Telegram Web Link
2
باشگاه کتاب
Photo
📚نام کتاب : عشق ایرانی من
✍🏻نام نویسنده : بئاتریس اوره

اتفاقی که برای ،مختار خندان و دارا افتاد نشان میدهد هر اتفاقی ممکن است برای پناهجویان بیفتد؛ از بهترین اتفاق گرفته تا بدترین.
بدترین اتفاق برای دارا افتاد که پس از اخراج شدن از خاک انگلستان مجبور شد به آلمان پناهنده شود و در آنجا هم پس از اقامتی چندماهه در خانه پناهجویان و شرکت در مصاحبه نتوانست موقعیتی برای خودش دست و پا کند او هنوز هم برای ما پیام های ناامیدکننده میفرستد و از وضعیتش میگوید؛ بی آنکه کاری از دست ما برایش برآید. هنوز هم نمیداند چه در انتظار اوست و نمی داند باید به کدام کشور دیگر پناه ببرد وضعیت خندان از مختار هم بهتر است او از یک طرف
موفق شده است برگه‌های اقامت دائم را جور کند و از طرفی گواهی کارش را.
یکی از دوستان مختار که سه بار در مصاحبه رد شده است به طور غیر قانونی در جایی کار میکند و امیدوار است مأموران پلیس پیدایش نکنند؛ چون در این صورت بلافاصله او را بازداشت میکنند و به کشورش بر می گردانند. درست است که دیگر خطر جنگ تهدیدش نمیکند ولی باید با اضطرابی روزافزون درگیر باشد.
و اما من هنوز هم منتظر زمان دادگاه نهایی هستم. بی شک قبل از زمستان باید نزد قاضی حاضر شوم متوجه شدم پلیس تلفنم را شنود می کرده و نتوانسته است مدارک محکمی علیه من پیدا کند همین میتواند برایم برگ برنده ای در دادگاه باشد از وقتی این اتفاق‌ها برایم افتاده است دیگر کمترین اعتمادی به نیروهای پلیس و دستگاه قضایی کشورم ندارم منی که تا امروز آنها را ارگانی پاک میدانستم طرز تفکرم صد و هشتاد درجه برگشته است تحقیقات پلیس و قاضی حقیقت کشورم را نشانم داد؛ حقیقتی که تا آن روز از آن بی خبر بودم. وقتی همه این مسائل را پشت سر بگذاریم برنامه های زیادی داریم؛ می خواهیم ازدواج کنیم و زندگی آرامی داشته باشیم. احتمالاً این اتفاق بعداز دادگاه من بیفتد. مسئله ای نیست که تا مدتی از هم جدا هستیم؛ همین که خیالم
راحت است پیوند ازدواج او را از آن من میکند برایم کافی است.

خیلی وقت ها این مسئله را فراموش میکنیم که خوشحالی های زندگی در پی نبردی سخت به دست میآید خیلی وقتها فکر میکنیم خوشحالی آسان به دست میآید اما خوشبختی و آسایش را سر راه هرکسی نمی گذارند؛ باید
ارزشش را داشته باشی باید برایش مبارزه کنی؛ با تمام وجودت...

▪️این کتاب رو به شدت پیشنهاد میکنم کتاب بسیار متفاوتی که وضعیت پناهندگان رو در فرانسه به خوبی به تصویر میکشه و حکایت عشق یک خانم فرانسوی و مرد ایرانی به اسم مختار رو بیان میکند.

@bookclubir
👍3
📚نام کتاب: #کهکشان_نیستی
داستانی بر اساس زندگی آیت الله سید علی قاضی طباطبایی
✍🏻نویسنده : #محمدهادی_اصفهانی

همونطور که از اسم کتاب پیداست، در مورد زندگی آیت الله قاضی عالم و عارف کم نظیر شیعه هستش
سبک روایت نویسنده در نوع خودش جالب هست و موجب گیرایی بیشتر خواننده با کتاب میشه، از بد تولد شروع به روایت می‌کند و هر بخش را از دید یک نفر روایت می‌کند و این بعلاوه جذابیت خود داستانها موجب میشه که متوجه نشیم داریم یک کتاب ۵۰۰ صفحه‌ای میخونیم.
ذکر یکسری جهت گیری های آن زمان حوزه علمیه مانند مخالف با عرفان و فلسفه نیز در نوع خودش جالب بود لازم به ذکر است که یکی از شاگردان آیت الله قاضی، فیلسوف بزرگ و صاحب تفسیر المیزان علامه طباطبایی بود که به گفته خود علامه «ما هرچه داریم از مرحوم قاضی داریم، واین‌ سبک‌ تفسیر آیه‌ به‌ آیه‌ را مرحوم‌ قاضی‌ به ما تعلیم‌ دادند»

لازم به ذکر است که کهکشان نیستی اولین اثر نویسنده هست و خیلی ها با این کتاب حال کردن و کلی تعریف کردن اما برای بنده کتابی جذاب اما معمولی بود شاید هم بدلیل اینکه داستانها رو قبلا شنیده بودم و میدونستم تهش چی میشه.


🆔 @bookclubir
👍41
استاد در شرح بیت دوم و سوم فرمود: مثل کسی نباش که وقتی در باز میشود فرار می‌کند مثل گنجشک نباش که برای غذا می‌آید پشت در و تا در را باز میکنند که به او غذا بدهند میگریزد یا اگر غذایی هم به او دادند ربع ساعت هم نمیتواند توقف کند مثل کسانی نباش که تا مختصر چیزی ،فهمیدند در بروند مختصری فکر خدا پرستی که در سرت آمد صبر کن عجله نکن طلب خود را با عزت نگه دار مثل کسانی باش که اگر پروردگار عالم، مختصر روزنه‌ای برای آنان باز فرمود رها نمیکنند لجاجت و پایداری میکنند نه اینکه بگذارند و فرار کنند تو نیز اگر دری برایت باز شد بیشتر استقامت کن بگو خدایا بیشترش کن خدایا جهلم را بیشتر بر من ظاهر کن خدایا تو فعال و علّام مطلقی از خزانه خودت مرا اداره فرما انسان باید در طلب خویش قوی تر شود و سبب اصرار بر قوت یافتن این طلب و ذلت بندگی، همان جوهره ربوبیتی است که در کُنهِ عبودیت قرار داده شده است. اگر انسان در عبودیت استقامت ورزید یعنی صبور و مستقیم شد اگر بخواهند او را هم بکشند میگوید حتی اگر مرا ریزریز کنید من از خدا پرستی صرف نظر نمیکنم اگر نانش ندادند یا آبش ندادند، فریاد من صرف نظر نمیکنم سر خواهد داد.

#کهکشان_نیستی
#برشی_از_کتاب

🆔 @bookclubir
👍32
📚نام کتاب: کتاب ساحلی
✍🏻نام نویسنده: امیلی هنری، ترجمه: خانم مریم رفیعی

▪️...هیچ کس گاس را انتخاب نکرده بود. از وقتی بچه بود، هیچ کس او را انتخاب نکرده بود و او از این بابت خجالت میکشید، انگار نشانه کمبودی در خودش بود. دلم میخواست به او بگویم که این طور نیست. که به این خاطر نبود که او به درد نمی خورد، به خاطر این بود که بقیه به درد نمیخوردند. ولی نمی توانستم حرف بزنم. فقط به او زل زدم که خسته و بی رمق، آنجا ایستاده بود و سینه اش با نفس های سنگین بالا و پایین می رفت. دلم برایش می سوخت و کمی از دنیا به خاطر اینکه این همه مصیبت سرش آورده بود، متنفر بودم...

🔹یک رمان زیبا،
دختر نویسنده‌ای که زندگی خوبی داره تا اینکه پدرش فوت میکنه و به یک باره همه‌چیز به هم می‌ریزه و تصمیم می‌گیره بیاد در ویلای ساحلی‌ای که پدرش براش به‌جا گذاشته زندگی کنه، اونجا متوجه میشه همسایه‌ش پسریه که تو دوران کالج با هم همکلاسی بودن و الانم نویسنده موفقی شده...
🔹به نظرم نویسنده با عینک قشنگی به موضوع عشق نگاه کرده، اواسط مطالعه کتاب ممکنه یک مقدار کشش اولیه رو نداشته باشه براتون ولی نگران نباشید، ادامه بدید درست میشه :)

🆔 @bookclubir
3👍1
📚نام کتاب: یک سرنوشت سه حرفی
✍🏻نام نویسنده: زنده یاد نجمه زارع


▪️باران و چتـــر و شال و شنل بود و ما دو تا
جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا
وقتـــی نگاه من بــه تو افتاد، سرنوشت
تصدیق گفته‌های «هِگِل» بود و ما دو تا
 روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای
سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا
افتــاد روی میـــز ورق‌هــــای سرنوشت
فنجان و فال و بی‌بی و دِل بود و ما دو تا
 کم‌کم زمانه داشت به هــم می‌رساندمان
در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا
تا آفتاب زد همـــه جـــا تــــار شد برام
دنیا چه‌قدر سرد و کسل بود و ما دو تا
از خواب می‌پریم کـه این ماجرا فقط
یک آرزوی مانده به دل بود و ما دو تا▪️

🔹یک کتاب شعر بسیار زیبا،
به نظرم اگر زنده‌یاد نجمه زارع در سن جوانی فوت نمی‌کرد الآن جز بهترین شعرای حال حاضر بودند، و چه حیف...

🔹یک سرنوشت سه حرفی مجموعه‌ای از اشعار خانم نجمه زارع است، مفاهیم و حرف‌هایی که به احسن‌وجه به قالب نظم درآمده، توصیه می‌کنم اگر به شعر علاقه‌مند هستید حتما مطالعه کنید.
🔹کتابش معمولا کم پیدا میشه، پاساژ فروزنده تو انقلاب یک مغازه است که فقط کتاب شعر داره، اونجا می‌تونید پیدا کنید.

🆔 @bookclubir
3
باشگاه کتاب
Photo
📚نام کتاب : ده گفتار
📝نام نویسنده : #شهید_مطهری

تقليد ممنوع

اما تقلید بر دو قسم است ممنوع و مشروع یک نوع تقلید است که است که به معنای پیروی کورکورانه از محیط و عادت است که البته ممنوع است و آن همان است که در
آیه قرآن به این صورت مذمت شده :
إِنا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ .
اینکه گفتم تقلید بر دو قسم است ممنوع و مشروع مقصود از تقلید ممنوع تنها این تقلید که تقلید کورکورانه از محیط و عادت اباء و اجداد است نیست بلکه می خواهم بگویم همان تقلید جاهل از عالم و رجوع عامی به فقیه بر دو قسم است:
ممنوع و مشروع.
اخیراً از بعضی مردم که در جستجوی مرجع تقلید هستند گاهی این کلمه را می شنوم که میگویند میگردیم کسی را پیدا کنیم که آنجا سر بسپاریم. می خواهم بگویم تقلیدی که در اسلام دستور رسیده سرسپردن نیست چشم باز کردن و چشم باز داشتن است. تقلید اگر شکل سر سپردن پیدا کرد هزارها مفاسد پیدا
می کند. در اینجا حدیث مفصلی که در این زمینه هست و نوشته ام برای شما از رو میخوانم. جمله معروف «وَ أَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى ـواهُ مُطيعاً لأَمْرِ مَوْلاهُ فَلِلْعَوام أَنْ يُقَلدوه
که از جمله سندهای تقلید و اجتهاد است جزء همین حدیث است و شیخ انصاری درباره این حدیث میگوید: آثار صدق از آن نمایان است.
این حدیث در ذیل این آیه کریمه است
وَ مِنْهُمْ أُمِّيونَ لا يَعْلَمُونَ الْكِتابَ إِلَّا أَمَانِي وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ".
این آیه در مقام مذمت عوام و بی سوادان یهود است که از علما و پیشوایان دین خود پیروی و تقلید میکردند و دنباله آیاتی است که روش ناپسند علمای یهود را ذکر می.کند میفرماید یک عده آنها همان مردم بیسواد و نادان بودند که از کتاب آسمانی خود چیزی جز یک رشته خیالات و آرزوها نمی دانستند و دنبال گمان و و هم میرفتند.

▪️این کتاب شامل سخنرانی‌های شهید مطهری در سال‌های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ در محفلی ماهانه به نام انجمن ماهانه دینی است که در این جلسات موضوعاتی بیان شده است ، کتاب جذابی هستش به شرطی که موضوعاتی که روی جلد نوشته شده باشه از موضوعات مورد علاقتون باشه.

🆔 @bookclubir
👍3
ما امروز دو خطر بزرگ داریم دو خطر بزرگ متوجه عالم اسلام است.
آن دو خطر یکی کمونیزم است و دیگر صهیونیزم یعنی خطر جهود؛ یکی کفر صریح است و دیگری نفاق.
این دو در تمام کشورهای اسلامی بساط جاسوسی خود را پهن کرده اند. خدا میداند که در سال چند میلیون دلار برای این کار صرف میشود. این دو تا شاهرگ اسلام را میزنند مثل دو تیغه قیچی به کار افتاده اند که ریشه اسلام را بیرند. مسلمانان باید کاملاً هوشیار باشند و به این دو خطر توجه داشته باشند. شما می شنوید در کشورهای عربی روابط فلان دولت با فلان دولت چه شد، سوریه با چطور اردن با سوریه ،چطور عربستان سعودی چطور بدانید که در همه این قضایا انگشت اسرائیل در کار است.
این خطر را باید به مردم گفت باید مردم را هوشیار و آگاه کرد. کی باید بگوید؟ آیا دولت باید بگوید؟ دولت که وظیفه خود نمیداند آیا احزاب سیاسی بگویند؟ آنها که چنین چیزها در مرامنامه‌ها و اساسنامه هاشان نیست. اینها را باید خطبا بگویند، آنهایی باید بگویند که سخنگوی اسلام به شمار می روند.

#برشی_از_کتاب ده گفتار
#شهید_مطهری
2👍1
📚نام کتاب : روابط متکامل زن و مرد
📝نام نویسنده : علی صفایی حائری #عین_صاد

قدرت‌های تو، تفوق‌های روحی توست که او را متواضع میکند. خانمی هم که سنش کمتر باشد بازیگوش است کمتر حکمت تو را می‌پذیرد.
یک دوستی داشتیم میگفت من میخواهم ازدواج کنم بـعـد بـا هـم بـیـاییم بنشینیم نوار فلانی را گوش کنیم خب او که نمیخواهد نوار گوش کند چه؟ او هنوز به بازیچه هایش رو می‌آورد. اینجاست که آدمی باید یاد بگیرد. باید با این بچه های کوچک یا همسری که هنوز در سن دورتری است، چگونه او را آمادگی بدهد در او انگیزه ایجاد کند در او زمینه فراهم کند. تحمیل نکنیم سخت گیری نکنیم چون؛ این تحمیل‌ها باعث میشود که او از مقاصد فاصله بگیرد، راه را کنار بگذارد و این نکته نکته ی خیلی مهمی است.
پس کلیت قضایا این است؛ دو نفر که با هم ارتباطی برقرار کرده اند، دو دنیا هستند. این دو دنیا در ارتباط با همدیگر شاید تفاوت‌هایی داشته باشند. اگر ما بخواهیم هر دنیا را بر دنیای دیگر تحمیل کنیم میبازیم مخصوصاً در سنین بالا من در سن خودم که تجربه هایم شکل گرفته با کسی که او هم تجربه هایش شکل گرفته بخواهم پیوندی داشته باشم، طبیعتاً مشکلات زیادی را خواهم داشت مگر این که بیاموزم انعطاف را پیدا کنم ، دقت را پیدا کنم، شرایط و ضعف‌ها و قدرت‌های او را در نظر بگیرم نکته ی دومی که اشاره کردم این بود که در زندگی با تمام برخوردها و فراز و نشیبهایش این اصل هست که ما برای همه احتمالات و برخوردهایش فقط آماده باشیم. پیش می‌آید مهم این است که بدانیم در هر پیش آمد چه باید کرد.
بیاموزیم که تکلیف در هر پیشامدی چیست.

▪️این کتاب از چهار قسمت ازدواج ، تساوی زن و مرد ، حجاب و ازادی و روابط متکامل زن و مرد تشکیل شده است ، مطالب کتاب در نوع خود بسیار منحصر به فرد ، آموزنده و کاربردی است و پیشنهاد میکنم کتاب رو مطالعه کنید.

🆔 @bookclubir
👍2
📕نام کتاب : دکل ابوذر
📝نام نویسنده : فتح الله جعفری
📑 تعداد صفحات: ۲۰

۱: یک دکل آلومینیومی وسط ی دشت و در ۸۰ کیلومتری آبادان، نزدیک مرز ایران و عراق

۲: حسن باقری؛ از فرماندهان جوان و ارشد زمان دفاع مقدس، کسی که در سن ۲۵ سالگی واحد اطلاعات و رزمی رو تاسیس میکنه و طراح بسیاری از عملیات ها از جمله آزادسازی خرمشهر هم بودن

این کتاب روایتِ دو روزِ یک رزمنده(نویسنده کتاب) ست که باید اطلاعات منطقه رو بدست بیاره و بعدش گزارش بده، حالا تو روز دوم وقتی میره بالای دکل تا دوربین بدست بگیره و اطلاعاتی از منطقه بدست بیاره، میبینه حسن باقری هم که از فرماندهان ارشد هست و کارش اطلاعات عملیات ه اونجاس و جفتشون به نوبت با یک دوربین منطقه رو میبینن و نقطه عطف کتاب تفاوت نگاه این دونفر هست با اینکه جفتشون یک منطقه رو میبینن.

این کتاب بیشتر از اینکه درباره دفاع مقدس باشه درمورد چگونه دیدن هستش و حقیقتا فکر نمیکردم یک کتاب ۲۰ صفحه ای انقد تاثیرگذار باشه.

البته چاپ تموم هستش اما این سایت هنوز داره
nahang.ir

🆔 @bookclubir
👍3
📕نام کتاب : فرار از جلسه
📝نام نویسنده : پاتریک لنچونی
ناشر : #آریانا_قلم

داستان زندگی مدیرعاملِ یک شرکت بازیسازی موفق هست که بعد از چند سال کارکردن دچار روزمرگی و بی انگیزگی میشه و یک اتمسفر بی انگیزگی ای در بین مدیران ارشد شرکت حاکم میشه که اونها هم فاز بی‌خیالی برمیدارن و علیرغم اعتبار بالای شرکت و فرصت های موجود در بازار دیگه حال و حوصله ی پیشرفت ندارن.
بهمین دلیل آقای مدیر عامل(کِیسی) تصمیم میگیره بخش زیادی از سهام شرکت رو به یک هلدینگ بازیسازی بفروشه تا با وارد کردن یک شوک بتونه شرکت رو پویاتر کنه.
داستان اما ازونجایی شروع کیشه که اون هلدینگ که حالا مالک بخش خیلی زیادی از شرکت هست نماینده خودش رو (آقای جی تی) که از قضا آدم بشدت رومخ و عصا قورت داده ای هست رو به جلسات مدیران شرکت کِیسی میفرسته تا در جلسه حضور داشته باشه اما جی تی وقتی میبینه جلسات شرکت کِیسی بشدت فشل هستش و همه در و دیوارن، بعد از جلسه به کیسی اخطار جدی می‌ده طوری که کیسی برای جایگاه خودش و آینده شغلیش بعنوان مدیرعامل احساس خطر می‌کند.
از طرفی هم دستیار کیسی ی مشکلی براش پیش میاد و مجبور میشه چند ماه مرخصی بگیره و میشه قوز بالا قوز.
اما ی پسر جوان(به نام ویل) و با انگیزه که تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده دستیار کِیسی میشه و اون هم بعد از دیدن جوِ شرکت و افتضاح بودن جلسات هر روز میاد ی ایده ای میزنه تا این جلسات و در نهایت شرایط شرکت رو بهبود ببخشه.

از اینجا به بعد تقابل کِیسی و ویل و مدیران ارشد شرکت و جی تی رو شاهد هستیم که قرار هست در قالب یک روایت داستان گونه به ما یاد بدن که چگونه جلسات یک شرکت(یا حتی خود شرکت) را مدیریت کنند تا کسی از آن فرار نکند. مکالمات چند جانبه و همچنین استفاده از یک روایت داستانی برای انتقال مفاهیم مدیریتی خیلی این کتاب رو جذاب و خوندنی کرده.

🆔 @bookclubir
1👍1
باشگاه کتاب
Photo
📚نام کتاب : صداهایی از چرنوبیل ، تاریخ شفاهی یک فاجعه اتمی
✍🏻نام نویسنده : سوتلانا آلکسیویچ
📘انتشارات : کتاب کوله پشتی

هیچ کدام از دکترها نمیدانستند که من شبها پیش او در اتاق مخصوص می مانم. پرستارها به من اجازه داده بودند. اوایل به من التماس میکردند: «تو جوونی. آخه چرا این کار رو با خودت میکنی؟ اون دیگه انسان نیست. یه راکتور هسته ایه. تو با این کارت دو نفر رو نابود میکنی اما من مثل یک سگ دنبالشان می دویدم و ساعت ها پشت در به التماس و زاری می.ایستادم بالاخره گفتند باشه برو و خودت رو تو آتیش بنداز تو عادی نیستی صبح ها پیش از ساعت هشت که سرکشی دکترها شروع میشد از پشت مانیتور به من خبر می دادند: «بدو» و من برای ساعتی به خوابگاه میرفتم و دوباره از ساعت نه صبح تا نه شب می توانستم به آنجا بروم. پاهایم تا زانو کبود و متورم شده بود و بی اندازه احساس خستگی میکردم.
زمانی که من کنارش بودم کسی نمی آمد؛ اما به محض اینکه می رفتم آنها می آمدند و شروع به عکس گرفتن از او میکردند؛ برهنه بی هیچ لباسی کلاه نازک سفیدی سرش بود هر روز آن را عوض میکردم و باز تا آخر شب تمامش به خون آغشته میشد. سرش را که بلند میکردم تکه هایی از پوستش به دستانم می چسبید. به او می گفتم: «عشقم کمک کن و خودت رو تا جایی که میتونی با آرنج هات بالا بکش. من روتختی ات رو صاف و صوف می کنم.» کوچکترین چین و تا خوردگی مساوی بود با زخمی جدید روی پوستش. برای اینکه اتفاقی زخمی اش نکنم ناخن هایم را آن قدر از ته کوتاه می کردم که خون می آمد. هیچ پرستاری جرأت نزدیک شدن به او را نداشت. اگر کاری داشتند مرا صدا می کردند. برای علم از او عکس می گرفتند؛ به خاطر علم همه شان را با داد و فریاد و کتک بیرون می انداختم چطور جرأت میکردند؟ او هر چه هست مال من است. او عشق من است. فقط کاش میتوانستم آنها را از او دور نگه دارم.

▪️کتابی تلخ و دردناک ، اگر علاقه دارید درباره چرنوبیل بدونید کتاب خوبیه ولی اگر اهل فیلم دیدن هستید سریال چرنوبیل رو ببینید جذاب‌تره، ضمن اینکه انقدر داخل سریال همه چی عالی و کامل به تصویر کشیده شده که بعد از دیدن سریال مطالعه کتاب خیلی براتون جذابیتی نداره!

🆔@bookclubir
👍4
باشگاه کتاب
Photo
📚نام کتاب : پانزده گفتار
✍🏻نام نویسنده : #شهید_مطهری
📘انتشارات : صدرا

مثالی را در مسائل اجتماعی عرض میکنم بسیاری از مردم هـستند هیچ ناراحتی ندارند یعنی در اجتماعشان هر چه بگذرد اگر بشر بشر را بخورد و همین قدر که خودش راحت باشد همین قدر که غذا و مسکن و زندگی شخصی اش آماده باشد هر چه بر اجتماع بگذرد ولو اینکه آن طرف دیوار خانه اش یک خانواده فقیر و مسکین باشند که به نان شبشان محتاج باشند اصلاً او فکر نمیکند در اجتماعش عدالت حکمفرما باشد یا نباشد، اصلاً او درباره این مسائل فکر نمیکند.
مثل معروفی است، میگویند در ابتدای مشروطه که مردم دو دسته بودند، بعضی مشروطه چی بودند و بعضی مستبد از یک نفر پرسیدند: آقا تو مشروطه ای هستی یا مستبد، طرفدار مشروطه ای یا طرفدار استبداد؟ گفت :من عیالوارم. حالا بعضی ها در زندگی فقط عیالوارند؛ اصلاً مسئله دیگری برایشان مطرح نیست. اما یک نفر سید جمال اسد آبادی است. در ایران است برای آن کسی که در هندوستان درد میکشد او اینجا درد میکشد برای تمام جهان اسلامی درد میکشد که چرا در زیر یوغ استعمار است بدیهی است که درد هم انسان را رنج میدهد و ناراحت میکند. آیا این با درد بهتر است یا آن بی درد؟ یک چنین دردی برابر است با هزار سال بی دردی که اسمش را
سعادت و آرامش می گذارند.

▪️این کتاب واقعا برای من کتاب بی‌نظیری بود از این جهت که مسائل خاصی درونش مطرح شده بود که من جای دیگه‌ای نخونده بودم به طور مثال در بخشی از کتاب با عنوان دفاع از ۱۳ درباره اعتقاد به نحوست اعداد و اشیا در جهان و اسلام صحبت شده بود و در بخش دیگری درباره شعارهای مختلفی که در جهان اسلام موجود است مفصل صحبت گردیده بود ، پیشنهاد میکنم مطالعه این کتاب رو از دست ندید.

🆔 @bookclubir
3
همه ی ما شاهد بوده ايم كه طى دهه گذشته، انتخابهای در دسترس به شكل فزاينده اى بيشتر شده اند. با اين حال، در خلال اين افزايش و شايد به دليل اين افزايش، انتخاب‌های مهمى را از قلم انداخته ايم.
همانطور كه پیتر دراکر گفته است: «ظرف چند صد سال، وقتى تاريخ دوران مان از چشم اندازى دور نوشته شود، احتمالا مهم ترين رويدادى كه مورخان متوجهش خواهند
شد نه فناورى، نه اينترنت و نه تجارت الكترونيك بلكه تغييرى بی سابقه در اوضاع بشر خواهد بود. براى اولين بار، به معنای واقعى كلمه، افراد زيادى كه تعدادشان هم هر روز رو به افزايش است، انتخاب‌های زيادى در اختيار دارند. براى اولين بار، مجبور مى شوند خودشان را مديريت كنند و جامعه اصلا آمادگى اين كار را ندارد».
عدم آمادگى ما تا حدى به اين دليل است كه براى اولين بار، تعدد انتخاب بر توانايی مان براى مديريت کردنش چيره شده است. توانايى پالايش چیزهای مهم از غيرمهم را از دست داده ايم. روان شناسان اين وضعيت را «خستى تصميم گيرى» مى نامند: هرچه مجبور به گرفتن تصميم های بيشترى باشيم، كيفيت تصميم هايمان بدتر مى شود.

#برشی_از_کتاب
#اصل_گرایی
#گرگ_مککیون
🆔 @bookclubir
👍2
📚نام کتاب: زنانی که با گرگ ها می دوند
افسانه ها و قصه هایی درباره ی کهن الگوی زن وحشی
نویسنده: دکتر کلاریسا پینکولا استس
ترجمه: سمیه شهرابی فراهانی
📘انتشارات: باران خرد


در نگاه اول، همان چیزی که توجه مرا جلب کرد، احتمالا توجه شما را نیز جلب کرده باشد؛ واژه ی "گرگ" در کنار واژه ی "زن" کمی نامانوس به نظر می رسد. چرا زن ها باید با گرگ ها بدوند؟ یا اصلا چه وجه تشابهی بین زنانگی و گرگینگی وجود دارد؟
در اصل سوال مذکور، سوالی است که نویسنده در کتاب به آن پاسخ داده است. پاسخی که مخاطب را ناگزیر به این نتیجه می رساند که شاید تعریفی که وی از زنانگی سالها در ذهن داشته و با آن تربیت شده است، بدان خو گرفته، محدودیت هایی که به عنوان زن در خود شناخته و قبول کرده، آرزوهایی که به عنوان یک زن همواره برای خود خواسته است، دشواری هایی که به دلیل مادینگی اش عادی انگاشته و در نهایت هویتی که برای خویش تعریف کرده است، تا چد حد می تواند جعلی، فریبنده و کنترل گرانه باشد و از همه عجیب تر آن که تمام این شرایط می تواند همزمان برای اکثر زنان دنیا به دلیل باورهای یکسان و فرهنگ های مشابه و تشابه اصول تربیتی، بسیار شبیه و شاید یکسان باشد.
نگاه نویسنده برای بازآفرینی زندگی زنانی که به دنبال زیست انسانی و اصیل خود هستند، که شاید به همین دلیل به سراغ این کتاب آمده باشند، نگاه اسطوره ای است. اسطوره مجموعه ای از داستان های منسجم است که گاهی به صورت فراواقعی، اتفاقاتی در آن رخ می دهد که با ظاهر و واقعیت زندگی بشری تشابهی ندارد و به همین دلیل، افراد در نگاه اول نمی توانند ارتباط درخوری با آنها برقرار کنند. اما چرا نویسنده اسطوره را که امری غیرواقعی است، ابزاری برای رسیدن به هدف خویش انتخاب کرده است؟
شاید بهتر باشد نگاه کوتاهی به زندگی دکتر پینکولا استس بیاندازیم:

کلاریسا پینکولا استس متولد 27 ژانویه سال 1945 در ایندیانای ایالات متحده آمریکا است و اکنون 76 سال دارد. محل تولد او در یک روستای کوچک و در میان مهاجران و پناهندگانی بود که اکثرا سواد خواندن و نوشتن نداشتند. والدین اصلی او مکزیکی و اسپانیایی بودند اما مهاجران مجارستانی او را به فرزندی قبول کردند. او از کودکی عاشق طبیعت بود و می گوید: من زمین، درختان و غارها را به میز و صندلی ترجیح میدادم، زیرا در دل طبیعت احساس می کردم به خدا نزدیک ترم.
 
 
اما طبیعت برای او تنها یک زمین بازی نبود بلکه محلی برای یاد گرفتن درسهای زندگی بود. به طور مثال می گوید: "رعد و برق چگونگی مرگ نابهنگام و نابودی زندگی را به من می آموخت. کرمهای ابریشمی که از روی شاخه ها می افتادند و دوباره بالا می رفتند، سبکبالی را به من آموختند."
 
 
محیطی که در آن کودکی خود را سپری کرد از نظر سواد و مخصوصا زبان انگلیسی ضعیف بود و انگلیسی زبان سوم محسوب می شد. اما بستری بسیار غنی از تجربه زندگی در طبیعت و  روشهای سنتی کشاورزی و دامداری و ساختن وسایل مورد نیاز بود. پینکولا استس غرق در سنت و قصه و اسطوره، با رقص و آواز و آشنا به روشهای درمانی قدیمی بزرگ شد. این محیط نقش پررنگی در نوشتن پرفروش ترین کتاب او یعنی زنانی که با گرگها می دوند داشت. 
او در این کتاب می گوید: " کار من در زمینه بررسی قصه ها صرفا از آموخته هایم به عنوان تحلیلگر ناشی نمی شود، بلکه به همان میزان به زندگی طولانی ام به عنوان فرزند یک میراث خانوادگی عمیق قومی و غیرمکتوب نیز مربوط است." 
[برگرفته از: لینک]
 
نویسنده نه تنها یکی از بهترین روان تحلیلگرهای یونگی، که یک قصه پرداز است و با قصه بزرگ شده است. او همنشین طبیعت وحشی بوده و مانوس با زندگی روستایی.
آنچه این کتاب را از کتاب های متداول روانشناسی بازار جدا می کند، پیدا کردن وجه تشابه غریزه ی زنانگی و زندگی گرگ هاست، به عبارت دیگر نویسنده زن را موجودی وحشی می داند که از غریزه اش جدا افتاده و شاید حتی خود را نمی شناسد، او نمی داند که چقدر شگفت انگیز، قدرتمند، الهام بخش و شاید همزمان خطرناک نیز هست. وی دلیل افسردگی ها، خودبیزاری های متداول در بین زنان که با عمل های زیبایی یا تغییرات سطحی در سبک زندگی سعی در فراموشی یا تغییر آن دارند، جداافتادگی از غریزه یا شهود می داند. از نظر وی زن وحشی، زنی است که با حواس و شهود خویشتن خویش دست به عمل می زند و برای آفرینش آنچه که اجتماع آن را نمی پذیرد یا حتی باعث طرد وی می شود، تردیدی به خویش راه نمی دهد. او شهود را قوی ترین عامل متصل کننده ی یک زن عادی به یک زن وحشی یا اسطوره ای می داند و در داستان هایی که در 16 فصل با عناوین مختلف تعریف کرده، چگونگی تبدیل شدن به آن زن افسانه ای و تاثیرگذار و الهام بخش را برای همراهان و مخاطبانش شرح می دهد.
 
 لینک ویرگول
👍3
2025/10/20 07:35:15
Back to Top
HTML Embed Code: