Telegram Web Link
♻️آیا تا به‌حال به اجبار به دست‌شویی عمومی رفته‌اید که بوی بد بدهد به‌طوری که حالت خفه شدن به شما دست بدهد؟
دقت کرده‌اید که بعد از ۵ دقیقه، دیگر به آن شدت بوی بد را احساس نمی‌کنید؟! و اگر تصادفا یک ساعت آن‌جا گیر بیافتید ممکن است بگویید: انگار اصلا بوی بدی نمی‌آید!
قانونی در این‌جا داریم که صادق است: ما به محیطمان عادت می‌کنیم. اگر با آدم‌های بدبخت نشست و برخواست کنید، کم‌کم به بدبختی عادت می‌کنید و فکر می‌کنید که این طبیعی است! اگر با آدم‌های غرغرو همنشین باشید عیب‌جو و غرغرو می‌شوید و آن را طبیعی می‌دانید. اگر دوست شما دروغ بگوید، در ابتدا از دستش ناراحت می‌شوید اما در نهایت شما هم عادت می‌کنید به دیگران دروغ بگویید. و اگر مدت طولانی با چنین دوستانی باشید، به خودتان هم دروغ خواهید گفت. اگر با آدم‌های خوشحال و پر انگیزه دم‌خور شوید شما هم خوشحال و پرانگیزه می‌شوید و این امر برایتان کاملا طبیعی است. تصمیم بگیرید به مجموعه افراد مثبت ملحق شوید وگرنه افراد منفی  شما را پایین می‌کشند و اصلا متوجه چنین اتفاقی هم نمی‌شوید.

👤 #اندرو_متیوس
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍307👌3
♻️درک افراد از سخنان ما یکسان نیست.

هر کس در محدوده توانایی ذهنی خود حرف ما را فهم می کند
.

🔹فرض کنیم توانایی درک یک شخص را بتوان با یک عدد نشان داد و برای هر سخنی ،میزان تواناییِ معینی نیاز باشد.برای مثال شخص A توانایی درک ذهنی اش 10 باشد و شما سخن منطقی بگویید که برای درک آن میزان توانایی 20 نیاز باشد. در اینصورت اون تنها نیمی از مفهوم و دلایل سخن شما را درک می کند. اما شما تصور می کنید او نیز مثل خود شما تمام سخن منطقی را که گفته اید ، درک کرده یا توقع دارید به سادگی همانند شما اقناع شود.اما اینطور نیست.چون برای درک و اقناع او، نیاز است تمام سخن شما را فهم کند.


🔹همانطور که برتراند راسل میگفت: "برداشت نادان از چیزی که دانا می‌گوید هيچوقت نمی‌تواند درست باشد. چراکه نادان هر چیزی را که می‌شنود، به چیزی که بتواند بفهمد، تفسیر و ترجمه می‌کند."

🔹با توجه به این مساله ،دونکته را باید رعایت کرد: به آسانی با هر کسی وارد بحث نشویم ؛ به قول دیگری از راسل سعی نکنیم با یک صابون، ذغالی را سفید کنیم و یا اگر هم وارد گفتگو شدیم، تنها نکات ساده و بدیهی را در استدلال خود بکار ببریم که چندان نیازمند فهم عمیق نباشد.

🔹نکته دوم اینکه معمولا افراد ، سخن یکسان را به گونه های متفاوتی فهم و درک می کنند، یعنی ابتدا سخن را در ظرف ذهن خود می ریزند و به فرمی در می آورند که با ذهن و ضمیر خود سازگارتر است.


🔹به بیان تمثیلی ، هر حرفی ابتدا در اندازه ی ظرف اندیشه ی افراد قرار می گیرد و اضافی آن، اگر از فهم آنها فراتر باشد ، بیرون می ریزند. در مرحله دوم نیز همان سخن به شکل قالب ذهن افراد در می آید.


چنانچه شوپنهاور می گفت:
"هر کس در واقع آنچه را که با طبیعت او همگون است می فهمد و ارج می نهد. کسی که سطحی است چیزهای سطحی را می پسندد، کسی که عامی است چیزهای عوامانه را... کسی که ابله است مهملات را ...
هر کس بیش از هرچیز ، آثار و محصول خود را می پسندد که کاملا با او یکسان و هماهنگ است."

🔹اندیشمندان برای این معضل رهیافت و راه حل های متنوعی داده اند، اما بسیاری از آنها همچون خود شوپنهاور معتقد بوده اند که نباید با هرکسی وارد بحث شد، و گاهی باید از گفتگوی بی حاصل نیز پرهیز کرد .دکارت ،مور و فلاسفه تحلیلی تاکید را بر وضوح سخنان گذاشته اند . به شکلی که تا جای ممکن سخن واضح و متمایزی بکار رود که از سوءظن و برداشت های نابجا جلوگیری شود. اما به هر حال ما این نکات را مدنظر نداریم و اغلب فرض ما بر این است که سخن ما همانطور که برای خودمان سرراست یا قابل فهم است ، برای دیگری نیز به همین ترتیب درک می شود، حتی به جرأت می توان گفت که بسیاری از اندیشمندان نیز دچار این سهل انگاری ها شده و می شوند.
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
17👍5👏5
♻️یک روتین روزانه برای خودتون داشته باشید

جوردن پیترسون میگه کسی نمیتونه بدون روتین زندگی سالمی داشته باشه. میگه اگه توی زندگیتون روتین ندارین، حتما باید یکی برای خودتون بسازین.

شما بدون روتین نمیتونین از نظر ذهنی سالم بمونین. این کار بخصوص برای انسانی که افسرده و مضطربه میتونه کمک کننده باشه.

میگه هر روز سر ساعت مشخصی از خواب بیدار شو و به این ساعت پایبند باش.در غیر اینصورت، ریتم شبانه‌روزیت بهم میخوره و مودت هم طبیعتا بهم میریزه. این یک بایده.
روتین یعنی کارهای تکراری و قابل پیش بینی در طول روز. روتین یعنی ساختن ساختاری که حس قابل پیش بینی بودن زندگی رو به شما میده.

این بحث رو امیل دورکیم، جامعه شناس فرانسوی، یه جور دیگه میگه.

ایده‌ی دورکیم کمی ظریف‌تر از داشتن یک روتینه. از نظر دورکیم یکی از سنگ بناهای داشتن یک ذهن باثبات و سالم، داشتن ساختار و استراکچره.
روتین در دل این ساختار قرار میگیره.

چیزهای دیگه‌ای هم مثل داشتن شبکه ای از آدمها و داشتن یک هویت شخصی هم توش قرار میگیره.
دورکیم میگه از دست دادن این ساختار میتونه منجر به بی‌ثباتی بشه و همین منجر به افسردگی در فرد میشه.
در حقیقت، باید برای زندگی یک چهارچوب و ساختاری داشته باشی و معلق بودن خطرناکه.

منظور از این ساختار یا روتین روزانه هم، کارهای عجیب غریب نیست. صبح سر ساعت مشخصی از خواب بیدار شی، تختت رو مرتب کنی، صبحونه بخوری، به گلها آب بدی، یک ربع ورزش کنی و برای مابقی روز هم همین. کارهایی باشه که انجام بدی و برای همیشه بهش پایبند باشی.

می‌بینی یکی هر روز جلو مغازه‌ش رو آب و جارو می‌کنه درحالی که شاید خیلی وقتا نیاز نباشه.
یکی هر روز ماشینش رو یه دستمالی می‌کشه و اگه این کار رو نکنه انگار روزش از بین رفته.یا آدمی که هر روز کلی راه میره تا برسه به پارک محل تا به چند تا گربه غذا بده! این کارا به زندگیشون معنی میده

و شما هم باید برای خودتون چیزهایی داشته باشین که هر روز انجامش بدین.
مثلا من برای خودم مشخص کردم که هر روز یک توییت پست کنم،‌ یا هر دو سه روز یکبار یک ویدیو روی یوتیوب آپلود کنم.
این رو برای خودم به یک «باید» تبدیل کردم و همین چیزا باعث میشه زندگیم یک ساختاری داشته باشه. 

ریچل گلدمن میگه:«اگه افراد ساختار نداشته باشن و روتین‌های روزانه‌ای نداشته باشن که روش تمرکز کنن، به احتمال زیاد بیشتر و بیشتر به موقعیت‌های استرس‌زا فکر میکنن که همین میتونه منجر به اضطراب و استرس اضافی بشه». داشتن روتین باعث میشه کمتر فکر و خیال بکنید.

هرچند که ممکنه در طول روزها و هفته‌ها، دفعاتی پیش بیاد که شما مجبور باشید چیزهایی رو تغییر بدید اما رعایت یک ساختار اولیه برای زمان بیدار شدن، غذا خوردن، کار کردن، خوابیدن و دیگر فعالیت‌ها میتونه به شما کمک کنه استرس کمتری داشته باشید و زندگیتون رو بهتر سازمان دهی کنید.
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
25👏7👍3
✍🏻 شهر هرت

گر این ابیات طنزم چرت و پرت است/
ز تولیدات داخل شهر هرت است/

همان شهری که آوازش بلند است/
برای خیلی خوبان دل پسند است/

شبی در حال رویا میگذشتم/
از آنجا آنچه را دیدم نوشتم/

تمام شهر آوار بلا بود/
به درد و رنج و غمها مبتلا بود/

لب بلوار زیبای کرامت/
شرافت گریه میکرد از خجالت/

لباسی را که رمز معرفت بود /
درآن دیدم که گنج منفعت بود/

روابط با ضوابط دست میداد /
صداقت هی شهید از دست می داد/

اساس منصب آنجا رانت خواری /
مرام مایه داران برده داری/

نه شخص شاغلی جای خودش بود/
نه شیخی بند فتوای خودش بود/

هدایت بس فقاهت بار می کرد /
عدالت را بسا بر دار می کرد/

یکی دیدم که عمری آس و پاس است/
یکی دیدم خدای اختلاس است/

پریشان نو جوانی غصه می خورد/
که از سردرگمی آهسته می مرد/

اصالت گوشه ای گیتار میزد /
رسالت دم زاستکبار می زد /

زنی دیدم در آنجا زار و خسته/
ملاج مست صد مجنون شکسته/

طبابت غرق دنیای تجارت/
سلامت مرده در کوی حقارت /

به بازار شلوغ دین فروشان/
کنار غرفه خرما فروشان /

یکی چاق از فشار پرخوری بود/
یکی دنبال پودر لاغری بود/

شنیدم واعظی آواز می خواند/
مصیبت با نوای جاز می خواند/

گروهی پابه پای پاچه خواری/
گروهی مست خوی خرسواری/

به مسجد تاجری تفسیر می گفت/
دو ساعت از خواص سیر می گفت /

یکی دیدم زرنگ زور و زر بود/
یکی شام شبش خون جگر بود/

درآنجا قوت محرومان گران است/
بلا بر بینوایان امتحان است/

گلی گفتا "کریمی" کوه دردم /
دگر بس کن پسر دورت بگردم .!!!!

#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
14👍7
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥سخنان تامل انگیز مهدی فیروزان

در ۷قرن گذشته در آسمانها سیر کردیم ... نسخه ای برای زندگی زمینی نداشتیم ...
زندگی را به رویا فروختیم ...نتیجه اش عقب ماندگی و غوطه خوردن در فقرهای متعدد...
قابوسنامه ، سیاست نامه ، گلستان ، اخلاق ناصری... آخرین دستاوردهای پیشینیان برای زندگی و درک بهای زندگی بود ... پس از آن مرگ را بر تخت نشاندیم و زندگی را بر فرش ...

#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍21🤔2😢1
♻️ با چه منطق و استدلالی صبح روز ۸ اکتبر ۲۰۲۳ سر میدان ولیعصر ولیمه دادند؟

🔹قریب به دو سال از حمله بهت آور و صاعقه وار حماس به شهر های نزدیک نوار غزه می‌گذرد. عملیاتی که یحیی سنوار، فرمانده شاخه نظامی حماس تصورش را هم نمی‌کرد که پس لرزه هایش تا آنسوی مرزهای ایران برود و چهره خاورمیانه را به کلی دگرگون سازد. ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حماس همچنان به عنوان یک گروه مسلح و آماده به رزم محسوب می‌شد. حزب‌الله لبنان با فرماندهی منسجم و انبار تسلیحاتی مملو از موشک های ایرانی تحت فرمان سید حسن نصرالله برای اسرائیل شاخه و شانه می‌کشید. بشار اسد به عنوان فرمانده سر پل تدارکاتی ایران به منطقه غرب آسیا تقریبا خیالش از آشوب ۱۲ ساله راحت شده بود و کماکان سوریه مسیری امن جهت ارتزاق حزب‌الله و حماس محسوب می‌شد. حشدالشعبی در عراق بدون رقیب و بدون تهدید سروری میکرد و در آخر ایران به عنوان پدرخوانده گروه های مقاومت با خیالی آسوده کارت های بازی خود را در خاورمیانه‌ی پر آشوب منظم می‌کرد. همه چیز همانگونه بود که می‌بایست باشد. اما سنوار تمام قواعد بازی را به هم ریخت و زمین و توپ بازی را دودستی تحویل نتانیاهو داد.

🔹نتیجه چه شد؟! نزدیک به ۷۰ هزار کشته در باریکه غزه و قدری بیش از این مجروح، ۳۰ هزار کودک بیگناهی که توسط قصاب یهود کشته شدند و دیگر آسمان غزه را نخواهند دید، حماسی که بعد دو سال و با از دست دادن اکثر فرماندهان و تسلیحات جنگی عملا تفنگ بر زمین گذاشت، سوریه ایی که بشار دو دستی در طبقی از طلا بر دامن اردوغان گذاشت، حزب‌اللهی که عملا دیگر نیست و اگر هم باشد برای کسی تهدیدی حساب نمی‌شود. حشدالشعبی که سایه قانون انحصار دولتی سلاح را بر سر خود می‌بیند و در نهایت ایرانی که بیش از هزار نفر شهید داد و دیگر نه کارت های رنگارنگ خود را دارد و نه صنعت هسته‌ای و گرفتار زیر فشار مکانیسم ماشه!

🔹به حق که تاریخ در خاورمیانه عجولانه تر و ویرانگر تر از هر نقطه از این کره خاکی بر ما می‌تازد.

🔹حال تمام این مسائل را گوشه ذهن نگهدارید و به این فکر کنید که با چه منطق و استدلالی صبح روز ۸ اکتبر ۲۰۲۳ سر میدان ولیعصر ولیمه دادند؟

https://www.tg-me.com/darvishane49
👏2511👍4🔥1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥سخنان این فلسطینی( برخی مدعی شده اند وی فرزند یحیی سنواراست ) به گفته خودش یک عرب در جمع نمایندگان ...جالب توجه است.
او می گوید:« پدرش می خواسته او را اعدام کند.»
او‌ در این سخنرانی علنا حماس را تروریست و وجود کشوری به نام فلسطین را به رسمیت نمی شناسد.

او فلسطینی ها را مردمی رقت انگیز خطاب می کند که با واکنش برخی از نمایندگان روبرو می شود.

زخم‌خوردگی او در گفتار و سکناتش کاملا آشکار است.
البته سخنان قابل تاملی به زبان می آورد. که شنیدنش خالی از لطف نیست.
شاید مواضع او ریختن آب پاکی بر روی دست حماس و حامیان او باشد.
ببینیم
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
18👎2
♻️ پوستر روز جهانی معلم و شعار سال 2025

📌هرساله در سیزدهم مهرماه (پنج اکتبر) به مناسبت روز جهانی معلم از طرف یونسکو شعار محوری برای این روز انتخاب می شود.

📍شعار امسال، باهم برای معلمان، باهم برای فردا انتخاب و معرفی شده است.
این روز عزیز را به همه معلمان جهان، کسانی که برای بهتر شدن فردای جهان تلاش می کنند، تبریک عرض می نمایم.

World Teachers’ Day:
Together for teachers,
together for tomorrow

#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
14👍6👌1
♻️ایران جامعه ای بی گفتگو

👈 چرا توسعه پایدار زمان بر است؟
جامعه بی گفتگو، ظرفیت های زبانی

  ▫️ ما از روزی که حرف زدن را یاد می گیریم، درگیر "مونولوگ" هستیم؛ یعنی یکی می گوید و یکی دیگر فقط گوش می کند، ابتدا این پدر و مادر و سایر بزرگ ترهای خانواده و فامیل هستند که امر و نهی می کنند و ما گوش می کنیم. سپس معلمان و مدیران و ناظم ها هستند که امر و نهی می کنند و ما فقط گوش می کنیم و مجری هستیم.در خدمت سربازی هم که نیمی از جامعه تجربه اش می کنند ، بازار مونولوگ به مراتب داغ تر است.در محل کار هم، این رئیس است که می گوید و ما گوش می کنیم.

▫️ در عرصه عمومی هم اوضاع بهتر نیست و برای قرن های متمادی، این حکومت است که می گوید و مردم شنونده اند.در روابط همسران نیز، عمدتاً مونولوگ حاکم است و بر اساس این که مرد گوینده مطلق است و زن شنونده یا برعکس، خانواده های مردسالار یا زن سالار شکل می گیرند.

▫️ گفت و گو، اما نقطه مقابل مونولوگ است. در گفت و گو برخلاف مونولوگ، هر دو طرف به طور مساوی فرصت سخن گفتن دارند.اگر بخواهیم مشکلات جامعه ایرانی را به طور بنیادین بررسی کنیم، بی گمان فقدان فرهنگ گفت و گو، یکی از مهم ترین و اساسی ترین مصائب جامعه ایرانی است که اگر فقط همین یک مورد اصلاح شود، بسیاری از مشکلات حل می شود.

🔹گفت و گو دو مقدمه لازم دارد:
🏷 یکی خوب گوش کردن
🏷 دیگر استدلال داشتن.

▫️ یعنی اگر کسی بخواهد گفت و گو کند،باید ابتدا گوش کردن را یاد بگیرد. واقعیت این است که ما ، چندان با هنر گوش کردن آشنا نیستیم. اکثر ما وقتی در حال گوش کردن هستیم، در واقع گوش نمی کنیم که استدلال را بشنویم و تجزیه و تحلیل کنیم؛ما در حالی که ظاهراً گوش می کنیم، در واقع خودمان را برای جواب دادن آماده می کنیم. طرف مقابل هم همین طور!

▫️ به همین دلیل است که کمتر مشاهده کرده ایم دو نفر بحث کنند و در آخر، یکی بگوید من از حرف های شما متقاعد شدم و از دیدگاه قبلی ام برگشتم  و طرق مقابل هم بگوید فلان بخش از استدلال های شما درست بود.گوش کردن، آنقدر مهم و حیاتی است که در این باره، حتی کتاب هایی هم در دنیا نوشته شده است.اما دومین مقدمه گفت و گو، استدلال داشتن است.  اگر کسی بخواهد در یک فرهنگ گفت و گومدار زندگی کند، ناگزیر از مجهز شدن به منطق و استدلال است. جامعه ای هم که مردمانش منطقی و استدلال گرا باشند، در همه زمینه ها رشد خواهد کرد.

▫️ در سال های اخیر در کلانتری های برخی شهرها، برای مراجعین دستگاه های نوبت دهی تعبیه شده است؛ دوستی مطلع می گفت از وقتی که این سیستم تعبیه شده است، تعداد افرادی که قبل از به جریان افتادن پرونده هایشان با یکدیگر مصالحه می کنند، اندکی اما معنا دار، افزایش یافته است. علت نیز البته نه خود دستگاه نوبت دهی که فرصت چند دقیقه ای است که طرفین دعوا تا رسیدن نوبت شان در اختیار دارند و می توانند در این چند دقیقه کوتاه با یکدیگر گفت و گو کنند و به این نتیجه برسند که بهتر است با مسالمت، مشکل را حل کنند.

▫️وقتی فرهنگ گفت و گو نباشد، حتی مسوولان کشور نیز به جای آن که باهم رو در رو حرف بزنند و حرف بشوند، از روش مونولوگ استفاده می کنند،بدین گونه که هر کدام، از تریبون های خاص خودشان سخن می گویند تا در همان لحظه، جواب نشنوند و خدای ناکرده، گفت و گو صورت نگیرد!  در جامعه مونولوگ محور، هر کسی سنگی می زند و در می رود.

🔸 فقدان فرهنگ گفت و گو:

● خانواده ها را از هم می پاشد،
● سیاست را به تنش می کشد،
● تجارت را کند می سازد،
● علم را متوقف می کند،
● دوستی ها را آکنده از سوء تفاهم می کند،


🔸 بدگمانی را در همه سطوح از خانواده تا کلان کشور رواج می دهد و نکته اینجاست هیچ وقت هم نخواسته اند گفت و گو را یادمان دهند چرا که اولاً آنان که باید یاد بدهند، خود نمی دانند و ثانیاً مونولوگ، بیشتر به کارشان می آید.اما چه باید کرد؟

👈چاره نزد خودمان است:
از همین امروز، گفت و گو را شروع کنیم.

🔹اول از همه خوب گوش کردن را تمرین کنیم.

🔹تصمیم بگیریم که وقتی کسی حرف می زند، با دقت به او گوش کنیم و هیچگاه وسط حرف دیگری نپریم.

🔹استدلال را مقدم بر هر چیزی بدانیم.

🔹اگر نقدی داریم متوجه استدلال ها کنیم نه اشخاص.

🔹احترام افراد را در گفت و گو حفظ کنیم.

🔹یاد بگیریم که اگر حرف طرف مقابل مان منطقی بود، علناً پذیرش آن را اعلام کنیم و تصور نکنیم که متقاعد شدن، به معنای شکست خوردن است.

🔹در فرهنگ گفت و گو، متقاعد شدن یعنی احترام به عقلانیت و این، ارزش کمی نیست.

#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
20👍8
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♻️کلمات قدرت شفا، ویرانی
و تغییر دنیا را دارند.
درست ازشون استفاده کنیم🌱

#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍20👌65
♻️در پناه سر زلف تو بهارستانی است...

امروز ۱۴ مهر مصادف است با سالروز یکی از فرخنده ترین روزهای تاریخ ایران. یعنی اولین جلسه مجلس شورا در کاخ گلستان که با نطق مظفرالدین شاه آغاز شد.

🌾مردم به ستوه آمده از استبداد داخلی و دخالتهای روس و انگلیس، هزاران امید به آن مجلس بسته بودند و به آن عنوان «مقدس» دادند و بهار سرود:
در پناه سر زلف تو بهارستانی است
که در او هیئت دل مجلس شوری دارند
رازداران تو در انجمن سری دل
لطفی از رمز دهان تو تمنا دارند
مجلس اول ابتدا مشکلات عدیده داشت درگیر با محمدعلی شاه و مشروعه خواهان بود و مکانش، کوچک و نصف اتاق بود، نمایندگان بصورت مسجدی، دو پشته و سه پشته نشسته، در بقیه اتاق هم تماشاگران بودند، گاهی تماشاچیان شلوغ میکردند فکر میکردند در قهوه خانه نشسته، یک مرتبه به وسطِ صحبتِ نمایندگان پریده، احسنت میگفتند، یا وقتی نماینده ای وارد مجلس میشد چاق سلامتیها باعث اختلال نظم میشد، البته بساط چایی و قلیان نیز حاضر بود، گاهی بانگ الاغ و شیهه اسبِ نمایندگان که در آن نزدیکی بسته بودند اختلال ایجاد کرده و بوی پهن شان فضا را پر میکرد، گاهی تماشاچیان، قاطی صف نمایندگان میشدند! عاقبت طنابی از وسط مجلس کشیدند تا وکلا از مردم جدا شوند، اما این طناب در مجالس بعدی چنان کلفت تر شد که نمایندگان از مردم حسابی جدا شدند!

🌾بلی! آن مجلس اول همه چیزش ساده بود حتی حقوق هم نمیگرفتند، اما از جنس مستشارالدوله ها، تقی زاده ها، مدرس ها و مصدق ها بودند، از شنیدن خبر فروش دختران قوچان توسط آصف الدوله حاکم، چنان احساساتشان جریحه دار شده که به گریه افتادند و برخی نمایندگان تبریز در دفاع از حقوق مردم در مقابل مشروعه خواهان، چنان مقاومت کردند که تکفیر شدند و شبها از ترس جانشان در مجلس می خوابیدند!
مجلس اول با تمام گرفتاریهایش، چنان خوش درخشید و قوانین مترقی تصویب کرد که سفیر انگلستان در تلگرافی نوشت:
«این مجلس ایرانیان چنان پر تلاش است که حتی از مجلس خود ما هم پیشرفته تر است...!»
اما آن مجلس مقدس، که امید ستمدیدگان ایرانی بود، به توپ بسته شد و آرزوها برباد رفت، مجالس بعدی که تشکیل شدند مصداق این سخنِ عین السلطنه بود که نوشت:
چنان ریدند احزاب سیاسی
‌به اصل و فصل قانون اساسی
كه دیگر هیچ نتوان پاك كردن‌
مگر با صد زبان دیپلوماسی
(روزنامه خاطرات... ج۵، ص۳۷۲۲)

🌾به دوره رضاشاه که رسیدیم باز مضحکتر شد و تهی از ذاتِ خود.
تیمورتاش لیست نمایندگان را تهیه میکرد و از نظر رضاشاه میگذراند! البته رای گیری هم میشد اما برخی شهرها حتی تعداد رای ها از کل اهالی شهر بیشتر میشد! وهاب‌زاده از اردبیل سی‌هزار نفریِ واجدِ رای  ۳۶۶۳۶رأی آورد! ثقه‌الاسلام بروجردی از بروجردِ سی‌هزار نفری، ۳۵۳۵۹ رأی و عمادی از ساری ده‌هزاری نفری،۳۳۷۴۲ رأی آورد!
وقتی متفقین آمدند مجالس در فضای اشغال شده بهتر شدند و این شوربختی مردمی است که وقتی کشورشان اشغال میگردد، مجالس اش بهتر میگردد!
اما با کودتای ۲۸ مرداد مجلس چنان به قهقرا رفت که در  دیکتاتوری پسر، رئیس مجلس مهندس ریاضی میگفت:
بزرگترین افتخار ما اینست که منویات اعلیحضرت را در قالب قانون می ریزیم...!

🌾و پس از گذشت نزدیک به ۱۲۰سال، اکنون رسیده ایم به مجالسِ فعلی که پس از الک کردن و نظارت استصوابی مصداق این ضرب المثل ترکی میگردند:
«ایندی دوشدون قوش حدینه»
یعنی حالا شدی یک مرغ حسابی!
ضرب المثل اش برمیگردد به داستان مردی روستایی که در صحرا می رفت، لک لکی دید که بر روی سنگی نشسته، مدتی در وی خیره شد و از جثه کوچک و در مقابل، پاهای بسیار درازش تعجب کرد آن وقت، چوب دستی اش را پرتاب کرد و هر دو پای لک لک را شکست. خنده اش گرفت و با خود گفت:
برای دو پسرم یک جفت فلوت بدست آوردم و تو هم شدی مرغ حسابی...!

در این کشور بجای آدمها، ساختمانها مدرن می شوند، امروزه ساختمان آن مجلس باشکوهتر شده، نمایندگان یا تماشاگرانش بجایِ نشستنِ روی حصیر و فرش، در صندلی های سبز می نشینند و بجای قلیان دارای میکروفن، لب تاپ و بجای اسب و گاری، پاترول و دناپلاس...
اما آنچه مهم است اینکه: شرف المکان بالمکین...


✍️علی مرادی مراغه ای
https://www.tg-me.com/darvishane49
👏17👍64🤯1
♻️لبنان را از همان آغاز استقلالش ویران کردند.

از آنجا که دوست دارم هر مطلب جالب توجهی را با سایر انسان‌یاران در میان بگذارم، آنچه در کتاب “راه باریک آزادی” ص ۸۸-۸۷ آمده است را به اطلاع می‌رسانم و خاطر نشان می‌سازم که عراق را نیز چند سال پیش، به همان دام گرفتار کردند.
 
“تا پیش از جنگ جهانی اول لبنان بخشی از امپراتوری عثمانی بود و سپس برای مدتی کوتاه مستعمرهٔ فرانسه شد، تا اینکه در سال ۱۹۴۳ (درست ۸۱ سال قبل) استقلال یافت. این کشور از آن زمان تا کنون حتا یک سرشماری برگزار نکرده است. برای پیمان ملی توافق‌شده در ۱۹۴۳، آمارگیری سال ۱۹۳۲ مبنا قرار گرفت … پیمان مزبور قدرت را بین طوایف مختلف تقسیم کرد.
برای مثال، رئیس جمهور همیشه باید یک مسیحی مارونی باشد، در حالی که نخست‌وزیر یک مسلمان سنّی و رئیس مجلس یک مسلمان شیعه خواهد بود ... رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح، مسلمان دروزی است.
قابل پیش‌بینی بود که این پیمان به یک حکومت شدیداً ضعیف می‌انجامد … در این کشور قدرت نه در حکومت بلکه درون هر کدام از طوایف استقرار می‌یابد … حکومت به مهار خشونت نمی‌پردازد یا قانون را به اجرا نمی‌گذارد … هر جامعهٔ محلی ایستگاه تلویزیونی و تیم فوتبال مخصوص به خودش را دارد.
تقسیم شدید قدرت در حکومت لبنان به هر طایفه اجازه می‌دهد رفتار دیگران را بپاید. این وضعیت به هر گروه حق وِتو می‌بخشد و به بن‌بست وحشتناک در دولت می‌انجامد، بن‌بستی با عواقب آشکار، از قبیل ناتوانی در اتخاذ تصمیمات مهم در زمینهٔ خدمات عمومی. در ژوئیهٔ ۲۰۱۵ محوطهٔ اصلی دفع پسماند کشور تعطیل شد. دولت هیچ جای‌گزینی نداشت و زباله‌ها شروع به تلنبار شدن کردند. دولت به‌جای آنکه وارد عمل شود، دست روی دست گذاشت؛ زباله همچنان انباشته می‌شد … جامعه‌ای که خودش را تکه‌تکه و متفرق می‌کند، ناتوان از اقدام دسته‌جمعی است و درواقع عمیقاً نسبت به هر کسی و گروهی که بکوشد بر امور سیاسی تأثیر بگذارد، بدگمان است …

* در این نوع تقسیم‌بندی، شاخه‌های قدرت حاکم، یا همدیگر را می‌پایند و یا برای خراب کردنِ  همدیگر، تصمیمات یکدیگر را وِتو می‌کنند.
آن‌ها برای همیاری و ساختن و خدمت به مردم نیامده‌اند بلکه برای منفعتِ شخصی و چوب لای چرخ همدیگر گذاشتن آمده‌اند که طبیعی‌ست ضرر و زیانش به مردم و آسیبش به کشور وارد می‌شود.

«خیّام»

     از آمدنم نبود گردون را سود
              وز رفتنِ من جاه و جلالش نفزود

     وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود
              کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود

تقی عطایی
#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
👏1410👍3
♻️چرا کمر این ملت را
شکستید؟

چرا ملت را ویلچر نشین کردید؟!
امیر بیان علیه السلام فرمود که «مَا ضَرَبَ اللهُ الْعُبَاد بِسُوطٍ أَوْجَعُ مِنَ الْفَقْرِ»
هیچ تازیانه‌ای دردناک‌تر از فقر نیست.
ما در پنجمین کشور ثروتمند جهان یعنی ایران زنده هستیم !.ما با داشتن بیش از ۲۷ تریلیون دلار ثروت هر لحظه با غول مخوف فقر در جنگ و ستیز بوده و با تازیانه سفت و سخت  آن به طرز فجیعی شکنجه می شویم.
درست بیست سال است زیر شکنجه تازیانه فقر هستیم از طلوع غم انگیز آن دولت خزان، با اسم دولت بهار! و آن معجزه شوم هزاره سوم!
سال هاست  ملت ما سواری  می دهد، سال هاست به هر شکلی که دل شان می خواهد ما را سوار می شوند.
شب و روز در خلوت و جلوت به هر شکلی که می خواهند سوارمان می شوند.پشت مان زخمی شده است.
ما به سواری دادن عادت کردیم، سواری می دهیم تا ایران مان بماند تا نسلمان ببالد،تا کشورمان شکوفا شود.ما ثروتمندیم و کلی ثروت داریم اما متعهد و ملتزم به سواری دادن هستیم. تا ایران مان ایرانستان نشود. ما را سوار می شوند نه نانی و نه آبی و نه غذایی، تنها چیزی که به ما می دهند منت جانسوزی است که تا بُن  استخوان های نحیف مان ما را می سوزاند.
ما سواری دادن  برای عزت و اقتدار و استقلال  و شکوه کشورمان  را تحمل می کنیم تا آینده ایران و فرزندان ایران تامین شود.
سواری می دهیم تا فرزندان مان دارای مدرسه و آموزش رایگان طبق اصل ۳۰ قانون اساسی  شوند.سواری می دهیم تا طبق اصل سوم تامین اجتماعی بازنشستگان عزیز و شریف و بی رمق تحت پوشش  قرارداشته باشند.سواری می دهیم تا بهداشت و درمان کشور برای همگان یکسان باشد.
ما با داشتن ثروت فراوان خدادادی که ده در صد کل  ثروت و  منابع طبیعی خدادادی جهان  در کشور ماست باز به سواری دادن خود ادامه می دهیم.
اما دولت ما با داشتن معادن سرشار برای تامین یک میلیون دلار وا مانده است!
اما علت فقر و فقیری ما چیست؟
چرا ما هر روز بیش از دیروز فقیر و فقیرتر می شویم؟
چرا با تمام قدرت و  تلاش مان می دویم ولی هر گز به مقصد نمی رسیم؟
چرا دولت ما هر روز بیش از دیروز دست در جیب مردمش می کند؟
امام علی علیه السلام به زیبایی تمام دلیل فقر و فقیری مردم را اینگونه بیان می فرمایند.
وَإِنَّمَا يُؤْتَى خَرَابُ الاَْرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا، وَإِنَّمَا يُعْوِزُ أَهْلُهَا لاِِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلاَةِ عَلَى الْجَمْعِ، وَسُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ، وَقِلَّةِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَرِ.
سال ۱۳۸۳ رهبر انقلاب  در دیدار با هیات دولت این فراز بلند و ماندگار نامه ۵۳ نهج البلاغه را به زیبایی تبیین و توضیح دادند.
فرمودند.
علت "فقر و تنگدستی مردم فرمانروایان هستند"
مالک، سرزمینی که تو داری به آن‌جا می‌روی، اگر توانستی مردمش را ثروتمند کنی، آباد خواهد شد؛ اما اگر مردم را فقیر نگه داشتی یا فقیر کردی و نتوانستی، این سرزمین هم آباد نخواهد شد؛ ویرانه خواهد ماند.  ابتکار آحاد مردم است که همه جای زمین را آباد می‌کند. بعد می‌فرمایند: «و انّما یعوز اهلها». اعواز، باب افعال است؛ اما لازم است: مردم تنگدست می‌شوند. حضرت با لامِ تعلیل می‌فرمایند: «لإشراف انفس الوُلاة علی الجمع»؛ فقر مردم، تقصیر فرمانروایان است؛ آنها هستند که موجب فقر مردم می‌شوند؛ چون آنچه را که از ثروت و منافع به‌دست می‌آید، برای خودشان می‌خواهند؛" و بر می دارند.
قرآن می فرماید
"وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللهُ‌ لَكُمْ قِياماً" 
پول و  مال و ثروت در نظام اسلامی به منزله ستون فقرات یک ملّت است،  اگر این ثروت مملکت را  به دست سفیهان سپردید، یعنی مردم را فقیر کردید و ستون فقرات ملت را در هم شکستید و ملک و ملت دیگر توان و قدرت قیام و پایداری نخواهند داشت."
فقر قاتل ایمان است.
وقتی فقر از دری وارد شود ایمان از درب دیگر فرار می کند.
به قول آقای رئیس جمهور
خدا وکیلی خودتان قضاوت کنید.
ما  که یک در صد جمعیت جهان هستیم و  ده در صد ثروت خدا دادی را داریم چرا اینقدر فقیر شدیم؟
چرا جوان ما، نخبه ما، تحصیل کرده ما امید خود را از دست داده و به امید آن سوی آب ها چشم دوخته است.
چرا در ده سال گذشته دوازده هزار نفر از نخبگان ما مهاجرت کردند؟
چرا در تامین نیازهای اولیه و ضروری یک زندگی معمولی وامانده شدیم؟
انصاف و مروت کجا رفت؟
بی انصاف ها گناه این ملت چیست؟
إِنَّ رَبَّكَ لَبِٱلۡمِرۡصَادِ ... به يقين پروردگار تو در كمين‌گاه (ظالمان) است!
فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ · پس پروردگارت تازیانه عذاب های گوناگون را بر ظالمان  فرو می ریزد.
تبریز
چهاردهم مهر ماه ۱۴۰۴
جواد لطف الله پور
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍209👎1🤔1
♻️ تجمع مقابل دانشگاه بوعلی همدان

در پی مطرح شدن  رفتار خلاف قانون و هنجارشکنانه برخی از دانشجویان عراقی در دانشگاه بوعلی همدان، حدود ساعت ۱۵:۳۰ در مقابل درب دانشگاه بوعلی تجمعی شکل گرفت.

تجمع کنندگان شعارهایی مانند «حراست حراست حمایت»، «ایرانی، دانشجو می‌میرد ذلت نمی‌پذیرد»، «نیروی انتظامی حمایت حمایت» سر دادند.همزمان فرماندار همدان نیز در بین تجمع‌کنندگان حضور یافت و با آنان به گفت‌وگو پرداخت.

وی گفت: بدون اغماض موضوع را پیگیری می‌کنیم و اگر چنین مسئله‌ای صحت داشته باشد ضمن برخورد، مسئولی که در انجام وظیفه خود قصور کرده باشد نیز برکنار می‌شود».

شایسته بود پیش از آنکه این موضوع  به بیرون از دربهای دانشگاه کشیده شود و به بحران جدیدی بدل گردد توسط مدیریت دانشگاه بررسی و حل و فصل می شد.
نمی دانم این چه سیستمی است که هر موضوع قابل حلی بایست به بحران تبدیل شود که اثرات اقتصادی ، امنیتی و سیاسی آن به مراتب هزینه ساز تر است.!!
فراموش نکنیم پیشتر نیز نوشته بودم دو دسته آرامش جامعه را نمی خواهند تندروهای ولایت معاش ، براندازان ؛ برایشان بهانه جور نکنید.
#ح_درویشی
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍13🤔52🔥1
♻️مردم هوشیار شده اند دیگر بازی نمی خورند.
حدود ساعت ۱۶/۱۵ دقیقه گوشی ام زنگ خورد ... مخاطب ناشناس روی گوشی افتاده بود .
با این ناشناس کم آشنا نیستم.😊
تماس را پاسخ دادم
گفت :«سلام  آقای درویشی؟
گفتم :« سلام بله بفرمایید » ( اولش فکر کردم احضار شدم ..😊
-«حالتون خوبه »
-«خوبم سپاس بفرمایید »
-« دختر خانمت تینا کجاست ؟»
-«نمی دونم »
«چطور نمی دونی ؟ می دونی الان توی تجمع غیرقانونیه »
-« اون دیگه بزرگ شده نیاز به اجازه من نداره»
کمی جا خورد و گفت :« به احترام شما زنگ زدیم که جمعش کنید »
با طنین بلند گفتم:« خودش مسیول خودشه نیاز به حضور من نیست »
- :«در تجمع غیر قانونی شرکت کرده »
-«مگر تجمع قانونی هم داریم ؟!»
دیگه بهش خیلی برخورد و گفت :« من از اطلاعات زنگ زدم که هشدار بدم فردا رفت دادگاه ...»
گفتم:« من هم اقدام می کنم  مثل اینکه خیلی دوست دارید هر مسأله ای را به بحران تبدیل کنید»
کمی بگو‌مگو‌کردیم و مرا به دادگاه حواله داد وخداحافظی
بلافاصله زنگ زدم به دخترم  گوشی را که جواب داد ابتدا صدای یکپارچه اما نامعلوم مردم به گوشم رسید.
دخترم :« سلام ...»
- «سلام خوبی  کجایی !؟»
- «جلو‌دانشگاهم مردم هستند شعار می دیم »
-«شعار برای چی. چرا به من نگفتی رفتی ؟»
- «بخاطر این دانشجو های عراقی خیلی پر رو شدن مزاحم میشن زور میگن ...»
تلفن را قطع کردم و یکساعت بعد با هم گفتگو کردیم ...
می گفت فرمانده نیروی انتظامی اومد صحبت کرد گفت:«  چند نفر نماینده بیان با هم بریم داخل دانشگاه گفتگو کنیم مسأله حل بشه  همه داد می زدن ما همه با هم هستیم داخل نمی آیم...»
دو سه نفر خواستن شعار مرگ به...بدن مردم همراهی نکردن
فرماندار آمد صحبت کرد قول داد بررسی و برخورد بشه مردم قانع شدند وکم کم محل تجمع را ترک کردند...» 

نیروی انتظامی و ماشین آتش نشانی هم آمده بود جلو‌دانشکاه و خیابان روبروی دانشگاه جمعیت قابل توجهی بود.
شعار «حراست حراست  حمایت حمایت» و «نیروی انتظامی حمایت حمایت »و...غالب شعارها را تشکیل می داد.
در تجربه های پیشین چند نفر در تجمعات نفوذ کرده و مطالبات را به بیراهه کشانده و زمینه شدت عمل و ضرب و شتم را فراهم می ساختند.
اما هوشیاری مردم در این تجمع و عدم همراهی با ساختارشکنان موجب خاتمه یافتن مسالمت آمیز تجمع و قول فرماندار در رسیدگی به موضوع شد.

بخش برانداز خارج نشین با طرح کردن اخراج دانشجویان پسر عراقی درصدد تشدید بحران است.
امروز که تحت شدید ترین تحریم ها هستیم و کاهش فروش نفت و تجارت ، کاهش ورود ارز را به همراه دارد و یکی از منابع تامین ارز ورود گردشگر سلامت و دانشجو است. از این درز. ورود کرده می خواهند با تشدید احساست مردم این منبع ورد ارز را نیز مسدود کنند.

دانشجوی اروپایی و آمریکایی و...به دانشگاه های ایران نمی آیند بنابراین بایست به همین دانشجویان کشورهای همسایه بسنده کرد. و آنرا در بودجه ریزی لحاظ نمود.
نفوذی ها و براندازان درصدد آن هستند که شرایط را بیشتر از بیش بحرانی تر کنند.
چنانچه برخورد انضباطی با دانشجو و یا دانشجویان خاطی می شد امروز شاهد این تجمع که لرزه به اندام امنیتی ها انداخته بود نبودیم.
سهل انگاری ، چشم پوشی و اغماز حراست و مدیریت دانشگاه که غالباً از دولت گذشته در ساختار جا خوش کرده اند بستر را برای اعتراض دانشجویی فراهم کرده است.

جا دارد از هوشیاری مردم و دانشجویان در مدیریت این تجمع اعتراضی مسالمت آمیز قدردانی کنم.
امید است راهی گشوده شود برای اعتراضات مدنی و سیاسی مسالمت آمیز بدون درگیری و خشونت ؛

#ح_درویشی
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍2112🤔3🔥2👏2
♻️بخشی از نطق مهندس مهدی بازرگان؛۱۵ مهر ۱۳۶۰ در مجلس شورا

📌آنچه خواهید شنید، نه سخنی است سیاستمدارانه و نه لایحه‌ای دفاعیه. درد دلی است از قلبهای سوخته و استغاثه از جانب کسی که قبول دارید سالهای طولانی از عمر پر فراز و نشیب خود را در آرزوی آزادی و استقلال ملت عزیز ایران و عدالت و اسلام به جای اختناق اسارت و جور و کفر به سر برده. تلاش‌ها و توفیق‌ها داشته، محرومیت‌ها کشیده،...حالا هم که به آخرین روزهای زندگی رسیده و در اشتیاق لقاءالله است…

📌آتشی هولناک در کشور عزیزمان شعله‌ور گشته‌است. خرمن امت و دولت و دین را مورد تهدید قرار داده. کمتر کسی است که درصدد خاموش کردن آن برآید و بعضی می‌کوشند آتش را افروخته‌تر ساخته و بر خرمن طرف مقابل بیندازند. همه بلعیده می‌شوند... افرادی بی گناه در معابر و منازل بی جهت کشته و معلول می‌شوند و همچنین نونهالان دختر و پسر کسان وابسته و هوادار که در درگیری‌های خیابانی و دادگاه‌های انقلابی، قربانی التقاط و انحراف یا انتقام می‌گردند. نونهالانی که هر چه باشد جگر گوشگان و پرورش یافتگان امید این مملکتند. عاشق‌وار یا دیوانه‌وار، فداکار یا گناهکار، در طاس لغزنده افتاده‌اند. در حالیکه هر طرف گروه مقابل را منافق یا مرتجع و ضداسلام و عامل امپریالیسم می‌خواند، نه روحانیون ارجمند و مکتبی‌های غیرتمندمان از آمریکا وارد شده‌اند و نه جوانان جانباز در خانواده‌های آمریکایی زائیده و بزرگ گشته‌اند که بتوان مزدورشان خواند. پس چرا اینسان ریختن خون یکدیگر را مباح و بلکه واجب می‌شمارند؟...

رفسنجانی: آقای بازرگان الان جای این حرف‌ها نیست...

یکی از نمایندگان خطاب به بازرگان: [برو مسخره...] چَرت نگو

احمد توکلی: اصلاً نشستن در این جلسه خلاف شرع است، بیائید بیرون. بیائید بیرون...

یکی دیگر از نمایندگان: تمام کن مرتیکه. (عده ای از نمایندگان جلسه را ترک می‌کنند).

عبدالرضا اسدی نیا (معروف به عادل): (با داد و قال) مرگ بر بازرگان که شعار مردم است، مرگ بر بازرگان، مرگ بر بازرگان. مرگ بر بازرگان...این شعار ملت است .(همهمه نمایندگان).

هاشمی رفسنجانی: آقای اسدی نیا …شلوغ نکنید.

یکی از نمایندگان: بازرگان از مرگ انور سادات ناراحت است. برو گمشو مرتیکه، برو گمشو

صادق خلخالی (با فریاد بلند): بازرگان باید محاکمه بشود. این آقا جزو ملت ایران نیست، آمریکائی است.

(خلخالی در حالی که میکروفون را از جلوی مهندس بازرگان می‌کِشد داد می‌زند بیا برو کنار، برو کنار، برو کنار...

بعد رو به رفسنجانی می‌گوید:  چرا می‌گذارید ایشان صحبت کند این بلندگو مال مردم است نه کسی که در مقابل ملت ایران ایستادگی کند.

عابدین زاده: (خطاب به بازرگان) مُردنی، قالتاق، آمریکائی....

احمد توکلی: قرآن می‌گوید در قصاص حیات است آقای بازرگان می‌گوید نه...

خلخالی دوباره داد می‌زند: بازرگان می‌گه این بچه‌ها آمریکائی نیستند و از خارج نیامده اند. اینها همان بچه‌های ساواکی‌ها هستند که تو بر ما مسلط کردی آقا (همهمه نمایندگان)

یکی از نمایندگان: (خطاب به بازرگان) تو تمام احکام دادگاه‌های انقلاب را باطل شمردی.

احمد توکلی: مگر مردم نمی‌گفتند مرگ بر بازرگان؟ چرا نشسته‌اید... بازرگان مرگ بر تو، ننگ بر تو...

مهندس بازرگان: آتشی هولناک در کشور عزیزمان شعله‌ور گشته‌است...

آری ، این چنین بود ای برادر !

از میان افرادی که در بالا اسم برده شده، آقای #احمد_توکلی چند دوره کاندید ریاست‌جمهوری  شد بعنوان گزینه‌ای در مقابل اصولگرایان؛ #عادل_اسدی_زاده، کاردار ایران در دوبی شد و یک شب در یک میهمانی در باغ کنسولگری در دوبی، زبان به انتقادات تندی نسبت به حاکمیت گشود ... و فردای آن شب به اسکاندیناوی  پرواز کرد و پناهنده شد؛ و #خلخالی موقع دفن بر مزار بازرگان حاضر شد و با صدای بلند گفت، اگر یک مرد در ایران بود همین مرد بود:
چقدر دردناك
با صداي بلند بايد فرياد زد خدايا پناه ميبريم به تو از شر وسواس الخناس

وقتی خلخالی اومد توی غرفه و اون جمله را گفت، یکی از دوستان که کنارم واستاده بود (و همه میشناسینش) با صدای بلندتر از او گفت: اشک تمساح!
منبع: همنشین بهار

#مهدی_بازرگان
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍1711😢4🔥3👎1👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♻️خبر شوکه کننده محرومیت بیش از ۱۴۸ هزار کودک فاقد شناسنامه از تحصیل

به گزارش شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران، با اجرای قانون تازه وزارت آموزش و پرورش، صدها کودک فاقد شناسنامه در استان‌های مرزی ـ به‌ویژه سیستان و بلوچستان ـ از تحصیل بازمانده‌اند.

پیش‌تر، این کودکان می‌توانستند با استفاده از برگه «خوداظهاری هویتی» صادرشده از سوی فرمانداری‌ها در مدارس ثبت‌نام کنند، اما اکنون مدارس از پذیرش آنان منع شده‌اند.

در سیستان و بلوچستان بیش از ۱۴۸ هزار کودک و نوجوان از تحصیل محروم‌اند که بخش قابل‌توجهی از آنان فاقد مدارک هویتی‌اند. در سطح کشور نیز حدود یک میلیون نفر بدون شناسنامه زندگی می‌کنند که نزدیک به ۴۰۰ هزار نفرشان کودک هستند.

این شورا هشدار داده است که حذف این کودکان از آموزش، نه‌فقط به بی‌سوادی گسترده‌تر، بلکه به افزایش کار اجباری، ازدواج زودهنگام، جرم و طرد اجتماعی منجر خواهد شد. همچنین تأکید شده است که در مناطق مرزی، چنین محرومیتی می‌تواند پیامدهایی برای انسجام و امنیت ملی در پی داشته باشد.

#قلمـبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
😢14👍75🤔4
♻️اعترافات یک قلم خسته

من قلمم… یک قلم عاشق. کارم نوشتن داستان‌های عاشقانه بود؛ لیلی و مجنون، شیرین و فرهاد، رمان‌های شاد و طنز. عاشق نوشتن بودم، عاشق آن لحظه‌ی جادویی که جوهرم بر کاغذ می‌رقصد. روزی هر خطم فریادی بود، قصه‌ای از امید و لبخند، روایتی از روشنایی و زندگی. اما حالا… حالا دیگر نوشتنم بوی غم می‌دهد. نوشتنم زخمی است و زخمی‌ام.
چندی است که قلم در این سرزمین عادت کرده به سکوت، یا بهتر بگویم به حرف‌هایی که باید زیر لب گفت. در گوشه‌ای تاریک، در جعبه‌ای که به آن «محدودیت بیان» می‌گویند، من حبس شده‌ام. نه به جرم دروغ، نه به جرم خطا، بلکه به جرم عشق به حقیقت. انگار در این سرزمین، حقیقت جرم نیست، بلکه جسارت گفتن آن جرم است.
غم، همدم دیرینه‌ی من شده است. افسردگی‌ام را در جوهری مست‌کننده می‌ریزم، شاید بتوانم دوباره شاد بنویسم. اما هر قطره از این جوهر، با لبخندی تلخ روبه‌رو می‌شود؛ چون آن‌هایی که مراقب قلم‌اند، می‌گویند: «شرب این جوهر، بی‌بندوباری است.» و کمر قلم را می‌شکنند، نه با دست، بلکه با نگاه، با قانون نانوشته‌ای که می‌گوید: «قلم نباید آزاد باشد».
گاهی از سوراخِ جعبه نگاه می‌کنم و آرزو دارم بیایم بیرون. بیایم و آزادانه دور میدان آزادی برقصم؛ یک بار با لباس لری، یک بار با لباس کُردی، یک بار با لباس آذری، یک بار با لباس بلوچ و مازنی… تا جنگجویان جهان محو رقصم شوند، دست از جنگ بکشند، عاشقم شوند و تمام وقت و صحبت و دارایی‌شان را صرف عشوه و آزادی من کنند.
ای کاش این رؤیا را می‌شد نوشت، اما حتی نوشتن یک رؤیا هم جرمی‌ست در این جعبه‌ی تاریک.
قلم، مانند عاشقیست که نمی‌تواند عشقش را آشکار کند. او می‌خواهد فریاد بزند، ولی دیوارهای نانوشته و نگاه‌های سنگین اجازه‌ی نفس کشیدن نمی‌دهند. حتی گاهی فکر می‌کنم خوشبختی نوشتن جرم است، چون باعث می‌شود کسی امیدی پیدا کند. و امید… بزرگ‌ترین خلاف در این سرزمین است.
به همین دلیل قلمم تصمیم گرفته با غم بنویسد. با هر واژه‌ای که می‌نویسد، قطره‌ای از اندوهش را می‌ریزد، تا یادآور باشد که حتی نوشتن هم امروز می‌تواند جرم باشد.

ای تویی که مرا می‌خوانی:
آیا نمی‌دانی که حتی برای نوشتن یک لبخند، باید مبارزه کرد؟ حتی برای یک خط ساده از امید، باید میان درد و زخم عبور کرد؟ شاید این همان رازِ قلم باشد؛ اینکه شاد نوشتن، گاه جرمی بزرگ‌تر از اندوه نوشتن است.
قلم خسته هنوز امیدوار است. حتی در این جعبه‌ی تنگ و سرد، هنوز می‌خواهد بنویسد. حتی اگر هر واژه‌اش آمیخته باشد با درد، حتی اگر هر خطش طعنه‌ای باشد بر کسانی که «آزادی نوشتن» را به بازی گرفته‌اند.

و سخن پایانی‌ام:

«غم، جوهر قلم است؛ و قلم بی‌غم، گم‌شده‌ی کلمات است.»

پس من، قلمی غمگین و خسته در این سرزمین، با قطره‌های جوهرم می‌نویسم… شاید برای آنکه روزی دیوارهای سکوت بشکنند، شاید برای آنکه فردایی باشد که قلم دوباره آزاد بنویسد. حتی اگر امروز، مرا به جرم شرب خمر واژه‌ها شکنجه کنند، من خواهم نوشت… چون نوشتن، همان نفس کشیدن است.

و آخرین چاره و تصمیم من،
در تنهایی خودم، در جعبه‌ی مدادها بارها اندیشیدم که اگر بچه‌ای درب جعبه را باز کند، بی‌درنگ فرار کنم به دیار غربت… اما آنجا پیش غریبه، چه بگویم؟ از وطنم بد بگویم؟ از مردمانش بد بگویم؟ از تاریخ کهن کشورم بد بگویم؟ پس همان بهتر که حبس شوم یا شکسته شوم
خنده تلخ من از گریه غم‌انگیزتر است، کارم از گریه گذشته است، به آن می‌خندم.
محمد طولابی
چاپ شده در روزنامه نقد حال تاریخ ۱۵ مهرماه
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍148😢1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📌بازنشر به مناسبت 7 اکتبر

♻️♻️ حماقت "حماس"

🔘 چگونه حرکت 7 اکتبر به ضرر مردم غزه و کل منطقه تمام شد؟ / نقدی بی‌پرده بر حمایت غیرعقلانی از نیروی حماس و عملیات معروف به طوفان الاقصی

#محمدـتقی اکبرنژاد
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍29🤣2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥مازندران ، سال ۱۳۳۸

این مستند زیبا و دیده نشده در سال ۱۳۳۸ خورشیدی در استودیو پارس فیلم و با مشارکت شرکت های عامل نفت ایران تهیه شده است.

با دیدن این مستند کمی حال و.هوای خود را عوض کنیم شاید برای عده ای خاطره بازی باشد و برای عده ای هم میزان تغییر در هفت دهه ملموس تر شود.
‌‌https://www.tg-me.com/darvishane49
20
2025/10/21 21:08:47
Back to Top
HTML Embed Code: