و در نهایت همه ما یک روز یا یک شب وسط همین مرور کردن ها و عبرت گرفتن ها خواهیم مرد بی لبخند، بی خداحافظی ..

داستان تو هنوز تموم نشده تو خواهی خندید در جایی که قبلا گریه کرده بودی.

رشد کن شاخه شاخه، تا جایی که خودت سایه سار خودت بشوی.

ذات هیچ کس رو نمیشه عوض کرد
حالا تو هی به گل مصنوعی آب بده
ببین برات ریشه میزنه

‏هروقت بين دوراهي موندين "شيرياخط" بندازين
مهم نيست شير مياد يا خط
مهم اينه تو فاصله فرود سكه، ميفهميد كه دلتون ميخواد نتيجه شير باشه يا خط..!

بیماری عجیبی در جهان هست
و آن خواستن چیزهایی است که نداریم
و این چرخه هیچگاه پایان ندارد ...!

نوشته حواست به قهوه ات نباشه سرد میشه ، چه برسه به اونی که دوستت داره ...

اگر زن دیگری، مرد شما را دزدید
هیچ انتقامی بالاتر از این نیست که بگذارید آن مرد را نگه‌دارد.
مردان واقعی دزدیده نمی‌شوند!
برعکس این قضیه هم صدق می‌کنه

از چشم افتادن یه شبه اتفاق نمیوفته، شما طی یک فرآیند کسی که دوستون داره رو بارها و بارها اذیت میکنید و از یه جایی به بعد اون شخص تصمیم میگیره دیگه بهتون نگه چی آزارش میده و شما و دوست داشتنتو رو واسه همیشه رها کنه.

یه جا خوندم نوشته بود:
« خوب بودن با آدمای اطرافت مثل دروازه‌بان بودنه؛
مهم نیست چند تا توپ رو گرفتی،
آدما همیشه فقط همون یک گلی که خوردی رو به خاطر میارن. »
پس زیاد تلاش نکن که تو دید بقیه خوب به‌نظر بیای
چون احتیاجی به ثابت کردنش به اونا نداری.
فقط باید از نظر خودت آدم خوبی باشی.
همین کافیه.

می‌گه که "اندوه که از حد بگذرد جایش را می‌دهد به یک بی‌اعتنایی مزمن. دیگر مهم نیست بودن یا نبودن، دوست داشتن یا نداشتن. آن‌چه اهمیت دارد یک کشتار رخوتناک حسی است که دیگر تو را به واکنش نمی‌کشاند و در آن لحظه در سکوت فقط نگاه می‌کنی و نگاه می‌کنی.

اومدن هیچکس تو زندگیت بی حکمت نیست؛ یا میشه فرد زندگیت، یا میشه درس زندگیت.

بعضی از نشدن های زندگیتون رو
بذارید به حساب اینکه
اگه میشد، خیلی بد میشد!

خواهم که به خلوتکده ای از همه دور
من باشم و من باشم و من باشم و من

گفتمش روزی خیالش از دلم بیرون کنم
دل بگفت او با من است من با خیالش می‌روم…

من باهات قهرم

من ببازم تو نبردی

یه جایی خوندم درد خیانت برای اینه که از طرف دشمنت نیست