آرامش (چهلسالگي)...
🌻يك متن كاملا زنانه ! پوست کلفت شدن چیزی نیست که مرد ها دوست داشته باشند. رسیدن به حقیقت ِتلخ و زننده و حرف زدن از آن، باب ِمیل ِمردها نیست. مردها در انتها زنی را انتخاب نمی کنند که به جای ِخریدن رژ ِلب ها، کتاب می خرند. آن ها دست های ِ سفید و همیشه…
💬 وقتی مثل کرگدن , پوست کلفت میشیم !
تمام عمر تمرین پوست کلفت شدن کردهایم.تمام عمر مشق کردهایم که دردمان نیاید؛ بغضمان نگیرد؛ دلمان نسوزد...تاکتیک زندگی در اینجا و اکنون این است: آستانه تحملت را بالا ببر!...نازکنارنجیها زیاد صدمه میخورند، دلنازکها همیشه از چیزی دلچرکینند، زود کبودشوها! همیشه از ضربهای که ناغافل فرود آمده، کبودند .
@chehel_salegi
گرگدن شدن انتخاب ماست. ولی در کنارش داریم یک چیز مهم را این وسط از دست میدهیم، میبازیم و به باد میدهیم. ما کرگدنهای عبوسِ سنگی، کلی زور زدهایم دیر غمگین شویم، کم درد بکشیم، به ندرت بغض کنیم... اما حالا کم هم شاد میشویم، دیر دل میبندیم، به ندرت از ته دل میخندیم.
بسکه احساسمان را آگاهانه دستکاری کردیم، بسکه ور رفتهایم به احساسمان، کمکم یادمان رفته گاهی هم باید احساساتی شویم.
حالا دیگر پوستِ دلمان کلفت شده؛ مدار احساساتمان نیمسوز شده!.....این پوستِ کلفتِ چرمی فقط عایق غم نیست، شادی را هم راه نمیدهد دیگر.
#سودابه_فرضی_پور🍏
لینک مرتبط 👇
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/2176
تمام عمر تمرین پوست کلفت شدن کردهایم.تمام عمر مشق کردهایم که دردمان نیاید؛ بغضمان نگیرد؛ دلمان نسوزد...تاکتیک زندگی در اینجا و اکنون این است: آستانه تحملت را بالا ببر!...نازکنارنجیها زیاد صدمه میخورند، دلنازکها همیشه از چیزی دلچرکینند، زود کبودشوها! همیشه از ضربهای که ناغافل فرود آمده، کبودند .
@chehel_salegi
گرگدن شدن انتخاب ماست. ولی در کنارش داریم یک چیز مهم را این وسط از دست میدهیم، میبازیم و به باد میدهیم. ما کرگدنهای عبوسِ سنگی، کلی زور زدهایم دیر غمگین شویم، کم درد بکشیم، به ندرت بغض کنیم... اما حالا کم هم شاد میشویم، دیر دل میبندیم، به ندرت از ته دل میخندیم.
بسکه احساسمان را آگاهانه دستکاری کردیم، بسکه ور رفتهایم به احساسمان، کمکم یادمان رفته گاهی هم باید احساساتی شویم.
حالا دیگر پوستِ دلمان کلفت شده؛ مدار احساساتمان نیمسوز شده!.....این پوستِ کلفتِ چرمی فقط عایق غم نیست، شادی را هم راه نمیدهد دیگر.
#سودابه_فرضی_پور🍏
لینک مرتبط 👇
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/2176
👍33💔10😢4👏3❤2👌1
آرامش (چهلسالگي)...
🪻خبری از تبلت و اینترنت نبود ،اما حظ بردن از بازی تا دلت بخواهد بود! به سادگی همین بازی خود ساخته که پریدن از تشک ها را به لذت پرواز با پرنده برابر می کرد .مسئله بر سر نفی امکانات نیست ،مسئله فرصت و امکان بازی کردن بود ...امکانی که اسباب و اثاثیه خانه را…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💬 درب مغازهای که بعد ۲۵ سال باز شد!
شاید ساختگی باشد اما حسی که درون آن محبوس است، واقعیت... مثل اشیاء و لوازم آن... حسی از دلتنگی برای دیروزی که خیلی دور و دیر نیست... انگار درب حافظهمان را گشودند تا خاطرات خورده خود را به تماشا بنشینیم...
@chehel_salegi
زیست ما به دو زیستگاه وصل است و به حسرت دیروز و وحشت فردا گره خورده... یا این حال، میل به نوستالژیها، از تراژدیهای اکنون میآید... ورنه گذشته را باید در خاطره جا میگذاشتیم نه در آن جا خوش میکردیم تا دمی دلخوش شویم... اشیاء در ایران صرفا ابزار نیست، ابژههای دلتنگی برای خاطرههای از دست رفته است... سادگی و معصومیتهای از دست رفته!🍏
شاید ساختگی باشد اما حسی که درون آن محبوس است، واقعیت... مثل اشیاء و لوازم آن... حسی از دلتنگی برای دیروزی که خیلی دور و دیر نیست... انگار درب حافظهمان را گشودند تا خاطرات خورده خود را به تماشا بنشینیم...
@chehel_salegi
زیست ما به دو زیستگاه وصل است و به حسرت دیروز و وحشت فردا گره خورده... یا این حال، میل به نوستالژیها، از تراژدیهای اکنون میآید... ورنه گذشته را باید در خاطره جا میگذاشتیم نه در آن جا خوش میکردیم تا دمی دلخوش شویم... اشیاء در ایران صرفا ابزار نیست، ابژههای دلتنگی برای خاطرههای از دست رفته است... سادگی و معصومیتهای از دست رفته!🍏
❤27💔17😢11👍3👏2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💬 به همین آسونی میشه آدم بود!
راز ثروتمند شدن، بخشش هست...هرآنچه ببخشی، همیشه برمیگرده…
“آنتونی رابینز
روزمون پر خیر و برکت🙏🍏
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi
راز ثروتمند شدن، بخشش هست...هرآنچه ببخشی، همیشه برمیگرده…
“آنتونی رابینز
روزمون پر خیر و برکت🙏🍏
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi
❤64👏13👍2😁2🕊2🔥1
آرامش (چهلسالگي)...
🪻خیلی خیلی مهم ! این استاتوس ؛ پربیننده ترین مطلبی بود که ظرف یک هفته اخیر در واتساپ فرستادم و مورد توجه قرار گرفت .... @chehel_salegi گاهی اصلا حواسمون به « محتوای ذهن » ِ خودمون نیست و به عوامل بیرونی تمرکز میکنیم .... در حالیکه باید تمام توانمون رو…
💬 تجربه کردیم ؟ مبارک باشه !
این استاتوس ؛ پربیننده ترین مطلبی بود که ظرف یک هفته اخیر در واتساپ فرستادم و مورد توجه قرار گرفت ....
اینقدر عالی و شفاف حرفش رو زده که توضیح نمیخواد 🍏
@chehel_salegi
این استاتوس ؛ پربیننده ترین مطلبی بود که ظرف یک هفته اخیر در واتساپ فرستادم و مورد توجه قرار گرفت ....
اینقدر عالی و شفاف حرفش رو زده که توضیح نمیخواد 🍏
@chehel_salegi
❤32👌19👍9👏5
آرامش (چهلسالگي)...
📝 💬۴۰ سالم شده بود بیآنکه به چیزهایی که میخواستم رسیده باشم! یادت هست؟! عصر ۲۲ تیر ۴۰ سالگیم بود. از صبح منتظر بودم. میدانستم اهل زنگ زدن نیستی. هزار تا زنگ و پیام داشتم اما من فقط همان پیام کوتاه تولدت مبارک تو را میخواستم. حال غریبی داشتم. از شب قبل…
💬 دلنوشته چهل سالگي من !
و اما قصهی چهل ساله شدن…
چند سال پیش یه کانال تلگرامی پیدا کردم به اسم آرامش چهلسالگی. نمیدونم چرا، ولی از همون لحظهی اول یه چیزی توی دل اون نوشتهها با دلم جفت و جور بود. یه حس خوب، یه آرامشِ خاص.....حس كردم یه گوشهای از وجودم، بیصدا منتظر چهل سالگيه… مثل همون دختر بچهای كه منتظر بزرگ شدنه…
مطالبش برام اونقدر جذاب بودن که بعضیا رو چند بار میخوندم. ولی خب… زندگی، کار، مشغله، دلتنگی، دویدن…کمکم اون کانال گم شد لابهلای صداهای گوشی، لابهلای صداهای ذهنم.....تا اینکه امروز… روز تولد چهل سالگیم…یهو یادش افتادم.....رفتم سراغش… وای! ۲۶۵۳ پیام نخونده؟!
مگه میشه؟...باورم نمیشد.اصلاً کی انقدر گذشت؟ کی انقدر درگیر شدم که دیگه حواسم به حال دل خودم هم نبود؟
@chehel_salegi
با خودم گفتم شاید چهل سالگی یعنی همین…یعنی یه مکثِ دلنشین وسط راه.یه ایستادن، یه نفس عمیق…یه «خب حالا که این همه اومدی، قراره چطوری ادامهش بدی؟»
شاید چهل سالگی يعني همين: بیاهمیت شدن نوتیفیکیشنها، خيلي از روزمرگي ها، بیاهمیت شدن قضاوتها، نگاهها، حرفای بیجا…
شاید یعنی فراموش کردن آدمایی که دیگه نباید توی مسیرت باشن…
و شاید یعنی یادآوری خودت به خودت.
و چه شيرين بود خوندن آخرین پیام کانال آرامش چهل سالگي …: 💚خودت چی پس؟
هنوزم دیر نیست برای اینکه:خودت باشی، به خودت اعتماد کنی، از حقت دفاع کنی، خودتو دوست داشته باشی، مسیر شغلیت رو عوض کنی....بری سراغ آرزوهایی که همیشه فکر میکردی نشدنیان… یه زندگی بسازی که واقعاً برای توئه… و بشی همون آدمی که همیشه توی دلت میخواستی باشی
چهل سالگیم مبارک…!
به خودم.به تمام مسیر اومده و به راهی که با دل خودم، قراره بسازمش.
پریسا 🍏
لینک پایین رو که بزنیم؛ میریم به اولین پیامک های کانال مون
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/32
و اما قصهی چهل ساله شدن…
چند سال پیش یه کانال تلگرامی پیدا کردم به اسم آرامش چهلسالگی. نمیدونم چرا، ولی از همون لحظهی اول یه چیزی توی دل اون نوشتهها با دلم جفت و جور بود. یه حس خوب، یه آرامشِ خاص.....حس كردم یه گوشهای از وجودم، بیصدا منتظر چهل سالگيه… مثل همون دختر بچهای كه منتظر بزرگ شدنه…
مطالبش برام اونقدر جذاب بودن که بعضیا رو چند بار میخوندم. ولی خب… زندگی، کار، مشغله، دلتنگی، دویدن…کمکم اون کانال گم شد لابهلای صداهای گوشی، لابهلای صداهای ذهنم.....تا اینکه امروز… روز تولد چهل سالگیم…یهو یادش افتادم.....رفتم سراغش… وای! ۲۶۵۳ پیام نخونده؟!
مگه میشه؟...باورم نمیشد.اصلاً کی انقدر گذشت؟ کی انقدر درگیر شدم که دیگه حواسم به حال دل خودم هم نبود؟
@chehel_salegi
با خودم گفتم شاید چهل سالگی یعنی همین…یعنی یه مکثِ دلنشین وسط راه.یه ایستادن، یه نفس عمیق…یه «خب حالا که این همه اومدی، قراره چطوری ادامهش بدی؟»
شاید چهل سالگی يعني همين: بیاهمیت شدن نوتیفیکیشنها، خيلي از روزمرگي ها، بیاهمیت شدن قضاوتها، نگاهها، حرفای بیجا…
شاید یعنی فراموش کردن آدمایی که دیگه نباید توی مسیرت باشن…
و شاید یعنی یادآوری خودت به خودت.
و چه شيرين بود خوندن آخرین پیام کانال آرامش چهل سالگي …: 💚خودت چی پس؟
هنوزم دیر نیست برای اینکه:خودت باشی، به خودت اعتماد کنی، از حقت دفاع کنی، خودتو دوست داشته باشی، مسیر شغلیت رو عوض کنی....بری سراغ آرزوهایی که همیشه فکر میکردی نشدنیان… یه زندگی بسازی که واقعاً برای توئه… و بشی همون آدمی که همیشه توی دلت میخواستی باشی
چهل سالگیم مبارک…!
به خودم.به تمام مسیر اومده و به راهی که با دل خودم، قراره بسازمش.
پریسا 🍏
لینک پایین رو که بزنیم؛ میریم به اولین پیامک های کانال مون
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/32
❤44👍11🕊4👏3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💬 میخوام به خودم نزدیکتر بشم!
توصیه های کوتاه ؛ کاربردی و بکر از سرخپوستانی که تجربه هاشون رو با ما در میان میذارن 🍏
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi
توصیه های کوتاه ؛ کاربردی و بکر از سرخپوستانی که تجربه هاشون رو با ما در میان میذارن 🍏
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi
❤32👍10
آرامش (چهلسالگي)...
☘فیلمی که تازه دیدم (۲۰) سینمایی " دو پاپ " رو به پیشنهاد چند دوست فرهنگی در روزهای پایانی سال ۹۸ دیدم :خوش ساخت و شجاعانه با سناریویی عالی . فیلم محصول ۲۰۱۹ هست با دو بازیگر حرفه ای که انصافا کولاک کردن در گفتگوهاشون . تکیه کلامها ، سوال و جوابهای عالی…
💬 در سوگ پاپ فرانسیس بزرگ : ما دست را نخست با قلبمان می بوسیم!
پاپ فرانسیس با نام اصلی خورخه ماریو برگولیو در ۸۸ سالگی در گذشت. رحمت و رضوان الهی بر او که نظیر نداشت. کلیسای کاتولیک در دوران معاصر، پاپی با روش و منش و خلق و خوی او به خاطر نداشته است. پاپ های قبل از او بیشتر نماینده پولس رسول از جهت اعتقادی و نماینده امپراتوری رم از حیث تشریفات به نظر می رسیدند. پاپ فرانسیس هر دو نماد و راه و رسم را تغییر داد. او بیشتر سبک و سلوک مسیح و یوحنای مقدس را به خاطر می آورد تا رسمیت و تصلب پولس رسول را.
به جای اینکه مانند همه پاپ ها مطابق سنت در قصر آپوستولیک زندگی کند. در دوران مسئولیت پاپی خود در مهمانسرای سانتا مارتا به سر برد. او در همه عمرش خانه ای از خود نداشت و یاد آور این سخن و آیه شگفت انگیز انجیل بود که: « روباهان صحرا را لانه ها و مرغان هوا را آشیان هاست. اما پسر انسان جایی برای سر نهادن ندارد.» ( انجیل لوقا؛ باب نهم ایه ۵۸)
او مثل پسر انسان زندگی کرد. اخبار پاپ فرانسیس را همیشه دنبال می کردم. می دانید که در کلیسای کاتولیک رسمی وجود دارد که پاپ پای کاردینال ها را را در جلسه ای کاملا خصوصی و تشریفاتی می شوید و می بوسد. این رسم با عنوان« مراسم پنجشنبه مقدس » در هفته مقدس، یک هفته پیش از عید پاک انجام می شود.سنت مسیح علیه السلام است که در شام آخر به روایت انجیل طشتی خواست و ظرف آبی و حوله ای. آن گاه پای تک تک حواریون را می شست و می بوسید. حواریون اشک می ریختند و مسیح در همان حالت طمانینه و سکوتش پای همگی را شست. ( انجیل یوحنا: باب اول) از آن وقت این سنت در کلیسای کاتولیک بر پاست. پاپ فرانسیس به گونه دیگری عمل کرد. بدون محافظ ، بدون راننده با همان لباس ساده از واتیکان بیرون آمد. کنار خیابان سوار تاکسی شد. به زندان کودکان بزهکار رفت.
@chehel_salegi
دوازده کودک را روی صندلی کنار هم نشاندند. پاپ فرانسیس پای کودکان را می شست و می بوسید. از جمله پای نوجوان زندانی مسلمان مراکشی شانزده ساله ای را شست و بوسید٬. تا صحنه را دیدم با خودم گفتم اگر مجال دیدار پاپ را پیدا کردم. دستش را می بوسم! پیدا کردم. در تالار واتیکان منتظر ملاقات با پاپ بودیم. پاپ با تک تک مهمانان که همگی از شخصیت های دینی و فرهنگی از ادیان مختلف بودند. دست می داد. من دستش را مطابق عهدی که با خود داشتم بوسیدم!
یکی از علمای مشهور خودمان کنار دستم بود. اعتراض کرد. گفتم من در حال و هوایی بودم که نمی شد و نتوانستم دستش را نبوسم! ما دست را نخست با قلبمان می بوسیم! دست بوسیدن هایی که با ملاحظات سیاسی انجام می شود، چیز دیگری است. شیخ زاید گفته بود دستی را که نمی توانی قطع کنی ببوس!
پاپ فرانسیس از همان آغاز که عنوان یا لقب «فرانسیس» را برای خود انتخاب کرد. ما را به یاد عارف بزرک مسیحیت قدیس فرانسیس اسیزی ( ۱۲۲۶-۱۱۸۱) بنیان گذار طریقت فرانسیسکن ها انداخت. تمام زندگی را با محبت و شیدایی صرف خدمت به مردمان کردن. برای خود هیچ نخواستن! ما در جهانی زندگی می کنیم. که خودخواهی محور همه تلاش هاست. تمامی رنج ها و مصیبت ها و کشتار مردمان در فلسطین و یمن و لبنان و سوریه و… مصادیق خودخواهی ویرانگر بوده و هست. چگونه می توان کشتار ده ها هزار کودک را توجیه کرد. نان و آب را بروی خانواده های نیازمند در اردوگاه ها بست؛ کودکان را از گرسنگی کشت؟
در چنین جهانی که آمریکا و اروپای مسیحی، به جهانخوارگی می اندیشند. حضور پاپ فرانسیس غنیمت بود. گرچه جهان با قدرت برهنه بی مهار بی ذره ای معنویت اداره می شود. اما پاپ فرانسیس نسیم معطری بود که در این هوای عفونت زده و آب های ناگوارِ دل آزار نفس را تازه می کرد. رهبر دینی که گفته بود: « کلیسای مردم فقیر بایست خود فقیر باشد.» با تشریفات و ریخت و پاش مبارزه کرد. لباس های فاخر براق طلا کوب نپوشید. عضای مرصع جواهر نشان به دست نگرفت. تاج طلا بر سر ننهاد. وقتی روز نخست پاپی دید جوان مامور گارد تشریفات پشت در اتاقش به رسم تشریفات ایستاده است و مژه نمی زند. رفت برایش صندلی آورد. برایش چای آورد. «بنشین پسرم! اسمت چیست؟ احوالت چطور است!» چنین راه و رسمی وجود نداشت. پاپ که با ماموران تشریفات و گارد پاپ که همه سویسی و جوان و زیبا پسران با لباس بسیار فاخر چشم ربا هستند که حرف نمی زد!
پاپ فرانسیس در سفر به نجف و دیدار با آیت الله سیستانی که او نیز در تاریخ مرجعیت شیعه کم نظیر است. دیدار کرد. افق درخشان معنویت و انسان دوستی آن دو را آشنای هم کرده بود. متحد جان های شیران خداست. روانش شاد.
سید عطاء الله مهاجرانی🍏
مطلب و فیلم مرتبط 👇
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/15763
پاپ فرانسیس با نام اصلی خورخه ماریو برگولیو در ۸۸ سالگی در گذشت. رحمت و رضوان الهی بر او که نظیر نداشت. کلیسای کاتولیک در دوران معاصر، پاپی با روش و منش و خلق و خوی او به خاطر نداشته است. پاپ های قبل از او بیشتر نماینده پولس رسول از جهت اعتقادی و نماینده امپراتوری رم از حیث تشریفات به نظر می رسیدند. پاپ فرانسیس هر دو نماد و راه و رسم را تغییر داد. او بیشتر سبک و سلوک مسیح و یوحنای مقدس را به خاطر می آورد تا رسمیت و تصلب پولس رسول را.
به جای اینکه مانند همه پاپ ها مطابق سنت در قصر آپوستولیک زندگی کند. در دوران مسئولیت پاپی خود در مهمانسرای سانتا مارتا به سر برد. او در همه عمرش خانه ای از خود نداشت و یاد آور این سخن و آیه شگفت انگیز انجیل بود که: « روباهان صحرا را لانه ها و مرغان هوا را آشیان هاست. اما پسر انسان جایی برای سر نهادن ندارد.» ( انجیل لوقا؛ باب نهم ایه ۵۸)
او مثل پسر انسان زندگی کرد. اخبار پاپ فرانسیس را همیشه دنبال می کردم. می دانید که در کلیسای کاتولیک رسمی وجود دارد که پاپ پای کاردینال ها را را در جلسه ای کاملا خصوصی و تشریفاتی می شوید و می بوسد. این رسم با عنوان« مراسم پنجشنبه مقدس » در هفته مقدس، یک هفته پیش از عید پاک انجام می شود.سنت مسیح علیه السلام است که در شام آخر به روایت انجیل طشتی خواست و ظرف آبی و حوله ای. آن گاه پای تک تک حواریون را می شست و می بوسید. حواریون اشک می ریختند و مسیح در همان حالت طمانینه و سکوتش پای همگی را شست. ( انجیل یوحنا: باب اول) از آن وقت این سنت در کلیسای کاتولیک بر پاست. پاپ فرانسیس به گونه دیگری عمل کرد. بدون محافظ ، بدون راننده با همان لباس ساده از واتیکان بیرون آمد. کنار خیابان سوار تاکسی شد. به زندان کودکان بزهکار رفت.
@chehel_salegi
دوازده کودک را روی صندلی کنار هم نشاندند. پاپ فرانسیس پای کودکان را می شست و می بوسید. از جمله پای نوجوان زندانی مسلمان مراکشی شانزده ساله ای را شست و بوسید٬. تا صحنه را دیدم با خودم گفتم اگر مجال دیدار پاپ را پیدا کردم. دستش را می بوسم! پیدا کردم. در تالار واتیکان منتظر ملاقات با پاپ بودیم. پاپ با تک تک مهمانان که همگی از شخصیت های دینی و فرهنگی از ادیان مختلف بودند. دست می داد. من دستش را مطابق عهدی که با خود داشتم بوسیدم!
یکی از علمای مشهور خودمان کنار دستم بود. اعتراض کرد. گفتم من در حال و هوایی بودم که نمی شد و نتوانستم دستش را نبوسم! ما دست را نخست با قلبمان می بوسیم! دست بوسیدن هایی که با ملاحظات سیاسی انجام می شود، چیز دیگری است. شیخ زاید گفته بود دستی را که نمی توانی قطع کنی ببوس!
پاپ فرانسیس از همان آغاز که عنوان یا لقب «فرانسیس» را برای خود انتخاب کرد. ما را به یاد عارف بزرک مسیحیت قدیس فرانسیس اسیزی ( ۱۲۲۶-۱۱۸۱) بنیان گذار طریقت فرانسیسکن ها انداخت. تمام زندگی را با محبت و شیدایی صرف خدمت به مردمان کردن. برای خود هیچ نخواستن! ما در جهانی زندگی می کنیم. که خودخواهی محور همه تلاش هاست. تمامی رنج ها و مصیبت ها و کشتار مردمان در فلسطین و یمن و لبنان و سوریه و… مصادیق خودخواهی ویرانگر بوده و هست. چگونه می توان کشتار ده ها هزار کودک را توجیه کرد. نان و آب را بروی خانواده های نیازمند در اردوگاه ها بست؛ کودکان را از گرسنگی کشت؟
در چنین جهانی که آمریکا و اروپای مسیحی، به جهانخوارگی می اندیشند. حضور پاپ فرانسیس غنیمت بود. گرچه جهان با قدرت برهنه بی مهار بی ذره ای معنویت اداره می شود. اما پاپ فرانسیس نسیم معطری بود که در این هوای عفونت زده و آب های ناگوارِ دل آزار نفس را تازه می کرد. رهبر دینی که گفته بود: « کلیسای مردم فقیر بایست خود فقیر باشد.» با تشریفات و ریخت و پاش مبارزه کرد. لباس های فاخر براق طلا کوب نپوشید. عضای مرصع جواهر نشان به دست نگرفت. تاج طلا بر سر ننهاد. وقتی روز نخست پاپی دید جوان مامور گارد تشریفات پشت در اتاقش به رسم تشریفات ایستاده است و مژه نمی زند. رفت برایش صندلی آورد. برایش چای آورد. «بنشین پسرم! اسمت چیست؟ احوالت چطور است!» چنین راه و رسمی وجود نداشت. پاپ که با ماموران تشریفات و گارد پاپ که همه سویسی و جوان و زیبا پسران با لباس بسیار فاخر چشم ربا هستند که حرف نمی زد!
پاپ فرانسیس در سفر به نجف و دیدار با آیت الله سیستانی که او نیز در تاریخ مرجعیت شیعه کم نظیر است. دیدار کرد. افق درخشان معنویت و انسان دوستی آن دو را آشنای هم کرده بود. متحد جان های شیران خداست. روانش شاد.
سید عطاء الله مهاجرانی🍏
مطلب و فیلم مرتبط 👇
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/15763
❤45👍17👎13👏4👌2
💬 حکایت شیرین بخیل و مهمان😬😄!
آورده اند که بخیلی به مهمانی دوستش که او نیز از بخیلان بود رفت. به محض این که مهمان وارد شد بخیل پسرش را صدا زد و گفت: پسرم امروز مهمان عزیزی داریم، برو و نیم کیلو از بهترین گوشتی که در بازار است برای او بخر. پسر رفت و بعد از ساعتی دست خالی بازگشت. پدر از او پرسید: پس گوشت چه شد؟!
پسر گفت: به نزد قصاب رفتم وبه او گفتم از بهترین گوشتی که در مغازه داری به ما بده، قصاب گفت: گوشتی به تو خواهم داد که مانند کره باشد... با خودم گفتم اگر این طور است پس چرا به جای گوشت کره نخرم، پس به نزد بقال رفتم و به او گفتم: از بهترین کره ای که داری به ما بده.
@chehel_salegi
او گفت: کره ای به تو خواهم داد که مثل شیره ی انگور باشد، با خود گفتم اگر این طور است چرا به جای کره شیره ی انگور نخرم پس به قصد خرید آن وارد دکان شدم، و گفتم از بهترین شیره ی انگورت به ما بده، او گفت: شیره ای به تو خواهم داد که چون آب صاف و زلال باشد، با خود گفتم اگر این طور است چرا به خانه نروم، زیرا که ما در خانه به قدر کافی آب داریم ... این گونه بود که دست خالی برگشتم.
پدر گفت: چه پسر زرنگ و باهوشی هستی؛ اما در یک چیز را از دست دادی، آنقدر از این مغازه به آن مغازه رفتی که کفشت مستهلک شد. پسر گفت: نه پدر، کفش های مهمان را پوشیده بودم😄
....................................................
چن سال پیش با استادم در مورد کیفیت و زمان مقابله با عادت زشت حسادت و بخل صحبت میکردیم . گفتن : من بالای ۱۳ سال برای کنترل حسادتم وقت گذاشتم 🙄🙄👏
خیلی حرف بزرگی زده بودن! 👏👏
حلاجیان 🍏
آورده اند که بخیلی به مهمانی دوستش که او نیز از بخیلان بود رفت. به محض این که مهمان وارد شد بخیل پسرش را صدا زد و گفت: پسرم امروز مهمان عزیزی داریم، برو و نیم کیلو از بهترین گوشتی که در بازار است برای او بخر. پسر رفت و بعد از ساعتی دست خالی بازگشت. پدر از او پرسید: پس گوشت چه شد؟!
پسر گفت: به نزد قصاب رفتم وبه او گفتم از بهترین گوشتی که در مغازه داری به ما بده، قصاب گفت: گوشتی به تو خواهم داد که مانند کره باشد... با خودم گفتم اگر این طور است پس چرا به جای گوشت کره نخرم، پس به نزد بقال رفتم و به او گفتم: از بهترین کره ای که داری به ما بده.
@chehel_salegi
او گفت: کره ای به تو خواهم داد که مثل شیره ی انگور باشد، با خود گفتم اگر این طور است چرا به جای کره شیره ی انگور نخرم پس به قصد خرید آن وارد دکان شدم، و گفتم از بهترین شیره ی انگورت به ما بده، او گفت: شیره ای به تو خواهم داد که چون آب صاف و زلال باشد، با خود گفتم اگر این طور است چرا به خانه نروم، زیرا که ما در خانه به قدر کافی آب داریم ... این گونه بود که دست خالی برگشتم.
پدر گفت: چه پسر زرنگ و باهوشی هستی؛ اما در یک چیز را از دست دادی، آنقدر از این مغازه به آن مغازه رفتی که کفشت مستهلک شد. پسر گفت: نه پدر، کفش های مهمان را پوشیده بودم😄
....................................................
چن سال پیش با استادم در مورد کیفیت و زمان مقابله با عادت زشت حسادت و بخل صحبت میکردیم . گفتن : من بالای ۱۳ سال برای کنترل حسادتم وقت گذاشتم 🙄🙄👏
خیلی حرف بزرگی زده بودن! 👏👏
حلاجیان 🍏
👍52😁10👏9❤5👌5🤔1
آرامش (چهلسالگي)...
🪻چه زیبا هستن قلبهایی که برایِ غیرِ خودشون آرزویِ خیر میکنن! زمانهای بسیاری ما روی نیازهایمان و آنچه فقدانش در قلب حس می شود تمرکز میکنیم. اما زمانهایی هم هست که جهان از ما می خواهد که بخشندهتر باشیم حتی اگر از دیگران چیزی دریافت نمیکنیم. @chehel_salegi…
💬 مادر، قهرمانی بیمدال !
مادر بیرجندی برای روحیه دادن به دخترش در مسابقات انتخابی تیم ملی دوچرخهسواری نوجوانان، پشت سرش میدوید تا او بتواند مسابقه را تمام کند... آنکه از خط پایان عبور میکند دختر است، اما آنکه بر سکوی قهرمانی میایستد مادر، قهرمانی بیمدال که پا به پای دل و دلبندش میدوید تا پایه شکفتنش شود...
@chehel_salegi
دوندهای که هرگز به خط پایان نمیرسد، او همیشه عقب میایستد تا فرزندش جلو باشد... این شریفترین شکل عفب ماندگیست... مادرانگی یعنی روایت همین قاب... آنکه هنگام برد، آواز تشویق است و هنگام باخت، آغوش تسکین... و درست در همین دو نقطه، در لحظه برد و باخت که آدمی خواهد شادی و غمش را با کسی قسمت کند، بودنش، دلگرمی یک حضور است و نبودنش، دلتنگی ویرانگر... اینجاست که این جمله، اوج یک حسرت میشود: «کاش مامان بود.»🍏
لینک این فیلم 👇
https://www.tg-me.com/safar_chehelsalegi/46365
مادر بیرجندی برای روحیه دادن به دخترش در مسابقات انتخابی تیم ملی دوچرخهسواری نوجوانان، پشت سرش میدوید تا او بتواند مسابقه را تمام کند... آنکه از خط پایان عبور میکند دختر است، اما آنکه بر سکوی قهرمانی میایستد مادر، قهرمانی بیمدال که پا به پای دل و دلبندش میدوید تا پایه شکفتنش شود...
@chehel_salegi
دوندهای که هرگز به خط پایان نمیرسد، او همیشه عقب میایستد تا فرزندش جلو باشد... این شریفترین شکل عفب ماندگیست... مادرانگی یعنی روایت همین قاب... آنکه هنگام برد، آواز تشویق است و هنگام باخت، آغوش تسکین... و درست در همین دو نقطه، در لحظه برد و باخت که آدمی خواهد شادی و غمش را با کسی قسمت کند، بودنش، دلگرمی یک حضور است و نبودنش، دلتنگی ویرانگر... اینجاست که این جمله، اوج یک حسرت میشود: «کاش مامان بود.»🍏
لینک این فیلم 👇
https://www.tg-me.com/safar_chehelsalegi/46365
❤62👏8👍7😢6💔6
آرامش (چهلسالگي)...
🪻پنجره های ذهن رو ببندیم ! فکرای منفی میان و میرن...یه وقت براشون چایی نریزیم ! 💎 چند لینک عالی در مورد نشخوار ذهنی👇 https://www.tg-me.com/chehel_salegi/23532 https://www.tg-me.com/chehel_salegi/30052 https://www.tg-me.com/chehel_salegi/30077 https://www.tg-me.com/chehel_salegi/30227 htt…
💬 نشخوار با ما چیکار میکنه ؟
هر چقدر به خودمان زنگ می زنیم
اشغال است
ما با که حرف می زنیم؟
نویسنده :؟ 🍏
لینک عالی و مرتبط در همین زمینه ؟
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/31442
هر چقدر به خودمان زنگ می زنیم
اشغال است
ما با که حرف می زنیم؟
نویسنده :؟ 🍏
لینک عالی و مرتبط در همین زمینه ؟
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/31442
👍27😢3🔥2👌1
💬 اشتباه ما را، شما تکرار نکنید...!
یک دختر نجیب مذهبی، عروس شده و حالا نمیداند چه بکند! جمله دقیقش این بود: یاد ندارم. چون نه دوست پسری داشته ام نه از پدر و مادرم جز یک دست دادن وقت سال تحویل، چیز دیگری دیدهام.
راست میگوید! کدامیک از ما، صبح ها از خانه که رفتیم، هم را بوسیدیم؟ کدام مان روزی هشت بار، هم را در آغوش کشیدیم؟ خیلی کم هستند آنها که اتاق خواب مجزا و معتبری داشتهاند. اغلب خیاری همه توی هال جا میانداختیم و زودتر از بچهها، خروپفمان به هوا بود...
دخترک، مانده که هیچ بلد نیست. سرش در کتاب بوده مدام و در کتابها هم چیزی نمینویسند غیر از دو واحد تنظیم خانواده!!!
@chehel_salegi
سواد رابطه ندارد دخترک! علم آشپزی را خوب پیش مادرش فرا گرفته، اما سواد زندگی ندارد دخترک ۲۵ ساله. میگوید: نمی دانم. بلد نیستم چه کنم؟!یک تار مویش تا حالا، غیر از بابا و برادرش جلو مردی پیدا نشده. شک دارم عمویش حتی او را بیروسری دیده باشد! حالا چه میداند که پیش از آمدن نامزد عقدیاش چه بپوشد و چطور بیاراید خودش را؟! ....ما اشتباه کردیم. شما این راه را نروید..
#محبوبه_احمدی🍏
@mahmadi_b
@chehel_salegi
یک دختر نجیب مذهبی، عروس شده و حالا نمیداند چه بکند! جمله دقیقش این بود: یاد ندارم. چون نه دوست پسری داشته ام نه از پدر و مادرم جز یک دست دادن وقت سال تحویل، چیز دیگری دیدهام.
راست میگوید! کدامیک از ما، صبح ها از خانه که رفتیم، هم را بوسیدیم؟ کدام مان روزی هشت بار، هم را در آغوش کشیدیم؟ خیلی کم هستند آنها که اتاق خواب مجزا و معتبری داشتهاند. اغلب خیاری همه توی هال جا میانداختیم و زودتر از بچهها، خروپفمان به هوا بود...
دخترک، مانده که هیچ بلد نیست. سرش در کتاب بوده مدام و در کتابها هم چیزی نمینویسند غیر از دو واحد تنظیم خانواده!!!
@chehel_salegi
سواد رابطه ندارد دخترک! علم آشپزی را خوب پیش مادرش فرا گرفته، اما سواد زندگی ندارد دخترک ۲۵ ساله. میگوید: نمی دانم. بلد نیستم چه کنم؟!یک تار مویش تا حالا، غیر از بابا و برادرش جلو مردی پیدا نشده. شک دارم عمویش حتی او را بیروسری دیده باشد! حالا چه میداند که پیش از آمدن نامزد عقدیاش چه بپوشد و چطور بیاراید خودش را؟! ....ما اشتباه کردیم. شما این راه را نروید..
#محبوبه_احمدی🍏
@mahmadi_b
@chehel_salegi
👍82💔22❤11👎6😢3
آرامش (چهلسالگي)...
💬 دیگه برای مغرم مهم نیست که چند تا شنبهی دیگر باید بگذرد تا دو هیئت مذاکرهکننده برای مردمان دیگر تصمیم بگیرند که آیندهشان چه طور رقم بخورد! درخت افرای حیاط خانهمان زایمان کرده است و بچه افرا آورده است. اسمش را گذاشتم کاظم. کاشتمش توی گلدان و گلدان را…
💬 کاش کلا ما هم مثل رودخانهی کارون، مسیر زندگیمان مشخص بود و جاذبه اجبارمان میکرد کجا برویم و کجا بپیچیم و کجا نپیچیم !
حالا که دارم این چهار خط را مینویسم، شبکهی کامپیوترهای شرکت از کار افتاده و به هیچ فایلی دسترسی نداریم. من هم آمدهام توی اتاق کارم، در را بستهام و مثل خسرو پرویز به اریکهی سلطنت تکیه دادهام، سیب گاز میزنم و مینویسم. بیکار و بیخیال و آزاد. هرچقدر که من مثل شبدرهای توی حیاط رها و آزادم، مسئول محترم کامپیوترها در حال پاره شدن است بابت عیبیابی شبکه. همین شد که گفتم چند خط بنویسم. البته چیزی هم ندارم برای گفتن. وقتهایی که سرم مثل آسمان بیابر عسلویه خالی است، فکرم میرود سمت غیبت کردن بقیه. عادت زشتیست، خودم میدانم. دارم به همکارم فکر میکنم که همین چند وقت پیش استخدامش کردیم. تازه فهمیدهام که خیلی بچه دارد. وقتی میگویم «خیلی»، منظورم پنجتا ششتا نیست. خیلی بیشتر. چهاردهتا. یک مؤمن به تمام معنا که احتمالاً هیچ اعتقادی به عایق کردن و پیشگیری ندارد. از وقتی فهمیدم که به اندازه نصف یک کلاس درس مدرسهی دولتی بچه دارد، خیلی بهش فکر میکنم. اینکه چطوری سر میز غذا مینشینند؟ چطور میخوابند؟ با هم تا حالا سفر رفتهاند؟ اتوبوس دارند؟ چطور ساکتشان میکنند؟ تیر هوایی در میکنند؟ خانهشان چند تا حمام و دستشویی دارد؟ برای املت، چند تا تخممرغ میشکنند؟
البته این انتخاب خودشان است و به من ارتباطی ندارد. من فقط توی دلم گوشت تن برادر میخورم و غیبتش را میکنم. ولی انتخاب کلا چیز عجیبی است. مثلا یکی انتخاب میکند تا زمانی که نیمکرهی جنوبیشان فعالیت میکند، تولید مثل کند. ولو به قیمت اینتمام شود تا برای هر بار املت درست کردن مجبور شوند چهار شانه تخممرغ بزنند به تنِ ماهیتابه. یا یکی تصمیم میگیرد دیکتاتور شود و از شرق تا غرب را به زور ببرد زیر یوغ خودش. ولو به قیمت این تمام شود که همهی عمر جرات نکند از خانهی ویلاییاش بیاید بیرون و هیچ کجا از این سرزمین پهناورش را به چشم خودش نبیند.
خود من هم انتخابهای عجیب کم ندارم. مثلا هشتاد سال پیش انتخاب کردم که نقشهبردار بشوم. با اختلاف مزخرفترین انتخاب زندگیام بود. قطعا از چهارده تا بچه داشتن و دیکتاتور شدن هم بدتر بود. دقیقا نمیدانم آدم در لحظهی انتخاب چه هورمونی از کجایش ترشح میشود. نقشهبرداری؟ آنهم برای من که از مار جعفری و اعداد و اعشار و کلاه حصیری و کلمن آب ولرم بیزارم. این چه انتخابی بود؟ گاهی وقتها جبر قابل توجیهتر است. مثلا زندگی مردِ زندانی در زندان دیکتاتور خیلی قابل توجیهتر از زندگی خودِ دیکتاتور است که انتخاب کرده است تا در ویلای خودش زندانی باشد. یا آدم عقیم در برابر آدمی که به اندازه نصف نونهالان کلاس اول خانم رحیمی، فرزندآوری کرده است.
@chehel_salegi
البته من الان در مورد نیک و بد ماجرا حرف نمیزنم. فقط دارم جبر و اختیار را برای خودم تشریح میکنم. تا مسئول شبکهی شرکت هنوز دارد مثل گربهای که آتش گرفته باشد توی شرکت یورتمه میرود و عرق میریزد، من فرصت دارم که در مورد زندگیام و انتخابها و اجبارهایی که داشتهام فکر کنم. کاش کلا ما هم مثل رودخانهی کارون، مسیر زندگیمان مشخص بود و جاذبه اجبارمان میکرد کجا برویم و کجا بپیچیم و کجا نپیچیم. آنطور لازم نبود به خودمان گاهی وقتها بابت انتخابمان فحش بدهیم. آخر ماجرا هم وقتی به دریا رسیدیم فقط لازم بود به پیچها و جاذبه فحش بدهیم و هیچ تاسف و حسرتی هم نداشتیم. اجبار که تاسف ندارد. اجبار همه چیز را توجیه میکرد. من از همهی دیکتاتورها، از نیروی گرانش، پیچهای تند، طنابهای کلفت بسته به گردنها نازک و کلا هر چیزی که اختیار پرواز را میگیرد ممنونم. شما صلاح ما را بهتر از خودمان میدانید.
چراغ شبکه سبز شد. مسئول شبکه خوشحال است و خبر داد که به جهان اعداد و ارقام دوباره متصل شدیم. از جهان اجبارِ کار نکردن و رها بودن و نوشتن خداحافظی میکنم و به جهان انتخابی خودم با اعداد اعشاری وارد میشوم.
#فهیم_عطار 🍏
@chehel_salegi
حالا که دارم این چهار خط را مینویسم، شبکهی کامپیوترهای شرکت از کار افتاده و به هیچ فایلی دسترسی نداریم. من هم آمدهام توی اتاق کارم، در را بستهام و مثل خسرو پرویز به اریکهی سلطنت تکیه دادهام، سیب گاز میزنم و مینویسم. بیکار و بیخیال و آزاد. هرچقدر که من مثل شبدرهای توی حیاط رها و آزادم، مسئول محترم کامپیوترها در حال پاره شدن است بابت عیبیابی شبکه. همین شد که گفتم چند خط بنویسم. البته چیزی هم ندارم برای گفتن. وقتهایی که سرم مثل آسمان بیابر عسلویه خالی است، فکرم میرود سمت غیبت کردن بقیه. عادت زشتیست، خودم میدانم. دارم به همکارم فکر میکنم که همین چند وقت پیش استخدامش کردیم. تازه فهمیدهام که خیلی بچه دارد. وقتی میگویم «خیلی»، منظورم پنجتا ششتا نیست. خیلی بیشتر. چهاردهتا. یک مؤمن به تمام معنا که احتمالاً هیچ اعتقادی به عایق کردن و پیشگیری ندارد. از وقتی فهمیدم که به اندازه نصف یک کلاس درس مدرسهی دولتی بچه دارد، خیلی بهش فکر میکنم. اینکه چطوری سر میز غذا مینشینند؟ چطور میخوابند؟ با هم تا حالا سفر رفتهاند؟ اتوبوس دارند؟ چطور ساکتشان میکنند؟ تیر هوایی در میکنند؟ خانهشان چند تا حمام و دستشویی دارد؟ برای املت، چند تا تخممرغ میشکنند؟
البته این انتخاب خودشان است و به من ارتباطی ندارد. من فقط توی دلم گوشت تن برادر میخورم و غیبتش را میکنم. ولی انتخاب کلا چیز عجیبی است. مثلا یکی انتخاب میکند تا زمانی که نیمکرهی جنوبیشان فعالیت میکند، تولید مثل کند. ولو به قیمت اینتمام شود تا برای هر بار املت درست کردن مجبور شوند چهار شانه تخممرغ بزنند به تنِ ماهیتابه. یا یکی تصمیم میگیرد دیکتاتور شود و از شرق تا غرب را به زور ببرد زیر یوغ خودش. ولو به قیمت این تمام شود که همهی عمر جرات نکند از خانهی ویلاییاش بیاید بیرون و هیچ کجا از این سرزمین پهناورش را به چشم خودش نبیند.
خود من هم انتخابهای عجیب کم ندارم. مثلا هشتاد سال پیش انتخاب کردم که نقشهبردار بشوم. با اختلاف مزخرفترین انتخاب زندگیام بود. قطعا از چهارده تا بچه داشتن و دیکتاتور شدن هم بدتر بود. دقیقا نمیدانم آدم در لحظهی انتخاب چه هورمونی از کجایش ترشح میشود. نقشهبرداری؟ آنهم برای من که از مار جعفری و اعداد و اعشار و کلاه حصیری و کلمن آب ولرم بیزارم. این چه انتخابی بود؟ گاهی وقتها جبر قابل توجیهتر است. مثلا زندگی مردِ زندانی در زندان دیکتاتور خیلی قابل توجیهتر از زندگی خودِ دیکتاتور است که انتخاب کرده است تا در ویلای خودش زندانی باشد. یا آدم عقیم در برابر آدمی که به اندازه نصف نونهالان کلاس اول خانم رحیمی، فرزندآوری کرده است.
@chehel_salegi
البته من الان در مورد نیک و بد ماجرا حرف نمیزنم. فقط دارم جبر و اختیار را برای خودم تشریح میکنم. تا مسئول شبکهی شرکت هنوز دارد مثل گربهای که آتش گرفته باشد توی شرکت یورتمه میرود و عرق میریزد، من فرصت دارم که در مورد زندگیام و انتخابها و اجبارهایی که داشتهام فکر کنم. کاش کلا ما هم مثل رودخانهی کارون، مسیر زندگیمان مشخص بود و جاذبه اجبارمان میکرد کجا برویم و کجا بپیچیم و کجا نپیچیم. آنطور لازم نبود به خودمان گاهی وقتها بابت انتخابمان فحش بدهیم. آخر ماجرا هم وقتی به دریا رسیدیم فقط لازم بود به پیچها و جاذبه فحش بدهیم و هیچ تاسف و حسرتی هم نداشتیم. اجبار که تاسف ندارد. اجبار همه چیز را توجیه میکرد. من از همهی دیکتاتورها، از نیروی گرانش، پیچهای تند، طنابهای کلفت بسته به گردنها نازک و کلا هر چیزی که اختیار پرواز را میگیرد ممنونم. شما صلاح ما را بهتر از خودمان میدانید.
چراغ شبکه سبز شد. مسئول شبکه خوشحال است و خبر داد که به جهان اعداد و ارقام دوباره متصل شدیم. از جهان اجبارِ کار نکردن و رها بودن و نوشتن خداحافظی میکنم و به جهان انتخابی خودم با اعداد اعشاری وارد میشوم.
#فهیم_عطار 🍏
@chehel_salegi
👍33❤7👏7🤔3👌3😢2
💬 عاشق بودن یعنی!
انقدر بلدمش که وقتی نفسش عمیقتر میشه، میفهمم داره با خودش میجنگه.
وقتی نگاهشو ازم میدزده،میدونم یه چیزی تو دلشه که هنوز جرات نکرده بگه.
من انقدر بلدمش که دردشو از لرزش مژههاش میفهمم،از همون لبخند نصفهنیمهای که فقط برای رد گمکنیه.
@chehel_salegi
عاشق بودن یعنی…قبل از اینکه دنیا بفهمه حالش بده،تو از توی سکوتش، صدای گریهشو بشنوی.
#علي_قاضي_نظام 🍏
انقدر بلدمش که وقتی نفسش عمیقتر میشه، میفهمم داره با خودش میجنگه.
وقتی نگاهشو ازم میدزده،میدونم یه چیزی تو دلشه که هنوز جرات نکرده بگه.
من انقدر بلدمش که دردشو از لرزش مژههاش میفهمم،از همون لبخند نصفهنیمهای که فقط برای رد گمکنیه.
@chehel_salegi
عاشق بودن یعنی…قبل از اینکه دنیا بفهمه حالش بده،تو از توی سکوتش، صدای گریهشو بشنوی.
#علي_قاضي_نظام 🍏
❤42👏13😢7👍4🕊3👀1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ساعت ۶/۵ آمدم خانه ، نبودی !
الان ۷/۵ است. خانه را بدون تو نمی توانم تحمل کنم. می روم بیرون و گشتی می زنم بر می گردم
امیدوارم تو در را به رویم وا کنی.خانه بی تو جهنم است.هر لحظه که بی تو میگذرد جهنم است.
یادداشت شاملو برای آیدا🍏
اشک های نادر سلیمانی با شنیدن صدای اعضای خانواده اش!
@chehel_salegi
الان ۷/۵ است. خانه را بدون تو نمی توانم تحمل کنم. می روم بیرون و گشتی می زنم بر می گردم
امیدوارم تو در را به رویم وا کنی.خانه بی تو جهنم است.هر لحظه که بی تو میگذرد جهنم است.
یادداشت شاملو برای آیدا🍏
اشک های نادر سلیمانی با شنیدن صدای اعضای خانواده اش!
@chehel_salegi
❤74👏3👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💬 اگه قرار بود به گذشته برگردیم ...!
چه کسی گفته که مسیر زندگی ؛ راهی آسان و ساده و بی دست اندازه؟
یه عزیزی نوشته بود این چن ثانیه برای خانمها ؛ عین جلسه ی مشاوره و تراپی هست🍏
@chehel_salegi
چه کسی گفته که مسیر زندگی ؛ راهی آسان و ساده و بی دست اندازه؟
یه عزیزی نوشته بود این چن ثانیه برای خانمها ؛ عین جلسه ی مشاوره و تراپی هست🍏
@chehel_salegi
❤42👏10😢8👍4
رادیو مرز | آرایشگر
「 تهران پادکست 」
🎙 پادکست رادیو مرز با موضوع آرایشگر
روایت فاصلهای که یک آرایشگر بین خود با دیگران احساس میکنه!
@chehel_salegi
چرا جامعه با این شغل مشکل داره؟
برای چی « رنگ مو » بزرگترین چالش این شغله ؟
مقایسه ی هزینه های پزشکی با آرایشگری ؟
گاهی هم خانواده مخالف این شغلند هم جامعه !
خیلی وقتها تا میگیم که آرایشگر هستیم ؛ نگاه ها تغییر میکنه.....بیماری واریس وکمردرد آرایشگرها رو نمیبینه ... فقط درآمدهاشون رو بزرگ میکنن🍏
مطلب عالی از همین رادیو👇
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/30546
روایت فاصلهای که یک آرایشگر بین خود با دیگران احساس میکنه!
@chehel_salegi
چرا جامعه با این شغل مشکل داره؟
برای چی « رنگ مو » بزرگترین چالش این شغله ؟
مقایسه ی هزینه های پزشکی با آرایشگری ؟
گاهی هم خانواده مخالف این شغلند هم جامعه !
خیلی وقتها تا میگیم که آرایشگر هستیم ؛ نگاه ها تغییر میکنه.....بیماری واریس وکمردرد آرایشگرها رو نمیبینه ... فقط درآمدهاشون رو بزرگ میکنن🍏
مطلب عالی از همین رادیو👇
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/30546
👍11👎2👏2🤔2❤1
💬 ایران؛ آزادترین کشورِ دنیاست !
این ادعای "میشل برشتولد"، سفیر آلمان در تهران که در یک اظهار نظر عجیب ؛ حاصلِ مشاهدات و بررسی های اوست چیزهایی را عنوان می کند که برای ما ایرانیان_ به ویژه جامعه شناسان ما_ مفید، جالب و درخور توجه است...
میشل برشتولد سفیر آلمان جوری در تهران زندگی می کند که اگر کسی او را نشناسد با کارگران مهاجر اشتباهش میگیرد! برشتولد از آزادیهای موجود درایران دچار شگفتی شده و چنین می گوید:
در ایران، اوج آزادی در زندگی مردم مشهود است. مثلأ در موتورسواری آزادند که در جهت عکس و همچنین در پیاده_ روها رانندگی کنند!
وانتیها آزادند در کنار اتوبان پارک کرده و هندوانه و طالبی و میوه بفروشند در حالی که این در هیچ کجای دنیا دیده نمی شود!
آلودگی هوا در تهران بیداد می کند، به همین خاطر شهرداری تهران و پلیس راهنمایی جهت کاهش آلودگی هوا، ورود اتومبیل ها به محدوده طرح ترافیک را ممنوع کرده، اما شما میتوانید با پرداخت پول در مبادی ورودی طرح ترافیک، وارد آن شده و آزادانه هر چقدر دلتان میخواهد هوا را آلوده کنید!
بر خلاف تبلیغات جهانی، اوج آزادی را در ایران می توان دید. هر کس در هر شغل و صنفی، آزاداست هر طور که میخواهد کار کند.
@chehel_salegi
پخت آبگوشت_ بدون استفاده از گوشت_ در قهوه خانهها...تولید همبرگر و کالباس از جانوران...
فروش داروی تاریخ گذشته در خیابان ناصرخسرو...
بالا کشیدن سپردههای مردم در مؤسسات مالی... خروج آزادانه اختلاس کنندگان و متهمان اقتصادی از مرزهای رسمی به کشورهای دیگر...
صاحبخانه بر مستأجر حکومت میکند و هر وقت، هرچقدر که دلش خواست روی اجاره می کشد! بقّال محل و کاسب بازار، هر میزان را که مایل است به جای یک کیلو به خریدار می فروشد!
کارمند دولت آزاد است که ساعت ده صبح پشت میز کارصبحانه بخورد و اگر دلش خواست کار ارباب رجوع را راه نیندازد!
کارفرما و کارخانه دار_ در بخش خصوصی یا دولتی_ آزاد است دو سال،دوسال حقوق و دستمزد کارگران را نپردازد!.
مسئولان ، مدیران و کارکنان دولت هم آزادند در تمام امور_ حتی اموری که از آن سر رشتهای ندارند_ اظهار نظر کنند و بیانیه بدهند، به طوری که حتی اگر رییس جمهور مملکت را هم به سواری دادن به آمریکا متهم کنند، کسی با آنها کاری ندارد!
برای رسیدن به یک پُست و مقام، در کشورهای دیگر_ از جمله آلمان_ افراد باید تحصیل کنند، از رده های پایین شروع کنند و پس از سالها خدمت و تجربه اندوختن، پست مهمی بگیرند. در حالیکه در *ایران آزاد* ، افراد نیاز به تحصیل و تخصّص و تجربه ندارد
و هرکس زودتر رسید، پست بالاتری می گیرد و با خسارت زدن به مملکت و مردم، تجربه میآموزد!
سفیر آلمان که برای فرار از ترافیک کشندۀ تهران به تقلید از مردم، تَرکِ موتور سیکلتهای مسافرکش هم مینشیند!
می گوید :در مدتی که در ایران هستم، به ایمانم افزوده شده و صد در صد معتقدم یک نیروی غیبی این هرجومرج را اداره می کند، چون با این وضعیتی که من میبینم ایران باید سالها پیش به کلی از نقشه جغرافیا حذف می شد!!!🍏
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi
این ادعای "میشل برشتولد"، سفیر آلمان در تهران که در یک اظهار نظر عجیب ؛ حاصلِ مشاهدات و بررسی های اوست چیزهایی را عنوان می کند که برای ما ایرانیان_ به ویژه جامعه شناسان ما_ مفید، جالب و درخور توجه است...
میشل برشتولد سفیر آلمان جوری در تهران زندگی می کند که اگر کسی او را نشناسد با کارگران مهاجر اشتباهش میگیرد! برشتولد از آزادیهای موجود درایران دچار شگفتی شده و چنین می گوید:
در ایران، اوج آزادی در زندگی مردم مشهود است. مثلأ در موتورسواری آزادند که در جهت عکس و همچنین در پیاده_ روها رانندگی کنند!
وانتیها آزادند در کنار اتوبان پارک کرده و هندوانه و طالبی و میوه بفروشند در حالی که این در هیچ کجای دنیا دیده نمی شود!
آلودگی هوا در تهران بیداد می کند، به همین خاطر شهرداری تهران و پلیس راهنمایی جهت کاهش آلودگی هوا، ورود اتومبیل ها به محدوده طرح ترافیک را ممنوع کرده، اما شما میتوانید با پرداخت پول در مبادی ورودی طرح ترافیک، وارد آن شده و آزادانه هر چقدر دلتان میخواهد هوا را آلوده کنید!
بر خلاف تبلیغات جهانی، اوج آزادی را در ایران می توان دید. هر کس در هر شغل و صنفی، آزاداست هر طور که میخواهد کار کند.
@chehel_salegi
پخت آبگوشت_ بدون استفاده از گوشت_ در قهوه خانهها...تولید همبرگر و کالباس از جانوران...
فروش داروی تاریخ گذشته در خیابان ناصرخسرو...
بالا کشیدن سپردههای مردم در مؤسسات مالی... خروج آزادانه اختلاس کنندگان و متهمان اقتصادی از مرزهای رسمی به کشورهای دیگر...
صاحبخانه بر مستأجر حکومت میکند و هر وقت، هرچقدر که دلش خواست روی اجاره می کشد! بقّال محل و کاسب بازار، هر میزان را که مایل است به جای یک کیلو به خریدار می فروشد!
کارمند دولت آزاد است که ساعت ده صبح پشت میز کارصبحانه بخورد و اگر دلش خواست کار ارباب رجوع را راه نیندازد!
کارفرما و کارخانه دار_ در بخش خصوصی یا دولتی_ آزاد است دو سال،دوسال حقوق و دستمزد کارگران را نپردازد!.
مسئولان ، مدیران و کارکنان دولت هم آزادند در تمام امور_ حتی اموری که از آن سر رشتهای ندارند_ اظهار نظر کنند و بیانیه بدهند، به طوری که حتی اگر رییس جمهور مملکت را هم به سواری دادن به آمریکا متهم کنند، کسی با آنها کاری ندارد!
برای رسیدن به یک پُست و مقام، در کشورهای دیگر_ از جمله آلمان_ افراد باید تحصیل کنند، از رده های پایین شروع کنند و پس از سالها خدمت و تجربه اندوختن، پست مهمی بگیرند. در حالیکه در *ایران آزاد* ، افراد نیاز به تحصیل و تخصّص و تجربه ندارد
و هرکس زودتر رسید، پست بالاتری می گیرد و با خسارت زدن به مملکت و مردم، تجربه میآموزد!
سفیر آلمان که برای فرار از ترافیک کشندۀ تهران به تقلید از مردم، تَرکِ موتور سیکلتهای مسافرکش هم مینشیند!
می گوید :در مدتی که در ایران هستم، به ایمانم افزوده شده و صد در صد معتقدم یک نیروی غیبی این هرجومرج را اداره می کند، چون با این وضعیتی که من میبینم ایران باید سالها پیش به کلی از نقشه جغرافیا حذف می شد!!!🍏
کانالهایی برای درک حس آرامش👇🏻
@chehel_salegi
@safar_chehelsalegi
👍59😁40😢16💔9👏8❤5👎1
آرامش (چهلسالگي)...
💬 پیامک صبح شمبه (۴۴۳) یک ) همه ی آدم ها پرنده اند! فقط شاید هنوز او که باید شانه هاشان را نبوسیده. معصومه صابر 🍏 دو ) پیام قسمت آخر پایتخت این بود که : همهچی با بوس درست میشه.💋 @chehel_salegi ............................................. خدایا بابت…
💬 پیامک صبح شمبه (۲۴۴)
یک)قهر کردم تا مرا با بوسه ات راضی کنی
بچه ام . با مزه ی شیرین فقط خر میشوم
شاعر :؟ 🍏
دو ) طعم لبهای تو مانند شرابست شراب
جان دهم در طلبش؛ حکم شهادت دارد
لیلی محمدی 🍏
@chehel_salegi
.............................................
تا زمانی که خدا هر روز صبح مارو بیدار میکنه، همچنان برامون برنامه داره ...پس بهش اعتماد میکنیم🙏خدایا ! یه قند توی دل دوستانم آب کن🙏
ارادتمند: قاسم حلاجیان 🍏
یک)قهر کردم تا مرا با بوسه ات راضی کنی
بچه ام . با مزه ی شیرین فقط خر میشوم
شاعر :؟ 🍏
دو ) طعم لبهای تو مانند شرابست شراب
جان دهم در طلبش؛ حکم شهادت دارد
لیلی محمدی 🍏
@chehel_salegi
.............................................
تا زمانی که خدا هر روز صبح مارو بیدار میکنه، همچنان برامون برنامه داره ...پس بهش اعتماد میکنیم🙏خدایا ! یه قند توی دل دوستانم آب کن🙏
ارادتمند: قاسم حلاجیان 🍏
❤40👍8🙏6💋2
آرامش (چهلسالگي)...
💬 بازخوردهای پیامک صبح شنبه(۱۱) لینک پیام 👇 https://www.tg-me.com/chehel_salegi/32333 پاسخهای محبت آمیز رفقا در واتساپ 👇 سلام گل گلاب! بوس ماچه ای .... صبح شنبه تون طلایی قشنگ! ........................................................ هفته عالی مملو از سازگاری…
💬 بازخوردهای پیامک صبح شنبه(۱۲)
لینک پیام 👇
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/32406
پاسخهای محبت آمیز رفقا در واتساپ 👇
چرا یه قند++ یک شرابستان شکر در کام و جام دوست ریز!
...............................................
خدایا مارا از فیض شهادت محروم نکن🥰🤩🥰🤩
.............................................
قندی آب شده در دل آرزوست ...
.............................................
وای این جمله هه بی نظیره👌👌👌
تا زمانی که خدا مارو از خواب بیدار میکنه برامون برنامه داره👌👌
.............................................
میتونم تا شب به این جمله و خدا فک کنم
.............................................
سه بوسه کز دو لبت کردهای وظیفهی من
اگر ادا نکنی قرضدار من باشی!!
وظیفه یعنی حقوق و مقرری!
.............................................
درود
سپاس قاسم جان
آمین
شما هم خودت قند تودل آبکنی برادر
.............................................
درود قاسم جان
روزت به مهربانی و آفرینش لحظه های ناب ...
هفته جذاب و پر تلاش و برکتی پیش روت باشه
بدرخشی مثل همیشه
.............................................
سلام صوبح شمبه ات بخیر
ای دلخواهترین انگیزهی بیداریِ صبح
و شروع هر روزم❤️
شمبه موارک
محمد محمدبیگی
............................................
سلام و عرض ادب و ارادت .
صبح تون بخیر .
شنبه تون رام و هفته تون ارام .
روزهای پیش روتون به همین سبزی و زیبایی .
گل و گلاب مهمون ثانیه ثانیه ساعت های هفته تون .
.............................................
به به ، درود فراوان ، چوخ یاخچی🌹🙏
.............................................
🌹🌹👏👌👌
داشت به شالِ دور گردنت
حسودی ام میشد ،
که نگاهم به خالِ کنار لبت افتاد...
#آرش_شریعتی
..............................................
سلام و احترام
با بهترین ارزوها برای همه دوست داران پیامک شمبه
............................................
سلام صبح به خیر ، من هم آرزوی شهادت دارم 😁
............................................
سلامم سلاام صبح زیبای شنبه بهشتیتون بهشت
بریم انشالله هفته دیگه رو بسازیم بوسه و دعای آقای حلاجیان هم بدرقه همیشگی
نفس و بوسه ات پایدار تنت سلامت🌹🌹🌹🌹
.............................................
سلام قاسم عزیز
ممنونم از پیام های زیبای هفتگیت.
خداوند به تعداد پیام های هفتگیت، قند تو دلت آب کنه. 🤲
.............................................
سلام قاسم عزیزم
دلم گرم شد با پیام قشنگت.
دعاهای قشنگت مثل عطر گل، صبحم رو زیباتر کرد.
امیدوارم دل خودت همیشه پر از قند و شادی باشه.
مخلصیم رفیق خوبم
م. شهرام
.......
بردی ز دلم من از تو آن میخواهم
وز گمشده خویش نشان میخواهم
سرلوحه هر بیت تو بردار
هرآنچه که شد من از تو آن میخواهم😁
که البته میشه " بوسه"
..............................................
@chehel_salegi
لینک پیام 👇
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/32406
پاسخهای محبت آمیز رفقا در واتساپ 👇
چرا یه قند++ یک شرابستان شکر در کام و جام دوست ریز!
...............................................
خدایا مارا از فیض شهادت محروم نکن🥰🤩🥰🤩
.............................................
قندی آب شده در دل آرزوست ...
.............................................
وای این جمله هه بی نظیره👌👌👌
تا زمانی که خدا مارو از خواب بیدار میکنه برامون برنامه داره👌👌
.............................................
میتونم تا شب به این جمله و خدا فک کنم
.............................................
سه بوسه کز دو لبت کردهای وظیفهی من
اگر ادا نکنی قرضدار من باشی!!
وظیفه یعنی حقوق و مقرری!
.............................................
درود
سپاس قاسم جان
آمین
شما هم خودت قند تودل آبکنی برادر
.............................................
درود قاسم جان
روزت به مهربانی و آفرینش لحظه های ناب ...
هفته جذاب و پر تلاش و برکتی پیش روت باشه
بدرخشی مثل همیشه
.............................................
سلام صوبح شمبه ات بخیر
ای دلخواهترین انگیزهی بیداریِ صبح
و شروع هر روزم❤️
شمبه موارک
محمد محمدبیگی
............................................
سلام و عرض ادب و ارادت .
صبح تون بخیر .
شنبه تون رام و هفته تون ارام .
روزهای پیش روتون به همین سبزی و زیبایی .
گل و گلاب مهمون ثانیه ثانیه ساعت های هفته تون .
.............................................
به به ، درود فراوان ، چوخ یاخچی🌹🙏
.............................................
🌹🌹👏👌👌
داشت به شالِ دور گردنت
حسودی ام میشد ،
که نگاهم به خالِ کنار لبت افتاد...
#آرش_شریعتی
..............................................
سلام و احترام
با بهترین ارزوها برای همه دوست داران پیامک شمبه
............................................
سلام صبح به خیر ، من هم آرزوی شهادت دارم 😁
............................................
سلامم سلاام صبح زیبای شنبه بهشتیتون بهشت
بریم انشالله هفته دیگه رو بسازیم بوسه و دعای آقای حلاجیان هم بدرقه همیشگی
نفس و بوسه ات پایدار تنت سلامت🌹🌹🌹🌹
.............................................
سلام قاسم عزیز
ممنونم از پیام های زیبای هفتگیت.
خداوند به تعداد پیام های هفتگیت، قند تو دلت آب کنه. 🤲
.............................................
سلام قاسم عزیزم
دلم گرم شد با پیام قشنگت.
دعاهای قشنگت مثل عطر گل، صبحم رو زیباتر کرد.
امیدوارم دل خودت همیشه پر از قند و شادی باشه.
مخلصیم رفیق خوبم
م. شهرام
.......
بردی ز دلم من از تو آن میخواهم
وز گمشده خویش نشان میخواهم
سرلوحه هر بیت تو بردار
هرآنچه که شد من از تو آن میخواهم😁
که البته میشه " بوسه"
..............................................
@chehel_salegi
👍6😁6❤2👏1😢1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💬 وقتی بارون میاد ؛ هر کسی اندازه کاسه اش از باران بهره میبره !
خیلی از خوشبختی ها؛ نمایش هستن و نباید بهشون توجه کرد . ما در مقام مقایسه ؛ خودمون رو اذیت میکنیم در حالیکه اصل مطلب ؛ پشت نقاب یا نقاب ها ؛ مخفی شده🍏
چندتا لینک مرتبط از دکتر فاضل نظری 👇
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/14634
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/29345
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/14307
خیلی از خوشبختی ها؛ نمایش هستن و نباید بهشون توجه کرد . ما در مقام مقایسه ؛ خودمون رو اذیت میکنیم در حالیکه اصل مطلب ؛ پشت نقاب یا نقاب ها ؛ مخفی شده🍏
چندتا لینک مرتبط از دکتر فاضل نظری 👇
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/14634
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/29345
https://www.tg-me.com/chehel_salegi/14307
👍20❤4👏3