bootg.com »
United States »
بنیادعلمی عرفانی واجتماعی امام شیخ عبدالقادرگیلانی(رض) مربوط طریقه قادری طالبانی سنجوری درافغانستان » Telegram Web
﴿ کتاب البیع - ۱۲ -﴾
مسائل خریدن چیزی به شرط اختیارِ پس دادن: - ۱ -:
مسئله ۱: اگر کسی در هنگام خریدن چیزی به فروشنده گفت؛ تا یک روز یا دو روز یا تا سه روز اختیار دارم که این جنس را بگیرم یا مسترد کنم، اگر دلم شد آن را می گیرم و اگر دلم نشد آن را پس می دهم، این بیع درست است. خریدار در این صورت تا یک یا دو یا سه روزی که فروشنده قبول نموده، اختیار نگهداشتن یا پس دادن جنس خریده شده را دارد. اگر خواست می تواند آن را نگهدارد و اگر نخواست می تواند آن را مسترد نماید.
مسئله ۲: اگر خریدار به فروشنده گفت من تا سه روز اختیار نگهداشتن یا مسترد کردن جنس را دارم، و سپس سه روز گذشت و خریدار به فروشنده جوابی نداد و نه جنس را مسترد کرد، در این صورت خریدار حق پس دادن آن را ندارد و بر او لازم است که جنس خریده شده را بگیرد.
البته اگر فروشنده رعایت خریدار را نموده آن را پس بگیرد، اینکار درست است، ولی خریدار بدون رضایت فروشنده نمی تواند جنس را مسترد کند.
مسئله ۳: شرط گذاشتن بیشتر از سه روز جایز نیست، اگر کسی چهار روز یا پنج روز مهلت را شرط گذاشت، در این صورت باید دید که آیا در طول سه روز جوابی داده است یا نه؟ اگر در طول سه روز، خریدار جنس خریداری شده را مسترد کرد، بیع فسخ میشود {از بین می رود} و اگر گفت؛ جنس را گرفتم، بیع صحیح می باشد.
و اگر سه روز گذشت و معلوم نگردید که خریدار آن را می گیرد یا پس می دهد، بیع در این صورت فاسد می باشد.
مسئله ۴: به همین ترتیب، فروشنده نیز می تواند در هنگام فروش شرط بگذارد که من تا سه روز اختیار دارم که اگر خواستم می توانم جنس را پس بگیرم، اینکار نیز جایز است.
مسائل خریدن چیزی به شرط اختیارِ پس دادن: - ۱ -:
مسئله ۱: اگر کسی در هنگام خریدن چیزی به فروشنده گفت؛ تا یک روز یا دو روز یا تا سه روز اختیار دارم که این جنس را بگیرم یا مسترد کنم، اگر دلم شد آن را می گیرم و اگر دلم نشد آن را پس می دهم، این بیع درست است. خریدار در این صورت تا یک یا دو یا سه روزی که فروشنده قبول نموده، اختیار نگهداشتن یا پس دادن جنس خریده شده را دارد. اگر خواست می تواند آن را نگهدارد و اگر نخواست می تواند آن را مسترد نماید.
مسئله ۲: اگر خریدار به فروشنده گفت من تا سه روز اختیار نگهداشتن یا مسترد کردن جنس را دارم، و سپس سه روز گذشت و خریدار به فروشنده جوابی نداد و نه جنس را مسترد کرد، در این صورت خریدار حق پس دادن آن را ندارد و بر او لازم است که جنس خریده شده را بگیرد.
البته اگر فروشنده رعایت خریدار را نموده آن را پس بگیرد، اینکار درست است، ولی خریدار بدون رضایت فروشنده نمی تواند جنس را مسترد کند.
مسئله ۳: شرط گذاشتن بیشتر از سه روز جایز نیست، اگر کسی چهار روز یا پنج روز مهلت را شرط گذاشت، در این صورت باید دید که آیا در طول سه روز جوابی داده است یا نه؟ اگر در طول سه روز، خریدار جنس خریداری شده را مسترد کرد، بیع فسخ میشود {از بین می رود} و اگر گفت؛ جنس را گرفتم، بیع صحیح می باشد.
و اگر سه روز گذشت و معلوم نگردید که خریدار آن را می گیرد یا پس می دهد، بیع در این صورت فاسد می باشد.
مسئله ۴: به همین ترتیب، فروشنده نیز می تواند در هنگام فروش شرط بگذارد که من تا سه روز اختیار دارم که اگر خواستم می توانم جنس را پس بگیرم، اینکار نیز جایز است.
﴿ کتاب البیع - ۱۳ -﴾
مسائل خریدن چیزی به شرط اختیارِ پس دادن: - ۲ -:
مسئله ۵: اگر کسی در هنگام خریداری چیزی، سه روز مهلت را شرط گذاشت و سپس در روز دوم آمده به فروشنده گفت؛ من جنس را گرفتم و آن را مسترد نمی کنم، در این صورت اختیارش از بین می رود و اکنون نمی تواند جنس را مسترد کند. حتی اگر خریدار به محض رسیدن به خانه گفت؛ این جنس را گرفتم و آن را پس نمی دهم، در این صورت نیز اختیارش از بین می رود.
و باید متوجه بود هر زمانی که خریدار می خواهد بیع را فسخ کند و جنس خریداری شده را مسترد کند، بر او لازم است تا بیع را در موجودیّت فروشنده بشکند. فسخ {شکستن} بیع در عدم موجودیت فروشنده جایز نیست.
مسئله ۶: اگر کسی در هنگام خریداری گفت؛ من این جنس را به این شرط گرفتم که اگر مادرم {یا فُلانی} گفت آن را بگیر، جنس را نگه می دارم و گرنه آن را مسترد می کنم. اینگونه بیع نیز درست است و اکنون خریدار یا مادر {یا فُلانی} وی تا سه روز مهلت دارد تا جنس را مسترد کند. و اگر خود خریدار یا مادر{یا فُلانی}وی گفت که جنس را گرفتم و آن را پس نمی دهم، اکنون هیچ کدام اختیار پس دادن جنس خریداری شده را ندارد.
مسئله ۷: اگر کسی دو یا سه «توپ تکه» {طاقة پارچه} را از رخت فروش گرفته گفت؛ تا سه روز اختیار دارم که در مقابل هزار روپیه «یک توپ» از بین اینها را که خوشم آمد بگیرم، این بیع درست است و خریدار تا سه روز اختیار دارد تا یکی از آن سه توپ تکه را بگیرد.
و اگر کسی چهار یا پنج توپ تکه را برداشت و به فروشنده گفت که یکی از آنها را می گیرم، این صورت بیع فاسد است.
مسئله ۸: اگر کسی چیزی را به شرط سه روز اختیار پس دادن خریده بود و سپس شروع به استعمال آن نمود، مثلاً اگر جنس خریداری شده پوشیدنی بود، خریدار آن را پوشید، یا جنس هموار کردنی بود و خریدار آن را هموار کرد، اکنون خریدار اختیار مسترد کردن آن را ندارد.
مسئله ۹: البته اگر خریدار فقط به خاطر آزمایش و امتحان، آن را استعمال کرده بود، در این صورت حق مسترد کردن را دارد. مثلاً اگر پیراهن یا چادر یا فرشی را خریده بود و پیراهن را یکبار پوشید تا ببیند که آیا پیراهن برتنش برابر است یا نه، و یا چادر را بر سر کرد تا درازا و پهنای آن را ببیند، و یا فرش را هموار کرد تا طول و عرض آن را بنگرد، در این صورت نیز او حق پس دادن آن را دارد.
مسائل خریدن چیزی به شرط اختیارِ پس دادن: - ۲ -:
مسئله ۵: اگر کسی در هنگام خریداری چیزی، سه روز مهلت را شرط گذاشت و سپس در روز دوم آمده به فروشنده گفت؛ من جنس را گرفتم و آن را مسترد نمی کنم، در این صورت اختیارش از بین می رود و اکنون نمی تواند جنس را مسترد کند. حتی اگر خریدار به محض رسیدن به خانه گفت؛ این جنس را گرفتم و آن را پس نمی دهم، در این صورت نیز اختیارش از بین می رود.
و باید متوجه بود هر زمانی که خریدار می خواهد بیع را فسخ کند و جنس خریداری شده را مسترد کند، بر او لازم است تا بیع را در موجودیّت فروشنده بشکند. فسخ {شکستن} بیع در عدم موجودیت فروشنده جایز نیست.
مسئله ۶: اگر کسی در هنگام خریداری گفت؛ من این جنس را به این شرط گرفتم که اگر مادرم {یا فُلانی} گفت آن را بگیر، جنس را نگه می دارم و گرنه آن را مسترد می کنم. اینگونه بیع نیز درست است و اکنون خریدار یا مادر {یا فُلانی} وی تا سه روز مهلت دارد تا جنس را مسترد کند. و اگر خود خریدار یا مادر{یا فُلانی}وی گفت که جنس را گرفتم و آن را پس نمی دهم، اکنون هیچ کدام اختیار پس دادن جنس خریداری شده را ندارد.
مسئله ۷: اگر کسی دو یا سه «توپ تکه» {طاقة پارچه} را از رخت فروش گرفته گفت؛ تا سه روز اختیار دارم که در مقابل هزار روپیه «یک توپ» از بین اینها را که خوشم آمد بگیرم، این بیع درست است و خریدار تا سه روز اختیار دارد تا یکی از آن سه توپ تکه را بگیرد.
و اگر کسی چهار یا پنج توپ تکه را برداشت و به فروشنده گفت که یکی از آنها را می گیرم، این صورت بیع فاسد است.
مسئله ۸: اگر کسی چیزی را به شرط سه روز اختیار پس دادن خریده بود و سپس شروع به استعمال آن نمود، مثلاً اگر جنس خریداری شده پوشیدنی بود، خریدار آن را پوشید، یا جنس هموار کردنی بود و خریدار آن را هموار کرد، اکنون خریدار اختیار مسترد کردن آن را ندارد.
مسئله ۹: البته اگر خریدار فقط به خاطر آزمایش و امتحان، آن را استعمال کرده بود، در این صورت حق مسترد کردن را دارد. مثلاً اگر پیراهن یا چادر یا فرشی را خریده بود و پیراهن را یکبار پوشید تا ببیند که آیا پیراهن برتنش برابر است یا نه، و یا چادر را بر سر کرد تا درازا و پهنای آن را ببیند، و یا فرش را هموار کرد تا طول و عرض آن را بنگرد، در این صورت نیز او حق پس دادن آن را دارد.
﴿ کتاب البیع - ۱۴ -﴾
مسائل خریداری چیزی بدون مشاهدۀ آن:
مسئله ۱: اگر کسی بدون مشاهده، چیزی را خریداری کرد، این بیع درست است. اما هنگامی که آن را دید، اکنون اختیار دارد که آن را نگهدارد یا مسترد کند، گرچه هیچ عیبی در آن نباشد. و اگر آن شی همانگونه باشد که شرط گذاشته بود، بازهم خریدار اختیار دارد که آن را بگیرد یا مسترد کند.
مسئله ۲: اگر کسی چیزی را که ملکیّتش است بدون آنکه آن را مشاهده کند فروخت، و بعداً آن را مشاهده کرد، او حق پس گرفتن را ندارد، اختیار پس دادن و مسترد کردن فقط حق خریدار است.
مسئله ۳: اگر سبزی فروشی {مثلاً} بامیه برای فروش آورد و بامیه های بالای سبد خوب و تازه بود، بنابرین کسی تمام سبد را خرید، اما بامیه های زیر سبد خراب برآمد، در این صورت خریدار اختیار دارد آن را مسترد کند.
البته اگر بامیه های بالای سبد و زیر سبد یکسان بود، در این صورت فقط مشاهدۀ مقداری از بامیه ها کفایت می کند، خریدار چه تمام آنها را ببیند یا نبیند، او اختیار پس دادن را نخواهد داشت.
مسئله ۴: اگر کسی امرود یا انار یا نارنج یا چیزی امثال آنها را که همۀ آنها با هم برابر و یکسان نمی باشند خرید، در این صورت تا زمانی که همۀ آنها را نبیند، اختیار مسترد کردن آنها را دارد، و حق پس دادنش با مشاهدۀ مقدار کمی آنها از بین نمی رود.
مسئله ۵: اگر کسی خوردنی یا نوشیدنی ای را خرید، در این صورت فقط با مشاهدة آن، اختیار مسترد کردنش از بین نمی رود، بلکه چشیدن آن خوردنی یا نوشیدنی نیز لازم است.(۱) اگر خریدار بعد از چشیدن، آن را نپسندید، در این صورت اختیار پس دادنش را دارد.
مسئله ۶: کسی در گذشتة دوری، چیزی را دیده بود و اکنون بدون آنکه آن را از سر نو ببیند آن را خرید و هنگامی که آن را به خانه آورد و مشاهده کرد، آن چیز درست به همانگونه بود که در گذشته دیده بود، در این صورت او اختیار مسترد کردن آن شی را ندارد.
البته اگر در طول این دوران، فرقی در آن شی آمده بود، حالا بعد از مشاهدۀ آن چیز، اختیار گرفتن یا پس دادنش را دارد.
ا........................
(۱) این حکم در صورتی خواهد بود که مالک خوردنی یا نوشیدنی از چشیدن آن ضرری نبیند، و اگر مالک آن شی از چشش خریدار ضرری می بیند، مثلاً خربوزه یا تربوز یا امثال آن را مجبور می شود به خاطر چشیدن قاش کند، این صورت مشمول حکم بالا نمی باشد.
مسائل خریداری چیزی بدون مشاهدۀ آن:
مسئله ۱: اگر کسی بدون مشاهده، چیزی را خریداری کرد، این بیع درست است. اما هنگامی که آن را دید، اکنون اختیار دارد که آن را نگهدارد یا مسترد کند، گرچه هیچ عیبی در آن نباشد. و اگر آن شی همانگونه باشد که شرط گذاشته بود، بازهم خریدار اختیار دارد که آن را بگیرد یا مسترد کند.
مسئله ۲: اگر کسی چیزی را که ملکیّتش است بدون آنکه آن را مشاهده کند فروخت، و بعداً آن را مشاهده کرد، او حق پس گرفتن را ندارد، اختیار پس دادن و مسترد کردن فقط حق خریدار است.
مسئله ۳: اگر سبزی فروشی {مثلاً} بامیه برای فروش آورد و بامیه های بالای سبد خوب و تازه بود، بنابرین کسی تمام سبد را خرید، اما بامیه های زیر سبد خراب برآمد، در این صورت خریدار اختیار دارد آن را مسترد کند.
البته اگر بامیه های بالای سبد و زیر سبد یکسان بود، در این صورت فقط مشاهدۀ مقداری از بامیه ها کفایت می کند، خریدار چه تمام آنها را ببیند یا نبیند، او اختیار پس دادن را نخواهد داشت.
مسئله ۴: اگر کسی امرود یا انار یا نارنج یا چیزی امثال آنها را که همۀ آنها با هم برابر و یکسان نمی باشند خرید، در این صورت تا زمانی که همۀ آنها را نبیند، اختیار مسترد کردن آنها را دارد، و حق پس دادنش با مشاهدۀ مقدار کمی آنها از بین نمی رود.
مسئله ۵: اگر کسی خوردنی یا نوشیدنی ای را خرید، در این صورت فقط با مشاهدة آن، اختیار مسترد کردنش از بین نمی رود، بلکه چشیدن آن خوردنی یا نوشیدنی نیز لازم است.(۱) اگر خریدار بعد از چشیدن، آن را نپسندید، در این صورت اختیار پس دادنش را دارد.
مسئله ۶: کسی در گذشتة دوری، چیزی را دیده بود و اکنون بدون آنکه آن را از سر نو ببیند آن را خرید و هنگامی که آن را به خانه آورد و مشاهده کرد، آن چیز درست به همانگونه بود که در گذشته دیده بود، در این صورت او اختیار مسترد کردن آن شی را ندارد.
البته اگر در طول این دوران، فرقی در آن شی آمده بود، حالا بعد از مشاهدۀ آن چیز، اختیار گرفتن یا پس دادنش را دارد.
ا........................
(۱) این حکم در صورتی خواهد بود که مالک خوردنی یا نوشیدنی از چشیدن آن ضرری نبیند، و اگر مالک آن شی از چشش خریدار ضرری می بیند، مثلاً خربوزه یا تربوز یا امثال آن را مجبور می شود به خاطر چشیدن قاش کند، این صورت مشمول حکم بالا نمی باشد.
﴿ کتاب البیع - ۱۵ -﴾
مسائل معیوب برآمدن شی خریداریشده - ۱ -:
مسئله ۱: چون کسی چیزی را می فروخت، بر او واجب است تا اگر عیب یا نقصی در آن باشد، خریدار را بر آن مطلع نماید. مخفی نگهداشتن عیب آن و فروختنش با فریب حرام است.
مسئله ۲: بعد از خریداری، اگر خریدار متوجه شد یا مشاهده کرد که جنس عیب دارد، مثلاً «توپ تکه» را موش خورده بود، یا شال را کرم خورده بود، و یا عیب دیگری در سودا برآمد، در این صورت خریدار اختیار دارد تا جنس خریده شده را نگهدارد یا مسترد کند.
اما اگر آن را نگه می دارد، بر او لازم است تا کُل قیمت آن را بپردازد. کم دادن قیمت آن به خاطر عیبش جایز نمی باشد. البته اگر فروشنده نیز بر کم کردن قیمت راضی شود، در این صورت کم کردن و کم دادن قیمت آن جایز می باشد.
مسئله ۳: اگر کسی مثلاً یک «توپ تکه»{طاقة پارچه}را خریداری نموده به خانه آورد و طفلی یک گوشة آن تکه را پاره کرد یا با قیچی قطع نمود، و آنگاه خریدار متوجه شد که «توپ تکه» از داخل نیز عیب دارد، مثلاً موش آن را خورده بود، اکنون خریدار نمی تواند توپ تکه را مسترد کند {مگر آنکه فروشنده راضی شود،} زیرا «توپ تکه» یک عیب نزد خود خریدار پیدا کرده است.
البته قیمت «توپ تکه» به خاطر عیبی که از نزد فروشنده آمده است کم خواهد گردید. بنابرین آن را به اهل کار {یعنی رخت فروشان} نشان دهند و هر مقدار پولی که آنها تجویز کردند، از قیمت کم کنید.
مسئله ۴: به همین ترتیب اگر کسی تکه ای{پارچه ای}را خریده آن را بُرّش نمود و سپس عیب آن را دید، در این صورت نیز او نمی تواند تکه را مسترد کند. البته از قیمت آن کم خواهد گردید.
اما اگر فروشنده با وجود آن بُرّش بگوید که تکة بُرّش شده را پس بده و پولت را پس بگیر، من از قیمت آن کم نمی کنم، در این صورت فروشنده این حق را دارا می باشد و خریدار انكار نمی تواند.
اگر خریدار تکه را برّش نموده و دوخته بود و سپس عیب آن معلوم گردید، در این صورت، از قیمت تکه کم خواهد گردید و فروشنده نمی تواند تکۀ خود را پس بگیرد.
و اگر خریدار تکه را به کس دیگری فروخته بود یا به قصد لباس دوختن برای طفل نابالغ خود آن را به نیت آنکه لباس را به آن طفل خود بدهد بُرّش کرده بود، و سپس عیب تکه معلوم شد، در این صورت اکنون چیزی از قیمت تکه کم نخواهد گردید.
و اگر خریدار آن را به نیت لباس دوختن برای اولاد بالغ خود بُرّش کرده بود و سپس عیب تکه معلوم شد، در این صورت قیمت آن کم خواهد گردید.
مسائل معیوب برآمدن شی خریداریشده - ۱ -:
مسئله ۱: چون کسی چیزی را می فروخت، بر او واجب است تا اگر عیب یا نقصی در آن باشد، خریدار را بر آن مطلع نماید. مخفی نگهداشتن عیب آن و فروختنش با فریب حرام است.
مسئله ۲: بعد از خریداری، اگر خریدار متوجه شد یا مشاهده کرد که جنس عیب دارد، مثلاً «توپ تکه» را موش خورده بود، یا شال را کرم خورده بود، و یا عیب دیگری در سودا برآمد، در این صورت خریدار اختیار دارد تا جنس خریده شده را نگهدارد یا مسترد کند.
اما اگر آن را نگه می دارد، بر او لازم است تا کُل قیمت آن را بپردازد. کم دادن قیمت آن به خاطر عیبش جایز نمی باشد. البته اگر فروشنده نیز بر کم کردن قیمت راضی شود، در این صورت کم کردن و کم دادن قیمت آن جایز می باشد.
مسئله ۳: اگر کسی مثلاً یک «توپ تکه»{طاقة پارچه}را خریداری نموده به خانه آورد و طفلی یک گوشة آن تکه را پاره کرد یا با قیچی قطع نمود، و آنگاه خریدار متوجه شد که «توپ تکه» از داخل نیز عیب دارد، مثلاً موش آن را خورده بود، اکنون خریدار نمی تواند توپ تکه را مسترد کند {مگر آنکه فروشنده راضی شود،} زیرا «توپ تکه» یک عیب نزد خود خریدار پیدا کرده است.
البته قیمت «توپ تکه» به خاطر عیبی که از نزد فروشنده آمده است کم خواهد گردید. بنابرین آن را به اهل کار {یعنی رخت فروشان} نشان دهند و هر مقدار پولی که آنها تجویز کردند، از قیمت کم کنید.
مسئله ۴: به همین ترتیب اگر کسی تکه ای{پارچه ای}را خریده آن را بُرّش نمود و سپس عیب آن را دید، در این صورت نیز او نمی تواند تکه را مسترد کند. البته از قیمت آن کم خواهد گردید.
اما اگر فروشنده با وجود آن بُرّش بگوید که تکة بُرّش شده را پس بده و پولت را پس بگیر، من از قیمت آن کم نمی کنم، در این صورت فروشنده این حق را دارا می باشد و خریدار انكار نمی تواند.
اگر خریدار تکه را برّش نموده و دوخته بود و سپس عیب آن معلوم گردید، در این صورت، از قیمت تکه کم خواهد گردید و فروشنده نمی تواند تکۀ خود را پس بگیرد.
و اگر خریدار تکه را به کس دیگری فروخته بود یا به قصد لباس دوختن برای طفل نابالغ خود آن را به نیت آنکه لباس را به آن طفل خود بدهد بُرّش کرده بود، و سپس عیب تکه معلوم شد، در این صورت اکنون چیزی از قیمت تکه کم نخواهد گردید.
و اگر خریدار آن را به نیت لباس دوختن برای اولاد بالغ خود بُرّش کرده بود و سپس عیب تکه معلوم شد، در این صورت قیمت آن کم خواهد گردید.
﴿ کتاب البیع - ۱۶ -﴾
مسائل معیوب برآمدن شی خریداریشده - ۲ -:
مسئله ۵: اگر کسی مقداری تخم مرغ را به حساب هر تخم به یک روپیه خرید و سپس چون آنها را شکست، تمام تخم ها گندیده بود، در این صورت همۀ پول خود را می تواند پس بگیرد، و چنان خواهیم پنداشت که گویا او اصلاً چیزی خریداری نکرده است.
و اگر بعضی از تخم ها خراب و بعضی آنها سالم بود، در این صورت می تواند پول تخم های خراب را پس بگیرد.
و اگر کسی بیست یا بیست و پنج تخم مرغ را یکجائی به اینگونه خریداری کرده بود که همۀ این تخم ها را به بیست روپیه خریدم، پس اکنون باید دید که چند عدد تخم خراب بر آمده است. اگر در صد تخم، پنج یا شش عدد آن خراب برآمده، این مقدار اعتباری نخواهد داشت. و اگر بیشتر از آن خراب برآمد، در این صورت به حساب تعداد تخم های خراب از پول آنها کم خواهد گردید.
مسئله ۶: اگر کسی خربوزه، تربوز، بادام، چهارمغز، بادرنگ یا امثال آنها را خرید و چون آن را قاش کرد یا شکست، داخل آن خراب بود، اکنون باید دید که آیا خراب آن به کار دیگری می آید یا آنکه کُلاً از بین رفته است و باید آن را دور انداخت.
اگر دور انداختنی بود، در این صورت بیع اصلاً درست نمی باشد. خریدار تمام پول خود را پس بگیرد.
و اگر به کار دیگری می آید، در این صورت به هر قیمتی که آن چیز خراب در بازار فروخته می شود، خریدار همان قدر پول به فروشنده باید بپردازد، کُل قیمت پرداخته نخواهد شد.
مسئله ۷: اگر کسی {به حساب دانه ای} صد عدد بادام خرید و چهار یا پنج عدد آن خراب برآمد، این مقدار اعتباری ندارد. و اگر بیشتر از آن خراب برآمد. در این صورت خریدار اختیار دارد تا به حساب تعداد همان بادام های خراب، پول قیمت را کم بدهد.
مسئله ۸: اگر کسی {مثلاً} ده کیلو گندم یا پنج کیلو روغن خریداری نمود و سپس متوجه شد که مقداری از آن خراب است و مقداری هم سالم، در این صورت برایش جایز نیست تا سالمش را نگه دارد و خرابش را مسترد کند. اگر می خواهد آن را بگیرد باید همۀ آن را بگیرد، و اگر آن را مسترد می کند، باید همۀ آن را مسترد کند.
البته اگر فروشنده خود رضایت داشته باشد که خریدار سالمش را بگیرد و خرابش را پس بدهد، اینکار جایز است. و بدون رضایت فروشنده اینکار جایز نمی باشد.
مسائل معیوب برآمدن شی خریداریشده - ۲ -:
مسئله ۵: اگر کسی مقداری تخم مرغ را به حساب هر تخم به یک روپیه خرید و سپس چون آنها را شکست، تمام تخم ها گندیده بود، در این صورت همۀ پول خود را می تواند پس بگیرد، و چنان خواهیم پنداشت که گویا او اصلاً چیزی خریداری نکرده است.
و اگر بعضی از تخم ها خراب و بعضی آنها سالم بود، در این صورت می تواند پول تخم های خراب را پس بگیرد.
و اگر کسی بیست یا بیست و پنج تخم مرغ را یکجائی به اینگونه خریداری کرده بود که همۀ این تخم ها را به بیست روپیه خریدم، پس اکنون باید دید که چند عدد تخم خراب بر آمده است. اگر در صد تخم، پنج یا شش عدد آن خراب برآمده، این مقدار اعتباری نخواهد داشت. و اگر بیشتر از آن خراب برآمد، در این صورت به حساب تعداد تخم های خراب از پول آنها کم خواهد گردید.
مسئله ۶: اگر کسی خربوزه، تربوز، بادام، چهارمغز، بادرنگ یا امثال آنها را خرید و چون آن را قاش کرد یا شکست، داخل آن خراب بود، اکنون باید دید که آیا خراب آن به کار دیگری می آید یا آنکه کُلاً از بین رفته است و باید آن را دور انداخت.
اگر دور انداختنی بود، در این صورت بیع اصلاً درست نمی باشد. خریدار تمام پول خود را پس بگیرد.
و اگر به کار دیگری می آید، در این صورت به هر قیمتی که آن چیز خراب در بازار فروخته می شود، خریدار همان قدر پول به فروشنده باید بپردازد، کُل قیمت پرداخته نخواهد شد.
مسئله ۷: اگر کسی {به حساب دانه ای} صد عدد بادام خرید و چهار یا پنج عدد آن خراب برآمد، این مقدار اعتباری ندارد. و اگر بیشتر از آن خراب برآمد. در این صورت خریدار اختیار دارد تا به حساب تعداد همان بادام های خراب، پول قیمت را کم بدهد.
مسئله ۸: اگر کسی {مثلاً} ده کیلو گندم یا پنج کیلو روغن خریداری نمود و سپس متوجه شد که مقداری از آن خراب است و مقداری هم سالم، در این صورت برایش جایز نیست تا سالمش را نگه دارد و خرابش را مسترد کند. اگر می خواهد آن را بگیرد باید همۀ آن را بگیرد، و اگر آن را مسترد می کند، باید همۀ آن را مسترد کند.
البته اگر فروشنده خود رضایت داشته باشد که خریدار سالمش را بگیرد و خرابش را پس بدهد، اینکار جایز است. و بدون رضایت فروشنده اینکار جایز نمی باشد.
┈•••❈﴿ کتاب البیع - ۱۷ -﴾❈•••┈
مسائل معیوب برآمدن شی خریداریشده - ۳ -:
مسئله ۹: هنگامی که عیب جنس خریداری شده معلوم گردید، خریدار تا همان وقتی می تواند آن را مسترد کند که رضایتش بر نگهداشتن آن شی عیبدار ثابت نشده باشد. و اگر خریدار بر گرفتن آن جنس معیوب راضی گـردد، در این صورت مسترد کردن آن برایش جایز نیست. البته اگر فروشنده با رضایت خاطر آن را پس بگیرد، مسترد کردن اکنون جایز می باشد.
به طور مثال اگر کسی گوسفند یا گاو یا چیز دیگری را خریده به خانه آورد و آنگاه متوجه شد که گوسفند یا گاو بیمار است یا جائی از بدنش زخمی است، پس اگر خریدار بعد از مشاهدة آن، اظهار رضایت کرد که پرواهی نیست، آن را با عیـبش گرفتم، در این صورت اکنون حق مسترد کردنش را ندارد.
و اگر با زبان چیزی نگفت، ولی چنان کاری را انجام داد که نشان دهندۀ رضایتش است، مثلاً شروع به معالجه و تداوی آن حیوان نمود، در این صورت نیز حق مسترد کردن آن را ندارد.
مسئله ۱۰: اگر کسی گوشت گوسفند را خرید و سپس معلوم شد که قصاب گوشت بز را به او داده است، در این صورت می تواند آن را مسترد کند.
مسئله ۱۱: اگر زنی گلوبند مروارید یا زیور دیگری را خرید، آنگاه بعد از گذر مدتی آن را پوشید، یا کسی بوتی{کفشی}را خرید و آن را پوشیده کمی راه رفت یا قدم زد، در این صورت اگر عیبی در آنها دیده شود، اختیار مسترد کردن آنها را ندارد.
البته اگر بوت را به این جهت پوشیده بود تا ببیند که به پایش می آید یا نی و در وقت راه رفتن، پای را تکلیف نمی دهد، در این صورت پوشیدن آن به خاطر امتحانش برای مدت زمان کوتاهی حرجی ندارد، و در صورت مشاهدۀ عیب، هنوز هم می تواند آن را مسترد کند.
به همین ترتیب اگر کسی تخت یا چارپائی ای را خریده و به ضرورتی بر آن نشست، یا بر آن نماز خواند، یا به گونة دیگری استعمالش نمود، حالا اختیار مسترد کردن آن را ندارد.
سایر اشیاء و اجناس نیز همین حکم را دارند که اگر خریدار از آن کار گرفت و آن را استعمال نمود، حق مسترد کردنش را نخواهد داشت.
مسئله ۱۲: اگر در هنگام فروش چیزی، فروشنده به خریدار گفت که آن را به دقت ببین، اگر بعداً عیبی در آن پیدا شد یا خراب باشد، من مسئول آن نیستم، و خریدار با وجود این گفتة فروشنده آن شی را خرید، اکنون اگرچه عیب های بسیاری در آن جنس پیدا هم شود، بازهم خریدار حق مسترد کردن آن را ندارد.
و فروختن چیزی به صورت بالا درست است. و بعد از گفتن چنین سخن، بر فروشنده این نیز واجب نیست تا عیب های جنس را یک یک به خریداربگوید.
مسائل معیوب برآمدن شی خریداریشده - ۳ -:
مسئله ۹: هنگامی که عیب جنس خریداری شده معلوم گردید، خریدار تا همان وقتی می تواند آن را مسترد کند که رضایتش بر نگهداشتن آن شی عیبدار ثابت نشده باشد. و اگر خریدار بر گرفتن آن جنس معیوب راضی گـردد، در این صورت مسترد کردن آن برایش جایز نیست. البته اگر فروشنده با رضایت خاطر آن را پس بگیرد، مسترد کردن اکنون جایز می باشد.
به طور مثال اگر کسی گوسفند یا گاو یا چیز دیگری را خریده به خانه آورد و آنگاه متوجه شد که گوسفند یا گاو بیمار است یا جائی از بدنش زخمی است، پس اگر خریدار بعد از مشاهدة آن، اظهار رضایت کرد که پرواهی نیست، آن را با عیـبش گرفتم، در این صورت اکنون حق مسترد کردنش را ندارد.
و اگر با زبان چیزی نگفت، ولی چنان کاری را انجام داد که نشان دهندۀ رضایتش است، مثلاً شروع به معالجه و تداوی آن حیوان نمود، در این صورت نیز حق مسترد کردن آن را ندارد.
مسئله ۱۰: اگر کسی گوشت گوسفند را خرید و سپس معلوم شد که قصاب گوشت بز را به او داده است، در این صورت می تواند آن را مسترد کند.
مسئله ۱۱: اگر زنی گلوبند مروارید یا زیور دیگری را خرید، آنگاه بعد از گذر مدتی آن را پوشید، یا کسی بوتی{کفشی}را خرید و آن را پوشیده کمی راه رفت یا قدم زد، در این صورت اگر عیبی در آنها دیده شود، اختیار مسترد کردن آنها را ندارد.
البته اگر بوت را به این جهت پوشیده بود تا ببیند که به پایش می آید یا نی و در وقت راه رفتن، پای را تکلیف نمی دهد، در این صورت پوشیدن آن به خاطر امتحانش برای مدت زمان کوتاهی حرجی ندارد، و در صورت مشاهدۀ عیب، هنوز هم می تواند آن را مسترد کند.
به همین ترتیب اگر کسی تخت یا چارپائی ای را خریده و به ضرورتی بر آن نشست، یا بر آن نماز خواند، یا به گونة دیگری استعمالش نمود، حالا اختیار مسترد کردن آن را ندارد.
سایر اشیاء و اجناس نیز همین حکم را دارند که اگر خریدار از آن کار گرفت و آن را استعمال نمود، حق مسترد کردنش را نخواهد داشت.
مسئله ۱۲: اگر در هنگام فروش چیزی، فروشنده به خریدار گفت که آن را به دقت ببین، اگر بعداً عیبی در آن پیدا شد یا خراب باشد، من مسئول آن نیستم، و خریدار با وجود این گفتة فروشنده آن شی را خرید، اکنون اگرچه عیب های بسیاری در آن جنس پیدا هم شود، بازهم خریدار حق مسترد کردن آن را ندارد.
و فروختن چیزی به صورت بالا درست است. و بعد از گفتن چنین سخن، بر فروشنده این نیز واجب نیست تا عیب های جنس را یک یک به خریداربگوید.
﴿ کتاب البیع - ۱۸ -﴾
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۱ -:
مسئله ۱: هر خرید و فروشی{بیعی}که در شریعت کُلاً غیر معتبر و لغو باشد و چنین دانسته شود که خریدار اصلاً چیزی نخریده است و فروشنده اصلاً چیزی نفروخته است، این خرید و فروش {بیع} را «باطل» می گویند.
حکم «بیع باطل» اینست که خریدار مالک آن جنس خریداری شده نمی گردد، بلکه آن جنس هنوز در ملکیّت فروشنده هست، بنابرین برای خریدار، نه خوردن آن جایز است و نه دادن {و فروختنش} به کس دیگری و نه استفاده از آن و استعمال کردن آن.
و اگر بیع در اصل صورت گرفته باشد، ولی خرابی ای {فسادی} در آن رخ داده است، این گونه خرید و فروش را «بیع فاسد» می گویند.
حکم «بیع فاسد» این است تا هنگامی که جنس خریداری شده در قبضۀ خریدار نیامده، خریدار مالک آن نمی باشد، و هنگامی که خریدار بر آن قبضه کرد، آنگاه مالکش می گردد، لیکن آن جنس برایش حلال و طیِّب نیست، بنابرین خوردن، نوشیدن یا استفاده و استعمال آن برایش جایز نمی باشد، بلکه فسخ کردن این بیع بر او واجب است. و اگر خریدار می خواهد آن جنس را نگهدارد، در این صورت باید با فروشنده از سر نو معامله نموده آن را بخرد.
و اگر خریدار در صورت بالا بیع را فسخ نکرد، بلکه جنس خریده شده را به کس دیگری فروخت، در این صورت گناهگار می گردد، اما خوردن، نوشیدن یا استفاده و استعمال آن برای خریدار دوم جایز می باشد، و این بیع دوم درست خواهد بود. و اگر خریدار اول جنس را به خریدار دوم با نفع فروخته است، خیرات کردن آن مبلغ نفع بر او واجب است و استعمال آن نفع در مصارف خودش برایش جایز نیست.
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۱ -:
مسئله ۱: هر خرید و فروشی{بیعی}که در شریعت کُلاً غیر معتبر و لغو باشد و چنین دانسته شود که خریدار اصلاً چیزی نخریده است و فروشنده اصلاً چیزی نفروخته است، این خرید و فروش {بیع} را «باطل» می گویند.
حکم «بیع باطل» اینست که خریدار مالک آن جنس خریداری شده نمی گردد، بلکه آن جنس هنوز در ملکیّت فروشنده هست، بنابرین برای خریدار، نه خوردن آن جایز است و نه دادن {و فروختنش} به کس دیگری و نه استفاده از آن و استعمال کردن آن.
و اگر بیع در اصل صورت گرفته باشد، ولی خرابی ای {فسادی} در آن رخ داده است، این گونه خرید و فروش را «بیع فاسد» می گویند.
حکم «بیع فاسد» این است تا هنگامی که جنس خریداری شده در قبضۀ خریدار نیامده، خریدار مالک آن نمی باشد، و هنگامی که خریدار بر آن قبضه کرد، آنگاه مالکش می گردد، لیکن آن جنس برایش حلال و طیِّب نیست، بنابرین خوردن، نوشیدن یا استفاده و استعمال آن برایش جایز نمی باشد، بلکه فسخ کردن این بیع بر او واجب است. و اگر خریدار می خواهد آن جنس را نگهدارد، در این صورت باید با فروشنده از سر نو معامله نموده آن را بخرد.
و اگر خریدار در صورت بالا بیع را فسخ نکرد، بلکه جنس خریده شده را به کس دیگری فروخت، در این صورت گناهگار می گردد، اما خوردن، نوشیدن یا استفاده و استعمال آن برای خریدار دوم جایز می باشد، و این بیع دوم درست خواهد بود. و اگر خریدار اول جنس را به خریدار دوم با نفع فروخته است، خیرات کردن آن مبلغ نفع بر او واجب است و استعمال آن نفع در مصارف خودش برایش جایز نیست.
﴿ کتاب البیع - ۱۹ -﴾
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۲ -:
مسئله ۲: در بعضی جاها رواج است که مالکان زمینی که نهر، جوئی یا دریائی از آن می گذرد، یا حوض طبیعی بزرگی در آن واقع است، ماهی های داخل آن را می فروشند. این بیع باطل است.(۱)
تا هنگامی که ماهی های داخل آب را نگیرند، هیچ کس مالک آن ماهی ها نمی باشد. هر کسی ماهی ها را شکار نموده گرفت، همان شخص مالک آن ماهی ها می گردد.
بنابرین هنگامی که صاحبان زمین، مالک ماهی های داخل آب نیستند، فروختن آنها برای شان به هیچ وجه جایز نخواهد بود.
البته اگر صاحب زمین خودش ماهی ها را شکار نماید و بفروشد، این فروشش جایز است.
و اگر از کس دیگری خواست تا ماهی بگیرد، در این صورت همان شخص مالک ماهی ها خواهد بود و صاحب زمین هیچگونه حقی در ماهی های شکار شدة آن شخص نخواهد داشت. و همچنین برای صاحبان چنین زمینی، منع کردن سایر مردم از ماهیگیری در آن آب جایز نیست.
مسئله ۳: اگر در زمین کسی، علف و سبزۀ خودرو روئید، و مالک زمین نه آنها را کشت کرده بود و نه آنها را آبیاری نموده بود، پس این علف و سبزۀ خودرو نیز ملکیّت هیچ کسی نیست. هر کسی اجازه دارد آن را قطع نموده ببرد، و برای مالک زمین، نه فروختن این علف جایز است و نه منع کردن سایر مردم درست است.
البته اگر مالک زمین، آن را کشت نموده بود و آبیاری اش کرده بود یا کودش داده بود، در این صورت ها این علف از او می باشد، و اکنون هم فروختن آن برایش جایز است و هم منع کردن سایر مردم از قطع آن.
ا.........
(۱) حکم بالا در صورتی خواهد بود که ماهی ها به طور طبیعی در آن آب ها آمده باشند و صاحب زمین در نسل گیری یا ازدیاد یا نگهداری آنها انتظامی نکرده باشد.
و اگر مالک زمین در نسل گیری یا ازدیاد یا نگهداری ماهی ها انتظامی نموده بود، در این صورت مالک اجازه دارد تا مردم را از ماهی گیری منع نماید.
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۲ -:
مسئله ۲: در بعضی جاها رواج است که مالکان زمینی که نهر، جوئی یا دریائی از آن می گذرد، یا حوض طبیعی بزرگی در آن واقع است، ماهی های داخل آن را می فروشند. این بیع باطل است.(۱)
تا هنگامی که ماهی های داخل آب را نگیرند، هیچ کس مالک آن ماهی ها نمی باشد. هر کسی ماهی ها را شکار نموده گرفت، همان شخص مالک آن ماهی ها می گردد.
بنابرین هنگامی که صاحبان زمین، مالک ماهی های داخل آب نیستند، فروختن آنها برای شان به هیچ وجه جایز نخواهد بود.
البته اگر صاحب زمین خودش ماهی ها را شکار نماید و بفروشد، این فروشش جایز است.
و اگر از کس دیگری خواست تا ماهی بگیرد، در این صورت همان شخص مالک ماهی ها خواهد بود و صاحب زمین هیچگونه حقی در ماهی های شکار شدة آن شخص نخواهد داشت. و همچنین برای صاحبان چنین زمینی، منع کردن سایر مردم از ماهیگیری در آن آب جایز نیست.
مسئله ۳: اگر در زمین کسی، علف و سبزۀ خودرو روئید، و مالک زمین نه آنها را کشت کرده بود و نه آنها را آبیاری نموده بود، پس این علف و سبزۀ خودرو نیز ملکیّت هیچ کسی نیست. هر کسی اجازه دارد آن را قطع نموده ببرد، و برای مالک زمین، نه فروختن این علف جایز است و نه منع کردن سایر مردم درست است.
البته اگر مالک زمین، آن را کشت نموده بود و آبیاری اش کرده بود یا کودش داده بود، در این صورت ها این علف از او می باشد، و اکنون هم فروختن آن برایش جایز است و هم منع کردن سایر مردم از قطع آن.
ا.........
(۱) حکم بالا در صورتی خواهد بود که ماهی ها به طور طبیعی در آن آب ها آمده باشند و صاحب زمین در نسل گیری یا ازدیاد یا نگهداری آنها انتظامی نکرده باشد.
و اگر مالک زمین در نسل گیری یا ازدیاد یا نگهداری ماهی ها انتظامی نموده بود، در این صورت مالک اجازه دارد تا مردم را از ماهی گیری منع نماید.
┈•••❈﴿ کتاب البیع - ۲۰ -﴾❈•••┈
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۳ -:
مسئله ۴: فروختن حمل در شکم حیوانی قبل از تولّدش باطل است. و اگر کسی آن حیوان را به طور کامل با حملش فروخت، این بیع جایز است.
اما اگر کسی حیوانی را به اینگونه فروخت که این گوسفند را می فروشم، ولی بره ای را که در شکمش است نمی فروشم، بعد از تولّدش از من است. اینگونه بیع فاسد می باشد.
مسئله ۵: فروختن شیر در داخل پستان حیوان قبل از دوشیدنش باطل است. نخست باید آن شیر را بدوشند و سپس بفروشند.
به همین ترتیب، فروختن پشم گوسفند و امثال آن قبل از قطع کردنش باطل و ناجایز است.
مسئله ۶: فروختن شاه تیر یا چوب های دیگری که در سقف خانه یا خانه نصب شده است، قبل از جدا کردن و بیرون کشیدن آنها درست نیست.
مسئله ۷: فروختن موی، استخوان و سایر اعضای انسان، ناجایز و باطل است و استعمال آنها و استفاده از آنها نیز جایز نیست.
مسئله ۸: بجز خنزیر؛ موی، استخوان و شاخ سایر حیوانات پاک است، و استفاده از آنها نیز جایز می باشد و فروختن آنها نیز جایز است.
مسئله ۹: اگر شما گوسفند یا چیز دیگری را مثلاً به قیمت پنج صد روپیه خریداری کردید و آن را گرفته به خانه آوردید، لیکن هنوز قیمت آن را نپرداخته اید، و بعداً نتوانستید قیمت آن را بپردازید، و یا نمی خواهید آن را نزد خود نگهدارید، بنابرین به صاحب گوسفند یا آن چیز گفتید که این گوسفند {یا جنس خود} را به چهار صد روپیه ببر و من صد روپیة دیگر به تو می دهم، خرید و فروش به این صورت جایز نیست.
تا هنگامی که پول قیمت آن گوسفند یا جنس را نداده اید، برای شما جایز نیست آن را به صاحب قبلی اش به قیمت کمتر بفروشید.
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۳ -:
مسئله ۴: فروختن حمل در شکم حیوانی قبل از تولّدش باطل است. و اگر کسی آن حیوان را به طور کامل با حملش فروخت، این بیع جایز است.
اما اگر کسی حیوانی را به اینگونه فروخت که این گوسفند را می فروشم، ولی بره ای را که در شکمش است نمی فروشم، بعد از تولّدش از من است. اینگونه بیع فاسد می باشد.
مسئله ۵: فروختن شیر در داخل پستان حیوان قبل از دوشیدنش باطل است. نخست باید آن شیر را بدوشند و سپس بفروشند.
به همین ترتیب، فروختن پشم گوسفند و امثال آن قبل از قطع کردنش باطل و ناجایز است.
مسئله ۶: فروختن شاه تیر یا چوب های دیگری که در سقف خانه یا خانه نصب شده است، قبل از جدا کردن و بیرون کشیدن آنها درست نیست.
مسئله ۷: فروختن موی، استخوان و سایر اعضای انسان، ناجایز و باطل است و استعمال آنها و استفاده از آنها نیز جایز نیست.
مسئله ۸: بجز خنزیر؛ موی، استخوان و شاخ سایر حیوانات پاک است، و استفاده از آنها نیز جایز می باشد و فروختن آنها نیز جایز است.
مسئله ۹: اگر شما گوسفند یا چیز دیگری را مثلاً به قیمت پنج صد روپیه خریداری کردید و آن را گرفته به خانه آوردید، لیکن هنوز قیمت آن را نپرداخته اید، و بعداً نتوانستید قیمت آن را بپردازید، و یا نمی خواهید آن را نزد خود نگهدارید، بنابرین به صاحب گوسفند یا آن چیز گفتید که این گوسفند {یا جنس خود} را به چهار صد روپیه ببر و من صد روپیة دیگر به تو می دهم، خرید و فروش به این صورت جایز نیست.
تا هنگامی که پول قیمت آن گوسفند یا جنس را نداده اید، برای شما جایز نیست آن را به صاحب قبلی اش به قیمت کمتر بفروشید.
┈•••❈﴿ کتاب البیع - ۲۱ -﴾❈•••┈
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۴ -:
مسئله ۱۰: اگر کسی خانۀ خود را بر این شرط فروخت که آن را تا یک ماه به تو نمی دهم، بلکه خود در آن سکونت خواهم کرد، یا بر این شرط فروخت که فلان اندازه پول برایم قرض بده، و یا کسی مقداری پارچه را بر این شرط خرید که آن را بُرّش کن و سپس بدوز، یا شرط گذاشت که آن را باید تا خانه ام هم برسانی، و یا چنان شرط دیگری گذاشت که در شریعت، بیهوده و ناجایز است، تمام این بیع ها فاسد می باشد.
مسئله ۱۱: اگر کسی گاوی را بر این شرط خرید که روزانه بیست کیلو شیر می دهد، این بیع فاسد است. البته اگر مقدار شیر را معیَّن نساختند بلکه فقط شرط گذاشتند که گاو بسیار شیردِه است، بیع جایز می باشد.
مسئله ۱۲: اگر کسی برای اطفال، سامان بازی تصویردار مانند «گُدِی» {عروسک پلاستیکی،} گِلی یا چینی خرید، این بیع باطل است.
ا...........
(۱) زیرا «گُدِی» در شریعت هیچ قیمتی ندارد، لهذا قیمت آنها نیز پرداخته نخواهد گردید، و اگر کسی آنها را بشکند، تاوان آن نیز {در محکمۀ شرعی} باز داده نخواهد شد. مجسمه ها نیز در حکم «گُدِی» میباشد.
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۴ -:
مسئله ۱۰: اگر کسی خانۀ خود را بر این شرط فروخت که آن را تا یک ماه به تو نمی دهم، بلکه خود در آن سکونت خواهم کرد، یا بر این شرط فروخت که فلان اندازه پول برایم قرض بده، و یا کسی مقداری پارچه را بر این شرط خرید که آن را بُرّش کن و سپس بدوز، یا شرط گذاشت که آن را باید تا خانه ام هم برسانی، و یا چنان شرط دیگری گذاشت که در شریعت، بیهوده و ناجایز است، تمام این بیع ها فاسد می باشد.
مسئله ۱۱: اگر کسی گاوی را بر این شرط خرید که روزانه بیست کیلو شیر می دهد، این بیع فاسد است. البته اگر مقدار شیر را معیَّن نساختند بلکه فقط شرط گذاشتند که گاو بسیار شیردِه است، بیع جایز می باشد.
مسئله ۱۲: اگر کسی برای اطفال، سامان بازی تصویردار مانند «گُدِی» {عروسک پلاستیکی،} گِلی یا چینی خرید، این بیع باطل است.
ا...........
(۱) زیرا «گُدِی» در شریعت هیچ قیمتی ندارد، لهذا قیمت آنها نیز پرداخته نخواهد گردید، و اگر کسی آنها را بشکند، تاوان آن نیز {در محکمۀ شرعی} باز داده نخواهد شد. مجسمه ها نیز در حکم «گُدِی» میباشد.
﴿ کتاب البیع - ۲۲ -﴾
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۵ -:
مسئله ۱۳: اگر شما مقداری غله یا روغن یا شکر و امثال آنها {یعنی اشیائی که به وزن خرید و فروش می شود} را به نرخ هر کیلو مثلاً یک روپیه طی نموده خریداری کردید، فروشنده جنس خریداری شدة شما را به یکی از اشکال ذیل به شما خواهد داد:
یکی اینکه آن را در پیشروی شما یا فرستاده شما وزن نموده تسلیم نماید.
دوم آنکه آن را در پیشروی شما یا فرستادة شما وزن ننماید بلکه بگوید که شما تشریف ببرید، من آن را وزن نموده به خانۀ شما می فرستم.
و سوم آنکه آن چیز قبلاً در عدم موجودیت شما وزن شده بود و اکنون فروشنده آن را برداشته به شما داد.
حکم شکل اول اینست که شما چون آن را به خانه آوردید، وزن کردن مجدَّد آن بر شما لازم نمی باشد، بلکه خوردن و استعمال و فروختن و غیرة آن، برای تان درست است.
حکم شکل دوم و سوم اینست که تا هنگامی که شما خود آن را وزن نکنید، خوردن و استعمال و فروختن و غیرة آن، برای شما درست نیست. و اگر بدون وزن کردن مجدَّد، آن را به کس دیگری فروختید، این بیع فاسد می باشد، و بعداً اگر آن را وزن نیز نمودید، بازهم بیع صحیح نخواهد گردید.(۱)
ا................
(۱) امروزه اکثر اجناس، بسته بندی و پاکت بندی شده در بازارها و دکان ها فروخته می شود و قیمت آنها نیز در پشت پاکت یا بسته، نرخ گذاری شده است، بنابرین خرید و فروش آنها جایز می باشد و استعمال آنها درست خواهد بود. {زیرا این صورت ها از قبیل بیع تعاطی می باشد.}
حکم مذکور در مسئلۀ ۱۴و ۱۵ در صورت هائی خواهد بود که خریدار آن اشیاء را به شرط وزن خریداری کند، اما خرید و فروش رویاروئی {بالمشافهه} عموماً از قبیل بیع تعاطی می باشد، بنابرین وزن کردن مجدد مشتری در آن لازم نیست.
وَهَذَا كُلُّهُ فِي غَيْرِ بَيْعِ التَّعَاطِي أَمَّا هُوَ فَقَالَ فِي الْقُنْيَةِ، وَلَا يُحْتَاجُ فِي بَيْعِ التَّعَاطِي فِي الْمَوْزُونَاتِ إلَى وَزْنِ الْمُشْتَرِي ثَانِيًا لِأَنَّهُ صَارَ بَيْعًا بِالْقَبْضِ بَعْدَ الْوَزْنِ. اهـ. وَفِي الْخُلَاصَةِ، وَعَلَيْهِ الْفَتْوَى.
(البحر الرائق: ۱۲۹/۶ و رد المحتار: ۱۵۰/۵)
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۵ -:
مسئله ۱۳: اگر شما مقداری غله یا روغن یا شکر و امثال آنها {یعنی اشیائی که به وزن خرید و فروش می شود} را به نرخ هر کیلو مثلاً یک روپیه طی نموده خریداری کردید، فروشنده جنس خریداری شدة شما را به یکی از اشکال ذیل به شما خواهد داد:
یکی اینکه آن را در پیشروی شما یا فرستاده شما وزن نموده تسلیم نماید.
دوم آنکه آن را در پیشروی شما یا فرستادة شما وزن ننماید بلکه بگوید که شما تشریف ببرید، من آن را وزن نموده به خانۀ شما می فرستم.
و سوم آنکه آن چیز قبلاً در عدم موجودیت شما وزن شده بود و اکنون فروشنده آن را برداشته به شما داد.
حکم شکل اول اینست که شما چون آن را به خانه آوردید، وزن کردن مجدَّد آن بر شما لازم نمی باشد، بلکه خوردن و استعمال و فروختن و غیرة آن، برای تان درست است.
حکم شکل دوم و سوم اینست که تا هنگامی که شما خود آن را وزن نکنید، خوردن و استعمال و فروختن و غیرة آن، برای شما درست نیست. و اگر بدون وزن کردن مجدَّد، آن را به کس دیگری فروختید، این بیع فاسد می باشد، و بعداً اگر آن را وزن نیز نمودید، بازهم بیع صحیح نخواهد گردید.(۱)
ا................
(۱) امروزه اکثر اجناس، بسته بندی و پاکت بندی شده در بازارها و دکان ها فروخته می شود و قیمت آنها نیز در پشت پاکت یا بسته، نرخ گذاری شده است، بنابرین خرید و فروش آنها جایز می باشد و استعمال آنها درست خواهد بود. {زیرا این صورت ها از قبیل بیع تعاطی می باشد.}
حکم مذکور در مسئلۀ ۱۴و ۱۵ در صورت هائی خواهد بود که خریدار آن اشیاء را به شرط وزن خریداری کند، اما خرید و فروش رویاروئی {بالمشافهه} عموماً از قبیل بیع تعاطی می باشد، بنابرین وزن کردن مجدد مشتری در آن لازم نیست.
وَهَذَا كُلُّهُ فِي غَيْرِ بَيْعِ التَّعَاطِي أَمَّا هُوَ فَقَالَ فِي الْقُنْيَةِ، وَلَا يُحْتَاجُ فِي بَيْعِ التَّعَاطِي فِي الْمَوْزُونَاتِ إلَى وَزْنِ الْمُشْتَرِي ثَانِيًا لِأَنَّهُ صَارَ بَيْعًا بِالْقَبْضِ بَعْدَ الْوَزْنِ. اهـ. وَفِي الْخُلَاصَةِ، وَعَلَيْهِ الْفَتْوَى.
(البحر الرائق: ۱۲۹/۶ و رد المحتار: ۱۵۰/۵)
﴿ کتاب البیع - ۲۳ -﴾
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۶ -:
مسئله ۱۴: اگر جنس را فروشنده قبل از فروختن به شما، وزن نمود و نشان داد و سپس شما آن را از او خریداری کردید، و اکنون بعد از خریداری آن را مجدداً وزن نکرد، در این صورت نیز بر شما لازم است تا جنس خریداری شده را مجدداً وزن کنید و بدون وزن مجدد آن، خوردن یا استعمال آن درست نمی باشد. وزن کردن قبلی پیش از خرید و فروش، اعتبار ندارد.
مسئله ۱۵: جز زمین و خانه و امثال آن، اگر کسی شی دیگری را خریداری نمود، تا زمانی که بر آن شی خریداری شده قبضه ننماید، فروختن آن برایش جایز نمی باشد.
مسئله ۱۶: اگر کسی یک گوسفند یا چیز دیگری را از شخصی خرید و چند روز بعد شخص دیگری آمده ادعاء کرد که این گوسفند از من است، شخصی که آن را به تو فروخته است مالک آن نیست، اگر آن شخص دعوی خود را نزد قاضی مسلمان توسط دو گواه ثابت کند، در این صورت بعد از فیصلة قاضی، گوسفند به همان شخص تحویل داده می شود، و همچنین خریدار نمی تواند قیمت گوسفند را از او مطالبه نماید، بلکه چون فروشنده را پیدا کرد، آنگاه پول خود را از او پس بگیرد، از این شخص چیزی گرفته نمی تواند.
مسئله ۱۷: اگر مرغ یا گوسفند یا گاو و غیره مرد، اکنون فروختنش حرام و باطل است، بلکه دادن آن مردار جهت خوردن به «خرکار» ها و دبّاغ های غیر مسلمان نیز جایز نیست.(۱)
البته اگر شما به آنها گفتید تا لاشۀ آن حیوان مرده را ببرند و آنها نیز آن را بردند و سپس خوردند، در این صورت گناهی بر شما لازم نمی آید.
همچنین جایز است تا پوست این گوسفند یا گاو را کشیده دباغت نموده استعمال کنید یا بفروشید، چنانچه مسائل آن را در کتاب الطهارت بیان کرده ایم.
ا............
(۱) «خرکار» در زبان دری کسانی را می گویند که مواد غایطۀ کنارآبها (توالت ها) را بر پشت خر بار نموده می بُردند. در دیار هند کسانی که کناراب ها را پاک می کنند غیر مسلمان اند و به خوردن حیوانات مرده عادت دارند. و متن کتاب حسب دیار هند نگاشته شده است.
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۶ -:
مسئله ۱۴: اگر جنس را فروشنده قبل از فروختن به شما، وزن نمود و نشان داد و سپس شما آن را از او خریداری کردید، و اکنون بعد از خریداری آن را مجدداً وزن نکرد، در این صورت نیز بر شما لازم است تا جنس خریداری شده را مجدداً وزن کنید و بدون وزن مجدد آن، خوردن یا استعمال آن درست نمی باشد. وزن کردن قبلی پیش از خرید و فروش، اعتبار ندارد.
مسئله ۱۵: جز زمین و خانه و امثال آن، اگر کسی شی دیگری را خریداری نمود، تا زمانی که بر آن شی خریداری شده قبضه ننماید، فروختن آن برایش جایز نمی باشد.
مسئله ۱۶: اگر کسی یک گوسفند یا چیز دیگری را از شخصی خرید و چند روز بعد شخص دیگری آمده ادعاء کرد که این گوسفند از من است، شخصی که آن را به تو فروخته است مالک آن نیست، اگر آن شخص دعوی خود را نزد قاضی مسلمان توسط دو گواه ثابت کند، در این صورت بعد از فیصلة قاضی، گوسفند به همان شخص تحویل داده می شود، و همچنین خریدار نمی تواند قیمت گوسفند را از او مطالبه نماید، بلکه چون فروشنده را پیدا کرد، آنگاه پول خود را از او پس بگیرد، از این شخص چیزی گرفته نمی تواند.
مسئله ۱۷: اگر مرغ یا گوسفند یا گاو و غیره مرد، اکنون فروختنش حرام و باطل است، بلکه دادن آن مردار جهت خوردن به «خرکار» ها و دبّاغ های غیر مسلمان نیز جایز نیست.(۱)
البته اگر شما به آنها گفتید تا لاشۀ آن حیوان مرده را ببرند و آنها نیز آن را بردند و سپس خوردند، در این صورت گناهی بر شما لازم نمی آید.
همچنین جایز است تا پوست این گوسفند یا گاو را کشیده دباغت نموده استعمال کنید یا بفروشید، چنانچه مسائل آن را در کتاب الطهارت بیان کرده ایم.
ا............
(۱) «خرکار» در زبان دری کسانی را می گویند که مواد غایطۀ کنارآبها (توالت ها) را بر پشت خر بار نموده می بُردند. در دیار هند کسانی که کناراب ها را پاک می کنند غیر مسلمان اند و به خوردن حیوانات مرده عادت دارند. و متن کتاب حسب دیار هند نگاشته شده است.
﴿ کتاب البیع - ۲۴ -﴾
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۷ -:
مسئله ۱۸: اگر کسی با فروشندهای قیمت چیزی را تعیین کرد و فروشنده نیز به فروش آن جنس به آن قیمت رضایت دارد، برای شخص دیگری جایز نیست که قیمت بلندتر گفته آن را بخرد.
به همین ترتیب این نیز جایز نیست که فروشنده دیگری به خریدار بگوید؛ تو آن را از این فروشنده نخر، من برایت ازرانتر میدهم.
مسئله ۱۹: اگر میوهفروشی مثلاً چهار انار را به یک روپیه به شما فروخت و سپس شخص دیگری آمده با او چَنَه زد و پنج انار را به یک روپیه از او گرفت، اکنون شما حق ندارید تا یک انار اضافی از فروشنده بگیرید. اگر جبراً یک انار از او گرفتید، اینکار ظلم و حرام است. شما حق گرفتن بیشتر از آن مقداری را که با فروشنده طی کرده اید، ندارید.
مسئله ۲۰: اگر کسی چیزی را می فروشد ولی راضی نیست آن را به شما بفروشد، در این صورت برای شما جایز نیست تا به او جبراً پول داده به زور آن چیز را از او بگیرید، زیرا آن شخص مالک جنس خود است و بنابرین اختیار دارد آن را بفروشد یا نفروشد، و اختیار دارد تا آن را بر هر کسی که می خواهد بفروشد.
پولیسها اکثر جبراً اینکار را می کنند، اینکار کُـلّاً حرام است. اگر شوهر زنی پولیس بود، چون چیزی را بخانه آورد، از او بپرسد تا معلوم شود که آن را جبراً از کسی نگرفته باشد، و بدون پرسش آن را استعمال نکند.
مسئله ۲۱: اگر کسی مثلاً یک کیلو کچالو خرید و سپس سه چهار دانه کچالوی دیگر را به زور گرفت، اینکار جایز نیست. البته اگر فروشنده به رضایت خاطر چند عدد دیگر به خریدار داد، در این صورت گرفتن آنها جایز است.
به همین ترتیب هنگامی که قیمت جنس تعیین گردید، کم دادن پول بعد از گرفتن جنس جایز نیست. البته اگر فروشنده با رضایت خاطر مقداری از قیمت را کم کرد، اینکار جایز است.
مسئله ۲۲: اگر زنبورِ عسل در خانۀ کسی کندو کرد، صاحب خانه مالک کندوی عسل است، و برای شخص دیگری جایز نیست که کندو را بکَند و ببرد.
اگر پرندهای در خانۀ کسی لانه ساخته و چوچه داده است، صاحب خانه مالک آن چوچههای پرنده نمی باشد، بلکه هر کسی آنها را بگیرد، او مالک آنها می گردد.
البته باید متوجه بود که گرفتن چوچه های پرندگان و آزار رسانیدن به آنها جایز نیست.
مسائل بیع باطل و بیع فاسد - ۷ -:
مسئله ۱۸: اگر کسی با فروشندهای قیمت چیزی را تعیین کرد و فروشنده نیز به فروش آن جنس به آن قیمت رضایت دارد، برای شخص دیگری جایز نیست که قیمت بلندتر گفته آن را بخرد.
به همین ترتیب این نیز جایز نیست که فروشنده دیگری به خریدار بگوید؛ تو آن را از این فروشنده نخر، من برایت ازرانتر میدهم.
مسئله ۱۹: اگر میوهفروشی مثلاً چهار انار را به یک روپیه به شما فروخت و سپس شخص دیگری آمده با او چَنَه زد و پنج انار را به یک روپیه از او گرفت، اکنون شما حق ندارید تا یک انار اضافی از فروشنده بگیرید. اگر جبراً یک انار از او گرفتید، اینکار ظلم و حرام است. شما حق گرفتن بیشتر از آن مقداری را که با فروشنده طی کرده اید، ندارید.
مسئله ۲۰: اگر کسی چیزی را می فروشد ولی راضی نیست آن را به شما بفروشد، در این صورت برای شما جایز نیست تا به او جبراً پول داده به زور آن چیز را از او بگیرید، زیرا آن شخص مالک جنس خود است و بنابرین اختیار دارد آن را بفروشد یا نفروشد، و اختیار دارد تا آن را بر هر کسی که می خواهد بفروشد.
پولیسها اکثر جبراً اینکار را می کنند، اینکار کُـلّاً حرام است. اگر شوهر زنی پولیس بود، چون چیزی را بخانه آورد، از او بپرسد تا معلوم شود که آن را جبراً از کسی نگرفته باشد، و بدون پرسش آن را استعمال نکند.
مسئله ۲۱: اگر کسی مثلاً یک کیلو کچالو خرید و سپس سه چهار دانه کچالوی دیگر را به زور گرفت، اینکار جایز نیست. البته اگر فروشنده به رضایت خاطر چند عدد دیگر به خریدار داد، در این صورت گرفتن آنها جایز است.
به همین ترتیب هنگامی که قیمت جنس تعیین گردید، کم دادن پول بعد از گرفتن جنس جایز نیست. البته اگر فروشنده با رضایت خاطر مقداری از قیمت را کم کرد، اینکار جایز است.
مسئله ۲۲: اگر زنبورِ عسل در خانۀ کسی کندو کرد، صاحب خانه مالک کندوی عسل است، و برای شخص دیگری جایز نیست که کندو را بکَند و ببرد.
اگر پرندهای در خانۀ کسی لانه ساخته و چوچه داده است، صاحب خانه مالک آن چوچههای پرنده نمی باشد، بلکه هر کسی آنها را بگیرد، او مالک آنها می گردد.
البته باید متوجه بود که گرفتن چوچه های پرندگان و آزار رسانیدن به آنها جایز نیست.
┈•••❈﴿مختصر أصول الحدیث﴾❈•••┈
تأليف العلامة حضرة المولانا المفتي إلهيبخش الکانْدِهْلَوِي (المتوفى سنة ١٢٤٥ هـ)، مؤلف خاتمة المثنوي المعنوي، وتلميذ وخليفة حضرة الشاه عبدالعزيز الدهلوي، والخليفة الخاص لحضرة المولانا السيد أحمد الشهيد رحمهمُ الله تعالی
المَرفُوعُ: مَا انْتَهٰى إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللہُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ وهذا رَفْعٌ صَرِيْحٌ.
أَوْ يُقَالُ: عَنْ ابْنُ عَبَّاسٍ مَرفُوعًا، أَوْ رَفَعَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ،
وَالمَوقُوفُ: مَا انْتَهٰى إِلَى الصَّحَابَةِ، وَهُمَا أَعَمُّ أَنْ يَّكُونَا قَولًا أَوْ فِعْلًا أَوْ تَقْرِیْرًا،
وَالمَقطُوعُ: مَا انْتَهٰى إِلَى التَّابِعِينَ،
وَقَدْ يُطلَقُ عَلَى المَوقُوفِ والمَقْطُوعِ، لَفْظُ أَلأَثَرِ.
وَاعْلَمْ أَنَّهُ إِذَا لَمْ يَسْقُطْ مِنْ رُوَاتِ الحَدِيثِ أَحَدٌ فَهُوَ مُتَّصِلٌ.
وَإِنْ سَقَطَ مِنْ الوَسَطِ فَهُوَ مُنقَطِعٌ،
وَإِنْ سَقَطَ مِنْ مَبَادِي السَّنَدِ فَهُوَ مُعَلَّقٌ،
وَإِنْ سَقَطَ مِنْ اٰخِرِ السَّنَدِ بَعدَ التَّابِعِيِّ فَهُوَ مُرْسَلٌ،
وَإِنْ سَقَطَ مِنْ أَسْمَاءِ الإِسْنَادِ رَاوِيَانِ مُتَوَالِيَانِ فَهُوَ مُعْضَلٌ،
وَبِلا تَوَالٍ فَهُوَ مُنقَطِعٌ،
وَلَوْ كَانَ الحَدِيْثُ مُخَالِفًا لِرَوَايَاتِ الثِّقَاتِ فَهُوَ شَاذٌّ، وَإِنْ كَانَ رَاوِيْهِ ثِقَةً،
وَإِلَّا فَمُنْكَرٌ،
وَیُقَابِلُهُ: المَعْرُوفُ،
وَمَا فِي رَاوِيْهِ شَيءٌ مِنَ الأَسْبَابِ القَادِحَةِ فِي صِحَّتِهِ فَمُعَلَّلٌ،
وَإِنْ تَوَافَقَ الرَّاوِيَانِ فَهُوَ مُتَابَِعٌ،
فَإِنْ طَابَقَ الحَدِيثَانِ لَفظًا وَمَعْنًى فَيُقَالُ: رَوَي فُلَانٌ مِثْلَهُ،
وَإِنْ تَوَافَقَا مَعْنًى فَيُقَالُ: رَوَي نَحْوَهُ.
وَشُرِطَ فِي المُتَابَعَةِ أَنْ يَّكُونَا مَرْوِيَّيْنِ مِنْ صَحَابِيٍّ وَاحِدٍ،
وَإِنْ كَانَا مِنْ صَحَابِيَّيْنِ فَهُوَ شَاهِدٌ، وَيقالُ لَهُ: الإِعْتِبَارُ أيْضًا.
تَمَّ وَلِلہِ الحَمْدُ أَوَّلًا وَاٰخِرًا وَظَاهِرًا وَبَاطِنًا.
تأليف العلامة حضرة المولانا المفتي إلهيبخش الکانْدِهْلَوِي (المتوفى سنة ١٢٤٥ هـ)، مؤلف خاتمة المثنوي المعنوي، وتلميذ وخليفة حضرة الشاه عبدالعزيز الدهلوي، والخليفة الخاص لحضرة المولانا السيد أحمد الشهيد رحمهمُ الله تعالی
المَرفُوعُ: مَا انْتَهٰى إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللہُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ وهذا رَفْعٌ صَرِيْحٌ.
أَوْ يُقَالُ: عَنْ ابْنُ عَبَّاسٍ مَرفُوعًا، أَوْ رَفَعَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ،
وَالمَوقُوفُ: مَا انْتَهٰى إِلَى الصَّحَابَةِ، وَهُمَا أَعَمُّ أَنْ يَّكُونَا قَولًا أَوْ فِعْلًا أَوْ تَقْرِیْرًا،
وَالمَقطُوعُ: مَا انْتَهٰى إِلَى التَّابِعِينَ،
وَقَدْ يُطلَقُ عَلَى المَوقُوفِ والمَقْطُوعِ، لَفْظُ أَلأَثَرِ.
وَاعْلَمْ أَنَّهُ إِذَا لَمْ يَسْقُطْ مِنْ رُوَاتِ الحَدِيثِ أَحَدٌ فَهُوَ مُتَّصِلٌ.
وَإِنْ سَقَطَ مِنْ الوَسَطِ فَهُوَ مُنقَطِعٌ،
وَإِنْ سَقَطَ مِنْ مَبَادِي السَّنَدِ فَهُوَ مُعَلَّقٌ،
وَإِنْ سَقَطَ مِنْ اٰخِرِ السَّنَدِ بَعدَ التَّابِعِيِّ فَهُوَ مُرْسَلٌ،
وَإِنْ سَقَطَ مِنْ أَسْمَاءِ الإِسْنَادِ رَاوِيَانِ مُتَوَالِيَانِ فَهُوَ مُعْضَلٌ،
وَبِلا تَوَالٍ فَهُوَ مُنقَطِعٌ،
وَلَوْ كَانَ الحَدِيْثُ مُخَالِفًا لِرَوَايَاتِ الثِّقَاتِ فَهُوَ شَاذٌّ، وَإِنْ كَانَ رَاوِيْهِ ثِقَةً،
وَإِلَّا فَمُنْكَرٌ،
وَیُقَابِلُهُ: المَعْرُوفُ،
وَمَا فِي رَاوِيْهِ شَيءٌ مِنَ الأَسْبَابِ القَادِحَةِ فِي صِحَّتِهِ فَمُعَلَّلٌ،
وَإِنْ تَوَافَقَ الرَّاوِيَانِ فَهُوَ مُتَابَِعٌ،
فَإِنْ طَابَقَ الحَدِيثَانِ لَفظًا وَمَعْنًى فَيُقَالُ: رَوَي فُلَانٌ مِثْلَهُ،
وَإِنْ تَوَافَقَا مَعْنًى فَيُقَالُ: رَوَي نَحْوَهُ.
وَشُرِطَ فِي المُتَابَعَةِ أَنْ يَّكُونَا مَرْوِيَّيْنِ مِنْ صَحَابِيٍّ وَاحِدٍ،
وَإِنْ كَانَا مِنْ صَحَابِيَّيْنِ فَهُوَ شَاهِدٌ، وَيقالُ لَهُ: الإِعْتِبَارُ أيْضًا.
تَمَّ وَلِلہِ الحَمْدُ أَوَّلًا وَاٰخِرًا وَظَاهِرًا وَبَاطِنًا.
┈•••❈﴿نغمۀ توحید﴾❈•••┈
حضرت فقیه الاُمت مولانا مفتی محمود حسن گنگوهی قُدِّسَ سِرُّہُ متوفی ۱۴۱۶ق.
حمد اعلیٰ بهر ربّ العالَمین
نعت اولیٰ بهر ختمُ المُرسَلین
ساقی کوثر شفیعُ المُذنبین
کرد باطل کفر و شرک مُبطِلین
داد توحید خدایِ وَحْدَہُ
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
بود تنها کنز مخفی بینشان
نی قمر نی شمس و اختر نی زمان
نی ملائک نی زمین نی آسمان
لوح و کرسی، عرش اعلیٰ بُد نهان
بحر وحدت کرد جاری آب جو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
آب جو از بحر وحدت شد روان
ابر رحمت از کَرَم شد دُر فشان
یافت هستی از عطایش کُل جهان
جذب عشق از فطرت هر شئ عیان
غلغله افتاد ازان دم چارسو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
هرچه بینی از زمین و آسمان
هرچه دانی از نهان و از عیان
هرچه باشد از همه کَون و مکان
هرچه هست از عَرْض و جوهرْ جسم و جان
هست قائم در وجود از عشق او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
در ثنایش محفل کرُّوبیان
در ستایش مَحمَل قُدُّوسیان
در پسِ جبریل هاتف خوشبیان
حاملان عرش اعظم یک زبان
هست تسبیح ملائک ذکر او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
نخل طوبیٰ برگ و بارش بیمثیل
آب مینوشد ز نهر سَلْسَبیل
راحت جسم است آن ظِلِّ ظلیل
فرْحت روح است آن فیض جمیل
طایر لاهوت بر وی نغمهگو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
آسمان دارد نجوم بیشمار
هر یکی روشن ز نور کردگار
آفتابش از جلالش شعلهبار
ماهتابش از جمالش گُلعِذار
هر یکی در محورش در گفتگو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
موج خوش در بحر ناپیدا کِنار
سرفرازد جانب مه باربار
هم نظر دارد قمر بر آبشار
ربط مخفی در میان شد آشکار
قطره قطره میسراید سو به سو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
سرو در گلشن نماید در علو
در درختان بیش دارد آبرو
آب رحمت آسمان ریزد برو
شاخ شاخش برگ برگش شستهرو
نغمۀ قُمرِی برآن حق سِرّهُ
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
در گلستان عندلیب خوشگلو
ناله کردی بر گلاب شعلهرو
برگ در منقار حسب آرزو
بازهم شام و سحر در جستجو
گوش کردم نعرهها از صوت او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
شمع در محفل همه شب اشکبار
میکند پروانه بر وی جان نثار
رو نماید چون سحر در انتظار
شمع هم یکبار گردد جانسپار
رمز عشق از شمع و پروانه بجو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
دوش گفتم با گُلی ای خوبرو
از کجا آوردهای این رنگ و بو
این لطافت این نظافت نرمخو
این قبای چاک هم از چارسو
خنده کرد و گشت محو ها و هو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
زرع روید از عطاهای سَحَاب
دانه پوزد از شعاع آفتاب
وَرْد شُگْفد از سخای ماهتاب
میبرد باد صبا فیض گلاب
کارفرما در همه شئ امرِ او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
میوزد باد بهاری در چمن
آسمان ریزد برو دُرِّ عَدَن
برگها و شاخها زو نغمهزن
سبزه سبزه در ثنای ذُو المَنَن
حیف باشد گر نئی اسرارجو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
تیغ ابرو زلف دو تا هیچ نیست
چشم میگون لب شکرزا هیچ نیست
رنگ شیرین نقش لیلیٰ هیچ نیست
مهجبین حُسْنِ سراپا هیچ نیست
حُسْن هر شئ مظهر انوار او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
شکر نعمت بر همه کس واجب است
شکر نعمت نعمتی را جالب است
کفر نعمت نعمتی را سالب است
کفر نعمت از عطاها حاجب است
شکر نعمت قدر نعمتهای او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
حضرت حق در سرت دو شمع داد
در دماغت جوهر عقلی نهاد
سینهات از فقه و فتویٰ کرد شاد
تا نماند اشتباه جَور و داد
ذکر حق از شکر نعمتهای او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
حق تعالیٰ کرد ما را مقتدا
رحمت عالَم محمد مصطفیٰ
فخر جمله اولیاء و انبیا
در رضایش هست مَرضِیِّ خدا
ظاهر و باطن فدای سِرِّ او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
کرد نازل بر رسول او کتاب
وانموده راه باطل از صواب
تا نماند بر سبیل او حجاب
تا نیاید عاطشی نزد سراب
بار یابد هر که گیرد راه او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
ای خدا بر بندهات احسان کن
نفس سرکش تابع قرآن کن
جان من بر حکم خود قربان کن
زندگیم ختم بر ایمان کن
اعتمادم آیۀ لَا تَقْنَطُوا
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
حضرت فقیه الاُمت مولانا مفتی محمود حسن گنگوهی قُدِّسَ سِرُّہُ متوفی ۱۴۱۶ق.
حمد اعلیٰ بهر ربّ العالَمین
نعت اولیٰ بهر ختمُ المُرسَلین
ساقی کوثر شفیعُ المُذنبین
کرد باطل کفر و شرک مُبطِلین
داد توحید خدایِ وَحْدَہُ
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
بود تنها کنز مخفی بینشان
نی قمر نی شمس و اختر نی زمان
نی ملائک نی زمین نی آسمان
لوح و کرسی، عرش اعلیٰ بُد نهان
بحر وحدت کرد جاری آب جو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
آب جو از بحر وحدت شد روان
ابر رحمت از کَرَم شد دُر فشان
یافت هستی از عطایش کُل جهان
جذب عشق از فطرت هر شئ عیان
غلغله افتاد ازان دم چارسو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
هرچه بینی از زمین و آسمان
هرچه دانی از نهان و از عیان
هرچه باشد از همه کَون و مکان
هرچه هست از عَرْض و جوهرْ جسم و جان
هست قائم در وجود از عشق او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
در ثنایش محفل کرُّوبیان
در ستایش مَحمَل قُدُّوسیان
در پسِ جبریل هاتف خوشبیان
حاملان عرش اعظم یک زبان
هست تسبیح ملائک ذکر او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
نخل طوبیٰ برگ و بارش بیمثیل
آب مینوشد ز نهر سَلْسَبیل
راحت جسم است آن ظِلِّ ظلیل
فرْحت روح است آن فیض جمیل
طایر لاهوت بر وی نغمهگو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
آسمان دارد نجوم بیشمار
هر یکی روشن ز نور کردگار
آفتابش از جلالش شعلهبار
ماهتابش از جمالش گُلعِذار
هر یکی در محورش در گفتگو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
موج خوش در بحر ناپیدا کِنار
سرفرازد جانب مه باربار
هم نظر دارد قمر بر آبشار
ربط مخفی در میان شد آشکار
قطره قطره میسراید سو به سو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
سرو در گلشن نماید در علو
در درختان بیش دارد آبرو
آب رحمت آسمان ریزد برو
شاخ شاخش برگ برگش شستهرو
نغمۀ قُمرِی برآن حق سِرّهُ
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
در گلستان عندلیب خوشگلو
ناله کردی بر گلاب شعلهرو
برگ در منقار حسب آرزو
بازهم شام و سحر در جستجو
گوش کردم نعرهها از صوت او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
شمع در محفل همه شب اشکبار
میکند پروانه بر وی جان نثار
رو نماید چون سحر در انتظار
شمع هم یکبار گردد جانسپار
رمز عشق از شمع و پروانه بجو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
دوش گفتم با گُلی ای خوبرو
از کجا آوردهای این رنگ و بو
این لطافت این نظافت نرمخو
این قبای چاک هم از چارسو
خنده کرد و گشت محو ها و هو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
زرع روید از عطاهای سَحَاب
دانه پوزد از شعاع آفتاب
وَرْد شُگْفد از سخای ماهتاب
میبرد باد صبا فیض گلاب
کارفرما در همه شئ امرِ او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
میوزد باد بهاری در چمن
آسمان ریزد برو دُرِّ عَدَن
برگها و شاخها زو نغمهزن
سبزه سبزه در ثنای ذُو المَنَن
حیف باشد گر نئی اسرارجو
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
تیغ ابرو زلف دو تا هیچ نیست
چشم میگون لب شکرزا هیچ نیست
رنگ شیرین نقش لیلیٰ هیچ نیست
مهجبین حُسْنِ سراپا هیچ نیست
حُسْن هر شئ مظهر انوار او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
شکر نعمت بر همه کس واجب است
شکر نعمت نعمتی را جالب است
کفر نعمت نعمتی را سالب است
کفر نعمت از عطاها حاجب است
شکر نعمت قدر نعمتهای او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
حضرت حق در سرت دو شمع داد
در دماغت جوهر عقلی نهاد
سینهات از فقه و فتویٰ کرد شاد
تا نماند اشتباه جَور و داد
ذکر حق از شکر نعمتهای او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
حق تعالیٰ کرد ما را مقتدا
رحمت عالَم محمد مصطفیٰ
فخر جمله اولیاء و انبیا
در رضایش هست مَرضِیِّ خدا
ظاهر و باطن فدای سِرِّ او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
کرد نازل بر رسول او کتاب
وانموده راه باطل از صواب
تا نماند بر سبیل او حجاب
تا نیاید عاطشی نزد سراب
بار یابد هر که گیرد راه او
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
ای خدا بر بندهات احسان کن
نفس سرکش تابع قرآن کن
جان من بر حکم خود قربان کن
زندگیم ختم بر ایمان کن
اعتمادم آیۀ لَا تَقْنَطُوا
اللہُ اللہْ هُو اللہْ هُو
﴿ کتاب البیع - ۲۶ -﴾
مسائل خرید و فروش به قیمت تمام شده یا به نفع معیَّنی بر قیمت خرید - ۲ -:
مسئله ۳: بعد خریداری اگر خریدار مطلع شد که فروشنده فریبکاری نموده قیمت خرید خود را غلط نشان داده و نفع را زیادتر از وعدۀ خود گرفته است، خریدار در این صورت حق کم دادن پول طی شده را ندارد، بلکه اگر می خواهد جنس را بخرد، باید همان پولی را بپردازد که بین او و فروشنده طی شده است. البته خریدار این اختیار را دارد که اگر نخواهد جنس را بگیرد، آن را مسترد کند.
و اگر فروشنده با خریدار طی نموده بود که جنس را به همان قیمت خرید خود به تو می دهم و هیچ نفعی از تو نمی گیرم، و آنگاه قیمت خرید خود را بالا نشان داد، اکنون فروشنده حق گرفتن هر اندازه پولی را که از اصل قیمت خرید خود بیشتر نشان داده ندارد، و خریدار در این صورت حق دارد که فقط پول قیمت خرید او را به او بدهد و آن مقداری را که فروشنده زیادتر نشان داده است به او نپردازد.
مسئله ۴: اگر کسی چیزی را به قرض خرید و اكنون می خواهد آن را به اینگونه بفروشد که این جنس را بر ده فیصد نفع بر قیمت خرید خود، و یا بر همان قیمت خرید خود می فروشم، در این شکل معامله تا زمانی که او به خریدار نگفته است که من این جنس را به قرض خریده ام، فروختن آن جنس به شخص دیگری برایش ناجایز است، بلکه در این صورت باید به خریدار اطلاع دهد که من این جنس را به قرض خریده ام، و آنگاه فروختن به صورت مذکوره به ده فیصد نفع یا بر قیمت خرید برایش جایز می گردد.
البته اگر کسی به صورت بالا فروش نکند و از قیمت خرید هیچ سخنی به میان نیاورد، در این صورت اجازه دارد تا به هر قیمتی که می خواهد جنس را بفروشد.
مسائل خرید و فروش به قیمت تمام شده یا به نفع معیَّنی بر قیمت خرید - ۲ -:
مسئله ۳: بعد خریداری اگر خریدار مطلع شد که فروشنده فریبکاری نموده قیمت خرید خود را غلط نشان داده و نفع را زیادتر از وعدۀ خود گرفته است، خریدار در این صورت حق کم دادن پول طی شده را ندارد، بلکه اگر می خواهد جنس را بخرد، باید همان پولی را بپردازد که بین او و فروشنده طی شده است. البته خریدار این اختیار را دارد که اگر نخواهد جنس را بگیرد، آن را مسترد کند.
و اگر فروشنده با خریدار طی نموده بود که جنس را به همان قیمت خرید خود به تو می دهم و هیچ نفعی از تو نمی گیرم، و آنگاه قیمت خرید خود را بالا نشان داد، اکنون فروشنده حق گرفتن هر اندازه پولی را که از اصل قیمت خرید خود بیشتر نشان داده ندارد، و خریدار در این صورت حق دارد که فقط پول قیمت خرید او را به او بدهد و آن مقداری را که فروشنده زیادتر نشان داده است به او نپردازد.
مسئله ۴: اگر کسی چیزی را به قرض خرید و اكنون می خواهد آن را به اینگونه بفروشد که این جنس را بر ده فیصد نفع بر قیمت خرید خود، و یا بر همان قیمت خرید خود می فروشم، در این شکل معامله تا زمانی که او به خریدار نگفته است که من این جنس را به قرض خریده ام، فروختن آن جنس به شخص دیگری برایش ناجایز است، بلکه در این صورت باید به خریدار اطلاع دهد که من این جنس را به قرض خریده ام، و آنگاه فروختن به صورت مذکوره به ده فیصد نفع یا بر قیمت خرید برایش جایز می گردد.
البته اگر کسی به صورت بالا فروش نکند و از قیمت خرید هیچ سخنی به میان نیاورد، در این صورت اجازه دارد تا به هر قیمتی که می خواهد جنس را بفروشد.
﴿ کتاب البیع - ۲۷ -﴾
مسائل خرید و فروش به قیمت تمام شده یا به نفع معیَّنی بر قیمت خرید - ۳ -:
مسئله ۵: اگر کسی تکه ای {پارچه ای} را به صد روپیه خریده سپس چهل روپیه را مصرف رنگریزی یا شست و شو و دوخت و دوز آن کرد، در این صورت چنان خواهیم پنداشت که این شخص آن پارچه را به یک صد و چهل روپیه خریداری نموده است، بنابرین برای او جایز است تا قیمت خرید آن را یک صد و چهل روپیه آشکار نموده برآن نفع بگیرد.
اما نباید در وقت اظهار قیمت خریدش بگوید که این را به یک صد و چهل روپیه خریده ام، بلکه بگوید که این برایم یک صد و چهل روپیه تمام شده است، تا گفته اش دروغ نباشد.
مسئله ۶: اگر کسی {جنسی را مثلاً}گوسفندی را به مبلغ چهار صد روپیه خریداری کرد و آنگاه گوسفند یک ماه نزدش بود و مبلغ صد روپیه مصارف علف او شد، در این صورت اگر می خواهد گوسفند را با اظهار قیمت خریدش بفروشد، می تواند قیمت گوسفند را پنج صد روپیه نشان داده سپس بر آن نفع بگیرد.(۱)
البته اگر گوسفند شیر می داد، در این صورت پول مقدار شیری که گوسفند داده از قیمت آن کم می شود. مثلاً اگر گوسفند برابر با مبلغ پنجاه روپیه شیر داده است، قیمت گوسفند را چهار صد و پنجاه روپیه آشکار نماید، و بگوید که گوسفند برایم چهار صد و پنجاه روپیه تمام شده است.
ا.................
(۱) به همین صورت مصارف انتقال، باربرداری، مالیات و غيرۀ جنس را نیز می تواند بر اصل قیمت خرید، اضافه نماید.
مسائل خرید و فروش به قیمت تمام شده یا به نفع معیَّنی بر قیمت خرید - ۳ -:
مسئله ۵: اگر کسی تکه ای {پارچه ای} را به صد روپیه خریده سپس چهل روپیه را مصرف رنگریزی یا شست و شو و دوخت و دوز آن کرد، در این صورت چنان خواهیم پنداشت که این شخص آن پارچه را به یک صد و چهل روپیه خریداری نموده است، بنابرین برای او جایز است تا قیمت خرید آن را یک صد و چهل روپیه آشکار نموده برآن نفع بگیرد.
اما نباید در وقت اظهار قیمت خریدش بگوید که این را به یک صد و چهل روپیه خریده ام، بلکه بگوید که این برایم یک صد و چهل روپیه تمام شده است، تا گفته اش دروغ نباشد.
مسئله ۶: اگر کسی {جنسی را مثلاً}گوسفندی را به مبلغ چهار صد روپیه خریداری کرد و آنگاه گوسفند یک ماه نزدش بود و مبلغ صد روپیه مصارف علف او شد، در این صورت اگر می خواهد گوسفند را با اظهار قیمت خریدش بفروشد، می تواند قیمت گوسفند را پنج صد روپیه نشان داده سپس بر آن نفع بگیرد.(۱)
البته اگر گوسفند شیر می داد، در این صورت پول مقدار شیری که گوسفند داده از قیمت آن کم می شود. مثلاً اگر گوسفند برابر با مبلغ پنجاه روپیه شیر داده است، قیمت گوسفند را چهار صد و پنجاه روپیه آشکار نماید، و بگوید که گوسفند برایم چهار صد و پنجاه روپیه تمام شده است.
ا.................
(۱) به همین صورت مصارف انتقال، باربرداری، مالیات و غيرۀ جنس را نیز می تواند بر اصل قیمت خرید، اضافه نماید.
﴿ کتاب البیع - ۲۸ -﴾
مسائل خرید و فروش به سود/ربا - ۱ -:
خرید و فروش و معامله به سود/رِبا گناه بسیار بزرگی دارد. قرآن مجیـد و احادیث شریف بر حرام بودن و زشتی ربا تاکیدات فراوانی کردهاند و مسلمانان را به شدت تمام از آن منع نموده اند.(۱)
و «حضرت رسول الله ﷺ بر سود دهنده و سودگیرنده و راهنمای معاملۀ سود و نویسندۀ وثایق سودی و بر گواه و شاهد معاملۀ سودی و ... لعنت نموده اند و فرموده اند که سود دهنده و سود گیرنده هر دو در گناه برابر اند».(۲)
بنابرین از معاملۀ سودی به شدت تمام باید پرهیز کرد.(۳)
باید متوجه بود که مسائل سود خیلی دقیق و باریک است و با اندکی نادانی معاملۀ سودی رو داده انسان مرتکب گناه سود می گردد و مردم ساده حتی متوجه هم نمی شوند که مرتکب چه گناهی گردیده اند.
ما مسائل خیلی ضروری و مهم آن را در اینجا درج می کنیم تا در هنگام خرید و فروش همیشه متوجه آنها باشید.
ا...........
(۱) قرآن مجید می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافًا مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ. وَ اتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ.
ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده اید سود نخورید ... و از آتشی بترسید که برای کافران آماده گردانیده شده است.
سورۀ آل عمران: آیت ۳۰ و ۳۱
روي عن الإمام الأعظم رضي الله تعالى عنه أنه كان يقول : إن هذه الآية هي أخوف آية في القرآن حيث أوعد الله تعالى المؤمنين بالنار المعدّة للكافرين إن لم يتقوه في اجتناب محارمه.
از امام اعظم ابو حنیفه رَضِیَ اللہُ عَنْہُ روایت است که دربارۀ این آیة شریفه می فرمود:
این ترسناکترین آیت در قرآن است، زیرا این آیت، مسلمانان را در صورت عدم اجتناب از آنچه که خداوند حرام ساخته بر آتشی وعده داده است که مخصوصاً برای کافران آماده گردانیده شده است.
روح المعانی: ۲۷۰/۲ و تفسیر مظهری: ۵۹۰/۱ و تفسیر نسفی: ۱۸۲/۱ و مدارک التنزیل: ۱۴۱/۱
(۲) عَنْ جَابِرٍ قَالَ لَعَنَ رَسُولُ اللهِ ه: آكِلَ الرِّبَا وَ مُوكِلَهُ وَ كَاتِبَهُ وَ شَاهِدَيْهِ وَ قَالَ هُمْ سَوَاءٌ. مسلم شریف: حدیث ۴۱۷۷
(۳) سود دادن و سود گرفتن از بانک ها نیز ربا و سود و حرام است و وعید آیة شریف و حدیث بالا شامل آن نیز می باشد.
مسائل خرید و فروش به سود/ربا - ۱ -:
خرید و فروش و معامله به سود/رِبا گناه بسیار بزرگی دارد. قرآن مجیـد و احادیث شریف بر حرام بودن و زشتی ربا تاکیدات فراوانی کردهاند و مسلمانان را به شدت تمام از آن منع نموده اند.(۱)
و «حضرت رسول الله ﷺ بر سود دهنده و سودگیرنده و راهنمای معاملۀ سود و نویسندۀ وثایق سودی و بر گواه و شاهد معاملۀ سودی و ... لعنت نموده اند و فرموده اند که سود دهنده و سود گیرنده هر دو در گناه برابر اند».(۲)
بنابرین از معاملۀ سودی به شدت تمام باید پرهیز کرد.(۳)
باید متوجه بود که مسائل سود خیلی دقیق و باریک است و با اندکی نادانی معاملۀ سودی رو داده انسان مرتکب گناه سود می گردد و مردم ساده حتی متوجه هم نمی شوند که مرتکب چه گناهی گردیده اند.
ما مسائل خیلی ضروری و مهم آن را در اینجا درج می کنیم تا در هنگام خرید و فروش همیشه متوجه آنها باشید.
ا...........
(۱) قرآن مجید می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافًا مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ. وَ اتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ.
ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده اید سود نخورید ... و از آتشی بترسید که برای کافران آماده گردانیده شده است.
سورۀ آل عمران: آیت ۳۰ و ۳۱
روي عن الإمام الأعظم رضي الله تعالى عنه أنه كان يقول : إن هذه الآية هي أخوف آية في القرآن حيث أوعد الله تعالى المؤمنين بالنار المعدّة للكافرين إن لم يتقوه في اجتناب محارمه.
از امام اعظم ابو حنیفه رَضِیَ اللہُ عَنْہُ روایت است که دربارۀ این آیة شریفه می فرمود:
این ترسناکترین آیت در قرآن است، زیرا این آیت، مسلمانان را در صورت عدم اجتناب از آنچه که خداوند حرام ساخته بر آتشی وعده داده است که مخصوصاً برای کافران آماده گردانیده شده است.
روح المعانی: ۲۷۰/۲ و تفسیر مظهری: ۵۹۰/۱ و تفسیر نسفی: ۱۸۲/۱ و مدارک التنزیل: ۱۴۱/۱
(۲) عَنْ جَابِرٍ قَالَ لَعَنَ رَسُولُ اللهِ ه: آكِلَ الرِّبَا وَ مُوكِلَهُ وَ كَاتِبَهُ وَ شَاهِدَيْهِ وَ قَالَ هُمْ سَوَاءٌ. مسلم شریف: حدیث ۴۱۷۷
(۳) سود دادن و سود گرفتن از بانک ها نیز ربا و سود و حرام است و وعید آیة شریف و حدیث بالا شامل آن نیز می باشد.
﴿ کتاب البیع - ۲۹ -﴾
مسائل خرید و فروش به سود/ربا - ۲ -:
اشیائی که خرید و فروش می شوند عموماً بر چهار قِسم اند:
(۱) طلا و نقره یا اشیائی که از طلا یا نقره ساخته شده است.
(۲) جز طلا و نقره هر چیز دیگری که به وزن خرید و فروش می شوند مانند حبوبات، غلّه جات، میوهٔ خشک، آهن، مس، پشم، سبزیجات و غیره ...
(۳) آن اشیائی که به اندازه یعنی به گز و متر و پیمانه خرید و فروش می شوند، مانند پارچه و تکه و امثال آنها ...
(۴) آن اشیائی که به حساب دانهای {عددی} خرید و فروش می شوند، مانند تخم مرغ، نارنج، بز و گوسفند، گاو ، اسپ و غیره ...
ما حکم هر یکی از آنها را جداگانه در ذیل درج می کنیم:
مسائل خرید و فروش به سود/ربا - ۲ -:
اشیائی که خرید و فروش می شوند عموماً بر چهار قِسم اند:
(۱) طلا و نقره یا اشیائی که از طلا یا نقره ساخته شده است.
(۲) جز طلا و نقره هر چیز دیگری که به وزن خرید و فروش می شوند مانند حبوبات، غلّه جات، میوهٔ خشک، آهن، مس، پشم، سبزیجات و غیره ...
(۳) آن اشیائی که به اندازه یعنی به گز و متر و پیمانه خرید و فروش می شوند، مانند پارچه و تکه و امثال آنها ...
(۴) آن اشیائی که به حساب دانهای {عددی} خرید و فروش می شوند، مانند تخم مرغ، نارنج، بز و گوسفند، گاو ، اسپ و غیره ...
ما حکم هر یکی از آنها را جداگانه در ذیل درج می کنیم:
﴿ کتاب البیع - ۳۰ -﴾
مسائل خرید و فروش به سود/ربا - ۳ -:
مسائل خرید و فروش طلا و نقره و اشیائیکه از آنها ساخته شده است (۱)
مسئله ۱: خرید و فروش طلا و نقره صورت های مختلفی دارد. یکی اینکه طلا را در مقابل طلا و نقره را در مقابل نقره خرید و فروش کنند، مثلاً کسی سکۀ طلا دارد و می خواهد در مقابل آن طلا خریداری کند، یا کسی سکۀ نقره دارد و می خواهد در قبال آن نقره خریداری نماید، خلاصه آنکه از هر دو طرف عین جنس باشد، در این صورت رعایت دو نکته واجب می باشد:
یکی اینکه وزن طلا یا وزن نقره در هر جانب باید برابر و مساوی باشد.
دوم اینکه معامله از طرف هر دو جانب باید در همان مجلس قبل از جدا شدن از یکدیگر به پایان برسد، و از هیچ طرفی قرض/نسیئه باقی نماند.
اگر آنها خلاف یکی از دو امور بالا کردند، این معامله، معاملۀ سودی خواهد بود.
به طور مثال؛ در مثال بالا اگر کسی خواست در مقابل سکۀ طلای خود طلا بخرد، پس باید هموزن سکه طلا بگیرد، به همین گونه اگر سکۀ طلای خود را به شخص دیگر داد، اما این شخص طلا را به او نداد، و بعد از چند لحظه از او جدا شد و وعده کرد که بعداً طلا را خواهد داد، این کار نیز سود است. و همچنین اگر شخص اول نقره را گرفت، ولی سکۀ نقره را به شخص دوم نداد و یا نقره را در قبال سکۀ نقره به قرض خرید، اینکار نیز سود می باشد.
مسئله ۲: صورت دوم خرید و فروش طلا و نقره به اینگونه است که از هر دو جانب، عین جنس خرید و فروش نمی شود، بلکه یک طرف نقره دارد و طرف دیگر طلا، حکم این صورت اینست که مساوی بودن وزن هر دو در این صورت لازم نیست، بلکه این جایز است که در مقابل سکۀ نقرة خود به هر اندازه ای که به توافق رسیدند طلا خریداری کند، و در مقابل سکۀ طلای خود به هر مقداری که به توافق رسیدند نقره بگیرد. ولی باید متوجه بود که چنانکه هم اکنون بیان شد، این واجب است که معاملۀ شان را قبل از جدا شدن از یکدیگر تکمیل نمایند و از هیچ طرفی چیزی را قرض/ نسیه نگذارند.
مسائل خرید و فروش به سود/ربا - ۳ -:
مسائل خرید و فروش طلا و نقره و اشیائیکه از آنها ساخته شده است (۱)
مسئله ۱: خرید و فروش طلا و نقره صورت های مختلفی دارد. یکی اینکه طلا را در مقابل طلا و نقره را در مقابل نقره خرید و فروش کنند، مثلاً کسی سکۀ طلا دارد و می خواهد در مقابل آن طلا خریداری کند، یا کسی سکۀ نقره دارد و می خواهد در قبال آن نقره خریداری نماید، خلاصه آنکه از هر دو طرف عین جنس باشد، در این صورت رعایت دو نکته واجب می باشد:
یکی اینکه وزن طلا یا وزن نقره در هر جانب باید برابر و مساوی باشد.
دوم اینکه معامله از طرف هر دو جانب باید در همان مجلس قبل از جدا شدن از یکدیگر به پایان برسد، و از هیچ طرفی قرض/نسیئه باقی نماند.
اگر آنها خلاف یکی از دو امور بالا کردند، این معامله، معاملۀ سودی خواهد بود.
به طور مثال؛ در مثال بالا اگر کسی خواست در مقابل سکۀ طلای خود طلا بخرد، پس باید هموزن سکه طلا بگیرد، به همین گونه اگر سکۀ طلای خود را به شخص دیگر داد، اما این شخص طلا را به او نداد، و بعد از چند لحظه از او جدا شد و وعده کرد که بعداً طلا را خواهد داد، این کار نیز سود است. و همچنین اگر شخص اول نقره را گرفت، ولی سکۀ نقره را به شخص دوم نداد و یا نقره را در قبال سکۀ نقره به قرض خرید، اینکار نیز سود می باشد.
مسئله ۲: صورت دوم خرید و فروش طلا و نقره به اینگونه است که از هر دو جانب، عین جنس خرید و فروش نمی شود، بلکه یک طرف نقره دارد و طرف دیگر طلا، حکم این صورت اینست که مساوی بودن وزن هر دو در این صورت لازم نیست، بلکه این جایز است که در مقابل سکۀ نقرة خود به هر اندازه ای که به توافق رسیدند طلا خریداری کند، و در مقابل سکۀ طلای خود به هر مقداری که به توافق رسیدند نقره بگیرد. ولی باید متوجه بود که چنانکه هم اکنون بیان شد، این واجب است که معاملۀ شان را قبل از جدا شدن از یکدیگر تکمیل نمایند و از هیچ طرفی چیزی را قرض/ نسیه نگذارند.