Oscurità
آنکه یارش رفته داند حال آذر ماه را
من تورا با خون دل از یاد بردم لطف کن
Oscurità
من تورا با خون دل از یاد بردم لطف کن
هرکجا چشمت به من افتاد،کج کن راه را
کاش زندگی همونجا که بغلت میکردم و لپامون میخورد به هم و فشارت میدادم و چشامو میبستم تموم میشد.