نوشته بود؛
بعضی روزها دلم میخواهد روی پیشانیام بنویسم:
«دارم برای زنده ماندن، آرام ماندن و عبور از طوفانهای درونم میجنگم؛ لطفا زخمی دیگر بر روی زخمهایم اضافه نکنید.»
@Captionkhaas
بعضی روزها دلم میخواهد روی پیشانیام بنویسم:
«دارم برای زنده ماندن، آرام ماندن و عبور از طوفانهای درونم میجنگم؛ لطفا زخمی دیگر بر روی زخمهایم اضافه نکنید.»
@Captionkhaas
👌42💔11👍7❤🔥2
میگفت ترس از تنها موندن، مال بیست و بیست و دوساله هاست.
اما از بیست و پنج که رد میشی...
دیگه خیلی چیزا مثل قبل نیست.
خیلی از دوستات دیگه نیستن،
اون عشقی که همه جا ازش حرف میزدی، مال یکی دیگهست.
غم عاقل ترت کرده،
دیگه با دل تصمیم نمیگیری.
نصفه نیمه بودن برات معنی نداره.
آرامش میشه اولویتت،
سکوت، شیرین تر از توضیح دادنه.
عشق کمرنگ نشده...
فقط برات با ارزش تر شده.
خانواده میشه همه چیزت.
گاهی کم میاری، تنهاتر میشی...
ولی بازم ادامه میدی.
چون هیچ راهی جز ادامه دادن نداری.
@Captionkhaas
اما از بیست و پنج که رد میشی...
دیگه خیلی چیزا مثل قبل نیست.
خیلی از دوستات دیگه نیستن،
اون عشقی که همه جا ازش حرف میزدی، مال یکی دیگهست.
غم عاقل ترت کرده،
دیگه با دل تصمیم نمیگیری.
نصفه نیمه بودن برات معنی نداره.
آرامش میشه اولویتت،
سکوت، شیرین تر از توضیح دادنه.
عشق کمرنگ نشده...
فقط برات با ارزش تر شده.
خانواده میشه همه چیزت.
گاهی کم میاری، تنهاتر میشی...
ولی بازم ادامه میدی.
چون هیچ راهی جز ادامه دادن نداری.
@Captionkhaas
👌38💔12❤🔥5👍4
گفت برام از امید بگو، از انگیزه!
یه چیزی بگو تا به زندگی امیدوار بشم.
سکوت کردم…
گفت پس چرا ساکتی؟
گفتم اگه معجزهی صبح، نور، روشنی، خورشید و عشق نتونسته به زندگی امیدوارت کنه؛
من چیکار میتونم کنم؟
@captionkhaas
یه چیزی بگو تا به زندگی امیدوار بشم.
سکوت کردم…
گفت پس چرا ساکتی؟
گفتم اگه معجزهی صبح، نور، روشنی، خورشید و عشق نتونسته به زندگی امیدوارت کنه؛
من چیکار میتونم کنم؟
@captionkhaas
👌28👍7❤🔥6
هر آدمی بخاطر ظلمی که بهت کرده مستحق مجازاته، اگه راحت ببخشیش اون رو از حقش محروم کردی، راحت نبخشید، از شما میگذره ولی حداقل واسه آدمهای بعدی اشتباه نمیکنن.
@Captionkhaas
@Captionkhaas
👌18👍15❤🔥2💔2
چقدر اشتباهی با آدمهایی حرف زدیم که هیچ تمایلی به شنیدنمون نداشتن؛
و چقدر اشتباهی خودمون رو از
آدمهایی دریغ کردیم که مشتاقِ
گوش دادن به حرفا و درد و دلامون بودن ...
@Captionkhaas
و چقدر اشتباهی خودمون رو از
آدمهایی دریغ کردیم که مشتاقِ
گوش دادن به حرفا و درد و دلامون بودن ...
@Captionkhaas
👌30💔6❤🔥5👍3
من آدم برگشت به صمیمت های از دست رفته نیستم؛
از چشم افتاده را،میلِ دیدار دوباره نیست...!
@Captionkhaas
از چشم افتاده را،میلِ دیدار دوباره نیست...!
@Captionkhaas
👌40💔17❤🔥3🤩3
Bu Gece Beni Düşün
Fatih Kısaparmak
❤🔥4👎3💘1
Don’t tell anyone what you’re doing until it’s done, outside energy can throw off goals.
به هیچکس نگو که چیکار میخوای بکنی تا وقتی که انجامش دادی!
انرژی بیرون اهداف رو به تعویق میندازه🙂
@Captionkhaas
به هیچکس نگو که چیکار میخوای بکنی تا وقتی که انجامش دادی!
انرژی بیرون اهداف رو به تعویق میندازه🙂
@Captionkhaas
👌50❤🔥8
این متن رو خیلی قبول دارم که میگه:
"کسی که دلت را شکست
روزی همان جا خواهد شکست
نه وقتی که غم دارد
وقتی که خوشحال است
وقتی که فکر می کند همه چیز روبراه است!"
@Captionkhaas
"کسی که دلت را شکست
روزی همان جا خواهد شکست
نه وقتی که غم دارد
وقتی که خوشحال است
وقتی که فکر می کند همه چیز روبراه است!"
@Captionkhaas
👌45👍12❤🔥6
💔42❤🔥5🥰3
همینطوری الکی حذف نکنید، با یه رفتار بد از آدمهای همیشگیتون دل نکنید، بمونید، صحبت کنید و حل کنید، با صحبت همه چی حل میشه، یه روز به خودتون میاید و میبینید، سر چیزهای الکی همه آدمهای اطرافتون رو از دست دادید و و خودتون موندید تک و تنها، جای بعضی آدمها رو هیچکس نمیتونه براتون پر کنه...
@Captionkhaas
@Captionkhaas
👌20👍8💔7❤🔥2
دلم میخواد هر کیو تو خیابون میبینم بغل کنم و بگم حالت خوبه؟ روحیهت رو حفظ کن، با یکی حرف بزنیا، نریزی تو خودت، قوی باش، حالمون خوب میشه....
@Captionkhaas
@Captionkhaas
💔37💘11👍8🤩3
من زیاد تلاش میکنم، من زیاد میدوم، من دستاوردهای زیادی داشتهام؛ ولی صادقانه میگویم که دلم لک زده برای یک اتفاقِ خوبِ بدونِ تلاش، برای یک داشتهی ارزشمند که بیهیچ رنج و زحمتی به آن رسیدهباشم، برای یک معجزه، یک حالِ خوبِ ناگهانی.
من خستهام از خوشحالیهای معوق و اقساطی و چیزهای خوشایند مشروطه! دلم میخواهد یکبار بدون شرط و منت برسم، بیآنکه کف پای خواستنم تاول زدهباشد و از صرافتِ داشتن و رسیدن و دوست داشتن، افتادهباشم...
@Captionkhaas
من خستهام از خوشحالیهای معوق و اقساطی و چیزهای خوشایند مشروطه! دلم میخواهد یکبار بدون شرط و منت برسم، بیآنکه کف پای خواستنم تاول زدهباشد و از صرافتِ داشتن و رسیدن و دوست داشتن، افتادهباشم...
@Captionkhaas
👌18💔12❤🔥5👍1
بدن زن براى كار سخت ساخته نشده!
خانم های عزيز بدن شما براى كار سخت مداوم نیست.
بدن شما مانند آقايان نيست!
چرخه هورمونى آقايان هر روز اوج تستوسترون دارد.
اما شما فقط٣ تا ۵ روز در ماه اوج تستوسترون را تجربه مى كنيد.
بدون خجالت، استراحت كنيد!
نداشتن استراحت كافى شما را به هم میريزد ...
✍️احمدی
🕊️🌱
@captionkhaas
خانم های عزيز بدن شما براى كار سخت مداوم نیست.
بدن شما مانند آقايان نيست!
چرخه هورمونى آقايان هر روز اوج تستوسترون دارد.
اما شما فقط٣ تا ۵ روز در ماه اوج تستوسترون را تجربه مى كنيد.
بدون خجالت، استراحت كنيد!
نداشتن استراحت كافى شما را به هم میريزد ...
✍️احمدی
صدای بی گزند
🕊️🌱
@captionkhaas
👌62👍12❤🔥7
مدتی بود در کافهی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا میخوابیدم
دختر های زیادی میآمدند و میرفتند اما انقدر درگیر فکرم بودم که فرصت نمیکردم ببینمشان.
اما این یکی فرق داشت
وقتی بدون اینکه مِنو را نگاه کند سفارش "لاته آیریش کرم "داد، یعنی فرق داشت!
همان همیشگیِ من را میخواست
همیشگی ام به وقت تنهایی!
تا سرم را بالا بیاورم رفت و کنار پنجره نشست و کتاب کوچکی از کیفش در آورد و مشغول خواندن شد.
موهای تاب خوردهاش را از فرق باز کرده بود و اصلا هم مقنعه اش را نگذاشته بود پشت گوش!
ساده بود، ساده شبیه زن هایی که در داستانهای محمود دولت آبادی دل میبرند!
باید چشمانش را میدیدم اما سرش را بالا نمیآورد.
همه را صدا میکردم قهوهشان را ببرند اما قهوه این یکی را خودم بردم.
داشت شاملو میخواند.
بدون اینکه سرش را بالا بیاورد تشکر کرد.
اما نه!
باید چشمانش را میدیدم
گفتم ببخشید خانم؟!
سرش را بالا آورد و منتظر بود چیزی بگویم
اما چشمان قهوهای روشن و سبزهی صورتش همراه با مژههایی که با تاخیر بازو بسته میشدند فرمان سکوت را به گلویم دوخت، طوری که آب دهانم هم پایین نرفت.
خجالت کشید و سرش را پایین انداخت.
من هم برگشتم و در بین راه پایم به میز خورد وُ سینی به صندلی تا لو برود چقدر دست و پایم را گم کرده ام.
از فردا یک تخته سياه کوچک گذاشتم گوشهای از کافه و شعرهای شاملو را مینوشتم!
هميشه می ایستاد و با دقت شعرها را میخواند وُ به ذوقم لبخند میزد.
چند بار خواستم بگویم من را چه به شاملو دختر جان؟!
این ها را مینویسم تا چند لحظه بيشتر بایستی تا بیشتر ببینمت و دل از دلم برود!
شعرهای شاملو به منوی کافه هم کشید و کم کم به در و دیوار و روی میز و...
دیگر کافه بوی شاملو را میداد!
همه مشتری مداری میکردند من هم دخترِ رویایم مداری!!!
داشتم عاشقش میشدم و یادم رفته بود که باید تا یک ماه دیگر برگردم به شهرستان و پول هایی که در این مدت جمع کرده ام خرج عمل مادرم کنم.
داشتم میشدم که نه، عاشق شده بودم و یادم رفت اصلا من را چه به این حرف ها؟ یادم رفته بود باید آرزوهایم را با مشکلات زندگی طاق بزنم
این یک ماهِ رویایی هم با تمام روزهایی که می آمد و کنار پنجره مینشست و لاته میخورد تمام شد!
و برای همیشه دل بریدم از بوسه هایی که اتفاق نیفتاد!
مدتی بعد شنیدم بعد از رفتنام مثل قبل می آمده و مینشسته کنار پنجره و قهوهاش را بدون اینکه لب بزند رها میکرده و میرفته.
یک ترم بعد هم دانشگاهش را کلا عوض کرده بود.
عشق همین است
آدم ها میروند تا بمانند..!
گاهی به آغوش یار
و گاهی از آغوش یار...
@captionkhaas
دختر های زیادی میآمدند و میرفتند اما انقدر درگیر فکرم بودم که فرصت نمیکردم ببینمشان.
اما این یکی فرق داشت
وقتی بدون اینکه مِنو را نگاه کند سفارش "لاته آیریش کرم "داد، یعنی فرق داشت!
همان همیشگیِ من را میخواست
همیشگی ام به وقت تنهایی!
تا سرم را بالا بیاورم رفت و کنار پنجره نشست و کتاب کوچکی از کیفش در آورد و مشغول خواندن شد.
موهای تاب خوردهاش را از فرق باز کرده بود و اصلا هم مقنعه اش را نگذاشته بود پشت گوش!
ساده بود، ساده شبیه زن هایی که در داستانهای محمود دولت آبادی دل میبرند!
باید چشمانش را میدیدم اما سرش را بالا نمیآورد.
همه را صدا میکردم قهوهشان را ببرند اما قهوه این یکی را خودم بردم.
داشت شاملو میخواند.
بدون اینکه سرش را بالا بیاورد تشکر کرد.
اما نه!
باید چشمانش را میدیدم
گفتم ببخشید خانم؟!
سرش را بالا آورد و منتظر بود چیزی بگویم
اما چشمان قهوهای روشن و سبزهی صورتش همراه با مژههایی که با تاخیر بازو بسته میشدند فرمان سکوت را به گلویم دوخت، طوری که آب دهانم هم پایین نرفت.
خجالت کشید و سرش را پایین انداخت.
من هم برگشتم و در بین راه پایم به میز خورد وُ سینی به صندلی تا لو برود چقدر دست و پایم را گم کرده ام.
از فردا یک تخته سياه کوچک گذاشتم گوشهای از کافه و شعرهای شاملو را مینوشتم!
هميشه می ایستاد و با دقت شعرها را میخواند وُ به ذوقم لبخند میزد.
چند بار خواستم بگویم من را چه به شاملو دختر جان؟!
این ها را مینویسم تا چند لحظه بيشتر بایستی تا بیشتر ببینمت و دل از دلم برود!
شعرهای شاملو به منوی کافه هم کشید و کم کم به در و دیوار و روی میز و...
دیگر کافه بوی شاملو را میداد!
همه مشتری مداری میکردند من هم دخترِ رویایم مداری!!!
داشتم عاشقش میشدم و یادم رفته بود که باید تا یک ماه دیگر برگردم به شهرستان و پول هایی که در این مدت جمع کرده ام خرج عمل مادرم کنم.
داشتم میشدم که نه، عاشق شده بودم و یادم رفت اصلا من را چه به این حرف ها؟ یادم رفته بود باید آرزوهایم را با مشکلات زندگی طاق بزنم
این یک ماهِ رویایی هم با تمام روزهایی که می آمد و کنار پنجره مینشست و لاته میخورد تمام شد!
و برای همیشه دل بریدم از بوسه هایی که اتفاق نیفتاد!
مدتی بعد شنیدم بعد از رفتنام مثل قبل می آمده و مینشسته کنار پنجره و قهوهاش را بدون اینکه لب بزند رها میکرده و میرفته.
یک ترم بعد هم دانشگاهش را کلا عوض کرده بود.
عشق همین است
آدم ها میروند تا بمانند..!
گاهی به آغوش یار
و گاهی از آغوش یار...
📚چیزهایی هست که نمیدانی
علی سلطانی
@captionkhaas
💔37👍11❤🔥10👌2💘2
فوقالعاده نیست؟
وقتی همدیگه رو درک میکنیم و فهمیده میشیم انگار روحهای همدیگه رو بوسیدیم...
@captionkhaas
وقتی همدیگه رو درک میکنیم و فهمیده میشیم انگار روحهای همدیگه رو بوسیدیم...
@captionkhaas
👌30👍7💘5❤🔥4
نوشته بود:
کسی را چنان دوست داری که برایش بجنگی؟
نوشتم:
از جنگها برگشته ام، با زخمها و موی سپید
و یاد گرفته ام صبور باشم و به تماشا قانع.
@Captionkhaas
کسی را چنان دوست داری که برایش بجنگی؟
نوشتم:
از جنگها برگشته ام، با زخمها و موی سپید
و یاد گرفته ام صبور باشم و به تماشا قانع.
@Captionkhaas
💔41👍10👌6❤🔥2
می دانستم رویا بود ...
مــَــن و تــو !؟
بَعید بـود آن هَمه خـوشبختی
حَتی در تَصور ِخُـدا هم نبود...
حَق داشت که برآورده نکرد !
@Captionkhaas
مــَــن و تــو !؟
بَعید بـود آن هَمه خـوشبختی
حَتی در تَصور ِخُـدا هم نبود...
حَق داشت که برآورده نکرد !
@Captionkhaas
💔53👍13❤🔥5🤩2👌1
از یه سنی به بعد
غمها دیگه برای نرسیدن و نداشتن نیست.
بلکه برای اینه که اون زمانی که واقعاً میخواستهای، نرسیدی و نداشتی؛
و حالا که رسیدهای و داری،
میبینی چهقدر غمانگیزه که دیگه هیچ مزهای نمیده.
@Captionkhaas
غمها دیگه برای نرسیدن و نداشتن نیست.
بلکه برای اینه که اون زمانی که واقعاً میخواستهای، نرسیدی و نداشتی؛
و حالا که رسیدهای و داری،
میبینی چهقدر غمانگیزه که دیگه هیچ مزهای نمیده.
@Captionkhaas
👍50👌13💔2❤🔥1
👌32💔15❤🔥3