🔺درخواست بیشرمانه یکی از اعضای شورای شهر رشت از اسرائیل برای ترور کردن رئیس جمهور پزشکیان
پ.ن : من اصلا به این جماعت با رویکرد ناف ترامپ و ترور رییس جمهور و صد میلیارد پاداش و... انتظاری ندارم ...خریت اینان پر آشکار است.
من مانده ام نفوذ تا کجاهای وزارت اطلاعات و قوه قضاییه خانه کرده که اینان با خیال راحت بر علیه منافع ملی جولان می دهند و واکنشی برای برخورد دیده نمی شود !!!
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
پ.ن : من اصلا به این جماعت با رویکرد ناف ترامپ و ترور رییس جمهور و صد میلیارد پاداش و... انتظاری ندارم ...خریت اینان پر آشکار است.
من مانده ام نفوذ تا کجاهای وزارت اطلاعات و قوه قضاییه خانه کرده که اینان با خیال راحت بر علیه منافع ملی جولان می دهند و واکنشی برای برخورد دیده نمی شود !!!
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍31🤬17❤6🔥3🏆1
♻️پرهیز از جنگ از نگاه حکیم فردوسی در شاهنامه 👇
مرا آشتی بهتر آید که جنگ
نباید گرفتن چنین کار تنگ
هم از آشتی کام مردم رواست
که نابود باد آنکه او جنگ خواست
مسازید جنگ و مریزید خون
مباشید کس را به بد رهنمون
وگر جنگ جوید کسی با سپاه
دل کینه دارش نیاید به راه
ز خون ریختن دل بباید کشید
سر بیگناهان نباید برید
نه مردی بود ، شیر آشوفتن
به زیر اندر آورده را کوفتن
که هر کو به بیداد جوید نبرد
جگر خسته باز آید و روی زرد
گر از دشمنت بد رسد ور ز دوست
بد و نیک را داد دادن نکوست...
#فرهنگ ــ ایرانی
https://www.tg-me.com/darvishane49
مرا آشتی بهتر آید که جنگ
نباید گرفتن چنین کار تنگ
هم از آشتی کام مردم رواست
که نابود باد آنکه او جنگ خواست
مسازید جنگ و مریزید خون
مباشید کس را به بد رهنمون
وگر جنگ جوید کسی با سپاه
دل کینه دارش نیاید به راه
ز خون ریختن دل بباید کشید
سر بیگناهان نباید برید
نه مردی بود ، شیر آشوفتن
به زیر اندر آورده را کوفتن
که هر کو به بیداد جوید نبرد
جگر خسته باز آید و روی زرد
گر از دشمنت بد رسد ور ز دوست
بد و نیک را داد دادن نکوست...
#فرهنگ ــ ایرانی
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤12👍4👌3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به قول دکتر مهرآیین «خوشبختی یک امر جمعی و اجتماعی است »
اگر چه بسیاری را دیده باشید که از وضعیت مالی خوبی برخوردارند اما رمقی برای شادی کردن ندارند.
و غالب شادی ها منبعث از ابتلا به سندرم رژ لب است.
جمعیتی که تظاهر به شاد بودن می کنند اما در عمق وجودشان غم و رنجی نهفته است که هر فرد با فراستی آنرا در می یابد.
مثال:
شاید بارها فروشندگانی را دیده اید که از فروش کالای خود در ظاهر خوشحالند اما همواره حتی پس از پایان کار و مراجعت به منزل از درد مردمی که توان خرید کالا را نداشته یا با اصرار بسیار تخفیف دریافت کرده اند. به خود می پیچند وغم بر چهره اشان مستولی می گردد.
غالب کاسب ها از اینکه مردم توان خرید ندارند ابراز ناراحتی می کنند خرید نه برای منفعت خود برای همذات پنداری در نتیجه غم مردم.
🎥این فیلم کوتاه که برنده چندین جایزه شده است.
مفهوم «چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار »را تداعی می کند
بنابراین ما به عنوان موجودات اجتماعی برای خوشبختی، نیاز به خوشبخت بودن آحاد جامعه داریم.
خوشحالی و خوشبختی فرد خواه ناخواه در گرو خوشبختی دیگران است .
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
اگر چه بسیاری را دیده باشید که از وضعیت مالی خوبی برخوردارند اما رمقی برای شادی کردن ندارند.
و غالب شادی ها منبعث از ابتلا به سندرم رژ لب است.
جمعیتی که تظاهر به شاد بودن می کنند اما در عمق وجودشان غم و رنجی نهفته است که هر فرد با فراستی آنرا در می یابد.
مثال:
شاید بارها فروشندگانی را دیده اید که از فروش کالای خود در ظاهر خوشحالند اما همواره حتی پس از پایان کار و مراجعت به منزل از درد مردمی که توان خرید کالا را نداشته یا با اصرار بسیار تخفیف دریافت کرده اند. به خود می پیچند وغم بر چهره اشان مستولی می گردد.
غالب کاسب ها از اینکه مردم توان خرید ندارند ابراز ناراحتی می کنند خرید نه برای منفعت خود برای همذات پنداری در نتیجه غم مردم.
🎥این فیلم کوتاه که برنده چندین جایزه شده است.
مفهوم «چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار »را تداعی می کند
بنابراین ما به عنوان موجودات اجتماعی برای خوشبختی، نیاز به خوشبخت بودن آحاد جامعه داریم.
خوشحالی و خوشبختی فرد خواه ناخواه در گرو خوشبختی دیگران است .
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍27❤11
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥پیش بینی و سخنرانی دکتر سریعالقلم در مورد دولت ترامپ و زمینههای تعامل آمریکا با ایران، 5 اسفند 1403
محمود سریعالقلم، ظهور ترامپ را مهمترین اتفاق جهانی دانست و گفت ترامپ در دوره جدید پنج اولویت برای دولت خود تعریف کرده است.
به گفته سریعالقلم، اولویت اصلی ترامپ بر پایهی شعار «اول آمریکا» استوار است؛ رویکردی که بر تولید ثروت و منفعتطلبی برای این کشور متمرکز است.
او در بخش دیگر از سخنرانی خود پیامدهای این روندها بر ایران را بررسی و اظهار کرد: «مقامات آمریکایی خواستار ورشکستگی ایران، صفر شدن درآمدهای نفتی، حمله به تاسیسات هستهای و اجرای تحریمهای شدیدتر (اسنپ بک) هستند.»
او هشدار داد: «اگر درآمد نفتی ایران در دهه آینده به بیش از ۵ میلیون بشکه در روز نرسد، کشور به وضعیتی مشابه پاکستان، اما با شرایط کمی بهتر، سقوط خواهد کرد. این در حالی است که عراق در حال پیشرفت و ترکیه به یک قدرت منطقهای تبدیل شدهاند.»
این تحلیلگر بر لزوم اتخاذ راهبردهای نوین برای عبور از چالشهای پیشروی اقتصاد ایران تاکید کرد و گفت:
#قلمبیداری
@darvishane49
محمود سریعالقلم، ظهور ترامپ را مهمترین اتفاق جهانی دانست و گفت ترامپ در دوره جدید پنج اولویت برای دولت خود تعریف کرده است.
به گفته سریعالقلم، اولویت اصلی ترامپ بر پایهی شعار «اول آمریکا» استوار است؛ رویکردی که بر تولید ثروت و منفعتطلبی برای این کشور متمرکز است.
او در بخش دیگر از سخنرانی خود پیامدهای این روندها بر ایران را بررسی و اظهار کرد: «مقامات آمریکایی خواستار ورشکستگی ایران، صفر شدن درآمدهای نفتی، حمله به تاسیسات هستهای و اجرای تحریمهای شدیدتر (اسنپ بک) هستند.»
او هشدار داد: «اگر درآمد نفتی ایران در دهه آینده به بیش از ۵ میلیون بشکه در روز نرسد، کشور به وضعیتی مشابه پاکستان، اما با شرایط کمی بهتر، سقوط خواهد کرد. این در حالی است که عراق در حال پیشرفت و ترکیه به یک قدرت منطقهای تبدیل شدهاند.»
این تحلیلگر بر لزوم اتخاذ راهبردهای نوین برای عبور از چالشهای پیشروی اقتصاد ایران تاکید کرد و گفت:
#قلمبیداری
@darvishane49
👍11❤6
♻️رمان سهجلدی *اينجهممد* ، شاهكار ياشار كمال، در نظام ارباب رعيتی تركيه اتفاق میافتد.
اينجهممد قهرمان اصلی رمان، رعيتی است كه زمين و زنش مورد تعدی ارباب ظالم قرار گرفته و زمينهٔ قيام او میگردد.
اينجهممد دست به تفنگ میبرد و ارباب را میکشد و از دست ژاندارمها و عُمال ارباب به كوه پناه میبرد و مدتها در كوه میماند و به خيال اينكه ديگر بساط ظلم و جور در روستا ريشهكن شده و دهقانان آزاد شدهاند، تصميم میگيرد پس از ماهها متواری شدن، به روستا برگردد.
اما وقتی به روستا برمیگردد با تعجب میبيند كه برادر ارباب به جای او نشسته و چنان ستم میکند و دمار از روزگار مردم در میآورد كه مردم قبر ارباب قبلی را زيارتگاه كرده و به اينجهممد دشنامها میدهند كه چرا ارباب خوب آنها را كشته و اکنون ارباب ظالمتر و بدتری برسرنوشتشان حاكم گشته است.
قهرمان داستان اينجهممد دچار شک و ترديد میگردد و مدام در جلد دوم رمان، سرگردان از خود میپرسد كه آيا مبارزهاش بيهوده بوده؟ و اشتباهش كجا بوده؟
سرانجام در جلد سوم به اين نتيجه میرسد كه به جای ارباب بايد با اربابپرستی مبارزه میكرده كه در اذهان دهقانان ريشه دوانده است.
به همین خاطر سرانجام در جلد سوم تصميم میگيرد آتش به خارستان بزند و خارستان در واقع همان زنجيرهای ذهنی دهقانان است.
نگاهی به تئوریهای مربوط به دگرگونی جامعه در تاريخ معاصر ايران از دورهٔ مشروطيت تاكنون هميشه بیانگر دو نوع نگرش بوده؛
نگرش اول عبارت از راديكاليسم انقلابی و تغيير قهری ساختار سياسی جامعه با توسل به سلاح و تفنگ بوده است اين ديدگاه نهتنها در دههٔ چهل و پنجاه و در آستانهٔ انقلاب ۵۷ ديدگاه غالب بوده بلكه در انقلاب مشروطيت و پس از آن نيز گاهگاهی به چشم میخورد.
اگر مثلاً حيدرعمواوغلیها با توسل به نارنجک میخواستند با كشتن محمدعلیشاه بساط ظلم را از صحنهٔ ايران برچينند در واقع راه ميانبُر و سادهای را براي مبارزه با ستم برگزيده بودند.
آنان فكر میكردند كه با كشتن حاكمی جبار، مردم زير سلطهاش آزاد خواهند شد اما نبايد اين اشتباه اساسی ایشان را از نظر دور داشت كه آنان، حاكم را از تودههای محكوم جدا میدانستند و به تعامل ذهنی و روابط عميق بين يک ستمگر و ستمكش در يك نظام استبدادی توجه نمیكردند و فكر میکردند كه رژيم شاهی را میتوان با بمب تروريستی فروريخت و يا روستاييان را با تشويق به عدم پرداخت ماليات و بهرهٔ مالكانه و همچنين شوراندن دهقانان بر عليه فئودالها، نظام فئودالی را متلاشی ساخت.
كسروی در نقد گروه اول، زمانی چنين نوشت:
ما نيک آگاهيم كه حيدرخانعمواوغلیها و علی مسيوها و... در راه استقلال و آزادی اين كشور به هرگونه جانفشانی آماده بودند؛ آنان در یکجا اشتباه میکردند، از گرفتاریها و آلودگیهای تودهها ناآگاه بودند و میپنداشتند اگر ريشهٔ استبداد كنده شود، تودهٔ مردم به راه پيشرفت میافتند در حالی كه درد اصلی، جهل و نادانی و ناآگاهی مردم بود.
گذشتِ زمان، صحت سخن كسروی را نشان داد، بهطوریكه وقتی مجلس اول به توپ بسته شد، مردم در غارت اموال و فرشهای مجلس، روی قزاقان لياخوفی را سفيد كردند و حتی به درختان نيز رحم نكردند.
اندکی بعد، وقتی در تبریز، خانهٔ ستارخان توسط روسها تخریب و فروریخت باز مردم در غارت اموالِ خانه، سر از پا نمیشناختند. بعدها هم وقتی در کودتای ۲۸ مرداد خانهٔ مصدق تخریب شد، باز مردم همان غارت و تراژدی را تکرار کردند.
نباید فکر کرد که غارتگران همگی ضد مشروطه بودند بلکه اکثرشان اصلاً بیطرف بودند.
در مقابل گروه اول، گروه دوم قرار داشتند كه مشكل را امری فرهنگی تلقی كرده و بر تغيير تدريجی فرهنگ مردم، آگاه كردن به حقوقشان و مبارزه با جهل و خرافات تاکید میکردند؛ افرادی چون ميرزافتحعلی آخوندزاده، ميرزاآقاخان كرمانی و ميرزاعبدالرحيم طالبوف در اين گروه جای دارند.
بدون کار فرهنگی و آگاهی سیاسی مردم، درافتادن با استبداد با توسل بر سلاح، به مثابهٔ با شمشیر چوبین به جنگ آسیاب رفتن است؛ چرا که آن نظام استبدادی، برآمده از اعماق ذهنی همان مردم است.
در واقع مصداق این شعرِ «مصطفی بادكوبهای» بودند:
ما ستم را نشانه گرفته بوديم
اما همهٔ تيرها از كمان دانش پرتاب نشد
ای كاش نخست جهل را نشانه گرفته بوديم.
#قلمبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
اينجهممد قهرمان اصلی رمان، رعيتی است كه زمين و زنش مورد تعدی ارباب ظالم قرار گرفته و زمينهٔ قيام او میگردد.
اينجهممد دست به تفنگ میبرد و ارباب را میکشد و از دست ژاندارمها و عُمال ارباب به كوه پناه میبرد و مدتها در كوه میماند و به خيال اينكه ديگر بساط ظلم و جور در روستا ريشهكن شده و دهقانان آزاد شدهاند، تصميم میگيرد پس از ماهها متواری شدن، به روستا برگردد.
اما وقتی به روستا برمیگردد با تعجب میبيند كه برادر ارباب به جای او نشسته و چنان ستم میکند و دمار از روزگار مردم در میآورد كه مردم قبر ارباب قبلی را زيارتگاه كرده و به اينجهممد دشنامها میدهند كه چرا ارباب خوب آنها را كشته و اکنون ارباب ظالمتر و بدتری برسرنوشتشان حاكم گشته است.
قهرمان داستان اينجهممد دچار شک و ترديد میگردد و مدام در جلد دوم رمان، سرگردان از خود میپرسد كه آيا مبارزهاش بيهوده بوده؟ و اشتباهش كجا بوده؟
سرانجام در جلد سوم به اين نتيجه میرسد كه به جای ارباب بايد با اربابپرستی مبارزه میكرده كه در اذهان دهقانان ريشه دوانده است.
به همین خاطر سرانجام در جلد سوم تصميم میگيرد آتش به خارستان بزند و خارستان در واقع همان زنجيرهای ذهنی دهقانان است.
نگاهی به تئوریهای مربوط به دگرگونی جامعه در تاريخ معاصر ايران از دورهٔ مشروطيت تاكنون هميشه بیانگر دو نوع نگرش بوده؛
نگرش اول عبارت از راديكاليسم انقلابی و تغيير قهری ساختار سياسی جامعه با توسل به سلاح و تفنگ بوده است اين ديدگاه نهتنها در دههٔ چهل و پنجاه و در آستانهٔ انقلاب ۵۷ ديدگاه غالب بوده بلكه در انقلاب مشروطيت و پس از آن نيز گاهگاهی به چشم میخورد.
اگر مثلاً حيدرعمواوغلیها با توسل به نارنجک میخواستند با كشتن محمدعلیشاه بساط ظلم را از صحنهٔ ايران برچينند در واقع راه ميانبُر و سادهای را براي مبارزه با ستم برگزيده بودند.
آنان فكر میكردند كه با كشتن حاكمی جبار، مردم زير سلطهاش آزاد خواهند شد اما نبايد اين اشتباه اساسی ایشان را از نظر دور داشت كه آنان، حاكم را از تودههای محكوم جدا میدانستند و به تعامل ذهنی و روابط عميق بين يک ستمگر و ستمكش در يك نظام استبدادی توجه نمیكردند و فكر میکردند كه رژيم شاهی را میتوان با بمب تروريستی فروريخت و يا روستاييان را با تشويق به عدم پرداخت ماليات و بهرهٔ مالكانه و همچنين شوراندن دهقانان بر عليه فئودالها، نظام فئودالی را متلاشی ساخت.
كسروی در نقد گروه اول، زمانی چنين نوشت:
ما نيک آگاهيم كه حيدرخانعمواوغلیها و علی مسيوها و... در راه استقلال و آزادی اين كشور به هرگونه جانفشانی آماده بودند؛ آنان در یکجا اشتباه میکردند، از گرفتاریها و آلودگیهای تودهها ناآگاه بودند و میپنداشتند اگر ريشهٔ استبداد كنده شود، تودهٔ مردم به راه پيشرفت میافتند در حالی كه درد اصلی، جهل و نادانی و ناآگاهی مردم بود.
گذشتِ زمان، صحت سخن كسروی را نشان داد، بهطوریكه وقتی مجلس اول به توپ بسته شد، مردم در غارت اموال و فرشهای مجلس، روی قزاقان لياخوفی را سفيد كردند و حتی به درختان نيز رحم نكردند.
اندکی بعد، وقتی در تبریز، خانهٔ ستارخان توسط روسها تخریب و فروریخت باز مردم در غارت اموالِ خانه، سر از پا نمیشناختند. بعدها هم وقتی در کودتای ۲۸ مرداد خانهٔ مصدق تخریب شد، باز مردم همان غارت و تراژدی را تکرار کردند.
نباید فکر کرد که غارتگران همگی ضد مشروطه بودند بلکه اکثرشان اصلاً بیطرف بودند.
در مقابل گروه اول، گروه دوم قرار داشتند كه مشكل را امری فرهنگی تلقی كرده و بر تغيير تدريجی فرهنگ مردم، آگاه كردن به حقوقشان و مبارزه با جهل و خرافات تاکید میکردند؛ افرادی چون ميرزافتحعلی آخوندزاده، ميرزاآقاخان كرمانی و ميرزاعبدالرحيم طالبوف در اين گروه جای دارند.
بدون کار فرهنگی و آگاهی سیاسی مردم، درافتادن با استبداد با توسل بر سلاح، به مثابهٔ با شمشیر چوبین به جنگ آسیاب رفتن است؛ چرا که آن نظام استبدادی، برآمده از اعماق ذهنی همان مردم است.
در واقع مصداق این شعرِ «مصطفی بادكوبهای» بودند:
ما ستم را نشانه گرفته بوديم
اما همهٔ تيرها از كمان دانش پرتاب نشد
ای كاش نخست جهل را نشانه گرفته بوديم.
#قلمبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤19👍14👏5
♻️اسرائیل، از همان نخستین سالهای پیدایشش، یک اصل بنیادین امنیت ملی را برگزید: باید تنها قدرت هستهای منطقه بماند تا بقا و تفوق استراتژیکش تضمین شود. این اصل، که بعدها به دکترین Begin شهرت یافت (بر اساس نام مناخم بگین، نخستوزیر وقت)، تا امروز بیوقفه دنبال شده است. اسرائیل هرگز بهطور رسمی زرادخانه اتمیاش را تأیید یا تکذیب نکرد، اما از دهه ۱۹۶۰ میلادی در دیمونا برنامه تسلیحاتیاش را تکمیل کرد و بعدها به صدها کلاهک اتمی مجهز شد، در حالی که هیچ معاهدهNPT را امضا نکرد.
از همان زمان، تلآویو قاطعانه در برابر هر کشور خاورمیانهای که بهدنبال توان هستهای، ولو صلحآمیز، رفت ایستاد.
این ماجرا از مصر آغاز شد. پس از شکست ۱۹۶۷، مصر در زمان جمال عبدالناصر و سپس سادات تلاش کرد زیرساختهای علمی و فنی برای یک برنامه هستهای حتی در سطح نیروگاه برق توسعه دهد. اسرائیل در همکاری کامل با سرویسهای اطلاعاتی غربی، این روند را از نزدیک زیر نظر گرفت و چندین عملیات مخفی برای خرابکاری علمی و جلوگیری از انتقال فناوری ترتیب داد. بعدها پس از پیمان کمپ دیوید و توافق صلح، مصر متوقف شد.
سپس نوبت به عراق رسید. در دهه ۱۹۷۰، صدام حسین در کنار فرانسه، پروژه راکتور "اوسیراک" (تموز) را کلید زد. اسرائیل پس از ناکامی در متوقفکردن صادرات قطعات حساس توسط فرانسه، در ۱۹۸۱ با یک حمله هوایی برقآسا (عملیات اپرا)، آن را پیش از سوختگذاری بهطور کامل نابود کرد. این نخستین بار بود که یک کشور تأسیسات هستهای کشوری دیگر را دره زمان صلح بمباران میکرد.
همزمان، لیبی در دوره معمر قذافی با کمک شوروی و سپس پاکستانیها برای رسیدن به چرخه غنیسازی تلاش کرد. موساد شبکههای تأمین تجهیزات را ردیابی کرد و با فشار دیپلماتیک و عملیاتی مانع پیشرفت آن شد. بعدها که قذافی خود تحت فشار غرب مجبور به توقف شد، اسرائیل این عقبنشینی را بخشی از دکترین بازدارندگی منطقهایاش دانست.
در سوریه، سال ۲۰۰۷ میلادی، اسرائیل وقتی نشانههایی یافت که کره شمالی در حال ساخت تأسیسات مشابه راکتور اوسیراک برای بشار اسد است، با عملیات هوایی موسوم به "باغ میوه" به دیرالزور حمله کرد و آن را به کلی نابود کرد. سوریه هنوز درگیر شوک این حمله بود که درگیر جنگ داخلی شد.
در ایران، حتی پیش از انقلاب ۱۹۷۹، تلآویو نسبت به برنامه هستهای شاه که با همکاری آمریکا و آلمان غربی پیش میرفت نگران بود. اسناد آرشیوی نشان میدهد مقامهای اسرائیل بهویژه از ایده شاه برای داشتن چرخه کامل سوخت و احتمالا بمب هستهای در آینده، ابراز نگرانیهای جدی کرده بودند. پس از انقلاب، این نگرانیها به اوج رسید چرا که ایران جدید عملا دشمن ایدئولوژیک اسرائیل شد.
اسرائیل سالهاست با هر شکل از برنامه غنیسازی در ایران، حتی با سطح پایین که در چارچوب NPT و پادمان آژانس است، مخالفت میکند. علاوه بر لابیهای دیپلماتیک و تحریمهای جهانی، اسرائیل با عملیات سایبری (مثل استاکسنت) و ترور دانشمندان هستهای ایران کوشید این برنامه را متوقف یا دستکم کند سازد.
همچنین اسرائیل در مورد عربستان سعودی (که بهطور جدی به دنبال توان غنیسازی است تا تعادلی با ایران برقرار کند)، امارات متحده عربی (که برنامههای راکتوری دارد) و حتی در مواردی ترکیه (که جاهطلبیهای هستهای محدود داشته) هشدارهایی جدی داده و با آمریکا و اروپا برای محدودسازی آنها هماهنگ شده است. از دید تلآویو، حتی نیروگاههای صلحآمیز اگر چرخه سوخت داخلی یا بازفرآوری داشته باشند، میتوانند سرآغازی برای ظرفیت تسلیحاتی بالقوه باشند.
همه اینها نشان میدهد که اسرائیل نه بهخاطر نوع رژیمها یا اختلافات سیاسی لحظهای، بلکه از موضع یک دکترین امنیتی ثابت، با هر شکل از توسعه فناوری هستهای مستقل در منطقه، صرفنظر از ماهیت حکومت آن کشور، مخالفت کرده است. چون اساس راهبرد بقایش بر "برتری مطلق هستهای" و پیشگیری از هر تهدید احتمالی استوار است.
گر و این همان داستان تلخیست که ما مردم خاورمیانه، سالهاست زیر سایهاش زندگی میکنیم.. مردمی که بهای این بازیهای قدرت را با جوانی، عدم ثبات اقتصادی و آینده تاریک فرزندانشان میپردازند اما تاریخ نشان داده هیچ انحصاری تا ابد پایدار نمانده و حتی قدرتمندترین قلعهها روزی در برابر بادهای سرنوشت سر فرود آوردهاند.
https://www.tg-me.com/darvishane49
از همان زمان، تلآویو قاطعانه در برابر هر کشور خاورمیانهای که بهدنبال توان هستهای، ولو صلحآمیز، رفت ایستاد.
این ماجرا از مصر آغاز شد. پس از شکست ۱۹۶۷، مصر در زمان جمال عبدالناصر و سپس سادات تلاش کرد زیرساختهای علمی و فنی برای یک برنامه هستهای حتی در سطح نیروگاه برق توسعه دهد. اسرائیل در همکاری کامل با سرویسهای اطلاعاتی غربی، این روند را از نزدیک زیر نظر گرفت و چندین عملیات مخفی برای خرابکاری علمی و جلوگیری از انتقال فناوری ترتیب داد. بعدها پس از پیمان کمپ دیوید و توافق صلح، مصر متوقف شد.
سپس نوبت به عراق رسید. در دهه ۱۹۷۰، صدام حسین در کنار فرانسه، پروژه راکتور "اوسیراک" (تموز) را کلید زد. اسرائیل پس از ناکامی در متوقفکردن صادرات قطعات حساس توسط فرانسه، در ۱۹۸۱ با یک حمله هوایی برقآسا (عملیات اپرا)، آن را پیش از سوختگذاری بهطور کامل نابود کرد. این نخستین بار بود که یک کشور تأسیسات هستهای کشوری دیگر را دره زمان صلح بمباران میکرد.
همزمان، لیبی در دوره معمر قذافی با کمک شوروی و سپس پاکستانیها برای رسیدن به چرخه غنیسازی تلاش کرد. موساد شبکههای تأمین تجهیزات را ردیابی کرد و با فشار دیپلماتیک و عملیاتی مانع پیشرفت آن شد. بعدها که قذافی خود تحت فشار غرب مجبور به توقف شد، اسرائیل این عقبنشینی را بخشی از دکترین بازدارندگی منطقهایاش دانست.
در سوریه، سال ۲۰۰۷ میلادی، اسرائیل وقتی نشانههایی یافت که کره شمالی در حال ساخت تأسیسات مشابه راکتور اوسیراک برای بشار اسد است، با عملیات هوایی موسوم به "باغ میوه" به دیرالزور حمله کرد و آن را به کلی نابود کرد. سوریه هنوز درگیر شوک این حمله بود که درگیر جنگ داخلی شد.
در ایران، حتی پیش از انقلاب ۱۹۷۹، تلآویو نسبت به برنامه هستهای شاه که با همکاری آمریکا و آلمان غربی پیش میرفت نگران بود. اسناد آرشیوی نشان میدهد مقامهای اسرائیل بهویژه از ایده شاه برای داشتن چرخه کامل سوخت و احتمالا بمب هستهای در آینده، ابراز نگرانیهای جدی کرده بودند. پس از انقلاب، این نگرانیها به اوج رسید چرا که ایران جدید عملا دشمن ایدئولوژیک اسرائیل شد.
اسرائیل سالهاست با هر شکل از برنامه غنیسازی در ایران، حتی با سطح پایین که در چارچوب NPT و پادمان آژانس است، مخالفت میکند. علاوه بر لابیهای دیپلماتیک و تحریمهای جهانی، اسرائیل با عملیات سایبری (مثل استاکسنت) و ترور دانشمندان هستهای ایران کوشید این برنامه را متوقف یا دستکم کند سازد.
همچنین اسرائیل در مورد عربستان سعودی (که بهطور جدی به دنبال توان غنیسازی است تا تعادلی با ایران برقرار کند)، امارات متحده عربی (که برنامههای راکتوری دارد) و حتی در مواردی ترکیه (که جاهطلبیهای هستهای محدود داشته) هشدارهایی جدی داده و با آمریکا و اروپا برای محدودسازی آنها هماهنگ شده است. از دید تلآویو، حتی نیروگاههای صلحآمیز اگر چرخه سوخت داخلی یا بازفرآوری داشته باشند، میتوانند سرآغازی برای ظرفیت تسلیحاتی بالقوه باشند.
همه اینها نشان میدهد که اسرائیل نه بهخاطر نوع رژیمها یا اختلافات سیاسی لحظهای، بلکه از موضع یک دکترین امنیتی ثابت، با هر شکل از توسعه فناوری هستهای مستقل در منطقه، صرفنظر از ماهیت حکومت آن کشور، مخالفت کرده است. چون اساس راهبرد بقایش بر "برتری مطلق هستهای" و پیشگیری از هر تهدید احتمالی استوار است.
گر و این همان داستان تلخیست که ما مردم خاورمیانه، سالهاست زیر سایهاش زندگی میکنیم.. مردمی که بهای این بازیهای قدرت را با جوانی، عدم ثبات اقتصادی و آینده تاریک فرزندانشان میپردازند اما تاریخ نشان داده هیچ انحصاری تا ابد پایدار نمانده و حتی قدرتمندترین قلعهها روزی در برابر بادهای سرنوشت سر فرود آوردهاند.
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
👍9❤7
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فیلم کوتاهه «تولدت مبارک »
سکانس فوقالعاده با دنیایی از پیام . برای آنان که مهربانی را مورد معامله قرار می دهند.
ابتدا فیلم را ببینیم سپس تحلیلی کوتاه را در نوشتار پایبن تقدیم می کنیم.
#قلمبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
سکانس فوقالعاده با دنیایی از پیام . برای آنان که مهربانی را مورد معامله قرار می دهند.
ابتدا فیلم را ببینیم سپس تحلیلی کوتاه را در نوشتار پایبن تقدیم می کنیم.
#قلمبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
👌8❤2👍1
♻️نگاهی مختصر به فیلم کوتاه
شاهکاری تلخ از غافلگیریِ یک تولد
بیشترِ ما در چند دههء اخیر دستِ کم یک بار در موقعیتی قرار گرفته ایم که دوستان و عزیزانمان به مناسبتهایی چون تولد غافلگیر و شگفت زده مان کرده اند؛ یا خودمان با همراهیِ دیگران به غافلگیر کردنِ عزیزانمان دست زده ایم تا در میانهء روزمرگی هایِ کسالت بارِ زندگی برایِ چند ساعت هم که شده حالِ خوشی را برایِ هم فراهم و در کنارِ هم تجربه کنیم.
ویژگیِ مهمِ این غافلگیریها همواره حیرانیِ دوست داشتنی و شادمانه ای است که گاه تا روزها، هفته ها، ماهها و حتی سالها خاطره وو حال خوشش باقی میماند.
این بار میخواهم تولدت مبارک را معرفی کنم.
فیلمی یک دقیقه ای که معنایِ غافلگیری یا همان سورپرایزِ فرنگیها را زیر و زِبَر کرد وه شاید بتوان گفت شاهکاری تلخ از غافلگیری پشتِ غافلگیری بود.
این فیلمِ بسیار کوتاه و مینی مالیستی از مفهومِ مصطلحِ سوپرایز تنها حیرانی اش را داشت اما نه شیرین، نه دل انگیز، نه زیبا، بلکه تلخ و گزنده و اسفبار!
فیلمی که اگر فریدون مشیری شاعرِ معاصر بود میگفت:
صحبت از پژمردنِ یک برگ نیست؛
وای جنگل را بیابان میکند....
گفت و گو از مرگِ انسانیت است.»
فیلمِ تولدت مبارک درامی اجتماعی به کارگردانیِ گاسپار پالاسیو کارگردانِ جوانِ فرانسوی است که در سال ۲۰۱۷ تولید شده است.
فیلم برخلافِ زمانِ کوتاهش روشن است که حاصلِ تفکری ژرف و بلند مدت بوده است. در آغازِ این فیلم خانواده ای بعد از شنیدن آژیر خطر به سمتِ پناهگاه میروند.
داستانِ این فیلم دربارهء تصمیمِ زنی است که میخواهد در روزِ تولدِ همسرش او را با صدایِ ساختگیِ آژیرِ خطر سورپرایز کند و مراسمِ تولد و غافلگیری را در فضایِ متفاوتِ پناهگاهی که پدرِ خانواده ساخته است انجام دهد؛ اما او و میهمانها که در پناهگاه پنهان شده اند و منتظرِ لحظهء غافلگیری هستند به شکلِ باورناپذیری حیران و غافلگیر و ناامید میشوند!
ماجرا از این قرار است که بعد از شنیدنِ صدایِ آژیرِ خطر خانواده سه نفریِ آنها به سمتِ پناهگاه میروند تا نقشهء غافلگیری عملی شود؛ اما رفتارِ غیرِ منتظرهء پدرِ خانواده و اتفاقی که رخ میدهد سبب میگردد تا پس از آن دیگر هیچ چیز مانندِ قبل نشود.
در واقع پایانِ تکان دهندهء فیلم ۶۰ ثانیه ایِ تولدت مبارک چونان آواری سهمناک بر سرِ تماشاگرانِ بیرون از فیلم و گروهِ غافلگیرکنندگانِ داخلِ فیلم و پدرِ خانواده فرو می ریزد و تماشاگر را به تأملی ژرف و دردناک فرو میبرد، به این اندیشه که وقتی نقابها برداشته میشوند و پرده ها فرو می افتند هر یک از ما چه کاره ایم؟
و کدام بُعد از وجودمان در شرایطِ بحرانی و بزنگاههایِ خطرناک بر ما حکمرانی میکند؟
چقدر توانسته ایم نفس مان را پرورش دهیم تا در مسیرِ انسانیت و سلامت در یک بازیِ برنده برنده گام بردارد؟
این فیلمِ کوتاهِ مفهومی، شاید فرصتی است برایِ اندیشیدن به اینکه خودِ واقعیِ ما در شرایطی غیرِ معمول و متفاوت کدام است؟
آیا آن هنگام که فکر میکنیم همه چیز تمام شده است بی رحمانه تیشه بر میداریم و به ریشهء تمامیِ انسانیتِ خود و داراییهایِ معنوی مان میزنیم؟
آیا وقتی که دیگر منافعِ ما توسطِ دیگری تأمین نمیشود بی پروا پُل هایِ پشتِ سر را ویران میکنیم؟
فروید بنیانگذارِ دانشِ روانکاوی میگوید:
"سطحِ شخصیتِ هر کس به اندازهء مشکلی است که میتواند او را از حالتِ طبیعی و منطقی خارج کند."
پس بد نیست که به احساسات ، افکار، کنش ها، واکنش ها و نتیجهء تصمیماتمان پیش از وقوعِ شرایطِ بحرانیِ مشابه بیندیشیم تا آن هنگام که خودِ واقعی مان نمایان میشود شرمسارِ عملکردمان نباشیم!
بد نیست که از حالا و در زمانِ حال برایِ آینده تمرین کنیم و شیوهء زندگی مان را بر آن مبنا بنا نهیم که کمی با معرفت تر، کمی با شعورتر و کمی مهربان تر باشیم.
مینا نبئی
https://www.tg-me.com/darvishane49
"تولدت مبارک"
شاهکاری تلخ از غافلگیریِ یک تولد
بیشترِ ما در چند دههء اخیر دستِ کم یک بار در موقعیتی قرار گرفته ایم که دوستان و عزیزانمان به مناسبتهایی چون تولد غافلگیر و شگفت زده مان کرده اند؛ یا خودمان با همراهیِ دیگران به غافلگیر کردنِ عزیزانمان دست زده ایم تا در میانهء روزمرگی هایِ کسالت بارِ زندگی برایِ چند ساعت هم که شده حالِ خوشی را برایِ هم فراهم و در کنارِ هم تجربه کنیم.
ویژگیِ مهمِ این غافلگیریها همواره حیرانیِ دوست داشتنی و شادمانه ای است که گاه تا روزها، هفته ها، ماهها و حتی سالها خاطره وو حال خوشش باقی میماند.
این بار میخواهم تولدت مبارک را معرفی کنم.
فیلمی یک دقیقه ای که معنایِ غافلگیری یا همان سورپرایزِ فرنگیها را زیر و زِبَر کرد وه شاید بتوان گفت شاهکاری تلخ از غافلگیری پشتِ غافلگیری بود.
این فیلمِ بسیار کوتاه و مینی مالیستی از مفهومِ مصطلحِ سوپرایز تنها حیرانی اش را داشت اما نه شیرین، نه دل انگیز، نه زیبا، بلکه تلخ و گزنده و اسفبار!
فیلمی که اگر فریدون مشیری شاعرِ معاصر بود میگفت:
صحبت از پژمردنِ یک برگ نیست؛
وای جنگل را بیابان میکند....
گفت و گو از مرگِ انسانیت است.»
فیلمِ تولدت مبارک درامی اجتماعی به کارگردانیِ گاسپار پالاسیو کارگردانِ جوانِ فرانسوی است که در سال ۲۰۱۷ تولید شده است.
فیلم برخلافِ زمانِ کوتاهش روشن است که حاصلِ تفکری ژرف و بلند مدت بوده است. در آغازِ این فیلم خانواده ای بعد از شنیدن آژیر خطر به سمتِ پناهگاه میروند.
داستانِ این فیلم دربارهء تصمیمِ زنی است که میخواهد در روزِ تولدِ همسرش او را با صدایِ ساختگیِ آژیرِ خطر سورپرایز کند و مراسمِ تولد و غافلگیری را در فضایِ متفاوتِ پناهگاهی که پدرِ خانواده ساخته است انجام دهد؛ اما او و میهمانها که در پناهگاه پنهان شده اند و منتظرِ لحظهء غافلگیری هستند به شکلِ باورناپذیری حیران و غافلگیر و ناامید میشوند!
ماجرا از این قرار است که بعد از شنیدنِ صدایِ آژیرِ خطر خانواده سه نفریِ آنها به سمتِ پناهگاه میروند تا نقشهء غافلگیری عملی شود؛ اما رفتارِ غیرِ منتظرهء پدرِ خانواده و اتفاقی که رخ میدهد سبب میگردد تا پس از آن دیگر هیچ چیز مانندِ قبل نشود.
در واقع پایانِ تکان دهندهء فیلم ۶۰ ثانیه ایِ تولدت مبارک چونان آواری سهمناک بر سرِ تماشاگرانِ بیرون از فیلم و گروهِ غافلگیرکنندگانِ داخلِ فیلم و پدرِ خانواده فرو می ریزد و تماشاگر را به تأملی ژرف و دردناک فرو میبرد، به این اندیشه که وقتی نقابها برداشته میشوند و پرده ها فرو می افتند هر یک از ما چه کاره ایم؟
و کدام بُعد از وجودمان در شرایطِ بحرانی و بزنگاههایِ خطرناک بر ما حکمرانی میکند؟
چقدر توانسته ایم نفس مان را پرورش دهیم تا در مسیرِ انسانیت و سلامت در یک بازیِ برنده برنده گام بردارد؟
این فیلمِ کوتاهِ مفهومی، شاید فرصتی است برایِ اندیشیدن به اینکه خودِ واقعیِ ما در شرایطی غیرِ معمول و متفاوت کدام است؟
آیا آن هنگام که فکر میکنیم همه چیز تمام شده است بی رحمانه تیشه بر میداریم و به ریشهء تمامیِ انسانیتِ خود و داراییهایِ معنوی مان میزنیم؟
آیا وقتی که دیگر منافعِ ما توسطِ دیگری تأمین نمیشود بی پروا پُل هایِ پشتِ سر را ویران میکنیم؟
فروید بنیانگذارِ دانشِ روانکاوی میگوید:
"سطحِ شخصیتِ هر کس به اندازهء مشکلی است که میتواند او را از حالتِ طبیعی و منطقی خارج کند."
پس بد نیست که به احساسات ، افکار، کنش ها، واکنش ها و نتیجهء تصمیماتمان پیش از وقوعِ شرایطِ بحرانیِ مشابه بیندیشیم تا آن هنگام که خودِ واقعی مان نمایان میشود شرمسارِ عملکردمان نباشیم!
بد نیست که از حالا و در زمانِ حال برایِ آینده تمرین کنیم و شیوهء زندگی مان را بر آن مبنا بنا نهیم که کمی با معرفت تر، کمی با شعورتر و کمی مهربان تر باشیم.
مینا نبئی
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
👍20❤13👎2
♻️ پنج میمون و نردبان موز
وقتی مراسم شیرجه در گل یا قالی شوران یا بیل کشان یا زنجیر زدن و یا قمه زدن یا علم و کتل کشان را در عزای حسین می بینیم و ریشه و فلسفه آن را نمی دانیم و بسیاری از باورها ، سنت ها و رفتارهای منعکس از ما که دلیلش را نمی دانیم .
آزمایش معروف پنج میمون و نردبان حکایت این روزهای جامعهی ما است. خیلی از کارهایی که انجام میدهیم را دلیلش را نمیدانیم و به کارمان ادامه میدهیم. جالب اینجاست که سوال هم نمیپرسیم. دلیل این سوال نپرسیدن هم مشخص نیست. آیا از ترس است؟ آیا حوصله سوال پرسیدن نداریم؟ حال فکر کردن نداریم؟ آیا چون دیگران هم انجام میدهند ما هم انجام میدهیم؟ چون پدر و مادرمان انجام میدهند ما هم انجام میدهیم؟ و یا از تغییر می هراسیم و یا نمی توانیم باورهای غلط را دور بریزیم و....
گروهی از دانشمندان ۵ میمون را داخل قفسی قرار دادند. در وسط قفس یک نردبان و بالای آن نردبان موز گذاشتند
هر زمانی که میمونی برای برداشتن موز بالای نردبان میرفت، دانشمندان بر روی سایر میمونها آب سرد میپاشیدند و به آنها شک وارد میکردند
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ، ﻫﺮ ﻣﯿﻤﻮنی ﮐﻪ سعی میکرد ﺍﺯ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﺑﺎﻻ برود، ﻣﯿﻤﻮﻥﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ تا میتوانستند او را کتک میزدند
پس از مدتی دیگر هیچ میمونی علیرغم وسوسهای که داشت جرات بالا رفتن از نردبان را به خود نمیداد.
ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺗﺼﻤﯿﻢ میگیرند ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﯿﻤﻮنﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺗﺎﺯﻩوارد ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻣﻮﺯ میخواهد از نردبان بالا برود. اما مثل سابق سایر میمونها تا میتوانستند آن میمون جدید را زیر بار کتک میگرفتند.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﮐﺘﮏ ﺧﻮﺭﺩﻥ، ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩ یاد ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺴﺘﯽ ﺍﺯ ﻧﺮﺩﺑﺎن ﺑﺎﻻ ﺑﺮﻭﺩ. هرچند دلیل این ممانعت را کماکان نمیداند.
ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺩﻭﻡ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﺿﻊ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ. جالب اینجاست ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺍﻭﻝ ﻫﻢ ﺩﺭ ﮐﺘﮏﺯﺩﻥ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺩﻭﻡ ﻫﻤﮑﺎﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
سومین میمون هم جایگزین شد و دوباره همان اتفاق (کتک خوردن) تکرار شد.
ﻣﯿﻤﻮﻥ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﮐﺘﮏ ﺯﺩﻥ ﻫﺮ ﻣﯿﻤﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﺑﺎﻻ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ.
درنهایت ﻣﯿﻤﻮﻥ ﭘﻨﺠﻢ ﻫﻢ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﮐﺘﮏ ﺯﺩﻥ ﻭ ﮐﺘﮏ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺍﺩﺍﻣه ﻣﯿﺎﺑﺪ.
ﺣﺎﻻ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﯿﻤﻮﻥﻫﺎﯼ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺣﺘﺎ هیچ کدامشان ﺩﻭﺵ ﺁﺏ ﺳﺮﺩ ﺭﺍ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻧﮑﺮﺩﻩﺍﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻫﺮ ﻣﯿﻤﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﺑﺎﻻ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺭﺍ ﮐﺘﮏ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ.
اگر ممکن بود آزمایش را ادامه دهیم و فرضا بتوانیم از میمونها سوال بپرسیم چرا هر میمونی که سمت نردبان میرود کتکش میزنید، احتمالا جواب آنها یکی از موارد زیر باشد:
نمیدانم! این رسم است. همه این کار را میکنند.
ﻣﻦ نمیدانم! ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺵ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﺮﺳﻮﻡ ﺍﺳت.
باید به آیین و رسوم احترام بگذاری و تبعیت کنی.
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
وقتی مراسم شیرجه در گل یا قالی شوران یا بیل کشان یا زنجیر زدن و یا قمه زدن یا علم و کتل کشان را در عزای حسین می بینیم و ریشه و فلسفه آن را نمی دانیم و بسیاری از باورها ، سنت ها و رفتارهای منعکس از ما که دلیلش را نمی دانیم .
آزمایش معروف پنج میمون و نردبان حکایت این روزهای جامعهی ما است. خیلی از کارهایی که انجام میدهیم را دلیلش را نمیدانیم و به کارمان ادامه میدهیم. جالب اینجاست که سوال هم نمیپرسیم. دلیل این سوال نپرسیدن هم مشخص نیست. آیا از ترس است؟ آیا حوصله سوال پرسیدن نداریم؟ حال فکر کردن نداریم؟ آیا چون دیگران هم انجام میدهند ما هم انجام میدهیم؟ چون پدر و مادرمان انجام میدهند ما هم انجام میدهیم؟ و یا از تغییر می هراسیم و یا نمی توانیم باورهای غلط را دور بریزیم و....
گروهی از دانشمندان ۵ میمون را داخل قفسی قرار دادند. در وسط قفس یک نردبان و بالای آن نردبان موز گذاشتند
هر زمانی که میمونی برای برداشتن موز بالای نردبان میرفت، دانشمندان بر روی سایر میمونها آب سرد میپاشیدند و به آنها شک وارد میکردند
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ، ﻫﺮ ﻣﯿﻤﻮنی ﮐﻪ سعی میکرد ﺍﺯ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﺑﺎﻻ برود، ﻣﯿﻤﻮﻥﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ تا میتوانستند او را کتک میزدند
پس از مدتی دیگر هیچ میمونی علیرغم وسوسهای که داشت جرات بالا رفتن از نردبان را به خود نمیداد.
ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺗﺼﻤﯿﻢ میگیرند ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﯿﻤﻮنﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺗﺎﺯﻩوارد ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻣﻮﺯ میخواهد از نردبان بالا برود. اما مثل سابق سایر میمونها تا میتوانستند آن میمون جدید را زیر بار کتک میگرفتند.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﮐﺘﮏ ﺧﻮﺭﺩﻥ، ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩ یاد ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺴﺘﯽ ﺍﺯ ﻧﺮﺩﺑﺎن ﺑﺎﻻ ﺑﺮﻭﺩ. هرچند دلیل این ممانعت را کماکان نمیداند.
ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺩﻭﻡ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﺿﻊ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ. جالب اینجاست ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺍﻭﻝ ﻫﻢ ﺩﺭ ﮐﺘﮏﺯﺩﻥ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺩﻭﻡ ﻫﻤﮑﺎﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
سومین میمون هم جایگزین شد و دوباره همان اتفاق (کتک خوردن) تکرار شد.
ﻣﯿﻤﻮﻥ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﮐﺘﮏ ﺯﺩﻥ ﻫﺮ ﻣﯿﻤﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﺑﺎﻻ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ.
درنهایت ﻣﯿﻤﻮﻥ ﭘﻨﺠﻢ ﻫﻢ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﮐﺘﮏ ﺯﺩﻥ ﻭ ﮐﺘﮏ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺍﺩﺍﻣه ﻣﯿﺎﺑﺪ.
ﺣﺎﻻ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﯿﻤﻮﻥﻫﺎﯼ ﺟﺪﯾﺪﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺣﺘﺎ هیچ کدامشان ﺩﻭﺵ ﺁﺏ ﺳﺮﺩ ﺭﺍ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻧﮑﺮﺩﻩﺍﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻫﺮ ﻣﯿﻤﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﺑﺎﻻ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺭﺍ ﮐﺘﮏ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ.
اگر ممکن بود آزمایش را ادامه دهیم و فرضا بتوانیم از میمونها سوال بپرسیم چرا هر میمونی که سمت نردبان میرود کتکش میزنید، احتمالا جواب آنها یکی از موارد زیر باشد:
نمیدانم! این رسم است. همه این کار را میکنند.
ﻣﻦ نمیدانم! ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺵ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﺮﺳﻮﻡ ﺍﺳت.
باید به آیین و رسوم احترام بگذاری و تبعیت کنی.
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤17👍9👏3
♻️ نیروهای مخالف نظام و تجاوز اسرائیل
📌 گروهی از مخالفان جمهوری اسلامی با وجود مرزبندی با نظام، تجاوز اسرائیل به ایران را محکوم و از تمامیت ارضی و امنیت ملی دفاع کردند.
📌 در مقابل، برخی چهرههای اپوزیسیون با حمایت از حملات دشمن، بهدنبال بهرهبرداری سیاسی از شرایط بحرانی رفتند.
📌 رضا پهلوی بدون اشاره به تجاوز اسرائیل، مردم را به مقاومت و نظامیان را به رها کردن دفاع دعوت کرد.
📌 در دفاع از این تجاوز، مجموعهای متنوع از چهرهها – از چریک سابق تا روزنامهنگار و استاد خارجنشین – به حمایت از اپوزیسیون متمایل شدند.
🔹 امیر طیرانی
📎 متن کامل یادداشت را در لینک زیر مطالعه فرمایید: https://telegra.ph/NAI-07-09-4
#قلمبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
📌 گروهی از مخالفان جمهوری اسلامی با وجود مرزبندی با نظام، تجاوز اسرائیل به ایران را محکوم و از تمامیت ارضی و امنیت ملی دفاع کردند.
📌 در مقابل، برخی چهرههای اپوزیسیون با حمایت از حملات دشمن، بهدنبال بهرهبرداری سیاسی از شرایط بحرانی رفتند.
📌 رضا پهلوی بدون اشاره به تجاوز اسرائیل، مردم را به مقاومت و نظامیان را به رها کردن دفاع دعوت کرد.
📌 در دفاع از این تجاوز، مجموعهای متنوع از چهرهها – از چریک سابق تا روزنامهنگار و استاد خارجنشین – به حمایت از اپوزیسیون متمایل شدند.
🔹 امیر طیرانی
📎 متن کامل یادداشت را در لینک زیر مطالعه فرمایید: https://telegra.ph/NAI-07-09-4
#قلمبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegraph
نیروهای مخالف نظام و تجاوز اسرائیل
به دنبال تجاوز نيروهاي نظامي رژيم اشغالگر و كودك كش اسراييل به ايران ، افراد و گروه هاي مخالف جمهوري اسلامي شروع به تحركات و اقداماتي كردند. واكنش نيروهاي مخالف نظام را به چند دسته مي توان تقسيم كرد . گروه نخست جريان هايي بودند كه به رغم مرزبندي با نظام…
👍8❤2👎2🤔1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥کواکبیان: نفوذی یعنی کاترین شکدم که با ۱۲۰ نفر از افراد بسیار مهم مملکت همخوابگی داشت
کواکبیان در شبکه خبر ، به فراخور فعالیت سیاسی از ابتدای انقلاب قطعا از مسائل پشت پرده آگاهی نسبی داشته و دارد .
ادعای همخوابگی ۱۲۰ نفر از مسئولین عالیرتبه جمهوری اسلامی با کاترین شکدم آنهم در صدا و سیمای میلی سخنی است که حتی در صورت درستی تبعات زیادی برای او بدنبال خواهد داشت ، اگر نادرست باشد و کذب گویی نموده باشد او را به صلیب خواهند کشید .
چنین ادعایی به این معنا است که هیچ یک از مسئولینی که با کاترین شکدم در ارتباط بودند دست رد به سینه او نزده و اساسا کمربندی بر کمر کارگزاران جمهوری اسلامی وجود ندارد که بخواهد شل یا سفت باشد .
قلم بیداری امیدوار است این ادعای کواکبیان درست از آب در نیاید.و تحت تاثیر رسانه ها به چنین خبطی دچار شده باشد.
https://www.tg-me.com/darvishane49
کواکبیان در شبکه خبر ، به فراخور فعالیت سیاسی از ابتدای انقلاب قطعا از مسائل پشت پرده آگاهی نسبی داشته و دارد .
ادعای همخوابگی ۱۲۰ نفر از مسئولین عالیرتبه جمهوری اسلامی با کاترین شکدم آنهم در صدا و سیمای میلی سخنی است که حتی در صورت درستی تبعات زیادی برای او بدنبال خواهد داشت ، اگر نادرست باشد و کذب گویی نموده باشد او را به صلیب خواهند کشید .
چنین ادعایی به این معنا است که هیچ یک از مسئولینی که با کاترین شکدم در ارتباط بودند دست رد به سینه او نزده و اساسا کمربندی بر کمر کارگزاران جمهوری اسلامی وجود ندارد که بخواهد شل یا سفت باشد .
قلم بیداری امیدوار است این ادعای کواکبیان درست از آب در نیاید.و تحت تاثیر رسانه ها به چنین خبطی دچار شده باشد.
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍32❤13🤔5🔥1🤣1
♻️بیانیه میرحسین موسوی
از زندان اختر
🔴 در جریان جنایات اخیر اسرائیل و آمریکا علیه میهن عزیزمان بار دیگر عیار مردم ایران محک خورد
▫️در جریان جنایات اخیر اسرائیل و آمریکا علیه میهن عزیزمان یک بار دیگر عیار مردم ایران محک خورد و امتیازی بر امتیازات کارنامه تاریخیشان افزوده شد؛ و این نه فقط به خاطر همبستگی آنان در برابر دشمن، که به واسطه ایستادگی آنها در عین رنجیدگیهای عمیق بود. در حالی که فرزندان نظامی ملت شهید یا غافلگیر شده بودند دوراندیشی ستودنی مردم نقشههای شوم متجاوزان را ناکام گذاشت. اینک پس از سپری شدن آن روزها، هولناک خواهد بود اگر کسانی با رویاپردازی واکنش جامعه را تاییدی بر شیوه حکمرانی ناکارآمدشان بپندارند یا جلوه دهند. چنین اشتباهی ملت را دلسرد و بیگانه را امیدوار خواهد کرد که شاید بار بعد بتواند خدایناکرده در سپری که او را ناکام گذاشت رخنهای بیابد.
▫️مردم پس از آنچه گذشت انتظاراتی از حکومت دارند که بیپاسخ ماندنشان دشمن را شاد میکند. در کوتاهمدت، اقداماتی سریع و نمادین چون آزادی زندانیان سیاسی و تغییر واضح در رویکردهای رسانه ملی کمترین توقعات است. علاوه بر این، وضعیت تلخی که برای کشور پیش آمد نتیجه یک رشته خطاهای بزرگ بود. تجربه جنگ دوازده روزه نشان داد که ضامن نجات کشور احترام به حق تعیین سرنوشت همه شهروندان است و ساختار کنونی نظام نماینده همه ایرانیان نیست. مردم میخواهند شاهد تجدیدنظر در آن خطاها باشند. برگزاری رفراندوم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی، راه را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم هموار و دشمنان این مرز و بوم را از دخالت در امور کشور مأیوس میکند.
«إنّ لربّکم فی ایام دَهرکُم نفَحات، ألا فتَعرّضوا لها و لا تعرضوا عنها». به راستی که در روزهای زمانه نسیمهایی از فرصت از سوی پروردگارتان هست، هان که آنها را دریابید و روی از آنها برنتابید.
اینجانب ضمن محکوم کردن تجاوزات اخیر علیه کشورمان به خانوادههای داغدار و آسیبدیده تسلیت میگویم و برای شهدای این ایام رحمت و مغفرت آرزو میکنم.
میرحسین موسوی
۲۰ تیرماه ۱۴۰۴
https://www.tg-me.com/darvishane49
از زندان اختر
🔴 در جریان جنایات اخیر اسرائیل و آمریکا علیه میهن عزیزمان بار دیگر عیار مردم ایران محک خورد
ساختار کنونی نظام نماینده همه ایرانیان نیست | برگزاری رفراندم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی، راه را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم هموار و دشمنان این مرزوبوم را از دخالت در امور کشور مأیوس خواهد کردبسم الله الرحمن الرحیم
▫️در جریان جنایات اخیر اسرائیل و آمریکا علیه میهن عزیزمان یک بار دیگر عیار مردم ایران محک خورد و امتیازی بر امتیازات کارنامه تاریخیشان افزوده شد؛ و این نه فقط به خاطر همبستگی آنان در برابر دشمن، که به واسطه ایستادگی آنها در عین رنجیدگیهای عمیق بود. در حالی که فرزندان نظامی ملت شهید یا غافلگیر شده بودند دوراندیشی ستودنی مردم نقشههای شوم متجاوزان را ناکام گذاشت. اینک پس از سپری شدن آن روزها، هولناک خواهد بود اگر کسانی با رویاپردازی واکنش جامعه را تاییدی بر شیوه حکمرانی ناکارآمدشان بپندارند یا جلوه دهند. چنین اشتباهی ملت را دلسرد و بیگانه را امیدوار خواهد کرد که شاید بار بعد بتواند خدایناکرده در سپری که او را ناکام گذاشت رخنهای بیابد.
▫️مردم پس از آنچه گذشت انتظاراتی از حکومت دارند که بیپاسخ ماندنشان دشمن را شاد میکند. در کوتاهمدت، اقداماتی سریع و نمادین چون آزادی زندانیان سیاسی و تغییر واضح در رویکردهای رسانه ملی کمترین توقعات است. علاوه بر این، وضعیت تلخی که برای کشور پیش آمد نتیجه یک رشته خطاهای بزرگ بود. تجربه جنگ دوازده روزه نشان داد که ضامن نجات کشور احترام به حق تعیین سرنوشت همه شهروندان است و ساختار کنونی نظام نماینده همه ایرانیان نیست. مردم میخواهند شاهد تجدیدنظر در آن خطاها باشند. برگزاری رفراندوم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی، راه را برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم هموار و دشمنان این مرز و بوم را از دخالت در امور کشور مأیوس میکند.
«إنّ لربّکم فی ایام دَهرکُم نفَحات، ألا فتَعرّضوا لها و لا تعرضوا عنها». به راستی که در روزهای زمانه نسیمهایی از فرصت از سوی پروردگارتان هست، هان که آنها را دریابید و روی از آنها برنتابید.
اینجانب ضمن محکوم کردن تجاوزات اخیر علیه کشورمان به خانوادههای داغدار و آسیبدیده تسلیت میگویم و برای شهدای این ایام رحمت و مغفرت آرزو میکنم.
میرحسین موسوی
۲۰ تیرماه ۱۴۰۴
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
👍28❤11👎5🔥1🤔1
♻️فهرست اعلان دارایی های میرحسین موسوی سال ۶۰ به دیوان عالی کشور ؛
سقوط نظام در ذهن مردم و افول درجه حاکمیتی حال حاضر نتیجه نشاندن تبهکاران و اراذل و اوباش بجای نیک مردانی راست پیشه و نیک رفتاری بود که ۱۶ سال پیش کلید زده شد و عناصری را بخط کردید که نقشه دشمن. را در تضعیف سامانه اداره کشور ، نهادینه کردن فساد ، به تاراج بردن منابع، جایگزین کردن شعار بجای عمل و به شمار نیاوردن مردم سرعت بخشیدند.
آنچه کاشتید امروز درو کردید.
پاک سیرتانی چون میرحسین را محبوس کردید تا دست ایادی دشمن ،نفوذی و وطن فروشان را بر مال وجان مردم مسلط کنید.
شرمتان باد
راستی چند نفر مرد در دستگاه شما پیدا می شود که به این شیوه دارایی های خود را به آگاهی مقام قضایی و عموم مردم برساند ؟!
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
سقوط نظام در ذهن مردم و افول درجه حاکمیتی حال حاضر نتیجه نشاندن تبهکاران و اراذل و اوباش بجای نیک مردانی راست پیشه و نیک رفتاری بود که ۱۶ سال پیش کلید زده شد و عناصری را بخط کردید که نقشه دشمن. را در تضعیف سامانه اداره کشور ، نهادینه کردن فساد ، به تاراج بردن منابع، جایگزین کردن شعار بجای عمل و به شمار نیاوردن مردم سرعت بخشیدند.
آنچه کاشتید امروز درو کردید.
پاک سیرتانی چون میرحسین را محبوس کردید تا دست ایادی دشمن ،نفوذی و وطن فروشان را بر مال وجان مردم مسلط کنید.
راستی چند نفر مرد در دستگاه شما پیدا می شود که به این شیوه دارایی های خود را به آگاهی مقام قضایی و عموم مردم برساند ؟!
#ح_درویشی ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
👍30❤11🤔1👌1🤣1
♻️صدایی که شنیده نشد!*
در سال ۱۳۵۳، ۴ سال پیش از انقلاب ۵۷ ، پروژهای بیسابقه در ایران کلید خورد: «طرح آیندهنگری» باهدف شناخت افکار عمومی نگرش ها و ارزشهای مردم ایران به اجرا درآمد.
مجریان طرح دو نفر از جامعهشناسان برجسته کشور:آقایان دکتر مجید تهرانیان دانش آموخته دانشگاه هاروارد و دکتر علی اسدی از سوربن پاریس بودند.
اجرای طرح با همکاری مرکز تحقیقات و توسعه رادیو و تلویزیون ملی ایران بود.که دوسال بطول انجامید.
رضا قطبی، مدیر وقت رادیو و تلویزیون، پس از شنیدن ایده از دکتر تهرانیان، با این طرح ملی «آیندهنگری» موافقت کرد.
طرح، شامل نظرسنجی ملی، مصاحبههای عمقی و تجزیه تحلیل دادهها با همکاری گروهی از محققان جامعه شناسی در مرکز ملی مطالعات علمی(CNRS) فرانسه بود.
پروژه در ۲۳ شهر و ۵۲ روستا، با جامعه آماری گستردهای انجام شد: ۶۰۰۰ نفر از مخاطبان بالقوه رسانه، ۸۰۰ چهره فرهنگی و سیاسی، ۳۰۰۰ کارمند رادیو تلویزیون، انجام شد.
تجزیه و تحلیل دادهها توسط مین کامپوترهای CNRS در فرانسه انجام و نتایج به ایران بازگشت.
نتایج، حیرتانگیز بود. تضادی آشکار میان افکار عمومی و تصویری که حکومت شاه از جامعه داشت به چشم می خورد.
مردم، درگیر شکاف فرهنگی، فقر آموزشی، نارضایتی سیاسی و گرایش روزافزون به مذهب بودند.
در همان سالها، محمدرضا پهلوی از رشد اقتصادی و آینده درخشان ایران و دروازه تمدن سخن میگفت. اما پروژه آیندهنگری نشان داد توسعه اقتصادی به تنهایی کافی نیست. جامعه، از لحاظ فرهنگی و اجتماعی، آمادگی این تغییرات سریع را نداشت.
فقط ۳۴٪ خانوادهها تلویزیون داشتند، تنها ۴۵٪ باسواد بودند و ۷۵٪ مردان با کار زنان خارج از منزل مخالف بودند. ۷۴٪ مرجع تصمیمگیری خانواده را پدر، پدربزرگ و مادر بزرگ میدانستند؛ نه مادر. *جامعهای عمیقاً مردسالار و سنتی.*
در چنین فضایی، برنامههای هنری مدرن تلویزیون با جامعه ارتباط نمیگرفت.
دکتر علی اسدی می نویسد:
حتی روشنفکران با پخش برنامه آموزشی «باله» ارتباط نمیگرفتند.
*درحالیکه بیش از ۲۳٪ مردم سینما را حرام میدانستند.*
آمار تکاندهنده بود: ۴۲٪ حتی هفتهای یکبار هم حمام نمیرفتند، *تنها ۹٪ مردم مرتب کتاب میخواندند* و ۳۲٪ میگفتند حتی یک جلد کتاب هم در خانه ندارند. *جامعه، از نظر سواد رسانهای و فرهنگی، در نقطه بحرانی* بود.
در چنین شرایطی در برابر موج برنامه های مدرن ، مذهب به پناهگاه تبدیل شد: ۹۴٪ مردمان این مطالعه می گفتند که نماز میخواندند، و ۷۹٪ روزه میگرفتند و به کردار مذهبی اهمیت می دادند.
*تعداد مساجد در تهران طی سه سال از ۷۰۰ به ۱۱۴۰ رسید.* فروش کتابهای مذهبی از ۱۰٪ به ۳۳٪ افزایش یافت.
پرویز نیکخواه، از مدیران رادیو تلویزیون، گفت: «در جوامع مدرن، با شتاب گرفتن برنامه توسعه، از تعداد طلاب کم میشود. اما در ایران برعکس است.»
او و هرمز مهرداد نسبت به رشد گرایشهای مذهبی و بیاعتمادی عمومی به نظام هشدار دادند.
در پروژه آیندهنگری مشخص شد فقط ۳۰٪ مردم در انتخابات مجلس و ۲۳٪ در انتخابات محلی شرکت کرده بودند. ۷۷٪ پاسخدهندگان اصلاً نمیدانستند مشکل مملکت چیست. مردم، بهشدت از سیاست بیگانه شده بودند.
حدود ۹۰٪ دانشجویان، سیاستمداران را ناصالح میدانستند. ۵۰٪ آنها، بزرگترین مشکل کشور را نابرابری، فساد و بیعدالتی میدانستند. اما سیستم سیاسی گوش نمیداد. حتی هشدارهای درون حکومتی را هم نادیده گرفت.
کنستانتین مژلومیان؛اقتصاد دان و معاون ارمنیتبار سازمان برنامه و بودجه، در جلسهای با حضور شاه فریاد زد: *«با این کارها انقلاب میشود. این پولها پا در میآورند و به خیابان میآیند.»*
شاه پاسخ داد: «در سازمان تو را گل میگیرم!» و این کار را کرد.
تهرانیان و اسدی هشدار دادند: «ما گرفتار توسعهی نامتوازنایم.»
*توسعه اقتصادی شتابان، بدون زیرساخت فرهنگی،بیاعتمادی، نابرابری و سنتگرایی جامعه، زمینه انفجار بود*.
اما در جلسه ای که برای تشریح این طرح تحت عنوان: *همایش شیراز در سال ۵۴* برگزار شد حکومت به جای گوش دادن به پیام این پژوهش ملی، نتایج این نظرسنجی را «غربزده» خواند و کار نظرسنجی با پرسشنامه را بی محتوا تلقی کرد.
در سالهای ۵۳-۵۴ جامعهای شکل گرفته بود که هم رفاه اقتصادی و پیشرفت میخواست، هم دل در گرو سنت داشت، هم از سیاست فاصله گرفته بود، هم به مذهب پناه برده بود، و هم فاقد نهادهای مدنی، احزاب برای مشارکت سیاسی بود. نتیجه آن در گرفتن انقلابی تمام عیار برای دگرگونی ساختارهای فرهنگی ؛ اقتصادی و سیاسی شد.
تمام.
*از کتاب : صدایی که شنیده نشد!
دکتر مجید تهرانیان
https://www.tg-me.com/darvishane49
در سال ۱۳۵۳، ۴ سال پیش از انقلاب ۵۷ ، پروژهای بیسابقه در ایران کلید خورد: «طرح آیندهنگری» باهدف شناخت افکار عمومی نگرش ها و ارزشهای مردم ایران به اجرا درآمد.
مجریان طرح دو نفر از جامعهشناسان برجسته کشور:آقایان دکتر مجید تهرانیان دانش آموخته دانشگاه هاروارد و دکتر علی اسدی از سوربن پاریس بودند.
اجرای طرح با همکاری مرکز تحقیقات و توسعه رادیو و تلویزیون ملی ایران بود.که دوسال بطول انجامید.
رضا قطبی، مدیر وقت رادیو و تلویزیون، پس از شنیدن ایده از دکتر تهرانیان، با این طرح ملی «آیندهنگری» موافقت کرد.
طرح، شامل نظرسنجی ملی، مصاحبههای عمقی و تجزیه تحلیل دادهها با همکاری گروهی از محققان جامعه شناسی در مرکز ملی مطالعات علمی(CNRS) فرانسه بود.
پروژه در ۲۳ شهر و ۵۲ روستا، با جامعه آماری گستردهای انجام شد: ۶۰۰۰ نفر از مخاطبان بالقوه رسانه، ۸۰۰ چهره فرهنگی و سیاسی، ۳۰۰۰ کارمند رادیو تلویزیون، انجام شد.
تجزیه و تحلیل دادهها توسط مین کامپوترهای CNRS در فرانسه انجام و نتایج به ایران بازگشت.
نتایج، حیرتانگیز بود. تضادی آشکار میان افکار عمومی و تصویری که حکومت شاه از جامعه داشت به چشم می خورد.
مردم، درگیر شکاف فرهنگی، فقر آموزشی، نارضایتی سیاسی و گرایش روزافزون به مذهب بودند.
در همان سالها، محمدرضا پهلوی از رشد اقتصادی و آینده درخشان ایران و دروازه تمدن سخن میگفت. اما پروژه آیندهنگری نشان داد توسعه اقتصادی به تنهایی کافی نیست. جامعه، از لحاظ فرهنگی و اجتماعی، آمادگی این تغییرات سریع را نداشت.
فقط ۳۴٪ خانوادهها تلویزیون داشتند، تنها ۴۵٪ باسواد بودند و ۷۵٪ مردان با کار زنان خارج از منزل مخالف بودند. ۷۴٪ مرجع تصمیمگیری خانواده را پدر، پدربزرگ و مادر بزرگ میدانستند؛ نه مادر. *جامعهای عمیقاً مردسالار و سنتی.*
در چنین فضایی، برنامههای هنری مدرن تلویزیون با جامعه ارتباط نمیگرفت.
دکتر علی اسدی می نویسد:
حتی روشنفکران با پخش برنامه آموزشی «باله» ارتباط نمیگرفتند.
*درحالیکه بیش از ۲۳٪ مردم سینما را حرام میدانستند.*
آمار تکاندهنده بود: ۴۲٪ حتی هفتهای یکبار هم حمام نمیرفتند، *تنها ۹٪ مردم مرتب کتاب میخواندند* و ۳۲٪ میگفتند حتی یک جلد کتاب هم در خانه ندارند. *جامعه، از نظر سواد رسانهای و فرهنگی، در نقطه بحرانی* بود.
در چنین شرایطی در برابر موج برنامه های مدرن ، مذهب به پناهگاه تبدیل شد: ۹۴٪ مردمان این مطالعه می گفتند که نماز میخواندند، و ۷۹٪ روزه میگرفتند و به کردار مذهبی اهمیت می دادند.
*تعداد مساجد در تهران طی سه سال از ۷۰۰ به ۱۱۴۰ رسید.* فروش کتابهای مذهبی از ۱۰٪ به ۳۳٪ افزایش یافت.
پرویز نیکخواه، از مدیران رادیو تلویزیون، گفت: «در جوامع مدرن، با شتاب گرفتن برنامه توسعه، از تعداد طلاب کم میشود. اما در ایران برعکس است.»
او و هرمز مهرداد نسبت به رشد گرایشهای مذهبی و بیاعتمادی عمومی به نظام هشدار دادند.
در پروژه آیندهنگری مشخص شد فقط ۳۰٪ مردم در انتخابات مجلس و ۲۳٪ در انتخابات محلی شرکت کرده بودند. ۷۷٪ پاسخدهندگان اصلاً نمیدانستند مشکل مملکت چیست. مردم، بهشدت از سیاست بیگانه شده بودند.
حدود ۹۰٪ دانشجویان، سیاستمداران را ناصالح میدانستند. ۵۰٪ آنها، بزرگترین مشکل کشور را نابرابری، فساد و بیعدالتی میدانستند. اما سیستم سیاسی گوش نمیداد. حتی هشدارهای درون حکومتی را هم نادیده گرفت.
کنستانتین مژلومیان؛اقتصاد دان و معاون ارمنیتبار سازمان برنامه و بودجه، در جلسهای با حضور شاه فریاد زد: *«با این کارها انقلاب میشود. این پولها پا در میآورند و به خیابان میآیند.»*
شاه پاسخ داد: «در سازمان تو را گل میگیرم!» و این کار را کرد.
تهرانیان و اسدی هشدار دادند: «ما گرفتار توسعهی نامتوازنایم.»
*توسعه اقتصادی شتابان، بدون زیرساخت فرهنگی،بیاعتمادی، نابرابری و سنتگرایی جامعه، زمینه انفجار بود*.
اما در جلسه ای که برای تشریح این طرح تحت عنوان: *همایش شیراز در سال ۵۴* برگزار شد حکومت به جای گوش دادن به پیام این پژوهش ملی، نتایج این نظرسنجی را «غربزده» خواند و کار نظرسنجی با پرسشنامه را بی محتوا تلقی کرد.
در سالهای ۵۳-۵۴ جامعهای شکل گرفته بود که هم رفاه اقتصادی و پیشرفت میخواست، هم دل در گرو سنت داشت، هم از سیاست فاصله گرفته بود، هم به مذهب پناه برده بود، و هم فاقد نهادهای مدنی، احزاب برای مشارکت سیاسی بود. نتیجه آن در گرفتن انقلابی تمام عیار برای دگرگونی ساختارهای فرهنگی ؛ اقتصادی و سیاسی شد.
تمام.
*از کتاب : صدایی که شنیده نشد!
دکتر مجید تهرانیان
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
👍20❤6🤔5😢2
♻️ بسیار مهم: حتما بخوانید 👇
⭕️ بحث «#مکانیسم_ماشه» شاید برای بعضیها یه واژه مبهم باشه، خیلی ساده توضیح میدیم چون باید همه بدونند:
♻️مکانیسم ماشه چیست؟
تو توافق برجام، یه بند ویژه هست به اسم "مکانیسم بازگشت خودکار تحریمها" یا همون مکانیسم ماشه (snapback mechanism): اگه ایران به تعهداتش پایبند نباشه، یکی از کشورهای غربی (مثل فرانسه یا بریتانیا) میتونه مکانیسم ماشه رو فعال کنه. اون وقت، بدون رأیگیری، همه تحریمهایی که قبل از برجام لغو شده بودن، خودکار برمیگردن.
و مهمتر اینکه: هیچ کشوری حتی چین و روسیه نمیتونه جلوش رو بگیره. (هیچ کشوری حق وتو نداره)
🔴 تبعات فعالسازی مکانیسم ماشه:
- اول از همه، تحریمهای سازمان ملل رسمی و سفتوسخت برمیگردن. یعنی دیگه بحث فقط آمریکا نیست؛ کل دنیا باید رعایت کنه. حتی چین و روسیه هم دیگه رسماً نمیتونن با ایران معامله علنی انجام بدن.
- صادرات نفت عملاً قفل میشه. پول جابهجا نمیشه. هیچ بانکی تو دنیا ریسک نمیکنه با ایران کار کنه.
حتی واردات دارو و غذا هم سختتر و گرونتر میشه، چون همهچیز تو سایه تحریم میره.
- پروازها، پروژهها، همکاریهای علمی، سرمایهگذاری خارجی همه میخوابن.
ایران از نظر حقوقی میره تو همون لیستی که کره شمالی و ونزوئلا توشن: کشورهای غیرقابل اعتماد و تهدیدکننده صلح جهانی.
- اجماع جهانی علیه ایران شکل میگیره.
تا الان ممکن بود بعضی کشورها بگن "ما بیطرفیم" یا "این مشکل بین ایران و آمریکاست"؛ ولی وقتی مکانیسم ماشه فعال بشه، برچسب رسمی «نقض تعهدات بینالمللی» میخوره به ایران.
یعنی حتی اون کشورهایی که با احتیاط جلو میرفتن، مجبور میشن تو صف مقابل بایستن، از شورای امنیت گرفته تا مجامع حقوق بشری.
- احتمال ارجاع پرونده به فصل هفتم منشور سازمان ملل بالا میره.
یعنی چی؟ یعنی دیگه بحث فقط تحریم نیست؛ سازمان ملل میتونه ایران رو بهعنوان «تهدید علیه صلح جهانی» معرفی کنه.
اونوقت اقدامات اجباری، حتی نظامی، دیگه فقط حرف اسرائیل یا آمریکا نیست؛ پشتش قطعنامه بینالمللی میاد. یعنی حمله یا دخالت رسمی، از نظر حقوق بینالملل، توجیهپذیر میشه.
- و مهمتر از همه:
هر نوع حمله و اقدام نظامی بعدی علیه ایران (توسط اسرائیل یا آمریکا) دیگه نهتنها محکوم نمیشه، بلکه جهان میگه "خودش خواست".
یعنی حتی دفاع سیاسی هم از جمهوری اسلامی سلب میشه.
بهزبون ساده:
ایران وارد دورهای میشه که هم تحریم کامل داره، هم تنهاست، هم هیچکس حق نداره کمکش کنه.
🔴 شمارش معکوس برای ماشه:
مکانیسم ماشه تا ۲۶ مهر ۱۴۰۴ (۱۸ اکتبر ۲۰۲۵) اعتبار داره. یعنی فقط تا اون روز، کشورهای اروپایی میتونن از مسیر قانونی سازمان ملل استفاده کنن تا تحریمهای کامل بینالمللی رو علیه جمهوری اسلامی برگردونن.
اما نکته اینجاست: روند فعالسازی ماشه یک فرآیند حقوقیه که حداقل ۶۰ روز زمان میبره.
پس اگه بخوان تحریمها دقیقاً تا قبل از پایان مهلت رسمی برگرده، باید حداکثر تا حدود ۲۹ مرداد ۱۴۰۴ ماشه رو بکشن.
یعنی از الان، فقط ۴۸ روز فرصت باقی مونده برای فعالسازی مؤثر.
حالا با توجه به تحولات میدانی و سیاسی اخیر، از جمله توقف مذاکرات، اخراج بازرسان آژانس، غنیسازی ۶۰ درصدی کاملاً مشخصه که اروپا دنبال وقتکشی نیست.
همه شواهد نشون میده که اروپاییها شاید حتی زودتر از مهلت نهایی ماشه رو فعال کنند.
#قلمبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
⭕️ بحث «#مکانیسم_ماشه» شاید برای بعضیها یه واژه مبهم باشه، خیلی ساده توضیح میدیم چون باید همه بدونند:
♻️مکانیسم ماشه چیست؟
تو توافق برجام، یه بند ویژه هست به اسم "مکانیسم بازگشت خودکار تحریمها" یا همون مکانیسم ماشه (snapback mechanism): اگه ایران به تعهداتش پایبند نباشه، یکی از کشورهای غربی (مثل فرانسه یا بریتانیا) میتونه مکانیسم ماشه رو فعال کنه. اون وقت، بدون رأیگیری، همه تحریمهایی که قبل از برجام لغو شده بودن، خودکار برمیگردن.
و مهمتر اینکه: هیچ کشوری حتی چین و روسیه نمیتونه جلوش رو بگیره. (هیچ کشوری حق وتو نداره)
🔴 تبعات فعالسازی مکانیسم ماشه:
- اول از همه، تحریمهای سازمان ملل رسمی و سفتوسخت برمیگردن. یعنی دیگه بحث فقط آمریکا نیست؛ کل دنیا باید رعایت کنه. حتی چین و روسیه هم دیگه رسماً نمیتونن با ایران معامله علنی انجام بدن.
- صادرات نفت عملاً قفل میشه. پول جابهجا نمیشه. هیچ بانکی تو دنیا ریسک نمیکنه با ایران کار کنه.
حتی واردات دارو و غذا هم سختتر و گرونتر میشه، چون همهچیز تو سایه تحریم میره.
- پروازها، پروژهها، همکاریهای علمی، سرمایهگذاری خارجی همه میخوابن.
ایران از نظر حقوقی میره تو همون لیستی که کره شمالی و ونزوئلا توشن: کشورهای غیرقابل اعتماد و تهدیدکننده صلح جهانی.
- اجماع جهانی علیه ایران شکل میگیره.
تا الان ممکن بود بعضی کشورها بگن "ما بیطرفیم" یا "این مشکل بین ایران و آمریکاست"؛ ولی وقتی مکانیسم ماشه فعال بشه، برچسب رسمی «نقض تعهدات بینالمللی» میخوره به ایران.
یعنی حتی اون کشورهایی که با احتیاط جلو میرفتن، مجبور میشن تو صف مقابل بایستن، از شورای امنیت گرفته تا مجامع حقوق بشری.
- احتمال ارجاع پرونده به فصل هفتم منشور سازمان ملل بالا میره.
یعنی چی؟ یعنی دیگه بحث فقط تحریم نیست؛ سازمان ملل میتونه ایران رو بهعنوان «تهدید علیه صلح جهانی» معرفی کنه.
اونوقت اقدامات اجباری، حتی نظامی، دیگه فقط حرف اسرائیل یا آمریکا نیست؛ پشتش قطعنامه بینالمللی میاد. یعنی حمله یا دخالت رسمی، از نظر حقوق بینالملل، توجیهپذیر میشه.
- و مهمتر از همه:
هر نوع حمله و اقدام نظامی بعدی علیه ایران (توسط اسرائیل یا آمریکا) دیگه نهتنها محکوم نمیشه، بلکه جهان میگه "خودش خواست".
یعنی حتی دفاع سیاسی هم از جمهوری اسلامی سلب میشه.
بهزبون ساده:
ایران وارد دورهای میشه که هم تحریم کامل داره، هم تنهاست، هم هیچکس حق نداره کمکش کنه.
🔴 شمارش معکوس برای ماشه:
مکانیسم ماشه تا ۲۶ مهر ۱۴۰۴ (۱۸ اکتبر ۲۰۲۵) اعتبار داره. یعنی فقط تا اون روز، کشورهای اروپایی میتونن از مسیر قانونی سازمان ملل استفاده کنن تا تحریمهای کامل بینالمللی رو علیه جمهوری اسلامی برگردونن.
اما نکته اینجاست: روند فعالسازی ماشه یک فرآیند حقوقیه که حداقل ۶۰ روز زمان میبره.
پس اگه بخوان تحریمها دقیقاً تا قبل از پایان مهلت رسمی برگرده، باید حداکثر تا حدود ۲۹ مرداد ۱۴۰۴ ماشه رو بکشن.
یعنی از الان، فقط ۴۸ روز فرصت باقی مونده برای فعالسازی مؤثر.
حالا با توجه به تحولات میدانی و سیاسی اخیر، از جمله توقف مذاکرات، اخراج بازرسان آژانس، غنیسازی ۶۰ درصدی کاملاً مشخصه که اروپا دنبال وقتکشی نیست.
همه شواهد نشون میده که اروپاییها شاید حتی زودتر از مهلت نهایی ماشه رو فعال کنند.
#قلمبیداری
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤13🤝2👍1
♻️ تاملی بر بیانیه میرحسین موسوی( تحلیلی وزین)
(۱) «ملی بودن» مخالفت توامان با استبداد داخلی و استعمار و تجاوز خارجی است. فرد «ملی» نه به بهانه مخالفت با استبداد با متجاوز خارجی همداستان میشود نه به بهانه مقاومت در برابر متجاوز، همآغوش با استبداد!
نباید فراموش کرد اول باید ایرانی، باعزت -نه تحت تجاوز- وجود داشته باشد تا بتوان در آن دفع استبداد کرد.
(۲) بیانیه اخیر میرحسین موسوی این دو وجه توامان را در خود جای داده و بر آرمان استقلال، آزادی و حاکمیت ملی، برآمده از خواست اکثریت مردم تکیه دارد.
ضمن محکومیت تجاوز و تجاوزگر خارجی، راهکار خلاصی از بحران را بازگشت به مردم و نظرخواهی راستین از آنها میداند نه پروپاگاندا و تبلیغات نمایشی، در جهت «وحدتسازی» تصنعی حکومتی و نه در فرصتطلبیهای رندانه کسانی که گمان کردهاند با اعلام خاکساری و وفاداری در این شرایط بحرانی، کلاهی از این نمد برایشان پرداخته میشود و به سبب آن به روزنه و گشایشی، دلخوشند. حال آنکه «راه طیشده» بسیار کسانی را به این نتیجه رسانده که چنین رفتارهایی اگر که از روی طمع و آزِ نشستن بر خوان نعمت نباشد، رویافروشی و محالاندیشیهایی است که سالهاست تشت رسواییش از آسمان بر زمین افتاده است و از دل آن طرفی برای ملک و ملت، بسته نخواهد شد.
(۳) بیانیه، به صبوری و ایستادگی مردم در ایام جنگ ۱۲روزه در عین «رنجیدگیهای عمیق» اشاره دارد و به حکومت هشدار داده که «نسیمهای فرصت» را همچون هدیهای از سوی پروردگار، غنیمت بشمارد؛ هرچند که مسیر طیشده از آتشبس تا به امروز یادآور این کلام حکیمانه است:
«ما اکثر العبر و اقل الاعتبار»
-چه بسیارند عبرتها و چه کم است عبرت گرفتنها.
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هرکه فکرت نکند، نقش بود بر دیوار
(۴)اشاره بیانیه به «فرزندان نظامی ملت» و «شهید» خواندن آنها با پرهیز از هرگونه تفکیک، میتواند نشانی از این رویکرد باشد که تنگناها و بگیر و ببندها و حصر و حبسها، مشروعیتبخش این نیست که متجاوز خارجیای که خوی جنایتپیشهگیش بر عالم و آدم هویداست، حقانیتی بر این کار دارد و یک نیروی سیاسی «ملی» از روی آیندهنگری و عوارض حیثیتی، روانی و سیاسی که این عمل دارد، هرگز از آن ابراز خشنودی نمیکند و هر نیروی متجاوز بیگانهای نه تنها که انبارِ وطن را آباد نمیکند که ویران خواهد ساخت.
موش تا انبار ما حفره زدست
وز فنش انبار ما ویران شده است
اول ای جان دفع شر موش کن
وانگهان در جمع گندم کوش کن
(۵) متن بیانیه میرحسین موسوی با توجه به شرایط پساجنگ و آتشبس، دو رویکرد متمایز را در ادبیات نگارش به کار برده است:
اول با نهیب، هشدار داده که «دوراندیشی ستودنی» مردم را در برابرِ دعوت دشمن متجاوز و رسانه حامیش و آن «پیرکودک بیفرهنگ» که نتانیاهو را «تاجبخش» خود میداند، با رویاپردازی به حساب کارآمدی و موافقت با سیاستها و ساختارهای حکومت نگذارند؛ چرا که عدم لبیک به دعوت متجاوز خارجی و ایادیش چه بر اساس تحلیل و فهمی ملی-میهنی و مبتنی بر شواهد تاریخی باشد یا از روی ترس و نگرانی از برخورد و سرکوب احتمالی، در آن نشانی از رضایت و همدلی اکثریت مردم با وضع و نظم موجود، نیست!
دوم اینکه راه خروج از وضعیت بحرانی و متزلزل کنونی از طریق تحقق راستین اراده ملی از مسیر دموکراسی و مراجعه به آرا عمومی دانسته شده است. مراجعهای که نهتنها رویکردها و سیاستگزاریهای موجود را به ارزیابی و قضاوت عمومی مردم واگذارد بلکه امکان بازاندیشی در ساختارهای حقوقیِ اساسیِ موجود را نیز برتابد.
سالها پیش آیتالله خمینی در بهشت زهرا، برای نشان دادن مشروعیت و حقانیت برگزاری رفراندوم برای نظام سیاسی جدید، گفته بود:
«مگر آن اشخاصی که درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، میتوانند سرنوشت یک ملتی را که بعدها وجود پیدا کنند، آنها تعیین بکنند؟.....حالا می آییم سراغ دولتهایی که ناشی شده از سلطنت محمدرضا و مجلسهایی که ما داریم. در تمام طول مشروطیت الا بعضی از زمانها آن هم نسبت به بعض از وکلا، مردم دخالت نداشتند در تعیین وکلا. شما الان اطلاع دارید که در این مجلسی که حالا هست، چه مجلس شورا و چه مجلس سنا و شما ملت ایران هستید، شما ملتی هستید که در تهران سکنی دارید، من از شما مردم تهران سوال میکنم که آیا این وکلایی که در مجلس هستند، چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا شما اطلاع داشتید که اینها را خودتان تعیین کنید اکثر این مردم میشناسند این افرادی را که به عنوان مجلس و به عنوان وکیل مجلس سنا یا مجلس شورا در مجلس هستند؟...»
حسین نقاشی
https://www.tg-me.com/darvishane49
(۱) «ملی بودن» مخالفت توامان با استبداد داخلی و استعمار و تجاوز خارجی است. فرد «ملی» نه به بهانه مخالفت با استبداد با متجاوز خارجی همداستان میشود نه به بهانه مقاومت در برابر متجاوز، همآغوش با استبداد!
نباید فراموش کرد اول باید ایرانی، باعزت -نه تحت تجاوز- وجود داشته باشد تا بتوان در آن دفع استبداد کرد.
(۲) بیانیه اخیر میرحسین موسوی این دو وجه توامان را در خود جای داده و بر آرمان استقلال، آزادی و حاکمیت ملی، برآمده از خواست اکثریت مردم تکیه دارد.
ضمن محکومیت تجاوز و تجاوزگر خارجی، راهکار خلاصی از بحران را بازگشت به مردم و نظرخواهی راستین از آنها میداند نه پروپاگاندا و تبلیغات نمایشی، در جهت «وحدتسازی» تصنعی حکومتی و نه در فرصتطلبیهای رندانه کسانی که گمان کردهاند با اعلام خاکساری و وفاداری در این شرایط بحرانی، کلاهی از این نمد برایشان پرداخته میشود و به سبب آن به روزنه و گشایشی، دلخوشند. حال آنکه «راه طیشده» بسیار کسانی را به این نتیجه رسانده که چنین رفتارهایی اگر که از روی طمع و آزِ نشستن بر خوان نعمت نباشد، رویافروشی و محالاندیشیهایی است که سالهاست تشت رسواییش از آسمان بر زمین افتاده است و از دل آن طرفی برای ملک و ملت، بسته نخواهد شد.
(۳) بیانیه، به صبوری و ایستادگی مردم در ایام جنگ ۱۲روزه در عین «رنجیدگیهای عمیق» اشاره دارد و به حکومت هشدار داده که «نسیمهای فرصت» را همچون هدیهای از سوی پروردگار، غنیمت بشمارد؛ هرچند که مسیر طیشده از آتشبس تا به امروز یادآور این کلام حکیمانه است:
«ما اکثر العبر و اقل الاعتبار»
-چه بسیارند عبرتها و چه کم است عبرت گرفتنها.
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هرکه فکرت نکند، نقش بود بر دیوار
(۴)اشاره بیانیه به «فرزندان نظامی ملت» و «شهید» خواندن آنها با پرهیز از هرگونه تفکیک، میتواند نشانی از این رویکرد باشد که تنگناها و بگیر و ببندها و حصر و حبسها، مشروعیتبخش این نیست که متجاوز خارجیای که خوی جنایتپیشهگیش بر عالم و آدم هویداست، حقانیتی بر این کار دارد و یک نیروی سیاسی «ملی» از روی آیندهنگری و عوارض حیثیتی، روانی و سیاسی که این عمل دارد، هرگز از آن ابراز خشنودی نمیکند و هر نیروی متجاوز بیگانهای نه تنها که انبارِ وطن را آباد نمیکند که ویران خواهد ساخت.
موش تا انبار ما حفره زدست
وز فنش انبار ما ویران شده است
اول ای جان دفع شر موش کن
وانگهان در جمع گندم کوش کن
(۵) متن بیانیه میرحسین موسوی با توجه به شرایط پساجنگ و آتشبس، دو رویکرد متمایز را در ادبیات نگارش به کار برده است:
اول با نهیب، هشدار داده که «دوراندیشی ستودنی» مردم را در برابرِ دعوت دشمن متجاوز و رسانه حامیش و آن «پیرکودک بیفرهنگ» که نتانیاهو را «تاجبخش» خود میداند، با رویاپردازی به حساب کارآمدی و موافقت با سیاستها و ساختارهای حکومت نگذارند؛ چرا که عدم لبیک به دعوت متجاوز خارجی و ایادیش چه بر اساس تحلیل و فهمی ملی-میهنی و مبتنی بر شواهد تاریخی باشد یا از روی ترس و نگرانی از برخورد و سرکوب احتمالی، در آن نشانی از رضایت و همدلی اکثریت مردم با وضع و نظم موجود، نیست!
دوم اینکه راه خروج از وضعیت بحرانی و متزلزل کنونی از طریق تحقق راستین اراده ملی از مسیر دموکراسی و مراجعه به آرا عمومی دانسته شده است. مراجعهای که نهتنها رویکردها و سیاستگزاریهای موجود را به ارزیابی و قضاوت عمومی مردم واگذارد بلکه امکان بازاندیشی در ساختارهای حقوقیِ اساسیِ موجود را نیز برتابد.
سالها پیش آیتالله خمینی در بهشت زهرا، برای نشان دادن مشروعیت و حقانیت برگزاری رفراندوم برای نظام سیاسی جدید، گفته بود:
«مگر آن اشخاصی که درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، میتوانند سرنوشت یک ملتی را که بعدها وجود پیدا کنند، آنها تعیین بکنند؟.....حالا می آییم سراغ دولتهایی که ناشی شده از سلطنت محمدرضا و مجلسهایی که ما داریم. در تمام طول مشروطیت الا بعضی از زمانها آن هم نسبت به بعض از وکلا، مردم دخالت نداشتند در تعیین وکلا. شما الان اطلاع دارید که در این مجلسی که حالا هست، چه مجلس شورا و چه مجلس سنا و شما ملت ایران هستید، شما ملتی هستید که در تهران سکنی دارید، من از شما مردم تهران سوال میکنم که آیا این وکلایی که در مجلس هستند، چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا شما اطلاع داشتید که اینها را خودتان تعیین کنید اکثر این مردم میشناسند این افرادی را که به عنوان مجلس و به عنوان وکیل مجلس سنا یا مجلس شورا در مجلس هستند؟...»
حسین نقاشی
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤13👍3👎1
♻️بازگشت به ایرانشهر
و ایران تنها گنج ماست و چه بیکران گنجی... باید به «ایران» بازگردیم و این بازگشت درز وهلهی نخست بر گردن سیاستمداران ماست که دهههای زیادیست ایران را در یک نگاه خاص خلاصه کردهاند. بازگشت به «ایران» نه ارتجاع است، نه پرستش گذشته، که نیروگرفتن از عضلات تاریخ است. جای کابوسهای آن تنها نقطهای که تمام ما را در خود خلاصه میکند «وطن» است. به منطقه نگاه کنید حتی کشورهای تازهتأسیس نیز در حال خریدن، ساختن یا سرقت «گذشته» برای خود هستند و ما این گنج بیکران را رها کردهایم پای باورهایی که بخشی از این تاریخاند، نه تمام آن.
اگر از «شاهنامه»، «منطق الطیر»، «مثنوی»، «بوستان سعدی» و دهها کتاب زندهمان سخن میگوییم، یعنی گذشته چراغی بوده که تاتار و مغول و تازی نتوانستهاند خاموشش کنند و دست به دست منتقل شده. بازگشت به «ایران» هیچ منافاتی با همزیستی با دیگر فکرها و ملتها ندارد؛ که این خاک هزاران سال در شکلهای مختلف امپراتوری بوده و مردمانش قواعد بزرگی و دیگردوستی را بلدند و آموختهاند. مرزهای این وطن مطمع بسیاری ست و فقط ما ایرانیان میتوانیم آنها را پاسداری کنیم. ادبیات ما تاریخ ما، و تاریخ ما ادبیات ماست. ما ایرانیان هم جنگ را خوب بلد بودهایم هم صلح و آشتی را. ما هم شکستها خوردهایم هم پیروزیها داشتهایم و اشباع از تجربهی هر دو هستیم. ما در دشت چالدران هزاران فرزند خود را از دست دادیم و در نبرد ارومیه عثمانیها را صدها کیلومتر عقب زده و وادار به پذیرش شکست کردهایم. شان چنین تاریخی فراز و فرود را میشناسد. تنها چیزی که میتواند ایران را (بریدهباد زبانم) ویران کند، بیتدبیری و پشت کردن به آن است. آغوش ایران گشوده است، حتی خارج از مرزها. کوروش و سیرتاش را بخوانید که هم جنگ بلد بود، هم مداراطلب. و شد آنچه باید شود. عباس صفوی را ببینید که چگونه بیرق وطن را از نو برافراشت. نادر و حتی عباس میرزای شریف را ببینید ... تا صبح میتوان اسم قطار کرد. پس بازگشت به «ایران» بازگشت به مامن گرم و مهرزاییست که در آن میتوان آسود. حتی در دشوارترین وضعیتها که خورشید در جان این خاک جای داشته و تابآوری اصولش بودهاند. وقتی میشود به وطن افتخار کرد که مردمان خود را در وضعیتش شریک بدانند و برای سه رنگ پرچمش اشک بریزند و بخندند.
ایران یک جغرافیا نیست یک «مفهوم» است که طی آن میتوان تاریخ ملت شدن یک ملت را بارها مرور کرد و ادامه داد. ایران زدایی یک پروژه بود که خوشبختانه در حال پس نشستن است و این یک فرصت است که با تمام خون به ایران «بازگشت».
✍مهدی یزدانیخرم
https://www.tg-me.com/darvishane49
و ایران تنها گنج ماست و چه بیکران گنجی... باید به «ایران» بازگردیم و این بازگشت درز وهلهی نخست بر گردن سیاستمداران ماست که دهههای زیادیست ایران را در یک نگاه خاص خلاصه کردهاند. بازگشت به «ایران» نه ارتجاع است، نه پرستش گذشته، که نیروگرفتن از عضلات تاریخ است. جای کابوسهای آن تنها نقطهای که تمام ما را در خود خلاصه میکند «وطن» است. به منطقه نگاه کنید حتی کشورهای تازهتأسیس نیز در حال خریدن، ساختن یا سرقت «گذشته» برای خود هستند و ما این گنج بیکران را رها کردهایم پای باورهایی که بخشی از این تاریخاند، نه تمام آن.
اگر از «شاهنامه»، «منطق الطیر»، «مثنوی»، «بوستان سعدی» و دهها کتاب زندهمان سخن میگوییم، یعنی گذشته چراغی بوده که تاتار و مغول و تازی نتوانستهاند خاموشش کنند و دست به دست منتقل شده. بازگشت به «ایران» هیچ منافاتی با همزیستی با دیگر فکرها و ملتها ندارد؛ که این خاک هزاران سال در شکلهای مختلف امپراتوری بوده و مردمانش قواعد بزرگی و دیگردوستی را بلدند و آموختهاند. مرزهای این وطن مطمع بسیاری ست و فقط ما ایرانیان میتوانیم آنها را پاسداری کنیم. ادبیات ما تاریخ ما، و تاریخ ما ادبیات ماست. ما ایرانیان هم جنگ را خوب بلد بودهایم هم صلح و آشتی را. ما هم شکستها خوردهایم هم پیروزیها داشتهایم و اشباع از تجربهی هر دو هستیم. ما در دشت چالدران هزاران فرزند خود را از دست دادیم و در نبرد ارومیه عثمانیها را صدها کیلومتر عقب زده و وادار به پذیرش شکست کردهایم. شان چنین تاریخی فراز و فرود را میشناسد. تنها چیزی که میتواند ایران را (بریدهباد زبانم) ویران کند، بیتدبیری و پشت کردن به آن است. آغوش ایران گشوده است، حتی خارج از مرزها. کوروش و سیرتاش را بخوانید که هم جنگ بلد بود، هم مداراطلب. و شد آنچه باید شود. عباس صفوی را ببینید که چگونه بیرق وطن را از نو برافراشت. نادر و حتی عباس میرزای شریف را ببینید ... تا صبح میتوان اسم قطار کرد. پس بازگشت به «ایران» بازگشت به مامن گرم و مهرزاییست که در آن میتوان آسود. حتی در دشوارترین وضعیتها که خورشید در جان این خاک جای داشته و تابآوری اصولش بودهاند. وقتی میشود به وطن افتخار کرد که مردمان خود را در وضعیتش شریک بدانند و برای سه رنگ پرچمش اشک بریزند و بخندند.
ایران یک جغرافیا نیست یک «مفهوم» است که طی آن میتوان تاریخ ملت شدن یک ملت را بارها مرور کرد و ادامه داد. ایران زدایی یک پروژه بود که خوشبختانه در حال پس نشستن است و این یک فرصت است که با تمام خون به ایران «بازگشت».
✍مهدی یزدانیخرم
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤14👍6
♻️ مدیریت دولت بیحاشیه و بیادعا در روزهای سخت و پرهیاهو
در طول روزهای بحرانی اخیر، وقتی کشور درگیر جنگ و ناامنی بود و میلیونها نفر از تهران به شهرهای دیگر رفتوآمد داشتند، یک چیز بهوضوح به چشم آمد: همهچیز سر جای خودش بود.
🔹 نه جایگاه سوختی تعطیل شد
🔹 نه فروشگاهی خالی ماند
🔹 نه نانوایی بدون آرد ماند
🔹 برق و سوخت تأمین شد
🔹 خدمات پزشکی و دارویی بدون وقفه ادامه یافت
🔹 حملونقل روان و مستمر بود
🟡این اقدامات در حالی بود که رئیس جمهور شخصا:
🔸 در میانه هشدارهای امنیتی، در مراسم مذهبی و عزاداریهای عمومی در کنار مردم شرکت کرد
🔸 در جلسات مردمی در سطح شهرها حاضر شد و بهجای پیام و ویدیو، چهرهبهچهره با مردم سخن گفت
🔸 به کشور آذربایجان رفت، در منطقهای حساس ، و مقامات رسمی و محلی دیدار و صحبت کرد .
🔸 بهجای صدور بیانیه، با سران کشورهای منطقه مستقیماً تماس گرفت و پیام صلح و ثبات را منتقل کرد
🔸 در نشستهای علنی و مطبوعاتی، بدون لکنت و هراس، شفاف سخن گفت و فضا را از اضطراب دور کرد
این حضورها تنها «نمایشی» نبودند. نماد اطمینان، پایداری و امید بودند. جامعه احساس کرد که مدیریت کشور غایب نیست، بلکه در میدان است. آرامشی که این حضور به مردم داد، چیزی فراتر از حرف و وعده بود؛ پیام عملی اعتماد.
همه اینها، بدون سر و صدا، بدون تبلیغ، بدون حاشیه. دولتی که در اوج فشار و بحران، فقط و فقط کار کرد. بدون آنکه منت بگذارد یا هیاهو راه بیندازد.
📌اما در همین روزها،و در این وضعیت سخت ، برخی که خود را نماینده مردم میدانند، یا در حاشیه ماندند، یا زبان به تخریب گشودند.برخی هم که باید کمکحال مردم و دولت میبودند، یا سکوت کردند، یا در گوشه امنشان فقط منتظر لغزش بودند تا تسویهحساب سیاسی کنند.
با وجود این همه فشار، دولت از پا ننشست، کنار مردم ایستاد و کشور را در جریان نگه داشت و بدون آنکه به حاشیهها بپردازد، فقط کار کرد.
🔻 امروز وقت آن است که مردم خودشان قدر بدانند؛ چون اینگونه خدمت، قابل تقدیر است.
نه بهخاطر سیاست، بلکه بهخاطر انصاف و درک واقعیت ها.
۱۴٠۴/۴/۲٠محمد مقصود ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
در طول روزهای بحرانی اخیر، وقتی کشور درگیر جنگ و ناامنی بود و میلیونها نفر از تهران به شهرهای دیگر رفتوآمد داشتند، یک چیز بهوضوح به چشم آمد: همهچیز سر جای خودش بود.
🔹 نه جایگاه سوختی تعطیل شد
🔹 نه فروشگاهی خالی ماند
🔹 نه نانوایی بدون آرد ماند
🔹 برق و سوخت تأمین شد
🔹 خدمات پزشکی و دارویی بدون وقفه ادامه یافت
🔹 حملونقل روان و مستمر بود
🟡این اقدامات در حالی بود که رئیس جمهور شخصا:
🔸 در میانه هشدارهای امنیتی، در مراسم مذهبی و عزاداریهای عمومی در کنار مردم شرکت کرد
🔸 در جلسات مردمی در سطح شهرها حاضر شد و بهجای پیام و ویدیو، چهرهبهچهره با مردم سخن گفت
🔸 به کشور آذربایجان رفت، در منطقهای حساس ، و مقامات رسمی و محلی دیدار و صحبت کرد .
🔸 بهجای صدور بیانیه، با سران کشورهای منطقه مستقیماً تماس گرفت و پیام صلح و ثبات را منتقل کرد
🔸 در نشستهای علنی و مطبوعاتی، بدون لکنت و هراس، شفاف سخن گفت و فضا را از اضطراب دور کرد
این حضورها تنها «نمایشی» نبودند. نماد اطمینان، پایداری و امید بودند. جامعه احساس کرد که مدیریت کشور غایب نیست، بلکه در میدان است. آرامشی که این حضور به مردم داد، چیزی فراتر از حرف و وعده بود؛ پیام عملی اعتماد.
همه اینها، بدون سر و صدا، بدون تبلیغ، بدون حاشیه. دولتی که در اوج فشار و بحران، فقط و فقط کار کرد. بدون آنکه منت بگذارد یا هیاهو راه بیندازد.
📌اما در همین روزها،و در این وضعیت سخت ، برخی که خود را نماینده مردم میدانند، یا در حاشیه ماندند، یا زبان به تخریب گشودند.برخی هم که باید کمکحال مردم و دولت میبودند، یا سکوت کردند، یا در گوشه امنشان فقط منتظر لغزش بودند تا تسویهحساب سیاسی کنند.
با وجود این همه فشار، دولت از پا ننشست، کنار مردم ایستاد و کشور را در جریان نگه داشت و بدون آنکه به حاشیهها بپردازد، فقط کار کرد.
🔻 امروز وقت آن است که مردم خودشان قدر بدانند؛ چون اینگونه خدمت، قابل تقدیر است.
نه بهخاطر سیاست، بلکه بهخاطر انصاف و درک واقعیت ها.
۱۴٠۴/۴/۲٠محمد مقصود ✍
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤19👍9🤔1
♻️رفراندوم، نه شعار بیدندان؛ که صورتبندی یک گفتمان ملی برای گذار*
وقتی میرحسین موسوی دو سال پیش در بیانیهی تاریخی خود از لزوم تشکیل مجلس موسسان گفت و واژهی «رفراندوم» را از سایهی خجالتزدگی بیرون کشید، بسیاری به جای همراهی، دچار رعشهی تحلیل شدند. آنها که سالها از ترس نظام حتی تلفظ کلمه «همهپرسی» را حرام کرده بودند، ناگهان یا سکوت کردند یا با چهرههایی عبوس و عالمانه، رفراندوم را «شعار نظام» خواندند. بیانیه کوتاه دیروز ایشان در امتداد همان بیانیه قبلی است. اما در شرایطی که ایران بمباران اسرائیل و آمریکا از سر گذارنید، و بیانیه مهندس راه خروج از بن بست را نشان داد. کسانی که از «براندازی» فقط فانتزی دیدن جنازههای پاسداران بر زمین میخواهند، اما هیچ تصوری از چه باید کرد ندارند. آنها که سیاست را عرصهی توییتهای پرفالوئر، مصاحبههای بیخطر و تحلیلهای گلخانهای میدانند، نه میدان خونین، نه تعادل قوا، نه تولید گفتمان.
بگذارید بیپرده بگوییم:
براندازی بدون راهبرد، همان بیراهگی است. همان رؤیای بیچشمانداز. همان تخدیر توهم تغییر.
*رفراندوم، یا فریب؟*
حمله به ایدهی رفراندوم، مخصوصاً وقتی از دهان براندازان مدعی میریزد، فقط یک معنا دارد: فرار از فکر کردن.
رفراندوم، یعنی پیشنهاد انتقال قدرت با نظارت عمومی و شفاف. یعنی دعوت به قانونمندی تغییر. یعنی تلاش برای اجماع اجتماعی روی آلترناتیو.
چه چیزش بد است؟ اینکه جمهوریت صوری را با جمهوریت حقیقی جایگزین میکند؟ یا اینکه لازم است برای تحقق آن، استراتژی فشار همهجانبه به نظام تولید کرد؟
چرا بخشهایی از اپوزیسیون این پیشنهاد را مشکوک میدانند؟
چون نمیتوانند تحققش را تصور کنند. چون عادت کردهاند به سادهسازی همهچیز: یا اسرائیل بیاید بزند، یا آمریکا تحریم کند، یا مردم همه باهم بریزند بیرون و جمهوری اسلامی فرو بپاشد.
اینها نه استراتژیاند، نه سیاست. اینها توهم است.
*♦️میرحسین و تفاوت بنیادینش*
میرحسین موسوی تنها سیاستمداری است که هم در دل نظام به قدرت رسید، هم با شجاعت از نظام برید، و هم با صداقت از مردم سخن گفت.
در بیانیهی اخیرش، نه تنها جمهوری اسلامی را مسئول فاجعههای داخلی و بینالمللی دانست، بلکه بهدرستی تجاوز اسرائیل و آمریکا را هم محکوم کرد. او نگفت چون جمهوری اسلامی منفور است، پس دشمنش مقدس است. او گفت هم جنگافروزی حاکمیت محکوم است، هم تجاوز خارجی.
این همان بلوغ سیاسی است که اپوزیسیون شعارزدهی رسانهمحور از آن میهراسد. چون یک دنیای خاکستری را به جای دنیای سادهی سیاه و سفیدشان مینشاند.
*▪️گذار، نه بهمعنای براندازی گلادیاتوری*
در ادبیات میرحسین، گذار یعنی عبور از ساختار سرکوب و فساد، به سمت نظم دموکراتیک. نه با معاملهگری پشت پرده، نه با نبردهای کور خیابانی، بلکه با نهادسازی، اجماع اجتماعی، تقابل نظاممند و تعادل قوا.
*رفراندوم، مجلس مؤسسان، آزادی زندانیان سیاسی، و شکست انحصار رسانهای حکومت، چهار سنگ بنای این گذارند.*
اینها شعار نیستند، مسیرند.
هر کس بپرسد «چگونه به رفراندوم میرسیم؟»، باید جواب بشنود:
از طریق گفتمانسازی مداوم، شکلدادن به یک ائتلاف دموکراتیک ملی، بسیج بدنهی اجتماعی و شکستن انحصار قدرت.
*رادیکالیسم واقعی، یعنی غنیسازی را رد کن*
بله، اگر دنبال شعاری بسیجگر هستیم، باید برویم سراغ ریشهها.
مردم از غنیسازی اورانیوم چه دارند؟ جز فقر و انزوا؟
مردم از سیاست نابودی اسرائیل چه بردهاند؟ جز جنگ؟
بیرونکردن آمریکا از منطقه مگر به کدام رفاه و صلح منجر شده؟
*اینها را باید فریاد زد. باید گفت «نه به غنیسازی»، «نه به نابودی اسرائیل»، «نه به جنگ نیابتی»، «نه به محور مقاومت».*
باید گفت سیاست خارجی ایران باید مبتنی بر منافع ملی باشد، نه ایدئولوژیهای پوسیده.
برای اتصال جنبش دموکراتیک به جنبش عدالتخواه، باید شعارهای اقتصادی، معیشتی، رفاهی، زیستمحیطی، به آن پیوند بخورد.
حتی اگر زیباترین نقشهی گذار را طراحی شود، بدون توانایی اجرای آن، هیچچیز تغییر نمیکند.سیاست فقط تحلیل نیست. فقط شعار نیست. فقط رسانه نیست.
سیاست یعنی توان تبدیل نظر به ارادهی اجرایی. توان ساخت ائتلاف. توان چانهزنی. توان گفتگو با نظامیان. توان بسیج ملی.
نه براندازی رمانتیک از بالا، نه تسلیم در برابر قدرت.
نه موشک اسرائیلی، نه مشق سکوت.
آنچه امروز نیاز داریم، نه انکار موسوی است، نه افسانهسازی از رفراندازی خیالی. آنچه نیاز داریم، گفتمان گذار دموکراتیک است.
با صورتبندی شفاف. با صورتهای قابل فهم. با زبان مردم. با هدفی روشن: جمهوری دموکراتیک ایران، بدون ولایت فقیه، بدون سپاه، بدون سانسور، بدون غنیسازی، بدون فقر و بدون ترس.
تا آن روز، باید بفهمیم، بگوییم، متحد شویم، و قدم به قدم جلو برویم.
#حمیدآصفی
https://www.tg-me.com/darvishane49
وقتی میرحسین موسوی دو سال پیش در بیانیهی تاریخی خود از لزوم تشکیل مجلس موسسان گفت و واژهی «رفراندوم» را از سایهی خجالتزدگی بیرون کشید، بسیاری به جای همراهی، دچار رعشهی تحلیل شدند. آنها که سالها از ترس نظام حتی تلفظ کلمه «همهپرسی» را حرام کرده بودند، ناگهان یا سکوت کردند یا با چهرههایی عبوس و عالمانه، رفراندوم را «شعار نظام» خواندند. بیانیه کوتاه دیروز ایشان در امتداد همان بیانیه قبلی است. اما در شرایطی که ایران بمباران اسرائیل و آمریکا از سر گذارنید، و بیانیه مهندس راه خروج از بن بست را نشان داد. کسانی که از «براندازی» فقط فانتزی دیدن جنازههای پاسداران بر زمین میخواهند، اما هیچ تصوری از چه باید کرد ندارند. آنها که سیاست را عرصهی توییتهای پرفالوئر، مصاحبههای بیخطر و تحلیلهای گلخانهای میدانند، نه میدان خونین، نه تعادل قوا، نه تولید گفتمان.
بگذارید بیپرده بگوییم:
براندازی بدون راهبرد، همان بیراهگی است. همان رؤیای بیچشمانداز. همان تخدیر توهم تغییر.
*رفراندوم، یا فریب؟*
حمله به ایدهی رفراندوم، مخصوصاً وقتی از دهان براندازان مدعی میریزد، فقط یک معنا دارد: فرار از فکر کردن.
رفراندوم، یعنی پیشنهاد انتقال قدرت با نظارت عمومی و شفاف. یعنی دعوت به قانونمندی تغییر. یعنی تلاش برای اجماع اجتماعی روی آلترناتیو.
چه چیزش بد است؟ اینکه جمهوریت صوری را با جمهوریت حقیقی جایگزین میکند؟ یا اینکه لازم است برای تحقق آن، استراتژی فشار همهجانبه به نظام تولید کرد؟
چرا بخشهایی از اپوزیسیون این پیشنهاد را مشکوک میدانند؟
چون نمیتوانند تحققش را تصور کنند. چون عادت کردهاند به سادهسازی همهچیز: یا اسرائیل بیاید بزند، یا آمریکا تحریم کند، یا مردم همه باهم بریزند بیرون و جمهوری اسلامی فرو بپاشد.
اینها نه استراتژیاند، نه سیاست. اینها توهم است.
*♦️میرحسین و تفاوت بنیادینش*
میرحسین موسوی تنها سیاستمداری است که هم در دل نظام به قدرت رسید، هم با شجاعت از نظام برید، و هم با صداقت از مردم سخن گفت.
در بیانیهی اخیرش، نه تنها جمهوری اسلامی را مسئول فاجعههای داخلی و بینالمللی دانست، بلکه بهدرستی تجاوز اسرائیل و آمریکا را هم محکوم کرد. او نگفت چون جمهوری اسلامی منفور است، پس دشمنش مقدس است. او گفت هم جنگافروزی حاکمیت محکوم است، هم تجاوز خارجی.
این همان بلوغ سیاسی است که اپوزیسیون شعارزدهی رسانهمحور از آن میهراسد. چون یک دنیای خاکستری را به جای دنیای سادهی سیاه و سفیدشان مینشاند.
*▪️گذار، نه بهمعنای براندازی گلادیاتوری*
در ادبیات میرحسین، گذار یعنی عبور از ساختار سرکوب و فساد، به سمت نظم دموکراتیک. نه با معاملهگری پشت پرده، نه با نبردهای کور خیابانی، بلکه با نهادسازی، اجماع اجتماعی، تقابل نظاممند و تعادل قوا.
*رفراندوم، مجلس مؤسسان، آزادی زندانیان سیاسی، و شکست انحصار رسانهای حکومت، چهار سنگ بنای این گذارند.*
اینها شعار نیستند، مسیرند.
هر کس بپرسد «چگونه به رفراندوم میرسیم؟»، باید جواب بشنود:
از طریق گفتمانسازی مداوم، شکلدادن به یک ائتلاف دموکراتیک ملی، بسیج بدنهی اجتماعی و شکستن انحصار قدرت.
*رادیکالیسم واقعی، یعنی غنیسازی را رد کن*
بله، اگر دنبال شعاری بسیجگر هستیم، باید برویم سراغ ریشهها.
مردم از غنیسازی اورانیوم چه دارند؟ جز فقر و انزوا؟
مردم از سیاست نابودی اسرائیل چه بردهاند؟ جز جنگ؟
بیرونکردن آمریکا از منطقه مگر به کدام رفاه و صلح منجر شده؟
*اینها را باید فریاد زد. باید گفت «نه به غنیسازی»، «نه به نابودی اسرائیل»، «نه به جنگ نیابتی»، «نه به محور مقاومت».*
باید گفت سیاست خارجی ایران باید مبتنی بر منافع ملی باشد، نه ایدئولوژیهای پوسیده.
برای اتصال جنبش دموکراتیک به جنبش عدالتخواه، باید شعارهای اقتصادی، معیشتی، رفاهی، زیستمحیطی، به آن پیوند بخورد.
حتی اگر زیباترین نقشهی گذار را طراحی شود، بدون توانایی اجرای آن، هیچچیز تغییر نمیکند.سیاست فقط تحلیل نیست. فقط شعار نیست. فقط رسانه نیست.
سیاست یعنی توان تبدیل نظر به ارادهی اجرایی. توان ساخت ائتلاف. توان چانهزنی. توان گفتگو با نظامیان. توان بسیج ملی.
نه براندازی رمانتیک از بالا، نه تسلیم در برابر قدرت.
نه موشک اسرائیلی، نه مشق سکوت.
آنچه امروز نیاز داریم، نه انکار موسوی است، نه افسانهسازی از رفراندازی خیالی. آنچه نیاز داریم، گفتمان گذار دموکراتیک است.
با صورتبندی شفاف. با صورتهای قابل فهم. با زبان مردم. با هدفی روشن: جمهوری دموکراتیک ایران، بدون ولایت فقیه، بدون سپاه، بدون سانسور، بدون غنیسازی، بدون فقر و بدون ترس.
تا آن روز، باید بفهمیم، بگوییم، متحد شویم، و قدم به قدم جلو برویم.
#حمیدآصفی
https://www.tg-me.com/darvishane49
Telegram
قلم بیداری
باریکه ای بسوی مدنیت
ح-درویشی
ح-درویشی
❤5