Forwarded from پرسه (یادداشتها و عکسهای پیروز کلانتری)
همراهشان این متن بوده:
"چند عکس قدیمی لای کتاب"
"چند عکس قدیمی لای کتاب"
🙏2
Forwarded from دامنی گل - داود خزایی
حسن کامشاد (آغاز ۴ تیر ۱۳۰۴ – پرواز ۱ خرداد ۱۴۰۴) هم به هفتهزارسالگان پیوست. همهی ما به نوعی مدیون اوییم.
اهل قلم با پایهگذاران نثر جدید فارسی او و دیگر آثار. تاریخجویان با ترجمههای او از قبلهی عالم عباس امانت و تاریخ بیخردی باربارا تاکمن و عیسی از هامفری کارپنتر و دیگر آثار. علاقهمندان به فلسفه با ترجمههای او از دنیای سوفی نوشتهی یوستین گُردر و سرگذشت فلسفه از برایان مگی. زندگینامهنویسان با حدیث نفس او. دکتر حسن کامشاد بیش از سی کتاب به ما داد. در ویکیپدیا نام کتابها را میبینید.
من در دههی هفتاد خورشیدی زمانی که در دانشگاه شیراز تحصیل میکردم کتاب
A Modern Persian Prose Reader (Cambridge, 1968)
او را که رسالهی دکتریاش بود، دیدم. از دقت نظرش شگفتزده شدم. هر کدام از ترجمه و تألیفهایش نقشی در پیشبرد فرهنگ دارد.
دوستی شصتوسهسالهی او با شاهرخ مسکوب زبانزد همگان است. یادداشتهای مسکوب دربارهی شاهنامه را حفظ کرد و با امانتداری برای تدوین به دکتر مهری بهفر سپرد که با نام شاهنامه در دو بازخوانی منتشر شد. امیدوارم اصل دستنوشتهها نزد دکتر بهفر محفوظ بماند که زمانی در جایی مثل موزهی ادبیات معاصر برجای بماند و برای تحقیق آنلاین شود.
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B3%D9%86_%DA%A9%D8%A7%D9%85%D8%B4%D8%A7%D8%AF
روانش به مینو شاد باد.
اهل قلم با پایهگذاران نثر جدید فارسی او و دیگر آثار. تاریخجویان با ترجمههای او از قبلهی عالم عباس امانت و تاریخ بیخردی باربارا تاکمن و عیسی از هامفری کارپنتر و دیگر آثار. علاقهمندان به فلسفه با ترجمههای او از دنیای سوفی نوشتهی یوستین گُردر و سرگذشت فلسفه از برایان مگی. زندگینامهنویسان با حدیث نفس او. دکتر حسن کامشاد بیش از سی کتاب به ما داد. در ویکیپدیا نام کتابها را میبینید.
من در دههی هفتاد خورشیدی زمانی که در دانشگاه شیراز تحصیل میکردم کتاب
A Modern Persian Prose Reader (Cambridge, 1968)
او را که رسالهی دکتریاش بود، دیدم. از دقت نظرش شگفتزده شدم. هر کدام از ترجمه و تألیفهایش نقشی در پیشبرد فرهنگ دارد.
دوستی شصتوسهسالهی او با شاهرخ مسکوب زبانزد همگان است. یادداشتهای مسکوب دربارهی شاهنامه را حفظ کرد و با امانتداری برای تدوین به دکتر مهری بهفر سپرد که با نام شاهنامه در دو بازخوانی منتشر شد. امیدوارم اصل دستنوشتهها نزد دکتر بهفر محفوظ بماند که زمانی در جایی مثل موزهی ادبیات معاصر برجای بماند و برای تحقیق آنلاین شود.
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B3%D9%86_%DA%A9%D8%A7%D9%85%D8%B4%D8%A7%D8%AF
روانش به مینو شاد باد.
Wikipedia
حسن کامشاد
مترجم ایرانی
❤5👍1👎1
Forwarded from از گذشته و اکنون (احمدرضا بهرامپور عمران)
"کامشاد و سهمِ او در ثبتِ گفتگویی ماندگار"
سال ۱۳۴۴ جمعی از بزرگترین شاعرانِ امروز گردهمآمدند. آنان طیِ دو نشست (در خانهی فروغ و شاملو) دربارهی شعر سخنگفتند. شاعرانِ حاضر در جلسه عبارت بودند از شاملو، فروغ، اخوان، سهراب و م. آزاد. چند تنِ دیگر (طاهباز و دکتر امینِ بنانی) نیز در جمع حضورداشتد. آنچنانکه در مقدمهی متنِ مکتوبِ آمده امینِ بنانی پیشنهادکنندهی نشست بوده. گرداری لعل تیکویِ کشمیری که در مباحث نیز حضوری فعال دارد، این گفتگو را منتشرکرد. میدانیم که کامشاد ضبطِ این نشستها را پیشنهادداد. او همچنین گفت بهتر است گفتگوها یا بر چند محورِ مشخص مبتنی باشد و یا سیال و بدونِ موضوعی مشخص پیشبرود. درنهایت نیز مطابقبا شیوهی دوم و بدون آداب و ترتیبی دنبالشد. و چه خوب که چنین شد. خودِ کامشاد شاید بهسببِ شناختِ اندکاش از شعرِ امروز و یا از سرِ ادب، حضوری در مباحث ندارد. سهراب نیز در این جمع حضوری غایب داشته!
کامشاد مترجم بود و در زمینهی نثرِ امروز قلممیزد. اثری نیز از او دربارهی پایهگذارانِ نثر امروز منتشرشده.
در تصویر به ترتیب از راست:
تیکو، آزاد، فروغ، کامشاد و شاملو.
@azgozashtevaaknoon
سال ۱۳۴۴ جمعی از بزرگترین شاعرانِ امروز گردهمآمدند. آنان طیِ دو نشست (در خانهی فروغ و شاملو) دربارهی شعر سخنگفتند. شاعرانِ حاضر در جلسه عبارت بودند از شاملو، فروغ، اخوان، سهراب و م. آزاد. چند تنِ دیگر (طاهباز و دکتر امینِ بنانی) نیز در جمع حضورداشتد. آنچنانکه در مقدمهی متنِ مکتوبِ آمده امینِ بنانی پیشنهادکنندهی نشست بوده. گرداری لعل تیکویِ کشمیری که در مباحث نیز حضوری فعال دارد، این گفتگو را منتشرکرد. میدانیم که کامشاد ضبطِ این نشستها را پیشنهادداد. او همچنین گفت بهتر است گفتگوها یا بر چند محورِ مشخص مبتنی باشد و یا سیال و بدونِ موضوعی مشخص پیشبرود. درنهایت نیز مطابقبا شیوهی دوم و بدون آداب و ترتیبی دنبالشد. و چه خوب که چنین شد. خودِ کامشاد شاید بهسببِ شناختِ اندکاش از شعرِ امروز و یا از سرِ ادب، حضوری در مباحث ندارد. سهراب نیز در این جمع حضوری غایب داشته!
کامشاد مترجم بود و در زمینهی نثرِ امروز قلممیزد. اثری نیز از او دربارهی پایهگذارانِ نثر امروز منتشرشده.
در تصویر به ترتیب از راست:
تیکو، آزاد، فروغ، کامشاد و شاملو.
@azgozashtevaaknoon
👍8
Forwarded from مانی حقیقی
فیلم «گزارش» اولین فیلم بلند عباس کیارستمی است که در سال ۱۳۵۶ در جشنواره فیلم تهران اکران شد. فیلم به مدت بسیار کوتاهی در سینماهای تهران به نمایش در آمد و با اولین جرقههای انقلاب بایگانی شد. نسخههای فیلم در یکی از دفاتر منتسب به فرح پهلوی نگهداری میشدند، و در بحبوحهی شورشهای آن سال به آتش کشیده شدند و از بین رفتند. سالها تصور همه این بود که فیلم «گزارش» از دنیا رفته است. چند سال بعد نسخهی بدکیفیت و سانسورشدهای از فیلم روی نوارهای بتاماکس و ویاچاس دست به دست شد و این نسخه، تا چند ماه پیش، تنها نسخه موجود از فیلم بود، هرچند گاه و بیگاه شنیده میشد که نسخهی کامل فیلم جایی، در آرشیوی، وجود دارد. چند ماه پیش، سر و کلهی این نسخهی کامل سرانجام در شبکههای اجتماعی پیدا شد. (نسخهای که به دست من رسید را شخص ناشناسی که ظاهرا از علاقهی من به فیلم باخبر بود در تلگرام برای من فرستاد: ای دوست بینام و نشان، هر که هستی، و هر جا هستی، شاد و سلامت باشی!)
•••
دقیقا بیست سال پیش، صبح روز ۱۷ خرداد سال ۱۳۸۴، من و عباس کیارستمی کنار هم نشستیم و فیلم «گزارش» را تماشا کردیم. در حین تماشای فیلم درباره فیلم حرف زدیم و گفتگویمان را ضبط کردیم. نوار این گفتگو سالها در کشوی میز من ماند تا چند وقت پیش، بعد از انتشار فیلم مستند «ماندن» در همین کانال تلگرام، تصمیم گرفتم نوار گفتگو را روی فیلم سوار کنم و آن را همینجا به اشتراک بگذارم. برای کسانی که ترجیح میدهند متن گفتگو را، به جای تماشا کردن یا گوش کردن، مطالعه کنند، آن را در قالب کتاب نیز تهیه کردم. حالا این کتاب، همراه با فیلمنامهی فیلم و سه مقاله به قلم آرش خوشخو، صالح نجفی، و ژان-میشل فرودون، در کنار نسخه کامل فیلم و همان نسخه با باند صوتی گفتگو، اینجا منتشر میشوند. از همان آغاز مشخص بود که که کتاب را نمیتوان به شکل متعارف در نسخههای کاغذی منتشر کرد: بازیگر اصلی زن فیلم شهره آغداشلو است و من حاضر نبودم کتاب را بدون اشاره به اسم او، و بدون استفاده از عکسهای او در فیلم، منتشر کنم. انتشار کتاب به شکل دیجیتال این مزیت مضاعف را داشت که دیگر لازم نیست به جای «آبجو» بگوییم «نوشیدنی»، یا به جای «معاشقه» سه نقطه بگذاریم و وانمود کنیم جمعیت کشورمان همگی از راه لقاح بیلکه پا برکرهی خاکی گذاشتهاند. به نظرم رسید وقتش است بعد از این همه سال از کودکستان فارغالتحصیل شویم.
•••
تیراژ متوسط کتابهایی که امروز در کشور ما منتشر میشوند ۱۰۰۰ نسخه است. ایران، طبق آخرین آمار، بیش از ۹۴ میلیون نفر جمعیت دارد. این یعنی اگر تمام نسخههای چاپ شدهی یک کتاب خریداری و خوانده شوند، یک هزار و شصت و سه دههزارم درصد از مردم ایران کتاب میخرند. حتی اگر در اوج خوشبینی تخمین بزنیم که هر کتاب چاپ شده و خریداری شده توسط ده نفر (چرا ده نفر، اصلا بگوییم هزار نفر) خوانده میشود، باز به راحتی نتیجه میگیریم که، از دیدگاه آمار، صنعت نشر کتاب در ایران به قدری ریزنقش است که میتوان گفت اصلا وجود ندارد. در چنین شرایطی، اولین سوالی که به ذهن میرسد این است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چرا وجود دارد؟ و مسئولین این نهاد چطور میتوانند صنعت نشری را که در طول نیم قرن گذشته تا این حد مهجور و ویران شده «نظارت» کنند؟ و چطور تصور میکنند میشود کتابها (و فیلمها و نمایشنامهها و باقی هنرها) را «ممیزی» کنند یا «مجوز» انتشارشان را صادر بکنند یا نکنند؟ بدیهیات را فراموش نکنیم. فراموش نکنیم که در یک کشور آزاد، مردم حق دارند با هم حرف بزنند و اصلا همین حرف زدن و تبادل نظر است که مجموعهی «افراد» را به یک «مردم» تبدیل میکند. گپ زدن در یک کافه، بحث سیاسی با راننده اسنپ، جر و بحث بعد از دیدن یک فیلم، در ذات خود چه تفاوتی با کتاب خواندن دارند که ناشران و نویسندگان باید نصف عمرشان را در راهروهای خاکگرفتهی وزارت ارشاد تلف کنند؟ کافی است!
•••
دقیقا بیست سال پیش، صبح روز ۱۷ خرداد سال ۱۳۸۴، من و عباس کیارستمی کنار هم نشستیم و فیلم «گزارش» را تماشا کردیم. در حین تماشای فیلم درباره فیلم حرف زدیم و گفتگویمان را ضبط کردیم. نوار این گفتگو سالها در کشوی میز من ماند تا چند وقت پیش، بعد از انتشار فیلم مستند «ماندن» در همین کانال تلگرام، تصمیم گرفتم نوار گفتگو را روی فیلم سوار کنم و آن را همینجا به اشتراک بگذارم. برای کسانی که ترجیح میدهند متن گفتگو را، به جای تماشا کردن یا گوش کردن، مطالعه کنند، آن را در قالب کتاب نیز تهیه کردم. حالا این کتاب، همراه با فیلمنامهی فیلم و سه مقاله به قلم آرش خوشخو، صالح نجفی، و ژان-میشل فرودون، در کنار نسخه کامل فیلم و همان نسخه با باند صوتی گفتگو، اینجا منتشر میشوند. از همان آغاز مشخص بود که که کتاب را نمیتوان به شکل متعارف در نسخههای کاغذی منتشر کرد: بازیگر اصلی زن فیلم شهره آغداشلو است و من حاضر نبودم کتاب را بدون اشاره به اسم او، و بدون استفاده از عکسهای او در فیلم، منتشر کنم. انتشار کتاب به شکل دیجیتال این مزیت مضاعف را داشت که دیگر لازم نیست به جای «آبجو» بگوییم «نوشیدنی»، یا به جای «معاشقه» سه نقطه بگذاریم و وانمود کنیم جمعیت کشورمان همگی از راه لقاح بیلکه پا برکرهی خاکی گذاشتهاند. به نظرم رسید وقتش است بعد از این همه سال از کودکستان فارغالتحصیل شویم.
•••
تیراژ متوسط کتابهایی که امروز در کشور ما منتشر میشوند ۱۰۰۰ نسخه است. ایران، طبق آخرین آمار، بیش از ۹۴ میلیون نفر جمعیت دارد. این یعنی اگر تمام نسخههای چاپ شدهی یک کتاب خریداری و خوانده شوند، یک هزار و شصت و سه دههزارم درصد از مردم ایران کتاب میخرند. حتی اگر در اوج خوشبینی تخمین بزنیم که هر کتاب چاپ شده و خریداری شده توسط ده نفر (چرا ده نفر، اصلا بگوییم هزار نفر) خوانده میشود، باز به راحتی نتیجه میگیریم که، از دیدگاه آمار، صنعت نشر کتاب در ایران به قدری ریزنقش است که میتوان گفت اصلا وجود ندارد. در چنین شرایطی، اولین سوالی که به ذهن میرسد این است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چرا وجود دارد؟ و مسئولین این نهاد چطور میتوانند صنعت نشری را که در طول نیم قرن گذشته تا این حد مهجور و ویران شده «نظارت» کنند؟ و چطور تصور میکنند میشود کتابها (و فیلمها و نمایشنامهها و باقی هنرها) را «ممیزی» کنند یا «مجوز» انتشارشان را صادر بکنند یا نکنند؟ بدیهیات را فراموش نکنیم. فراموش نکنیم که در یک کشور آزاد، مردم حق دارند با هم حرف بزنند و اصلا همین حرف زدن و تبادل نظر است که مجموعهی «افراد» را به یک «مردم» تبدیل میکند. گپ زدن در یک کافه، بحث سیاسی با راننده اسنپ، جر و بحث بعد از دیدن یک فیلم، در ذات خود چه تفاوتی با کتاب خواندن دارند که ناشران و نویسندگان باید نصف عمرشان را در راهروهای خاکگرفتهی وزارت ارشاد تلف کنند؟ کافی است!
❤5
Forwarded from نطقیات
30876.pdf
3.3 MB
«این جزوهٔ فارسی را دولت سوئد بعد از اشغال اکراین برای آمادگی مردم منتشر کرده بود.
صفحات ۱۲ تا ۱۹ و ۲۲ به بعد به آمادگی در خانه، شرایط حملهٔ هوایی، امنیت دیجیتال و سلامت روانی و برخورد با بچهها اختصاص دارد.»
لطفا برای انتشار آن کمک کنید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍8
پیشخان مطبوعات
ماهنامۀ فیلم امروز، شمارۀ ۵۲، تیر ۱۴۰۴
در این شماره، از رویارویی پرویز دوایی و هوشنگ طاهری نوشتهام.
@cinema_book
ماهنامۀ فیلم امروز، شمارۀ ۵۲، تیر ۱۴۰۴
در این شماره، از رویارویی پرویز دوایی و هوشنگ طاهری نوشتهام.
@cinema_book
❤10
با قیصر شروع شد.pdf
1.1 MB
با قیصر شروع شد...
هوشنگ طاهری و پرویز دوایی، رودررو
چاپشده در ماهنامۀ فیلم امروز، شمارۀ ۵۲، تیر ۱۴۰۴
@cinema_book
هوشنگ طاهری و پرویز دوایی، رودررو
چاپشده در ماهنامۀ فیلم امروز، شمارۀ ۵۲، تیر ۱۴۰۴
@cinema_book
❤2👍1
پیشخان مطبوعات
فصلنامۀ مترجم، شمارۀ ۸۹، تابستان ۱۴۰۴
در این شماره از احمد سمیعی(گیلانی) و ترجمهاش از سالامبو نوشتهام.
@cinema_book
فصلنامۀ مترجم، شمارۀ ۸۹، تابستان ۱۴۰۴
در این شماره از احمد سمیعی(گیلانی) و ترجمهاش از سالامبو نوشتهام.
@cinema_book
👍7❤3
سالامبوی سمیعی.pdf
171.1 KB
سالامبوی سمیعی
از قصر کارتاژ تا زندان قصر
چاپشده در فصلنامۀ مترجم، شمارۀ ۸۹، تابستان ۱۴۰۴
@cinema_book
از قصر کارتاژ تا زندان قصر
چاپشده در فصلنامۀ مترجم، شمارۀ ۸۹، تابستان ۱۴۰۴
@cinema_book
❤2
Forwarded from نامه اندیشه
📚📣شماره چهارم گفتار فرهنگ منتشر شد:
✅خوانشی دوباره از هویت زنانه در قاب سینما و چند یادداشت دیگر
✍️جستارهایی از آزاده بی زارگیتی
📚 نامه فرهنگ، تیر 1404
فایل را در زیر دانلود و مطالعه کنید:
👇👇👇
✅خوانشی دوباره از هویت زنانه در قاب سینما و چند یادداشت دیگر
✍️جستارهایی از آزاده بی زارگیتی
📚 نامه فرهنگ، تیر 1404
فایل را در زیر دانلود و مطالعه کنید:
👇👇👇
❤1
Forwarded from نامه اندیشه
خوانشی_دوباره_از_هویت_زنانه_در_سینمای_مستند_1.pdf
4.8 MB
✅خوانشی دوباره از هویت زنانه در قاب سینما و چند یادداشت دیگر
✍️جستارهایی از آزاده بی زارگیتی
📚 نامه فرهنگ، تیر 1404
✍️جستارهایی از آزاده بی زارگیتی
📚 نامه فرهنگ، تیر 1404
❤1
