♻️قیام ملی لمپن ها در ۲۸مرداد...!
✅یکی از کارهایی که فاتحان پس از پیروزی انجام می دهد واژه سازی است و بر این اساس، تاریخنویسی پهلوی بجای کودتای ۲۸مرداد، از عنوان «قیام ملی» یا «رستاخیز مردم» استفاده می کنند این مصداق خیانت به واژه هاست...!
نگاهی می اندازم به کسانیکه آن «قیام ملی»! را رقم زدند میداندارانِ میادین تهران که تاجبخش شدند و زخم ناسور کودتا را رقم زدند...
♦️لمپن ها، گنده لاتها و کتگردانها در تاریخ همیشه آلت دست بوده اند، محمدعلی شاه بارها از این گروه بر علیه مشروطه خواهان استفاده کرد، قبل از شلیک توپهای لیاخوفی، این لاتها مجلس را سنگباران کردند!
گروه لمپنها و لاتها، فجیعترین اعمال را پس از شکست فرقه دمکرات، در شهرهای تبریز، اردبیل و زنجان انجام دادند آنان، افراد فرقه را دستگیر و در پای کامیونهای ارتشی مانند گوسفند سر می بریدند و شعار میدادند:
«قربانی برای ایران»!
♦️شعبان بی مخ مشهورترین لمپن تاریخ معاصر است، در محله سنگلج در خانواده پر جمعیت(سیزده خواهر و برادر) متولد شد اما خودش یک پسر بیشتر نداشت میگفت:
«چون همش دنبال این بساط بودم دیگر زاد و ولد نکردم»!
در خصوص لقب«بی مخ» میگوید در مدرسه: «بچه ها میخواستن برن دستشویی، انگشت سبابه را برای اجازه گرفتن بالا می بردن. آنوقت معلم میگفت برو. اما من اینکارو نمی کردم، هر وقت میخواستم، راهمو میکشیدم میرفتم. اون وقت معلمه با انگشت میزد به شقیقه اش و به بچه ها میگفت:مخ نداره. از همونجا اینا اسم ما رو گذاشتن بی مخ!»
البته پس از کودتا، دیگر شعبان بی مخ نمی گفتند شد «پهلوان شعبان جعفری»!.
چون سندی نشان می دهد که از طرف رکن ۲ ارتش، باتمانقلیج دستور داده بخاطر خدماتش، بعد از این، او را «پهلوان شعبان جعفری» بنامند...!
♦️قبل از ظهر کودتا، شعبان در زندان بود و طیب توانسته بود صدها نفر را به همراهی شمس قنات آبادی در پامنار گرد آورد، صبح کودتا چهار دسته از جنوب شهر با تظاهرات شاه دوستانه به خانه مصدق رهسپار شدند:
دسته اول به سركردگی طیب و رضایی ها، رضا صاحب قمارخانه شهر نو ...
در حدود سیصد نفر سیاهی لشكر از خرده پاها و عمله جات میدان.
دسته دوم به سركردگی حسین رمضون یخی كه از باغ فردوس حركت كرده با چند صد نفر اوباش مجهز به چوب و چماق.
دسته سوم به سركردگی محمد مسگر از محله بدنام شهرنو با همراهی روسپیان شهرنو و خانم رئیس ها.
دسته چهارم به سركردگی صابر از جوادیه...
دسته طیب و رمضون یخی در میدان مولوی به هم پیوسته، بسوی خانه مصدق رهسپار شدند.
در محاصره خانه، شعبان بی مخ، هفت تیر بدست، جیپی را متوقف و روی آن نشسته پیوسته به درِ خانه مصدق می كوبید پس از ورود به خانه، اوباشان حمله ور شده تمام اموال، اثاثیه و حتی شیر آلات خانه را به یغما بردند!
چهار اوباش كه بر سر یك قالی پانزده متری درگیر بودند، سرانجام به توافق رسیدند كه قالی را چهار تكه كنند!
♦️«قیام ملی» بشدت از قحطی رجال وجیه المله رنج برده، کافیه نگاهی به اسامی آنها بیندازیم که اگر یکی از آنها به خواستگاری عمه ترشیده آدم می آمد، محال بود که آدم جواب «بلی» بگوید!
اصغر سسکی، اکبر جگرکی، اکبر لاله، اسداله کچل، اسماعیل شله، زکی تُرکه، علی بلنده، امیر موبور، ابرام خان، تقی بی غم، غلام دده، قاسم سرپلی، محمود دخو، حسن سه کله، رمضان یخی، خلیل تُرکه، هفت کچلون(هفت نفر...)، شش انگشته...
البته عفیفه ها و مخدرات نیز بودند مانند ملکه اعتضادی و پری بلنده، آژدان قیزی و ...
و اینها ناجیان وطن یا قیام ملی بودند!
♦️ده روز بعد از كودتا، بدستور شاه، زاهدی میهمانی باشكوهی تشکیل و مدال افتخار و قطعات زمین هدیه داد، سهم شعبان بیشتر بود او تا نیمروز کودتا در زندان بود اما بعد از ظهر کودتا، غیبتش را جبران کرد! و به لقب سیف الاسلام و تاجبخش ملقب شد!.
هر زمان یک مصدقی دستگیر می شد بلافاصله شعبان با برنامه قبلی سر می رسید و با چاقو حمله می كرد مانند حمله به فاطمیِ دست بسته یا کریمپور شیرازی ...
♦️پاداش شعبان، قطعه زمینی در شمال پارک شهر و سرمایه ای برای ساخت یک زورخانه بود که بدست شاه افتتاح شد از آن پس، هرگاه شخصیتهای خارجی به ایران می آمد یک از برنامه ها هم بازدید از زورخانه شعبان بود!
همه ساله، روزهای ۴ و ۹ آبان(تولد شاه و ولیعهد) اوج نمایش شعبان در ورزشگاه امجدیه بود.
پس از انقلاب، شعبان به ارتشبد آریانا پیوست و به اصطلاح آپوزوسیون شد! اما پسر آریانا تمام پولهای حزب را برداشت و در رفت!
شعبان اواخر عمرش در لوس آنجلس بود به علت بیسوادی دیگر نتوانست نقشی بازی کند اما تنها رخداد جالب، روزِ مرگش بود! از بین ۳۶۵روز، روز ۲۸مرداد را برای مردن انتخاب کرده بود اصلا نافش را گویی با این روز بریده بودند!
علی مرادی مراغه ای
https://www.tg-me.com/darvishane49
✅یکی از کارهایی که فاتحان پس از پیروزی انجام می دهد واژه سازی است و بر این اساس، تاریخنویسی پهلوی بجای کودتای ۲۸مرداد، از عنوان «قیام ملی» یا «رستاخیز مردم» استفاده می کنند این مصداق خیانت به واژه هاست...!
نگاهی می اندازم به کسانیکه آن «قیام ملی»! را رقم زدند میداندارانِ میادین تهران که تاجبخش شدند و زخم ناسور کودتا را رقم زدند...
♦️لمپن ها، گنده لاتها و کتگردانها در تاریخ همیشه آلت دست بوده اند، محمدعلی شاه بارها از این گروه بر علیه مشروطه خواهان استفاده کرد، قبل از شلیک توپهای لیاخوفی، این لاتها مجلس را سنگباران کردند!
گروه لمپنها و لاتها، فجیعترین اعمال را پس از شکست فرقه دمکرات، در شهرهای تبریز، اردبیل و زنجان انجام دادند آنان، افراد فرقه را دستگیر و در پای کامیونهای ارتشی مانند گوسفند سر می بریدند و شعار میدادند:
«قربانی برای ایران»!
♦️شعبان بی مخ مشهورترین لمپن تاریخ معاصر است، در محله سنگلج در خانواده پر جمعیت(سیزده خواهر و برادر) متولد شد اما خودش یک پسر بیشتر نداشت میگفت:
«چون همش دنبال این بساط بودم دیگر زاد و ولد نکردم»!
در خصوص لقب«بی مخ» میگوید در مدرسه: «بچه ها میخواستن برن دستشویی، انگشت سبابه را برای اجازه گرفتن بالا می بردن. آنوقت معلم میگفت برو. اما من اینکارو نمی کردم، هر وقت میخواستم، راهمو میکشیدم میرفتم. اون وقت معلمه با انگشت میزد به شقیقه اش و به بچه ها میگفت:مخ نداره. از همونجا اینا اسم ما رو گذاشتن بی مخ!»
البته پس از کودتا، دیگر شعبان بی مخ نمی گفتند شد «پهلوان شعبان جعفری»!.
چون سندی نشان می دهد که از طرف رکن ۲ ارتش، باتمانقلیج دستور داده بخاطر خدماتش، بعد از این، او را «پهلوان شعبان جعفری» بنامند...!
♦️قبل از ظهر کودتا، شعبان در زندان بود و طیب توانسته بود صدها نفر را به همراهی شمس قنات آبادی در پامنار گرد آورد، صبح کودتا چهار دسته از جنوب شهر با تظاهرات شاه دوستانه به خانه مصدق رهسپار شدند:
دسته اول به سركردگی طیب و رضایی ها، رضا صاحب قمارخانه شهر نو ...
در حدود سیصد نفر سیاهی لشكر از خرده پاها و عمله جات میدان.
دسته دوم به سركردگی حسین رمضون یخی كه از باغ فردوس حركت كرده با چند صد نفر اوباش مجهز به چوب و چماق.
دسته سوم به سركردگی محمد مسگر از محله بدنام شهرنو با همراهی روسپیان شهرنو و خانم رئیس ها.
دسته چهارم به سركردگی صابر از جوادیه...
دسته طیب و رمضون یخی در میدان مولوی به هم پیوسته، بسوی خانه مصدق رهسپار شدند.
در محاصره خانه، شعبان بی مخ، هفت تیر بدست، جیپی را متوقف و روی آن نشسته پیوسته به درِ خانه مصدق می كوبید پس از ورود به خانه، اوباشان حمله ور شده تمام اموال، اثاثیه و حتی شیر آلات خانه را به یغما بردند!
چهار اوباش كه بر سر یك قالی پانزده متری درگیر بودند، سرانجام به توافق رسیدند كه قالی را چهار تكه كنند!
♦️«قیام ملی» بشدت از قحطی رجال وجیه المله رنج برده، کافیه نگاهی به اسامی آنها بیندازیم که اگر یکی از آنها به خواستگاری عمه ترشیده آدم می آمد، محال بود که آدم جواب «بلی» بگوید!
اصغر سسکی، اکبر جگرکی، اکبر لاله، اسداله کچل، اسماعیل شله، زکی تُرکه، علی بلنده، امیر موبور، ابرام خان، تقی بی غم، غلام دده، قاسم سرپلی، محمود دخو، حسن سه کله، رمضان یخی، خلیل تُرکه، هفت کچلون(هفت نفر...)، شش انگشته...
البته عفیفه ها و مخدرات نیز بودند مانند ملکه اعتضادی و پری بلنده، آژدان قیزی و ...
و اینها ناجیان وطن یا قیام ملی بودند!
♦️ده روز بعد از كودتا، بدستور شاه، زاهدی میهمانی باشكوهی تشکیل و مدال افتخار و قطعات زمین هدیه داد، سهم شعبان بیشتر بود او تا نیمروز کودتا در زندان بود اما بعد از ظهر کودتا، غیبتش را جبران کرد! و به لقب سیف الاسلام و تاجبخش ملقب شد!.
هر زمان یک مصدقی دستگیر می شد بلافاصله شعبان با برنامه قبلی سر می رسید و با چاقو حمله می كرد مانند حمله به فاطمیِ دست بسته یا کریمپور شیرازی ...
♦️پاداش شعبان، قطعه زمینی در شمال پارک شهر و سرمایه ای برای ساخت یک زورخانه بود که بدست شاه افتتاح شد از آن پس، هرگاه شخصیتهای خارجی به ایران می آمد یک از برنامه ها هم بازدید از زورخانه شعبان بود!
همه ساله، روزهای ۴ و ۹ آبان(تولد شاه و ولیعهد) اوج نمایش شعبان در ورزشگاه امجدیه بود.
پس از انقلاب، شعبان به ارتشبد آریانا پیوست و به اصطلاح آپوزوسیون شد! اما پسر آریانا تمام پولهای حزب را برداشت و در رفت!
شعبان اواخر عمرش در لوس آنجلس بود به علت بیسوادی دیگر نتوانست نقشی بازی کند اما تنها رخداد جالب، روزِ مرگش بود! از بین ۳۶۵روز، روز ۲۸مرداد را برای مردن انتخاب کرده بود اصلا نافش را گویی با این روز بریده بودند!
علی مرادی مراغه ای
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤12👍8👎4🤣2
♻️ بیدولتی؛ سایهای سنگین بر سر ایران
🔸انباشت مشکلات و تشدید روزافزونشان نشانه آن است که نظام حکمرانی از انجام وظایف اولیه خود رفتهرفته بازمانده و باوجود نهادها و ارکان لشکری و کشوری، جامعه بهسمت وضعیت بیدولتی حرکت میکند. درحقیقت عجز حاکمیت در مهار مشکلات و ناتوانی در ارائه خدمات ضروری به شهروندان موجب خواهد شد که از حکومت عملاً جز نامی باقی نماند. حتا ممکن است کار به جایی برسد که دولت قادر به پرداخت حقوق کارمندان خود نباشد. در آن حالت کابینه و پارلمان و ... داریم، اما بیدولتی حاکم میشود. چنین شرایطی مقدمه هرجومرج است که از هر استبدادی ،چه دینی و چه سکولار، بهمراتب زیانبارتر است و به احتمال زیاد به فاجعه ختم میشود.
🔺منکر نقش مخرب «تحریمها و جنگ» نیستم و آنها را کوچک نمیشمارم، اما اولا هر دو را نتیجه رویکردهای غلط رهبر در داخل و خارج میدانم. ثانیاً بر این باورم که حتی اگر با دیپلماسی عاقلانه جنگ و تحریم منتفی شوند، تا زمانیکه مشکلات سهگانه ساختاری، سیاسی و مدیریتی برطرف نشود، به توسعه همهجانبه، عادلانه و پایدار دست نخواهیم یافت و بسیاری دستاوردها متزلزل و ناپایدار خواهند بود. عبور از بنبست فعلی در گرو انجام تغییرات اساسی در هر سه زمینه است.
🔺من از هر اقدامی در جهت بهبود رفاه مردم و گذار به دمکراسی از جانب هر فرد و گروهی -پوزسیون یا اپوزسیون، مخالف یا موافق جمهوری اسلامی- استقبال میکنم و دست هر هموطنی را در این مسیر به گرمی میفشارم، چرا که به راهبرد بُرد-بُرد باور دارم. به اعتقاد من باید با اروپا و آمریکا نقاط اشتراک را شناسایی کرد و تقویت نمود. سوءتفاهمها را شناخت و برطرف کرد. نقاط اختلاف را به حداقل رساند و یا به سایه بُرد و تضاد منافع را از حالت فعال به وضعیت انفعال کشاند.
🔺برعکسِ رویکرد رهبر که دائم نقاط اختلاف و یا سوءظنهای ایران و آمریکا را برجسته و بر آن تاکید میکند و منافع و مواضع مشترک طرفین را در قلمرو ملی، منطقهای و جهانی نادیده میگیرد. او با این نگاه زیانهای هنگفتی به ایران و ایرانی وارد آورده و فرصتهای زیادی را از کف ملت ربوده است. همین راهبرد را باید در داخل در پیش گرفت. یعنی اپوزسیون و پوزسیون همدیگر را ببینند و بهرسمیت بشناسند، نقاط اشتراک یکدیگر را شناسایی و بر آنها تاکید کنند. در موضوعات اختلافی و یا سوءتفاهمها به گفتوگو بپردازند، تا راه برای اتحاد ملی و مشارکت تمام ایرانیان با هر گرایش و عقیدهای در عرصه تعیین سرنوشت باز شود و تمام گروهها، احزاب و تشکلهای ملتزم به استقلال و حق حاکمیت ملّی، تمامیت ارضی و روشهای مسالمتآمیز و خشونتپرهیز بتوانند در اداره میهن سهیم شوند و ایران برای همه ایرانیان گردد.
📎متن کامل
مصطفی تاج زاده ✍
زندان اوین
https://www.tg-me.com/darvishane49
🔸انباشت مشکلات و تشدید روزافزونشان نشانه آن است که نظام حکمرانی از انجام وظایف اولیه خود رفتهرفته بازمانده و باوجود نهادها و ارکان لشکری و کشوری، جامعه بهسمت وضعیت بیدولتی حرکت میکند. درحقیقت عجز حاکمیت در مهار مشکلات و ناتوانی در ارائه خدمات ضروری به شهروندان موجب خواهد شد که از حکومت عملاً جز نامی باقی نماند. حتا ممکن است کار به جایی برسد که دولت قادر به پرداخت حقوق کارمندان خود نباشد. در آن حالت کابینه و پارلمان و ... داریم، اما بیدولتی حاکم میشود. چنین شرایطی مقدمه هرجومرج است که از هر استبدادی ،چه دینی و چه سکولار، بهمراتب زیانبارتر است و به احتمال زیاد به فاجعه ختم میشود.
🔺منکر نقش مخرب «تحریمها و جنگ» نیستم و آنها را کوچک نمیشمارم، اما اولا هر دو را نتیجه رویکردهای غلط رهبر در داخل و خارج میدانم. ثانیاً بر این باورم که حتی اگر با دیپلماسی عاقلانه جنگ و تحریم منتفی شوند، تا زمانیکه مشکلات سهگانه ساختاری، سیاسی و مدیریتی برطرف نشود، به توسعه همهجانبه، عادلانه و پایدار دست نخواهیم یافت و بسیاری دستاوردها متزلزل و ناپایدار خواهند بود. عبور از بنبست فعلی در گرو انجام تغییرات اساسی در هر سه زمینه است.
🔺من از هر اقدامی در جهت بهبود رفاه مردم و گذار به دمکراسی از جانب هر فرد و گروهی -پوزسیون یا اپوزسیون، مخالف یا موافق جمهوری اسلامی- استقبال میکنم و دست هر هموطنی را در این مسیر به گرمی میفشارم، چرا که به راهبرد بُرد-بُرد باور دارم. به اعتقاد من باید با اروپا و آمریکا نقاط اشتراک را شناسایی کرد و تقویت نمود. سوءتفاهمها را شناخت و برطرف کرد. نقاط اختلاف را به حداقل رساند و یا به سایه بُرد و تضاد منافع را از حالت فعال به وضعیت انفعال کشاند.
🔺برعکسِ رویکرد رهبر که دائم نقاط اختلاف و یا سوءظنهای ایران و آمریکا را برجسته و بر آن تاکید میکند و منافع و مواضع مشترک طرفین را در قلمرو ملی، منطقهای و جهانی نادیده میگیرد. او با این نگاه زیانهای هنگفتی به ایران و ایرانی وارد آورده و فرصتهای زیادی را از کف ملت ربوده است. همین راهبرد را باید در داخل در پیش گرفت. یعنی اپوزسیون و پوزسیون همدیگر را ببینند و بهرسمیت بشناسند، نقاط اشتراک یکدیگر را شناسایی و بر آنها تاکید کنند. در موضوعات اختلافی و یا سوءتفاهمها به گفتوگو بپردازند، تا راه برای اتحاد ملی و مشارکت تمام ایرانیان با هر گرایش و عقیدهای در عرصه تعیین سرنوشت باز شود و تمام گروهها، احزاب و تشکلهای ملتزم به استقلال و حق حاکمیت ملّی، تمامیت ارضی و روشهای مسالمتآمیز و خشونتپرهیز بتوانند در اداره میهن سهیم شوند و ایران برای همه ایرانیان گردد.
📎متن کامل
مصطفی تاج زاده ✍
زندان اوین
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
👍17❤3
♻️فریزر را خاموش کنید
تردیدی نیست آمریکا یک دولت ملی و محبوب ایرانی را در سال 1332 سرنگون کرده است. جا دارد هر سال در روز 28 مرداد نسبت به این عمل قبیح آمریکا اظهار تنفر کنیم. اما معلوم نیست چرا به پشتوانه آن رویداد تاریخی، ستیز با آمریکا به مشخصه جداییناپذیر هویت یک نظام، یک هویت سیاسی و یک دستگاه ایدئولوژیک در عرصه سیاست تبدیل شده است.
مشکل اینجاست که مساله به آمریکاستیزی محدود نمیشود. یک فریزر در خانه هویتی نظام وجود دارد که به مثابه گنجینه مقدس عمل میکند. هر از چندی یک مولفه هویتی تازه را در داخل این فریزر انداختهایم. در حال حاضر تعداد زیادی مولفه فریز شده انبار کردهایم. تا توانستهایم برای حراست از هر آنچه در این فریزر هست هزینه کردهایم. بعضی از اقلام فریز شده عبارتند از: انهدام اسرائیل، مبارزه با مظاهر تمدن غرب، پیاده سازی احکام و شرایع دینی، حمایت از مستضعفین عالم، مبارزه با ظلم، عدالت، اسلام و به تازگی ملیت. اینها همه خوباند، اما وقتی به مولفههای هویتی تبدیل میشوند، صاحب اختیار ما میشوند و در هر لحظه مانع از آن میشوند که مصالح اینجا و اکنونی خود را درست تشخیص بدهیم. به عبارت دیگر خرد سیاسی را زائل میکنند.
آبروی خود را به این مولفهها بستهاند. چندانکه گویی هر عمل و گفتاری که ناقض این مولفهها باشد، همه چیز از دست خواهد رفت.
این مولفهها فریز شدهاند به این جهت که انعطافی از خود نشان نمیدهند. به حسب تغییر موقعیتهای سیاسی و تاریخی جا به جا نمیشوند. به خاطر همین فریز شدگی، یک ساختار سیاسی را فریز کردهاند. روز و روزگار یک ملت را همراه با خودشان فریز کردهاند.
جالب اینجاست که روز داوری فرانمیرسد تا به این دو سوال پاسخ دهد: اول اینکه در کدام یک توفیقی حاصل شده است؟ اگر پاسخ به سوال اول خیلی مثبت نبود، لطفا به سوال دوم پاسخ گفته شود: تا چه زمانی باید برای حراست از این مولفههای فریز شده هزینه داده شود؟
یک سوال سوم هم هست، آیا اقلام مصرفی در فریزر تاریخ مصرف ندارند؟
هر نظام سیاسی با مولفههایی شناخته میشود. اما نظم سیاسی آویزان این مولفهها نیست. نظم سیاسی قرار است منافع و مصالح مردمانش را تامین کند. اگر منافع و خواست مردم به سوی دیگری رفت، لاجرم باید تجدید نظر کرد.
برق فریزر را باید کشید. اجازه دهیم هر چه هست از یخ زدگی خارج شود. آنگاه یکی یکی وارسی شوند واقعا هنوز قابل مصرفاند؟
جواد کاشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
تردیدی نیست آمریکا یک دولت ملی و محبوب ایرانی را در سال 1332 سرنگون کرده است. جا دارد هر سال در روز 28 مرداد نسبت به این عمل قبیح آمریکا اظهار تنفر کنیم. اما معلوم نیست چرا به پشتوانه آن رویداد تاریخی، ستیز با آمریکا به مشخصه جداییناپذیر هویت یک نظام، یک هویت سیاسی و یک دستگاه ایدئولوژیک در عرصه سیاست تبدیل شده است.
مشکل اینجاست که مساله به آمریکاستیزی محدود نمیشود. یک فریزر در خانه هویتی نظام وجود دارد که به مثابه گنجینه مقدس عمل میکند. هر از چندی یک مولفه هویتی تازه را در داخل این فریزر انداختهایم. در حال حاضر تعداد زیادی مولفه فریز شده انبار کردهایم. تا توانستهایم برای حراست از هر آنچه در این فریزر هست هزینه کردهایم. بعضی از اقلام فریز شده عبارتند از: انهدام اسرائیل، مبارزه با مظاهر تمدن غرب، پیاده سازی احکام و شرایع دینی، حمایت از مستضعفین عالم، مبارزه با ظلم، عدالت، اسلام و به تازگی ملیت. اینها همه خوباند، اما وقتی به مولفههای هویتی تبدیل میشوند، صاحب اختیار ما میشوند و در هر لحظه مانع از آن میشوند که مصالح اینجا و اکنونی خود را درست تشخیص بدهیم. به عبارت دیگر خرد سیاسی را زائل میکنند.
آبروی خود را به این مولفهها بستهاند. چندانکه گویی هر عمل و گفتاری که ناقض این مولفهها باشد، همه چیز از دست خواهد رفت.
این مولفهها فریز شدهاند به این جهت که انعطافی از خود نشان نمیدهند. به حسب تغییر موقعیتهای سیاسی و تاریخی جا به جا نمیشوند. به خاطر همین فریز شدگی، یک ساختار سیاسی را فریز کردهاند. روز و روزگار یک ملت را همراه با خودشان فریز کردهاند.
جالب اینجاست که روز داوری فرانمیرسد تا به این دو سوال پاسخ دهد: اول اینکه در کدام یک توفیقی حاصل شده است؟ اگر پاسخ به سوال اول خیلی مثبت نبود، لطفا به سوال دوم پاسخ گفته شود: تا چه زمانی باید برای حراست از این مولفههای فریز شده هزینه داده شود؟
یک سوال سوم هم هست، آیا اقلام مصرفی در فریزر تاریخ مصرف ندارند؟
هر نظام سیاسی با مولفههایی شناخته میشود. اما نظم سیاسی آویزان این مولفهها نیست. نظم سیاسی قرار است منافع و مصالح مردمانش را تامین کند. اگر منافع و خواست مردم به سوی دیگری رفت، لاجرم باید تجدید نظر کرد.
برق فریزر را باید کشید. اجازه دهیم هر چه هست از یخ زدگی خارج شود. آنگاه یکی یکی وارسی شوند واقعا هنوز قابل مصرفاند؟
جواد کاشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
👍18❤8👌2
♻️اعدام زنان
(زنان را اعدام نمی کنند چون آخوندا نمی گذارند!)
در ایران قبل از انقلاب ۱۳۵۷ زن زندانی سیاسی یا امنیتی اعدامی نداشتیم. زندان و شکنجه و تبعید وجود داشته اما اعدام نه. جالب آنکه کلا اعدام زنان تنها یک بار اتفاق افتاده است. خیلی جستجو کردم که چند اسم زن اعدامی پیدا کنم اما پیدا نشد. در جستجوها به این نتیجه رسیدم از زمان انقلاب مشروطه (۱۲۸۵) تا انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ تنها نام یک زن اعدامی وجود دارد و آن «ایران شریفی نیا»به جرم قتل دو دختر ۵ و ۱۰ ساله در تیرماه ۱۳۵۱ در زندان قصر تهران اتفاق افتاده است.
🔸️در خاطرات یکی از زنان زندانی کمونیست و چریک قبل از انقلاب را میخواندم که در زندان با یک زن بیسواد و عوام همبند بوده و این زن بیسواد گفته بود که «از آخوندا میترسند و آخوندا نمیگذارند زنها اعدام شوند،»( نقل به مضمون)
🔸️به این ترتیب به هر دلیلی که بوده قبل از انقلاب، در آن ۷۲ سال از مشروطه تا سال ۱۳۵۷ غیر از تک مورد ذکر شده، زن اعدامی نداشتیم. اما بعد از انقلاب و زمانه حاکمیت روحانیون و اجرای قوانین دینی تعداد اعدام زنان، چه سیاسی- امنیتی و چه غیر سیاسی بشدت افزایش یافته است آنقدر زیاد که آمار آن از دست مطلعان امور خارج شده است.
🔸️قبل از انقلاب چندین و چند سازمان چریکی با مشی مسلحانه علیه حکومت پهلوی فعالیت میکردند و زنان بسیاری عضو این گروهها بودند اما هیچ زن دستگیر شده اعدامی سراغ نداریم. ظاهراً در ذهن جامعه و یا در ذهن امثال آن زن عوام زندانی، قبل از انقلاب، زمانی که روحانیون خارج از حکومت بودند بیشتر از زنان حمایت میکردند تا زمانی که خودشان قدرت را در دست گرفتند و در رأس امور نشستند!
🔸️این روزها خبر از اعدام یک زن در صدر اخبار است. در خبرها آمده که حکم اعدام خانم شریفه محمدی به جرم سیاسی و امنیتی در شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور تایید شده، امیدواریم به هر نحو که شده از اعدام این زن جلوگیری شود. همچنین پیشنهاد می شود حداقل در امور سیاسی به جای اعدام مجازات جایگزین اعمال شود. در دنیای مدرن تجربه اغلب کشورهای توسعه یافته نشان میدهد اعدام راه حل مناسبی برای کاهش جرایم و حل مشکلات نیست.
✍سعید معدنی
https://www.tg-me.com/darvishane49
(زنان را اعدام نمی کنند چون آخوندا نمی گذارند!)
در ایران قبل از انقلاب ۱۳۵۷ زن زندانی سیاسی یا امنیتی اعدامی نداشتیم. زندان و شکنجه و تبعید وجود داشته اما اعدام نه. جالب آنکه کلا اعدام زنان تنها یک بار اتفاق افتاده است. خیلی جستجو کردم که چند اسم زن اعدامی پیدا کنم اما پیدا نشد. در جستجوها به این نتیجه رسیدم از زمان انقلاب مشروطه (۱۲۸۵) تا انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ تنها نام یک زن اعدامی وجود دارد و آن «ایران شریفی نیا»به جرم قتل دو دختر ۵ و ۱۰ ساله در تیرماه ۱۳۵۱ در زندان قصر تهران اتفاق افتاده است.
🔸️در خاطرات یکی از زنان زندانی کمونیست و چریک قبل از انقلاب را میخواندم که در زندان با یک زن بیسواد و عوام همبند بوده و این زن بیسواد گفته بود که «از آخوندا میترسند و آخوندا نمیگذارند زنها اعدام شوند،»( نقل به مضمون)
🔸️به این ترتیب به هر دلیلی که بوده قبل از انقلاب، در آن ۷۲ سال از مشروطه تا سال ۱۳۵۷ غیر از تک مورد ذکر شده، زن اعدامی نداشتیم. اما بعد از انقلاب و زمانه حاکمیت روحانیون و اجرای قوانین دینی تعداد اعدام زنان، چه سیاسی- امنیتی و چه غیر سیاسی بشدت افزایش یافته است آنقدر زیاد که آمار آن از دست مطلعان امور خارج شده است.
🔸️قبل از انقلاب چندین و چند سازمان چریکی با مشی مسلحانه علیه حکومت پهلوی فعالیت میکردند و زنان بسیاری عضو این گروهها بودند اما هیچ زن دستگیر شده اعدامی سراغ نداریم. ظاهراً در ذهن جامعه و یا در ذهن امثال آن زن عوام زندانی، قبل از انقلاب، زمانی که روحانیون خارج از حکومت بودند بیشتر از زنان حمایت میکردند تا زمانی که خودشان قدرت را در دست گرفتند و در رأس امور نشستند!
🔸️این روزها خبر از اعدام یک زن در صدر اخبار است. در خبرها آمده که حکم اعدام خانم شریفه محمدی به جرم سیاسی و امنیتی در شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور تایید شده، امیدواریم به هر نحو که شده از اعدام این زن جلوگیری شود. همچنین پیشنهاد می شود حداقل در امور سیاسی به جای اعدام مجازات جایگزین اعمال شود. در دنیای مدرن تجربه اغلب کشورهای توسعه یافته نشان میدهد اعدام راه حل مناسبی برای کاهش جرایم و حل مشکلات نیست.
✍سعید معدنی
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍26❤8👎1
♻️خودمحوری مذهبی و سوسیالیسم دو روی یک سکه
🗒 وقتی در جامعهای که مردمان به شکلی سنتی و فرهنگی، باورمند و دینمدار هستند، سازمانی خود را محور این باورمندی و واسطه بین مردم و خدا معرفی میکند که گویی خدا صرفاً از مجرای این سازمان و با محوریت آن، با این مردم در ارتباط است و از سویی موجودیت خود را با اقتدار سیاسی گره میزند، با فساد یا زوال اقتدار سیاسی یا خودِ این سازمان که سرنوشت هر سازمانی میتواند باشد؛ نه تنها این سازمان در نزد جامعه؛ بلکه کل باورها میتواند فرو بریزد و حتی خداناباوری رواج یابد.
⬅️ آنچه «کاتولیسم» اروپایی با آن مواجه شد، همین سرنوشت است. در کاتولیسم به جای دین یک سازمان دینی خودمحور، حاکم است که نماینده خدا بر روی زمین در رأس آن، تنها مسیر الهی رستگاری را بر روی مردمان میگشاید و کلام خدا بر زبان او و دستان خدا با دست او بر سر جامعه است و تنها با تحولات گسترده فکری، اجتماعی و انقلابی سیاسی- اجتماعی؛ چون «انقلاب کبیر فرانسه» بود که این دست و زبان قطع شد.
⬅️ در انقلاب فرانسه در حالی همه در جنگ با این سازمان دینی خودمحور و تمامیت خواه بودند که برخی تنها با این سازمان (نهاد روحانیت به عنوان واسطه بین خدا و مردم) مخالف بودند و برخی حتی با دین مسیحیت و بالاتر از آن برخی با همه ادیان تاریخی سر ناسازگاری و مخالفت داشتند و برخی هرگونه دین را ساخته ترس و نادانی و وسیله استیلای سیاسی، زورگویی و مایه تیره روزی میشمردند.
⬅️ چنین جامعهای حتی وقتی در وضعیت سکولار، لائیسیته و حتی خداناباوری قرار بگیرد، نمیتواند به شکل پایدار، فردگرایی و لیبرالیسم را تجربه کند و زمینههای اجتماعی و فرهنگی شکلگیری سوسیالیسم در آن بالا است و در اصل میتوان گفت «سوسیالیسم همان شکل سکولار سازمان دینی است»، مانند همان جامعه گرایی که بعد از انقلاب فرانسه شاهد آن هستیم و به طور کلی زمینه شکلگیری سوسیالیسم اروپایی را نیز فراهم آورد که هنوز روح غالب اروپاست.
⬅️ اما در جوامعی مانند «ایالات متحده آمریکا» که هرگز سازمان دینی به شکلی که در اروپا وجود داشت، شکل نگرفت؛ نه تنها دین زدایی در جامعه اتفاق نیفتاد؛ بلکه «برعکس تعلق به این یا آن کلیسا بخش مهمی از هویت شخصی افراد در آمریکا شده است» و از همه مهمتر هرگز سوسیالیسم امکان غلبه بر فضای سیاسی- اجتماعی جامعه را نیافت؛ چرا که خودمحوری مذهبی و سوسیالیسم دو روی یک سکه هستند؛ هرچند در تضاد بنیادین با یکدیگر به نظر می رسند.
✍ مرضیه حاجی هاشمی
https://www.tg-me.com/darvishane49
🗒 وقتی در جامعهای که مردمان به شکلی سنتی و فرهنگی، باورمند و دینمدار هستند، سازمانی خود را محور این باورمندی و واسطه بین مردم و خدا معرفی میکند که گویی خدا صرفاً از مجرای این سازمان و با محوریت آن، با این مردم در ارتباط است و از سویی موجودیت خود را با اقتدار سیاسی گره میزند، با فساد یا زوال اقتدار سیاسی یا خودِ این سازمان که سرنوشت هر سازمانی میتواند باشد؛ نه تنها این سازمان در نزد جامعه؛ بلکه کل باورها میتواند فرو بریزد و حتی خداناباوری رواج یابد.
⬅️ آنچه «کاتولیسم» اروپایی با آن مواجه شد، همین سرنوشت است. در کاتولیسم به جای دین یک سازمان دینی خودمحور، حاکم است که نماینده خدا بر روی زمین در رأس آن، تنها مسیر الهی رستگاری را بر روی مردمان میگشاید و کلام خدا بر زبان او و دستان خدا با دست او بر سر جامعه است و تنها با تحولات گسترده فکری، اجتماعی و انقلابی سیاسی- اجتماعی؛ چون «انقلاب کبیر فرانسه» بود که این دست و زبان قطع شد.
⬅️ در انقلاب فرانسه در حالی همه در جنگ با این سازمان دینی خودمحور و تمامیت خواه بودند که برخی تنها با این سازمان (نهاد روحانیت به عنوان واسطه بین خدا و مردم) مخالف بودند و برخی حتی با دین مسیحیت و بالاتر از آن برخی با همه ادیان تاریخی سر ناسازگاری و مخالفت داشتند و برخی هرگونه دین را ساخته ترس و نادانی و وسیله استیلای سیاسی، زورگویی و مایه تیره روزی میشمردند.
⬅️ چنین جامعهای حتی وقتی در وضعیت سکولار، لائیسیته و حتی خداناباوری قرار بگیرد، نمیتواند به شکل پایدار، فردگرایی و لیبرالیسم را تجربه کند و زمینههای اجتماعی و فرهنگی شکلگیری سوسیالیسم در آن بالا است و در اصل میتوان گفت «سوسیالیسم همان شکل سکولار سازمان دینی است»، مانند همان جامعه گرایی که بعد از انقلاب فرانسه شاهد آن هستیم و به طور کلی زمینه شکلگیری سوسیالیسم اروپایی را نیز فراهم آورد که هنوز روح غالب اروپاست.
⬅️ اما در جوامعی مانند «ایالات متحده آمریکا» که هرگز سازمان دینی به شکلی که در اروپا وجود داشت، شکل نگرفت؛ نه تنها دین زدایی در جامعه اتفاق نیفتاد؛ بلکه «برعکس تعلق به این یا آن کلیسا بخش مهمی از هویت شخصی افراد در آمریکا شده است» و از همه مهمتر هرگز سوسیالیسم امکان غلبه بر فضای سیاسی- اجتماعی جامعه را نیافت؛ چرا که خودمحوری مذهبی و سوسیالیسم دو روی یک سکه هستند؛ هرچند در تضاد بنیادین با یکدیگر به نظر می رسند.
✍ مرضیه حاجی هاشمی
https://www.tg-me.com/darvishane49
❤14👍5
♻️ایران میان دو انتخاب؛ منافع ملی یا عدالت جهانی
🕰 27 مرداد 1404
🔸محمود سریع القلم، استاد دانشگاه شهید بهشتی اظهار داشت:
https://www.tg-me.com/darvishane49
🕰 27 مرداد 1404
🔸محمود سریع القلم، استاد دانشگاه شهید بهشتی اظهار داشت:
▫️بخش عمده عملیات ۱۲ روزهای که در ایران رخ داد، توسط یهودیان نیویورک طراحی و هدایت شد.#قلمـبیداری
▫️یکی از موضوعات کلیدی، اجماع جناحهای حکومت و مردم اسرائیل درباره ایران است. اگر مردم اسرائیل درباره غزه، فلسطین، کرانه باختری یا توافق ابراهیم با دولتشان اختلافنظر داشته باشند، یک موضوع وجود دارد که همه جناحها و مردم را به اجماع میرساند و آن موضوع ایران است. دلیل آن هم روشن است: ایران برای سالها، شعار اصلی و کانونی خود را نابودی اسرائیل اعلام کرده و همین مسئله، همه جناحها را علیه ایران متحد میکند.
▫️در رابطه با مسائل ایران، آنچه پیشروی اقتصاد سیاسی ماست این است که کشورهای عربی، ترکیه، روسیه و چین همگی سکوت اختیار کردهاند.
▫️اسرائیل به دنبال تجزیه سرزمینی ایران است. اگر این تجزیه محقق نشود، هدف اسرائیل آن است که ایران را به کشوری ضعیف تبدیل کند. حال، ایران در برابر این وضعیت چگونه میتواند در عرصه استراتژیک و دیپلماسی بازی کند؟ پاسخ به این پرسش به توانمندیهای فکری و نظری مسئولان بستگی دارد.
▫️ما در چهار دهه گذشته با مجموعهای از دوگانهها مواجه بودهایم. دوگانه به این معناست که نمیتوان هر دو مسیر را همزمان انتخاب کرد؛ بلکه باید تصمیم گرفت و یکی را انتخاب کرد. ایران نمیتواند همزمان راه توسعه اقتصادی با الزامات خاص آن را پیش بگیرد و در عین حال تمام منابع ملی خود را صرف عدالت در خاورمیانه یا حتی عدالت جهانی (و فراتر از آن، عدالت در کهکشان) کند.
▫️همچنین کشور باید میان استراتژی تقابل با آمریکا یا تمرکز بر پیشرفت علم و فناوری انتخاب کند.
▫️همچنین ایران باید تصمیم بگیرد که آیا با هر سه قدرت بزرگ جهانی رابطه برقرار کند یا نه؛ زیرا در شرایط فعلی با دو قدرت (چین و روسیه) رابطه دارد و با یکی (آمریکا) خیر، و همین امر موجب شکست در محاسبات جهانی شده است. در حالی که کشورهایی مانند هند با هر سه قدرت تعامل دارند و از آن بهرهمند میشوند.
▫️یکی دیگر از چالشهای استراتژیک ایران، ناتوانی در انتخاب میان اولویتهای داخلی و منطقهای است. ایران نمیتواند همزمان عدالت در خاورمیانه (که به معنای درگیری و جنگهای متعدد است) را دنبال کند و در عین حال زندگی سالم و باکیفیتی برای شهروندان خود فراهم آورد.
▫️به بیان دیگر، کشور باید میان امنیت ملی مبتنی بر ثروت اقتصادی یا امنیت ملی مبتنی بر حضور نظامی در منطقه تصمیم بگیرد. سرمایهگذاری برای بازسازی عمرانی کشور نیازمند جذب سرمایه خارجی است. اما اگر ایران تمام توان خود را صرف امنیت منطقهای کند، این فرصت را از دست خواهد داد و به جای دسترسی به بازارهای کالا، سرمایه، خدمات و فناوری، کشور را به تنشهای منطقهای گره خواهد زد. بنابراین انتخاب میان آینده کیفی سرزمین و مردم در بلندمدت یا موفقیتهای کوتاهمدت امنیتی اجتنابناپذیر است.
▫️در صورت توافق، جنگ به شدت کاهش مییابد و پولهای مسدود شده ایران در اروپا، آسیا و خاورمیانه به صورت قطرهای آزاد میشود. با برنامهریزیهای گوناگون، قیمت دلار بین ۶۵ تا ۷۰ دلار در نوسان خواهد ماند. کسری بودجه تا حدی کاهش مییابد و شرکتهای انرژی بهویژه آمریکاییها در ایران فرصت فعالیت پیدا میکنند. این یک سناریو است که البته احتمال تحقق آن را بسیار کم میدانم، اما نمیدانیم چه خواهد شد.
فشارهای مالی آمریکا دوباره فعال میشود و فعالیتهای مالی ایران در ترکیه و امارات به شدت محدود خواهد شد. اگر چین با آمریکا توافق تجاری داشته باشد، فروش نفت ایران دوباره محدود میشود. در این وضعیت، قیمت دلار روند صعودی پیدا میکند، نرخ تورم خزنده افزایش مییابد، اقتصاد شکنندهتر میشود و اعتراضات در کشور بیشتر خواهد شد.
▫️روش تعامل با مخالف یا دشمن نیز به یک ملت برمیگردد. وقتی اختلافی وجود دارد، باید دید چگونه میشود آن را مدیریت کرد. چینیها تقریباً همه اختلافاتشان را با دنیا حل کردهاند. اگر فرصت کرده باشید کتاب مهمی مثل «هنر جنگ» را بخوانید، میبینید که میگوید اگر شما صد جنگ بکنید و ببرید، ارزشمند است؛ اما اگر بتوانید بدون جنگ پیروز شوید، ارزش آن بهمراتب بیشتر است. این موضوع دقت و فرایند میخواهد. اما ما ایرانیها بیشتر آیندهگرا هستیم تا فرایندگرا، و این یک اشکال جدی ایدئولوژیک در نظام فکری و نحوه اندیشیدن ماست.
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤15👍6👎3
♻️ ننگ ابدی نصیب کسانی است که سکوت کنند
در این حدود دو ماه پس از جنگ دوازده روزه خیرخواهان سخن از ضرورت پایان دادن به خصومت با آمریکا و کنار گذاشتن شعارهای غیرعقلایی و غیر عملی نابودی اسرائیل و تحقیر آمریکا گفتند.
هشدار دادند که جنگ مجدد یا به جریان افتادن اسنپ بک و تحریم های سازمان ملل، به فروپاشی می انجامد.
سخنان دکتر روحانی رئیس جمهور اسبق و بیانیه جبهه اصلاحات که با مضامین پیش گفته صادر شد بر حاکمیت گران آمد.
لذا توپخانه صدا وسیما و روزنامه های وابسته به حاکمیت شروع به تخریب این دو نمودند.(یک نمونه)
واقعیت این است که سخن گفتن از ضرورت تغییر شعارهای غلط و آرمانهای وهمی، امروز یک واجب عینی عقلی و شرعی است.
جان و مال مردم و مملکت در خطر است.
آنها که به ماله کشی و توجیه سیاستهای غلط می پردازند در حقیقت، فاقد حقیقت بودن خود را جار می زنند و بر ملا می کنند.
کسانی که به دنبال کسب رضایت خاطر حکومتیان، حیات خلق الله را به مخاطره می اندازند، بین خدا و خرما، خرما را انتخاب کرده اند.
امروز بر همه افرادی که می توانند با اظهار نظر یا گفتگو یا حتی ابراز مخالفت، قدری بین جنگ یا تحریمهای ویرانگر و ملت و مملکت فاصله بیاندازند، واجب است حاکمیت را از پیمودن راه گذشته بر حذر دارند.
حرف زدن و ابراز عقیده و گفتن از عواقب پیمودن و استمرار مسیر کنونی، امروز روز بر اندیشمندان واجب است چون حفظ جان و مال مردم و حفظ مملکت متوقف بر ان است.
اینکه حاکمیت با کمک دستگاههای امنیتی و تبلیغاتی یک سکوت قبرستانی حاکم کند بر مملکت فقط به تسریع در نابودی خودش کمک می کند.
برادران و خواهران
ما نسبت به آینده ایران مسئولیم.
ما نسبت به حفظ جان یکدیگر مسئولیم.
نباید برای اینکه به زندان نیافتیم بگذاریم جان مردم و مملکت به مخاطره بیافتد.
بایست حاکمیت را از منکرِ بزرگ بازی با جان مردم و بقا مملکت با سیاستهای متوهمانه، نهی کرد بایست فریاد زد بایست سکوت را شکست.
ننگ ابدی بر پیشانی کسانی که امروز در این وضعیت خطیر، سیاستهای غلطی که مملکت را به وضعیت بد فعلی رسانده، توجیه می کنند خواهد ماند.
چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۴ / شیراز
شهاب الدین حائری شیرازی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
در این حدود دو ماه پس از جنگ دوازده روزه خیرخواهان سخن از ضرورت پایان دادن به خصومت با آمریکا و کنار گذاشتن شعارهای غیرعقلایی و غیر عملی نابودی اسرائیل و تحقیر آمریکا گفتند.
هشدار دادند که جنگ مجدد یا به جریان افتادن اسنپ بک و تحریم های سازمان ملل، به فروپاشی می انجامد.
سخنان دکتر روحانی رئیس جمهور اسبق و بیانیه جبهه اصلاحات که با مضامین پیش گفته صادر شد بر حاکمیت گران آمد.
لذا توپخانه صدا وسیما و روزنامه های وابسته به حاکمیت شروع به تخریب این دو نمودند.(یک نمونه)
واقعیت این است که سخن گفتن از ضرورت تغییر شعارهای غلط و آرمانهای وهمی، امروز یک واجب عینی عقلی و شرعی است.
جان و مال مردم و مملکت در خطر است.
آنها که به ماله کشی و توجیه سیاستهای غلط می پردازند در حقیقت، فاقد حقیقت بودن خود را جار می زنند و بر ملا می کنند.
کسانی که به دنبال کسب رضایت خاطر حکومتیان، حیات خلق الله را به مخاطره می اندازند، بین خدا و خرما، خرما را انتخاب کرده اند.
امروز بر همه افرادی که می توانند با اظهار نظر یا گفتگو یا حتی ابراز مخالفت، قدری بین جنگ یا تحریمهای ویرانگر و ملت و مملکت فاصله بیاندازند، واجب است حاکمیت را از پیمودن راه گذشته بر حذر دارند.
حرف زدن و ابراز عقیده و گفتن از عواقب پیمودن و استمرار مسیر کنونی، امروز روز بر اندیشمندان واجب است چون حفظ جان و مال مردم و حفظ مملکت متوقف بر ان است.
اینکه حاکمیت با کمک دستگاههای امنیتی و تبلیغاتی یک سکوت قبرستانی حاکم کند بر مملکت فقط به تسریع در نابودی خودش کمک می کند.
برادران و خواهران
ما نسبت به آینده ایران مسئولیم.
ما نسبت به حفظ جان یکدیگر مسئولیم.
نباید برای اینکه به زندان نیافتیم بگذاریم جان مردم و مملکت به مخاطره بیافتد.
بایست حاکمیت را از منکرِ بزرگ بازی با جان مردم و بقا مملکت با سیاستهای متوهمانه، نهی کرد بایست فریاد زد بایست سکوت را شکست.
ننگ ابدی بر پیشانی کسانی که امروز در این وضعیت خطیر، سیاستهای غلطی که مملکت را به وضعیت بد فعلی رسانده، توجیه می کنند خواهد ماند.
چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۴ / شیراز
شهاب الدین حائری شیرازی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
👍27❤7👏6👎2
♻️موسیقی علیه خاموشی
در نخستین سالهای پس از کودتای 28 مرداد، حکومت بهدنبال نغمههایی سبک و بیخطر بود؛ صداهایی که بتوانند جامعهی زخمخورده و خشمگین را به غفلت و دلخوشیهای گذرا سرگرم کنند. خیابان لالهزار که روزگاری مرکز تئاتر و هنرهای نمایشی ایران بود، بهسرعت به پاتوق کابارهها و کافهها بدل شد. در این مکانها، موسیقیای رواج یافت که بعدها به «کوچهبازاری» شهرت پیدا کرد. مهوش، آفت، قاسم جبلی و بسیاری دیگر، در آنسالها به نماد این جریان بدل شدند.
آنان ترانههایی با ریتمهای ساده، کلمات عامیانه و ملودیهای تکراری میخواندند و موسیقیشان بخش مهمی از فضای فرهنگی جامعه را پر میکرد؛ اما این موسیقی، چه با هدایت آشکار حکومت شکل گرفت و چه با ذائقهسازی بازار، در عمل کارکردی سیاسی پیدا کرد؛ بیحس کردن جامعه و منحرفساختن ذهنها از شکست سیاسی و اجتماعیای که پس از کودتای 28مردادماه رخ داده بود.
اما در همین فضای خفقان، ترانههایی شکل گرفتند که بار اندوه و شکست را به زبان استعاره و وداع بازتاب دادند. مشهورترین نمونه، تصنیف «مرا ببوس» (با شعر حیدر رقابی و موسیقی مجید وفادار) بود. این ترانه، که نخستینبار توسط حسن گلنراقی خوانده شد، در ظاهر داستانی عاشقانه از خداحافظی یک مرد با معشوقهاش را روایت میکرد، اما در ناخودآگاه جمعی مردم بدل شد به «سرود وداع» نسل شکستخوردهی پس از کودتا. شنوندگان، در هر مصرع، پژواک وداع با آزادی و امید را حس میکردند و همین رمزآلودگی بود که امکان بقا و پخش گستردهی این ترانه را تا روزگار کنونی فراهم آورده است.
اما یکی، دو سال پس از کودتا (سال ۱۳۳۵) به ابتکار داوود پیرنیا، برنامهی «گلها» از رادیو ایران پخش شد. این برنامه با گردآوردن استادان بزرگ موسیقی سنتی چون؛ جلال تاج اصفهانی، غلامحسین بنان، اکبر گلپایگانی، دلکش، محمدرضا شجریان (در سالهای بعد)، فرامرز پایور، علی تجویدی، روحالله خالقی و شاعران و ترانهسرایانی چون رهی معیری، ذوق شنیداری جامعه را پرورش داد.
«گلها» در ظاهر برنامهای صرفاً هنری بود که اتفاقاً با حمایتِ عواملِ شاه شکل گرفته بود؛ اما در عمل، شکلی از مقاومت فرهنگی محسوب شد؛ یعنی اگرچه از منظر سیاسی، «گلها» محتاط و بیخطر جلوه میکرد، اما همین بازگشت به ریشههای هنری، نوعی اعتراض خاموش به ابتذال رسمی و فضای تحمیلی به شمار میرفت.
درواقع در برابر سیل موسیقی کابارهای و تجاری، «گلها» یادآور اصالتهای موسیقی دستگاهی و شعر کلاسیک فارسی بود. با ورود به دههی ۴۰ و اوجگیری فضای روشنفکری، موسیقی ایران رفتهرفته لایههای تازهای پیدا کرد. شاعران نوگرایی چون فریدون مشیری، سایه (هوشنگ ابتهاج)، سیمین بهبهانی و شاملو، ترانه را از سطحینگری دور کردند و به آن بُعدی اجتماعی و سیاسی بخشیدند.
در ادامهی چنین نگاهی بود که یکدهه بعد (اوایلِ دههی50) ترانههایی چون «جمعه» با صدای فرهاد و شعر شهیار قنبری متولد شد؛ ترانهای که با زبان نمادین، ماجرای سیاهکل را بازتاب میداد. فرهاد با صدای خشدار و زخمیاش، خود بدل به نماد «خوانندهی اعتراض» شد. آثاری چون «یه شب مهتاب»، «هفتهی خاکستری» و «مرد تنها»، زبان نسل خستهای بودند که دیگر نمیتوانستند با ترانههای کوچهبازاری همنوا شوند. در کنار موسیقی سنتی و کلاسیک، جریان دیگری نیز پدید آمد؛ موسیقی پاپ با رگههای اجتماعی. خوانندگانی چون داریوش با ترانههایی مثل «به من نگو دوست دارم» یا «بوی گندم»، توانستند با بیانی نرمتر به دغدغههای اجتماعی بپردازند.
درنهایت در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی، کانون فرهنگی ـ هنری «چاووش» بههمت محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان و دیگران شکل گرفت. این کانون، مجموعهی «چاووش» را منتشر کرد که آثاری چون «ای ایران ای سرای امید» (شعر ابتهاج، با صدای شجریان) و «سپیده» را در خود داشت و هماکنون میتوان آنان را نوعی تاریخنگاری با زبانِ موسیقی دانست.
بهشکلِ خلاصه میتوان گفت، از کودتای ۲۸ مرداد تا انقلاب ۱۳۵۷، موسیقی ایران درواقع صحنهی کشاکش دو جریان بود؛ درواقع کودتاچیان اگرچه دموکراسی سیاسی را سرکوب کردند، اما نتوانستند زبان اعتراض را خاموش کنند و موسیقی، با همهی سانسور و فشار، راهی برای ماندن یافت.
چنانچه در سالهای بعد از انقلاب نیز با تمامِ خفقانی که بر جامعهی موسیقی روا داشته شد، این هنر تا سالها توانست به حیاتِ خویش و زیستِ اعتراضی خود ادامه دهد؛ هرچند بیش از یکدهه است که تنگنای اقتصادی به کمکِ بنگاههای شادمانی که حالا بهجای لالهزار، صاحبِ دفترهایی لوکس در شمالِ تهران هستند، حیاتِ این هنر را با تهدیدی جدی مواجه کرده ونتیجهاش خلقِ آثاری شده است که اسمِ آن را هرچه بتوان گذاشت، موسیقی نمیتوان خواند.
سما بابایی✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
در نخستین سالهای پس از کودتای 28 مرداد، حکومت بهدنبال نغمههایی سبک و بیخطر بود؛ صداهایی که بتوانند جامعهی زخمخورده و خشمگین را به غفلت و دلخوشیهای گذرا سرگرم کنند. خیابان لالهزار که روزگاری مرکز تئاتر و هنرهای نمایشی ایران بود، بهسرعت به پاتوق کابارهها و کافهها بدل شد. در این مکانها، موسیقیای رواج یافت که بعدها به «کوچهبازاری» شهرت پیدا کرد. مهوش، آفت، قاسم جبلی و بسیاری دیگر، در آنسالها به نماد این جریان بدل شدند.
آنان ترانههایی با ریتمهای ساده، کلمات عامیانه و ملودیهای تکراری میخواندند و موسیقیشان بخش مهمی از فضای فرهنگی جامعه را پر میکرد؛ اما این موسیقی، چه با هدایت آشکار حکومت شکل گرفت و چه با ذائقهسازی بازار، در عمل کارکردی سیاسی پیدا کرد؛ بیحس کردن جامعه و منحرفساختن ذهنها از شکست سیاسی و اجتماعیای که پس از کودتای 28مردادماه رخ داده بود.
اما در همین فضای خفقان، ترانههایی شکل گرفتند که بار اندوه و شکست را به زبان استعاره و وداع بازتاب دادند. مشهورترین نمونه، تصنیف «مرا ببوس» (با شعر حیدر رقابی و موسیقی مجید وفادار) بود. این ترانه، که نخستینبار توسط حسن گلنراقی خوانده شد، در ظاهر داستانی عاشقانه از خداحافظی یک مرد با معشوقهاش را روایت میکرد، اما در ناخودآگاه جمعی مردم بدل شد به «سرود وداع» نسل شکستخوردهی پس از کودتا. شنوندگان، در هر مصرع، پژواک وداع با آزادی و امید را حس میکردند و همین رمزآلودگی بود که امکان بقا و پخش گستردهی این ترانه را تا روزگار کنونی فراهم آورده است.
اما یکی، دو سال پس از کودتا (سال ۱۳۳۵) به ابتکار داوود پیرنیا، برنامهی «گلها» از رادیو ایران پخش شد. این برنامه با گردآوردن استادان بزرگ موسیقی سنتی چون؛ جلال تاج اصفهانی، غلامحسین بنان، اکبر گلپایگانی، دلکش، محمدرضا شجریان (در سالهای بعد)، فرامرز پایور، علی تجویدی، روحالله خالقی و شاعران و ترانهسرایانی چون رهی معیری، ذوق شنیداری جامعه را پرورش داد.
«گلها» در ظاهر برنامهای صرفاً هنری بود که اتفاقاً با حمایتِ عواملِ شاه شکل گرفته بود؛ اما در عمل، شکلی از مقاومت فرهنگی محسوب شد؛ یعنی اگرچه از منظر سیاسی، «گلها» محتاط و بیخطر جلوه میکرد، اما همین بازگشت به ریشههای هنری، نوعی اعتراض خاموش به ابتذال رسمی و فضای تحمیلی به شمار میرفت.
درواقع در برابر سیل موسیقی کابارهای و تجاری، «گلها» یادآور اصالتهای موسیقی دستگاهی و شعر کلاسیک فارسی بود. با ورود به دههی ۴۰ و اوجگیری فضای روشنفکری، موسیقی ایران رفتهرفته لایههای تازهای پیدا کرد. شاعران نوگرایی چون فریدون مشیری، سایه (هوشنگ ابتهاج)، سیمین بهبهانی و شاملو، ترانه را از سطحینگری دور کردند و به آن بُعدی اجتماعی و سیاسی بخشیدند.
در ادامهی چنین نگاهی بود که یکدهه بعد (اوایلِ دههی50) ترانههایی چون «جمعه» با صدای فرهاد و شعر شهیار قنبری متولد شد؛ ترانهای که با زبان نمادین، ماجرای سیاهکل را بازتاب میداد. فرهاد با صدای خشدار و زخمیاش، خود بدل به نماد «خوانندهی اعتراض» شد. آثاری چون «یه شب مهتاب»، «هفتهی خاکستری» و «مرد تنها»، زبان نسل خستهای بودند که دیگر نمیتوانستند با ترانههای کوچهبازاری همنوا شوند. در کنار موسیقی سنتی و کلاسیک، جریان دیگری نیز پدید آمد؛ موسیقی پاپ با رگههای اجتماعی. خوانندگانی چون داریوش با ترانههایی مثل «به من نگو دوست دارم» یا «بوی گندم»، توانستند با بیانی نرمتر به دغدغههای اجتماعی بپردازند.
درنهایت در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی، کانون فرهنگی ـ هنری «چاووش» بههمت محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان و دیگران شکل گرفت. این کانون، مجموعهی «چاووش» را منتشر کرد که آثاری چون «ای ایران ای سرای امید» (شعر ابتهاج، با صدای شجریان) و «سپیده» را در خود داشت و هماکنون میتوان آنان را نوعی تاریخنگاری با زبانِ موسیقی دانست.
بهشکلِ خلاصه میتوان گفت، از کودتای ۲۸ مرداد تا انقلاب ۱۳۵۷، موسیقی ایران درواقع صحنهی کشاکش دو جریان بود؛ درواقع کودتاچیان اگرچه دموکراسی سیاسی را سرکوب کردند، اما نتوانستند زبان اعتراض را خاموش کنند و موسیقی، با همهی سانسور و فشار، راهی برای ماندن یافت.
چنانچه در سالهای بعد از انقلاب نیز با تمامِ خفقانی که بر جامعهی موسیقی روا داشته شد، این هنر تا سالها توانست به حیاتِ خویش و زیستِ اعتراضی خود ادامه دهد؛ هرچند بیش از یکدهه است که تنگنای اقتصادی به کمکِ بنگاههای شادمانی که حالا بهجای لالهزار، صاحبِ دفترهایی لوکس در شمالِ تهران هستند، حیاتِ این هنر را با تهدیدی جدی مواجه کرده ونتیجهاش خلقِ آثاری شده است که اسمِ آن را هرچه بتوان گذاشت، موسیقی نمیتوان خواند.
سما بابایی✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
👍12❤7👎3👌1
♻️تشدید احساس هیچکس بودن
🔹جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و ایران هرچند کوتاهمدت بود، نهتنها خسارات مادی بهبار آورد، بلکه موجی از تأثیرات عمیق روانی و اجتماعی را بر جامعه ایران تحمیل کرد که تاکنون و باگذشت حدود دوماه از آن، بازتابهایش در لایههای مختلف زندگی و جامعه دیده میشود. افزایش اضطراب جمعی، اختلالات پس از سانحه، تغییرات در انسجام اجتماعی و هویت ملی و... بخشهایی از این تجربه پیچیده جمعی هستند. فاطمه علمدار، جامعهشناس و پژوهشگر حوزه روانشناسی اجتماعی در گفتوگویی از عمق تأثیرات، آسیبها و تغییرات اجتماعی آن میگوید.
🖌زهرا جعفری در گفتگو با فاطمه علمدار
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
🔹جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و ایران هرچند کوتاهمدت بود، نهتنها خسارات مادی بهبار آورد، بلکه موجی از تأثیرات عمیق روانی و اجتماعی را بر جامعه ایران تحمیل کرد که تاکنون و باگذشت حدود دوماه از آن، بازتابهایش در لایههای مختلف زندگی و جامعه دیده میشود. افزایش اضطراب جمعی، اختلالات پس از سانحه، تغییرات در انسجام اجتماعی و هویت ملی و... بخشهایی از این تجربه پیچیده جمعی هستند. فاطمه علمدار، جامعهشناس و پژوهشگر حوزه روانشناسی اجتماعی در گفتوگویی از عمق تأثیرات، آسیبها و تغییرات اجتماعی آن میگوید.
🔹اصلیترین آسیبی که مردم بعد از جنگ 12 روزه با آن مواجه شدند، تشدید احساس «هیچکس بودن» بود. معضل ما در جامعه این است که حاکمیت، مردم جامعه را «هیچکس» در نظر میگیرد.
🔹«هیچکس بودن» واجد سه ویژگی است؛ اولاً، افراد احساس تعلقی ندارند، یعنی خودشان را متعلق به یک جمع بزرگتر نمیبینند. به بیانیدیگر، وقتی در جامعهای «خودی» و «غیرخودی» وجود دارد و بیشتر افراد جامعه از دایره خودیها به بیرون رانده میشوند، لاجرم افراد نمیتوانند خودشان را متعلق و وابسته به یکدیگر تعریف کنند و در عوض احساس طرد، تنهایی و جداماندگی را بیشتر از احساس تعلق تجربه میکنند. ثانیاً، افراد میدانند برای حاکمیت ارزشمند نیستند و ثالثاً، احساس نبود اثربخشی است. مردمی که احساس تعلق، ارزشمندی و اثربخشی دارند حس «کسی بودن» خواهند داشت و وقتی بسترهای لازم برای تجربه این امور در جامعه وجود نداشته باشد، مردم حس «هیچکس بودن» خواهند داشت.
🔹تا اینلحظه احساس انسجامی شکل نگرفته، مگر حول حس «استیصال». نمیشود حسی را که مردم از «هیچکس بودن» گرفتهاند، انسجام نامید.
🔹تاکنون واگرایی در جامعه افزایش یافته، چراکه در وضعیت ابهام و تعلیق، افراد نمیتوانند تصمیم قاطعی بگیرند. همه میدانند که جنگ دوباره شروع خواهد شد؛ اما از اینکه چه زمانی شروع میشود، چه چیزی در انتظار آنهاست و آینده چگونه خواهد بود، هیچ اطلاعی ندارند. همه اینها باعث میشود که جامعه نتواند برای یک هدف خاص منسجم شود یا گروههایی تشکیل شود و برای آینده برنامهریزی کند.
🔹در نبود جریان آزاد اطلاعات و اخبار، بازار پیشگوییهای مبتنی بر حدس و گمانهای نامعتبر، رونق پیدا کرده و بحث و جدلهای هیجانی و عصبی را افزایش میدهد. افراد بسیاری هم البته با دلزدگی، از ورود به این مباحث اجتناب کرده و منفعلانه ترجیح میدهند که سکوت کنند تا ببینند چه پیش خواهد آمد؛ بنابراین تابهامروز، فضای واگرایی در جامعه بیشتر است.
🔹لازمه تابآوری اجتماعی این است که افراد بتوانند از یکدیگر حمایت و مراقبت کنند. یعنی همان نقش مراقبتی که زنان در آن تبحر بیشتری دارند و در این موقعیت میتوان از تجربیاتشان استفاده کرد
🖌زهرا جعفری در گفتگو با فاطمه علمدار
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤10👏3👍1
_ آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نیامده است رنج و اندوه مبر
_ پیش از پاسخ دادن بیاندیش
- هیچکس را تمسخر مکن
_ نه به راست و نه به دروغ هرگز قسم نخور
_ خودت برای خودت، همسر برگزین
_ به ضرر کردن کسی خوشنود مشو
_ دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی
_ نیک باش تا زندگانی به نیکی گذرانی
_هرگز ترشرو و بدخو مباش
_ تا جایی که می توانی، از مال خود به دیگران ببخش
_ کسی را فریب مده تا دردمند نشوی
_ از هرکس و هرچیز مطمئن مباش
_ فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی
_ بیگناه باش تا بیم نداشته باشی
_ سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی
_ با مردم یگانه باش تا سرآمد و مشهور شوی
_ راستگو باش تا پایدار باشی
_فروتن باش تا دوست بسیار داشته باشی
_ مطابق وجدان خود رفتار کن که کامروا
شوی
_جوانمرد باش تا آسمانی باشی
_ روان خود را به خشم و کینه آلوده مساز
_ دردین و مذهب افراط نکن تا پاک و راست
گردی
پندهای 22 گانه زرتشت که هزاران سال پیش آن را به ما آموخته و به یادگار گذاشته
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
_ پیش از پاسخ دادن بیاندیش
- هیچکس را تمسخر مکن
_ نه به راست و نه به دروغ هرگز قسم نخور
_ خودت برای خودت، همسر برگزین
_ به ضرر کردن کسی خوشنود مشو
_ دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی
_ نیک باش تا زندگانی به نیکی گذرانی
_هرگز ترشرو و بدخو مباش
_ تا جایی که می توانی، از مال خود به دیگران ببخش
_ کسی را فریب مده تا دردمند نشوی
_ از هرکس و هرچیز مطمئن مباش
_ فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی
_ بیگناه باش تا بیم نداشته باشی
_ سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی
_ با مردم یگانه باش تا سرآمد و مشهور شوی
_ راستگو باش تا پایدار باشی
_فروتن باش تا دوست بسیار داشته باشی
_ مطابق وجدان خود رفتار کن که کامروا
شوی
_جوانمرد باش تا آسمانی باشی
_ روان خود را به خشم و کینه آلوده مساز
_ دردین و مذهب افراط نکن تا پاک و راست
گردی
پندهای 22 گانه زرتشت که هزاران سال پیش آن را به ما آموخته و به یادگار گذاشته
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
❤24👏4👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥یاسمین میظر : آمریکا و اروپا در پشت پرده، همسو و متحد هستند و موضوع هستهای، فقط بهانه است. هدف واقعی، تقویت و ایجاد «اسرائیل بزرگ» است؛ ایران مانع اصلی است و پس از آن ترکیه و عربستان هدف خواهند بود.
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍9👎9
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥اظهارات استاد اکبرنژاد پس از حکم خلع لباس وزندان؛
🔹عمامه برای من وسیلهای است برای پایبندی به اصول الهی، اخلاقی و دفاع از حقوق مردم ایران.
🔹اگر این لباس بخواهد مانع از صدای عدالت و دفاع از مردم شود، چه ارزشی دارد؟
خداوند متعال را به خاطر توفیق دفاع از مردم ستمدیده ایران سپاسگزارم.
۱۴۰۴/۵/۲۹/قم
♻️ زندان و خلع لباس استاد محمدتقی اکبرنژاد قطعی شد وی به
۱_«۸ ماه و ۱ روز زندان» به اتهام «تضعیف نظام»
۲_«۱۵ ماه و ۵ روز زندان» به اتهام «توهین به رهبران انقلاب اسلامی»
۳_«۳ سال خلع لباس» به اتهام هتک حیثیت روحانیت محکوم گردید.
بیگمان مردان راستین و ثابت قدم در راه حق و حقیقت کم نبوده و نیستند اما استاد اکبرنژاد بحق حنجره پر طنین جامعه ایران است.
با اینگونه احکام ضد دموکراسی نمیشود حنجره ها را برید و صداها و پژواک آنرا خاموش کرد.
اکبرنژاد نیز مانند بسیاری از آزادیخواهان و عدالت جویان و منتقدین و معترضین به عملکرد حاکمیت می رود که سالها آزار و اذیت ددمنشان را تحمل نماید اما دیری نمی پاید که اندیشه بلند او، آتش زیرخاکستری باشد در هم پیچیدن طومار ظلم و ستم؛
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
🔹عمامه برای من وسیلهای است برای پایبندی به اصول الهی، اخلاقی و دفاع از حقوق مردم ایران.
🔹اگر این لباس بخواهد مانع از صدای عدالت و دفاع از مردم شود، چه ارزشی دارد؟
خداوند متعال را به خاطر توفیق دفاع از مردم ستمدیده ایران سپاسگزارم.
۱۴۰۴/۵/۲۹/قم
♻️ زندان و خلع لباس استاد محمدتقی اکبرنژاد قطعی شد وی به
۱_«۸ ماه و ۱ روز زندان» به اتهام «تضعیف نظام»
۲_«۱۵ ماه و ۵ روز زندان» به اتهام «توهین به رهبران انقلاب اسلامی»
۳_«۳ سال خلع لباس» به اتهام هتک حیثیت روحانیت محکوم گردید.
بیگمان مردان راستین و ثابت قدم در راه حق و حقیقت کم نبوده و نیستند اما استاد اکبرنژاد بحق حنجره پر طنین جامعه ایران است.
با اینگونه احکام ضد دموکراسی نمیشود حنجره ها را برید و صداها و پژواک آنرا خاموش کرد.
اکبرنژاد نیز مانند بسیاری از آزادیخواهان و عدالت جویان و منتقدین و معترضین به عملکرد حاکمیت می رود که سالها آزار و اذیت ددمنشان را تحمل نماید اما دیری نمی پاید که اندیشه بلند او، آتش زیرخاکستری باشد در هم پیچیدن طومار ظلم و ستم؛
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
❤50👏9👍1
♻️شمیم بوعلی سینا
چند صدمتر از خیابان مفروش شده از سنگ را که به سمت جنوب گز می کنیم. به یک میدان بیضی شکل می رسیم.
میدان با خیابانی به عرض ۳۰ متر احاطه شده است و با پیاده راهی سنگ فرش شده به دو نیم تقسیم شده است .
نیمه سمت چپ انبوهی از درختان تناور سر به آسمان داشته با طراوت و زیبا که مردم در سایه سار آن لحظاتی را به در کردن خستگی ونفس گرفتن توقف می کنند.
در قلب نیمه چپ میدان، دایره ای پایین تر از پیرامون آن با تزیینات گیاهی و تعبیه سردیس مفاخر و دانشمندان همدان چشم نوازی می کند.
تندیس دانشمند بزرگ ایران و جهان ابوعلی سینا با در دست داشتن کتاب در حالی که روی به شرق دارد در منتهی الیه شرقی میدان بر روی قطعه سنگی بزرگ به ارتفاع سه متر جای گرفته است.
آرامگاه وی نیز در نیمه غربی و سمت راست میدان قرار دارد.
محوطه آرامگاه با حصاری از سنگ و فلز جداسازی شده است حدود یک متر سنگ و بالای دیواره نرده های فلزی سبز رنگی کار شده است.
درختان و آب نمای داخل محوطه دلربایی می کنند و هر رهگذری را به درون فرا می خوانند.
وارد محوطه که می شوی با عمارتی کمنظیر با سنگهای بزرگی از گرانیت مواجه می شویم
بنای آرامگاه تلفیقی از دو سبک معماری ایران باستان و ایران بعد از اسلام است. در طراحی این مجموعه از عناصری از هنر معماری سنتی ایرانی استفاده شدهاست. عناصری مانند برج، الهام گرفته از برج گنبد قابوس، باغچهها، متأثر از باغهای ایرانی، آبنماها، الهام گرفته از حوض خانههای سنتی و نمائی با روکار سنگهای حجیم و خشن خارا که با سنگ گرانیت کوهستان الوند آراسته شده و نمودار کاخهای باستانی ایرانیان است.
به گفتهٔ هوشنگ سیحون (در کتاب نیم قرن آثار معماری و نقاشی سیحون) ۱۰ ستون ایوان نشانهٔ ده قرن پس از بوعلی ست ( به مناسبت گرامیداشت هزاره بوعلی و گذشت ده قرن از زمانه ابن سینا ) و ۱۲ ستون برج بر روی ساختمان اصلی نمادی از دوازده دانشی ست که بوعلی در روزگار خود بر همهٔ آنها چیره بود.
درحال حاضر تالار جنوبی آرامگاه به عنوان موزه محل نگهداری سکه، سفال، برنز و سایر اشیاء کشف شده مربوط به هزارههای قبل از میلاد و دوران اسلامی اختصاص یافته و در تالار شمالی کتابخانهای مشتمل بر ۸۰۰۰ جلد کتاب خطی و چاپی نفیس ایرانی و خارجی و غرفههایی مربوط به آثار بو علی سینا و شعرا و نویسندگان همدانی نگهداری میشود.
معماری زیبای این عمارت دست یابی به پشت بام از راه های متعدد و فضای با طراوت ودل انگیز بیرونی دل هر بازدیدکننده ای را می برد.
هوشنگ سیحون طراح ،معمار و سازنده این اثر باشکوه حق مطلب را درباره ابوعلی سینا بجای آورده است.
.
پس از به نظاره نشستن این عمارت باشکوه از درب چوبی بزرگ وارد می شویم و پس از طی کردن چند متری تالار ، وارد محوطه زیر برج که ابن سینا در آن آرمیده است می شویم بر حسب ادب ادای احترام می کنیم و چرخی گرد مقبره او می زنیم و برخی کشفیات دارویی او را که بر دیوار قاب گرفته شده است را به نظاره و مطالعه می ایستیم.
فضا، فضای بسیار سبک و آرام بخشی است.
ایستادن و نشستن در جوار مردی که تمام عمر خود را برای آدمی به بار نشانده است. فخرآور است.
این آرامگاه چون الماسی بر نگین شهر همدان و انگشتری ایران می درخشد.
و کمتر همدانی و ایرانی هست که در جوار او احساس غرور نکرده باشد.
آخرای مرداد که فرا می رسد شمیم شهریور،دماغ دارندگان دانش و سازندگان نفس و رهپویان معرفت را نوازش می دهد. وجود ارزنده و سایه سنگین ابوعلی سینا بر آسمان دل یکایک ایرانیان چتر وا می کند و ماه یا هفته ای را به گرامیداشت و درس آموزی مشغول می دارد.
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
چند صدمتر از خیابان مفروش شده از سنگ را که به سمت جنوب گز می کنیم. به یک میدان بیضی شکل می رسیم.
میدان با خیابانی به عرض ۳۰ متر احاطه شده است و با پیاده راهی سنگ فرش شده به دو نیم تقسیم شده است .
نیمه سمت چپ انبوهی از درختان تناور سر به آسمان داشته با طراوت و زیبا که مردم در سایه سار آن لحظاتی را به در کردن خستگی ونفس گرفتن توقف می کنند.
در قلب نیمه چپ میدان، دایره ای پایین تر از پیرامون آن با تزیینات گیاهی و تعبیه سردیس مفاخر و دانشمندان همدان چشم نوازی می کند.
تندیس دانشمند بزرگ ایران و جهان ابوعلی سینا با در دست داشتن کتاب در حالی که روی به شرق دارد در منتهی الیه شرقی میدان بر روی قطعه سنگی بزرگ به ارتفاع سه متر جای گرفته است.
آرامگاه وی نیز در نیمه غربی و سمت راست میدان قرار دارد.
محوطه آرامگاه با حصاری از سنگ و فلز جداسازی شده است حدود یک متر سنگ و بالای دیواره نرده های فلزی سبز رنگی کار شده است.
درختان و آب نمای داخل محوطه دلربایی می کنند و هر رهگذری را به درون فرا می خوانند.
وارد محوطه که می شوی با عمارتی کمنظیر با سنگهای بزرگی از گرانیت مواجه می شویم
بنای آرامگاه تلفیقی از دو سبک معماری ایران باستان و ایران بعد از اسلام است. در طراحی این مجموعه از عناصری از هنر معماری سنتی ایرانی استفاده شدهاست. عناصری مانند برج، الهام گرفته از برج گنبد قابوس، باغچهها، متأثر از باغهای ایرانی، آبنماها، الهام گرفته از حوض خانههای سنتی و نمائی با روکار سنگهای حجیم و خشن خارا که با سنگ گرانیت کوهستان الوند آراسته شده و نمودار کاخهای باستانی ایرانیان است.
به گفتهٔ هوشنگ سیحون (در کتاب نیم قرن آثار معماری و نقاشی سیحون) ۱۰ ستون ایوان نشانهٔ ده قرن پس از بوعلی ست ( به مناسبت گرامیداشت هزاره بوعلی و گذشت ده قرن از زمانه ابن سینا ) و ۱۲ ستون برج بر روی ساختمان اصلی نمادی از دوازده دانشی ست که بوعلی در روزگار خود بر همهٔ آنها چیره بود.
درحال حاضر تالار جنوبی آرامگاه به عنوان موزه محل نگهداری سکه، سفال، برنز و سایر اشیاء کشف شده مربوط به هزارههای قبل از میلاد و دوران اسلامی اختصاص یافته و در تالار شمالی کتابخانهای مشتمل بر ۸۰۰۰ جلد کتاب خطی و چاپی نفیس ایرانی و خارجی و غرفههایی مربوط به آثار بو علی سینا و شعرا و نویسندگان همدانی نگهداری میشود.
معماری زیبای این عمارت دست یابی به پشت بام از راه های متعدد و فضای با طراوت ودل انگیز بیرونی دل هر بازدیدکننده ای را می برد.
هوشنگ سیحون طراح ،معمار و سازنده این اثر باشکوه حق مطلب را درباره ابوعلی سینا بجای آورده است.
.
پس از به نظاره نشستن این عمارت باشکوه از درب چوبی بزرگ وارد می شویم و پس از طی کردن چند متری تالار ، وارد محوطه زیر برج که ابن سینا در آن آرمیده است می شویم بر حسب ادب ادای احترام می کنیم و چرخی گرد مقبره او می زنیم و برخی کشفیات دارویی او را که بر دیوار قاب گرفته شده است را به نظاره و مطالعه می ایستیم.
فضا، فضای بسیار سبک و آرام بخشی است.
ایستادن و نشستن در جوار مردی که تمام عمر خود را برای آدمی به بار نشانده است. فخرآور است.
این آرامگاه چون الماسی بر نگین شهر همدان و انگشتری ایران می درخشد.
و کمتر همدانی و ایرانی هست که در جوار او احساس غرور نکرده باشد.
آخرای مرداد که فرا می رسد شمیم شهریور،دماغ دارندگان دانش و سازندگان نفس و رهپویان معرفت را نوازش می دهد. وجود ارزنده و سایه سنگین ابوعلی سینا بر آسمان دل یکایک ایرانیان چتر وا می کند و ماه یا هفته ای را به گرامیداشت و درس آموزی مشغول می دارد.
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
👏19❤14
♻️وفاق میلی ( نفوذ، میلی را ملی ، ناآگاهی را آگاهی ، جنجال و کشمکش را تشریک مساعی جا می زند و جنگ را بر مذاکره رجحان می دهد )
▫️اینکه حکم اعدام شریفه محمدی اساسا مبنایی ندارد و ناقض حقوق شهروندی و آزادی بیان است.
▫️اینکه حکم اکبرنژاد نیز ناقض آزادی بیان است و جامعه به هیچوجه آنها را نمی تواند هضم کند.
▫️اینکه مجریان و مهمانان به اصطلاح کارشناس صدا و سیما در جایگاه توپخانه دشمن عمل می کند تا عناصر دلسوز و خدمتگزار را مورد هجمه های خود قرار دهد ،بماند.
🔸سوگیری های رسانه میلی، هتاکی و نعل وارونه زدن در کنار حکم اعدام شریفه محمدی فعال کارگری وهم چنین حکم زندان وخلع لباس اکبرنژاد در کوران التهابات پس از جنگ ۱۲ روزه که با ناترازی وکمبود انرژی همساز شده تا اعصاب مردم را بهم بریزد در کنار تهدیدهای لفظی و عملی ترامپ و نتانیاهو در حال اوج گرفتن است پیامی جز این نمی تواند داشته باشد که شبکه نفوذ در دستگاه قضایی و رسانه میلی چنبره زده است.
حال چرا حاکمیت نمی تواند این را فهم کند شک برانگیز نیست؟!
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
▫️اینکه حکم اعدام شریفه محمدی اساسا مبنایی ندارد و ناقض حقوق شهروندی و آزادی بیان است.
▫️اینکه حکم اکبرنژاد نیز ناقض آزادی بیان است و جامعه به هیچوجه آنها را نمی تواند هضم کند.
▫️اینکه مجریان و مهمانان به اصطلاح کارشناس صدا و سیما در جایگاه توپخانه دشمن عمل می کند تا عناصر دلسوز و خدمتگزار را مورد هجمه های خود قرار دهد ،بماند.
🔸سوگیری های رسانه میلی، هتاکی و نعل وارونه زدن در کنار حکم اعدام شریفه محمدی فعال کارگری وهم چنین حکم زندان وخلع لباس اکبرنژاد در کوران التهابات پس از جنگ ۱۲ روزه که با ناترازی وکمبود انرژی همساز شده تا اعصاب مردم را بهم بریزد در کنار تهدیدهای لفظی و عملی ترامپ و نتانیاهو در حال اوج گرفتن است پیامی جز این نمی تواند داشته باشد که شبکه نفوذ در دستگاه قضایی و رسانه میلی چنبره زده است.
حال چرا حاکمیت نمی تواند این را فهم کند شک برانگیز نیست؟!
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤16👍9👌8🤔1
♻️مرد بناهای ماندگار
امروز زادروز #هوشنگ سیحون طراح و معمار آرامگاه بوعلی
هوشنگ سیحون (زاده ۳۱ مرداد ۱۲۹۹ در تهران – درگذشته ۵ خرداد ۱۳۹۳ در ونکوور کانادا) معمار، طراح، نقاش و تندیسساز سرشناس و نامدار اهل ایران بود. وی استاد معماری و رئیس پیشین پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود.
سیحون، طراح بنای یادبود آرامگاه بوعلیسینا و طراح آرامگاه خیام، نادرشاه افشار، فردوسی و کمالالملک بودهاست. او به «مرد بناهای ماندگار» شناخته میشود و برنده جایزه بیتا در سال ۲۰۱۲ بودهاست
وی در ساعت چهار و نیم صبح ۲۶ مه ۲۰۱۴ در بیمارستان ونکوور بر اثر پاره شدن رگ آئورت در سن ۹۳ سالگی درگذشت.
یادش گرامی نامش ماندگار
#ح_درویشی
https://www.tg-me.com/darvishane49
امروز زادروز #هوشنگ سیحون طراح و معمار آرامگاه بوعلی
هوشنگ سیحون (زاده ۳۱ مرداد ۱۲۹۹ در تهران – درگذشته ۵ خرداد ۱۳۹۳ در ونکوور کانادا) معمار، طراح، نقاش و تندیسساز سرشناس و نامدار اهل ایران بود. وی استاد معماری و رئیس پیشین پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود.
سیحون، طراح بنای یادبود آرامگاه بوعلیسینا و طراح آرامگاه خیام، نادرشاه افشار، فردوسی و کمالالملک بودهاست. او به «مرد بناهای ماندگار» شناخته میشود و برنده جایزه بیتا در سال ۲۰۱۲ بودهاست
وی در ساعت چهار و نیم صبح ۲۶ مه ۲۰۱۴ در بیمارستان ونکوور بر اثر پاره شدن رگ آئورت در سن ۹۳ سالگی درگذشت.
یادش گرامی نامش ماندگار
#ح_درویشی
https://www.tg-me.com/darvishane49
❤44
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥نقش نظارت بینالمللی در رفراندومهای گذار
▫️تجربه کشورهای دیگر
و درسهایی برای ایران
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
▫️تجربه کشورهای دیگر
و درسهایی برای ایران
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
❤8👍3👎1👌1
♻️ ده پرسش خبرنگار هیکان از پیامبر اکرم
فرض کنید نشست خبری برگزار شود و پیامبر اکرم، تشریف بیاورند و از سرتاسر جهان، خبرنگاران و اصحاب رسانه برای پرسشو گفتگو بیایند. خبرنگار نشریه هیکان! پرسشهای زیر را مطرح میکند:
1⃣ هر چند نسبت به شخص شما اظهار ارادت میکنیم، ولی برخی از #روابط #خانوادگی شما جای ابهام دارد؛ واقعا چرا با #دخترابوسفیان، بزرگترین دشمن اسلام و مسلمانان، ازدواج کردید؟ و با دختر برخی از افراد معلومالحال که ما علاقهای به آنان نداریم! و بدتر! از همه اینها، چرا با یک #دختر یهودی، صفیه، که پدرش از یهودیان صهیونیست و ستیزهجو بود، پیمان ازدواج بستید؟!
2⃣ برای ما قابل هضم نیست که در #صلحنامه_حدیبیه به همه شرایط ذلتبار! مشرکان تن دادید، حتی #لقب «رسول الله» را از پیش نام خود برداشتید تا با چند طایفه مشرک صلح کنید؟! اگر مسلمانان همواره میجنگیدند و همه به فیض شهادت میرسیدند، بهتر از پذیرش چنین صلحنامهای نبود!؟
3⃣ چرا افرادی را که با #اصول و ارزشهای ما زاویه دارند، و بر مدار شریعت نیستند، در حکومت خود به کار گرفتهاید؟ امثال #خالدبنولید، با آن جنایات و مسلمانکُشیاش در نبرد احد، در حکومت شما، مورد نظر قرار گرفته و گاهوبیگاه به او پست و ماموریت هم میدهید؟! واقعا چرا؟!
4⃣ از #خالدبنولید هم چشم بپوشیم، از #قاتل سیدالشهداء، حمزه چگونه میتوانیم چشم بپوشیم؟! حمزه ، عمو، برادرِ همشیر و دوست صمیمی شما بود. حمزه در جنگی که ابوسفیان آتشش را برافروخت، به دستور هند همسر ابوسفیان، و به دست وحشی، برده هند، به شهادت رسید! خود شما دیدید که با پیکر آن شهید بزرگوار چه کرده بودند، و شما هر سه نفر، #ابوسفیان و هند و وحشی را به یک اظهار اسلام بخشیدید و در جامعه اسلامی پذیرفتید؟! دستکم یک گزینشی، یک کارگروه تایید صلاحیت نگذاشتید تا مسلمان واقعی از ظاهری را تشخیص دهیم؟!
5⃣ چرا #بازار مدینه را آزاد گذاشتهاید؟! نکند شما هم به بازار آزاد و اقتصاد لیبرال اعتقاد دارید؟! چرا بر کالاها قیمتگذاری نمیکنید؟! چرا با دستورالعمل، بازار را کنترل نمیکنید؟! تجارت، صنعت، کشاورزی، آزاد؛ نه مجوّزی نیاز دارد، نه آییننامه، نه دستورالعمل حاکمیتی؟!
6⃣ واقعا جای شرمساری است! شما تنها یک دختر دارید، و #پسرعموی شما، علی، داماد شماست. حال این رزمنده که از بدر و احد و خندق زخمها بر بدن دارد، باید برای تأمین معاش خودش، برود با یک شترِ آبکشی، #مزارع_یهودیان مدینه را آبرسانی کند تا چند درهمی به او مزد بدهند؟! یک مقام معاونت یا مشاورت برایش تعریف کنید و با حقوق مکفی از بیتالمال تامینش کنید تا دیگر نیاز به کار روزمزد نداشته باشد؟!
7⃣ همگان را #آزاد گذاشتهاید که هر چه میخواهند در مدینه به شما بگویند؟! اوس، خزرج، یهودیان، مشرکان، هر گروه و دستهای برای خودشان، شاعر دارند، رسانه دارند، خبر میآورند و خبررسانی دارند، هر کسی میآید و از شما سوال میکند و شما هم پاسخ میدهید؟! حتی به شما #اعتراض هم میکنند بعدش هم آزادانه راستراست در کوچه و خیابان راه میروند؟! چرا هیچ وقت بر دهان اینها مشت نمیزنید؟ میگذاشتید چهارتا از این خبرنگارهایِ همخط دشمن و شاعران فاسق را نفله کنیم، بقیه حساب کار دستشان میآمد! .
8⃣این #عبدالله_بنابی را تا آخر
زندگیاش آزاد گذاشتید؟! نه حصر و نه حبس؟! طرف در نبرد احد، آن قدر کارشکنی کرد تا یک سوم رزمندگان را از میانه راه بازگرداند. بعد از فاجعه احد، خودش و همفکرانش چقدر مجاهدان و شهیدان را ریشخند کردند! نه او را #محاکمه کردید، نه خانه و مزرعه و کسبوکارش را #مصادره کردید؟! چرا وقتی مُرد، رفتی بر پیکر او نماز میت خواندی و برایش طلب مغفرت کردی؟!
9⃣ این چه وضعی است در #مسجد شما؟! یک میله نبستهاند که شما و اصحاب والامرتبه شما را از عموم مردم جدا کنند؟! یک صحرانشین عرب میآید و اسلام میآورد و همان ساعت در نماز جماعت زانوبهزانو اصحاب با سابقه مینشیند؟ مثل همه لباس میپوشید، با همه مردم حلقهوار مینشینید
🔟 دیروز دیدم همسر شما عائشه در کوچه با مرد مسلمانی سخن میگفت! امسلمه، دیگر همسرتان نیز همین طور؟! سلمان به خانه دخترتان فاطمه میرود و با او سخن میگوید! #زنان در کوچه و خیابان میآیند، به #مسجد شما هم میآیند، هیچ پردهای هم در مسجد میان مردان و زنان نزدهاید! در مسجد شما #اختلاط مرد و زن شده است! بعضی از این دخترها و زنها یقه دشداشهشان باز است، خودتان هم میدانید که زیر دشداشهشان شلوار نمیپوشند؟! فقط گفتهاید که خداوند رحمت کند زنانی که شلوار بپوشند و از خانه بیرون بیایند!
با زبان خوش و سلام و صلوات که کار پیش نمیرود؛ باید چند تا گشت راه بیندازیم تا معلوم شود کی به احکام شریعت پایبند است، کی نیست!
محمد سلطانی رنانی
https://www.tg-me.com/darvishane49
فرض کنید نشست خبری برگزار شود و پیامبر اکرم، تشریف بیاورند و از سرتاسر جهان، خبرنگاران و اصحاب رسانه برای پرسشو گفتگو بیایند. خبرنگار نشریه هیکان! پرسشهای زیر را مطرح میکند:
1⃣ هر چند نسبت به شخص شما اظهار ارادت میکنیم، ولی برخی از #روابط #خانوادگی شما جای ابهام دارد؛ واقعا چرا با #دخترابوسفیان، بزرگترین دشمن اسلام و مسلمانان، ازدواج کردید؟ و با دختر برخی از افراد معلومالحال که ما علاقهای به آنان نداریم! و بدتر! از همه اینها، چرا با یک #دختر یهودی، صفیه، که پدرش از یهودیان صهیونیست و ستیزهجو بود، پیمان ازدواج بستید؟!
2⃣ برای ما قابل هضم نیست که در #صلحنامه_حدیبیه به همه شرایط ذلتبار! مشرکان تن دادید، حتی #لقب «رسول الله» را از پیش نام خود برداشتید تا با چند طایفه مشرک صلح کنید؟! اگر مسلمانان همواره میجنگیدند و همه به فیض شهادت میرسیدند، بهتر از پذیرش چنین صلحنامهای نبود!؟
3⃣ چرا افرادی را که با #اصول و ارزشهای ما زاویه دارند، و بر مدار شریعت نیستند، در حکومت خود به کار گرفتهاید؟ امثال #خالدبنولید، با آن جنایات و مسلمانکُشیاش در نبرد احد، در حکومت شما، مورد نظر قرار گرفته و گاهوبیگاه به او پست و ماموریت هم میدهید؟! واقعا چرا؟!
4⃣ از #خالدبنولید هم چشم بپوشیم، از #قاتل سیدالشهداء، حمزه چگونه میتوانیم چشم بپوشیم؟! حمزه ، عمو، برادرِ همشیر و دوست صمیمی شما بود. حمزه در جنگی که ابوسفیان آتشش را برافروخت، به دستور هند همسر ابوسفیان، و به دست وحشی، برده هند، به شهادت رسید! خود شما دیدید که با پیکر آن شهید بزرگوار چه کرده بودند، و شما هر سه نفر، #ابوسفیان و هند و وحشی را به یک اظهار اسلام بخشیدید و در جامعه اسلامی پذیرفتید؟! دستکم یک گزینشی، یک کارگروه تایید صلاحیت نگذاشتید تا مسلمان واقعی از ظاهری را تشخیص دهیم؟!
5⃣ چرا #بازار مدینه را آزاد گذاشتهاید؟! نکند شما هم به بازار آزاد و اقتصاد لیبرال اعتقاد دارید؟! چرا بر کالاها قیمتگذاری نمیکنید؟! چرا با دستورالعمل، بازار را کنترل نمیکنید؟! تجارت، صنعت، کشاورزی، آزاد؛ نه مجوّزی نیاز دارد، نه آییننامه، نه دستورالعمل حاکمیتی؟!
6⃣ واقعا جای شرمساری است! شما تنها یک دختر دارید، و #پسرعموی شما، علی، داماد شماست. حال این رزمنده که از بدر و احد و خندق زخمها بر بدن دارد، باید برای تأمین معاش خودش، برود با یک شترِ آبکشی، #مزارع_یهودیان مدینه را آبرسانی کند تا چند درهمی به او مزد بدهند؟! یک مقام معاونت یا مشاورت برایش تعریف کنید و با حقوق مکفی از بیتالمال تامینش کنید تا دیگر نیاز به کار روزمزد نداشته باشد؟!
7⃣ همگان را #آزاد گذاشتهاید که هر چه میخواهند در مدینه به شما بگویند؟! اوس، خزرج، یهودیان، مشرکان، هر گروه و دستهای برای خودشان، شاعر دارند، رسانه دارند، خبر میآورند و خبررسانی دارند، هر کسی میآید و از شما سوال میکند و شما هم پاسخ میدهید؟! حتی به شما #اعتراض هم میکنند بعدش هم آزادانه راستراست در کوچه و خیابان راه میروند؟! چرا هیچ وقت بر دهان اینها مشت نمیزنید؟ میگذاشتید چهارتا از این خبرنگارهایِ همخط دشمن و شاعران فاسق را نفله کنیم، بقیه حساب کار دستشان میآمد! .
8⃣این #عبدالله_بنابی را تا آخر
زندگیاش آزاد گذاشتید؟! نه حصر و نه حبس؟! طرف در نبرد احد، آن قدر کارشکنی کرد تا یک سوم رزمندگان را از میانه راه بازگرداند. بعد از فاجعه احد، خودش و همفکرانش چقدر مجاهدان و شهیدان را ریشخند کردند! نه او را #محاکمه کردید، نه خانه و مزرعه و کسبوکارش را #مصادره کردید؟! چرا وقتی مُرد، رفتی بر پیکر او نماز میت خواندی و برایش طلب مغفرت کردی؟!
9⃣ این چه وضعی است در #مسجد شما؟! یک میله نبستهاند که شما و اصحاب والامرتبه شما را از عموم مردم جدا کنند؟! یک صحرانشین عرب میآید و اسلام میآورد و همان ساعت در نماز جماعت زانوبهزانو اصحاب با سابقه مینشیند؟ مثل همه لباس میپوشید، با همه مردم حلقهوار مینشینید
🔟 دیروز دیدم همسر شما عائشه در کوچه با مرد مسلمانی سخن میگفت! امسلمه، دیگر همسرتان نیز همین طور؟! سلمان به خانه دخترتان فاطمه میرود و با او سخن میگوید! #زنان در کوچه و خیابان میآیند، به #مسجد شما هم میآیند، هیچ پردهای هم در مسجد میان مردان و زنان نزدهاید! در مسجد شما #اختلاط مرد و زن شده است! بعضی از این دخترها و زنها یقه دشداشهشان باز است، خودتان هم میدانید که زیر دشداشهشان شلوار نمیپوشند؟! فقط گفتهاید که خداوند رحمت کند زنانی که شلوار بپوشند و از خانه بیرون بیایند!
با زبان خوش و سلام و صلوات که کار پیش نمیرود؛ باید چند تا گشت راه بیندازیم تا معلوم شود کی به احکام شریعت پایبند است، کی نیست!
محمد سلطانی رنانی
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤24🤣11👍5🤔4
♻️نعل وارونه و اعدام درمانی
✍️ محمود دردکشان و مهدی فخرزاده
✅صدای سنگین در، سکوت غمبار سلول را شکست و دلهره و غم جای سکوت را گرفت. آقا معلم خداحافظی کرد و به سمت محوطه زندان رفت، از سلولهای دیگر همه مات و مبهوت و غمزده به بدرقه آمده بودند.
✅سه سال بیشتر از انقلاب نگذشته بود و برادرکشیها آغاز شده بود. مجاهدین با نفوذ در سازمانهای امنیتی کشور و به عاملیت کسانی چون کشمیری، جانشین دبیر شورای امنیت ملی کشور و کلاهی عضو حزب جمهوری اسلامی، انفجار حزب جمهوری و به فاصله دو ماه دفتر نخست وزیری را انجام داده بودند. کسانی چون محمد منتظری شهید شده بودند و در زندان زاهدان، آقا معلم قصه ما حکم اعدام گرفته بود.
✅دست تقدیر مرا نیز کنار او در زندان نشانده بود. آقا معلم انسانی آگاه، مؤمن و اهل عبادت و نماز شب، بسیار پرانرژی و باروحیه و اخلاقمدار بود.
✅او جرمی مرتکب نشده بود، اتهامش هواداری سازمان مجاهدین بود که تا چندی قبل، قانونی بود.
✅روزی که حکمش صادر شده بود، وارد سلول شد و از گذشتهاش با من گفت؛ اهل یکی از روستاهای زابل بود و در نوجوانی پدرش فوت کرده بود و ناچار از مدیریت خانواده شده بود.
✅او که فرزند بزرگ خانواده بود با کار در دوران کودکیاش خانوادهاش را با هر مشقتی بود گرداند و خودش هم درس خوانده بود و دانشگاه تهران قبول شده بود. آنجا با افکار دکتر شریعتی آشنا شده بود و برای آقامعلم جوان و مذهبی اهل سیستان، آموزههای شریعتی دریچهای جدید به عمق دین گشوده بود. خودش میگفت روح مسئولیت مسلمانی در او دمیده شده است.
با دیدگاههای شریعتی برای استقلال، آزادی و نفی حاکمیت ظلم و ستم شاهنشاهی به انقلاب پیوسته بود.
✅پس از انقلاب تصمیم گرفته بود به زندگیاش هم برسد. حالا همسرش باردار بود و او حکم اعدام داشت. مطمئن بود حکم اعدامش اجرا خواهد شد.
✅این همه جوان بیهیج دلیلی در این سالها به چوبه دار سپرده شدند و در جدیدترین بهروزرسانی چوبه دار، حکم اعدام برای خانم شریفه محمدی صادر شده است.
✅شریفه محمدی عضو گروهی بوده که آقایان مدعی هستند با کومله ارتباط دارد درحالی که نه نام گروه نشانی از کومله دارد نه خود گروه چنین ادعایی دارد نه خانم محمدی و همسرش چنین اتهامی را پذیرفتهاند و جدای از همه اینها این گروه سالهاست فعالیت و وجود خارجی ندارد!
✅حکم اعدام خانم محمدی همانند بسیاری از احکام اعدام در این سالها گویی بیش از آنکه برای مقابله یا پیشگیری از چیزی باشد، نعل وارونه برای انحراف افکار عمومی است.
✅ما این روزها با جهان درگیریم، گمانهزنیها خطر را بیخ گوش ایران نشان میدهند. اگر جنگ شود که حاصلی جز ویرانی نیست و اگر نشود سیاستهای اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی آسیبهایی کمتر از جنگ ندارند. چرا در شرایطی که گفته میشود نیاز به همبستگی است، جان شریف انسانی هدف قرار میگیرد؟
✅اگر رژیم شاه فیروز شروانلو را اعدام کرده بود آیا میتوانستیم امروز به موسسه عظیمی مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که افتخاری در جهان است، ببالیم؟
✅آیا شریفه که تحصیل کرده یکی از بهترین دانشگاههای ماست مانند بسیاری همکلاسان و هم سن و سالهای خود ناامیدانه راه گریز را نجسته است و مقاومت کرده و برای حقوق کارگران که سالهاست زندگیشان ویران سیاستهای حکومتی و بی تدبیری است تلاش کرده مستحق اعدام است؟
هر عقل سلیمی پاسخ این پرسشها را میداند ولی بیتدبیری و نفوذ بر تصمیمات سایه افکنده است.
✅به فرض اینکه خانم مرادی هوادار گروهی بوده که خود میگوید نیست، با چنین حکمی بذر نفرت و ناامیدی در جامعه پراکنده خواهد شد.
✅فعالان کارگری و محیط زیست دنبال اصلاح ویرانیهای هستند که ساختار سالها با هزینه های هنگفت به ایران تحمیل کرده. آنها بی چشمداشت زحمت کشیده اند و حالا اگر جایگزین مدیران بیتدبیر شوند، مانند کاری که با شروانلو شد دستاورد خواهد داشت. هرچه جز این شود همان مسیری را هموار میکند که نتانياهو با جنگ ١٢ روزه به آن نرسید.
✅صدای آقا معلم سکوت را به جمع بدرقهکنندگان برمیگرداند.
✅جملههایی از امام علی درباره مرگ گفت و یادآوری کرد که شیعه علیبن ابیطالب از مرگ واهمه ندارد!
خداحافظی کرد و به جوخه اعدام سپرده شد.
https://www.tg-me.com/darvishane49
✍️ محمود دردکشان و مهدی فخرزاده
✅صدای سنگین در، سکوت غمبار سلول را شکست و دلهره و غم جای سکوت را گرفت. آقا معلم خداحافظی کرد و به سمت محوطه زندان رفت، از سلولهای دیگر همه مات و مبهوت و غمزده به بدرقه آمده بودند.
✅سه سال بیشتر از انقلاب نگذشته بود و برادرکشیها آغاز شده بود. مجاهدین با نفوذ در سازمانهای امنیتی کشور و به عاملیت کسانی چون کشمیری، جانشین دبیر شورای امنیت ملی کشور و کلاهی عضو حزب جمهوری اسلامی، انفجار حزب جمهوری و به فاصله دو ماه دفتر نخست وزیری را انجام داده بودند. کسانی چون محمد منتظری شهید شده بودند و در زندان زاهدان، آقا معلم قصه ما حکم اعدام گرفته بود.
✅دست تقدیر مرا نیز کنار او در زندان نشانده بود. آقا معلم انسانی آگاه، مؤمن و اهل عبادت و نماز شب، بسیار پرانرژی و باروحیه و اخلاقمدار بود.
✅او جرمی مرتکب نشده بود، اتهامش هواداری سازمان مجاهدین بود که تا چندی قبل، قانونی بود.
✅روزی که حکمش صادر شده بود، وارد سلول شد و از گذشتهاش با من گفت؛ اهل یکی از روستاهای زابل بود و در نوجوانی پدرش فوت کرده بود و ناچار از مدیریت خانواده شده بود.
✅او که فرزند بزرگ خانواده بود با کار در دوران کودکیاش خانوادهاش را با هر مشقتی بود گرداند و خودش هم درس خوانده بود و دانشگاه تهران قبول شده بود. آنجا با افکار دکتر شریعتی آشنا شده بود و برای آقامعلم جوان و مذهبی اهل سیستان، آموزههای شریعتی دریچهای جدید به عمق دین گشوده بود. خودش میگفت روح مسئولیت مسلمانی در او دمیده شده است.
با دیدگاههای شریعتی برای استقلال، آزادی و نفی حاکمیت ظلم و ستم شاهنشاهی به انقلاب پیوسته بود.
✅پس از انقلاب تصمیم گرفته بود به زندگیاش هم برسد. حالا همسرش باردار بود و او حکم اعدام داشت. مطمئن بود حکم اعدامش اجرا خواهد شد.
به من گفت: محمود تو آزاد خواهی شد. اگر توانستی به مسئولین بگو؛✅حالا که خوب فکر میکنم میبینم آنچه آن روز آقامعلم گفت، در طول این سالها باز هم باید گفته میشد.
- کسانی چون من سرمایههای این کشور هستیم. چرا اصرار بر اعدام و نابودی نیروی انسانی دارید؟
- چرا برای آبادی و حل مشکلات کشور از ما استفاده نمیکنید؟ مگر ما چه کردیم؟گمان من این است که علت گرفتار شدنم چیزی جز حسادت نیست!
✅این همه جوان بیهیج دلیلی در این سالها به چوبه دار سپرده شدند و در جدیدترین بهروزرسانی چوبه دار، حکم اعدام برای خانم شریفه محمدی صادر شده است.
✅شریفه محمدی عضو گروهی بوده که آقایان مدعی هستند با کومله ارتباط دارد درحالی که نه نام گروه نشانی از کومله دارد نه خود گروه چنین ادعایی دارد نه خانم محمدی و همسرش چنین اتهامی را پذیرفتهاند و جدای از همه اینها این گروه سالهاست فعالیت و وجود خارجی ندارد!
✅حکم اعدام خانم محمدی همانند بسیاری از احکام اعدام در این سالها گویی بیش از آنکه برای مقابله یا پیشگیری از چیزی باشد، نعل وارونه برای انحراف افکار عمومی است.
✅ما این روزها با جهان درگیریم، گمانهزنیها خطر را بیخ گوش ایران نشان میدهند. اگر جنگ شود که حاصلی جز ویرانی نیست و اگر نشود سیاستهای اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی آسیبهایی کمتر از جنگ ندارند. چرا در شرایطی که گفته میشود نیاز به همبستگی است، جان شریف انسانی هدف قرار میگیرد؟
✅اگر رژیم شاه فیروز شروانلو را اعدام کرده بود آیا میتوانستیم امروز به موسسه عظیمی مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که افتخاری در جهان است، ببالیم؟
✅آیا شریفه که تحصیل کرده یکی از بهترین دانشگاههای ماست مانند بسیاری همکلاسان و هم سن و سالهای خود ناامیدانه راه گریز را نجسته است و مقاومت کرده و برای حقوق کارگران که سالهاست زندگیشان ویران سیاستهای حکومتی و بی تدبیری است تلاش کرده مستحق اعدام است؟
هر عقل سلیمی پاسخ این پرسشها را میداند ولی بیتدبیری و نفوذ بر تصمیمات سایه افکنده است.
✅به فرض اینکه خانم مرادی هوادار گروهی بوده که خود میگوید نیست، با چنین حکمی بذر نفرت و ناامیدی در جامعه پراکنده خواهد شد.
✅فعالان کارگری و محیط زیست دنبال اصلاح ویرانیهای هستند که ساختار سالها با هزینه های هنگفت به ایران تحمیل کرده. آنها بی چشمداشت زحمت کشیده اند و حالا اگر جایگزین مدیران بیتدبیر شوند، مانند کاری که با شروانلو شد دستاورد خواهد داشت. هرچه جز این شود همان مسیری را هموار میکند که نتانياهو با جنگ ١٢ روزه به آن نرسید.
✅شریفه محمدی را باید عزیز داشت و قدر دانست نه تیغ جهالت بر او بکشیم.
✅صدای آقا معلم سکوت را به جمع بدرقهکنندگان برمیگرداند.
✅جملههایی از امام علی درباره مرگ گفت و یادآوری کرد که شیعه علیبن ابیطالب از مرگ واهمه ندارد!
خداحافظی کرد و به جوخه اعدام سپرده شد.
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
👍13😢11❤6🔥2🥰1
♻️فقط یک قانون از سر مردم برداشته شد
یک هفته ای هست که این موضوع مرا سخت به خود مشغول کرده است.
چگونه عدم ابلاغ یک قانون می تواند آرامش را به جامعه تزریق کند؟!
به هر بهانه ای برای گردش وقدم زدن در بازار و محل تردد مردم به بیرون از منزل می رفتم.
فضای خیابانها با مردمانی خوش پوش و کثرتی از تنوع پوشش، متین و آرام و چشمنواز شده است.
دیگر نه از زنان پروتز کرده خبری هست و نه از آرایش های غلیظ ؛
نه از پرخاشگری چادری ها خبری هست و نه مزاحمتهای خیابانی؛
پوشش های ساده ، متنوع اما رنگارنگ ،
شادابی دختران جوان با پوشش های متعارف گوی سبقت را ربوده و سازگاری همه سلیقه ها در یک قاب به زیبایی به تصویر کشیده شده ؛
خیابانها مملو از جمعیتی با پوشش های رنگارنگ و پوشیده که با احترام کوچک و بزرگ همراه است.
آراستگی و تمیزی پوشش مردم به ویژه بانوان به وضوح به چشم می آید.
واقعا لذت می برم از اینکه حیا و نجابت زنانگی به جای اصلی خود باز می گردد و نم نم جای خودنمایی را می گیرد.
از سویی هم نگاه های هرز مردان نیز فروکش کرده ؛
با خود می اندیشم بابت این حجاب اجباری چقدر هزینه پرداخته ایم؟!!
۴۵ سال حجاب اجباری از مردم نجیب ایران، مردمی عبوس ، ترش روی و بیگانه از هم ساخته بود.
این ماه ها به لطف پایداری مردم و عدم ابلاغ قانون عفاف وحجاب توسط رئیس جمهور ، فضای جامعه چقدر آرام و به چه اندازه تلطیف شده است.
درحالی که گرانی ها دست در دست گرمای هوا و کمبود انرژی نهاده است تا امان مردم را ببرد. نمی توان غم و اندوهی که نشان از ناامیدی باشد را در چهره آنها دید.
با دیدن این مناظر از گردهمایی های مردمی و گشت و گذار در بوم و برزن و بازار و خیابان با تمام وجود ارزش آزادی را در نزد مردم بالاتر از غم نان می بینم.
مردم فارغ از دیدگاه ما، راه خود را به آرامی می پیمایند.
حاکمیت باید فهم کند که اکثریت اشتباه نمی کند.
آرای مردم با عقاید و افکار متفاوت خروجی دقیق ، موثر و توسعه گرایانه ای دارد.
فقط یک قانون از سر مردم برداشته شد ببینید و نظاره گر باشید که مردم چگونه همدیگر را دوست دارند با هر نوع پوششی کنار هم در آمد و شد هستند و موجبات شادابی هم را فراهم می سازند.
کافی است حاکمیت دست و پای دراز خود را از درون خانواده ها ، گروه های مدنی ، اجتماعی و شخصی مردم جمع کند. همه چیز به حالت عادی باز می گردد.
#ح_درویشی ✍
#رفتارـخردمندانه
https://www.tg-me.com/darvishane49
یک هفته ای هست که این موضوع مرا سخت به خود مشغول کرده است.
چگونه عدم ابلاغ یک قانون می تواند آرامش را به جامعه تزریق کند؟!
به هر بهانه ای برای گردش وقدم زدن در بازار و محل تردد مردم به بیرون از منزل می رفتم.
فضای خیابانها با مردمانی خوش پوش و کثرتی از تنوع پوشش، متین و آرام و چشمنواز شده است.
دیگر نه از زنان پروتز کرده خبری هست و نه از آرایش های غلیظ ؛
نه از پرخاشگری چادری ها خبری هست و نه مزاحمتهای خیابانی؛
پوشش های ساده ، متنوع اما رنگارنگ ،
شادابی دختران جوان با پوشش های متعارف گوی سبقت را ربوده و سازگاری همه سلیقه ها در یک قاب به زیبایی به تصویر کشیده شده ؛
خیابانها مملو از جمعیتی با پوشش های رنگارنگ و پوشیده که با احترام کوچک و بزرگ همراه است.
آراستگی و تمیزی پوشش مردم به ویژه بانوان به وضوح به چشم می آید.
واقعا لذت می برم از اینکه حیا و نجابت زنانگی به جای اصلی خود باز می گردد و نم نم جای خودنمایی را می گیرد.
از سویی هم نگاه های هرز مردان نیز فروکش کرده ؛
با خود می اندیشم بابت این حجاب اجباری چقدر هزینه پرداخته ایم؟!!
۴۵ سال حجاب اجباری از مردم نجیب ایران، مردمی عبوس ، ترش روی و بیگانه از هم ساخته بود.
این ماه ها به لطف پایداری مردم و عدم ابلاغ قانون عفاف وحجاب توسط رئیس جمهور ، فضای جامعه چقدر آرام و به چه اندازه تلطیف شده است.
درحالی که گرانی ها دست در دست گرمای هوا و کمبود انرژی نهاده است تا امان مردم را ببرد. نمی توان غم و اندوهی که نشان از ناامیدی باشد را در چهره آنها دید.
با دیدن این مناظر از گردهمایی های مردمی و گشت و گذار در بوم و برزن و بازار و خیابان با تمام وجود ارزش آزادی را در نزد مردم بالاتر از غم نان می بینم.
مردم فارغ از دیدگاه ما، راه خود را به آرامی می پیمایند.
حاکمیت باید فهم کند که اکثریت اشتباه نمی کند.
آرای مردم با عقاید و افکار متفاوت خروجی دقیق ، موثر و توسعه گرایانه ای دارد.
فقط یک قانون از سر مردم برداشته شد ببینید و نظاره گر باشید که مردم چگونه همدیگر را دوست دارند با هر نوع پوششی کنار هم در آمد و شد هستند و موجبات شادابی هم را فراهم می سازند.
کافی است حاکمیت دست و پای دراز خود را از درون خانواده ها ، گروه های مدنی ، اجتماعی و شخصی مردم جمع کند. همه چیز به حالت عادی باز می گردد.
#ح_درویشی ✍
#رفتارـخردمندانه
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤40👍10🙏1
