میگه وقتی که با افسردگی زندگی میکنی صبحها پامیشی انگار تخت میخواد تورو ببلعه، انگار همهش زانوهات میخوان بشکنن چون بار سنگینی تحمل میکنن، شونههات انگار میخوان برن توی همدیگه. اینا زندگیه کسی هستش که با افسردگی داره ادامه میده.
آدمها هرچی بیشتر به اهدافشون میرسن، دورشون خلوتتر میشه. هرچی بیشتر دارایی جمع میکنن، تنهاتر میشن. چرا؟ چون بیشتر آدمها دوست ندارن کسی رو ببینن که از خودشون موفقتره، از خودشون شادتره و با دنیا و زندگیش به صلح رسیده. به اندازهی انگشتهای یک دست کسی رو میشه پیدا کرد که وقتی موفق میشی بازم کنارت بمونه.