Telegram Web Link
...بسم الله و بالله و علی مله رسول الله...
38👏2🔥1🥰1
Forwarded from saeed
2
Forwarded from saeed
مجید کارشناس گروه ما در دوره دکتری بود، منتها چیزی بیش از یک کارشناس بود. پسر هایپراکتیوی که مهندسی عمران خوانده بود، پر از شور زندگی و سرشار از شوخی و طنازی‌های حیات بود. شیطنت‌ها و مسائل خاص خودش را داشت. بعد از کمی معاشرت تقریبا جیک و پوک زندگی‌اش را می‌دانستم. پسری که از کودکی پدرش را از دست داده بود و با مادر و خواهران و خواهرزادگانش بزرگ شده بود. در زمان آشنایی‌مان مجید داشت مسیر استقلالش از خانواده را می‌پیمود، پولی جمع کرد و ماتیزی خرید. با آن ماتیزش چه‌ها که نمی‌کرد. دیروقت بود سوار ماشینش بودم، داشتیم از یک مهمانی برمی‌گشتیم و می‌خواست مرا برساند. خوب یادم هست، بازرسی پلیس بود و یحتمل دنبال چیزی بودند. انبوهی خاور و تویوتا گذاشته بودند که راه را ببندند تا ماشین‌ها از یک مسیر مشخص بگذرند. این ماشین انقدر ریزه میزه بود که از کنار موانع چنان رد شدیم که به یکباره دیدیم وسط اجتماع پلیس‌ها هستیم. سرهنگ پلیس با دیدن ما اولش جا خورد که چطور این همه مانع بازرسی را رد کردیم و عدل رسیدیم به مرکز استقرارشان. اندکی خودش را جمع کرد و با تشری ما را راهی کرد به یک خروجی‌ای که خاص خودشان بود. چه‌قدر آن شب خندیدیم و از مزایای ماتیز برایم گفت.
مجید توان یک‌جانشینی نداشت، مدام در تحرک بود. فضای آموزشی گروه برای او ملال‌آور بود. خودش را منتقل کرد به بخش مهندسی پژوهشگاه. آنجا هم که رفت باز با مسائلی درگیر بود. شاید روحش آزادتر از ساختار بسته اداری بود.
برای من تلاش مجید ستودنی بود. مادر، خواهر و خواهرزادگان همه او را دوست داشتند و این دوست داشتن به زعم من شاید مانعی بود برای رشد و استقلال شخصیتش. در این سالها که از نزدیک و دور می‌دیدمش، تلاشش برای ساختن خودش را می‌دیدم و حظ می‌بردم. خانه‌ای گرفت و مستقل شد. ماتیز را تبدیل به پرایدی کرد و ازدواج کرد. مجید دوست‌داشتنی که شاید هیچ چارچوبی برای او مناسب نبود، آستین‌هایش را یک‌تنه بالا زد و خانه زندگی‌ای برای خودش مهیا کرد. اتفاقا مشابه غالب مردان روی ماشینش حساس بود. یک بار با همسرش رفته بودند رستوران تاج‌محل. آنجا در ورودی پارکینگ سوئیچ ماشین را می‌گرفتند که ببرند در پارکینگ، اما مجید اهل مذاکره بر سر ماشینش نبود. پراید فکستنی دم پارکینگ متوقف شده بود، ماشین‌های رده‌بالا پشت سرش معطل مانده بودند و صدای بوق در کل خیابان طنین‌انداز شده بود. آخرش هم کوتاه نیامد و خودش ماشین را پارک کرد و قفل‌های فرمان و باقی را هم محض احتیاط خاص خودش بست.
چیزی که در چشم‌هایش می‌دیدم این بود که زندگی انقدرها هم موضوع جدی‌ای برای اذیت و آزار خود یا دیگری ندارد، اما همین زندگی انقدر می‌ارزد که شیطنت‌ها و شوخی‌هایش را باید جدی گرفت و قدر و قیمتش را پاس داشت.
مجید عزیزم نه سیاسی بود نه ایدئولوژیک، نه عبوس بود و نه سخت‌گیر. یکپارچه شور جوانی بود و محبت برادرانه. مجید طعمه هوس و اشتهای جهنمی‌خوی دیوی شد که این روزها به سرزمینم نظر کرده است. در زبان نوید آزادی و رهایی می‌دهد و در عمل شمع جانهای پرشور و سرزنده را خاموش می‌کند. مجید شخص منحصر به فردی بود اما در این غوغای دیوانی که به این سرزمین نظر کردند نماینده افرادی است که بی‌ هیچ چشم‌داشتی به دیگران راه خودشان را ساختند و از احدی هم گله نداشتند. این دیوسیرتان اساسی‌ترین حق مجید و امثال او یعنی حق حیات را ستادند. در حد خودم تلاش می‌کنم تا پاسدار خونش باشم، امید که این شور زندگی نابود نشود.
20👏1
نمانیم کین بوم ویران کنند
همی غارت از شهر ایران کنند
نخوانند بر ما کسی آفرین
چو ویران بود بوم ایران زمین
#فردوسی
@daltal
14🥰1
ایران سرزمین شگفت‌‌آوری است. تاریخ او از نظر رنگارنگی و گوناگونی کم‌نظیر است. ایران، شاید سخت‌جان‌ترین کشورهای دنیاست. به‌رغم تلخ‌کامی‌ها، ما حق داریم که به کشور خود بنازیم. کمر ما در زیر بار تاریخ خم شده است، ولی همین تاریخ به ما نیرو می‌دهد و ما را بازمی‌دارد که از پای درافتیم. تراژدی، همواره در شأن سرنوشت‌های بزرگ بوده‌ است. ملت‌ها نیز چنین‌اند. آنچه ملتی را آبدیده و پخته و شایستۀ احترام می‌کند، تنها فیروزی‌ها و گردن‌افرازی‌های او نیست، مصیبت‌ها و نامرادی‌های او نیز هست. از حاصل دوران‌های خوش و ناخوش زندگی است که ملتی شکیبایی و فرزانگی می‌آموزد. قوم ایرانی در سراسر تاریخ خود از اندیشیدن و چاره جستن باز نایستاده. دلیل زنده بودن ملتی نیز همین است. آن همه مردان غیرت‌مند، آن‌ همه گوینده و نویسنده و حکیم و عارف، آن همه سرهای ناآرام، پروردۀ این آب و خاک‌اند و به تولّای نام اینان است که ما به ایرانی بودن افتخار می‌کنیم.


برگرفته از: ایران را از یاد نبریم، محمدعلی اسلامی ندوشن، انتشارات توس، ۱۳۵۱، صص ۱۹-۲۴

@daltal
8
دنیای بی‌ایران قابل تصوّر نیست


دفتر تاریخ ما در تقریر این دعوی شاهد صادقی است و هیچ چیز مثل آن نمی‌تواند در نزد مورخ، توالی قرن‌ها و نسل‌ها و تعاقب سلسله‌ها و سلاله‌ها را آینهٔ عبرت و مایهٔ شناخت سرنوشت انسانی سازد.
در عین حال هیچ چیز مثل آنچه این شاهد، فارغ از هر گونه میل و هوی می‌گوید نمی‌تواند سير بقاء و دوام آنچه را سازندگان بی‌نام این فرهنگ و تمدن مرده‌ریگ گذشته به وجود آورده‌اند برای مورخ مايهٔ اعتماد بر آیندهٔ زوال‌ناپذیر آن جلوه دهد.
می‌کوشم عشق و علاقه‌ای را که به این قوم و دیار عزیز دارم یک لحظه فراموش کنم تا بی هیچ شور و هیجانی در آن باره داوری نمایم.

اینجا همه‌چیز نشان می‌دهد که در کشمکش شرق و غرب تلاش سرسختانه‌ای که مردم این دیار در حفظ هویت خویش کرده است نه فقط برای خود وی مایه افتخار جاودانی بوده است، بلکه برای دنیای انسانیت هم نتایج ارزنده داشته است.
از این‌روست که بی هیچ شور و هیجان و بی آنکه ارج و بهای تلاش اقوام دیگر را معروض نفی و تردید سازم، سعی و تلاش گذشتهٔ قوم و دیار خویش را به چشم اعجاب و تحسین می‌نگرم و احساس می‌کنم که این سرزمین در تاریخ انسانیت، آن اندازه سهم و تأثیر سودبخش داشته است که دنیای بی‌ایران برای انسانیت قابل تصور، بلکه قابل تحمل، نباشد.

دنیای بی ایران؛ از این اندیشه بر خود می‌لرزم اما به هر حال دنیایی که فرهنگ ایران در آن مجال رشد و حرکت نیابد، دنیایی که در آن تمدن و فرهنگ پربار ایران در کشمکش جاذبه‌های شرقی و غربی مورد تهدید باشد، با دنیایی که دیگر حضور ایران در آن احساس نشود چه تفاوت دارد؟
ازینرو؛ همین تاریخ که هم اکنون از سیر در آن فارغ گشته‌ام این دغدغه را تا حد زیادی از خاطرم می‌زداید. این تاریخ تمامش داستان تلاش پایان‌ناپذیری است که در پرآشوب‌ترین نقطهٔ تلاقی اقوام جهان یک قوم را با یک فرهنگ که مایه امتیاز و تعیّن او بوده است، وحدت و قوام بخشیده است.
در واقع تا امروز سی قرن تقلا و تلاش مخاطره‌آمیز و پرماجرا فرهنگ و حیات این قوم و این سرزمین را در گذشته‌ها از عناصر انسانی سرشار کرده است و همین گذشته‌هاست که ریشهٔ بقای آن را در فراخنای جهان آینده هم استوار می‌سازد و از هر خطر هم ایمنش می‌دارد.


#استاد_عبدالحسین_زرینکوب
#دفتر_ایام، صفحهٔ ۲۹۷
#ایران



@daltal
6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امکانات جغرافیای بزرگ ایران
و دلایل تهدید تجزيه توسط اسرائیل.
@daltal
🔥3👍1👌1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چرا در جریان حمله اسرائیل به خاک ایران، پهلوی‌ها بیش از پیش رسوا شدند؟ چون اگر یک دوربین بگذارند در خانه‌ای در زابل، یک دوربین دیگر در خانه‌ای در خرمشهر، و همینطور در خانه‌هایی در بندرترکمن، جلفا، سنندج، تهران و شهرهای دیگر ایران. یک تصویر ثابت بیشتر نمی‌بینی وقتی خبری می‌رسید که مثلا اسرائیل به نقطه‌ای در شیراز حمله کرده! آن هیجان و غیرت آدم‌های آن خانه‌ها برای آن لحظه مصیبت‌بار یکسان بود

محمدجواد بادین فکر کارشناس مسائل اجتماعی در صوتی که در اختیار فرهیختگان قرار داده، بیشتر این مفهوم را توضیح داده است

🔴 @FarhikhteganOnline
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
8👍1
Forwarded from پليكان (Hossein Sarfaraz)
#یادداشت
جنگ
شب بود که سرم را از پنجره شکسته اتاق بیرون بردم. اتاق حرکت می‌کرد و مقصدش جای نامعلومی بود. حرکت رو به جلو ، باد تابستانی درست می‌کرد که فشارم می‌داد به عقب. در این کشاکش، چشم‌های تقریباً خیسم دنبال ماه آسمان شب می‌گشت. ماه نبود. عوض‌اش خیلِ بی‌شماری از ستارگان را می‌دیدم که درخشان‌تر از همیشه به حرکتِ اتاق، شیشه‌های شکسته آویزان از پنجره‌، باد تابستانی، و چشم‌های تقریباً خیسِ من نگاه می‌کردند.
👉 @telepelican
1
Forwarded from امکان تفاوت
Thanatosonics_ The Sounds of War and Death.wav
22.8 MB
پادکست مقاله هستی شناختی خشونت شنیداری، اثر مارتین داتری.
این پادکست در پیوند با تجربه خشونت شنیداری حاصل از موج های انفجاری در جنگ ایران و اسرائیل است.
این ۶۰ جلد کتاب به صورت یک‌جا به قیمت ۳ میلیون تومان به فروش می‌رسد. جهت خرید به این آیدی پیام بدهید:
@Sadeghseyyediam
👌2
چمدان.pdf
170.9 KB
من معمولا نوشته‌های دیگران را منتشر نمی‌کنم. اما این مورد فرق دارد. این قصه‌ی سه صفحه‌ای درباره‌ی یکی از وقایع زندگی من نوشته شده. یکی از رفیقان خوش ذوق و خوش قلم بعد از اینکه ماجرای چمدان رها شده‌ی من در ترکیه را شنید آن را به صورت یک داستان کوتاه درآورد. چهار سال پیش زمانی که به دلیل محدودیت‌های مسافرت به روسیه از مبدا ایران به دلیل پاندمی به ترکیه رفته بودم تا از آنجا خودم را برسانم ولادی‌وستوک اتفاق افتاد. به دلیل آسیب‌دیدگی جسمانی از ناحیه‌ی زانو، چمدان کتاب‌هایم را بین راه در استانبول رها کردم و رفتم. جزییات ماوقع را در این نوشتار می‌توانید بخوانید. و آری، این داستان واقعی است.

داستان کوتاه چمدان
نویسنده: آلما اصلانی
3🔥1👌1
Forwarded from تاریخ و تحولات فشن/ مد (Farhad Hajari فرهاد حاجری)
رنگ لباس عزاداری: از سفید تا سیاه

رنگ لباسهای عزاداری ایرانیان در طول تاریخ همیشه مشکی نبوده است.

#رنگ_سفید:

در تاریخ بیهقی, قرن پنجم,  بعد از مرگ سلطان محمود غزنوی, گزارش شده است که پسرش سلطان مسعود:

"دیگر روز بار داد با قبا و ردائی و دستاری سپید, و همه اعیان و مقدمان و اصناف لشکر به خدمت آمدند, سپیدها پوشیده و بسیار جزع بود".

#رنگ_ازرق_و_سیاه

در تاریخ جهانگشای جوینی, قرن هفتم, گزارشی درباره خوابی که سلطان محمد خوارزمشاه دیده, آمده است:

"سلطان شبی در خواب اشخاصی نورانی دیده بود روی خراشیده, مویها پریشان و کالیده جامه سیاه بر مثال سوگواران پوشیده"

جوینی در جایی دیگر از کتابش آورده است:

"سوسن‌ در کسوت‌ سوگواران‌ ازرق‌ می‌پوشید"

ازرق, طیفی از رنگ آبی تیره و کبود است.

#تصویر_لباس_عزا
لباس عزاداری سیاه از دوره صفوی, قرن دهم, بیشتر رایج شد. نگاره ای متعلق به سال  ۹۲۶ هجری / ۱۵۲۰ میلادی,   افرادی را در مراسم تشییع جنازه نشان می دهد. آنها با استایلی سرتاسر سیاه, لباسهای بلند و کفش سیاه, دیده می شوند.

🎨این نقاشی متعلق به کتاب خمسه نظامی است که در شیراز نقاشی شده و اکنون در موزه ژنو نگهداری می شود.
4👍1
📚 دوره فشرده آکادمیک عرفان اسلامی
(سیری در مهم‌ترین موضوعات عرفان اسلامی با حضور اساتید برجسته بین‌المللی از جمله دکتر سید حسین نصر و الیور لیمان و کارل ارنست و...)

🖥 نوع دوره: آنلاین در پلتفرم زوم
🌐 زبان دوره: انگلیسی
🖇 تعداد جلسات: ۱۶ جلسه | ۳۰+ ساعت
📆 زمان دوره: ۱۳ مرداد تا ۱ شهریور
🎓 همراه با گواهی پایان دوره

🔻 ثبت‌نام و ارسال رزومه:
https://hekmat.academy/islamic-mysticism/

🔴 ۹۰٪ تخفیف تا ۲۵ تیر
#عرفان_اسلامی

📲
با ما همراه باشید:‌
تلگراماینستاگرام  I  ایتاآپارات
اپیزود دوازدهم-وضعیت سفید؛ قسمت اول: آمریکا
محمد رزمگه
📻 پادکست کنج

🎧 کنجی برای شنیدن داستان‌های اشخاص، مکان‌ها و رویدادهایی در دل تاریخ

اپیزود دوازدهم: وضعیت سفید؛ قسمت اول: آمریکا

در این قسمت بناست تا با توجه به جنگ اخیر ایران با رژیم اسرائیل و دخالت‌های آمریکا در آن، دقایقی به دخالت‌های جنگ‌طلبانۀ آمریکا در دنیا بعد از جنگ جهانی دوم اشاره و روایتی از مهم‌ترین جنگ‌هایی که آمریکا در آنها حضور مستقیم داشت، ارائه شود.

نویسنده و راوی: محمد رزمگه
تهیه‌کننده: تکین قشنگی


🔷️ پادکست کنج را دنبال کنید.

کست باکس:
https://castbox.fm/vi/825881902

شنوتو:
https://shenoto.com/album/podcast/329107/اپیزود-دوازدهم-وضعیت-سفید؛-قسمت-اول-آمریکا

اینستاگرام:
https://www.instagram.com/podcastkonj?igsh=ang4NWZkaGs4dnEw

تلگرام:
https://www.tg-me.com/konjpadcastt

#پادکست
#پادکست_کنج
#جنگ
#آمریکا
#ایالات_متحده_آمریکا
2025/07/08 15:36:15
Back to Top
HTML Embed Code: