♻️حکایتی از گلستان در جور و ستم
یکی را از ملوک عجم حکایت کنند که دست تطاول به مال رعیت دراز کرده بود و جور و اذیت آغاز کرده تا به جایی که خلق از مکاید فعلش به جهان برفتند و از کربت جورش راه غربت گرفتند. چون رعیت کم شد؛ ارتفاع ولایت نقصان پذیرفت و خزانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند.
هر که فریادرس روز مصیبت خواهد
گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش
بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود
لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش
باری به مجلس او در کتاب شاهنامه همیخواندند در زوال مملکت ضحّاک و عهد فریدون.
وزیر ملک را پرسید: هیچ توان دانستن که فریدون که گنج و ملک و حشم نداشت چگونه برو مملکت مقرر شد؟
گفت: آن چنان که شنیدی خلقی برو به تعصب گرد آمدند و تقویت کردند و پادشاهی یافت. گفت: ای مَلِک! چو گرد آمدن خلقی موجب پادشاهیست تو مر خلق را پریشان برای چه میکنی؟ مگر سر پادشاهی کردن نداری؟
همان به که لشکر به جان پروری
که سلطان به لشکر کند سروری
ملک گفت: موجب گرد آمدن سپاه و رعیت چه باشد؟
گفت: پادشه را کرم باید تا برو گرد آیند و رحمت تا در پناه دولتش ایمن نشینند و ترا این هر دو نیست.
نکند جور پیشه سلطانی
که نیاید ز گرگ چوپانی
پادشاهی که طرح ظلم افکند
پای دیوار ملک خویش بکند
ملک را پندِ وزیرِ ناصح، موافق طبع مخالف نیامد؛ روی از این سخن در هم کشید و به زندانش فرستاد.
بسی بر نیامد که بنیعمّ ِ سلطان به منازعت خاستند و ملک پدر خواستند، قومی که از دست تطاول او به جان آمده بودند و پریشان شده بر ایشان گرد آمدند و تقویت کردند تا مُلک از تصرف این به در رفت و بر آنان مقرر شد.
پادشاهی کاو روا دارد ستم بر زیردست
دوستدارش روز سختی دشمن زورآورست
با رعیت صلح کن وز جنگ خصم ایمن نشین
زان که شاهنشاه عادل را رعیت لشکرست
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
یکی را از ملوک عجم حکایت کنند که دست تطاول به مال رعیت دراز کرده بود و جور و اذیت آغاز کرده تا به جایی که خلق از مکاید فعلش به جهان برفتند و از کربت جورش راه غربت گرفتند. چون رعیت کم شد؛ ارتفاع ولایت نقصان پذیرفت و خزانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند.
هر که فریادرس روز مصیبت خواهد
گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش
بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود
لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش
باری به مجلس او در کتاب شاهنامه همیخواندند در زوال مملکت ضحّاک و عهد فریدون.
وزیر ملک را پرسید: هیچ توان دانستن که فریدون که گنج و ملک و حشم نداشت چگونه برو مملکت مقرر شد؟
گفت: آن چنان که شنیدی خلقی برو به تعصب گرد آمدند و تقویت کردند و پادشاهی یافت. گفت: ای مَلِک! چو گرد آمدن خلقی موجب پادشاهیست تو مر خلق را پریشان برای چه میکنی؟ مگر سر پادشاهی کردن نداری؟
همان به که لشکر به جان پروری
که سلطان به لشکر کند سروری
ملک گفت: موجب گرد آمدن سپاه و رعیت چه باشد؟
گفت: پادشه را کرم باید تا برو گرد آیند و رحمت تا در پناه دولتش ایمن نشینند و ترا این هر دو نیست.
نکند جور پیشه سلطانی
که نیاید ز گرگ چوپانی
پادشاهی که طرح ظلم افکند
پای دیوار ملک خویش بکند
ملک را پندِ وزیرِ ناصح، موافق طبع مخالف نیامد؛ روی از این سخن در هم کشید و به زندانش فرستاد.
بسی بر نیامد که بنیعمّ ِ سلطان به منازعت خاستند و ملک پدر خواستند، قومی که از دست تطاول او به جان آمده بودند و پریشان شده بر ایشان گرد آمدند و تقویت کردند تا مُلک از تصرف این به در رفت و بر آنان مقرر شد.
پادشاهی کاو روا دارد ستم بر زیردست
دوستدارش روز سختی دشمن زورآورست
با رعیت صلح کن وز جنگ خصم ایمن نشین
زان که شاهنشاه عادل را رعیت لشکرست
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
👍21❤7
🔴 ملت ایران فروشکسته نیست
🗒 این سالها روایتی از یک کنشگری جمعی «ملت ایران» در گذشته، در رسانه ها بازنمایی می شود که ناخواسته آنها را ملتی فریب خورده می نماید، آنجه می تواند موجب فرو شکستن اجتماعی یک ملت از درون، تحقیر آن، آسیب به غرور ملی و تردید در توانایی اش نسبت به خرد جمعی و کنشگری جمعی دوباره ای باشد که لازمه رهایی از بحران هاست. اینکه ملتی گمان برد در برهه ای از تاریخ، کودکانه فریب خورده، ترسی کودکانه نیز در درونش می انگیزد که باز هم ممکن است، این فاجعه را تکرار کند. اگر گمان بریم که ملت، تنها شامل یک یا دو نسل است که می تواند نسل های پیشین خود را سرزش کند و قادر به خلق طرحی نو برای نجاتش باشد، سخت در اشتباهیم. ملت، یک کل بهم پیوسته در طول تاریخ است. پس بهتر است بشناسیم چرا ملتی که به باور خود با انقلابش در پی معنا و رهایی و خوشبختی همزمان بود، بدین جا رسید؟
⬅️ اگر دریابیم چرا انسانها به صفت فردی به سراغ تجربهٔ دینی می روند، می توانیم درک کنیم چرا به صفت جمعی، در پی گروه های مذهبی، یا رهبران جنبش ها و انقلاب های دینی بر می خیزند یا حتی حکومتی دینی را کعبه آمال خویش می دانند. در نظر «ویلیام جیمز»، تجربه دینی یکی از عمیقترین مسیرهای رهایی درونی انسان است. او نشان میدهد که دین اصیل از دل بحرانهای فردی، اضطراب و احساس پوچی برمیخیزد و با تسلیم به امر برتر، فرد را از زخمهای درونی آزاد میکند و به او معنا، رهایی و آرامش میبخشد؛ اما چرا همین تجربه شخصی میتواند در سطح اجتماعی به خلاف این منتهی شود؟
⬅️ جیمز میگوید انسان در بحرانهای روانی، مقاومتهای سرسختانه ذهنی (بر سر اینکه تنها با اتکا به ظرفیت های عینی خودم و به تنهایی می توانم از پس امور برایم) و همچنین ترسهای درونیِ خود را رها میکند و به یک امر برتر تسلیم میشود. این تسلیم، برخلاف تصور سطحی، به معنای نابودی فرد نیست؛ بلکه راهی برای کشف نیروی درونی و رهایی است. فردی با تجربهٔ معنوی واقعی، زندگیاش عمیقتر، اخلاقیاتش خودانگیخته و توانایی عملش افزایش می یابد. از اضطراب رها میشود و می تواند رشد و خودآگاهی عمیق یابد.
⬅️ اما هنگامی که بحرانهای روانی فردی به صورت جمعی احساس شوند و به واقع یا به طور بازنمایی شده، افراد به صورت جمعی خود را درگیر بحران معنا، هویت و یا بحران های عینی تر مانند شکاف های اجتماعی یا غیره تصور یا ادراک کنند، همان نیاز به تسلیم میتواند شکل خطرناکی به خود بگیرد. به گونه ای که جامعه، مشابه افراد، به دنبال راهی برای کاهش اضطراب و بازسازی معنا می رود و ناخودآگاه جمعی خواستار «پناهگاه» میشود که رهبر کاریزماتیک میتواند این نقش را بازی کند. همان نیروی برتر که در سطح فردی شفابخش بود، اکنون در قالب انسانی نمایان میشود که وعدهٔ هدایت، امنیت و نجات میدهد. در این سطح، تجربهٔ معنوی فردی به شکل «تسلیم به رهبر» در میآید. آزادی روانی فرد جای خود را به وابستگی جمعی میدهد و مسئولیت اخلاقی مستقل به اطاعت از یک امر مقدس زمینی تبدیل میشود.
⬅️ ولی در ادامه، وقتی رهبر، نماینده امر الهی معرفی شود، انتقاد از او به عنوان مخالفت با حقیقت مقدس تفسیر میشود و خشونت علیه مخالفان مشروعیت پیدا میکند. فرآیندی که ویلیام جیمز برای تجربهٔ فردی توصیف میکند، «تسلیم و رهایی» در اینجا به ابزار کنترل و سرکوب بدل میشود. همان نیاز به معنا و امنیت که در سطح فردی مفید بود، اکنون زمینهساز بنیادگرایی و الهیات سیاسی میشود. در این مرحله، دین دیگر ابزار رشد شخصی نیست؛ بلکه چارچوبی برای مشروعیت قدرت و تولید انقیاد جمعی است. گروهها با ترکیب «ما» و «آنها» به تقابل، دشمنسازی و حتی خشونت میپردازند، در حالی که در سطح فردی همان تجربه میتوانست شفابخش و رهاییبخش باشد.
⬅️ ملت در اینجا فریب نخورده؛ بلکه از نگاه جیمز می توان دریافت که تنها در پی همان تجربه درونی فردی، در سطح اجتماعی بوده؛ گرچه شاید بسیاری فریبکارانه عمل کردند؛ اما به طور حتم بسیاری از نخبگان نیز بخشی از این ملت و دچار خطای تحلیلی در تعمیم امر فردی به امر جمعی بودند. تعمیم سطحی که فرد در آن با تسلیم به امر برتر، معنا، رهایی، آگاهی درونی و رشد می یابد و از انقیاد هر خودکامگی رها می شود، به سطح جمعی که تسلیم به رهبر، میتواند ایدئولوژی، استبداد، تبعیت محض، خشونت و در یک کلمه، بنیادگرایی تولید کند.
⬅️ این تغایرِ به ظاهر توام با فریبکاری و فریب خوردگی نه نتیجهٔ دین است نه به معنای وجود ملتی ناتوان و احساسی؛ بلکه نتیجهٔ مصادره تجربهٔ معنوی توسط قدرت سیاسی است که بخشی از آن ساختاری و بخش دیگر آن منفعت طلبانه و جاه طلبانه است. پس در معنای تاریخی اش این ملت همچنان قادر است مسیر رهایی فردی اش را با کنشگری جمعی بپوید و باید باور داشت، ملت ایران فروشکسته نیست.
مرضیه حاجی هاشمی✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
🗒 این سالها روایتی از یک کنشگری جمعی «ملت ایران» در گذشته، در رسانه ها بازنمایی می شود که ناخواسته آنها را ملتی فریب خورده می نماید، آنجه می تواند موجب فرو شکستن اجتماعی یک ملت از درون، تحقیر آن، آسیب به غرور ملی و تردید در توانایی اش نسبت به خرد جمعی و کنشگری جمعی دوباره ای باشد که لازمه رهایی از بحران هاست. اینکه ملتی گمان برد در برهه ای از تاریخ، کودکانه فریب خورده، ترسی کودکانه نیز در درونش می انگیزد که باز هم ممکن است، این فاجعه را تکرار کند. اگر گمان بریم که ملت، تنها شامل یک یا دو نسل است که می تواند نسل های پیشین خود را سرزش کند و قادر به خلق طرحی نو برای نجاتش باشد، سخت در اشتباهیم. ملت، یک کل بهم پیوسته در طول تاریخ است. پس بهتر است بشناسیم چرا ملتی که به باور خود با انقلابش در پی معنا و رهایی و خوشبختی همزمان بود، بدین جا رسید؟
⬅️ اگر دریابیم چرا انسانها به صفت فردی به سراغ تجربهٔ دینی می روند، می توانیم درک کنیم چرا به صفت جمعی، در پی گروه های مذهبی، یا رهبران جنبش ها و انقلاب های دینی بر می خیزند یا حتی حکومتی دینی را کعبه آمال خویش می دانند. در نظر «ویلیام جیمز»، تجربه دینی یکی از عمیقترین مسیرهای رهایی درونی انسان است. او نشان میدهد که دین اصیل از دل بحرانهای فردی، اضطراب و احساس پوچی برمیخیزد و با تسلیم به امر برتر، فرد را از زخمهای درونی آزاد میکند و به او معنا، رهایی و آرامش میبخشد؛ اما چرا همین تجربه شخصی میتواند در سطح اجتماعی به خلاف این منتهی شود؟
⬅️ جیمز میگوید انسان در بحرانهای روانی، مقاومتهای سرسختانه ذهنی (بر سر اینکه تنها با اتکا به ظرفیت های عینی خودم و به تنهایی می توانم از پس امور برایم) و همچنین ترسهای درونیِ خود را رها میکند و به یک امر برتر تسلیم میشود. این تسلیم، برخلاف تصور سطحی، به معنای نابودی فرد نیست؛ بلکه راهی برای کشف نیروی درونی و رهایی است. فردی با تجربهٔ معنوی واقعی، زندگیاش عمیقتر، اخلاقیاتش خودانگیخته و توانایی عملش افزایش می یابد. از اضطراب رها میشود و می تواند رشد و خودآگاهی عمیق یابد.
⬅️ اما هنگامی که بحرانهای روانی فردی به صورت جمعی احساس شوند و به واقع یا به طور بازنمایی شده، افراد به صورت جمعی خود را درگیر بحران معنا، هویت و یا بحران های عینی تر مانند شکاف های اجتماعی یا غیره تصور یا ادراک کنند، همان نیاز به تسلیم میتواند شکل خطرناکی به خود بگیرد. به گونه ای که جامعه، مشابه افراد، به دنبال راهی برای کاهش اضطراب و بازسازی معنا می رود و ناخودآگاه جمعی خواستار «پناهگاه» میشود که رهبر کاریزماتیک میتواند این نقش را بازی کند. همان نیروی برتر که در سطح فردی شفابخش بود، اکنون در قالب انسانی نمایان میشود که وعدهٔ هدایت، امنیت و نجات میدهد. در این سطح، تجربهٔ معنوی فردی به شکل «تسلیم به رهبر» در میآید. آزادی روانی فرد جای خود را به وابستگی جمعی میدهد و مسئولیت اخلاقی مستقل به اطاعت از یک امر مقدس زمینی تبدیل میشود.
⬅️ ولی در ادامه، وقتی رهبر، نماینده امر الهی معرفی شود، انتقاد از او به عنوان مخالفت با حقیقت مقدس تفسیر میشود و خشونت علیه مخالفان مشروعیت پیدا میکند. فرآیندی که ویلیام جیمز برای تجربهٔ فردی توصیف میکند، «تسلیم و رهایی» در اینجا به ابزار کنترل و سرکوب بدل میشود. همان نیاز به معنا و امنیت که در سطح فردی مفید بود، اکنون زمینهساز بنیادگرایی و الهیات سیاسی میشود. در این مرحله، دین دیگر ابزار رشد شخصی نیست؛ بلکه چارچوبی برای مشروعیت قدرت و تولید انقیاد جمعی است. گروهها با ترکیب «ما» و «آنها» به تقابل، دشمنسازی و حتی خشونت میپردازند، در حالی که در سطح فردی همان تجربه میتوانست شفابخش و رهاییبخش باشد.
⬅️ ملت در اینجا فریب نخورده؛ بلکه از نگاه جیمز می توان دریافت که تنها در پی همان تجربه درونی فردی، در سطح اجتماعی بوده؛ گرچه شاید بسیاری فریبکارانه عمل کردند؛ اما به طور حتم بسیاری از نخبگان نیز بخشی از این ملت و دچار خطای تحلیلی در تعمیم امر فردی به امر جمعی بودند. تعمیم سطحی که فرد در آن با تسلیم به امر برتر، معنا، رهایی، آگاهی درونی و رشد می یابد و از انقیاد هر خودکامگی رها می شود، به سطح جمعی که تسلیم به رهبر، میتواند ایدئولوژی، استبداد، تبعیت محض، خشونت و در یک کلمه، بنیادگرایی تولید کند.
⬅️ این تغایرِ به ظاهر توام با فریبکاری و فریب خوردگی نه نتیجهٔ دین است نه به معنای وجود ملتی ناتوان و احساسی؛ بلکه نتیجهٔ مصادره تجربهٔ معنوی توسط قدرت سیاسی است که بخشی از آن ساختاری و بخش دیگر آن منفعت طلبانه و جاه طلبانه است. پس در معنای تاریخی اش این ملت همچنان قادر است مسیر رهایی فردی اش را با کنشگری جمعی بپوید و باید باور داشت، ملت ایران فروشکسته نیست.
مرضیه حاجی هاشمی✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤13🔥1👌1
♻️پزشکیان را بازداشت کنید !*
~مسعود پزشکیان رییسجمهور، در سفر به ارومیه میگوید:~
*ترکیه نفت و گاز ندارد، ژاپن و کره هم ندارند، نفت میخرند و وضعیت آنها از ما بهتر است و زندگیشان هم خیلی خوب است.*
او اضافه میکند:
*"اما ما نفت و گاز داریم ولی گرسنه هستیم."*
بدون شک، این سخنان جناب رییس جمهور جرم
و از مصادیق بارز "نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی" است.
*با توجه به سابقه درخشان قوه قضایه در این باره طی بیش از سه دهه اخیر، با تشکیل پروندهها، دادگاهها زندانها، بازداشتها، توقیفها و ویرانکردنها !*
مگر آن همه اتهامی که با همین نام، طی سالها به خیک این روزنامهها و روزنامهنگاران بدبخت بستند و هنوز هم میبندند و دسته دسته آنها را توقیف و زندانی میکردند
و میکنند، خیلی سهمگینتر و خطرناکتر از این سخنان جناب آقای رییس جمهور بوده و هست؟
*ضمن آنکه آقای پزشکیان در تکمیل همین سخنان مشوشاش میگوید:* *مقصر این وضعیت هم نه آمریکاست و نه هیچ دشمن خارجی دیگری*
*خود ما هستیم که وضع و اوضاع کشور و مردم را*
*به اینجا رساندیم.....*
~دموکراسی خواهان ایران~
https://www.tg-me.com/darvishane49
~مسعود پزشکیان رییسجمهور، در سفر به ارومیه میگوید:~
*ترکیه نفت و گاز ندارد، ژاپن و کره هم ندارند، نفت میخرند و وضعیت آنها از ما بهتر است و زندگیشان هم خیلی خوب است.*
او اضافه میکند:
*"اما ما نفت و گاز داریم ولی گرسنه هستیم."*
بدون شک، این سخنان جناب رییس جمهور جرم
و از مصادیق بارز "نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی" است.
*با توجه به سابقه درخشان قوه قضایه در این باره طی بیش از سه دهه اخیر، با تشکیل پروندهها، دادگاهها زندانها، بازداشتها، توقیفها و ویرانکردنها !*
مگر آن همه اتهامی که با همین نام، طی سالها به خیک این روزنامهها و روزنامهنگاران بدبخت بستند و هنوز هم میبندند و دسته دسته آنها را توقیف و زندانی میکردند
و میکنند، خیلی سهمگینتر و خطرناکتر از این سخنان جناب آقای رییس جمهور بوده و هست؟
*ضمن آنکه آقای پزشکیان در تکمیل همین سخنان مشوشاش میگوید:* *مقصر این وضعیت هم نه آمریکاست و نه هیچ دشمن خارجی دیگری*
*خود ما هستیم که وضع و اوضاع کشور و مردم را*
*به اینجا رساندیم.....*
~دموکراسی خواهان ایران~
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
👌33❤6👍2
