Telegram Web Link
جبرائیلی از خودش شکست می‌خورد

مدتی پیش جبرائیلی به جدال رفت و حرف‌هایی زد که نشان داد تکلیفش با خودش معلوم نیست. از یک طرف مدعی بود من در مجمع تشخیص مسئولیت مهمی نداشتم اما دائم بهم گیر می‌دادند که نباید موضع سیاسی بگیری. بعدتر برای اینکه نشان بدهد چقدر در مسیری که انتخاب کرده راسخ است گفت: من در «حلقه قدرت» بودم اما به خاطر حرف‌هایم هزینه دادم و بیرون آمدم.

اخیرا در مجمع عمومی حزب‌شان معلوم شد درباره نئولیبرال‌ها هم چنین حالتی دارد. از یک طرف به جنگ‌شان می‌رود و گرایش به رهاسازی اقتصاد را اقدام علیه ملت می‌داند اما از طرف دیگر نمی‌تواند روابط قدرت را نادیده بگیرد. اصطلاحا، وصل بودنش بر منتقد بودنش می‌چربد. از این رو پناهیان که واقعا افراطی و پیشتاز نئولیبرال‌های مذهبی بوده را به عنوان سخنران و مبلغ‌ انتخاب می‌کنند.

از این دوگانگی‌ها واضح‌تر درباره رهبری رخ می‌دهد که ایشان را با گرایشی شبیهِ خودش فرض کرده نه «راست سنتی» که راه آزادسازی و خصوصی‌سازی را هموار کرده. هم می‌خواهد به نئولیبرال‌ها بتازد هم از ولایتمداری به شیوه احساسی و ارادتمندانه خارج نشود. طبیعتا از او انتظار نمی‌رود به نقد رهبری دست بزند اما می‌تواند خطابه‌ها و شعارهای تند را کنار بگذارد تا دستکم‌ دچار تناقض نباشد‌.

جبرائیلی خودش را چیزی شبیه به هوادار فرض کرده که باید به هر قیمتی رهبری را از مسئولیت‌ها تبرئه کند. از این رو مهم‌ترین واقعیت در سه دهه گذشته یعنی چرخش در اقتصاد کلان را نادیده می‌گیرد. امام به کمونیسم متهم می‌شد و رهبری به نئولیبرالیسم، از این ساده‌تر نمی‌شود تفاوت را توضیح داد اما جبرائیلی اصرار دارد حساب رهبری را از سیاست‌های کلی نظام جدا کند.

آنهمه تأکید بر خصوصی‌سازی و واگذاری اقتصاد، بازتفسیر قانون اساسی، همراهی با هاشمی در چرخش اولیه، موافقت با تشکیل بانک‌های خصوصی، دفاع از روحانی در شوک بنزینی، حرف زدن علیه ارز ترجیحی... از نظر جبرائیلی و امثال او، هیچ کُنشی از رهبری هیچ ربطی به نئولیبرالیسم پیدا نمی‌کند. عجیب است که متوجه نمی‌شوند ناظر و غیرموثر جا زدن رهبری چه‌ معنای بدی دارد.

با هیچ ترفندی نمی‌شود آیت‌الله خامنه‌ای را مثلا از قالیباف و مخبر و آقامحمدی جدا گرفت یا گرایش افراطی اینها به نئولیبرالیسم را انکار کرد. سخنرانی‌های عجیبی که رها کردن اقتصاد را حتی با دفاع مقدس و ارزش‌های دینی پیوند می‌زنند قطعا دور از دید رهبری یا در زاویه مخالف و ناپسند نبوده به همین دلیل سال‌ها ادامه پیدا کرده و هر سه در بالاترین سطحِ اعتماد و مشاوره مانده‌اند.

برنامه دیگری از جدال در خاطرم هست که نوسان جبرائیلی در آن تأسف‌آور بود. وقتی می‌خواست برای رهبری افتخار بسازد به دخالت‌ها اشاره می‌کرد، هر جا می‌خواست روی اشتباهات سرپوش بگذارد می‌گفت ایشان در کارِ دولت‌ها دخالت نمی‌کند! این انعطاف که متاسفانه شایع هم شده از رابطه‌ای شبیه ندیم و سلطان پرده برمی‌دارد، مقام رهبری در جمهوری اسلامی اما حکایتِ دیگری دارد.

امثال جبرائیلی خود به خود متهم می‌شوند که بخشی از «عدالتخواهی سیستمی» هستند، رویکردی امنیتی که سعی دارد حرف چپ‌ها و عدالتخواه‌ها را بگیرد و ذیلِ ولایتمداری فریاد بزند. نقدها را مال خود کنند تا بگویند درون نظام این گرایش هم هست، در حد تبلیغات تا مذهبی‌ها دل‌‌شان گرم شود و از نظام نبُرند. این مسیر را پیش‌تر یارانی مثل حسن رحیم‌پور و وحید جلیلی طی کرده‌اند.

اینکه نقدهای عدالتخواهانه و بعضا پرهیجان داشته باشیم بدون اینکه گردی به عبای رهبری بنشیند یا سیاست‌های کلان و جهت‌گیری نظام را با سوال مواجه کند غیر از بچه‌گانه بودن دیگر نخ‌نما هم شده، بُرشش را از دست داده. تکاپوی دوستان‌ ولایی یک پیام ساده دارد؛ همان شعارِ «خامنه‌ای خمینی دیگر است» منتها در برداشتی کاملا اشتباه که حافظه تاریخی و شعور سیاسی را نادیده می‌گیرد.

واضح است و همه می‌دانیم، مهم‌ترین نیرویی که می‌تواند جلوی نئولیبرالیسم را بگیرد مذهبی‌های دلبسته به عدالت‌اند که اراده‌شان توسط خود نظام با موفقیتی نزدیک به صد در صد خنثی شده. جبرائیلی حتی اگر متوجه نباشد در همین روند اجازه بازی می‌گیرد. تلاش دارد خودش را برانگیزاننده مردم و پیشتاز معرفی کند در صورتی که خطاب و درخواستِ تحولش باید به سمت دیگری باشد‌.

تتمه: بسیاری از نقدهای جبرائیلی در اقتصاد به‌جا هستند. مناظره‌اش با غنی‌نژاد هم خوب بود و اوجش آنجا که قاعده تسلیط را در مورد فقرا و کارگرانی که با گران شدن ارز و آزادسازی غارت می‌شوند، به کار برد. فقط در برابر این حرف که آمریکا هم قواعد بازار را رعایت نمی‌کند واکنش درستی نداشت، نتوانست استدلال کند که نئولیبرالیسم در «بهترین آزمایشگاه» هم‌ کارکرد مطلوبی نداشته.

@daneshtalab1
با تمام‌‌ قوا، خاک بر سر خودمان

اگر یک جا بگویند غرب اشتباه کرده ناچار می‌شوند بپذیرند سیاهی‌ این سال‌ها یکسره تقصیر «اینها / آخوندها» نبوده، پس با تمام قوا همه خاک‌ها را بر سر خودمان می‌ریزند.

اگر پس از مشروطه به بهانه شوستر بر کشور تاختند و میلیون‌ها ایرانی را به کُشتن دادند، اگر در حکومت رضا به بهانه حضور آلمانی‌‌ها اشغال و تا گلو در گرسنگی و بحران غرق شدیم، اگر در دولتِ مصدق به بهانه توده‌ای‌ها دست به کودتا زدند و ربع قرن دیکتاتوری و غارت پیامدش آمد، اگر با شروع انقلاب به بهانه مخالفت با نظم جهانی از جنگ و ترور تا تحریم و انزوا از هیچ شرارتی فروگذار نکردند، همه‌اش تقصیر خودمان بوده، چون ما بهانه دادیم.

باید خاک بر سر خودمان بریزیم که نتوانستیم خودمان را با خواسته‌های آنها تطبیق بدهیم. درس‌مان را نفهمیدیم و خطِ درست را برای توسعه و تطبیق با جهان تشخیص ندادیم. حتی شاه هم که از درآمد نفت سرخوش شد و خواست سری در سرها دربیاورد مقصر بود والا (به قول خودشان) غربی‌ها فتیله حمایت‌ را پایین نمی‌کشیدند و راهِ انقلاب باز نمی‌شد.

پس اگر تاج حاکم بود و شکست خورد، اگر کراوات سر کار آمد و نتوانست، اگر عمامه‌ جلودار شد و ناکام ماند، همه‌اش تقصیر خودمان بوده، حتی بعد از این هم که می‌خواهند شلوارک حاکم شود حُکم همان است: از بدعهدی‌ و دوشیدن‌ گرفته تا تجاوز و تجزیه هر چه پیش آید بر گردن خودمان خواهد بود. ارباب گناهکار نمی‌شود!

واضح و‌ مبرهن است که: دیو لجاجت و روح بردگی از این مملکت رخت برنخواهند بست. اگر یک جا بگویند غرب اشتباه کرده ناچار می‌شوند بپذیرند سیاهی‌ این سال‌ها یکسره تقصیر «اینها / آخوندها» نبوده، پس با تمام قوا همه خاک‌ها را بر سر خودمان می‌ریزند.

@daneshtalab1
2025/10/23 16:17:13
Back to Top
HTML Embed Code: