✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
#عشقممنوعه🚫
#قسمت337
چشمی گفتم بردمش یه رستوران و اونجا باهم غذا خوردیم
خیلی خوشمزه بود و حال اسیه جا اومده بود خیلی هم انگار خوشحال بود
ـ_بییینم تو خوبی؟؟
_اره خوبم
_پس چرا اینجوری هستی؟؟
در مونده گفت :از صبح حالت تهوع دارم سرمم گیج میره و ضربان قلبمم بالاست
اول نگرانش شدم اما بعد لبخند دندون نمایی رو لبم نشست دقیقا همین
حالت ها رو سر مجید داشت
چشم غره ایی بهم رفت :چرا همچین نگاهم میکنی هوم؟؟؟
_بیا بریم
_کجا؟؟
_دکتر زنان
چشماش گرد شد با تعجب نگاهم کرد منم به همون اندازه لبخند دندون نما زدم همین عالی بود
_یعنی میخوای بگی من حامله م؟؟
شونه ایی بالا انداختم :انشالله
_بخدا میکشتمت
دستامو بالا بردم : والا من بی تقصیرم
_بی تقصیری؟؟؟
وای خدا نکنه الان بچه نمیخواستم به هیچ عنوان نمیخواستم مگه مغز خر خورده بودم که بچه بخوام؟
_چرا اخم کردی حالا؟
_خیلی خررررری
قهقه ایی سر داد:خب حامله باشی دورت بگردم مگه جیه؟؟
وای نه نمیخواستم حامله بشم بخدا نمیخواستم برای من عداب اور بود
فعلا زود بود بچه دار بشم
#عشقممنوعه🚫
#قسمت337
چشمی گفتم بردمش یه رستوران و اونجا باهم غذا خوردیم
خیلی خوشمزه بود و حال اسیه جا اومده بود خیلی هم انگار خوشحال بود
ـ_بییینم تو خوبی؟؟
_اره خوبم
_پس چرا اینجوری هستی؟؟
در مونده گفت :از صبح حالت تهوع دارم سرمم گیج میره و ضربان قلبمم بالاست
اول نگرانش شدم اما بعد لبخند دندون نمایی رو لبم نشست دقیقا همین
حالت ها رو سر مجید داشت
چشم غره ایی بهم رفت :چرا همچین نگاهم میکنی هوم؟؟؟
_بیا بریم
_کجا؟؟
_دکتر زنان
چشماش گرد شد با تعجب نگاهم کرد منم به همون اندازه لبخند دندون نما زدم همین عالی بود
_یعنی میخوای بگی من حامله م؟؟
شونه ایی بالا انداختم :انشالله
_بخدا میکشتمت
دستامو بالا بردم : والا من بی تقصیرم
_بی تقصیری؟؟؟
وای خدا نکنه الان بچه نمیخواستم به هیچ عنوان نمیخواستم مگه مغز خر خورده بودم که بچه بخوام؟
_چرا اخم کردی حالا؟
_خیلی خررررری
قهقه ایی سر داد:خب حامله باشی دورت بگردم مگه جیه؟؟
وای نه نمیخواستم حامله بشم بخدا نمیخواستم برای من عداب اور بود
فعلا زود بود بچه دار بشم
✨
مـن در جستجـوی قطعـهای از
آسمان پهنـاور هستـم کـه از تـراکم
اندیشـه های پَست تهی بـاشد😌
@Charming_Princeee ♥️
مـن در جستجـوی قطعـهای از
آسمان پهنـاور هستـم کـه از تـراکم
اندیشـه های پَست تهی بـاشد😌
@Charming_Princeee ♥️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♥️
از عشق مرا همین،
یک نکته کافی ست،
که تو مرهم جانی و بس
♥️ صبح بخیر ♥️
از عشق مرا همین،
یک نکته کافی ست،
که تو مرهم جانی و بس
♥️ صبح بخیر ♥️
✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
#عشقممنوعه🚫
#قسمت238
چند وقتی گذشت و من دیگه مطمئن شده بودم که باردار هستم که سر علی هم این علایم را داشتم اما نه به محمد و رقیه خاتون هیچی نگفته بودم میترسیدم از این خبر بپیچه و بخواد عایشه و مادرش بلایی سر بچه میاره اما خوب اون روز وقتی که رقیه خاتون و آمد به اتاق و شیرینی آورده بود با دیدن بوراک ها چشمام برق زد یکیش رو به طرف دهنم بود میخواستم بخورم که خوردن و نخوردن را دارم بالا میارم با ترس ون نگاه کردم نتونستم تحمل کنم و سریع از اتاق رفتم بیرون بیچاره هم انگار که ترسیده بود پشت سر من میآمد و میگفت چه بعد از اینکه بالا آوردن آبی به سر و صورتم زدم و بلند شدم
سرم گیج رفت داشتم می افتادم که رقیه خاتون دستم رو گرفت و گفت چرا اینجوری شدی گفتم نمیدونم پسرم خیلی گیج میره از احساس حالت تهوع دارم
از کی تا حالا اینجوری خیلی وقته خیلی وقت این حالت ها را دارید به ما چیزی نگفتی نمیخواستم نگرانت می کنم برو تو اتاقت میگم برن قابله رو خبر کنن
یعنی ممکنه من باردار باشم امیدت به خدا باشه انشالله که هستی و این بار واسه بچه محمد مادری می کنی من مطمئن هستم که این بچه گای پسر تو پر میکنه امیدت به خدا باشه از اینکه این همه مهربون بود لبخندی روی لبم نشست و به اتاقم رفتم
قابله سریع اومد معاینم کرد و گفت که باردار هستم و خاتون تموم عمارت روبرو شد گونی داد و وقتی که این خبر به گوش عایشه رسید باز هم جنجال به پا شد رفته بود بیرون تا به کارهای روستا برسد دل تو دلم نبود که خبر رو بهش بگم دلم میخواست ولی بهش بگم که حامله هستم حالا که بعد از مرگ پسرش که حدود دو ماهی میگذشت گذشته بود میخواستم من یه هدیه بهش بدم یه هدیه از وجود خودش رقیه خاتون گفتم چیزی بهش نگفتم که می خوام سوپرایزش کنم با خوشحالی حرفم را تایید کرد منتظر محمد اما شب به خونه نیومد
#عشقممنوعه🚫
#قسمت238
چند وقتی گذشت و من دیگه مطمئن شده بودم که باردار هستم که سر علی هم این علایم را داشتم اما نه به محمد و رقیه خاتون هیچی نگفته بودم میترسیدم از این خبر بپیچه و بخواد عایشه و مادرش بلایی سر بچه میاره اما خوب اون روز وقتی که رقیه خاتون و آمد به اتاق و شیرینی آورده بود با دیدن بوراک ها چشمام برق زد یکیش رو به طرف دهنم بود میخواستم بخورم که خوردن و نخوردن را دارم بالا میارم با ترس ون نگاه کردم نتونستم تحمل کنم و سریع از اتاق رفتم بیرون بیچاره هم انگار که ترسیده بود پشت سر من میآمد و میگفت چه بعد از اینکه بالا آوردن آبی به سر و صورتم زدم و بلند شدم
سرم گیج رفت داشتم می افتادم که رقیه خاتون دستم رو گرفت و گفت چرا اینجوری شدی گفتم نمیدونم پسرم خیلی گیج میره از احساس حالت تهوع دارم
از کی تا حالا اینجوری خیلی وقته خیلی وقت این حالت ها را دارید به ما چیزی نگفتی نمیخواستم نگرانت می کنم برو تو اتاقت میگم برن قابله رو خبر کنن
یعنی ممکنه من باردار باشم امیدت به خدا باشه انشالله که هستی و این بار واسه بچه محمد مادری می کنی من مطمئن هستم که این بچه گای پسر تو پر میکنه امیدت به خدا باشه از اینکه این همه مهربون بود لبخندی روی لبم نشست و به اتاقم رفتم
قابله سریع اومد معاینم کرد و گفت که باردار هستم و خاتون تموم عمارت روبرو شد گونی داد و وقتی که این خبر به گوش عایشه رسید باز هم جنجال به پا شد رفته بود بیرون تا به کارهای روستا برسد دل تو دلم نبود که خبر رو بهش بگم دلم میخواست ولی بهش بگم که حامله هستم حالا که بعد از مرگ پسرش که حدود دو ماهی میگذشت گذشته بود میخواستم من یه هدیه بهش بدم یه هدیه از وجود خودش رقیه خاتون گفتم چیزی بهش نگفتم که می خوام سوپرایزش کنم با خوشحالی حرفم را تایید کرد منتظر محمد اما شب به خونه نیومد
شب شد؛
ماه را بوسیدهام
خیال پریشانم را شانه زدهام
گلدان های شمعدانی را
به نوازشی آرام خواباندهام
منتظرت میمانم
تا چون هر شب
با صدای
" شبت بخیر ماه من"
🔸فریدون مشیری
شبتون_آروم💫💫
🧿
@Charming_Princeee ♥️
ماه را بوسیدهام
خیال پریشانم را شانه زدهام
گلدان های شمعدانی را
به نوازشی آرام خواباندهام
منتظرت میمانم
تا چون هر شب
با صدای
" شبت بخیر ماه من"
🔸فریدون مشیری
شبتون_آروم💫💫
🧿
@Charming_Princeee ♥️
✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
#عشقممنوعه🚫
#قسمت239
در مونده گفت :از صبح حالت تهوع دارم سرمم گیج میره و ضربان قلبمم بالاست
اول نگرانش شدم اما بعد لبخند دندون نمایی رو لبم نشست دقیقا همین
حالت ها رو سر مجید داشت
چشم غره ایی بهم رفت :چرا همچین نگاهم میکنی هوم؟؟؟
_بیا بریم
_کجا؟؟
_دکتر زنان
چشماش گرد شد با تعجب نگاهم کرد منم به همون اندازه لبخند دندون نما زدم همین عالی بود
_یعنی میخوای بگی من حامله م؟؟
شونه ایی بالا انداختم :انشالله
_بخدا میکشتمت
دستامو بالا بردم : والا من بی تقصیرم
_بی تقصیری؟؟؟
وای خدا نکنه الان بچه نمیخواستم به هیچ عنوان نمیخواستم مگه مغز خر خورده بودم که بچه بخوام؟
_چرا اخم کردی حالا؟
_خیلی خررررری
قهقه ایی سر داد:خب حامله باشی دورت بگردم مگه جیه؟؟
وای نه نمیخواستم حامله بشم بخدا نمیخواستم برای من عداب اور بود
فعلا زود بود بچه دار بشم
چرا ولم نمیکردن؟ هنوز مجید کوچیک بود بچه رو بذارم کجام اخه؟؟ با بچه م چیکار کنم؟؟ چه خاکی تو سرم بریزم؟؟؟
والا نمیدونستم چیکار کنم عقلم نمیرسید
نمیدونستم باید به کی پناه ببرم اصلا هیچ کاریم سرجاش نبود
_اسیه لچ میکنی؟؟؟
_نه چه لجی؟
#عشقممنوعه🚫
#قسمت239
در مونده گفت :از صبح حالت تهوع دارم سرمم گیج میره و ضربان قلبمم بالاست
اول نگرانش شدم اما بعد لبخند دندون نمایی رو لبم نشست دقیقا همین
حالت ها رو سر مجید داشت
چشم غره ایی بهم رفت :چرا همچین نگاهم میکنی هوم؟؟؟
_بیا بریم
_کجا؟؟
_دکتر زنان
چشماش گرد شد با تعجب نگاهم کرد منم به همون اندازه لبخند دندون نما زدم همین عالی بود
_یعنی میخوای بگی من حامله م؟؟
شونه ایی بالا انداختم :انشالله
_بخدا میکشتمت
دستامو بالا بردم : والا من بی تقصیرم
_بی تقصیری؟؟؟
وای خدا نکنه الان بچه نمیخواستم به هیچ عنوان نمیخواستم مگه مغز خر خورده بودم که بچه بخوام؟
_چرا اخم کردی حالا؟
_خیلی خررررری
قهقه ایی سر داد:خب حامله باشی دورت بگردم مگه جیه؟؟
وای نه نمیخواستم حامله بشم بخدا نمیخواستم برای من عداب اور بود
فعلا زود بود بچه دار بشم
چرا ولم نمیکردن؟ هنوز مجید کوچیک بود بچه رو بذارم کجام اخه؟؟ با بچه م چیکار کنم؟؟ چه خاکی تو سرم بریزم؟؟؟
والا نمیدونستم چیکار کنم عقلم نمیرسید
نمیدونستم باید به کی پناه ببرم اصلا هیچ کاریم سرجاش نبود
_اسیه لچ میکنی؟؟؟
_نه چه لجی؟
Forwarded from .
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رمضان امسال با
کمپین چربیسوزون
رژیم فستینگ دکتر کرمانی
ماه رمضان امسال چه روزه بگیری چه نگیری
با کمپین چربیسوزون همراهتیم
+قراره سریعتر وزن کم کنی
+کاهش سایز بیشتری داشته باشی
+با استپ وزن خداحافظی کنی
برای ثبت نام روی لینک زیر بزن و ثبت نام کن
https://kutt.it/d095I6
https://kutt.it/d095I6
https://kutt.it/d095I6
یا برای مشاوره رایگان شرکت در چربیسوزون عدد 111 را به شماره 30006026 پیامک کن
کمپین چربیسوزون
رژیم فستینگ دکتر کرمانی
ماه رمضان امسال چه روزه بگیری چه نگیری
با کمپین چربیسوزون همراهتیم
+قراره سریعتر وزن کم کنی
+کاهش سایز بیشتری داشته باشی
+با استپ وزن خداحافظی کنی
برای ثبت نام روی لینک زیر بزن و ثبت نام کن
https://kutt.it/d095I6
https://kutt.it/d095I6
https://kutt.it/d095I6
یا برای مشاوره رایگان شرکت در چربیسوزون عدد 111 را به شماره 30006026 پیامک کن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بايد يك نفر واردِ زندگى ات شود!
شبيهِ خودت ...
شايد آنجا قَدرم را بدانى!
┅অঠই✯❤️✯ইঠঅ
@Charming_Princeee ♥️
شبيهِ خودت ...
شايد آنجا قَدرم را بدانى!
┅অঠই✯❤️✯ইঠঅ
@Charming_Princeee ♥️