Telegram Web Link
Forwarded from چشم‌و‌چراغ
👨‍⚕️«تنش» چه ارتباطی با «تنیدن» دارد؟

«تنش» (tension، احساس فشار روانی و جسمی در شرایط ناراحت‌کننده) واژۀ جوانی‌ است که به‌خوبی رواج یافته، اما ریشۀ معناییِ آن برای برخی ناشناخته مانده‌ است. بیشترِ فرهنگ‌های لغت «تنیدن» را به‌معنی «بافتن» می‌دانند؛ حتی برخی پژوهشگران واژۀ «تنش» را اشتباهِ «ماشین‌نویس بیچاره» در خواندن «تِنشِن» و نگارش و تکثیر آن به‌صورت «تنش» دانسته‌اند (مصطفی ذاکری، ص ۳۸۸). صاحب فرهنگ نظام «تنیدن» را، علاوه بر «بافتن»، در سنسکریت به‌معنی «وسعت دادن و پهن کردن» و تلفظ پهلوی آن را «تنودن» دانسته، و در فرهنگ رشیدی «تنودن» به‌معنی «تنیدن» و «کشیدن» آمده‌ است. پیشنهاددهندۀ واژۀ «تنش»، زنده‌یاد دکتر محمود صناعی، روان‌شناس، ادیب، و پژوهشگر، شرح داده که ریشۀ tension در زبان‌های هندواروپایی، ازجمله هندی باستان، به‌معنی «کشیده‌شدن» است و در آن زبان tānah به‌معنی «ریسمان» است («تنه» در فارسی هم به‌معنی تنیده‌شده است؛ مانند تنۀ عنکبوت). در زبان ختنی این کلمه به دو صورتِ ttan به‌معنی «کشیدن» و ttanga (تنگ) به‌معنی «کشیده‌شدن» کاربرد داشته‌ است. این معنی از واژۀ «تنیدن»، از دیدِ بیشترِ فرهنگ‌نویسان فارسی پنهان مانده‌ و تنها «بافتن» و «پیچیدن» و مانند آن‌ها را آورده‌اند و گمان برده‌اند «تنیدن» و «بافتن» هم‌معنی‌اند؛ درحالی‌که اگر در کار قالی‌بافان و عنکبوت دقت کنند، می‌بینند که در آغازْ عمل دارکشی یا تانه‌کشی (همان تنیدن) یعنی کشیدن ریسمان‌ها (در اصطلاح فراهان «تِنگ» یا «تِرِنگ») و سپس بافتن انجام می‌شود.
«تنش» در فهرست واژه‌های پیشنهادی فرهنگستان دوم (۱۳۴۹–۱۳۵۸) نیز وارد شده بود. علاوه بر کاربرد در #روان‌_شناسی، از این واژه ترکیب‌ها و مشتق‌هایی مانند تنش‌زدایی (که گویا ساختۀ ‌روزنامه‌نگاران بوده)، تنش‌کاهی، تنشگاه، تنشِ ریخته، فراتنش و غیره هم در حوزه‌های گوناگون ساخته شده و به تصویب فرهنگستان زبان و ادب فارسی رسیده‌ است.

🔹با سپاس از راهنمایی همکار ارجمندمان آقای دکتر #رضا_عطاریان، دندان‌پزشک و پژوهشگر ارشد گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی

✍🏻سمانه ملک‌خانی

منابع: محمود صناعی، مقالۀ «دربارۀ تنیدن»، نشریۀ ایران‌نامه، ۱۳۶۳، شمارۀ ۱۰؛ مصطفی ذاکری، مقالۀ «اشتقاق عامیانه و واژه‌سازی تفننی»، در مجموعه‌مقالات زبان فارسی و زبان علم، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۲، ص ۳۷۲؛ #داریوش_آشوری، مقالۀ «ادای دینی به محمود صناعی»، مجلۀ بخارا، شمارۀ ۱۰۸، مهر و آبان ۱۳۹۴، ص ۲۱۲؛ فرهنگ نظام؛ فرهنگ رشیدی؛ فرهنگ فارسی عمید، فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ دفتر واژه‌های پیشنهادی گروه‌های واژه‌گزینی فرهنگستان زبان ایران (۱۳۵۰-۱۳۵۴).

📚دکتر #محمود_صناعی (۱ خرداد ۱۲۹۸ – ۲۱ شهریور ۱۳۶۴)
#واژه_شناسی
#ریشه_شناسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
👍154👏1
✍🏻 سخنان دکتر #حسین_گل‌_گلاب در این باره:
از زمانی که دانش‌های نو به کشور ما راه یافته و آموزش آن‌ها با گشایش #دارالفنون به‌وسیلۀ استادان بیگانه معمول شده، برخی از دانشمندان ایرانی بر آن شده‌اند که گفته‌های آنان را به زبان شاگردان خود برگردانند تا آسان‌تر شود. ولی چون بیشتر تحصیلات آنان بر پایه‌های زبان عربی بوده، زبان شیرین فارسی را از نظر دور داشته‌اند؛ چنانکه بُتانیک را علم‌النبات و زوئولوژی را علم‌الحیوان، و ژئولوژی را علم‌الأرض گفته‌اند. چون ناچار بودم واژه‌های آنان را به‌کار برم، به اصطلاح‌هایی برخوردم که سنگین و فراگرفتن آن‌ها برای شاگردان دشوار بود و در بیشتر موارد نارسا و نادرست می‌نمود؛ مانند:
عدیم‌الفلقه به‌جای acotyledon
ذوفلقتین به‌جای dicotylodon
ذوفلقه به‌جای monocotyledon
بارزالتناسل به‌جای phanerogame
مخفی‌التناسل به‌جای cryptogame
منفصل‌الطاس به‌جای dialysepal
متصل‌الکاس به‌جای gamopetal
عدیم‌الکاس به‌جای apetal
این ترجمه‌ها مرا بر آن داشت که دست نیاز به دامن دانشمندان زبان فارسی دراز کرده و از آنان یاری بخواهم. شادروانان #ادیب_پیشاوری و #بدیع‌_الزمان_فروزانفر و گروهی دیگر، اندیشۀ مرا ستوده، از یاری دریغ نفرمودند و مرا بر آن داشتند تا در این راه بکوشم و از سرزنش خرده‌گیران هراس به دل راه ندهم. به‌جای واژه‌های بالا «بی‌لپه»، «دولپه»، «تک‌لپه»، «پیدازا»، «نهان‌زا»، «جداگلبرگ»، «پیوسته‌گلبرگ»، و «بی‌گلبرگ» را برگزیده و به شاگردان خود آموختم و سرافرازم که فرهنگستان هم بعدها آن‌ها را پذیرفت.

منابع: مرز پرگهر، هومن ظریف، تهران: ماهریس، چاپ سوم: ۱۳۹۷، ص ۳۳ و ۳۴؛ فرهنگستان ایران، واژه‌های نو که تا پایان سال ۱۳۱۹ در فرهنگستان ایران پذیرفته شده‌ است، تهران: انتشارات دبیرخانۀ فرهنگستان.

#واژه
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
19👍5🥰3
🎻 به‌ مناسبت زادروز استاد ابراهیم لطفی (۳ خرداد ۱۳۴۵)، موسیقی‌دان، رهبر ارکستر (سازگان)، و بنیادگذار کوارتت (چهارسرایی/چهارنوازی) زهی تهران

«کوارتت» (quartet)، که از ریشه‌ای لاتینی به‌معنی «چهار» گرفته شده است، دو تعریف تخصصی دارد؛ نخست: قطعۀ موسیقی که برای چهار خواننده یا چهار نوازنده تصنیف شده باشد، که در این صورت برابر فارسی آن «چارسرایی/ چارنوازی» (چهارسرایی/چهارنوازی) است، و دوم: گروه موسیقی که شامل چهار اجراکننده باشد، که با این تعریف برابر فارسی آن «گروه چهارتایی/ چهارتایی» خواهد بود. فرهنگستان زبان و ادب فارسی واژۀ کنسرت را پذیرفته است؛ پس بهتر است به‌جای «کنسرتِ کوارتت» بگوییم کنسرت چارنوازی، کنسرت چارسرایی، یا کنسرت چهارتایی. برخی آن را «کنسرت چهارگان» نیز گفته‌اند.

🔴 اعضای گروه‌ واژه‌گزینی تخصصی #موسیقی که در دوره‌های گوناگون با فرهنگستان زبان و ادب فارسی همکاری کرده‌اند: دکتر محمدرضا آزاده‌فر، دکتر پیروز ارجمند، دکتر هومان اسعدی، امیر بکان، مهدی بهبودی، مرحوم علی‌اصغر بیانی، دکتر مهرداد پاکباز، مرحوم مصطفی‌کمال پورتراب، مانی جعفرزاده، محمدنیما خواجه‌نصیرطوسی، مرحوم حسین دهلوی، مهندس حمیدرضا رضایی، علیرضا سیداحمدیان، محمدسعید شریفیان، دکتر کیاوش صاحب‌نسق، مرحوم دکتر داریوش صفوت، دکتر ساسان فاطمی، دکتر مریم قره‌سو، حسین قنبری، سهراب کاشف، دکتر کارن کیهانی، شریف لطفی، دکتر محمدعلی مرآتی، نادر مشایخی، دکتر امین هنرمند، حسین یاسینی

✍🏻 سمانه ملک‌خانی

#واژه_شناسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
👍83👎2
Forwarded from چشم‌و‌چراغ
12👍6👎3👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👍15
🚬 به مناسبت هفتۀ بدون دخانیات

پیش‌تر کتاب زبان حال (فرهنگ عام‌واژه‌های معتادان) را، به‌همراه نمونه‌هایی از واژه‌های آن، معرفی کردیم. در این فرسته به معرفی فرایندهای واژه‌سازی مربوط به برخی دیگر از واژه‌های آن کتاب می‌پردازیم:

- وام‌گیری واژگانی: چَتوَر، چَتوَل (روسی): واحد اندازه‌گیری حجم مایعات معادل ۱۲۵ میلی‌لیتر؛ سِک (فرانسوی): خشک، خالی؛ اُوِر (انگلیسی): بیش‌مصرفی؛ گِشت (آلمانی)*: همگی، حضار؛ اَنگِبا (مطربی): بنگ؛ پِ‌تی (لری): مصرف مواد پودری به شیوۀ انفیه؛ دَخ (غربتی): مرغوب، باکیفیت؛ نادَخ (غربتی): نامرغوب.

- بخش‌گویی، شاملِ:
سربخش‌گویی: هِر: هرویین؛ نُر: داروی نورجیزک؛ اَلْک: الکل
بُن‌بخش‌گویی: گاری: سیگاری؛ فور: وافور
میان‌بخش‌گویی: اِف: پیش‌سازِ سوادواِفدرین برای تهیۀ آمفتامین

- واژآمیزی: قُل‌فور: ترکیبی از قُلقلی و وافور؛ مَس‌چِت: ترکیب مست و چت
- صوت‌واژه‌سازی: خشخاش (صدای دانه‌های خشخاش در غلاف‌های خشک خشخاش)؛ جیرجیر (صدای تند و تیز)؛ قُلقلی (صدای جوشیدن مایعات)

🔴 * به‌نظر می‌رسد «گشت» در این مفهوم آلمانی نیست، بلکه واژه‌ای قدیمی (احتمالاً کردی یا لری) است.

منابع: سعید نوروزی جوینانی، «از زبان حال به زبان قال»، در: دربارۀ گونۀ علمی زبان فارسی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۴۰۲، ص ۶۵ و ۶۶؛ فرهنگ ریشه‌شناختی زبان فارسی (دکتر محمد حسن‌دوست)؛ لغت‌نامه (دهخدا و همکاران)

🔹 با سپاس از آقایان دکتر #رضا_عطاریان و دکتر #حمید_حسنی پژوهشگران ارشد گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی

#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
👏53
🔴 در ادامۀ فرستۀ بالا

🔗 در این سخنرانی، نویسندۀ کتاب، دکتر #سعید_نوروزی_جوینانی، روان‌شناس و عضو کارگروه واژه‌گزینی تخصصی #اعتیاد فرهنگستان زبان و ادب فارسی، توضیحات بیشتری در این باره می‌دهد. او همچنین معتقد است که همانطور که عام‌واژه‌های انگلیسی به زبان علم راه یافته‌اند، در زبان فارسی هم می‌توان این شیوه را با عام‌واژه‌های فارسی به‌کار بست.

#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
👏61👍1
Forwarded from چشم‌و‌چراغ
🏢 سالروز تأسیس #شهرداری (بلدیۀ) تهران (۱۲ خرداد ۱۲۸۶) و نخستین جلسۀ رسمی فرهنگستان ایران (۱۲ خرداد ۱۳۱۴)
📜 منبع #سند: وبگاه سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی

#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
12👍2
🚲 روز جهانی دوچرخه

دوچرخه (بی‌سیکلت) توسط انگلیسی‌ها به ایران آمد، همراه دو نفر نوجوان پانزده شانزده سالۀ زیبارو با شلوارهای کوتاه که در میدان مشق به نمایش گذاشته شد... مرکوب‌هایی که فی‌المجلس نام «مَرکَب شیطان» بر آن‌ها نهاده شد و راکبینی که «بچۀ شیطان» نام گرفتند ... یعنی جز بچۀ شیطان نمی‌توانست رویش بند شود. از اواخر دورۀ قاجاریه تولیدات صنعتی زندگی قشر مرفه را تغییر داد. در ذهنیات سنتی، این وسایل به‌گونه‌ای جادویی و افسون‌شده جلوه کرده بودند؛ چنانکه به برق «نور شیطان»، به اتومبیل «کالسکۀ آتشی» و «اسب شیطان»، به بنزین «آب دهان شیطان»، به رانندۀ اتومبیل و راکب دوچرخه «الخَنّاس» (یعنی پسر شیطان) می‌گفتند. پیش‌تر، «گاری دوچرخه» یا «گاری بی‌سیکلت» و «دوچرخۀ دستی» (برای باربری) و غیره رواج داشت؛ بنابراین، این دوچرخه را «دوچرخۀ پایی/ دوچرخه‌پایی» نامیدند تا متمایز باشد. «بی‌سیکلت» (bicyclette) واژۀ فرانسوی، معادل bicycle انگلیسی است. پیشوند «-bi» یعنی «دو» و «cycle»، که از واژه‌ای یونانی مشتق شده، به‌معنی «چرخ» است.

✍🏻 سمانه ملک‌خانی

#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
11👌4🙏3
🖱سال‌ها پیش، متخصصان حوزۀ #رایانه_و_فناوری_اطلاعات در فرهنگستان زبان و ادب فارسی برابر «تلیک» را، که نام‌آوایی برگرفته از صدای فشردن دکمۀ موشی (ماوس) بود، برای «کلیک» (click) تصویب کردند. اما بعداً این برابر به «کلیک» تغییر کرد. «کِلیک» در گویش‌های مناطقی مانند نیشابور و گناباد و لارستان به‌معنی «انگشت» و «انگشت کوچک» است و «کلیکی» هم به انگشتر یا حلقۀ نامزدی گفته می‌شود. می‌توان بر این واژه، برای مفهوم تازه، معنی «با انگشت اشاره کردن یا فشردن» را نیز سوار کرد. چنانکه در فرسته‌های پیش هم گفته بودیم، فرهنگستان در موارد گوناگون از شباهت معناوایی (معنایی-آوایی) برای واژه‌گزینی بهره برده است تا بخت پذیرش و کاربرد نوواژه بالاتر رود. در آینده نمونه‌های بیشتری را خواهیم دید.

با استفاده از: فرهنگ واژگان گویش‌های ایرانی، غلامرضا آذرلی، تهران: انتشارات هزار کرمان، چاپ اول، ۱۳۸۷.

✍🏻 سمانه ملک‌خانی

#واژه_شناسی
#گویش_شناسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
👍183👏3
🎁 آن قدیم‌ها که واژۀ «لاکچری» ورد زبان‌ها نبود و به‌دور از فضای مجازی دور هم خوش بودیم و فارسی را هم پاس می‌داشتیم، گاه در سفره‌های نذری و جشن‌ها هدایای کوچکی مانند آجیل تورپیچ و نواربسته یا خوراکی و بادکنکی می‌گرفتیم و سرخوش به خانه برمی‌گشتیم و «گیفت» را هم نمی‌شناختیم! در گذشتۀ دورتر، هدایای دریافتی از جشن و میهمانی را «دُلمه» می‌نامیدند که البته مفصل‌تر بود. #عبدالله_مستوفی (۱۲۵۷–۱۳۲۹) در شرح زندگانی من می‌نویسد: «گلوله‌های کوچکی از موم و عطریات ساخته و در جوف آن کاغذهای کوچکی که اسم خانه و یا ضیاع و عِقار یا بدرۀ زر یا غلام و کنیز... در آن‌ها ثبت و به امضای پیشکار صاحب عروسی رسیده بود گذاشته بودند، به حضار می‌داده یا بر سر عروس و داماد نثار می‌کردند... هرکس هرچه نصیبش می‌شد... دریافت می‌کرد... لفظ دلمۀ ترکی و معنای آن با غذایی که امروز به این اسم معروف است و با گلوله‌های هدیه و نثارِ عروسی... تطبیق می‌کند... این لغت هم، بااینکه معنای آن از رسوم ایران قدیم است، به قالب ترکی مصطلح شده». استاد #سعید_نفیسی نیز در خاطرات خود، دربارۀ صدراعظم #ناصرالدین‌_شاه، می‌گوید: «گاهی هم برای خودشیرینی در نزد شاه به میهمانان خود به‌اصطلاح دلمه می‌داد؛ یعنی سکه‌ای از طلا در کاغذی می‌پیچید و به هرکس که می‌خواست می‌داد». واژۀ دلمه برگرفته از مصدر «دولماق» به‌معنی «پُر شدن» است.
به نظر شما آیا امروز هم می‌توان این واژۀ قدیمی یا مشتقی از آن (مثلاً «دلمک») را نوگزیده و به‌جای گیفت استفاده کرد؟

با استفاده از: سامانۀ جست‌وجوی دادگان فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ لغتنامه(دهخدا و همکاران)؛ فرهنگ آذربایجانی-فارسی (بهزاد بهزادی)

✍🏻 سمانه ملک‌خانی

#واژه_شناسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
👍23👎85
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📜 به مناسبت سالگرد پرده‌برداری از مجسمۀ فردوسی در تهران (۱۷ خرداد ۱۳۳۸)
🎤 پایان سرایش #شاهنامه؛ نویسنده و راوی: #عفت_امانی، پژوهشگر ارشد گروه زبان‌ها و گویش‌های ایرانی فرهنگستان زبان و ادب فارسی

🔹با سپاس از آقای دکتر #مسعود_قاسمی، پژوهشگر ارشد گروه فرهنگ‌نویسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی

#فردوسی
#تکه_فیلم
#ریشه_شناسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
👍125
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
15👍2
☕️ #کافه_واژه_ها
اعضای گروه واژه‌گزینی #علوم_و_فناوری_غذا، شاخۀ #قهوه_پژوهی: هژیر امین‌الهی، صفا صالحی، دکتر مهران صولتی هشجین، رضا کوثر، محمدحسین (صفا) هراتیان

✍🏻 سمانه ملک‌خانی

#واژه_شناسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
6👍6👏3😐1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👍5🎃52
🔬واکوئُل (vacuole)، از ریشه‌ای لاتین به‌معنی «‌تهی» + پسوند کوچک‌ساز ole-، ساختاری محصور در یک غشا است که تنها در یاخته‌های هوهسته‌ای (eucaryotic) یافت می‌شود و حاوی مایع است. دهه‌ها پیش، دکتر #حسین_گل‌_گلاب، در کتاب خود، گیاه‌شناسی برای سال اول پزشکی (۱۳۲۶)، برابر کهن «کریچه» را در معنی نو برای آن برنهاد و در توضیح نوشت: «... یاخته هرچه پیرتر شود در آن حفره‌هایی پدید می‌آیند که در داخل آن‌ها مایعی رقیق است... این حفره‌ها را کریچه گویند... کریچه در فارسی به‌معنی کلبۀ کوچک و تنگ است». فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز ابتدا کریچه را تصویب کرده بود، اما پس از مدتی، با توجه به نظرهای دریافت‌شده، آن را به «کاواک»، که آن هم واژه‌ای قدیمی به‌معنی «توخالی» است و از ستاک حال «کاویدن»، یعنی «کاو»، + پسوند «-اک» ساخته شده، تغییر داد.

🔹با سپاس از آقای دکتر #رضا_عطاریان، دندانپزشک و پژوهشگر ارشد گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی

✍🏻 سمانه ملک‌خانی

گروه واژه‌گزینی #زیست‌_شناسی
#نوگزینش
#واژه_شناسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
8👍1👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
14👍2
Forwarded from چشم‌و‌چراغ
🌍 به مناسبت زادروز دکتر #محمدحسن_گنجی (۲۱ خرداد ۱۲۹۱ – ۲۸ تیر ۱۳۹۱)، پدر جغرافیای نوین در ایران

از دید طبیعت‌گرد عادی، دره‌های کوهستانی شاید «عمیق» و «کم‌عمق» یا «بزرگ» و «کوچک» باشند؛ اما، ازنظر متخصصان جغرافیا و زمین‌شناسی، تفاوت‌های بارزی بین دره‌هاست که آنها را به چند نوع با ویژگی‌های مشخص تقسیم کرده‌است: به هر گودال از نوع آبراهه‌ «آبگذر» (gullet) می‌گویند. «ژرف‌دره» (canyon) به درهٔ کشیده و عمیق و نسبتاً باریک با دیواره‌های پرشیب می‌گویند که اغلب رودی در آن جریان دارد و «تنگ‌دره» (ravine) درهٔ کوچک و باریک با دو بَرِ پرشیب است. اما «تنگ» (gorge) که از ژرف‌دره کوچک‌تر است و از تنگ‌دره پرشیب‌تر، دره‌ای است باریک و ژرف با دیواره‌های سنگیِ تقریباً قائم در کوهستان؛ و البته، درهٔ کوچک و باریک و ژرفی که براثر عبور سیلاب بر روی رسوبات و خاک‌های سست سطحی به‌وجود می‌آید «آبکند» (gully) نامیده شده‌است. فهرست دره‌ها طولانی‌تر است. اما همین‌ها هم نشان می‌دهد که متخصصان برای بیان مطلب علمی و دقیق، چقدر به «واژه» نیاز دارند.

#واژه‌_شناسی
گروه‌های واژه‌گزینی #جغرافیا و #زمین_شناسی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
👍106
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👍20👎54🤔1👌1🍓1🎃1
2025/10/26 05:54:59
Back to Top
HTML Embed Code: