معرفی‌های یک‌خطی از تازه‌های کتاب چ👇😍

به‌زودی منتشر می‌شود

پیش ‌فروش از 👇🏻
https://faunoos.ir/product/%d9%be%db%8c%d8%b4%d8%ae%d8%b1%db%8c%d8%af-%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%da%af%db%8c%d9%84%d8%af%d8%a7-%d9%86%d8%b4%d8%b1%da%86%d8%b4%d9%85%d9%87/

به‌زودی از نشرچشمه 👇

https://www.instagram.com/p/DOVmbZUDV62/?igsh=MW11anE2cHdyZmVxdQ==

برنامه‌های خانواده‌ی فرهنگی چشمه تا پایان هفته اعلام شد 👇

https://www.instagram.com/p/DOX4WN4DWsW/?igsh=aHkxM3c4eTk0bmR0

چهارشنبه ساعت ۱۹، در کتابسرای راوی

لاک این کتاب را زمانی نوشت که دو رویکرد سیاسی حاکم بود: در یک سو رویکرد رابرت فیلمر که حق پادشاهی را حق مشروع داده‌شده از سوی خداوند می‌دانست که به‌ میانجی کلیسا به پادشاه اعطا می‌شود، و از دیگر سو، رویکرد هابز که از نظریه‌ی قرارداد اجتماعی در راستای استوار ساختن حکومتی خودکامه پشتیبانی می‌کرد. این ستیز و ظهور پادشاه خودکامه و نظریه‌ی هابز موجب شد به قانون طبیعی و حقوق طبیعی بیش‌تر پرداخته شود؛ اگر می‌شد قوانین طبیعی‌ای را کشف کرد که همه‌ی آدمیان را به خود مقید کند، پس این قوانین باید پادشاه را نیز به خود مقید سازد و بنابراین از رهگذر قوانین طبیعی می‌شد قدرت پادشاهی را محدود ساخت‌. بدین‌ترتیب در آن زمان نظریه‌ی قانون طبیعی به‌سان بنیاد حقوق طبیعی، نظریه‌ی منتقد حکومت خودکامه‌ی پادشاهی بود. لاک دلیل می‌آورد که برای یافتن این قانون هر کس باید به‌یاری روشنایی خرد خود بیندیشد، و بنابراین این نظریه برسازنده‌ی یکی از پایه‌های روشنگری در سده‌ی هفدهم بود: نه خداوند و سنت دینی است که قانون طبیعت را تعیین می‌کند، و نه این قانون پیشاپیش در ذهن آدمی برنوشته شده است، و نه پادشاه پروانه دارد از کرانه‌های مقیدساز آن درگذرد.

تازه‌های رمان فارسی

https://www.instagram.com/p/DOftxD3jAAf/?igsh=ZXl0aTVoc21pYXUx