Telegram Web Link
یه جاییم هست که توی زندگی همه‌مون وجود داره اونجایی که آدم خسته میشه از فکر کردن و خواستن بقیه. اونجاست که دیگه نه کسی میتونه خوشحالت کنه نه ناراحت اونجاست که میفهمی فقط خودتی و خودت و برای حس های خوبت نباید خودتو وابسته کنی به هیچکسی به جز خودت ..🤍
گاهی اوقات آدم دستش به نوشتن نمی رود، پایش پایِ رفتن نیست، دلش دیگر رمقِ عاشقی ندارد . گاهی اوقات آدم دوست دارد اما توانِ ماندن ندارد . روز و ماه و فصل خاصی هم برایش ملاک نیست . آدم از یک جایی به بعد نمی داند دلش را باید به کدام اتفاق خوش کند؟ کدام خاطره؟ کدام آدم؟
ببین جآنم ..
رفت که رفت!
با آهنگ های مشترک تان فرو می ریزی؟ قبول!
دوستش داری؟ قبول!
خاطره داری؟قبول!
شب ها یهو همه چیز آوار می شود روی سرت قبول!

اما حق نداری خودت را زیر بارِ بد وبیراه له کنی!
حق نداری به حس صادقانه ات به جای عشق بگویی جاهلیت!
حق نداری خودت را احمق صدا بزنی وبلندتر گریه کنی!
به جانِ خودت آخرِ بی انصافی ست "بی لیاقتی مطلق شان"را سر خودت خالی کنی و گوشت تنت را آب کنی!
به جانِ خودت آخرِ بی انصافی ست که یک عمر این
"بی لیاقت های مطلق "را در زندگی ات زنده نگه داری!!
به جانِ خودت آخرِ بی انصافی ست..🤍
آرزو میکنم
کتاب های خوب بخوانی،
آهنگ های خوب گوش کنی،
عطر های خوب ببویی،
با آدمهای خوب حرف بزنی
و فراموش نکنی
که هیچ وقت دیر نیست
بودن چیزی که دوست داری باشی!🤍
دلت را بِتِکان.
اشتباهاتت وقتی افتاد روی زمين، بگذار همانجا بماند!
فقط از لابه لای اشتباه‌هايت ، يک تجربه را بيرون بکش
قاب کن و بزن به ديوار دلت.
اشتباه کردن اشتباه نيست، در اشتباه ماندن اشتباه است!🤍
دلم میخواد بشینم باهاش حرف بزنم!!
ببینم چشه،ببینم چرا انقدر بی قراره
و در عین حال خونسرد؟؟!
اصلا ببینم چرا دیگه هیشکیو دوس نداره!!
چرا دیگه هیچ چیز به چشمش نمیاد؟!
میخوام ببینم کی انقدر عادی شد
براش همه چیز
کلی سوال دارم ازش،ولی نمیپرسم
چون اون هیچ وقت جواب نمیده
اون همیشه سکوت میکنه فقط
تو آیینه به من زل میزنه :)
من بلد نیستم عاشق کسی باشم که اولویتش نیستم؛ بلد نیستم چشم به گوشی بدوزم و دلشوره بگیرم
اسمش را بگذارید خودخواهی... ولی من این خودخواهی را به اداهای عاشقانه‌ای که هیچ احساسی پشت سرش نیست ترجیح می‌دهم
من برای خودم گل می‌خرم؛
چای دم می‌کنم؛
میز شام می‌چینم؛
اما منتظر کسی نمی‌مانم؛ نه این‌که خسته شده باشم اما وقتی دلم برای کسی تنگ شود که دلتنگی‌اش را باور نمی‌کنم؛ فکر می‌کنم که دارم به خودم خیانت می‌کنم
تا خودت را دوست نداشته باشی؛ کسی باور نمی‌کند که هستی و بودنت با نبودنت فرق می‌کند...🤍
بی خوابی شاید دلیلش یک درد باشد ، یک درد روحی شاید هم دلیلش افکاری باشد که به روح و روانمان تجاوز می کنند...
بی خوابی هر چه هست یک زهر است‌...
زهری که به یادمان می اندازد یک جای کار می لنگد کسی که شب ها نمی خوابد یعنی از روز و روزگارش راضی نیست ، در تاریکی شب دنبال چیزی می گردد که در روشنی روز هرگز به دست نیاورده است ...
دلیل بی خوابی برای هر کسی متفاوت است... یکی اسیر خاطرات است و دیگری درگیر اتفاقات آینده چه فرقی می کند،مهم این است که در همه ی این ها درد وجود دارد ... یک درد روحی...
دردی که حتی اگر کوچک و ناشناخته هم باشد می تواند تا صبح ما را بیدار نگه دارد!🤍
برای تمام این سال‌ها از تو ممنونم. برای تمام لحظاتی که دوام آوردی و در گوشِ من زمزمه میکردی که «این نیز میگذرد»، تو قطعاً دوست داشتنی‌ترین بخش زندگی‌ام هستی. با پیدا کردنت می‌توانم تغییر را شروع کنم. می‌توانم بخش‌هایی از رفتارهایم را تغییر دهم و می‌توانم عشق ورزیدن را دوباره بیاموزم امّا این بار این تغییرات، لحن سرزنش نخواهد داشت. صبورتر خواهم شد و راحت‌تر با نقص‌ها کنار خواهم آمد. تو تا همیشه زیباترین همراه زندگی‌ام خواهی بود. کنارت خواهم ماند. این بار صبورتر و امیدوارتر
ممنونم ''خودم''🤍
حیف تو ..
حیف عشق ما ..
شدی دوست داشتنی ترین اشتباه ..
با اینکه میدونم چقد عوض شدی ..
هنو موندم پشت در چشم به راه ..
نوعی بی خیالی هست که معمولا بعد از انتظار کشیدن های طولانی پیش می آید...
بعد از مدتها تلاش کردن
دویدن و به در و دیوار زدن
بعد از مدتها خواستن بی نتیجه!
یکدفعه احساس می کنی خسته ای،
بریده ای، دیگر توانش را نداری و هیچ چیز برایت مهم نیست...
به اینجا که میرسی فقط دلت میخواهد تماشا کنی
برایت فرقی نمیکند رسیدن یا نرسیدن...
آمدن یا نیامدن، ماندن یا رفتن...
به اینجا که میرسی
نه دلتنگ می شوی نه دلخوش...
می گویی بی خیال!
و این بی خیالی غمگین ترین حس دنیاست...!
🤍
من خیلی چیزهای ساده را ندارم
مثلا کسی را که
دوستش بدارم،دوستم داشته باشد
برایش چای بریزم
وقتی که دلش گرفت و دلم گرفت
بنشیند کنارم حرفهای دلش را به من بگوید
حرفهای دلم را به او بگویم
باهم قدم بزنیم
من ساده‌ترین چیزها را ندارم
این روزا میگذره ولی شبارو چیکارش کنم؟
با خودم فکر میکنم میبینم ته همه چیو دیدم!
بد ترین دردارو تجربه کردم!
از اینهمه قوی بودنم بدم میاد
میخوام یه گوشه بشینم و فریاد بزنم که خسته شدم!خسته!...
دوست دارم به یکی تموم دردامو بگمو بعدشم دیگه هیچوقت نبینمش:)
ضعیف شدم مثه یک انسانی که از شدت درد داره به خودش میپیچه اما لبخند میزنه و میگه چیزی نیست من خوبم!
از دست دادن ادمای اطرافم برام سخته این که به نبودشون فکر میکنم تک تک سلولای بدنم درد میگیرن
از این که بغض داره خرخرمو میجوعه و نمیتونم اشک بریزم متنفرم
من دارم نابود میشم اما صدامم در نمیاد ..
-زمانِ زیادی گذشت!
فهمیدم همیشه اونی ک میخوای نمیشه!
فهمیدم ک بی تفاوتی بزرگترین انتقامه!
تنفر ی نوع عشقه!
دلخوری و ناراحتی از میزان اهمیته!
غرور بزرگترین دشمنه!
خدا بهترین دوسته!
سلامتی بالاترین ثروته!
آسایش بهترین نعمته!
فهمیدم"رفتن"همیشه از روی نفرت نیست!
هرکی زبونش نرمه دلش گرم نیست!
هرکی اخلاقش تنده جنسش سخت نیست!
وهرکی میخنده بدون دردوغم نیست!
ظاهر دلیلی برباطن نیست!
فهمیدم کسی موظف به اروم کردنت نیست!فهمیدم جنگیدن با بعضیا اشتباه محضه!فهمیدم خیلی موقع ها خواسته هات حتی با گریه و التماس انجام شدنی نیست!
فهمیدم گاهی اوقات تو اوج شلوغی تنهاترینی...!!
آره ، داشتم میگفتم
دلتنگی خیلی وحشیه ،
مکان و زمان نمیشناسه
یهو وسط یه روز خوب یا یه روز شلوغ
وسط بلبشوی یه دعوا
موقع رد شدن از خیابون ،تو پاساژ وسط خرید ، تو صف نونوایی ، وسط جشن فارغ التحصيلی ، شب عید;) ، میون شلوغی مترو ، سر جلسه ی امتحان
حتی وسط وانفسای قیامت
چنگ میزنه تو گلوت و تویی که مات و مبهوت تو چشاش نگا میکنی و خشکت میزنه
حتی به این فکر هم نمیکنی که این لامروت از کجا پیداش شد
فقط غرق میشی .. غرق میشی ...
چی میگفتم؟!
آره داشتم میگفتم ،
دلتنگی خیلی وحشیه:)
2024/06/08 17:53:35
Back to Top
HTML Embed Code: