Telegram Web Link
تا امروز و در همین چندماهه، «تعطیلـی کشور» عمده راه‌حلِ ارائه شدهٔ دولتِ کارشناسان(!) برای ادارهٔ کشور، عبور از بحران‌ها و مدیریتِ مشکلات بوده. حداقل تا این‌جا که چیزی جز این محسوس نیست!
البته از تلاش برای عدمِ‌استیضـاح و پاسخگویـیِ همتی [بابتِ رکورد در جهش قیمت ارز و سکه] بازگشت قطعی‌های‌ برق‌، برگردوندنِ حق‌ماموریت دلاریِ دولتی‌ها که در دولت سیزدهم لغو شده بود، قصور در ذخیره‌سازی گازوئیل نیروگاه‌ها، از مَدار خارج شدن چندین نیروگاه، تلاش برایِ مقابله با قانون در خصـوصِ انتصابِ بعضی از افـراد و … هم نمی‌شـه گذشت.
واقعا خدا‌قوت به کارشناسانِ نامرئی و پرتناقضِ دولت!
تحلیلگران بی‌خبر از معنایِ مقاومت

آمده است وقتی یزید سرمست از بادهٔ غرور بود و گمان می‌کرد که با کشتنِ نوهٔ پیامبر و یارانش، و به اسارت دراوردنِ اهل‌بیتِ او در کربلا پیروز شده، این اشعارِ بن زَبْعَرِی را با صدایِ بلند خواند: «کاش بزرگانِ من که در جنگ بدر کشته شدند، امروز می‌دیدند که قبیلهٔ خزرج چگونه از ضربات نیزه به زاری آمده است! در آن حال، از شادی فریاد می‌زدند و می‌گفتند: ای یزید! دستت درد نکند!»
در همین هنگام بود که زینب(س) بلند شد و آن خطبهٔ معروف و دندان‌شکن را خواند و گفت: «ای یزید! هر‌چه نیرنگ داری به کار ببند و نهایتِ تلاش خود را بکن و هر‌کوششی که داری به کار گیر؛ امّا به خداسوگند [با همهٔ این تلاش‌ها] یادِ ما را [از خاطره‌ها] محو نخواهی کرد و وحیِ ما را خاموش نتوانی نمود و به موقعیت و جایگاهِ ما آسیب نخواهی رساند. هرگز لکّهٔ ننگِ این کار، از تو پاک نخواهد شد! رای و نظرت سست، و زمان دولتِ تو اندک است و جمعیتِ تو به پراکندگی خواهد انجامید؛ در آن‌روز که منادی ندا دهد: لعنتِ خدا بر ظالمان باد…»

شاید آن‌روزها که سرِ حسین‌ابن‌علی(ع) و یارانش که بهترینِ بندگان خدایند بر نیزه‌ها رفت و دشمن از دریدنِ گلویِ علی‌اصغرِ شش‌ماههٔ اباعبدالله هم دریغ نکرد و اهلِ‌بیت او که سلامِ خدا بر آنان باد به اسارتِ اشقیاء درامدند؛ تحلیلگرانی هم بودند بی‌خبر از معنایِ مقاومت و ایثار! که بگویند «دیگر تمام شد! مقاومت تمام شد! حسین(ع) تمام شد! اسلام؟ کدام اسلام؟ امامت تمام شد! دیگری چیزی از آن نمانده؛ یزید پیروز شد! حسین(ع) شکست خورد.» انها امروز را ندیدند که کربلا شده قبلهٔ اهلِ یقین؛ که اهلِ یقین بر دورِ آن طواف می‌کنند و رسمِ ایثار و مقاومت و شجاعت یاد می‌گیرند و می‌شوند روح‌اللهخمینی که گفت «این خون سید‌الشهداست که خونهای همهٔ ملتهای اسلامی را به جوش می‌آورد!» و مادامی که خونِ ملتی در برابرِ ستم به جوش می‌آید، معنایِ پیروزیِ خون بر شمشیر زنده‌تر می‌شود. می‌شوند ابراهیمهمت که گفت «اگر برای رضایِ ‌خدا قدم برداریم؛ چه‌بکُشیم، چه کشته شویم، پیروزیم و هیچ ناراحتی نداریم و شکست معنا ندارد..» می‌شوند ستارخان که در مقابلِ امان‌نامهٔ ماموران تزاری گفت «من زیرِ بیرقِ عباسم و زیرِ بیرق هیچکس نمی‌ر‌وم!» می‌شوند نصرالله که گفت «ما شکست نمی‌خوریم؛ اگر پیروز شویم پیروزیم و اگر شهید شویم نیز پیروزیم!» می‌شوند یحیی‌سنوار که گفت «یا پیروز می‌شویم و یا کربلا رخ می‌دهد» که نتیجه‌اش می‌شود نرسیدنِ اسرائیل به تمامِ اهداف اعلامیِ خودش؛ اسرائیل! پادگانی با پیشرفته‌ترین و کشنده‌ترین سلاح‌ها و بیشترین دلارها که نه توانست اسرایِ خودش را بدونِ پذیرش شروط حماس آزاد کند، و نه توانست حماس را نابود کند که اگر نابود شده بود؛ امروز سیل مجاهدینِ حماس را در آغوشِ استقبالِ مردمِ غزه، با آن تسلطِ رسانه‌ای در مراسم تبادل اسرا که خشمِ دشمنِ تا بنِ دندان مسلح را برانگیخته؛ نمی‌دیدید. و نه توانست بر غزه و لبنان -آنطور که اعلام کرده بود- مسلط شود.
می‌شوند آزادگانِ جهان که بعد از دهه‌ها اشغال و نسل‌کشی، حالا بیدار شدند و حقیقت را به آغوش می‌‌کشند! که صاحبِ عاشورا فرمود «اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید!» می‌شوند جمعیتِ میلیونی که از سراسرِ جهان -امریکا، آفریقا، اروپا، ایران و …- آمدند و وقتی جنگنده‌هایِ اسرائیلی در آسمان به پرواز درآمدند؛ مشت گره کردند و شعار دادند و درحالی‌که تحلیلگرانِ بی‌خبر، حماس و حزب‌الله را ناکام و تمام‌شده می‌پنداشتند؛ پرچمِ زردِ حزب‌الله را بلند کردند و سرخیِ خونِ شهدایِ مقاومت و زردیِ پرچم حزب‌الله و سه‌رنگِ پرچم ایران شد همان رنگِ بالاتر از سیاهی! سیاهیِ پیراهن عزایی که تا در راهِ خداست؛ شکست در آن معنا ندارد.
دیدید که! شبکه‌هایِ خارجی علیرغمِ میل‌شان نتوانستند حقیقت را کتمان کنند و اذعان کردند: «این قدرت‌نماییِ حزب‌الله بود! حزب‌الله مثل سابق توانایی و نیرو دارد!» همانی که سیدالقائد گفت:
«یک عدّه‌ای در خود لبنان و جاهای دیگر، به گمان اینکه حزب‌اللّه ضعیف شده، زبان به قَدْح کارهایِ حزب‌‌اللّه باز کرده‌اند؛ اشتباه می‌کنند، اینها دچار توهّم‌اند. حزب‌اللّه قوی است و دارد مبارزه می‌کند! بله، شخصیّت برجسته و مهمّی مثل جناب سیّدحسن نصراللّه یا جناب سیّدهاشم صفی‌الدّین و امثال اینها در بین آنها نیستند امّا [این] تشکیلات با مردان خودش، با قدرت معنوی خودش، با روحیهٔ خودش بحمداللّه حضور دارد و دشمن نتوانسته بر این تشکیلات فائق بیاید، و ان‌شاءاللّه نخواهد توانست.»


سنت‌هایِ الهی را که در تحلیل‌هایِ خودتان نادیده بگیرید؛ به حقیقت پی نمی‌برید! حتی اگر به آنها عنوانِ واقع‌گرایی بدهید.

@caffeRahimi
تو انتخاباتی که گذشت؛ انقدر بی‌اخلاقی و دروغ و و تخریب و تهمت و هزینه‌کردن‌هایِ غیرضروری و بعضاً خلاف‌واقع از چهره‌هایِ مکتبی و ملّی برای اهدافِ رقابتیِ اشخاص اتفاق افتاد که به شخصه برایِ من خیلی فاکتورها رو در تصمیم‌گیری‌ دربارهٔ انتخاب‌هایِ آینده تایید کرد.دروغ‌ و بی‌اخلاقی‌هایی که در کمالِ تعجب همچنان مُصرانه -از سمتِ هوادارها یا بهتر بگم؛ هوادارنماها!- ادامه‌ داره و حتی روز به روز ابداع می‌شه! این‌روزها «رقیب‌هراسیِ پیشاپیش» برای رقابت‌هایِ آینده هم که دیگه داره تبدیل به یه رسمِ جدید می‌شه؛ از فحاشیِ علنی در ستادها و جملاتِ نامربوط در داووسِ سوئیس تا تمسخر به وسیلهٔ کاریکاتور‌های توهین‌آمیز و لجن‌پراکنی در فضای توییتر! بطوری‌که عده‌ای حتی پاسخ‌دادن به سوالاتِ بقیه رو با دیکتاتورماآبی محکوم و تمسخر می‌کنن. اما کسی با دیدنِ تمسخر و توهین و زیرسوال بردنِ شخصیت‌ها و دروغ‌هایِ آپدیت‌شدهٔ شما، هوادارِ فردِ دیگه‌ای نمی‌شه عزیزان!
گرچـه «واقعاً» مسائلِ جدی‌تر، اساسـی‌‌تر و اولویت‌دارتری برایِ پرداختن و مطالبه در کشور وجود داره و پرداختن به این موضوعات در بینِ انبوهِ دغدغه‌هایِ مهم‌تر به معنیِ واقعی بچگانه‌ و سطح‌پایینه، اما این یه توصیهٔ کُلی‌ه؛ بنظرم قبل از این‌که با انحراف و به ابتذال‌‌کشیدنِ مسیرِ «هواداری»، آخـرتتون رو فدایِ دنیای بقیه کنید -کمااینکه ماه‌هاست به انواعِ بهـانه‌ها شاهدِ این ابتذال در گروه‌های مختلف هستیم!- اگر “باور” دارید این حدیثِ حضرت‌‌ رسول(ص) رو با خودتون مرور کنید:

«شَرُّالنّاسِ مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیاهُ، وَ شَرٌّ مِنْ ذلِک مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیا غَیرِهِ.»
بدترین افراد کسی‌است که آخرتِ خود را به دنیایِ خود بفروشد، و بدتر از او آن کسـی خواهد بود که آخرتِ خود را برای دنیایِ دیگری بفروشد.


من‌لایحضره‌الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۳، ح ۵۷۶۲.
می‌شه برا سلامتیِ مادربزرگم یه حمدِ شِفاء بخونید؟ ان‌شالله دعایِ پسرِ شهیدش بدرقهٔ زندگی‌تون..🤍
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
این ده‌دقیقه جنجالِ لفظیِ ترامپ و زلنسکی واقعا عبرت‌آموزه.
رئیس‌جمهور یک کشور توسط امریکا جلویِ چشم دوربین‌ها تحقیر می‌شه، عبرتی به وسعتِ تاریخ! از شاهِ‌فراری ایران تا اشرف‌غنیِ افغانستان.
قسمتِ‌جالبِ ماجرا ماله‌هایِ بامزه‌ایه که غربگراها روی این فاجعه خواهند کشید؛ ‌کارِ سختی در پیش دارن! حالا بَزَک کردنِ امریکا در راستایِ رسیدن به رویایِ مذاکرهٔ مستقیم با این طرفِ بدعهد و فریبکار؛ سخت‌تر می‌شه.

بعد از تصمیم‌گیریِ نمایندگانِ امریکا و روسیه بدونِ حضورِ اوکراین دربارهٔ آیندهٔ این کشور و ثبتِ عکس یادگاری؛ حالا این دلقکِ‌اوکراینی توسطِ ترامپ که آینهٔ بی‌نقابِ تمامِ تصمیم‌گیران‌سیاسی امریکاست؛ این‌طور تحقیر می‌شه. دلقکی که قهرمانِ لیبرال‌‌های داخلی بود! اما نه‌تنها در ناتو عضو نشد، بلکه بخش‌هایی از خاکش رو از دست داد و حالا توسطِ امریکا از این نشست اخراج شد.

رسماً شرافتِ نمایندهٔ یک ملت به باد رفت! رهبری گفته بود؛ مذاکره با امریکا شرافتمندانه نیست، اعتماد به امریکا هم. باز‌هم درست گفت! رهبری که سال‌هاست پاسدارِ شرافت و استقلالِ ایرانه؛ بی‌تاثیرپذیری از ملامتِ جریان‌هایی که منافع‌شون در گرویِ آویزانی از امریکاست!
اخبار رهبر انقلاب
🔻رهبر انقلاب، صبح امروز: بنظر من اوکراین هم قربانی سیاست بحران‌سازی آمریکاست.
اوکراین قربانیِ سیاست بحران‌سازیِ امریکاست! رهبرِ انقلاب- ۱۴۰۰/۱۲/۱۰.
————————————————-
صحتِ این تحلیل‌‌ و تبیینِ «دشمن‌شناس‌ترین رهبر» هم این‌روزها نمایان شد! همون‌طور که دربارهٔ برجام گفته بود: «من به مذاکره با امریکا خوش‌بین نیستم» و با خروجِ یک‌طرفه امریکا از برجام و تا مرزِ تعطیلی رفتنِ صنعت هسته‌ایِ ایران؛ نتیجهٔ اعتمادِ دولتِ وقت ایران به امریکا مشخص شد!
نتایج اعتماد به امریکا صرفاً در برجام خلاصه نمی‌شه؛ اعتمادِ مصدق به امریکا، اعتمادِ قذافی به امریکا، اعتماد اشرف‌غنی به امریکا، اعتماد زلنسکی یه امریکا و … فقط چند شاهد برای این موضوعه. و البته عبرت برایِ همه؛ به‌خصوص جریانی که علیرغمِ بدعهدی‌هایِ مکررِ امریکا، در روزنامه‌هاشون تز می‌دادند که: «پزشکیان اگر توانست با ترامپ و هریس دیدار کند!»
برایِ نتیجهٔ «دیدارِ» زلنسکی با «ترامپ» چه تیتر می‌زنید؟! برایِ اخراج زلنسکی از کاخ‌سفید چطور؟ برایِ قسمتی که ترامپ به زلنسکی گفت «تو زیاد حرف می‌زنی!» چطور؟ اون‌جا که ترامپ ادایِ زلنسکی رو درآورد و به‌طرزِ تحقیرآمیزی جملاتش رو تکرار کرد چی؟ یا وقتی یکی از حاضرین در جلسه گفت «چرا کت شلوار نمی‌پوشی؟ آیا اصلاً کت‌شلوار داری؟!» برایِ طلب‌کردنِ بیش از ۵۰٪ معادن کمیابِ اوکراین -دو برابرِ چیزی که امریکا به اوکراین داده بود- چطور؟ باز هم معامله؟
چه معامله‌ای!
من بهت سلاح می‌دم و قولِ عضویت در ناتو می‌دم؛ تحریکت می‌کنم که جنگ رو شروع کنی تا جیبِ کمپانی‌های اسلحه‌سازیِ من پر بشه. تو وارد جنگ شو، کُشته بده، بخش‌ زیادی از خاک کشورت رو به باد بده؛ تا من بدونِ حضورت با طرف برایِ تو تصمیم بگیرم؛ بعد بهت بگم زیادی خرجِ‌ت کردم! پس بیش از ۵۰٪ معادن کمیابِ خودت رو باید به من بدی! قبول نمی‌کنی؟ پس باید تغییر کنی، راستی ثابت کن دیکتاتور نیستی! انتخابات برگزار کن اون‌طور که من می‌خوام. راستی الان که فکر می‌کنم که عضویتِ تو در ناتو واقع‌گرایانه نیست! چه معامله‌ای!

جریانی که ترامپ رو در حدِ «تاجرِ اهلِ معامله» سفیدشویی می‌کرد و در ذهن مخاطب ذائقه‌سازیِ غلط می‌کرد و می‌گفت «توافق کنید! حتی اگر ترامپ باز هم از آن خارج شود»؛ نتیجهٔ معاملهٔ امریکا با استقلالِ اوکراین رو چطور تحلیل می‌کنه؟ باز هم تعریف و تحریفِ وارونهٔ ماجرا؟
•رمضانِ ‌کریم.

پیامبـر(ص) می‌فرمایند؛ «ای مردم! در این ماه به مهمانیِ خدا دعوت شده‌اید.»
واقعا مهمانی و سفرهٔ پذیرایی‌ست، جملهٔ دیگری می‌فرمایند که جا دارد انسان از شادی و شعف پر دربیاورد!
هر مهمانی عزیز نیست، گاهــی شما چند نفر را دعوت می‌کنید؛ در میانِ آنها یک نفر هم برایِ شما عزیز نیست، رویِ جهاتی او را هم دعوت کرده‌اید! آیا در مهمانیِ خدا هم چنین چیزی وجود دارد؟ نه چنین نیست. می‌فرماید:
«شما در این مهمانی، از اهلِ کرامتِ خدا قرار گرفته‌اید.»

همهٔ شما در این ماه عزیزانِ خدا هستید؛ همهٔ شما را خدا دوست دارد و رویِ همهٔ‌شما حساب دارد. خداوند در این ماه برایِ فرد فردِ ما دعوت‌نامه فرستاده است، این سفره پهن شده و در‌آن همه‌چیز وجود دارد؛ اما بعضی از ما کارهایی کرده‌ایم که در موردِ بعضی از این‌ها استعداد و گیرندگی را از دست داده‌ایم؛ برخی کمتر، برخی بیشتر و بعضی هم کاملاً محروم شده‌اند.

رسولِ خدا (ص) فرمود:
«بسـا روزه‌داری که بهرهٔ او از روزه‌ا‌ش فقط گرسنگی و تشنگی است؛ و بسا شب زنده‌داری که بهرهٔ او از عبادتش فقط بی‌خوابی‌است
سیئات با حسنات نمی‌سازد؛ باید مواظبِ اعمال و رفتارمان باشیم.

البته از این سفرهٔ کریمانهٔ خدا هیچکس محروم نیست، بالاخره به‌هرکسی چیزی می‌دهند! سحر‌ها را ضایع نکنیم؛ ولو دو‌رکعت نماز بخوانیم یا اینکه ده مرتبه «یااَرحمَ‌الرّاحمین» بگوییم؛
اگر هیچکاری نکردی اقلاً رو به قبله بنشین و بگو «سُبحانَ‌اللهِ َو الحَمدُلِلهِ وَ لااِلهَ‌اِلااللهُ وَ اللهُ‌اَکبَرُ»
اگر چندتا سحر با جانت این جمله را بگویی؛
دنیایِ تو عوض می‌شود...


اگر در سحر یا میانِ روز؛ هروقتی حالی پیدا کردید، بگویید؛
«خدایا! من بر سرِ این سفره نمی‌دانم چه مهمانی هستم؛ اما تو در اینجا یک مهمان بسیار خوبی داری؛ مهمانِ عزیزی داری! اگر من مهمانِ خوبی نیستم تو به احترامِ آن بزرگوار و مهمانِ عزیز مرا ببخش.
و آن عزیز؛
وجودِ نازنینِ مولایمان امام زمان(عج) است.»


-
گزیده‌ای از بیاناتِ استاد فاطمی‌نیا.
📚«نکته‌ها از گفته‌ها.»
خدایا!
عــلایقِ مارو
به سمتِ سلایقِ خودت
هدایت کن..
دلم برات تنگ شده بود؛
ماهِ مهربونِ خاطراتِ روزه‌هایِ کله‌گنجشکیِ بچگی و ماهِ نفس‌ کشیدن‌هایی که ذکره و خوابیدن‌هایی که عبادته؛ ماهِ «چَشم‌گفتن به خدایِ‌لاشریک» و زمزمهٔ مناجاتِ‌سحر و شوقِ افطار، ماهِ غل‌و‌ زنجیر به دست‌و‌پایِ شیطون و نفس‌تازه‌کردنِ بعد یه‌عمر گرد و خاکِ روزمرگی؛ تویِ هوایِ بندگی.
اومدی!
و خوش اومدی؛ چقدر خوش‌موقع اومدی.🤍
معشوقه‌ننه بالاخره رفت پیشِ پسرِ شهیدش؛ دیگه نتونست دوری‌شو تحمل کنه؛ صبر کرد تا ۹ اسفند که سالگردِ ‌دایی بود بگذره تا باهاش بره…
مامانم می‌گه تو بیمارستان که بود؛ زل می‌زد یه گوشهٔ سقف و می‌خندید، نمی‌تونست حرف بزنه اما می‌خندید. چشم‌به راه بود؛ انتظارش بالاخره تمومش شد! دیگه رفت، آدمِ خوبِ تمامِ خاطرات بچگی‌م رفت! رونقِ درخت انارِ باغچهٔ کوچیک حیاطِ ننه، امانت‌دارِ کتاب‌هایِ دایی، چشم‌انتظارِ خیبر! رفت پیشِ حاجی‌بابا، پیشِ عمران‌دایی…

الهی رِضاً بِقَضائِکَ و تَسْلیماً لِامْرِکَ..

منّت به‌ سـرم می‌ذارید اگه نمازِ ‌لیلة‌الدفــن برای مادربزرگم -مادرِ سردار‌شهید‌عمران‌پُستی- بخونید؛ دعایِ شهیدش دست‌گیـرتون باشه ان‌شاءالله.

معشوقه پورهدایت- فرزندِ حبیب‌الله
هربار که میام این‌جا، پاتوق‌م می‌شه اتاقِ دایی و کِش رفتنِ کتاب‌هاش. تنوع کتاب‌ها بی‌نظیره! از سروش تا رهنورد، از مطهری و شریعتی تا هدایت. از انگلیسی تا عربی. از تاریخِ اسلام تا سیاست در جهان غرب. دفعهٔ قبلی از ننه اجازه گرفتم و گفتم می‌شه چندتا کتاب بردارم از کتابخونهٔ دایی؟ اجازه داد بهم. حالا این‌دفعه به همون اجازهٔ قبلی اکتفا می‌کنم و چندتا برمی‌دارم، وسطِ ورق زدنِ دست‌خط‌هایِ دایی لای کتاب‌هاش یادم میفته که صابخونهٔ این خونه، حالا تو آسمـونه؛ دیگه صـدایِ ورق‌زدن نمیاد. حالا سکوتِ منه و صدایِ مداحی تُرکـی.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خوبه که قوهٔ‌قضاییه به‌عنوانی بنامِ «ترک‌ فعل» هم رسیدگی می‌کنه؛ چیزی‌که مدت‌هاست یه موضوع خاک‌خوردهٔ فرمالیته‌‌ست.

چای‌دبش در سال ۹۷ شروع شد و در دولت شهید‌رئیسی توسطِ خود دولت و با اهتمامِ ویژهٔ شخصِ شهید‌رئیسی شناسایی، پیگیریِ‌مستمر و به مراجع مربوطه گزارش داده شد؛ بنظر علتِ کینه و حملهٔ افراد ‌معلوم‌الحال به شهیدِ‌جامع‌الاطراف، ‌رئیسیِ‌عزیز رو باید همین‌جا جستجو کرد!
این پیگیریِ دولتِ وقت حلقهٔ ‌مفقودهٔ خیلی از مسائله! ما رئیس‌دولتی داشتیم که برای پیگیری «فسادِ» افراد نزدیکش اعلان‌جنگ می‌کرد. فساد! نه ترک‌فعل. ایضاً دولتی داشتیم که بابتِ اظهارِ عدم‌آگاهیِ بی‌مورد‌ و «ترک‌فعلِ» مسئولینش فاجعهٔ‌امنیتیِ‌آبان۹۸ اتفاق افتاد. مواردِ متعددِ مشابهی داریم که همچنان بابتِ «فعل» و ترک‌فعلِ عاملانِ اون‌ها بلاتکلیفیم! مثلِ کرسنت که هربار میلیاردها دلار خسارت به کشور وارد می‌کنه، مثلِ فعل و ترک‌فعل نهادهای مربوطه در رکوردِ جهش قیمت ارز و تورّم و رشدِ منفی اقتصاد؛ اهمال و ترک‌فعلِ وزراتِ‌نفت در ذخیرهٔ گازوئیل نیر‌وگاه‌ها و نتیجتاً قطعیِ‌برق و تعطیلی ‌تولید! ترکِ‌ فعلِ نظارتی در انتصابِ محکومینِ‌‌ امنیتی و… تکلیف چیه؟
وقتی غم و سوگِ عمیقی رو می‌گذر‌ونی؛ دلداری‌ها و همدلی‌های بقیه برات کفایت نمی‌کنه. بالاخره یه‌جا تموم می‌شه، یه‌جایی قطع می‌شه، یه‌جا همهٔ آدم‌ها می‌رن سراغِ زندگی‌شون و راه و کارشون رو ازت جدا می‌کنن. تو اون‌برهه احساسِ «نفهمیده‌شدن» می‌کنی؛ تنهایی تا بیخِ گلوت بالا میاد و مطمئنی که تو ساعاتِ آینده تنهایی. تنهای تنها. و تنهاترین لحظاتِ زندگی‌ت رو سپری می‌کنی؛ بالاخره یه‌جایی آدم‌های دورت خوابشون می‌گیره، خسته می‌شن، تلفن‌شون زنگ می‌خوره، برایِ لحظاتی تنهاترین نمونهٔ خودت می‌شی. شب‌ها که بقیه خوابن؛ می‌ری تو تاریکی یه گوشهٔ خلوت پیدا می‌کنی و می‌شینی رو زمین و تنهاییِ اون لحظه‌ت رو از دیدِ یه دوربینی که بالاسرته؛ نگاه می‌کنی.دوربین می‌ره بالاتر! تو تویِ ساختمون تنهایی، بالاتر! تویِ شهر تنهاترینی! بالاتر؛ تویِ استان، تویِ کشور، تویِ قاره، رویِ کرهٔ زمین، بینِ سیاره‌ها، تویِ کهکشان! بینِ انبوه کهکشان‌ها گم می‌شی، بینِ این‌همه ستاره و سیاره دیگه دیده نمی‌شی، تو که هیچی! سیارهٔ محلِ زندگی‌ت هم دیگه نیست؛ جلویِ ابرسیاره‌ها کم میاری، پیشِ میلیاردها ستاره و کهکشان احساسِ‌حقارت می‌کنی؛ پیشِ سیاه‌چاله‌ها و صورت‌فلکی‌هایِ تازه کشف‌شده حتی دیگه با ریزترین لنزها هم دیده نمی‌شی؛ نه تو! نه همهٔ اون‌هایی که رویِ زمین خدایی می‌کنن و به هیچ‌خدایی بنده نیستن! ولی تهِ تهش؛ تهِ همهٔ تنهایی‌هات یه حقیقت کوبیده می‌شه رو صورتت…
این‌که بعنوانِ ذره‌ای نادیده و حقیر و گُم و پنهان و بی‌اهمیت بینِ این‌همه پدیده؛ یه «خدایی» هست که پیدات می‌کنه و بهت اهمیت می‌ده و به حرف‌هایِ به‌زبون‌نیاورده‌ت گوش می‌ده و حرف‌ها و کارهات از زیرِ نظرش پنهان نمی‌مونه و خمیازه نمی‌کشه و خوابش نمی‌گیره و تلفن‌ش زنگ نمی‌خوره و وسط حرف زدن‌هات؛ سرش رو تویِ موبایل نمی‌بره و برای ساعاتی آفلاین نمی‌شه و به‌موقع سین می‌زنه و همزمان که این‌همه پدیدهٔ شناس و ناشناس رو هندل می‌کنه؛ برای توام وقت می‌ذاره و نمی‌گه «شما در صفِ انتظار هستید…» حالا تو در تنهاترین ساعاتِ زندگی‌ت هم، احساسِ فهمیده‌شدن می‌کنی! احساسِ خوبِ فهمیده‌شدن توسطِ خدایی که گاهی نوکِ بینی‌ت رو محلِ از پیش معین‌شدهٔ فرودِ یک قطرهٔ بارون مُقدّر می‌کنه و فرشته‌ای رو مسئولِ فرود آوردنِ اون قطره رویِ نوکِ بینیِ تو قرار می‌ده. دیگه تنها نیستی! خدایی هست که بخاطرت فرشته‌هارو به صف می‌کنه…
وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ
تقریباً انواعِ جرایم رو می‌تونی تو کارنامهٔ این شرورِ معروفِ ایذه -ابول کورکور- ببینی، از چاقوکشی و مزاحمت و زورگیری، تا قاچاقِ مواد‌مخدر و سرقتِ مسلحانه و …
شَرورِ سابقه‌داری که توی محاصرهٔ نیروهای امنیتی و انتظامی از ترسِ دستگیری خودکشی کرد و از مخفی‌گاهش چندین قبضه کلاشینکف و فشنگ و … کشف شد؛ حالا شده قهرمانِ برانداز و اسرائیل به‌ فارسی و اینترنشنال و باقیِ شرکاء! همون‌هایی که از قهرمان‌سازی از هیچ اراذل و اوباشی دریغ نکردن تا‌بحال.

حالا می‌شه دقیق‌تر متوجه شد بازوانِ ایجادِ ناامنی که در ‌مجازی اُتراق کردن؛ چه کسانی هستن! وقتی این‌طور برایِ یک شرورِ معروفِ تحتِ‌تعقیبِ سابقه‌دار یقه پاره می‌کنید؛ فردا هم برایِ هر مجازاتی که در حقِ اون زورگیرانِ قاتلِ دانشجوی جوانِ دانشگاه‌تهرانی صادر بشه هشتگ می‌زنید و دفاع می‌کنید!
همزادپنداری، تقسیمِ‌کار و همدستی از راهِ دور این‌شکلیه.


ما هم می‌پذیریم که قهرمان‌هاتون از همین طیف هستن؛ اما لااقل جهتِ حفظ‌آبرویِ خودتون؛ برایِ سابقـه‌‌داری که از ترسِ دستگیری با اسلحـه‌ای که دستشه خودکشی می‌کنه هشتگِ قهرمـان نزنید!
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔞سوریهٔ آزاد!

اتفاقاتِ تلخ این‌روزهایِ سوریه کاملاً ‌پیش‌بینی می‌شد، ولی حسین رونقی‌ها و شُرکایِ‌ داخلی و خارجی‌شان ترجیح می‌دادند نامش را بگذارند «آزادی» و آن را برایِ ایران آرزو کنند! روی دیوارِ سفارتِ‌ایران در سوریه هم می‌نوشتند: «زن‌زندگی‌آزادی»!
جولانیِ‌داعشی را بزک کردند و با استقبالِ‌عربستان تا داخلِ کعبه بردند؛ کت‌شلوار تن‌ش کردند و ترکیه و غرب و چند کشورِ عربی این تروریست را «دیپلمات» جا زدند؛ ریشش را آنکارد کردند تا بشود قهرمانِ براندازها و ‌روشنفکرنماهایِ داخلیِ ما! از همان‌روزِ اولِ «آزادی!» اسرائیل بارها سوریه را بمباران کرد تا تمامِ زیرساخت‌هایش نابود و «خلع‌سلاح» شود؛ مردمش کفِ‌خیابان شکنجه و کُشته شدند و سوریه شد جولانگاهِ جولانی‌ها.
در عربستان میلیون‌ها دلار خرجِ سریالی کردند تا معاویه (لعنة‌الله‌علیه) را هم مانندِ جولانیِ امروز به زورِ گریم و توهّم بزک کنند؛ هیچ‌نیازی به دیدنِ سریال نیست! ببینید چه بر سرِ مردمِ سوریه و علویان می‌آورند این تفاله‌هایِ بنی‌امیه؛ وحوشـی که جلویِ حملات اسرائیل کور و کَر و مُرده‌اند!

نام آنهایی که‌ این «فردایِ‌آزادی» را برایِ ایران آرزو می‌کنند؛ به خاطر بسپارید.
رهبری در ابتدایِ جلسه‌ای در دیدار با مسئولین؛ از شهید‌رئیسیِ عزیز یاد کردن و گفتن «امروز ان‌شاءالله پاداشِ زحماتشون رو بر سرِ سفرهٔ لطفِ‌الهی به‌دست می‌گیرن..»
قبلاً هم از شهیدِ عزیز با این تعابیر یاد کردن:
«یکی از بهترین‌هایِ زیرِ این آسمان»، «امیرکبیر سه‌سال در کشور حکومت کرد، کارهایِ بزرگی را بنیان‌گذاری کرد. خود آقای‌رئیسیِ‌عزیزِ ما سه‌ سال ریاست کرد، کارهای خوبی انجام داد و بعضی ‌‌کارها را پایه‌گذاری کرد که ان‌شاءالله ثمره‌اش را بعدها کشور خواهد دید.» «قبلاً هم شخصیّتهای خدمتگزار داشته‌ایم، امّا نه در این‌حد، نه با این حجم، نه با این کیفیّت، نه با این صداقت، نه با این پُرکاری و شب و روز نشناختن؛ یک نصابِ جدیدی را آقای رئیسی در باب خدمتگزاری به ملّت ایجاد کرد.» و …

حالا جریانِ‌بدنامِ رسانه‌ایِ اصلاح‌طلب با تحریفِ حرف‌های رهبری که مشخصاً دربارهٔ «گزارشاتی که شرکت‌ها به شهید‌رئیسی ارائه داده بودند» بود؛ شروع به عقده‌گشاییِ‌بی‌وقفه علیهِ شهیدی کردن که در راهِ خدمت به مردم سوخت! تا‌جاییکه اقای‌ فضائلی هم واکنش نشون داد. بی‌چشم و رویی هم حدی داره؛ از چی کینه دارید که همچنان این شهیدِ عزیز رو تخریب می‌کنید؟!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلم برایِ رئیسی سوخت…

مخاطبینِ مشخصِ این جملهٔ رهبری سا‌ل‌هاست از هیچ توهین و تخریب و دروغی علیهِ شهیدی که در راهِ خدمت به مردم جان‌ش رو از دست داد؛ نمی‌گذرن. چه در زمانِ حیات که تمامِ دستاوردهایِ مورد «تمجیدِ» رهبری که به قولِ ایشون «در زمانِ حیاتِ او این برجستگی‌ها را می‌دیدند امّا کتمان می‌کردند، بلکه عکسِ آن را می‌گفتند و او را می‌آزردند» رو با حواشیِ زرد و ناجوانمردانه تمسخر می‌کردن؛ چه حالا که ما‌ه‌ها از شهادتِ این سیدِ عزیز و مظلوم می‌گذره ولی بجایِ پرداختن به اولویت‌ها، گویا مأموریتـی بجز تخریبِ این سید ندارن!
همین جملهٔ شهید برایِ جواب به این دسته از قدرت‌طلبان که گمان می‌کنن الی‌الابد دنیا بهشون فرصتِ زیستن و تاختن می‌ده؛ کفایت می‌کنه:

- شما قبل از هرکس؛ در محضرِخدا هستید! خسته نشدید از اینهمه تهمت‌زدن و اهانت‌کردن؟ اگه مشکلاتِ مردم با اهـانت به من حل می‌شـه؛ اشکال نداره… :)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
«عشق»

عشق تمامِ دارایی‌‌ رو در راهِ عاشقی صرف کرد؛ که فرمود «مثلِ ‌خدیجه پیدا نخواهد شد، آن‌هنگام که مردم مرا تکذیب کردند، خدیجه مرا تصدیق نمود..» وقتیِ همه انکارِ حقانیتِ‌ معشوق ‌کردند؛ ثروتِ عاشق که هیچ! دل و آبرویِ عاشق فرشِ زیرِ پای معشوق شد، تا روزِ وداع که حتی کَفنی برایِ تدفین نبود؛ جبرئیل از جانبِ حضرتِ‌حق حاملِ پیغام شد که «ای محمّد! همانا کفنِ خدیجه، از سویِ ماست که او مالش را در راهِ ما صرف کرد. این کفن، از کفن‌هایِ بهشتی‌ست که خداوند آن را به خدیجه هدیه داده‌ست…» و عَبایِ معشوق شد کفنِ جانِ بی‌جانِ این جانِ عزیز…
عشق اشکِ دلتنگی‌ست از دیدگانِ معشوق! وقتی پرسیدند: «چرا از قربانی‌ها به دوستانِ خدیجه هم می‌دهید؟» فرمود: «من دوستانِ خدیجه را هم دوست می‌دارم…»

امّ‌المومنین! مادرِ ام‌ّابیها، تربیت‌کنندهٔ علی‌ع‌ در کودکی، کسی‌که جبرئیل در شبِ معراج؛ سلامِ خدا و خودش رو از طریقِ پیغمبر به او ابلاغ کرد. مُزدِ این عاشقی رو آفریدگارِ عشق حساب کرد، عاشق که رنگ‌ و‌ بویِ معشوق گرفت؛ خودش هم محبوبِ‌معشوق شد! این عاشقی چقدر زیباست..

سلامِ‌خدا بر این عشـق،
سلامِ‌خدا بر این عاشق!
و سلامِ‌خدا بر آن معشوق…
2025/07/09 06:02:47
Back to Top
HTML Embed Code: