در روزهای گذشته پستهای زیادی در مورد پدرم دیدم. حس غریبی است که ۹ سال بعد از رفتنش، انقدر پستهای دلنشین و واقعی دربارهاش میبینم. از بین تمام پستها، این جمله بیش از همه به دلم نشست:
«در زمانهای که همه فریاد میزنند تا دیده شوند، او به نجوا باور داشت.»
- احمد کیارستمی
@Vaajpub
«در زمانهای که همه فریاد میزنند تا دیده شوند، او به نجوا باور داشت.»
- احمد کیارستمی
@Vaajpub
❤43👏5
«باید عشقی داشت
عشقی بزرگ در زندگی، از آنرو که این عشق برای نومیدیهای بیدلیلی که ما را در چنگ میگیرد عذر موجهی میتراشد.»
- یادداشتها؛ #آلبر_کامو ، فارسیِ خشایار دیهیمی.
@Vaajpub
عشقی بزرگ در زندگی، از آنرو که این عشق برای نومیدیهای بیدلیلی که ما را در چنگ میگیرد عذر موجهی میتراشد.»
- یادداشتها؛ #آلبر_کامو ، فارسیِ خشایار دیهیمی.
@Vaajpub
❤22👍8
زخمی اگر بر قلب بنشیند، تو نه میتوانی زخم را از قلبت وابکنی و نه میتوانی قلبت را دور بیندازی. زخم تکهای از قلب توست.
قلبت را چگونه دور میاندازی؟
#محمود_دولتآبادی
@Vaajpub
قلبت را چگونه دور میاندازی؟
#محمود_دولتآبادی
@Vaajpub
👍12❤9👏2
قدسی چوبک، همسر #صادق_چوبک اواخر زندگی این نویسنده نامدار را اینگونه روایت میکند: صادق راه میرفت و تماممدت گریه میکرد و مرتب میگفت: قدسی آیا ممکن است که من یکبار دیگر ایران را ببینم؟
@Vaajpub
@Vaajpub
❤37👏1