اگر زنده ماندم و یک روزی باهم در یک خانه چای خوردیم، برایت تعریف میکنم که این روزها چقدر سخت و دیر و دور گذشت.
اگه نور انفجار دیدید
یا حتی صداش رو شنیدید
به هیچوجه به سمت پنجره نرید،
نور و صدا زودتر از موج انفجار میرسه
و ممکنه شیشه پنجره
بخاطر موج انفجار خورد بشه
و آسیب جدی ببینید.
یا حتی صداش رو شنیدید
به هیچوجه به سمت پنجره نرید،
نور و صدا زودتر از موج انفجار میرسه
و ممکنه شیشه پنجره
بخاطر موج انفجار خورد بشه
و آسیب جدی ببینید.
«أتمني ان أقع في حب من لا يهون عليه حزني مهما حدث بيننا»
آرزو میکنم عاشق کسی شوم، که هرچه بینمان اتفاق افتاد، هرگز غم و اندوه من را ناچیز نشمرد..
آرزو میکنم عاشق کسی شوم، که هرچه بینمان اتفاق افتاد، هرگز غم و اندوه من را ناچیز نشمرد..
به او فکر میکرد، نه با ذهن، بلکه با جانش؛
انگار که حضورش، از یاد رفتنی نبود،
حتی اگر رفته باشد.
-تولستوی
انگار که حضورش، از یاد رفتنی نبود،
حتی اگر رفته باشد.
-تولستوی
نسل ما،
هر بار كه خواست كلمهى "آينده" را بنويسد،
حادثهاى،
جمله را نا تمام گذاشت…
-
هر بار كه خواست كلمهى "آينده" را بنويسد،
حادثهاى،
جمله را نا تمام گذاشت…
-