#ذات_خوب
در زمان قدیم مردی ازدواج کرد
در روز اول ازدواج جمع شدن جهت خوردن نهار با خانواده شوهر .
و مرد سهم بیشتری از غذا با احترام خاص به همسرش داد ، و به مادر خودش سهم ناچیزی از غذا ،بدون هیچ احترامی ...
در این لحظه عروس که شخصیتی اصیل و با حکمت داشت، وقتی این صحنه را دید درخواست طلاق کرد.
و گفت شخصیت اصیل در ذات هست و نمی خواهم از تو فرزندی داشته باشم که بعدها فرزندانم رفتاری چون تو با مادرت،
با من داشته باشند و مورد اهانت قرار بگیرم .
متاسفانه بعضی از زنان وقتی شوهرانشان آنها را ترجیح می دهند ،فکر می کنند ، بر مادر شوهر پیروز شدند.
عروس با تدبیر همان روز طلاق گرفت.
و با همسری که به مادر خودش احترام می گذاشت ازدواج کرد و بعد از سالها صاحب فرزندانی شد
و در یک روز با فرزندانش عزم مسافرت کرد، با فرزندانی که بزرگ شده بودند، و مادر را بسیار احترام می گذاشتند،
در مسیر به کاروانی برخوردند، پیرمردی پابرهنه پشت سر کاروان راه می رفت ،و هیچ کس به او اعتنایی نمی کرد. مادر به فرزندانش گفت آن پیرمرد را بیاورید وقتی او را آوردند مادر همسر سابقش را شناخت، گفت: چرا هیچ کس اعتنایی و کمکت نمی کند؟
آنها کی هستند؟
گفت: فرزندانم هستند ،
گفت : من رامی شناسی؟ پیرمرد گفت: نه
زن با حکمت گفت: من همان همسر سابقت هستم و قبلا گفتم که اصالت در ذات هست ،
همانگونه که می کاری درو خواهی کرد
به فرزندان من نگاه کن چقدر به من احترام می گذارند و حالا به خودت و فرزندانت نگاه کن،
چون تو به مادرت اهانت کردی،
و این جزای کارهای خودت هست،
و زن با تدبیر به فرزندانش گفت:
کمکش کنید برای خدا .
هر مرد و زنی خوب بیاد داشته باشد، فرزندان شما همانگونه با شما رفتار خواهند کرد ، که شما با پدر و مادر خود رفتارمی کنید.
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
در زمان قدیم مردی ازدواج کرد
در روز اول ازدواج جمع شدن جهت خوردن نهار با خانواده شوهر .
و مرد سهم بیشتری از غذا با احترام خاص به همسرش داد ، و به مادر خودش سهم ناچیزی از غذا ،بدون هیچ احترامی ...
در این لحظه عروس که شخصیتی اصیل و با حکمت داشت، وقتی این صحنه را دید درخواست طلاق کرد.
و گفت شخصیت اصیل در ذات هست و نمی خواهم از تو فرزندی داشته باشم که بعدها فرزندانم رفتاری چون تو با مادرت،
با من داشته باشند و مورد اهانت قرار بگیرم .
متاسفانه بعضی از زنان وقتی شوهرانشان آنها را ترجیح می دهند ،فکر می کنند ، بر مادر شوهر پیروز شدند.
عروس با تدبیر همان روز طلاق گرفت.
و با همسری که به مادر خودش احترام می گذاشت ازدواج کرد و بعد از سالها صاحب فرزندانی شد
و در یک روز با فرزندانش عزم مسافرت کرد، با فرزندانی که بزرگ شده بودند، و مادر را بسیار احترام می گذاشتند،
در مسیر به کاروانی برخوردند، پیرمردی پابرهنه پشت سر کاروان راه می رفت ،و هیچ کس به او اعتنایی نمی کرد. مادر به فرزندانش گفت آن پیرمرد را بیاورید وقتی او را آوردند مادر همسر سابقش را شناخت، گفت: چرا هیچ کس اعتنایی و کمکت نمی کند؟
آنها کی هستند؟
گفت: فرزندانم هستند ،
گفت : من رامی شناسی؟ پیرمرد گفت: نه
زن با حکمت گفت: من همان همسر سابقت هستم و قبلا گفتم که اصالت در ذات هست ،
همانگونه که می کاری درو خواهی کرد
به فرزندان من نگاه کن چقدر به من احترام می گذارند و حالا به خودت و فرزندانت نگاه کن،
چون تو به مادرت اهانت کردی،
و این جزای کارهای خودت هست،
و زن با تدبیر به فرزندانش گفت:
کمکش کنید برای خدا .
هر مرد و زنی خوب بیاد داشته باشد، فرزندان شما همانگونه با شما رفتار خواهند کرد ، که شما با پدر و مادر خود رفتارمی کنید.
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
👍54❤14💯6🤷♂1
#کربلا_ایران_است.
۷۲ تن : همان ۸۰ میلیون ایرانی است که دیگر امیدی به فردا ندارند ...
ابوالفضل: همان شهروند خوزستانی است که نه اب برای خوردن دارد و نه هوا برای نفس کشیدن ...
شمر : همان احتکار کننده و اختلاس کننده است که سر مردم را میبرد...
تاسوعا : هر روز من است ! که بهترین سالهای زندگیم پشت تابلو های صرافی با بالا رفتن دلار و فاصله گرفتن ارزوهایم از بین رفت و دیگر امیدی برای فردا ندارم ...
حسین مظلوم : ان کارگری است که دزدی بلد نبود برای این که ابرومندانه زندگی کنه کار کرد ولی ۶ ماه حقوقش را ندادند ...
و عاشورا : هر روز برای این پدر اتفاق میافتد وقتی جلوی زن و بچه اش هیچ حرفی برای گفتن ندارد جز شرمندگی...
( و کربلا ایران است .)
@danaeeii
۷۲ تن : همان ۸۰ میلیون ایرانی است که دیگر امیدی به فردا ندارند ...
ابوالفضل: همان شهروند خوزستانی است که نه اب برای خوردن دارد و نه هوا برای نفس کشیدن ...
شمر : همان احتکار کننده و اختلاس کننده است که سر مردم را میبرد...
تاسوعا : هر روز من است ! که بهترین سالهای زندگیم پشت تابلو های صرافی با بالا رفتن دلار و فاصله گرفتن ارزوهایم از بین رفت و دیگر امیدی برای فردا ندارم ...
حسین مظلوم : ان کارگری است که دزدی بلد نبود برای این که ابرومندانه زندگی کنه کار کرد ولی ۶ ماه حقوقش را ندادند ...
و عاشورا : هر روز برای این پدر اتفاق میافتد وقتی جلوی زن و بچه اش هیچ حرفی برای گفتن ندارد جز شرمندگی...
( و کربلا ایران است .)
@danaeeii
💯72👍33👎13❤7👏7😢7
آیا به نظر شما من #آدم_بی_وجدانی هستم
با چهره ای برافروخته و عصبانی وارد کلاس شد. تاکنون او را اینقدر عصبانی ندیده بودیم. گویی از چیزی ناراحت بود. لحظاتی در کلاس قدم زد و سپس رو بسوی دانش آموزان نمود و در حالیکه بغض کرده بود، گفت: بچه ها به نظر شما من دبیر خوبی هستم؟ بچه ها همگی با صدای بلند گفتند: بله معلوم است آقا شما بهترینید. سپس یکی از بچه ها گفت آقا این چه حرفیست ما در ریاضیات هرچه داریم از برکت وجود شما داریم. آقا معلم سرش را پایین انداخت و گفت: اما من فکر می کنم خیلی معلم بدی هستم وگرنه تعدادی از شما حاضر نمی شدند با وجود این کلاس، مجدداً در درس ریاضیات فلان آموزشگاه کنکور که مدرسش من هستم، ثبت نام کنند؟
لابد با خود فکر کرده اید، من در آن آموزشگاه چیزهایی را به شما خواهم آموخت که در سر کلاس درس مدرسه نمی گویم ! یعنی شما تصور می کنید! من آدم بی وجدانی هستم؟ سپس افزود: هرکس کلاس کنکورش را کنسل نکند جایی در کلاس مدرسه هم ندارد زیرا من در آن آموزشگاه چیزی بیشتر از این کلاس نخواهم گفت . آقاي خليلي بهترین دبیر ما در طول دوران دبیرستان بود، مردی با وجدان ، با دانش و متعهد که بدون هیچ چشم داشتی هرچه داشت در طبق اخلاص می گذاشت و ارائه می کرد اما یک شب خبر دادند که آقا معلم نازنین ما در اثر شدت کار زیاد و در حین تصحیح برگه های امتحانی بچه ها، برای همیشه به آسمان پرکشیده است، خداوند رحمتش کند!
@danaeeii
با چهره ای برافروخته و عصبانی وارد کلاس شد. تاکنون او را اینقدر عصبانی ندیده بودیم. گویی از چیزی ناراحت بود. لحظاتی در کلاس قدم زد و سپس رو بسوی دانش آموزان نمود و در حالیکه بغض کرده بود، گفت: بچه ها به نظر شما من دبیر خوبی هستم؟ بچه ها همگی با صدای بلند گفتند: بله معلوم است آقا شما بهترینید. سپس یکی از بچه ها گفت آقا این چه حرفیست ما در ریاضیات هرچه داریم از برکت وجود شما داریم. آقا معلم سرش را پایین انداخت و گفت: اما من فکر می کنم خیلی معلم بدی هستم وگرنه تعدادی از شما حاضر نمی شدند با وجود این کلاس، مجدداً در درس ریاضیات فلان آموزشگاه کنکور که مدرسش من هستم، ثبت نام کنند؟
لابد با خود فکر کرده اید، من در آن آموزشگاه چیزهایی را به شما خواهم آموخت که در سر کلاس درس مدرسه نمی گویم ! یعنی شما تصور می کنید! من آدم بی وجدانی هستم؟ سپس افزود: هرکس کلاس کنکورش را کنسل نکند جایی در کلاس مدرسه هم ندارد زیرا من در آن آموزشگاه چیزی بیشتر از این کلاس نخواهم گفت . آقاي خليلي بهترین دبیر ما در طول دوران دبیرستان بود، مردی با وجدان ، با دانش و متعهد که بدون هیچ چشم داشتی هرچه داشت در طبق اخلاص می گذاشت و ارائه می کرد اما یک شب خبر دادند که آقا معلم نازنین ما در اثر شدت کار زیاد و در حین تصحیح برگه های امتحانی بچه ها، برای همیشه به آسمان پرکشیده است، خداوند رحمتش کند!
@danaeeii
💔61😢11❤9🙏9😭2🕊1
«ساعت ۱۰/۳۰شب خاموشی میزنند و
ساعت ۴/۳۰صبح بیدار باش. چون قرار بود بهمان تفنگ بدهند مختصرا سلامت روانمان را سنجیدند. در طول ۲۴ساعت ۴نوبت پست میدهی.
و این وضعیت یکسال و نیم تا دوسال ادامه پیدا میکند: خدمت مقدس سربازی.»
ـ برگرفته از گفتگویی
این حکایت و ماجرا، حکایت و ماجرایی است که پدربزرگِ شاهزاده(!) بنا نهاد و تا امروز، به اسم پرچم و اسلام امتداد یافته است. ولیکن مقدس عمر انسانهایند. #سربازی_اجباری روح و روان بسیاری را میآشوبد. و برعکس؛ سربازی اختیاری به نفع همه است. اما دریغا! دریغا که مجنونها سر عقل نمیآیند!
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
ساعت ۴/۳۰صبح بیدار باش. چون قرار بود بهمان تفنگ بدهند مختصرا سلامت روانمان را سنجیدند. در طول ۲۴ساعت ۴نوبت پست میدهی.
و این وضعیت یکسال و نیم تا دوسال ادامه پیدا میکند: خدمت مقدس سربازی.»
ـ برگرفته از گفتگویی
این حکایت و ماجرا، حکایت و ماجرایی است که پدربزرگِ شاهزاده(!) بنا نهاد و تا امروز، به اسم پرچم و اسلام امتداد یافته است. ولیکن مقدس عمر انسانهایند. #سربازی_اجباری روح و روان بسیاری را میآشوبد. و برعکس؛ سربازی اختیاری به نفع همه است. اما دریغا! دریغا که مجنونها سر عقل نمیآیند!
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
👍37👎4❤2🤣1💊1
یک ضربالمثل یونانی هست که میگوید «کسی که نان میدزدد، #بیگناه است؛ ولی کسی که طلا میدزدد #گناهکار است.»
شما چه هستید
که آرزوها و جوانیمان را دزدیدهاید؟
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
شما چه هستید
که آرزوها و جوانیمان را دزدیدهاید؟
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
💔49👍7🤣4❤2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو تهران دارن برای سحر امامی مجری صدا و سیما نوحه میخونن بقیه ام زنجیر میزنن😳😂
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
🥴58😁22🤣9🤬7👎6😱4😎4🤯2😐2
#فال_حافظ
✍️#شروین_سلیمانی (شاعر و طنز پرداز)
پارسال برای یک جلسهی شعر به شیراز دعوت شده بودم. پروازم نزدیک ظهر نشست. چند ساعت بعد، جلسه شروع میشد. تصمیم گرفتم که دو سه ساعت باقی مانده را غنیمت بشمرم و به زیارت بروم. اول رفتم حافظیه و بعد آمدم بیرون تا تاکسی بگیرم و خودم را به سعدیه برسانم.
یک پراید لکنتهی بادمجانی رنگ که پیرمردی خسته رانندهاش بود تلقتلق نزدیک شد و جلوی پایم ایستاد.
گفتم:
«سعدیه میری؟»
گفت:
«میرم عامو. اما ترافیکه، اگه پیاده بری زودتر میرسی.»
(شما همهی دیالوگهای این عزیز را با لهجهی شیرین شیرازی بخوانید.)
گفتم:
«عیب نداره.»
سوار که شدم راه افتاد و گفت:
«مگه الان سرِ قبرِ حافظ نبودی؟»
گفتم: «چرا.»
گفت: «قبر سعدی هم مث همینه!!»
از این حرفش جا خوردم و گفتم:
«خب هر کدوم لطف خودشون رو دارن.»
گفت:
«بازم سعدی بهتره! حافظ که به درد نمیخوره!»
منِ شاعر که روی هر دوی این بزرگواران تعصب دارم با دلخوری گفتم:
«نفرمایید آقا! اینها قلههای ادبیات ایران و جهان هستن.»
خیلی محکم گفت:
«اشتباه نکن! همین حافظ خیلیها رو بدبخت کرده!»
با تعجب گفتم:
«چرا؟!»
گفت:
«با همین فالهای بیخودش!!»
(البته ادبیاتِ راننده، زیاد پاستوریزه نبود. من اینجا تلطیفش میکنم تا قابل چاپ شود!)
گفتم:
«خُب معلومه! فالِ حافظ که سرگرمیه.»
گفت:
«برای شما سرگرمیه اما همین فالو (یعنی فال) زندگی خیلیها رو به فنا داده. یکیش خود من!»
با کنجکاوی پرسیدم:
«چه طور؟!»
آهی سوزناک کشید و گفت:
«سرِ زن گرفتن، فال گرفتیم گفت:
«بگیر طُرهی مَه چهرهای و قصه مخوان...»
رفتیم دخترو رو گرفتیم، عفریتهای از آب در اومد که کافر بِگِریَد!
سر انتخاب شغل، فال گرفتیم گفت:
«قبول دولتیان کیمیای این مس شد...»
کار بابامونو ول کردیم زدیم تو کار دولتی، ۳۰ سال سگدو زدیم آخرشم این شد وضعمون! پسرو اومد خواستگاری دخترمون، فال گرفتیم گفت:
«حجلهی حُسن بیارای که داماد آمد...»
سر حرف حافظ دخترمونو شوهر دادیم، داماد بد از آب در اومد، دخترمونو سیاهبخت کرد.
یه فالو هم گرفتیم که با پول پاداش بازنشستگیمون چه کنیم؟ گفت:
«بذار توی بورس!»
گذاشتیم توی بورس، خاک و باد شد!»
پرسیدم:
«مگه حافظ برای بورس هم شعر داره؟»
گفت:
«همون که میگه:
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم...»
با تعجب گفتم:
«بوس به بورس چه ربطی داره؟!»
گفت:
«ما بوس رو به فالِ بورس گرفتیم! این آخری هم شک داشتیم که ماشین از غریبه بخریم یا ماشین باجناقمون رو بگیریم؟ فال گرفتیم. گفت:
اهل نظر معامله با آشنا کنند...
با باجناقمون معامله کردیم این لَگَن رو انداخت به ما، دو برابر پول خودش خرج تعمیرش کردیم!»
به سعدیه که رسیدی، گفتم:
«به نظرم شما دیگه با فالِ حافظ، تصمیم نگیر!»
گفت:
«نه دیگه غلط بکنم!»
بلافاصله گفت:
«چند وقته دارم فال سعدی میگیرم، خیلی کارش درسته!»
چشمانم از تعجب گرد شد.
موقع پیاده شدن با خندهای عصبی گفتم:
«یه مدت هم فالِ خیام بگیر، نشد برو تو کار فالِ ایرج میرزا، اون دیگه جواب میده!»
ناسزایی گفت و گازش را گرفت و دور شد.
یادم آمد که خودم هم در زندگی چه تصمیماتی که با فال حافظ نگرفتهام اما خوشحال بودم که لااقل بوس را به فالِ بورس نگرفتهام که به خاک سیاه بنشینم!
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
✍️#شروین_سلیمانی (شاعر و طنز پرداز)
پارسال برای یک جلسهی شعر به شیراز دعوت شده بودم. پروازم نزدیک ظهر نشست. چند ساعت بعد، جلسه شروع میشد. تصمیم گرفتم که دو سه ساعت باقی مانده را غنیمت بشمرم و به زیارت بروم. اول رفتم حافظیه و بعد آمدم بیرون تا تاکسی بگیرم و خودم را به سعدیه برسانم.
یک پراید لکنتهی بادمجانی رنگ که پیرمردی خسته رانندهاش بود تلقتلق نزدیک شد و جلوی پایم ایستاد.
گفتم:
«سعدیه میری؟»
گفت:
«میرم عامو. اما ترافیکه، اگه پیاده بری زودتر میرسی.»
(شما همهی دیالوگهای این عزیز را با لهجهی شیرین شیرازی بخوانید.)
گفتم:
«عیب نداره.»
سوار که شدم راه افتاد و گفت:
«مگه الان سرِ قبرِ حافظ نبودی؟»
گفتم: «چرا.»
گفت: «قبر سعدی هم مث همینه!!»
از این حرفش جا خوردم و گفتم:
«خب هر کدوم لطف خودشون رو دارن.»
گفت:
«بازم سعدی بهتره! حافظ که به درد نمیخوره!»
منِ شاعر که روی هر دوی این بزرگواران تعصب دارم با دلخوری گفتم:
«نفرمایید آقا! اینها قلههای ادبیات ایران و جهان هستن.»
خیلی محکم گفت:
«اشتباه نکن! همین حافظ خیلیها رو بدبخت کرده!»
با تعجب گفتم:
«چرا؟!»
گفت:
«با همین فالهای بیخودش!!»
(البته ادبیاتِ راننده، زیاد پاستوریزه نبود. من اینجا تلطیفش میکنم تا قابل چاپ شود!)
گفتم:
«خُب معلومه! فالِ حافظ که سرگرمیه.»
گفت:
«برای شما سرگرمیه اما همین فالو (یعنی فال) زندگی خیلیها رو به فنا داده. یکیش خود من!»
با کنجکاوی پرسیدم:
«چه طور؟!»
آهی سوزناک کشید و گفت:
«سرِ زن گرفتن، فال گرفتیم گفت:
«بگیر طُرهی مَه چهرهای و قصه مخوان...»
رفتیم دخترو رو گرفتیم، عفریتهای از آب در اومد که کافر بِگِریَد!
سر انتخاب شغل، فال گرفتیم گفت:
«قبول دولتیان کیمیای این مس شد...»
کار بابامونو ول کردیم زدیم تو کار دولتی، ۳۰ سال سگدو زدیم آخرشم این شد وضعمون! پسرو اومد خواستگاری دخترمون، فال گرفتیم گفت:
«حجلهی حُسن بیارای که داماد آمد...»
سر حرف حافظ دخترمونو شوهر دادیم، داماد بد از آب در اومد، دخترمونو سیاهبخت کرد.
یه فالو هم گرفتیم که با پول پاداش بازنشستگیمون چه کنیم؟ گفت:
«بذار توی بورس!»
گذاشتیم توی بورس، خاک و باد شد!»
پرسیدم:
«مگه حافظ برای بورس هم شعر داره؟»
گفت:
«همون که میگه:
دیدار شد میسر و بوس و کنار هم...»
با تعجب گفتم:
«بوس به بورس چه ربطی داره؟!»
گفت:
«ما بوس رو به فالِ بورس گرفتیم! این آخری هم شک داشتیم که ماشین از غریبه بخریم یا ماشین باجناقمون رو بگیریم؟ فال گرفتیم. گفت:
اهل نظر معامله با آشنا کنند...
با باجناقمون معامله کردیم این لَگَن رو انداخت به ما، دو برابر پول خودش خرج تعمیرش کردیم!»
به سعدیه که رسیدی، گفتم:
«به نظرم شما دیگه با فالِ حافظ، تصمیم نگیر!»
گفت:
«نه دیگه غلط بکنم!»
بلافاصله گفت:
«چند وقته دارم فال سعدی میگیرم، خیلی کارش درسته!»
چشمانم از تعجب گرد شد.
موقع پیاده شدن با خندهای عصبی گفتم:
«یه مدت هم فالِ خیام بگیر، نشد برو تو کار فالِ ایرج میرزا، اون دیگه جواب میده!»
ناسزایی گفت و گازش را گرفت و دور شد.
یادم آمد که خودم هم در زندگی چه تصمیماتی که با فال حافظ نگرفتهام اما خوشحال بودم که لااقل بوس را به فالِ بورس نگرفتهام که به خاک سیاه بنشینم!
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
😁70❤24🤣5
🔵سردار جلالی: پیام رسان #واتساپ در مکانیابی و ترور بعضی از فرماندهان حماس نقش داشته است/ مکانیابی شهید هنیه به همین روش انجام شد!!
🔹اعتراضات ۸۸ افتاد گردن توییتر،
🔹اعتراضات ۹۶ افتاد گردن تلگرام،
🔹الانم ترور فرماندهای ارشد کشور افتاد گردن واتساپ!
🔹ترک های همدان یک ضرب المثلی دارند :
يِر برک اولاندا #سيقير سيقيرین گوزوندن گورر!
یعنی : وقتي زمين سفت مي شود گاو نر گاو نر ديگر را مقصر مي داند!
🔴مسئولین ذی ربط کم کاری و سهل انگاری خودشان را می خوان بندازن گردن پیامرسان واتساب تا خودشون را تبرئه کنند زهی خیال باطل!!
✍عزتی رستگار
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
🔹اعتراضات ۸۸ افتاد گردن توییتر،
🔹اعتراضات ۹۶ افتاد گردن تلگرام،
🔹الانم ترور فرماندهای ارشد کشور افتاد گردن واتساپ!
🔹ترک های همدان یک ضرب المثلی دارند :
يِر برک اولاندا #سيقير سيقيرین گوزوندن گورر!
یعنی : وقتي زمين سفت مي شود گاو نر گاو نر ديگر را مقصر مي داند!
🔴مسئولین ذی ربط کم کاری و سهل انگاری خودشان را می خوان بندازن گردن پیامرسان واتساب تا خودشون را تبرئه کنند زهی خیال باطل!!
✍عزتی رستگار
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
👍64❤8
ی روز میفهمی،
کسی که پلها رو
پشت سرش خراب میکنه،
خودش راه برگشت رو از
دست میده..
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
کسی که پلها رو
پشت سرش خراب میکنه،
خودش راه برگشت رو از
دست میده..
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
👍36👏6❤2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅ یه نفر اومد صدمیلیون پول که قرار بود بره #حج رو بین ۵۶ کارگر تقسیم کرد و گفت گره گشایی مردم میهن مهمتر از حج و زیارته!
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
👏131❤15👎5👍4🤬2😁1
#فیلترینگ مثل این است که شما هنگام شب و بجای روشنی، چراغ ها را خاموش کنید.
طبیعتاً این بهترین فرصت برای دزد( جاسوس و نفوذی)، است.
چون دیده نمیشود.
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
طبیعتاً این بهترین فرصت برای دزد( جاسوس و نفوذی)، است.
چون دیده نمیشود.
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
👏55👍5❤2
🔴«#مش_قاسمیسم»
بی شک یکی از برترین رمانهای فارسی «دایی جان ناپلئون» نوشته ایرج پزشکزاد است. این رمان دو نکته مهم را به جامعه ایران معرفی کرد: توهمات دایی جان ناپلئونی و توطئه انگلیسیها در هر موردی! هرچند باید اعتراف کرد که «مش قاسم» در بخش سیاسی ایرانیان مغفول مانده است!
*
«مش قاسم» سرایدار بی سواد دایی جان بود که چند سالی در خانه اش مشغول فعالیت بود و پس از آنکه متوجه شد دایی جان درگیر توهماتش است به تدریج خود را وارد دنیای ذهنی دایی جان کرد و اندکی بعد بدل به «مصدر» دایی جان در جنگ های مختلف شد و برای آنکه بیشتر خود را به دایی جان نزدیک کند، با جعل روایات مختلف از جنگ های خیالی مبدل به شخص مورد اعتماد و دست راست دایی جان شد که برای هرکاری از او مشورت می گرفت. «مش قاسم» توانست تفکرات خود را به آهستگی وارد ذهن دایی جان کرده و بسیاری از حرفهای دایی جان، حرفهای «مش قاسم» بود.
*
«مش قاسمیسم» مکتبی است که پس از انقلاب 57 در ایران رواج یافت. بعد از آنکه تسویه حسابها انجام شد و نیروهای انقلابی مشغول فعالیت شدند، «مش قاسم»هایی شکل گرفتند که بدون سواد و تخصص وارد حکومت داری شده و بسیاری از آنها عقده هایی که از حکومت قبل داشتند را سر مردم خالی کردند. مردمی که مستحق تر از آنها برای گرفتن پست و مقام بودند اما بلد نبودند چگونه به بدنه حاکمیت ورود کنند.
*
مصداق بارز «مش قاسمیسم» دنیای امروز را باید انجمن حجیته های سابق یا همان پایدارچی های امروز دانست. سیاسیونی که سالها در بخشهای پایین حکومت بودند و با ظهور معجزه هزاره سوم بدل به وزیر و نماینده مجلس شدند. آنها که پیش از این تنها در نقش «مش قاسم» در گوش روسا حرف زده و تفکرات به اصطلاح انقلابی خودشان را به دیگران دیکته می کردند، یکباره صاحب قدرت و حکومت شده و با همان تفکرات حکومتی ساختند که نتیجه اش را امروز از اقتصاد تا فرهنگ مشاهده می کنیم.
*
سعید جلیلی که کارمند ساده وزارت خارجه بود پس از ریاست جمهوری احمدی نژاد به خاطر انقلابی گری (!) به معاونت اروپا و آمریکای وزارت خارجه دست یافت و اندکی بعد بدون هیچ تجربه خاصی دبیر شورای امنیت ملی و رییس تیم مذاکره هسته ای ایران شد. قطعنامه هایی که اقتصاد ایران را فلج و صنعت کشور را قلع و قمع کرد در زمان او در سازمان ملل تصویب شد که هنوز هم پابرجاست. جلیلی دوبار کاندیدای انتخابات مجلس شد که رای نیاورد و بعدتر خود را شایسته ریاست جمهوری دانست چراکه خود «مش قاسم» دهه هفتاد و هشتاد، توسط «مش قاسم»های دهه نود محاصره شده بود و توهم نجات کشور داشت. در سال 92 و 1403 نیز در انتخابات ریاست جمهوری از رقبا شکست خورد و در مناظره ها مشخص شد سطح اندیشه و برنامه های کشورداری او شاید از یک فرماندار شهرستان کوچک هم پایین تر است.
*
امثال «مش قاسم»هایی مانند سعید جلیلی در عرصه سیاست ایران کم نیست. مداحی که مدیرعامل پتروشیمی شد، روحانی که به خاطر حضور در تلویزیون چهره و بعدتر نماینده مجلس شد. به قول عبدالرضا داوری وزیری که به خاطر «عقب ماندگی ذهنی» معافیت از سربازی گرفته بود. افراد فراوانی که به خاطر ارتباط فامیلی و «مش قاسم»گری قوی شان فرماندار و شهردار و استاندار شده و حتی محمود احمدی نژادی که در بهترین حالت ممکن می توانست شهردار قرچک ورامین شود بدل به رییس جمهور ایران شد.
*
«مش قاسم» خود را مذهبی و اهل دین می دانست و همیشه برای اثبات اینکه حرفش درست است می گفت:«دروغ چرا؟ تا قبر آ آ آ آ...» یعنی تا قبر چهار انگشت بیشتر فاصله نیست و نباید دروغ گفت اما به عنوان یک انسان مذهبی(نما) تمام قسم هایش دروغ بود و هرجایی که به نفعش بود به سادگی دروغ می گفت. اتفاقی که در جناح اصولگرایی (هنوز مشخص نیست به کدام اصول پایبند هستند) بسیار دیده شده و دروغگویی بدل به یک «اصل» برای این جناح شده است. «مش قاسم»های امروز به «ماکیاولی» ایمان داشته و حاضرند برای رسیدن به اهداف خود، همه چیز را فدا کنند.
*
اشکال از «مش قاسم»ها نیست بلکه مشکل اصلی از «دایی جان ناپلئون»هایی است که اجازه می دهند این افراد گرد آنها جمع شده و به توهماتشان دامن می زنند. اگر «دایی جان» های امروز کمی از توهم فاصله بگیرند و با واقعیت زندگی روبرو شده و دنبال دشمنان فرضی نباشند به طور حتم «مش قاسم»ها را دیگر در کشور نخواهیم دید و زندگی مردم دستخوش تغییر فراوان خواهد شد. هرچند تا بوده «مش قاسم»ها بودند و خواهند بود.
✍علی کیانی موحد
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
بی شک یکی از برترین رمانهای فارسی «دایی جان ناپلئون» نوشته ایرج پزشکزاد است. این رمان دو نکته مهم را به جامعه ایران معرفی کرد: توهمات دایی جان ناپلئونی و توطئه انگلیسیها در هر موردی! هرچند باید اعتراف کرد که «مش قاسم» در بخش سیاسی ایرانیان مغفول مانده است!
*
«مش قاسم» سرایدار بی سواد دایی جان بود که چند سالی در خانه اش مشغول فعالیت بود و پس از آنکه متوجه شد دایی جان درگیر توهماتش است به تدریج خود را وارد دنیای ذهنی دایی جان کرد و اندکی بعد بدل به «مصدر» دایی جان در جنگ های مختلف شد و برای آنکه بیشتر خود را به دایی جان نزدیک کند، با جعل روایات مختلف از جنگ های خیالی مبدل به شخص مورد اعتماد و دست راست دایی جان شد که برای هرکاری از او مشورت می گرفت. «مش قاسم» توانست تفکرات خود را به آهستگی وارد ذهن دایی جان کرده و بسیاری از حرفهای دایی جان، حرفهای «مش قاسم» بود.
*
«مش قاسمیسم» مکتبی است که پس از انقلاب 57 در ایران رواج یافت. بعد از آنکه تسویه حسابها انجام شد و نیروهای انقلابی مشغول فعالیت شدند، «مش قاسم»هایی شکل گرفتند که بدون سواد و تخصص وارد حکومت داری شده و بسیاری از آنها عقده هایی که از حکومت قبل داشتند را سر مردم خالی کردند. مردمی که مستحق تر از آنها برای گرفتن پست و مقام بودند اما بلد نبودند چگونه به بدنه حاکمیت ورود کنند.
*
مصداق بارز «مش قاسمیسم» دنیای امروز را باید انجمن حجیته های سابق یا همان پایدارچی های امروز دانست. سیاسیونی که سالها در بخشهای پایین حکومت بودند و با ظهور معجزه هزاره سوم بدل به وزیر و نماینده مجلس شدند. آنها که پیش از این تنها در نقش «مش قاسم» در گوش روسا حرف زده و تفکرات به اصطلاح انقلابی خودشان را به دیگران دیکته می کردند، یکباره صاحب قدرت و حکومت شده و با همان تفکرات حکومتی ساختند که نتیجه اش را امروز از اقتصاد تا فرهنگ مشاهده می کنیم.
*
سعید جلیلی که کارمند ساده وزارت خارجه بود پس از ریاست جمهوری احمدی نژاد به خاطر انقلابی گری (!) به معاونت اروپا و آمریکای وزارت خارجه دست یافت و اندکی بعد بدون هیچ تجربه خاصی دبیر شورای امنیت ملی و رییس تیم مذاکره هسته ای ایران شد. قطعنامه هایی که اقتصاد ایران را فلج و صنعت کشور را قلع و قمع کرد در زمان او در سازمان ملل تصویب شد که هنوز هم پابرجاست. جلیلی دوبار کاندیدای انتخابات مجلس شد که رای نیاورد و بعدتر خود را شایسته ریاست جمهوری دانست چراکه خود «مش قاسم» دهه هفتاد و هشتاد، توسط «مش قاسم»های دهه نود محاصره شده بود و توهم نجات کشور داشت. در سال 92 و 1403 نیز در انتخابات ریاست جمهوری از رقبا شکست خورد و در مناظره ها مشخص شد سطح اندیشه و برنامه های کشورداری او شاید از یک فرماندار شهرستان کوچک هم پایین تر است.
*
امثال «مش قاسم»هایی مانند سعید جلیلی در عرصه سیاست ایران کم نیست. مداحی که مدیرعامل پتروشیمی شد، روحانی که به خاطر حضور در تلویزیون چهره و بعدتر نماینده مجلس شد. به قول عبدالرضا داوری وزیری که به خاطر «عقب ماندگی ذهنی» معافیت از سربازی گرفته بود. افراد فراوانی که به خاطر ارتباط فامیلی و «مش قاسم»گری قوی شان فرماندار و شهردار و استاندار شده و حتی محمود احمدی نژادی که در بهترین حالت ممکن می توانست شهردار قرچک ورامین شود بدل به رییس جمهور ایران شد.
*
«مش قاسم» خود را مذهبی و اهل دین می دانست و همیشه برای اثبات اینکه حرفش درست است می گفت:«دروغ چرا؟ تا قبر آ آ آ آ...» یعنی تا قبر چهار انگشت بیشتر فاصله نیست و نباید دروغ گفت اما به عنوان یک انسان مذهبی(نما) تمام قسم هایش دروغ بود و هرجایی که به نفعش بود به سادگی دروغ می گفت. اتفاقی که در جناح اصولگرایی (هنوز مشخص نیست به کدام اصول پایبند هستند) بسیار دیده شده و دروغگویی بدل به یک «اصل» برای این جناح شده است. «مش قاسم»های امروز به «ماکیاولی» ایمان داشته و حاضرند برای رسیدن به اهداف خود، همه چیز را فدا کنند.
*
اشکال از «مش قاسم»ها نیست بلکه مشکل اصلی از «دایی جان ناپلئون»هایی است که اجازه می دهند این افراد گرد آنها جمع شده و به توهماتشان دامن می زنند. اگر «دایی جان» های امروز کمی از توهم فاصله بگیرند و با واقعیت زندگی روبرو شده و دنبال دشمنان فرضی نباشند به طور حتم «مش قاسم»ها را دیگر در کشور نخواهیم دید و زندگی مردم دستخوش تغییر فراوان خواهد شد. هرچند تا بوده «مش قاسم»ها بودند و خواهند بود.
✍علی کیانی موحد
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
👍77👏9❤7💯4🤣1😭1
فهمیدید اما دیر فهمیدید
مهم این است که فهمیدید
که #ایران و #ایرانی باید در اولویت باشد
تمام جان و تنم فدای ایران و ایرانی
✍عزتی رستگار
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
مهم این است که فهمیدید
که #ایران و #ایرانی باید در اولویت باشد
تمام جان و تنم فدای ایران و ایرانی
✍عزتی رستگار
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
👍92❤16🙏3🤔2👎1
کسانی که
قول #بهشت را
در آن #دنیا به ما میدهند..
همین دنیا را برای ما #جهنم کرده اند.
#کارل_پوپر
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
.
قول #بهشت را
در آن #دنیا به ما میدهند..
همین دنیا را برای ما #جهنم کرده اند.
#کارل_پوپر
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
.
👍64❤2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👏43😱6👎4❤3👍2👌2🔥1
#عبرت
میگویند نادرشاه، پس از تصرف دهلی در هند، دستور داد اندیشمندان و خردمندان هند در کاخ پادشاهی جمع شوند.
پس از تجمع دانشمندان، محمدشاه پادشاه هند گفت: پیش از این هیچگاه این همه اندیشمند و خردمند در کشورم ندیده بودم!
نادرشاه جواب داد: اگر دیده بودی، من اینجا نبودم؛ نابودی تو حاصل همنشینی با نادانهاست!
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
میگویند نادرشاه، پس از تصرف دهلی در هند، دستور داد اندیشمندان و خردمندان هند در کاخ پادشاهی جمع شوند.
پس از تجمع دانشمندان، محمدشاه پادشاه هند گفت: پیش از این هیچگاه این همه اندیشمند و خردمند در کشورم ندیده بودم!
نادرشاه جواب داد: اگر دیده بودی، من اینجا نبودم؛ نابودی تو حاصل همنشینی با نادانهاست!
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
👍90❤12💯8👌5
🔴زندهیاد #ستارخان پس از سرکوب مجلس شورای ملی توسط قوای محمدعلیشاه و به توپ بستن مجلس گفت:
«اگر ما برای #آزادی نجنگیم، مردمی که بعد از ما میآیند چه خواهند گفت؟! خواهند گفت که چه آدمهای ترسویی بودند، نام #ایران را ننگآلود کردند. زور شنیدند و دم نزدند. زیر بار #ظلم رفتند و به #بیچارگی تن در دادند. چقدر بدبخت بودند. روز تاسوعا و عاشورا برای شهادت امام حسین عزاداری میکردند، خاک و گِل به سر میریختند، با قمه فرق سرشان را میشکافتند، سینه و زنجیر میزدند، اشک و خون را با هم قاطی میکردند و خودشان را پیروان سیدالشهدا میدانستند اما وقتی پای عمل به میان میآمد، #زور و #استبداد را قبول میکردند و آرام مینشستند.»
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
«اگر ما برای #آزادی نجنگیم، مردمی که بعد از ما میآیند چه خواهند گفت؟! خواهند گفت که چه آدمهای ترسویی بودند، نام #ایران را ننگآلود کردند. زور شنیدند و دم نزدند. زیر بار #ظلم رفتند و به #بیچارگی تن در دادند. چقدر بدبخت بودند. روز تاسوعا و عاشورا برای شهادت امام حسین عزاداری میکردند، خاک و گِل به سر میریختند، با قمه فرق سرشان را میشکافتند، سینه و زنجیر میزدند، اشک و خون را با هم قاطی میکردند و خودشان را پیروان سیدالشهدا میدانستند اما وقتی پای عمل به میان میآمد، #زور و #استبداد را قبول میکردند و آرام مینشستند.»
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
👏52👍13❤9👌2💯2
وقتی از نویسنده روسی #آنتون_چخوف درباره ماهیت #جوامع_شکست_خورده سوال شد، او پاسخ داد:
در جوامع شکست خورده، به ازای هر فرد #عاقل، هزار #احمق وجود دارد، و به ازای هر کلمه #آگاهانه، هزار کلمه #احمقانه.
اکثریت همیشه احمق باقی میمانند و دائماً خردمندان را شکست میدهند.
🔻 اگر میبینید:
موضوعات بیاهمیت بر بحثها غالب هستند،
و افراد سبکسر در مرکز صحنه قرار دارند...
پس شما درباره یک جامعه بسیار شکست خورده صحبت میکنید.
🎶 به آهنگهای بیمعنی نگاه کنید!
میلیونها نفر آنها را میخوانند، با آنها میرقصند، و خوانندگان آنها به ستارههای درخشانی تبدیل میشوند که نظراتشان در امور زندگی در نظر گرفته میشود!
📚 در مورد دانشمندان، نویسندگان و متفکران؟
هیچ کس آنها را نمیشناسد،
و هیچ کس به آنها ارزش یا وزنی نمیدهد.
🧠 مردم کسانی را دوست دارند که آنها را بیهوش میکنند، نه کسانی را که آنها را بیدار میکنند.
آنها کسانی را دوست دارند که با چیزهای بیاهمیت آنها را میخندانند، بیشتر از کسانی که با حقیقت به آنها آسیب میرسانند.
⚠️ خطر جهل در اینجاست:
دموکراسی برای جوامع جاهل مناسب نیست،
زیرا اکثریت جاهل سرنوشت شما را تعیین خواهند کرد.
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
در جوامع شکست خورده، به ازای هر فرد #عاقل، هزار #احمق وجود دارد، و به ازای هر کلمه #آگاهانه، هزار کلمه #احمقانه.
اکثریت همیشه احمق باقی میمانند و دائماً خردمندان را شکست میدهند.
🔻 اگر میبینید:
موضوعات بیاهمیت بر بحثها غالب هستند،
و افراد سبکسر در مرکز صحنه قرار دارند...
پس شما درباره یک جامعه بسیار شکست خورده صحبت میکنید.
🎶 به آهنگهای بیمعنی نگاه کنید!
میلیونها نفر آنها را میخوانند، با آنها میرقصند، و خوانندگان آنها به ستارههای درخشانی تبدیل میشوند که نظراتشان در امور زندگی در نظر گرفته میشود!
📚 در مورد دانشمندان، نویسندگان و متفکران؟
هیچ کس آنها را نمیشناسد،
و هیچ کس به آنها ارزش یا وزنی نمیدهد.
🧠 مردم کسانی را دوست دارند که آنها را بیهوش میکنند، نه کسانی را که آنها را بیدار میکنند.
آنها کسانی را دوست دارند که با چیزهای بیاهمیت آنها را میخندانند، بیشتر از کسانی که با حقیقت به آنها آسیب میرسانند.
⚠️ خطر جهل در اینجاست:
دموکراسی برای جوامع جاهل مناسب نیست،
زیرا اکثریت جاهل سرنوشت شما را تعیین خواهند کرد.
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
👍63❤10👏4🤷♂2👌2🤔1💊1
#دروغ_چرا؟؟
امروز یک بنده خدایی بالای #منبر وقایع روز #عاشورا رابیان میکرد و می گفت : کل واقعه عاشورا دو ونیم ساعت(۱۵۰ دقیقه ) طول کشید و امام حسین (ع) ۱۸۰۰ نفر از سپاهیان یزید را به درک واصل کرد.😳😳
یعنی هردقیقه۱۲ نفر و هر ۵ ثانیه ۱ نفر
میگن : اگه خود امام حسین پای بعضی منبر این جور افراد بشینه از بس مطالب براش تازگی داره هر چند دقیقه یکبار می پرسه: کی؟ من؟😳😳
واقعا چرا این همه #غلو؟!چرا این همه دروغ؟!
چه اشکالی داره واقعیت تاریخی بدور از تعصب و جعل و تحریف و غلو بیان بشود؟!
آیا با گفتن واقعیات از ارزش امام و کارش کاسته میشه؟!
✍عزتی رستگار_ رزن
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
امروز یک بنده خدایی بالای #منبر وقایع روز #عاشورا رابیان میکرد و می گفت : کل واقعه عاشورا دو ونیم ساعت(۱۵۰ دقیقه ) طول کشید و امام حسین (ع) ۱۸۰۰ نفر از سپاهیان یزید را به درک واصل کرد.😳😳
یعنی هردقیقه۱۲ نفر و هر ۵ ثانیه ۱ نفر
میگن : اگه خود امام حسین پای بعضی منبر این جور افراد بشینه از بس مطالب براش تازگی داره هر چند دقیقه یکبار می پرسه: کی؟ من؟😳😳
واقعا چرا این همه #غلو؟!چرا این همه دروغ؟!
چه اشکالی داره واقعیت تاریخی بدور از تعصب و جعل و تحریف و غلو بیان بشود؟!
آیا با گفتن واقعیات از ارزش امام و کارش کاسته میشه؟!
✍عزتی رستگار_ رزن
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
👏55👍22❤13🤔4🙊3🤷♂1👌1🥱1