#مردها
مردها مگر دل ندارند؟!
مردها مگر احساس ندارند؟!
همیشه که نمی شود تمام ناز کردن ها و بغض کردن ها برای زن ها باشد!
می شود گاهی هم مردها را تصور کرد که زیر سنگینیِ بار زندگی ،بغضشان را روی پشت بام ، میان دودهای سیگارشان می ترکانند...
می شود گاهی هم تصور کرد مردهایی را که از بی توجهی همسرانشان عمداً شب ها دیر به خانه بر می گردند تا خیلی شیک و مردانه مثلاً ناز کرده باشند..که دلی برایشان تنگ شود و ذهنی برایشان نگران...!
زن ها لطیفند.. اما مردها هم حق دارند گاهی دلشان بگیرد...
و حق دارند گاهی باتمام زُمُختی ،وقار و استحکام، در خلوت دونفره شان بچه شوند و دلشان نوازش بخواهد...
ما توقعمان از این جنسِ خلقت خیلی زیاد شده...
قبول دارم! مردها باید تکیه گاه باشند،، مردها باید مرد باشند،، اصلاًغیر از این باشد، یک جای کار می لنگد...
اما همیشه که نمیشود محکم بود!!
برای شنا کردنِ درست ، باید به موقع از زیر آب بیرون آمد و نفس گرفت..
مردها هم گاهی فرصتِ تنفس می خواهند... زندگی ها سخت شده!
باید کمی بیشتر حواسمان به خستگی ها و کم آوردن هایِشان باشد..
من این روزها .... دلم برای تمامِ آدم هایِ خوبی که نادیده گرفته می شوند میگیرد...
خوب بودن؛
زن و مرد نمی شناسد..!
#نرگس_صرافیان_طوفان
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
مردها مگر دل ندارند؟!
مردها مگر احساس ندارند؟!
همیشه که نمی شود تمام ناز کردن ها و بغض کردن ها برای زن ها باشد!
می شود گاهی هم مردها را تصور کرد که زیر سنگینیِ بار زندگی ،بغضشان را روی پشت بام ، میان دودهای سیگارشان می ترکانند...
می شود گاهی هم تصور کرد مردهایی را که از بی توجهی همسرانشان عمداً شب ها دیر به خانه بر می گردند تا خیلی شیک و مردانه مثلاً ناز کرده باشند..که دلی برایشان تنگ شود و ذهنی برایشان نگران...!
زن ها لطیفند.. اما مردها هم حق دارند گاهی دلشان بگیرد...
و حق دارند گاهی باتمام زُمُختی ،وقار و استحکام، در خلوت دونفره شان بچه شوند و دلشان نوازش بخواهد...
ما توقعمان از این جنسِ خلقت خیلی زیاد شده...
قبول دارم! مردها باید تکیه گاه باشند،، مردها باید مرد باشند،، اصلاًغیر از این باشد، یک جای کار می لنگد...
اما همیشه که نمیشود محکم بود!!
برای شنا کردنِ درست ، باید به موقع از زیر آب بیرون آمد و نفس گرفت..
مردها هم گاهی فرصتِ تنفس می خواهند... زندگی ها سخت شده!
باید کمی بیشتر حواسمان به خستگی ها و کم آوردن هایِشان باشد..
من این روزها .... دلم برای تمامِ آدم هایِ خوبی که نادیده گرفته می شوند میگیرد...
خوب بودن؛
زن و مرد نمی شناسد..!
#نرگس_صرافیان_طوفان
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
❤22👌9👍3👎2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵 #فواد_ایزدی: #عمه_شهردار_نیویورک، #حزباللهی است!
عمه زهران ممدانی شهردار جدید نیویورک از حامیان امام خمینی است.
✍عزتی رستگار
🔹با شنیدن این سخنان یاد داستان #عمه_عطار افتادم
ی بار ﺍﺯﻃﺮﻑ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﮔﻔﺘه بودن ﺑﺮﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ 'ﻋﻤﻪ ﯼ ﻋﻄﺎﺭ' ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺑﻨﻮﯾﺲ!
ایشان هم ﮐﻞ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺭﻭ ﺑﺴﯿﺞ ﮐﺮﺩﻩ بود ﮐﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ 'ﻋﻤﻪ ﯼ ﻋﻄﺎﺭ' ﻣﻄﻠﺐ ﺟﻤﻊﮐﻨﻦ.
ﺁﺧﺮﺷﻢ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺟﺎ ﻧﺮﺳﯿﺪﯾﻢ !
ﺍﺻﻼﻫﯿﭻ ﻣﻨﺒﻌﯽ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﭘﺪﺭﯼ ﻋﻄﺎﺭ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽﺷﺪ!
ﺯﻥ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﺭﻓﺘﻪ بود ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﯿﺪﺍﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺗﺤﻘﯿﻘﯽ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯿﺪﯾﻦ ؟!
ﻋﻤﻪ ﯼ ﻋﻄﺎﺭ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﺑﭽﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﻩ ﺁﺧﻪ؟!
ﻣﺪﯾﺮ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﻪ بود ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺍﺻﻼ ' ﻋﻤﻪ ﯼ ﻋﻄﺎﺭ ﻧﺒﻮﺩﻩ ' ﺍﺋﻤﻪ ﺍﻃﻬﺎﺭ ' بوده😳
🔹پس از پیروزی زهران ممدانی در انتخابات شهرداری نیویورک موجی از شور و شعف در میان برخی احزاب سیاسی و چهرههای مشهور مطبوعاتی داخل و خارج ایران دیده میشود.
🔹سوالی که به ذهن می رسد این است که پیروزی زهران ممدانی در انتخابات شهرداری نیویورک چه دردی از دردهای ملت ایران را دوا می کند؟
کدام مشکل اقتصادی یا سیاسی را حل خواهد کرد؟
یا #حزب_اللهی_بودن_عمه_ممدانی به چه درد مردم خواهد خورد؟!
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
عمه زهران ممدانی شهردار جدید نیویورک از حامیان امام خمینی است.
✍عزتی رستگار
🔹با شنیدن این سخنان یاد داستان #عمه_عطار افتادم
ی بار ﺍﺯﻃﺮﻑ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﮔﻔﺘه بودن ﺑﺮﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ 'ﻋﻤﻪ ﯼ ﻋﻄﺎﺭ' ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺑﻨﻮﯾﺲ!
ایشان هم ﮐﻞ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺭﻭ ﺑﺴﯿﺞ ﮐﺮﺩﻩ بود ﮐﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ 'ﻋﻤﻪ ﯼ ﻋﻄﺎﺭ' ﻣﻄﻠﺐ ﺟﻤﻊﮐﻨﻦ.
ﺁﺧﺮﺷﻢ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺟﺎ ﻧﺮﺳﯿﺪﯾﻢ !
ﺍﺻﻼﻫﯿﭻ ﻣﻨﺒﻌﯽ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﭘﺪﺭﯼ ﻋﻄﺎﺭ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽﺷﺪ!
ﺯﻥ ﺩﺍﯾﯿﻢ ﺭﻓﺘﻪ بود ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﯿﺪﺍﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺗﺤﻘﯿﻘﯽ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯿﺪﯾﻦ ؟!
ﻋﻤﻪ ﯼ ﻋﻄﺎﺭ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﺑﭽﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﻩ ﺁﺧﻪ؟!
ﻣﺪﯾﺮ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﻪ بود ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﺍﺻﻼ ' ﻋﻤﻪ ﯼ ﻋﻄﺎﺭ ﻧﺒﻮﺩﻩ ' ﺍﺋﻤﻪ ﺍﻃﻬﺎﺭ ' بوده😳
🔹پس از پیروزی زهران ممدانی در انتخابات شهرداری نیویورک موجی از شور و شعف در میان برخی احزاب سیاسی و چهرههای مشهور مطبوعاتی داخل و خارج ایران دیده میشود.
🔹سوالی که به ذهن می رسد این است که پیروزی زهران ممدانی در انتخابات شهرداری نیویورک چه دردی از دردهای ملت ایران را دوا می کند؟
کدام مشکل اقتصادی یا سیاسی را حل خواهد کرد؟
یا #حزب_اللهی_بودن_عمه_ممدانی به چه درد مردم خواهد خورد؟!
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
😁48💯10👌6❤5😐1🙊1
#گربه_ای_که_سنگ_شد!!
#مرحوم_محمد_قاضی، مترجم پیشکسوت و بلندآوازه کشورمان در کتاب خاطراتش روایت می کند :
در پنجمین سالی که به به استخدام سازمان برنامه و بودجه درآمده بودم، دولت وقت تصمیم گرفت برای خانوارها کوپن ارزاق صادر کند. جنگ جهانی به پایان رسیده بود اما کمبود ارزاق و فقر در کشور هنوز شدت داشت. من به همراه یک کارمند مامور شدم در ناحیه طالقان آمارگیری کنم و لیست ساکنان همه دهات را ثبت نمایم.
ما دو نفر به همراه یک ژاندارم و یک بلد راه سوار بر دو قاطر به عمق کوهستان طالقان رفتیم و از تک تک روستاها آمار جمع آوری کردیم.
در یک روستا کدخدا طبق وظیفه اش ما را همراهی می نمود. به امامزاده ای رسیدیم با بنایی کوچک و گنبدی سبز رنگ که مورد احترام اهالی بود و یک چشمه باصفا به صورت دریاچه ای به وسعت صدمتر مربع مقابل امامزاده به چشم می خورد. مقابل چشمه ایستادیم که دیدم درون آب چشمه ماهی های درشت و سرحال شنا می کنند. ماهی کپور آنچنان فراوان بود که ضمن شنا با هم برخورد می کردند.
کدخدا مرد پنجاه ساله دانا و موقری بود ، گفت : آقای قاضی، این ماهی ها متعلق به این امامزاده هستند و کسی جرات صید آنان را ندارد.چند سال پیش گربه ای قصد شکار بچه ماهی ها را داشت که در دم به شکل سنگ درآمد، آنجاست ببینید.
سنگی را در دامنه کوه و نزدیک چشمه نشان داد که به نظرم چندان شبیه گربه نبود. اما کدخدا آنچنان عاقل و چیزفهم بود که حرفش را پذیرفتم. چند نفر از اهل ده همراهمان شده بودند که سر تکان دادند و چیزهایی در تائید این ماجرای شگفت انگیز گفتند.
شب ناچار بودیم جایی اتراق کنیم. به دعوت کدخدا به خانه اش رفتیم. سفره شام را پهن کردند و در کنار دیسهای معطر برنج شمال، دو ماهی کپور درشت و سرخ شده هم گذاشتند.
ضمن صرف غذا گفتم : کدخدا ماهی به این لذیذی را چطور تهیه می کنید؟ به شمال که دسترسی ندارید.
به سادگی گفت : ماهی های همان چشمه امامزاده هستند !!!
لقمه غذا در گلویم گیر کرد. شاید یک دو دقیقه کپ کرده بودم. با جرعه ای آب لقمه را فرو دادم و سردرگم و وحشتزده نگاهش کردم.
حال مرا که دید قهقه ای سر داد و مفصل خندید و گفت : نکند داستان سنگ شدن و ممنوعیت و اینها را باور کردید؟!!
من از جوانی که مسئول اداره ده شدم اگر چنین داستانی خلق نمی کردم که تا به حال مردم ریشه ماهی را از آن چشمه بیرون آورده بودند. یک جوری لازم بود بترسند و پنهانی ماهی صید نکنند.
در چهره کدخدا ، روح همه حاکمان مشرق زمین را در طول تاریخ می دیدم. مردانی که سوار بر ترس و جهل مردم حکومت کرده بودند و هرگز گامی در راه تربیت و آگاهی رعیت برنداشته بودند. حاکمانی که خود کوچکترین اعتقادی به آنچه می گفتند نداشتند و انسانها را قابل تربیت و آگاهی نمی دانستند.
خاطرات یک مترجم
محمد قاضی
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
#مرحوم_محمد_قاضی، مترجم پیشکسوت و بلندآوازه کشورمان در کتاب خاطراتش روایت می کند :
در پنجمین سالی که به به استخدام سازمان برنامه و بودجه درآمده بودم، دولت وقت تصمیم گرفت برای خانوارها کوپن ارزاق صادر کند. جنگ جهانی به پایان رسیده بود اما کمبود ارزاق و فقر در کشور هنوز شدت داشت. من به همراه یک کارمند مامور شدم در ناحیه طالقان آمارگیری کنم و لیست ساکنان همه دهات را ثبت نمایم.
ما دو نفر به همراه یک ژاندارم و یک بلد راه سوار بر دو قاطر به عمق کوهستان طالقان رفتیم و از تک تک روستاها آمار جمع آوری کردیم.
در یک روستا کدخدا طبق وظیفه اش ما را همراهی می نمود. به امامزاده ای رسیدیم با بنایی کوچک و گنبدی سبز رنگ که مورد احترام اهالی بود و یک چشمه باصفا به صورت دریاچه ای به وسعت صدمتر مربع مقابل امامزاده به چشم می خورد. مقابل چشمه ایستادیم که دیدم درون آب چشمه ماهی های درشت و سرحال شنا می کنند. ماهی کپور آنچنان فراوان بود که ضمن شنا با هم برخورد می کردند.
کدخدا مرد پنجاه ساله دانا و موقری بود ، گفت : آقای قاضی، این ماهی ها متعلق به این امامزاده هستند و کسی جرات صید آنان را ندارد.چند سال پیش گربه ای قصد شکار بچه ماهی ها را داشت که در دم به شکل سنگ درآمد، آنجاست ببینید.
سنگی را در دامنه کوه و نزدیک چشمه نشان داد که به نظرم چندان شبیه گربه نبود. اما کدخدا آنچنان عاقل و چیزفهم بود که حرفش را پذیرفتم. چند نفر از اهل ده همراهمان شده بودند که سر تکان دادند و چیزهایی در تائید این ماجرای شگفت انگیز گفتند.
شب ناچار بودیم جایی اتراق کنیم. به دعوت کدخدا به خانه اش رفتیم. سفره شام را پهن کردند و در کنار دیسهای معطر برنج شمال، دو ماهی کپور درشت و سرخ شده هم گذاشتند.
ضمن صرف غذا گفتم : کدخدا ماهی به این لذیذی را چطور تهیه می کنید؟ به شمال که دسترسی ندارید.
به سادگی گفت : ماهی های همان چشمه امامزاده هستند !!!
لقمه غذا در گلویم گیر کرد. شاید یک دو دقیقه کپ کرده بودم. با جرعه ای آب لقمه را فرو دادم و سردرگم و وحشتزده نگاهش کردم.
حال مرا که دید قهقه ای سر داد و مفصل خندید و گفت : نکند داستان سنگ شدن و ممنوعیت و اینها را باور کردید؟!!
من از جوانی که مسئول اداره ده شدم اگر چنین داستانی خلق نمی کردم که تا به حال مردم ریشه ماهی را از آن چشمه بیرون آورده بودند. یک جوری لازم بود بترسند و پنهانی ماهی صید نکنند.
در چهره کدخدا ، روح همه حاکمان مشرق زمین را در طول تاریخ می دیدم. مردانی که سوار بر ترس و جهل مردم حکومت کرده بودند و هرگز گامی در راه تربیت و آگاهی رعیت برنداشته بودند. حاکمانی که خود کوچکترین اعتقادی به آنچه می گفتند نداشتند و انسانها را قابل تربیت و آگاهی نمی دانستند.
خاطرات یک مترجم
محمد قاضی
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
❤16👍7💯5😱2👏1🙊1
روزی #لویی_شانزدهم در محوطه کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی را کنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید. از او پرسید: «تو برای چی اینجا قدم میزنی و از چی نگهبانی میدی؟»
سرباز دستپاچه جواب داد: «قربان من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم!»
لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید: «این سرباز چرا این جاست؟»
افسر گفت: «قربان افسر قبلی نقشه قرار گرفتن سربازها سر پستها را به من داده من هم به همان روال کار را ادامه دادم!»
مادر لویی او را صدا زد و گفت: «من علت را میدانم، زمانی که تو 3 سالت بود این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را اینجا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود! و از آن روز 41 سال می گذرد و هنوز روزانه سربازی اینجا قدم میزند!»
نتیجه: #فلسفه_عمل تمام شده، ولی #عمل فاقد منطق، هنوز ادامه دارد!
🔴مثال بارز برای ریشه باورها و عادت های غیرمنطقی ، درس سوم فلسفه یازدهم انسانی
✍عزتی رستگار _ دبیر فلسفه و منطق شهرستان رزن
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
سرباز دستپاچه جواب داد: «قربان من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم!»
لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید: «این سرباز چرا این جاست؟»
افسر گفت: «قربان افسر قبلی نقشه قرار گرفتن سربازها سر پستها را به من داده من هم به همان روال کار را ادامه دادم!»
مادر لویی او را صدا زد و گفت: «من علت را میدانم، زمانی که تو 3 سالت بود این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را اینجا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود! و از آن روز 41 سال می گذرد و هنوز روزانه سربازی اینجا قدم میزند!»
نتیجه: #فلسفه_عمل تمام شده، ولی #عمل فاقد منطق، هنوز ادامه دارد!
🔴مثال بارز برای ریشه باورها و عادت های غیرمنطقی ، درس سوم فلسفه یازدهم انسانی
✍عزتی رستگار _ دبیر فلسفه و منطق شهرستان رزن
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
👍17❤5👌1💊1
یه روز به همسرم گفتم :
«همیشه برای من سوال بوده که چرا تو همیشه ابتدا سر و ته #سوسیس را با #چاقو میزنی، بعد آن را داخل #ماهیتابه میاندازی! »
او گفت: «علتش را نمیدانم ؛این چیزی است که وقتی بچه بودم، از مادرم یاد گرفتم.»
چند هفته بعد وقتی خانواده همسرم را دیدم، از مادرش پرسیدم که ؛
چرا سر و ته سوسیس را قبل از سرخ کردن، صاف میکند ؟
او گفت:
«خودم هم دلیل خاصی برایش نداشتم هیچوقت، اما چون دیدم مادرم این کار را میکند، خودم هم همیشه همان را انجام دادم.»
طاقتم تمام شد و با مادربزرگ همسرم تماس گرفتم تا بفهمم که چرا
سر و ته سوسیس را میزده ؟!
او وقتی قضیه را فهمید، خندید و گفت :
«در سالهای دوری که از آن حرف میزنی، من در آشپزخانه فقط یک ماهیتابه کوچک داشتم و چون سوسیس داخلش جا نمیشد، مجبور بودم سر و ته آن را بزنم تا کوتاهتر شود... همین !!! »
ما گاهی به چیزهایی آداب و رسوم میگوییم که ریشه آن اتفاقی مانند این داستان است! 😊
🔵مثال بارز برای ریشه باورها و عادت های غیرمنطقی ، درس سوم فلسفه یازدهم انسانی
✍عزتی رستگار _ دبیر فلسفه و منطق شهرستان رزن
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
«همیشه برای من سوال بوده که چرا تو همیشه ابتدا سر و ته #سوسیس را با #چاقو میزنی، بعد آن را داخل #ماهیتابه میاندازی! »
او گفت: «علتش را نمیدانم ؛این چیزی است که وقتی بچه بودم، از مادرم یاد گرفتم.»
چند هفته بعد وقتی خانواده همسرم را دیدم، از مادرش پرسیدم که ؛
چرا سر و ته سوسیس را قبل از سرخ کردن، صاف میکند ؟
او گفت:
«خودم هم دلیل خاصی برایش نداشتم هیچوقت، اما چون دیدم مادرم این کار را میکند، خودم هم همیشه همان را انجام دادم.»
طاقتم تمام شد و با مادربزرگ همسرم تماس گرفتم تا بفهمم که چرا
سر و ته سوسیس را میزده ؟!
او وقتی قضیه را فهمید، خندید و گفت :
«در سالهای دوری که از آن حرف میزنی، من در آشپزخانه فقط یک ماهیتابه کوچک داشتم و چون سوسیس داخلش جا نمیشد، مجبور بودم سر و ته آن را بزنم تا کوتاهتر شود... همین !!! »
ما گاهی به چیزهایی آداب و رسوم میگوییم که ریشه آن اتفاقی مانند این داستان است! 😊
🔵مثال بارز برای ریشه باورها و عادت های غیرمنطقی ، درس سوم فلسفه یازدهم انسانی
✍عزتی رستگار _ دبیر فلسفه و منطق شهرستان رزن
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
👍30❤5👎1
👇مخاطبان گرامی بنر زیر تبلیغاتی است./از صبر و شکیبایی شما سپاسگزاریم🙏
#آیدی_رزرو_تبلیغ ↙️
🆔 @arshavizman
#آیدی_رزرو_تبلیغ ↙️
🆔 @arshavizman
Forwarded from 1ta100
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ترکیبی گیاهی که سفیدی رو از بین میبره و ریزش مو رو هم کنترل میکنه!
bam30.com/ads/landings/153e1-26f6d
bam30.com/ads/landings/153e1-26f6d
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤3
🔵 #خودت_باش، #نه_شبیه_دیگران ( استقلال در اندیشه)
🔹خیلی وقت ها می بینیم که افراد خود را شبیه دیگران می کنند، یا دنبال #رفتار یا #عقاید دیگران می روند ، شبیه دیگران لباس می پوشند یا ظاهر خود را شبیه دیگران می کنند. در کل انگار که از خود هیچ هويتی ندارند و مسیر زندگی خود را گم کرده اند. آن ها چشم بسته از دیگران تقلید می کنند بدون آن که ذره ای اندیشه کنند یا تحقیق کنند به عبارتی #مقلدند نه #محقق.
🔹آورده اند : که یک #بوقلمونی بود و چند #طاووس
بوقلمون، زیبایی و جذابیت خودش را داشت و به اندازه خودش محبوب و دوستداشتنی بود
آن طرف چند طاووس بودند، طبیعتا با همان دمهای زیبا و شگفتانگیزشان
طاووسها خیلی زیباتر بودند و دیگران آنها را بیشتر دوست داشتند، البته که بوقلمون را هم دوست داشتند اما نه به اندازه طاووسها.
بوقلمون که میدید مردم طاووسها را بیشتر دوست دارند تصمیم گرفت خودش را شبیه طاووسها کند. چند پر طاووس به دم و اطراف خود متصل کرد و تا جایی که میتوانست خودش را شبیه آنها کرد.
بعد کمکم خودش را وارد جمع طاووسها کرد. بوقلمون خوشحال بود که شبیه آنها شده، همانقدر دوستداشتنی و محبوب. کمی که گذشت طاووسها فهمیدند آن چیزی که در بین آنها در حال پرسه زدن است طاووس نیست بلکه بوقلمون است.
بعد طاووسها شروع به تنبیه بوقلمون کردند و او را با نوک خود از جمعشان بیرون کردند.
بوقلمون که از جمعشان طرد شده بود، پیش خود گفت شاید پرهای بیشتری به خود وصل کنم آنها متوجه نمیشود، مجددا این کار را انجام داد و باز هم طاووسها فهمیدند که بوقلمونِ طاووسنما وارد جمعشان شده.
باز هم طاووسها بوقلمون را از جمعشان بیرون کردند.
بوقلمون اصرار عجیبی داشت که طاووس شده است و خودش باور شده بود که دیگر بوقلمون نیست.
اما طاووسها و دیگران فهمیده بودند که او طاووس نیست بلکه ادای طاووس را در میآورد.
بوقلمون دیگر محبوبیت سابق را نداشت و به کلی طرد شده بود. زیرا او خود واقعی اش را فراموش کرده بود و سعی داشت شبیه دیگران شود!
🔹یکی از فواید #تفکر_فلسفی ، #استقلال_در_اندیشه می باشد ، فیلسوف واقعی هیچ سخنی را بدون دلیل نمی پذیرد و عقیده اش را بر پایه خیالات ، تبلیغات و تعصب بنا نمی کند ، او تابع برهان و استدلال است ؛ نه تابع افراد و اشخاص. مقلد نیست ، محقق است.
🔵مرتبط با درس سوم فلسفه یازدهم انسانی
✍عزتی رستگار _ دبیر فلسفه و منطق شهرستان رزن
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
🔹خیلی وقت ها می بینیم که افراد خود را شبیه دیگران می کنند، یا دنبال #رفتار یا #عقاید دیگران می روند ، شبیه دیگران لباس می پوشند یا ظاهر خود را شبیه دیگران می کنند. در کل انگار که از خود هیچ هويتی ندارند و مسیر زندگی خود را گم کرده اند. آن ها چشم بسته از دیگران تقلید می کنند بدون آن که ذره ای اندیشه کنند یا تحقیق کنند به عبارتی #مقلدند نه #محقق.
🔹آورده اند : که یک #بوقلمونی بود و چند #طاووس
بوقلمون، زیبایی و جذابیت خودش را داشت و به اندازه خودش محبوب و دوستداشتنی بود
آن طرف چند طاووس بودند، طبیعتا با همان دمهای زیبا و شگفتانگیزشان
طاووسها خیلی زیباتر بودند و دیگران آنها را بیشتر دوست داشتند، البته که بوقلمون را هم دوست داشتند اما نه به اندازه طاووسها.
بوقلمون که میدید مردم طاووسها را بیشتر دوست دارند تصمیم گرفت خودش را شبیه طاووسها کند. چند پر طاووس به دم و اطراف خود متصل کرد و تا جایی که میتوانست خودش را شبیه آنها کرد.
بعد کمکم خودش را وارد جمع طاووسها کرد. بوقلمون خوشحال بود که شبیه آنها شده، همانقدر دوستداشتنی و محبوب. کمی که گذشت طاووسها فهمیدند آن چیزی که در بین آنها در حال پرسه زدن است طاووس نیست بلکه بوقلمون است.
بعد طاووسها شروع به تنبیه بوقلمون کردند و او را با نوک خود از جمعشان بیرون کردند.
بوقلمون که از جمعشان طرد شده بود، پیش خود گفت شاید پرهای بیشتری به خود وصل کنم آنها متوجه نمیشود، مجددا این کار را انجام داد و باز هم طاووسها فهمیدند که بوقلمونِ طاووسنما وارد جمعشان شده.
باز هم طاووسها بوقلمون را از جمعشان بیرون کردند.
بوقلمون اصرار عجیبی داشت که طاووس شده است و خودش باور شده بود که دیگر بوقلمون نیست.
اما طاووسها و دیگران فهمیده بودند که او طاووس نیست بلکه ادای طاووس را در میآورد.
بوقلمون دیگر محبوبیت سابق را نداشت و به کلی طرد شده بود. زیرا او خود واقعی اش را فراموش کرده بود و سعی داشت شبیه دیگران شود!
🔹یکی از فواید #تفکر_فلسفی ، #استقلال_در_اندیشه می باشد ، فیلسوف واقعی هیچ سخنی را بدون دلیل نمی پذیرد و عقیده اش را بر پایه خیالات ، تبلیغات و تعصب بنا نمی کند ، او تابع برهان و استدلال است ؛ نه تابع افراد و اشخاص. مقلد نیست ، محقق است.
🔵مرتبط با درس سوم فلسفه یازدهم انسانی
✍عزتی رستگار _ دبیر فلسفه و منطق شهرستان رزن
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
👍14❤10👎2🙊1
#پدر
ﻫﻔﺪﻩ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ، ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﭘﺪﺭﻡ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺍﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﺮﺳﺎﻧﺪﻣﺶ، ﺑﻬﺶ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ، ﺍﻭ ﻫﻢ ﺧﻨﺪﯾﺪ...
ﺩﺭ آﻥ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻝﺳﯿﮕﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺭ ﺣﻤﺎﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﻡ؛ ﺍﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ، ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺣﻤﺎﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﮑﺸﻢ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪﻧﻢ ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﺦ!!
ﻧﺦ آﺧﺮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮐﺸﯿﺪﻡ، ﺳﯿﮕﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﭘﺪﺭ ﺩﺭ ﭼﺎﻩ ﺣﻤﺎﻡ ﻓﺮﻭ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺩﺭﺣﻤﺎﻡ ﮐﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ آمدﻡ، ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺣﻤﺎﻡ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ آﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺑﺘﺮﺳﺎﻧﺪ ...
ﺑﻐﻠﺶ ﮐﺮﺩﻡ
ﺑﻮﺳﯿﺪمش
ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ
ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻧﮑﺸﯿﺪﻡ ...
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
ﻫﻔﺪﻩ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ، ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﭘﺪﺭﻡ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺍﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﺮﺳﺎﻧﺪﻣﺶ، ﺑﻬﺶ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ، ﺍﻭ ﻫﻢ ﺧﻨﺪﯾﺪ...
ﺩﺭ آﻥ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻝﺳﯿﮕﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺭ ﺣﻤﺎﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﻡ؛ ﺍﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ، ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺣﻤﺎﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﮑﺸﻢ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪﻧﻢ ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﺦ!!
ﻧﺦ آﺧﺮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮐﺸﯿﺪﻡ، ﺳﯿﮕﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﭘﺪﺭ ﺩﺭ ﭼﺎﻩ ﺣﻤﺎﻡ ﻓﺮﻭ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺩﺭﺣﻤﺎﻡ ﮐﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ آمدﻡ، ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺣﻤﺎﻡ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ آﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺑﺘﺮﺳﺎﻧﺪ ...
ﺑﻐﻠﺶ ﮐﺮﺩﻡ
ﺑﻮﺳﯿﺪمش
ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ
ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻧﮑﺸﯿﺪﻡ ...
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
😢40❤19
یک #خواجه_نصرالله_پاریزی بود، او ظهرها که مشغول كشيدن تریاک مىشد، يك کراچک ( پرندهای از جنس کلاغ، کوچکتر، بسیار زیبا و باهوش و خوش صدا و همه اینها برخلاف کلاغ) دم ظهر هر جا بود خود را به خانه خواجه ميرساند، اول بالاى صنوبر صد ساله مىنشست بعد جفت مىزد و مینشست كنار تشك خواجه نصرالله، خواجه تریاک را جرجِر مىكشيد، و دود آن را نثار کراچک مىكرد، حيوان به حال مىآمد و اندكى بعد پرواز مى كرد.
#منبع: از سیر تا پیاز، باستانی پاریزی، ص ۲۱۱
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
#منبع: از سیر تا پیاز، باستانی پاریزی، ص ۲۱۱
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
❤12🤔8
#سه_نفر را هرگز #همنشین خود مکن، هرچند ناچار شوی تنها زندگی کنی:
کسی که #نماز را ترک کرده، و کسی که به #پدر_و_مادرش_نافرمانی میکند، و #دروغگو.
اما اولی (تارکِ نماز)، سپاس پروردگارش را بهجا نیاورده و پیمان او را حفظ نکرده است؛ پس چگونه پیمان تو را نگاه میدارد؟
و دومی (عاقّ والدین)، حقّ بزرگترین کسانی را که بر گردنش حق دارند انکار کرده است؛ پس تو که هستی تا حقّ تو را رعایت کند؟
و سومی (دروغگو)، بر همه مردم دروغ گفته است؛ پس تو که باشی تا تو را استثنا کند و با تو راستگو باشد و به تو دروغ نگوید؟
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
کسی که #نماز را ترک کرده، و کسی که به #پدر_و_مادرش_نافرمانی میکند، و #دروغگو.
اما اولی (تارکِ نماز)، سپاس پروردگارش را بهجا نیاورده و پیمان او را حفظ نکرده است؛ پس چگونه پیمان تو را نگاه میدارد؟
و دومی (عاقّ والدین)، حقّ بزرگترین کسانی را که بر گردنش حق دارند انکار کرده است؛ پس تو که هستی تا حقّ تو را رعایت کند؟
و سومی (دروغگو)، بر همه مردم دروغ گفته است؛ پس تو که باشی تا تو را استثنا کند و با تو راستگو باشد و به تو دروغ نگوید؟
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
👍32👎18❤6😁1
کلمبیا با ۳۲۴۰میلیمتر بارندگی مرطوب ترین کشور جهان است
مردم کلمبیا یکی از کم پوشش ترین مردم جهان اند.
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
مردم کلمبیا یکی از کم پوشش ترین مردم جهان اند.
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
👏27🤬12🤪6😎1
دوست داران دانایی
کلمبیا با ۳۲۴۰میلیمتر بارندگی مرطوب ترین کشور جهان است مردم کلمبیا یکی از کم پوشش ترین مردم جهان اند. #دوست_داران_دانایی @danaeeii
#باران_نمیبارد چون #عقل_نمیبارد
✍️ محسن وثوقی
این روزها یکی از نمایندگان محترم مجلس فرمودهاند که علت کمبارشی در کشور، مخالفت آقای پزشکیان با قانون حجاب است.
یعنی ظاهراً ابرهای ایران هم گوش به فرمان کمیسیون فرهنگی مجلساند! اگر لایحه عفاف تصویب شود، ابرها از شادی میگریند، و اگر مخالفتی بشود، قهر میکنند و میروند تا مثلاً روی سرِ اسکاتلندیهای بیحجاب ببارند!
اما حکایت تلختر از طنز است.
وقتی سیاستورزان، پدیدهای مانند خشکسالی را به گناه و حجاب ربط میدهند، یعنی *عقلانیت از مدار علم خارج شده و وارد منطق خرافه شده است.*
باران در اقلیم خشک ایران، قربانی سوءمدیریت منابع آب، سدسازیهای بیرویه، و نابودی تالابهاست، نه قربانی رنگ روسری زنان.
اگر هر بار که عقل در مجلس کم میبارد، خداوند هم باران را از ما میگیرد، پس بیجهت نیست که سالهاست نه آسمان میبارد، نه زمین میخندد.
مشکل ما کمحجابی نیست؛ *کمخِرَدیِ مزمن در تصمیمگیریهای کلان کشور است.
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
✍️ محسن وثوقی
این روزها یکی از نمایندگان محترم مجلس فرمودهاند که علت کمبارشی در کشور، مخالفت آقای پزشکیان با قانون حجاب است.
یعنی ظاهراً ابرهای ایران هم گوش به فرمان کمیسیون فرهنگی مجلساند! اگر لایحه عفاف تصویب شود، ابرها از شادی میگریند، و اگر مخالفتی بشود، قهر میکنند و میروند تا مثلاً روی سرِ اسکاتلندیهای بیحجاب ببارند!
اما حکایت تلختر از طنز است.
وقتی سیاستورزان، پدیدهای مانند خشکسالی را به گناه و حجاب ربط میدهند، یعنی *عقلانیت از مدار علم خارج شده و وارد منطق خرافه شده است.*
باران در اقلیم خشک ایران، قربانی سوءمدیریت منابع آب، سدسازیهای بیرویه، و نابودی تالابهاست، نه قربانی رنگ روسری زنان.
اگر هر بار که عقل در مجلس کم میبارد، خداوند هم باران را از ما میگیرد، پس بیجهت نیست که سالهاست نه آسمان میبارد، نه زمین میخندد.
مشکل ما کمحجابی نیست؛ *کمخِرَدیِ مزمن در تصمیمگیریهای کلان کشور است.
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
👏58👍11🤬2
#چاپ_لغتنامه_دهخدا از راه #فروش_پهن_اسب!
«...وقتی میخواستند لغتنامه دهخدا را به چاپ برسانند متحیر بودند که بودجه را از کجا تامین کنند، طرحها و پیشنهادها مخارج کلی داشت و هیچ وزارتخانهای قبول نمی کرد، مرحوم سرلشکر ریاضی (وزیر فرهنگ وقت) پیشنهاد عجیبی کرد، او گفت: «پیشنهاد من این است که فضولات و پهنهای زیر اسبهای دانشکده افسری را بفروشند و از بهای آن لغت نامهی دهخدا را چاپ کنند!» و همین کار را هم کردند، جلد اول آن در آمد و کمکم محلی در بودجه مملکت برایش گذاشته شد و همانست که امروز یک دایرة المعارف عظیم فارسی با وجود نقایص بسیارش در دست داریم، کتابی که اگر اسبهای دانشکدهی افسری از قضای حاجت خودداری می کردند، چاپ آن به تعویق میافتاد...»
#محمدابراهیم_باستانی_پاریزی
#از_پاریز_تا_پاریس ص۲۸۱
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
«...وقتی میخواستند لغتنامه دهخدا را به چاپ برسانند متحیر بودند که بودجه را از کجا تامین کنند، طرحها و پیشنهادها مخارج کلی داشت و هیچ وزارتخانهای قبول نمی کرد، مرحوم سرلشکر ریاضی (وزیر فرهنگ وقت) پیشنهاد عجیبی کرد، او گفت: «پیشنهاد من این است که فضولات و پهنهای زیر اسبهای دانشکده افسری را بفروشند و از بهای آن لغت نامهی دهخدا را چاپ کنند!» و همین کار را هم کردند، جلد اول آن در آمد و کمکم محلی در بودجه مملکت برایش گذاشته شد و همانست که امروز یک دایرة المعارف عظیم فارسی با وجود نقایص بسیارش در دست داریم، کتابی که اگر اسبهای دانشکدهی افسری از قضای حاجت خودداری می کردند، چاپ آن به تعویق میافتاد...»
#محمدابراهیم_باستانی_پاریزی
#از_پاریز_تا_پاریس ص۲۸۱
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
❤19😁8
🔵 #عراقچی: فعلا #امکان_مذاکره با #آمریکا وجود ندارد!
✍عزتی رستگار
فعلا امکان تامین ارز وجود ندارد
فعلا امکان تامین آب وجود ندارد
فعلا امکان تامین برق وجود ندارد
فعلا امکان تامین گاز وجود ندارد
فعلا امکان افزایش حقوق وجود ندارد
فعلا امکان همسان سازی حقوق باز نشستگان وجود ندارد
فعلا امکان کاهش تورم و رفع تحریم ها وجود ندارد
فعلا امکان....
فعلا باید مردم بسوزند و بسازند
فعلا کاری از دست دولت ساخته نیست
فعلا چیز خاصی به ذهن دست اندرکاران نظام نمی رسد جز اینکه شما رو دعوت کنند به #صبر ، #استغفار ، #توبه ، عمل صالح و تقوای الهی! باشد که رستگار شوید!!
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
✍عزتی رستگار
فعلا امکان تامین ارز وجود ندارد
فعلا امکان تامین آب وجود ندارد
فعلا امکان تامین برق وجود ندارد
فعلا امکان تامین گاز وجود ندارد
فعلا امکان افزایش حقوق وجود ندارد
فعلا امکان همسان سازی حقوق باز نشستگان وجود ندارد
فعلا امکان کاهش تورم و رفع تحریم ها وجود ندارد
فعلا امکان....
فعلا باید مردم بسوزند و بسازند
فعلا کاری از دست دولت ساخته نیست
فعلا چیز خاصی به ذهن دست اندرکاران نظام نمی رسد جز اینکه شما رو دعوت کنند به #صبر ، #استغفار ، #توبه ، عمل صالح و تقوای الهی! باشد که رستگار شوید!!
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
🤬35😁8👌4🤔1😭1
گویند: در مجلسی از ژولیدهی نیشابوری پرسیدند:
میتوانی فی البداهه شعری بگویی که ده تا کلمهی «دل» داخلش باشد و هر کدام معانی مختلفی داشته باشند؟!🤔
ژولیده رباعی زیر را در همان مجلس سرود:
دلبری با دلبری، دل از کفم دزدید و رفت
هر چه کردم ناله از دل، سنگدل، نشنید و رفت
گفتمش ای دلربا! دلبَر ز دل بردن چه سود؟
از ته دل بر من دیوانه دل، خندید و رفت
#ژولیده_نیشابوری
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
میتوانی فی البداهه شعری بگویی که ده تا کلمهی «دل» داخلش باشد و هر کدام معانی مختلفی داشته باشند؟!🤔
ژولیده رباعی زیر را در همان مجلس سرود:
دلبری با دلبری، دل از کفم دزدید و رفت
هر چه کردم ناله از دل، سنگدل، نشنید و رفت
گفتمش ای دلربا! دلبَر ز دل بردن چه سود؟
از ته دل بر من دیوانه دل، خندید و رفت
#ژولیده_نیشابوری
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
👍27👏17❤7🔥6😍1
🔵#تفکر_خارج_از_چهار_چوب
سوال ریاضی به ظاهر غیر قابل حل در چین باعث شگفتی دانشآموزان و کاربران
شبکههای اجتماعی شد:
دانشآموزان یک مدرسه ابتدایی در منطقه شونکینگ در شهر نانچونگ با این سوال در
ورقه امتحانی روبهرو شدند:
"اگر در یک کشتی ۲۶ گاو و گوساله و ۱۰ بز باشند، ناخدای کشتی
حداقل چند ساله است؟"
این سوال اخیرا در امتحان کلاس پنجم این مدرسه مطرح شد. دانشآموزان این مقطع غالبا یازده ساله هستند.
تصاویری از این سوال به همراه پاسخهای دانشآموزان در شبکههای اجتماعی چین منتشر شدند که باعث بروز بحثهایی شد.
مقامهای آموزشی چین گفتهاند سوال مطرح
شده غلط نیست و هدف آن تاکید بر "آگاهی نقادانه" بوده است.
یک دانشآموز در پاسخ نوشت: "ناخدای
کشتی باید حداقل ۱۸ ساله باشد، برای این که برای راندن کشتی باید بالغ باشد."
یک دانشآموز دیگر نوشت: "ناخدای کشتی باید ۳۶ ساله باشد. جمع ۲۶ و ۱۰ میشود
۳۶."
اما دانشآموز دیگری دست از حل مساله برداشت و نوشت: "سن ناخدا؟ نمیدانم.
نمیتوانم این مساله را حل کنم."
در اینترنت اما واکنشها متفاوت بود.
یک کاربر چینی در شبکه اجتماعی ویبو نوشت "این سوال هیچ منطقی ندارد. خود
معلم، جوابش را میداند؟"
یک کاربر دیگر نوشت "اگر مدرسهای ۲۶
معلم داشته باشد و ۱۰ نفر از آنها فکر نمیکردند، مدیر مدرسه چند سال دارد؟"
اما شماری از کاربران از این مدرسه که
نامش اعلام نشده، حمایت کردهاند و گفتهاند طرح چنین سوالهایی باعث آگاهی نقادانه میان دانشآموزان میشود.
یک کاربر گفته است تمام هدف این سوال این است که دانشآموزان را وادار به تفکر کنند
"تفکر خارج از چارچوب"
اداره آموزش شونکینگ چند روز پیش در بیانیهای گفت برخی نظرسنجیها در چین نشان میدهد که دانشآموزان مدارس ابتدایی
کشور فاقد هوشیاری و آگاهی نقادانه در حل مسایل ریاضی هستند.
روش سنتی آموزش در چین عمدتا بر یادداشتبرداری و تکرار متمرکز است.
منتقدان میگویند این روش مانع از نوآوری و خلاقیت میشود.
این اداره گفت سوالهایی از این دست به دانشآموزان این امکان را میدهد تا مرزها را به چالش بکشند و خارج از چارچوب فکر کنند.
و مثل همه جا، معمولا یک نفر جواب برای
تمامی سئوالها دارد.
اما جواب مد نظر طراح سوال :
در چین برای هدایت کشتی که وزن
محمولهاش بیش از ۵ هزار کیلوگرم باشد، باید گواهینامهای با بیش از ۵ سال سابقه داشت. حداقل سن برای دریافت گواهینامه
کشتیرانی ۲۳ سال است پس ناخدای این کشتی باید حداقل ۲۸ سال داشته باشد."
همه چیز از #کلاس_اول شروع می شود."
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
سوال ریاضی به ظاهر غیر قابل حل در چین باعث شگفتی دانشآموزان و کاربران
شبکههای اجتماعی شد:
دانشآموزان یک مدرسه ابتدایی در منطقه شونکینگ در شهر نانچونگ با این سوال در
ورقه امتحانی روبهرو شدند:
"اگر در یک کشتی ۲۶ گاو و گوساله و ۱۰ بز باشند، ناخدای کشتی
حداقل چند ساله است؟"
این سوال اخیرا در امتحان کلاس پنجم این مدرسه مطرح شد. دانشآموزان این مقطع غالبا یازده ساله هستند.
تصاویری از این سوال به همراه پاسخهای دانشآموزان در شبکههای اجتماعی چین منتشر شدند که باعث بروز بحثهایی شد.
مقامهای آموزشی چین گفتهاند سوال مطرح
شده غلط نیست و هدف آن تاکید بر "آگاهی نقادانه" بوده است.
یک دانشآموز در پاسخ نوشت: "ناخدای
کشتی باید حداقل ۱۸ ساله باشد، برای این که برای راندن کشتی باید بالغ باشد."
یک دانشآموز دیگر نوشت: "ناخدای کشتی باید ۳۶ ساله باشد. جمع ۲۶ و ۱۰ میشود
۳۶."
اما دانشآموز دیگری دست از حل مساله برداشت و نوشت: "سن ناخدا؟ نمیدانم.
نمیتوانم این مساله را حل کنم."
در اینترنت اما واکنشها متفاوت بود.
یک کاربر چینی در شبکه اجتماعی ویبو نوشت "این سوال هیچ منطقی ندارد. خود
معلم، جوابش را میداند؟"
یک کاربر دیگر نوشت "اگر مدرسهای ۲۶
معلم داشته باشد و ۱۰ نفر از آنها فکر نمیکردند، مدیر مدرسه چند سال دارد؟"
اما شماری از کاربران از این مدرسه که
نامش اعلام نشده، حمایت کردهاند و گفتهاند طرح چنین سوالهایی باعث آگاهی نقادانه میان دانشآموزان میشود.
یک کاربر گفته است تمام هدف این سوال این است که دانشآموزان را وادار به تفکر کنند
"تفکر خارج از چارچوب"
اداره آموزش شونکینگ چند روز پیش در بیانیهای گفت برخی نظرسنجیها در چین نشان میدهد که دانشآموزان مدارس ابتدایی
کشور فاقد هوشیاری و آگاهی نقادانه در حل مسایل ریاضی هستند.
روش سنتی آموزش در چین عمدتا بر یادداشتبرداری و تکرار متمرکز است.
منتقدان میگویند این روش مانع از نوآوری و خلاقیت میشود.
این اداره گفت سوالهایی از این دست به دانشآموزان این امکان را میدهد تا مرزها را به چالش بکشند و خارج از چارچوب فکر کنند.
و مثل همه جا، معمولا یک نفر جواب برای
تمامی سئوالها دارد.
اما جواب مد نظر طراح سوال :
در چین برای هدایت کشتی که وزن
محمولهاش بیش از ۵ هزار کیلوگرم باشد، باید گواهینامهای با بیش از ۵ سال سابقه داشت. حداقل سن برای دریافت گواهینامه
کشتیرانی ۲۳ سال است پس ناخدای این کشتی باید حداقل ۲۸ سال داشته باشد."
همه چیز از #کلاس_اول شروع می شود."
#دوست_داران_دانایی
@danaeeii
👍18❤12👏2😡1
