.
آهار
۱۷ امرداد ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
آهار، آبادی سرسبز ییلاقی در شمال تهران است. آن سوتر از رشته کوه البرز. با دوستان یکدل به تماشای آهار شدیم و زمانی خوش گذشت. همراه با ناخوشی از دیدن آن پتیاره که بر جان ایران افتاده و جایی از گزند او و از نابودی و تباهی دور نمانده، حتی آهار!
آهار به آب فراوان نامدار است و به باغهایی که پر است از انبوه درختان میوه. اما در شگفت میشوی که ببینی دارایان نوکیسه در چنین جایی خرم هم کاخ ساختهاند و دیگران هر چه مانده را هم تا جا داشته آپارتمان ساختهاند! در کوچههای آهار جای آمدوشد نیست. چون بر مسیر گذرگاههایی ساخته شده که زمانی محل گذر آدمها بوده و وسیله باربری ایشان که قاطر بود و الاغ.
اکنون دارایان با خودروهای گرانبها میآیند، دیگران هم با خودروهای معمولی، و آن دیگران دیگر هم با موتورسیکلت. در آهار دشوار توان از جایی به جایی رفت. نه معبری مانده، نه باغی بزرگ.
نامهای شماری از نوکیسگان در آهار بر سر زبانهاست که آمدهاند و کاخ ساختهاند....
آهاریها از راه فروش محصولات باغها گذران میکنند. آلبالوی آهار نامدار است. اما پیرها به یاد داشتند که زمینهای آهار سراسر کشتزار گندم بود.
بهری از آهاریها کار فنی میکنند. چه در آهار، چه در تهران. در کوچههای آهار چند جا کارگاههایی دیدم. یکی کارگاه تراشکاری بود. با ماشینهای تراشکاری که در دهه ۱۳۴۰ به ایران آورده بودند. ماشینهایی که آن روز شگفتی میانگیخت، و امروز دیدارش دلتنگی آورد. دلتنگی روزگاران رفته!
محلههای آهار به نام خاندانهاست، و این کلیدی است که با آن توان درهایی از زندگانی جمعی آهاریها را گشود.
در آهار هنوز هم بیش از نیم هر سال سرد است و برف و باران نمیگذارد کسی در محل تاب آورد. گفتند برف زیاد میبارد. با خود گفتم پس باید بسیار چیزها از زیستن در میان برف بدانند. از راه و روش زندگی، تا افسانههای برفی که یک سرش به دیوها و غولهای برفی میرسد. اما وقت کم بود و نشد چیزی از آن دسته آگاهیها یا افسانهها را بنویسم.
اهالی همه میگویند نام آهار، آب هار بوده. سخنی که بر دل نمینشیند. به کتابهای استاد زندهیاد دکتر کریمان نگریستم. استاد که خود اهل آهار بودهاند در باره زادگاه خود جز نام چیزی نیاورده بودند. یک جا در پانویسی این نام را به ریخت «اوهر» آورده بودند، و معنایش را ننوشته. در کتابهای دیگر معنی «اوهر» را یافتم که آسیای آب است. این درستتر است و دلنشین. یادم هست که از بزرگترها واژه «هَر» را در زمانی شنیده بودم که سخن از آسیاهای آبی پرشمار زادگاهم در میان بود. پس معنای آهار روشن شد: سرزمین آسیابها، آسیاهای آب.
بیشتر گشتم و دیدم که کسی از اهل آهار دست به کار نشده تا گزارشی از آن آبادی زیبا بنویسد و چاپ کند.
آهار باید ریشه در زمانهای بس قدیم داشته باشد. پیران آهاری خبر از آتشگاههایی دادند در بلندیهای پیرامون آهار و هم از مزار یا قلعه چهل دختر. میدانیم که این قلعهها نیایشگاه آناهیتا بوده. بانوی زیبای آب و پاکیزگی و بیآهویی در ایران باستان. بعدها تازشگران بر میهن، آن نیایشگاهها را به نام زنان دیگر نامیدهاند.
در آهار هنوز شیر گوسپند دارند و از آن محصولاتی درست میکنند. بهتر از همه بستنی آهار بود که مزه و بوی خوش آن مرا تا روزگار کودکی برد. تا زمانی که بستنی دستی ساخته میشد، بی افزودنیهای شیمیایی.
امروز آهاری مانده که غارت شده و کم آب شده؛ بر سان همه جای ایران.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
آهار
۱۷ امرداد ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
آهار، آبادی سرسبز ییلاقی در شمال تهران است. آن سوتر از رشته کوه البرز. با دوستان یکدل به تماشای آهار شدیم و زمانی خوش گذشت. همراه با ناخوشی از دیدن آن پتیاره که بر جان ایران افتاده و جایی از گزند او و از نابودی و تباهی دور نمانده، حتی آهار!
آهار به آب فراوان نامدار است و به باغهایی که پر است از انبوه درختان میوه. اما در شگفت میشوی که ببینی دارایان نوکیسه در چنین جایی خرم هم کاخ ساختهاند و دیگران هر چه مانده را هم تا جا داشته آپارتمان ساختهاند! در کوچههای آهار جای آمدوشد نیست. چون بر مسیر گذرگاههایی ساخته شده که زمانی محل گذر آدمها بوده و وسیله باربری ایشان که قاطر بود و الاغ.
اکنون دارایان با خودروهای گرانبها میآیند، دیگران هم با خودروهای معمولی، و آن دیگران دیگر هم با موتورسیکلت. در آهار دشوار توان از جایی به جایی رفت. نه معبری مانده، نه باغی بزرگ.
نامهای شماری از نوکیسگان در آهار بر سر زبانهاست که آمدهاند و کاخ ساختهاند....
آهاریها از راه فروش محصولات باغها گذران میکنند. آلبالوی آهار نامدار است. اما پیرها به یاد داشتند که زمینهای آهار سراسر کشتزار گندم بود.
بهری از آهاریها کار فنی میکنند. چه در آهار، چه در تهران. در کوچههای آهار چند جا کارگاههایی دیدم. یکی کارگاه تراشکاری بود. با ماشینهای تراشکاری که در دهه ۱۳۴۰ به ایران آورده بودند. ماشینهایی که آن روز شگفتی میانگیخت، و امروز دیدارش دلتنگی آورد. دلتنگی روزگاران رفته!
محلههای آهار به نام خاندانهاست، و این کلیدی است که با آن توان درهایی از زندگانی جمعی آهاریها را گشود.
در آهار هنوز هم بیش از نیم هر سال سرد است و برف و باران نمیگذارد کسی در محل تاب آورد. گفتند برف زیاد میبارد. با خود گفتم پس باید بسیار چیزها از زیستن در میان برف بدانند. از راه و روش زندگی، تا افسانههای برفی که یک سرش به دیوها و غولهای برفی میرسد. اما وقت کم بود و نشد چیزی از آن دسته آگاهیها یا افسانهها را بنویسم.
اهالی همه میگویند نام آهار، آب هار بوده. سخنی که بر دل نمینشیند. به کتابهای استاد زندهیاد دکتر کریمان نگریستم. استاد که خود اهل آهار بودهاند در باره زادگاه خود جز نام چیزی نیاورده بودند. یک جا در پانویسی این نام را به ریخت «اوهر» آورده بودند، و معنایش را ننوشته. در کتابهای دیگر معنی «اوهر» را یافتم که آسیای آب است. این درستتر است و دلنشین. یادم هست که از بزرگترها واژه «هَر» را در زمانی شنیده بودم که سخن از آسیاهای آبی پرشمار زادگاهم در میان بود. پس معنای آهار روشن شد: سرزمین آسیابها، آسیاهای آب.
بیشتر گشتم و دیدم که کسی از اهل آهار دست به کار نشده تا گزارشی از آن آبادی زیبا بنویسد و چاپ کند.
آهار باید ریشه در زمانهای بس قدیم داشته باشد. پیران آهاری خبر از آتشگاههایی دادند در بلندیهای پیرامون آهار و هم از مزار یا قلعه چهل دختر. میدانیم که این قلعهها نیایشگاه آناهیتا بوده. بانوی زیبای آب و پاکیزگی و بیآهویی در ایران باستان. بعدها تازشگران بر میهن، آن نیایشگاهها را به نام زنان دیگر نامیدهاند.
در آهار هنوز شیر گوسپند دارند و از آن محصولاتی درست میکنند. بهتر از همه بستنی آهار بود که مزه و بوی خوش آن مرا تا روزگار کودکی برد. تا زمانی که بستنی دستی ساخته میشد، بی افزودنیهای شیمیایی.
امروز آهاری مانده که غارت شده و کم آب شده؛ بر سان همه جای ایران.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
.
پشوتن
۲۲ امرداد ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
پشوتن، فرزند گشتاسپ پادشاه کیانی ایران و برادر بزرگ اسفندیار است. اسفندیار از او نامدارتر است و به پهلوانی نامبردار. پشوتن چندان نام و نشان ندارد.
هر چند اسفندیار فرمانبردار پادشاه است و بیتاب است تا بر تخت پادشاهی بنشیند، پشوتن دلبسته قدرت نیست.
پشوتن، خردمند و بزرگ و راد است. او قدرت را نمیپرستد. در هر زمان، قدرت و صاحبان قدرت را از خودکامگی پرهیز میدهد.
پشوتن در سفر اسفندیار به زابل همراه اوست و پیاپی بر آن میکوشد تا دل اسفندیار را با فرزانگی خویش نرم کند و او را از جنگ با رستم بازدارد.
کوشش پشوتن بهره نمیدهد و اسفندیار سزای خودرایی خویش را میبیند و جان در هوای قدرت میبازد.
پشوتن پیکر کشته برادر را به بلخ میآورد. به بارگاه شاهی درمیشود و بر گشتاسپ میخروشد.
پشوتن نماد دانایی و درستکرداری است. او اگر بر پادشاه خروشیده نه ارج پدر را نادیده گرفته و نه ارج و قداست پادشاه را.
هم پدر و هم پادشاه، به وارون آنچه نوگرایان سنتستیز وانمودهاند، ارجمندند. تا ارج پدر و ارج پادشاه پایدار بود، رستگاری، ملازم میهن و مردم بود.
گشتاسپشاه خود پیشتر با آن مایه از قدرتپرستی که کرده بود، ارج پدری و ارج پادشاهی را شکسته بود و راهی باز کرده بود که پشوتن خردمند به زبان درآید و بر او خرده بگیرد. خرده بگیرد که اسفندیار را پدرش گشتاسپشاه به کشتن داده، نه رستم.
پشوتن در سفر شاهزاده بهمن به زابل هم همراه اوست و برادرزاده را از کشتن و سوختن پرهیز میدهد. پرهیزی که باز هم کارگر نشده و بهره آن بر باد رفتن امارت زال است. جایی که پشت و پناه ایران بود.
اسفندیار و خوی اسفندیاری، به جنگ و کشتار راه میبرد. اسفندیاریها پرستندگان قدرتند و آن را تقدیس میکنند. آنان سود خویش را میبینند و در نهایت، هم خود را و هم دنیایی را بر باد میدهند که آرزو دارند، آزمندند تا از آن بهرهمندتر گردند.
پشوتن ادامه سنتها و خرد عملی ایرانی است. او همواره میخواهد تا خرد در حکمرانی به کار بسته شود. خوی پشوتنی قدرت و دستگاه فرمانرانی را مهار میکند و بدین روی، به آرام خلق راه میبرد.
چنین تا پشوتن یکی از جاودانگان ایران میشود. به نزدیک ایرانیان، یکی مرد دانای بینادلِ آهسته، شایسته جاودانگی است.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
آیین شهریاری ایرانی - ۷
بخشش، راه و آیین شهریاران ایران
۲۴ امرداد ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
گذشت از مردم و بخشیدن مالیاتها، راه و آیین شهریاران ایران بود تا سختیها به سر آید و زندگانی مردم کمتر آسیب بردارد.
نمونه را، در پادشاهی پیروز یزدگرد ساسانی هفت سال پیاپی خشکسال شد و اهل ایران در تنگی گرفتار آمدند. آب و نان نبود.
شاهنشاه پیروز، بر مردم مهر کرد و بفرمود تا کارگزاران دولت خراج و گزیت از مردم نستانند.
ثعالبی و طبری این خبر را نوشتهاند.
فردوسی هم فرموده:
شهنشاه ایران چو دید آن شگفت
خراج و گزیت از جهان برگرفت.
خراج، پولی بود که از زمینهای کشاورزی میستاندند.
گزیت، پولی بود که از بازارگانان و پیشهوران میستاندند.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
بخشش، راه و آیین شهریاران ایران
۲۴ امرداد ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
گذشت از مردم و بخشیدن مالیاتها، راه و آیین شهریاران ایران بود تا سختیها به سر آید و زندگانی مردم کمتر آسیب بردارد.
نمونه را، در پادشاهی پیروز یزدگرد ساسانی هفت سال پیاپی خشکسال شد و اهل ایران در تنگی گرفتار آمدند. آب و نان نبود.
شاهنشاه پیروز، بر مردم مهر کرد و بفرمود تا کارگزاران دولت خراج و گزیت از مردم نستانند.
ثعالبی و طبری این خبر را نوشتهاند.
فردوسی هم فرموده:
شهنشاه ایران چو دید آن شگفت
خراج و گزیت از جهان برگرفت.
خراج، پولی بود که از زمینهای کشاورزی میستاندند.
گزیت، پولی بود که از بازارگانان و پیشهوران میستاندند.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
.
آیین شهریاری ایرانی - ۸
پادشاهان ایران خزانه را خرج مملکت میکردند
۲۶ امرداد ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
در فصلی از کتاب "تاریخ شهریاری در شاهنشاهی ایران" سخن از دررفتهای دولتها آمده است.
مینویسد که یاری به دهگانان یکی از سرفصلهای بودجه عمرانی بوده، ویژه آن دهگانان که در کشتزارهای دولت کار میکردند.
فردوسی هم در داستان پادشاهی اردشیر پاپکان خبر داده که اردشیر کسانی کارآگاه و بیدار به گرد ایران فرستاده بود تا هر کجا زمینی خراب و بیآب دیدند، دارنده زمین را از خراج معاف کنند.
اگر دهقانی تنگدست بود و روزگارش سخت شده، به او از خزانه دولت ابزار کشت و برز و نیز چهارپایان بدهند تا کار کند و بیبرگ و نوا نماند.
پادشاهان ایران خزانه را به راه آبادانی مملکت و پیشرفت و آسایش خلق خرج میکردند.
- تاریخ شهریاری در شاهنشاهی ایران
محمدعلی امام شوشتری
برگرفته از ص ۱۸۸ تا ۱۹۱.
اندیشه آباد کردن جهان چند هزاره پیش از آن در ایران به عمل درآمده بود که سوسیالیستها و چپها با داعیه توزیع ثروت، بنیاد آسایش و رفاه خلایق را به باد فنا بدهند.
برسنجید دولتهای سوسیالیستی مدرن را با پادشاهی کهن ایرانی!
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
آیین شهریاری ایرانی - ۸
پادشاهان ایران خزانه را خرج مملکت میکردند
۲۶ امرداد ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
در فصلی از کتاب "تاریخ شهریاری در شاهنشاهی ایران" سخن از دررفتهای دولتها آمده است.
مینویسد که یاری به دهگانان یکی از سرفصلهای بودجه عمرانی بوده، ویژه آن دهگانان که در کشتزارهای دولت کار میکردند.
فردوسی هم در داستان پادشاهی اردشیر پاپکان خبر داده که اردشیر کسانی کارآگاه و بیدار به گرد ایران فرستاده بود تا هر کجا زمینی خراب و بیآب دیدند، دارنده زمین را از خراج معاف کنند.
اگر دهقانی تنگدست بود و روزگارش سخت شده، به او از خزانه دولت ابزار کشت و برز و نیز چهارپایان بدهند تا کار کند و بیبرگ و نوا نماند.
پادشاهان ایران خزانه را به راه آبادانی مملکت و پیشرفت و آسایش خلق خرج میکردند.
- تاریخ شهریاری در شاهنشاهی ایران
محمدعلی امام شوشتری
برگرفته از ص ۱۸۸ تا ۱۹۱.
اندیشه آباد کردن جهان چند هزاره پیش از آن در ایران به عمل درآمده بود که سوسیالیستها و چپها با داعیه توزیع ثروت، بنیاد آسایش و رفاه خلایق را به باد فنا بدهند.
برسنجید دولتهای سوسیالیستی مدرن را با پادشاهی کهن ایرانی!
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
.
کمالالملک
۲۸ امرداد ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
پیش از نیمروز ۲۸ امرداد سال ۱۳۱۹ شهر نیشابور زیر غم و سوک بود. خلقی از شهر و دیگر جاها آمده بود تا با پیکر استاد کمالالملک بدرود کنند. او روز پیش در ملک شخصی خودش در حسینآباد بدرود جهان گفته بود و اینک پیکرش را میبردند تا در آرامگاه عطار به خاک بسپارند.
او یکصد سال چنان بزیست که در نزد همگان تندیس نیکی و بزرگی و پاکیزگی بود.
کمالالملک، محمد غفاری، از اهل کاشان بود و نیای بزرگش از آن بزرگان بود که به آیین تاجگذاری نادرشاه به دشت مغان خوانده شده بود. برای درس به دارالفنون آمده و تابلویی از اعتضادالسلطنه کشیده بود که به چشم ناصرالدین شاه آمد و نقاش را خواست. به او مهر ورزید و اتاقی بدو داد تا نقاشخانه کند. زان پس به دربار راه یافت. راهی که اگر به رویش گشوده نمیشد، او هم کمالالملک نمیشد. دربارهای ایران در درازای تاریخ محل بالیدن فرزندان برتر این آب و خاک بوده است.
تا ناصرالدین شاه بود، کمالالملک، در کمال هنر و ارجمندی بود. سفری به خرج خودش تا اروپا رفت و نقاشی اروپاییان را دید و مطالعه کرد و خود از روی آن پردههایی کشید. نوبت فرمانروایی که به مظفرالدین شاه رسید، از خیم و خوی کژ خویش، نقاشیهایی هرزه از کمالالملک میخواست که با بلندی منش او ناساز بود. کمالالملک آزرده شد و به عراق رفت و چندی سرگرم نقاشی شد.
به روزگار محمدعلی شاه به ایران بازآمد. شاه نو از او درخواست پردههای زشت نکرد. دوستانش او را دل دادند تا مدرسه نقاشی باز کند و چنان کرد. مدرسه به کار افتاد و شاگردانی بار آورد، چیره در نقاشی. کمالالملک خرج خوراک محصلان نقاشی مدرسه را خود میداد.
روزگار قجران که به سر رسید کمالالملک در تامین خرج مدرسه نقاشی درماند و از دولت درخواست تا بازنشسته شود. او را بر سر ماهانهاش آزردند. دکتر میلسپو رییس دارایی ایران ریشخند کرده بود که هنرمندی تراز اول نشاید که بر سر ماهانهاش آزار ببیند.
کمالالملک با دل شکسته به نیشابور رفت تا در زمین خودش روزگار بگذراند. زن و سه فرزندش از دنیا رفته بودند و او از دل استواری که داشت سختی و جدایی را تاب آورد.
در نیشابور که بود سرایش محل آمدوشد مردم خراسان و دیگر شهرهای ایران بود. مقامات دلبسته هنر و فرهنگ به دیدارش میشدند. دکتر قاسم غنی و دکتر باقر کاظمی از دیدارها با او خاطرهها نوشتهاند. دکتر غنی بیشتر از هر کس در باره کمالالملک نوشته یا از دیگران خواسته تا خاطرهها و آگاهی خود را از روش و منش کمالالملک بنویسند و آن همه در دوره هشت مجلدی یادداشتهایش آمده است. ارباب کیخسرو شاهرخ، بزرگ زرتشتیان که نماینده مجلس هم شد بسیار کوشید تا پردههایی از استاد بخرد و در مجلس گرد آورد و از این راه گشایشی در زندگانی استاد پیدا کند. گوهر کمالالملک چنان بود که تن نداد تا نگارههایش را بدهد و در برابر آن پول بستاند.
تیر ماه ۱۳۱۹ دچار حبسالبول شد. او را به مریضخانه شاهرضای مشهد بردند. دکتر معالج ترسید و عملی را که باید انجام نداد. او را به نیشابور باز گرداندند و در شهر نگه داشتند تا بهتر بشود به درمانش رسید. اما بیماری زور آورد و کمالالملک دو ساعت پس از نیمروز ۲۷ امرداد ۱۳۱۹ بازپسین دم را برکشید و از جهان رفت.
کمالالملک نقاش واقعگرای بلندمرتبه روزگار ما بود. پردههایی که از چهرههای برخی رجال کشیده، یکی پرده چهره میرزا نصرالله تقوی، یا پرده تالار آینه کاخ گلستان، اوج نگارگری، و هر یک مکتب و مدرسهای در نقاشی واقعگرای ایرانی است.
به این روزگار که اندیشه چپ ترازوی سنجش هر پدیده است بر کمالالملک خرده گرفتهاند که واقعگرا بوده و در نگارگری نوآوری نکرده است. پرسشی است که اگر کمالالملک پردههایی تیره از نکبت زندگانی و آشوب روانی و پریشانی زمانه میکشید باز مشمول چنین خردهگیری میشد؟
کمالالملک نابغه نگارگری و آبروی هنر ماست. دریغ که در مدرسه و در دانشگاه او را چنان که شاید نمیشناسانند. من از دانشجویان هنر پرسیدهام. پاسخم دادند، به ما یاد میدهند که نقاشی از واقعیت جهان ارجی و بهایی ندارد. نقاشی آن است که افکار را در یک دم بازتاب دهد!
هر کس که در پردههای کمالالملک باریک بنگرد، نه یک دم، عمری را در آن سپری کند و گذر عمر را در نیابد. از آن دنیاها که از دست افسونگر این استاد پیدا شده و بر پرده به یادگار مانده است.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
کمالالملک
۲۸ امرداد ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
پیش از نیمروز ۲۸ امرداد سال ۱۳۱۹ شهر نیشابور زیر غم و سوک بود. خلقی از شهر و دیگر جاها آمده بود تا با پیکر استاد کمالالملک بدرود کنند. او روز پیش در ملک شخصی خودش در حسینآباد بدرود جهان گفته بود و اینک پیکرش را میبردند تا در آرامگاه عطار به خاک بسپارند.
او یکصد سال چنان بزیست که در نزد همگان تندیس نیکی و بزرگی و پاکیزگی بود.
کمالالملک، محمد غفاری، از اهل کاشان بود و نیای بزرگش از آن بزرگان بود که به آیین تاجگذاری نادرشاه به دشت مغان خوانده شده بود. برای درس به دارالفنون آمده و تابلویی از اعتضادالسلطنه کشیده بود که به چشم ناصرالدین شاه آمد و نقاش را خواست. به او مهر ورزید و اتاقی بدو داد تا نقاشخانه کند. زان پس به دربار راه یافت. راهی که اگر به رویش گشوده نمیشد، او هم کمالالملک نمیشد. دربارهای ایران در درازای تاریخ محل بالیدن فرزندان برتر این آب و خاک بوده است.
تا ناصرالدین شاه بود، کمالالملک، در کمال هنر و ارجمندی بود. سفری به خرج خودش تا اروپا رفت و نقاشی اروپاییان را دید و مطالعه کرد و خود از روی آن پردههایی کشید. نوبت فرمانروایی که به مظفرالدین شاه رسید، از خیم و خوی کژ خویش، نقاشیهایی هرزه از کمالالملک میخواست که با بلندی منش او ناساز بود. کمالالملک آزرده شد و به عراق رفت و چندی سرگرم نقاشی شد.
به روزگار محمدعلی شاه به ایران بازآمد. شاه نو از او درخواست پردههای زشت نکرد. دوستانش او را دل دادند تا مدرسه نقاشی باز کند و چنان کرد. مدرسه به کار افتاد و شاگردانی بار آورد، چیره در نقاشی. کمالالملک خرج خوراک محصلان نقاشی مدرسه را خود میداد.
روزگار قجران که به سر رسید کمالالملک در تامین خرج مدرسه نقاشی درماند و از دولت درخواست تا بازنشسته شود. او را بر سر ماهانهاش آزردند. دکتر میلسپو رییس دارایی ایران ریشخند کرده بود که هنرمندی تراز اول نشاید که بر سر ماهانهاش آزار ببیند.
کمالالملک با دل شکسته به نیشابور رفت تا در زمین خودش روزگار بگذراند. زن و سه فرزندش از دنیا رفته بودند و او از دل استواری که داشت سختی و جدایی را تاب آورد.
در نیشابور که بود سرایش محل آمدوشد مردم خراسان و دیگر شهرهای ایران بود. مقامات دلبسته هنر و فرهنگ به دیدارش میشدند. دکتر قاسم غنی و دکتر باقر کاظمی از دیدارها با او خاطرهها نوشتهاند. دکتر غنی بیشتر از هر کس در باره کمالالملک نوشته یا از دیگران خواسته تا خاطرهها و آگاهی خود را از روش و منش کمالالملک بنویسند و آن همه در دوره هشت مجلدی یادداشتهایش آمده است. ارباب کیخسرو شاهرخ، بزرگ زرتشتیان که نماینده مجلس هم شد بسیار کوشید تا پردههایی از استاد بخرد و در مجلس گرد آورد و از این راه گشایشی در زندگانی استاد پیدا کند. گوهر کمالالملک چنان بود که تن نداد تا نگارههایش را بدهد و در برابر آن پول بستاند.
تیر ماه ۱۳۱۹ دچار حبسالبول شد. او را به مریضخانه شاهرضای مشهد بردند. دکتر معالج ترسید و عملی را که باید انجام نداد. او را به نیشابور باز گرداندند و در شهر نگه داشتند تا بهتر بشود به درمانش رسید. اما بیماری زور آورد و کمالالملک دو ساعت پس از نیمروز ۲۷ امرداد ۱۳۱۹ بازپسین دم را برکشید و از جهان رفت.
کمالالملک نقاش واقعگرای بلندمرتبه روزگار ما بود. پردههایی که از چهرههای برخی رجال کشیده، یکی پرده چهره میرزا نصرالله تقوی، یا پرده تالار آینه کاخ گلستان، اوج نگارگری، و هر یک مکتب و مدرسهای در نقاشی واقعگرای ایرانی است.
به این روزگار که اندیشه چپ ترازوی سنجش هر پدیده است بر کمالالملک خرده گرفتهاند که واقعگرا بوده و در نگارگری نوآوری نکرده است. پرسشی است که اگر کمالالملک پردههایی تیره از نکبت زندگانی و آشوب روانی و پریشانی زمانه میکشید باز مشمول چنین خردهگیری میشد؟
کمالالملک نابغه نگارگری و آبروی هنر ماست. دریغ که در مدرسه و در دانشگاه او را چنان که شاید نمیشناسانند. من از دانشجویان هنر پرسیدهام. پاسخم دادند، به ما یاد میدهند که نقاشی از واقعیت جهان ارجی و بهایی ندارد. نقاشی آن است که افکار را در یک دم بازتاب دهد!
هر کس که در پردههای کمالالملک باریک بنگرد، نه یک دم، عمری را در آن سپری کند و گذر عمر را در نیابد. از آن دنیاها که از دست افسونگر این استاد پیدا شده و بر پرده به یادگار مانده است.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
معرفی کتاب
جاویدان خرد
و گزارشی از احوال ابوعلی مسکویه رازی
در نوشتار زیر ⬇️
دوم شهریور ۱۴۰۴
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
معرفی کتاب
جاویدان خرد
و گزارشی از احوال ابوعلی مسکویه رازی
در نوشتار زیر ⬇️
دوم شهریور ۱۴۰۴
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
معرفی کتاب:
«جاویدان خرد»
و گزارشی از احوال ابوعلی مسکویه رازی
۲ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
ابوعلی احمد مُسکُویه (moskoveyh) رازی حدود سال ۳۱۱ در ری بزاد، و حدود ۴۱۱ در بیابانی از جهان بگذشت.
از زندگانی او گزارشهایی در دسترس است. قدیمتر آن در مجلد نخست «نامه دانشوران ناصری» آمده، و همان را سرچشمه این نوشتار کردهام.
نوشتهاند که در زمان خودش در دانشها همانند نداشت، مگر ابن سینا. در طب سرآمد بود. با نوازش ابومحمد مهلبی، وزیر معزالدوله دیلمی، ببالید. پس به آستان عضدالدوله رسید و خزانهدارش شد.
در پناه آرامش دربار سلطنت، تاریخ بزرگش را نوشت و آن را «تجاربالامم» نامید. تاریخ همگانی جهان، از آفرینش تا سال ۳۷۲، که تاریخی خشک و خردگراست، زدوده از اندیشه مینویی، و آمیخته با فلسفه تاریخ. دریغ که دو جلدش به فارسی درآمده.
گویند که میان او و ابنسینا صفایی نبوده. داستانی بمانده که ابنسینا روزی جوزی در مجلس مسکویه انداخت و ازو درخواست تا مساحت جوز را برگوید. مسکویه پاسخش گفت: ادبت را درست کن، تا جوز را مساحت کنم.
مسکویه زندگانی بلندش را سربلند گذراند. کامیاب بود، و همنشین سلاطین و امیران. با فرزانگانی یگانه چون ابنسینا، ابوسهل ترسا، ابوریحان بیرونی، ابوالخیر خَمار همنشین خوارزمشاه بود.
از او کتابهایی در دانشها، صنعتها، اخلاق، منطق، ریاضی و مغازی مانده. از آن میان جز کتاب تاریخش، کتاب بس نامدار «جاویدان خرد» موضوع این نوشتار است، بازمانده «جاویدان خرد» هوشنگ، پادشاه پیشدادی ایران.
«جاویدان خرد» سده چهارم ق. به تازی گردانده شده، با سرنام «حکمه خالده» و پس به فارسی درآمده. دانشیان ممالک عربی هم این کتاب را بشناسند. پیکربندی نگارش آن پیکره زبان تازی است. زبانی که مثلا زبان «هزار و یک شب» را یاد آورد، یا به دورترها که بنگریم، کمابیش «کلیله و دمنه» را.
سال ۱۸۳۱ ترسایی به زبان فرانسه چاپ و منتشر شد، و زان پس در برخی کشورهای دیگر.
تهمایهای از عرفان هم دارد. دانیم که اندیشه ایرانی اندیشه عملی است، برکنار از دنیاستیزی عارفان. پس این گَرد عرفان، شاید در سدههای بعد بر این گنج شایگان نشسته و با هوشنگشاه پیوندی ندارد.
«جاویدان خرد» چهار پاره دارد. در حکمت پارس، یونان و روم، هند، و عرب. از شرح آن درمیگذرم که سخن کوتاهتر شود.
«جاویدان خرد» با «جاماسپنامه» دو بازمانده ایران کهن است که از بس بازخوانده و بازنوشته شده هر دو از اصل خود دور افتاده.
«جاویدان خرد»، نخست در دربار مامون عباسی پیدا شد. پرسشی است که در بیش از دوصدسال از انجام ساسانیان تا زمان مامون کجا بوده، دستبردی در آن شده؟ کی پاسخ را دارد؟
در فارسی کنونی سه گردانیده «جاویدان خرد» چاپ شده. هر سه نایاب است. یکی به ترجمه تقیالدین محمد شوشتری، چاپ دانشگاه مکگیل و دانشگاه تهران سال ۲۵۳۵ در تبریز، که من دارم. آن دو دیگر را ندیدهام.
گردانیده چهارم را انتشارات برسم این روزها چاپخش کرده. عکس متنی است که مانکجی هاتریا، زرتشتی هندی ایراندوست، سال ۱۲۵۵ خ. به فارسی در هند چاپ سنگی کرده. متن، همان است که گفته شد با زبان فارسی ۱۵۰ سال پیش. با دیباچه فریدون فضیلت، و گزارشی از خدمتهای هاتریا به ایران و پارسها، به روزگار قجران.
چاپ این متنها، جز به هوای تیمار زبان پارسی و مهر به فرهنگ ایرانی برنیاید.
بِه باد و مِه باد انتشارات برسم که چنین راههای دشوار میپیماید، اندرین روزگار تنگ و ناخوش.
مسکویه پیشگام اندرزنویسی در ایران پساساسانی بوده و آنچه ازو مانده ابرماند خداینامگهاست، و آییننامگها.
اندرزنامهنویسان، نصیحتالملوکنویسان و مبلغان دینی که اندرین یکونیم هزاره پساساسانی چیزی نوشتهاند، پیروی اوست.
کتابچهای هم در دست است به نام «خردنامه» از سده ششم، که شاخهای است از درخت تناور «جاویدان خرد»؛ و بهری را از آن، پیشتر در دژنپشت آوردهام.
مسکویه فرزانهای بود که از تاریخ پیشینیان، و هم از آینده جهان آگاه بود. او پیش از ابنخلدون سخن از فلسفه تاریخ آورد؛ بر بنیاد اندیشه ایرانی.
نوشتهاند که چون محمود غزنوی سلطان شد، مسکویه با ابنسینا به عراق گریخت. در راه بگفت: من از زایچه طالع خویش استخراج کردهام که در بیابان راه گم کنیم و من از تشنگی، سفرِ آخرت کنم. چنان هم شد و مسکویه اندر بیابان در راه عراق از تشنگی از دنیا بشد. خاک او در اسپهان است، در محله خواجو.
«جاویدان خرد» درفش خردپیکر اندیشه ایرانی است. بازخواندنش راه و روش زیست ایرانی را از نو بیشتر به یاد آورد. اندر زمانهای که شبهروشنفکران جهانوطن، با سنتستیزی و با نوید دموکراسی و حقوق اقوام و اقلیتها، مردمان را میفریبند و از راه به در میکنند.
- جاویدان خرد
ابوعلی مسکویه
انتشارات برسم. ۴۷۷ برگ.
تهران. چ یکم. تابستان ۱۴۰۴.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
معرفی کتاب:
«جاویدان خرد»
و گزارشی از احوال ابوعلی مسکویه رازی
۲ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
ابوعلی احمد مُسکُویه (moskoveyh) رازی حدود سال ۳۱۱ در ری بزاد، و حدود ۴۱۱ در بیابانی از جهان بگذشت.
از زندگانی او گزارشهایی در دسترس است. قدیمتر آن در مجلد نخست «نامه دانشوران ناصری» آمده، و همان را سرچشمه این نوشتار کردهام.
نوشتهاند که در زمان خودش در دانشها همانند نداشت، مگر ابن سینا. در طب سرآمد بود. با نوازش ابومحمد مهلبی، وزیر معزالدوله دیلمی، ببالید. پس به آستان عضدالدوله رسید و خزانهدارش شد.
در پناه آرامش دربار سلطنت، تاریخ بزرگش را نوشت و آن را «تجاربالامم» نامید. تاریخ همگانی جهان، از آفرینش تا سال ۳۷۲، که تاریخی خشک و خردگراست، زدوده از اندیشه مینویی، و آمیخته با فلسفه تاریخ. دریغ که دو جلدش به فارسی درآمده.
گویند که میان او و ابنسینا صفایی نبوده. داستانی بمانده که ابنسینا روزی جوزی در مجلس مسکویه انداخت و ازو درخواست تا مساحت جوز را برگوید. مسکویه پاسخش گفت: ادبت را درست کن، تا جوز را مساحت کنم.
مسکویه زندگانی بلندش را سربلند گذراند. کامیاب بود، و همنشین سلاطین و امیران. با فرزانگانی یگانه چون ابنسینا، ابوسهل ترسا، ابوریحان بیرونی، ابوالخیر خَمار همنشین خوارزمشاه بود.
از او کتابهایی در دانشها، صنعتها، اخلاق، منطق، ریاضی و مغازی مانده. از آن میان جز کتاب تاریخش، کتاب بس نامدار «جاویدان خرد» موضوع این نوشتار است، بازمانده «جاویدان خرد» هوشنگ، پادشاه پیشدادی ایران.
«جاویدان خرد» سده چهارم ق. به تازی گردانده شده، با سرنام «حکمه خالده» و پس به فارسی درآمده. دانشیان ممالک عربی هم این کتاب را بشناسند. پیکربندی نگارش آن پیکره زبان تازی است. زبانی که مثلا زبان «هزار و یک شب» را یاد آورد، یا به دورترها که بنگریم، کمابیش «کلیله و دمنه» را.
سال ۱۸۳۱ ترسایی به زبان فرانسه چاپ و منتشر شد، و زان پس در برخی کشورهای دیگر.
تهمایهای از عرفان هم دارد. دانیم که اندیشه ایرانی اندیشه عملی است، برکنار از دنیاستیزی عارفان. پس این گَرد عرفان، شاید در سدههای بعد بر این گنج شایگان نشسته و با هوشنگشاه پیوندی ندارد.
«جاویدان خرد» چهار پاره دارد. در حکمت پارس، یونان و روم، هند، و عرب. از شرح آن درمیگذرم که سخن کوتاهتر شود.
«جاویدان خرد» با «جاماسپنامه» دو بازمانده ایران کهن است که از بس بازخوانده و بازنوشته شده هر دو از اصل خود دور افتاده.
«جاویدان خرد»، نخست در دربار مامون عباسی پیدا شد. پرسشی است که در بیش از دوصدسال از انجام ساسانیان تا زمان مامون کجا بوده، دستبردی در آن شده؟ کی پاسخ را دارد؟
در فارسی کنونی سه گردانیده «جاویدان خرد» چاپ شده. هر سه نایاب است. یکی به ترجمه تقیالدین محمد شوشتری، چاپ دانشگاه مکگیل و دانشگاه تهران سال ۲۵۳۵ در تبریز، که من دارم. آن دو دیگر را ندیدهام.
گردانیده چهارم را انتشارات برسم این روزها چاپخش کرده. عکس متنی است که مانکجی هاتریا، زرتشتی هندی ایراندوست، سال ۱۲۵۵ خ. به فارسی در هند چاپ سنگی کرده. متن، همان است که گفته شد با زبان فارسی ۱۵۰ سال پیش. با دیباچه فریدون فضیلت، و گزارشی از خدمتهای هاتریا به ایران و پارسها، به روزگار قجران.
چاپ این متنها، جز به هوای تیمار زبان پارسی و مهر به فرهنگ ایرانی برنیاید.
بِه باد و مِه باد انتشارات برسم که چنین راههای دشوار میپیماید، اندرین روزگار تنگ و ناخوش.
مسکویه پیشگام اندرزنویسی در ایران پساساسانی بوده و آنچه ازو مانده ابرماند خداینامگهاست، و آییننامگها.
اندرزنامهنویسان، نصیحتالملوکنویسان و مبلغان دینی که اندرین یکونیم هزاره پساساسانی چیزی نوشتهاند، پیروی اوست.
کتابچهای هم در دست است به نام «خردنامه» از سده ششم، که شاخهای است از درخت تناور «جاویدان خرد»؛ و بهری را از آن، پیشتر در دژنپشت آوردهام.
مسکویه فرزانهای بود که از تاریخ پیشینیان، و هم از آینده جهان آگاه بود. او پیش از ابنخلدون سخن از فلسفه تاریخ آورد؛ بر بنیاد اندیشه ایرانی.
نوشتهاند که چون محمود غزنوی سلطان شد، مسکویه با ابنسینا به عراق گریخت. در راه بگفت: من از زایچه طالع خویش استخراج کردهام که در بیابان راه گم کنیم و من از تشنگی، سفرِ آخرت کنم. چنان هم شد و مسکویه اندر بیابان در راه عراق از تشنگی از دنیا بشد. خاک او در اسپهان است، در محله خواجو.
«جاویدان خرد» درفش خردپیکر اندیشه ایرانی است. بازخواندنش راه و روش زیست ایرانی را از نو بیشتر به یاد آورد. اندر زمانهای که شبهروشنفکران جهانوطن، با سنتستیزی و با نوید دموکراسی و حقوق اقوام و اقلیتها، مردمان را میفریبند و از راه به در میکنند.
- جاویدان خرد
ابوعلی مسکویه
انتشارات برسم. ۴۷۷ برگ.
تهران. چ یکم. تابستان ۱۴۰۴.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
.
شاهنامه و فردوسی
۴ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
اندرین یکی دو روز هر کس چیزی به پشتیبانی شاهنامه و فردوسی گفتند.
تا این دهلیز در چنین جستاری ارزمند خموش نمانده باشد، یادآورده شود که دو نام خجسته شاهنامه و فردوسی در این دهلیز دژنپشت ۱۳۸ و ۱۰۵ بار آمده است.
آموختن از شاهنامه و از فردوسی یکی از خویشکاریهای این نگارنده است.
شاهنامه و فردوسی دو چشمه خورشید است. به سخن شیوای سیف فرغانی "گرد سُم خران شما" هم خواهد گذشت و گردی بر نور خورشید نخواهد پاشاند.
دردا که برخی سواران که رو به آسیابهای بادی میتازند، این تازش بر ایران را گواه آزادی بیان پنداشتهاند!
شما دوستداران فرهنگهای انیرانی کتابهای بیشمار دارید که به گفته آن مرد دانا هر مجلدش بس است تا ملتی را بیمار کند. کنون پرسش کنیم که اگر ایرانیان هم بر کتابهای شما بتازند، آن را گواه آزادی بیان خواهید گرفت؟ یا چنان که راه و روش شماست، با خنجر آخته پاسخش خواهید دهد!
دانید که ما ایرانیان چنین نکردهایم، و زین پس هم نخواهیم کرد. کتابهای تباه شما هم اندرین سرزمین بیش از هر جا چاپخش شده. نشود، نشود که یک مجلدش در دیگر مملکتهای آسیای باختری چاپ شود. خود این را خوب دانید.
همین است که این سرزمین جایگاه بالیدن فرهنگها و زیست آزاد دوستداران آن بوده. چنان که شما دژخویان هم اندرین جا میزیید.
بهتر سخنان آن است که گوییم تاختن بر شاهنامه و فردوسی از یکی نوجوان خام برنیاید. این تازش را بهری میبینم از برنامهای که جهانوطنان - از هر دو رنگ معروفش - در این چند دهه در دست گرفتهاند. آنان که خود را تجددخواه میشمارند و بر آناند تا بنلاد فرهنگ و سنت را در ایران براندازند که کانون ارجمندی است از ایستادن بر پای خویش، سر از بود و وجود خویش برافراشته دارد و دانایی و فرزانگی به اهل جهان داده است.
همین یک سخن، بهتر راهنماست به اندریافت دیگر بدکرداریها با این میهن و دیگر کژخوییها که بر سر این میهن گذشته، ویژه امروز که ایران ما را بایست گذشتن از یکی پیچ تند.
باز یاد آوریم که فردوسی فرمود اگر دیوار ایران فروافکنید، زان پس نوبت غارت و تاختن رسد. و زان پس که ایرانزمین ویران شود دیگر کسی بر ما آفرینی نخواهد گفت!
مبادا روی سخن فرزانه ارجمند، با امروز بوده و با ما!
نگذاریم.
نمیگذاریم.
ایران، خرمبهار ماست.
چونان خرمبهار میداریمش.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
شاهنامه و فردوسی
۴ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
اندرین یکی دو روز هر کس چیزی به پشتیبانی شاهنامه و فردوسی گفتند.
تا این دهلیز در چنین جستاری ارزمند خموش نمانده باشد، یادآورده شود که دو نام خجسته شاهنامه و فردوسی در این دهلیز دژنپشت ۱۳۸ و ۱۰۵ بار آمده است.
آموختن از شاهنامه و از فردوسی یکی از خویشکاریهای این نگارنده است.
شاهنامه و فردوسی دو چشمه خورشید است. به سخن شیوای سیف فرغانی "گرد سُم خران شما" هم خواهد گذشت و گردی بر نور خورشید نخواهد پاشاند.
دردا که برخی سواران که رو به آسیابهای بادی میتازند، این تازش بر ایران را گواه آزادی بیان پنداشتهاند!
شما دوستداران فرهنگهای انیرانی کتابهای بیشمار دارید که به گفته آن مرد دانا هر مجلدش بس است تا ملتی را بیمار کند. کنون پرسش کنیم که اگر ایرانیان هم بر کتابهای شما بتازند، آن را گواه آزادی بیان خواهید گرفت؟ یا چنان که راه و روش شماست، با خنجر آخته پاسخش خواهید دهد!
دانید که ما ایرانیان چنین نکردهایم، و زین پس هم نخواهیم کرد. کتابهای تباه شما هم اندرین سرزمین بیش از هر جا چاپخش شده. نشود، نشود که یک مجلدش در دیگر مملکتهای آسیای باختری چاپ شود. خود این را خوب دانید.
همین است که این سرزمین جایگاه بالیدن فرهنگها و زیست آزاد دوستداران آن بوده. چنان که شما دژخویان هم اندرین جا میزیید.
بهتر سخنان آن است که گوییم تاختن بر شاهنامه و فردوسی از یکی نوجوان خام برنیاید. این تازش را بهری میبینم از برنامهای که جهانوطنان - از هر دو رنگ معروفش - در این چند دهه در دست گرفتهاند. آنان که خود را تجددخواه میشمارند و بر آناند تا بنلاد فرهنگ و سنت را در ایران براندازند که کانون ارجمندی است از ایستادن بر پای خویش، سر از بود و وجود خویش برافراشته دارد و دانایی و فرزانگی به اهل جهان داده است.
همین یک سخن، بهتر راهنماست به اندریافت دیگر بدکرداریها با این میهن و دیگر کژخوییها که بر سر این میهن گذشته، ویژه امروز که ایران ما را بایست گذشتن از یکی پیچ تند.
باز یاد آوریم که فردوسی فرمود اگر دیوار ایران فروافکنید، زان پس نوبت غارت و تاختن رسد. و زان پس که ایرانزمین ویران شود دیگر کسی بر ما آفرینی نخواهد گفت!
مبادا روی سخن فرزانه ارجمند، با امروز بوده و با ما!
نگذاریم.
نمیگذاریم.
ایران، خرمبهار ماست.
چونان خرمبهار میداریمش.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
.
.
فایدههای صلح و زیانهای جنگ
ششم شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
پادشاه و سپاهسالارانش را باید معلوم باشد که به گِرد جنگ نگردند و صلح جویند. که عاقبت جنگ نتوان دانست به کجا رسد و صلح بهتر از هر پیروزی باشد در جنگ.
و چون صلح باشد هیچکس را واقعه نیفتد و لشکر همه بر جای باشند به سلامت، و خونی ناحق نرود، و ولایت خراب نگردد، و رعایا غارت نشوند و مستاصل نشوند، که پس از کفر هیچ وزر و وبالی بتر از خون ناحق نباشد.
و لشکر اگرچند انبوهتر از لشکر خصم باشد هم طالب جنگ و حرب نباید بودن، و به بسیاری لشکر نباید مغرور شدن.
"آدابالحرب والشجاعه"
محمدبن مبارکشاه فخر مدبر.
برگرفته از ص ۲۷۸ و ۲۷۹.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
فایدههای صلح و زیانهای جنگ
ششم شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
پادشاه و سپاهسالارانش را باید معلوم باشد که به گِرد جنگ نگردند و صلح جویند. که عاقبت جنگ نتوان دانست به کجا رسد و صلح بهتر از هر پیروزی باشد در جنگ.
و چون صلح باشد هیچکس را واقعه نیفتد و لشکر همه بر جای باشند به سلامت، و خونی ناحق نرود، و ولایت خراب نگردد، و رعایا غارت نشوند و مستاصل نشوند، که پس از کفر هیچ وزر و وبالی بتر از خون ناحق نباشد.
و لشکر اگرچند انبوهتر از لشکر خصم باشد هم طالب جنگ و حرب نباید بودن، و به بسیاری لشکر نباید مغرور شدن.
"آدابالحرب والشجاعه"
محمدبن مبارکشاه فخر مدبر.
برگرفته از ص ۲۷۸ و ۲۷۹.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
.
دماوند
شب و شهاب و آسمان پرستاره
و هول آن اژدهافش که اندرین کوه به بند است!
شاه آفریدون او را نکشت که جهان پر از خرفستران نشود.
و به این روزگار، ملک شاعران، این کوه را دیو سپیدی خواند که پایش بندی است و جنبیدن نتواند.
عکس: مجید قهرودی
بامداد ۷ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
دماوند
شب و شهاب و آسمان پرستاره
و هول آن اژدهافش که اندرین کوه به بند است!
شاه آفریدون او را نکشت که جهان پر از خرفستران نشود.
و به این روزگار، ملک شاعران، این کوه را دیو سپیدی خواند که پایش بندی است و جنبیدن نتواند.
عکس: مجید قهرودی
بامداد ۷ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
موسیقی سرود کهن پارسی
دمی دیدن و شنیدن زیبایی!
هشتم شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
دو پژوهشگر نامی روزگار باستان ایران، بیلی و کریستنسن، نوشتهاند این پاره که در زیر آید از بندهش است. من در بندهش نیافتمش. آن را بیاورم، و پس برگویم آن چه را در دلم آید.
نخست این پاره:
قباد اندر کواره بود
به رودی در، هشته
خون کودک بیفسرد
زاب بدیدش، ستُد، اُ بپرورد
نام کودک کوادک نهاد.
کنون گویم:
این سرود کهن ایرانی را آوردم تا یاد آورم آهنگ دلربایش را، که بایدش سخت گرامی داشت، از بر کرد و آموخت. که هم شعرپردازان را بهره دهد، آنان که عروض و بحور شعر شناسند. و هم آنان را که نثر خویش میپرورند.
و پس گویم که ما داستان موسی بدانیم و داستان قباد، پادشاه کیانی ما، که به نوزادی در آب رهایش کردهاند را نه. بد است بر ما.
یکی هم واژه کواره. این به ریخت کبار اندر خردسالی من به چیزی گفتند مانند سبدی گود که از حصیر یا ترکه گز میکردند و انگور در آن مینهادند.
کوادک، همان کواد باشد؛ قباد، با کاف تحبیب.
و زاب، زُو، پسین پادشاهان پیشدادی.
اما روی سخن با اهل وزن و موسیقی سخن است. و آنان خود دریابند.
و هم دمی دیدن و شنیدن زیبایی، اندر میانه جهانی نازیبا و آرمانسوز که ارمغان آرمانگرایان است به ما.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
موسیقی سرود کهن پارسی
دمی دیدن و شنیدن زیبایی!
هشتم شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
دو پژوهشگر نامی روزگار باستان ایران، بیلی و کریستنسن، نوشتهاند این پاره که در زیر آید از بندهش است. من در بندهش نیافتمش. آن را بیاورم، و پس برگویم آن چه را در دلم آید.
نخست این پاره:
قباد اندر کواره بود
به رودی در، هشته
خون کودک بیفسرد
زاب بدیدش، ستُد، اُ بپرورد
نام کودک کوادک نهاد.
کنون گویم:
این سرود کهن ایرانی را آوردم تا یاد آورم آهنگ دلربایش را، که بایدش سخت گرامی داشت، از بر کرد و آموخت. که هم شعرپردازان را بهره دهد، آنان که عروض و بحور شعر شناسند. و هم آنان را که نثر خویش میپرورند.
و پس گویم که ما داستان موسی بدانیم و داستان قباد، پادشاه کیانی ما، که به نوزادی در آب رهایش کردهاند را نه. بد است بر ما.
یکی هم واژه کواره. این به ریخت کبار اندر خردسالی من به چیزی گفتند مانند سبدی گود که از حصیر یا ترکه گز میکردند و انگور در آن مینهادند.
کوادک، همان کواد باشد؛ قباد، با کاف تحبیب.
و زاب، زُو، پسین پادشاهان پیشدادی.
اما روی سخن با اهل وزن و موسیقی سخن است. و آنان خود دریابند.
و هم دمی دیدن و شنیدن زیبایی، اندر میانه جهانی نازیبا و آرمانسوز که ارمغان آرمانگرایان است به ما.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
.
"و کردار ما گفتارمان را تایید خواهد کرد."
- اردشیر پاپکان. شاهنشاه ساسانی.
مروجالذهب. ج ۱. ص ۲۳۸.
۹ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
"و کردار ما گفتارمان را تایید خواهد کرد."
- اردشیر پاپکان. شاهنشاه ساسانی.
مروجالذهب. ج ۱. ص ۲۳۸.
۹ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
.
اندر احوالات دیروز ما تا امروز ما!
از بلاهاى مبرم اين روزها درجه دكترا شده است. لغت دکتر، اين كم ظرفها را چنان مست و خراب مىکند، خيال مىكنند به سرحد عقل بشرى رسيدهاند، و غايت درجهاى كه فكر بشر مىتواند به آن برسد همان سرحد دكتراست.
"یادداشتهای دکتر قاسم غنی"
ج یکم. ص ۳۵۴.
فروردین ۱۳۲۶ خورشیدی
۹ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
اندر احوالات دیروز ما تا امروز ما!
از بلاهاى مبرم اين روزها درجه دكترا شده است. لغت دکتر، اين كم ظرفها را چنان مست و خراب مىکند، خيال مىكنند به سرحد عقل بشرى رسيدهاند، و غايت درجهاى كه فكر بشر مىتواند به آن برسد همان سرحد دكتراست.
"یادداشتهای دکتر قاسم غنی"
ج یکم. ص ۳۵۴.
فروردین ۱۳۲۶ خورشیدی
۹ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
.
معرفی کتاب
«تواریخ»
۱۰ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
از کتابهایی که به فارسی آوردهام «تواریخ» نوشته آگاثیاس رومی، گیرایی دیگری دارد.
هر بار که «تواریخ» آگاثیاس را بازمیخوانم آن را کتابی میبینم که گویی نخواندهام، و این نیست مگر از آن جهاننگری نویسنده که مرا ممکن نشده تا بر آن چیر آیم و بتوانم گفت که این کتاب آگاثیاس را خواندهام.
«تواریخ» از دوره کوتاهی خبر دارد که شاید شش هفت سال بیشتر نیست. از سال ۵۵۲ تا ۵۵۸ میلادی، که بشود ۶۰ سالی پیش از فرجام ساسانیان.
او در کنستانتینوپول میبوده، نشستگاه امپراتوری روم خاوری، و خبرها دارد از آن امپراتوری.
آگاثیاس وکالت میکرد، و هم دل با ادبیات داشت و شعرها سرود که در دفتری بر جا مانده از او. در نبردهای سپاه بیزانس با قومهای مهاجم چون گتها، واندالها، و فرانکها بود، و هم در برخی نبردها با سپاهیان پارس، و آگاهیها دارد از آن قومها و هم از سپاه و از شاهنشاهی پارس.
آنچه از ایران داند و گوید و به نزدیک ما ارجمند است، خبرهایی است استوار، که نشود باری به هر جهت و مثلا از راه شنیدن از مسافرانی گرد آورده باشد. آگاثیاس کتابهای پارسیان را در دست داشته. آن کتابها که ما را هنوز دل بسوزد که نداریم. آن را به یاری ترجمانهایی خوانده است، یا آن را برایش به زبان خودش گرداندهاند. هم سندها و مدرکهای زیاد از دیوان و دربار پارس داشته، و این را خودش گفته که از دوستی که همراه گروهی از نمایندگان سیاسی بیزانس راهی دربار شاهنشاه پارس بود خواسته تا هر چه تواند برایش از آنجا کتاب و سند و مدرک بیاورد. آن دوست هم این کار را کرده، به بهتر روشی، و چون به بیزانس بازآمده انبوهی از اسناد و کتابها برای آگاثیاس آورده که آن را از دیوان پادشاه بستانده و ترجمه کرده بود.
چنین است که آگاثیاس ما را با یک میانجی به اندرون دیوان ساسانیان برد و از آنجا آگاه کند. آگاثیاس از باورهای پارسها خبرها دارد که خبرهاست از آیین زرتشتی چنان که به او رسیده. هم از راه روشهای زندگانی پارسها و از دانشمندان و مغان پارس خبرها دارد. این داشتهها همه از دسترسی او به کتابها و اسناد یا به بایگانی شاهنشاهی ساسانی است.
آگاثیاس در «تواریخ» خبرها و داستانها از قومهایی دارد که بر بیزانس تاختهاند. گویی با «تواریخ» پرده از روی امپراتوری بیزانس و مهاجمان بر آن چون گتها و واندالها و آبارها و ... برداشته شود. مهاجمانی که نامشان در تاریخ به سرکشی و یاغیگری بمانده. از زیست و زندگانی، از شیوه رزم و از مردن آنان خبرهایی بسیار دارد. از بیماریهای فراگیر و از واکنش رومیان به آن چنان نوشته که دل خواننده را به درد آورد. چرا که دانیم بیماریهای واگیر بارها به سرزمین ما هم دستبرد زده و بسی جانها بستانده. اما چنین خبرهایی از آن روزگاران تلخ خود نداریم، که کم و کوتاه هم نبوده!
آگاثیاس کم از ۵۰ سال و به گزارشی کم از ۶۰ سال بزیست. در دورهای بس نزدیک به انجام شاهنشاهی ساسانی. دورهای که دنیای ایرانی تازه با تازیان تازشگر برخورد و آن را در برآمدنها و فرونشستنهای پیاپی و دردبار آن برخوردها سر کرد. سپس هم پرده باور دینی بر آن دوره کشاندند. ارج والای باورهای دینی به جای خود. دردی است که ما را نشده تا روشن بدانیم اندران دوره بر سرزمین نیاکانی چه گذشته است.
«تواریخ» آگاثیاس زمانی است برای زیستن و دَم برکشیدن در آن روزگارانی که دانستن از آن، ما را و ایران را بهنیروتر کند.
نسخههایی از کتاب هنوز در دسترس است. خواهندگان به شماره 09303862237 پیام بدهند.
«تواریخ»
نوشته آگاثیاس
چاپ نخست. ۱۴۰۰. تهران. لاهیتا.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
معرفی کتاب
«تواریخ»
۱۰ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
از کتابهایی که به فارسی آوردهام «تواریخ» نوشته آگاثیاس رومی، گیرایی دیگری دارد.
هر بار که «تواریخ» آگاثیاس را بازمیخوانم آن را کتابی میبینم که گویی نخواندهام، و این نیست مگر از آن جهاننگری نویسنده که مرا ممکن نشده تا بر آن چیر آیم و بتوانم گفت که این کتاب آگاثیاس را خواندهام.
«تواریخ» از دوره کوتاهی خبر دارد که شاید شش هفت سال بیشتر نیست. از سال ۵۵۲ تا ۵۵۸ میلادی، که بشود ۶۰ سالی پیش از فرجام ساسانیان.
او در کنستانتینوپول میبوده، نشستگاه امپراتوری روم خاوری، و خبرها دارد از آن امپراتوری.
آگاثیاس وکالت میکرد، و هم دل با ادبیات داشت و شعرها سرود که در دفتری بر جا مانده از او. در نبردهای سپاه بیزانس با قومهای مهاجم چون گتها، واندالها، و فرانکها بود، و هم در برخی نبردها با سپاهیان پارس، و آگاهیها دارد از آن قومها و هم از سپاه و از شاهنشاهی پارس.
آنچه از ایران داند و گوید و به نزدیک ما ارجمند است، خبرهایی است استوار، که نشود باری به هر جهت و مثلا از راه شنیدن از مسافرانی گرد آورده باشد. آگاثیاس کتابهای پارسیان را در دست داشته. آن کتابها که ما را هنوز دل بسوزد که نداریم. آن را به یاری ترجمانهایی خوانده است، یا آن را برایش به زبان خودش گرداندهاند. هم سندها و مدرکهای زیاد از دیوان و دربار پارس داشته، و این را خودش گفته که از دوستی که همراه گروهی از نمایندگان سیاسی بیزانس راهی دربار شاهنشاه پارس بود خواسته تا هر چه تواند برایش از آنجا کتاب و سند و مدرک بیاورد. آن دوست هم این کار را کرده، به بهتر روشی، و چون به بیزانس بازآمده انبوهی از اسناد و کتابها برای آگاثیاس آورده که آن را از دیوان پادشاه بستانده و ترجمه کرده بود.
چنین است که آگاثیاس ما را با یک میانجی به اندرون دیوان ساسانیان برد و از آنجا آگاه کند. آگاثیاس از باورهای پارسها خبرها دارد که خبرهاست از آیین زرتشتی چنان که به او رسیده. هم از راه روشهای زندگانی پارسها و از دانشمندان و مغان پارس خبرها دارد. این داشتهها همه از دسترسی او به کتابها و اسناد یا به بایگانی شاهنشاهی ساسانی است.
آگاثیاس در «تواریخ» خبرها و داستانها از قومهایی دارد که بر بیزانس تاختهاند. گویی با «تواریخ» پرده از روی امپراتوری بیزانس و مهاجمان بر آن چون گتها و واندالها و آبارها و ... برداشته شود. مهاجمانی که نامشان در تاریخ به سرکشی و یاغیگری بمانده. از زیست و زندگانی، از شیوه رزم و از مردن آنان خبرهایی بسیار دارد. از بیماریهای فراگیر و از واکنش رومیان به آن چنان نوشته که دل خواننده را به درد آورد. چرا که دانیم بیماریهای واگیر بارها به سرزمین ما هم دستبرد زده و بسی جانها بستانده. اما چنین خبرهایی از آن روزگاران تلخ خود نداریم، که کم و کوتاه هم نبوده!
آگاثیاس کم از ۵۰ سال و به گزارشی کم از ۶۰ سال بزیست. در دورهای بس نزدیک به انجام شاهنشاهی ساسانی. دورهای که دنیای ایرانی تازه با تازیان تازشگر برخورد و آن را در برآمدنها و فرونشستنهای پیاپی و دردبار آن برخوردها سر کرد. سپس هم پرده باور دینی بر آن دوره کشاندند. ارج والای باورهای دینی به جای خود. دردی است که ما را نشده تا روشن بدانیم اندران دوره بر سرزمین نیاکانی چه گذشته است.
«تواریخ» آگاثیاس زمانی است برای زیستن و دَم برکشیدن در آن روزگارانی که دانستن از آن، ما را و ایران را بهنیروتر کند.
نسخههایی از کتاب هنوز در دسترس است. خواهندگان به شماره 09303862237 پیام بدهند.
«تواریخ»
نوشته آگاثیاس
چاپ نخست. ۱۴۰۰. تهران. لاهیتا.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
ایران
تهران
سبدی پر از جوجه اردکها که بار موتورسیکلتی بود در یکی از بزرگراههای تهران از موتورسیکلت بر زمین افتاد.
بزرگراه بند آمد.
مردم به یاری شتافتند و جوجهها را از کف بزرگراه جمع کردند.
اینجا ایران است.
این رفتار ایرانیان است.
رفتاری که در درازای چند هزار سال پیکر بسته.
چند هزار سال زیستن با فرهنگ شهری و زیر درفش شاهنشاهانی که دغدغه آسایش، آزادگی و سربلندی ایرانیان را داشتند.
فرهنگی که در هزارهها پیکر بسته با کودتا و دیگرگشتهای یکشبه از میان نمیرود. هر چند در شبکههای تلویزیونی و رسانهها از ایران و از ایرانی بد بگویید!
۱۰ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
ایران
تهران
سبدی پر از جوجه اردکها که بار موتورسیکلتی بود در یکی از بزرگراههای تهران از موتورسیکلت بر زمین افتاد.
بزرگراه بند آمد.
مردم به یاری شتافتند و جوجهها را از کف بزرگراه جمع کردند.
اینجا ایران است.
این رفتار ایرانیان است.
رفتاری که در درازای چند هزار سال پیکر بسته.
چند هزار سال زیستن با فرهنگ شهری و زیر درفش شاهنشاهانی که دغدغه آسایش، آزادگی و سربلندی ایرانیان را داشتند.
فرهنگی که در هزارهها پیکر بسته با کودتا و دیگرگشتهای یکشبه از میان نمیرود. هر چند در شبکههای تلویزیونی و رسانهها از ایران و از ایرانی بد بگویید!
۱۰ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
.
حقوق اقوام، دموکراسی، و ...
و آیین شهریاری ایرانی
۱۲ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
در گفتوگو با دوستی که انتشاراتی دارد جویای کتابهای تازه او شدم. گفت که یک رمان جدید از توماس مان و دو کتاب از مفاهیم نو اجتماعی را چاپ کرده است.
از آن دو کتاب و مفاهیمش پرسیدم که نو است.
پاسخم داد که یکی کتابی است در باره حقوق اقوام و دیگر در باره دموکراسی. و تا مرا روشن کند گفت که مساله اقوام در ایران باید گشوده شود، و افزود تا کی توان با کشتار اقوام چنین مسالهای را پوشاند؟
چنان که روش من است با او به جدل درنیامدم. فقط گفتمش امید دارم که سخن شما از اقوام از جنس آنان نباشد که سرزمین ما را پاره پاره میخواهند!
به جای پاسخ درست، تکرار کرد که باید این مساله حل شود. من هم چیزی نگفتم که دانم در میان ما هر مخالفتی زود به جدال و جدایی میانجامد.
دانیم که ایران مملکتی است که چند هزار سال پیشینه روشن حکمرانی دارد. راه و روشی آزموده در شیوه فرمانروایی دارد که آیین شاهنشاهی است.
در چنین سرزمینی سخن از حقوق اقوام و تعیین راه و روش حکمرانی سخنی یاوه است. چرا پا میفشارند که برای اداره اقوام ایران باید راه و روشی معین کنند. اما حاضر نیستند یک کلام از این باره بگویند که این سرزمین و این مردم با هر چند اقوامی که اندر میان خود داشتهاند چند هزاره را با آیین شهریاری ایرانی سر کردهاند و مسالهای پیش نیامده!
چرا آزموده را نادیده بگیریم و در پی چیزهایی برآییم که از فرانسه و روسیه سرچشمه گرفته است.
آیین شهریاری ایرانی مکتب کامل و درستی است که بنیاد استوار اندیشه دارد و در عمل هم درخشیده است.
همه آنان که امروز در زبان مارکسیستها نام "اقوام" گرفتهاند، و دلسپردگان به بیگانه سر در پی احقاق حقوق آنان دارند، هزاران سال را در ایران بدون مشکلی کنار هم به دوستی زیستهاند. دردسر از زمانی پیدا شد که اندیشه ناتندرست مارکسیستی در سر برخی از اهالی این سرزمین ریشه دواند.
کسی بر سر این نمیشود که چرا راه و روشی که در هزارههایی این سرزمین را رایانیده بد است. اما روشهای نیازموده وارداتی که در هر کجا پیاده شد منجر به بدبختی شد، درست و نیکوست! راستش چندی است از هر آنچه در وادی اندیشه "نو" باشد میهراسم. میگریزم!
ایرانی و اندیشه نو!
این بازیگریها که خوشایند اجنبی است، تواند بنیاد ما را بر باد دهد.
ایران مساله اقوام ندارد. اقوام را کشتار نکرده. کشتار اقوام در آرمانشهر شما، در اتحاد جماهیر شوروی شد و کسی یارا ندارد سخنش را بیاورد.
بر راه بیگانه رفتن، راه رستگاری نیست. ما را باید بر سر میراث غنی خود شدن.
شما حتی در سخن از متفکران غیرایرانی حاضر نیستید نام ادموند برک را بیاورید. چرا در محیط فکری ایرانی کسی اندیشه برک را نمیشناسد؟
تازه دریافتهام کتابهایی که ایرانی و انیرانی در توضیح و تبیین آیین شهریاری ایرانی نوشتهاند در این مملکت تحریم است.
من شماری از این دست کتابها را یکبهیک به پشتیبانی ایران در اینجا معرفی خواهم کرد. تا همگان بدانند چه میراثی گران از دانش و اندیشه سیاسی در آیین شهریاری ایرانی روان بوده است.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
حقوق اقوام، دموکراسی، و ...
و آیین شهریاری ایرانی
۱۲ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
در گفتوگو با دوستی که انتشاراتی دارد جویای کتابهای تازه او شدم. گفت که یک رمان جدید از توماس مان و دو کتاب از مفاهیم نو اجتماعی را چاپ کرده است.
از آن دو کتاب و مفاهیمش پرسیدم که نو است.
پاسخم داد که یکی کتابی است در باره حقوق اقوام و دیگر در باره دموکراسی. و تا مرا روشن کند گفت که مساله اقوام در ایران باید گشوده شود، و افزود تا کی توان با کشتار اقوام چنین مسالهای را پوشاند؟
چنان که روش من است با او به جدل درنیامدم. فقط گفتمش امید دارم که سخن شما از اقوام از جنس آنان نباشد که سرزمین ما را پاره پاره میخواهند!
به جای پاسخ درست، تکرار کرد که باید این مساله حل شود. من هم چیزی نگفتم که دانم در میان ما هر مخالفتی زود به جدال و جدایی میانجامد.
دانیم که ایران مملکتی است که چند هزار سال پیشینه روشن حکمرانی دارد. راه و روشی آزموده در شیوه فرمانروایی دارد که آیین شاهنشاهی است.
در چنین سرزمینی سخن از حقوق اقوام و تعیین راه و روش حکمرانی سخنی یاوه است. چرا پا میفشارند که برای اداره اقوام ایران باید راه و روشی معین کنند. اما حاضر نیستند یک کلام از این باره بگویند که این سرزمین و این مردم با هر چند اقوامی که اندر میان خود داشتهاند چند هزاره را با آیین شهریاری ایرانی سر کردهاند و مسالهای پیش نیامده!
چرا آزموده را نادیده بگیریم و در پی چیزهایی برآییم که از فرانسه و روسیه سرچشمه گرفته است.
آیین شهریاری ایرانی مکتب کامل و درستی است که بنیاد استوار اندیشه دارد و در عمل هم درخشیده است.
همه آنان که امروز در زبان مارکسیستها نام "اقوام" گرفتهاند، و دلسپردگان به بیگانه سر در پی احقاق حقوق آنان دارند، هزاران سال را در ایران بدون مشکلی کنار هم به دوستی زیستهاند. دردسر از زمانی پیدا شد که اندیشه ناتندرست مارکسیستی در سر برخی از اهالی این سرزمین ریشه دواند.
کسی بر سر این نمیشود که چرا راه و روشی که در هزارههایی این سرزمین را رایانیده بد است. اما روشهای نیازموده وارداتی که در هر کجا پیاده شد منجر به بدبختی شد، درست و نیکوست! راستش چندی است از هر آنچه در وادی اندیشه "نو" باشد میهراسم. میگریزم!
ایرانی و اندیشه نو!
این بازیگریها که خوشایند اجنبی است، تواند بنیاد ما را بر باد دهد.
ایران مساله اقوام ندارد. اقوام را کشتار نکرده. کشتار اقوام در آرمانشهر شما، در اتحاد جماهیر شوروی شد و کسی یارا ندارد سخنش را بیاورد.
بر راه بیگانه رفتن، راه رستگاری نیست. ما را باید بر سر میراث غنی خود شدن.
شما حتی در سخن از متفکران غیرایرانی حاضر نیستید نام ادموند برک را بیاورید. چرا در محیط فکری ایرانی کسی اندیشه برک را نمیشناسد؟
تازه دریافتهام کتابهایی که ایرانی و انیرانی در توضیح و تبیین آیین شهریاری ایرانی نوشتهاند در این مملکت تحریم است.
من شماری از این دست کتابها را یکبهیک به پشتیبانی ایران در اینجا معرفی خواهم کرد. تا همگان بدانند چه میراثی گران از دانش و اندیشه سیاسی در آیین شهریاری ایرانی روان بوده است.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
.
نامهای برخی فرزانگان باستانی ما
۱۲ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
هر بار که در کتابها به نامهای دانشمندان ایران کهن میرسم دردی در دلم نو میشود. با خود میگویم سرزمین ما به روزگاران کهن، این همه دانایان را پرورده و ما نام ایشان را هم ندانیم.
تا چنان شده که حتی برخی اهل کتاب امروز باور دارند که ایران قدیم نه دانایانی داشته، نه کتابی!
امشب به چند نام دیگر برخوردم. همان نامها را میآورم، با گزارهای کوتاه در باره هر یک:
آذرباد مهراسپندان/ مار اسپندان، از نامدارتر موبدان فرزانه روزگار ساسانیان. گزارشی از او در دژنپشت آوردهام. اینجا: https://www.tg-me.com/dejnepesht4000/1041
آتور نریشنَ، از دانایان کهن که میوه درختان میخورد و رُستنیها. او از کهنتر آنان است که امروز به خامخواران شناسیم.
آخرورَ، مردی کهن که به ایستادن با دروغ و دروغگویان ستوده شده. از نمادهای راستی و پاکیزگی جان.
آذرباد زرادستان، فرزانه روزگار بهرام گور، شاهنشاه ساسانی، که اندرز میگفت به شاهنشاه.
این نامهای نامی را انجامی نیست ... .
فردوسی چه بهجا فرمود:
"که ایران چو باغی است، خرمبهار!"
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
نامهای برخی فرزانگان باستانی ما
۱۲ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
هر بار که در کتابها به نامهای دانشمندان ایران کهن میرسم دردی در دلم نو میشود. با خود میگویم سرزمین ما به روزگاران کهن، این همه دانایان را پرورده و ما نام ایشان را هم ندانیم.
تا چنان شده که حتی برخی اهل کتاب امروز باور دارند که ایران قدیم نه دانایانی داشته، نه کتابی!
امشب به چند نام دیگر برخوردم. همان نامها را میآورم، با گزارهای کوتاه در باره هر یک:
آذرباد مهراسپندان/ مار اسپندان، از نامدارتر موبدان فرزانه روزگار ساسانیان. گزارشی از او در دژنپشت آوردهام. اینجا: https://www.tg-me.com/dejnepesht4000/1041
آتور نریشنَ، از دانایان کهن که میوه درختان میخورد و رُستنیها. او از کهنتر آنان است که امروز به خامخواران شناسیم.
آخرورَ، مردی کهن که به ایستادن با دروغ و دروغگویان ستوده شده. از نمادهای راستی و پاکیزگی جان.
آذرباد زرادستان، فرزانه روزگار بهرام گور، شاهنشاه ساسانی، که اندرز میگفت به شاهنشاه.
این نامهای نامی را انجامی نیست ... .
فردوسی چه بهجا فرمود:
"که ایران چو باغی است، خرمبهار!"
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
.
انوشهروان آذرباد مهر اسپندان
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
آذرباد مهر اسپندان، یا آذرباد پسر مهر اسپند، موبد دانشمند روزگار شاهنشاهی شاپور دوم، دهمین شاهنشاه ساسانی بود.
آذرباد را زیاد نشناختهایم. اندرزنامهای از او به ما مانده، دارای ۱۵۴…
انوشهروان آذرباد مهر اسپندان
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی
آذرباد مهر اسپندان، یا آذرباد پسر مهر اسپند، موبد دانشمند روزگار شاهنشاهی شاپور دوم، دهمین شاهنشاه ساسانی بود.
آذرباد را زیاد نشناختهایم. اندرزنامهای از او به ما مانده، دارای ۱۵۴…
.
خبری از نوروز سال ۱۳۰۹
۱۳ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
سال ۱۳۰۹ که شد پنج سال میگذشت که رضاشاه بر تخت پادشاهی ایران نشسته بود. ایران قجرزده چنان بود که هنوز از هر گوشه آن خبرهای بلا و نکبت و بیماری و درماندگی میآمد. شاه نو در آغاز سال پنجم پادشاهی هم مجال آسودن نداشت. روزنامه بهار در تاریخ ۲۶ فروردین آن سال در شماره ۶۷۷ از سال سیزدهم خود نوشت:
اقدامات برای دفع ملخ در بیرجند
به طوری که اطلاع رسیده است مأمورین، ملخ را به نرخ چهار من یک قران، و تخم ملخ را یک من یک قران در بیرجند خریداری مینمایند. اهالی غالباً به دفع ملخ مبادرت کردهاند و اوقات خود را به جمع ملخ و پور آن میگذرانند.
بر پایه این خبر قجران هم برای اهل ایران کارآفرینی کرده بودند! و آن کارآفرینی تا پنج سال بعد همچنان به یادگار مانده بود!
چنان که روزنامه بهار نوشته، ماموران تخم ملخ را به بهای یک من یک قران از مردم میخریدند، و برای اهالی هم اشتغالزایی شده بود: جمعآوردن ملخ و پوره ملخ، و فروش آن به ماموران دولتی!
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
خبری از نوروز سال ۱۳۰۹
۱۳ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
سال ۱۳۰۹ که شد پنج سال میگذشت که رضاشاه بر تخت پادشاهی ایران نشسته بود. ایران قجرزده چنان بود که هنوز از هر گوشه آن خبرهای بلا و نکبت و بیماری و درماندگی میآمد. شاه نو در آغاز سال پنجم پادشاهی هم مجال آسودن نداشت. روزنامه بهار در تاریخ ۲۶ فروردین آن سال در شماره ۶۷۷ از سال سیزدهم خود نوشت:
اقدامات برای دفع ملخ در بیرجند
به طوری که اطلاع رسیده است مأمورین، ملخ را به نرخ چهار من یک قران، و تخم ملخ را یک من یک قران در بیرجند خریداری مینمایند. اهالی غالباً به دفع ملخ مبادرت کردهاند و اوقات خود را به جمع ملخ و پور آن میگذرانند.
بر پایه این خبر قجران هم برای اهل ایران کارآفرینی کرده بودند! و آن کارآفرینی تا پنج سال بعد همچنان به یادگار مانده بود!
چنان که روزنامه بهار نوشته، ماموران تخم ملخ را به بهای یک من یک قران از مردم میخریدند، و برای اهالی هم اشتغالزایی شده بود: جمعآوردن ملخ و پوره ملخ، و فروش آن به ماموران دولتی!
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
.
ستایش دنیا، دارایی و توانگری در دین ایرانی
۱۶ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
بارها اندیشیدهام به این نکته ارجمند که دین زرتشت با یاری دارایان برپا شده و برپا مانده، و بدین روی دین دارایی و توانگری است. پس ایرانی دیندار، باید دارا، برخوردار و در آسایش باشد.
به پیکره انسانی دین ایرانی که در بامداد این دین بنگریم دو خاندان بزرگ کهن ایرانی دیده شوند. نخست خاندان هُوَگوَ، دوم خاندان نوذران.
نشانی از این دو خاندان بزرگ کهن ایرانی را در اوستا بازبینیم:
در آبان یشت آمده که دو خاندان هُوَگوَ و نوذریان ایزدبانو آناهیتا را ستودند و سپس از پیشگاه او خواهشهایی کردند. خاندان هُوَگوَ از پیشگاه آناهیتا دارایی خواستند. خاندان نوذران هم اسپان تکاور خواستند.
ایزدبانو آناهیتا خواهش این هر دو خاندان را برآورد. پس خاندان هُوَگوَ دارا شدند، و نوذران هم به اسپان تیزتگ دست یافتند. گشتاسپ شاه هم دارای اسپان تیزتگ شد، که او از نوذران بود. -آبان یشت. کرده ۹۸.
در باره این دو خاندان کهن ایرانی، کوتاه گفته شود که:
۱. خاندان هُوَگوَ از خاندانهای دولتمندند، و از اشراف زمانه کیانیان که به روزگار پیشدادیان هم میرسند. زرتشت پیامبر خود از خاندان هُوَگوَ بود و بنا بر این از دل اشرافیت کهن و ریشهدار ایرانی برخاسته. خاندان هُوَگوَ، جریان قدرتمند دربار گشتاسپی و نخستین پشتیبان دین است.
۲. خاندان نوذران، خاندانی که گشتاسپشاه، خود و همسرش هوتئوسا، هوتوس یا همان آتوسا از این خانداناند. کیکوات یا کیقباد، سر دودمان کیانیان، هم از نوذران بود و کیانیان به جز لهراسپشاه همه از نوذریاناند. نوذریان، فرزندان نوذر، پادشاه پیشدادیاند. توس، سپهسالار ایران هم از نوذران است.
نوذران دیگر جریان نیرومند، یا نیرومندتر جریانهای قدرت در دربار گشتاسپی است که شخص شاه هم یکی از آنهاست و از آغاز برآمدن دین ایرانی پشت آن را گرفتند.
دین ایرانی در میانه این دو خاندان اشرافی نیرومند پیکر بسته. بدین روی، با قدرت و دربار شاهنشاهی پیوستگی و همبستگی دارد و سرشت آن دارایی و برخورداری است. دین ایرانی دین دارایان است، و گرسنگان، تهیدستان و واماندگان به گرد این دین نیامدهاند. در دین ایرانی از آغاز سخنی در ستایش ناداری نیامده و پیروان به کار و کوشش فراخوانده شدهاند تا دارا و توانگر گردند. بعدها هم اندیشمندان و شارحان دین، چنین سخنانی در ستایش فقر و نکوهش دنیا و دارایی نپرداختهاند که ناسازگار با سرشت دین ایرانی باشد.
هم برین سان، دین ایرانی سرشت انقلابی ندارد، بر حکومت نشوریده و با دستگاه فرمانروایی و با دارایان و بزرگان همراه است و سازگار. در اندرون سامان اندیشه و پرورش این دین خشونت و ویرانگری و غارت جایی ندارد. پادشاهان ایران به پیروی این دین متمدن بودند و شهرها میساختند.
این سرشت دنیوی و مادی دین ایرانی جای اندیشیدن دارد. دینی که پیروان را به کار میخواند تا از تنبلی دور باشند و هر کس به اندازه خود دارا باشند و در آسایش بزیند.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
ستایش دنیا، دارایی و توانگری در دین ایرانی
۱۶ شهریور ۱۴۰۴
#محمود_فاضلی_بیرجندی
بارها اندیشیدهام به این نکته ارجمند که دین زرتشت با یاری دارایان برپا شده و برپا مانده، و بدین روی دین دارایی و توانگری است. پس ایرانی دیندار، باید دارا، برخوردار و در آسایش باشد.
به پیکره انسانی دین ایرانی که در بامداد این دین بنگریم دو خاندان بزرگ کهن ایرانی دیده شوند. نخست خاندان هُوَگوَ، دوم خاندان نوذران.
نشانی از این دو خاندان بزرگ کهن ایرانی را در اوستا بازبینیم:
در آبان یشت آمده که دو خاندان هُوَگوَ و نوذریان ایزدبانو آناهیتا را ستودند و سپس از پیشگاه او خواهشهایی کردند. خاندان هُوَگوَ از پیشگاه آناهیتا دارایی خواستند. خاندان نوذران هم اسپان تکاور خواستند.
ایزدبانو آناهیتا خواهش این هر دو خاندان را برآورد. پس خاندان هُوَگوَ دارا شدند، و نوذران هم به اسپان تیزتگ دست یافتند. گشتاسپ شاه هم دارای اسپان تیزتگ شد، که او از نوذران بود. -آبان یشت. کرده ۹۸.
در باره این دو خاندان کهن ایرانی، کوتاه گفته شود که:
۱. خاندان هُوَگوَ از خاندانهای دولتمندند، و از اشراف زمانه کیانیان که به روزگار پیشدادیان هم میرسند. زرتشت پیامبر خود از خاندان هُوَگوَ بود و بنا بر این از دل اشرافیت کهن و ریشهدار ایرانی برخاسته. خاندان هُوَگوَ، جریان قدرتمند دربار گشتاسپی و نخستین پشتیبان دین است.
۲. خاندان نوذران، خاندانی که گشتاسپشاه، خود و همسرش هوتئوسا، هوتوس یا همان آتوسا از این خانداناند. کیکوات یا کیقباد، سر دودمان کیانیان، هم از نوذران بود و کیانیان به جز لهراسپشاه همه از نوذریاناند. نوذریان، فرزندان نوذر، پادشاه پیشدادیاند. توس، سپهسالار ایران هم از نوذران است.
نوذران دیگر جریان نیرومند، یا نیرومندتر جریانهای قدرت در دربار گشتاسپی است که شخص شاه هم یکی از آنهاست و از آغاز برآمدن دین ایرانی پشت آن را گرفتند.
دین ایرانی در میانه این دو خاندان اشرافی نیرومند پیکر بسته. بدین روی، با قدرت و دربار شاهنشاهی پیوستگی و همبستگی دارد و سرشت آن دارایی و برخورداری است. دین ایرانی دین دارایان است، و گرسنگان، تهیدستان و واماندگان به گرد این دین نیامدهاند. در دین ایرانی از آغاز سخنی در ستایش ناداری نیامده و پیروان به کار و کوشش فراخوانده شدهاند تا دارا و توانگر گردند. بعدها هم اندیشمندان و شارحان دین، چنین سخنانی در ستایش فقر و نکوهش دنیا و دارایی نپرداختهاند که ناسازگار با سرشت دین ایرانی باشد.
هم برین سان، دین ایرانی سرشت انقلابی ندارد، بر حکومت نشوریده و با دستگاه فرمانروایی و با دارایان و بزرگان همراه است و سازگار. در اندرون سامان اندیشه و پرورش این دین خشونت و ویرانگری و غارت جایی ندارد. پادشاهان ایران به پیروی این دین متمدن بودند و شهرها میساختند.
این سرشت دنیوی و مادی دین ایرانی جای اندیشیدن دارد. دینی که پیروان را به کار میخواند تا از تنبلی دور باشند و هر کس به اندازه خود دارا باشند و در آسایش بزیند.
https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
Telegram
دژنپشت
دژنپشت،
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
کتابخانه کهن سرزمین پارس
به روزگار پارتها
دهلیز نوشتههای تاریخی #محمود_فاضلی_بیرجندی
نشانی در اینستاگرام:
mahmoodfazelibirjandi
