Telegram Web Link
Forwarded from عکس نگار
۱۱٨ سال است به این فرمان مظفرالدین‌شاه می‌گویند فرمان مشروطه؛ در حالی که در این فرمان اسمی از مشروطه نیامده است، هیچ؛ نه کلمه قانون آمده و نه آزادی و نه اصلاً قرار بر تشکیل یک نظام مشروطه و حتی مجلس قانونگذار بوده است. اگر دو دقیقه وقت بگذارید و متن فرمان را به دقت بخوانید،متوجه می‌شوید که داستان ساده است. مظفرالدین شاه دستور داد یک مجلس مشورتی از نمایندگان ۵ طبقه اصلی پایتخت تشکیل شود که نظریات مشورتی خود را از طریق رئیس الوزرا به شاه اطلاع دهند و او هم برای کمک به وزرا در اختیارشان بگذارد.
فرمان مشروطه همین است. اگر شما چیز بیشتری از آن متوجه شدید لطفاً به من هم بگویید.



متن فرمان
جناب اشرف صدراعظم -- از آن جا که حضرت باری تعالی جل‌شأنه سررشته ترقّی و سعادت ممالک محروسه ایران را بکف کفایت ما سپرده و شخص همایون ما را حافظ حقوق قاطبه اهالی و رعایای صدیق خودمان قرار داده لهذا در این موقع که اراده همایون ما براین تعلق گرفت که برای رفاهیّت و امنیّت قاطبه اهالی ایران و تشیید مبانی دولت، اصلاحات مقتضیه به مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان و علما و قاجاریه، اعیان، اشراف، ملاکین و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود که در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازمه را به عمل آورده به هیئت وزرای دولت خواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد اعانت و کمک لازم را بنماید و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خود را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برساند که به صحه همایونی موشح و به موقع اجرا گذارده شود. بدیهی است که به موجب این دستخط مبارک نظامنامه و ترتیبات این مجلس و اسباب و لوازم تشکیل آن را موافق تصویب و امضای منتخبین از این تاریخ معیّن و مهیّا خواهد نمود که به صحه ملوکانه رسیده و بعون‌الله تعالی مجلس شورای مرقوم که نگهبان عدل است افتتاح و به اصلاحات لازمهٔ امور مملکت و اجراء قوانین شرع مقدس شروع نماید و نیز مقرر می‌داریم که سواد دستخط مبارک را اعلان و منتشر نمایند تا قاطبه اهالی از نیات حسنه ما که تماماً راجع به ترقی دولت و ملت ایران است کماینبغی مطلع و مرفه‌الحال مشغول دعاگوئی دوام این دولت و این مجلس بی‌زوال باشند -- در قصر صاحبقرانیه به تاریخ چهاردهم جمادی‌الثانیه ۱۳۲۴ هجری در سال یازدهم سلطنت ما.

https://www.tg-me.com/chahargosheiran
1
از چهار گوشهٔ ایران pinned «‍ ۱۱٨ سال است به این فرمان مظفرالدین‌شاه می‌گویند فرمان مشروطه؛ در حالی که در این فرمان اسمی از مشروطه نیامده است، هیچ؛ نه کلمه قانون آمده و نه آزادی و نه اصلاً قرار بر تشکیل یک نظام مشروطه و حتی مجلس قانونگذار بوده است. اگر دو دقیقه وقت بگذارید و متن فرمان…»
pdf (28)_240805_012116.pdf
1.1 MB
مصاحبه د. اسماعیل شمس، عضو هیٲت علمی گروه تاریخ دانشگاه علامه طباطبایی با روزنامه اعتماد

پیروزی مشروطه به مثابه یک جنبش اجتماعی
10
🛑 *چهار درس آلمانی‌ها از جنگ جهانی دوم*

✍️ دکتر *محمود سریع‌القلم*

🔹آلمانی‌ها *چهار درس کلیدی* به واسطه جنگ جهانی دوم آموختند:

۱. *تسلط یک طرز تفکر* در جامعه به بسیاری *تصمیم‌های اشتباه* منجر می‌شود.

۲. *وجود یک حزب فراگیر* تنها به *پوپولیسم* منتهی می‌شود.

۳) *بدون اجماع سازی میان دولت و ملت* ، جامعه روی *رشد، پیشرفت و ثبات* را نخواهد دید

۴. *بدون مناظره در سطح جامعه* نمی‌توان به *توسعه* دست یافت.

سیاستمداران آلمانی با قدرتمند شدن آلمان در سطح بین‌المللی در پی محکم کردن جاپای این کشور در اروپا بودند. در عین حال استراتژی فرانسه و بریتانیا در محدود نگاه داشتن قدرت آلمان بود. *در پایان جنگ اول، آلمان تحقیر شد* ولی نابود نشد. در رویارویی با فرانسه و لهستان، آلمان بخش‌هایی از سرزمین خود را از دست داد و ارتش آن به صدهزار نفر محدود شد.

*جریان‌های افراطی* که در پی تسلط آلمان بر اروپا و جبران گذشته بودند، بیست سال کار کردند تا مجددا در اواخر دهه ۱۹۳۰ از طریق *جنگ جهانی دوم* به هدف خود برسند.

بالاخره در سال ۱۹۴۳، آلمان بر اروپا و بخش‌هایی از شوروی مسلط شد، اما *به چه قیمتی؟*

نوعی *نیاز روانی تاریخی* و *جریان روشنفکری* ۱۹۰۰-۱۸۸۰ تامین شد. مهمترین نکته تئوریک که باعث شد *شکست‌های پی در پی آلمان* رقم بخورد، *تمرکز فکر و قدرت در نهاد حکومت بود* و *جامعه نقشی در تعدیل این افکار و تمایلات نداشت.*

*اقتدار حکومت آلمان* در حدی *فراگیر* بود که *مانع از ظهور استنباط‌های گوناگون از منافع ملی می‌شد.*
آلمانی‌ها  به واسطه توانمندی‌های سازمانی تمایل داشتند که فراتر از اتحادیه‌ها و ائتلاف‌های اروپایی عمل کنند، ولی همیشه منابع لازم را برای این ابراز وجود برای مدت طولانی با وجود رقبایی مانند انگلستان، فرانسه و روسیه نداشتند.
بعد از ۱۹۵۰، تمام تلاش سیاستمداران آلمان برای چندین دهه بر این اصول تمرکز یافت:
*قدرت از طریق ثروت اقتصادی* ، وحدت دو آلمان و *توازن میان شرق و غرب* .

*دو جنگ جهانی* اتفاق افتاد تا *اندیشه حکمرانی* در آلمان از *ایده‌آلیسم* به *رئالیسم* تبدیل شود.

*دو جنگ جهانی* اتفاق افتاد تا آلمانی‌ها متوجه محدودیت‌های خود شوند.
*قانون اساسی جدید* ، *رابطه مردم و حکومت را غنی‌تر کرد،* به *بلوغ سیاسی مردم* بیشتر اهمیت داد و از *حاکم شدن یک نوع طرز تفکر* به طور *ساختاری* جلوگیری کرد.
*اجماع حاصل شد* که *حکومت باید دائما در جامعه و لایه‌های آن نقد گردد* .

روشنفکران این بار به جای تایید حکمرانان به نقادی پرداختند. گفته شد اگر کشوری می‌خواهد به افق چشم اندازهای کلان برسد باید از طریق *خواسته‌های مردم* بدان دست یابد و نه آنکه در گروه‌های کوچک و بدون بحث و گفتگو، آینده‌های ایده‌آلی مانند آنچه طی سال‌های ۱۹۴۵-۱۹۱۴ بر آلمان گذشت شکل گیرد. علاوه بر این، طیفی از سیاست مداران مانند جوشکا فیشر و اندیشمندانی مانند هابرماس معتقد شدند که هر کاری آلمان خارج از مرزهای خود انجام می‌دهد باید در یک چارچوب " *چندجانبه‌گرایی* " و با همکاری اروپا باشد.
در عین حال، این چند جانبه گرایی باید براساس خواسته‌ها و اجماع ضد نظامی جامعه و افکار عمومی در آلمان باشد.

با ظهور *جهانی شدن* و *توانمندی خاص صنعتی و تولیدی آلمان* ، وابستگی متقابل آلمانی‌ها به اقتصادهای فرا اروپایی افزایش یافت و جایگاه خود را به عنوان اقتصاد سوم یا چهارم جهان حفظ کرد.

مجموعه *دستگاه سیاست خارجی و ۲۳۰ نمایندگی* در جهان در اختیار *صادرات* و *بخش خصوصی آلمان* قرار گرفتند.
اگر در دوره بیسمارک و کایزر، اروپایی‌ها نگران قدرت سازماندهی نظامی آلمان بودند، هم اکنون نگران *جایگاه ممتاز سازماندهی اقتصادی آلمان* هستند.
آلمانی‌ها در داخل و خارج نهایت تلاش خود را می‌کنند تا *قدرت نرم آلمان به ترس اطرافیان تبدیل نشود.*

اوج عملی *حکمرانی مطلوب در آلمان* ، *ظهور آنگلا مرکل به عنوان صدراعظم* بود. او که در یک آپارتمان ۱۲۰ مترمربعی زندگی می‌کرد و خرید آخر هفته را خودش انجام می‌داد و چند دست لباس بیشتر ندارد، تشکیلات صدراعظمی آلمان را با ۳/۳ میلیارد یورو بودجه مدیریت می‌کرد.

معروف است که تصمیم گیری‌های وی در ۵ سال اخیر مدیریتش بر اساس *۶۰۰ افکار سنجی حرفه‌ای* که از طرف دفتر صدراعظم انجام شده بود، صورت گرفته است.

فردی که معتقد است *کشورهایی که ادعای تمدن سازی دارند باید پل بسازند* ، نه آنکه *دیوار* بکشند

یکبار نویسنده‌ای از او سئوال کرد که *چرا آلمان با این همه سرمایه اجتماعی بین‌المللی، نقش پررنگ تری در سطح جهانی ایفا نمی‌کند* ؟!

او در پاسخ گفت:
*مردم آلمان اجازه نمی‌دهند!*
1
سند بدون عنوان (1).pdf
1.9 MB
آداب و رسوم و آثار تاریخی زواره
محدثه حسینی
دانشجوی ترم پنجم رشته تاریخ دانشگاه علامه طباطبائی
5
Forwarded from اتچ بات
افسانه روستای حسین آباد ساغری

فائزه بنی‌صفار، دانشجوی ترم پنجم کارشناسی تاریخ دانشگاه علامه طباطبائی

قدمت این روستا حدود۵۰۰ سال است. روستا دارای پنج قلعه بزرگ و برج دیدبانی بود که در گذر زمان و ساخت ساز تخریب شدند و فقط دو تا از برج ها باقی مانده اند.مردم این روستا به دامداری و کشاورزی مشغول بودند و یک کاروانسرایی به صورت گنبد خشتی برای نگهداری شترهای کاروان و استراحت افراد بود تا مسافران محصولات فروشی خود را از آن طریق به شهر شاهرود بیاورند.فاصله روستا تا کوه های اطراف روستا ۶ کیلومتر مي‌باشد. دشت اطراف روستا در کنار دامداری، چراگاه آهوها و جِویر بوده تا اینکه بعد از انقلاب با حفر چاه های عمیق و واگذاری زمین ها به افراد این دشت به زمین کشاورزی تبدیل شد.
کوه های اطراف:
کولوتا(چون چند تا کوه کنار هم بود)،چشمه ای به نام بادو و آب آن مقداری شور است که حیوانات از آن سیراب میشدند. چشمه دیگری به نام نِتلو و زرشکی بودند که اطراف آن قله ای به نام خرمَن پشته است.
کوهی به نام کمربان( چون مثل کمر بند است.)
کوه دیگر به نام قله سیاه است.
قله های تِمرو که اطراف آن چاهی ست که دومتر آب دارد به نام تِمرو که قدیمی ها میگویند قنات است و زمستان ها محل قشلاق بود.
چشمه دیگر به نام زیلویی ست که منطقه دامداری و شکار است.
قله بزرگی به نام پیرِکوه و قله بعدی شغال کوه که سنگ های آن مانند سنگ پا میباشد و زیستگاه بز و شکار و کلِ شکار است.
قله بعدی چِکِلو است و در کنار آن بینه دُم است و اطراف بینه دُم هم کوهی ست که سنگ آن را استخراج میکنند.
در ۴۰ کیلومتری شاهرود قناتی ست به نام لَجَنه که کاروانسرا بوده.
قناتی به نام چه جوم (چاه جام) که محل نگهداری شتر است.
اکنون تعداد کمی از مردمان روستا در آنجا باقی ماندند که به حدود ۵۳ نفر می‌رسد

افسانه روستای حسین آباد ساغری

از افسانه‌های رایج‌ روستا داستان درخت سرو بزرگی است که سالانه مردمان زیادی برای گرفتن حاجت به نزد آن می‌آمدند برای مثال خانمی از سمنان به این روستا آمد و نذر کرد که اگر صاحب فرزند شود به همه مردم ده غذا بدهد. زن انگشت خود را در چشمه درون تنه درخت کرد، قطره‌ای از آب آن نوشید و اینگونه شد که سال بعد آن زن صاحب فرزند شد و به همراه فرزندش به روستا بازگشت و به تمام مردم روستا غذا داد.
این درخت مانند یک بید مجنون بسیار بزرگ  از هر شاخه آن قطرات آب جاری بود. این آب از چشمه درون تنه درخت جریان یافته بود و در ایام محرم مخصوصا روز عاشورا به جای قطرات آب قطرات خون از شاخه‌های درخت سرازیر میشد.
مردمان روستا این درخت را نماد خیر و برکت روستا می‌دانستند. حسین آباد در آن روزها سرزمینی پر آب و علف بود که چشمه های جوشان زیادی داشت گورخر و حیوانات زیادی روزانه به کنار چشمه های روستا می‌آمدند و خود را سیراب می‌کردند و درختان سالانه میوه های زیادی را به ثمر می‌رساندند.
روزی از روزها خبر وجود گنج بزرگی زیر ریشه های درخت بین مردم پیچید و مردم طمعکار برنامه ای برای قطع درخت و بدست آوردن گنج ریختند یک نفر به نام کل محمد خان داوطلب شد تا زمین را بکند ؛ هرچه کندند به گنج نرسیدند اما کل محمد خان صدای فلزی را شنید و کار را متوقف کرد و به مردم گفت اینجا خبری نیست بهتر است منصرف شویم و برگردیم. با وجود این او  نیمه شب پنهانی به چاه حفر شده آمد و گنج را درآورد و مردم از این کار آگاه شدند او هم با ثروت به دست آمده زندگی خود را می‌چرخاند، گویا آن گنج طلسم شده بود و مانند بختکی زندگی او و خانواده‌اش را سیاه کرد. این بختک به سراغ  روستا هم آمد، آبادانی روستا را گرفت و هم اکنون حسین آباد به یک روستای خشک و بیابانی تبدیل شده است و تنها محصولاتی نظیر گندم،زردآلو و پسته در آنجا کشت می‌شود.
5
100-Iran_Pict.pdf
12.1 MB
یکصد نقطه دیدنی ایران که باید دید.
7
چرک‌نویسی
به یاد زنی که تنها در کنار پل قدم می‌زد

به یاد می‌داشت
چون شاخه‌ای
از پی هر زمستانی
روییدن و شکفتن را
به یاد می‌داشت
فصل‌های تنهایی
و شب‌ها را
که زیر پا خرد می‌شدند
.
بر بلندای پل
می‌نگریست در نور
که آهسته بر پیکر رود
لبخند می‌زد و
نجوا می‌کرد
که سی و سه طاق زندگی
چگونه برافراشته‌اند
که باران چگونه
رود را بارور می‌سازد
.
معنا می‌رفت
معنا می‌آمد
لحظه تهی می‌شد
بازمی‌آمد
هزاران هزار چشم کور
در عمق گل‌آلود مدفن نبض حیات
پلک می‌زدند
و زن،
این همه را می‌شناخت
نه دیگر جانش درون
و نه دیگر تنش
که پای بست امیدی
و قصه‌گوی شبی
قرارش بدین همه رودی
که تمامش
قحط‌زاری بود
گیاهی برویاند
که گیسوانش
دانه‌
در دل خود
نگاه ‌داشته بود...
9
خراسان شمالی-شاه‌جهان_فایل ورد.docx
38.3 MB
موضوع : کرمانج ها( کردهای خراسان/قرامانلوها/قهرمانلوهای روستای شاه جهان )
 
گردآورنده : محیا عظیمیان قهرمانلو
 
مقطع : کارشناسی تاریخ (دانشگاه علامه طباطبایی )
6
2025/10/31 14:14:03
Back to Top
HTML Embed Code: