Telegram Web Link
Forwarded from 🌸🍃zi💠ba🌸🍃
من دور نگاه دارم از دل کین را

جز مِهر نپویم رهِ هر آیین را

در ارگِ بمِ سینه هم از عشقِ وطن

افروختم آتشکده ی بُرزین را

✍️رباعی؛
#حسن_قربانی_گل(باغدشتی


🗣️اجرایی از:
#زیبا_صادقی


@dQORBNi
Forwarded from ‎ ┄┅✶‌‌‌‌‌‌‌‌𝄠 ⃟‌‌🍃🪷𝒏𝒊𝒍𝒐𝒐𝒇𝒂𝒓🪷 ✶┄┅ ‎ ‎
بس دل نگرانِ وضعِ موجود شدیم

محدود   به اشعارِ   غم آلود شدیم

ما   با   قلم از   نوشتنِ   دردِ  وطن

در،آتشِ غم  سوخته و  دود شدیم

رباعی از
#حسن_قربانی_گل(باغدشتی)

🎙 آوا
#نیلوفر_دریایی از ماسال

@dQORBNI🌺
نه حالِ چکامه گوش کردن دارم

نه هیچ هوس به باده خوردن دارم

با دیدنِ اینهمه گلِ غرقِ به خون

در دل فقط آرزوی مُردن دارم

رباعی؛حسن قربانی گل(باغدشتی

@dQORBNi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر صبح قیامتی کند بُلبُلِ مان

با ناز برقصد به نوایَش گُلِ مان

از بویِ خوشِ تُرنج و شالی،دل گفت

فردوسِ بَرین است به حق بابُلِ مان

رباعی؛حسن قربانی گل(باغدشتی

@dQORBNi
هرچند ، صفای دل فراهم نشود

همواره نصیبِ من بجز غم نشود

خورشیدِ اِرادتم بَرین خاک ای دوست

از تابشِ مِهرش اندکی کم نشود

رباعی:حسن قربانی گل(باغدشتی

@dQORBNI🌺
ای دوست دلم به عشقِ میهن بند است

دریای خزر به کامم آبش قند است

سرچشمه ی اَروند، که آید به خروش

گوشم شِنَوَد روحم ازان خرسند است

رباعی از حسن قربانی گل(باغدشتی @dQORBNI🌺
قربانیِ گل دلهره هایش وطن است

فکری که نمی کند رهایش وطن است

هرگاه نظر بر آسمان دوخت دلش

مضمونِ تمامیِ دعایش وطن است

رباعی ازحسن قربانی گل(باغدشتی
@dQORBNI🌺
گرچه شدم افسُرده ترین مردِ وطن

یخ زد دل و دستم از تبِ سردِ وطن

خُرسندیِ من همین که در محضرِ دوست

من نیستم آن شاعرِ بی دردِ وطن

رباعی: حسن قربانی گل(باغدشتی

@dQORBNI🌺
Audio
گرچه شدم افسُرده ترین مردِ وطن

یخ زد دل و دستم از تبِ سردِ وطن

خُرسندیِ من همین که در محضرِ دوست

من  نیستم آن  شاعرِ  بی دردِ  وطن

رباعی: حسن قربانی گل(باغدشتی)

آوا: سمیرا قربانی گل

@dQORBNI🌺
Forwarded from 🌸🍃zi💠ba🌸🍃
هر صبح قیامتی کند بُلبُلِ مان

با ناز برقصد به نوایَش گُلِ مان

از بویِ خوشِ تُرنج و شالی،دل گفت

فردوسِ بَرین است به حق بابُلِ مان

✍️رباعی؛
#حسن_قربانی_گل(باغدشتی
🗣️اجرایی از:
#زیبا_صادقی

@dQORBNi
Forwarded from 🌸🍃zi💠ba🌸🍃
این چند رباعی را در سوگ سیاوش سرودم

با خواندنِ شهنامه غمم افزون شد
دل، رنگِ شفق گرفته و گلگون شد
آنگاه که قصّه ی سیاوش خواندم
هر کاسۂ چشمم قَدَحی پُرخون شد
آلاله که یادآورِ فروردین است
گفتم به یکی چراسرش پایین است
گفتا تنِ بی سرِ سیاوش چون دید
همواره دلش گرفته و غمگین است
دردم همه از سوگِ سیاوش باشد
پشتم ز غمش کمانِ آرش باشد
گر حالِ دلِ خرابِ ما را خواهی
بینی که سِپَندِ رویِ آتش باشد


دشتی که به یادش جگرم پر خون است
دور از وطنم حوالیِ جیحون است
هر شاخ گلی که سر برآرد زان خاک
از داغِ سیاووش، شقایق گون است


تا فکرِ سیاوش آمده در سرِ من
از درد شکسته شد همه پیکرِ من
اندوهِ مرا قلم که از چشمم خواند
خونابِ دلش چکیده بر دفترِ من



آهی که فرنگیس به شبگیر کشید
گوشِ فلک از شنیدنش تیر کشید
خورشید که کشتنِ سیاوش را دید
ازغم به رُخَش چادری از قیر کشید


محرابِ پرستشم که آتش باشد
قلبم تپشش به عشقِ آرش باشد
اشکم بدهد فرصتِ صحبت:گویم
پیغمبرِ مذهبم سیاوش باشد


به ✍️قلم :
#حسن_قربانی_گل(باغدشتی

🎙️اجرایی از:
#زیبا_صادقی

@dQORBNi
اکنون که از ابرِ دیده خون می بارم

شد حسرتِ روزگار خوردن ، کارم

از عشق چه می‌توان سُرودن وقتی

در دل غمِ جانگدازِ ميهن دارم

رباعی؛ حسن قربانی گل( باغدشتی

@dQORBNi
Forwarded from avesta kiyan2 (اوستا کیان (avesta kiyan))
❤️#چارگانی(رباعی):

روزی کـه ســراپــرده درین باغ زدند

دردا! دلِ هــرچــه لالـه را داغ زدند

برصورت و ساقه ی هزاران گلِ سرخ،

آن سنگـدلان، سیلی و شلّاق زدند


🌺حسن قربانی گل ( باغدشتی)

▪️دردا: ای درد! منادا و حرف ندا.

1404/04/13
من با قلمِ تیز و سِتَبر آمده ام

از قلبِ کُهن بیشه ی بَبر آمده ام

اینبار به جنگِ دشمنِ گرگ صفت

با پنجه ی خونریزِ هُژَبر آمده ام

رباعی؛ حسن قربانی گل( باغدشتی

@dQORBNi
گلچینی از رباعیات حسن قربانی گل( باغدشتی

اسطوره ها؛ آرش کمانگیر و کاوه آهنگر


در دفترِ من نمادِ هر شیر آمد

اسطوره یکی یکی به تصویر آمد

شد پرچمِ کاویان اگر قافیه ها

رج ها بسی آرشِ کمانگیر آمد


از عشقِ تو کاوه پرچم داد افراشت

جم نیز پیاله را به یادت برداشت

بر قله ی البرز کمانکش آرش

ای مامِ وطن نامِ ترا بر لب داشت


از آرش و کاوه تا سخن می رانیم

انگشت به لب ازان یلان می مانیم

برخاک می افتیم و همان لحظه ی ناب

بر مامِ وطن صد آفرین می خوانیم


در مکتبِ سهراب و سیاوش بودن

یعنی جهتِ قبله ات آتش بودن

شد باور مان وطن‌پرستی یعنی

خاکسترِ زیرِ پایِ آرش بودن



کاری که به حق آرشِ دلها کرده

یا آن عَلَمی که کاوه برپا کرده

در انجمنِ ادب هم از عشقِ وطن

طوفانِ سخن به پا دلِ ما کرده


امشب که دلم حماسه پرداز شده

یاد آورِ آن شیرِ سرافراز شده

کز غُرّشِ وی بنایِ بیداد و ستم

ویران سرِ ضحّاکِ دَغَل باز شده


آنگونه که کاوه بیمِ ضحّاک نداشت

جز حق دلِ ما از احدی باک نداشت

هرچند به چنگِ غم اسیریم ولی

آزاده چنین به یاد این خاک نداشت


از باده ی عمر تا که مستیم ای دوست

تا دور ز چشمِ مرگ هستیم ای دوست

باید که درفشِ کاوه را با دل و جان

در عالمِ مستی بپرستیم ای دوست


هر گاه به دیده ام دماوند آید

انگار نفس به سینه ام بند آید

چون روحِ بلندِ آرش آنجا بینم

از شوق ز من خروشِ اَروند آید


تا جانِ قلم مستِ خروشِ من و توست

وان بیرقِ کاوه تا به دوشِ من و توست

لرزان تنِ دشمنان و بدخواهِ وطن

چون بیدِ خزان زجنب وجوشِ من و توست


این بیشه بسی شیر به بار آورده است

چون آرش و کاوه بیشمار آورده است

ما را پس از آن دلاوران مامِ وطن

با تیغِ قلم به کارزار آورده است


از لطفِ تو تا دست بر آتش داریم

بر لوحِ دل این جمله مُنَقّش داریم

ما را وطن است کعبه ی راز و نیاز

تا قبله نما کمانِ آرش داریم


همواره غمِ گذشته خوردن عشق است

دل نیز به کویِ ذهن بُردن عشق است

بر ظلم هرآنکه می خروشد از دل

آن لحظه به یادِ کاوه مُردن عشق است



افراشته آن که پرچمِ داد که بود؟

یک ملّتی از خروشِ او شاد که بود؟

ضحّاکِ ستم پیشه و طومارش را

بر باد به طوفانِ سخن داد که بود؟


در بینِ یلان یگانه یعنی آرش

آن اُسوه ی جاودانه یعنی آرش

بر شاخِ کُهن سَروِ سرافرازی و مِهر

سرسبز ترین جوانه یعنی آرش


امشب شَر و شورِ میهنی خواهم داشت

نقّالیِ بس شنیدنی خواهم داشت

هنگامِ خروشِ کاوه را بر ضحّاک

چون غُرّشِ بَبرِ مازنی خواهم داشت


بیش از همه ما رنج درین دوره بَریم

وقتی که نشان و نامِ اسطوره بَریم

در حسرتِ آن یلان دَمادَم دل را

چون هیزمِ تر در آتشِ کوره بَریم

@dQORBNi
از چشم  خمار  تو  غزل  می بارد

اسرارِ   نهفته   از    اَزل   می بارد

آن  عشق که از نگاه تو شعله کِشد

گویی شَرَر از چرخِ زُحَل می ‌بارد

رباعی حسن قربانی گل ( باغدشتی

🌼خوانش ندا کاظمی🌼


@dQORBN🌺
Forwarded from Nadereh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه زیبایی‌ها داشتیم و به چه آلودگی‌هایی کشیده شدیم !!!!
Forwarded from خردسرای فردوسی مازندران (علی‌اکبر قاسمی گل‌افشانی)
🔸به نام خداوند جان و خرد

با درود و مهر

"خردسرای فردوسی مازندران" در نظر دارد در آینده‌ نزدیک نشستی را با موضوع "فردوسی در شعر شاعران مازندران" برگزار کند. از علاقه‌مندان دعوت می‌شود شعر خودشان را تا پایان تیر ۱۴۰۴ به صفحه شخصی اینجانب در تلگرام به نشانی زیر بفرستند. 👇👇👇👇👇👇

@ghasemi_golafshani


چند نکته:

۱- زبان شعر فارسی باشد.
۲- همه شاعران سنتی‌سرا و نوپرداز می‌توانند شرکت کنند.
۳- در صفحه اول نام و نام‌خانوادگی صاحب اثر به همراه شماره همراه و محل سکونت بیاید.
۴- هم متن وُرد را بفرستید و هم پی‌دی‌اف.

🔸با احترام
علی‌اکبر قاسمی گل‌افشانی
مدیر خردسرای فردوسی مازندران

🆔 @mazand_kheradsarayeferdowsi
از ساغرِ شعرِ تو طربناک شده

الگویِ هرآنکه ایرجِ پاک شده

وَز غُرّشِ شیرانِ اساطیریِ تو

چشمانِ فلک خیره بَرین خاک شده

رباعی؛حسن قربانی گل(باغدشتی

@dQORBNi
Forwarded from 🌸🍃zi💠ba🌸🍃
من با قلمِ تیز و سِتَبر آمده ام

از قلبِ کُهن بیشه ی بَبر آمده ام

اینبار به جنگِ دشمنِ گرگ صفت

با پنجه ی خونریزِ هُژَبر آمده ام

✍️رباعی؛
#حسن_قربانی_گل( باغدشتی

🗣️اجرایی از؛
#زیبا_صادقی

@dQORBNi
2025/10/21 17:33:52
Back to Top
HTML Embed Code: