اینبار، که ذهن، را قرنطینه کنم

باید سفری به کشورِ سینه کنم

تا پرده ی استقامت ِ کعبه ی دل

از غم شده پاره پاره را پینه کنم

✍️رباعی از:
#حسن_قربانی_گل(باغدشتی

🗣️خوانش:
#زیبا_صادقی

@dQORBNI🌺

در شعرِ من آسمان پُر از دود چراست

بی سبزه و آب، بیشه و رود چراست

نه، رقصِ گُلی نه شورشِ نغمه زنی

تصویرِ قلم چُنین غم آلود چراست

رباعی ازحسن قربانی گل(باغدشتی

@dQORBNi
1403/11/16
🆔Avestakiyan2

ای دوست وطن سرای جاویدان است
هر گوشه ی خاکش گهری پنهان است
آنگونه که از بهشت گویند سخن
فردوس برین میهن مان ایران است

ما را که سری فدای میهن داریم
در کلبه ی دل عشق تهمتن داریم
با ما سخن از غریبه گفتن غلط است
چون گوش به شهنامه شنیدن داریم

همواره یکی بیت مرا مانده به یاد
از دوست که در گوشِ دلم خوانده زیاد
آنجا که حکیم توس فرمود چنین
ایران که نباشد تن من زنده مباد


آن که سخنش نقل و نبات است مرا
الحق که فرشته ی نجات است مرا
جاوید چو خضرِ دیگرم تا وقتی
شهنامه ی او آبِ حیات است مرا

رباعیات حماسی ازحسن قربانی گل( باغدشتی

با اجرای صاحب اثر

@dQORBNi

بر پیچشِ گیسویِ وطن شانه شدیم

در وصفِ رُخَش اسیرِ افسانه شدیم

عمریست،قلم بِدست،با جوهرِ عشق

سرمه کشِ آن دیدۂ مستانه شدیم

✍️رباعی از؛
#حسن_قربانی_گل(باغدشتی

🗣️اجرایی از؛
#زیبا_صادقی

@dQORBNI🌺

آن که سخنش نقل و نبات است مرا

الحق که فرشته ی نجات است مرا

جاوید چو خضرِ دیگرم تا وقتی

شهنامه ی او آبِ حیات است مرا

✍️رباعی:

#حسن_قربانی_گل( باغدشتی

🗣️خوانشی از:

#زیبا_صادقی

@dQORBNi

از عشقِ تو هرچه بر سرم رفت که رفت

خونابِ دل از چشمِ ترم رفت که رفت

در راهِ تو ای مامِ وطن جانم نیز

از بند به بندِ پیکرم رفت که رفت

رباعی:حسن قربانی گل(باغدشتی



@dQORBNi

غم ، روحِ مرا اینهمه آزُرده چرا

صبراز دل و هوش از سرِ من بُرده چرا

انجیلیِ بیشه در بهاران بودم

اکنون شده ام بیدِ خزان خورده چرا

رباعی ازحسن قربانی گل(باغدشتی
@dQORBNI🌺

از ترکشِ غُصّه دل دَمی شاد نماند

حتّی دژی از مُلکِ تن آباد نماند

شد زندگی ام تباه و اکنون از عمر

در مُشتِ من افسوس بِجُز باد نماند

رباعی:حسن قربانی گل(باغدشتی

@dQORBNi

در شعرِ من آسمان پُر از دود چراست

بی سبزه و آب، بیشه و رود چراست

نه، رقصِ گُلی نه شورشِ نغمه زنی

تصویرِ قلم چُنین غم آلود چراست

✍️رباعی از:
#حسن_قربانی_گل(باغدشتی

🗣️صدا:
#زیبا_صادقی

@dQORBNi
1403/11/16
🆔Avestakiyan2

برخیز که عمر شب به پایان آمد

خورشید در آسمان چه تابان آمد

شبنم سرِ زلف ِ سبزه ها می رقصد

بلبل به هوای گل غزل خوان آمد




رباعی:حسن قربانی گل(باغدشتی
🎙اعظم نویدی

از ترکشِ غُصّه دل دَمی شاد نماند

حتّی دژی از مُلکِ تن آباد نماند

شد زندگی ام تباه و اکنون از عمر

در مُشتِ من افسوس بِجُز باد نماند

✍️خالق رباعی:
#حسن_قربانی_گل(باغدشتی
🗣️صدا:
#زیبا_صادقی

@dQORBNi

تا کِی پیِ سرمایه دویدن باید

از حرصِ به زَر، جامه دَریدن باید

در گنج چه لطفی ست که روزی ناگاه

دست از همه آرزو کشیدن باید

رباعی:حسن قربانی گل( باغدشتی
@dQORBNi

21 فوریه روز زبان مادری گرامی باد


.

یاد یاران ... ۱۴

بنام وطن ...

چه خوش می سُراید بنام وطن
رفیقم از آیینه فام وطن

و خوشتر چنان " پیر دَرگاه طوس "
بَرآرَد سخن از نِیام وطن

چنان قصه را رنگ‌ روشن دهد
تو گویی نشستی به بام وطن

گل از " گل " برآرَد نِگار از هنر
شب از شب دَرانَد به گام وطن

چنان " رستم " از مهر خود سَرکِشد
که گو باده نوشد به جام وطن

به " سهراب " قصه چون آرد قلم
برآید خروش از دِرام وطن

نگو مام میهن بِزادَش چنین
که اینگونه نالد به شام وطن

به " اسفندیاران " همینکه رِسَد
خَش و لکنت آرَد زِمام وطن

" سِیاوش " به قانون او سَرمَد است
و " آرش " یَلِ خوش خَرام وطن

نگاهش به مردان اسطوره نیز
قوی پنجه تر از قَوام وطن

" کوروش" را به نیکی سِتایش کند
و " نادر" سِتَد در تمام وطن

به کِی چون رسد مرد میدان شود
به تیر و زِه و گرز خامِ وطن

" منیژه " به کانون او ناخوش است
که " بیژن " بَرَد از کُنام وطن

دَد و دام و مرغان و " سیمرغ " را
چنان می کند محو و رام وطن

خس و خاره را با نگارین خود
دو گامی کِشاند به دام وطن

از آیین " آهنگری " خوش گرفت
که باید شود با مَرام وطن

خِرَد را سِتاید به " آیین مهر "
سخن را نشاند به کام وطن

همین بوده " قربانی " ی قصه را
سرآمد نَمایَد به نام وطن ...

ناصر رنجبر ... ۱۹ / ۱۱ / ۱۴۰۳
به شاعر شعر و حماسه حسن قربانی گل " باغدشتی "

من قصرِ حماسه را چه خوش‌بو کردم

روزی که نظر بر کهن الگو کردم

تصویرِ یلان نقش به هر سر درِ آن

با لطفِ حکیمِ پارسی گو کردم

رباعی :حسن قربانی گل(باغدشتی

@dQORBNi

«ترا من چشم در راهم»

همراه با اجرای برنامه های متنوع موسیقی و شعر توسط هنرمندان برجسته ی استان در زادگاه حضرت استاد خشرو واقع در شهرستان قائمشهر روستای ساروکلا از همه علاقه مند آن دعوت بعمل می اید

شعر تقدیمی برای حسن قربانی گل باغ دشتی که بی اغراق باید او را فردوسی معاصر بنامیم گرچه قالب کلامش رباعیست.

قبل تو در شعر هرگز برج و بارویی نبود
چون رباعیات نابت مزه و بویی نبود
هر کلامت می خرامد همچو آهوی ختن
قبل تو در بیشه ما، چشم آهویی نبود
شور عشق و سوز سینه باعث دلدادگیست
ور نه زلف این و آن، جز ذرهء مویی نبود
برده ای دل از جوانان با کلام ناب خود
گرچه در اشعار نابت، چشم و ابرویی نبود
حور رضوان بی خود از خود کرده ای، ای نازنین
گرچه منطور از کلامت، سحر و جادویی نبود
روح فردوسی ز شعرت شاد شد، ای شیر مرد
قبل تو در شعر ایران، برج و بارویی نبود
#ابوطالب_اسفندیاری_طالب

در ظلمتِ شب شعله ی آتش هستی

اسطوره ایی از تبارِ آرش هستی

خُنیاگرِ عشق،خوشرو ای مظهرِ مِهر

ما را تو همان روحِ سیاوش هستی


رباعی ، حسن قربانی گل(باغدشتی
@dQORBNI🌺

هر طرح، که از وطن کشیدم ای دوست

تنها ز تو یاری طلبیدم ای دوست

تو، گردشِ خورشیدِ پُر از عشقی و من

خود را قمری دورِ تو دیدم ای دوست

رباعی از حسن قربانی گل

آوا بانو ماهور

@dQORBNI🌺

جز بخششِ بی دریغِ آن حضرتِ دوست

آن ساقیِ باقی که مرا مستی ازوست

خود مُعتَرِفَم نیز ، مرا می‌گویند

شاعر شدنم به لطفِ شهنامه نکوست

رباعی ازحسن قربانی گل(باغدشتی
@dQORBNI🌺