🧕🏻 به مناسبت هفتۀ ملی سلامت بانوان
🏢 چند واژۀ مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی
بارمندی: gravidity
تعداد بارداریهای یک زن بدون توجه به نتیجۀ بارداری
باروری: fertility
۱. امکان تولیدمثل فرزند زنده ۲. در جمعیتنگاری (demography)، تولید واقعی فرزند زنده که در محاسبۀ آن مردهزایی و سقط در نظر گرفته نمیشود
پسآبستنی: postconception
مربوط به بعد از آبستنی
فرآگاهی: mindfulness
آگاهی کامل فرد از حالتهای درونی و پیرامون خود
برونتنی: in vitro (متـرادف: درونشیشهای، درشیشه)
ویژگی آزمایشهای مربوط به فرایندهای زیستی در محیط آزمایشگاهی
درونتنی: in vivo (متـرادف: درونزیوهای، درزیوه)
ویژگی آزمایشهایی که در درون بدن موجود زنده انجام میشود
پیمایش: survey
جمعآوری اطلاعات کمّی مربوط به متغیرها در یک جمعیت
کارآزمایی: trial
مطالعۀ تجربی آیندهنگر و تحلیلی مبتنی بر دادههای اولیۀ جمعآوریشده از افراد یا گروهها
🔴 اعضای گروه واژهگزینی تخصصی #پزشکی، شاخۀ #علوم_سلامت: دکتر سید علی آذین، دکتر علیرضا احمدوند، دکتر حسن رفیعی، دکتر ژیلا صدیقی، دکتر آزیتا گشتاسبی، دکتر فرشید مرادیان، مرحوم دکتر ابوالحسن ندیم، دکتر کورش هلاکویی نایینی
گروههای واژهگزینی #علوم_سلامت، #علوم دارویی و #روان_شناسی
#واژه
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
🏢 چند واژۀ مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی
بارمندی: gravidity
تعداد بارداریهای یک زن بدون توجه به نتیجۀ بارداری
باروری: fertility
۱. امکان تولیدمثل فرزند زنده ۲. در جمعیتنگاری (demography)، تولید واقعی فرزند زنده که در محاسبۀ آن مردهزایی و سقط در نظر گرفته نمیشود
پسآبستنی: postconception
مربوط به بعد از آبستنی
فرآگاهی: mindfulness
آگاهی کامل فرد از حالتهای درونی و پیرامون خود
برونتنی: in vitro (متـرادف: درونشیشهای، درشیشه)
ویژگی آزمایشهای مربوط به فرایندهای زیستی در محیط آزمایشگاهی
درونتنی: in vivo (متـرادف: درونزیوهای، درزیوه)
ویژگی آزمایشهایی که در درون بدن موجود زنده انجام میشود
پیمایش: survey
جمعآوری اطلاعات کمّی مربوط به متغیرها در یک جمعیت
کارآزمایی: trial
مطالعۀ تجربی آیندهنگر و تحلیلی مبتنی بر دادههای اولیۀ جمعآوریشده از افراد یا گروهها
🔴 اعضای گروه واژهگزینی تخصصی #پزشکی، شاخۀ #علوم_سلامت: دکتر سید علی آذین، دکتر علیرضا احمدوند، دکتر حسن رفیعی، دکتر ژیلا صدیقی، دکتر آزیتا گشتاسبی، دکتر فرشید مرادیان، مرحوم دکتر ابوالحسن ندیم، دکتر کورش هلاکویی نایینی
گروههای واژهگزینی #علوم_سلامت، #علوم دارویی و #روان_شناسی
#واژه
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
👍4❤3
  Forwarded from چشموچراغ
  
📚دکتر #علی_اشرف_صادقی (۲۵ اردیبهشت ۱۳۲۰)
#گزین_گویه
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
#گزین_گویه
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
❤11👌4
  📜 بزرگداشت #ابوالفضل_بیهقی و روز نثر فارسی
#واژه
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
#واژه
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
❤14
    👓 به مناسبت سالروز درگذشت #ابوالقاسم_حالت (۱۲۹۳ – ۳ آبان ۱۳۷۱)، شاعر، مترجم و طنزپرداز
آقای واژهپرست، که به لغات صحیحالنسب علاقه داشت، خواب دید که میخواهد لغات گمشده را بقاپد؛ زیرا عقیده داشت که برای اصلاح زبان فارسی باید لغات پاک و شستهورفته را بیرون کشید. در خواب به مطبخ رفت. دید ماهیتابه دهن باز کرده و گفت: آقا جان، فقط باید در من ماهی سرخ کنی نه تخممرغ؛ چون مرا ماهیتابه میخوانی نه تخممرغتابه! واژهپرست به وحشت افتاد. خیال کرد مطبخ جن دارد... . خواست اصلاح کند و راه بیفتد. ناگاه خودتراش گفت: حالا که مرا خودتراش صدا میکنی، برو بنشین به خیال اینکه من میتوانم خودم ریشت را بتراشم! ماهوتپاککن هم گفت: هروقت کتوشلوار ماهوت به تن کردی، بیا تا لباست را پاک کنم! واژهپرست خواست اسباب خود را در یخدان بگذارد؛ یخدان گفت: یا من یخدانم یا یخهدان. چیز دیگر قبول نمیکنم. ورود افراد بیگانه ممنوع! ناچار تصمیم گرفت اسباب خود را در چادرشب بپیچد. وقتی چادرشب را پهن کرد، هرکدام از گلهای چادرشب بهصورت دهنی شد و شروع کرد به دهنکجی کردن. از تمام این دهنها یک جمله بیرون میآمد: تو اسم مرا چادرشب گذاشتهای. چادرشب را مخصوصاً موقع شب باید سر کرد، نه روز. اگر میخواهی مرا سرت کنی، شب بیا. اگر هم کار دیگری داری از انجامش معذرت میخواهم! با شکم گرسنه و پای پیاده عازم شد. ... چشمش به یک قهوهخانه افتاد. از قهوهچی آبگوشت و چای خواست. قهوهچی گفت: اینجا قهوهخانه است نه آبگوشتخانه و چایخانه! ... خودنویس را درآورد که بنویسد. قلم هم به حرف آمد و گفت: از جان من چه میخواهی؟ اگر من خودنویس هستم باید خودم بنویسم. ولم کن و به انتظار این که خودم برایت بنویسم خمیازه بکش! ... خودکار هم دم درآورده بود که: من اگر خودکار هستم باید خودم کار کنم نه با دست تو و میل تو! فریادی کشید و از خواب پرید. شرمنده شد و به وحشت افتاد که دید واژهها اگر اعتصاب کنند و از انجام خدمات طفره روند، او و امثال او گرفتار چه مصیبتی خواهند شد.
برگرفته از: ابوالقاسم حالت، مقالهٔ «اعتصاب واژهها»، مجلهٔ یغما، سال بیستوششم، بهمن ۱۳۵۲، شمارهٔ ۱۱ (پیاپی ۳۰۵)، ص ۶۸۳–۶۸۵.
#طنز
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
آقای واژهپرست، که به لغات صحیحالنسب علاقه داشت، خواب دید که میخواهد لغات گمشده را بقاپد؛ زیرا عقیده داشت که برای اصلاح زبان فارسی باید لغات پاک و شستهورفته را بیرون کشید. در خواب به مطبخ رفت. دید ماهیتابه دهن باز کرده و گفت: آقا جان، فقط باید در من ماهی سرخ کنی نه تخممرغ؛ چون مرا ماهیتابه میخوانی نه تخممرغتابه! واژهپرست به وحشت افتاد. خیال کرد مطبخ جن دارد... . خواست اصلاح کند و راه بیفتد. ناگاه خودتراش گفت: حالا که مرا خودتراش صدا میکنی، برو بنشین به خیال اینکه من میتوانم خودم ریشت را بتراشم! ماهوتپاککن هم گفت: هروقت کتوشلوار ماهوت به تن کردی، بیا تا لباست را پاک کنم! واژهپرست خواست اسباب خود را در یخدان بگذارد؛ یخدان گفت: یا من یخدانم یا یخهدان. چیز دیگر قبول نمیکنم. ورود افراد بیگانه ممنوع! ناچار تصمیم گرفت اسباب خود را در چادرشب بپیچد. وقتی چادرشب را پهن کرد، هرکدام از گلهای چادرشب بهصورت دهنی شد و شروع کرد به دهنکجی کردن. از تمام این دهنها یک جمله بیرون میآمد: تو اسم مرا چادرشب گذاشتهای. چادرشب را مخصوصاً موقع شب باید سر کرد، نه روز. اگر میخواهی مرا سرت کنی، شب بیا. اگر هم کار دیگری داری از انجامش معذرت میخواهم! با شکم گرسنه و پای پیاده عازم شد. ... چشمش به یک قهوهخانه افتاد. از قهوهچی آبگوشت و چای خواست. قهوهچی گفت: اینجا قهوهخانه است نه آبگوشتخانه و چایخانه! ... خودنویس را درآورد که بنویسد. قلم هم به حرف آمد و گفت: از جان من چه میخواهی؟ اگر من خودنویس هستم باید خودم بنویسم. ولم کن و به انتظار این که خودم برایت بنویسم خمیازه بکش! ... خودکار هم دم درآورده بود که: من اگر خودکار هستم باید خودم کار کنم نه با دست تو و میل تو! فریادی کشید و از خواب پرید. شرمنده شد و به وحشت افتاد که دید واژهها اگر اعتصاب کنند و از انجام خدمات طفره روند، او و امثال او گرفتار چه مصیبتی خواهند شد.
برگرفته از: ابوالقاسم حالت، مقالهٔ «اعتصاب واژهها»، مجلهٔ یغما، سال بیستوششم، بهمن ۱۳۵۲، شمارهٔ ۱۱ (پیاپی ۳۰۵)، ص ۶۸۳–۶۸۵.
#طنز
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
❤11👍5😁3
  🍟 سالهاست افرادی ناآگاه، که نه آداب طنز را میدانند و نه شناخت کافی از زبان فارسی دارند، به بهانۀ واژههایی مانند «برگک»، کار فرهنگستان را دستمایۀ تمسخر قرار میدهند. در چند فرسته شماری از این واژهها را خواهیم سنجید.
اصطلاح «برگه» را از قدیم میشناسیم؛ تکههای بریده (برگبرگ) و خشکشدۀ میوه که کمی هم گوشتی است. پسوند «ـه» در اینجا نشان شباهت است، مانند: گردنه، لبه، دهانه، چشمه، گوشه، پوسته، دسته، و شاخه. با «لواشک» هم آشناییم؛ میوۀ پخته، مانند رب، که در سینی پهن و در آفتاب خشک شده و ظاهر آن لواشمانند و نازک میشود. «برگک» (چیپس) نیز یعنی ورقۀ خشکشدۀ سیبزمینی و میوه که از برگه نازکتر است. پسوند «ـَک» در این دو واژه، بیش از آنکه نشان کوچکی (تصغیر) باشد، نشان شباهت و نسبت است؛ مانند چنگک، پشمک، مخملک، پولک، و خرک. «برگک» هم یعنی چیزی که به نازکیِ برگ است. پس برگک واژهای بدون الگو و بیهمانند در زبان فارسی نیست و دلیلی برای تمسخر آن وجود ندارد.
برخی تولیدکنندگان از این اصطلاح، چه بهصورت نام تجاری و چه بهصورت عمومی، برای ارائۀ محصول خود استفاده کردهاند که امیدواریم آگاهی و فارسیدوستی این عزیزان فراگیر شود.
هرچند که نه واژههای زبان فارسی و نه واژههای هیچ زبان دیگری خندهدار نیستند، اما تصور کنیم که اگر هریک از مثالهای گفتهشده را امروز میخواستیم بسازیم بهنظرمان چطور میبود؟
✍🏻 سمانه ملکخانی
#نوواژه_ستیزی
#شوخی_با_فرهنگستان
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
اصطلاح «برگه» را از قدیم میشناسیم؛ تکههای بریده (برگبرگ) و خشکشدۀ میوه که کمی هم گوشتی است. پسوند «ـه» در اینجا نشان شباهت است، مانند: گردنه، لبه، دهانه، چشمه، گوشه، پوسته، دسته، و شاخه. با «لواشک» هم آشناییم؛ میوۀ پخته، مانند رب، که در سینی پهن و در آفتاب خشک شده و ظاهر آن لواشمانند و نازک میشود. «برگک» (چیپس) نیز یعنی ورقۀ خشکشدۀ سیبزمینی و میوه که از برگه نازکتر است. پسوند «ـَک» در این دو واژه، بیش از آنکه نشان کوچکی (تصغیر) باشد، نشان شباهت و نسبت است؛ مانند چنگک، پشمک، مخملک، پولک، و خرک. «برگک» هم یعنی چیزی که به نازکیِ برگ است. پس برگک واژهای بدون الگو و بیهمانند در زبان فارسی نیست و دلیلی برای تمسخر آن وجود ندارد.
برخی تولیدکنندگان از این اصطلاح، چه بهصورت نام تجاری و چه بهصورت عمومی، برای ارائۀ محصول خود استفاده کردهاند که امیدواریم آگاهی و فارسیدوستی این عزیزان فراگیر شود.
هرچند که نه واژههای زبان فارسی و نه واژههای هیچ زبان دیگری خندهدار نیستند، اما تصور کنیم که اگر هریک از مثالهای گفتهشده را امروز میخواستیم بسازیم بهنظرمان چطور میبود؟
✍🏻 سمانه ملکخانی
#نوواژه_ستیزی
#شوخی_با_فرهنگستان
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
❤19👍11👌4
  Forwarded from چشموچراغ
  
  Telegram
  
   
  
📺 به مناسبت روز جهانی پویانمایی
مرکز پویانمایی صبا،
جشنوارۀ پویانمایی،
پویانمایی رایانهای،
شبکۀ پویا،
بنیاد ملی پویانمایی ایران
در سالهای گذشته، بهویژه در آغاز تصویب «پویانمایی» در فرهنگستان زبان وادب فارسی، شاید امید چندانی برای رواج این واژه وجود نداشت؛ برای نمونه، استاد #نورالدین_زرین_کلک (زادۀ ۲۰ فروردین ۱۳۱۶)، تصویرگر و پویانمای بهنام، چنین گفته بود:
«وقتی که من بچه بودم، اینگونه فیلمها را «مضحک قلمی» مینامیدند، یا «موسیقلمو»، که شکل عامیانۀ همان «مضحک قلمی» بود... . بعد که بزرگتر شدیم، در نوشتههای ما بهجای «انیمیشن» کلمۀ «نقاشی متحرک» وارد شد. اینکه مخترع این ترکیب چه کسی بود نمیدانم، اما قطعاً با این مقوله آشنا نبودهاست... درحالیکه در این هنر هم حجم متحرک وجود دارد هم شیء متحرک و نه تنها نقاشی متحرک! اما، بههرحال، به این کلمه عادت کرده بودیم... بنده اولین ترجمهام را نیز با نام «درسهایی در نقاشی متحرک» چاپ کردم. ... در ۱۳۵۳، وقتیکه مدرسۀ انیمیشن را تأسیس کردیم، من که از تلفظ انگلیسی «انیمیشن» بیزارم...، چند واژه به فرهنگستان* پیشنهاد کردم، که آنها واژۀ «جانبخشی» را مناسبتر دیدند و آن را در فرهنگنامۀ زبان فارسی وارد کردند و به ما نیز ابلاغ کردند... برایناساس، از این اصطلاح استفاده میکردیم تا جا بیفتد. دوستان دیگر هم هرکدام برای خود واژهگذاری کرده بودند؛ مثل «متحرکسازی»، «فیلم تحرکی»، و غیره... . اما اخیراً دیدیم واژۀ «پویانمایی» از سوی فرهنگستان** برگزیده شدهاست. ... ما به تصمیم آنها احترام میگذاریم و دوست داریم پاسدار زبان فارسی باشیم؛ اما، بهنظر من ... شکاف تازهای ایجاد کرد و استفاده از معادل «جانبخشی» را، که میرفت بهمرور جای خود را باز کند، با تردید روبهرو ساخت...».
اما امروزه این واژه، در کنار کارتون و انیمشین، کاملاً آشنا و رواجیافته است و این رواجیافتگی نشانگر اهمیت و تأثیر همکاری رسانهها و مراکز گوناگون با فرهنگستان است که ایکاش دربارۀ واژههای مصوب دیگر نیز رخ دهد.
*فرهنگستان دوم (۱۳۴۹ – ۱۳۵۸)
** فرهنگستان سوم (فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
با استفاده از: مقالۀ «تخصصهای ویژه در صنعت سینمای انیمیشن؛ گفتگو و مصاحبه»، مصاحبهشونده: نورالدین زرینکلک، کیهان کاریکاتور، بهمن و اسفند ۱۳۷۷، شمارۀ ۸۳ و ۸۴، ص ۱۹.
✍🏻 سمانه ملکخانی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
مرکز پویانمایی صبا،
جشنوارۀ پویانمایی،
پویانمایی رایانهای،
شبکۀ پویا،
بنیاد ملی پویانمایی ایران
در سالهای گذشته، بهویژه در آغاز تصویب «پویانمایی» در فرهنگستان زبان وادب فارسی، شاید امید چندانی برای رواج این واژه وجود نداشت؛ برای نمونه، استاد #نورالدین_زرین_کلک (زادۀ ۲۰ فروردین ۱۳۱۶)، تصویرگر و پویانمای بهنام، چنین گفته بود:
«وقتی که من بچه بودم، اینگونه فیلمها را «مضحک قلمی» مینامیدند، یا «موسیقلمو»، که شکل عامیانۀ همان «مضحک قلمی» بود... . بعد که بزرگتر شدیم، در نوشتههای ما بهجای «انیمیشن» کلمۀ «نقاشی متحرک» وارد شد. اینکه مخترع این ترکیب چه کسی بود نمیدانم، اما قطعاً با این مقوله آشنا نبودهاست... درحالیکه در این هنر هم حجم متحرک وجود دارد هم شیء متحرک و نه تنها نقاشی متحرک! اما، بههرحال، به این کلمه عادت کرده بودیم... بنده اولین ترجمهام را نیز با نام «درسهایی در نقاشی متحرک» چاپ کردم. ... در ۱۳۵۳، وقتیکه مدرسۀ انیمیشن را تأسیس کردیم، من که از تلفظ انگلیسی «انیمیشن» بیزارم...، چند واژه به فرهنگستان* پیشنهاد کردم، که آنها واژۀ «جانبخشی» را مناسبتر دیدند و آن را در فرهنگنامۀ زبان فارسی وارد کردند و به ما نیز ابلاغ کردند... برایناساس، از این اصطلاح استفاده میکردیم تا جا بیفتد. دوستان دیگر هم هرکدام برای خود واژهگذاری کرده بودند؛ مثل «متحرکسازی»، «فیلم تحرکی»، و غیره... . اما اخیراً دیدیم واژۀ «پویانمایی» از سوی فرهنگستان** برگزیده شدهاست. ... ما به تصمیم آنها احترام میگذاریم و دوست داریم پاسدار زبان فارسی باشیم؛ اما، بهنظر من ... شکاف تازهای ایجاد کرد و استفاده از معادل «جانبخشی» را، که میرفت بهمرور جای خود را باز کند، با تردید روبهرو ساخت...».
اما امروزه این واژه، در کنار کارتون و انیمشین، کاملاً آشنا و رواجیافته است و این رواجیافتگی نشانگر اهمیت و تأثیر همکاری رسانهها و مراکز گوناگون با فرهنگستان است که ایکاش دربارۀ واژههای مصوب دیگر نیز رخ دهد.
*فرهنگستان دوم (۱۳۴۹ – ۱۳۵۸)
** فرهنگستان سوم (فرهنگستان زبان و ادب فارسی)
با استفاده از: مقالۀ «تخصصهای ویژه در صنعت سینمای انیمیشن؛ گفتگو و مصاحبه»، مصاحبهشونده: نورالدین زرینکلک، کیهان کاریکاتور، بهمن و اسفند ۱۳۷۷، شمارۀ ۸۳ و ۸۴، ص ۱۹.
✍🏻 سمانه ملکخانی
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
❤11👏2
  Forwarded from یادداشتهای سید احمدرضا قائممقامی
مرداد
افتادن فتحه از آغاز کلمات، مخصوصاً اگر آن فتحه یک هجای مستقل را بسازد، بعد از تبدیل آن فتحه به یک مصوّت کوتاهِ ربوده، در زبان فارسی در اواخر دورهٔ ساسانی و اوایل دورهٔ اسلامی (اگر علیالعجاله اختلافات گویشی را کنار بگذاریم) تحولی آوایی است و ارتباطی با مسائل صرفی (مورفولوژیک) ندارد. به همین سبب فرقی نمیکند که بلحاظ قواعدِ صرفیِ تاریخی آن فتحه تکواژ مستقل باشد (مانند a ادات نفی)، جزئی از ادات ان نفی باشد، یا جزئی از یک کلمهٔ بسیط یا بسیطشده؛ در هر حال حذف میشود. از این جاست که مثلاً اناب بدل به ناب شده و انوش بدل به نوش (مگر در بعضی کاربردهای "فرمولی")، و با آنکه ادات نفی ان با این حذف عملاً از بین میرود، چیزی مانع از حذف نشده؛ و از همین جاست که ابیدا به معنای گم و ناپیدا بدل به ویدا شده (رجوع فرمایند به لغت فرس) و حذف ادات نفی از آن باعث نشده که معنای ویدا به ضد آن تغییر کند. تکرار کنیم: مسأله آوایی است نه صرفی. این چیزی است که در این یادداشتها چندین بار بیهوده تکرار شده.
همین در مورد امرداد هم صادق است. افتادن فتحه از آغاز این کلمه نیز البته تحولی آوایی است و به این معنی نیست که معنای امرداد با حذف فتحه تبدیل به مرگ و ناپایداری زندگی میشود. وقتی در زبان فارسی دری تکواژ نفی a وجود نداشته باشد، دیگر سخن گفتن از حذف یا اثبات آن معنی ندارد. این امری است بداهةً روشن و بینیاز از استدلال. اما آنچه دربارهٔ امرداد و مرداد در افواه افتاده افسانهای است که از نیمهٔ اول قرن چهاردهم شمسی بعضی ساختهاند و چون در بین زردشتیان تلفظ امرداد هنوز گویا کاربرد داشته، کسانی مانند ارباب کیخسرو و نورسیدگان کمآشنا با زبان فارسی و زبانهای پیش از اسلام زنده کردن کلمهٔ مردهٔ امرداد و از رواج انداختن مرداد را ضروری یافتهاند و با آنکه بعضی استادان از همان زمان مهمل و بیمعنی بودن این سخن را دریافته بودهاند، پند آنان در عوام مؤثر نشده و بازگویی این افسانه ادامه یافته است. چند وقت قبل در همین فضای مجازی دیدم که آقای دکتر کامران کشیری به زبانی روشن نادرستی این پندار را معلوم کرده و در شیرفهم کردن مطلب به زبان ساده هنرمندی نموده، ولی گروهی مقصود روشن، روشنتر از آب، او را درنیافتهاند و اشکالهای خنک کردهاند.
من چون در روشن نوشتن مهارتی ندارم، پاسخی دشوارفهمتر به پندار سازندگان کلمهٔ امرداد در دوران معاصر میدهم.
عوام تصور میکنند که اگر امرداد به معنای جاودانگی است، پس مردادی هم وجود داشته که معنای مرگ یا میرایی داشته یا اگر در زبان اوستایی امرتات (خود از اصل امرتَتات) به معنای جاودانگی بوده، پس فرض مرتات (خود از اصل مرتَتات) به معنای مرگ نیز بیاشکال است. واقع آن است که این تصور naïve، گرچه به ظاهر معقول مینماید، بکلی نادرست است: ملاک اول در شناخت لغت استعمال آن است نه امکان فرض آن.
در زبان هندیوایرانی معادلِ صفتِ ņ-mrto هندیواروپایی به معنای زنده amrta بوده است. اسم معنای (abstract noun) معادلِ این صفت در هندی باستان amrta-tva است و در اوستایی amrta-tāt و در یونانی ambrosia، همه به معنای زندگی و نامردن. در هندیواروپایی یک اسم خنثای ņ-mrto نیز وجود داشته که اثرش در هندی باستان به صورت amrta به معنای زندگی بازمانده و در اوستایی به صورت aməša (در موارد نادر؛ مقصود این جا صفت معروف aməša نیست) به همان معنی. این را میتوان با ambrosios یونانی سنجید.
حال مسأله این جاست: با آنکه اسم معنای (abstract noun) معادلِ صفتِ amrta (به معنای زنده) در هندی باستان amrta-tva و در ایرانی باستان amrta-tāt بوده است، اسم معنایِ معادلِ ضدِ آن، یعنی صفتِ mrta (به معنای مرده)، در هندی باستان mrtyu و در ایرانی باستان mrþyu (برابر با mršyu در فارسی باستان)، هر دو به معنای مرگ، بوده است. پس mrta-tāt هیچ گاه وجود نداشته که معنایش مرگ باشد یا نباشد؛ در هیچ جا، نه در اوستایی نه در فارسی باستان و نه در سنسکریت، این کلمه وجود نداشته و سخن گفتن دربارهٔ آن سخن گفتن دربارهٔ امری عدمی است.
علم لغت هیچ علم مهمی نیست. ولی این امر بیاهمّیّت نیز برای خود اصول و گاه ظرایفی دارد. ظرایف دیگری هم در مورد این کلمه هست که طالبانش میتوانند رجوع فرمایند به رسالهٔ معروف استاد پاول تیمه با عنوان:
Studien zur indogermanischen Wortkunde und Religionsgeschichte.
افتادن فتحه از آغاز کلمات، مخصوصاً اگر آن فتحه یک هجای مستقل را بسازد، بعد از تبدیل آن فتحه به یک مصوّت کوتاهِ ربوده، در زبان فارسی در اواخر دورهٔ ساسانی و اوایل دورهٔ اسلامی (اگر علیالعجاله اختلافات گویشی را کنار بگذاریم) تحولی آوایی است و ارتباطی با مسائل صرفی (مورفولوژیک) ندارد. به همین سبب فرقی نمیکند که بلحاظ قواعدِ صرفیِ تاریخی آن فتحه تکواژ مستقل باشد (مانند a ادات نفی)، جزئی از ادات ان نفی باشد، یا جزئی از یک کلمهٔ بسیط یا بسیطشده؛ در هر حال حذف میشود. از این جاست که مثلاً اناب بدل به ناب شده و انوش بدل به نوش (مگر در بعضی کاربردهای "فرمولی")، و با آنکه ادات نفی ان با این حذف عملاً از بین میرود، چیزی مانع از حذف نشده؛ و از همین جاست که ابیدا به معنای گم و ناپیدا بدل به ویدا شده (رجوع فرمایند به لغت فرس) و حذف ادات نفی از آن باعث نشده که معنای ویدا به ضد آن تغییر کند. تکرار کنیم: مسأله آوایی است نه صرفی. این چیزی است که در این یادداشتها چندین بار بیهوده تکرار شده.
همین در مورد امرداد هم صادق است. افتادن فتحه از آغاز این کلمه نیز البته تحولی آوایی است و به این معنی نیست که معنای امرداد با حذف فتحه تبدیل به مرگ و ناپایداری زندگی میشود. وقتی در زبان فارسی دری تکواژ نفی a وجود نداشته باشد، دیگر سخن گفتن از حذف یا اثبات آن معنی ندارد. این امری است بداهةً روشن و بینیاز از استدلال. اما آنچه دربارهٔ امرداد و مرداد در افواه افتاده افسانهای است که از نیمهٔ اول قرن چهاردهم شمسی بعضی ساختهاند و چون در بین زردشتیان تلفظ امرداد هنوز گویا کاربرد داشته، کسانی مانند ارباب کیخسرو و نورسیدگان کمآشنا با زبان فارسی و زبانهای پیش از اسلام زنده کردن کلمهٔ مردهٔ امرداد و از رواج انداختن مرداد را ضروری یافتهاند و با آنکه بعضی استادان از همان زمان مهمل و بیمعنی بودن این سخن را دریافته بودهاند، پند آنان در عوام مؤثر نشده و بازگویی این افسانه ادامه یافته است. چند وقت قبل در همین فضای مجازی دیدم که آقای دکتر کامران کشیری به زبانی روشن نادرستی این پندار را معلوم کرده و در شیرفهم کردن مطلب به زبان ساده هنرمندی نموده، ولی گروهی مقصود روشن، روشنتر از آب، او را درنیافتهاند و اشکالهای خنک کردهاند.
من چون در روشن نوشتن مهارتی ندارم، پاسخی دشوارفهمتر به پندار سازندگان کلمهٔ امرداد در دوران معاصر میدهم.
عوام تصور میکنند که اگر امرداد به معنای جاودانگی است، پس مردادی هم وجود داشته که معنای مرگ یا میرایی داشته یا اگر در زبان اوستایی امرتات (خود از اصل امرتَتات) به معنای جاودانگی بوده، پس فرض مرتات (خود از اصل مرتَتات) به معنای مرگ نیز بیاشکال است. واقع آن است که این تصور naïve، گرچه به ظاهر معقول مینماید، بکلی نادرست است: ملاک اول در شناخت لغت استعمال آن است نه امکان فرض آن.
در زبان هندیوایرانی معادلِ صفتِ ņ-mrto هندیواروپایی به معنای زنده amrta بوده است. اسم معنای (abstract noun) معادلِ این صفت در هندی باستان amrta-tva است و در اوستایی amrta-tāt و در یونانی ambrosia، همه به معنای زندگی و نامردن. در هندیواروپایی یک اسم خنثای ņ-mrto نیز وجود داشته که اثرش در هندی باستان به صورت amrta به معنای زندگی بازمانده و در اوستایی به صورت aməša (در موارد نادر؛ مقصود این جا صفت معروف aməša نیست) به همان معنی. این را میتوان با ambrosios یونانی سنجید.
حال مسأله این جاست: با آنکه اسم معنای (abstract noun) معادلِ صفتِ amrta (به معنای زنده) در هندی باستان amrta-tva و در ایرانی باستان amrta-tāt بوده است، اسم معنایِ معادلِ ضدِ آن، یعنی صفتِ mrta (به معنای مرده)، در هندی باستان mrtyu و در ایرانی باستان mrþyu (برابر با mršyu در فارسی باستان)، هر دو به معنای مرگ، بوده است. پس mrta-tāt هیچ گاه وجود نداشته که معنایش مرگ باشد یا نباشد؛ در هیچ جا، نه در اوستایی نه در فارسی باستان و نه در سنسکریت، این کلمه وجود نداشته و سخن گفتن دربارهٔ آن سخن گفتن دربارهٔ امری عدمی است.
علم لغت هیچ علم مهمی نیست. ولی این امر بیاهمّیّت نیز برای خود اصول و گاه ظرایفی دارد. ظرایف دیگری هم در مورد این کلمه هست که طالبانش میتوانند رجوع فرمایند به رسالهٔ معروف استاد پاول تیمه با عنوان:
Studien zur indogermanischen Wortkunde und Religionsgeschichte.
👏5😐3❤1
  