کمی از موهایت...
کمی بیشتر لبخندت را...
و دیگر دست هایت...
و بیشتر از بیشتر...
چشم هایت...
با قلبی پر از عشق دارم...
قسم ات می دهم...
به خدایت چیزی نگو...
من بهشت کوچکی از این ها...
برای خودم ساخته ام...
#نریمان_ربیعی
شب،آرام🌺
کمی بیشتر لبخندت را...
و دیگر دست هایت...
و بیشتر از بیشتر...
چشم هایت...
با قلبی پر از عشق دارم...
قسم ات می دهم...
به خدایت چیزی نگو...
من بهشت کوچکی از این ها...
برای خودم ساخته ام...
#نریمان_ربیعی
شب،آرام🌺
Forwarded from اتچ بات
Telegram
attach 📎
.
تو،
دوست داشتنی ترین نسخه ای هستی که
می شود پیچید
به دست و پای زندگی من...
تا هی قد بکشی توی لحظه هایم و
حالم را خوب تر کنی...
#نسترنعلیخانی
تو،
دوست داشتنی ترین نسخه ای هستی که
می شود پیچید
به دست و پای زندگی من...
تا هی قد بکشی توی لحظه هایم و
حالم را خوب تر کنی...
#نسترنعلیخانی
.
از تو
فقط یک چیز میخواهم...
اینکه همانطور که من
نگاهت میکنم،
نگاهم کنی
و این هرگز تمام نشود...
#ماریادرنامهبهآلبر_کامو
از تو
فقط یک چیز میخواهم...
اینکه همانطور که من
نگاهت میکنم،
نگاهم کنی
و این هرگز تمام نشود...
#ماریادرنامهبهآلبر_کامو
آغشته ام به خواستنت...
و آلوده به دوست داشتنت...
چون پیچکی آویخته در هوایت،
تو را نفس می کشم...
در من چکاوکی ست که در سودایت
نغمه ی عشق سر می دهد
و در هوای ابریِ دل
نغمه ی باران...
تو را خاطره “نه”
بودنی بی تردید میخواهم
خیال، پیشکشِ اغیار...
#آناا_کیاجمالی
شب،آرام🌺
و آلوده به دوست داشتنت...
چون پیچکی آویخته در هوایت،
تو را نفس می کشم...
در من چکاوکی ست که در سودایت
نغمه ی عشق سر می دهد
و در هوای ابریِ دل
نغمه ی باران...
تو را خاطره “نه”
بودنی بی تردید میخواهم
خیال، پیشکشِ اغیار...
#آناا_کیاجمالی
شب،آرام🌺
Forwarded from اتچ بات
Telegram
attach 📎
.
انگار از سالهای قحطی عشق
به صبح رسیدم...
خوابت را چنان محکم در آغوش گرفتم
که حتی سیلیِ داغ خورشید
بر گونه هایم بوسه میزند...
#سپیده_سپهری
انگار از سالهای قحطی عشق
به صبح رسیدم...
خوابت را چنان محکم در آغوش گرفتم
که حتی سیلیِ داغ خورشید
بر گونه هایم بوسه میزند...
#سپیده_سپهری
دلم برای دوست داشتنت،
مدام تنگ می شود...
کنارت لنگر بیندازم....
کشتی دلم را،
به دریای طوفانی تو بسپارم...
سُکّان شوی شانه ام را به آغوش بگیری...
می خواستم تو باشی، من باشم،
هیچ نمی دانستم، تو خود،
همه ای و من هیچ...
#عرفان_یزدانی
شب،آرام🌺
مدام تنگ می شود...
کنارت لنگر بیندازم....
کشتی دلم را،
به دریای طوفانی تو بسپارم...
سُکّان شوی شانه ام را به آغوش بگیری...
می خواستم تو باشی، من باشم،
هیچ نمی دانستم، تو خود،
همه ای و من هیچ...
#عرفان_یزدانی
شب،آرام🌺
Forwarded from اتچ بات
Telegram
attach 📎
عشق را باید با تمام گستردگی اش،
پذیرفت...
تنها در جسم نمیتوان پیدایش کرد
بلکه در جسم و روح و هوا،
در آینه، در خواب، در نفس کشیدنها ...
انگار به ریه میرود
و آدم مدام احساس میکند بزرگ و بزرگتر میشود...
#عباس_معروفی
شب،آرام🌺
پذیرفت...
تنها در جسم نمیتوان پیدایش کرد
بلکه در جسم و روح و هوا،
در آینه، در خواب، در نفس کشیدنها ...
انگار به ریه میرود
و آدم مدام احساس میکند بزرگ و بزرگتر میشود...
#عباس_معروفی
شب،آرام🌺
Forwarded from اتچ بات
Telegram
attach 📎