bootg.com »
United States »
مطالعات ادبیات تطبیقی و مطالعات فرهنگی Comparative Literature & Cultural Studies (CLCS) » Telegram Web
✅ درنگی بر کتابخانه ملی تونس
سه روز پیش، طبق برنامه اعلام شده برای تدریس در دانشگاه تونس المنار به دانشکده ادبیات رفتم اما مدیر گروه زمان شروع کلاسها را ابتدای اکتبر اعلام کرد یعنی دو هفته دیگر؛ بنابراین، فرصت را مغتنم شمرده، به کتابخانه ملی تونس رفتم. دو عکس نخست، خیابان منتهی به ورودی کتابخانه ملی را نشان میدهد. وارد کتابخانه شدم و درباره وجود نسخ خطی فارسی پرسیدم که در پاسخ گفتند نسخههایی خطی به فارسی دارند. آدرس آنها را از سامانه موجود استخراج کردم. اما، متأسفانه، بخش نسخ خطی برای انجام کارهای دوره ای ضدعفونی و دیگر اقدامات تعطیل شده بود و قرار بر این شد ابتدای اکتبر مجددا مراجعه کنم. دست کم دو نسخه از گلستان سعدی در فهرست نسخ خطی وجود داشت. علاوه بر فهرست ها و نمایه های کتابخانه مرعشی و فهرست ایرج افشار و برخی فهرستهای دیگر.
امیدوارم بتوانم به نسخ خطی دسترسی یابم. تصاویر شماره ۳ و ۴ نماهایی از سردر ورودی فرعی کتابخانه ملی تونس و سالن مطالعه آن را نشان میدهد. کتابخانه ملی تونس دستکم ۶ طبقه است که میکوشم در مراجعات بعدی، اطلاعات بیشتری درباره آن کسب کنم.
آخرین عکس، لوگوی کتابخانه ملی تونس است.
سه روز پیش، طبق برنامه اعلام شده برای تدریس در دانشگاه تونس المنار به دانشکده ادبیات رفتم اما مدیر گروه زمان شروع کلاسها را ابتدای اکتبر اعلام کرد یعنی دو هفته دیگر؛ بنابراین، فرصت را مغتنم شمرده، به کتابخانه ملی تونس رفتم. دو عکس نخست، خیابان منتهی به ورودی کتابخانه ملی را نشان میدهد. وارد کتابخانه شدم و درباره وجود نسخ خطی فارسی پرسیدم که در پاسخ گفتند نسخههایی خطی به فارسی دارند. آدرس آنها را از سامانه موجود استخراج کردم. اما، متأسفانه، بخش نسخ خطی برای انجام کارهای دوره ای ضدعفونی و دیگر اقدامات تعطیل شده بود و قرار بر این شد ابتدای اکتبر مجددا مراجعه کنم. دست کم دو نسخه از گلستان سعدی در فهرست نسخ خطی وجود داشت. علاوه بر فهرست ها و نمایه های کتابخانه مرعشی و فهرست ایرج افشار و برخی فهرستهای دیگر.
امیدوارم بتوانم به نسخ خطی دسترسی یابم. تصاویر شماره ۳ و ۴ نماهایی از سردر ورودی فرعی کتابخانه ملی تونس و سالن مطالعه آن را نشان میدهد. کتابخانه ملی تونس دستکم ۶ طبقه است که میکوشم در مراجعات بعدی، اطلاعات بیشتری درباره آن کسب کنم.
آخرین عکس، لوگوی کتابخانه ملی تونس است.
✅ مهاجرت واژگانی از ایران به تونس
در #تونس به خیاط، #تارزی میگویند. همانطور که میدانید کلمه خیاط خودش عربی است با وجود این،در تونس به جای خیاط، از کلمه "تارزی" استفاده میکنند.اما، این کلمه از کجا آمده است؟
مردم تونس حرف "ط" را به صورت "ت" تلفظ میکنند. نکته دیگر اینکه، "طارزی" صورت اشباع شده کلمه "طرزی" است و طرزی به معنای خیاط و دوزنده.
حالا بحث را اندکی پیش ببریم. کلمه طرزی شکل عربی شده کلمه فارسی "درزی" است که به همان معنای خیاط است. امروزه، در عربی به قلاب دوزی و گلدوزی، تطریز میگویند. در واقع، کلمه تارزی همان کلمه فارسی درزی است که در گذر سالیان دراز از #ایران به #تونس مهاجرت کرده و هرچند در سرزمین مادری خود مهجور و فراموش شده و به جای آن از کلمه خیاط استفاده میشود اما، در کشور تونس با اندک تغییری به حیات خود ادامه داده است.
کلمات مانند انسانها و بنا به عوامل گوناگون از خاستگاه اصلی خود به جاهای دیگر نقل مکان میکنند. پی گرفتن مهاجرتهای واژگانی علاوه بر شناسایی نوع روابط ملتها با همدیگر در گذر تاریخ، بستری را برای تعمیق روابط فرهنگی میان آنها فراهم میسازد.
https://www.tg-me.com/comparativeliterature
در #تونس به خیاط، #تارزی میگویند. همانطور که میدانید کلمه خیاط خودش عربی است با وجود این،در تونس به جای خیاط، از کلمه "تارزی" استفاده میکنند.اما، این کلمه از کجا آمده است؟
مردم تونس حرف "ط" را به صورت "ت" تلفظ میکنند. نکته دیگر اینکه، "طارزی" صورت اشباع شده کلمه "طرزی" است و طرزی به معنای خیاط و دوزنده.
حالا بحث را اندکی پیش ببریم. کلمه طرزی شکل عربی شده کلمه فارسی "درزی" است که به همان معنای خیاط است. امروزه، در عربی به قلاب دوزی و گلدوزی، تطریز میگویند. در واقع، کلمه تارزی همان کلمه فارسی درزی است که در گذر سالیان دراز از #ایران به #تونس مهاجرت کرده و هرچند در سرزمین مادری خود مهجور و فراموش شده و به جای آن از کلمه خیاط استفاده میشود اما، در کشور تونس با اندک تغییری به حیات خود ادامه داده است.
کلمات مانند انسانها و بنا به عوامل گوناگون از خاستگاه اصلی خود به جاهای دیگر نقل مکان میکنند. پی گرفتن مهاجرتهای واژگانی علاوه بر شناسایی نوع روابط ملتها با همدیگر در گذر تاریخ، بستری را برای تعمیق روابط فرهنگی میان آنها فراهم میسازد.
https://www.tg-me.com/comparativeliterature
🔴 قانون و روان انسان؛ واسازی یک رابطه
✅ اگر موضوع انتقال موروثی برخی از ویژگیهای روانشناختی از والدین به کودک را نادیده بگیریم، میتوانیم بگوییم انسان از نظر روانشناختی سالم زاده میشود اما، به سرعت دچار تروما و آسیب روانی میشود و در نتیجه، انسان از همان دوران کودکی تبدیل به یک بیمار روانی میشود. در پرتو این مدعا میتوان گفت ما همه به نحوی از انحاء بیمار روانی هستیم. اما نه در آن معنای متعارف این مفهوم بلکه در معنایی دیگر که در خلال سخن به آن خواهم پرداخت.
🔵 اما، انسان چگونه دچار آسیب روانی میشود؟ انسان از همان اوان کودکی که پدر و مادر میکوشند او را به انقیاد اجتماعی درآورند دچار این آسیب میشود. جامعهشناسان امروزه این رفتار والدین و سپس جامعه را «جامعه پذیر کردن» انسان مینامند. در واقع، کودک زمانی که زاده می شود دوست دارد همه کاری بکند اما، والدین او را از انجام «هر» کاری «منع» میکنند بنابراین، درمی یابد که زندگی آن طور که میخواهد نیست و باید تن به این «منع و انقیاد» دهد. کودک هر اندازه جلوتر میرود این انقیادها بیشتر و بیشتر میشود. ما امروزه به آنچه او را به انقیاد درمیآورد «قانون» میگوییم. با ایجاد جامعه است که قانون شکل می گیرد؛ در این میان، برخی از افراد بنا به هر دلیلی تن به این انقیاد و قانون میدهند و به اصطلاح جامعه پذیر میشوند اما افرادی دیگر این انقیاد را نمیپذیرند و میتوان گفت در اینجاست که «سیاست» شکل میگیرد و میدانید که معنای سیاست تنبیه کردن است. در پرتو سیاست، آن افرادی که «قانون جامعه» را نمیپذیرند سیاست میشوند و به قید درمیآیند و از این طریق، آسیب روانی جدیدی به آنها وارد میشود. از این منظر، قانون لزوما خوب نیست بلکه آسیبرسان است.
🔵 حال، این سوال پیش میآید که مگر میشود بدون قانون در یک جامعه زیست؟ فلسفه وجودی قانون به «نظم» درآوردن زندگی ما و «آسان و آرام» ساختن زندگی است. واقعیت این است که ما خواه ناخواه باید قانون را بپذیریم و تن به آسیب روانی ناشی از آن بدهیم وگرنه از جامعه «طرد» میشویم، به مانند همان کسانی که میشل فوکو در تاریخ جنون خویش و دیگر آثارش به آنها اشاره میکند که جامعه نام آنان را "دیوانه" میگذاشته و به جزایر دور از جامعه طرد و تبعیدشان میکرده تا نظم و آسانی و آرامش جامعه برقرار بماند. این نظم و آسانی و آرامش کلان گزارههایی هستند که ما به واسطه آنها به قید درمی آییم و در نتیجه آسیب روانی میبینیم و تا همیشه زندگی بیمار روانی میمانیم.
🔵 با توجه به موارد پیشگفته، قانون آن طور که ما تصور میکنیم همیشه خوب نیست بلکه کافی است تا آن را «واسازی» کنیم تا دریابیم که قانون در قبال نظم و آرامش و آسانی به مثابه کلان روایتها و ادعاهای خود، هزینهای از ما دریافت میکند و آن «آرامش روانی» یا «آزادی روانی» ماست.
🔵 سخن من در اینجا، به معنای قانونگریزی و ضدیت با قانون نیست بلکه واسازی گفتمانی است که بر کل شاکله اندیشه ما حاکم است و همه ما در چارچوب آن زندگی میکنیم. همانطوری که دریدا میگفت ما نمیتوانیم خارج از نظام زبان بنویسیم و حرف بزنیم، در اینجا نیز ما خارج از چارچوب قانون نمیتوانیم زندگی کنیم. تردیدی نیست که شما این نوشتار را «غیر منطقی» میدانید. میپذیرم که «غیرمنطقی» است زیرا اصولا کار «منطق» به نطاق درآوردن اندیشه و در وهله بعد به چارچوب درآوردن رفتار انسان است و از این منظر، سخنم غیرمنطقی قلمداد میشود اما، با نگاهی خارج از نطاق و چارچوب گفتمان حاکم بر اندیشه ما، درمییابیم که قانون مزیت دارد اما هزینه هم دارد.
✅ کانال را به دوستان خود معرفی نمایید. 💐
✅ اگر موضوع انتقال موروثی برخی از ویژگیهای روانشناختی از والدین به کودک را نادیده بگیریم، میتوانیم بگوییم انسان از نظر روانشناختی سالم زاده میشود اما، به سرعت دچار تروما و آسیب روانی میشود و در نتیجه، انسان از همان دوران کودکی تبدیل به یک بیمار روانی میشود. در پرتو این مدعا میتوان گفت ما همه به نحوی از انحاء بیمار روانی هستیم. اما نه در آن معنای متعارف این مفهوم بلکه در معنایی دیگر که در خلال سخن به آن خواهم پرداخت.
🔵 اما، انسان چگونه دچار آسیب روانی میشود؟ انسان از همان اوان کودکی که پدر و مادر میکوشند او را به انقیاد اجتماعی درآورند دچار این آسیب میشود. جامعهشناسان امروزه این رفتار والدین و سپس جامعه را «جامعه پذیر کردن» انسان مینامند. در واقع، کودک زمانی که زاده می شود دوست دارد همه کاری بکند اما، والدین او را از انجام «هر» کاری «منع» میکنند بنابراین، درمی یابد که زندگی آن طور که میخواهد نیست و باید تن به این «منع و انقیاد» دهد. کودک هر اندازه جلوتر میرود این انقیادها بیشتر و بیشتر میشود. ما امروزه به آنچه او را به انقیاد درمیآورد «قانون» میگوییم. با ایجاد جامعه است که قانون شکل می گیرد؛ در این میان، برخی از افراد بنا به هر دلیلی تن به این انقیاد و قانون میدهند و به اصطلاح جامعه پذیر میشوند اما افرادی دیگر این انقیاد را نمیپذیرند و میتوان گفت در اینجاست که «سیاست» شکل میگیرد و میدانید که معنای سیاست تنبیه کردن است. در پرتو سیاست، آن افرادی که «قانون جامعه» را نمیپذیرند سیاست میشوند و به قید درمیآیند و از این طریق، آسیب روانی جدیدی به آنها وارد میشود. از این منظر، قانون لزوما خوب نیست بلکه آسیبرسان است.
🔵 حال، این سوال پیش میآید که مگر میشود بدون قانون در یک جامعه زیست؟ فلسفه وجودی قانون به «نظم» درآوردن زندگی ما و «آسان و آرام» ساختن زندگی است. واقعیت این است که ما خواه ناخواه باید قانون را بپذیریم و تن به آسیب روانی ناشی از آن بدهیم وگرنه از جامعه «طرد» میشویم، به مانند همان کسانی که میشل فوکو در تاریخ جنون خویش و دیگر آثارش به آنها اشاره میکند که جامعه نام آنان را "دیوانه" میگذاشته و به جزایر دور از جامعه طرد و تبعیدشان میکرده تا نظم و آسانی و آرامش جامعه برقرار بماند. این نظم و آسانی و آرامش کلان گزارههایی هستند که ما به واسطه آنها به قید درمی آییم و در نتیجه آسیب روانی میبینیم و تا همیشه زندگی بیمار روانی میمانیم.
🔵 با توجه به موارد پیشگفته، قانون آن طور که ما تصور میکنیم همیشه خوب نیست بلکه کافی است تا آن را «واسازی» کنیم تا دریابیم که قانون در قبال نظم و آرامش و آسانی به مثابه کلان روایتها و ادعاهای خود، هزینهای از ما دریافت میکند و آن «آرامش روانی» یا «آزادی روانی» ماست.
🔵 سخن من در اینجا، به معنای قانونگریزی و ضدیت با قانون نیست بلکه واسازی گفتمانی است که بر کل شاکله اندیشه ما حاکم است و همه ما در چارچوب آن زندگی میکنیم. همانطوری که دریدا میگفت ما نمیتوانیم خارج از نظام زبان بنویسیم و حرف بزنیم، در اینجا نیز ما خارج از چارچوب قانون نمیتوانیم زندگی کنیم. تردیدی نیست که شما این نوشتار را «غیر منطقی» میدانید. میپذیرم که «غیرمنطقی» است زیرا اصولا کار «منطق» به نطاق درآوردن اندیشه و در وهله بعد به چارچوب درآوردن رفتار انسان است و از این منظر، سخنم غیرمنطقی قلمداد میشود اما، با نگاهی خارج از نطاق و چارچوب گفتمان حاکم بر اندیشه ما، درمییابیم که قانون مزیت دارد اما هزینه هم دارد.
✅ کانال را به دوستان خود معرفی نمایید. 💐
با یاد گرامی دانشجویان عزیزم در دانشگاه علامه طباطبائی، #روز_دانشجو را تبریک میگویم و آرزومند پیشرفت و موفقیتهای فزاینده شما دوستان دانشجو هستم.
متأسفانه، مشغلههای کاری کنونی چنان فراوان و متعدد است که فرصتی فراهم نشد تا در همان روز ۱۶ آذر، روز دانشجو را تبریک بگویم.
تصاویری که میبینید دانشجویانی هستند که سر جلسه امتحان پایان نیمسال هستند. این تصاویر را با یاد شما گرفتم.
آرزومند موفقیت دانشجویان عزیز هستم.
متأسفانه، مشغلههای کاری کنونی چنان فراوان و متعدد است که فرصتی فراهم نشد تا در همان روز ۱۶ آذر، روز دانشجو را تبریک بگویم.
تصاویری که میبینید دانشجویانی هستند که سر جلسه امتحان پایان نیمسال هستند. این تصاویر را با یاد شما گرفتم.
آرزومند موفقیت دانشجویان عزیز هستم.
🔴 درباب آیینها و جشنهای باستانی
🔵 تمام #آیینها و #جشنهای_باستانی خاستگاهی دینی دارند. انکار این ریشه دینی همانقدر نادرست است که بگوییم اسطوره یا دینی وجود نداشتهاست. آیینها پاسخی به نیازها و الزامات درونی بشرند؛ بعدها آیینها در پرتو رشد و گسترش جوامع انسانی به عاملی
🔵 در این میان، هر اندازه چالشهای بیرونی نظیر حوادث طبیعی یا تهدیدات خارجی شدت بیشتری گیرند این آیینها و جشنها اهمیت بیشتری مییابند بهگونهای که به راهی برای حفظ همدلی، بالا بردن روحیه یا گاهی هم راهکاری برای انتقال پیام و اعتراض و به ابزاری مبارزاتی بدل میشوند.
🔵 عنصر همیشه پایداری که در تمام این مراحل سهگانه دیده میشود خصوصیت #جمعی و وحدت بخش این آیینهاست زیرا اصولا آیینها منبعث از نیازی جمعی اند؛ خواه این نیاز درونی باشد خواه بیرونی.
🔵 چنین میانگارم که به واسطه همین ویژگی است که نمیتوان امر دینی را امری فردی دانست و سخن درباب فردی بودن دین به معنای زدودن این آیینها یا مهار ظهور و بروز چنین آیینهایی در جوامع است که بعدها منجر به هویت زدایی فرهنگی از جوامع میشود. در عین حال، حراست نهاد قدرت از این آیینها نیز امری خطاست زیرا این آیینها #خاستگاهی_باورشناختی دارند و نیازی به دخالت نهاد قدرت برای حفظ خود ندارند و این حراست به همان میزان نادرست است که مبارزه با این آیینها و جشنها.
🔵 نکته نظرگیر دیگر درباب این آیینها مقوله سیاسی شدن آنها چه از سوی جامعه و چه از سوی نهاد قدرت است که خود نشانگر میزان اهمیت آنها در حیات اجتماعی و سیاسی جامعه و نهاد قدرت است و همین امر عمق نقش #دین در ناخودآگاه جمعی بشر و نیز در شکل دادن به امر سیاسی را در تمام جوامع نشان میدهد.
🔵 بر این اساس، میتوان گفت که به رغم نضج فکری و رشد علمی جوامع، نیاز آنها به #اسطوره، دین و آیین انکارناپذیرست و در وهله بعد باید اذعان کرد که اسطوره، دین و آیینهای مربوط به آنها همزاد زیست اجتماعی انسانند و همواره به نحوی از انحاء در زندگی جمعی انسانها نقش و حضور دارند، چه با نمودی پررنگ و چه با جلوهای کمرنگ و ناملموس.
🔵 تمام #آیینها و #جشنهای_باستانی خاستگاهی دینی دارند. انکار این ریشه دینی همانقدر نادرست است که بگوییم اسطوره یا دینی وجود نداشتهاست. آیینها پاسخی به نیازها و الزامات درونی بشرند؛ بعدها آیینها در پرتو رشد و گسترش جوامع انسانی به عاملی
وحدت
بخش دربرابر عوامل بیرونی و بیگانه بدل شدهاند و در نتیجه، صبغهای ملی به خود گرفتهاند و به موازات قوی شدن این جنبه ملی، جنبه دینیشان کمرنگ شدهاست تا جایی که امروزه کمتر کسی به ریشه دینی جشنهایی نظیر #نوروز ، تیرگان، مهرگان، شب یلدا و شب چهارشنبه سوری وقوف دارد و بیشتر آنها را نمادهایی ملی میداند تا دینی. اصولا واژه #جشن برگرفته از #یسن در معنای عبادت است و اولین بخش بازمانده از اوستا نیز #یسنا نام دارد به معنای #نیایش.🔵 در این میان، هر اندازه چالشهای بیرونی نظیر حوادث طبیعی یا تهدیدات خارجی شدت بیشتری گیرند این آیینها و جشنها اهمیت بیشتری مییابند بهگونهای که به راهی برای حفظ همدلی، بالا بردن روحیه یا گاهی هم راهکاری برای انتقال پیام و اعتراض و به ابزاری مبارزاتی بدل میشوند.
🔵 عنصر همیشه پایداری که در تمام این مراحل سهگانه دیده میشود خصوصیت #جمعی و وحدت بخش این آیینهاست زیرا اصولا آیینها منبعث از نیازی جمعی اند؛ خواه این نیاز درونی باشد خواه بیرونی.
🔵 چنین میانگارم که به واسطه همین ویژگی است که نمیتوان امر دینی را امری فردی دانست و سخن درباب فردی بودن دین به معنای زدودن این آیینها یا مهار ظهور و بروز چنین آیینهایی در جوامع است که بعدها منجر به هویت زدایی فرهنگی از جوامع میشود. در عین حال، حراست نهاد قدرت از این آیینها نیز امری خطاست زیرا این آیینها #خاستگاهی_باورشناختی دارند و نیازی به دخالت نهاد قدرت برای حفظ خود ندارند و این حراست به همان میزان نادرست است که مبارزه با این آیینها و جشنها.
🔵 نکته نظرگیر دیگر درباب این آیینها مقوله سیاسی شدن آنها چه از سوی جامعه و چه از سوی نهاد قدرت است که خود نشانگر میزان اهمیت آنها در حیات اجتماعی و سیاسی جامعه و نهاد قدرت است و همین امر عمق نقش #دین در ناخودآگاه جمعی بشر و نیز در شکل دادن به امر سیاسی را در تمام جوامع نشان میدهد.
🔵 بر این اساس، میتوان گفت که به رغم نضج فکری و رشد علمی جوامع، نیاز آنها به #اسطوره، دین و آیین انکارناپذیرست و در وهله بعد باید اذعان کرد که اسطوره، دین و آیینهای مربوط به آنها همزاد زیست اجتماعی انسانند و همواره به نحوی از انحاء در زندگی جمعی انسانها نقش و حضور دارند، چه با نمودی پررنگ و چه با جلوهای کمرنگ و ناملموس.
🔴 دو مقالهام در نشریات کشور عمان به مناسبت روز جهانی شعر
🔴 برای مطالعه مقاله نخست که در روزنامه الرؤية چاپ و منتشر شده است، میتوانید اینجا کلیک کنید.
مقاله دوم هم در نشریه شؤون عمانية منتشر شده و میتوانید آن را از اینجا باز کنید و مطالعه نمایید.
🔴 برای مطالعه مقاله نخست که در روزنامه الرؤية چاپ و منتشر شده است، میتوانید اینجا کلیک کنید.
مقاله دوم هم در نشریه شؤون عمانية منتشر شده و میتوانید آن را از اینجا باز کنید و مطالعه نمایید.
جريدة الرؤية العمانية
في اليوم العالمي للشعر.. الشعر الفارسي وصنع المعرفة الإنسانية
د. عبد الله آلبوغبيش **
تحتفل مختلف شعوب العالم في الحادي والعشرين من مارس من كل عام باليوم العالمي للشعر، وتُقام في مثل هذا اليوم ندوات وأمسيات شعرية وحفلات تكريم لأبرز الشعراء
🔵 این روزها نمایشگاه بین المللی کتاب #تونس در حال برگزاری است و امروز با توجه به تعطیلی رسمی به مناسبت روز جهانی کارگر، فرصتی دست داد تا به این نمایشگاه سری بزنم.
🔵 یکی از اتفاقات خوب بازدید امروز، دیدار با آ.د. #العادل_خضر از استادان سرشناس و فرهیخته تونس در زمینه مطالعات فلسفی. اجتماعی و ادبی است. پیش از این، یک مقاله و کتابی از ایشان با عنوان "جاحظ و بیان دیگر" را خوانده بودم و بسیار لذت برده بودم. با ایشان درباره کتابش گفت وگو کردم؛ اینکه چگونه میتوان از میشل فوکو و دریدا برای خوانش متون کلاسیک در سنت شرقی بهره گرفت بدون آنکه سایه شان بر آن خوانش سنگینی کند.
🔵 د. عادل معتقدست که باید برخوردی لطیف با متن داشته باشیم و آن را مهربانانه از خواب بیدار کنیم و به سخن آوریم؛ بدین معنا که باید به تدريج، لایه لایه متن را گشود و فهمید تا معانی متعدد بر ما آشکار شوند؛ از همین رو، معتقدست باید با صبر و حوصله متن را بخوانيم چرا که خشونت نتيجه عکس میدهد و فقط مطالعه شتاب زده متن را در پی میآورد و بر همین اساس تأکید دارد که به محض احساس بی صبری در فرآیند خوانش متن، باید آن را برای مدتی کنار بگذاریم. اِعمال قالب گونه نظریه بر متن را وجهی ترجمه میداند و اینکه در خوانش متون کلاسیک باید به تأویل پرداخت بی آنکه در پی معنای اول باشیم. اِشراف خوبی بر دیدگاههای دریدا دارد؛ این را هم از گفتوگو با او دریافتم و هم پیش از این، از طریق مطالعه کتابش دریافت کرده بودم. او خود میگويد که در آثارش دریدا حضور دارد اما در مقام یک فیلسوف؛ آنهم فیلسوفی که باید او را در امتداد نیچه و هایدگر فهمید بی آنکه او را فراتر از یک مهمان در تأویل متن جای داد.
🔵 برای سفر به ایران و دیدار با دانشگاهيان و دانشجویان کشورمان ابراز تمایل کرد. ابراز تأسف میکرد که آثار فکری فلسفی فارسی را نه مستقیما بلکه به واسطه ترجمههای محدود فرانسوی میشناسد و چون ترجمه نوعی تفسیرست بنابرای، تفسیری از ابن سینا و سهروردی را دریافت کرده نه خود افکار فلسفی فارسی را.
🔵 او همچنین، رئیس اتحادیه ناشران تونس است. در خلال دیدار با وی، استادان زیادی که برخی از آنان را در خلال نشستهای قبلی خودم در دانشگاههای تونس دیدار کرده بودم، حضور یافتند و همگی سراغ جدیدترین کتابش را می گرفتند.
🔵 یکی از آثارش درباره ادبیات و روانکاوی را هدیه داد و پیشنهاد کرد مجددا همدیگر را در دانشگاه ببینیم.
🔵 آخرین عکس هم حضور سفیر اندونزی در خلال گفت وگو بود؛ سفیری فرهیخته، کاملا مسلط به زبان و فرهنگ عربی و البته بسیار کتابخوان؛ خصوصیاتی که سفرای هر کشوری باید داشته باشند.
تصاویری از این دیدار و گفتوگو 👇👇👇
🔵 یکی از اتفاقات خوب بازدید امروز، دیدار با آ.د. #العادل_خضر از استادان سرشناس و فرهیخته تونس در زمینه مطالعات فلسفی. اجتماعی و ادبی است. پیش از این، یک مقاله و کتابی از ایشان با عنوان "جاحظ و بیان دیگر" را خوانده بودم و بسیار لذت برده بودم. با ایشان درباره کتابش گفت وگو کردم؛ اینکه چگونه میتوان از میشل فوکو و دریدا برای خوانش متون کلاسیک در سنت شرقی بهره گرفت بدون آنکه سایه شان بر آن خوانش سنگینی کند.
🔵 د. عادل معتقدست که باید برخوردی لطیف با متن داشته باشیم و آن را مهربانانه از خواب بیدار کنیم و به سخن آوریم؛ بدین معنا که باید به تدريج، لایه لایه متن را گشود و فهمید تا معانی متعدد بر ما آشکار شوند؛ از همین رو، معتقدست باید با صبر و حوصله متن را بخوانيم چرا که خشونت نتيجه عکس میدهد و فقط مطالعه شتاب زده متن را در پی میآورد و بر همین اساس تأکید دارد که به محض احساس بی صبری در فرآیند خوانش متن، باید آن را برای مدتی کنار بگذاریم. اِعمال قالب گونه نظریه بر متن را وجهی ترجمه میداند و اینکه در خوانش متون کلاسیک باید به تأویل پرداخت بی آنکه در پی معنای اول باشیم. اِشراف خوبی بر دیدگاههای دریدا دارد؛ این را هم از گفتوگو با او دریافتم و هم پیش از این، از طریق مطالعه کتابش دریافت کرده بودم. او خود میگويد که در آثارش دریدا حضور دارد اما در مقام یک فیلسوف؛ آنهم فیلسوفی که باید او را در امتداد نیچه و هایدگر فهمید بی آنکه او را فراتر از یک مهمان در تأویل متن جای داد.
🔵 برای سفر به ایران و دیدار با دانشگاهيان و دانشجویان کشورمان ابراز تمایل کرد. ابراز تأسف میکرد که آثار فکری فلسفی فارسی را نه مستقیما بلکه به واسطه ترجمههای محدود فرانسوی میشناسد و چون ترجمه نوعی تفسیرست بنابرای، تفسیری از ابن سینا و سهروردی را دریافت کرده نه خود افکار فلسفی فارسی را.
🔵 او همچنین، رئیس اتحادیه ناشران تونس است. در خلال دیدار با وی، استادان زیادی که برخی از آنان را در خلال نشستهای قبلی خودم در دانشگاههای تونس دیدار کرده بودم، حضور یافتند و همگی سراغ جدیدترین کتابش را می گرفتند.
🔵 یکی از آثارش درباره ادبیات و روانکاوی را هدیه داد و پیشنهاد کرد مجددا همدیگر را در دانشگاه ببینیم.
🔵 آخرین عکس هم حضور سفیر اندونزی در خلال گفت وگو بود؛ سفیری فرهیخته، کاملا مسلط به زبان و فرهنگ عربی و البته بسیار کتابخوان؛ خصوصیاتی که سفرای هر کشوری باید داشته باشند.
تصاویری از این دیدار و گفتوگو 👇👇👇