○ #تفسیر_سوره_قلم ○
👈 آیه ④②
﴿أَن لَّا يَدۡخُلَنَّهَا ٱلۡيَوۡمَ عَلَيۡكُم مِّسۡكِينٞ ٢٤﴾.
بر منع کردن هر مسکینی از داخلشدن به باغ اتفاق و اجماع کردند و برای تحقّق این امر، وقت حرکت نمودند، خود را در تاریکی از مردم مخفی داشتند، آهسته سخن میگفتند و در چیدن میوهها شتاب میورزیدند.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
👈 آیه ④②
﴿أَن لَّا يَدۡخُلَنَّهَا ٱلۡيَوۡمَ عَلَيۡكُم مِّسۡكِينٞ ٢٤﴾.
بر منع کردن هر مسکینی از داخلشدن به باغ اتفاق و اجماع کردند و برای تحقّق این امر، وقت حرکت نمودند، خود را در تاریکی از مردم مخفی داشتند، آهسته سخن میگفتند و در چیدن میوهها شتاب میورزیدند.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
○ #تفسیر_سوره_قلم ○
👈 آیه ④②
﴿أَن لَّا يَدۡخُلَنَّهَا ٱلۡيَوۡمَ عَلَيۡكُم مِّسۡكِينٞ ٢٤﴾.
بر منع کردن هر مسکینی از داخلشدن به باغ اتفاق و اجماع کردند و برای تحقّق این امر، وقت حرکت نمودند، خود را در تاریکی از مردم مخفی داشتند، آهسته سخن میگفتند و در چیدن میوهها شتاب میورزیدند.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
👈 آیه ④②
﴿أَن لَّا يَدۡخُلَنَّهَا ٱلۡيَوۡمَ عَلَيۡكُم مِّسۡكِينٞ ٢٤﴾.
بر منع کردن هر مسکینی از داخلشدن به باغ اتفاق و اجماع کردند و برای تحقّق این امر، وقت حرکت نمودند، خود را در تاریکی از مردم مخفی داشتند، آهسته سخن میگفتند و در چیدن میوهها شتاب میورزیدند.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
برخی از سلف گفتهاند: «هرگاه مثلی از امثال قرآن را میشنیدم و معنای آن را نمیفهمیدم، بر خود میگریستم؛ زیرا الله فرموده است: ﴿وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ، وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ﴾ [عنکبوت: ۴۳].» «اين مثال هايي هستند که ما براي مردم مي زنيم، و جز دانايان آنرا درک نمي کنند».
(یعنی: چون نفهمیدنِ مثل، نشانهی محرومیت از فهم اهل علم است، پس بر خویش اندوهگین میشدم.)
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
📚 مختصر صحیح تفسیر ابن کثیر (1/85)
(یعنی: چون نفهمیدنِ مثل، نشانهی محرومیت از فهم اهل علم است، پس بر خویش اندوهگین میشدم.)
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
📚 مختصر صحیح تفسیر ابن کثیر (1/85)
نعمتهای فراموششده:
آرامش روح،
سلامتی جسم،
دعای پدر و مادر،
ملاقات با دوستان،
حضور برادران و خانواده در اطرافمان،
خندههای بچهها،
دوست خوب،
پاکی نفس،
نماز در وقتش،
چشمی که میبیند،
زبانی که نطق میکند،
خوابی آرام
و عافیت که یک نعمت بینظیر است.
پس خدا را سپاس همواره و همیشه ❤️
✍ ادهم شرقاوی کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
آرامش روح،
سلامتی جسم،
دعای پدر و مادر،
ملاقات با دوستان،
حضور برادران و خانواده در اطرافمان،
خندههای بچهها،
دوست خوب،
پاکی نفس،
نماز در وقتش،
چشمی که میبیند،
زبانی که نطق میکند،
خوابی آرام
و عافیت که یک نعمت بینظیر است.
پس خدا را سپاس همواره و همیشه ❤️
✍ ادهم شرقاوی کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
ابوهريره رضى الله عنه روايت ميكند كه:
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ ـ رضى الله عنه ـ قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَدْعُو: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، وَمِنْ عَذَابِ النَّارِ، وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَحْيَا وَالْمَمَاتِ، وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَسِيحِ الدَّجَّالِ».
رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم چنين دعا ميكرد:
«خدایا به تو پناه می برم از عذاب قبر، و از عذاب آتش دوزخ، و از فتنه (آزمایش) های زندگی و مرگ، و از فتنه (آزمایش) هاى مسیح دجال».
(بخاری- 1377 ، مسلم- 588 ، ترمذی- 3604 ، نسایی- 5506 و صیغه لفظ از اوست، و احمد- 10778)
راوى حديث: ابوهريره رضى الله عنه.
حديث صحيح. کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ ـ رضى الله عنه ـ قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يَدْعُو: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، وَمِنْ عَذَابِ النَّارِ، وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَحْيَا وَالْمَمَاتِ، وَمِنْ فِتْنَةِ الْمَسِيحِ الدَّجَّالِ».
رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم چنين دعا ميكرد:
«خدایا به تو پناه می برم از عذاب قبر، و از عذاب آتش دوزخ، و از فتنه (آزمایش) های زندگی و مرگ، و از فتنه (آزمایش) هاى مسیح دجال».
(بخاری- 1377 ، مسلم- 588 ، ترمذی- 3604 ، نسایی- 5506 و صیغه لفظ از اوست، و احمد- 10778)
راوى حديث: ابوهريره رضى الله عنه.
حديث صحيح. کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
❣بِسْـمِ اللهِ الـرَّحـْمـنِ الـرَّحِـيـم❣
🕌 نمـاز و حـکم تارک آن 🕌
🕊 قســمت ← صدو پنجاه وششم←مقدار و سیاق نماز رسول الله چقدر و چگونه بوده است؟
🕌🌺خاتمه نماز،سلامدادن : پس از این نماز با سلام که به عنوان تحلیل برای نماز قرار گرفته خاتمه مییابد و نمازگزار با آن از نماز خارج میشود، همانطور که با تحلیل حج (تراشیدن سر) از حج خارج میشود و مناسک آنرا به پایان میرساند.
🕌🌺و درواقع این تحلیل دعای سلامتی که اصل خیر و اساس آن میباشد ، ازسوی امام بر کسانی که پشت سر وی هستند، میباشد. از این رو برای کسانی که درپشت سر امام قرار دارند مشروع شده که از نماز با تحلیلی همچون تحلیل امام خارج شوند که در آن دعایی برای امام و سایرنمازگزاران همراه وی میباشد.
🕌🌺و این سلام برای هر نمازگزاری گرچه به تنهایی نماز گزارد مشروع گردیده است. و از این تحلیل، تحلیل نیکوتری برای نماز نیست همانطور که برای تحریم نماز، تحریمی نیکوتر و زیباتر از تکبیر نیست.
🕌🌺 لذا تحریم نماز، اظهار بزرگواری الله متعال میباشد که اثباتکنندهی جمیع کمال برای الله متعال و تنزیه حق از هر عیب و نقص و یکتا بودن حق سبحانه و تعالی در آن و تعظیم و تجلیل الله متعال میباشد. پس تکبیر متضمن تفاصیل افعال و اقوال و احوال و هیئات نماز میباشد. و اینگونه از اول تا آخر نماز تفصیل مضمون «الله اکبر» میباشد.
🕌🌺 و چه تحریمی نیکوتر از این تحریم که متضمن اخلاص و توحید است، میباشد؟ و این تحلیل از جانب نمازگزار متضمن احسان به برادران مومنش میباشد. بنابراین نماز با اخلاص شروع شده و با احسان نیز خاتمه یافت.
🕌🌺رد بر ادلهی قائلین به مخفف گزاردن نماز:قائلین به تکمیل نمازمیگویند: نماز بر این طریق و ترتیب وضع شده است چنان که ممکن نیست، آنچه از مقاصد نماز ذکر کردیم، با وجودیکه تنها جزئی از قدر و منزلت و حقیقت نماز بود، حاصل شودمگربا اتمام و اکمال و به آرامی و بدون شتاب گزاردن آن
🕌🌺 همانطور که رسول الله انجام دادند. و محال است آنچه ذکر نمودیم با نمازی عجولانه و با شتاب و مخفف که از شهوت امام و مامومین برخاسته حاصل گردد. و هرکس بخواهد این نماز را بگزارد، چارهای جز طولانی کردن آن ندارد.
🕌🌺 و نمازی که در آن حرج و مشقت باشد، همچون نماز مسافر و معذور، از آن استثنا میباشد. اما استدلالتان به احادیثی که امر به ایجاز و اختصار میکند: براستی بیان نمودیم که درحقیقت، اختصارآنچیزی است که رسول الله آنرا انجام دادند و تا هنگام فوت بر آن مداومت کردند و این عمل رسول الله میباشد که بیانگر اختصار است و تعریف اختصار به غیر آن جایز نیست.
🕌🌺اما اینکه رسول الله در نماز صبح معوذتین را تلاوت کردند تنها در سفربوده، همانطور که در حدیث بدان تصریح شده است. و براستی برای مسافر مباح و یا واجب گشته که نماز را به سبب مشقت سفر، قصر کند و برای وی تخفیف در ارکان نماز مباح گشته است. پس چرا به قرائت و تلاوت رسول الله در حَضَر که در نمازصبح صد آیه میخواندند، عمل نمیکنید؟
📮 ان شاءالله ادامـه دارد...کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
🕌 نمـاز و حـکم تارک آن 🕌
🕊 قســمت ← صدو پنجاه وششم←مقدار و سیاق نماز رسول الله چقدر و چگونه بوده است؟
🕌🌺خاتمه نماز،سلامدادن : پس از این نماز با سلام که به عنوان تحلیل برای نماز قرار گرفته خاتمه مییابد و نمازگزار با آن از نماز خارج میشود، همانطور که با تحلیل حج (تراشیدن سر) از حج خارج میشود و مناسک آنرا به پایان میرساند.
🕌🌺و درواقع این تحلیل دعای سلامتی که اصل خیر و اساس آن میباشد ، ازسوی امام بر کسانی که پشت سر وی هستند، میباشد. از این رو برای کسانی که درپشت سر امام قرار دارند مشروع شده که از نماز با تحلیلی همچون تحلیل امام خارج شوند که در آن دعایی برای امام و سایرنمازگزاران همراه وی میباشد.
🕌🌺و این سلام برای هر نمازگزاری گرچه به تنهایی نماز گزارد مشروع گردیده است. و از این تحلیل، تحلیل نیکوتری برای نماز نیست همانطور که برای تحریم نماز، تحریمی نیکوتر و زیباتر از تکبیر نیست.
🕌🌺 لذا تحریم نماز، اظهار بزرگواری الله متعال میباشد که اثباتکنندهی جمیع کمال برای الله متعال و تنزیه حق از هر عیب و نقص و یکتا بودن حق سبحانه و تعالی در آن و تعظیم و تجلیل الله متعال میباشد. پس تکبیر متضمن تفاصیل افعال و اقوال و احوال و هیئات نماز میباشد. و اینگونه از اول تا آخر نماز تفصیل مضمون «الله اکبر» میباشد.
🕌🌺 و چه تحریمی نیکوتر از این تحریم که متضمن اخلاص و توحید است، میباشد؟ و این تحلیل از جانب نمازگزار متضمن احسان به برادران مومنش میباشد. بنابراین نماز با اخلاص شروع شده و با احسان نیز خاتمه یافت.
🕌🌺رد بر ادلهی قائلین به مخفف گزاردن نماز:قائلین به تکمیل نمازمیگویند: نماز بر این طریق و ترتیب وضع شده است چنان که ممکن نیست، آنچه از مقاصد نماز ذکر کردیم، با وجودیکه تنها جزئی از قدر و منزلت و حقیقت نماز بود، حاصل شودمگربا اتمام و اکمال و به آرامی و بدون شتاب گزاردن آن
🕌🌺 همانطور که رسول الله انجام دادند. و محال است آنچه ذکر نمودیم با نمازی عجولانه و با شتاب و مخفف که از شهوت امام و مامومین برخاسته حاصل گردد. و هرکس بخواهد این نماز را بگزارد، چارهای جز طولانی کردن آن ندارد.
🕌🌺 و نمازی که در آن حرج و مشقت باشد، همچون نماز مسافر و معذور، از آن استثنا میباشد. اما استدلالتان به احادیثی که امر به ایجاز و اختصار میکند: براستی بیان نمودیم که درحقیقت، اختصارآنچیزی است که رسول الله آنرا انجام دادند و تا هنگام فوت بر آن مداومت کردند و این عمل رسول الله میباشد که بیانگر اختصار است و تعریف اختصار به غیر آن جایز نیست.
🕌🌺اما اینکه رسول الله در نماز صبح معوذتین را تلاوت کردند تنها در سفربوده، همانطور که در حدیث بدان تصریح شده است. و براستی برای مسافر مباح و یا واجب گشته که نماز را به سبب مشقت سفر، قصر کند و برای وی تخفیف در ارکان نماز مباح گشته است. پس چرا به قرائت و تلاوت رسول الله در حَضَر که در نمازصبح صد آیه میخواندند، عمل نمیکنید؟
📮 ان شاءالله ادامـه دارد...کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رضى الله عنه قَالَ قَدِمَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم الْمَدِينَةَ، وَهُمْ يُسْلِفُونَ بِالتَّمْرِ السَّنَتَيْنِ وَالثَّلاَثَ، فَقَالَ مَنْ أَسْلَفَ فِي شَىْءٍ فَفِي كَيْلٍ مَعْلُومٍ وَوَزْنٍ مَعْلُومٍ، إِلَى أَجَلٍ مَعْلُومٍ
بخاری(۲۲۴۰)مسلم(۱۶۰۴)
ابوداود(۳۴۶۳)ترمذی(۱۳۱۱)
از عبدالله بن عباس رضی الله عنه روایت است که درحالی رسول الله صلی الله علیه وسلم وارد مدینه شد که ساکنان مدینه محصولات کشاورزی خود را برای یک سال و دوسال و سه سال پیش فروش می کردند؛ بنابراین فرمود: «هرکس چیزی را پیش فروش می کند، باید آن را با پیمانه ای معلوم و وزنی معلوم تا مدتی معلوم پیش فروش نماید».
رسول الله صلی الله علیه وسلم در سفر هجرت از مکه به مدینه وارد می شود و ساکنان مدینه را می بیند که مشغول باغبانی و کشاورزی هستند و محصولات خود را پیش فروش می کنند. چنانکه بهای محصول را دریافت می کنند و محصول مورد نظر را برای یک یا دو یا سه سال یا کمتر و بیشتر پیش فروش می کنند؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم این معامله را تایید می کند و آن را از مصادیق فروختن چیزی که نزد فروشنده نیست و منجر به ضرر می گردد، نمی داند چون بیع سلف، عقد و پیمان است و معامله بر سر اعیان نیست. اما برای آنها روشن می کند که معامله احکامی دارد که از کشمکش و اختلافاتی جلوگیری می کند که با طولانی شدن مدت، احتمال آنها وجود دارد بنابراین می فرماید: هرکس چیزی را پیش فروش می کند، باید با پیمانه یا میزان، مقدار آن را مشخص کند و مدت را در آن معلوم کند تا مقدار و مدت آن را بداند و خصومت و اختلاف و مشاجره ای روی ندهد و هریک از طرفین معامله به حق خود برسدکانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
بخاری(۲۲۴۰)مسلم(۱۶۰۴)
ابوداود(۳۴۶۳)ترمذی(۱۳۱۱)
از عبدالله بن عباس رضی الله عنه روایت است که درحالی رسول الله صلی الله علیه وسلم وارد مدینه شد که ساکنان مدینه محصولات کشاورزی خود را برای یک سال و دوسال و سه سال پیش فروش می کردند؛ بنابراین فرمود: «هرکس چیزی را پیش فروش می کند، باید آن را با پیمانه ای معلوم و وزنی معلوم تا مدتی معلوم پیش فروش نماید».
رسول الله صلی الله علیه وسلم در سفر هجرت از مکه به مدینه وارد می شود و ساکنان مدینه را می بیند که مشغول باغبانی و کشاورزی هستند و محصولات خود را پیش فروش می کنند. چنانکه بهای محصول را دریافت می کنند و محصول مورد نظر را برای یک یا دو یا سه سال یا کمتر و بیشتر پیش فروش می کنند؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم این معامله را تایید می کند و آن را از مصادیق فروختن چیزی که نزد فروشنده نیست و منجر به ضرر می گردد، نمی داند چون بیع سلف، عقد و پیمان است و معامله بر سر اعیان نیست. اما برای آنها روشن می کند که معامله احکامی دارد که از کشمکش و اختلافاتی جلوگیری می کند که با طولانی شدن مدت، احتمال آنها وجود دارد بنابراین می فرماید: هرکس چیزی را پیش فروش می کند، باید با پیمانه یا میزان، مقدار آن را مشخص کند و مدت را در آن معلوم کند تا مقدار و مدت آن را بداند و خصومت و اختلاف و مشاجره ای روی ندهد و هریک از طرفین معامله به حق خود برسدکانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم مَا يَجِدُ الشَّهِيدُ مِنْ مَسِّ الْقَتْلِ إِلاَّ كَمَا يَجِدُ أَحَدُكُمْ مِنْ مَسِّ الْقَرْصَةِ
ترمذی(۱۶۶۸) ابن ماجه(۲۸۰۲)
از ابوهريره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلى الله عليه وسلم فرمودند: «شهيد هنگام کشته شدن دردی احساس نمی کند مگر به اندازه ی دردی که يکی از شما از نيشگونِ [مورچه يا نيشِ پشه] حس می نمايد».
زمانی که انسان در راه الله شهید شود، دردی که از کشته شدن در این راه احساس می کند، همچون دردی است که یکی از ما در اثر گزیدن مورچه احساس می کنیم. به عبارت دیگر شهید رنج و سختی های مرگ و سکرات آن را نمی بیند بر خلاف دیگران؛ بلکه بیشترین رنجی که هنگام مرگ می بیند همان دردی است که ما به هنگام گزیدن مورچه احساس می کنیم. و این فضل الله متعال بر شهید است؛ چون روح خود را در راه الله نثار کرده، الله متعال درد و رنج کشته شدن را بر وی آسان می گرداند. در روایت دارمی به جای «مَسِّ القتل»، «من ألم القتل» و به جای «قرصة النملة»، «من ألم القرصة» آمده است کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
ترمذی(۱۶۶۸) ابن ماجه(۲۸۰۲)
از ابوهريره رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلى الله عليه وسلم فرمودند: «شهيد هنگام کشته شدن دردی احساس نمی کند مگر به اندازه ی دردی که يکی از شما از نيشگونِ [مورچه يا نيشِ پشه] حس می نمايد».
زمانی که انسان در راه الله شهید شود، دردی که از کشته شدن در این راه احساس می کند، همچون دردی است که یکی از ما در اثر گزیدن مورچه احساس می کنیم. به عبارت دیگر شهید رنج و سختی های مرگ و سکرات آن را نمی بیند بر خلاف دیگران؛ بلکه بیشترین رنجی که هنگام مرگ می بیند همان دردی است که ما به هنگام گزیدن مورچه احساس می کنیم. و این فضل الله متعال بر شهید است؛ چون روح خود را در راه الله نثار کرده، الله متعال درد و رنج کشته شدن را بر وی آسان می گرداند. در روایت دارمی به جای «مَسِّ القتل»، «من ألم القتل» و به جای «قرصة النملة»، «من ألم القرصة» آمده است کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
{ وَيُعَلِّمُهُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِيلَ }
[سوره آل عمران: ۴۸]💞
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
و [نیز بشارت داد كه الله] به او نوشتن و حکمت و تورات و انجیل میآموزد.💞
[سوره آل عمران: ۴۸]💞
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
و [نیز بشارت داد كه الله] به او نوشتن و حکمت و تورات و انجیل میآموزد.💞
#آموزنده
أنواع غرور🔥
غرور علمى ،
شخص با علمش مغرور است و انتظار دارد كه انسانهاى جاهل به او احترام بگذارند.
غرور نسب🔥
شخص با اصل و نسب به خودش مى نازد و از تعريف آنها سير نمى شود"🌸〽️"
غرور ثروت"🔥🖇"
شخص در ماشين آخرين سيستم خودش ؛ گويا بر قله كوهى نشسته و همه مردم را حقير و از دامنه ى كوه مى بيند🌻
غرور حافظه و درايت🔥
شخص به حافظه اش مغرور است و دوستانش را در مدرسه تحقير مى كند📕📗
غرور حكومت و قدرت🔥
شخص با غرور و قدرتش ؛ زيردستانش را تهديد به ضرب و شتم مى كند👊🏻
غرور زيبايى 🔥
شخص با زيبايى اش چنان مغروراست كه از جلوى آينه دور نمى شود.
غرور اعمال🔥
شخص چنان به اعمال زياد خودش مغرور است كه جواز جهنم رفتن ؛ براى ديگران را صادر مى كند؛ حال آنكه هيچ كس از فيصله خودش خبر ندارد؛🍀
هيچ مسلمانى را به چشم حقارت نگاه نكنيم حتى شخص بى نماز را؛
يك گناهكار نادم و پشيمان نزد الله بهتر از يك عابد رياكار است"🌤🔖"
الله ولى الذين امنوا يخرجهم من الظلمات الى النور
غرور و تكبر 🔥
مثالش مانند درخت كاج است سرش بالا است نه ميوه اى دارد و نه فايده اى🌲
تواضع و فروتنى مانند درخت ميوه دارى است كه از بار ميوه سرش پايي ن است مردم ميوه هايش را مى چينند و شاخه هايش را هم مى شكنند تواضع را از درخت ميوه دار ياد بگيريم سرخم شده و نفع رساننده."🌿✨📮"
اما آخرين غرور"⚡️🥀"
غرور اصغر نام دارد
؛هركس با اين غرور مجاهده كند پهلوان واقعى است مجاهده با غرور نفس ؛ انسان را به درجه احسان مى رساند ؛
دوستان خدا با مجاهده و رياضت صفات عبادالرحمن را كسب كرده اند
؛مجاهده با غرور أصغر يعنى پذيرفتن حرف حق ؛ سكوت در برابر انسان جاهلى كه منطق ندارد ؛ از خود گذشتگى ؛ انتقاد ديگران را پذيرفتن، كنترل كردن خشم نابجا ، غيبت نكردن و عيب جويى نكردن از ديگران ، مدارا كردن با مردم☀کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
أنواع غرور🔥
غرور علمى ،
شخص با علمش مغرور است و انتظار دارد كه انسانهاى جاهل به او احترام بگذارند.
غرور نسب🔥
شخص با اصل و نسب به خودش مى نازد و از تعريف آنها سير نمى شود"🌸〽️"
غرور ثروت"🔥🖇"
شخص در ماشين آخرين سيستم خودش ؛ گويا بر قله كوهى نشسته و همه مردم را حقير و از دامنه ى كوه مى بيند🌻
غرور حافظه و درايت🔥
شخص به حافظه اش مغرور است و دوستانش را در مدرسه تحقير مى كند📕📗
غرور حكومت و قدرت🔥
شخص با غرور و قدرتش ؛ زيردستانش را تهديد به ضرب و شتم مى كند👊🏻
غرور زيبايى 🔥
شخص با زيبايى اش چنان مغروراست كه از جلوى آينه دور نمى شود.
غرور اعمال🔥
شخص چنان به اعمال زياد خودش مغرور است كه جواز جهنم رفتن ؛ براى ديگران را صادر مى كند؛ حال آنكه هيچ كس از فيصله خودش خبر ندارد؛🍀
هيچ مسلمانى را به چشم حقارت نگاه نكنيم حتى شخص بى نماز را؛
يك گناهكار نادم و پشيمان نزد الله بهتر از يك عابد رياكار است"🌤🔖"
الله ولى الذين امنوا يخرجهم من الظلمات الى النور
غرور و تكبر 🔥
مثالش مانند درخت كاج است سرش بالا است نه ميوه اى دارد و نه فايده اى🌲
تواضع و فروتنى مانند درخت ميوه دارى است كه از بار ميوه سرش پايي ن است مردم ميوه هايش را مى چينند و شاخه هايش را هم مى شكنند تواضع را از درخت ميوه دار ياد بگيريم سرخم شده و نفع رساننده."🌿✨📮"
اما آخرين غرور"⚡️🥀"
غرور اصغر نام دارد
؛هركس با اين غرور مجاهده كند پهلوان واقعى است مجاهده با غرور نفس ؛ انسان را به درجه احسان مى رساند ؛
دوستان خدا با مجاهده و رياضت صفات عبادالرحمن را كسب كرده اند
؛مجاهده با غرور أصغر يعنى پذيرفتن حرف حق ؛ سكوت در برابر انسان جاهلى كه منطق ندارد ؛ از خود گذشتگى ؛ انتقاد ديگران را پذيرفتن، كنترل كردن خشم نابجا ، غيبت نكردن و عيب جويى نكردن از ديگران ، مدارا كردن با مردم☀کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند .
کریم خان گفت : این اشاره های تو برای چه بود ؟
درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم .
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه میخواهی ؟
درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت .
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشارهای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست .کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
کریم خان گفت : این اشاره های تو برای چه بود ؟
درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم .
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه میخواهی ؟
درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت .
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشارهای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست .کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
📖 خداوند در سوره احقاف، آیه ۱۵ میفرماید:
> «وَوَصَّيْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا ... حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ
رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ»
🔹 ترجمه:
«و هنگامی که [انسان] به کمال و توانایی رسید و به چهل سالگی قدم نهاد، میگوید: پروردگارا! مرا توفیق ده تا نعمتهایی را که به من و به پدر و مادرم بخشیدی سپاس گزارم، و کاری شایسته انجام دهم که خشنودت شود، و فرزندانم را برایم شایسته گردان؛ من به سوی تو بازگشتم و همانا از مسلمانانم.»
این دعا را سنت دانستهاند که هر کس به چهل سالگی برسد، زیاد بر زبان آورد. 🌿
از برخی صحابه و تابعین نقل شده که وقتی به چهل سالگی رسیدند، این دعا را میخواندند.
مثلا ابن کثیر در تفسیرش آورده که: این آیه، دعای کسی است که وقتی به سن ۴۰ رسید، باید آن را زیاد بگوید.
امام قرطبی هم در تفسیرش نوشته: "وقتی انسان به ۴۰ سالگی رسید، شایسته است این دعا را بخواند و به والدین و فرزندان خود دعا کند."کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
> «وَوَصَّيْنَا الإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا ... حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ
رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ»
🔹 ترجمه:
«و هنگامی که [انسان] به کمال و توانایی رسید و به چهل سالگی قدم نهاد، میگوید: پروردگارا! مرا توفیق ده تا نعمتهایی را که به من و به پدر و مادرم بخشیدی سپاس گزارم، و کاری شایسته انجام دهم که خشنودت شود، و فرزندانم را برایم شایسته گردان؛ من به سوی تو بازگشتم و همانا از مسلمانانم.»
این دعا را سنت دانستهاند که هر کس به چهل سالگی برسد، زیاد بر زبان آورد. 🌿
از برخی صحابه و تابعین نقل شده که وقتی به چهل سالگی رسیدند، این دعا را میخواندند.
مثلا ابن کثیر در تفسیرش آورده که: این آیه، دعای کسی است که وقتی به سن ۴۰ رسید، باید آن را زیاد بگوید.
امام قرطبی هم در تفسیرش نوشته: "وقتی انسان به ۴۰ سالگی رسید، شایسته است این دعا را بخواند و به والدین و فرزندان خود دعا کند."کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
کانال معارف حکیم الامت حضرت مولانا اشرفعلی تهانوی رحمهالله
🔻حقیقتِ توسل به بزرگان و اولیاء الله
🔸حضرت حکیم الامت مجددملت مولانا اشرفعلی تهانوی رحمهالله می فرمایند:
شاید برای کسی این پرسش پیش آید که چرا نام و نسب مشایخ (شجره نامهی بزرگان وسلسله طریقت) را در ذکر داخل کردهاید؟ پاسخ آن است که حاصلِ شجره نامه، در حقیقت دعای توسّل است، و دعا خود یکی از شاخههای ذکر به شمار میآید. این شجره نامه همان رشتهای است که در آن، انسان به واسطهی بزرگان درگاه الهی دعا میکند.
چنانکه در میان ما شجرهی نامه حضرت حاجی امدادالله صاحب مهاجر مکی قدس سره متداول است. اما نوع دیگری از شجره نیز هست که در آن نام پیر به صورت ذکر و ورد تکرار میشود مثلاً گفته شود: «یا شیخ عبدالقادر شیئاً لله». این نوع عمل، ناجایز است و درست نیست.
ابن تیمیه حتی نوع نخست را نیز جایز نمیداند، زیرا او توسّل به درگذشتگان را به طور مطلق منع میکند. هرچند این مسئله از مسائل اجتهادی است، اما ما بیتردید میگوییم که رأی او (و نظریه او) درست نیست.
زیرا حاصلِ توسل این است که بنده گوید:
«ای خداوند! به حق و حرمتِ آن بزرگ، بر حال ما رحم فرما، حال، تنها اشکال در اینجاست که: بزرگی و مقامِ آن ولیّ، چه ارتباطی با رحمتِ الهی دارد؟ و چگونه میتوان آن را واسطهی رحمت دانست؟
من این اشکال را با بسیاری از علما در میان نهادم، اما امیدی به حل آن از هیچیک نداشتم. فقط در یک جا امید داشتم که این اشکال حل شود، اما از سرِ ادب نتوانستم بیش از آن سخن بگویم؛
یعنی در محضرِ حضرت مولانا رشیداحمد گنگوهی قدسسره. من از ایشان پرسیدم: حضرت! حقیقتِ توسل چیست؟!
ایشان فرمودند: سائل کیست؟! در آن هنگام حضرت صدای مرا نشناختند و بیناییشان نیز از دست رفته بود. عرض کردم: «اشرف علیام، سائل منم. حضرت با تعجب فرمودند: تو حقیقتِ توسل را میپرسی؟!
در اینجا خاموش شدم و دیگر جرئت پرسش نیافتم؛ یا از این رو که تکرارِ سؤال نوعی جسارت مینمود که مگر چنین مسألهی سادهای بر من پوشیده است یا از سرِ ادب سکوت کردم و دانستم که حضرت در آن هنگام نخواستند در این باب سخن بگویند.
اما شأن و مرتبهی ایشان چنین بود که:
ای لقای تو، جواب هر سؤال
مشکل از تو حل شود بیقِیل و قال
اکنون خوب بنگرید، زیرا حقیقتی که میگویم در هیچ کتابی با این عنوان نخواهید یافت، و دانستنِ آن، بزرگترین اشکال را برطرف میکند: آنکه صورتِ توسّل به صالحان چنین است که بنده گوید: ای خدا! فلان شخص نزد من از مقبولان درگاه توست، و تو خود وعده فرمودهای که دوستدارانِ مقبولان در زمرهی ایشاناند،
چنانکه در حدیث شریف آمده است «المرءُ مع مَن أحبَّ.» (صحیح بخاری،حدیث، شماره، ۶۱۷۰) انسان با کسی است که او را دوست دارد) در روایت کامل آمده است که مردی نزد پیامبر اکرمﷺ آمد و گفت: ای رسول خدا! قیامت چه زمانی است؟
آنحضرتﷺ فرمود: برای آن چه آماده کردهای؟گفت: چیز بسیاری از نماز و روزه ندارم، جز آنکه خدا و رسولش را دوست دارم.
آنحضرتﷺ فرمودند: «أنتَ مع مَن أحببتَ» تو با همان کسی خواهی بود که او را دوست داری. پس من به واسطهی همین محبت، از تو رحمت و ثواب میطلبم.
بنابراین در توسل، انسان محبت خود را به اولیای الهی اظهار میکند و بر پایهی این محبت، رحمت و پاداش میطلبد؛ و این معنا که محبتِ اولیای خدا موجب رحمت و ثواب است، از نصوص شرعی به روشنی ثابت است. چنانکه احادیث در فضیلتِ محبّت فی الله فراواناند و سراسر از این معنا سرشار.
پس آن اشکال از میان رفت که بزرگیِ آن ولیّ چه دخلی به رحمتِ خدا دارد؟ دخالت از این روست که محبتِ به آن ولیّ، جزئی از «محبت در راه خدا» است، و خداوند بر محبتِ فیالله وعدهی پاداش داده است.
پس از این تقریر، و به مقتضای آیهی فَأَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّث، به عنوانِ «تحدیثِ نعمت» میگویم: اگر ابن تیمیه این تقریر را میشنید، هرگز نمیتوانست جوازِ توسل را انکار کند؛ زیرا مقدماتِ این استدلال، همگی صحیح و استوار است.
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
📕خطبات حکیم الامت، ج ۲، ص ۵۲–۵۳
🔻حقیقتِ توسل به بزرگان و اولیاء الله
🔸حضرت حکیم الامت مجددملت مولانا اشرفعلی تهانوی رحمهالله می فرمایند:
شاید برای کسی این پرسش پیش آید که چرا نام و نسب مشایخ (شجره نامهی بزرگان وسلسله طریقت) را در ذکر داخل کردهاید؟ پاسخ آن است که حاصلِ شجره نامه، در حقیقت دعای توسّل است، و دعا خود یکی از شاخههای ذکر به شمار میآید. این شجره نامه همان رشتهای است که در آن، انسان به واسطهی بزرگان درگاه الهی دعا میکند.
چنانکه در میان ما شجرهی نامه حضرت حاجی امدادالله صاحب مهاجر مکی قدس سره متداول است. اما نوع دیگری از شجره نیز هست که در آن نام پیر به صورت ذکر و ورد تکرار میشود مثلاً گفته شود: «یا شیخ عبدالقادر شیئاً لله». این نوع عمل، ناجایز است و درست نیست.
ابن تیمیه حتی نوع نخست را نیز جایز نمیداند، زیرا او توسّل به درگذشتگان را به طور مطلق منع میکند. هرچند این مسئله از مسائل اجتهادی است، اما ما بیتردید میگوییم که رأی او (و نظریه او) درست نیست.
زیرا حاصلِ توسل این است که بنده گوید:
«ای خداوند! به حق و حرمتِ آن بزرگ، بر حال ما رحم فرما، حال، تنها اشکال در اینجاست که: بزرگی و مقامِ آن ولیّ، چه ارتباطی با رحمتِ الهی دارد؟ و چگونه میتوان آن را واسطهی رحمت دانست؟
من این اشکال را با بسیاری از علما در میان نهادم، اما امیدی به حل آن از هیچیک نداشتم. فقط در یک جا امید داشتم که این اشکال حل شود، اما از سرِ ادب نتوانستم بیش از آن سخن بگویم؛
یعنی در محضرِ حضرت مولانا رشیداحمد گنگوهی قدسسره. من از ایشان پرسیدم: حضرت! حقیقتِ توسل چیست؟!
ایشان فرمودند: سائل کیست؟! در آن هنگام حضرت صدای مرا نشناختند و بیناییشان نیز از دست رفته بود. عرض کردم: «اشرف علیام، سائل منم. حضرت با تعجب فرمودند: تو حقیقتِ توسل را میپرسی؟!
در اینجا خاموش شدم و دیگر جرئت پرسش نیافتم؛ یا از این رو که تکرارِ سؤال نوعی جسارت مینمود که مگر چنین مسألهی سادهای بر من پوشیده است یا از سرِ ادب سکوت کردم و دانستم که حضرت در آن هنگام نخواستند در این باب سخن بگویند.
اما شأن و مرتبهی ایشان چنین بود که:
ای لقای تو، جواب هر سؤال
مشکل از تو حل شود بیقِیل و قال
اکنون خوب بنگرید، زیرا حقیقتی که میگویم در هیچ کتابی با این عنوان نخواهید یافت، و دانستنِ آن، بزرگترین اشکال را برطرف میکند: آنکه صورتِ توسّل به صالحان چنین است که بنده گوید: ای خدا! فلان شخص نزد من از مقبولان درگاه توست، و تو خود وعده فرمودهای که دوستدارانِ مقبولان در زمرهی ایشاناند،
چنانکه در حدیث شریف آمده است «المرءُ مع مَن أحبَّ.» (صحیح بخاری،حدیث، شماره، ۶۱۷۰) انسان با کسی است که او را دوست دارد) در روایت کامل آمده است که مردی نزد پیامبر اکرمﷺ آمد و گفت: ای رسول خدا! قیامت چه زمانی است؟
آنحضرتﷺ فرمود: برای آن چه آماده کردهای؟گفت: چیز بسیاری از نماز و روزه ندارم، جز آنکه خدا و رسولش را دوست دارم.
آنحضرتﷺ فرمودند: «أنتَ مع مَن أحببتَ» تو با همان کسی خواهی بود که او را دوست داری. پس من به واسطهی همین محبت، از تو رحمت و ثواب میطلبم.
بنابراین در توسل، انسان محبت خود را به اولیای الهی اظهار میکند و بر پایهی این محبت، رحمت و پاداش میطلبد؛ و این معنا که محبتِ اولیای خدا موجب رحمت و ثواب است، از نصوص شرعی به روشنی ثابت است. چنانکه احادیث در فضیلتِ محبّت فی الله فراواناند و سراسر از این معنا سرشار.
پس آن اشکال از میان رفت که بزرگیِ آن ولیّ چه دخلی به رحمتِ خدا دارد؟ دخالت از این روست که محبتِ به آن ولیّ، جزئی از «محبت در راه خدا» است، و خداوند بر محبتِ فیالله وعدهی پاداش داده است.
پس از این تقریر، و به مقتضای آیهی فَأَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّث، به عنوانِ «تحدیثِ نعمت» میگویم: اگر ابن تیمیه این تقریر را میشنید، هرگز نمیتوانست جوازِ توسل را انکار کند؛ زیرا مقدماتِ این استدلال، همگی صحیح و استوار است.
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
📕خطبات حکیم الامت، ج ۲، ص ۵۲–۵۳
.
داستان کوتاه👌
روستایی فقیری که از تنگدستی و سختی معیشت جانش به لب رسیده بود، نزد کدخدای ده رفت و گفت: کدخدا فشار زندگی آنقدر مرا در تنگنا قرار داده که به فکر خودکشی افتاده ام. از روی زن و بچههایم خجالت می کشم، زیرا حتی قادر به تامین نان خالی برای آنان نیستم. با زن، شش فرزند قد و نیم قد، مادر و خواهرم در یک اتاق کوچک مخروبه زندگی می کنیم، که با هر نم باران آب به داخل آن چکه می کند. این اتاق آنقدر کوچک است که شب وقتی چسبیده به هم در آن می خوابیم، پای یکی دو نفرمان از درگاه بیرون می ماند. دیگر ادامه این وضع برایم قابل تحمل نیست… پیش تو، که مقرب درگاه خدا هستی، آمده ام تا نزد او شفاعت کنی که گشایشی در وضع من و خانوادهام حاصل شود.
کدخدا پرسید: از مال دنیا چه داری؟
روستایی گفت: همه دار و ندارم یک گاو، یک خر، دو بز، سه گوسفند، چهار مرغ و یک خروس است. کدخدا گفت: من به یک شرط به تو کمک می کنم و آن این است که قول بدهی هرچه گفتم انجام بدهی.
روستایی که چارهای نداشت، ناگزیر شرط را پذیرفت و قول داد….
کدخدا گفت: امشب وقتی خواستید بخوابید باید گاو را هم به داخل اتاق ببری. روستایی برآشفت که: من به تو گفتم که اتاق آنقدر کوچک است که حتی من و خانوادهام نیز در آن جا نمی گیریم. تو چگونه می خواهی که گاو را هم به اتاق ببرم؟!
کدخدا گفت: فراموش نکن که قول دادهای هر چه گفتم انجام دهی وگرنه نباید از من انتظار کمک داشته باشی.
صبح روز بعد، روستایی پریشان و نزار نزد کدخدا رفت و گفت: دیشب هیچ یک از ما نتوانستیم بخوابیم. سر و صدا و لگداندازی گاو خواب را به چشم همه ما حرام کرد.
کدخدا یکبار دیگر قول روستایی را به او یادآوری کرد و گفت: امشب علاوه بر گاو، باید خر را نیز به داخل اتاق ببری.
چند روز به این ترتیب گذشت و هر بار که روستایی برای شکایت از وضع خود نزد کدخدا می رفت، او دستور می داد که یکی دیگر از حیوانات را نیز به داخل اتاق ببرد تا این که همه حیوانات هم خانه روستایی و خانوادهاش شدند! روز آخر روستایی با چشمانی گود افتاده، سراپای زخمی و لباس پاره نزد کدخدا رفت و گفت که واقعا ادامه این وضع برایش امکان پذیر نیست!
کدخدا دستی به ریش خود کشید و گفت: دوره سختیها به پایان رسیده و به زودی گشایشی که می خواستی حاصل خواهد شد. پس از آن به روستایی گفت که شب گاو را از اتاق بیرون بگذارد!
ماجرا در جهت معکوس تکرار شد و هر روز که روستایی نزد کدخدا می رفت، این یک به او می گفت که یکی دیگر از حیوانات را از اتاق خارج کند تا این که آخرین حیوان، خروس نیز بیرون گذاشته شد.روز بعد وقتی روستایی نزد کدخدا رفت، کدخدا از وضع او سئوال کرد و روستایی گفت: خدا عمرت را دراز کند ، پس از مدتها، دیشب خواب راحتی کردیم. به راستی نمی دانم به چه زبانی از تو تشکر کنم. آه که چه راحت شدیم و این است حکایت حال و روز ما آدمها
.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
داستان کوتاه👌
روستایی فقیری که از تنگدستی و سختی معیشت جانش به لب رسیده بود، نزد کدخدای ده رفت و گفت: کدخدا فشار زندگی آنقدر مرا در تنگنا قرار داده که به فکر خودکشی افتاده ام. از روی زن و بچههایم خجالت می کشم، زیرا حتی قادر به تامین نان خالی برای آنان نیستم. با زن، شش فرزند قد و نیم قد، مادر و خواهرم در یک اتاق کوچک مخروبه زندگی می کنیم، که با هر نم باران آب به داخل آن چکه می کند. این اتاق آنقدر کوچک است که شب وقتی چسبیده به هم در آن می خوابیم، پای یکی دو نفرمان از درگاه بیرون می ماند. دیگر ادامه این وضع برایم قابل تحمل نیست… پیش تو، که مقرب درگاه خدا هستی، آمده ام تا نزد او شفاعت کنی که گشایشی در وضع من و خانوادهام حاصل شود.
کدخدا پرسید: از مال دنیا چه داری؟
روستایی گفت: همه دار و ندارم یک گاو، یک خر، دو بز، سه گوسفند، چهار مرغ و یک خروس است. کدخدا گفت: من به یک شرط به تو کمک می کنم و آن این است که قول بدهی هرچه گفتم انجام بدهی.
روستایی که چارهای نداشت، ناگزیر شرط را پذیرفت و قول داد….
کدخدا گفت: امشب وقتی خواستید بخوابید باید گاو را هم به داخل اتاق ببری. روستایی برآشفت که: من به تو گفتم که اتاق آنقدر کوچک است که حتی من و خانوادهام نیز در آن جا نمی گیریم. تو چگونه می خواهی که گاو را هم به اتاق ببرم؟!
کدخدا گفت: فراموش نکن که قول دادهای هر چه گفتم انجام دهی وگرنه نباید از من انتظار کمک داشته باشی.
صبح روز بعد، روستایی پریشان و نزار نزد کدخدا رفت و گفت: دیشب هیچ یک از ما نتوانستیم بخوابیم. سر و صدا و لگداندازی گاو خواب را به چشم همه ما حرام کرد.
کدخدا یکبار دیگر قول روستایی را به او یادآوری کرد و گفت: امشب علاوه بر گاو، باید خر را نیز به داخل اتاق ببری.
چند روز به این ترتیب گذشت و هر بار که روستایی برای شکایت از وضع خود نزد کدخدا می رفت، او دستور می داد که یکی دیگر از حیوانات را نیز به داخل اتاق ببرد تا این که همه حیوانات هم خانه روستایی و خانوادهاش شدند! روز آخر روستایی با چشمانی گود افتاده، سراپای زخمی و لباس پاره نزد کدخدا رفت و گفت که واقعا ادامه این وضع برایش امکان پذیر نیست!
کدخدا دستی به ریش خود کشید و گفت: دوره سختیها به پایان رسیده و به زودی گشایشی که می خواستی حاصل خواهد شد. پس از آن به روستایی گفت که شب گاو را از اتاق بیرون بگذارد!
ماجرا در جهت معکوس تکرار شد و هر روز که روستایی نزد کدخدا می رفت، این یک به او می گفت که یکی دیگر از حیوانات را از اتاق خارج کند تا این که آخرین حیوان، خروس نیز بیرون گذاشته شد.روز بعد وقتی روستایی نزد کدخدا رفت، کدخدا از وضع او سئوال کرد و روستایی گفت: خدا عمرت را دراز کند ، پس از مدتها، دیشب خواب راحتی کردیم. به راستی نمی دانم به چه زبانی از تو تشکر کنم. آه که چه راحت شدیم و این است حکایت حال و روز ما آدمها
.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
○ #تفسیر_سوره_قلم ○
👈 آیه ⑤②
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
﴿وَغَدَوۡاْ عَلَىٰ حَرۡدٖ قَٰدِرِينَ ٢٥﴾.
آنان در هنگام اوّل صبح حرکت نمودند، در حالی که کینۀ مساکین و نیّت بد بخل بر نیازمندان را در دل میپروراندند و اعتقاد داشتند که قدرت دارند ارادۀ خود را انجام دهند و فقیران را از پذیرایی در باغ باز دارند.
👈 آیه ⑤②
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
﴿وَغَدَوۡاْ عَلَىٰ حَرۡدٖ قَٰدِرِينَ ٢٥﴾.
آنان در هنگام اوّل صبح حرکت نمودند، در حالی که کینۀ مساکین و نیّت بد بخل بر نیازمندان را در دل میپروراندند و اعتقاد داشتند که قدرت دارند ارادۀ خود را انجام دهند و فقیران را از پذیرایی در باغ باز دارند.
○ #تفسیر_سوره_قلم ○
👈 آیه ⑥②
﴿فَلَمَّا رَأَوۡهَا قَالُوٓاْ إِنَّا لَضَآلُّونَ ٢٦﴾.
وقتی باغ را دیدند که سوخته، خرابه و سیاه شده گفتند: شاید ما راه خود را گم کردهایم و این باغ ما نخواهد بود؛ زیرا نشانههای آن نیز گم شده بود.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
👈 آیه ⑥②
﴿فَلَمَّا رَأَوۡهَا قَالُوٓاْ إِنَّا لَضَآلُّونَ ٢٦﴾.
وقتی باغ را دیدند که سوخته، خرابه و سیاه شده گفتند: شاید ما راه خود را گم کردهایم و این باغ ما نخواهد بود؛ زیرا نشانههای آن نیز گم شده بود.کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
📖#قرآن_حیات_قلوب_است
✍#قرآن انسانی اُخروی الهی می آفریند که نه ضعف می شناسد و نه تسلیم. رزق و روزی روحانی برای او فراهم میکند و او را قادر میسازد تا در آسمانها پرواز کند، رها از قید و بند وجود زمینی، آماده برای همه سناریوهای ممکن. خدا را بدون قید و شرط #عبادت می کند، زیرا به وعده خدا #یقین دارد، هر چند بدنش از هم پاشیده شود و روحش از بین برود قبل از اینکه پیروزی را ببیند.
﴿اعْمَلُوا عَلَىٰ مَكَانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ﴾《هود: ۱۲۱》
«(بگو) هر چه در قدرت دارید، انجام دهید! ما هم انجام میدهیم!».کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
✍#قرآن انسانی اُخروی الهی می آفریند که نه ضعف می شناسد و نه تسلیم. رزق و روزی روحانی برای او فراهم میکند و او را قادر میسازد تا در آسمانها پرواز کند، رها از قید و بند وجود زمینی، آماده برای همه سناریوهای ممکن. خدا را بدون قید و شرط #عبادت می کند، زیرا به وعده خدا #یقین دارد، هر چند بدنش از هم پاشیده شود و روحش از بین برود قبل از اینکه پیروزی را ببیند.
﴿اعْمَلُوا عَلَىٰ مَكَانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ﴾《هود: ۱۲۱》
«(بگو) هر چه در قدرت دارید، انجام دهید! ما هم انجام میدهیم!».کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
دوست من، سلام بر تو!
سلطان سلیمان میخواست یکی از کاخهای قدیمی را خراب کند و بهجای آن قصر جدیدی بسازد. پس به جستوجوی ماهرترین مهندس شهر پرداخت و به او گفتند: تو فقط مهندس «معمار سنان» را داری!
سلطان فورا بهدنبال معمار فرستاد و به او گفت که دقیقاً چهچیزی میخواهد بسازد.
معمار سنان این مأموریت را پذیرفت و به انجام آن پرداخت.
تا اینجا همهچیز عادی و معمولی بهنظر میرسید، اما تنها چیز غیرعادی این بود که سلطان همهچیز را دنبال میکرد و امور ریز و درشت را زیر نظر داشت.
ناگهان مورد عجیبی توجه سلطان را بهخود جلب کرد و آن اینکه وقتی معمار سنان شروع به تخریب کاخهای قدیمی کرد، از کارگرانی استفاده نمود که غیر از کارگرانی بودند که در وقت ساختن کاخهای جدید استفاده کرد!
پس بهدنبال معمار فرستاد و به او گفت:
آقای معمار، وقتی کاخهای قدیمی را خراب میکردی، از کارگرانی استفاده کردی که در وقت ساختن کاخهای جدید تغییرشان دادی، چرا اینکار را کردی؟
معمار سنان گفت: ای حضرت سلطان، کسی که در خرابکردن مهارت دارد، توانایی ساختوساز را ندارد!
دوست من،
عمیقا به این بیندیش!
«کسی که در خرابکردن مهارت دارد، توانایی ساختوساز را ندارد!»
ای جوان، این را بهعنوان یک قاعده و قانون آویزۀ گوشت کن!
بدان کسی که زخمیات کرده درمانت نمیکند.
از جایی که آسیبدیدهای، دنبال درمانت نباش.
زخمت را بگیر و بهجای خیلی دور از او برو!
کسی که اشکت را ریختانده، آن را از گونهات پاک نمیکند؛ دستی که میزند، آن دستی نیست که در آغوش میگیرد.
کسی که [قلب و] خاطرت را شکسته، آن را ترمیم نمیکند.
بهمردم فرصت اضافی نده [که دوباره به تو آسیب برسانند]!
بدان، رسیدن به این باور که از برخی افراد امید خوبی و خیری وجود ندارد، یکی از نشانههای پختگی و کمال است!
دوست من،
قصد ندارم تو را به تندخویی فرا بخوانم؛ خودت خوب میدانی که من عاشق نرمخویی و نرمخویانم و شیفۀ بخشندگانی هستم که زخمهایشان را بهفراموشی میسپارند و مردم را میبخشند!
تمام ماجرا این است که من نمیخواهم تو بازیچۀ دست دیگران باشی یا مضحکهای بر دهان آنها قرار بگیری که نیکیهایت را بهیاد بیاورند و آنها را سادهلوحی پنداشته لبخند بزنند!
چیزی که میخواهم بدانی این است:
کسی که در فراق و جدایی در امان باشد، در نزدیکی دچار آسیب میشود و کسی که میداند دلیل زندگی توست و بدینخاطر [مغرور شده و به خود جرأت میدهد که] در حق تو بدی میکند، باید متوجهش بسازی که میتوانی ترکش کنی.
دوست من،
همۀ ما اشتباه میکنیم و دچار نسیان میشویم!
ما نیاز داریم که اشتباهات دیگران را ببخشیم تا وقتی که دچار اشتباه میشویم، بتوانیم کسی را پیدا کنیم که ما را ببخشد.
اما [بدان که] فرق است بین یک اشتباه گذرایی که عذرخواهی، جبرانکردن و مهربانی در پی دارد و بین یک رفتار زشت و ناپسند.
نباید در دریای بزرگی از خوشرفتاری گم شد [و بهخاطر خوبی بسیار، دچار آسیبهای دردناک شد]!
چیزی که میخواهم بگویم این است که از انسانهای بد برحذر باش؛ کسانی که هربار به تو صدمه میزنند و تلاش میکنند که موقعیتها را حتی به قیمت ریسک تو برنده شود. کسانی که با تمام وجود باور دارند که تو پس از اینکه زخمت را درمان و شکستگیات را ترمیم کردی، دوباره نزدشان بازمیگردی!
مواظب باش که هربار آرام شدی، نباید دوباره به آنها تکیه کنی و نزدشان بازگردی که دوباره کارشان را تکرار کنند.
باید برگردی و به صورتشان چشمدوخته بگویی: بس است، سیر شدم!
#و_سلام_بر_قلبت ❤️
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
✍ نبشته: د. ادهم شرقاوی
📝 ترجمه: خلیل الرحمن خباب
سلطان سلیمان میخواست یکی از کاخهای قدیمی را خراب کند و بهجای آن قصر جدیدی بسازد. پس به جستوجوی ماهرترین مهندس شهر پرداخت و به او گفتند: تو فقط مهندس «معمار سنان» را داری!
سلطان فورا بهدنبال معمار فرستاد و به او گفت که دقیقاً چهچیزی میخواهد بسازد.
معمار سنان این مأموریت را پذیرفت و به انجام آن پرداخت.
تا اینجا همهچیز عادی و معمولی بهنظر میرسید، اما تنها چیز غیرعادی این بود که سلطان همهچیز را دنبال میکرد و امور ریز و درشت را زیر نظر داشت.
ناگهان مورد عجیبی توجه سلطان را بهخود جلب کرد و آن اینکه وقتی معمار سنان شروع به تخریب کاخهای قدیمی کرد، از کارگرانی استفاده نمود که غیر از کارگرانی بودند که در وقت ساختن کاخهای جدید استفاده کرد!
پس بهدنبال معمار فرستاد و به او گفت:
آقای معمار، وقتی کاخهای قدیمی را خراب میکردی، از کارگرانی استفاده کردی که در وقت ساختن کاخهای جدید تغییرشان دادی، چرا اینکار را کردی؟
معمار سنان گفت: ای حضرت سلطان، کسی که در خرابکردن مهارت دارد، توانایی ساختوساز را ندارد!
دوست من،
عمیقا به این بیندیش!
«کسی که در خرابکردن مهارت دارد، توانایی ساختوساز را ندارد!»
ای جوان، این را بهعنوان یک قاعده و قانون آویزۀ گوشت کن!
بدان کسی که زخمیات کرده درمانت نمیکند.
از جایی که آسیبدیدهای، دنبال درمانت نباش.
زخمت را بگیر و بهجای خیلی دور از او برو!
کسی که اشکت را ریختانده، آن را از گونهات پاک نمیکند؛ دستی که میزند، آن دستی نیست که در آغوش میگیرد.
کسی که [قلب و] خاطرت را شکسته، آن را ترمیم نمیکند.
بهمردم فرصت اضافی نده [که دوباره به تو آسیب برسانند]!
بدان، رسیدن به این باور که از برخی افراد امید خوبی و خیری وجود ندارد، یکی از نشانههای پختگی و کمال است!
دوست من،
قصد ندارم تو را به تندخویی فرا بخوانم؛ خودت خوب میدانی که من عاشق نرمخویی و نرمخویانم و شیفۀ بخشندگانی هستم که زخمهایشان را بهفراموشی میسپارند و مردم را میبخشند!
تمام ماجرا این است که من نمیخواهم تو بازیچۀ دست دیگران باشی یا مضحکهای بر دهان آنها قرار بگیری که نیکیهایت را بهیاد بیاورند و آنها را سادهلوحی پنداشته لبخند بزنند!
چیزی که میخواهم بدانی این است:
کسی که در فراق و جدایی در امان باشد، در نزدیکی دچار آسیب میشود و کسی که میداند دلیل زندگی توست و بدینخاطر [مغرور شده و به خود جرأت میدهد که] در حق تو بدی میکند، باید متوجهش بسازی که میتوانی ترکش کنی.
دوست من،
همۀ ما اشتباه میکنیم و دچار نسیان میشویم!
ما نیاز داریم که اشتباهات دیگران را ببخشیم تا وقتی که دچار اشتباه میشویم، بتوانیم کسی را پیدا کنیم که ما را ببخشد.
اما [بدان که] فرق است بین یک اشتباه گذرایی که عذرخواهی، جبرانکردن و مهربانی در پی دارد و بین یک رفتار زشت و ناپسند.
نباید در دریای بزرگی از خوشرفتاری گم شد [و بهخاطر خوبی بسیار، دچار آسیبهای دردناک شد]!
چیزی که میخواهم بگویم این است که از انسانهای بد برحذر باش؛ کسانی که هربار به تو صدمه میزنند و تلاش میکنند که موقعیتها را حتی به قیمت ریسک تو برنده شود. کسانی که با تمام وجود باور دارند که تو پس از اینکه زخمت را درمان و شکستگیات را ترمیم کردی، دوباره نزدشان بازمیگردی!
مواظب باش که هربار آرام شدی، نباید دوباره به آنها تکیه کنی و نزدشان بازگردی که دوباره کارشان را تکرار کنند.
باید برگردی و به صورتشان چشمدوخته بگویی: بس است، سیر شدم!
#و_سلام_بر_قلبت ❤️
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
✍ نبشته: د. ادهم شرقاوی
📝 ترجمه: خلیل الرحمن خباب
برای آنچه خدا به شما داده است، سپاسگزار باشید. نعمتهای بیشماری که دارید و اگر بنشینید و آنها را بشمارید، نمیتوانید آنها را بشمارید. گاهی اوقات خوشبختی را در دوردستها جستجو میکنید؛ درحالی که خوشبختی از آنچه فکر میکنید به شما نزدیکتر است، در نفسی که به راحتی میرود و میآید، در قلبی که بدون درد میتپد، در غذایی که گرسنگی شما را برطرف میکند، و در پناهگاهی که هنگام فرا رسیدن شب شما را در آغوش میگیرد. روح خود را با مقایسه کردن خود با دیگران خسته نکنید؛ زیرا در هر کاری، رازی نهفته است که فقط خدا میداند. یکی کاخی بزرگ دارد اما افسردگی لذت زندگی را از وی گرفته است، یکی سرمایه فراوان دارد، اما دشمنانش نیز زیادند، یکی ظاهری زیبا دارد، اما درونش ویران است. پس هر کس این را بداند، در آرامش به سر میبرد و هر کس آن را نادیده بگیرد، خسته و در جستجوی سراب زندگی میکند.
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
مولانا عبداللطيف نارويي
کانال داعیان اسلام @dahyain_isalam
مولانا عبداللطيف نارويي
