مثنوی
#اربعین
#امام_حسین
#حضرت_زینب_سلام_الله_عليها
برخیز و ببین شور رجز خوانی زینب
توفندگی خطبه ی طوفانی زینب
آورده نسیم سحری جذبه ی بویت
افتاده چهل فاصله بین من و رویت
فریاد انا الساحقِ دلجوی تو آید
زینب به تماشا به سر کوی تو آید
ای زخم مکرر شده ای مرهم جانم
ای آنکه توان داده به شمشیرِ بیانم
برخیز وببین هیمنه ی قافله ام را
کوبندگی پای پر از آبله ام را
پلکی بزن و جان بده بر جان من ای جان
آشفتگی ام را به نگاهت بده سامان
برگشته ام از کوفه و شام ای تن بی سر
نستوه و شکوهنده چنان فاتح خیبر
با خطبه ی فتحم شدم آیینه ی اسلام
خواندم به ستیغ سخنم فاتحه ی شام
معموره ی پوشالی این سکه پرستان
از آه یتیمان حریمت شده ویران
از عطر دل انگیز تو در جوش و خروشم
یک موی تو را هم به دو عالم نفروشم
شد فصل تماشا، بده ای اشک امانم
از بهر تسلّای نگاه نگرانم
سرّی که در این سیر الی الله نهان است
اشکی است که بین من و تو نامه رسان است
افتاده سرت لیک نیافتاده سپرها
سودای سرت تا به ابد مانده به سرها
حاشا که دمی معجرمن از سرم افتد
حاشا به سرا پرده ی ما یک نظر بد
گر خسته شد این کوه و بیابان و در و دشت
زینب به خدا لحظه ای از خون تو نگذشت
یاد پدر انداخت مرا، بستن دستم
هی زخم روی زخم نشست و نشکستم
زخمی شدم از دیدن قرآن ته گودال
یاسین سر نی رفته و والفجر لگدمال
زخمی شدم از بوسه خنجر به گلویت
زخمی شدم از دیدن خاکستر مویت
زخمی شدم از راه که با داغ تو شد طی
زخمی شدم از دیدن بزم طرب و می
شرمنده نگیر از گل آلاله سراغی
هر گوشه ی قلبم شده آیینه ی داغی
ای آنکه حرم را به خداوند سپرده است
آسوده بمان دختر حیدر که نمرده است
شد آب بقا زنده به نام تو برادر
دریا شده لب تشنه ی کام تو برادر
دنیا پس از این در پی تکثیر حسین است
صبرم همه جا تیغه ی شمشیر حسین است
#منصوره_محمدی_مزینان
#اشعار_آئینی_منظومه_آل_طاها
https://eitaa.com/delsorodehaye_mazinani
#اربعین
#امام_حسین
#حضرت_زینب_سلام_الله_عليها
برخیز و ببین شور رجز خوانی زینب
توفندگی خطبه ی طوفانی زینب
آورده نسیم سحری جذبه ی بویت
افتاده چهل فاصله بین من و رویت
فریاد انا الساحقِ دلجوی تو آید
زینب به تماشا به سر کوی تو آید
ای زخم مکرر شده ای مرهم جانم
ای آنکه توان داده به شمشیرِ بیانم
برخیز وببین هیمنه ی قافله ام را
کوبندگی پای پر از آبله ام را
پلکی بزن و جان بده بر جان من ای جان
آشفتگی ام را به نگاهت بده سامان
برگشته ام از کوفه و شام ای تن بی سر
نستوه و شکوهنده چنان فاتح خیبر
با خطبه ی فتحم شدم آیینه ی اسلام
خواندم به ستیغ سخنم فاتحه ی شام
معموره ی پوشالی این سکه پرستان
از آه یتیمان حریمت شده ویران
از عطر دل انگیز تو در جوش و خروشم
یک موی تو را هم به دو عالم نفروشم
شد فصل تماشا، بده ای اشک امانم
از بهر تسلّای نگاه نگرانم
سرّی که در این سیر الی الله نهان است
اشکی است که بین من و تو نامه رسان است
افتاده سرت لیک نیافتاده سپرها
سودای سرت تا به ابد مانده به سرها
حاشا که دمی معجرمن از سرم افتد
حاشا به سرا پرده ی ما یک نظر بد
گر خسته شد این کوه و بیابان و در و دشت
زینب به خدا لحظه ای از خون تو نگذشت
یاد پدر انداخت مرا، بستن دستم
هی زخم روی زخم نشست و نشکستم
زخمی شدم از دیدن قرآن ته گودال
یاسین سر نی رفته و والفجر لگدمال
زخمی شدم از بوسه خنجر به گلویت
زخمی شدم از دیدن خاکستر مویت
زخمی شدم از راه که با داغ تو شد طی
زخمی شدم از دیدن بزم طرب و می
شرمنده نگیر از گل آلاله سراغی
هر گوشه ی قلبم شده آیینه ی داغی
ای آنکه حرم را به خداوند سپرده است
آسوده بمان دختر حیدر که نمرده است
شد آب بقا زنده به نام تو برادر
دریا شده لب تشنه ی کام تو برادر
دنیا پس از این در پی تکثیر حسین است
صبرم همه جا تیغه ی شمشیر حسین است
#منصوره_محمدی_مزینان
#اشعار_آئینی_منظومه_آل_طاها
https://eitaa.com/delsorodehaye_mazinani
Eitaa
ایتا - اشعارآئینے منصوره محمدی مزینان(منظومه آل طاها)
پیام رسان ایرانی ایتا Eitaa
بخش سوم روضه حضرت رقیه سلام الله علیها | مرغ باغ ملکوتم
حاج سید رضا نریمانی
#حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب سوم محرم
#با_نوای_سید_رضا_نریمانی
شاعر: #منصوره_محمدی_مزینان
#هیئت_فدائیان_حسین_علیه_السلام
مرغ باغ ملکوتم که شکسته است پرم
ریخته دست زمان خاک یتیمی به سرم
چه فراقی و چه داغی که ندیده چشمم
در همین فاصله از زندگی مختصرم
چند روزی است که از حال دلم بی خبری
چند روزی است که از حال سرت بی خبرم
شانه ی سنگ شده جایِ سر دختر تو
جایِ آغوش تو ای کوه ترین مرد حرم
کاش میشد که دوباره به مدینه برویم
تا که انگشتر ی از شهر برایت بخرم
کفتر جلد سر و دوش عمویم بودم
حال با حرمله و شمر و سنان همسفرم
سیلی و هلهله کم بود که با زخم زبان
هر کسی زد نمک طعنه به زخم جگرم
گر چه گیسو و سرم سوخت ولی شکر خدا
معجر سوخته ای هست ببندم به سرم
کاش می شد که نخی از گل پیراهن تو
باخودم محض تبرک به مدینه ببرم
آبرو بود که از کاخ ستم می بردم
باهمین اسلحه ی اشک و همین چشم ترم
دست و پا گیر شدم مرحمتی کن بِبَرم
که در این قافله با تاول پا دردسرم
بین زهرا و رقیه چه شباهتهایی است!
کشته ی سیلیِ بعد از غم داغ پدرم
@delsorodehaye_mazinani
#شب سوم محرم
#با_نوای_سید_رضا_نریمانی
شاعر: #منصوره_محمدی_مزینان
#هیئت_فدائیان_حسین_علیه_السلام
مرغ باغ ملکوتم که شکسته است پرم
ریخته دست زمان خاک یتیمی به سرم
چه فراقی و چه داغی که ندیده چشمم
در همین فاصله از زندگی مختصرم
چند روزی است که از حال دلم بی خبری
چند روزی است که از حال سرت بی خبرم
شانه ی سنگ شده جایِ سر دختر تو
جایِ آغوش تو ای کوه ترین مرد حرم
کاش میشد که دوباره به مدینه برویم
تا که انگشتر ی از شهر برایت بخرم
کفتر جلد سر و دوش عمویم بودم
حال با حرمله و شمر و سنان همسفرم
سیلی و هلهله کم بود که با زخم زبان
هر کسی زد نمک طعنه به زخم جگرم
گر چه گیسو و سرم سوخت ولی شکر خدا
معجر سوخته ای هست ببندم به سرم
کاش می شد که نخی از گل پیراهن تو
باخودم محض تبرک به مدینه ببرم
آبرو بود که از کاخ ستم می بردم
باهمین اسلحه ی اشک و همین چشم ترم
دست و پا گیر شدم مرحمتی کن بِبَرم
که در این قافله با تاول پا دردسرم
بین زهرا و رقیه چه شباهتهایی است!
کشته ی سیلیِ بعد از غم داغ پدرم
@delsorodehaye_mazinani
😢2
#امام_حسن_علیه_السلام
ابر رحمت مینشیند بر سر دوش نسیم
فصل باران است «بسم الله الرحمن الرحیم»
ای حدیث حا و سین و نون تو آغاز حُسن
السلام ای پیش تو تسلیم، دلهای سلیم
چشم هایم زادگاه ابرهای بی قرار
دستهایت آسمان رحمت از عهد قدیم
در هوای آستانت باز هم پر می زنم
بال در بال کبوتر های بامت یا کریم
معنی لا تقْنطوا مِن رحمةُ اللهی،حسن
راه تو سیر الی الله و صراط المستقیم
در جمل، هوهوی تیغت می شود فتح الفتوح
در نیام صبر، صلحت میشود فوز العظیم
پای صبرت درس پس داده است ایوب نبی
قطره ای از حکمتت را برده لقمان حکیم
از دمت شد صاحبِ اعجاز، عیسای مسیح
بردن نام تو «شرحِ صدر» موسای کلیم
باغ ها با عطر نام تو تنفس میکنند
گل به شوقت سر درآورده ز جنات النعیم
از غبار آستانت شعبه میسازد بهشت
عالمی هستند زیر سایه ی مهرت مقیم
واژه ها خیل گدایانند در توصیف تو
هر چه از حسن تو می گوییم کم میآوریم
#منصوره_محمدی_مزینان
@delsorodehaye_mazinani
ابر رحمت مینشیند بر سر دوش نسیم
فصل باران است «بسم الله الرحمن الرحیم»
ای حدیث حا و سین و نون تو آغاز حُسن
السلام ای پیش تو تسلیم، دلهای سلیم
چشم هایم زادگاه ابرهای بی قرار
دستهایت آسمان رحمت از عهد قدیم
در هوای آستانت باز هم پر می زنم
بال در بال کبوتر های بامت یا کریم
معنی لا تقْنطوا مِن رحمةُ اللهی،حسن
راه تو سیر الی الله و صراط المستقیم
در جمل، هوهوی تیغت می شود فتح الفتوح
در نیام صبر، صلحت میشود فوز العظیم
پای صبرت درس پس داده است ایوب نبی
قطره ای از حکمتت را برده لقمان حکیم
از دمت شد صاحبِ اعجاز، عیسای مسیح
بردن نام تو «شرحِ صدر» موسای کلیم
باغ ها با عطر نام تو تنفس میکنند
گل به شوقت سر درآورده ز جنات النعیم
از غبار آستانت شعبه میسازد بهشت
عالمی هستند زیر سایه ی مهرت مقیم
واژه ها خیل گدایانند در توصیف تو
هر چه از حسن تو می گوییم کم میآوریم
#منصوره_محمدی_مزینان
@delsorodehaye_mazinani
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
غزلی تقدیم به کریم اهل بیت آقا امام حسن مجتبی
شعر انتخابی منصوره محمدی مزینان در مرحله دوم-شب سیزدهم رقابت شاعران
🔹
کاری از گروه ادب و هنر شبکه چهار
سیما
🔹
@sarzaminesher_tv
🔹
🆔
روبینو، تلگرام @sarzaminesher_tv
اینستاگرام و کانال بله @sarzaminesher
شعر انتخابی منصوره محمدی مزینان در مرحله دوم-شب سیزدهم رقابت شاعران
🔹
کاری از گروه ادب و هنر شبکه چهار
سیما
🔹
@sarzaminesher_tv
🔹
🆔
روبینو، تلگرام @sarzaminesher_tv
اینستاگرام و کانال بله @sarzaminesher
گسترده ای تا آسمان بال و پرت را
در جانمان تزریق کردی باورت را
از نیزه میتابے و یا خورشید تشتی
باید ڪجا پیدا ڪنم ماه سرت را؟
دردا که افزون از شمارش بارش زخم
گل بوسه داده جای جای پیڪرت را
تابید آیه آیه نور از قتلگاهت
نور خدا بوسیده زیر حنجرت را
ای حاتمان حیران حاتم بخشی تو
هم داده ای انگشت و هم انگشرت را
خیمه به خیمه با حسد آتش ڪشیدند
چادر به چادر یادگار مادرت را
آرام آغوشت ڪجا جامانده که غم
حالا بغل ڪرده به جایت دخترت را؟
از نیزه می افتد پِیاپی زیر پاها
دستی رسان بردار قدری اصغرت را
آهسته، کم کم، قطعه قطعه میسپردی
بر دست لرزان عبا پیغمبرت را
دریا به ڪام هیچ رودے خوش نیامد
وقتے عطش شرمنده ڪرد آب آورت را
اے زخم در گودال خون،تا دق نڪرده
بردار از خواهر نگاه آخرت را
لبریز اشک و آهم و دلتنگ دریا
دریاب دریا قطره قطره نوڪرت را
از خاطرش هرگز نخواهد برد دنیا
دریای مواج و خروش لشکرت را
#منصوره_محمدی_مزینان
@delsorodehaye_mazinani
در جانمان تزریق کردی باورت را
از نیزه میتابے و یا خورشید تشتی
باید ڪجا پیدا ڪنم ماه سرت را؟
دردا که افزون از شمارش بارش زخم
گل بوسه داده جای جای پیڪرت را
تابید آیه آیه نور از قتلگاهت
نور خدا بوسیده زیر حنجرت را
ای حاتمان حیران حاتم بخشی تو
هم داده ای انگشت و هم انگشرت را
خیمه به خیمه با حسد آتش ڪشیدند
چادر به چادر یادگار مادرت را
آرام آغوشت ڪجا جامانده که غم
حالا بغل ڪرده به جایت دخترت را؟
از نیزه می افتد پِیاپی زیر پاها
دستی رسان بردار قدری اصغرت را
آهسته، کم کم، قطعه قطعه میسپردی
بر دست لرزان عبا پیغمبرت را
دریا به ڪام هیچ رودے خوش نیامد
وقتے عطش شرمنده ڪرد آب آورت را
اے زخم در گودال خون،تا دق نڪرده
بردار از خواهر نگاه آخرت را
لبریز اشک و آهم و دلتنگ دریا
دریاب دریا قطره قطره نوڪرت را
از خاطرش هرگز نخواهد برد دنیا
دریای مواج و خروش لشکرت را
#منصوره_محمدی_مزینان
@delsorodehaye_mazinani
❤2😢2
اربعین_حماسه_مادران_حسینی
در حوالی جاده ی باران
دسته ی زائران قدم به قدم
کوله ی عاشقی گرفته به دوش
همگی تحت امر یک پرچم
ابر پای پیاده آمده است
باد هو میکشد به دور علم
آسمان عاشقانه افتاده
زیر پای مسافران حرم
هر کسی باخودش چه آورده؟
یک نفر بغض و اشک و آهش را
یک نفر روی دوش آورده
کوله ی کهنه ی گناهش را
از فراسوی موکب شهدا
روضه ی مادرانه می آید
قلبها ذره ذره می شکند
اشکها دانه دانه می آید
ناگهان در تب علی لالا
روضه خوان نوحه ی عطش سر داد
تا که در بین مادران حرف
آب و گهواره و رباب افتاد
بغض یک مادر شهید شکست
اشکهایش چکید دریا شد
یا دوران جنگ افتاد و
در دلش روضه خانه برپاشد
یک زن از همسرش به آرامی
بچه اش را گرفت و هی نگریست
نم نم او زیر سایه ی چادر
کودکش رابه خواب کرد و گریست
چشمش افتاد سمت گهواره
خسته و بی قرار و سردرگم
سر روی زانویش گذاشت و گفت:
چه کشیدی رباب روز دهم؟
ای عروس سیاه پوش حسین
کودک من فدای اصغر تو
من کنیز تو هستم و پسرم
نوکر روضه های همسر تو
کودکم را دعا کن ای بانو
تا که قربان کودکت بشود
مادری کن برای فرزندم
بلکه سرباز کوچکت بشود
به تنش کرده ام لباس سیاه
در عزایت که روسفید شود
اصغرم اکبری شود، روزی
در رکاب غمت شهید شود
روضه ی موکب علی اصغر
آسمان را به لرزه میانداخت
و حسین از علی اصغر ها
لشکری از علیه اکبر ساخت
#منصوره_محمدی_مزینان
https://eitaa.com/delsorodehaye_mazinani
در حوالی جاده ی باران
دسته ی زائران قدم به قدم
کوله ی عاشقی گرفته به دوش
همگی تحت امر یک پرچم
ابر پای پیاده آمده است
باد هو میکشد به دور علم
آسمان عاشقانه افتاده
زیر پای مسافران حرم
هر کسی باخودش چه آورده؟
یک نفر بغض و اشک و آهش را
یک نفر روی دوش آورده
کوله ی کهنه ی گناهش را
از فراسوی موکب شهدا
روضه ی مادرانه می آید
قلبها ذره ذره می شکند
اشکها دانه دانه می آید
ناگهان در تب علی لالا
روضه خوان نوحه ی عطش سر داد
تا که در بین مادران حرف
آب و گهواره و رباب افتاد
بغض یک مادر شهید شکست
اشکهایش چکید دریا شد
یا دوران جنگ افتاد و
در دلش روضه خانه برپاشد
یک زن از همسرش به آرامی
بچه اش را گرفت و هی نگریست
نم نم او زیر سایه ی چادر
کودکش رابه خواب کرد و گریست
چشمش افتاد سمت گهواره
خسته و بی قرار و سردرگم
سر روی زانویش گذاشت و گفت:
چه کشیدی رباب روز دهم؟
ای عروس سیاه پوش حسین
کودک من فدای اصغر تو
من کنیز تو هستم و پسرم
نوکر روضه های همسر تو
کودکم را دعا کن ای بانو
تا که قربان کودکت بشود
مادری کن برای فرزندم
بلکه سرباز کوچکت بشود
به تنش کرده ام لباس سیاه
در عزایت که روسفید شود
اصغرم اکبری شود، روزی
در رکاب غمت شهید شود
روضه ی موکب علی اصغر
آسمان را به لرزه میانداخت
و حسین از علی اصغر ها
لشکری از علیه اکبر ساخت
#منصوره_محمدی_مزینان
https://eitaa.com/delsorodehaye_mazinani
Eitaa
ایتا - اشعارآئینے منصوره محمدی مزینان(منظومه آل طاها)
پیام رسان ایرانی ایتا Eitaa
❤2
#غزل_مناجاتی
#امام_حسین
به حسرتے ڪه در آن اشتیاق شیرین است
قسم ڪه دیدن رویش همیشه تسڪین است
نشان به زمزمه ے نام او ز صبح ازل
غمش دلیل همان گریه ے نخستین است
بناست گریه کنم با شنیدن نامش
میان گوش و دو چشمم قرار بر این است
سلام بوده ڪه ڪوتاه کرده فاصله را
خوشم ڪه فاصله ے بین ما دروغین است
گران خریده دلم را خودم خبر دارم
که قیمت دل بی مایه ام چه پایین است
قسم به روزنه های عمیق زخم فراق
قسم به نور ڪه تاوان عشق سنگین است
ڪسے ڪه دست ڪریمش به ڪم نرفته و هم
بساط سفره مهرش وسیع و رنگین است
عجیب نیست حسینے شوند،، ڪافرها
ڪه این علاقه فراتر ز دین و آیین است
#منصوره_محمدی_مزینان
https://www.tg-me.com/delsorodehaye_mazinani
#امام_حسین
به حسرتے ڪه در آن اشتیاق شیرین است
قسم ڪه دیدن رویش همیشه تسڪین است
نشان به زمزمه ے نام او ز صبح ازل
غمش دلیل همان گریه ے نخستین است
بناست گریه کنم با شنیدن نامش
میان گوش و دو چشمم قرار بر این است
سلام بوده ڪه ڪوتاه کرده فاصله را
خوشم ڪه فاصله ے بین ما دروغین است
گران خریده دلم را خودم خبر دارم
که قیمت دل بی مایه ام چه پایین است
قسم به روزنه های عمیق زخم فراق
قسم به نور ڪه تاوان عشق سنگین است
ڪسے ڪه دست ڪریمش به ڪم نرفته و هم
بساط سفره مهرش وسیع و رنگین است
عجیب نیست حسینے شوند،، ڪافرها
ڪه این علاقه فراتر ز دین و آیین است
#منصوره_محمدی_مزینان
https://www.tg-me.com/delsorodehaye_mazinani
Telegram
اشعار آئینے منظومہ آل طاها ( منصورہ محمدے مزینان)
ارتباط با سراینده و ادمین کانال👇
@Mansorehmohamadimazinani
@Mansorehmohamadimazinani
❤3
بخش چهارم - روضه
حاج مهدی رسولی
#اربعین
در حوالی جاده ی باران
دسته زائران قدم به قدم
کوله ی عاشقی گرفته به دوش
همگی تحت امر یک پرچم
با نوای حاج مهدی رسولی
شاعر:منصوره محمدی مزینان
https://www.tg-me.com/delsorodehaye_mazinani
در حوالی جاده ی باران
دسته زائران قدم به قدم
کوله ی عاشقی گرفته به دوش
همگی تحت امر یک پرچم
با نوای حاج مهدی رسولی
شاعر:منصوره محمدی مزینان
https://www.tg-me.com/delsorodehaye_mazinani
❤3
نماهنگ حسن آقا جان
امیر کرمانشاهی
نشون بندگی حسن
امید زندگی حسن
دو ماه باید بگی حسین
تا که یه شب بگی حسن😭😭😭😭
ذکر مادر و پدرم هستی
می میرم که بی حرم هستی
😭😭😭
حسن آقا جان
حسن آقا جان
حاج امیر کرمانشاهی
@delsorodehaye_mazinani
امید زندگی حسن
دو ماه باید بگی حسین
تا که یه شب بگی حسن😭😭😭😭
ذکر مادر و پدرم هستی
می میرم که بی حرم هستی
😭😭😭
حسن آقا جان
حسن آقا جان
حاج امیر کرمانشاهی
@delsorodehaye_mazinani
Forwarded from اشعار آئینے منظومہ آل طاها ( منصورہ محمدے مزینان)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#زمینه_امام_حسن_علیه_السلام
#بند( ۱ )
اَلسلامُ علَـــیکَ یا غریب وطن، مولا..
یا امام حسن
اَلسلامُ علَـــیکَ صاحبِ دلِ من مولا....
یا امام حسن (۲)
تویِ سپاهِ تو سربازم
به عشق ناب تو می نازم
رو چارستونِ دلِ مَستم
بنای عشقتو می سازم
عشق و دین و دنیامی
تو دوای دردامی
هرکی من و میشناسه
میدونه تو آقامی
بند (۲)
اَلسلام علَــیکَ شیرِ رزم جمل مولا یاامام حسن
اَلسلام علَــیکَ ذکرِخیرُالعَمل مولا یا امام حسن
به تو یه عمره بدهکارم
شدی تموم کس و کارم
تموم زندگیمو مولا
به دست لطف تو میسپارم
آلِ محترم داری
تو دلم حرم داری
نوکرات شدن حاتم
بس که تو کرَم داری
بند (۳)
السلامُ علیکَ شاهِ صلح و کَرم مولا یا امام حسن
السلامُ علیکَ کوه صبر و جنم مولا یا امام حسن
با مرگِ لشکرِ وهابی
تو یه نبرد تماشایی
تو آسمون بقیع پیداس
چهار تا گنبدِ رویایی
از تبار کراری
دلبری و دلداری
ذوالفقار صلحی و
پهلوون پیکاری
#شاعر
#منصوره_محمدی_مزینان
#تصنیف_سرا_هاتف_نیک_پور
@delsorodehaye_mazinani
#بند( ۱ )
اَلسلامُ علَـــیکَ یا غریب وطن، مولا..
یا امام حسن
اَلسلامُ علَـــیکَ صاحبِ دلِ من مولا....
یا امام حسن (۲)
تویِ سپاهِ تو سربازم
به عشق ناب تو می نازم
رو چارستونِ دلِ مَستم
بنای عشقتو می سازم
عشق و دین و دنیامی
تو دوای دردامی
هرکی من و میشناسه
میدونه تو آقامی
بند (۲)
اَلسلام علَــیکَ شیرِ رزم جمل مولا یاامام حسن
اَلسلام علَــیکَ ذکرِخیرُالعَمل مولا یا امام حسن
به تو یه عمره بدهکارم
شدی تموم کس و کارم
تموم زندگیمو مولا
به دست لطف تو میسپارم
آلِ محترم داری
تو دلم حرم داری
نوکرات شدن حاتم
بس که تو کرَم داری
بند (۳)
السلامُ علیکَ شاهِ صلح و کَرم مولا یا امام حسن
السلامُ علیکَ کوه صبر و جنم مولا یا امام حسن
با مرگِ لشکرِ وهابی
تو یه نبرد تماشایی
تو آسمون بقیع پیداس
چهار تا گنبدِ رویایی
از تبار کراری
دلبری و دلداری
ذوالفقار صلحی و
پهلوون پیکاری
#شاعر
#منصوره_محمدی_مزینان
#تصنیف_سرا_هاتف_نیک_پور
@delsorodehaye_mazinani
نذر کریم اهل بیت
#امام_حسن_علیه_السلام
#قبرستان_بقیع
#السلام_علیک_یا_حسن_مجتبی_علیه_السلام
همینکه بغض، سر حنجره خراب شود
خیال خاک تو در اشکِ دیده قاب شود
اگر ز اشکِ غمت دل نمی شود آباد
خدا کند که بپاشد ز هم،خراب شود
حکایتی است حسن جان حدیث احسانت
که پای خوان تو حاتم گدا حساب شود
به شوق بوسه به دستت نشسته دُرّ و عقیق
مگر یکی به نگاه تو انتخاب شود
نمی رسد به بیان فضایلت عالم
تمام صفحه تاریخ اگر کتاب شود
صبا که بگذرد از تربت معطر تو
مشام عالم امکان پر از گلاب شود
به خاک پای گدایت دخیل می بندم
مگر دعای دلِ خسته مستجاب شود
پر از خجالت و عجزم، ولی سرم بالاست
غریبه پیش غریب، آشنا خطاب شود
روا نبود نباشیم و جای ما شمعی
کنار تربت تو قطره قطره آب شود
که گفته ابر، حریف چنین اَبَر نوری است
که گفته آب بقا میشود سراب شود؟!
اگر به نام تو نان میخورم یقین دارم
که با تو برکت این سفره بی حساب شود
جمل چکیده رزم تو بود و ثابت کرد
که میشود شتری لقمه ی عقاب شود
عجیب نیست دل سنگِ کوه، در سوگت
گدازه برسر خود ریزد و مذاب شود
اگر شراره کشد غربت تو در عالم
تمام کون و مکان در غمت کباب شود
قسم به قاسم و احلی مِن العسل گفتن
که مرگ تلخ به نام تو شهد ناب شود
به ذره گر نظری اِبن بوتراب کند
به آسمان رود از شوق و آفتاب شود*
#منصوره_محمدی_مزینان
https://eitaa.com/delsorodehaye_mazinani
#امام_حسن_علیه_السلام
#قبرستان_بقیع
#السلام_علیک_یا_حسن_مجتبی_علیه_السلام
همینکه بغض، سر حنجره خراب شود
خیال خاک تو در اشکِ دیده قاب شود
اگر ز اشکِ غمت دل نمی شود آباد
خدا کند که بپاشد ز هم،خراب شود
حکایتی است حسن جان حدیث احسانت
که پای خوان تو حاتم گدا حساب شود
به شوق بوسه به دستت نشسته دُرّ و عقیق
مگر یکی به نگاه تو انتخاب شود
نمی رسد به بیان فضایلت عالم
تمام صفحه تاریخ اگر کتاب شود
صبا که بگذرد از تربت معطر تو
مشام عالم امکان پر از گلاب شود
به خاک پای گدایت دخیل می بندم
مگر دعای دلِ خسته مستجاب شود
پر از خجالت و عجزم، ولی سرم بالاست
غریبه پیش غریب، آشنا خطاب شود
روا نبود نباشیم و جای ما شمعی
کنار تربت تو قطره قطره آب شود
که گفته ابر، حریف چنین اَبَر نوری است
که گفته آب بقا میشود سراب شود؟!
اگر به نام تو نان میخورم یقین دارم
که با تو برکت این سفره بی حساب شود
جمل چکیده رزم تو بود و ثابت کرد
که میشود شتری لقمه ی عقاب شود
عجیب نیست دل سنگِ کوه، در سوگت
گدازه برسر خود ریزد و مذاب شود
اگر شراره کشد غربت تو در عالم
تمام کون و مکان در غمت کباب شود
قسم به قاسم و احلی مِن العسل گفتن
که مرگ تلخ به نام تو شهد ناب شود
به ذره گر نظری اِبن بوتراب کند
به آسمان رود از شوق و آفتاب شود*
#منصوره_محمدی_مزینان
https://eitaa.com/delsorodehaye_mazinani
Eitaa
ایتا - اشعارآئینے منصوره محمدی مزینان(منظومه آل طاها)
پیام رسان ایرانی ایتا Eitaa
#السلام_علیک_یا_سلطان_علی_ابن_موسی_الرضا
#نذر_غریب_الغربا
آنچه در چشم من از دوریِ تو محبوس است
قطره هایی ست که در حسرت اقیانوس است
آمدن سمت حریمت همه رویای من است
دوری از صحن و سرای تو خودِ کابوس است
لحظه ها در حرم از عمر کسی کم نکند
حرکت ثانیه ها در حرمت معکوس است
تو برای دل من خوب رفیقی هستی
از ازل نام تو با جان و دلم مانوس است
آن بهشتی که خدا وعده به انسان داده
به خداوند قسم مرقد تو در توس است
گنبدت جلوه ای از چشمه ی نور ازلی است
پیش خورشید تو، خورشید چنان فانوس است
دوری ات قلب مرا سخت بدرد آورده ست
التیام دل بیچاره فقط پابوس است
به امید کرمت آمده با دست تهی
زائری که ز همه غیر خودت مایوس است
خادمیِ حرمت حسرت یک عمر من است
ای که در دست غلام تو پر طاووس است
قلم از وصف کمالات تو قاصر باشد
لکنتم در همه ی جای غزلم محسوس است
#منصوره_محمدی_مزینان
@delsorodehaye_mazinani
#اشعار_آئینی_منظومه_آل_طاها
#نذر_غریب_الغربا
آنچه در چشم من از دوریِ تو محبوس است
قطره هایی ست که در حسرت اقیانوس است
آمدن سمت حریمت همه رویای من است
دوری از صحن و سرای تو خودِ کابوس است
لحظه ها در حرم از عمر کسی کم نکند
حرکت ثانیه ها در حرمت معکوس است
تو برای دل من خوب رفیقی هستی
از ازل نام تو با جان و دلم مانوس است
آن بهشتی که خدا وعده به انسان داده
به خداوند قسم مرقد تو در توس است
گنبدت جلوه ای از چشمه ی نور ازلی است
پیش خورشید تو، خورشید چنان فانوس است
دوری ات قلب مرا سخت بدرد آورده ست
التیام دل بیچاره فقط پابوس است
به امید کرمت آمده با دست تهی
زائری که ز همه غیر خودت مایوس است
خادمیِ حرمت حسرت یک عمر من است
ای که در دست غلام تو پر طاووس است
قلم از وصف کمالات تو قاصر باشد
لکنتم در همه ی جای غزلم محسوس است
#منصوره_محمدی_مزینان
@delsorodehaye_mazinani
#اشعار_آئینی_منظومه_آل_طاها
#السلام_علیک_یا_علی_ابن_موسی_الرضا🌹
تو نور مطلقی و من ...
پر از تاریکیم ؛ سردم
خودت میدونی این روزا
پر از آهم .. پر از دردم
تو اون دریای عشقی که
پر از آرامش و شوری
نداری ساحل و مرزی
کران تا بی کران نوری
پر از دلشوره و بغضم
پرم از بی تو بودن ها
شبیه مرغ غمگینی ...
نشستم گوشه ای تنها
نسیم صبح هر روزه
میشه دربون درگاهت
چه ابرا دست پر میشن
تا میشینن سر راهت
گدایی در خونه ات
به تاج شاهی میارزه
گداهات حاتمن چون که
محبت هات بی مرزه
اگر که گم بشم تو غم
میخندم به همه غم ها
توی آیینه صحنت
دلم رو میکنم پیدا
تو اون صیاد دلهایی
که افتادم توی دامت
تو اون حسی که خیلی از
صمیم قلب میخوامت
طنین تو صدامی و
هوای تو ریه هامی
به جونت جون من بسته است
نفس هامی نفس هامی
میره تا عرش از فرشت
دعامون ساعت تحویل
همون فرشی که با خاکش
تیمم کرده جبرائیل
دقیقه، ثانیه ، ساعت
می چرخن سمتِ ایونت
نمیشه تو بهشتت کم
یه دم از عمر مهمونت
به تار و پود قالی هات
گره خورده دل تنگم
با هر کی دشمنت باشه
تا جون دارم توی جنگم
*کسی که بی تو میمونه
تموم عمرش و باخته
کسی که خونه اش و انگار
با تار عنکبوت ساخته *
حقیره ... روسیاهی که
تورو هرگز نفهمیده
سیابخت اون که نور تو
به تقدیرش نتابیده
تو آغوش حریم تو
یه عمره امنیت دارم
گره تا میخوره کارم
فقط اسمت رو میارم
تورو هرکی که نشناسه
خدا رو هم نمیشناسه
برای حق و باطل هم
فقط عشق تو مقیاسه
باید قلبم کبوتر شه
بیام دورت بگردم من
دلم دیگه از این دوری
شده اندازه ی ارزن
دقیقا وقتی محتاجم
هوات تو قلبم افتاده
بلیط رفت و برگشتم
به مشهد میشه آماده
سلام ای حضرت خورشید
شبا بی تو چه دلگیرن
برای نو شدن روزا
اجازه از تو میگیرن
سلام ای اوج زیبایی
سلام ای هشتمین ماهم
حرم لازم شدم خیلی
برات طوس میخواهم
#منصوره_محمدی_مزینان
#اشعار_آئینی_منظومه_آل_طاها
@delsorodehaye_mazinani
*سوره #عنکبوت_آیه_۴۱*
تو نور مطلقی و من ...
پر از تاریکیم ؛ سردم
خودت میدونی این روزا
پر از آهم .. پر از دردم
تو اون دریای عشقی که
پر از آرامش و شوری
نداری ساحل و مرزی
کران تا بی کران نوری
پر از دلشوره و بغضم
پرم از بی تو بودن ها
شبیه مرغ غمگینی ...
نشستم گوشه ای تنها
نسیم صبح هر روزه
میشه دربون درگاهت
چه ابرا دست پر میشن
تا میشینن سر راهت
گدایی در خونه ات
به تاج شاهی میارزه
گداهات حاتمن چون که
محبت هات بی مرزه
اگر که گم بشم تو غم
میخندم به همه غم ها
توی آیینه صحنت
دلم رو میکنم پیدا
تو اون صیاد دلهایی
که افتادم توی دامت
تو اون حسی که خیلی از
صمیم قلب میخوامت
طنین تو صدامی و
هوای تو ریه هامی
به جونت جون من بسته است
نفس هامی نفس هامی
میره تا عرش از فرشت
دعامون ساعت تحویل
همون فرشی که با خاکش
تیمم کرده جبرائیل
دقیقه، ثانیه ، ساعت
می چرخن سمتِ ایونت
نمیشه تو بهشتت کم
یه دم از عمر مهمونت
به تار و پود قالی هات
گره خورده دل تنگم
با هر کی دشمنت باشه
تا جون دارم توی جنگم
*کسی که بی تو میمونه
تموم عمرش و باخته
کسی که خونه اش و انگار
با تار عنکبوت ساخته *
حقیره ... روسیاهی که
تورو هرگز نفهمیده
سیابخت اون که نور تو
به تقدیرش نتابیده
تو آغوش حریم تو
یه عمره امنیت دارم
گره تا میخوره کارم
فقط اسمت رو میارم
تورو هرکی که نشناسه
خدا رو هم نمیشناسه
برای حق و باطل هم
فقط عشق تو مقیاسه
باید قلبم کبوتر شه
بیام دورت بگردم من
دلم دیگه از این دوری
شده اندازه ی ارزن
دقیقا وقتی محتاجم
هوات تو قلبم افتاده
بلیط رفت و برگشتم
به مشهد میشه آماده
سلام ای حضرت خورشید
شبا بی تو چه دلگیرن
برای نو شدن روزا
اجازه از تو میگیرن
سلام ای اوج زیبایی
سلام ای هشتمین ماهم
حرم لازم شدم خیلی
برات طوس میخواهم
#منصوره_محمدی_مزینان
#اشعار_آئینی_منظومه_آل_طاها
@delsorodehaye_mazinani
*سوره #عنکبوت_آیه_۴۱*
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نماهنگ آغوش حرم
شاعر؛
#منصوره_محمدی_مزینان
#باصدای_محمد_جعفر_متقین
تهیه شده در استودیو آوای هشتم
#سازمان_تبلیغات_اسلامی_آستان_قدس_رضوی
@mansorehmohamadimazinani
شاعر؛
#منصوره_محمدی_مزینان
#باصدای_محمد_جعفر_متقین
تهیه شده در استودیو آوای هشتم
#سازمان_تبلیغات_اسلامی_آستان_قدس_رضوی
@mansorehmohamadimazinani
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هشتمین ماه
با صدای کاظم بذرافکن
🖌به قلم سرکار خانم منصوره محمدی مزینان
🎼تنظیم :رضا پناهی
🎻ویالون: رضا جمال
🎧میکس و مستر متین ذاقلی
🎞تدوین رهبر من
به همت گروه فرهنگی هنری موعود شیراز به سرپرستی دکتر امین جعفری فر
با صدای کاظم بذرافکن
🖌به قلم سرکار خانم منصوره محمدی مزینان
🎼تنظیم :رضا پناهی
🎻ویالون: رضا جمال
🎧میکس و مستر متین ذاقلی
🎞تدوین رهبر من
به همت گروه فرهنگی هنری موعود شیراز به سرپرستی دکتر امین جعفری فر
بخش چهارم شور l حصن حصینی، خلق برینی، تو قلب مشهد نقش نگینی
حاج سید رضا نریمانی
بند1
حصن حصینی/خُلد برینی
تو قلب مشهد/ نقش نگینی
چه باصفایی/ چه مه جبینی
بهشت ایران / روی زمینی
غمام رفت و/خوشی اومد/ تاچشمم به حرم افتاد
تلاطم داره/ قلب من/کنار پنجره فولاد
امین الله فی ارضه /چقد آقایی
دلم با اسمت میلرزه / امیر مایی
به دنیا عشقت می ارزه/ چه بی همتایی
(السلطان یا ابا الحسن)
بند2
ای دل و دلبر /ای سرو سرور
دیدم تو مشهد /بهشت و آخر
چشای عالم/ با یه نگاهت
جلد حرم شد/ مثله کبوتر
فدای تو /شدن آخر/تموم جد و آبادم
رضا جانم/خونه ات آباد/که از تو خونه آبادم
نمی فهمه جز تو شاهی / زبونه قلبم
بذار تا پیشت گهگاهی / بمونه قلبم
تا واشه از صحنت راهی/ میونه قلبم
(السلطان یا ابا الحسن)
بند3
سلام میدم به/ جد غریبت
با روضه های /یابن الشبیبت
فدای اشک و/امن یُجیبت
غمای عالم /شده نصیبت
تو آغوش/حریم تو/یه عمره امنیت دارم
اگه کارم /گره خورده/ فقط اسمت رو میارم
بهشتی تر از این خونه/ ندیدم جایی
کجا داره سقا خونه / به این زیبایی
دلی که اینجا مهمونه/ میشه دریایی
(السلطان یا ابا الحسن)
#شاعر_منصوره_محمدی_مزینان
با نوای
#سید_رضا_نریمانی
حصن حصینی/خُلد برینی
تو قلب مشهد/ نقش نگینی
چه باصفایی/ چه مه جبینی
بهشت ایران / روی زمینی
غمام رفت و/خوشی اومد/ تاچشمم به حرم افتاد
تلاطم داره/ قلب من/کنار پنجره فولاد
امین الله فی ارضه /چقد آقایی
دلم با اسمت میلرزه / امیر مایی
به دنیا عشقت می ارزه/ چه بی همتایی
(السلطان یا ابا الحسن)
بند2
ای دل و دلبر /ای سرو سرور
دیدم تو مشهد /بهشت و آخر
چشای عالم/ با یه نگاهت
جلد حرم شد/ مثله کبوتر
فدای تو /شدن آخر/تموم جد و آبادم
رضا جانم/خونه ات آباد/که از تو خونه آبادم
نمی فهمه جز تو شاهی / زبونه قلبم
بذار تا پیشت گهگاهی / بمونه قلبم
تا واشه از صحنت راهی/ میونه قلبم
(السلطان یا ابا الحسن)
بند3
سلام میدم به/ جد غریبت
با روضه های /یابن الشبیبت
فدای اشک و/امن یُجیبت
غمای عالم /شده نصیبت
تو آغوش/حریم تو/یه عمره امنیت دارم
اگه کارم /گره خورده/ فقط اسمت رو میارم
بهشتی تر از این خونه/ ندیدم جایی
کجا داره سقا خونه / به این زیبایی
دلی که اینجا مهمونه/ میشه دریایی
(السلطان یا ابا الحسن)
#شاعر_منصوره_محمدی_مزینان
با نوای
#سید_رضا_نریمانی
#حضرت_سکینه_سلام_الله
ستون عرش به شوق تو استوار شده
که خاک زیر قدومت پر افتخار شده
غزل به پای تو احلی من العسل گشته
کلام، با نفست صاحب اعتبار شده
به نام حضرت عشق وبه نام نامی دوست
بخوان که موعد گفتن از آن نگار شده
غزل بخوان که برای صدای زینبی ات
چه عاشقانه فلک غرق انتظار شده
تویی وقار رباب و قرار قلب حسین
تویی سکینه ی قلب پُر اضطرار شده
چقدر حیدر و زهرا و زینبی و رباب
چقدر نور خدا در تو بیشمار شده
به شوق اینکه به توصیف تو بپردازند
چقدر واژه میان غزل قطار شده
خرد به پای تو افتاد و وام دار تو شد
اگر به مرکب فرزانگی سوار شده
چکیده ماه و ستاره ز چشم روشن تو
شب از تلالو نور تو نو نوار شده
دویده ثانیه ها تا به مقدمت برسد
زمان به شوق وجود تو رهسپار شده
بهار میرسد از هر نسیم چادر تو
شبیه گمشده باغی که آشکار شده
شکفته در بغل تو گل از گل اصغر
و دامن تو ز لبخند او بهار شده
خوشا به حال سرایی که ساکنش هستی
که بودن تو برای پدر قرار شده
قسم به جمله ی مهْما شربتُمتْ بانو
که شعر از تو رسیده است و يادگار شده
گریستی چقدر کوه سخت مرثیه ها را
که رود رود روان و دو چشم، تار شده
بخوان ز خطبه ی اشک رقیه در صحرا
که غنچه غنچه جانش بنفشه زار شده
خودت بگو چه مُحرّم؟ چه ندبه و چه غم است ؟!
که اینچنین به دو عالم ادامه دار شده
ببار آیه ی باران که خطبهی فتحت
بُرنده مثل دمِ تیغ ذوالفقار شده
سپاه ظلم که با صبر تو در افتاده
شکست خورده ی این اوج اقتدار شده
مقام قدسی تو بعد شام بالا رفت
یزید ماند و سیاهی و قوم خوار شده
اسیر ذلت وخواری نمیشوی،هیهات...
شکوه بیرق هستی همین شعار شده
*مَضَی الزَّمانُ و قلبي یَقولُ إِنَّکِ آتْ"
دوباره شعر به اشک غمت دچار شده
#منصوره_محمدی_مزینان
https://eitaa.com/delsorodehaye_mazinani
ستون عرش به شوق تو استوار شده
که خاک زیر قدومت پر افتخار شده
غزل به پای تو احلی من العسل گشته
کلام، با نفست صاحب اعتبار شده
به نام حضرت عشق وبه نام نامی دوست
بخوان که موعد گفتن از آن نگار شده
غزل بخوان که برای صدای زینبی ات
چه عاشقانه فلک غرق انتظار شده
تویی وقار رباب و قرار قلب حسین
تویی سکینه ی قلب پُر اضطرار شده
چقدر حیدر و زهرا و زینبی و رباب
چقدر نور خدا در تو بیشمار شده
به شوق اینکه به توصیف تو بپردازند
چقدر واژه میان غزل قطار شده
خرد به پای تو افتاد و وام دار تو شد
اگر به مرکب فرزانگی سوار شده
چکیده ماه و ستاره ز چشم روشن تو
شب از تلالو نور تو نو نوار شده
دویده ثانیه ها تا به مقدمت برسد
زمان به شوق وجود تو رهسپار شده
بهار میرسد از هر نسیم چادر تو
شبیه گمشده باغی که آشکار شده
شکفته در بغل تو گل از گل اصغر
و دامن تو ز لبخند او بهار شده
خوشا به حال سرایی که ساکنش هستی
که بودن تو برای پدر قرار شده
قسم به جمله ی مهْما شربتُمتْ بانو
که شعر از تو رسیده است و يادگار شده
گریستی چقدر کوه سخت مرثیه ها را
که رود رود روان و دو چشم، تار شده
بخوان ز خطبه ی اشک رقیه در صحرا
که غنچه غنچه جانش بنفشه زار شده
خودت بگو چه مُحرّم؟ چه ندبه و چه غم است ؟!
که اینچنین به دو عالم ادامه دار شده
ببار آیه ی باران که خطبهی فتحت
بُرنده مثل دمِ تیغ ذوالفقار شده
سپاه ظلم که با صبر تو در افتاده
شکست خورده ی این اوج اقتدار شده
مقام قدسی تو بعد شام بالا رفت
یزید ماند و سیاهی و قوم خوار شده
اسیر ذلت وخواری نمیشوی،هیهات...
شکوه بیرق هستی همین شعار شده
*مَضَی الزَّمانُ و قلبي یَقولُ إِنَّکِ آتْ"
دوباره شعر به اشک غمت دچار شده
#منصوره_محمدی_مزینان
https://eitaa.com/delsorodehaye_mazinani
Eitaa
ایتا - اشعارآئینے منصوره محمدی مزینان(منظومه آل طاها)
پیام رسان ایرانی ایتا Eitaa
