درباره مناسبات ارباب-برده در جشنوارههای بینالمللی با آقای اسکندری درباره وبگاه الف گفتگو کردیم:
https://www.alef.ir/news/4040306049.html?show=text
https://www.alef.ir/news/4040306049.html?show=text
جامعه خبری تحلیلی الف
مناسبات ارباب-برده در جشنوارههای بینالمللی!
گاهی، یک آسیب و معضل اجتماعی در قالب فیلم بازنمایی میشود و از این طریق مخاطب را متوجه وجود مشکلات و معضلات گوناگون اجتماعی میکند. در این بین مسأله و ملاحظه اصلی این است که این بازنمایی مشکل و وجه تاریک جامعه ما اولا تا چه حدی صادقانه بود و با موضوع انضمامی…
Forwarded from محفل سینمایی علامه
🎭 محفل سینمایی علامه برگزار میکند:
💡امر ملّی در سینما و سینمای ملّی
با حضور
🕛 زمان: یکشنبه ۱۱ خردادماه ساعت ۱۲
🏛 مکان: دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی؛ طبقه سوم، سالن شورا
@mahfelcinemaatu
💡امر ملّی در سینما و سینمای ملّی
با حضور
🔺فرید متین (منتقد فیلم، فیلمساز و نویسنده)
🔺داوود طالقانی (پژوهشگر فرهنگ و ارتباطات)
🕛 زمان: یکشنبه ۱۱ خردادماه ساعت ۱۲
🏛 مکان: دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی؛ طبقه سوم، سالن شورا
@mahfelcinemaatu
❤3
Audio
پنل چهارم؛ هوش مصنوعی و هنر
دبیر:
🔸داوود طالقانی، دانشجو دکترای دانشگاه تهران
سخنرانان:
🔹 دکتر پدرام جوادزاده، عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگ، هنر و ارتباطات
🔸دکتر اعظم حکیم سلمانی، عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان
🔹دکتر حسین بصریان جهرمی، دکترای علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی
🔸 اقبال خالدیان، دانشجو دکترای علوم ارتباطات
🆔 @irancsca
دبیر:
🔸داوود طالقانی، دانشجو دکترای دانشگاه تهران
سخنرانان:
🔹 دکتر پدرام جوادزاده، عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگ، هنر و ارتباطات
🔸دکتر اعظم حکیم سلمانی، عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان
🔹دکتر حسین بصریان جهرمی، دکترای علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی
🔸 اقبال خالدیان، دانشجو دکترای علوم ارتباطات
🆔 @irancsca
❤2🔥2
Forwarded from محفل سینمایی علامه
📍#گزارش_تصویری
📽#نشست_سینمایی
🎬 امر ملی درسینما
و سینمای ملی !
🏛 دانشگاه علامه طباطبائی؛
دانشکده ارتباطات ، سالن شورا
@mahfelcinemaatu
📽#نشست_سینمایی
🎬 امر ملی درسینما
و سینمای ملی !
🏛 دانشگاه علامه طباطبائی؛
دانشکده ارتباطات ، سالن شورا
@mahfelcinemaatu
❤3👌2
Forwarded from موعود mouood.org
📌منجی گرایی بر پرده سینما و آخرالزمان
منجی گرایی بر سینمای
#نشستهای_مهدوی
نشست علمی با عنوان «منجیگرایی در آینه سینما»، روز پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت برگزار شد. این رویداد به همت مؤسسه فرهنگی هنری موعود عصر و با حضور استاد اسماعیل شفیعی سروستانی، مسعود زائری و داوود طالقانی در سالن کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تهران برگزار گردید.
🖇️ متن کامل پیام
#نشستهای_مهدوی
#موعود
📢به اولین و جامعترین موسسه امام زمانی علمی، آموزشی، کشور و جهان در پیامرسان های داخلی و بین المللی بپیوندید↙️↙️↙️
🏢مؤسسه فرهنگی هنری موعود عصر (عج)
🆔@mouood_org
منجی گرایی بر سینمای
#نشستهای_مهدوی
نشست علمی با عنوان «منجیگرایی در آینه سینما»، روز پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت برگزار شد. این رویداد به همت مؤسسه فرهنگی هنری موعود عصر و با حضور استاد اسماعیل شفیعی سروستانی، مسعود زائری و داوود طالقانی در سالن کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تهران برگزار گردید.
🖇️ متن کامل پیام
#نشستهای_مهدوی
#موعود
📢به اولین و جامعترین موسسه امام زمانی علمی، آموزشی، کشور و جهان در پیامرسان های داخلی و بین المللی بپیوندید↙️↙️↙️
🏢مؤسسه فرهنگی هنری موعود عصر (عج)
🆔@mouood_org
❤2
Forwarded from saeed
مجید کارشناس گروه ما در دوره دکتری بود، منتها چیزی بیش از یک کارشناس بود. پسر هایپراکتیوی که مهندسی عمران خوانده بود، پر از شور زندگی و سرشار از شوخی و طنازیهای حیات بود. شیطنتها و مسائل خاص خودش را داشت. بعد از کمی معاشرت تقریبا جیک و پوک زندگیاش را میدانستم. پسری که از کودکی پدرش را از دست داده بود و با مادر و خواهران و خواهرزادگانش بزرگ شده بود. در زمان آشناییمان مجید داشت مسیر استقلالش از خانواده را میپیمود، پولی جمع کرد و ماتیزی خرید. با آن ماتیزش چهها که نمیکرد. دیروقت بود سوار ماشینش بودم، داشتیم از یک مهمانی برمیگشتیم و میخواست مرا برساند. خوب یادم هست، بازرسی پلیس بود و یحتمل دنبال چیزی بودند. انبوهی خاور و تویوتا گذاشته بودند که راه را ببندند تا ماشینها از یک مسیر مشخص بگذرند. این ماشین انقدر ریزه میزه بود که از کنار موانع چنان رد شدیم که به یکباره دیدیم وسط اجتماع پلیسها هستیم. سرهنگ پلیس با دیدن ما اولش جا خورد که چطور این همه مانع بازرسی را رد کردیم و عدل رسیدیم به مرکز استقرارشان. اندکی خودش را جمع کرد و با تشری ما را راهی کرد به یک خروجیای که خاص خودشان بود. چهقدر آن شب خندیدیم و از مزایای ماتیز برایم گفت.
مجید توان یکجانشینی نداشت، مدام در تحرک بود. فضای آموزشی گروه برای او ملالآور بود. خودش را منتقل کرد به بخش مهندسی پژوهشگاه. آنجا هم که رفت باز با مسائلی درگیر بود. شاید روحش آزادتر از ساختار بسته اداری بود.
برای من تلاش مجید ستودنی بود. مادر، خواهر و خواهرزادگان همه او را دوست داشتند و این دوست داشتن به زعم من شاید مانعی بود برای رشد و استقلال شخصیتش. در این سالها که از نزدیک و دور میدیدمش، تلاشش برای ساختن خودش را میدیدم و حظ میبردم. خانهای گرفت و مستقل شد. ماتیز را تبدیل به پرایدی کرد و ازدواج کرد. مجید دوستداشتنی که شاید هیچ چارچوبی برای او مناسب نبود، آستینهایش را یکتنه بالا زد و خانه زندگیای برای خودش مهیا کرد. اتفاقا مشابه غالب مردان روی ماشینش حساس بود. یک بار با همسرش رفته بودند رستوران تاجمحل. آنجا در ورودی پارکینگ سوئیچ ماشین را میگرفتند که ببرند در پارکینگ، اما مجید اهل مذاکره بر سر ماشینش نبود. پراید فکستنی دم پارکینگ متوقف شده بود، ماشینهای ردهبالا پشت سرش معطل مانده بودند و صدای بوق در کل خیابان طنینانداز شده بود. آخرش هم کوتاه نیامد و خودش ماشین را پارک کرد و قفلهای فرمان و باقی را هم محض احتیاط خاص خودش بست.
چیزی که در چشمهایش میدیدم این بود که زندگی انقدرها هم موضوع جدیای برای اذیت و آزار خود یا دیگری ندارد، اما همین زندگی انقدر میارزد که شیطنتها و شوخیهایش را باید جدی گرفت و قدر و قیمتش را پاس داشت.
مجید عزیزم نه سیاسی بود نه ایدئولوژیک، نه عبوس بود و نه سختگیر. یکپارچه شور جوانی بود و محبت برادرانه. مجید طعمه هوس و اشتهای جهنمیخوی دیوی شد که این روزها به سرزمینم نظر کرده است. در زبان نوید آزادی و رهایی میدهد و در عمل شمع جانهای پرشور و سرزنده را خاموش میکند. مجید شخص منحصر به فردی بود اما در این غوغای دیوانی که به این سرزمین نظر کردند نماینده افرادی است که بی هیچ چشمداشتی به دیگران راه خودشان را ساختند و از احدی هم گله نداشتند. این دیوسیرتان اساسیترین حق مجید و امثال او یعنی حق حیات را ستادند. در حد خودم تلاش میکنم تا پاسدار خونش باشم، امید که این شور زندگی نابود نشود.
مجید توان یکجانشینی نداشت، مدام در تحرک بود. فضای آموزشی گروه برای او ملالآور بود. خودش را منتقل کرد به بخش مهندسی پژوهشگاه. آنجا هم که رفت باز با مسائلی درگیر بود. شاید روحش آزادتر از ساختار بسته اداری بود.
برای من تلاش مجید ستودنی بود. مادر، خواهر و خواهرزادگان همه او را دوست داشتند و این دوست داشتن به زعم من شاید مانعی بود برای رشد و استقلال شخصیتش. در این سالها که از نزدیک و دور میدیدمش، تلاشش برای ساختن خودش را میدیدم و حظ میبردم. خانهای گرفت و مستقل شد. ماتیز را تبدیل به پرایدی کرد و ازدواج کرد. مجید دوستداشتنی که شاید هیچ چارچوبی برای او مناسب نبود، آستینهایش را یکتنه بالا زد و خانه زندگیای برای خودش مهیا کرد. اتفاقا مشابه غالب مردان روی ماشینش حساس بود. یک بار با همسرش رفته بودند رستوران تاجمحل. آنجا در ورودی پارکینگ سوئیچ ماشین را میگرفتند که ببرند در پارکینگ، اما مجید اهل مذاکره بر سر ماشینش نبود. پراید فکستنی دم پارکینگ متوقف شده بود، ماشینهای ردهبالا پشت سرش معطل مانده بودند و صدای بوق در کل خیابان طنینانداز شده بود. آخرش هم کوتاه نیامد و خودش ماشین را پارک کرد و قفلهای فرمان و باقی را هم محض احتیاط خاص خودش بست.
چیزی که در چشمهایش میدیدم این بود که زندگی انقدرها هم موضوع جدیای برای اذیت و آزار خود یا دیگری ندارد، اما همین زندگی انقدر میارزد که شیطنتها و شوخیهایش را باید جدی گرفت و قدر و قیمتش را پاس داشت.
مجید عزیزم نه سیاسی بود نه ایدئولوژیک، نه عبوس بود و نه سختگیر. یکپارچه شور جوانی بود و محبت برادرانه. مجید طعمه هوس و اشتهای جهنمیخوی دیوی شد که این روزها به سرزمینم نظر کرده است. در زبان نوید آزادی و رهایی میدهد و در عمل شمع جانهای پرشور و سرزنده را خاموش میکند. مجید شخص منحصر به فردی بود اما در این غوغای دیوانی که به این سرزمین نظر کردند نماینده افرادی است که بی هیچ چشمداشتی به دیگران راه خودشان را ساختند و از احدی هم گله نداشتند. این دیوسیرتان اساسیترین حق مجید و امثال او یعنی حق حیات را ستادند. در حد خودم تلاش میکنم تا پاسدار خونش باشم، امید که این شور زندگی نابود نشود.
❤20👏1
ایران سرزمین شگفتآوری است. تاریخ او از نظر رنگارنگی و گوناگونی کمنظیر است. ایران، شاید سختجانترین کشورهای دنیاست. بهرغم تلخکامیها، ما حق داریم که به کشور خود بنازیم. کمر ما در زیر بار تاریخ خم شده است، ولی همین تاریخ به ما نیرو میدهد و ما را بازمیدارد که از پای درافتیم. تراژدی، همواره در شأن سرنوشتهای بزرگ بوده است. ملتها نیز چنیناند. آنچه ملتی را آبدیده و پخته و شایستۀ احترام میکند، تنها فیروزیها و گردنافرازیهای او نیست، مصیبتها و نامرادیهای او نیز هست. از حاصل دورانهای خوش و ناخوش زندگی است که ملتی شکیبایی و فرزانگی میآموزد. قوم ایرانی در سراسر تاریخ خود از اندیشیدن و چاره جستن باز نایستاده. دلیل زنده بودن ملتی نیز همین است. آن همه مردان غیرتمند، آن همه گوینده و نویسنده و حکیم و عارف، آن همه سرهای ناآرام، پروردۀ این آب و خاکاند و به تولّای نام اینان است که ما به ایرانی بودن افتخار میکنیم.
@daltal
برگرفته از: ایران را از یاد نبریم، محمدعلی اسلامی ندوشن، انتشارات توس، ۱۳۵۱، صص ۱۹-۲۴
@daltal
❤8
دنیای بیایران قابل تصوّر نیست
دفتر تاریخ ما در تقریر این دعوی شاهد صادقی است و هیچ چیز مثل آن نمیتواند در نزد مورخ، توالی قرنها و نسلها و تعاقب سلسلهها و سلالهها را آینهٔ عبرت و مایهٔ شناخت سرنوشت انسانی سازد.
در عین حال هیچ چیز مثل آنچه این شاهد، فارغ از هر گونه میل و هوی میگوید نمیتواند سير بقاء و دوام آنچه را سازندگان بینام این فرهنگ و تمدن مردهریگ گذشته به وجود آوردهاند برای مورخ مايهٔ اعتماد بر آیندهٔ زوالناپذیر آن جلوه دهد.
میکوشم عشق و علاقهای را که به این قوم و دیار عزیز دارم یک لحظه فراموش کنم تا بی هیچ شور و هیجانی در آن باره داوری نمایم.
اینجا همهچیز نشان میدهد که در کشمکش شرق و غرب تلاش سرسختانهای که مردم این دیار در حفظ هویت خویش کرده است نه فقط برای خود وی مایه افتخار جاودانی بوده است، بلکه برای دنیای انسانیت هم نتایج ارزنده داشته است.
از اینروست که بی هیچ شور و هیجان و بی آنکه ارج و بهای تلاش اقوام دیگر را معروض نفی و تردید سازم، سعی و تلاش گذشتهٔ قوم و دیار خویش را به چشم اعجاب و تحسین مینگرم و احساس میکنم که این سرزمین در تاریخ انسانیت، آن اندازه سهم و تأثیر سودبخش داشته است که دنیای بیایران برای انسانیت قابل تصور، بلکه قابل تحمل، نباشد.
دنیای بی ایران؛ از این اندیشه بر خود میلرزم اما به هر حال دنیایی که فرهنگ ایران در آن مجال رشد و حرکت نیابد، دنیایی که در آن تمدن و فرهنگ پربار ایران در کشمکش جاذبههای شرقی و غربی مورد تهدید باشد، با دنیایی که دیگر حضور ایران در آن احساس نشود چه تفاوت دارد؟
ازینرو؛ همین تاریخ که هم اکنون از سیر در آن فارغ گشتهام این دغدغه را تا حد زیادی از خاطرم میزداید. این تاریخ تمامش داستان تلاش پایانناپذیری است که در پرآشوبترین نقطهٔ تلاقی اقوام جهان یک قوم را با یک فرهنگ که مایه امتیاز و تعیّن او بوده است، وحدت و قوام بخشیده است.
در واقع تا امروز سی قرن تقلا و تلاش مخاطرهآمیز و پرماجرا فرهنگ و حیات این قوم و این سرزمین را در گذشتهها از عناصر انسانی سرشار کرده است و همین گذشتههاست که ریشهٔ بقای آن را در فراخنای جهان آینده هم استوار میسازد و از هر خطر هم ایمنش میدارد.
@daltal
دفتر تاریخ ما در تقریر این دعوی شاهد صادقی است و هیچ چیز مثل آن نمیتواند در نزد مورخ، توالی قرنها و نسلها و تعاقب سلسلهها و سلالهها را آینهٔ عبرت و مایهٔ شناخت سرنوشت انسانی سازد.
در عین حال هیچ چیز مثل آنچه این شاهد، فارغ از هر گونه میل و هوی میگوید نمیتواند سير بقاء و دوام آنچه را سازندگان بینام این فرهنگ و تمدن مردهریگ گذشته به وجود آوردهاند برای مورخ مايهٔ اعتماد بر آیندهٔ زوالناپذیر آن جلوه دهد.
میکوشم عشق و علاقهای را که به این قوم و دیار عزیز دارم یک لحظه فراموش کنم تا بی هیچ شور و هیجانی در آن باره داوری نمایم.
اینجا همهچیز نشان میدهد که در کشمکش شرق و غرب تلاش سرسختانهای که مردم این دیار در حفظ هویت خویش کرده است نه فقط برای خود وی مایه افتخار جاودانی بوده است، بلکه برای دنیای انسانیت هم نتایج ارزنده داشته است.
از اینروست که بی هیچ شور و هیجان و بی آنکه ارج و بهای تلاش اقوام دیگر را معروض نفی و تردید سازم، سعی و تلاش گذشتهٔ قوم و دیار خویش را به چشم اعجاب و تحسین مینگرم و احساس میکنم که این سرزمین در تاریخ انسانیت، آن اندازه سهم و تأثیر سودبخش داشته است که دنیای بیایران برای انسانیت قابل تصور، بلکه قابل تحمل، نباشد.
دنیای بی ایران؛ از این اندیشه بر خود میلرزم اما به هر حال دنیایی که فرهنگ ایران در آن مجال رشد و حرکت نیابد، دنیایی که در آن تمدن و فرهنگ پربار ایران در کشمکش جاذبههای شرقی و غربی مورد تهدید باشد، با دنیایی که دیگر حضور ایران در آن احساس نشود چه تفاوت دارد؟
ازینرو؛ همین تاریخ که هم اکنون از سیر در آن فارغ گشتهام این دغدغه را تا حد زیادی از خاطرم میزداید. این تاریخ تمامش داستان تلاش پایانناپذیری است که در پرآشوبترین نقطهٔ تلاقی اقوام جهان یک قوم را با یک فرهنگ که مایه امتیاز و تعیّن او بوده است، وحدت و قوام بخشیده است.
در واقع تا امروز سی قرن تقلا و تلاش مخاطرهآمیز و پرماجرا فرهنگ و حیات این قوم و این سرزمین را در گذشتهها از عناصر انسانی سرشار کرده است و همین گذشتههاست که ریشهٔ بقای آن را در فراخنای جهان آینده هم استوار میسازد و از هر خطر هم ایمنش میدارد.
#استاد_عبدالحسین_زرینکوب
#دفتر_ایام، صفحهٔ ۲۹۷
#ایران
@daltal
❤6