Forwarded from تکامل و فلسفه | هادی صمدی
نسل زِد و محافظهکاران: بیش از سایرین در خطر اطلاعات نادرست
چه کسانی بیشتر گول اطلاعات نادرست را میخورند؟
در پاسخ به این پرسش مهم پژوهش بسیار بزرگی انجام شده است؛ بیش از ۶۶ هزار نفر در ۲۴ کشور جهان از طریق یک وبسایت عمومی در این پژوهش شرکت داشتند.
نقش سن:
نتایج تا حد زیادی ناامیدکننده است زیرا نشان میدهد که بهخلاف تصور رایج که جوانان نسل زد (متولدین ۱۹۹۷-۲۰۱۲) به دلیل بزرگ شدن با اینترنت آگاهی رسانهای بیشتری دارند، این نسل کمترین امتیاز را در تشخیص اخبار جعلی کسب کردند و آسیبپذیرتر از سایر گروههای سنی بودند. نکتهی جالب و امیدوارکننده آنکه به رغم آنکه نمرات نسل زِد پایینتر از بقیه بود اما خودارزیابی این گروه واقعیتر از نسلهای قبلی بود. به عبارتی خودشان میدانستند که عملکرد مناسبی در تشخیص اطلاعات نادرست ندارند.
نقش گرایش سیاسی:
همانطور که شواهد قبلی نیز نشان داده بودند افرادی که خود را از نظر سیاسی محافظهکار یا بسیار محافظهکار معرفی کردند، به طور متوسط امتیاز پایینتری در تشخیص اطلاعات نادرست داشتند. خطر بزرگ این عدم تشخیص وقتی روشن میشود که این دسته در نهادهای سیاسی و امنیتی مشغول به فعالیت میشوند زیرا کمتوانی در تشخیص اطلاعات نادرست میتواند عواقب وخیمی برای همگان داشته باشد. در افراد بسیار محافظهکار، ارتباط بین اعتماد به نفس بالا و توانایی واقعی ضعیفتر بود؛ یعنی اعتماد به نفس این گروه کمتر نشاندهندهی مهارت واقعی آنها بود که همین امر خطرات تصمیمگیریهای این دسته را بالاتر میبرد.
نقش جنسیت:
وقتی پای جنسیت به میان آمد مشخص شد که مردان عملکرد بهتری در تشخیص اطلاعات نادرست از خود نشان دادند. اما در این میان زنان خودارزیابی بهتری نسبت به مردان داشتند. به عبارتی مردان در تشخیص اطلاعات نادرست بهتر بودند اما اعتماد کاذبی نسبت به عملکرد خود داشتند و آن را بالاتر از واقعی ارزیابی میکردند.
نقش تحصیلات:
افرادی که سطح تحصیلات رسمی بالاتری داشتند در تشخیص اطلاعات نادرست بهتر عمل کردند. اما خطری نیز در کمین تحصیلکردههای دانشگاهی است: افراد با تحصیلات عالی (لیسانس به بالا) کمی کمتر از افراد با تحصیلات پایینتر در تخمین توانایی خود دقیق بودند. یعنی افرادی که دانشگاه رفتهاند باید بیشتر مراقب خودارزیابیهایشان باشند.
اما در مجموع کل جمعیت افرادی که فکر میکردند توانایی خوبی در تشخیص اخبار جعلی دارند، واقعاً عملکرد بهتری داشتند.
نقش جغرافیا:
عملکرد شرکتکنندگان در کشورهای مختلف اندکی متفاوت بود، اگرچه برخی کشورهای اروپایی و کانادا عملکردی مشابه آمریکا داشتند. پژوهشگران میگویند این مطالعه به زبان انگلیسی انجام شده، بنابراین ممکن است یافتهها کاملاً به جمعیتهای غیرانگلیسیزبان قابل تعمیم نباشد هرچند دلیل قانعکنندهای وجود ندارد که فکر کنیم وضعیت کشورهای دیگر متفاوت است.
چرا این پژوهش بسیار مهم است؟
آسیبپذیری در برابر اطلاعات نادرست تحت تأثیر عوامل مختلف اجتماعی، روانی و جمعیتی است و هیچکس مصون نیست: همه افراد، صرفنظر از گروه جمعیتی یا باورهایشان، در معرض خطر باور کردن اطلاعات نادرست هستند. تقویت مهارتهای تفکر انتقادی و سواد دیجیتال برای همگان ضروری است.
حتی تفاوتهای کوچک در آسیبپذیری میتواند با توجه به حجم انبوه اطلاعات آنلاین، پیامدهای مهمی در دنیای واقعی مانند سلامت عمومی و تصمیمات سیاسی داشته باشد.
نکتهی بسیار مهم آن است که شناسایی گروههای آسیبپذیرتر به معنی مقصر دانستن آنها نیست، بلکه نشاندهندهی نیاز به تلاشهای هدفمندتر برای افزایش سواد رسانهای و تفکر انتقادی در تمام اقشار جامعه است.
چه کنیم؟ از جمله، فلسفه بخوانیم.
مطالعه فلسفه، بهویژه فلسفه طبیعیگرایانه که با علم پیوند خورده، قدرت تشخیص اطلاعات نادرست را افزایش میدهد. فلسفه به طور ذاتی شامل پرسشگری، تحلیل منطقی استدلالها، شناسایی مغالطهها و ارزیابی پیشفرضهاست. این مهارتها مستقیماً به شناسایی ضعفها، تناقضات و ترفندهای رایج در اطلاعات نادرست کمک میکنند. فلسفه با طرح پرسشهایی نظیر اینکه «چگونه میدانیم؟» و «معیار حقیقت چیست؟» باعث میشود فرد نسبت به منابع اطلاعات، روش کسب دانش و میزان قطعیت ادعاها حساستر و دقیقتر شود.
فلسفههای طبیعیگرایانه بر اهمیت شواهد عینی، روش علمی و سازگاری با یافتههای علمی تأکید میکنند. این رویکرد فرد را عادت میدهد که برای هر ادعای واقعی (به خصوص ادعاهای مربوط به جهان فیزیکی و اجتماعی)، به دنبال مدارک قابل اتکا و قابل آزمایش باشد و ادعاهای بیاساس، شبهعلمی یا صرفاً مبتنی بر شهود و سنت را به چالش بکشد.
درک پیچیدگیهای فلسفی و محدودیتهای دانش بشری، به فروتنی فکری منجر میشود. این باعث میشود فرد کمتر مستعد اعتماد به نفس کاذب و پذیرش عجولانه اطلاعات باشد.
هادی صمدی
@evophilosophy
چه کسانی بیشتر گول اطلاعات نادرست را میخورند؟
در پاسخ به این پرسش مهم پژوهش بسیار بزرگی انجام شده است؛ بیش از ۶۶ هزار نفر در ۲۴ کشور جهان از طریق یک وبسایت عمومی در این پژوهش شرکت داشتند.
نقش سن:
نتایج تا حد زیادی ناامیدکننده است زیرا نشان میدهد که بهخلاف تصور رایج که جوانان نسل زد (متولدین ۱۹۹۷-۲۰۱۲) به دلیل بزرگ شدن با اینترنت آگاهی رسانهای بیشتری دارند، این نسل کمترین امتیاز را در تشخیص اخبار جعلی کسب کردند و آسیبپذیرتر از سایر گروههای سنی بودند. نکتهی جالب و امیدوارکننده آنکه به رغم آنکه نمرات نسل زِد پایینتر از بقیه بود اما خودارزیابی این گروه واقعیتر از نسلهای قبلی بود. به عبارتی خودشان میدانستند که عملکرد مناسبی در تشخیص اطلاعات نادرست ندارند.
نقش گرایش سیاسی:
همانطور که شواهد قبلی نیز نشان داده بودند افرادی که خود را از نظر سیاسی محافظهکار یا بسیار محافظهکار معرفی کردند، به طور متوسط امتیاز پایینتری در تشخیص اطلاعات نادرست داشتند. خطر بزرگ این عدم تشخیص وقتی روشن میشود که این دسته در نهادهای سیاسی و امنیتی مشغول به فعالیت میشوند زیرا کمتوانی در تشخیص اطلاعات نادرست میتواند عواقب وخیمی برای همگان داشته باشد. در افراد بسیار محافظهکار، ارتباط بین اعتماد به نفس بالا و توانایی واقعی ضعیفتر بود؛ یعنی اعتماد به نفس این گروه کمتر نشاندهندهی مهارت واقعی آنها بود که همین امر خطرات تصمیمگیریهای این دسته را بالاتر میبرد.
نقش جنسیت:
وقتی پای جنسیت به میان آمد مشخص شد که مردان عملکرد بهتری در تشخیص اطلاعات نادرست از خود نشان دادند. اما در این میان زنان خودارزیابی بهتری نسبت به مردان داشتند. به عبارتی مردان در تشخیص اطلاعات نادرست بهتر بودند اما اعتماد کاذبی نسبت به عملکرد خود داشتند و آن را بالاتر از واقعی ارزیابی میکردند.
نقش تحصیلات:
افرادی که سطح تحصیلات رسمی بالاتری داشتند در تشخیص اطلاعات نادرست بهتر عمل کردند. اما خطری نیز در کمین تحصیلکردههای دانشگاهی است: افراد با تحصیلات عالی (لیسانس به بالا) کمی کمتر از افراد با تحصیلات پایینتر در تخمین توانایی خود دقیق بودند. یعنی افرادی که دانشگاه رفتهاند باید بیشتر مراقب خودارزیابیهایشان باشند.
اما در مجموع کل جمعیت افرادی که فکر میکردند توانایی خوبی در تشخیص اخبار جعلی دارند، واقعاً عملکرد بهتری داشتند.
نقش جغرافیا:
عملکرد شرکتکنندگان در کشورهای مختلف اندکی متفاوت بود، اگرچه برخی کشورهای اروپایی و کانادا عملکردی مشابه آمریکا داشتند. پژوهشگران میگویند این مطالعه به زبان انگلیسی انجام شده، بنابراین ممکن است یافتهها کاملاً به جمعیتهای غیرانگلیسیزبان قابل تعمیم نباشد هرچند دلیل قانعکنندهای وجود ندارد که فکر کنیم وضعیت کشورهای دیگر متفاوت است.
چرا این پژوهش بسیار مهم است؟
آسیبپذیری در برابر اطلاعات نادرست تحت تأثیر عوامل مختلف اجتماعی، روانی و جمعیتی است و هیچکس مصون نیست: همه افراد، صرفنظر از گروه جمعیتی یا باورهایشان، در معرض خطر باور کردن اطلاعات نادرست هستند. تقویت مهارتهای تفکر انتقادی و سواد دیجیتال برای همگان ضروری است.
حتی تفاوتهای کوچک در آسیبپذیری میتواند با توجه به حجم انبوه اطلاعات آنلاین، پیامدهای مهمی در دنیای واقعی مانند سلامت عمومی و تصمیمات سیاسی داشته باشد.
نکتهی بسیار مهم آن است که شناسایی گروههای آسیبپذیرتر به معنی مقصر دانستن آنها نیست، بلکه نشاندهندهی نیاز به تلاشهای هدفمندتر برای افزایش سواد رسانهای و تفکر انتقادی در تمام اقشار جامعه است.
چه کنیم؟ از جمله، فلسفه بخوانیم.
مطالعه فلسفه، بهویژه فلسفه طبیعیگرایانه که با علم پیوند خورده، قدرت تشخیص اطلاعات نادرست را افزایش میدهد. فلسفه به طور ذاتی شامل پرسشگری، تحلیل منطقی استدلالها، شناسایی مغالطهها و ارزیابی پیشفرضهاست. این مهارتها مستقیماً به شناسایی ضعفها، تناقضات و ترفندهای رایج در اطلاعات نادرست کمک میکنند. فلسفه با طرح پرسشهایی نظیر اینکه «چگونه میدانیم؟» و «معیار حقیقت چیست؟» باعث میشود فرد نسبت به منابع اطلاعات، روش کسب دانش و میزان قطعیت ادعاها حساستر و دقیقتر شود.
فلسفههای طبیعیگرایانه بر اهمیت شواهد عینی، روش علمی و سازگاری با یافتههای علمی تأکید میکنند. این رویکرد فرد را عادت میدهد که برای هر ادعای واقعی (به خصوص ادعاهای مربوط به جهان فیزیکی و اجتماعی)، به دنبال مدارک قابل اتکا و قابل آزمایش باشد و ادعاهای بیاساس، شبهعلمی یا صرفاً مبتنی بر شهود و سنت را به چالش بکشد.
درک پیچیدگیهای فلسفی و محدودیتهای دانش بشری، به فروتنی فکری منجر میشود. این باعث میشود فرد کمتر مستعد اعتماد به نفس کاذب و پذیرش عجولانه اطلاعات باشد.
هادی صمدی
@evophilosophy
❤3
Forwarded from تکامل و فلسفه | هادی صمدی
هوش فضایی زنان کمتر از مردان نیست؛ پس چرا کمتر ارزیابی میشود؟! پاسخی تکاملی
پژوهش اخیری در حوزه علوم شناختی یافتههای قابل تأملی را در مورد درک زنان از تواناییهای فضایی خود آشکار کرده است. بر اساس این پژوهش، زنان، حتی زمانی که در آزمونهای سنجش هوش فضایی عملکردی کاملاً برابر و مشابه با مردان از خود نشان میدهند، به طور معناداری تمایل دارند تواناییهای خود در این زمینه را دستکم بگیرند. این در حالی است که ارزیابی مردان از عملکرد فضاییشان، عموماً با واقعیت تطابق بیشتری دارد و بهخلاف تصور رایج از «غرور مردانه»، نشانهای از بیشبرآوردی در آنها مشاهده نمیشود. به عبارتی در برآورد هوش فضایی مردان مغرور نبودند؛ زنان فروتنی زیادتری داشتند. این پدیده «فروتنی زنانه» در ارزیابی از خود، بهویژه در حوزهای مانند هوش فضایی که برای موفقیت در رشتههای پرتقاضای علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات حیاتی است، پیامدهای گستردهای به همراه دارد. مشخص شده است که باور فرد به تواناییهایش، حتی بیش از توانایی واقعی، بر علایق و انتخابهای شغلی او تأثیرگذار است و این دستکم گرفتن میتواند به تداوم شکاف جنسیتی در عرصههای فنی و مهندسی دامن بزند.
اگر در نقد این یافته، صحنههایی از پارک کردن ضعیف زنان را به یاد میآورديد، بلافاصله صحنههایی را که مردان مستأصل به دنبال یافتن چیزی در کشو یا کمد هستند نیز به یاد آورید! هر دو فعالیت نیازمند هوش فضایی هستند.
تحلیلی تکاملی:
تفاوت در نحوهی ارزیابی تواناییها بین دو جنس میتواند بازتابی از فشارهای انتخابی متفاوتی باشد که اجداد ما طی میلیونها سال با آن مواجه بودهاند. در جوامع شکارچی-گردآورنده، تقسیم کار مبتنی بر جنسیت، نقشهای متفاوتی را برای مردان و زنان رقم میزد که هر یک نیازمند مجموعهای خاص از مهارتها، و بهتبع آن، رویکردهای شناختی و رفتاری متفاوتی بود.
مردان اغلب، و نه همیشه، مسئولیت شکار جانوران بزرگ، پیمودن مسافتهای طولانی برای یافتن منابع، و مشارکت در درگیریهای بینگروهی را بر عهده داشتند. این فعالیتها به شدت به مهارتهای فضایی، مانند جهتیابی دقیق، تخمین مسافت، و چرخش ذهنی برای پیشبینی حرکت طعمه یا پرتاب سلاح، وابسته بودند. در چنین شرایطی، انتخاب طبیعی میتوانست به نفع مردانی عمل کند که نه فقط از این مهارتها برخوردار بودند، بلکه اعتمادبهنفس کافی، و شاید حتی اندکی بیشبرآوردی خوشبینانه نسبت به تواناییهای فضایی خود داشتند. ارزیابی دقیق، یا حتی کمی اغراقآمیز از توانایی میتوانست شانس بقا را افزایش دهد.
در مقابل، هرچند زنان نیز در شکار شرکت میکردند، اما عمدتاً مسئول گردآوری گیاهان، مراقبت از فرزندان خردسال، و حفظ امنیت و پایداری در نزدیکی محل سکونت بودند. در این نقشها، احتیاط و شاید نوعی «فروتنی شناختی» در ارزیابی از تواناییهای فیزیکی یا فضایی که مستلزم ریسکپذیری بود، یک مزیت تکاملی محسوب میشد. مادری که تواناییهای خود را دستکم میگرفت، احتمالاً کمتر خود و فرزندانش را در معرض خطرات محیطی قرار میداد. «هزینه خطا» در این سناریو بسیار متفاوت است زیرا برای یک زن، بیشبرآورد کردن توانایی و به خطر انداختن خود یا فرزندانش میتوانست عواقب فاجعهباری داشته باشد، در حالی که اتخاذ رویکردی محتاطانهتر، امنیت بیشتری را به ارمغان میآورد. این فروتنی همچنین ممکن است در تسهیل همکاری و ایجاد روابط اجتماعی قویتر در گروه نیز نقش داشته باشد.
البته، این بدان معنا نیست که زنان فاقد هوش فضایی بودهاند. برای مثال، مهارتهایی نظیر «حافظه مکانی اشیاء» که برای به خاطر سپردن مکان گیاهان خوراکی یا دارویی در یک محیط پیچیده ضروری است، احتمالاً در زنان به خوبی توسعه یافته بود. تفاوت در خودارزیابی مشاهده شده در مطالعات مدرن، بیشتر به جنبههایی از هوش فضایی مانند چرخش ذهنی مربوط میشود که با جهتیابی و فعالیتهای معمولاً مردانه در دوران تکامل مرتبطتر بودهاند.
نتیجه؟
بنابراین، تمایل امروزی زنان به دستکم گرفتن هوش فضایی خود، حتی با وجود عملکرد برابر، میتواند میراثی از استراتژیهای بقای اجدادی باشد که در آن احتیاط و فروتنی برای زنان مزایای تکاملی به همراه داشته است. این در حالی است که برای مردان، اعتماد به نفس (و عدم تمایل به دستکم گرفتن توانایی) در زمینههای مرتبط با فعالیتهای فضایی، احتمالاً سودمندتر بوده است.
درک این ریشههای تکاملی نباید به معنای پذیرش جبری این الگوها باشد. امروزه نه مردان شکار میکنند و نه زنان گردآوری؛ هرچند که در دنیای گذشته نیز کمابیش هر دو جنس هر دو کار را میکردند. امروزه نیازمند مشارکت کامل هر دو جنس در تمامی عرصهها، بهویژه در حوزههای فناورانه و علمی هستیم، و شناخت این سوگیریهای شناختی و تلاش برای تعدیل آنها از طریق آموزش اهمیتی دوچندان مییابد.
هادی صمدی
@evophilosophy
پژوهش اخیری در حوزه علوم شناختی یافتههای قابل تأملی را در مورد درک زنان از تواناییهای فضایی خود آشکار کرده است. بر اساس این پژوهش، زنان، حتی زمانی که در آزمونهای سنجش هوش فضایی عملکردی کاملاً برابر و مشابه با مردان از خود نشان میدهند، به طور معناداری تمایل دارند تواناییهای خود در این زمینه را دستکم بگیرند. این در حالی است که ارزیابی مردان از عملکرد فضاییشان، عموماً با واقعیت تطابق بیشتری دارد و بهخلاف تصور رایج از «غرور مردانه»، نشانهای از بیشبرآوردی در آنها مشاهده نمیشود. به عبارتی در برآورد هوش فضایی مردان مغرور نبودند؛ زنان فروتنی زیادتری داشتند. این پدیده «فروتنی زنانه» در ارزیابی از خود، بهویژه در حوزهای مانند هوش فضایی که برای موفقیت در رشتههای پرتقاضای علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات حیاتی است، پیامدهای گستردهای به همراه دارد. مشخص شده است که باور فرد به تواناییهایش، حتی بیش از توانایی واقعی، بر علایق و انتخابهای شغلی او تأثیرگذار است و این دستکم گرفتن میتواند به تداوم شکاف جنسیتی در عرصههای فنی و مهندسی دامن بزند.
اگر در نقد این یافته، صحنههایی از پارک کردن ضعیف زنان را به یاد میآورديد، بلافاصله صحنههایی را که مردان مستأصل به دنبال یافتن چیزی در کشو یا کمد هستند نیز به یاد آورید! هر دو فعالیت نیازمند هوش فضایی هستند.
تحلیلی تکاملی:
تفاوت در نحوهی ارزیابی تواناییها بین دو جنس میتواند بازتابی از فشارهای انتخابی متفاوتی باشد که اجداد ما طی میلیونها سال با آن مواجه بودهاند. در جوامع شکارچی-گردآورنده، تقسیم کار مبتنی بر جنسیت، نقشهای متفاوتی را برای مردان و زنان رقم میزد که هر یک نیازمند مجموعهای خاص از مهارتها، و بهتبع آن، رویکردهای شناختی و رفتاری متفاوتی بود.
مردان اغلب، و نه همیشه، مسئولیت شکار جانوران بزرگ، پیمودن مسافتهای طولانی برای یافتن منابع، و مشارکت در درگیریهای بینگروهی را بر عهده داشتند. این فعالیتها به شدت به مهارتهای فضایی، مانند جهتیابی دقیق، تخمین مسافت، و چرخش ذهنی برای پیشبینی حرکت طعمه یا پرتاب سلاح، وابسته بودند. در چنین شرایطی، انتخاب طبیعی میتوانست به نفع مردانی عمل کند که نه فقط از این مهارتها برخوردار بودند، بلکه اعتمادبهنفس کافی، و شاید حتی اندکی بیشبرآوردی خوشبینانه نسبت به تواناییهای فضایی خود داشتند. ارزیابی دقیق، یا حتی کمی اغراقآمیز از توانایی میتوانست شانس بقا را افزایش دهد.
در مقابل، هرچند زنان نیز در شکار شرکت میکردند، اما عمدتاً مسئول گردآوری گیاهان، مراقبت از فرزندان خردسال، و حفظ امنیت و پایداری در نزدیکی محل سکونت بودند. در این نقشها، احتیاط و شاید نوعی «فروتنی شناختی» در ارزیابی از تواناییهای فیزیکی یا فضایی که مستلزم ریسکپذیری بود، یک مزیت تکاملی محسوب میشد. مادری که تواناییهای خود را دستکم میگرفت، احتمالاً کمتر خود و فرزندانش را در معرض خطرات محیطی قرار میداد. «هزینه خطا» در این سناریو بسیار متفاوت است زیرا برای یک زن، بیشبرآورد کردن توانایی و به خطر انداختن خود یا فرزندانش میتوانست عواقب فاجعهباری داشته باشد، در حالی که اتخاذ رویکردی محتاطانهتر، امنیت بیشتری را به ارمغان میآورد. این فروتنی همچنین ممکن است در تسهیل همکاری و ایجاد روابط اجتماعی قویتر در گروه نیز نقش داشته باشد.
البته، این بدان معنا نیست که زنان فاقد هوش فضایی بودهاند. برای مثال، مهارتهایی نظیر «حافظه مکانی اشیاء» که برای به خاطر سپردن مکان گیاهان خوراکی یا دارویی در یک محیط پیچیده ضروری است، احتمالاً در زنان به خوبی توسعه یافته بود. تفاوت در خودارزیابی مشاهده شده در مطالعات مدرن، بیشتر به جنبههایی از هوش فضایی مانند چرخش ذهنی مربوط میشود که با جهتیابی و فعالیتهای معمولاً مردانه در دوران تکامل مرتبطتر بودهاند.
نتیجه؟
بنابراین، تمایل امروزی زنان به دستکم گرفتن هوش فضایی خود، حتی با وجود عملکرد برابر، میتواند میراثی از استراتژیهای بقای اجدادی باشد که در آن احتیاط و فروتنی برای زنان مزایای تکاملی به همراه داشته است. این در حالی است که برای مردان، اعتماد به نفس (و عدم تمایل به دستکم گرفتن توانایی) در زمینههای مرتبط با فعالیتهای فضایی، احتمالاً سودمندتر بوده است.
درک این ریشههای تکاملی نباید به معنای پذیرش جبری این الگوها باشد. امروزه نه مردان شکار میکنند و نه زنان گردآوری؛ هرچند که در دنیای گذشته نیز کمابیش هر دو جنس هر دو کار را میکردند. امروزه نیازمند مشارکت کامل هر دو جنس در تمامی عرصهها، بهویژه در حوزههای فناورانه و علمی هستیم، و شناخت این سوگیریهای شناختی و تلاش برای تعدیل آنها از طریق آموزش اهمیتی دوچندان مییابد.
هادی صمدی
@evophilosophy
SpringerLink
Women’s Humility and Men’s Lack of Hubris: Gender Biases in Self-Estimated Spatial Intelligence
Sex Roles - Women tend to view themselves as less capable than men. Some have interpreted this as female underestimation and male overestimation, a phenomenon called hubris-humility effect. While...
👍1
Forwarded from مرجع علمی نقشه مغزی QEEG
🔻 کارگاه آموزشی نقشه مغزی 🔻
📌 تیم QEEGhome با افتخار تقدیم میکند:
🔶 کارگاه آموزشی اصول و مبانی نقشه مغزی (QEEG):
✅ با تدریس برجستهترین اساتید QEEG کشور
✅ به همراه آموزش فشرده، کاربردی و بالینی
✅تحلیل واقعی نقشه مغز + تمرین عملی با دستگاه QEEG
✅ویژه روانپزشکان، روانشناسان و نوروتراپیستها
🔻26، 27 تیرماه (پنجشنبه و جمعه) 1404
🔻حضوری در تهران در یکی از مجلل ترین هتل های تهران؛ هتل اسپیناس پالاس
ظرفیت محدود ⚠️
تخفیف ویژه برای ثبت نام زودهنگام تا 10 خرداد💎
اگر میخواهید از فردای اتمام کارگاه، براحتی از QEEG در تشخیص و درمان بیمارانتان، بصورت کاربردی و عملی، استفاده کنید، این کارگاه، بهترین فرصت برای شروع این مسیر با تیم حرفه ای و پزشکان متخصص ما است! 📚
📍جهت کسب اطلاعات و ثبت نام در کارگاه با آیدی @qeeghome_support یا شماره 091376765416 در تماس باشید.
📌 تیم QEEGhome با افتخار تقدیم میکند:
🔶 کارگاه آموزشی اصول و مبانی نقشه مغزی (QEEG):
✅ با تدریس برجستهترین اساتید QEEG کشور
✅ به همراه آموزش فشرده، کاربردی و بالینی
✅تحلیل واقعی نقشه مغز + تمرین عملی با دستگاه QEEG
✅ویژه روانپزشکان، روانشناسان و نوروتراپیستها
🔻26، 27 تیرماه (پنجشنبه و جمعه) 1404
🔻حضوری در تهران در یکی از مجلل ترین هتل های تهران؛ هتل اسپیناس پالاس
ظرفیت محدود ⚠️
تخفیف ویژه برای ثبت نام زودهنگام تا 10 خرداد💎
اگر میخواهید از فردای اتمام کارگاه، براحتی از QEEG در تشخیص و درمان بیمارانتان، بصورت کاربردی و عملی، استفاده کنید، این کارگاه، بهترین فرصت برای شروع این مسیر با تیم حرفه ای و پزشکان متخصص ما است! 📚
📍جهت کسب اطلاعات و ثبت نام در کارگاه با آیدی @qeeghome_support یا شماره 091376765416 در تماس باشید.
👍3
پذیرش دانشجوی دکتری علوم شناختی ۱۴۰۴ - استعداد درخشان
اطلاعات بیشتر :
https://scs.ipm.ac.ir/phd1404brl.jsp
@cognitive_science_iran
اطلاعات بیشتر :
https://scs.ipm.ac.ir/phd1404brl.jsp
@cognitive_science_iran
برنامه «Unified Engineering» در MIT؛ الگویی برای تحول در آموزش مهندسی در ایران
در میان برنامههای آموزشی نوآورانه جهان، دورهی «Unified Engineering» (مهندسی یکپارچه) در مؤسسه فناوری ماساچوست آمریکا (MIT) جایگاه ویژهای دارد. این دوره که در دانشکده مهندسی هوافضا (Course 16) برگزار میشود، تلاشی است برای بازطراحی آموزش مهندسی از شیوهای خطی و تفکیکشده به مدلی یکپارچه، سیستمی و مسئلهمحور.
یک مهندس، یک سامانه: فلسفه مهندسی یکپارچه
برخلاف ساختار سنتی آموزش مهندسی که دروس پایه مانند دینامیک، الکترونیک، ترمودینامیک و مقاومت مصالح را در ترمهای جداگانه و بهصورت ایزوله ارائه میدهد، در Unified Engineering این مفاهیم نه تنها همزمان بلکه در قالب یک ساختار یکپارچه و هدفمند تدریس میشوند. هدف آن است که دانشجوی مهندسی، نه صرفاً بهعنوان کسی که «دانش فنی» دارد، بلکه بهعنوان کسی که میتواند یک سامانه پیچیده مهندسی را تحلیل، طراحی و پیادهسازی کند، تربیت شود.
محتوا و ساختار: سخت، فشرده، ولی فوقالعاده مؤثر
این دوره بهصورت یک برنامه یکساله (دو ترم) طراحی شده و موضوعاتی از قبیل:
- دینامیک و کنترل
- آیرودینامیک و ترمودینامیک
- تحلیل سازهها و مواد
- مدارهای الکترونیکی
را بهصورت یک بسته فشرده، به همراه لابراتوارهای کاربردی، پروژههای تیمی و تمرینهای مسئلهمحور ارائه میکند. دانشجویان در قالب تیمهای کوچک، با مسائل واقعی مهندسی مواجه میشوند و به جای حفظ تئوریها، یاد میگیرند چگونه از ابزارهای علمی برای حل چالشهای دنیای واقعی استفاده کنند.
دستاوردها و آثار بلندمدت
دانشآموختگان Unified Engineering نه تنها در فهم عمیق مفاهیم فنی و سیستمی، بلکه در توانمندی کار تیمی، حل مسئله، مدیریت زمان و طراحی پیچیده به سطحی از مهارت میرسند که آنها را آماده ورود به پیشرفتهترین حوزههای صنعتی و تحقیقاتی – بهویژه در صنایع هوافضا، فناوریهای دفاعی و انرژیهای نو – میکند.
چرا این الگو برای ایران اهمیت دارد؟
ساختار فعلی آموزش مهندسی در ایران غالباً بر تئوریپردازی جداگانه و تفکیکشده استوار است، در حالی که صنعت امروز به مهندسینی نیاز دارد که توان درک و طراحی سامانههای پیچیده را داشته باشند. الگویی مانند Unified Engineering میتواند الهامبخش تحول در برنامههای درسی مهندسی ایران باشد – تحولی از آموزش خطی به آموزش سیستمی، از تفکیک به یکپارچگی، و از تئوری محض به مسئلهمحوری.
@cognitive_science_iran
در میان برنامههای آموزشی نوآورانه جهان، دورهی «Unified Engineering» (مهندسی یکپارچه) در مؤسسه فناوری ماساچوست آمریکا (MIT) جایگاه ویژهای دارد. این دوره که در دانشکده مهندسی هوافضا (Course 16) برگزار میشود، تلاشی است برای بازطراحی آموزش مهندسی از شیوهای خطی و تفکیکشده به مدلی یکپارچه، سیستمی و مسئلهمحور.
یک مهندس، یک سامانه: فلسفه مهندسی یکپارچه
برخلاف ساختار سنتی آموزش مهندسی که دروس پایه مانند دینامیک، الکترونیک، ترمودینامیک و مقاومت مصالح را در ترمهای جداگانه و بهصورت ایزوله ارائه میدهد، در Unified Engineering این مفاهیم نه تنها همزمان بلکه در قالب یک ساختار یکپارچه و هدفمند تدریس میشوند. هدف آن است که دانشجوی مهندسی، نه صرفاً بهعنوان کسی که «دانش فنی» دارد، بلکه بهعنوان کسی که میتواند یک سامانه پیچیده مهندسی را تحلیل، طراحی و پیادهسازی کند، تربیت شود.
محتوا و ساختار: سخت، فشرده، ولی فوقالعاده مؤثر
این دوره بهصورت یک برنامه یکساله (دو ترم) طراحی شده و موضوعاتی از قبیل:
- دینامیک و کنترل
- آیرودینامیک و ترمودینامیک
- تحلیل سازهها و مواد
- مدارهای الکترونیکی
را بهصورت یک بسته فشرده، به همراه لابراتوارهای کاربردی، پروژههای تیمی و تمرینهای مسئلهمحور ارائه میکند. دانشجویان در قالب تیمهای کوچک، با مسائل واقعی مهندسی مواجه میشوند و به جای حفظ تئوریها، یاد میگیرند چگونه از ابزارهای علمی برای حل چالشهای دنیای واقعی استفاده کنند.
دستاوردها و آثار بلندمدت
دانشآموختگان Unified Engineering نه تنها در فهم عمیق مفاهیم فنی و سیستمی، بلکه در توانمندی کار تیمی، حل مسئله، مدیریت زمان و طراحی پیچیده به سطحی از مهارت میرسند که آنها را آماده ورود به پیشرفتهترین حوزههای صنعتی و تحقیقاتی – بهویژه در صنایع هوافضا، فناوریهای دفاعی و انرژیهای نو – میکند.
چرا این الگو برای ایران اهمیت دارد؟
ساختار فعلی آموزش مهندسی در ایران غالباً بر تئوریپردازی جداگانه و تفکیکشده استوار است، در حالی که صنعت امروز به مهندسینی نیاز دارد که توان درک و طراحی سامانههای پیچیده را داشته باشند. الگویی مانند Unified Engineering میتواند الهامبخش تحول در برنامههای درسی مهندسی ایران باشد – تحولی از آموزش خطی به آموزش سیستمی، از تفکیک به یکپارچگی، و از تئوری محض به مسئلهمحوری.
@cognitive_science_iran
👍1
Forwarded from Onlinebme
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺 آموزش کاربردی تولباکس EEGLAB- پیش پردازش سیگنال مغزی
📢 خوشحالم که اعلام کنم دورهی آموزشی کوتاه مدت EEGLAB آماده شده و به صورت رایگان در وبسایت قرار گرفته است.
✅ در این دوره سعی کردم مراحل اصلی پیشپردازش سیگنال EEG در محیط EEGLAB رو به صورت مرحله به مرحله روی یک داده واقعی اموزش بدهم.
🎯 فهرست مطالب دوره
🔹 نصب و راهاندازی EEGLAB
🔹 خواندن و ذخیره سازی سیگنال EEG
🔹 تصویرسازی سیگنال EEG (حوزه زمان، طیف فرکانسی، توپوگرافی)
🔹 ریسمپلینگ سیگنال EEG
🔹 فیلترینگ سیگنال EEG
🔹 نحوه Re-referencing
🔹 درونیابی کانالهای EEG
🔹 حذف آرتیفکتهای بزرگ به صورت دستی
🔹 تحلیل کامل ICA و نحوه انتخاب مؤلفههای مناسب
🔹 آشنایی با ابزار ICLabel برای لیبلگذاری و تشخیص نویز
🔹 حذف آرتیفکتهای EEG با استفاده از ICA
🔹 جداسازی Epoch ها و Baseline correction
🔘دوره EEGLAB
🏢 آکادمی آنلاین مهندسی پزشکی و هوش مصنوعی
@Onlinebme
📢 خوشحالم که اعلام کنم دورهی آموزشی کوتاه مدت EEGLAB آماده شده و به صورت رایگان در وبسایت قرار گرفته است.
✅ در این دوره سعی کردم مراحل اصلی پیشپردازش سیگنال EEG در محیط EEGLAB رو به صورت مرحله به مرحله روی یک داده واقعی اموزش بدهم.
🎯 فهرست مطالب دوره
🔹 نصب و راهاندازی EEGLAB
🔹 خواندن و ذخیره سازی سیگنال EEG
🔹 تصویرسازی سیگنال EEG (حوزه زمان، طیف فرکانسی، توپوگرافی)
🔹 ریسمپلینگ سیگنال EEG
🔹 فیلترینگ سیگنال EEG
🔹 نحوه Re-referencing
🔹 درونیابی کانالهای EEG
🔹 حذف آرتیفکتهای بزرگ به صورت دستی
🔹 تحلیل کامل ICA و نحوه انتخاب مؤلفههای مناسب
🔹 آشنایی با ابزار ICLabel برای لیبلگذاری و تشخیص نویز
🔹 حذف آرتیفکتهای EEG با استفاده از ICA
🔹 جداسازی Epoch ها و Baseline correction
🔘دوره EEGLAB
🏢 آکادمی آنلاین مهندسی پزشکی و هوش مصنوعی
@Onlinebme
🔥6
Forwarded from School of Cognitive Science (IPM) - News
کارگاه عملی کار با حیوانات آزمایشگاهی: جوندگان (رت)
اطلاعات بیشتر :
https://ipm.ac.ir/ViewNewsInfo.jsp?NTID=3227
ثبتنام:
https://B2n.ir/ym7032
اطلاعات بیشتر :
https://ipm.ac.ir/ViewNewsInfo.jsp?NTID=3227
ثبتنام:
https://B2n.ir/ym7032
🤬2
Forwarded from کارگاه های آموزشی روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی
🌟 دانشگاه شهید بهشتی برگزار میکند
🧠 دوره جامع نوروفیدبک و تحریک الکتریکی مغز از طریق جمجمه به همراه کار عملی
🕒 ۱۶ ساعت آموزش نظری و عملی - حضوری
📆 29و30 خرداد
پنجشنبه و جمعه
📜 اهدای گواهی پایان دوره #دو_زبانه از سوی دانشگاه شهید بهشتی
🔹 چرا دوره جامع نوروفیدبک و تحریک الکتریکی مغز از طریق جمجمه به همراه کار عملی
در کلینیک دانشگاه شهید بهشتی
💪 توانمندسازی جامع درمانگران و روانشناسان
🎓 آموزش توسط اساتید و درمانگران با صلاحیت
💬 مبتنی بر پرسش و پاسخ، مباحثه پیرامون کیس های واقعی و رول پلی۰
💳 پرداخت شهریه متناسب
--------------------------------------
📌جهت مشاوره ودریافت سرفصلها:
09307634682
09334339540
09027665729
@SBUshabani
@sbupsyworkshop
http://wa.me/989334334240
http://wa.me/989307634682
🔗 برای اطلاعات بیشتر پیج آکادمی روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی را دنبال کنید:
🆔اینستاگرام:
instagram.com/sbu.psychacademy
🆔تلگرام:
https://www.tg-me.com/sbupsychacademy
🧠 شروعی حرفهای برای مسیر بالینی شما
#دانشگاه_شهید_بهشتی #طرحواره_درمانی
🧠 دوره جامع نوروفیدبک و تحریک الکتریکی مغز از طریق جمجمه به همراه کار عملی
🕒 ۱۶ ساعت آموزش نظری و عملی - حضوری
📆 29و30 خرداد
پنجشنبه و جمعه
📜 اهدای گواهی پایان دوره #دو_زبانه از سوی دانشگاه شهید بهشتی
🔹 چرا دوره جامع نوروفیدبک و تحریک الکتریکی مغز از طریق جمجمه به همراه کار عملی
در کلینیک دانشگاه شهید بهشتی
💪 توانمندسازی جامع درمانگران و روانشناسان
🎓 آموزش توسط اساتید و درمانگران با صلاحیت
💬 مبتنی بر پرسش و پاسخ، مباحثه پیرامون کیس های واقعی و رول پلی۰
💳 پرداخت شهریه متناسب
--------------------------------------
📌جهت مشاوره ودریافت سرفصلها:
09307634682
09334339540
09027665729
@SBUshabani
@sbupsyworkshop
http://wa.me/989334334240
http://wa.me/989307634682
🔗 برای اطلاعات بیشتر پیج آکادمی روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی را دنبال کنید:
🆔اینستاگرام:
instagram.com/sbu.psychacademy
🆔تلگرام:
https://www.tg-me.com/sbupsychacademy
🧠 شروعی حرفهای برای مسیر بالینی شما
#دانشگاه_شهید_بهشتی #طرحواره_درمانی
فرصت پسادکتری، دکتری و دستیار تحقیق، در آزمایشگاه مدار عصبی و رفتار، پژوهشکده علوم شناختی :
https://sanayeilab.godaddysites.com/positions
https://sanayeilab.godaddysites.com/positions
Sanayei Lab
Laboratory of
Neural Circuit & Behavior
Neural Circuit & Behavior
👍2
Forwarded from کارگاه های آموزشی روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی
📘 دوره تخصصی مدیریت خشم و اضطراب
با تدریس دکتر عاطفه سهرابی
روانسنج مرکز مشاوره دانشگاه تهران
۲۱ سال سابقه تدریس | ۱۸ سال مشاوره و درمان
زمان برگزاری: خردادماه
۲۰ ساعت آموزش آنلاین | پنجشنبهها ۱۴:۰۰–۱۸:۰۰
ویژه:
روانشناسان، مشاوران، دانشجویان روانشناسی، درمانگران کودک و بزرگسال، مربیان مهارتهای زندگی، والدین و معلمان
سرفصلها:
• مبانی و تعاریف روانشناختی خشم و اضطراب
• مکانیسمهای زیستی، شناختی و هیجانی
• نقش ارزیابیهای ذهنی در تنظیم هیجان
• تکنیکهای علمی تنظیم هیجانی
• مداخلات شناختی-رفتاری
• تمرینهای عملی برای کنترل خشم
مزایا:
✅ آموزش کاملاً کاربردی
✅ تمرین و شبیهسازی موقعیتها
✅ تدریس توسط متخصص با تجربه
✅ گواهی معتبر دانشگاه شهید بهشتی
برگزاری:
آنلاین با تعامل زنده
جهت ثبتنام و مشاوره:
09307634682 | 09334339540 | 09027665729
@SBUshabani | @SBUSalimi | @sbupsyworkshop
اینستاگرام:
instagram.com/sbu.psychacademy
تلگرام:
www.tg-me.com/sbupsychacademy
#مدیریت_خشم #اضطراب #روانشناسی #دانشگاه_شهید_بهشتی
با تدریس دکتر عاطفه سهرابی
روانسنج مرکز مشاوره دانشگاه تهران
۲۱ سال سابقه تدریس | ۱۸ سال مشاوره و درمان
زمان برگزاری: خردادماه
۲۰ ساعت آموزش آنلاین | پنجشنبهها ۱۴:۰۰–۱۸:۰۰
ویژه:
روانشناسان، مشاوران، دانشجویان روانشناسی، درمانگران کودک و بزرگسال، مربیان مهارتهای زندگی، والدین و معلمان
سرفصلها:
• مبانی و تعاریف روانشناختی خشم و اضطراب
• مکانیسمهای زیستی، شناختی و هیجانی
• نقش ارزیابیهای ذهنی در تنظیم هیجان
• تکنیکهای علمی تنظیم هیجانی
• مداخلات شناختی-رفتاری
• تمرینهای عملی برای کنترل خشم
مزایا:
✅ آموزش کاملاً کاربردی
✅ تمرین و شبیهسازی موقعیتها
✅ تدریس توسط متخصص با تجربه
✅ گواهی معتبر دانشگاه شهید بهشتی
برگزاری:
آنلاین با تعامل زنده
جهت ثبتنام و مشاوره:
09307634682 | 09334339540 | 09027665729
@SBUshabani | @SBUSalimi | @sbupsyworkshop
اینستاگرام:
instagram.com/sbu.psychacademy
تلگرام:
www.tg-me.com/sbupsychacademy
#مدیریت_خشم #اضطراب #روانشناسی #دانشگاه_شهید_بهشتی
Forwarded from انجمن مغز و فلسفه ذهن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیوید چالمرز، فیلسوف برجسته ذهن و آگاهی، در کتاب Reality+ این پرسش جسورانه را مطرح میکند:
اگر در یک شبیهسازی زندگی کنیم، آیا زندگی ما کمترْ واقعی است⁉️
🌏اگر در یک شبیهسازی زندگی کنیم، آیا تجربههای ما واقعیاند؟ آیا میتوان در جهانی مجازی عشق ورزید، معنا یافت و دست به کنش زد؟»
📚در کتاب Reality+، دیوید چالمرز با ترکیبی از فلسفه ذهن و تکنولوژی، این پرسش را پیش میکشد که مرز میان واقعیت و شبیهسازی کجاست.
🔍ما در این کارگاه، به بررسی ایدههایی میپردازیم که بهظاهر علمی-تخیلیاند، اما تاثیراتی کاملاً واقعی بر درک ما از واقعیت، معنا و کنش انسانی دارند.
🗣در سخنرانی اول با ارائه دکتر امید کریمزاده
با موضوع: واقعیت جهانهای موازی و مسئله معنای زندگی و کنش به این سوالات خواهیم پرداخت
اگر در یک شبیهسازی زندگی کنیم، آیا زندگی ما کمترْ واقعی است⁉️
🌏اگر در یک شبیهسازی زندگی کنیم، آیا تجربههای ما واقعیاند؟ آیا میتوان در جهانی مجازی عشق ورزید، معنا یافت و دست به کنش زد؟»
📚در کتاب Reality+، دیوید چالمرز با ترکیبی از فلسفه ذهن و تکنولوژی، این پرسش را پیش میکشد که مرز میان واقعیت و شبیهسازی کجاست.
🔍ما در این کارگاه، به بررسی ایدههایی میپردازیم که بهظاهر علمی-تخیلیاند، اما تاثیراتی کاملاً واقعی بر درک ما از واقعیت، معنا و کنش انسانی دارند.
🗣در سخنرانی اول با ارائه دکتر امید کریمزاده
با موضوع: واقعیت جهانهای موازی و مسئله معنای زندگی و کنش به این سوالات خواهیم پرداخت
Forwarded from هشتگ تبلیغ تخصصی
🟢 مناسب کلیه رشتهها و استخدام در #ایران
🟢 مناسب برای مهاجرت شغلی یا تحصیلی به #آمریکا، #اروپا و #استرالیا
👈 آموزش #آنلاین و با موردکاویهای واقعی و پروژه
⭐️ مخاطبان:
⏺️ دانشجویان کلیه رشتههای تحصیلی
⏺️ علاقمندان به تحلیلگری داده و کسب و کار
⏺️ مدیران و کارشناسان شرکتها در تمامی لایه ها
🏛 موسسه توسعه
➖➖➖➖
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👎1👏1
Forwarded from تکامل و فلسفه | هادی صمدی
آیا هوش مصنوعی میتواند احساسات را بهتر از ما درک کند؟
پژوهشی جدید از دانشگاه ژنو که در نیچر منتشر شده نشان میدهد که هوش مصنوعی مولد، مانند مدلهایی نظیر چتجیپیتی، در آزمونهای هوش هیجانی عملکردی بهتر از انسانها دارد.
شش مدل هوش مصنوعی مولد در آزمونهای استاندارد هوش هیجانی که برای انسانها طراحی شدهاند، شرکت کردند. نتایج نشان داد که این هوشهای مصنوعی به طور میانگین به ۸۲ درصد پرسشها پاسخ صحیح دادند، در حالی که این رقم برای انسانها ۵۶ درصد بود. این یعنی هوش مصنوعی نه تنها احساسات را درک میکند، بلکه رفتار هوشمندانه از نظر احساسی را نیز تشخیص میدهد.
علاوه بر پاسخگویی، هوش مصنوعی (مشخصاً چتجیپیتی-۴) توانست آزمونهای هوش هیجانی جدیدی با سناریوهای تازه و با کیفیتی مشابه آزمونهای انسانی (که ساخت و جرح و تعدیل در آنها سالها طول کشیده) در زمانی بسیار کوتاه تولید کند.
این یافتهها درهای جدیدی را برای استفاده از هوش مصنوعی در زمینههایی مانند آموزش، مربیگری و مدیریت اختلافات باز میکند. البته در متن تاکید شده که استفاده از آن باید تحت نظارت متخصصان باشد.
آزمون تورینگ و جایزه لوبنر
آزمون تورینگ، ایدهای از دانشمند کامپیوتر، آلن تورینگ، است که در سال ۱۹۵۰ مطرح شد. هدف این آزمون، سنجش توانایی یک ماشین (کامپیوتر یا هوش مصنوعی) در به نمایش گذاشتن رفتاری هوشمندانه است که از رفتار انسان قابل تشخیص نباشد.
به زبان خیلی ساده، آزمون به این شکل است که یک داور انسانی داریم و این داور به طور همزمان با دو موجود دیگر از طریق متن (مثلاً چت) صحبت میکند، بدون اینکه آنها را ببیند.
یکی از این دو موجود، یک انسان واقعی است و موجود دیگر، یک ماشین (هوش مصنوعی) است.
وظیفه داور این است که بر اساس گفتگوها تشخیص دهد کدام یک انسان و کدام یک ماشین است. اگر داور نتواند با اطمینان ماشین را از انسان تشخیص دهد (یا به اشتباه ماشین را انسان تشخیص دهد)، گفته میشود که آن ماشین آزمون تورینگ را گذرانده است.
این آزمون به دنبال سنجش آگاهی یا درک واقعی ماشین نیست، بلکه صرفاً توانایی آن در تقلید قانعکننده از رفتار هوشمندانه انسان در گفتگو را میسنجد.
جایزهی لوبنر که از سال 1990 تا 2019 در چندین نوبت برگزار شد به سازندهی ماشینی اهدا میشد که بتواند آزمون تورینگ را با موفقیت پشت سر گذارد.
ارتباط یافتههای مطالعه در مورد هوش هیجانی با آزمون تورینگ
یافتههای مطالعهای که در آن هوش مصنوعی در آزمونهای هوش هیجانی بهتر از انسان عمل کرده، به طور غیرمستقیم با آزمون تورینگ مرتبط است، هرچند یک گذراندن آزمون تورینگ به معنای کلاسیک آن نیست.
آزمون تورینگ به نوعی یک سنجش کلی از توانایی تقلید هوش انسانی است. هوش هیجانی (درک، تفسیر و پاسخ مناسب به احساسات) بخش مهمی از هوش و تعاملات انسانی است. وقتی یک هوش مصنوعی میتواند در این زمینه خاص، نه تنها با انسان برابری کند بلکه از او پیشی بگیرد، نشان میدهد که در یکی از جنبههای مهمی که برای گذراندن آزمون تورینگ لازم است، پیشرفت چشمگیری داشته است. اگر در یک آزمون تورینگ، بخشی از مکالمه به موقعیتهای احساسی و نحوه واکنش به آنها مربوط شود، هوش مصنوعی که در این مطالعه بررسی شده، احتمالاً پاسخهایی میدهد که داور آنها را نه تنها انسانی، بلکه بسیار «هوشمندانه از نظر احساسی» تلقی میکند. این امر تشخیص ماشین از انسان را دشوارتر میکند.
اینکه هوش مصنوعی توانسته آزمونهای هوش هیجانی جدید و معتبری ایجاد کند، نشاندهنده سطحی از درک یا استدلال در مورد مفاهیم هیجانی است، نه فقط یادگیری الگوهای پاسخ. این توانایی میتواند به تولید پاسخهای خلاقانهتر و انسانیتر در یک گفتگوی باز (مانند آزمون تورینگ) کمک کند.
به طور خلاصه، هرچند این یافتهها مستقیماً به این معنا نیست که هوش مصنوعی آزمون تورینگ را گذرانده است، زیرا آزمون تورینگ معمولاً یک گفتگوی عمومی و گستردهتر را شامل میشود، اما نشان میدهد که هوش مصنوعی در یکی از حوزههای بسیار پیچیده و انسانی یعنی هوش هیجانی، به سطحی از توانایی رسیده که میتواند به طور قابل توجهی به توانایی آن در گذراندن آزمون تورینگ در آینده کمک کند. گویی هوش مصنوعی یک آزمون تورینگ تخصصی برای هوش هیجانی را با موفقیت پشت سر گذاشته است که مطابق فهم عرفی سختترین بخش آزمون بوده است. اکنون شاید زمان برگزاری مجدد آزمون تورینگ فرا رسیده باشد. در گروه آزمایش از آزمودنیها خواسته شود در چت کردن با انسان و هوش مصنوعی تشخیص دهند کدام انسان بوده و کدام هوش مصنوعی. دو گروه کنترل نیز نیاز است که در یکی تمامی چتها با انسان و در دیگری تمامی چتها با هوش مصنوعی باشد. اینبار احتمال اینکه یک هوشمصنوعی مولد جایزه لوبنر را ببرد بسیار بالا است.
هادی صمدی
@evophilosophy
پژوهشی جدید از دانشگاه ژنو که در نیچر منتشر شده نشان میدهد که هوش مصنوعی مولد، مانند مدلهایی نظیر چتجیپیتی، در آزمونهای هوش هیجانی عملکردی بهتر از انسانها دارد.
شش مدل هوش مصنوعی مولد در آزمونهای استاندارد هوش هیجانی که برای انسانها طراحی شدهاند، شرکت کردند. نتایج نشان داد که این هوشهای مصنوعی به طور میانگین به ۸۲ درصد پرسشها پاسخ صحیح دادند، در حالی که این رقم برای انسانها ۵۶ درصد بود. این یعنی هوش مصنوعی نه تنها احساسات را درک میکند، بلکه رفتار هوشمندانه از نظر احساسی را نیز تشخیص میدهد.
علاوه بر پاسخگویی، هوش مصنوعی (مشخصاً چتجیپیتی-۴) توانست آزمونهای هوش هیجانی جدیدی با سناریوهای تازه و با کیفیتی مشابه آزمونهای انسانی (که ساخت و جرح و تعدیل در آنها سالها طول کشیده) در زمانی بسیار کوتاه تولید کند.
این یافتهها درهای جدیدی را برای استفاده از هوش مصنوعی در زمینههایی مانند آموزش، مربیگری و مدیریت اختلافات باز میکند. البته در متن تاکید شده که استفاده از آن باید تحت نظارت متخصصان باشد.
آزمون تورینگ و جایزه لوبنر
آزمون تورینگ، ایدهای از دانشمند کامپیوتر، آلن تورینگ، است که در سال ۱۹۵۰ مطرح شد. هدف این آزمون، سنجش توانایی یک ماشین (کامپیوتر یا هوش مصنوعی) در به نمایش گذاشتن رفتاری هوشمندانه است که از رفتار انسان قابل تشخیص نباشد.
به زبان خیلی ساده، آزمون به این شکل است که یک داور انسانی داریم و این داور به طور همزمان با دو موجود دیگر از طریق متن (مثلاً چت) صحبت میکند، بدون اینکه آنها را ببیند.
یکی از این دو موجود، یک انسان واقعی است و موجود دیگر، یک ماشین (هوش مصنوعی) است.
وظیفه داور این است که بر اساس گفتگوها تشخیص دهد کدام یک انسان و کدام یک ماشین است. اگر داور نتواند با اطمینان ماشین را از انسان تشخیص دهد (یا به اشتباه ماشین را انسان تشخیص دهد)، گفته میشود که آن ماشین آزمون تورینگ را گذرانده است.
این آزمون به دنبال سنجش آگاهی یا درک واقعی ماشین نیست، بلکه صرفاً توانایی آن در تقلید قانعکننده از رفتار هوشمندانه انسان در گفتگو را میسنجد.
جایزهی لوبنر که از سال 1990 تا 2019 در چندین نوبت برگزار شد به سازندهی ماشینی اهدا میشد که بتواند آزمون تورینگ را با موفقیت پشت سر گذارد.
ارتباط یافتههای مطالعه در مورد هوش هیجانی با آزمون تورینگ
یافتههای مطالعهای که در آن هوش مصنوعی در آزمونهای هوش هیجانی بهتر از انسان عمل کرده، به طور غیرمستقیم با آزمون تورینگ مرتبط است، هرچند یک گذراندن آزمون تورینگ به معنای کلاسیک آن نیست.
آزمون تورینگ به نوعی یک سنجش کلی از توانایی تقلید هوش انسانی است. هوش هیجانی (درک، تفسیر و پاسخ مناسب به احساسات) بخش مهمی از هوش و تعاملات انسانی است. وقتی یک هوش مصنوعی میتواند در این زمینه خاص، نه تنها با انسان برابری کند بلکه از او پیشی بگیرد، نشان میدهد که در یکی از جنبههای مهمی که برای گذراندن آزمون تورینگ لازم است، پیشرفت چشمگیری داشته است. اگر در یک آزمون تورینگ، بخشی از مکالمه به موقعیتهای احساسی و نحوه واکنش به آنها مربوط شود، هوش مصنوعی که در این مطالعه بررسی شده، احتمالاً پاسخهایی میدهد که داور آنها را نه تنها انسانی، بلکه بسیار «هوشمندانه از نظر احساسی» تلقی میکند. این امر تشخیص ماشین از انسان را دشوارتر میکند.
اینکه هوش مصنوعی توانسته آزمونهای هوش هیجانی جدید و معتبری ایجاد کند، نشاندهنده سطحی از درک یا استدلال در مورد مفاهیم هیجانی است، نه فقط یادگیری الگوهای پاسخ. این توانایی میتواند به تولید پاسخهای خلاقانهتر و انسانیتر در یک گفتگوی باز (مانند آزمون تورینگ) کمک کند.
به طور خلاصه، هرچند این یافتهها مستقیماً به این معنا نیست که هوش مصنوعی آزمون تورینگ را گذرانده است، زیرا آزمون تورینگ معمولاً یک گفتگوی عمومی و گستردهتر را شامل میشود، اما نشان میدهد که هوش مصنوعی در یکی از حوزههای بسیار پیچیده و انسانی یعنی هوش هیجانی، به سطحی از توانایی رسیده که میتواند به طور قابل توجهی به توانایی آن در گذراندن آزمون تورینگ در آینده کمک کند. گویی هوش مصنوعی یک آزمون تورینگ تخصصی برای هوش هیجانی را با موفقیت پشت سر گذاشته است که مطابق فهم عرفی سختترین بخش آزمون بوده است. اکنون شاید زمان برگزاری مجدد آزمون تورینگ فرا رسیده باشد. در گروه آزمایش از آزمودنیها خواسته شود در چت کردن با انسان و هوش مصنوعی تشخیص دهند کدام انسان بوده و کدام هوش مصنوعی. دو گروه کنترل نیز نیاز است که در یکی تمامی چتها با انسان و در دیگری تمامی چتها با هوش مصنوعی باشد. اینبار احتمال اینکه یک هوشمصنوعی مولد جایزه لوبنر را ببرد بسیار بالا است.
هادی صمدی
@evophilosophy
Nature
Large language models are proficient in solving and creating emotional intelligence tests
Communications Psychology - Six Large Language Models outperformed humans on five ability emotional intelligence tests. ChatGPT-4 also successfully generated new test items for each test, with the...
Forwarded from انجمن مغز و فلسفه ذهن
🔰 در تابستان سال ۱۹۹۱، پم رینولدز، زنی ۳۵ ساله، خواننده و ترانه سرای آمریکایی از آتلانتا، متوجه شد که دچار آنوریسم بزرگی در قاعده جمجمهاش شده است؛ تودهای بالقوه کشنده که در صورت پارهشدن، به مرگ فوری منجر میشد. پزشکان تصمیم گرفتند او را تحت عمل جراحیای فوقالعاده نادر به نام "ایست قلبی هیپوترمیک با توقف کامل گردش خون" قرار دهند؛ روشی که در آن، بدن بیمار تا حدی سرد میشود که متابولیسم بدن کاهش یافته و پزشکان برای مدتی کوتاه میتوانند بدون خونرسانی به مغز کار کنند.
در این حالت، قلب پم متوقف شد، تنفس قطع شد، مغز او هیچ فعالیتی نشان نمیداد (بر اساس نوار مغزی EEG)، و حتی گردش خون از سرش تخلیه شد. به بیان پزشکی، او برای چندین دقیقه در وضعیت مرگ بالینی قرار داشت. اما زمانی که به هوش آمد، چیزهایی گزارش میداد که پزشکان نمیتوانستند آن را توضیح دهند.
🧠 پم با دقتی عجیب، صدای اره مخصوص جمجمه را توصیف کرد، شکل ابزارهایی را که هیچگاه ندیده بود بازگو کرد، و حتی مکالمات خاصی را که میان جراحان رد و بدل شده بود، با جزئیات شرح داد—همه در زمانی که بیهوش، نابینا (چشمها بسته و پوشیده با چسب) و فاقد فعالیت مغزی بود. او سپس توصیف کرد که «از بدن خود جدا شده»، خود را از بالا دیده، سپس وارد فضایی تاریک و تونلمانند شده، موسیقی شنیده، با نور درخشانی مواجه شده، و با نزدیکانی که سالها پیش درگذشته بودند ملاقات کرده است. سپس احساس کرد باید برگردد—و به بدن بازگشت.
📘 این روایت به یکی از نمادینترین نمونههای تجربه نزدیک به مرگ (NDE) در تاریخ معاصر بدل شد. پژوهشگران NDE، مانند بروس گریسون و مایکل سابوم، آن را شواهدی مهم برای امکان «آگاهی مستقل از مغز» تلقی کردند. به باور آنان، اگر حتی برای لحظاتی، تجربهای آگاهانه بدون هیچ فعالیت مغزی قابلسنجش رخ دهد، این پدیده چالشی جدی برای فیزیکالیسم خواهد بود—دیدگاهی که میگوید ذهن، تماماً قابل تقلیل به عملکرد مغز است.
📈 اما منتقدان شکاک و عصبپژوهان سنتی تفسیر دیگری دارند. آنها معتقدند مغز ممکن است حتی در شرایطی که EEG خاموش است، در لایههایی عمیقتر هنوز نوعی فعالیت داشته باشد. یا خاطراتی که پس از بههوشآمدن ساخته شدهاند، به اشتباه به زمان جراحی نسبت داده شدهاند (نوعی ارجاع به عقب). آنها تأکید میکنند که حس خروج از بدن یا دیدن نور، میتواند پیامد کاهش اکسیژن، داروهای بیهوشی، یا فعال شدن بخشهایی خاص از مغز (مانند قشر تمپورال و آهیانهای) باشد.
💡 اما در دل این اختلافنظر، پرسشی بنیادین نهفته است:
آگاهی چگونه تجربه میشود؟
آیا تمام آنچه حس میکنیم و میاندیشیم، محصول مدارهای زیستی مغز است؟ یا تجربههایی مانند NDE ما را با لایههایی از ذهن مواجه میکنند که فراتر از علم تجربی امروزند؟ چگونه میتوان بدون استفاده از توجیهات شبهعلمی چنین تجربیاتی را توضیح داد و آیا این نوع تجربیات میتواند کمکی به گسترش فلسفه ذهن و علوم مطالعه آگاهی و مغز کرده و آن را متحول سازد و جان دوبارهای به نظریات دوگانهانگارانه درمورد رابطه ذهن و بدن بدهد؟
📍روایت پم رینولدز تنها یک مورد است، اما اهمیتی نمادین دارد: مرز میان زیستشناسی و راز، علم و تجربه، فیزیک و آگاهی. نه بهسادگی قابل تأیید، و نه بهراحتی قابل رد.
@MindPhilosa | مغز و فلسفه ذهن بهشتی
در این حالت، قلب پم متوقف شد، تنفس قطع شد، مغز او هیچ فعالیتی نشان نمیداد (بر اساس نوار مغزی EEG)، و حتی گردش خون از سرش تخلیه شد. به بیان پزشکی، او برای چندین دقیقه در وضعیت مرگ بالینی قرار داشت. اما زمانی که به هوش آمد، چیزهایی گزارش میداد که پزشکان نمیتوانستند آن را توضیح دهند.
🧠 پم با دقتی عجیب، صدای اره مخصوص جمجمه را توصیف کرد، شکل ابزارهایی را که هیچگاه ندیده بود بازگو کرد، و حتی مکالمات خاصی را که میان جراحان رد و بدل شده بود، با جزئیات شرح داد—همه در زمانی که بیهوش، نابینا (چشمها بسته و پوشیده با چسب) و فاقد فعالیت مغزی بود. او سپس توصیف کرد که «از بدن خود جدا شده»، خود را از بالا دیده، سپس وارد فضایی تاریک و تونلمانند شده، موسیقی شنیده، با نور درخشانی مواجه شده، و با نزدیکانی که سالها پیش درگذشته بودند ملاقات کرده است. سپس احساس کرد باید برگردد—و به بدن بازگشت.
📘 این روایت به یکی از نمادینترین نمونههای تجربه نزدیک به مرگ (NDE) در تاریخ معاصر بدل شد. پژوهشگران NDE، مانند بروس گریسون و مایکل سابوم، آن را شواهدی مهم برای امکان «آگاهی مستقل از مغز» تلقی کردند. به باور آنان، اگر حتی برای لحظاتی، تجربهای آگاهانه بدون هیچ فعالیت مغزی قابلسنجش رخ دهد، این پدیده چالشی جدی برای فیزیکالیسم خواهد بود—دیدگاهی که میگوید ذهن، تماماً قابل تقلیل به عملکرد مغز است.
📈 اما منتقدان شکاک و عصبپژوهان سنتی تفسیر دیگری دارند. آنها معتقدند مغز ممکن است حتی در شرایطی که EEG خاموش است، در لایههایی عمیقتر هنوز نوعی فعالیت داشته باشد. یا خاطراتی که پس از بههوشآمدن ساخته شدهاند، به اشتباه به زمان جراحی نسبت داده شدهاند (نوعی ارجاع به عقب). آنها تأکید میکنند که حس خروج از بدن یا دیدن نور، میتواند پیامد کاهش اکسیژن، داروهای بیهوشی، یا فعال شدن بخشهایی خاص از مغز (مانند قشر تمپورال و آهیانهای) باشد.
💡 اما در دل این اختلافنظر، پرسشی بنیادین نهفته است:
آگاهی چگونه تجربه میشود؟
آیا تمام آنچه حس میکنیم و میاندیشیم، محصول مدارهای زیستی مغز است؟ یا تجربههایی مانند NDE ما را با لایههایی از ذهن مواجه میکنند که فراتر از علم تجربی امروزند؟ چگونه میتوان بدون استفاده از توجیهات شبهعلمی چنین تجربیاتی را توضیح داد و آیا این نوع تجربیات میتواند کمکی به گسترش فلسفه ذهن و علوم مطالعه آگاهی و مغز کرده و آن را متحول سازد و جان دوبارهای به نظریات دوگانهانگارانه درمورد رابطه ذهن و بدن بدهد؟
📍روایت پم رینولدز تنها یک مورد است، اما اهمیتی نمادین دارد: مرز میان زیستشناسی و راز، علم و تجربه، فیزیک و آگاهی. نه بهسادگی قابل تأیید، و نه بهراحتی قابل رد.
📌 در دورهی «آگاهی در آستانه»، چنین پروندههایی را با دقت علمی و پرسشگری فلسفی بررسی خواهیم کرد؛ از دادههای بیمارستانی و مقالات معتبر، تا تفسیرهای شکاکانه و دیدگاههای جایگزین دربارهی ذهن و آگاهی.
@MindPhilosa | مغز و فلسفه ذهن بهشتی
Telegram
انجمن مغز و فلسفه ذهن