که در مقابل هزار روپیه «یک توپ» از بین اینها را که خوشم آمد بگیرم، این بیع درست است و خریدار تا سه روز اختیار دارد تا یکی از آن سه توپ تکه را بگیرد.        
و اگر کسی چهار یا پنج توپ تکه را برداشت و به فروشنده گفت که یکی از آنها را می گیرم، این صورت بیع فاسد است.

مسئله ۸: اگر کسی چیزی را به شرط سه روز اختیار پس دادن خریده بود و سپس شروع به استعمال آن نمود، مثلاً اگر جنس خریداری شده پوشیدنی بود، خریدار آن را پوشید، یا جنس هموار کردنی بود و خریدار آن را هموار کرد، اکنون خریدار اختیار مسترد کردن آن را ندارد.

مسئله ۹: البته اگر خریدار فقط به خاطر آزمایش و امتحان، آن را استعمال کرده بود، در این صورت حق مسترد کردن را دارد. مثلاً اگر پیراهن یا چادر یا فرشی را خریده بود و پیراهن را یکبار پوشید تا ببیند که آیا پیراهن برتنش برابر است یا نه، و یا چادر را بر سر کرد تا درازا و پهنای آن را ببیند، و یا فرش را هموار کرد تا طول و عرض آن را بنگرد، در این صورت نیز او حق پس دادن آن را دارد.
﴿ کتاب البیع - ۱۴ -﴾

مسائل خریداری چیزی بدون مشاهدۀ آن:

مسئله ۱: اگر کسی بدون مشاهده، چیزی را خریداری کرد، این بیع درست است. اما هنگامی که آن را دید، اکنون اختیار دارد که آن را نگهدارد یا مسترد کند، گرچه هیچ عیبی در آن نباشد. و اگر آن شی همانگونه باشد که شرط گذاشته بود، بازهم خریدار اختیار دارد که آن را بگیرد یا مسترد کند.

مسئله ۲: اگر کسی چیزی را که ملکیّتش است بدون آنکه آن را مشاهده کند فروخت، و بعداً آن را مشاهده کرد، او حق پس گرفتن را ندارد، اختیار پس دادن و مسترد کردن فقط حق خریدار است.

مسئله ۳: اگر سبزی فروشی {مثلاً} بامیه برای فروش آورد و بامیه های بالای سبد خوب و تازه بود، بنابرین کسی تمام سبد را خرید، اما بامیه های زیر سبد خراب برآمد، در این صورت خریدار اختیار دارد آن را مسترد کند.
البته اگر بامیه های بالای سبد و زیر سبد یکسان بود، در این صورت فقط مشاهدۀ مقداری از بامیه ها کفایت می کند، خریدار چه تمام آنها را ببیند یا نبیند، او اختیار پس دادن را نخواهد داشت.

مسئله ۴: اگر کسی امرود یا انار یا نارنج یا چیزی امثال آنها را که همۀ آنها با هم برابر و یکسان نمی باشند خرید، در این صورت تا زمانی که همۀ آنها را نبیند، اختیار مسترد کردن آنها را دارد، و حق پس دادنش با مشاهدۀ مقدار کمی آنها از بین نمی رود.

مسئله ۵: اگر کسی خوردنی یا نوشیدنی ای را خرید، در این صورت فقط با مشاهدة آن، اختیار مسترد کردنش از بین نمی رود، بلکه چشیدن آن خوردنی یا نوشیدنی نیز لازم است.(۱) اگر خریدار بعد از چشیدن، آن را نپسندید، در این صورت اختیار پس دادنش را دارد.

مسئله ۶: کسی در گذشتة دوری، چیزی را دیده بود و اکنون بدون آنکه آن را از سر نو ببیند آن را خرید و هنگامی که آن را به خانه آورد و مشاهده کرد، آن چیز درست به همانگونه بود که در گذشته دیده بود، در این صورت او اختیار مسترد کردن آن شی را ندارد.
البته اگر در طول این دوران، فرقی در آن شی آمده بود، حالا بعد از مشاهدۀ آن چیز، اختیار گرفتن یا پس دادنش را دارد.

ا........................
(۱)    این حکم در صورتی خواهد بود که مالک خوردنی یا نوشیدنی از چشیدن آن ضرری نبیند، و اگر مالک آن شی از چشش خریدار ضرری می بیند، مثلاً خربوزه یا تربوز یا امثال آن را مجبور می شود به خاطر چشیدن قاش کند، این صورت مشمول حکم بالا نمی باشد.
﴿ کتاب البیع - ۱۵ -﴾

مسائل معیوب برآمدن شی خریداری‌شده - ۱ -:

مسئله ۱: چون کسی چیزی را می فروخت، بر او واجب است تا اگر عیب یا نقصی در آن باشد، خریدار را بر آن مطلع نماید. مخفی نگهداشتن عیب آن و فروختنش با فریب حرام است.

مسئله ۲: بعد از خریداری، اگر خریدار متوجه شد یا مشاهده کرد که جنس عیب دارد، مثلاً «توپ تکه» را موش خورده بود، یا شال را کرم خورده بود، و یا عیب دیگری در سودا برآمد، در این صورت خریدار اختیار دارد تا جنس خریده شده را نگهدارد یا مسترد کند.
اما اگر آن را نگه می دارد، بر او لازم است تا کُل قیمت آن را بپردازد. کم دادن قیمت آن به خاطر عیبش جایز نمی باشد. البته اگر فروشنده نیز بر کم کردن قیمت راضی شود، در این صورت کم کردن و کم دادن قیمت آن جایز می باشد.

مسئله ۳: اگر کسی مثلاً یک «توپ تکه»{طاقة پارچه}را خریداری نموده به خانه آورد و طفلی یک گوشة آن تکه را پاره کرد یا با قیچی قطع نمود، و آنگاه خریدار متوجه شد که «توپ تکه» از داخل نیز عیب دارد، مثلاً موش آن را خورده بود، اکنون خریدار نمی تواند توپ تکه را مسترد کند {مگر آنکه فروشنده راضی شود،} زیرا «توپ تکه» یک عیب نزد خود خریدار پیدا کرده است.
البته قیمت «توپ تکه» به خاطر عیبی که از نزد فروشنده آمده است کم خواهد گردید. بنابرین آن را به اهل کار {یعنی رخت فروشان} نشان دهند و هر مقدار پولی که آنها تجویز کردند، از قیمت کم کنید.

مسئله ۴: به همین ترتیب اگر کسی تکه ای{پارچه ای}را خریده آن را بُرّش نمود و سپس عیب آن را دید، در این صورت نیز او نمی تواند تکه را مسترد کند. البته از قیمت آن کم خواهد گردید.
اما اگر فروشنده با وجود آن بُرّش بگوید که تکة بُرّش شده را پس بده و پولت را پس بگیر، من از قیمت آن کم نمی کنم، در این صورت فروشنده این حق را دارا می باشد و خریدار انكار نمی تواند.
اگر خریدار تکه را برّش نموده و دوخته بود و سپس عیب آن معلوم گردید، در این صورت، از قیمت تکه کم خواهد گردید و فروشنده نمی تواند تکۀ خود را پس بگیرد.
و اگر خریدار تکه را به کس دیگری فروخته بود یا به قصد لباس دوختن برای طفل نابالغ خود آن را به نیت آنکه لباس را به آن طفل خود بدهد بُرّش کرده بود، و سپس عیب تکه معلوم شد، در این صورت اکنون چیزی از قیمت تکه کم نخواهد گردید.
و اگر خریدار آن را به نیت لباس دوختن برای اولاد بالغ خود بُرّش کرده بود و سپس عیب تکه معلوم شد، در این صورت قیمت آن کم خواهد گردید.
﴿ کتاب البیع - ۱۶ -﴾

مسائل معیوب برآمدن شی خریداری‌شده - ۲ -:

مسئله ۵: اگر کسی مقداری تخم مرغ را به حساب هر تخم به یک روپیه خرید و سپس چون آنها را شکست، تمام تخم ها گندیده بود، در این صورت همۀ پول خود را می تواند پس بگیرد، و چنان خواهیم پنداشت که گویا او اصلاً چیزی خریداری نکرده است.
و اگر بعضی از تخم ها خراب و بعضی آنها سالم بود، در این صورت می تواند پول تخم های خراب را پس بگیرد.
و اگر کسی بیست یا بیست و پنج تخم مرغ را یکجائی به اینگونه خریداری کرده بود که همۀ این تخم ها را به بیست روپیه خریدم، پس اکنون باید دید که چند عدد تخم خراب بر آمده است. اگر در صد تخم، پنج یا شش عدد آن خراب برآمده، این مقدار اعتباری نخواهد داشت. و اگر بیشتر از آن خراب برآمد، در این صورت به حساب تعداد تخم های خراب از پول آنها کم خواهد گردید.

مسئله ۶: اگر کسی خربوزه، تربوز، بادام، چهارمغز، بادرنگ یا امثال آنها را خرید و چون آن را قاش کرد یا شکست، داخل آن خراب بود، اکنون باید دید که آیا خراب آن به کار دیگری می آید یا آنکه کُلاً از بین رفته است و باید آن را دور انداخت.
اگر دور انداختنی بود، در این صورت بیع اصلاً درست نمی باشد. خریدار تمام پول خود را پس بگیرد.
و اگر به کار دیگری می آید، در این صورت به هر قیمتی که آن چیز خراب در بازار فروخته می شود، خریدار همان قدر پول به فروشنده باید بپردازد، کُل قیمت پرداخته نخواهد شد.

مسئله ۷: اگر کسی {به حساب دانه ای} صد عدد بادام خرید و چهار یا پنج عدد آن خراب برآمد، این مقدار اعتباری ندارد. و اگر بیشتر از آن خراب برآمد. در این صورت خریدار اختیار دارد تا به حساب تعداد همان بادام های خراب، پول قیمت را کم بدهد.

مسئله ۸: اگر کسی {مثلاً} ده کیلو گندم یا پنج کیلو روغن خریداری نمود و سپس متوجه شد که مقداری از آن خراب است و مقداری هم سالم، در این صورت برایش جایز نیست تا سالمش را نگه دارد و خرابش را مسترد کند. اگر می خواهد آن را بگیرد باید همۀ آن را بگیرد، و اگر آن را مسترد می کند، باید همۀ آن را مسترد کند.
البته اگر فروشنده خود رضایت داشته باشد که خریدار سالمش را بگیرد و خرابش را پس بدهد، اینکار جایز است. و بدون رضایت فروشنده اینکار جایز نمی باشد.
┈•••❈﴿ کتاب البیع - ۱۷ -﴾❈•••┈

مسائل معیوب برآمدن شی خریداری‌شده - ۳ -:

مسئله ۹: هنگامی که عیب جنس خریداری شده معلوم گردید، خریدار تا همان وقتی می تواند آن را مسترد کند که رضایتش بر نگهداشتن آن شی عیب‌دار ثابت نشده باشد. و اگر خریدار بر گرفتن آن جنس معیوب راضی گـردد، در این صورت مسترد کردن آن برایش جایز نیست. البته اگر فروشنده با رضایت خاطر آن را پس بگیرد، مسترد کردن اکنون جایز می باشد.
به طور مثال اگر کسی گوسفند یا گاو یا چیز دیگری را خریده به خانه آورد و آنگاه متوجه شد که گوسفند یا گاو بیمار است یا جائی از بدنش زخمی است، پس اگر خریدار بعد از مشاهدة آن، اظهار رضایت کرد که پرواهی نیست، آن را با عیـبش گرفتم، در این صورت اکنون حق مسترد کردنش را ندارد.
و اگر با زبان چیزی نگفت، ولی چنان کاری را انجام داد که نشان دهندۀ رضایتش است، مثلاً شروع به معالجه و تداوی آن حیوان نمود، در این صورت نیز حق مسترد کردن آن را ندارد.

مسئله ۱۰: اگر کسی گوشت گوسفند را خرید و سپس معلوم شد که قصاب گوشت بز را به او داده است، در این صورت می تواند آن را مسترد کند.

مسئله ۱۱: اگر زنی گلوبند مروارید یا زیور دیگری را خرید، آنگاه بعد از گذر مدتی آن را پوشید، یا کسی بوتی{کفشی}را خرید و آن را پوشیده کمی راه رفت یا قدم زد، در این صورت اگر عیبی در آنها دیده شود، اختیار مسترد کردن آنها را ندارد.
البته اگر بوت را به این جهت پوشیده بود تا ببیند که به پایش می آید یا نی و در وقت راه رفتن، پای را تکلیف نمی دهد، در این صورت پوشیدن آن به خاطر امتحانش برای مدت زمان کوتاهی حرجی ندارد، و در صورت مشاهدۀ عیب، هنوز هم می تواند آن را مسترد کند.
به همین ترتیب اگر کسی تخت یا چارپائی ای را خریده و به ضرورتی بر آن نشست، یا بر آن نماز خواند، یا به گونة دیگری استعمالش نمود، حالا اختیار مسترد کردن آن را ندارد.
سایر اشیاء و اجناس نیز همین حکم را دارند که اگر خریدار از آن کار گرفت و آن را استعمال نمود، حق مسترد کردنش را نخواهد داشت.

مسئله ۱۲: اگر در هنگام فروش چیزی، فروشنده به خریدار گفت که آن را به دقت ببین، اگر بعداً عیبی در آن پیدا شد یا خراب باشد، من مسئول آن نیستم، و خریدار با وجود این گفتة فروشنده آن شی را خرید، اکنون اگرچه عیب های بسیاری در آن جنس پیدا هم شود، بازهم خریدار حق مسترد کردن آن را ندارد.
و فروختن چیزی به صورت بالا درست است. و بعد از گفتن چنین سخن، بر فروشنده این نیز واجب نیست تا عیب های جنس را یک یک به خریداربگوید.
2025/10/21 13:25:50
Back to Top
HTML Embed Code: